ویژگیهای عارف کامل (2)

قسمت دوّم

200
مشاهده متن

پدیدآورگروه علمی

گروه اخلاق و حکمت و عرفان


توضیحات

: آیا عارف بالله اراده ای و تدبيری غیر از اراده و تدبير حضرت حق دارد یا نه؟ چه جور اختلاف در حالات و گفتار اوليا معنی کنیم؟ علّت عدم اشتباه عارف در امور اجتماعى و تربيتي چسیت؟ آیا در كلام و كردار عارف كامل شكّ و ترديد و احتياط راه دارد یا نه؟ چرا ائمّه و اولياى دين در مسائل دماء و نفوس و أعراض احتياط می کردند؟ حقيقت احتياط در مكتب اولياى الهى و در ساير مكاتب چیست؟ آیا تجلّى و ظهورات عارف واصل، ظهور و تجلّى حضرت حق است‏ یا نه؟ تربیت سالک در اطاعت فرد غیر کامل امکان دارد یا نه؟
مقاله پیشرو سعی بر این می کند که جواب این پرسش ها را بطور مختصر و روشن دهد.

/12
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

1
  •  

  • هوالعليم

  •  

  • ویژگیهای عارف کامل

  • قسمت دوم

  •  

  • برگرفته از آثار:

  • حضرت آیة اللّه الحاج سيّد محمد محسن حسيني تهراني

  • قدّس سرّه

  •  

  •  

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

2
  •  

  •  

  • بسم الله الرّحمن الرّحيم‌

  • الحمد للّه ربِّ العالَمين، 

  • وصلَّى اللهُ على محمّدٍ و آلِه الطّاهرين‌

  • ولعنة الله على أعدائهم أجمعين‌

  •  

  •  

  • شاخصه پنجم: نفس عارف بالله و فعل و تدبير او عين اراده و تدبير حضرت حق است‌

  • پنجمين خصوصيّت از خصوصيّات عارف بالله و ولىّ كامل الهى اين است كه نفس او به واسطه فناء در ذات حضرت حق عين تجلّى حق شده است، و فعل او فعل حقّ و تدبير او تدبير حقّ است.1

  • ذات حضرت حق در فعل و خلق حوادث به تفكّر و تأمّل و إعمال رويّه نيازى ندارد، و افعال او بر اساس انطباق با مصالح واقعيّه نمى‌باشد؛ بلكه مصلحت در مرتبه متأخّر از فعل و خلقت حقّ قرار گرفته است نه در مرتبه مقدّم. و به عبارت ديگر: چنانچه در افعال و كردار ما مصلحت به عنوان علّت غايى تلقّى مى‌شود، در افعال پروردگار جنبه علّى ندارد بلكه معلول فعل حقّ است، و فعل حقّ علّت موجِده او است نه اينكه او علّت موجده فعل و اراده حقّ باشد.2

  • عارف كامل نيز بر اساس مصلحت و دورانديشى و إعمال رويّه و تطبيق دادن عمل خود با مصالح و مضارّ نفس الأمريّه كارى انجام نمى‌دهد، بلكه نفس اراده او بر انجام يك فعل همان نفس اراده حقّ است بدون تأمّل و تفكّر و إعمال رويّه.3

  • عارف از بالا به پايين مى‌نگرد و ديگر افراد از پايين به بالا مى‌نگرند

  • ساير افراد در ارتباط با افكار و امورات شخصيّه و اجتماعيّه خود بايد راهى بس طولانى براى رسيدن به نتيجه بپيمايند و مقدّماتى را پشت سر بگذارند و قضايا و قياساتى را به دنبال هم ترتيب دهند و مشورت‌ها و صلاحديدهايى را به كار بندند، تازه به نتيجه درست برسند يا نرسند. اين همه خطا و اشتباه و خلاف كه ما از بشر مشاهده مى‌كنيم از چه باب است؟ مگر تمامى اين اشتباهات از بى‌توجّهى و بى‌دقّتى و بى‌اعتنايى رخ مى‌دهد؟ خير! چه بسا انسان كاملًا به همه جوانب و شرايط و احوال يك مطلب به دقّت توجّه مى‌كند، و تا جايى كه سعه وجودى و ظرفيّت عقلانى او اجازه مى‌دهد در اطراف يك موضوع مى‌انديشد، ولى باز مسأله بر خلاف انتظار و توقّع حاصل مى‌شود، و چه بسا اشتباهات و خطاهاى جبران‌ناپذير براى انسان پيش خواهد آمد.

