153

جلسه ۱۵۳

2415
مشاهده متن

پدیدآورآیت‌اللَه سید محمدمحسن حسینی طهرانی

گروهفقه

مجموعهحج نیابتی

جلسه‌های مجموعه (10 جلسه)

توضیحات

حج نیابتی - نکاتی مهم در باب حج و احکام آن من جمله حج نیابی - 1435-12-17
/13
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد صوت

جلسه ۱۵۳

1
  • أعوذُ بِاللهاللَه مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

  • بِسمِ اللهاللَه الرَّحمَنِ الرَّحیم

  • و صلَّی‌‌ اللهُاللَه عَلَی سیّدنا و نبیّنا أبی‌‌القاسم مُحَمّدٍ

  • و علی آله الطّیبین الطّاهرین و اللعنة عَلَی أعدائِهِم أجمَعینَأعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

  • بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحیم

  •   و صلَّی‌ اللهُ عَلَی سیّدنا و نبیّنا أبی‌القاسم مُحَمّدٍ

  • و علی آله الطّیبین الطّاهرین و اللعنة عَلَی أعدائِهِم أجمَعینَ

  • می‌گوید ما یک‌‌و وقت یک درس اخلاق بنده خدایی می‌‌رفتیم ـ از حالامون جوان‌‌تر بودیم حالا هم پیر نشدیم!، ـ ... بعد آن می‌‌گفت که، در مدرسه مروی ـ ایشان داشت ما را توصیه به نماز شب می‌‌کرد ـ، می‌گفت آن کسی که زمین مدرسه مروی را به اصطلاح داشتداد، همه افراد و علما، آن آقایان معروف و علمای طتهران و این‌‌طرف و آن‌‌طرف را جمع کرد که آنجا کلنگ مدرسه را بزنند، و بعد وقتی جمع شدند، آمد وسط ـ یک آدم عادی و محلی بود ـ آمد و گفت که هر کسی که از اول بلوغش تا الان یک شب نماز شبش فوت نشده باید کلنگ اینجا را بزند!، گفت: هیچ کس نیامد، همه ایستادند و بعد خودش رفت کلنگ را برداشت و کلنگ آنجا را زد. 

  • اگر من آنجا بودم به ‌‌او می‌‌گفتم کلنگ اینجا را هر کس بزند باید از پنج سالگی تا الان نماز شبش فوت نشده باشد،... ! گفتم ما یک شب نماز شب نخواندیم. ! اینها همه بازی‌‌های نفس است که به این شکل جلوه می‌‌کند.، خب مرتیکه نماز شب خواندی که خواندی، حالا چرا باید بیایی به همه بگویی که من از اول بلوغ تا حالا نماز شبم [چیز فوت] نشده.، حالا یعنی میزان تقرب به خدا برای کسی که کلنگ می‌‌زند نماز شب است. ؟! این نماز شب تو خودش بزرگترین بُت شده برایت و تو را از خدا فرسنگ‌‌ها دور کرده به جای اینکه نزدیک کند!!. توجه کردید؟

  • آن کسی که نماز شب را با اخلاص خوانده آن وقت بیاید ...4:40باید بیاید، خودت عقب صفی یا جلوی صف؟! خیلی اوقات می‌‌شود که آدم خلاصه مسئأله این‌‌‌طوری برای آدم ش مشتبه می‌‌شود. و آن آقا هم داشت ما را نصیحت می‌‌کرد که بله بودند افرادی که از هنگام بلوغ نماز شب‌‌شان فوت نشد.!

جلسه ۱۵۳

2
  • یک‌‌ وقت یک عبارت‌‌های عجیبی در صحبت‌‌های مرحوم آقا [بود]، من گاهی می‌شنیدم یک وقتی گوش می‌‌دادم، الان خیلی مدتی است که توفیق این قضیه از ما سلب شده، صدای ایشان و صحبت‌‌های ایشان از ما سلب شدهرا، خیلی هم دلم می‌‌خواهد که این ممارست را داشته باشم ولی خیلی وقت است که این توفیق را نداشتیم.

  • یک وقت ایشان مطالبیچیزهایی در صحبت‌‌هایشان می‌‌گفتند، یک مطالبی می‌گفتند، از آن مطالب کلیدی بود برای ما برای ما، واقعاً هم همین‌‌‌طور است؛ اصلاً این ...6:33مُخ و اساس شریعت و دین و فقاهت و اجتهاد و استنباط در آن بود، تا این حد.، مطالب کلیدی که آدم، یکی از آن مطالب کلیدی ها این بود:، داستان پیغمبر را که خوابشان برد در ردُّ الشمس که چیز شده بود، که پیغمبر تکیه داده بودند به امیرالمؤمنین تکیه داده بودند و خوابشان برده بود، و امیرالمؤمنین هم نماز عصر را نخوانده بودند؛ ـ حالا چون آن موقع نماز عصر را به وقتش می‌‌خوانند مثل ما نبودند که ظهر و عصر را با هم به دو دقیقه، هشت رکعت را بخوانیم و دیگر بگوییم آن آخ جون راحت شدیم خواندیم دیگر!، نه، آن ظهر را در وقتش با هم می‌‌خواندند در وقتش عصر هم در وقت خودش.، عصر هم که خب دو ساعت و نیم از ظهر است در روزهایی چیز که این‌‌طور می‌‌رود و اینها،. شایدم هم مثلاً هوا چیز بوده که موقع زمستان بوده، که زود آفتاب می‌‌زده. ـ. 

