بسم اللَه الرحمن الرحیم
ولادت: 1320 هـ.ق، همدان
ارتحال: 2 ذیالقعدةالحرام 1379 هـ.ق، همدان
رضوان اللَه علیهم اجمعین
حضرت علامه طهرانی رضوان اللَه علیه:
حضرت آقاى انصارى فوقالعاده مرد كامل و شايسته و منوّر به نور توحيد بود،
من واقعاً به كمال و شرف و توحيد و فضائل اخلاقى و معنوى ايشان در حدود ايمان به يك پيغمبر، ايمان و يقين دارم.زيرا اگر الآن حضرت يوسف و يا شعيب و يا حضرت موسى و عيسى على نبيّنا و آله و عليهم السّلام زنده شوند، و بيايند و امر و نهى داشته باشند، من حقيقةً بقدر اطاعت و انقياد و ايمان به حقّانيّت آن انبياء به اين راد مرد بزرگ و الهى ايمان و ايقان دارم.
شاهدى هم داريم، چنانچه بعضى ذكر نموده اند كه: عُلَمآءُ امَّتى كَأَنْبيآءِ بَنى إسْرآئيلَ ملاك ارادت و عظمت اين مرد تجلّيات الهيّهاى است كه در راه طولانى با جهاد اكبر براى وى شده است، و او را به سرحدّ يك عارف الهى درآورده و در مقام و منزلت تمكين نشانده است.
مرحوم انصارى-قدّس سرّه- يكى از اولياى برجسته قرن اخير بود كه قولًا و عملًا و اعتقاداً و سرّاً در ممشاى ائمّه طاهرين صلوات اللَه عليهم أجمعين قدم میزد و نمونهاى بود كه سيره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرّفى مینمود.
حكايتى نقل میكنند كه:
«يكى از شاگردان مرحوم قاضى روزى به ايشان عرض میكند كه: آقا اگرخداى نكرده-شما از دنيا رفتيد، به چه كسى مراجعه كنيم؟
ايشان میفرمايند:
" من كسى كه توحيد را مستقيماً از خدا گرفته باشد، غير از شخصى در همدان به نام حاج شيخ محمّد جواد انصارى نمیشناسم.
مرحوم انصارى- رضوان اللَه عليه- براى برآوردن نيازمندىهای مسلمانان اهتمامى وافر داشت و در كمك و مساعدت به فقرا و مسكينان بیاختيار بود، و در بذل و انفاق بینظير بود، به بسيارى از خانوادههاى مستمند كه در گوشه و كنار شهر بودند و ابداً كسى از حال آنان اطّلاع نداشت مساعدتها مینمود و با دست خود براى آنان غذا و لباس و فراش میبرد، و در اخفاى اين امور به حدّى دقيق بود كه حتّى از شاگردان خاصّ خود مخفى میداشت
در زمستانهاى سردِ همدان براى معالجه مَرْضى و عيادت بيماران آنان به منزلشان میرفت و چه بسا خود تهيّه دوا مینمود و تا فرد گرفتارى را از گرفتارى آزاد نمینمود آرام نمیگرفت،
آرامش دل او در آرامش خلق خدا بود و نگرانى او در اضطراب آنان
مرحوم والد (علامه طهرانی) رضوان اللَه عليه میفرمودند:
در زمان حيات مرحوم انصارى رضوان اللَه عليه رفقاى ايشان از اطراف بلاد جهت استفاده و ادراك محضرشان به سوى همدان و اغلب در منزل خود ايشان وارد میشدند،
و ايشان در كمال لطف و بهجت و سعه صدر و انبساط وجه همچون پدرى مهربان و عطوف از واردين پذيرايى مینمودند و مايحتاج معيشت را شخصاً تهيه میكردند، و هرچه دوستان و ارادتمندان ايشان اصرار میورزيدند كه زحمت تهيه غذا و غيره را از دوش ايشان بردارند، ابداً قبول نمیفرمودند، و با آن جثّه نحيف كه مشتى استخوان بيش نبود، روزها به بازار میرفتند و ميوه و موادّ غذايى براى رفقا فراهم میكردند، و اين كار را در نهايت خفا و اختفا انجام میدادند
البته ناگفته نماند كه مرحوم انصارى اين رفتار را نه تنها با دوستان و رفقاى خود داشتند، بلكه با مستمندان و افراد غريبه نيز به همين روش عمل مینمودند، و اين سنّت محموده را از مولا و مقتداى خويش، حضرت مولى الموالى أميرالمؤمنين عليهالسّلام و ساير ائمّه طاهرين أخذ نمودند.
