امکان ملاقات خدا

بیان آشکار و روان از آیات و روایات

951
مشاهده متن

پدیدآورگروه علمی

گروه اخلاق و حکمت و عرفان


توضیحات

آیا انسان مى‏تواند راه وصول و لقاء به خداوند را بپيمايد؟ آيات داله بر لقاء خداوند كدام اند؟ «رؤيت» به چه معنی در روايات آمده است‏؟ رواياتى كه در آنها لفظ زيارت و تجلّى به كار رفته است كدام اند‏؟ چه جور میتوانیم به مناجات شعبانيّه استناد كنيم براى اثبات امكان ملاقات خدا‏؟

/10
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

1
  •  

  • هوالعليم

  •  

  • امکان ملاقات خدا

  • بیان آشکار و روان از آیات و روایات

  •  

  • برگرفته از آثار:

  • حضرت علاّمه آية اللّه حاج سيّد محمد حسين حسيني تهراني

  • قدّس اللّه نفسه الزّکیّه

  •  

  •  

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

2
  •  

  •  

  • بسم اللَه الرّحمن الرّحیم

  • الحمدُ لِله ربّ العالَمین

  • و السّلام علی خیرِ خَلقه محمّدٍ و أهلِ بیته أجمَعین

  • و لعنةُ اللَه علی أعدائهم إلی یوم الدّین

  •  

  •  

  • انسان مى‌تواند راه وصول و لقاء به خداوند را بپيمايد

  • خدا ذاتاً و صفتاً و فعلًا موجودى است لايتناهى؛ و خداوند علىّ أعلى در قلب انسان يك نيروئى قرار داده كه آن هم لايتناهى است و مى‌تواند تجلّيات اسماء و صفات پروردگار را اجمالًا درك كند، و چون قابليّت قلب انسان و سِرّ انسان به اندازه‌اى بزرگ و وسيع است كه مى‌تواند به مرحله فناء برسد، لذا مى‌تواند در ذات‌ الَهى به مقام فناء برسد؛ نه اينكه تا انسان هست بتواند خدا را درك كند، ذات خدا قابل درك نيست؛ ولى براى انسان حال فناء ممكن است و در حال فناء خدا هست و بس! و خدا خودش را درك مى‌كند و مى‌بيند! اين مرحله ذات است.

  • و امّا در مرحله اسماء و صفات نه؛ در اسماء جزئيّه و كلّيّه، هر شخصى در اثر تزكيه و تهذيب و صفاى باطن به مقدارى از آن مى‌تواند برسد.

  • آيات قرآن و اخبار ائمّه عليهم السّلام در اينجا بيش از حدّ احصاء است كه به عناوين و طرق مختلف به ما نشان مى‌دهد كه اين راه، راهِ رفتنى است، و انسان مى‌تواند اين راه را بپيمايد و به مقصود برسد. و افرادى كه مى‌گويند: انسان هيچ نمى‌تواند خداوند را درك كند، خداوند منزّه است، انسان اسمى روى او نگذارد، اسم وجود بر او نگذارد، خدا كجا و ممكن كجا، راه وصول به خدا بسته است، طرق به سوى خدا مسدود است،- كه مقدارى از احوالات آنها در شب گذشته ذكر شد كه اينها را اهل تنزيه صِرف مى‌گويند- اين مكتب را ائمّه عليهم‌السّلام ابطال كرده‌اند و فرموده‌اند: نتيجه اين تنزيه تعطيل است. يعنى: ما بگوييم خدا اصلًا منعزل است، به عالم كار ندارد! و راه و ارتباط با خدا هم به كلّى بسته است! تمام عباداتى كه انسان انجام مى‌دهد، اينها يك بازى‌هائى است كه انسان مى‌كند و الّا ربط و اتّصال و جذبه و مكالمه نسبت به پروردگار نيست، و محبّت و عشق و شور و اينهائى كه ائمّه عليهم‌السّلام و انبياء داشتند، اينها عباداتى است كه از روى تمرين انجام مى‌دادند، كه مردم بفهمند.

