أعوذُ بِاللَه مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَه الرَّحمَنِ الرَّحیم
یک بحثی که هست در مسئلۀ ربا، راجع به خود کیفیت ربا است که این مسئله را در فقه عامه نقل کردهاند، در صحاح هست همین طور که...، حالا ما راجع به آن قضیه به آن جاها هم مراجعه میکنیم، ولی فعلاً از همین تفاسیر، روایاتی که در این جا نقل شده چند تا روایت است که بیان میشود، راجع به کیفیت ربا است که عبارت است از تفاضل، ربا ؟ یعنی تفاضَلَ، فضُلَ شیئیٌ بشئی، این تفاضل اگر همان طوری که عرض شد در برابر شیئی باشد خب این اشکالی ندارد. یعنی یک مالی را، معوضی را انسان میدهد در قبال امر دیگری، حالا آن یا به قیمت میدهد یا به اَزید از قیمت میدهد، آن تفاضل در قبال خود مال قرار میگیرد. اما اگر آن تفاضل در قبال شیئی نباشد آن طبعاً در این صورت ما به ازایی ندارد، و این ربا است، پس هم در نقد این مسئله هست هم در نسیه و در مؤجل، و جهت این مسئله هم در آن روز روشن شد.
یکی از مطالبی که در این باب صحبت شده از اهل تسنن، مسئلۀ آن متعلقات و موضوعات ربا است، ربا به چه چیزهایی تعلق میگیرد؟ در فقه ما، آن طوری که در کتب فقهیه مضبوط است، معمولاً فقهاء از ربا به مکیل و موزون تعبیر میآورند، هر چیزی که دارای کیل باشد یا دارای وزن باشد. گرچه در فقه عامه روایاتی را بیان میکنند، آن روایات در فقه ما هم هست. و آنها بر آن روایات تمحّض دارند. مثل آن روایتی که میفرماید: عن ابی هریره قال رسول اللَه صلی اللَه علیه و آله و سلم الذهب بالذهب وزناً بوزنٍ مِثلاً بمثلٍ الفضة بالفضة وزناً بوزنٍ مثلاً بمثلٍ فمن زادَ و استزاد فقد اَربی.
در یک روایت دیگر دارد التمر بالتمر و الحنطة بالحنطة الشعیر بالشعیر الملح بالملح مثلاً بمثلٍ یداً بِیَد فمن زاد و استزاد فقد اربی اِلّا مختلف الاَلوانه، در این روایت اقسام موضوعات ربا بیان شده.
روایت دیگری که نقل میکنند عن عبادة بن صامت است قال رسول اللَه صلی اللَه علیه و آله و سلم الذهب بالذهب و الفضة بالفضة و البر بالبر و الشعیر بالشعیر و التمر بالتمر الملح بالملح مثلاً بمثلٍ سواءٌ بالسّواء یداً بِیَد فاِذا اختلفت هذه الاصناف فبیعک الشّیطان اذا کان یداً بید فَنصَّ، در این جا عبارت ایشان این است که، فنص رسول اللَه صلی اللَه علیه و آله و سلم علی جریان الربا فی هذه الستة الاشیاء و هی النَقدان و اربعة اصناف من المطعومات و هی البرّ و الشعیر و التمر و الملح، این روایتی است که در این جا هست. البته از این روایت ما استفادۀ حصر نمیتوانیم بکنیم. مثل این که فرض بکنید که...، البته خب از نظر نقدین چون غیر از ذهب و فضه نقد دیگری ما نداریم، در همان زمان سابق که معاملات با قرطاس و با همین اسکناس نبود، نقدین بود، آن نقد عبارت از طلا و نقره بود، و از این نظر میتوانیم بگوئیم که مسئلۀ نقدین یک مسئلۀ خاصی نیست، عبارت است از جنس واحد، درهم جنسش درهم است، فضّه است، و ذهب هم جنسش همان ذهب است. یعنی چیزی نیست، مسئله در تحت موزون در میآید و این چهار تا را هم که پیغمبر فرمودند گندم با گندم، جو با جو، تمر با تمر، ملح با ملح، این دلالت بر حصر ندارد، یعنی حضرت می خواهد بفرماید که از اجناس این طور باشد و الاّ حالا فرض کنید که مویز اگر در مقابل مویز باشد این ربا نیست یا اینکه فرض کنید که هر فاکههای در مقابل فاکهۀ دیگر است، این مسئله دلالت بر حصر نمیکند.
