سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع

سند حقانیت عاشورا

14399
مشاهده متن

پدیدآورآیت‌اللَه سید محمدمحسن حسینی طهرانی

گروهطرح مبانی اسلام

تاریخ 1431/01/18


توضیحات

سرّ حقیقت شهادت حضرت علی‌اصغر (ع) به عنوان سند حقانیت عاشورا و وجوه تمایز واقعه عاشورا با سایر نبردهای صدر اسلام، موضوعی است که حضرت آیت‌الله سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدّس سرّه)، در این سخنرانی ارزشمند به تبیین آن می‌پردازند. ایشان با تأکید بر غیرعادی بودن شهادت حضرت علی اصغر، آن را به عنوان نقطۀ محوری و مرز حق و باطل در عاشورا معرفی می‌کنند که هیچ جای شبهه و توجیهی برای منکران باقی نمی‌گذارد. برخلاف جنگ‌هایی چون بدر، احد و صفین که تعلقات دنیوی و ناخالصی‌هایی در برخی افراد وجود داشت، حضرت استاد تبیین می‌کنند که در واقعه عاشورا حتی یک سر سوزن ناخالصی در یاران امام حسین (ع) وجود نداشت. این خلوص و مقام تسلیم اصحاب امام حسین (ع) تا جایی بود که هیچ تحولی در شرایط نمی‌توانست در اراده و معرفت آنها خللی وارد کند. سخنرانی همچنین به نقد کسانی می‌پردازد که با نگاهی سطحی، افراد عادی را به مقام والای اصحاب خاص امام (ع) مانند حبیب بن مظاهر و حضرت علی‌اکبر (ع) تشبیه می‌کنند و بر ضرورت معرفت به حق ائمه و بزرگان دین در زیارت و درک مقامشان تأکید می‌کند

/21
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد صوت

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

1
  •  

  • هو العليم

  •  

  • سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع 

  • سند حقانیت عاشورا 

  •  

  •  طرح مبانی اسلام – 1431 هـ ق.

  •  

  • بیانات

  • حضرت آیة‌اللَه حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی

  • قدس الله سره

  •  

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

2
  •  

  •  

  • أعوذ باللَه من الشّیطان الرّجیم‌

  • بِسمِ اللَه الرَّحمَنِ الرَّحِیم‌

  • الحَمدُ لِلّه ربِّ العالَمینَ

  • و الصّلاةُ و السّلامُ علیٰ سیّدِنا و نبیِّنا أبی‌القاسمِ محمَّدٍ

  • و علیٰ آلِهِ الطیّبین الطّاهرین

  • و اللعنةُ علیٰ أعدائِهم أجمَعینَ‌

  •  

  • در همان سالی که رفتیم من هفده سالم بود. ـ هنوز هفده سالم نشده بود ـ که مکّه و بعد هم کربلا مشرف شدیم، تا الآن دیگر من عاشورا در آنجا نبودم. خیلی فضای عجیبی در آنجا است؛ انسان بعینه مشاهده می‌کند که یا باید این‌طرفی باشد یا آن‌طرفی! قضیه بین بین ندارد. یعنی عجیب فضایی است که آدم دیگر نمی‌تواند خودش را گول بزند؛ نمی‌تواند برای خودش محمل بچیند؛ یعنی کاملا مسائل یعنی دیگر انسان را می‌گذارند و می‌گویند یا این‌طرف خط یا آن‌طرف باش دیگر؛حالا خودت حسابت را برس و ببین که چه خبر است.

  • جریان غیر عادی شهادت حضرت علی اصغر 

  • یک قضیّه‌ای که خیلی آنجا قضیۀ [عجیبی] بود و فکر ما را گرفته بود داستان حضرت علی اصغر بود؛ خیلی برای من این قضیّه عجیب بود؛ که آخر این چه داستانی است، آخر چیست؟! نمی‌شود عادی باشد، نمی‌تواند مسئله عادی باشد!