مرحوم والد (علامه طهرانی) رضوان اللَه عليه میفرمودند:
در يكى از زمستانهاى بسيار سرد و پر برف همدان روزى يكى از دوستان ايشان ديد، مرحوم انصارى كيسهاى بزرگ بر دوش خود دارند و در ميان برفها به سمت بيرون همدان حركت میكنند. جلو آمد و سلام كرد و عرض كرد: «آقا اين كيسه بزرگ و سنگين چيست كه بر دوش گرفتهايد و به خارج شهر حركت میكنيد؟»
ايشان فرمودند:
«برف سنگينى آمده و ارتباط دهات اطراف با همدان قطع شده است. من قدرى نان تهيه كردهام و براى قريهاى نزديك همدان میبرم.»
آن شخص عرض میكند كه: «پس اجازه دهيد من آن را بردارم و با شما ببريم.»
ايشان قبول نكردند.
گفت: «پس اجازه دهيد همراه شما بيايم، آخر در اين بيابان و برف سنگين ممكن است خطراتى متوجّه شما شود.»
باز ايشان نپذيرفتند و خداحافظى كردند و رفتند.
همچنين در امور مربوط به منزل هيچگاه بارى بر عهده كسى نمیگذاشتند و براى اصلاح نواقص از شخصى تقاضا نمیكردند.
در منزل ايشان چاه آبى بود كه رفقا براى تجديد وضو میبايست از آن چاه، آب بكشند و آن هم با تلمبه كه وسيلهاى بود در قديم براى آب بالا كشيدن، و در عين حال بسيارى از اوقات آن تلمبه خراب مىشد و رفقا با مشكل مواجه مىشدند، فلذا ناچار بودند با دلو آب را بيرون آورند دلو آب را بيرون آورند.
مرحوم والد ما (علامه طهرانی) قدّس اللَه سرّه میفرمودند:
در جنگ بين الملل دوّم كه قواى متّفقين وارد ايران شده بودند، روزى دو نفر از افسران انگليسى در همدان زن جوانى را به زور براى فحشا در خيابان میبردند، و هرچه آن زن فرياد میزد و از مردم كمك میطلبيد و میگفت: «من شوهر دارم، مرا از دست اين سگها نجات دهيد!»
كسى جرأت نمیكرد پا پيش بگذارد و آن عفيفه را از دست آن دو افسر مست برهاند.
در اين هنگام مرحوم آيةاللَه انصارى همدانى- رحمة اللَه عليه- از آنجا عبور میكردند و نظرشان به اين جمعيت كه به تماشا ايستاده بودند جلب میشود و سؤال میكنند: «چه خبر است؟»
مردم میگويند: دو افسر انگليسى مست، زنى را براى فحشا كشانكشان میبرند، و كسى جرأت ندارد از آنها بستاند و رها كند.
ايشان فوراً به وسط خيابان میآيند و به طرف آن دو افسر انگليسى حمله میكنند، و با وجود بدن ضعيف و جثّه نحيف با عصاى خود چنان بر سر آن دو افسر میزنند كه سر آنها شكاف برمیدارد. و جمعيت كه اين منظره را مشاهده كردند، جرأت و جسارتى در آنها دميده شد و جلو آمدند و به ايشان گفتند: شما برويد ما خود حساب اينها را خواهيم رسيد. و آن زن از دست آن دو نفر خلاص گرديد
مرحوم حاج شيخ محمّد جواد انصاری در حوزه مقدّسه علميّه قم مدّتها در محضر درس استاد بیبديل، مرجع وقت، حضرت آية اللَه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى- أعلى اللَه مقامه الشّريف- حاضر میشد و بهرهها میبرد تا در اين رشته تخصّصى نيز به مقام عالى نائل آمده و به اجازات اجتهادِ متعدّدى از مراجع ذیقيمت وقت فائز و در مسائل فقهيّه صاحب فتوا گرديد.