فلهذا ایشان در اینجا دارند که: فذهب عامة اهل العلم الی اَنَّ حکم الربا ثبت فی هذه الاشیاء لاوصاف فیها، به خاطر آن اوصافی که در اینها هست، آن جنبۀ مکیل بودنش است یا جنبۀ موزون بودنش است یا به خاطر مطعوم بودن است، این طعام در اینجا هست، یا کُلّ ما یُنتَفَع است، اصلاً به انتفاع برمی گردد، هر چیزی که در آن نفع است، در نقدین برای انسان انتفاع است، در این اربعة اشیاء هم همین طور است، این هم انتفاع است. فیتعدی الی کل ما یوجد من تلک الاوصاف فیه، حالا که این حکم ربا در این اشیاء به خاطر این اوصاف است، از اینها باید تعدّی بشود به سایر مواردی که در آن باشد، راجع به آن ما یُشترکَ و ما بِهِ الا شتراک اختلاف کردند، ثمّ اختَلَف فی تلکَ الاوصاف فذهب قومٌ الی ان المعنی فی جمیعها واحد و هو النفع، گفتند که چون در این موارد به انسان نفع میرسد، از این نقطۀ نظر شارع آمده آن اشیایی را که...، منظور از نفع یعنی آن نفع غالب، نفعی که ...، و الا هر چیزی، فرش هم به انسان نفع میرساند، فرض کنید که درخت هم، شجر هم خب برای انسان نفع دارد، این نه، آنچه را که در زندگی انسان، در حیات انسان، دائماً در حال انتفاع است، انسان منتفع از او است، یعنی برای عَیش و برای حیات دنیا آن ضروری است، این منظور از نفع است و الاّ در این شیشه هم خب فرض کنید که اگر نفع نباشد کسی نمیخرد، هیچ چیز که بی جهت نیست، فَاَثبت الربا فی جمیع الاموال اینها آمدند در همۀ اموال ربا را ثابت کردند وَ ذَهَبَ الاکثرون الی ان الربا ثبت فالدراهم و الدنانیر بوصفٍ و فی الاشیاء المطعومة بوصفٍ آخر گفتند که ملاک ربا در درهم و دینار یک مطلب است، ملاک ربا در آن اربعة اشیاء دیگر آن مسئله دیگر است، و اختلفوا فی ذلک الوصف فذهب الشافعی و مالک الی اَنَّه ثبت فی الدراهم و الدنانیر بوصفٍ نقدیّة، گفتند چون نقد است و محلّ و موضوع برای معاملات و تعامل افراد هست، از این نقطۀ نظر این درهم و دنانیر در اینجا ثابت است- اگر این مسئله باشد، یعنی مسئلۀ نقدیّت باشد که اینها استفاده کردند، اگر این طور باشد، ما بعداً در بحث اسکناس که خودش یک بحث مهمی است که آیا با توجه به آن نقدیت فعلی که الان قضیه روی اسکناس است و روی اعتبار نه روی همان جنبۀ موزون بودن و آن سرمایه، آنجا اگر باشد خب ما میتوانیم تسرّی ملاک را در همانجا هم داشته باشیم- بوصف نقدیت است. و ذهب اصحاب الرأی الی اَنَّه ثبت بعلة الوزن اصحاب رأی هم بنابر مطلب ایشان، اینها قائل به وزن بودن شدهاند فَاَثبت الربا فی جمیع الموزونات در همۀ موزونات، موزون مثل حدید، نحاس بتن و نحن ذلک، اینها قائل به این مسئله شدند.