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 311.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 311 ـ 312.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 315.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

3
  • اين اشتباهاتى كه براى اصناف مختلف مردم حاصل مى‌شود با دقّت كافى و رعايت همه جوانب، همه و همه برگشتش به نقصان وجودى و محدوديّت سعه اطّلاع و إشراف بر حقيقت امر است.1

  • اينجا است كه ارزش و قيمت وجودى يك عارف كامل در مقايسه با ساير افراد از هر دسته و طبقه‌اى به خوبى روشن و واضح مى‌گردد، و به اين اكسير حيات و ناموس عالم تشريع و تربيت بيشتر توجّه مى‌شود، و اين نعمت و كرامت عظماى الهى براى انسان بهتر خود را مى‌نماياند، و ضرورت حضور خود را دقيق‌تر و واضح‌تر نشان مى‌دهد، و به آفات و مفاسد عدم ادراك و انقياد از خود بيشتر توجّه مى‌دهد.

  • حضور صور علميّه در نفس عارف از مقام اطلاق و كلّيت نشأت مى‌گيرد، و در غير او از جزئيّت و تركيب و امتزاج صور تصوّريه و تصديقيّه حاصل مى‌شود؛ و به عبارت واضح‌تر: عارف از بالا به پايين مى‌نگرد و اوّل نظره او بر جنبه كلّى مسأله و حكم قرار مى‌گيرد، و ديگر افراد از پايين به بالا مى‌نگرند؛ و اين معنى بسيار دقيق و ظريف و قابل دقّت است.

  • عارف براى ادراك صور علميّه، منتظر افاضه و اشراق از جانب حىّ قيّوم است؛ چنانچه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم براى پاسخ به سؤالات و جريانات، منتظر وحى از طرف حضرت حق مى‌بود و هيچ‌گاه براى مسأله و موضوعى كه در حيطه رسالت و مأموريّت او بود به علوم ظاهريّه و رأى افراد و صلاح‌ديد اشخاص اتّكا نداشت، و مشاوره با افراد را صرفاً به جهت رشد و ترقّى و بينش آنها انجام مى‌داد، نه براى كشف جهالت و رفع ضلالت‌.2

  • خداوند اراده خود را در نفس ولىّ بدون دخالت هواهاى نفسانى إعمال مى‌كند

  • خداى متعال اراده خود را در نفس ولىّ بدون دخالت قواى واهمه و متخيّله و هواهاى نفسانيّه إعمال مى‌كند، و از اين جهت خيال انسان كاملًا جمع و صددرصد نسبت به مسأله وثوق تامّ دارد؛ بر خلاف ساير اشخاص كه در آنها احتمال بروز و دخالت سليقه‌هاى شخصيّه و آراى باطله و نقصان در انديشه و غرائض نفسانيّه و ملكات و صفات رذيله به طور جدّى مطرح مى‌باشد، و به هيچ‌وجه من الوجوه يك فرد نمى‌تواند به افكار و ايده‌ها و دستورات اين‌گونه افراد اعتماد نمايد، و به عنوان حجّت شرعيّه و مبرّر عقليّه در پيشگاه عدل پروردگار به حساب آورد. اختلاف در افعال و كردار ولىّ خدا، نفس اختلاف در ظهورات و بروزات مصاديق مختلفه اراده و مشيّت حقّ است.3

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 316.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 317.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 317 ـ 318.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

4
  • عارف امكان ندارد بگويد: من اشتباه كردم، مرا گول زدند، من نمى‌دانستم، اى‌كاش اين كار را نمى‌كردم، و اگر مشورت مى‌كردم به اين اشتباه گرفتار نمى‌شدم؛ زيرا نفس اعتراف با حال و موقعيّت او درست در يك تقابل رودر رو قرار دارد. اشتباه عارف يعنى اشتباه خدا، خطاى عارف يعنى خطاى پروردگار، و پروردگار كه اشتباه و خطا نمى‌كند. گرچه ظهورات حضرت حق متفاوت است، ولى اصل و ريشه و نفس اراده او يكى است.1