همچنین رشتههاى طبّ خمسه يونانى و ابوبكر زكريّاى رازى و ديگران را نزد دانشمند عالیقدر، طبيب حاذق و حكيم متبحّر، مرحوم حاج ميرزا حسين كوثر همدانى آموخت و در اين زمينه نيز به مرتبه عالى رسيد.
گزیده ای از بیانات
چقدر اين جمله شبيه است به كلام مرحوم آية اللَه حاج شيخ محمّد جواد أنصارى همدانى قدَّس اللَه تربتَه كه چون از ايشان سؤال شد: چه وقت انسان حضور صاحب الزّمان ميرسد؟!
فرمودند: در وقتیكه حضور و غيبتش براى انسان تفاوت نداشته باشد.
مرحوم آية اللَه العظمى عارف كامل حضرت شيخ محمد جواد انصارى همدانی رضوان اللَه عليه درباره كتاب نجم الثاقب حاجى نورى رحمة اللَه عليه میفرمودند:
نود درصد حكايات و داستانهاى تشرّف افراد خدمت حضرت بقيّة اللَه ارواحنا فداه همه در عالم مكاشفه بوده است و اصلًا صورت خارجى و عينى نداشته است.
افق وحى، ص: 329
3.مرحوم آية اللَه العظمى عارف باللَه حضرت حاج شيخ محمد جواد انصارى همدانى- رضوان اللَه عليه- بارها مىفرمودند:
رسيدن به كنه معرفت مسأله امرٌ بين الامرين. كه از ائمه معصومين عليهمالسّلام وارد شده است جز با طىّ سلوك الى اللَه و اقدام به رياضات شرعيّه و سير مسير اولياى الهى و عرفان به خداى متعال براى كسى امكان نخواهد داشت.
افق وحى، ص: 648
4.روزى به من (مرحوم علامه طهرانی) فرمودند: «اين رفقا و دوستان، چرا اينقدر براى بقاى ما در اين دنيا نذر و نياز و قربانى مىكنند؟ بودن در اين دنيا غير از گرفتارىها و امراض و مشكلات، چه نتيجه و حاصلى براى ما دارد؟!» و سپس فرمودند: «اگر نبود صحبت و رفاقت همين رفقا و احبّهاى كه از دور و نزديك به ملاقات و زيارت ما مىآيند، حتّى براى لحظهاى مايل به بقا در اين دنيا نبودم!»
حيات جاويد، ص: 136
5.«مرحوم آيةاللَه انصارى همدانى- رضوان اللَه عليه- شعر زير را زياد براى رفقا بهعنوان نُصح و اندرز قرائت مىنمودند:
فصل گلم، تمام به آه و فغان گذشتچون بگذرد خزان، كه بهارم چنان گذشت
بدنامى حيات دو روزى نبود بيشآنهم كليم با تو بگويم چسان گذشت
يك روز صرف دادن دل شد به اينوآنروز دگر به كندن دل زين و آن گذشت
عنوان بصرى، ج2، ص: 52
6.مرحوم آيةاللَه شيخ محمدجواد انصارى همدانى در نامهاى كه براى مرحوم والد- رضوان اللَه عليهما- نگاشتهاند، راجعبه مراقبت از استعداد و شرايطى كه مُعدّ حركت سالك است، مىنويسند:
چيزهايى كه ملالتآور است بعد از ترك هواهاى ممنوعه شرعيه (مانند اميال و آرزوهاى نفسانى كه حرمت آنها محرز است و شارع مردم را از آنها برحذر داشته است) عبارت است از: كثرت طعام (زياد غذا خوردن) و كثرت كلام (زياد صحبت كردن) و كثرت مجالست با اهل غفلت.
