پدیدآورآیتاللَه سید محمدمحسن حسینی طهرانی
گروهطرح مبانی اسلام
مجموعهعید فطر
تاریخ 1429/10/01
توضیحات
1) دیدگاه انسان به دنیا چه تأثیری در سیر و سلوک دارد؟
2) چگونگی نگرش اولیای الهی به دنیا
3) مرتبۀ انسان در آخرت به چه چیزی بستگی دارد؟
4) چگونگی بهرهمندی کامل از قرآن کریم
5) عاقبت افرادی که شوق راه خدا را دارند اما همت اولیا را ندارند
هوالعلیم
چگونه به دنیا نگاه کنیم؟
عید فطر ١٤٢٩هجری قمری
بیانات:
آیة اللَه حاج سیّد محمد محسن حسینی طهرانی
قدّس اللَه سرّه
أعوذ باللَه من الشّیطان الرّجیم
بسم اللَه الرّحمٰن الرّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ الواصِلِ الحَمدَ بِالنِّعَمِ و النِّعَمَ بِالشُّکرِ. نَحمَدُهُ عَلَی آلائِهِ کَما نَحمَدُهُ عَلَی بَلائِهِ. و نَستَعِینُهُ عَلَی هذه النُّفوسِ البِطاءِ عمّا أُمِرَت بِهِ، السِّراعِ إلَی ما نُهِیَت عَنهُ. و نَستَغفِرُهُ عمّا أحاطَ بِهِ عِلمُهُ و أحصاهُ کِتابُهُ؛ عِلمٌ غیرُ قاصِرٍ و کِتابٌ غیرُ مُغادِرٍ. و نُؤمِنُ بِه إیمانَ مَن عایَنَ الغُیُوبَ و وَقَفَ عَلَی المَوعُودِ؛ ایمانًا نَفَی إخلاصُه الشِّرکَ و یقینُه الشَّکَّ. و نَشهَدُ أن لا إلهَ إلّا اللَه [وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ] و أنَّ مُحَمَّدًا [صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ و آلهِ وَ سَلَّمَ عَبْدُهُ و] رَسُولُهُ؛ شَهادَتانِ تُصعِدانِ القَولَ و تَرفَعانِ العَمَلَ، لا یَخِفُّ مِیزانٌ تُوضَعانِ فیه و لا یثقُلُ مِیزانٌ تُرفَعانِ عنه.
أُوصِیکُم عِبادَ اللَه بِتَقوَی اللَه الَّتِی هی الزّادُ و بِها المَعادُ [المعاذ]؛ زادٌ مُبَلِّغٌ و مَعادٌ [معاذ] مُنجِحٌ. دَعا إلَیها خیرُ داعٍ و وَعاها خَیرُ واعٍ؛ فَأسمَعَ داعِیها و فازَ واعِیها.1
﴿بِسۡمِ ٱللَهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ * قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ * ٱللَهُ ٱلصَّمَدُ * لَمۡ يَلِدۡ وَلَمۡ يُولَدۡ * وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ﴾.2
اللَهمّ صلِّ و سلِّمْ و زِدْ و بارِکْ علی رَسولِکَ و خاتمِ رُسُلِکَ و مُبَلِّغِ رِسالاتِکَ أبِی الْأکوان بفاعلیتِه و أُمِّ الإمکانِ بقابلیّتِه الرّسولِ النّبیِّ المَکّیِّ المَدَنیِّ التّهامیِّ القُرَشیّ صاحبِ لواءِ الحمدِ و المقامِ المحمودِ أبِی القاسمِ محمّدٍ الحمیدِ المحمودِ؛ و علی أخیه و وصیِّه و صهرِه و ابنِ عمِّه و خلیفتِه مِن بعدِه قائدِ الغُرِّ المُحجّلین و یَعسوبِ الدّینِ و إمامُ المُتّقین أمیرِالمؤمنین علیِّ بنِ أبیطالبٍ و علیٰ ابْنَتِه العذراءِ البتولِ الحوراءِ و الشّفیعةِ یومِ الجزاءِ فاطمة الزّهراءِ؛ و علیٰ سِبطَیِ الرَّحمةِ و سیّدَی شبابِ أهلِ الجنّةِ الحَسنِ و الحُسینِ و علیٰ علیِّ بنِ الحُسینِ و محمّدِ بنِ علیٍّ و جعفرِ بنِ محمّدٍ و موسی بنِ جعفرٍ و علیِّ بن موسی و محمّدِ بنِ علیٍّ و علیِّ بنِ محمّدٍ و الحَسنِ بنِ علیٍّ و الحُجّةِ الخَلَفِ المُنتظرِ المهدیّ صلواتک و سلامه علیهم أجمعین. اللَهمّ عَجِّلْ فی فَرَجهِم و سَهِّلْ منهجَهم و ارْزُقْنا مِن شیعتِهم و موالیهم و الذّابّینَ عنهم.
تقسیمبندی بندگان به سه دسته در دنیا
بسم اللَه الرّحمٰن الرّحیم
قال اللَه الحکیم فی کتابه الکریم:
﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَيۡنَا مِنۡ عِبَادِنَا فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَهِ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡكَبِيرُ * جَنَّـٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗا وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞ * وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَكُورٌ * ٱلَّذِيٓ أَحَلَّنَا دَارَ ٱلۡمُقَامَةِ مِن فَضۡلِهِۦ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٞ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٞ﴾.1
خداوند در این آیۀ شریفه افراد را به سه دسته در این دار دنیا تقسیم کرده است. دستۀ اوّل، افراد منغمر در شهوات و نفسانیات و اهواءِ دنیویه و امیال شهوانیه که غیر از همین متاع دنیا چیز دیگری را نمیفهمند و نمیطلبند؛ دسته دوّم و در مقابل اینها افرادی که یکسره میل و خواست و ارادۀ خود را مندکّ در ارادۀ پروردگار کردند و بار و بُنه خود را از این دنیا برچیدند و در حریم کبریایی حق فرود آوردند؛ دسته سوم، افرادی که بینابین هستند، نه کاملاً تمام خواست و ارادۀ خود را منمحض و مترکّز در دنیا و شهوات کردهاند و نه مانند دسته و فریق دوّم، میل و خواست خود را منمحض در رضا و مسائل اخروی کردهاند. هر کدام از اینها درجه و مرتبۀ خاصّ خودش را دارد.
دنیا از منظر اولیا
در این دنیا که خداوند ما را فرو فرستاده است، طبعاً بهواسطۀ تعلق نفس به دنیا و شرایط محیط و جوانب و ظرف و خصوصیّات فردیه، میل و خواست هر شخص در سپری کردن این دنیا متفاوت است. بعضیها افرادی هستند که مقصود خود را از این دنیا فقط معبر و پل میدانند و اینجا را محلّ اقامت نمیپندارند و از این دنیا برای عبور و رسیدن به عقبیٰ بهره میگیرند؛ «فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُم!»2 از معبر برای رسیدن به مقصد باید بهره گرفت. پل را برای عبور قرار دادهاند، نه برای وقوف و منزلگاه. کسی که از یک رود و نهر میخواهد عبور کند، قنطره و پلی بر روی آن قرار میدهند و انسان آن پل و قنطره و معبر را رد میکند و از اینطرف به آنطرف میرود. هیچ تا به حال شده است که کسی در هنگام عبور، در روی پل توقف کند و جایگاه خود را همان قنطره و معبر قرار بدهد؟!