یک وقتی یادم است در مورد تخم مرغ که آن را جزو معدودات[می شمردند و معدودات] جزو ربا نیست و در فقه شیعه مکیل و موزون را جزو ربا میشمرند نه معدودات را. در آنجا مثلاً تخم مرغ جزو معدودات بود سابق دیگر، الان هم این تخم مرغهای رسمی، شما میگوئید چه؟ بیل بلدی؟ اینها الان جزو معدودات هستند موزون نیستند ... ولی خب الان که مثلاً این تخم مرغ موزون هست این داخل در ربا به حساب میآید دیگر، حالا باید ببینیم که این مسئلهاش چیست؟ یک روز اگر عددی باشد ربا نیست. یک روز موزون باشد ربا هست، بالاخره این مسئلهاش چیست؟ همین طوری است؟ دست خودمان است؟ عددی و موزون کردن در اختیار خود انسان هست؟
فذهب الاصحاب الرأی الی اَنَّ الربا ثبت فیها بعلة الوزن والکیل، این چهار تا، فاَثبت الربا فی جمیع المکیلات و الموزونات، البته در مورد درهم و دینار هم ما میتوانیم این اشکال را به اینها وارد کنیم، چون خود درهم و دینار هم موزون هستند، فرض کنید درهم بغلی با درهم غیر بغلی تفاوت دارد، در زمان سابق دینار شامی با دینار بغدادی، سکّهای که در بغداد زده میشد، اینها با همدیگر تفاوت داشتند. درهم صیرفی...
سؤال: بر اساس وزن هست؟
جواب: وزن است، بله آقا بر اساس وزن است
سؤال: در معاوضه بر اساس وزن است؟
جواب: مگر طرف عقلش را از دست داده که فرض کنید که یک درهمی که دو مثقال هست، این درهم را، این دینار دو مثقالی را با دینار یک مثقالی عوض کند؟ مگر همچنین چیزی میشود؟
سؤال و جواب عربی.
بله یک همچنین چیزی بوده.
فاَثبت الربا فی جمیع المکیلات و الموزونات، این مطالبی را که از اینجا ما میخواهیم بخوانیم از این نظر است که ما یک اشرافی در خود فقه آنها و نحوۀ استنباط آنها در همان زمان سابق در این مدت پیدا کنیم. چون در این بحث ربا که انشاءاللَه خواهد آمد قطعاً نظرمان با نظر فعلی مخالف خواهد بود منتهی الان نمیگویم جهتش را، ولی از این نقطۀ نظر که یک اطلاع و اشراف بر آنها هم باشد از این نظر خب دانستن اینها خوب است. مطعوماً کان او لا مطعوما کالجص و النوره و نحوهما، در هر چه میخواهد باشد، هر چه مکیل باشد یا موزون باشد ولی معدود نباشد، مثلاً فرض کنید که عددی نیست. مثلاً مثل فرض کنید سجّاد، ظاهراً مکیل و موزون در سجّاد و فرش و اینها رعایت نمیشود. و ممکن است انسان فرض کنید یک فرشی، مثلاً سه در چهار را به ازید از این معامله کند چون مکیل یا موزون در این جا نیست. این مسئله در مورد سجّاد، در مورد کیفیت و مرغوبیت نوع در این جا مورد لحاظ است. فرض کنید که اگر این سجّاد مثلاً خطوطش خیلی متلاصقه و متراکم باشد آن قیمتش عالی است. اگر خطوطش و اینها نه، متراکم نباشد خب قیمتش ممکن است رخیص باشد، پس معلوم است این حساب نیست مطلب. و الان کم کم مذاق شرع از این جا به دستمان میآید که میزان برای ربا چیست؟ میزان تفاضلی است که ما به ازاء ندارد، التفات کردید؟ یعنی از این جا کم کم ذهن ما دارد میرود به سمت این که شارع برای ربا و عدم ربا چه معیاری مدّ نظر قرار داده است؟ مکیل بودن صرف یا موزون بودن صرف، این هست یا این که...؟
