ویژگیهای عارف کامل (1)

قسمت اول

219
مشاهده متن

پدیدآورمولانا جلال‌الدین محمد بلخی رومی

گروه قرآن و حدیث و دعا


توضیحات

إشراف عارف واصل بر مشاهدات خود به چه نحوی است؟ آیا فردى كه خود به حقايق توحيدى دست نيافته مى‏تواند بيانگر آن باشد؟ گفتار انسان كامل بر کدام محور اتکا دارد؟ آیا عارف كامل که اشراف كلّى بر عالم وجود دارد از خطاى در گفتار و كردار مصون است‏؟ نگاه اولیای الهی به کرامات و خوارق عادات به چه نحوی است؟ دستورات سلوكى افرادى كه به كمال مطلق نرسيده‏اند، چه صدماتى را به بار خواهد آورد؟ آیا گفتار و كيفيّت مشى و مرام و تربيت انسان كامل با قوانين عالم ظاهر انطباق دارد یا نه؟ مطابقت دستورات سلوكى استاد با شرايط روحى سالك چه لزومی دارد؟
مقاله پیشرو سعی بر این می کند که جواب این پرسش ها را بطور مختصر و روشن دهد.

/14
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

1
  •  

  • هوالعليم

  •  

  • ویژگیهای عارف کامل

  • قسمت اول

  •  

  • برگرفته از آثار:

  • حضرت آیة اللّه الحاج سيّد محمد محسن حسيني تهراني

  • قدّس سرّه

  •  

  •  

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

2
  •  

  •  

  • بسم الله الرّحمن الرّحيم‌

  • الحمد للّه ربِّ العالَمين

  • وصلَّى اللهُ على محمّدٍ و آلِه الطّاهرين‌

  • ولعنة الله على أعدائهم أجمعين‌

  •  

  •  

  • مناسب است مشخّصات و خصوصيّات و متميّزات روحى يك عارف كامل و سالك واصل بيان شود و امتياز او از ديگران در هر رتبه و سعه وجودى كه هستند، روشن گردد.

  • شاخصه اوّل: إشراف كامل عارف واصل بر مشاهدات خود

  • اوّلين خصوصيّت استاد كامل و عارف واصل اين است‌كه بر آنچه ديده و با عين شهود آن را لمس و مشاهده نموده است، اشراف كامل دارد، و هر آنچه را كه در اين مورد از او سؤال شود مانند آفتاب پاسخ خواهد داد. و از آنجا كه نفس او با در گذشتن از همه عوالم غيب و أسفار أربعه، جميع آثار و خصوصيات آنها را در وجود خود حيازت و تمكين نموده است، إخبار و حكايت او از كيفيّات و خصوصيّات، إخبار و حكايت و نقل كتابى و مطالعه‌اى و قرائتى نمى‌باشد، بلكه إخبار از ما فى الضمير و آنچه‌ در وجود او تحقّق يافته است مى‌باشد. هم‌چنان‌كه يك فرد گرسنه از كيفيّت حال خود و يك فرد مريض از خصوصيّات مرض خود و يك شخص از صفات و ملكات خود خبر مى‌دهد و حكايت مى‌كند، شخص مريض براى بيان كيفيّت ناراحتى خود لازم نيست به كتاب و يا مجلّه‌اى مراجعه كند و يا از كسى استفسار نمايد، او از درون خود شرح ماوقع را بازگو مى‌نمايد.1

  • فردى كه خود به حقايق توحيدى دست نيافته، نمى‌تواند بيانگر آن باشد

  • و بر همين اساس اگر فردى بخواهد حقايق توحيدى و كيفيّت نزول نور وجود در مراتب تعيّن و تقيّد و عوالم اسماء و صفات و كيفيّت تحقّق اراده و مشيّت حضرت حقّ را در تكوين عوالم وجود بيان كند، بدون آنكه خود با وجود و ذات خود به كُنه و باطن و سرّ و حقيقت اين مسائل رسيده باشد، همچو آن دايه‌اى را ماند كه بخواهد اداء و تقليد مادر فرزندمرده را درآورد؛ و به خوبى سرّ و لبّ قضيّه در اطوار و حركات و كردار او مشاهده خواهد شد و مجازِ او براى افراد واضح مى‌گردد و حكايت او از واقع، جنبه حكايى و مبرّزيّت نخواهد داشت و اعوجاج در بيان و اضطراب در عبارات و خلط بين مراتب در كلام او مشهود خواهد شد؛ و كسى كه مختصر اطّلاعى از اين مبانى و معارف داشته باشد فوراً مى‌تواند جلوى او را سد كند و راه را بر او ببندد و او را در عبارات و الفاظ به گِل بنشاند.2