در ادبیات و فرهنگ اولیای خدا، دنیا به معبر و محل عبور تعبیر شده است. دیدگاهی که آنها نسبت به دنیا دارند، دیدگاه معبر است، نه دیدگاه وقوف؛ تمام خواست و میل خود را برای عبور قرار میدهند. روزهایی را که خدا برای انسان قرار داده است، چگونه صرف بشود که انسان بتواند نتیجۀ بهتر را برای آخرت بگیرد؟ شبها را که خداوند برای انسان قرار داده است چگونه سپری کند که بتواند ذخیره برای آخرتش باشد؟ بینالطلوعین را چطور سپری کند؟ هنگام زوال و هنگام غروب و هنگام معاشرت با مردم را [چطور سپری کند]؟ در تمام این اوقات آنچه مَحَطّ نظر و تأمل برای اولیای خدا است، آن دیدگاه مَعبَر بودن و حرکت کردن است؛ نه دیدگاه توقف و ماندن و در این دنیا اُطراق کردن. این دیدگاه، دیدگاهی است که ما را به آن دعوت میکنند.
اولیای الهی، انبیا، ائمّه و عرفاءِ باللَه ما را به معبریّت دعوت میکنند، نه به توقف و سکنیٰ گزیدن و مسکن اختیار کردن در این دنیا. زیرا خدای متعال برای هر کس در رسیدن به آن نقطۀ کمال، برنامۀ خاصی قرار داده و مهلتی برای او تعیین کرده و مدتزمانی برای او مقرر کرده است که اگر بر طبق آن مدت و آن مهلت حرکت کند، میتواند به سر منزل مقصود برسد و اگر آن مهلت را هدر بدهد و از بین ببرد و خود را مشغول وقوف در این دنیا کند، دیگر آن مهلت تکرار نخواهد شد و آن استعدادات شکفته نخواهد شد و به فعلیت نخواهد رسید.
مرتبۀ انسان در آخرت به چه چیزی بستگی دارد؟
انسان هرچه در این دنیا سعی کرد، مرتبه و مرحله و منزلگاه او همان مرتبهای است که میخواهد از دنیا برود؛ نه یک میل کمتر و نه یک میل بیشتر! آن وقتی که میخواهد از دنیا برود، آن وقت افکار او، حالات او، نوع میل و شوق او به مراتب رضای پروردگار و اشتیاق او برای حرکت از این دنیا و انتقال به آخرت را باید سنجید؛ آن میشود منزلگاه او، همان مرتبه میشود جایگاه او، همان مرتبه میشود مرحله و مرتبۀ او در مراتب وجودی و مراتب کمال. آن افرادی که در هنگام رفتن دارای افکار مُنحطّی هستند و نظر و میل و خواست آنها بر وقوف در دنیا است، در عالم آخرت از همین مرتبهای که در دنیا هستند تجاوز نخواهند کرد و اگر هم به بهشت بروند، بهشت آنها در همان مرتبۀ نازل است. ما نباید توقّع داشته باشیم که اگر در اینجا کوتاهی و سستی کردیم، آنطرف جبران خواهد شد و به مراتب فعلیت در آنطرف دست پیدا خواهیم کرد! اینطور نیست. مهلت ما برای رسیدن به فعلیت فقط همین دنیا است، همین امروز است، همین روز خاص است، همین ماهی است که بر ما گذشته است، همین ماهی است که ما وارد آن شدهایم و ماههای دیگر. این مهلت را برای ما تعیین کردهاند و این زمان را برای ما قرار دادهاند؛ اگر از این زمان بهره گرفتیم، گرفتهایم؛ اگر نگرفتیم، باختهایم و دیگر تکرار نخواهد شد!
فقط برای دو دسته از افراد، حرکت طولیه در مراتب فعلیّت در آن دنیا ادامه پیدا خواهد کرد: یکی برای فردی که در راه خدا از جان خود گذشته و شهید در راه جهاد پروردگار شده است؛ دوّم برای افرادی که با ریاضات نفسانی و میل و شوق و اراده و همت برای عبور از نفس، حرکت سیر إلی اللَه را انتخاب کردهاند که اگر مرگ در نیمۀ راه به سراغ آنها آمد، خدای متعال سعی آنها را پاداش خواهد داد و نیمهکاره نخواهد گذاشت. اما سایر افراد در هر مرتبهای که هستند از مراتب ایمان و مرتبۀ اخلاص و مرتبۀ تعلق به نفس و دنیا و مرتبۀ عبور از هوا، در همان مرتبه، فقط مرگ میآید و آنها را در آن مرتبهای که هستند تثبیت میکند و مهر میزند و ختم میکند و میگوید: مرتبۀ شما همین مقدار است و سعیای که در این دنیا کردید به این مقدار از نتیجه رسیدید، به این مقدار از فهم رسیدید، به این مقدار از شعور رسیدید و دیگر بیش از این خبری نیست.
این دنیا که خدای متعال برای انسان قرار داده است، اولیاء خدا آمدند چشمان ما را باز کنند و ما را متوجّه به حقایق ماوراءِ ماده و عالم شهادت بنمایند و بگویند: ما راه را رفتهایم و مسیر را طی کردهایم، به مطلب و مطلوب و مقصد و غایت رسیدهایم، استعدادهای خود را به فعلیت درآوردهایم، آنچه گفتند عمل کردهایم، آنچه گفتند انجام نده [انجام] ندادهایم و عمر خود و حیات خود را برای رسیدن به آنطرف صرف کردهایم؛ حال این تجربۀ خود را در اختیار شما قرار میدهیم، شما ببینید چه میکنید! ما این راه را رفتیم و انسان غیر از این راه نمیتواند راه دیگری را بپیماید. حرکت بهسوی خدا بدون اطاعت و انقیاد نمیشود، حرکت بهسوی خدا با چشم بستن و مطالب را سر سری گرفتن بهدست نمیآید، حرکت بهسوی خدا بدون گذشت از تعلقات نفسانی و بدون گذشت از امیال و خواستها و هواهای شیطانی میسّر نمیشود، حرکت بهسوی خدا و رسیدن به تکامل بدون زیر پا گذاشتن تخیلات و توهمات و عبور از خیال و توهم به عالم معنا و عقل بهدست نمیآید. بله، همۀ افراد حرکت میکنند و هیچکس توقفی ندارد؛ منتها حرکت به چه سمت و به چه سویی است، آن، مطلب دیگری است!
انبیا و اولیای الهی برای چه هدفی آمدهاند؟
اولیای الهی و انبیاء و بزرگان آمدهاند به ما تنبّه بدهند و ما را متوجه موقعیت خود کنند که اینطور نباشد در روز قیامت در قبال پروردگار بایستیم و بگوییم: خدایا ما در این دنیا راهبر و راهرو نداشتیم، در این دنیا قائد و عالم و راهنما نداشتیم، در این دنیا تک و تنها بودیم، در این دنیا فرد آگاه و خبیر و بصیر نبود! ما میتوانستیم حرکت کنیم، راه را نمیدانستیم! ما میل برای رسیدن به فعلیت و مقام قرب و تجرّد داشتیم، ولی از کیفیّت راه خبر نداشتیم! خدا میگوید: بفرمایید، این راهبر و این هادی و این خبیر و این بصیر و این هم مطالبی که در اختیار شما قرار داده شده است؛ ولی خود به آن نپرداختید، سر سری گرفتید، مطالبی را که آنها به شما گوشزد کردند جامۀ عمل نپوشیدید و گفتید خود به خود بهدست میآید، گفتید راه رفتن و حرکت بهسوی این مطالب چندان برای انسان مفید نخواهد بود، گفتید که باید انسان به دنیا برسد، گفتید که انسان مصالح خود را بر رضای پروردگار باید ترجیح بدهد! این حرفها را نزدید و نگفتید؟! پس حالا ببینید چه چیزی و چه گوهری را از دست دادید! آن کسی که شنید به کجا رسید و آن کسی که بهدنبال این مطالب در اینجا وقوف کرد، در روز قیامت که ﴿يَوۡمَ يَجۡمَعُكُمۡ لِيَوۡمِ ٱلۡجَمۡعِ ذَٰلِكَ يَوۡمُ ٱلتَّغَابُنِ﴾1 است، ندای ﴿يَٰحَسۡرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنۢبِ ٱللَهِ﴾2 سر خواهد داد! آن کسی که این مطالب را لهو و لعب پنداشت و دل به این حیات دنیا خوش کرده بود، حالا مرتبۀ خود را در آنطرف مشاهده خواهد کرد؛ و آن کسی که این مطالب را جدی گرفت و به آنها عمل کرد، در همین دنیا به نتایج اعمال و افعال خود میرسد و نیازی برای رفتن به آخرت وجود ندارد. در آخرت بیشتر پرده برداشته میشود.
