پدیدآورگروه علمی
گروه اخلاق و حکمت و عرفان
توضیحات
لقای خدا چیست و چگونه است؟ آیا در قرآن آیاتی مبنی بر لقای الهی داریم و آیا آیات مجازاً استعمال شده یا حقیقی؟ و بطور کلی لقاء خداوند در قیامت به چه نحوی ظهور دارد؟ و اگر ائمه نمونه انسان کامل هستند آیا لقاء خداوند یعنی لقای ائمه؟
هوالعليم
نگاهی به آیات لقاء خدا
و پاسخ اجمالی به شبهات منکرین لقاء خدا
برگرفته از آثار:
حضرت علاّمه آية اللّه حاج سيّد محمد حسين حسيني تهراني
قدّس اللّه نفسه الزّکیّه
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحدلله رب العالمین
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
و لعنَةُ اللهِ على أعدائهِم اجمعین
آیات دال بر لقاء خداوند
آيات قرآن بيان مىكند كه انسان مىتواند خدا را ملاقات كند، ببيند!
﴿قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾1و2
اين آيه مىگويد: «افرادى كه مىخواهند خدا را ملاقات كنند، بايد عمل صالح انجام بدهند و كارشان از روى اخلاص باشد.»
﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا ، الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً* أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً﴾3. «اى پيغمبر! به مردم بگو من به شما خبر بدهم؟ شما را متوجّه كنم كه كدام يك از افراد خيلى خيلى بىچاره و پَستند و دستشان خاليست؟! آن كسانى كه در دنيا كارهاى بزرگى مىكنند امّا خيال مىكنند كار خوبى كردهاند! اين افرادى كه به لقاء خدا و روز قيامت ايمان ندارند، دستشان از همه افراد خالىتر است!» يعنى مغزى كه در دنيا از همه مغزها پوكتر است، آن كسى است كه مىگويد: انسان به ملاقات خدا نمىرسد.
﴿مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ﴾4؛ «آن كسانى كه اميدِ لقاء خدا را دارند بدانند كه مىرسند، آن زمانى كه خدا براى وصول معيّن كرده، مىرسد.» و خيلى آيات غير از اينها در قرآن مجيد وارد شده.
شبهه مخالفین و پاسخ موافقین لقاء خدا
آن دستهاى كه مخالفند مىگويند: اين آيات لقاء، لقاءِ خدا نيست، انسان خدا را به هيچوجه نمىتواند ببيند، نه با چشم سر، نه با چشم ذهن، نه با چشم دل، نه با چشم سِرّ، نه ذات خدا، نه صفت خدا، نه فعل خدا، نه اجمالًا، نه تفصيلًا، راه بسته است!
اينها جواب مىدهند: مگر لقاء خدا در آيه قرآن نيست؟! لقاء يعنى چه؟! يعنى: ديدن. من مىآيم براى لقاء شما، براى ملاقات شما، شما را ببينم. پس چرا خدا اينقدر بيان كرده و تأكيد كرده و اين مطلب را خيلى مهمّ شمرده و آن كسانى كه اميدِ لقاء خدا ندارند، آنها را أخسَر يعنى: بىچارهتر، پستتر، زيانكارترين افراد معيّن فرموده؟! ديگر چرا اين كار را كرد؟! مراد از لقاء خدا چيست؟
آنها مىگويند: مراد از لقاء خدا ملاقات نِعَم بهشتى است؛ سيب است، گلابى است، حورالعين است، درخت است، چيزهايى كه در بهشت به انسان مىدهند، اينها ملاقات خداست.
مگر خدا عاجز بود كه همين الفاظ را بيان كند، ولى اسم لقاء آورد؟! و علاوه اين آياتى كه تا اين درجه انسان را به لقاء خدا تحريك مىكند، انسان بگويد: اين است كه انسان برود در قيامت دو تا گلابى دستش بدهند؟! يا دو تا سيب دستش بدهند؟! آيا معنى لقاء خدا اين است؟! آيا حيف نيست كه انسان لقاء خدا را اينقدر پائين بياورد، و به لقاء دوتا سيب و دوتا گلابى تعبير كند؟!
