أعوذُ بِاللَه مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَه الرَّحمَنِ الرَّحیم
سوال: ...؟
جواب: خب خودش هم همین آلت است دیگر، فرق نمی کند، آن هم اشکال دارد.
سوال: ...؟
جواب: یعنی با همان کیفیت و رتیم، اگر با دهان بزند ایشان گفتند که اشکال ندارد؟
سوال: بله.
جواب: خب اشکال دارد دیگر، چه فرقی می کند؟
سوال: اگر ابزار، ابزار موسیقی نباشد ولی از آن استفادۀ موسیقی بشود باز آن هم اشکال دارد دیگر؟
جواب: بله
سوال: بعضیها می گویند که از آن ابزارها استفاده نمی کنند و مثلاً از لوازم آشپزخانه و ظروف و ماهی تابه و امثال اینها[برای موسیقی استفاده می کنند و] همان صداها هست،[آیا اینها هم اشکال دارد؟]
جواب: بله، [آن هم همان است دیگر، آن هم اشکال دارد،] ماده اش که مطرح نیست کیفیت صدا به این نحو مطرح است. فرض کنید که به جای تار، یک وقتی از سیمهای ظریف استفاده می کردند، بعد تبدیل شد به یک نوع خطهایی که از روده می گرفتند، خیلی نازک، از آن استفاده می کردند، بعد تبدیل شد به یک نوع...، یعنی متفاوت، از پشم ...؛ خیلی نرم، خیلی لطیف تر از آنها، جنسها متفاوت است ولی همه اش یکی است دیگر، آلت، آلت موسیقی است دیگر، یعنی آنچه که این صدا از آن بیرون می آید، این کیفیت صوت از آن درمی آید.
سوال: این مسئله که فرمودید فتوایی است دیگر، حالا اگر بخواهند در حکومت اجرا بکنند، آیا الآن قابلیت اجرا دارد؟ یعنی می شود؟ رادیو و تلویزیون اگر موسیقی هایش را بردارند دیگر کار تبلیغی ندارند؟
جواب: نداشته باشد.
سوال: مشکلی نیست؟ یعنی در اینجا دیگر تدریج لازم نیست؟ همانی که در صدر اسلام احکام بتدریج میآید...
جواب: نه آقا! اینها همهاش بازی است! تمام قر و فِر و این چیزها را خود تلویزیون دارد تبلیغ میکند! پانتا و اینها همه از تلویزیون در میآورند، رپیها همه اول از تو تلویزیون شروع کردند چیز کردند و موهای کَذا و فلان و...! اینها میخواهند همراه با جریانی که در دنیا دارد به سمت و بی بندوباری پیش میرود، اینها یک خورده حرکت کنند تا اینکه به هوای خودشان مردم نیفتند توی آن ...، دفع اَفسد به فاسد! مثلاً به حساب خودشان! و در حالی که خب این غلط است دیگر. فرض کنید زمان شاه است دیگر، زمان شاه خب یک عده تلویزیون نداشتند، مسلمانها نداشتند تلویزیون، مؤمنان، و خب حالا شما هم تلویزیون را بردار اینجوری کن دیگر، بقیّه هر چی میخواهند بدرک!!!!
اعوذ باللَه من الشَّیطان الرَّجیم
بسم اللَه الرّحمن الرّحیم
این بحثی که پیش نهاد شد از جناب شیخنا راجع به مسئلۀ بانک، دیدم که بحث خوبی است و گرچه ابعاد خیلی مختلفی دارد و مباحث فقهی زیادی را استیعاب میکند، بخصوص آن بحث مهم تقریریه و تأسیسیت عقود که بحث بسیار مهم و أساسی است، این هم یکی از مباحثی است که در این زمینه میآید. [از باب احترام به ایشان، انشااللَه این بحث را شروع می کنیم.]