مثلاً الان در فقه ما، خب فقهاء فتوا دادند دیگر، مثلاً دینار مرغوب را حتی با دینار غیر مرغوب انسان نمیتواند معاوضه کند، باید در وزن یکی باشد. ولی در این جا دیگر روایتی...، مثلاً همین روایتی که ابی هریره نقل کرد- حالا ما به آدمش کاری نداریم، ولی بالاخره این عبارت در این جا دارد- در این جا ایشان روایتی که نقل میکند میگوید مثلاً بمثلٍ یداً بِیَد، یداً بیدٍ یعنی تقابض باید در مجلس باشد، نمیشود نسیه باشد، فمن زاد و استزاد فقد اربی الا مَا اختلفت الوانه، این الّا ما اختلفت الوانه اشاره به این است که اگر یکی از اینها مرغوبیت داشته، فرض کنید که چون خود حنطه دارای الوان مختلفی است، حنطۀ حمراء داریم، حنطۀ صفراء داریم و حتی حنطۀ بیضاء داریم، البته صفرویتش کم هست. این حنطه به خاطر کیفیت لون ممکن است در این جا اختلاف پیدا بکند، یا ملح دارای انواع مختلفی است یا فرض کنید که من باب مثال تمر، می گویند هفتاد نوع تمر داریم، انواع و اقسام تمور موجود است. ما از این روایت بدست نمیآوریم که مکیل یا فرض کنید نفس موزونیّت در این جا ملاک است، یعنی چون این جنس موزون است، پس بنابراین به مقابل خودش هر چه میخواهد باشد بایستی که خلاصه به آن توجه بشود.
و از این جا ما متوجه این مسئله می شویم که در عددی از این نظر...، فرض کنید که در سابق، الان این طور نیست، ولی در سابق در عراق پرتقال عددی بود، ما میرفتیم عددی میخریدیم. مثلاً بیست تا میخریدیم عددی و در ایران هم عددی بود. نمیدانم شما یادتان هست یا نه؟ بله در ایران هم عددی بود، من کاملاً یادم هست. من بچه بودم شاید حدود فرض کنید که ده سال، نه سال، در آن زمانهای سابق همین مرکبات، مثلاً پرتقال را عددی می خریدیم. البته لیمو ترش، لیمو حامض را نه، آن موزون بود. ولی پرتقال عددی بود. پدر ما مثلاً ده تا پرتقال میخرید برای ما میآورد، کاملاً یادم است، دستمال ابریشمی ها همیشه در جیبش بود، دیدید دستمال را در آن گره میزدند دست میگرفتند و این حرفها؟ سیب نه، تفاح عددی نبود.
سؤال: موز هم؟
جواب: موز که عددی بود، این که باید یادتان باشد.
سؤال: الان هم عددی میدهند.
جواب: نه
سؤال: الان هم کیلویی میدهند هم عددی.
جواب: بله.
خب این مسئلۀ عددی بودن و موزون بودن...، خب الان فرض کنید که پرتقال عددی نیست این دیگر الان موزون است، خب این در این جا چه مسئلهای را میخواهد برساند؟ چه مسئلهای برای انسان حاصل میشود؟ صحبت...، چون در عددی، عدد یک وزن و یک کیل خاص ندارد. فرض کنید که یک پرتقال، همۀ انواع پرتقال که یک وزن ندارد. فرض کنید که یک پرتقال ممکن است سه سیر وزنش باشد، دویست گرم وزن پرتقال باشد، وزن یک پرتقال دیگر دویست و بیست گرم باشد، دویست و پنجاه گرم باشد، در عددی. تخم مرغ فرض کنید که اگر عددی بخواهد حساب بشود به این معنی است که همۀ اینها یک وزن ندارند، یک ...، مثلاً ممکن است اگر شخصی یک تخم مرغ را بدهد در مقابلش بخواهد عددی را بگیرد طبعاً آن ممکن است بزرگتر یا کوچکتر باشد. شما الان فرض کنید که شاید کم تخم مرغ پیدا بکنید که دقیقاً یک گرم تفاوتی با هم نداشته باشد، شاید اصلاً پیدا نشود.