  • اختلاف در حالات و گفتار اوليا ناشى از تبدّل ظهورات حقّ است‌

  • اين اختلافى را كه ما در اطوار و حالات و گفتار حضرت والد- قدّس الله سرّه- مشاهده مى‌كرديم تماماً ناشى از تبدّل ظهورات حضرت حق بود كه از اختلاف در شئون ذات نشأت مى‌گرفته است. ذات اقدس الهى گرچه واحد است و هيچ اختلاف و تغيّر و تحوّل در آن راه ندارد، ولى ظهورات و بروزات او إلى ما لا نهاية قِلّةً و كِثرةً و ضعفًا و شِدّةً متفاوت است. و اين مسأله بسيار بالاتر و عالى‌تر و راقى‌تر از مسأله مصلحت و دورانديشى و ژرف‌نگرى در تفكّرات و آراء و انظار است.

  • مسأله رأى و نظر عارف مسأله ظهور مشيّت و اراده حقّ است، نه تفكّر و تأمّل و رعايت مصالح و جوانب! و اين ظهور و بروز بر اساس نفس اراده پروردگار بدون هيچ واسطه و تعلّقى به كثرات متحقّق مى‌شود. و امّا از آنجا كه ما از اين نكته غافليم و اوليا را همچو خود مى‌پنداريم، حكمِ مترتّب بر جهالت و نادانى خود را بر آنان مى‌نهيم، و از آنان همان چيزى را مى‌سازيم كه خود بر آن چيز قرار گرفته‌ايم، و مرتبه‌اى را براى آنان قرار مى‌دهيم كه خود در همان محدوده سير و تفرّج مى‌نماييم.2

  • حضرت موسى و خضر عليهما السّلام دو ظهور و تجلّى متفاوت حضرت حق مى‌باشند

  • با اينكه هم حضرت موسى و هم حضرت خضر هر دو ولىّ الهى و عارف بالله و محرم راز و سرّ توحيد بودند، ولى حضرت حق دو ظهور متفاوت و دو تجلّى مختلف در آنها داشته است كه هر كدام منافى با ديگرى و در تضاد با يكديگر بوده‌اند. و اين است سرّ توحيد و حقيقت تشؤّن پروردگار به شئون مختلف و تعيّن او به اعيان مختلف خارجيّه و موجودات متفاوته، با حفظ بساطت ذات و صرافت وجود حق و تشخّص حقيقى او كه همان تشخّص حقيقت وجود است به وحدت شخصيّه خارجيّه، كه منافات با كثرت اعتباريّه در مقام جمع ندارد.

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 318.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 321.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

5
  • حضرت موسى گرچه به مقام رسالت و أولوالعزمى رسيده بود و صاحب شريعت و كتاب بود، ولى هنوز در بعضى از مراتب فعليّت و توحيد به كمال نرسيده بود و احتياج به تربيت بيشتر و تحوّل افزون‌ترى داشت.

  • از اينجا مسأله روشن مى‌شود كه علّت اختلاف در كلمات و دستورات و افعال عارف كامل و ولىّ خدا چيست؟ علّت اختلاف در بروزات و ظهورات، اختلاف در اراده و تجليّات حقّ است، و عارف در مقام ابراز و اظهار هيچ استقلالى از خود ندارد تا بتواند دخل و تصرّفى در آن بنمايد و آن را كم و يا زياد كند و بر اساس مصلحت به منصّه ظهور درآورد.1

  • علّت عدم اشتباه عارف در أمور اجتماعى و تربيتي

  • يك بار شخصى نشنيد كه بزرگانى همچو مرحوم قاضى يا حضرت حدّاد و يا مرحوم والد- رضوان‌الله عليهم أجمعين- بگويند: ما در تشخيص خود نسبت به فلان شخص يا صورت مسأله‌اى اشتباه كرديم و راه به خطا رفتيم، و اى كاش اين كار را نمى‌كرديم! چنانچه هيچ‌گاه شخصى از يكى از حضرات معصومين صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين چنين مطلبى را ادّعا ننموده است.