  • خب حضرت اباالفضل جای خودش را دارد، امام حسین جای خودش را دارد همۀ اینها جای خودشان را دارند؛ آمدند، بزرگ بودند، جنگ کردند، شهید شدند بالاخره، این قضیۀ حضرت علی اصغر که همان عبدالله رضیع بوده، ‌آنجا هم یک تابلوی بسیار بزرگی کنار همان درب ورودی حرم سیّدالشّهدا گذاشته بودند و خیلی هم [عجیب] بود بله آن حضرت و تیری که آمده بود! من همین‌طور در فکرم بود با خودم فکر می‌کردم که این مسئلۀ حضرت علی اصغر، عبدالله رضیع این چه داستانی هست؟! 

  • سرّ تفاوت عاشورا با بدر و احد

  • عاشورا، سر سوزنش روی حساب بوده؛ قدم به قدمش روی حساب بوده! همین‌طور گتره نبوده. قضیۀ عاشورا همان‌طور که قبلاً گفتم با بقیّۀ جنگ‌های ائمّه و اینها حتّی رسول‌الله فرق دارد.

  • در آن جاها قاطی بوده، در جنگ صفین قاطی بوده در جنگ‌های بدر و احد قاطی بوده، آنهایی که با پیغمبر در جنگ‌هایش شرکت می‌کردند قاطی داشتند اگر قاطی نداشتند که در أحد شکست نمی‌خوردند! پیغمبر می‌گوید: «شما پنجاه نفر آن بالا بمانید» تا چشمشان به هزیمت آن لشکر کفر و آن غنائم می‌افتد چهل نفرشان پایین می‌آیند و یازده نفر می‌مانند و خالد بن ولید با پانصد نفر می‌آید و آن یازده نفر را شهید می‌کند؛ با پانصد نفر یا به قولی پنجاه نفرـ چون من اینجا گفتم پانصد نفر آقا شیخ گفته بود نه من پنجاه نفر دیدم؛ علی کل حال ـ می‌آیند دور می‌زنند و آنها را از بین می‌برند و آن جریان عجیب خود پیغمبر پیش می‌آید و خلاصه آن قضایا.1 همه‌ آن به‌خاطر چه بود؟ به‌خاطر ناخالصی بود دیگر؛ اگر آنها سرجایشان می‌ایستادند، به این غنائم توجه نمی‌کردند، غنائم یعنی دنیا دیگر! کلام پیغمبر را کنار می‌گذارند! آن دو مثقال طلا و نقرۀ دنیا را، آنها را می‌آیند و ترجیح می‌دهند. پس ناخالصی بوده، در جنگ أحد هم ناخالصی بوده، در جنگ بدر هم ناخالصی بوده، در همۀ جنگها ناخالصی بوده.

    1. رجوع شود به المغازی، واقدی، ج 1، ص 224 ـ 230.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

3
  • آن کسی که رفت و چشمش به آن خر سفید افتاد گفت: برم صاحبش را بزنم بیندازم و خر را بردارم، اتفاقاً رفت و آن کسی که روی خر بود زد این را انداخت گفت: حالا که تو قرار است برای خر من بیایی ـ زبان حال است دیگر! زبان حال این‌طوری هم داریم؛ شما فقط زبان حال [مسلمان‌ها] را نقل نکنید اینها هم زبان حال است؛ زبان حال آن کفار یارو ـ تو که برای خود من نیامدی؟! برای خر من آمدی، پس بخور؛ زد و انداختش، پیغمبر هم که اعلامیه‌اش را صادر کردند که این شهید راه خر شد! آقا این شهید نبود!1

  • آیا کنار پیغمبر بودن ملاک خوب بودن است؟

  • خب اینها همین ناخالصی‌هایی بود که در رکاب رسول خدا هم بوده، در رکاب رسول خدا هم این قاطیها وجود داشتند مسئله این‌طور نیست که حالا چون با پیغمبر هستند نه! با پیغمبر هستی باید ببینی کجایی؟! با پیغمبر بودن ملاک نیست، کجای قضیّه قرار داری؟! پشت سر پیغمبر نماز خواندن ملاک نیست کجای مسئله واقع شدی؟! یک ربات هم بگذاری پشت سر پیغمبر می‌ایستد رکوع و سجود می‌رود؛ یک دیوانه هم باشد پشت سر پیغمبر نگاه می‌کند هر چه پیغمبر رکوع کرد این هم رکوع می‌کند، سجود کرد سجود می‌کند؛ یک دیوانه، دیوانه که عقل ندارد. آن کجا بودن مهم است که در این مسائل و در این جریانات انسان بداند کجای قضیّه است.