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 153 ـ 154.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 154.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

3
  • اتقان و استحكام كلام عارف حقيقي

  • عارف حقيقى و واصل كامل در سخنانش چنان استحكام و اتقان و قوام وجود دارد كه اگر كوه‌ها از جاى بلرزد او در كلامش نخواهد لرزيد، و اگر تمام عالم در برابر مطالب و مبانى او بايستد او يك‌تنه خواهد ايستاد. هيچ كس در هيچ مرحله‌اى نمى‌تواند او را در مبانى و مطالبش محكوم نمايد و حجّت او را ابطال كند. امكان ندارد فردى پيدا شود و مطلبى متقن‌تر و محكم‌تر و پابرجاتر از مطلب او به بازار آورد. او در مقابل استدلال تمامى مستدلّين همچو كوه، مقاوم و پابرجاست، بزرگ‌ترين و خبيرترين از علما و فلاسفه و عالمين به عرفان نظرى نمى‌تواند او را محكوم وحجّت او را باطل گرداند.1

  • تقليد كوركورانه در مكتب ولايت راه ندارد

  • در مكتب ولايت، محور و اساس هر حركتى بر پايه حرّيت و اختيار و اراده و انتخاب احسن و اصلح استوار بوده است، و تقليد كوركورانه به عنوان اصلى‌ترين دشمن معرفت و فهم و تفكّر و رشد و تزكيه مطرح مى‌باشد. در قرآن كريم خداى متعال با تمام توان به ستيز و مقابله با اين عامل ركود و رَخوت و جمود و جهل و ضلالت برخاسته است.2

  • در هر موقفى كه تقليد پا بگذارد عقل و درايت و صلاح و سِداد، رخت برمى‌بندد و جاى آنها را سرگشتگى و حيرت و دلهره و ترديد و گيجى و منگى و حركتِ عن‌عمياءٍ، و بالمآل خسران و نابودى و از دست دادن استعدادات و قابليّت‌ها مى‌گيرد.

  • كلمات اولياى الهى و عارفان واصل و علماى بالله چون ستاره‌اى درخشان، خود حكايت از واقعيّت و وضوح باطنى خود مى‌كند، و عبارات آنها خود گوياى حقيقت واضح و روشن آنهاست، و همچون قضايايى كه قياساتُها معَها است، خود پرده از سرّ درون و انكشاف ضمير خود برمى‌دارد، و براى افرادى كه تا حدودى به معارف الهيه و مدارج كمال و مراتب توحيد واقف‌اند جاى هيچ‌گونه شكّى را در صدق و انطباق اين عبارات با واقعِ خود باقى نمى‌گذارد.3

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 155.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 158.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 158 ـ 159.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

4
  • كلام اولياي الهي روح بخش وبهجت آور است

  • لذا انسان مشاهده مى‌كند كه كلام آنان داراى روح و حيات و نورانيّت و بهجت است، و شنيدن يا قرائت مطالب آنها اثرى عميق در نفس انسان باقى مى‌گذارد و با حقيقت و سرّ انسان نجوا مى‌كند و بر كالبد بى‌جان و مرده نفس، روح حيات و زندگى مى‌دمد و به انسان اميد مى‌بخشد. و اگر انسان حتّى چند بار آنها را مطالعه كند گويى تا به‌حال آنها را نخوانده است، و هر بار مطلب جديد و افق تازه‌اى منكشف مى‌شود. 1

  • به عكس در مورد ساير افراد گرچه به مراتب عاليه علمى نيز ارتقا يافته باشند، تمام علوم و مدركات آنان صورى است، از اين كتاب و آن كتاب جمع‌آورى نموده‌اند و در قواى ذخيره و ذاكره خود حفظ و ضبط نموده‌اند، و منظور آنان صرفاً تجمّع مطالب و استفاده در مجامع و سخنرانى‌ها و سمينارها و مجالس بحث و وعظ و درس و خطابه بوده است.2

  • شاخصه دوّم: گفتار انسان كامل فقط بر محور توحيد بوده و از آن تنازل نمى‌كند

  • دوّمين خصوصيّت در كيفيّت روش و گفتار اهل توحيد اين است كه: دعوت آنها و تبليغ و گفت‌وگو و معاشرت و صحبت با افراد بر اساس و محور توحيد است و از آن به ساير جهات و مراتب اسماء و صفات تنازل نمى‌كنند، و اين مسأله كاملًا طبيعى و مطابق با اصول مى‌باشد.