  • بعد می‌آیند و امیر المؤومنین می‌‌بینند که نمازشان را نخواندند و پیغمبر هم خوابشان برده و بخواهند بلند شوند پیغمبر از خواب بیدار می‌‌شود ایشان هم تکیه داده بودند و خسته بودند.، بعد یک‌‌ دفعه حضرت بلند می‌‌شوند می‌‌بینند که امیر المؤومنین چیز شده و...9:17...، اصلاً جالب و عجیب است که یک‌‌ دفعه اول چیزی که می‌‌گویند: یا علی نمازت را خواندی؟ نگاه به [آسمان]چیز می‌‌کنند.، می‌‌گوید: نه نخواندم، نماز عصرم را نخواندم.، خورشید هم دیگر داشته [[چیز غروب] می‌‌کرده.، لابد شایدلابد حضرت تا بخواهند بروند و حالا یا وضو داشتند و یا نداشتند، تجدید وضو بکنند برای نماز و اینها این چیز می‌شد قطعاً قضا می‌‌شد.،

جلسه ۱۵۳

3
  • خب حالا از نظر حالا ما در اینجا از نظر ظاهر حکمی که داریم این است که خب مثلا فرض کنید که می‌‌شود که چیز کنیم مثلاً این‌طور در همان حال خب انسان می‌شود نماز بخواند نماز را با ایماء و اشاره‌‌.، ای اگر اینقدر خب چون ما خیلی نماز چون برایمان مهم است، از خود پیغمبر و خدا هم مهم‌‌تر است! این‌‌جوری می‌‌کنیم، ....10:54یک (سرفه می‌‌کنیم) جوری طوری که رسول خدا بلند شود. ...گفتند یا رسول اللهاللَه ببخشید من چون نماز نخوانده بودیم و دیگر چیز شدیم ... ما این‌‌طجوری هستیم دیگر، یعنی فقه ما این را می‌‌گوید:، ...11:05 این‌‌جوری تکان بده پیغمبر را بخوان و...! بابا نمازمان دارد فوت می‌‌شود، ! آسمان دارد به زمین می‌‌آید،! همه. ملائکه دست به سینه ایستاده‌‌اند نماز ما یکی را ببینند!. 

  • حالا به حسب ظاهر حالا اگر نه! ما برای نمازمان غلظت عزت و احترام قائل نباشیم که بخواهیم پیغمبر را از خواب بیدار بکنیم حداقلش این است که در همان حال می‌‌خوانیم، ؛که مثلا حالا فرض کنید که اگر موردی مشابه بود.و این خیلی چیز عجیبی است که چطور انسان باید بداند که مفهوم و حقیقت و ... مغزای12:22 شریعت چیست، و این ملاکات چگونه موجب تبدل احکام و تغیر و تحول احکام می‌‌شود.

  • اگر پدر شما یا مادر شما یک هم‌‌‌چنین قضیه‌‌ای اتفاق افتاده که فرض بکنید که شما باید باشید یعنی بالای سرش باشید یا مثلا هم‌‌‌چنین مسئله‌‌ای حالا یا خوابش برده یا بالاخره جوری طوری که شما نمی‌‌توانید. خب ما در اینجا وظیفه‌‌مان این اهست که در همان حال بخوانیم حتی ایمائاًئا انسان بخواند، وظیفه هم این است، : اللهاللَه اکبر ... در هر وقتی وظیفه یک چیزی است، نه اینکه مثل بقیه بعضی‌‌ها بگویند احتیاط این است که بعد هم قضا کنند. چه احتیاطی؟ هیچ احتیاطی [نیست.]

  • بنده در یک حالتی بودم که اصلاً تکان نمی‌‌توانستم بخورم و همه لباس‌‌مان و فلان وو این چیزها، خلاصه اصلا نه قبله‌‌اش معلوم نبود نه نمی‌دانم چی بودم هیچی اصلا،. دیدم وقت نماز صبح است، نه می‌‌توانستم بدنم را تکان بدهم و نه می‌‌توانستم دستم را حتی بزنم روی چیزی به عنوان تیمم؛ چون هیچ اختیاری نداشتم، همان‌‌طورجا من نماز صبحم را خواندم، همان زبانم هم که کار می‌‌کرد، ...از اینجا به پایین هیچ کار نمی‌‌کرد، زبانمان می‌‌چرخید،، و قضا هم نکردم نه قضا کردم بعدش نه هیچی، تکلیفم هم در آن وقت آن بود تا حالا هم قضا نکردم. 