  • در جنگ صفین ناخالصی نبود؟! اگر ناخالصی نبود که کار به آنجا کشیده نمی‌شد؛ کار به حکمیّت کشیده نمی‌شد و در واقع شکست امیرالمؤمنین بود دیگر.2 این دیگر حالا به حسب ظاهر، به حسب ظاهر و شکست و بعد هم غلبۀ خدعه و نیرنگ و فریب اهل دنیا و بالمآل هم شهادت امیرالمؤمنین، مآلش این بود.

  • ولی در جریان عاشورا یک سر سوزن ناخالصی وجود نداشت اصلاً قضیّه امام حسین خیلی عجیب است لذا در جریان عاشورا داریم:

    1. رجوع شود به قوت القلوب، ج 2، ص 271؛ إحیاء علوم الدین، ج 5، جزء 14، ص 156.
    2. رجوع شود به وقعة صفین، ص 495 ـ 520.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

4
  • «لا یَسبِقهُم مَن کان قبلهم و لا یَلحَقُهُم مَن أتی بعدهم.»1

  • به‌خاطر این قضیّه است که یک سر سوزن ناخالصی نبود یعنی اینهایی که در روز عاشورا با امام حسین بودند با تغییر و تحولات شرایط هر قسمی‌که می‌شد، همان بودند! امام حسین پیروز می‌شد بودند؛ امام حسین نبود، بودند نمی‌شد بودند امام حسین نمی‌دانم [جنگ] می‌کرد کیفیّتش به هر نحوی که بود، بودند! زخمها را خوردند دوباره زنده می‌شدند همین بودند؛ سه باره این درد و إلم را می‌کشیدند همین بودند؛ همه‌اش همین بودند دیگر هیچ تفاوتی نداشتند. ادراکشان نسبت به موقعیت امام حسین عارفاً بحقّه بود.

  • مقام تسلیم، نقطۀ اشتراک اصحاب امام‌حسین 

  • البتّه خود اینها در مقام معرفت هم خب تفاوت داشتند ولی در آن مرتبه‌ای از معرفتی که بتواند دنیا را کنار بگذارد در این حد، جان را کنار بگذارد، زن و فرزند را کنار بگذارد و تعلقات را کنار بگذارد در این مرتبۀ از معرفت! تغییر و تحولات در آنها تأثیری نداشت، هیچ! ابدا! دنیا با تمام ظواهرش، با تمام مسائلش.

  • ما حالا به مراتب معرفت بالا کار نداریم خب البتّه بین حبیب بن مظاهر و حرّبن یزید فرق می‌کند در آن شکی نیست. بین افرادی که در آنجا بودند حالا با حضرت ابالفضل خب تفاوت است با حضرت علی اکبر تفاوت است اینها مسائلی است مخصوص به خود آنها است. حضرت علی اکبری که تالی تلو امام بود. در عباراتش و در زیارتش [اين مسئله] وجود دارد2 تالی تلو امام خب تفاوت دارد؛ یعنی مسئله [عادی] نیست؛ ولی صحبت در مقام تسلیم است که این مقام تسلیم تا کجا حد می‌خورد؟! این مقام تسلیم حدّ نداشته! مقامی‌که به امامش بگوید: «هر کاری تو می‌خواهی بکن» این را می‌گویند مقام تسلیم! هر کاری می‌خواهی بکن، تو اراده‌ات تعلق گرفته، یک دفعه من را بکشی، بکش! دو دفعه می‌خواهی، ده دفعه، آتش بزن، هر چه؛ زنم را بگیر، بچه‌های من را بگیر و بده، ببخش! در این مرتبه مانند اصحاب روز عاشورا نیامد و نخواهد آمد. این آن چیزی است که کلام، کلام معصوم است.