سؤال: تخم مرغ قضیه اش فرق میکند چون آنها را با وزن متناسب با خودشان انتخاب میکنند
جواب: چه کسی؟
سؤال: تخم مرغها را ریز و درشت میکنند، اندازۀ متناسبی انتخاب میکنند، اگر بخواهند عددی هم بفروشند طبق آن تناسب اندازۀ تخم مرغ است
جواب: بالاخره با هم اختلاف دارند
سؤال: آن دیگر مفروغٌ عنه است
جواب: خب همین، اختلاف دارند. غیر از وزن است. در وزن دقیقاً ترازو را همچنین این طرف و آن طرفش میکند هیچی مثلاً فرق نباشد. اگر ده گرم زیاد بود حساب میکند. انگار دارد زعفران میکشد! ولی در عددی دیگر لحاظ این مسئله نمیشود. دیگر حالا آن بسته به شانس هر کسی هست. برای بعضی تخم مرغ کوچک و برای بعضیها بزرگتر میافتد، این دیگر به شانس ارتباط دارد! میگوید آقا دانهای پنجاه تومان دانهای چهل تومان فرض کنید که قیمت این هست. التفات کردید. این طور نیست که مثلاً دقیق باشد.
آن وقت از اینجا ما متوجه این نکته میشویم که ممکن است شارع که مکیل و موزون را ملاک قرار داده برای همین مسئله است، به خاطر این است که در زیاده در عددی یک امر مضطرٌ الیه است اما در مکیل و در موزون این مسئله نه، این ...، اگر طلب زیاده بکند در موزون، این طلب زیاده در قبال معوض نیست، این طلب زیاده دیگر ربا واقع میشود. برای همین نظر، شارع در عددی ربا نیاورده. حالا اگر همان عددی تبدیل به موزون بشود ملاک ربا در اینجا میآید. پس این طور نیست که خیال کنیم در اختیار ماست. در یک زمان عددی باشد، فرض کنید که از ربا خارج میشود، در یک زمان موزون باشد بی جهت داخل در ربا میشود. این بی جهت داخل در ربا نمیشود، جهت دارد و آن جهت این است که چون موزون مشخص است، عدد که مشخص نیست، چون موزون مشخص هست اضافۀ بر وزن اضافۀ بلا عوض است.
ولی در عددی این طور نیست، عدد کم است، زیاد است، وزنها تفاوت پیدا میکنند. یک پرتقال ممکن است این قدر باشد در یک جعبه، یک پرتقال این قدر باشد در جعبه، فرض کنید که قیمتها ممکن است اختلاف داشته باشد. پرتقالهای بزرگ را یک قیمت میگذارند، پرتقالهای کوچکتر را مثلاً اگر عددی باشد، قیمت دیگر می گذارند. حالا اگر فرض بکنید که قیمت یک پرتقال را مثلاً طلب اضافه در اینجا بکند، این در اینجا چون معدود هست، در اینجا به حساب نمیآید، از دائرۀ توازن و اینها مسئله خارج میشود، اضافه در قبال اضافه قرار میگیرد. مثل اینکه یک پرتقال قیمتش یک تومان است فرض کنید که به دو تومان بخرد. بالاخره آن دو تومان در قبال یک پرتقال قرار میگیرد، گرچه گران است ولی درقبال این قرار میگیرد. غیر از موزون باشد که در موزون این وزن در قبال وزن قرار میگیرد و آن اضافه اضافۀ بر این تعامل قرار میگیرد و ربا میشود. ولی در عددی اصلاً فکر این برای انسان حاصل نمیشود.