جلسه ۱۵۳

4
  • اما اینکه حالا امیر المؤومنین چطور حتی این کار را نکردند.، خب لابد حضرت هی احتمال می‌‌دادند که حالا مثلا فرض بکنید که شاید یک فرصتی باشد، ؛ چون اگر قطعاً حضرت بدانند که نماز قضا می‌‌شود خب تکلیف این است، تکلیف همین‌‌‌طور است ایمائاً، حالا برای چه حتی...ی اللهاللَه اکبر هم نمی‌‌گوید که پیغمبر بلند شود. در همان حالی‌‌ که نشستند نماز یواش نماز هم بخوانند، ولی معلوم می‌‌شود که هی احتمال اینکه رسول خدا از خواب بلند شوند را می‌‌دادند که نماز را به همان چیز [صورت] عادی خودش بخوانند، ولی یک‌‌ مرتبه یک دفعه در بزنگاهی پیغمبر از خواب بلند شدند و دیگر دیدند بخواهند بخوانند قضا است، قضا نشده بود ولی دیگر در شُرف بود.

  • حالا اینجا نکته اینجاست که می‌‌گویند: یا علی نماز خواندی؟ حضرت می‌‌فرمایند: نه نماز هم نخواندم.،

  • و حضرت فرمودند که خب پس بخواه که خورشید بایستد و تو نمازت را چیز کنی و نمازت را ادا بکخوانی. ـ و البته نمی‌‌دانم جمله‌‌ای هست یا نه که: وصی نباید نمازش قضا بشود. مثل اینکه یک هم‌‌چنین جمله‌‌ای داریممثل اینکه داریم،. 

  • بنده مطمئن متیقن نیستم ولی به نظرم یک هم‌‌چنین مسئله‌‌ای هست، که البته داریم مثلا وصی نباید در زمین که مثلا خصوصیاتی داشته باشد بخواند ولی یکیش این هم است ـ که امیر المؤومنین بلند شدند و خواستند و ... حالا شاید دیگر علتش اینست که مردم بفهمند که این طرف کیست، آن کسی که یک هم‌‌چنین وضعیتی دارد، دنبال چه کسی باید رفت، دنبال این رفت یا دنبال سایر افراد؟. 

  • خب بالاخره بایستی که علامت‌‌هایی است باشد که مردم بدانند، همه چیز برای افراد از طریق قوای عقلانی و ادراکات نفسی حاصل نمی‌‌شود، اینها یک چیزهایی است که برای هر کسی در هر مرتبه‌‌ای که هست حجت تمام است. سلمان و اویس و اینها ... به ردّ الشمس و قلعه خیبر و اینها [کاری]نیاز نداشتند اینها می‌‌آمدند به امیرالمؤمنین یک نگاه می‌کردند و امیر المؤومنین می‌‌کردند و تا ته قضیه را می‌‌خواندند. ولی خب این مسئأله برای همه که نیست، افراد در از مرتبه منظر درک و شعور متفاوت هستند، و امام باید خودش را بشناساند به عنوان امامت باید خودش را برای همه افراد بشناساند. 

جلسه ۱۵۳

5
  • بعد نکته‌‌ای که در اینجا هست این است که ایشان (مرحوم علامه) می‌‌فرمودند که: امیر المؤومنین در آنجا این می‌‌بیند حقیقت نماز الان در کنارش خوابیده، واقعیت نماز، حقیقت نماز، آن معنا و مفهوم نماز، آن الان در کنارش است و آن حالی‌‌ که باید در بر نمازش مقدمه بشود که به آن حال برسد و به آن مرتبه‌‌ای از قرب و تجرد راه پیدا کند به تمام معنای الکلمه و به حقیقة الکلیه الان در کنارش است.، خب پس بنابراین دیگر چه غمی دارد از اینکه نماز او فوت بشود یا فوت نشود؟ آن الان تکلیفی که الان برای نماز است که بلند شو و نماز بخوان تا اینکه به آن حقیقت حقیقت ...21:30 برسیی و آن واقعیت را درک بکنی، این را بلند شو و الان آن واقعیت و آن حقیقت الان در اینجا نهفته است. 

  • یک‌‌ بار ازوقت مرحوم آقا در بیمارستان بودند برای کبدشان در بیمارستان مشهد بودند.1، در بیمارستان مشهد بودند مشهد، بعد ایشان من رفتم مشهد و اطلاع نداشتم، بعد آمدیم منزل و دیدیم ایشان منزل رنگ‌‌شان زرد بود و همینطور خب بله به خاطر کبد و صفرا و انسدادین چیزه است.، خلاصه در بیمارستان بودند و تا اینکه مشخص بشود که این علتش چیست.، خب متوجه نشدند که علتش آیا انسداد است، آن مجرای بین صفرا و اثنی عشر است ـ آن که مجرای کلدوکی که می‌‌گویند. ، یا آن صفرا می‌آید در... اگر انسداد پیدا می‌‌کند صفرا برمی‌‌گردد صفرا در خود کبد و کبد هم می‌‌رود پخش می‌‌شود ـ و یا اینکه نه خود کبد است و انسدادی هم نیست.، دیگر مدتی آنجا بودند و بالاخره کارشان کشید به طتهران، آنجا نفهمیدند. 

  • آمدند تهران طهران و آنجا هم فقط سونوگرافی ایشان نشان داد که انسداد بود، دو هفته هم بیمارستان بودند.