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

3
  • اين مكتب، مكتب‌ تعطيل‌ است؛ يعنى: راه بندگان را با خدا مى‌بندد. مضافاً به اينكه اصلًا در تمام افراد يأس مى‌آورد، چون انسان يك روحى دارد كه خيلى بزرگ است و تا به خدا نرسد آرام نمى‌گيرد؛ هر چه به انسان بدهند قابل آرامش نيست و اگر از اوّل به انسان بگويند: آقاجان تو به اين مقصد نمى‌رسى، خُب، مردن و زنده بودن انسان على‌السّويه است ديگر! انسان چرا زنده باشد؟ چقدر انسان‌

  • روزهاى خود را به خوردن و خوابيدن و مانند حيوانات نشخوار كردن و اطفاء شهوت كردن و شب و روز را ديدن، بگذراند؟! چه اندازه براى انسان تكرار مكرّرات بشود؟ و چرا انسان خود را خسته كند؟

  • آنچه انسان را زنده مى‌دارد، همان عشق وصول به اين مبدأ است كه تمام ناملايمات براى انسان راحت مى‌شود! هرچه به انسان بگويند: نمى‌رسى، بى‌خود مى‌گويند. انسان قلبش مى‌گويد: مى‌رسد؛ و لذا به واسطه اينكه به انسان مى‌گويند: نمى‌رسى، انسان نمى‌ميرد؛ و الّا اگر انسان واقعاً باور مى‌كرد كه نمى‌رسد، واقعاً همان وقت موتِ انسان براى او عروسى بود؛ زندگى ديگر براى انسان معنا نداشت.

  • پس انسان مى‌رسد، و اين حسّ رسيدن و وصول هم در قلب انسان هست؛ و وجدان انسان يك طلب و حركتى به سوى اين مبدأ دارد؛ آن طلب و حركتى را كه در نهاد هر فرد از افراد انسان هست، خدا قرار داده، و به سنّت خدا قرار گرفته، و از غرائزى است كه خداوند علىّ أعلى عنايت فرموده. و همين دلالت مى‌كند بر اينكه مطلبى هست؛ اگر هيچ نبود، اين غريزه در فطرت انسان نبود، اين خاصّه نبود؛ اين خاصّه كه هست پس بنابراين وصول به خدا هست.

  • آيات داله بر لقاء خداوند

  • آيات قرآن بيان مى‌كند كه انسان مى‌تواند خدا را ملاقات كند، ببيند!

  • ﴿قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾1 و2

    1. سوره الكهف (18) آيه 110.
    2. ترجمه برگرفته شده از امام شناسى، ج 7، ص 271؛ معاد شناسى، ج 10، ص 159:
      «بگو (اى پيغمبر) اينست و غير از اين نيست كه من بشرى هستم همانند شما كه به من وحى مى‌شود كه خداوند شما خداوند يگانه است. پس هركس اميد لقاء و ديدار پروردگارش را داشته باشد، بايد عمل صالح بجاى آرد، و هيچ‌كس را در عبادت پروردگارش شريك نگرداند».

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

4
  • اين آيه مى‌گويد: افرادى كه مى‌خواهند خدا را ملاقات كنند، بايد عمل صالح انجام بدهند و كارشان از روى اخلاص باشد.

  • ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا ، الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً ، أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً﴾1 اى پيغمبر! به مردم بگو من به شما خبر بدهم؟ شما را متوجّه كنم كه كدام يك از افراد خيلى خيلى بى‌چاره و پَستند و دستشان خاليست؟! آن كسانى كه در دنيا كارهاى بزرگى مى‌كنند امّا خيال مى‌كنند كار خوبى كرده‌اند! اين افرادى كه به لقاء خدا و روز قيامت ايمان ندارند، دستشان از همه افراد خالى‌تر است!» يعنى مغزى كه در دنيا از همه مغزها پوك‌تر است، آن كسى است كه مى‌گويد: انسان به ملاقات خدا نمى‌رسد.