فکل مطعومٍ مکیلٍ او موزونٍ یثبت فیه الربا و لا یثبت فی ما سوای ذلک من ما لیس بمکیلٍ او موزون و هو قول سعید ابن مسیّب- سعید بن مسیّب از فقهای امامیه بوده است و از شیعه بوده و از اصحاب امام سجّاد علیه السلام بوده است و از فقهای مدینه بوده است و اهل تسنن هم سعید بن مسیب را قبول دارند. سعید بن مسیب همان شخصی بود که در زمان فوت امام سجاد علیه السلام از تشییع حضرت سجاد مطالبی را نقل میکند- این قول سعید بن مسیب و شافعی است فی القدیم. و قالت الجدید، شافعی در قول جدید خودش میگوید، ثبت الربا فیها بوصف الطعم به هر چیزی که در آن مطعوم باشد، در آن ربا است. حالا سواءٌ اینکه این موزون باشد یا مکیل باشد یا معدود باشد، هر چیزی که مطعوم باشد، این قول دیگر شافعی است. فَاَثبَتَ الربا فی جمیع الشیاء المطعومة شافعی ربا را در معدود هم آمده داخل کرده. من الثمار و الفواکه و ؟ و الادویة، مکیلة کانت اَو موزونة، حالا میخواهد مکیل باشد یا میخواهد فرض کنید که در وزن باشد، لما روی عن محمد بن عبدلله أرسل غلامهُ بصاع قمحٍ فقال بعه ثم اشتر بِهِ شعیرا فَذَهب الغلام فَاَخَذَ صاعاً و زیادة بعض من الصاع، یک مقداری اضافه، فلما جاء معمراً اخبرهُ ؟ فقال له محمد لم فعلت ذلک انطلق فرُدَّهُ و لا تأخذاً الا مثلاً بمثلٍ قال فانی کنت اسمع رسول اللَه صلی اللَه علیه و آله و سلم یقول الطعام بالطعام مثلاً بمثلٍ و کان طعامُنا الشعیر قیل لَه فانّهُ لیس بمثله فقال انی اخاف ان یُزارعه. این رفته بود گندم را با جو، حنطه را با شعیر آمده بود تغییر بدهد و اضافه گرفته بود و گفته بود که حنطه که با شعیر تفاوت دارد گفته من ترسیدم...، البته یک قول در فقه هم هست ها، ما داریم در فقه خودمان بر اینکه حنطه با حنطه ربا است بزیاده، حنطه با شعیر هم ممکن است این ربا باشد، قالبش وجود دارد.
پس بنابراین دیگر در اینجا این مسئله روشن شد. روایاتی هم که در این...
مطلب دیگری که در اینجا هست مسئلۀ قرض است که در مطلب قرض راجع به این مطلب هم بین فقه عامه و بین ما فرقی نیست که در قرض شرط زیاده در نسیه موجب بطلان قرض است و موجب ربا است، اما اگر شرط زیاده نداشته باشد بلکه خود آن شخص، من تلقاء نفسه و تبرعاً اضافه بر آن بدهد این از این نقطۀ نظر ربا [نیست.]
راجع به این قضیه[(تفسیر آیۀ ربا)] همۀ تفاسیر عامه را من دیدم. چون خلاصهاش را در اینجا یافتم لذا این را آوردم. در کشّاف و سایر کتب تفسیری همه به همین معنا تفسیر کردهاند.
پس مسئلۀ مهم دربارۀ ربا مشخص شد و آن مسئلۀ زیاده است. و بعضی از افراد آنها ربا را فقط حصر در موارد سته کردهاند و از آن تجاوز نکردند، بسیاری از علماء آمدهاند هر مکیل و هر موزونی را داخل در ربا به حساب آوردند. بعضی ها مطعومات را داخل در ربا به حساب آوردند و غیر مطعومات مانند حدید، نحاس، جص و امثال ذلک را با اینکه موزون هستند یا مکیل هستند، اینها را داخل در اقسام ربا به حساب نیاوردند. پس این ما حصل نتیجهای که از مطالب اینها در این قضیه بدست آمد. انشاءاللَه از فردا دیگر ما روایات مربوط به ربا را شروع میکنیم.
سؤال: از عامه؟
جواب: نه از خاصه است.
سؤال: از صحاح که فرمودید[بیان نمی کنید؟]
جواب: نه آن بعد است. اول که ما نمیتوانیم آنها را بیان کنیم، اول باید خاصه را بیان کنیم بعد تطبیق بدهیم.
اللَهم صل علی محمد و آل محمد