    1. کامل الزیارات، ص 270.
    2. مقتل الحسین علیه‌السلام، خوارزمی، ج 2، ص 34:
      «فتقدم عليّ بن الحسين و أمه ليلى بنت أبي مرّة بن عروة بن مسعود الثقفي و هو يومئذ ابن ثمان عشرة سنة فلما رآه- الحسين- رفع شيبته نحو السماء و قال: اللّهمّ اشهد على هؤلاء القوم فقد برز إليهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك محمد صلّى اللّه عليه و آله، كنا إذا اشتقنا إلى وجه رسولك نظرنا إلى وجهه، اللّهم! فامنعهم بركات الأرض و إن منعتهم ففرقهم تفريقا و مزقهم تمزيقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة عنهم أبدا فإنهم دعونا لينصرونا ثمّ عدوا علينا يقاتلونا و يقتلونا.
      ثم صاح الحسين بعمر بن سعد: مالك! قطع اللّه رحمك و لا بارك اللّه في أمرك و سلّط عليك من يذبحك على فراشك كما قطعت رحمي و لم تحفظ قرابتي من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله» ثم رفع صوته و قرأ: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.»
      همان، ص 36:
      «...فصاح الحسين علیه‌السلام: قتل اللّه قوما قتلوك، يا بني! ما أجرأهم على اللّه، و على انتهاك حرمة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله؟! على الدنيا بعدك العفا
      المزار، شهید اول، ص 145:
      «... ثُمَّ امْضِ إِلَى ضَرِيحِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا‌السَّلَامُ وَ قِفْ عَلَيْهِ وَ قُلْ: السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ الطَّيِّبُ الزَّكِيُّ الْحَبِيبُ الْمُقَرَّبُ وَ ابْنُ رَيْحَانَةِ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ‌ عَلَيْكَ مِنْ شَهِيدٍ مُحْتَسِبٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ مَا أَكْرَمَ مَقَامَكَ وَ اشْرَفَ مُنْقَلَبَكَ أَشْهَدُ لَقَدْ شَكَرَ اللَّهُ سَعْيَكَ وَ أَجْزَلَ ثَوَابَكَ وَ أَلْحَقَكَ بِالذِّرْوَةِ الْعَالِيَةِ حَيْثُ الشَّرَفِ كُلِّ الشَّرَفِ وَ فِي الْغُرَفِ (السَّامِيَةِ) كَمَا مَنَّ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَكَ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ الَّذِينَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ فَاشْفَعْ أَيُّهَا السَّيِّدُ الطَّاهِرُ إِلَى رَبِّكَ فِي حَطِّ الْأَثْقَالِ عَنْ ظَهْرِي وَ تَخْفِيفِهَا عَنِّي وَ ارْحَمْ ذُلِّي وَ خُضُوعِي لَكَ وَ لِلسَّيِّدِ أَبِيكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكُمَا...

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

5
  • تشبیه نادرست افراد عادی به معصومین و اصحاب سیدالشهداء

  • بله! آن وقتی که ما با مرحوم آقا جایی بودیم ـ رضوان الله علیه ـ یک شخصی قبل از خطبه‌های نماز جمعه صحبت می‌کرد اتفاقا قبل از ایّام عاشورا هم بود؛ در مشهد صحبت می‌کرد قبل از خطبه‌ها و می‌گفت: «ای حسین اگر تو یک حبیب بن مظاهر دادی ما هزارها حبیب بن مظاهر دادیم و اگر تو یک علی اکبر دادی ما هزارها علی اکبر دادیم!» همان‌جا شنیدم که آقا فرمودند: فَضَّ اللهُ فاك‌ خدا دهانت را از خاک پر کند، بلند هم گفتند، دو سه نفر که این‌طرف و آن‌طرف بودند شنیدند.1 حضرت علی اکبر! «تو اگر یک علی اکبر دادی ما هزارها علی اکبر دادیم!» حضرت علی اکبر این بود؟! حبیب بن مظاهر این بود؟! اینها حبیب بن مظاهر بودند! شما فقط به موی سفید و ریش سفید حبیب مظاهر نگاه کردی؟! 