  • ﴿مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ﴾2؛ آن كسانى كه اميدِ لقاء خدا را دارند بدانند كه مى‌رسند، آن زمانى كه خدا براى وصول معيّن كرده، مى‌رسد.

  • و خيلى آيات غير از اينها در قرآن مجيد وارد شده3.

  • از جمله الفاظى كه وارد است و دلالت بر لقاء مى‌كند لفظ «نظر» است كه در دعاهاى زيادى وارد است:

  • «و لَا تَحرِمنى النَّظَرَ إلَى وَجهِكَ»4؛ خدايا مرا محروم نكن از نگاه كردن به صورتت، به وجهت!» شما اين را چه معنا مى‌كنيد؟

  • «النَّظَر» نظر يعنى: نگاه كردن به وَجهِ خدا، پس خدا وجه دارد،- البته وجه‌ خدا هم به صورت انسان نيست، عالمِ وجود وجه خداست! بالأخره نشان دهنده خودِ خداست- من را محروم نكن از اينكه نظر كنم به صورتت! پس معلوم مى‌شود انسان مى‌تواند نگاه كند به سوى وجه خدا، تا اينكه دعا مى‌كند كه: خدايا! من را از اين محروم نكن.

  • «و أنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضياءِ نَظَرِها إلَيك»5؛ خدايا چشم‌هاى دل ما را منوّر كن به يك نورى كه با آن نور ما بتوانيم به سوى تو نظر كنيم.! از اين چه استفاده مى‌شود؟ استفاده مى‌شود كه چشم ظاهرى انسان و چشم ذهن، نمى‌تواند خدا را ببيند امّا چشم دل هست و آن مى‌تواند خدا را ببيند، منتهى بايد نورانى بشود تا قابل ديدن خدا باشد.

    1. سوره الكهف (18) آيه 103 الى 105.
    2. سوره العنكبوت (29) صدر آيه 5.
    3. تفسير آيه نور ﴿الله نور السموت و الارض﴾، ص 97 ـ 100
    4. جهت اطّلاع بيشتر پيرامون اين مطلب به الله شناسى، ج 2، ص 42 و 68 مراجعه شود.( محقّق)
    5.  الإقبال بالأعمال الحسنة، ج 3، ص 299؛ مفاتيح الجنان، فرازى ازمناجات شعبانيه.

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

5
  • و در دعاى شب شنبه كه مرحوم مجلسى- رضوان الله عليه- در كتاب ربيع الأسابيع نقل كرده در صلوات بر پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم و دعايى بر آن حضرت، وارد است كه:

  • «و ارزُقهُ النَّظَرَ إلَى وَجهِكَ يَومَ تَحجُبُهُ عَنِ المُجرِمينَ»1؛ خدايا! به اين پيغمبر ما روزى كن كه نظر كند به وَجه تو در آن وقتى كه آن نظر را از مجرمين محجوب كردى.

  • ما اين الفاظ را چه كار مى‌كنيم؟ نظر به سوى وجه خدا يعنى چه؟

  • «أنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضياءِ نَظَرِها إلَيكَ» معنايش چيست؟ اينها را هم مى‌شود گفت مقصود رؤيتِ سيب و گلابى و حورالعين است؟! و نتيجه اعمال اين است؟!

  • رواياتى كه در آنها عنوان «رؤيت» آمده است‌

  • در بعضى از روايات عنوان «رؤيت» وارد است، رؤيت! از أميرالمؤمنين عليه‌السّلام در ضمن خطبه‌اى وارد است كه آن حضرت فرمودند:

  • «لا تُدرِكُهُ العيون بِمُشاهَدَةِ العِيان ولكن تُدرِكُهُ القُلوبُ بِحَقائِق الإيمانِ»2.

  • چشم‌ها نمى‌تواند خدا را درك كند به همين مشاهده ابصار و ديدن، وليكن قلب خدا را به حقيقت ايمان درك مى‌كند.