مىگويند: نه، مراد لقاء ائمّه عليهم السّلام است. انسان خدا را نمىبيند، امام را مىتواند ببيند و به معرفت امام هم برسد؛ پس كسى كه به مقام لقاء امام رسيد، اين مراد لقاء خداست.
پاسخی دیگر به منكرين رؤیت خداوند ولقاء او
بايد جواب بدهيم كه: آقاجان! خود ائمّه عليهم السّلام مگر اين آيات را نمىخواندند؟! خود آنها مگر دنبال لقاء خدا نمىرفتند؟! پس اين آيات درباره خود آنها صادق نيست؟! و علاوه ائمّه عليهمالسّلام كه معرفت آنها معرفت خداست، بعد از اين است كه آنها وجهُ الله شدند، اسم خدا شدند، راه را طىّ كردند، معرفت پيدا كردند، امام شدند، آنوقت ما مىگوييم: لقاء آنها لقاء خداست! پس آنها با ساير افراد مردم تفاوت دارند، پس بعد از اينكه آنها به مقام لقاء خدا رسيدند، وَجهُ الله شدند، يَدُ الله شدند، اذُنُ الله شدند، عَينُ الله شدند، اين عناوين بر آنها صادق است.
پس اين استدلالى كه شما مىكنيد بر عليه خودتان است؛ چون خواستيد مطلب را باطل كنيد، اثبات كرديد. اجمالًا مىگوييد كه: امام مىتواند به لقاء خدا برسد، همين براى ما كافيست، امام غير خداست، و مىتواند خدا را ببيند.
اگر شما درباره امام قبول كنيد و بگوييد: پيغمبر و امام مىتوانند خدا را ببينند، اين براى ما كافيست؛ آن استدلال شما را پُر مىكند كه غير از پروردگار أحدى از ممكنات نمىتواند به مقام ملاقات خدا برسد؛ مگر امام و پيغمبر اينها واجب الوجودند؟! اينها ممكن الوجودند، منتهى در اثر تزكيه و تهذيب به حجاب أقرب رسيدهاند و كشف سُبُحاتِ جلال بر آنها شد و مطلب را درك كردند. اگر اين مطلب را اجمالًا قبول كنيم، درباره همه افراد بشر بايد بدون استثناء اين امر را قبول كنيم؛ چون ائمّه و پيغمبران پيشوايانى بودند به راهى كه خودشان رفته بودند، و همه مردم را به دنبال خودشان دعوت كردند. گفتند: اى مردم دنبال ما بياييد! ما امام شما هستيم، ما پيشواى شما هستيم، يك راهى رفتيم و يك چيزى فهميديم؛ شما دنبال ما بياييد تا شما را بفهمانيم!
و الّا اگر امام و پيغمبر يك راهى رفته باشند كه آن راه براى ساير افراد رفتنش غير ممكن باشد، ديگر امامت و پيشوائى معنا ندارد. امام در چه؟ امام در سلوك، در طىّ راه خدا؛ اگر اين راه مسدود است، امامت معنايش چيست؟ پيشوايى معنايش چيست؟! پس آياتِ لقاء خدا صريحاً دلالت بر امكان لقاء خدا دارد!
و اگر بگوييد كه: اين آيات مجازاً استعمال شده و مراد لقاء حقيقى نيست، اقلًّا بگوييد كه لقاء اسماء و صفات! لقاء اسماء و صفات را كه قبول كرديد، باز هم مبدأ مذهب تنزيه از بين مىرود؛ چون آنها مىگويند: اصلًا به اسماء و صفات خدا هم نمىشود رسيد، به هيچوجه من الوجوه در ذات خدا و اسماء خدا و صفات خدا هيچكس نمىتواند به آن مرحله راه پيدا كند و فىالجمله برود.