  • طبيعى است هر فرد در هر مرتبه‌اى از مراتب رشد و كمال بوده باشد طبعاً گفتار و كردار او حاكى از همان مرتبه و عكس العمل بروزات و ظهورات همان مرحله است. و از آنجا كه عارف كامل حقيقت را فقط در توحيد و معرفت شهودى حضرت حق يافته است و باقى مراتب را در اسماء و صفات مادون آن مرحله مى‌داند، طبيعتاً گفتار و عمل او تماماً سوق و ميل به آن سو و آن وجهه دارد و ابداً نمى‌خواهد از آن رتبه به ساير مراتبِ بروزات و ظهورات تنازل نمايد، و اين تنازل را هم براى خود و هم براى ديگران خسران و اتلاف‌وقت مى‌پندارد. او وجودش همان‌طور كه مندكّ در ذات احديّت گشته است، آثار وجودى او نيز تماماً در همان راستا و بر همان محور چرخ مى‌زند و در تمام اطوار وجودى او توحيد تلألؤ و نورافشانى مى‌كند و او را به هيچ مرتبه مادونى معاوضه نمى‌كند و رضايت نمى‌دهد.3

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 162.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 163.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 165.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

5
  • دعوت عارف كامل به توحيد ذاتي و فناي محض است

  • آنچه كه از يك عارف كامل و ولىّ خدا در اطوار حيات و ارتباط با افراد ظهور مى‌نمايد تماماً سوق و حركت و تشويق به نقطه عُليا و بالاترين مرحله از عبوديّت است، كه از آن به توحيد ذاتى و تجرّد محض و فناى ذاتى تعبير مى‌شود، و از اين نقطه هيچ‌گاه در مجالس و سخنان و آثار خود تنازل نمى‌كند.

  • اختلاف بين اين دسته از عرفاى الهى و بين ساير بزرگان از اهل كشف و شهود- به حسب مراتب كمال و ارتقاى آنان- در اين است كه اين گروه از اولياى الهى و عرفاى بالله به واسطه انغمار در حقيقت ذات و اندكاك در مرتبه هوهويّت حقّ، خود متبدّل به همان حقيقت و متشأّن به شئون ذات گشته‌اند؛ و لذا آثار مترشّحه از وجود آنان و ظهورات و بروزات از نفس ايشان همان آثار و ظهورات و بروزات حضرت حقّ است كه در كتاب مبين (قرآن كريم) به منصّه وجود رسيده است.1

  • هم‌چنان‌كه خداى متعال همه سخن و گفتار خود را در قرآن كريم و يا در احاديث قدسى متوجّه توحيد مى‌نمايد و به اندازه سر سوزنى از مرتبه توحيد و شئونات آن به آثار و شئونات غير خود در مراتب تعيّن تنازل نمى‌نمايد، و براى هيچ مخلوقى و لو رسول خاتم صلّى الله عليه و آله و سلّم به مقدار ذرّه مثقالى حيثيّت استقلالى و وجود مستقل قائل نمى‌باشد، و با صفت قهّاريّت و جنبه غيرت‌ خود چنان مى‌تازد كه احدى را تاب عرض اندام و لو به مقدار بال پشه‌اى در قبال كبريائيّت و جبروتيّت و عظمت و غناء او باقى نمى‌ماند، همين‌طور عارف كامل و ولىّ خدا در همه سخنان و مواعظ و مجالس و نوشتجات، سخن از توحيد و شئونات توحيد و آثار توحيد و اتّجاه به سمت توحيد دارد، و ابداً از اين مرتبه به ساير مراتب مادون تنازل نمى‌كند؛ زيرا حيثيّت او متحيّث به حيثيّت حضرت حقّ شده است، و وجود او متحوّل به وجود حضرت حقّ شده است، و ذات او متذوّت به ذات حضرت حقّ شده است.2

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 166 ـ 167.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 169 ـ 170.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

6
  • حقيقت توسّل در ديدگاه عارف

  • ديدگاه يك عارف نسبت به امام عليه‌السّلام ديدگاه آلى و مرآتى است نه استقلالى، و آنچه در آينه نمايان مى‌شود از آنِ حضرت حقّ است نه مربوط به امام عليه‌السّلام؛ زيرا امام عليه‌السّلام از خود چيزى ندارد و به اندازه سر سوزنى نمى‌تواند سهمى از اين ولايت را براى خود بردارد، حال اين ولايت در هر آينه و مظهرى كه جلوه نمايد- چه امام عليه‌السّلام و يا غير امام- از آنِ خداى متعال است، نه مربوط به آن مظهر.1