  • ذِعلب يمانى خدمت آن حضرت عرض كرد:

  • «يا عَلىُّ! أفَرَأيتَ رَبَّكَ»؟! آيا تو خداى خودت را ديده‌اى؟! حضرت فرمودند: «أفَأعبُدُ ما لا أرَى»؟! آيا من عبادت كنم چيزى را كه نديده‌ام؟» «رَأيتُهُ فَعَرَفتُهُ فَعَبَدتُهُ أفَأعبُدُ رَبًّا لَم أرَهُ»؟! ديدمش، شناختمش، آن‌وقت عبادتش كردم. آيا من عبادت كنم خدايى را كه نديده‌ام.؟! اين آيه را هم به دنبال آن فرمودند: ﴿فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾3؛ هر كسى كه مى‌خواهد خدا را ببيند دو كار كند: كارش خوب باشد، اين كار خوب را هم با اخلاص انجام بدهد، براى خدا انجام بدهد. يعنى اى ذعلب! تو هم نااميد نباش، از اين راهى كه من رفتم تو هم بيا! تو هم- إن‌شاءالله- به شرف ملاقات خدا برس! هركس مى‌خواهد برسد.

  • توضيحى پيرامون حديث: «ما رَأيتُ شيئاً إلّا و رَأيتُ اللهَ قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ»

    1.  البلد الأمين، ص 95؛ مصباح المتهجد، ج 2، ص 430 با اندكى اختلاف.
    2.  نهج البلاغة ( عبده)، ج 2، ص 99.
    3. سوره الكهف (18) ذيل آيه 110.

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

6
  • رواياتى از آن حضرت و از حضرت امام جعفر صادق عليه‌السّلام نقل شده به اينكه: «ما رَأيتُ شيئاً إلّا و رَأيتُ اللَهَ قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ!»1

  • مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى در كتاب لقاء الله روايت را از حضرت صادق عليه‌السّلام اين‌طور نقل مى‌كند: «ما رَأيتُ شَيئاً إلّا و رَأيتُ اللَهَ قَبلَهُ و مَعَهُ و بَعدَهُ».2

  • امّا در كتاب اسرار الصّلاة ظاهراً از أميرالمؤمنين عليه‌السّلام نقل مى‌كند كه: أنّه‌«ما نَظَرتُ إلَى شَى‌ءٍ إلّا و رَأيتُ اللَهَ قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ»3!؛ يعنى: من نگاه نكردم به چيزى مگر اينكه قبل از او خدا را ديدم، بعد از او خدا را ديدم، با او خدا را ديدم.!

  • براى توضيح اين مطلب: ببينيد تمام اين موجودات، نورِ خدا هستند و ظهور خدا و متّكى به خدا و قائم به خدا. يك وقت آن شخصى كه داراى بصيرت باطنى است نگاه مى‌كند به اين موجود، اصلًا اين را نمى‌بيند، اوّل خدا را مى‌بيند، بعد اين را متّكى به خدا مى‌بيند.

  • دلى كز معرفت نور و صفا ديد***ز هر چيزى كه ديد اوّل خدا ديد4
  • يعنى قيام اين را به خدا مى‌بيند، اين‌ «ما رَأيتُ شَيئاً إلّا و رَأيتُ اللَهَ قَبلَهُ» است.

  • يك‌وقت اوّل اين را مى‌بيند و بعد قيام اين را به خدا مى‌بيند، با همان چشم دل مى‌بيند كه اين قائم به خداى مُفيض است. اين معنى اين فقره مى‌شود: «ما رَأيتُ شَيئاً إلّا و رَأيتُ اللَهَ بَعدَهُ.»

  • يك‌وقتى خدا را با اين مى‌بيند، يك نگاه مى‌كند خدا را مى‌بيند و تمام موجوداتى كه با خدا هستند و معيّت دارند،- همين‌طورى كه آيه قرآن مى‌فرمايد: ﴿وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ﴾5؛ «هر جا باشيد خدا با شماست»- اين مى‌شود: «ما رَأيتُ شَيئاً إلّا و رَأيتُ اللَه مَعَهُ‌».