  • دليل اين مطلب آن است كه: نفس عارف حقيقت مسأله را از نفس امام عليه‌السّلام مى‌گيرد بدون هيچ واسطه و امرى جداى از اتّصال سرّ و ضمير خود، و در اين استفاضه و توجّه به مرتبه عصمت رسيده است؛ يعنى هيچ اشتباهى در تلقّى و حفظ و ابلاغ او وجود ندارد. و از آنجا كه نفس معصوم عليه‌السّلام مبرّى و منزّه از هر گونه خطا و اشتباهى در هريك از مراتب ثلاثه مذكورهمى‌باشد، پس كلّيّه مطالب و دستورات و كارهاى عارف كامل مصون از خطا و اشتباه خواهد بود.

  • البتّه اين مسأله در امورى است كه ارتباط با مصالح افراد و امور اجتماعى و تربيتى اشخاص داشته باشد، و همين‌طور در مسائل اعتقادى و مراتب شهود و كشف از خطا معصوم و مصون باشد؛ و امّا در امور عادى و روزمرّه كه هيچ ربطى به قضايا و مسائل مذكوره فوق ندارد ممكن است اشتباهى از آنان سر زند كه شرح اين مسأله تا حدودى در آينده نزديك خواهد آمد.2

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 331 ـ 332.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 336 ـ 337.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

6
  • وجوب اتّباع از منويّات انسان كامل، عقلى و فطرى است و نياز به نصّ و دليل نمى‌باشد

  • وجوب متابعت از دستورات و منويّات عارف كامل وجوب عقلى و فطرى و جبلّى است و نياز به اقامه دليل از ناحيه شرع و نقل ندارد. و به همان ملاك كه وجوب اطاعت از امام معصوم عليه‌السّلام وجوب عقلى و فطرى است (خواه از سوى پروردگار نصّى بر اين الزام و ضرورت بيايد- كه به نحو متواتر اين مسأله به اثبات رسيده است- و خواه از ناحيه حضرتش بر اين مطلب تصريحى نيامده‌ باشد...) به همان ملاك كلام عارفِ كامل- نه هر مدّعى و كلاهبردار- كه در تحت اشراف تامّ و سرّ و قلب امام حىّ معصوم عليه‌السّلام قرار گرفته است و از وجود خود رسته و به وجود امام حىّ قيّوم عليه‌السّلام پيوسته است و فناء ذاتى- نه حتّى صفاتى و اسمائى و افعالى- در ذات مقدّس حضرتش حاصل نموده است، عيناً مانند كلام امام معصوم عليه‌السّلام از حجّيت ذاتيّه و الزام عقلى و فطرى برخوردار خواهد شد. و اين حجّيت احتياجى به دليل نقلى و الزام تنزيلى و تعبّدى ندارد.1

  • وقوف عارف بر ضماير و نيّات را مى‌توان از مجالست با او به‌دست آورد

  • مَثل عارف كامل مثل نور است كه: الظّاهرُ بنفسه المُظهِر لغيره است؛ هم خود روشن و مبيّن و واضح است و هم براى ديگران موجب روشنايى طريق و نورانيّت مسير و امور آنها خواهد بود. اثبات صحّت و اتقان عارف نيازى به اقامه دليل و برهان ندارد؛ چند دقيقه با او بنشينى به حقيقت نفس او در حدود مشاعر و استعداد خودت پى خواهى برد. امّا براى غير او بايد هزار من سريش بار اشتران و استران نمود تا پايه‌هاى أوهَنُ مِن بَيت العنكبوت او را با آن استوار نمود، و ظاهرى عوام‌فريب جهت رونق دكّان خدعه و تزوير دست و پا نمود.2

  • علم عارف بالله به اشياء علم حضورى است

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 337 ـ 338.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 342.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

7
  • نفس عارف كامل مرآت و مظهر تجلّى ماسِوى الله است، و آنچه خداى متعال از اسماء كلّيه و صفات جماليّه و جلاليّه خود در عالم اعيان تنزّل داده و تعيّن نموده است نسخه اصلى آن در نفس انسان كامل منطبع و منقوش است. و عارف اشياء را نه به صورت و شكل و عكس آنها مشاهده مى‌كند، بلكه با نفس و حقيقت اشياء وحدت و عينيّت حاصل مى‌نمايد، و اين قسم از علم را علم حضورى مى‌نامند و آن بالاترين و عالى‌ترين مراتب علم است.1

  • بنابراين هر تغييرى كه در عالم كبير اتّفاق مى‌افتد آن تغيير در نفس انسان كامل است و او آن تغيير را در نفس خود مشاهده مى‌كند، نه اينكه به او علم حاصل مى‌كند به علم حصولى و اكتسابى و از خارج، بلكه خود آن شى‌ء را در نفس خود مشاهده مى‌كند؛ گويا خود، آن تغيير و تحوّل را انجام داده است.