تفاوت اولیای الهی با سایر افراد در نگاه به دنیا
پس اولیای الهی کسانی هستند که نهاینکه میل ندارند، نهاینکه خواست ندارند، نهاینکه شاکلۀ وجودی آنها با ما تفاوت میکند، نهاینکه جسم و بدن فیزیکی و بدن مادی آنها با ما فرق میکند، نهاینکه آنها دارای عقل و منطق نیستند و نهاینکه آنها از اوصاف و نعوت بشری بیبهره هستند. بلکه تمام آنچه ما داریم آنها هم دارند؛ آن امیالی که در ما هست در آنها هم وجود دارد، آن خواستهایی که در ما هست در آنها هم وجود دارد، آن محبتها و تعلقات و محبت به ذات و حبّ به ذاتی که در ما هست، در آنها هم بوده و زمانی در آنها ثبوت داشته و چهبسا بیشتر از ما بوده است، ولی آنها آمدند و زرنگ بودند و کَیِّس بودند: «الْمُؤْمِنُ کَیِّس؛»1 مؤمن کیّس است، مؤمن رند است، مؤمن فرصتطلب است، مؤمن شخصی است که از هر فرصتی برای رسیدن به مطلوب استفاده میکند. ما آمدیم این نعمتهای الهی و این سرمایههایی را که خداوند به ما داده است، برای وقوف در اینجا خرج کردیم؛ آنها زرنگ و رند بودند و آمدند این سرمایهها را برای آنطرف خرج کردند. همین محبت را برای خدا گذاشتند، میل را برای خدا گذاشتند، برای رسیدن به خدا از میل خود گذشتند، برای رسیدن به رضوان الهی نفس خود را زیر پا گذاشتند، برای عبور از هواها بر خلاف مشتهیات حرکت کردند و با هر حرکت یک پله، با هر گذشت یک مرتبه و با هر عبور یک مرتبۀ از تجرّد و قرب را طی کردند تا اینکه به اینجا رسیدند.
ما آمدیم در اینجا خرج کردیم، فکرمان را آمدیم برای عمران دنیا خرج کردیم، میلمان را برای لذّات خرج کردیم و غفلت برای ما موجب پوشش از حقایق و وقایع ماوراء طبیعت شده بود. نهاینکه آنچه آنها داشتند ما نداریم یا آنچه ما داریم آنها نداشتند؛ نهخیر! همۀ ما قابلیت برای رسیدن به مقام خلافتاللَهی را داشتیم و به آن ترتیب اثر ندادیم. همۀ ما میتوانستیم به آن مرتبهای که اولیای خدا در آن مرتبه مستغرق انوار و بها و جلال حقاند، به همان مرتبه برسیم؛ منتها مطلب را سرسری گرفتیم. آنها اینطور انجام ندادند و آنها اینطور نکردند.
چگونه از قرآن بهرۀ کامل ببریم؟
﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَيۡنَا مِنۡ عِبَادِنَا﴾؛ ما کتاب را به مردم دادیم؛ کتاب حرکت و کتاب عبور. قرآن را در اختیار گذاشتیم، آیات قرآن را به مردم یاد دادیم. سؤال میکنم؟ ما چند مرتبه آیات قرآن را با تدبّر خواندهایم؟! تا بهحال اتفاق افتاده است که وقتی قرآن میخوانیم یکییکی روی آیاتش بایستیم و روی آیات فکر کنیم، خودمان را با مضامین این آیات وفق بدهیم که آیا ما مصداق این آیات هستیم یا نیستیم؟! تا بهحال این کار را کردهایم یا نه؟! [فقط] همین [که] در ماه رمضان روزی یک جزء قرآن بخوانیم و دل خوش کنیم به اینکه یک دوره قرآن تمام کردیم؟! البتّه ثواب دارد، نهاینکه ثواب ندارد؛ ولی این قسم خواندن و این قسم قرائت چقدر میتواند به حال انسان مفید باشد؟! چقدر میتواند انسان را حرکت بدهد؟! اگر یک آیۀ قرآن بخوانیم و در آن آیه تأمل کنیم، نیم ساعت در آیه تأمل کنیم، یک ساعت در آن آیه تأمل بکنیم، به میزان یک دور قرآن خواندن انسان را به جلو میبرد!
پیغمبر این آیات را برای چه کسی فرستاده است؟ برای اینکه همینطور بخوانیم و جلو برویم بدون اینکه از آنها سر در بیاوریم و بدون اینکه بفهمیم؟! به صِرف اینکه این قرآن بر پیغمبر نازل شده است، مسئله تمام است و ما دیگر کاری نداریم؟! نهخیر، قرآن بر ما نازل شده است، قرآن بر نفس ما نازل شده است، قرآن بر تکتک ما نازل شده است. تمام افرادی که در این مجلس حضور دارند، بر هر کدام اینها این قرآن نازل شده است. از اوّل سورۀ حمد تا آخر سورۀ ناس، یکیک برای ما نازل شده است؛ منتها ما توجه نمیکنیم! ١٤٠٠سال پیش قرآن آمده و جبرئیل برای پیغمبر [آورده] و دیگر پروندهاش هم بسته شده است! امروزه هم که میگویند: «دیگر این حجّیت ظهورات به همان افرادی است که در زمان خطاب بوده و مشافهۀ بالخطاب بودهاند و الآن چون از آن زمان گذشته است، دیگر ظهور در اینجا معنایی ندارد، پس به عنوان استحباب انسان بخواند.»1 همین شد؟! این است معنا؟! پس اگر اینطور است، انسان خیلی کارهای مستحب دیگر میتواند انجام بدهد؛ پس دیگر چرا بیاید قرآن بخواند؟! این آیات قرآن دیگر چگونه میتواند مفید به احوال ما باشد؟! ﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَيۡنَا مِنۡ عِبَادِنَا﴾.
آن امام صادق علیه السّلام که در هنگام [قرائت سورۀ] حمد، حال آن حضرت متغیّر میشد و آیۀ ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ﴾1 را تکرار میکرد تا اینکه بیهوش بر روی زمین میافتاد،2 هم مانند ما فکر میکرد و قرآن را مانند ما اینطور میخواند؟! امام صادق هم میفرمود: ظهور قرآن مختص به افرادی است که خوطب بالخطاب هستند و بالمشافه بالخطاب هستند؟! یا اینکه نه، امام صادق علیه السّلام قرآن را برای خودش میدید، امام صادق علیه السّلام قرآن را نازل بر نفس خود میدید و در هنگام تلاوت قرآن احساس میکرد که خدا دارد با او صحبت میکند. اینکه بزرگان میفرمایند:
وقتی که قرآن میخوانید باید خودتان را تصور کنید که مورد خطاب قرار گرفتید و خود را گوش و خدا را قاری تصور کنید،3
برای همین است؛ برای این است که وقتی انسان خود را در موقعیت خطاب و در موقعیت تلقّیِ وحی قرار میدهد، آنموقع نفس او طور دیگری این آیات را تلقّی میکند و طور دیگری این آیات را میپذیرد و قسم دیگری با این آیات برخورد میکند! آنوقت ببینید که درک شما از این آیات چگونه است؛ آیا فرق کرده یا فرق نکرده است؟! آیا تفاوت کرده یا تفاوت نکرده است؟! آیاتی که هر کدام اینها ضربهای بر نفس و انانیتها است و آثار و راهنمایی است برای مسیر آینده؛ باید در این آیات تفکر کرد! «این کتاب را ما در اختیار شما قرار دادیم.»4
بررسی تقسیم بندگان در دنیا
﴿فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ﴾؛ یک دسته آمدند ظلم کردند، اعتنا نکردند، قرآن را گرفتند و در طاقچه گذاشتند و در کمد قرار دادند و فقط در مجالس عزا یا در انتقال منزل بهمیان آورند و دیگر با او کاری نداشتند. اینها افرادی هستند: ﴿ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ﴾. اینها که خدمتتان عرض میکنم مگر نیست، مگر اینطور نیست؟! یا برای حفظ، بر دیوار آویزان میکنند. اینها برای چیست؟ اعتنا کردن به قرآن که این نیست! اعتنای به قرآن و اهمّیت دادن به قرآن که این نیست!