  • يك‌وقتى اوّلًا نظر مى‌كند به غالب موجودات، بعد آن نور پروردگار و آن قدرت و آن وجود مطلق و بسيط را در تمام موجودات ملاحظه مى‌كند، اين مى‌شود: ما رَأيتُ شَيئاً إلّا و رأيتُ اللَهَ فيه‌! خدا را در همه موجودات ديدن! اينها به اختلاف أنظار و حالاتى است كه بزرگان در حال توحيد پيدا مى‌كنند.

    1.  توحيد علمى و عينى، ص 191 تعليقه:
      «اين حديث را به اين عبارت مرحوم صدرالمتألّهين در أسفار أربعة، طبع سنگى، ج 1، ص 26 و از طبع حروفى، ج 1، ص 117 ذكر نموده است؛ و نيز مرحوم سبزوارى در حاشيه خود بر شرح منظومه خود در ص 66 از طبع ناصرى راجع به كيفيّت تقوّم معلول به علّت ذكر كرده است. مرحوم صدرالمتألّهين پس از بيان روايت مرفوعاً از أميرالمؤمنين عليه‌السّلام بدين عبارت، گفته است: و روى: معهُ و فيه يعنى: «ما رأيت شيئاً إلّا و رأيت الله معه و فيه». و مرحوم عالم ربانى حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى- رضوان الله عليه- در أسرار الصلاة، ص 65 گويد: قوله عليه السّلام:( يعنى أميرالمؤمنين عليه السّلام) «ما نظرتُ إلى شى‌ء إلّا و رأيت الله قبله و بعده و معه». و در رساله لقاء الله خطّى، ص 7 گويد: امام صادق عليه‌السّلام مى‌فرمايد: «ما رأيتُ إلّا و رأيت الله قبله و بعده و معه».
    2.  رساله لقاء الله خطى، ص 7.
    3.  أسرار الصلاة، ص 65.
    4.  گلشن راز شبسترى.
    5. سوره الحديد (57) قسمتى از آيه 4.

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

7
  • ولى اين روايت دلالت مى‌كند كه آن نَظره اوّل كه از حضرت صادق يا از أميرالمؤمنين عليهماالسّلام بر موجودات بوده، تمام اينها درونش بوده! يك نگاه كه مى‌كرد اوّل خدا را مى‌ديد و موجودات را قائم به خدا، و باز موجودات در مقام رجوع، به خدا رجوع مى‌كنند: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ﴾1 اين موجود از پيش خدا آمده، پس خدا قبل از اين بوده؛ و بازگشتش به سوى خداست، پس خدا بعد از اين است و خدا با اين است؛ پس هم معيّت و هم قبليّت و هم بعديّت به نزد اوست. و اين مقام خيلى عاليست كه تمام اين جهات براى كسى در يك نظره پيدا بشود.

  • خُب! شما اين روايت را چه كار مى‌كنيد؟ «ما رَأيتُ شَيئاً إلّا و رأيتُ اللَه»‌ يعنى: «ما رَأيتُ شَيئاً إلّا و رأيتُ حورَالعينِ و التُفّاح و السَّفَرجَل قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ» اين‌طور بايد معنا كرد؟ اگر معنا مى‌كنيد مختاريد! ما معنا نمى‌كنيم و اين قِسم معنا كردن صلاح ما نيست! صلاح آن كسانيست كه طالب تُفّاح و سَفَرجَلَند، مبارك خودشان باشد! خدا را بياورند بكوبند داخل سيب و گلابى! چه كنيم ديگر؟!

  • ميان عاشق و معشوق رمزيست‌***چه داند آنكه اشتر مى‌چراند؟!
  • ***

  • خَلَقَ اللهُ لِلحُروبِ رِجالًا***و رِجالًا لِقَصعَةٍ و ثَريدٍ2
  • اين‌طور بيان كرده‌اند!