  • و بدين جهت عارف هيچ‌گاه خارج از ذات خود چيزى را نمى‌جويد و از جايى براى كشف مجهولى واسطه نمى‌آورد و حيله نمى‌طلبد، بلكه در وجود خود به جستجو مى‌پردازد و هم مجهول و هم حلّ آن را از وجود خود مى‌طلبد؛ زيرا او حقيقت اسم عليم و قدير و حىّ شده است، و همه اسماء و صفات الَهيّه- چه كليّه و چه جزئيّه- از اين سه اسم نشأت مى‌گيرد. پس همه اسماء الَهيّه با همه محتويات آنها در نفس عارف مستقرّ شده است، و صورت نفسيّه او وزان صورت حضرت حق شده است، و همه تجلّيات ذات در نفس او متجلّى شده است.2

  • عارف در عين تعلّق به امور ربطيّه فقط مشيّت حقّ را تنفيذ مى‌كند

  • عارف در عين تعلّق به امور ربطيّه و انتسابيّه فقط مشيّت حقّ را تنفيذ مى‌كند لاغير. محبّت و انس با منتسبين به خود اعمّ از ارحام و خويشاوندان و اصدقاء، حتّى افراد عادى به يك ديد وسيع‌تر و سعه بيشتر به جاى خود، و انفاذ و تثبيت تقدير و خواست و مصلحت الهى بأىّ نحو كان و لو بلغ ما بلغ نيز به جاى خود، و لا يشغله شأنٌ عن شأنٍ فى طرفة عينٍ أبدًا.

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 345.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 347.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

8
  • نفس عارف كامل و ولىّ‌خدا تجلّى همان اراده حقّ است، چه خواست او به طرفى تعلّق بگيرد و يا نگيرد. و تمام اين مسائل به جهت از دست دادن نفس حيوانى است و تبدّل آن به نفس رحمانى، و گرچه در بعضى مواقع ميل او ممكن است به ثبوت يك شى‌ء يا عدم آن بر طبق همان تعلّقات قرار گيرد، ولى خواست و اراده فقط بر محوريّت مشيّت و تقدير حقّ دور مى‌زند و بس.1

  • شاخصه ششم: در كلام و كردار عارف كامل شكّ و ترديد و احتياط راه ندارد

  • ششمين خصوصيّت از خصوصيّات و مميّزات عارف كامل اين است كه در كلام و يا كردار او شكّ و ترديد و احتياط وجود ندارد، و أعمال او از روى إتقان و إحكام و إبرام است. عارف هيچ‌گاه فردى را امر به احتياط نمى‌كند، و خود نيز در فتوا و حكم، احتياط ندارد و همه احكام و مبانى براى او همچو آفتاب واضح و روشن است.2

  • علم اولياى الهى همانند امام عليه السّلام علم كلّى شده است‌

  • نفس ولىّ خدا و عارف كامل كه به نفس امام عليه‌السّلام متّصل است و از آن حضرت إشراب مى‌شود و علم او به عنايت امام عليه‌السّلام مبدّل به علم كلّى شده است، همانند خود امام داراى نظر قطعى و اراده‌اى بتّى و عزمى استوار و رأيى خلل‌ناپذير نسبت به احكام و تكاليف مى‌باشد، و اگر در مسأله و يا موضوعى نظرى را ابراز داشت اين مطلب حكايت از إشراف او بر حقيقت مطلب و نفس الأمر مى‌نمايد، و اگر چنانچه صلاح در پاسخ دادن نديد از ابراز و اظهار مسأله خوددارى مى‌نمايد و يا به نحوى مسأله را به ديگرى ارجاع مى‌دهد و خود از اظهار رأى در اين مورد سر باز مى‌زند.3