﴿وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ﴾؛ گروه دوّم گروهی هستند که ظالم نیستند؛ بینابین هستند.
گروه سوم: ﴿وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾؛ دستۀ سوم افرادی هستند که آمدند و بهکل از دنیا ریشه و بن خود را کندهاند. ﴿سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾؛ سبقت گرفتهاند، در میدان مسابقه گوی سبق را از همه ربودهاند، خیمه و خرگاه خود را در حرم الهی فرود آوردهاند، اصلاً به دنیا توجهی نمیکنند که بخواهد به اندازۀ سر سوزنی ذهن آنها را مشغول کند. ﴿بِإِذۡنِ ٱللَهِ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡكَبِيرُ﴾؛ فضل کبیر این ﴿سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾ است. ﴿هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡكَبِيرُ﴾؛ فضل پروردگار بر افراد این است که انسان را میبرد به جایی که انبیاء و معصومین را در آنجا قرار داد و در این مراتب پایین نگه نمیدارد.
﴿جَنَّـٰتُ عَدۡنٖ يَدۡخُلُونَهَا﴾؛ جناتی است که خداوند اینها را داخل میکند، ﴿يُحَلَّوۡنَ فِيهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗا وَلِبَاسُهُمۡ فِيهَا حَرِيرٞ﴾؛ آنجا دیگر چه خبر است؟ حُلیه در آنجا به چه کیفیّت است؟ جذبات جمالیۀ پروردگار در آنجا به چه نحو است؟ روایت داریم این مؤمن وقتی که از دنیا برود، مشمول جذبات و نفحات و بارقههای ذات پروردگار میشود که دیگر به سایر نعمتهای الهی توجه نمیکند و به سایر آنچه در خیال ما نمیآید توجه نمیکند!1 به همچنین مراتبی میرسد.
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَ﴾؛ این افراد چه میگویند و ذکر اینها چیست؟ ذکر اینها حمد پروردگار است. ﴿ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَ﴾؛ حمد مخصوص خدایی است که اندوه را از ذات ما زدود و بیرون برد و از نفس و قلب ما خارج کرد؛ ما دیگر اندوه نداریم. چه کسی اندوه ندارد و چه کسی غم ندارد؟ آن کسی که هیچ نقطه از نقاط وجودی او که قابلیت برای رسیدن به فعلیت [داشته] باشد، باقی نمانده باشد إلاّ اینکه آن را به فعلیت رسانده باشد. آن دیگر اندوه ندارد. [مگر] در آیۀ شریف نداریم: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾؛2 «اولیای الهی دیگر حزن و اندوه ندارند.»
الآن همۀ ما اندوه داریم. اندوه چه داریم؟ حالا اندوه دنیا نداریم، ولی اندوه رسیدن به کمال که داریم؛ اندوه وجود نقائص را هم نداریم؟! اندوه فقدان را هم نداریم؟! اندوه هجران را هم نداریم؟! اندوه وصل را هم نداریم؟! آیا بهدنبال نیستیم؟! آیا نگران نیستیم؟! آیا تشوش نداریم؟! آیا نمیدانیم که در این وضعیت با رضای الهی برخورد خواهیم کرد یا با سخط و غضب الهی؟! این را هم نداریم؟! نه، همه داریم، همه نگرانیم و باید هم نگران باشیم! مؤمن باید نگران باشد و همیشه باید در حال نگرانی باشد. مسئلۀ امید به فضل و رحمت خدا بهجای خود، مسئلۀ نگرانی برای وقوف در یک مرتبه هم باید باشد! چرا نباید نگران باشیم؟! چرا نباید حزن داشته باشیم؟! آیا ما همۀ استعدادهای خود را به فعلیت رساندهایم؟! آیا در اهتمام به آنچه گفته شده است، در حدّ مطلوب عمل کردهایم؟! آیا نسبت به آنچه برای ما مانند اکسیر است و مانند ضرورت حیات برای ما تاثیرگذار است، ترتیب اثر دادهایم یا نه؟! مسئله را عادی میگیریم و آنطور که باید و شاید به آن نمیپردازیم! پس ما هم دارای حزن هستیم؛ ولی اولیای خدا دیگر حزن ندارند.
﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَ﴾؛ حمد مخصوص خدایی است که دیگر اندوه را از ما برده است. دیگر مرتبهای نیست که ما میل و شوق برای آن مرتبه را داشته باشیم. دیگر جایی از وجود ما خالی نیست که امید برای فعلیت و کمال آن نقطه را داشته باشیم. خدای متعال ما را در مرتبهای قرار داده است و به نقطهای رسیدهایم که دیگر آن مراتب وجودی ما به حد مطلوب رسیده است. ﴿أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَكُورٌ * ٱلَّذِيٓ أَحَلَّنَا دَارَ ٱلۡمُقَامَةِ مِن فَضۡلِهِۦ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٞ﴾؛ نه اندوه و نه نگرانی و خوف هیچکدام ما را دیگر نمیگیرد. اینها افرادی هستند که ﴿سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾ هستند، اینها افرادی هستند که به مقام طهارت رسیدهاند، اینها افرادی هستند که آن حظّ وجودی خود را به فعلیت درآرودهاند. این یک دسته.
در مقابل اینها افرادی هستند که آن میل را در این دنیا خرج و صرف کردند و میل و شوق و ارادۀ خود را برای گذران دنیا صرف کردند که در میان مردم محبوب و موجّه باشند، شئون آنها در میان مردم حفظ بشود، در دور آنها افرادی جمع بشوند و اجتماع پیدا کنند، وضع آنها به بهترین وضع باشد، شخصیت و موقعیت آنها دست نخورد! میبینیم تمام اینها دنیا است! آنچه را که برای خدا باید خرج کرد، داریم در این دنیا خرج میکنیم و آنچه را که باید برای آن طرف بگذاریم، [در این دنیا صرف میکنیم]. شأن اگر هست، شأن خداست؛ ما داریم شأن خدا را برای خود برمیداریم و این قبا را خود میپوشیم! اینها افرادی هستند که حیات دنیا اینها را گول زده است. خداوند به پیغمبر در آیۀ قرآن میفرماید:
﴿ذَرۡهُمۡ يَأۡكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ﴾!1
در آیۀ دیگر میفرماید: اینها افرادی هستند که میگویند: آنچه ما احساس میکنیم فقط حیات دنیا است!
﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ﴾؛2 «این فقط حیات دنیاست (فقط در اینجا ماندن است، فقط در اینجا سکونت اختیار کردن است)، ما در اینجا زندگی میکنیم و در همینجا هم میمیریم؛ و ما مبعوث نمیشویم (مسائل دیگری در پی نیست، در جلوی ما چیزی قرار ندارد و عالمی در جلوی ما وجود ندارد)»!