  • ، هر چی بعد که ما رفتیم آنجا، بودیم، دیگر کاری هم نداشتیم تنها رفته بودیم، بعد دو سه روز یک بنده خدایی ـ هنوز هم در قید حیات است ـ آمده بود و گفت که من اینجا بمانم و اینجا . گفتم که نه من هستم اینجا هستم.، خلاصه گفت که حالا شما خوب والده و اینها را ندیدی. گفتم: اینها را فضای والده و حالشان، اتفاقاً من که آمدم آمدم آنها خیلی خوشحال هستند و چیز هستند که من اینجا هستم.، بعد آمد از در امام رضا وارد شد و گفت: شما که آمدید ـ حالا آقا هم خوابیدن ـ خب زیارت نکردید، به اصطلاح حالا زیارت هم بکنید. و این حرفها،ـ گفتم دیگر یک چیزی به ‌‌اوش بگویم اصلا بفهمد با طلبه نمی‌‌تواند حرف بزند ـ گفتم: ما همیشه در حرم هستیم، آقا شما نگران خودت باش. آقا در همان حال غش ‌‌غش زدند زیر خنده، . این هم رنگش قرمز شده گفتیم.... گفتم آقا ما همیشه در حرم هستیم شما نگران خودت باش.... آقا وقتی آن خنده‌‌هاش را شروع کرد گفت: آسیدخب حاج محسن عیب ندارد، حالا برو مادرت را هم می‌‌بینی و یک امشبی را برو. چیز نکن، خب آقا به دادش رسیدند. و فلان،. [فرمودند] حرم هم که خب نرفتی و ـ سه چهار روزی بودم و حرم مشرف نشده بودم. ـ دیگر رفتیم حرم و بعد که فردا رفتیم دوباره می‌‌خواست بماند.، آقا دیگر فرمودند: نه آقا همان یک شب کافی است بنده‌‌زاده هستند. 

    1. . روح مجرد، ص 211.

جلسه ۱۵۳

6
  • نه اینکه من شوخی بکنم من شوخی نمی‌‌کردم، من دیدم پیش او این مرد بودن در حرم بودن است.، من می‌‌دیدم و شوخی نمی‌‌کردم چیز نمی‌کردم، با او مزاح نمی‌‌کردم. در کنار یک هم‌‌چنین فردی حرم است، مگر حتماً باید انسان حرم را با گلدسته و نمی‌دانم طلا و حاشیه‌‌های طلا و آینه ببیند؟! آن کلام ایشان را کهجع به امیر المؤومنین آن هم اینجا می‌‌آید، یعنی همان مسأئله. اینکه که می‌‌گویمند نکات کلیدی استنباط، و اینها گاهی اوقات در ایشان مطالبی داشتند.، بعد ایشان می‌‌گویند که امیر المؤومنین اصلاً حقیقت نماز را می‌بیند در اینجا می‌‌بیند که به آن تکیه داده، و اگر بخواهد این را تکان بدهد و از خواب بیدار کند اصل نماز اصلا زیر سؤوال رفته.، این یعنی این چهی فکر می‌‌کند و ما چهی فکر می‌‌کنیم؟! یعنی امیرالمؤمنیناو در آن موقع در چه افقی هست امیر المومنین و در آن موقع ما به فکر هستیم آی نمازمان قضا شد. و چه کار کنیم، قضا شد که شد! حالا بر فرض گناه کردی کردی که کردی خب برو توبه کردیکن.، خدایا غلط کردیم توبه کردیم.خلاصه چیزی. ریا چی؟ ریا حلال شمارند و باده حرام، آه از این شریعت که آمده پیش.

  •  

  • یقتلون ابن رسول اللهاللَه و یسئلون ان32عن دم البعوضه!1 دقیقه24:10، اینها همه در یک ردیف است در یک جریان است، در یک خط است.،. اینها را اگر انسان بخواهد پیگیری بکند عمیق بشود به خیلی از رشته‌‌ها و سررشته‌‌ها می‌‌تواند دسترسی پیدا بکند.

  • یک‌‌ وقت یک جایی بودیم صحبت این بود که یک مادری مستطیع شده، واجب الحج شده استطاعت مالی...، دارد، اما یک بچه شیرخوار دارد، یک بچه هفت هشت ماهه دارد و این بچه‌‌اش را می‌‌شود که حالا فرض بکنید با شیر خشک و از این چیزها هم ارتزاق کند و این چیز می‌کند . ـ خیلی وقت پیش بود، یکی از آقایان از مراجع نجف که خب فوت کرده ـ، نجف ایشان نظرشان این بود که اگر بچه با غیر از شیر مادر هم می‌‌شود ارتزاق پیدا بکند، این مادر باید برود مکه و به بچهش شیر خشک بدهند. ـ، و این می‌خواست که آمده بودند و از ایشان سؤوال می‌‌کرد ،ـ آخر البته در جایی بودیم مجلسی رفته بودیم ـ و از ایشان سوال می‌کردند، ایشان می‌‌گفتند: نخیر، حج حرام است بر این زن حرام است، حق بچه است که تا دو سال این شیر مادرش را بخورد، و بعد از دو سال این استطاعت دارد.، تازه اگر بعد از دو سال تا بالا چند سال این نیازی به حضانت مادر دارد و مسأئله بضاعت رضاعت یک مسأئله است و مسئأله حضانت یک مسئأله دیگری است. 

    1. 3.  أنظروا إلی أهل العراق یقتلون ابن بنت نبّی الله ولا یشعرون بذنب ولا یأبون ثم یسألون عن دم البعوضه وحکمها

جلسه ۱۵۳

7
  • ایشان گفتند: وقتی که هیچ‌‌گونه تأاثیر منفی از فراق مادر بر روحیه و نفس بچه وجود نداشته باشد ـ فراق مادر چون بچه به مادر خیلی وابسته است، ـ آن وقت اگر واجب بود آن وقت باید برود، و تا قبل از آن نمی‌‌تواند برود.. ،

  • بعد یک جمله‌‌ای گفتند که این خیلی عجیب بود. فرمودند که حج این است که این را الان، این نفس را تربیت کنی.، این جمله عجیبی است؛ یعنی کسی این جمله را می‌‌گوید که خارج از این علوم و اصطلاحات و اینها به این مطالبی دست یافته باشد. با این فرمول‌‌ها و با این خلاصه ضَرَبَ، ضَرباها، با اینها انسان به این چیزها نمی‌‌رسد. نه اینکه نیست این مطالب هست، منتهای کسی که از راهش برود می‌‌فهمد، در همین فضاهای ظاهری نتیجه‌‌ای پیدا نمی‌‌شود ولی اگر کسی از راهش بخواهد برود همه این مطالب در آثار ائمه هست همه این مطالب. ولیکن الا ان یعطی اللهاللَه عبدا فهما فی کتابهاللهم الا ان عبدا باق الله فاعمل لی فی کتابک دقیقه36:5229، حضرت می‌‌فرمایند. 

  • امیرالمؤمنینحضرت فرمودند که ما یک عبارتی دارند که: امیر المومنین ما اسر النبی الیّ شیئا کتمته علی الناس (37:1629، خیلی عبارت عجیبی است)، الا ان یعطی اللهاللَه عبدا فهماً فی کتابه الا ان یعطی الله و کتابه هر چه ی که به من گفتند همان‌‌ها را هم به شما گفتندم، چیز اضافه به ما نگفتند، منتهاهی خب ما گرفتیم و فهمیدیم و عمل کردیم و جلو رفتیم آن وقت چیزهای مگو و اسرار را به ما گفتند، شما نکردید!، خب به همان و واقعاً هم همین‌‌طور است. اصلا ما روش بزرگان را که می‌‌دیدیم، روش اولیاء خدا و اینها را می‌‌دیدیم همین‌‌طور بود، یعنی می‌‌دیدیم که مثلا با طرف می‌‌آیند جلو، یک مقداری در صحبت، نه اینکه بخواهند محک بزنند. خودشان مسئأله روشن بود، می‌‌دیدند تا چه حد این دارد تلقی می‌‌کند، هر چهی تلقی می‌‌کرد یک خرده قضیه را سفت‌‌تر می‌‌کردند دوباره آن را تلقی می‌‌کرد دوباره یک خرده دیگر سفت‌‌تر، دوباره هر چی اما اگر می‌‌دیدند این در همان چیزهای اول آنجا استپ STOP [کرده] می‌‌ایستادند.

جلسه ۱۵۳

8
  • یک بنده خدایی که الان هم در قید حیات است خودش به من گفت:، که یک دفعه من جایی بودم یکی از همین شهرستان‌‌ها، و اینها، گفت رفته بودم خدمت ایشان و راجع به این صحبتی شد قضیه‌‌ای شد صحبتی پیش آمد و مطلب این بود که خلاصه اگر قرار بر این است که قدمی بخواهد برداشته بشود باید چند و چون و چرایی نباید باشد، با چون و چرا و فلان و این چیزها مسئله انسان به جایی نمی‌‌رسد.، من گفتم البته که ... مرحوم آقا، با یک بیان خیلی موؤدبانه نه اینکه حالا که، خلاصه حرف دأب من بر این بود که همیشه یک مطلبی را خودم به ‌‌آنش برسم تا اینکه بتوانم به این نکته به اصطلاح چیز عمل کنم.

  • و خدا رحمت کند مرحوم فلان مرد خوبی بود وقتی که ما پیش ایشان بودیم گاهی ایشان به ما می‌‌گفتند که در مسائل اجتماعی اگر من آن‌‌طوری که باید و و شاید ممکن است به‌‌آنش نرسم، شما اگر یک مطلبی را از نقطه نظر مسئأله اجتماعی درک می‌‌کنید به من بگویید؛ چون ممکن است من با توجه به فضایئی که دارم، با توجه به آن حال و هوایئی که دارم ممکن است نرسم به این مسأله و شما بهتر از من بفهمید یک قضیه اجتماعی را،. یعنی می‌‌خواست بگوید که در این مسائل مثلا حالا شاید شما هم بله، مثلا حالا شاید ما بهتر بفهمیم، ما مثلا آن‌‌طوری که حالا این چیزی که شما اصراری که دارید حالا در این حد مثلا. 

  • گفت: آقا تا من این حرف را به ایشان زدم یک دفعه ایشان اصلا ورق را به کل برگرداند:، بله آقا! ما در تمام کارها خودمان هم گیر هستیم آقا، ! معلوم است که این‌‌طور است، ما از کار دیروز خودمان خبر نداریم که درست است غلط است، ؟! باید چیز بکنیم اصلا انگار نه انگار که این یک آدمی است اصلا یک فهمی دارد، یک افقی دارد.، همچین ایشان جوری صحبت کرد که خودش را از افراد عادی هم پایین‌‌تر آاورد، چه برسد... که بله آقا ما گیر داریم، ما کجا این حرفها کجا، ! می‌‌گفت اصلا من یک دفعه گفتم: من چهی می‌‌خواستم چهی شد.، گفت: اصلا این‌‌قدر خودم منقلب شدم که ما چه حرفی زدیم! ما، ما حالا چی چی می‌‌خواستیم، آن برایمان صد درجه هم آورد پایین‌‌تر، بابا اصلا باباجون خدا خیرت بدهد اصلا بلند شو برو پی‌‌ کارت،. اصلا خبر داری کجا معلوم کار خود ما درست است، ؟ تو روی چه حسابی؟

جلسه ۱۵۳

9
  • بعد این گفت من همین‌طورآمدم دم در نشستم دیدم رنگم سفید شده بود حال تهوع پیدا کرده بودم،. این‌‌قدر ناراحت شده بود. اصلا گاهی اوقات خب اتفاق می‌‌افتد دیگر، آدم دیگر یک جوری می‌‌خواهد و یک جور دیگر می‌‌شود، یعنی همان‌‌طوری که می‌‌خواهد می‌‌شود! ولی خب باورش نمی‌‌شود اول، که بابا آنها درس را تا آخر خواندند همچین بَرجَلا1 ... 3:2735 به تو می‌‌زنند که نمی‌‌دانی از کجا خوردی و نمی‌‌دانی از کجا بردی؟! گفت:،. آمدم بیرون همین‌‌طوری اصلا یک ربع روی پله‌‌ها نشسته بودم دستم را گذاشته بودم زیر چانه‌‌ام، ما چی آمدیم چطوری آمدیم بیرون، آامدن‌‌مان چه بود و برگشتن‌‌مان.، بله آقا مسأئله این است!، ما هنوز گرفتار کارهای خودمان هستیم و معلوم نیست که اینها درست باشد اصلا کی گفته؟ معصوم فقط چهارده تا هستند، بقیه همه اهل اشتباه و فلان و این چیزها بودند. و خیلی جدی خیلی سفت.، آدم چهی بگوید، کاری که خودش کرده، حرفی که خودش زده. می‌‌گوید: من با فلانی که بودم در مسائل اجتماعی خب شاید نظرش ...، خب بله! با فلانی شاید این‌‌طوری بوده، خب حالا ما نمی‌‌گوییم بالاخره آن هم خدا رحمتش کند آدم خوبی بود،. ولی خب عزیز من خب تو فلانی را داری مقایسه می‌‌کنی، هر چیزی یک جایی دارد: لكلّ مقامٍ مقال (هر سخني جايي و هر نكته مكاني دارد)...47:00. 

  • ولی خب نسبت به آن مواردی هم که اهل تلقی هست و هی عمیق‌‌تر و چیزتر است یک پله جلوتر می‌‌رفتند این یک پرده بیشتر باز می‌‌کردند یک دفعه یک چیز دیگر.

  • ، خب ما امروز آمدیم که بعد از یک مدت غیبت صغری که برای ما عارض شده بود، گفتیم که بلند شویم برویم ببینیم می‌‌توانیم آیا بر مقدرات ملائکه و اینها غلبه می‌‌کنیم،؟! ظاهراً این تغییری تقدیری است که ما از زمرهجمله و القاعدات من الرجال 38 و النساء باشیم. گفتیم که حالا فعلا شروع می‌‌کنیم ببینیم که داستان از چه قرار است و به چه کیفیت است. 

    1. . خشم آنی و توپ و تشر زدن

جلسه ۱۵۳

10
  • اما با توجه به تجربه‌‌ای که خب از گذشته داریم و وضع و حال فعلی، هر بحثی را دیگر بیش از نیم ساعت نمی‌‌توانم من انجام بدهم. ، درروی این جهت از آنجایی که خب هر دو بحث خیلی حیف است واقعاً، یعنی هم بحث فقهی که خب ممکن است یک مطالبی خب پیش بیاید و یک و مسائلی پیش بیاید و و اینها، و هم آن بحث به اصطلاح دیگر(اسفار)، لذا اگر بخواهیم آن بحث اولی را به نحوی انجام بدهیم که دیگر توان برای دومی نماند این خیال می‌‌کنم که چیز خیلی [صحیحجالب] نیست. و خب 

  • عرض کردم که اگر مرحوم آقا هم خب به بنده توصیه که فرموده بودند که بحث فقهی را هیچ وقت از دست ندهم.، ایشان به من فرمودند تا آخر عمرت تا آخرین لحظه حیاتت حیاتت ـ به اصلاح رویه قضیه ـ، من تا آخر عمر یعنی تا آن آخر لحظه حیاتت این بحث فقهی را ترک نکن و حتی ایشان فرمودند ولو شده شرایع، مباحثه کنید. 