  • عارف بالله و بأمرالله در كيفيّت اطّلاع بر تكليف، نفس حكم‌الله الواقعى در قلب و آينه نفس او تجلّى و ظهور مى‌يابد و هيچ امر مبهم و نقطه اجمالى نسبت به موضوع و يا شرايط آن و يا قراين محفوفه و نفس حكم براى او بأىِّ وجهٍ من الوجوه باقى نخواهد ماند. و از آنجا كه نفس عارف كامل با نفس ولىّ حىّ و قطب عالم امكان، صاحب ولايت كليّه الَهيّه اتّحاد وجودى و عينى دارد- يعنى نفس ولايت كليّه الَهيّه كه در حقيقتِ امام معصوم عليه‌السّلام ظهور مى‌نمايد همان ولايت در شيعيان و متابعان و عارفان حقيقى امام معصوم عليه‌السّلام نيز تجلّى و بروز مى‌كند- در اين‌صورت هيچ افتراقى بين اين دو نمى‌توان يافت مگر در جنبه و حيثيّت طوليّه، كه امام عليه‌السّلام در حكم علّت و سبب اصلى و حقيقى اين افاضه و اشراق مى‌باشد، و در نتيجه سعه وجودى او و كيفيّت ادراك مراتب اسماء و صفات در او اوسع و أعلى است، و نفس عارف در جنبه معلوليّت و استفاضه قرار مى‌گيرد؛ و به عبارت اخرى: آن حقيقت والاى علمى اوّل در نفس امام معصوم عليه‌السّلام جلوه‌گر و ظاهر مى‌شود و از او به نفس عارف كامل منتقل مى‌شود.

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 357 ـ 358.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 365.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 372 ـ 373.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

9
  • بنابراين در حقيقت ادراك حكم شرعى و تكليف الهى فرقى بين آن دو وجود ندارد؛ و از آنجا كه امام معصوم عليه‌السّلام احتياط و شبهه و ترديد در فكر و عمل او اصلًا معنا ندارد، نتيجه مى‌گيريم كه اين مطلب در نفس عارف كامل نيز تحقيقاً منتفى مى‌باشد، و او به همان نحو و شكلى عمل مى‌كند كه امام عليه‌السّلام عمل كرده است.1

  • احتياط ائمّه و اولياى دين در مسائل دماء و نفوس و أعراض‌

  • و از طرف ديگر، از آنجا كه احكام الهى در مراتب خود از حيث اهمّيت و لزوم و خطير بودن و سهل بودن و اهتمام و عدم آن داراى مراتب مختلفه مى‌باشند، و خود امام عليه‌السّلام نيز در رعايت اين موارد داراى حالات و كردار متفاوت است، همين شيوه و عملكرد در حالات و اطوار عارف الهى به چشم مى‌خورد.

  • مثلًا شارع مقدّس در احكام طهارات و نجاسات و تا حدودى نيز در مأكل و مشرب قائل به تسهيل و سمحه است، و اين موضوع به خوبى از لسان روايات معلوم مى‌شود؛ و احكام ظاهريّه در اين باب، و اصول و قواعد طهارت و حِلّ، هم براى افراد عادى و هم براى شخص امام عليه‌السّلام به يك نسق و يك وتيره جعل شده است. 2

  • امّا در موارد ديگر همچون مسائل مربوط به دماء و نفوس و أعراض، ما با شدّت اهتمام شارع در رعايت احتياط و توقّف در موارد مشتبهه برخورد مى‌كنيم، و از كيفيّت تعامل حضرات معصومين عليهم‌السّلام با اين موارد به سرّ و لُبّ مسأله پى‌مى‌بريم؛ و اينكه در چه موردى بايد به سهل و روان بودن در آن ملتزم شد، و در چه موردى بايد با نهايت دقّت و وسواس در مسأله مواجه شد و زود در موردى حكم به امرى نداد.3

  • حقيقت احتياط در مكتب اولياى الهى و در ساير مكاتب

  • از اينجا روشن مى‌شود كه بين احتياط و توقّف عرفاى بالله و علماى ربّانى و بين احتياط ساير افراد تفاوت ما بين المشرق و المغرب است. احتياط در مكتب اولياى الهى ناشى از انكشاف حقيقت امر و وضوح مسأله است، نه ناشى از جهالت و عدم وصول به حكم. احتياط در منهج اولياى حقّ به جهت حسّاسيت و ظرافت و احتمال هلاكت موبقه است، و اين خود از ظهور حقيقت امر در اين موارد نشأت مى‌گيرد، و اين احتياط خود عين علم و ادراك و وصول به حاقّ واقع و حقيقت امر است و عين يقين به كُنه مسأله مى‌باشد.