خُب نتیجهاش همین است؛ نتیجهاش این است که خدا میفرماید:
«اینها دینشان و اعتقادات خودشان را لهو و لعب میگیرند و با دین بازی میکنند»؛ ﴿ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَهُمۡ لَعِبٗا وَلَهۡوٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا﴾!3
این آیه خیلی آیۀ عجیبی است! واقعاً این آیه مو را بر تن ما راست میکند! در این آیه نمیفرماید اینها دین ندارند؛ بعضیها دین ندارند، خُب اینها حسابشان پاک است. نه، اینها افرادی هستند که با دین بازی میکنند و دینشان را لعب و لهو قرار دادند برای سکونت و وقوف در دنیا! از دین برای وقوف در دنیا استفاده میکنند. از دین برای رسیدن به امیال استفاده میکنند. آن چیزهایی را از دین مطرح میکنند که برای بهدست آوردن دنیای آنها است [و به آنها] رو میآورند. در آیات قرآن میگردند آنچه موافق با کارشان است، آنها را مطرح میکنند؛ آن آیاتی را که موجب ظهور نقصان آنها است، مطرح نمیکنند و از آنها چشمپوشی میکنند. بهدنبال روایاتی میگردند که بتواند موقعیت آنها را تثبیت کند؛ از آن روایاتی که باعث میشوند اینها به صلاح بیایند و دست از کار بردارند، میگذرند. اینها آنهایی هستند که با دین بازی کردند. اینها افرادی هستند که میگویند: ﴿وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ﴾! اگر اینها میگفتند که ما مبعوث میشویم، اینطور عمل میکردند؟! با آن تفکرات و با اعتقادات این قسم برخورد میکردند؟! پس قطعاً اینها قائل به بَعث نیستند و قطعاً اینها قائل به روز قیامت نیستند؛ گرچه به ظاهر قائل به آن هستند و گرچه به ظاهر صحبت میکنند! این هم یک دسته؛ در مقابل آنها افرادی هستند که زندگی خود را به امیال گذراندند.
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَهُمۡ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقۡضَىٰ عَلَيۡهِمۡ فَيَمُوتُواْ وَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُم مِّنۡ عَذَابِهَا كَذَٰلِكَ نَجۡزِي كُلَّ كَفُورٖ * وَهُمۡ يَصۡطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا غَيۡرَ ٱلَّذِي كُنَّا نَعۡمَلُ أَوَ لَمۡ نُعَمِّرۡكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَآءَكُمُ ٱلنَّذِيرُ فَذُوقُواْ فَمَا لِلظَّـٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٍ﴾.1
﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَهُمۡ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقۡضَىٰ عَلَيۡهِمۡ فَيَمُوتُواْ﴾؛ «آن کسانی که به آیات ما کافر شدند و مطلب را پوشاندند و چشم خود را بستند.» ﴿كَفَرُواْ﴾ یعنی چشم خود را بستند، نهاینکه معنای کفر حقیقی داشته باشد؛ آن یکی از این مصادیق است. بسیار آیات عجیبی است! ﴿لَا يُقۡضَىٰ عَلَيۡهِمۡ فَيَمُوتُواْ﴾؛ «ما اینها را در جهنم و نار نمیمیرانیم؛ ما اینها را زنده نگه میداریم آتش از همۀ اطراف، آنها را احاطه کرده است!» ﴿وَ لَا يُخَفَّفُ عَنۡهُمُ مِنْ عَذَابِهَا﴾ ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾؛2 «عذاب از اینها تخفیف و کم نمیشود.» ﴿وَهُمۡ يَصۡطَرِخُونَ﴾؛ «دائماً دارند فریاد میزنند:» ﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا غَيۡرَ ٱلَّذِي كُنَّا نَعۡمَلُ﴾؛ «پروردگارا، ما را از این جهنم بیرون بیاور و دوباره به دنیا برگردان تا عمل صالح انجام بدهیم سوای آن عملی که در دنیا انجام دادیم و الآن داریم جزایش را میبینم!» عجب! این مطالبی را که خدا در این آیات میفرماید، اتفاق خواهد افتاد و ما اینها را خواهیم دید!
خداوند خطاب میدهد: ﴿أَوَ لَمۡ نُعَمِّرۡكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَآءَكُمُ ٱلنَّذِيرُ فَذُوقُواْ فَمَا لِلظَّـٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٍ﴾؟! آیا ما در این دنیا به شما آنقدر مهلت ندادیم که بتوانید بفهمید؟! آنقدر به شما عمر ندادیم که کفایت کند؟! آنقدر ما به شما وقت ندادیم؟! جا برای فکر کردن به شما ندادیم؟! سالها به شما عمر ندادیم؟! پندها و اندرزها را در اختیار شما قرار ندادیم؟! آنچه موجب عبرت است در جلوی چشمان شما ما قرار ندادیم؟! ﴿أَوَ لَمۡ نُعَمِّرۡكُم﴾؛ ما به شما مهلت ندادیم به آن میزانی که برای شما کفایت کند؟! ﴿وَجَآءَكُمُ ٱلنَّذِيرُ﴾؛ «نذیر آمد و مطلب را بر شما تمام کرد!» نذیر یعنی پیغمبر؟! نه، پیغمبر یکی از نذیرها است. پیغمبر ١٤٠٠سال پیش آمد؛ قرآنی که در میان ما نگه داشت، آن نذیر است، آیات قرآن نذیر است. همان قرآنی را که در کمد میگذاریم و درش را میبندیم و اعتنایی نمیکنیم، روز قیامت میآید میگوید: مگر من نذیر نبودم؟! مگر ائمّه نذیر نبودند؟! اولیای الهی، بزرگان، کتابهایی که نوشتند، صفحاتی که ورق [میزنید] هر صفحهای یک نذیر است، هر کتابی یک نذیر است و هر مطلبی که آنها نوشتند و آن مطالب را از روی شهود به روی کاغذ آوردند، هر کدام اینها یک نذیر است. مگر ما این نذیرها را در اختیار شما قرار ندادیم؟! فقط گرفتید گذاشتید در طاقچه و لای آن را باز نکردید و نخواندید؟! چرا نخواندید؟! چرا آن مطالبی را که بزرگان گفتند، به آن توجه نکردید؟! چرا نخواندید و جامۀ عمل نپوشاندید؟!
حالا که اینطور شد: ﴿فَذُوقُواْ فَمَا لِلظَّـٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٍ﴾؛ «حال که استعدادهای خود را از دست دادید و حال که دیگر مجالی برای بازگشت نیست، این هم جایگاه شما است!» آمدید این راه را مسخره کردید، خرده گرفتید، با لیت و لعل سپری کردید، دنیای خود را اینطوری سپری کردید، آن افرادی را که آمدند و تذکر دادند مسخره و استهزا کردید: «چه کسی رفته، چه کسی دیده است؟! این حرفها چیست؟! این مطالب چیست؟! این مسائل چیست؟! انسان باید وقتش را به مطالب مهمتر بگذراند! گفتن ذکر معنا ندارد! گفتن ورد معنا ندارد! پرداختن به اینها معنا ندارد!» مسخره کردید، اینها را بازی گرفتید، ﴿فَذُوقُواْ﴾؛ بسیار خب، پس حالا هم بیایید بچشید!