مسئلۀ بانک عبارت است از یک مؤَسسهای که در این مؤَسسه به عنوان وکالت از طرف دولت یا از طرف ملت، متعهد اتیان به عُقود و معاملات مختلف است. و از آنجایی که با توجه به شرایط فعلی جامعهها، تمام جوامع، که در ارتباط و تعلق با معاملات احتیاج به یک واسطۀ مضمونٌ علیه دارند، نیاز مسئلۀ بانک و احتیاج جوامع به یک همچنین مؤسسهای، این مسئله ایجاب کرده که این مؤسسه در میان جوامع تحقق پیدا بکند. از یک طرف مسئَلۀ نقدینگی و ذخیرۀ اموال است که از سِرقت سُرّاق و سارقین محفوظ بماند، از طرف دیگر تسهیلاتی است نسبت به بعضی از معاملات که بانک، حکم واسطه را دارد، از طرف دیگر وِکالتی است که در بسیاری از موارد، آن وکالت موجب تسهیل بر معامله و رفع محذور از معاملات است، و از جانب دیگر بالاخره مربوط به احتیاجاتی است که مردم در مواقع عدم وجود ذخیرۀ مالی میتوانند به عنوان قرض از بانک بگیرند.
مسئلۀ مهم در مورد بانک فعلاً آنچه که خیلی حائز اهمیت است مسئَلۀ رباءِ است. یعنی تمام معاملاتی که بانک أعم از وکالت یا شرکت یا مضاربه و یا قرض الحسنه به انواع مختلف و أخذ وام یا اعطای وام، أخذ مال یا اعطاء مال، تمام اینها را بانک دارد انجام میدهد، آنچه که برای ما، یعنی برای جوامع اسلامی مدِّ نظر هست عبارت است از مسئلۀ ربا. در سایر ملل و سایر جوامع چون مَسئلۀ ربا وجود ندارد، یعنی ربا به عنوان یکی از معاملات تلقّی میشود مثل اینکه آیۀ شریفه دارد: ... وَ أَحَلَّ اَللّٰهُ اَلْبَيْعَ وَ حَرَّمَ اَلرِّبٰا... ﴿البقرة، ٢٧٥﴾ یعنی رباءِ هم یکی از معاملات است دیگر، و همان طوری که در جاهلیّت مسئلۀ ربا بسیار رایج و دارج بود. چطور اینکه رسول خدا در حجة الوداع در آنجا در منا وقتی که حضرت خطبه خواندند و فرمودند: رَحِم اللَه و سمع مقالتی و ؟ و رُب حامل فقهٍ الی من هو افقه منه، حضرت در آنجا در آن خطبه فرمودند که من تمام سنن جاهلی را در زیر أقدام خودم قرار دادم، و من جملۀ هذه السنن الجاهلیة مسئَلۀ ربا است، و فرمودند من تمام رباها را اَضعه تحت اقدامی و اول رباً اضعه ربا عَمّی العباس، دیگر دِینی بر گردن داینین نسبت به عمویم وجود ندارد و همان رأس المال باید به او برگردد.