  • در ديدگاه عارف، توسّل به امام عليه‌السّلام عين توسّل به خود حضرت حقّ است، و در اين توسّل خدا را مى‌بيند و اثر خدا را مشاهده مى‌كند و ولايت خدا را ادراك مى‌كند و اثر را از او مى‌بيند و امام را واسطه مى‌داند، واسطه‌اى كه از خود هيچ ندارد و در قبال ولايت حقّ صفر است و همه حقّ است و بس.

  • امّا ساير افراد اين‌چنين نيستند. براى امام عليه‌السّلام در وجود خود حسابى جدا باز كرده‌اند و راه خود را به سوى خدا بسته و به امام عليه‌السّلام گشوده‌اند و خدا را در مرتبه‌اى به دور از ادراك و دسترسى بشر انداخته و خود را به ريسمان و حبل عنايت امام عليه‌السّلام آويزان نموده‌اند، و تصوّر نموده‌اند كه از اين طريق راهى به درون ولايت باز مى‌كنند وخود را مشمول لطف و كرامت صاحب ولايت قرار مى‌دهند. غافل از اينكه آن امامى كه با اين ديدگاه به او توسّل شود امام نيست، بلكه مخلوق تخيّلات خود آنهاست؛ و آن ولايتى كه به نظر استقلالى و موضوعى بر آن نظر شود ولايت نيست، بلكه توهمّات و اوهام است و ساخته و پرداخته ذهن است، نه منطبق بر حق و واقع.2

  • موحّد واقعى تطوّر حالات و دگرگونى مقامات را به حق نسبت مى‌دهد

  • در آيات قرآن دعوت، دعوت به توحيد است نه به امور ظاهرى و گذرا. همه امور در تبدّل حالات و اختلاف مقامات به حضرت حق نسبت داده‌مى‌شود، و طرفين در قضيّه براى يك موحّد تفاوتى ندارد؛ زيرا هر دو طرف را مشيّت الهى و تقدير حق مى‌داند و به ظاهر توجّه نمى‌كند، بلكه به تكليف و وظيفه عمل مى‌كند. براى او عمل به تكليف با علم به عدم وصول به نتيجه به همان اندازه مرغوبٌ إليه و جالب است كه علم به حصول نتيجه و غايت و هدف داشته باشد.3

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 174. 
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 176.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 201.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

7
  • نزد عارف رؤيت ظاهرى امام عليه‌السّلام غايت مراد نيست‌

  • ديدن ظاهرى امام عليه‌السّلام در مكتب عارف و اهل توحيد راهى ندارد. او دعوت به باطن و ولايت امام مى‌كند، و معرفت حقيقى امام عليه‌السّلام، نه شناسنامه‌اى آن را تبليغ و ترويج مى‌دهد. اين همه رواياتى كه دلالت بر زيارت ائمّه عليهم‌السّلام با معرفت و شناخت حقيقى آنان است به چه مقام و موقعيّتى هدايت مى‌كنند و دلالت مى‌نمايند؟ در اين رواياتى كه ميزان اجر و ثواب بر زيارت ائمّه عليهم‌السّلام بر ميزان قرب و شناخت آنان مترتّب شده است، مگر غير از اين است كه ارزش زيارت امام براساس معرفت است؟1

  • نگاه اولیای الهی به کرامات و خوارق عادات

  • اولياى الهى و عرفاى بالله پيوسته شاگردان خود را از توجّه به اين مسائل [كرامات و خوارق عادات] جدّاًبرحذر مى‌داشتند و ابتلا به اين امور را از خطرناك‌ترين مخاطر و مهالك ارتقاى نفس و وصول به ذروه توحيد مى‌شمردند و دامى رها نايافتنى جهت سالكين و رهروان طريق به حساب مى‌آوردند. و پيوسته هشدار مى‌دادند كه انسان اصلًا و ابداً نبايد به‌ اين مسائل توجّه كند و ذهن خود را به اين امور منعطف كند؛ زيرا همان‌طور كه عرض شد نفس آدمى به واسطه ابتعاد از حقايق و عالم معانى نسبت به اين امور برزخى و مثالى و صورى جاذبه و تعلّق بيشترى دارد، و تا در مرحله معرفت و فعليّت قوا به نقطه ثبات و ملكه نرسيده است بايد از تصوّر و تفكّر و كشش به اين امور جدّاً پرهيز نمايد، و خود را آزاد و رها در دامن اختيار و اراده حق بيندازد و صرفاً معرفت ذات پروردگار و لقاى او را طلب نمايد.2