در سیر و سلوک توجه باید به کدام سمت باشد؟
انسان در طریق هدایت و در طریق رضای پروردگار و حرکت إلیاللَه نباید به اینطرف و آنطرف نگاه کند؛ باید خودش را دریابد. اینکه این چه میگوید و آن چه میگوید، به درد انسان نمیخورد و برای انسان فایدهای ندارد. ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيۡكُمۡ أَنفُسَكُمۡ﴾؛ خودتان را دریابید! نگویید که فلان شخص میگوید: «اینها به درد نمیخورد!» شاید او نخواهد این راه را برود، شاید او میخواهد همینطور خام بماند و همینطور بدبخت و خاسر بماند؛ چرا ما به حرف او توجه کنیم، ولی به حرف آن بزرگان و اولیا و عرفائی که از روی صدق و واقع آمدند مطلب را بیان کردند، توجه نکنیم؟! چرا به مطالبی نگاه میکنیم که بعضیها از روی نادانی و جهالت و عدم وصول به آن مراتب بر زبان و قلم میآورند، ولی به آنها که قطعاً از نظر صفا و صدق و اخلاص آنها را در مرتبۀ أعلیٰ و بالاتری میدانیم، به آنها توجه نمیکنیم؟! چرا چشممان را به آنها باز میکنیم؟!
﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيۡكُمۡ أَنفُسَكُمۡ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَيۡتُمۡ﴾؛1 وقتی که شما در راه هستید، افراد گمراه دیگر نمیتوانند در شما وسوسه ایجاد کنند؛ دائماً بیایند بگویند این راه فایده ندارد؛ دائماً بیایند بگویند این مطالب فایده ندارد؛ دائماً بیایند بگویند که این مسائل، مسائلی است که پیش پا افتاده است و...! بگویند! این ضلالت است؛ شما دارید طعم نعمات الهی را میچشید و از نفحات عالم قدس بهرهمند میشوید؛ حالا گیرم بر اینکه در صحبت و در کتاب مطالبی هست، خب خودشان میدانند! ﴿لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ﴾؛ وقتی که شما هدایت پیدا کردید و راه و طریق به شما نشان داده شده است، دیگر چه ضرری میتوانند به شما برسانند؟! ﴿إِلَى اللَهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾؛2 همۀ شما به خدا برمیگردید؛ هم آن کسی که مسخره کرده است به خدا برمیگردد و هم آن کسی که ترتیب اثر داده و عمل کرده و به مقصد رسیده است، هر دو به خدا برمیگردند. حال که به آن دنیا برگشتید معلوم میشود این کجاست و آن کجاست! حالا معلوم میشود که حق با آن کسی بوده که مسخره کرده است یا با آن کسی که به این مطالب توجه نکرده و سرش را پایین انداخته و رفته است!
آن شخص داشت به مرحوم آقا میگفت و من نگاه میکردم:
آقا در فامیل به ما این را میگویند: «شما دنبال آقا رفتید، این آقا اینطوری است، افکار دارد، افکار عارفانه دارد، افکار صوفیانه دارد، انسان خودش عالم است و خودش فاضل است، مگر پیش کسی دیگر سر میسپرد؟! مگر پیش کسی دیگر میرود؟! مگر دست ارادت به کسی دیگر میدهد؟! شما برای خودت کسی هستی! شما برای خودت وزنهای هستی! شما...!» از این حرفها میزنند.
مرحوم آقا رو کردند به او و گفتند:
آقا ما در نجف که بودیم هر روز دهها از این حرفها به گوش ما میزدند؛ ما اصلاً چنان پنبه در گوشمان کرده بودیم که نمیگذاشتیم حرفی برود تا اینکه بخواهیم به آن فکر کنیم! دوران مان را گذراندیم و آمدیم و رفتیم و مطلب تمام شد. حالا هی بنشین بگو این است، آن است! بدبخت، خودت را از حیّز انتفاع و فعلیت انداختهای!
طوطیان در شکرستان کامرانی میکنند | *** | وز تحسر دست بر سر میزند مسکین مگس1 |
ای مگس عرصۀ2 سیمرغ نه جولانگه توست | *** | عرض خود میبری و زحمت ما میداری3 |
آنها رفتند و به مطلوب و به مقصد رسیدند حالا یک عده مدام بلند میشوند و [میگویند]: «آقا این حرفها چیست؟! اینها اصل ندارد! اینها واقع ندارد!» وقتت را در چه تلف کردهای آقاجان؟! یک نگاه به خودت بکن، یک نگاه به افکارت بکن، ببین با ٣٠سال پیش چقدر فرق کردی؟ فرق نکردی؟! اگر پایینتر نرفتهای، بالاتر نرفتهای؟! یک نگاه به آرزوهایت بکن، یک نگاه به اشتیاق و امیال دنیویات بکن، یک نگاه به تعلقات به دنیا بکن، یک نگاه به این روایاتی که از معصومین آمده است بکن، ببین چقدر جلو رفتهای و چقدر عقب ماندهای؟! پس امام صادق این حرفها را برای چه کسی دارد میزند؟! ائمّه این حرفها را برای چه کسی دارند میزنند؟! برای افرادی از کرات دیگر یا برای ما که در کمترین و کوچکترین مسائلِ شئونات خودمان حاضر نیستیم گذشتی داشته باشیم؟! آنوقت چه ادعاها میکنیم و دنبال چه مطالبی میرویم؟!
عاقبت افرادی که شوق به راه خدا دارند اما همّت اولیا را ندارند
خُب این هم این دسته. حالا تکلیف ما چیست؟ ما به خدا چه بگوییم و به خود چه بگوییم؟ مسلّم است که ما از دستۀ اوّل که نیستیم:﴿وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ﴾؛ امیدواریم خداوند ما را به آنجا برساند، ولی خودمان که نیستیم. از دستۀ دوّم هم نیستیم؛ الحمدلله خداوند توفیق داده، محبت این راه را قرار داده، محبت اولیای خودش را قرار داده و میل و شوق لقاءِ خودش را قرار داده است. این را هم که نمیشود انکار کرد. به خدا میگوییم: خدایا گرچه این محبت، محبتِ واقعی نیست، تو به واقع بپذیر! پس بزرگی و کرامت تو کجا رفته است؟! پس از آن دسته هم نیستیم؛ برای ما چه وضعیتی است؟ آیۀ قرآن وضعیت ما را توضیح میدهد:
﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى ٱللَهُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ إِنَّ ٱللَهَ غَفُورٞ رَّحِيمٌ﴾.1
دستۀ سوم، افرادی هستند که کافر نیستند، میخواهند حرکت کنند و حرکت کردهاند، اما همتشان کم است؛ نهاینکه دشمن هستند، دوست هستند، محب هستند، میخواهند، میل دارند، شوق دارند، اولیای خدا را دوست دارند، دشمنان خدا را دشمن دارند، ولی آن همت را ندارند، آن همت والای اولیای خدا را ندارند. اینها چه کسانی هستند؟ اینها افرادی هستند که میآیند و خودشان هم اعتراف میکنند. ما در اینجا و در این روز داریم اعتراف میکنیم که خدایا، ما اهل گناهیم، ولی دوستان تو را هم دوست داریم، این راه را هم دوست داریم، مسیری که آمدند برای ما تعیین کردند ما این مسیر را دوست داریم. ﴿خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَيِّئًا﴾؛ گناه را با کار خوب خلط کردند؛ هم گناه کردند هم کار خوب کردند. کار خوب کردند، خدا را شکر کردند؛ گناه کردند، توبه کردند. إنشاءاللَه اینها مشمول رحمت پروردگار واقع میشوند.
ما هم میگوییم: خدایا ما جزءِ این دستۀ سوم هستیم و رحمت تو را میطلبیم! توقّعمان بالا و امیدمان به کرم تو بسیار است و آنچه از بزرگان شنیدهایم طمع را در ما زیاد کرده است که مشمول رحمت و مشمول لطف و کرامت تو قرار بگیریم.