این مسئله در زمان سابق رایج و دارج بود. البته در سایر ملل، در یهود، نصارا و امثال ذلک، اینها مسئلۀ ربا ندارند. ربا را مثل یکی از معاملات دیگر میدانند. اما مسئلۀ مهم برای ما در جامعۀ اسلامی مسئلۀ ربا است. یعنی کیفیت معاملهای که بانک آن معامله را انجام دهد و آن معامله معرّای از مسئلۀ ربا باشد. این برای ما مهم است. پس در دو مرحله، البته هر مرحله تقسیم میشود به مراحل دیگر، ما باید راجع به مسائلی صحبت کنیم. اول اینکه ببینیم مسئَلۀ ربا چیست؟ و کیفیت دخول ربا در معاملات به چه نحو است؟ این یک مسئَلۀ مهم است. مسئَلۀ دیگر شئُونات بانک است. یعنی بانک نسبت به آن شئُوناتی که دارد و کیفیت خود جعل بانک، این را ما باید ببینیم که به چه نحو است؟
به عبارت دیگر در وضعیت تجاری و معاملاتی امروز در جوامع اسلامی و ارتباط وثیقی که بین متعاملین در معاملاتشان با همدیگر و با این وضعیتی که فعلاً پیش آمده از یک طرف، و از طرف دیگر ارتباط جوامع اسلامی با جوامع کفر که بانک در آنجا به صورت یک عمل صحیح، بدون هیچ گونه محذوری در آنجا رایج و دارج است، البته مسائل در آنجا باز فرق میکند تا در اینجا، تسهیلاتی که در آنجا هست باز با تسهیلاتی که در اینجا هست خیلی تفاوت دارد و لذا مردم خیلی با آرامش کامل، رجوع به آنها دارند و هیچ گونه محذوری ندارند و اطمینانی که مردم به آن بانکها در آنجا دارند اقتضاء میکند که، شاید بشود گفت که نود و پنج درصد از معاملاتی که الآن در آن جوامع دارد انجام میگیرد، نود و پنج درصد بانک واسطۀ برای آن معاملات هست در آنجا، ولی در وضعیت فعلی خب مثل اینجا، با توجه به نوساناتی که هر روز یک قانون وضع میشود، پول میرود بالا میآید پایین، اختلافات فاحشی که خب پیدا میشود در این مسائل مختلف و اینها؛ آن طوری که باید و شاید این اعتماد نسبت به این قضیه برای افراد پیدا نشده، یعنی به جهت اینکه بانک در اینجا چون قضیۀ بانک یک مسئلۀ دولتی است و دولت است که تعیین کنندۀ ارزش مالی آن وجه رایج در مملکت هست، بنابراین مقداری که خب انسان رجوع میکند به بانک برای کیفیت رجوعش و کیفیت معاملاتی که انجام میدهد و آن نحوه، برای افراد، از باب ناچاری هست. و اِلّا فرض بکنید که ممکن است یک شخص یک پولی را در بانک بگذارد، با توجه به این تورمی که الآن الحمداللَه در این مملکت ما حاکم است، نه دری دارد نه پیکری! این فرض بکنید که یک میلیون میگذارد در اینجا؛ بعد در موقع سال که میخواهد برود بگیرد، این فرض کنید که تبدیل میشود به هفتصد هزار تومان! اگر شخصی بخواهد این پول را در بانک قرار بدهد فقط از باب ناچاری است که دزد نیاید ببرد، فقط همین است! و اِلّا بخواهد نسبت به این پول کاری انجام بدهد، شرکتی بخواهد انجام بدهد، شرکت صحیح که در آن ربا نباشد و همین طور معاملاتی که بخواهد روی این انجام بدهند، این هیچ گونه تضمینی وجود ندارد، یعنی ما در قضیۀ بانک داری و ارتباط معاملات داریم سیر قهقرا را طی میکنیم. در زمان سابق، در زمان شاه حداقل یک روند ثابتی وجود داشت. فرض کنید که نرخ ریال در مملکت یک نرخ ثابتی بود که همراه با سایر نرخها عرضیابی میشد و همیشه ثابت