  • بارى، انسان به هر مرتبه‌اى كه بسنده كند مادون لقاى حضرت حق، باز به نقطه اوج عروج نرسيده است، و از لذّت مناجات با محبوب باز مانده و ديدار كعبه مقصود براى او حاصل نشده است؛ و لذا در آيات كريمه قرآن، آخرين مرتبه سعادت و فلاح را لقاى پروردگار مى‌نامد.3

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 204.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 229 ـ 230.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 239.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

8
  • نهايت سعى ائمّه عليهم‌السّلام اين بوده است كه افراد را به سمت توحيد بكشانند

  • آرى، چنانچه مرحوم والد - رضوان الله عليه - بارها و بارها مى‌فرمود:

  • تنها و آخرين مطلب و خواست ائمّه عليهم‌السّلام اين بوده و هست كه افراد را به سمت توحيد بكشانند، نه به سمت خود؛ و از آن جامى كه حقّ‌براى خاصّه از برگزيدگانش مقرّر كرده است به كام مواليان و شيعيان خاصّه خود بچشانند.

  • اين است هدف از امامت اهل‌البيت و قبول ولايت آنان؛ و البتّه هر كس به هر مقدار كه در اين مسأله همّت گماشت و زحمت كشيد و صبر نمود و بر أعباءِ تعهّد و مسئوليّت آن متحمّل گشت، به همان مقدار مأجور و مثاب خواهد بود، و از خوان بى‌دريغ الطاف آنان بهره‌مند خواهد گشت.1

  • شاخصه سوّم: عارف كامل اشراف كلّى بر عالم وجود داشته، از خطاى در گفتار و كردار مصون است‌

  • سوّمين خصوصيّت عارف اين است كه: به واسطه اشراف كلّى و ولايى بر عالم وجود همه امور در نزد او حاضر و نسبت به نفوس و مصالح و مضارّ آن احاطه كلّى و حضورى دارد. و به مقتضاى اين مرتبه هر چه را كه براى هر فرد لازم و ضرورى است به او اعطا مى‌كند و از افراط و تفريط در دستورات و برنامه‌هاى عملى به طور كلّى بركنار مى‌باشد.2

  • مرتبه عارف كامل، مرتبه ادراك كلّ‌است؛ يعنى تمامى اشياء در مقابل او حضور فعلى خواهند داشت و به واسطه علم حضورى عارف به اشياء، نفس وجود آنها در حضور و شهود او مى‌باشند، نه صرفاً صورت و عكس ماهوى آنها. و عارف با وجود خود بر همه آن موجودات اشراف خواهد داشت؛ و در اين‌صورت اشتباه ديگر معنا نخواهد داشت.3

  • دستورات استاد كامل دربرگيرنده مصالح سالك و برخاسته از متن واقع است‌

  • فرق عارف با غير او در اين است كه عصمت و مصونيّت از خطا و اشتباه در كلام و كردار او در حيطه روابط اجتماعى و مصالح فردى، الزامى است. گرچه ممكن است ولىّ خدا در قضايا و مسائل عادى و روزمرّه متعارف دچار خبط و خطا شود- چنانچه لازمه مقام جمعيّت كه بروز و ظهور صفات عادى بشرى است در او مشاهده شود و اختلاف بين او و مقام معصوم عليه‌السّلام از حيث مقام ارشاد و تشريع و تبليغ در قالب تواضع و ادب به ساحت مقدّس حضرات معصومين عليهم‌السّلام ابراز و اظهار گردد- ولى در آنجا كه پاى صلاح جامعه و يا مصالح واقعى فرد در ميان است و مسأله به صورت استشاره و يا دستورالعمل براى شخص در مى‌آيد، ولىّ خدا و عارف كامل قطعاً آنچه كه خير محض و صلاح حتمى و الزامى‌ شخص مى‌باشد را بيان خواهد كرد، و امكان ندارد در اين مورد- حتّى در يك واقعه- كوچك‌ترين خطا و اشتباهى از او سر زند، چه در مسائل اجتماعى و مملكتى و چه در مسائل و مصالح شخصى و فردى‌.4