تفسیر فقراتی از دعای قنوت نماز عید فطر
اللَهمَّ أهلَ الکبریاءِ و العَظَمة و أهلَ الجودِ و الجبروت و أهلَ العَفوِ و الرَّحمةِ و أهلَ التّقویٰ و المَغفرةِ أسئلُکَ بحقِّ هذا الیَومِ الذی جَعَلتَه لِلمُسلمینَ عیدًا و لِمحمّدٍ صلّی اللَه علیه و آله ذُخرًا و شَرَفًا و کَرامةً و مَزیدًا أنْ تُصَلِّیَ علیٰ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و أنْ تُدخِلَنی فی کلِّ خَیرٍ أدخَلْتَ فیه محمّدًا و آلَ محمّدٍ و أنْ تُخرِجَنی مِن کُلِّ سوءٍ أخرَجتَ مِنه محمّدًا و آلَ محمّدٍ صلواتک علیه و علیهم اللَهمّ إنّی أسئَلُکَ خَیرَ ما سَئَلَکَ به عبادُکَ الصّالحونَ و أعوذُ بکَ ممّا اسْتَعاذَ مِنه عبادُک المُخلِصون.1
در دعای قنوت امروز مگر نمیخواندیم؟! این دعای قنوت را پس برای که گفتهاند: «اللَهمَّ أهلَ الکبریاءِ و العَظَمة و أهلَ الجودِ و الجبروت»؛ دارد خدا را قسم میدهد به صفات خودش، به نعوت خودش، به نعوت جمالیۀ خودش، به صفات جلالیۀ خودش؛ «و أهلَ العَفوِ و الرَّحمةِ و أهلَ التّقویٰ و المَغفرةِ»؛ میرسد به سر مطلب: «أسئلُکَ بحقِّ هذا الیَومِ؛ خدایا، من تو را قسم میدهم و از تو سؤال و درخواست میکنم به حقّ امروزز، روز عید،» «الّذی جَعَلتَه لِلمُسلمینَ عیدًا؛ امروز را برای مسلمین عید قرار دادی.» عید چه قرار دادی؟ عید پذیرش ضیافت الهی، عیدی که خدای متعال یک ماه رمضان را برای ما مقرر فرمود و توفیق ادراک در این ماه را نصیب ما فرمود و ما را به ضیافت خودش دعوت کرد و بر سر این سفره نشاند. سفرهای که در آنجا از مادیات خبری نیست، از امیال خبری نیست، از شهوت خبری نیست، غذا خوردن در آن ممنوع است، اطفاءِ شهوات ممنوع است، دود غلیظ به حلق فرو بردن ممنوع است؛ این برای موارد و مراتب پایین. غیبت کردن ممنوع است، تهمت زدن ممنوع است؛ و این یک پله بالاتر است. از این بالاتر، فکر بد کردن ممنوع است، در این ماه سوءظن نسبت به افراد ممنوع است. این ضیافت الهی است. از این بالاتر، تخیل، تفکر، توهمات، اینها ممنوع! از اینها همه بالاتر، غیر خدا را در ذهن و قلب قرار دادن ممنوع! که این مربوط به روزۀ آن بزرگان و آن اولیا و صُلحا است.
این ضیافت الهی است که در امروز و در این ماه ما را به آن دعوت کرده است که بیایید بر سر این سفره بنشینید، یک ماه جلوی شهواتتان را بگیرید، یک ماه جلوی خورد و خوراکتان را بگیرید، یک ماه جلوی زبانتان را بگیرید، یک ماه جلوی تفکراتتان را بگیرید، آنوقت نتایجش را ببیند که عید دارد یا ندارد و رسیدید یا نرسیدید! این ضیافت ما است.
«الذی جَعَلتَه لِلمُسلمینَ عیدًا و لِمحمّدٍ صلّی اللَه علیه و آله ذُخرًا و شَرَفًا و کَرامةً و مَزیدًا»؛ برای پیامبر ذخیره قرار دادی؛ پیامبری که تمام اعمال عالم وجود، از انسان و ملائکه و غیره را در وجود خودش ذخیره میکند. این حرف یعنی چه؟ تمام افراد در عالم وجود هر عملی انجام بدهند، آن عمل در نفس پیغمبر است و آن عمل را پیغمبر تحمل میکند و در آن موقعیت و ظرفیت خودش و در آن مرتبه نگه میدارد. تمام روزههایی که ما گرفتیم، الآن آن روزهها در نفس مقام ولیّ خدا است. تمام آن تجرّدها و نورها و لطفها و بهاءها همه در نفس ولیّ خدا، ولیّ حیّ، حضرت بقیّةاللَه ارواحنا فداه الآن ذخیره است و او اینها را بالا میبرد. بدون نفس ولی، آن عمل ما از این سقف هم بالاتر نمیرود و در همینجا توقف میکند. عمل بهواسطۀ وساطت در ولایت و سببیّت عالم وجود است که حرکت میکند و صعود خود را تا ذات پروردگار و مقام علیم و قدیر طی میکند. این بهواسطۀ نفس امام علیه السّلام است.
«أنْ تُصَلِّیَ علیٰ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و أنْ تُدخِلَنی فی کلِّ خَیرٍ»؛ ببینید در اینجا چه گفته است: «و أنْ تُدخِلَنی فی کلِّ خَیرٍ»! خدایا، به قصور ما نگاه نکن! ما یک ماه رمضان را گذراندیم، در این ماه رمضان آنطوری که مورد نظر تو بود انجام ندادیم، خواستیم آدم خوبی باشیم و سعی کردیم، ولی گناه هم کردیم و خطا هم از ما سر زد؛ ولی کرم تو کجا رفته است؟!
توقّعمان کجا است: «أنْ تُدخِلَنی فی کُلِّ خَیرٍ أدخَلْتَ فیه محمّدًا و آلَ محمّدٍ؛ در هر خیری که رسول خودت و ائمّۀ از ذریّۀ او را داخل کردی، ما را هم داخل کن!» واقعاً خیلی عجیب است! من هر وقت به این فقره فکر میکنم ـ نهتنها در امروز و در این ماه، مثلاً در طول سال بارها میشود این فقرۀ دعای روز عید فطر همینطور در ذهنم مرور میشود ـ واقعاً بدنم میلرزد! میبینم این خدا واقعاً چقدر لطف دارد! با ما شوخی نکرده است؛ میگوید: بیایید به قصور خود نگاه نکنید؛ به کرم ما نگاه کنید! به فقدان خودتان نگاه نکنید ـ همۀ ما فاقدیم، همۀ ما دارای خلأ هستیم، همه در نقصان و همه دور هستیم ـ؛ به کرم و بزرگواری ما نگاه کنید و به عظمت و مجد ما نگاه کنید، ببینید ما چه هستیم! واقعاً گاهی اوقات این عرفا و بزرگان کلماتی در رحمت پروردگار میگویند که انسان میترسد اینها را مطرح کند! اینقدر مسئله بالا است!
«أنْ تُدخِلَنی فی کُلِّ خَیرٍ؛ هر خیری را که برای پیامبر و ائمّه مقدر کردی آن را هم نصیب ما بگردان» یعنی هرچه، بهشت بالاتر، جنات بالاتر، همینطور مراتب تا استجلاب اسماء و صفات الهی، بالاتر و بالاتر تا رسیدن به مقام ذات پروردگار و اندکاک ذات در ذات پروردگار تا آنجا که میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾؛1 خدایا، تو ما را تا آنجا داخل کن! میتوانی داخل کنی.
مگر چند شب قبل عرض نشد و با دوستان صحبت نشد؟ پیغمبر و امام برای چه آمدهاند؟! آمدهاند ما را به همانجایی ببرند و پای ما را در همانجا قرار بدهند که خودشان پایشان را گذاشتند و خودشان در آنجا منزل گرفتهاند. آن مقام چیست؟ مقام طهارت مطلقه است؛ مقامی است که دیگر در آنجا اصلاً خیالِ غیر خدا راه ندارد. نهاینکه خیال بیاید و انسان آن را بگذراند؛ توهّم غیر خدا در آنجا راه ندارد، که در آنجا مقام، مقام بقاء باللَه است. در آنجا دیگر خدا حضور دارد و بقاء او است و ذات او است!