  • على كلّ تقدير، مرحوم مجلسى- رضوان الله عليه- در همين كتاب ربيع الأسابيع كه از كتب نفيسه است، در ضمن دعاهاى وارده در روز جمعه، دعائى از حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نقل مى‌كند و از جمله دعاها اين است كه: «واجعَلنا مِمَّن كَأنَّهُ يَراكَ إلَى يَومِ القيامَةِ الَّذى فيهِ يَلقاك»3! خدايا! ما را از آن افرادى قرار بده كه تو را مثل اينكه تا روز قيامت مى‌بينند- آن روزى كه در آن روز تو را مى‌بينند، در روز قيامت كه مسلّم تو را مى‌بينند- ما را از آن كسانى قرار بده كه از حالا تا روز قيامت، مثل افرادى كه آن روز مى‌بينند، ما هم تو را ببينيم. اين ديدن و لفظِ رؤيت معنايش چيست؟!

    1. سوره البقرة (2) ذيل آيه 156.
    2. ضرب المثلى است عربى كه در بسيارى از كتب عربى با عنوان «و لنعم ما قيل» استفاده شده است. ترجمه: «خداوند عدّه‌اى را براى جنگ و نبرد، و عدّه‌اى را براى طعام و غذا خلق نموده است». ( محقّق)
    3.  بحار الأنوار، ج 87، ص 339؛ صحيفة الزهراء عليها السّلام، ص 154.

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

8
  • رواياتى كه در آنها لفظ زيارت و تجلّى به كار رفته است‌

  • در بعضى از اخبار لفظ «زيارت» وارد شده: خدايا ما تو را زيارت كنيم. «زارَ، يَزورُ» يعنى چه؟ يعنى: ملاقات كردن، ديدن.

  • در روايت است از أميرالمؤمنين عليه السّلام كه مى‌فرمايد:«قَد قامَتِ الصَّلاة» يعنى: نزديك شد وقت زيارت خدا1. نماز جائى است كه انسان به زيارت خدا مى‌رود.«قَد قامَتِ الصَّلاة» يعنى: نزديك شد زمان زيارت، زمان ملاقات خدا، زمان ديدن.

  • در بسيارى از اخبار لفظ «تجلّى» هست. تجلّى يعنى: نشان دادن. شما بر من جلوه كرديد، يعنى: ظاهر شديد؛ در مقابل خفاء، چيزى خفاء پيدا كرد، يعنى مخفى شد؛ چيزى جلاء پيدا كرد، يعنى: ظاهر شد. تجلّى يعنى: ظاهر شدن. تجلّى خدا، يعنى: ظاهر شدن خدا! تجلّيات خدا يعنى: ظاهر شدن‌هاى خدا! 

  • در اين دعاى «سِمات» - كه از دعاهاى بسيار بسيار مهمّ است و مؤمنين ترك نمى‌كنند و داراى اسماء حُسنى است و در آن اسم أعظم است، و همان دعاى شمعون‌ است كه در نزد حضرت موسى بوده و با تتمّه و تكمله‌اى از ائمّه عليهم‌السّلام به عنوان دعاى سمات نقل شده و مرحوم مجلسى در ربيع الأسابيع مفصّل در خصوصيّاتش بحث‌ها دارد و در فوائدش مطالبى دارد- مگر نمى‌خوانيم:

  • «و بِمَجدِكَ الَّذى تَجَلَّيتَ بِهِ لِموسَى كَليمِكَ عليهِ السّلام عَلَى قُبَّةِ الزَّمانِ»؛ به مجد تو اى خدا! تو را قسم مى‌دهيم، كه به آن مجد تجلّى كردى، ظهور پيدا كردى، بر حضرت موسى كه كليم تو بود در آن خيمه اجتماع.