عنوان بصرى، ج2، ص: 273/ مطلع انوار، ج 2، ص 335
7.مرحوم آقاى انصارى جدّاً با طريقه صوفيان مخالف است؛ و آن راه را راه ترقّى و قوّت نفس ميداند، نه راه فناى نفس. ايشان صريحاً ميفرمايند: راه تكامل بجا آوردن أعمال تقرّبى است، خواه ظهور داشته باشد يا نداشته باشد.
روح مجرد، متن، ص: 126
8.مرحوم آقاى انصارى- رحمة اللَه عليه-، يك جملهاى مىفرمود كه خيلى جمله لطيفى است! ايشان مىفرمود:
انسان نمىتواند آن لباسى كه براى حرم است را در خارج از حرم تن كند؛ وقتى كه بايد وارد حرم شود، خودبهخود لباس را عوض مىكنند و او را لباس حرم مىپوشانند.
اين جمله خيلى عالى است! معناى اين كه ما مىگوييم: لباس حرم خارج از حرم نمىآيد، اين است كه حتّى آن كسى كه وارد حرم نشده است اگر بخواهد لباس حرم را بپوشد، اصلًا نمىشود؛ چون آن لباس براى حرم است. آن پاكى، آن صفا، آن ديد، آن بصيرت، آن عشق، آن روشنايى و آن توحيد لباس حرم است و اينها در خارج حرم پيدا نمىشود. حالا هرچه بگويد كه من موحّدم، عالمم، زاهدم، متّقى و با تقوا هستم، همه اينها گفتار است، لباس حرم نيست! هرچه بگويد كه من طيب و پاك هستم، اين پاكى، پاكى مجازى است. آن، زهد نيست، تزهّد است؛ قدس نيست، تقدّس است؛ حقيقت نيست، مجاز است؛ واقعيت نيست، پيكره و جسد است.
امّا نبايد از اين كار هم دستبرداشت؛ چون آن كسانى را كه وارد حرم مىكنند، كسانى هستند كه به اين مجاز خود را در وادى حرم مشغول كردند. لباس حرم را به همهكس نمىپوشانند؛ به آن كسانى مىپوشانند كه به دعوى ورود در حرم، ادّعايى داشته باشند و كارهاى مجازى كنند، مثلًا: شب بلند شود و دوركعت نماز بخواند، صدقهاى بدهد، يااللَهاى بگويد، ولو اينكه واقعاً يااللَهاى كه مىگويد با آن يااللَه كسى كه در حرم است هزارسال فاصله دارد، امّا اين را بايد گفت؛ اگر اين
كار را بكنند، در برايشان باز مىشود و وقتى در باز شد، لباس حرم تنش مىكنند و وقتى لباس حرم تنش مىكنند، آنوقت مىفهمد كه تمام آن لباسهايى كه تا حالا داشته، مجازى بوده است! اصلًا لباس قلّابى بوده است.
شرح فقراتى از دعاى أبوحمزه ثمالى، ج1، ص: 288
9. از حضرت آقا- روحى فداه- سؤال نمودم: براى راه خدا چه صفتى از همه صفات بهتر است؟ فرمودند: بعد از فرائض، خدمت به خلق خدا از همه بهتر است.
پس از چند دقيقه سكوت فرمودند: مىدانيد و عكسش از همه مضرّتر است؟ پس از چند دقيقه سكوت فرمودند: مىدانيد عكسش چيست؟ عكسش ايذاى به خلق خداست در مقابل احسان به خلق خدا. بعضى از شعرا مطالب حقّهاى را گفتهاند و در واقع خدا به زبان آنها جارى ساخته؛ يكى گويد:
«مى بخور، منبر بسوزان، مردم آزارى مكن.»