«و أنْ تُخرِجَنی مِن کُلِّ سوءٍ أخرَجتَ مِنه محمّدًا و آلَ محمّدٍ؛ خدایا، تو پیامبر و ذریّۀ او را از هر سوء و بدی، از هر نقصان، از هر مرتبهای از شین و از هر مرتبهای از دوری و بُعد در تمام مراتب وجودی حفظ کردی و خارج کردی، ما را هم خارج کن!» میتوانی این را انجام بدهی.
دیگر چه: «اللَهمّ إنّی أسئَلُکَ خَیرَ ما سَئَلَکَ به عبادُکَ الصّالحونَ و أعوذُ بکَ ممّا اسْتَعاذَ مِنه عبادُک المُخلِصون؛ خدایا من از تو سؤال میکنم بهترین چیزهایی را که برای بندگان خاصّ خودت مقدر کردی!»
بارها مرحوم آقا میفرمودند: «وقتی از خدا چیزی میخواهید، بخل نکنید.» از چه کسی میخواهید بخل بکنید؟! ما چون ضعیف هستیم و در خودمان یارای رسیدن به آن مقام طهارت را نمیبینیم و خودمان را ضعیف میبینیم، خیال میکنیم از عهدۀ خدا هم برنمیآید! چرا ما در دعا کم بگذاریم؟! همیشه میفرمودند: «دعا که میکنید بالاترین را دعا کنید!» آن بالاترین و مهمترین و عالیترین مرتبه؛ آن چه مرتبهای است؟ آن مقام ذات و جنّةالذات است که اولیاء و عرفا از آن مقام تنازل نکردهاند که فرمود:
علیکَ بها صِرفًا، و إنْ شِئتَ مَزجَها | *** | فعَدلُکَ عن ظَلْمِ الحَبیبِ هو الظُّلمُ1 |
«اللَهمّ إنّی أسئَلُکَ خَیرَ ما سَئَلَکَ؛ بهترین چیزهایی را که برای عبادت صالحین خودت تقدیر کردی، برای ما تقدیر کن!» «و أعوذُ بکَ ممّا اسْتَعاذَ مِنه عبادُکَ المُخلِصونَ؛ پناه میبریم به تو از هر مرتبه از مراتب نقص که بندگان مخلص به تو از آن مرتبه پناه میبرند!»
چگونگی مراقبۀ بعد از ماه رمضان
ماه رمضان گذشت. ماهی بود، ماه خیر و برکت. اولیا و عرفا و بزرگان همه بهدنبال این ماه بودند؛ ماه رجب و شعبان را برای رسیدن به این ماه در مراقبه و تزکیه گذراندند تا بتوانند درک کنند. کلمات ائمّه علیهم السّلام گویای این مسئله است.2 نخواندید که امام سجاد علیه السّلام در صحیفه سجّادیّه دربارۀ این ماه چه میفرماید؟ اصلاً به ماه خطاب میکند:
السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَی الشَّیْطَان؛ «سلام بر تو ای ماهی که باعث إعانه و غلبه بر شیطان شدی (حضور ما در این ماه باعث شد که بر شیطان غلبه کنیم).»
[وَ صَاحِبٍ] سَهَّلَ سُبُلَ الْإِحْسَان؛ «و راههای سلام را تو تسهیل کردی.»
بعد حضرت میفرمایند:
خدایا، فقط مرا در این ماه متوقف نکن؛ شهور و ایّام را مانند این ماه قرار بده!1
لذا ما باید سعی کنیم آثار این ماه را در خودمان استمرار ببخشیم. آنچه در این ماه مورد نهی قرار گرفته است، ادامه بدهیم. در این ماه خواهی نخواهی کم صحبت میکردیم؛ اینطور نبود؟! فکرمان را به مسائل جانبی کم جولان میدادیم، از مطالب روزمره و مورد ابتلاءِ مردم دوری میگزیدیم، غذا کم میخوردیم، از غیبت و تهمت و اینها آنچنانکه در غیر از این ایّام ممکن بود واقع بشویم در این ماه محدودیت پیدا کردیم، و در وجود خود احساس نوعی تجرّد و تقرّب و بهاء را مییافتیم. این خصوصیّات را باید ادامه بدهیم.
امام صادق علیه السّلام میفرمایند که رسول خدا فرمود: «أُفٍّ لرَجُلٍ لا یَجعل یَومًا لمعاهدةِ نَفْسِه!»2 یا در بعضی روایات، [بهجای «یَومًا»] «فی کلِّ جُمعةٍ»3 است. بسیار زشت و ناپسند است آن مردی که در هفته یک روز [یا] روز جمعه را برای رسیدن و حسابرسی به کارهای خودش قرار ندهد! بنشیند فکر کند، فکر کند که در این هفته چه کرده، چه کارش بد بوده، چه کارش خوب بوده است و برای هفته بعد تصمیم بگیرد.
این مسائلی است که بزرگان نسبت به این مسائل تذکر میدادند. پس بنابراین بهتر است که آثار این ماه را ادامه بدهیم. بعد از این، اینطور نباشد دیگر روزه را فراموش کنیم! بگذاریم آن حالات روزه باقی باشد؛ حداقل هفتهای یک روز روزه را استمرار ببخشیم. اگر نه، همان ماهی سه روز را که گفتهاند، آن ماهی سه روز، روزه را ادامه بدهیم. قرائت قرآن را در سایر ایّام ادامه بدهیم. کم صحبت کردن را عادت خود قرار بدهیم. تفکر صحیح و تخیل را برای خلاصی و رهایی خود و عدم گرفتاری نفسِ ما و تجرّدِ ما بهعنوان یک برنامه برای خود قرار بدهیم. خلاصه، این حال و هوایی را که در ماه مبارک نصیب ما شده است، هرچه بیشتر بتوانیم استمرار ببخشیم و از این میهمان جدید الورود در قلب و نفس، به بهترین نحو بتوانیم پذیرایی کنیم، این آثار بیشتر در نفس تثبیت خواهد شد.
امیدواریم که در امروز که متعلق به امام زمان علیه السّلام است، خدای متعال بهواسطۀ آن نفس قدسی، خطایای ما را مورد عفو و بخشش خودش قرار بدهد! ما را در کنف مقام ولایت، سعادت دارین نصیب بفرماید! ازآنچه به اولیای خودش مرحمت فرمود، به ما هم کرامت کند! از هر زشتی و پستی که آنها را مصون و محفوظ داشت، ما را هم مصون و محفوظ بدارد! در فرج آن بزرگوار تعجیل بفرماید! ما را از منتظرین واقعی مقدم شریفش قرار دهد!
اللَهمّ کُن لِولیّکَ الحُجّةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ عَلیهِ و عَلَی آبائِهِ فی هذه السّاعَةِ و فی کُلِّ ساعَةٍ وَلیًّا و حافِظًا و قائِدًا و ناصِرًا و دَلیلًا و عَینًا حَتَّی تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعًا و تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا.1
اللَهمّ إنّا نَرغَبُ إلیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بها الإسلامَ و أهلَه و تُذِلُّ بها النِّفاقَ و أهلَه و تَجعَلُنا فیها مِن الدُّعاةِ إلی طاعَتِک و القادةِ فی سبیلِک و تَرزُقُنا بها کَرامَةَ الدّنیا و الآخِرةِ.2
﴿بِسۡمِ ٱللَهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ*إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَهِ وَٱلۡفَتۡحُ * وَرَأَيۡتَ ٱلنَّاسَ يَدۡخُلُونَ فِي دِينِ ٱللَهِ أَفۡوَاجٗا * فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا﴾.3
جهت تعجیل در ظهور حضرت ولیّعصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء سه صلوات ختم بفرمایید.
اللَهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد