پدیدآورگروه علمی
گروه اخلاق و حکمت و عرفان
توضیحات
تمام موجودات عالم را به چه معنی آيات الَهىمی شوند؟ آیا می شود موجودات را به دو جنبه آلى و استقلالى لحاظ کرد؟ کدام امورى خداوند در قرآن از آنها تعبير به آيه مىكند؟ چه جور می توانیم از آيه شريفه ﴿سَنُرِيهِمْ آياتنا في الآفاق وفي أنفسهم﴾ برای اثبات امکان ملاقات خدا استفاد کرد؟ آیا می توان به لقاء خدا شک داشت؟ چرا خداوند به پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم آيه كبراى خود را نشان داد؟ به چه نحوی انسان می توان خدابین بشود؟
مقاله پیشرو سعی بر این می کند که جواب این پرسش ها را بطور مختصر و روشن دهد.
هوالعليم
دو بیان نوین و عمیق از امکان ملاقات خدا (2)
بیان دوّم
برگرفته از آثار:
حضرت علاّمه آية اللّه حاج سيّد محمد حسين حسيني تهراني
قدّس اللّه نفسه الزّکیّه
بسم اللَه الرّحمن الرّحیم
الحمدُ لِله ربّ العالَمین
و السّلام علی خیرِ خَلقه محمّدٍ و أهلِ بیته أجمَعین
و لعنةُ اللَه علی أعدائهم إلی یوم الدّین
تمام موجودات عالم آيات الَهىاند
طريق و جهت دوم: استدلال ديگر [بر اينكه انسان مىتواند به شرفِ ملاقات خدا برسد] اين است كه: قرآن مجيد تمام موجودات را، از موجودات زمينى و آسمانى، موجوداتى كه داراى نفس هستند و نيستند، اينها را «آيه» عنوان مىكند و مىگويد: اينها آيات خدا هستند.
ما اوّل براى شما آيه را معنى مىكنيم تا اينكه ببينيم قرآن چه مىخواهد بگويد، و اينها را كه اسم آيه رويش گذاشته، به چه قسم مىخواهد به ما معرّفى كند.
آيه يعنى نشان دهنده و علامت. امّا علامت: هر چيزى كه شما در اين عالم مىبينيد كه علامت چيزى است، يك جهت خودى دارد، يك جهت علامتيّت و آيتيّتِ براى غير دارد. پرچمى كه درِ خانه مىزنيد، يعنى اينجا روضه است؛ اين يك جنبه استقلالى دارد كه اين پرچم رنگش سبز است، چوبش فلان است، به اينجاى ديوار كوفته شده است، در روى اين پرچم چنين نوشته شده است، خطّش از مركّب است يا از نخ دوخته شده؛ اينها جنبههاى خصوصى آن پرچم است؛ امّا يك جنبه آيتيّت نيز دارد؛ اين پرچم دلالت مىكند كه در اين مجلس و اين منزل، محفلى است. مردم به اين مجلس دعوت مىشوند؛ پس در اين پرچم، يك جنبه آيَتيّت هست.
امّا يك چيزى كه به هيچوجه من الوجوه جنبه خوديّت نداشته باشد و جنبه ارائه غير داشته باشد، آن آيه محض است. مثلًا شما فرض كنيد ما يك عينكى داريم، با آن عينكمان تماشا مىكنيم؛ باز اين عينك يك خودى دارد، يك جنبه ارائه غير دارد. جنبه خوديّت اين عينك چيست؟ اينكه اين شيشهاش سفيد رنگ است، به شكل دايره يا به شكل ذوزنقه است، اين شيشهاش از فلان كارخانه است؛ اينها جنبههاى خوديّت است. جنبه ارائه غير اين است كه فقط غير را نشان مىدهد. اگر انسان به جنبه خوديّتِ اين عينك بنگرد هيچ غير را نمىبيند؛ مثلًا انسان عينك را تماشا كند، ببيند كه اين شيشهاش چه قسم است؟ آيا موج دارد يا ندارد؟ مال چه كارخانهاى است؟ شكلش چيست؟ اصلًا نمىبيند. وقتى كه عينك را به چشم بزند و متوجّه شيشهاش نباشد، با اين شيشه متوجّه غير باشد، تمام موجودات را با آن مىبيند. اين جنبه ارائه است، جنبه آيَتيّت است، يعنى جنبه نشان دادنِ غير.
لحاظ دو جنبه آلى و استقلالى در موجودات
آب صاف همينطور است؛ شما در يك استخرى يا يك حوضى كه آب صاف و آرام است، هيچ موج ندارد. بياييد كنار آن بايستيد، مىبينيد بهبه! عكس تمام اين درختهاى كنار اين درياچه و كنار اين استخر و حوض، و عكس ماه و خورشيد و ستارگان و حتّى عكس خودتان و افرادى كه كنار آن درياچه و حوض ايستادهاند، در آن حوض پيداست! اين مال جنبه ارائه است كه اين آب چيز ديگر را نشان مىدهد.
ولى آب اگر خودى داشته باشد، يعنى خودنما باشد، مثلًا موج داشته باشد، يا آلوده باشد، ديگر نمىتواند غير را نشان بدهد، عكس در آن آب منعكس نيست.
آيينه همينطور است؛ آيينه يك جنبه خودى دارد، اينكه جنسش از شيشه است، فلان مقدار وزن دارد، يك مادّهاى به نام جيوه پشتش ماليدهاند، اينها خودىهاى آيينه است. يك جنبه غيريّت دارد كه غير را نشان مىدهد. هر چه جنبه خوديّت آيينه كمتر باشد، غير را بهتر نشان مىدهد... .1
... آيينه خوب، آن آيينهاى است كه هيچ اين جهات در آن نباشد؛ جنبه خوديّتش كم باشد، خود نشان ندهد. وقتى شما در آيينه نگاه مىكنيد، غير از خودتان هيچ نبينيد؛ شما را نشان بدهد؛ اين مىشود آيينه، اين مىشود آيه. اين طور درست شد؟ اين را خوب فهميديد؟ اين معنى آيه است؛ آيه يعنى فقط علامت و نشانه.
قرآن مجيد مىگويد: تمام اين موجودات آيهاند، آيه خدا. آيه خدا يعنى: آيينه خدا؛ يعنى چه؟ يعنى نشان دهنده خدا.
و اين از اختصاصات قرآن است و خيلى عجيب است كه قرآن مجيد تمام اين خصوصيّات را مىگويد: انحصار به ذات مقدّس پروردگار دارد و همه اينها آيه است. اين خيلى عجيب است كه تمام اينها را منحصر به پروردگار مىكند و همه را مىگويد: آيه... .2
امورى كه خداوند در قرآن از آنها تعبير به آيه مىكند
در سوره بقره مىخوانيم:
﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ والنَّهارِ والْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَبَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وتَصْرِيفِ الرِّياحِ وَالسَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ والْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾3.
بهبه! چه خوب بيان مىكند، مىگويد: «در آفرينش آسمانها و زمين و اختلافى كه شب و روز با هم پيدا مىكنند- بعضى اوقات روز كوتاهتر و شب بلندتر و بعضى اوقات به عكس است، و در نقاط مختلفه دنيا، در هر نقطه به كيفيّت مخصوص، اين دگرگونى و اختلاف مشاهده مىشود- و اين كشتىهائى كه روى اين درياها حركت مىكند و مسافرين و مالالتّجاره را از اين طرف به آن طرف حمل مىدهد، و با باد اين كشتى روى اين آبها حركت مىكند، اينها همه آيه است؛ اين آبهاى رحمتى كه ما از آسمان به صورت باران پائين مىريزيم، قطره قطره- يك مرتبه درِ آسمان را باز نمىكنيم و يك رودخانه كرج را روى سر مردم بريزيم- اين آبها را به صورت قطره قطره منتشر مىكنيم، به صورت باران مىريزيم و زمين را زنده مىكنيم بعد از اينكه مرده بود، و ما به وسيله اين آب از هر جنبنده و دابّهاى در روى زمين