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 253.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 257.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 266.
    4.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 266 ـ 267.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

9
  • عارف كامل مواضع درد و مرض را به خوبى و بالعيان مى‌شناسد و تشخيص مى‌دهد و با اشراف كامل داروى مختصّ آن را تجويز مى‌كند؛ در آنجا كه بايد با جمال و سرور و شوق و ابتهاج برخورد نمايد همان را انجام مى‌دهد، و در آنجا كه بايد با قهر و جلال و جبروت و مهميز و تنبيه وارد شود كوتاهى نمى‌كند. در تربيت عارف كامل، شاگرد نه مأيوس و دلسرد و پژمرده مى‌شود، و نه خودسر و لوس و نُنر و راكد و بى‌حركت و معجبِ به خود باقى مى‌ماند. او با حركتى متين و استوار به سمت مقصد حركت مى‌نمايد و به كمال مى‌رسد.

  • مصالح انسان را بهتر و دقيق‌تر و روشن‌تر از خود انسان تشخيص مى‌دهد و آنچه را كه پيشنهاد مى‌كند عين حق و حاقّ واقع و متن نفس الأمر است‌.1

  • دستورات سلوكى افرادى كه به كمال مطلق نرسيده‌اند، صدماتى را به بار خواهد آورد

  • با توجّه به اينكه نفس بشر قبل از وصول به مرتبه فعليّت عقلانى دائماً دستخوش احساسات و عواطف و اعتبارات است و تحوّل و تبدّل نفس با ورود حوادث و مسائل مختلفه امرى طبيعى و بديهى مى‌نمايد، بنابراين تنها نيرويى كه مى‌تواند انسان را از وقوع در مهالك و فتن باز دارد و طريق قويم و صراط مستقيم را به او بنماياند، همانا تفويض امر و تسليم امور به يك عقل منفصل و مربّى حكيم است. و اوست كه با اشراف بر جوانب امر، طريق صحيح و راه مستقيم را ارائه مى‌كند. و اگر اين مطلب مفقود باشد، تعبّد به يك فرد نادان و جاهل و غير متأهّل خطراتى به بار خواهد آورد كه صدها برابرِ خطراتِ بدون تعبّد و انقياد از آن فرد است. و اى كاش انسان در مرحله جهل بماند و در همان مرحله به قوا و استعدادات خود عمل نمايد، ولى خود را تسليم يك همچو فردى غير مسئول و غير متخصّص و غير متأهّل ننمايد، و حكم او را چون وحى منزل به ديده واقع ننگرد و تبعيّت از او را بر خود فرض و حتم نشمارد!2

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 269.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 275.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

10
  • لزوم مطابقت دستورات سلوكى استاد با شرايط روحى سالك‌

  • بارى استاد سلوك بايد كاملًا به احوال و شرايط روحى سالك توجّه داشته باشد و دستورات سلوكى را براساس همان شرايط انتخاب كند؛ و در غير اين‌صورت يا به كمتر از آنچه كه بايد بپردازد دستور داده و در اين‌صورت استعداد او را خفه كرده و رشد او را متوقّف نموده و عمر او را تضييع كرده است و اين خود چه بسا موجب بروز صدمه و مفاسدى خواهد شد، و يا بيش از ظرفيّت و توان او بر او تحميل كرده كه خطرات و آفات در اين‌صورت بسيار جدّى‌تر و مصيبت‌بارتر است.1

  • شاخصه چهارم: انطباق كامل گفتار و كيفيّت مشى و مرام و تربيت انسان كامل با قوانين عالم ظاهر

  • چهارمين خصوصيّت از خصوصيّات عارف كامل اين است كه فعل و گفتار و كيفيّت مشى و مرام و تربيت او با قوانين عالم ظاهر انطباق كامل داشته باشد؛ يعنى در حركات و رفتارش كمتر مسأله‌اى مشاهده شود كه با جريانات عادى و مسائل متعارف عمومى منافات داشته باشد. و اين بدين معنى نيست كه اصلًا در اطوار حيات او اين مسائل به چشم نخورد، بلكه اصل و اساس در طول حيات و زندگى او و ارتباط او با مسائل خارجى بر رعايت آداب و قواعد ظاهرى، همچون ساير افراد از مردم استوار باشد، و به هر ميزان اين مطلب در او قوى‌تر باشد، سعه و ظرفيّت بقاى او از ديگران بيشتر خواهد بود.