  • «و لِإبراهيم خَليلِكَ عليهِ السّلام مِن قَبلُ فى مَسجِدِ الخَيف‌»؛ و باز تجلّى كردى به حضرت ابراهيم، قبل از حضرت موسى، در مسجد الخيف. تجلّى كردى يعنى: ظاهر شدى، ابراهيم تو را ديد!

  • «و لِإسحاقَ صَفيِّكَ عَليهِ السّلامُ فى بِئرِ سَبْعِ»‌ - فى بِئرِ شِيَعْ نخوانيد، غلط است- تو در بِئر سَبْع بر حضرت اسحاق تجلّى كردى.

  • «و لِيَعقوبَ نَبيِّكَ عَليهِ السّلامُ فى بَيتِ إيل»؛ در بيت ايل، به حضرت يعقوب تجلّى كردى.

    1.  التوحيد صدوق، ص 241؛ الله شناسى، ج 2، ص 42.

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

9
  • «و بِنورِ وَجهِكَ الَّذى تَجَلَّيتَ بِهِ عَلَى الجَبَلِ فَجَعَلتَهُ دَكًّا و خَرَّ موسَى صَعِقًا» قسم مى‌دهيم تو را، به آن نورِ صورتت كه به آن ظاهر شدى بر حضرت موسى، كوه نتوانست طاقت بياورد و تكّه تكّه شد، از بين رفت! و موسى صيحه زد و افتاد!

  • تا مى‌رسد: «و بِطَلعَتِكَ فى ساعيرَ و ظُهورِكَ فى جَبَلِ فارانَ‌»؛ «بِطَلعَت» يعنى: به نشان دادن؛ خودت را نشان دادى در كوه ساعير به پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم.

  • «و ظُهورِكَ فى جَبَلِ فارانَ»1؛ و ظاهر شدى در جبل فاران» جبل فاران كوهى است نزديك مكّه، همان‌جايى كه محلّ مناجات پيغمبر بود.

  • ما اين آيات را چه كار كنيم؟! اين روايات را چه كار كنيم؟! اينها را چه معنا كنيم؟! اينها روايات نادره نيست، يا ضعيف السّند نيست؛ دعاهائى است كه ائمّه قرائت مى‌كردند! بزرگانِ از علماء مانند: شيخ طوسى، شيخ كفعمى، سيّد ابن طاووس و بزرگان از اهل حديث در كتب خود آورده‌اند، ثبت و ضبط كرده‌اند. سندهاى بسيارى از آنها سندِ صحيح است، همه امضاء كرده‌اند، امضاء علماء امّت روى اين احاديث است. انسان مى‌تواند همه اين احاديث را كنار بگذارد؟!

  • شرح فرازهايى از مناجات شعبانيّه‌

  • در همين مناجات شعبانيّه اصلًا لفظ «وصول» هست! خدايا ما مى‌خواهيم به تو برسيم! «إلَهى هَب لى كَمالَ الانقِطاعِ إلَيكَ و أنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضياءِ نَظَرِها إلَيكَ حَتَّى تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ إلَى مَعدِنِ العَظَمَةِ و تَصيرَ أرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِكَ‌»!2

  • خدايا ما از تو مى‌خواهيم كه يكسره متّصل به سوى تو بشويم!- آيه قرآن مى‌گويد: ﴿وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا﴾3 يكسره كار خود را با خدا درست كن و منقطع بشو به سوى او! كمر ببند در اين راه!- و چشم‌هاى دل ما را نور بده كه بتوانيم نظر به سوى تو كنيم. تا به كدام سر حدّ؟ تا اينكه آن چشم‌هاى دل ما را كه نور مى‌دهى، اين نور اين‌قدر شديد باشد كه اين حجاب‌هاى ظلمت و نور را كه بين ما و تو واقع شده و سدّ راه ما شده، تمام اين حجاب‌ها را پاره كند.

    1.  مصباح المتهجّد، ج 1، ص 419؛ البلد الأمين، ص 90، دعاى سمات.
    2.  الإقبال بالأعمال الحسنة، ج 3، ص 299.
    3. سوره المزّمّل (73) ذيل آيه 8.