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 382 ـ 383.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 383.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 384.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

10
  • بناءً على‌هذا اگر ما حتّى در اين موارد مشاهده مى‌كنيم كه از ناحيه ولىّ خدا دستور بر احتياط آمده است، اين نه به جهت اجمال و ابهام مسأله در نزد او مى‌باشد، بلكه به جهت جهالت و نادانى و عدم بصيرت ما است كه بدين صورت ما را از وقوع‌ در هلاكت و عقاب اخروى و تبعات مُفسده دنيوى حفظ مى‌كنند؛ و الّا آنها كه نياز به احتياط ندارند و نياز به وقوف ندارند و نياز به تثبّت ندارند.1

  • اصلًا احتياط در اطوار و افعال و ممشاى عرفاى بالله وجود ندارد، و اگر انسان حالتى به نحو احتياط در آنان مشاهده نمود، يا بايد حمل بر عدم اظهار واقع و حقيقت امر نمود- به لحاظ مصلحتى و عنايتى- و يا بايد حمل بر جنبه تربيتى‌ و ارشاد اطرافيان شود. و هر دوى اين مسأله بسيار بسيار در روش و منهج اولياى الهى به چشم مى‌خورد، و خود اين حقير راقم سطور در اين‌باره حكايت‌ها دارم و مطالبى كه در صورت توفيق و به حول پروردگار در جاى خود ذكر خواهم نمود.

  • و امّا احتياطى كه ساير افراد به آن مبتلا مى‌باشند ناشى از عدم ادراك حكم شرعى و احراز حاقّ واقع و لُبّ مسأله است؛ و در واقع با اين احتياط، آشكارا به عجز از وصول به احكام و لنگى در حركت به سوى تكاليف واقعيّه را اعتراف مى‌كنند.2

  • شاخصه هفتم: تجلّى و ظهورات عارف واصل، ظهور و تجلّى حضرت حق است‌

  • هفتمين خصوصيّت از خصوصيّات عارف كامل اين است كه: تجلّيات و ظهورات او از ظهور و تجلّى حقّ است نه از تجلّى نفس، و نه در حيطه اقتدار و قوّت نفس، بلكه از ناحيه إفناء و إمحاء و إعدام نفس است.

  • از آنجا كه نفس سالك به واسطه رياضات شرعيّه و مجاهدات در عوالم ظلمانى و روحانى از تعيّن گذشته و استقلال خود را از دست داده است، وجود حقّ و انّيّت او- كه غيرتش غيرى باقى نمى‌گذارد- در هويّت و تعيّنِ سالك تجلّى پيدا مى‌كند، و از اين پس ديگر اين شخص با شخصيّت گذشته‌اش تفاوت خواهد داشت، و ماهيّتش با ماهيّت قبل مختلف خواهد بود؛ گرچه به شكل و شمايل، فرق چندانى نداشته باشد، ولى سيره و سريرتش كاملًا با اخلاق و خصايص و صفات گذشته‌اش امتياز خواهد داشت. حركات او رنگ و بوى ديگرى دارد، و گفتار او حساب و كتاب ديگرى دارد. در اينجا تجلّى حقّ است بلا واسطه، و ظهور فعل حقّ است مباشرةً بدون دخالت نفس و دستبرد آن و تصرّف آن.3

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 387 ـ 388.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 388 ـ 389.
    3.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 419.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

11
  • عارف كامل از خود هيچ ندارد و هر چه هست جلوه حقّ است. و به همين دليل است كه كلام او حجّت است و كلام ساير افراد حجّت نيست و احتياج به تفحّص و تأمّل و تثبّت و وثاقت دارد؛ كلام عارف كلام حقّ است و كلام حقّ، تثبّت و تحقيق برنمى‌دارد.1