ديگرى فرمايد:
تا توانى دلى به دست آوردل شكستن هنر نمىباشد
مطلع انوار، ج2، ص: 328
10. مرحوم آقاى انصارى مىفرمودند كه: «سلوك عبارت است از عمل به احكام خمسه: واجب ومستحب و حرام و مكروه و مباح.»
عنوان بصرى، ج1، ص: 129
11. مرحوم آيةاللَه انصارى- رضوان اللَه عليه- در ادامه اين نامه نوشتهاند:
هر قدر كه انسان بتواند به تنهايى خو كند بهتر است؛ بهخصوص كه از ميانه جمع دور باشد كه شرور نفوس خبيثه مثل سمومات تأثير دارد. مطلع انوار، ج 2، ص 335.
12. مرحوم آقاى انصارى بارها از ايشان شنيده شده بود كه مىفرمودند در راه خدا خطرات بسيارى وجود دارد كه اين خطرات بيشتر دامن جاهلان به حقايق و مطالب را مىگيرد، اما فرد عالم، كسى كه به اين علوم اطلاع دارد اگر نيتش صادق و قلبش صاف باشد مىتواند به واسطه اين علوم از اين خطرات بگذرد
متن جلسات اعياد و وفيات، ص: 133
13. مرحوم آقاى انصارى باقى مانده بود و بچه هايى كه شايد سنشان دو سال، يك سال در اين حدود بود از ايشان باقى مانده بود و با وجود اينكه ايشان مايل نبود در همدان بماند و قصد مسافرت به ساير شهرها را داشت به خاطر تربيت و به خاطر رعايت اين بچه ها در همدان مىماند و تكفل آنها را به عهده مىگيرد. تا اين كه يك سفرى ايشان مىكند براى عتبات- اين قضيه را ما از خود مرحوم آقا رضوان اللَه عليه شنيديم در وقتى كه ايشان داشتند به عنوان تذكر اين مطلب را به پدربزرگ ما كه ايشان هم از دنيا رفتند داشتند براى ايشان اينداستان را نقل مىكردند، من نشسته بودم داشتم توجه مىكردم- مىرود در عتبات و تقريبا بيش از دو ماه هم در آن جا مىماند اين عتبات و جذبه اين اماكن مقدسه و حالات روحى و وارداتى كه براى ايشان پيدا شده بود در اين اعتاب مقدسه آن چنان ايشان را شيفته مىكند كه ميل سكنى و توطن در عتبات براى او حاصل مىشود و در ذهن او مىگذرد كه بيايد ايران و كارهاى خودش را جمع كند و برگردد به عتبات و ديگر بماند. حالا كربلا، نجف، كاظمين هرچى، ديگر در آن جا بماند و سكناى خودش را در عتبات قرار بدهد. با اين ميل و با اين قصد با عيالش هم اتفاقا صحبت مىكند كه عيالش يكى از بستگان و محارم نزديك ما است؛ خاله ما عرض مىشود كه ايشان هست و صحبت مىكند و او هم اظهار آمادگى مىكند براى اين كه بگردند و در عتبات در آن جا بمانند. شب مرحوم آقاى انصارى پدر خودش را در خواب مىبيند و مىبيند كه برادر كوچكش كه تقريبا سنش آن موقع حدود پنج يا شش سال بيشتر نبود و اسمش محمود بود، مىبيند كنار پدرش ايستاده و پدرشان رو مىكند به ايشان و اين جورى [درحالى كه] دست مىكشند به سر آن فرزندشان مىگويد اگر يك بار به سر محمود دست بكشى ثوابش از اين كه تمام عمرت را در اعتاب مقدسه بگذرانى نزد خدا بيشتر است، يك بار!