براى شما خلق مىكنيم، خلقت خود شما، هر جنبندهاى، اقسام حيوانات، پرندگان، طُيور، ماهيان دريائى و نباتات و جمادات، تمام اينها به واسطه همين آب است؛ اينها همه آيه است؛ و اين ابرهائى كه بين آسمان و زمين مُسخّرند و به امر پروردگار به اين طرف و آن طرف حركت مىكنند؛ و اين بادهائى كه مىوزد از اين طرف و آن طرف، زمين را خنك مىكند، سرد مىكند، ملايم مىكند، تلقيح مىكند، درختان را آبستن مىكند، وظائف ديگرى كه دارد؛ تمام اينها آيات است، نشانههاست؛ ﴿لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ براى آن افرادى كه عقلشان را به كار مىاندازند و اينها را آيه مىبينند!»1
پس هركس نگاه كند به هر موجودى از موجودات، خدا را ديده، و لقاء خدا از اين روشنتر؟ اينقدر آسانتر؟ به اندازهاى آسان است كه انسان غير از خدا را نمىتواند ببيند. آن كسى كه با وجود اين آيات مىگويد: خدا نيست و غير خدا هست. ديگر آن عين «عَميَت عَينٌ لا تَراكَ عَلَيها رَقيبًا»2 و كور است...3
تفسيرى زيبا از آيه شريفه ﴿سَنُرِيهِمْ آياتنا في الآفاق وفي أنفسهم﴾
على كلّ تقدير، آيه عجيبى است در قرآن مجيد مىفرمايد:
﴿سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ ولَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ، أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ﴾1 و2 يعنى ما به زودى آيات خود را به اينها نشان مىدهيم در دو جا، يكى: در آفاق، يعنى در خارج از وجود خودشان، كوه و دَر و دشت و بيابان و سبزه و آب و خورشيد و ماه و كشتى و باد و ابر و اختلاف شب و روز و زنها و مردها و بلبلان و حيوانات چرنده و درنده و ماهىهاى دريا و مرغِ هوا، تمام اينها آيات پروردگار و آيينههائى است كه ما قرار داديم؛ آيه يعنى: آيينه، تمام اين موجودات آيينه خدا هستند؛ هركس يك آيينه دست مىگيرد و تماشا مىكند. حالا شما فكر كنيد خدا چه اندازه به ما آيينه داده از اين آيات؟! آخر هريك از اين آياتى كه ما با او خدا را مىبينيم يك آيينه است ديگر؛ يك آيينه به دست ما نداده، به دست هر فردى در هر لحظهاى ميلياردها آيينه داده! كه با هر آيينهاش مىشود خدا را از جنبهاى ديد و خداوند را ملاقات كرد و به شرف او رسيد، امّا اگر انسان آن موجود را موجود نبيند، آيه ببيند، آيينه ببيند؛ همينطورى كه اگر شما مىرويد دكّان آيينه فروشى، آيينه را مىگيريد و خود آيينه را مىخواهيد تماشا كنيد، عكستان را نمىبينيد، امّا اگر بخواهيد خودتان را ببينيد ديگر انصراف از آيه و آيينه پيدا مىكنيد و آن جنبه ارائه آيينه را تماشا مىكنيد، همينطور به تمام موجودات به اين نظر نگاه كنيد! زيد را مىبينيد او را نبينيد، خدا را ببينيد! عَمْرو را مىبينيد، درخت را مىبينيد، بلبل را مىبينيد، آب را مىبينيد، تمام اينها مظاهرند، يعنى محلّ ظهور خدا است، يعنى اين چيزى نيست، اين ظهور خداست، «مَجلى» يعنى محلِّ تجلّىِ خداست، يعنى اين چيزى نيست، خدا در اين جلوه كرده، پس جز خدا چيزى نمىبيند. ما آيات را در آفاق و أنفس به آنها نشان خواهيم داد.
أنفس چيست؟ يعنى خودت را بنگر! از خارج بيا در نفس! خود نفس هم يك آيهاى است، يك آيه بزرگى است و بزرگترين آيه است و حتّى بسيارى قائلند بر اينكه آيه نفس از ساير آيات مهمتر است و افرادى كه از راه تفكّر به نفس و توجّه به نفس مىخواهند به سير كمالى خود ادامه بدهند، سريعتر و زودتر به مقصود مىرسند؛ چون بالأخره با يك آيينه بزرگترى كه توأم با ذات خود اوست و نزديكتر از هر چيز به خود اوست، مىخواهند پروردگار را تماشا كنند. ما آيات را در آفاق و أنفس به اينها نشان مىدهيم تا اينكه بر اينها روشن بشود كه او حقّ است و بس! چقدر لطيف مىگويد: اگر به هستى تمام اين موجودات مستقلًّا نظر بكنيد، همه باطلند، و خدا حقّ است و بس. در تمام عوالم (أَنَّهُ الْحَقُّ) خداست و بس! خدا زنده است، خدا عليم است، خدا حكيم است، خدا قدير است، خدا خبير است و در تمام موجودات اثرى از اين اسماء و صفات نيست.
﴿أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾؛ «آيا كافى نيست بر خداى تو اينكه او بر هر چيزى شهيد است؟!» يعنى اطّلاع دارد و هِيمَنه و سيطره دارد و تمام موجودات در دستان با كفايت پروردگار قرار دارند و به لسان تكوين و وجود، در محضرِ او مشهود و مندكّ در ذات او هستند.
نباید به لقاء خدا شک داشت!
﴿أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ﴾ با وجود اين آيات پس ديگر كسى نبايد به خدا و لقاء او شكّ داشته باشد، چون تمام اين آيات آفاقيّه و أنفسيّه دارند خدا را نشان مىدهند، امّا ﴿إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ﴾ «اين مردم در شكّند.» كه آيا خدا را مىبينند يا نمىبينند؟ عجيب كه اين آيه: ﴿أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ﴾ دنبال آن آيه است كه مىگويد: ﴿سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ﴾؛ يعنى اين ارائه آفاق و أنفس، اين آيات آفاقيّه و أنفُسيّه فقط براى لقاء است. تمام اين آيات، آيات لقاء است، امّا اين مردم ﴿فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ﴾ «آگاه باش! كه خدا به هر چيزى محيط است» در هر چيزى كه اسمِ آن را شىء و چيز مىتوانيد بگذاريد، پروردگار بِوجودهِ و بأسمائِهِ و صِفاتِهِ بر آن چيز احاطه دارد و حقيقت آن چيز مندكّ در اسماء و صفات خداست؛ يعنى خداست.
بنابراين، اين آيه هم از آن آيههاى بسيار عجيبِ قرآن است كه جاهاى بحث روى آن هست و خيلى انسان بايد روى آن دقّت كند و لقاء خدا را خوب اين آيه براى ما ثابت مىكند؛ و همچنين آيات ديگرى كه ما درباره آيات و نشانههاى الَهى، براى شما بيان كرديم.
خُب! بنابراين آياتى هم كه در عالم وجود هست، اين آيات خدا را نشان مىدهد؛ امّا اگر انسان به تمام اين موجودات به نظر آيَتيّت و مِرآتيّت ننگرد و آنها را مستقلّ ببيند، خدا را نمىبيند. اگر انسان به اين آب، به اين درخت، به اين كوه به نظر آيتيّت ننگرد، خُب خدا را نمىبيند، اين را مىبيند، و اين سدِّ راه لقاء خدايش مىشود.
عدهاى آيات الَهى را مىبينند ولى باز ايمان نمىآورند كما اينكه قرآن مىفرمايد: ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ﴾1، «در اين چيز آيه بود؛ امّا اكثريّت مردم ايمان نياوردند.» يعنى او را به عنوان آيتيّت نديدند، او را مستقلّ ديدهاند، بايد او را آيه ببينند، با او خدا را ببينند، امّا اكثريّت نديدند. اين آيه درباره بسيارى از پيغمبران كه قوم خود را دعوت كردند آمده، ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ اكثريّت ايمان نياوردند.
﴿وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا﴾2 «اگر هر آيه را اينها ببينند ايمان نمىآورند.» يعنى آيه را آيه نمىبينند.