  • لمعه و یا شرایع.، لذا خب ما به انتساب ...بهامتثال امر ایشان50:50 حرف ایشان بحث اول را همان بحث حج قرار می‌‌دهیم. ا‌‌‌‌ن‌‌شاءاللهاللَه از فردا و نیم ساعت که [چیز بحث] می‌‌کنیم، ده دقیقه فاصله [باشد] نیم ساعت دوم که در طی یک ساعت و ده دقیقه یک ربع این بیشتر چیز نباشد که هر دو به هر دو جهت برسیم ا‌‌‌‌ن‌‌شاءاللهاللَهانشالله. اگر ساعت پنج و ربع باشد دیگر ساعت مثلا چهار و ربع دیگر [حضور] مثلا چهار اگر آقایان ساعت چهار و ربع مثلا چهار و ربع دیگر دیرتر این به اصطلاح انجام نگیرد ا‌‌‌‌ن‌‌شاءاللهاللَهانشالله.

  • این هم خدمتتان بگویم، روش ما در مباحثه فقهی همان‌‌طوری که قبلاً گفتیم در مباحثه فقهی گفتم که بنده این روش را که فعلا [چیز رایج] هست این را من صحیح نمی‌‌دانم، ؛ بحث خارج بحث مسأئله‌‌گویی نیست توضیح المسائل نیست، پرداختن به نکات کلیدی و استنباطی و اجتهادی است و احکام است.، لذا در به اصطلاح فروعاتی که مطرح می‌‌شود ما به فروعاتی در سلسله مراتبی می‌‌پردازیم که احتیاج به تحقیق یا مورد نِقاش و چیزی هست، اما آن فروعاتی که نه! روشن است مسائل روشن است و نیاز به چیزی ندارد از آنها صرف نظر می‌‌کنیم، خود رفقا خودشان در تقریراتی که هست خودشان به آن تقریرات مراجعه کنند و آن ما فقط به همان فروعاتی که در طول سیر به اصطلاح سیر بحثی مورد محل بحث و نظر و کنکاش و نقد و ایراد هست به آنها توجه می‌‌کنیم.

جلسه ۱۵۳

11
  • سوالتلمیذ:53:35 فرمودید توسعه حرم مقدم است. حال اگر شرایطی پیش بیاید که توسعه حرم معصوم متفرع بر سفک دم فرد یا دماء افراد بیگناه شود در این تزاحم، حقیقت امام اولیٰ است یا سفک دم انسان؟

  • جواباستاد: سفک دم مقدم است. سفک دم هیچ چیزی نمی‌‌تواند در قبال او بتواند قرار بگیرد، دم محترمه و نفس محترمه هیچ چیزی با او برابری نمی‌‌کند. این از مسائل خیلی بسیار بسیار مهم است که در همین رده قرار می‌‌گیرد، .

  • ببینید در اینجایی که صحبت است صحبت یک سکونت یک اسکان است، شخصی منزلی دارد بلند می‌‌شود خب اینجا نقد نبوده، بلند می‌شود پول می‌‌دهد اینجا را می‌‌خرد، زمینی را می‌‌خرد، به یک منزلی را می‌‌خرد،ه هیچی چیزی غیر از این نیست. بلند شود برود در خانه‌‌اش در را ببندد، آنجا نمی‌دانم کجا چراغشاجاقش را روشن کند و غذا درست کند و استراحت بکند اینها در آنجا سکونت کند، روزش را به شب و شب را به روز بیاورد، غیر از این مطلب دیگری مترتب بر او نیست. خب اینها هر کاری را هر وقت می‌‌تواند انجام بدهد حالا چه در این خانه می‌‌تواند انجام بدهد، چه در یک کوچه بالاتر می‌‌تواند انجام بدهد یک خیابان آن‌‌طرف‌‌ورتر انجام بدهد چه یک کیلومتر آن‌‌طرف‌‌ترآنورتر انجام بدهد، فقط یک سکونت است.، اما صحبت در این است که آیا این سکونت عادی که شما در اینجا دارید و این را حتی خودتان می‌‌دانید و درست هم است حق شماست، آیا این در تداوم با این حق کلی که مربوط می‌‌شود به کل افراد، مربوط می‌‌شود به کل اشخاص، که همه باید بیایند و استفاده کنند، و این در این تظاهم تداوم کدام مقدم است؟ به حساب نمی‌‌آید آقا بلند شو برو یک خانه یک خیابان آنورترآن‌‌طرف‌‌تر، اینجا که جانت را نمی‌‌گیرند که به اصطلاح حتما در اینجا باشی، تو می‌خواهی از منزل به عنوان سکونت و خوابیدن و غذا خوردن و گذران زندگی می‌‌خواهی استفاده کنی، خب برو دو تا کوچه آن‌‌طرف‌‌ترآنورتر استفاده کن، یک خانه بالاتر بزرگ‌‌تر هم به تو بدهند، یک خرده درخت و گلش هم بیشتر باشد که بیشتر خوشت بیاید.، ولی اگر قرار بر این باشد که نه بخواهد این مسأئله یک نفر در اینجا یک نفر یک بچه حتی، نه که چیز... یک بچه در اینجا بخواهد به ناحق ... 57:15 بخواهد در آندم او هدر باشد، اینجا باید کل حرم را خراب کرد، نه اینکه بنای دیگری.، فرض کنید که الان جان یک بچه پنج ساله زیر گنبد امام رضا علیه السلام گیر کرده، فرض کنید که زلزله شده یک دانه از این چیزها چه عرض کنم پایه و ستون خراب شده و یک بچه دو ساله، یک بچه شیرخواره زلزله شده زیر یکی از این ستون‌‌ها مانده و هیچ راهی جز اینکه گنبد را خراب کنند، باید دینامیت بگذارند و گنبد را خراب کنند، و پودر کنند، باید پودر کنند یک و بچه شیرخواره باید چیست؟ سالم باید دربیاید توجه می‌‌کنید؟