متن جلسات پرسش و پاسخ، ص: 35
14. مرحوم آقاى انصارى مىفرمودند اگر زنى با عدم رضايت و با عدم طيب خاطر يك چايى درست كند براى رفقا وقتى آن چايى را شما داريد مىخوريد احساس مىكنيد اين چايى از روى طيب خاطر درست نشده، اين چاى از روى عشق و علاقه درست نشده از روى اجبار و از روى اكراه اين چاى [درست شده است.] نفس اين خانمىكه الان در اين شرايط نامناسب آمده اين چاى را درست كرده، اين نفسش مىآيد در اين چاى اثر مىگذارد
متن جلسات پرسش و پاسخ، ص: 40
سیرۀ اخلاقی
آیتاللَه انصاری همدانی در بذل و انفاق بینظیر بود. با دست خود برای بسیاری از خانوادههای مستمند که در گوشه و کنار شهر بودند و ابداً کسی از حال آنان اطلاع نداشت، غذا و لباس و فِراش میبرد و در اِخفای این امور بهحدی دقیق بود که حتی از شاگردان خاصّ خود مخفی میداشت.
در زمستانهای سرد همدان برای معالجه و عیادت بیماران به منزلشان میرفت و چهبسا خود تهیۀ دوا مینمود. تا فرد را از گرفتاری آزاد نمینمود، آرام نمیگرفت؛ آرامشِ دلِ او در آرامشِ خلقِ خدا بود، و نگرانیِ او در اضطرابِ آنان.
در جنگ بینالمللِ دوم که قوای متّفقین وارد ایران شده بودند، روزی دو نفر از افسرانِ انگلیسی در همدان زن جوانی را بهزور برای فحشا در خیابان میبردند. هرچه آن زن فریاد میزد و از مردم کمک میطلبید و میگفت: «من شوهر دارم، مرا از دست این سگها نجات دهید!» کسی جرئت نمیکرد پا پیش بگذارد و آن عفیفه را از دست آن دو افسرِ مست برهاند.
در این هنگام مرحوم آیتاللَه انصاری همدانی که از آنجا عبور میکردند فوراً به وسط خیابان میآیند و به طرف آنها حمله میکنند، و با وجود جثۀ نحیف، با عصای خود چنان بر سر آن دو افسر میزنند که سرِ آنها شکاف برمیدارد. جمعیت که این منظره را مشاهده کردند، جرئت و جسارتی در آنها دمیده شد و جلو آمدند و به ایشان گفتند: «شما بروید، ما خود حساب اینها را خواهیم رسید.» و آن زن از دست آن دو نفر خلاص گردید.
آیتاللَه شیخ محمدجواد انصاری در حوزۀ علمیّۀ قم در محضر درس آیتاللَه شیخ عبدالکریم حائری حاضر میشد تا اجازههای اجتهاد متعددی از مراجع وقت گرفت و در مسائل فقهی صاحبفتوا گردید. همچنین طب را نیز نزد حکیم متبحّر حاج میرزا حسین کوثر همدانی آموخت و در این زمینه به مرتبۀ عالی رسید.
•از آیتاللَه انصاری همدانی سؤال شد: «چه وقت انسان به حضور صاحبالزمان علیه السلام میرسد؟» فرمودند: «وقتی که حضور و غیبت برای انسان تفاوت نداشته باشد.»
•هر قدر که انسان بتواند به تنهایی خو کند، بهتر است؛ بهخصوص که از میانۀ جمع دور باشد، که شرورِ نفوسِ خبیثه، مثل سمومات تأثیر دارد.
•در راه خدا خطرات بسیاری وجود دارد که بیشتر دامنِ جاهلان به حقایق را میگیرد؛ اما کسی که به علوم [الهی] اطلاع دارد، اگر نیّتش صادق و قلبش صاف باشد، میتواند بهواسطۀ این علوم از این خطرات بگذرد.
•از ایشان سؤال شد: «برای راه خدا چه صفتی از همۀ صفات بهتر است؟» فرمودند: «بعد از فرائض، خدمت به خلقِ خدا از همه بهتر است.»
کتاب مطلع انوار، ج 2، ص 296، ص 298، ص 335؛
جلسات طرح مبانی اسلام (جایگاه اهل علم) جلسۀ 13
کتاب اسرار ملکوت، ج 3، ص 43 ص: 187