﴿وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ﴾3 «هر آيهاى از آيات خدا مىآيد كه با آن آيه بايد خدا را ببينند، اينها إعراض مىكنند.» يعنى به آن آيه به جنبه استقلال مىنگرند، نه به جنبه آيتيّت...4
خداوند به پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم آيه كبراى خود را نشان داد
على كلّ تقدير، اين آيات قرآن است كه تمام اين موجودات را آيه مىگويد و همهاش را مىگويد خدانماست؛ و درباره پيغمبر اكرم در شب معراج مىگويد: ﴿فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى﴾5؛ «خداوند به پيغمبر اكرم آيه كبرى را نشان داد.» يعنى آن آيهاى كه از همه بزرگتر است؛ چون تمام موجودات آيينه هستند، امّا آيينهها فرق دارد. شما آيينه در دستتان مىگيريد كوچك است فقط با آن دندانتان را مىبينيد، يك آيينه بزرگتر است دهانتان را مىبينيد، يك آيينه بزرگتر است صورت، يك آيينه بزرگتر است نيم تنه، يك آيينه بزرگتر است تمام قدّ، آيينه تمامنما، يك آيينهاى فرض كنيد كه شما در مقابل خودتان بگذاريد و درون بدنتان را هم ببينيد، سلّولهايش را هم ببينيد، جريان خون و ضربان قلبتان را هم ببينيد، يك آيينهاى فرض كنيد كه جلوى خودتان قرار بدهيد، فكر خودتان را هم بخوانيد، مقدار علوم و قدرت و شجاعت شما هم در آن آيينه نشان داده بشود؛ آيينهها فرق مىكنند. تمام عالم وجود آيينه است، «اى آفتاب آيينه دار جمال تو»6 آفتاب هم يك آيينه دارِ جمال خداست؛ امّا يك آيينه هست كه هر چه هست، در او مشهود و هويداست، و آن آيينه بزرگ است.
اى آفتاب آيينه دار جمال تو | *** | مشك سياه مجمره گردان خال تو |
پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلّم رسيد به آن مقامى كه خداوند آن آيينه كبرى را به او نشان داد؛ يعنى وجود او را در اسم أعظم و اوّلين تجلّى و در مقام أحديّت مندكّ و محو كرد؛ و از نقطه نظر مقام واحديّت، آن آيينه خدا را نشان مىدهد، يعنى ذات مقدّس پروردگار را؛ در آن ذات فانى شد، و در مقام بقاء به اسم واحديّت متحقّق شد، كه تمام موجودات و اين آيات همه در آن اسم مندكّ است. آن آيينه از طرفى ذات را نشان مىدهد و از طرفى در آن آيينه و در آن اسم تمام اين آيينهها و تمام اين آيات مندكّ است. و عجيب آيهاى است ﴿فَأَراهُ الْآيَةَ الْكُبْرى﴾.
انسان يا خودبین یا خدابین است
خُب! پس بنابراين ما امشب از اين دو طريق استدلال كرديم كه قرآن مجيد بالصّراحه مىگويد: لقاء خدا هست: يكى از ناحيه آيات و نشانهها؛ يكى از ناحيه همان آياتى كه دلالت مىكرد بر انحصار سمع و بصر و علم و قدرت و ... در ذات مقدّس پروردگار؛ كه بايستى انسان در مقام علم و عمل يك كمى حركت بكند تا اينكه كمكم به حول و قوّه خدا جنبههاى خودبينى از او بيرون برود و جنبههاى خدا بينى پيدا بشود.
حقّ بين نظرى بايد، تا روى تو را بيند | *** | چشمى كه بوَد خود بين، كى روى تو را بيند1 |
هرچه از خودبينى كم بشود به خدا بينى اضافه مىشود، وهر چه به خودبينى اضافه بشود جنبه آيتيّت كم مىشود، انسان خدا را نمىبيند. شما آيينه خيلى خوب را دست بگير و خرابش كن، پشت جيوهاش را چيزى بمال و خراش بده، اينقدر در اين آيينه خطوط نامناسبى پيدا مىشود كه شما بعضى اوقات صورت خود را نگاه مىكنيد وحشت مىكنيد، آيينه را زمين مىزنيد، مىشكنيد، آيينه ديگر نيست. انسان هم در اثر معصيت همينطور مىشود، آنقدر جنبه خودبينى و استكبار و استقلالش زياد مىشود، كه ديگر نمىتواند خدا را نشان بدهد، امّا در جنبه طاعت اگر برود جلو، اين خودبينىاش كم مىشود و خدابين مىشود.2