  • رفتار و كردار انسان كامل خارج از سلسله علل و اسباب نيست‌

  • و سرّ مسأله در اين است كه: وجود حضرت حق از مرتبه بساطت و صرافت محضه كه در عوالم مادون تنزّل مى‌يابد به تناسب همان مرتبه، آثار و خصوصيّات آن عالم را به خود مى‌گيرد؛ و چون مراتب وجود به حسب شدّت و ضعف و فعليّت و قوّه و مراتب تجرّد متفاوت است، آثار و لوازم آن، متناسب با خود آن مرتبه، با ديگر مراتب متفاوت خواهد شد؛ درحالى‌كه همه‌اين عوالم از نشآت اراده و مشيّت پروردگار است، و خواست و اراده حق بر كيفيّت و كمّيت آن تعلّق گرفته است و اين يك امر تكوينى است؛ يعنى قدرت و قوّتى كه در عالم جبروت مى‌باشد و آن هيمنه و سَطوَت و اقتدارى كه بر آن مرتبه حاكم است در عوالم مادون وجود ندارد، و خداى متعال براى هر مرتبه حكم خاصّ همان مرتبه را وضع كرده است.

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 280.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

11
  • و از آنجا كه نظام عالم مادّه و شهادت بر جَرْى و استمرار قوانين طبيعى و ظاهرى است، رعايت اين قوانين چه در امور تكوينيّه و چه در امور اعتبارى و مراودات و محاورات بر اساس قانون و قاعده انتظام و تكوّن و بقاى عالم طبع است. سلسله علل و اسباب در عالم ظاهر به نحوى تنظيم شده است كه حوادث و پديده‌هاى موجود در اين عالم بر آن اساس مستمرّ و پاينده خواهد بود.1

  • نگاه اولیای الهی به گرفتاری ها و ابتلاءات

  • مشيّت متقنه الَهيّه در استمرار بقا در عالم دنيا بر اين قرار گرفته است كه امور طبق همين علل و اسباب ظاهرى و فعل و انفعالات جارى شود. و بجاست اگر انسان به مسأله‌اى خلاف توقّع او مبتلا مى‌شود، با توسّل و دعا از پروردگار، خواست و اراده او را در درون و ضمير خود محفوظ بدارد؛ بدين معنى كه اگر مصلحت در مرض است خداوند آن را مقدّر فرمايد و اگر در صحّت و سلامتى است همان تحقّق يابد. و چه بسا مرض بر صحّت، و ضيق بر گشايش، و گرفتارى بر انبساط، و خلاف متوقّع بر متوقّع ترجيح داشته باشد.2 

  • در مكتب توحيد و عرفان، مرض و شدّت و ساير ابتلائات با صحّت و گشايش و حصول توقّعات متعارف در يك راستا و در يك خطّ- كه همان نزول مشيّت و اراده حقّ است- قرار دارد و ابداً فرقى بين آن دو نمى‌باشد؛ صورت‌هاى آن متفاوت و باطنش يكى است، مظاهر متفاوت ولى ظهور يكى است. عارف هر دو رتبه را يك مشيّت مى‌داند و به يك چشم به آن نگاه مى‌كند.3 

  • امّا در ساير مكاتب براى رفع گرفتارى و مرض ديده مى‌شود كه إعمال رويّه و اراده مى‌كنند، و براى رفع گرفتارى‌ها و شدائد با توسّلات منافى با مقام رضا و تسليم به دفع آن اقدام مى‌كنند. و به هر طريقى مى‌خواهند اين تقدير را از خود و دوستان خود بگردانند و خود را در رفاه و خوشى و انبساط قرار دهند. تو گويى فقط مرض و گرفتارى و شدّت براى غير است و آنان بايد از اين مسأله مستثنى شوند؛ و به عبارت معروف: مرگ براى همسايه است نه اهل خانه.4

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 287 ـ 288.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 289.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 294.
    4.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 295.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

12
  • عبد بايد در مقام عبوديّت فقط خواست و اراده مولا را انجام دهد، و از خود اظهار نظر و سليقه نداشته باشد