جلسه ۱۵۳

12
  • امام رضا علیه السلام گنبد نیست، امام رضا آنی است که آن زیر است نه گنبد، گنبد خشت است، ما گنبد را با امام رضا اشتباهی گرفتیم، گنبد آجر است، طلاست همان طلایی که در زرگری است و طلایی که می‌‌خرند از بانک مرکزی است دیگر می‌‌خرند ـ می‌‌گویند خشت [گنبدبرای ]حضرت معصومه را و چی و خریده بودند طلا و فلان طلا را از بانک مرکزی می‌‌خرند و آب می‌‌کنند و خشت می‌‌کنند، ـ خب حضرت معصومه با طلاست؟ این که در گنبد که بانک مرکزی بوده، خشتش هم که خاک رس است، خاک رس قم را بردند در تنور گذاشتند شده آجر، طلا را هم از بانک مرکزی برداشتند طلا را آاوردند چسباندند شده. این حالا حضرت معصومه که این نیست، آنی که زیر دفن است، آن بدنش است، تازه این بدنش است آن بدن حضرت به خاطر نفس حضرت مقدس است و محترم است. 

  • باید اصلا گنبد را داغون کرد که یک بچه از بین نرود، یک مرد از بین نرود، آن‌‌ وقت شما می‌‌گویی برداریم خراب کنیم؟ برو پی کارت بابا، . ما این معلوم می‌‌شود شما مطلب را دارید می‌‌گیرید که این اشکال را می‌‌کنید مشخص است ـ به در خیلی مسائل هست دیگر حالا دیگر خط قرمز نیاییم ـ. وقتی گنبد عسکریین را خراب کردند همین چیزها ...ملاعین و آدم‌‌های ... چه می‌دانیم حالا هر کسی که کرده خدا عذابش را زیاد کند، خب کاری به مصداقش نداریم، وقتی که [چیز تخریب] کردند، ما رفته بودیم مشرف شده بودیم سامرا و خب خرابی‌‌ها پیدا بود، از خود دور ضریح هم که خراب شده بود اصلا ضریح هم به‌‌ طور کلی از بین رفته بود.، دور ضریح چند تا چوب گذاشته بودند یک پرده کشیده بودند و اللهاللَه العظیم باللهاللَه العظیم و تاللهاللَه العظیم من هیچ تفاوتی بین ضریح و بین این چوب ندیدم، می‌‌گویم و اللهاللَه العظیم.، هر دو یکی است.،

جلسه ۱۵۳

13
  • امام هادی علیه السلام این وسط طوری نشده، گنبدش خراب شده نه آن. امام عسکری نه زلزله‌‌ای افتاده بر ارکانش الحمدلله،یا حضرت نرجس خاتون یک ، خواهر امام هادی است،. و این هم خب امام امام است، امام که نمی‌‌آید با گنبد خرابش بشود امام هم بلرزد، گنبد خراب شد خب خیلی خب خراب شد، بسیار خب، خدا لعنت کند کننده‌‌اش را، و این چیزها را، اما چه تفاوتی شد؟ حرم حرم است، ولایت ولایت است، امام عسکری امام عسکری است سر جایش است، امام هادی امام هادی است سر جایش است، سر سوزنی هم از آن مقام کبریائیت و بهاء و عظمت نه کم شده نه... ابدا!، نشستند در قبر دارند هر هر می‌‌خندند برای این افکار ما و این بساطی که دیدید چه شد و چه کردند و چه چیزها و چه چیزها ـ، آن وقت کجا بود من یک چیزی نوشته بودندم. یادتان نیست؟

  • (ـ تلمیذ: سخنرانی اهواز بود)

  • ـ مثل اینکه سخنرانی بود. بله، مورد اعتراض هم قرار گرفتیم. .

  • من که دارم برای خراب شدن گنبد و چند تا خشت این مسائل را دارم راه می‌‌اندازم، آیا برای مسائل دیگر هم همین‌‌طور عمل کردم؟ اینجا خیلی چند تا خشت تا الان یک گنبد ساختند بیست برابر استحکامش از آن قبلی بهتر و چیزتر و بتن و آهن چی کردند که اگر 200دویست کیلو تی‌‌ان‌‌تی هم بگذارند چیزی استخیال نمی‌‌کنم که ترک برنمی‌‌دارد چه برسد به [خراب شود.] خب بهتر از اولش ساختند، آهن‌‌های این‌‌قدری رفته تا بالا، خب این که بهتر شد. است، چیز کردند. این که به واقع و به حقیقت شریعت راه پیدا کرده...، خیلی این مطالب را بالاتر از اینها می‌‌بیند، خیلی از این حرف‌‌ها و از این چیزها بالاتر می‌‌بیند.

  •  

  • اللهاللَهمَّ صلِّ عَلی محمَّد و آل لِ مُحمَّد