  • انحصار تربیت سالک در تحت اطاعت ولی کامل و بس

  • و ثمره بسيار بارز و ظاهر اين مسأله اين است كه: يك چنين فردى در دستورات و فرامينش هميشه اضمحلال و انعدام نفس امّاره را مدّ نظر قرار مى‌دهد، نه رشد و تقويت و قوّت او را. و اين مسأله مهم‌ترين و حياتى‌ترين مسأله تربيتى و تهذيب و تزكيه است. چه بسا خيلى از مدّعيان تهذيب و تزكيه، خودسرانه اقدام به دادن دستورات و برنامه‌هاى سلوكى و تربيتى مى‌كنند و از لابه‌لاى كتب‌و با استفاده از مسموعات و تجربيّات خود، اوراد و اذكار و برنامه‌هاى تربيتى و اجتماعى و خانوادگى و كسبى به شاگردان بى‌خبر از مطالب و قضايا، و حتّى به ساير افراد، به نوع فلّه‌اى و بى‌حساب مى‌دهند، و آنها را به‌جاى رشد و ترقّى در مهالك و خطرات گرفتار مى‌سازند، و به‌جاى اينكه جنبه و حيثيّت نفسانى آنها را مورد ضربه و تخريب قرار دهند موجب تقويت و ازدياد شوائب و آثار منفيّه نفس مى‌گردند.2

  • مسأله تكامل نفس و سير إلى الله صرفاً با انجام اوراد و اربعينيّات و قرائت ادعيه و اذكار ميسّر نمى‌شود، بلكه مراقبه و مجاهده و مخالفت‌با خواست‌ها و تمايلات نفس نقشى اساسى در اين حركت و تغيير و تحوّل دارد. و اگر انسان بخواهد سَرِ خود و بدون اشراف و تبعيّت از استاد كامل به انجام اين امور بپردازد، بيم آن مى‌رود كه در دام أبالسه و شِباك خطرناك قطّاع الطّريق و لُصوص و راهزنان راه گرفتار آيد، و نه تنها هيچ طَرْفى از انجام اين دستورات نبسته است، كه عمر خود را ضايع و سرمايه خود را باطل و خداى نكرده به طوفان حوادث‌ و قضاياى غير مترقّبه گرفتار شده و باعث هلاكت و بَوار خود و ديگران گردد.

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 421.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 422.

ویژگیهای عارف کامل (2) - قسمت دوّم

12
  • دستورات سلوكى اگر توسّط فرد خبير و وارد به راه و رسم طريق و عقبات نفس نباشد، ممكن است در جهت مخالفِ حركت به سمت و سوى تجرّد و تجريد قرار گيرد. و همين خطر در مكاتب و دستجات و محافل عرفانى و اخلاقى به طور وضوح به چشم مى‌خورد. دورى از اشراف استاد كامل و به عهده گرفتن زمام امور تربيتى توسّط خود سالك، خطرى است بس عظيم كه بزرگان و راه‌رفتگان طريق را در كام نيستى و هلاكت خود فرو برده است.1

  • تربيت استاد كامل موجب از بين رفتن نفس و شوائب نفسانى خواهد شد؛ و در غير آن، اين غرض و غايت حاصل نخواهد گرديد. و از اينجا به‌دست مى‌آيد كه دستورات و فرامين فردى مى‌تواند از ناحيه پروردگار مورد وثوق و اطمينان باشد كه بالكلّيه از نفس و شوائب آن عبور نموده باشد و صرفاً با لقلقه لسان بيان نشود، و اطوار زاهدانه و عوام‌پسندانه را در پى نداشته باشد. در اين مرتبه است كه انسان به كلام آن شخص اطمينان و اعتماد خواهد كرد و مى‌تواند آن را اسوه و نصب‌العين امور و برنامه خود قرار دهد؛ و در غير اين‌صورت بايد با احتياط به او توجّه كند و دربسته و سربسته آن را به ديده قبول ننگرد، بلكه در اطراف آن تأمّل كند و بينديشد، زيرا هر قدر مسأله خطيرتر و حياتى‌تر باشد طعمه مناسب‌تر و دام مهيّاترى براى نفس و دخل و تصرّفات آن خواهد بود.2

    1.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 425 ـ 426.
    2.  اسرار ملکوت، ج 2، ص 431.