  • عبادت بايد براى خدا باشد، امّا كيفيّت آن و شكل آن ديگر فرق ندارد. نماز بايد براى خدا باشد، چه در حال صحّت و استقامت و چه در حال مرض. انسان نبايد در حال مرض از خدا بخواهد كه به او قوّت و قدرت ببخشد تا نماز را به حال استقامت و صحّت بخواند، و در حال تيمّم نبايد از خدا بخواهد كه طهارت مائيّه و با آب را نصيب او كند. در حال صحّت، خدا طهارت با آب و نماز در حال استقامت را خواسته، و در حال مرض طهارت با تيمّم را اراده كرده است. در هر دو حال انسان نبايد فرقى بگذارد، عبد بايد در مقام عبوديّت فقط خواست و اراده مولا را انجام دهد، و از خود اظهار نظر و سليقه نداشته باشد؛ مثل كسى كه در حال سفر نماز را تمام مى‌خواند و مى‌گفت: «من نمى‌خواهم در سفر راحتى در عبادت را براى خود قرار دهم!» اين نماز باطل است؛ زيرا مولا در سفر نماز را شكسته و در حضر تمام خواسته است و فضولى در كار او برنمى‌دارد!1

  • لزوم فعليّت و ظهور استعدادهاى انسان در دو جنبه جمال و جلال حق‌

  • تحقّق فعليّت و ظهور استعدادات نهفته در ضمير انسان قطعاً بايد در تجلّى هر دو جنبه جمال و جلال اسماء و صفات حضرت حق پيدا شود؛ و ظهور يك طرف از اين دو جنبه يا موجب رخوت و سبكى و عدم تحمّل آثار و شوائب عالم كثرات و ظرفيّت محدود و خامى خواهد شد، و يا باعث يأس و دلسردى و دل‌شكستگى و عدم رشد و شكوفايى استعدادات در جهات مختلفه نفس مى‌شود.2

  • آن استادى كه براى شاگردش به مجرّد ابتلا به مرض و يا گرفتارى اجتماعى با توسّل و دعا و غيره درصدد رفع آن برمى‌آيد و او را از آن ابتلا خلاص مى‌كند، نمى‌داند كه چه ضرر و خسارتى را دارد بر او وارد مى‌كند و او را از رسيدن به چه نعمتى محروم مى‌نمايد، و توفيق استجلاب چه فيوضاتى را از او سلب مى‌كند.3

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 295 ـ 296.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 300.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 301.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

13
  • اولياى خدا مشيّت الهى را همان‌طور كه هست اجرا مى‌كنند و از خود خواست و ميلى را به آن اضافه نمى‌كنند. عارف كامل كلّيه تدبير و اداره امور خود را دربست‌ و تماماً به اراده حق تفويض مى‌نمايد و در هر مسأله نظر و وجهه او به خواست و مشيّت حقّ است. براى گشايش امور و رفع معضلات و صحّت و عافيت دعا مى‌كند، امّا دعايى كه بر محور عافيت و صلاح پروردگار است، نه بر محور خواست و ميل نفسانى خودش. بين دعاى او و دعاى ما فرق است؛ براى ما در مرتبه نخست نيّت و خواست ما مطرح است، و در ضمن هم براى خالى نبودن عريضه تصنّعاً و مجازاً مى‌گوييم: هر چه خواست تو باشد! امّا براى عارف در مرتبه اوّل خواست و اراده حق مطرح است، و در ضمن نيّت و ميل به آن مطلب در راستاى مشيّت حقّ مطرح مى‌شود. و اين است فرق بين عارف كامل و ساير افراد از هر دسته و گروه و هر درجه از درجات كمال.1

  • و محصّل مسأله اينكه: عارف كامل و ولىّ واصل هيچ هدف و انگيزه‌اى جز تطبيق امور خود و شاگرد بر اساس نزول اراده و مشيّت حضرت حق ندارد، و طابق النّعل بالنّعل عمل بر طبق همان سنّت جاريه الَهيّه را در حوادث ‌و جريانات عالم طبع و دنيا خواستار است؛ به نحوى كه اگر چنانچه به اين مرحله از قدرت و قوّت و اشراف و سيطره نرسيده بود و همچون يك فرد عادى كوچه و بازارى كه هيچ قدرتى و اراده‌اى بر تغيير مشيّت ظاهريّه پروردگار ندارد و صرفاً رفع حوائج و قضاى ضروريّات را در تهيّه و تنظيم علل و اسباب عادى و ظاهريّه آن جستجو مى‌كند، چطور عمل مى‌كرد، اكنون نيز به همان كيفيّت و همان طريقه عمل مى‌كند بدون ذرّه‌اى تمايل در تغيير و تبديل امور بر خلاف خواست و اراده حق.2

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 305.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 310.

ویژگیهای عارف کامل (1) - قسمت اول

14
  • [ادامه دارد]