امکان ملاقات خدا - بیان آشکار و روان از آیات و روایات

10
  • در تاريكى‌هاى بيابان ديده‌ايد اين ماشين‌هائى كه حركت مى‌كنند؟ بعضى‌ها جلويشان روشن است؛ بعضى چراغشان يك قدرى قوى‌تر است، جلوتر را مى‌بينند؛ بعضى‌ها يك پروژكتورى است كه آن‌طرف كوه را هم روشن مى‌كند، دو فرسخ را روشن مى‌كند، يك فرسخ و نيم را روشن مى‌كند، با يك نور تمام اين‌ لُجِّه‌ها و تاريكى‌ها را روشن مى‌كند. بار إلها مى‌خواهيم از اين چراغ‌ها به قلب ما بدهى! نه اينكه فقط جلوى پاى خودمان و كمى اين‌طرف و آن‌طرف را ببينيم.

  • «حَتَّى تَخرِقَ» تخرق يعنى: پاره كند «أبصارُ القُلوب» چشم‌هاى دل حجاب‌هاى نور را پاره كند، همه حجاب‌ها را پاره كند. «فَتَصِلَ إلَى مَعدِنِ العَظَمَةِ» آن‌وقت اين قلب‌هاى ما برسد به معدن عظمت.» معدن عظمت كجاست؟ قلب ما را به آن برسان. «وتصيرَ أرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِك» و روح‌هاى ما معلّق بشود، بستگى پيدا كند به مقام عزِّ قدس تو كه در آنجا جز تو هيچ نيست، قلب ما به آنجا برسد.

  • «إلَهى و ألحِقنى بِنورِ عِزِّكَ الأبهَج فَأكونَ لَكَ عارِفًا و عَن سِواكَ مُنحَرِفًا و مِنكَ خائِفًا مُراقِبًا»؛ خدايا مرا ملحق كن! ملحق كن يعنى: برسان. به چه كسى برسان؟ «بِنورِ عِزِّكَ الأَبهَج»؛ به نور عزِّ خودت كه از همه چيز روشن‌تر و تابناك‌تر است، مرا به آنجا برسان!

  • اين دعا كجاست؟ دعاى أميرالمؤمنين و ائمّه عليهم السّلام است كه غالباً مى‌خواندند، و در ماه شعبان جزء مناجات شعبانيّه است، كه خيلى مضامين عالى دارد، و همه بزرگان از علماء كارشان خواندن اين مناجات در ماه شعبان بوده. حالا اين الفاظ را فقط بر زبان مى‌آوردند، لقلقه لسان بود؟! يا اينكه نه، واقعاً يك طلبى دنبالش بود؟!

  • «ألحِقني بِنورِ عِزِّكَ الأبهَجِ» يعنى چه؟ يعنى: «ألحِقني بِحورُالعين، ألحِقني بالتُفّاحِ و السَّفَرجَلِ و البِطّيخِ و الرّگِي»1 و الرُّمانِ و العِنَب‌ و امثال اينها؟!» فَتَصِلَ إلَى مَعدِنِ العَظَمَةِ" معنايش چيست؟ غير از آن معنى حقيقى معنى ديگرى دارد يا نه؟!

  • نه آقاجان! مطمئن باشيد. همه مطمئن باشيد. هيچ معنى ديگرى ندارد. مناجات‌هاى أميرالمؤمنين و حضرت سجّاد عليهما السّلام و سجده‌ها و گريه‌ها و عبادات هم خيمه شب بازى نيست، تصنّع هم نيست، بازى هم نيست كه بخواهند اين كارها را بكنند و به مردم تمرين دهند؛ حالشان اين‌طور بوده، امام حالش حال مناجات بوده، حالش حال طلب بوده، حالش حال درخواست بوده.2

    1.  الرّگى: طالبى.
    2.  تفسير آيه نور ﴿الله نور السموت و الارض﴾، ص 101 ـ ص 111