بود، حالا به هر دلیلی در آن موقع این طور بود، و الآن به هر دلیلی دائماً در حال تغیُّر و دائماً در حال تبدّل است، به نحوی که افراد در ارتباطشان با بانک با مسئلۀ ربا و عدم تحقق ربا و با مسئَلۀ تورم و این ارتباط اعطاءِ مال و أخذ مال از بانک به نحوی که موجب یک نوع اطمینانی باشد برای آنها که بتوانند مشارکت کنند و مشارکت آنها بدون ربا باشد، الآن تا به حال محقق نشده؛ و جهتش هم همین است که یک وضع ثابتی الآن بر مملکت حاکم نیست. دائماً در حال تغییر و تبدّل؛ یکی میرود یکی میآید، یکی فرض بکنید که کم می کند یکی زیاد می کند، یک قضیه پیش می آید همین طور...،[به خاطر] این مسئَله[(یعنی تغییر و تبدّل های زیادی که در کشور وجود دارد)] هست که ما نمیتوانیم راجع به بانک و مشارکات بانک، به یک نحو صحیح و مُستقیمی حرکت کنیم. یعنی فرض بکنید که حالا اگر مثل زمان سابق بود که ارزش مالی رایج در مملکت، ارزش ثابت بود، معاملات بانک معاملات مشخص بود، یا معاملاتش رَبَوی بود یا غیر رَبَوی دیگر، در زمان شاه؛ در زمان سابق این طور بود دیگر، معاملات بانک اکثرش رَبَوی بود و مشخص بود این مبلغ را میگیرند این مبلغ را هم در ازایش میگذارند رویش و بعد میدهند، آن وقت انسان میتوانست صریحاً بگوید که این معامله الآن رَبَوی هست یا نه؟ ولی الآن با توجه به شرایط تورم و دگرگونی و تغییر و تبدلات فاحشی که در ارزش مالی مملکت[ وجود دارد، الآن] صحبت کردن از اینکه این معاملات معاملات ربوی هست یا نه، محل اشکال است.
یعنی فرض کنید که اگر بانک به عنوان مثال معاملهاش معاملۀ مضاربه است، در مضاربه یک شرایط خاص به خودش را دارد، اگر مشارکت است آن شرایط خاص به خودش را دارد، اگر قرض میدهد این شرایط ...، یعنی این بانک که فرض بکنید که الآن دارد [مثلاً یک میلیون] قرض از انسان میگیرد، بعد از گذشت یک سال هم دارد یک میلیون میپردازد، خب این الآن کمتر از آن ارزش واقعی که هست دارد میپردازد، این الآن باید یک میلیون و دویست هزار تومان بپردازد، یک میلیون و سیصد هزار تومان باید بپردازد، بخاطر همان مسئلۀ تورمی که وجود دارد.
علیٰ کل حال فعلاً ما بحث را بر این میگذاریم که نرخ ارزش مالی وجه رایج مملکت، این ارزش مالی ثابت است، بر اساس ثبوت ارزش مالی ما الآن باید معاملات بانک را مورد توجه قرار بدهیم، پس بنابراین در دو مسئَله وضعیَّت ما باید مشخص بشود؛ مسئَلۀ اول اینکه ربا چه معامله ای است و در چه صورت ربا تحقق پیدا میکند؟ و آیا اختصاص دارد به آنچه را که در السنۀ فقهاء و در کتب فقهی، در مآخِذ و اینها مطرح شده یا اینکه مسئلۀ ربا فرق میکند؟ مسئلۀ ارزش مالیّت در یک مملکت چیست؟ آیا این متوقّف بر درهم و دینار است یا اینکه این متوقف بر غیر از نقدینگی دِرهم و دینار[است و] ممکن است مسائل دیگری هم مطرح باشد؟ مسئلۀ انسانی؛ مسئلۀ کار، ممکن است جزو آن زخائر و منشاءهای برای اَرزش وجه یک مملکت باشد، آیا در این صورت ربا تعلق میگیرد یا تعلق نمیگیرد؟ خب اینها همه اش محل بحث است دیگر که فرض کنید که آنچه را که در مورد ربا هست مکیل و موزون راجع به این آمده. حالا فرض کنید که اگر یک مملکتی درهم و دینار نداشته باشد که آنچه که صریح در روایات است، فرض کنید که جواهرات داشته باشد آیا این وجهی که در ازای این جواهرات در دست مردم هست و رایج هست آیا ربا به کم و زیاد آن هم به ازای منشأش تعلق میگیرد؟ یا اینکه فرض بکنید که اگر آن وضعیت خصوصیت جغرافیایی یک مملکت موجب ارزش آن اموال بشود، فرض کنید که در زمان جنگ بین الملل دوّم، سویس کشوری بود که خودش را از جنگ کنار نگه داشت، نه جزءِ متفقین بود نه جزو متّحدین بود، لذا نه آلمانیها به سوئیس حمله میکردند و نه امریکائیها و انگلیسیها به سوئیس حمله میکردند و هر دو کشور پولهایشان را میگذاشتند در بانکهای سوئیس، یعنی هم آلمان و کشورهایی که خب جزو متحدین بودند و هم متفقین، اینها برای حفظ اموال خودشان سوئیس را انتخاب کرده بودند، سوئیس اصلاً نه نفت دارد نه زراعت دارد، هیچ چیز ندارد، موقعیت جغرافیایی موجب تثبیت ارزش مالی شده است، و این بحث خیلی بحث دامنه داری است، ما راجع به همۀ اینها باید صحبت کنیم. راجع به اینکه آیا در یک همچنین شرایطی باز ربا حاکم هست یا حاکم نیست؟ روی این حساب بعد آن وقت راجع به شئُونات بانک و اینکه بانک در چه مواردی میتواند دخالت کند؟ آیا ملکیت بانک ملکیت شخصی است یا ملکیت تعلیقی است و به لحاظ وکالت از طرف مالکین، مؤدین، اینها [مالک] میشوند؟ بحث دیگری که در اینجا داریم راجع به مالکیت دولت است، آیا دولت مالکیت شخصی پیدا میکند یا اینکه دولت اصلاً مالک نمیشود و فقط به عنوان وکالت از ملت هست؟ این هم یکی از بحث هایی است که مهم است. خیلی مباحث در اینجا است. یعنی استجماع این مباحث مختلف، این نیاز به یک وقت بسیار زیادی دارد، ولی الحمدلله ما دیگر حالا شروع کردیم تا ببینیم که این قضیه چه قضیهای از آب در میآید؟ با توجه به مبانی مختلفی که خب در اینجا باید مطرح بشود، بخصوص مسئلۀ تقریری و تأسیسی بودن معاملات و عُقود که آیا قضیه در معاملات، مسئلۀ تقریری است و شارع به عنوان امضاءِ معاملات عرفی اِلّا در موارد نادر، شارع در اینجا خلاصه مُقرّر است یا اینکه شارع مؤسس است و نسبت به معاملات نظر جدیدی دارد؟ اینها دیگر عرض کردم که مباحث مباحث حیاتی است نسبت به این قضیه.
بناءً علیهذا انشاءَاللَه از امروز راجع به ربا و ملاکات برای ربا در فقه و انطباقش بر ملاکات امروز و در جوامع مختلف و مهمترین مسئلهای که در اینجا برای ما مهم است تنقیح است. اینکه ما چه نحوه بتوانیم از روایات و از مئاخذ بتوانیم به آن تنقیح ملاک در ربا برسیم تا اینکه در موارد مختلف بتوانیم احکام متفاوت خودش را حمل کنیم.
مطلب اولی که در اینجا باید صحبت بشود این است که در دو جا در آیات قران، خداوند متعال نسبت به حرمت معامله بسیار تأکید داشته و هیچ گناه و عمل حرامی را به اندازۀ این دو [مسئله]، خداوند بر آن عقاب را مترتب نکرده و مورد خطابِ با شداد و غلاظ قرار نداده؛
[مسئلۀ] اول عبارت است از نزدیکی مسلمین با کفار و ارتباط آنها با کفّار. مسئلۀ ارتباط مسلمین با کفار و نزدیکی با آنها، حتی از قتل نفس محترمه و از زنا هم [بیشتر] مورد سَخط و [غضب] الهی قرار گرفتِه، و آیات راجع به این قضیه بسیار است.
مسئلۀ دوم مسئلۀ ربا است. در مسئلۀ ربا ما میبینیم که خیلی خداوند این قضیه را مهم و عقاب بر آن را بسیار شدید قرار داده؛ حتّی در یک آیهای در اینجا مُقدمِ بر ربا را به اذن به حربٍ من اللَه و رسول، خداوند در اینجا تهدید میکند. در سورۀ بقره از آیۀ دویست و هفتاد و پنج شروع میشود تا دویست و هفتاد و نه، میفرماید که: اَلَّذِينَ يَأْكُلُونَ اَلرِّبٰا لاٰ يَقُومُونَ إِلاّٰ كَمٰا يَقُومُ اَلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ اَلشَّيْطٰانُ مِنَ اَلْمَسِّ ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قٰالُوا إِنَّمَا اَلْبَيْعُ مِثْلُ اَلرِّبٰا وَ أَحَلَّ اَللّٰهُ اَلْبَيْعَ وَ حَرَّمَ اَلرِّبٰا فَمَنْ جٰاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهىٰ فَلَهُ مٰا سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اَللّٰهِ وَ مَنْ عٰادَ فَأُولٰئِكَ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ هُمْ فِيهٰا خٰالِدُونَ ﴿البقرة، ٢٧٥﴾ یعنی خُلود را مترتب بر انجام معاملات ربوی کرده، آیۀ بعد میفرماید: يَمْحَقُ اَللّٰهُ اَلرِّبٰا وَ يُرْبِي اَلصَّدَقٰاتِ وَ اَللّٰهُ لاٰ يُحِبُّ كُلَّ كَفّٰارٍ أَثِيمٍ ﴿البقرة، ٢٧٦﴾ إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتَوُا اَلزَّكٰاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿البقرة، ٢٧٧﴾ يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ ذَرُوا مٰا بَقِيَ مِنَ اَلرِّبٰا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿البقرة، ٢٧٨﴾ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوٰالِكُمْ لاٰ تَظْلِمُونَ وَ لاٰ تُظْلَمُونَ ﴿البقرة، ٢٧٩﴾.
ببینید در اینجا مسئَله، مسئلۀ حَرْبٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ است! و چقدر واقعاً این مسئله مسئلۀ مهمی است که اصلاً کَاَنَّ سَخَط الهی بر این جنبه آن چنان تعلق گرفته که مُقدم بر ربا را محارب با خدا و رسول ذکر میکند و این مطلب را ما در هیچ یک از گناهان نداریم، نه در زنا یک همچنین مطلبی هست که کسی که زنا بکند مُحارب با خدا و رسول است، نه کسی که حتّی قتل نفس محترمه بکند، دیگر از این[(قتل نفس محترمه)] بالاتر که ما نداریم، اما در این مسئله[(ربا)] محارب با خدا و رسول [ذکر شده!] این[نشان می دهد که] این قضیه خیلی مهم است. و این عجیب است که...! اتفاقاً حالا روایاتی هم که در اینجا از أَئمه علیهم السلام می آوریم و آنها را میخوانیم، آنها هم حکایت از این قضیه میکنند.
نکتهای که خیلی در این نکته باعث دقت و توجه است این است که در اینجا میفرماید که: اَلَّذِينَ يَأْكُلُونَ اَلرِّبٰا لاٰ يَقُومُونَ إِلاّٰ كَمٰا يَقُومُ اَلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ اَلشَّيْطٰانُ مِنَ اَلْمَسِّ، يَتَخَبَّطُهُ یعنی آن قوای انسانی و عاقلۀ او فروکش کرده است، تنزل کرده است، مثل آدم مَست، مثل آدم حیران، این طور است و این واقعاً عجیب است! آن کسانی که اینها اهل ربا و اینها هستند، اگر انسان به اینها نگاه کند اصلاً انگار وضع انسانی آنها و حالت آنها، عجیب این است که اینها تغییر میکند! یعنی اصلاً از نظر خصوصیات نفسانی اینها اصلاً حالاتشان از حالات انسانی بیرون میآید! اولاً از نظر قساوت، اینها بسیار قَسُی القلب میشوند! و از نظر خود محوری و از نظر عدم حِس عطوفت و رأفت اصلاً به طور کلّی... و انگار در یک هالهای، اگر به آنها نگاه بکنید- من برخورد کرده ام ها، به عدّه عدیدهای از اینها برخورد کردهام- اصلاً اینها در یک هالهای از حیوانیّت و بهیمیت قرار دارند! انگار هیچی حالیشان نیست، فقط تسلط و استیلاءِ بر مال و بدست آوردن آن مال و جمع کردن و حفظ کردن[مال]، و این واقعاً عجیب است که این آیه به نظر من یک مُعجزهای هست در اینجا که این[آیه] کاملاً حالت روحی اینها را[بیان فرموده] که چطور یک حالت جن زدگی يَتَخَبَّطُهُ اَلشَّيْطٰانُ مِنَ اَلْمَسِّ یعنی حالت جن زده، چطور وقتی یک کسی جن زده است پریشان است، حیران است، این افرادی که اهل معاملات رَبوی هستند این طوری هستند! یعنی اصلاً حالت اینها حالت خروج از انسانیت است، از حالت انسانی میآیند بیرون، حالا در ملاکش بعداً میآئیم عرض میکنیم که این جهتش چیست، ولی صحبت در این است که این چه قضیّهای هست، این چه نحوه اثر تکوینی بر این مسئلۀ تشریعی و اعتباری[دارد که...؟]- مسئله تشریعی و اعتباری است دیگر- ولی اثرات وضعی خارجی و اثرات تکوینیاش، این به چه نحو است که آن طور این قضیه مورد سخط و غضب الهی قرار گرفته که اثرات تکوینیاش به این نحوه بروز و ظهور پیدا میکند؟ یعنی این شخص از انسانیت اصلاً میآید بیرون! اَلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ اَلشَّيْطٰانُ مِنَ اَلْمَسِّ یعنی این معامله و این مال ربوی که در بدن میرود و با وجود انسان حل میشود و اتّحاد پیدا میکند، این همان جنبۀ ابتعاد از قرب و از رحمت الهی را در انسان وارد میکند و انسان را با آن روح ظُلمانی و کَدر حقیقت این گناه متّحد میکند. این اتحاد بصورت يَتَخَبَّطُهُ اَلشَّيْطٰانُ مِنَ اَلْمَسِّ جلوه میکند، یعنی اصلاً به طور کلی شخص از آن قوۀ تعقّل و عاقله و انبساط و روحانیت و تلقی مطالب بیرون میآید و دور او را یک هالهای، یک جداری از عُصیان و معصیت میگیرد که اصلاً دیگر از آن نمیتواند خارج بشود! یعنی روحش و نفسش با آن روح گناه مُندک میشود!
سؤال: حرمت ربا در ادیان سابقه بوده؟
جواب: بله بوده، روایاتش هم هست.
سؤال: این روایت را من شنیدم، البته ندیدم، که در قضیۀ ربا که حضرت حرام فرمودند...،[ عباس از پیغمبر سؤال می کند که رباهایی که قبلاً گرفتم چه می شود؟] حضرت فرمودند که هیچی ولی بعد آثارش در بچههای من پیدا خواهد شد که بچه های شما بچه های من را خواهند کشت.[اشاره به حکومت بنی عباس]
جواب: حضرت به عباس فرمودند؟
سؤال: من شنیدم ولی روایتش را ندیدم.
جواب: من ندیدم.
سؤال: اگر صحیح باشد دلالت بر این میکند که یک حکم عقلی است بالاخره؟...
جواب: بله بله، آن که دیگر...، ملاک هر جا باشد حکم آن هم بدنبالش هست دیگر.
اللَهم صل علی محمد و آل محمد