  • مقام والای حضرت حبیب بن مظاهر

  • اما نگاه نکردیم این حبیب بن مظاهر چه کسی بود و چه می‌کرد و چه می‌گفت؟! و چه عوالمی را طی کرده بود؟! و کاری می‌توانست بکند که در تمام عالم وجود تصرف کند و کرامتش عین اعجاز انبیاء بلکه بالاتر هم حتّی بود، همین حبیب بن مظاهر!2 آیا پیرمردهای ما هم این بودند؟! خب بالأخره اینها هر کدامشان اجر دارند ما که انکار اجر نمی‌کنیم برای افرادی که خب رفتند و در این [راه] جانفشانی کردند، گذشتند، منتهی خب شکی نیست همه مأجور هستند ولی هر چیزی حساب دارد همان‌طوری‌که در خود شما به‌هیچ‌وجه من الوجوه نخواهید خواست و نخواهید گذاشت که کسی به حریم شما خود را نزدیک کند درحالی‌که شما مثل بقیّه هستید، چطور یک هم‌چنین مسئله‌ای را نسبت به بزرگانی مثل حبیب بن مظاهر یا علی اکبر ـ مقام حضرت علی اکبر اصلاً در تصور نمی‌گنجد ـ می‌آیید و بقیّه را نسبت می‌دهید و تشبیه می‌کنید و تمثیل می‌زنید و مقایسه می‌کنید؟! درست؟! اینها همه ناشی از کج فهمی‌های ما است که ما به‌خاطرجهل‌مان نمی‌توانیم مرز نگه داریم، حدود را نمی‌توانیم نگه داریم و می‌آییم و نتیجه‌اش هم به آنجا می‌رسد که دیگران را به مقام عصمت تشبیه می‌کنیم! همین دیگران عادی (افراد عادی)! درست؟!

    1. رجوع شود به نرم‌افزار کیمیای سعادت، متن جلسات شرح اسفار اربعه، ج ‌19، ص 487.
    2. جهت اطلاع از احوالات حبیب بن مظاهر رضوان الله علیه رجوع شود به رجال الکشی، ص 78 و 79؛ سفینة البحار، ج 2، ص 26 و 27؛ إبصار العین، سماوی، ص 100 ـ 107؛ الاختصاص، ص 3 و 7 و 8؛ نور ملکوت قرآن، ج 3، ص 392 ـ 397.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

6
  • اما این جریان حضرت علی اصغر خیلی برای من جای این [تعجب] بود جای تأمل بود و جای [فكر بود] فقط شما یک حضرت ابالفضل را نگاه کنید. شنیدم بعضی‌ها گفته بودند که: «از زمان رسول خدا تا الآن غیر از خود معصومین غیر از شخص معصومین کسی مثل فلان کس نیامده است!» غیر از خود معصومین! خب شما که یک هم‌چنین مطلبی را می‌گویید، آقای کذایی، شما آیا اصلاً به مقام حضرت ابالفضل اطّلاع دارید؟ واقع هستید؟! بله؟! 

  • اشتباه ميرزاحسین نوری در برتر دانستن حضرت سلمان برحضرت اباالفضل 

  • یا آن حاج میرزا حسین نوری که در کتابش راجع به سلمان گفته که او را بر حضرت ابالفضل ترجیح می‌دهد!1 آخر توی حاج میرزا حسین نوری دنبال رجال خود برو، تو را چه به این مقامات و معرفتها و به این مسائل که از او اطّلاع نداری، آخر دنبال زُراره و سکونی گشتن که چند تا بچه دارد، چند تا عمه و خاله دارد که برای انسان معرفت به عصمت نمی‌آورد! برای انسان که معرفت نمی‌آورد‌ آن چیز دیگری می‌خواهد. خب حالا سکونی ثقه بود یا نبود خب خیلی خب حالا فهمیدیم یا هست یا نیست، زراره چه بود؟ ابان چه بود؟ در چه مرتبه‌ای از وثاقت قرار داشتند در مرتبۀ اولی یا مرتبۀ ثانی؟ خب اینکه برای انسان معرفت به مقام عصمت نمی‌آورد! اینها جای خودش محفوظ! این مسائل به جای خودش محفوظ. تو چه می‌فهمی ‌از مقام حضرت ابالفضل که پیامبران باید خاک عتبۀ او را توتیای چشمشان کنند ‌تو چه می‌فهمی؟! آن وقت فرض کنید تو می‌آیی سلمان را مقایسه می‌کنی با مثلا حضرت ابالفضل، کسی که امام سجاد راجع به او می‌فرماید: «تمام شهدای اوّلین و آخرین به حال او غبطه می‌خورند»2 خب آن کسی که امام دارد می‌گوید که ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ﴾3 ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلٞ فَصۡلٞ * وَمَا هُوَ بِٱلۡهَزۡلِ﴾4 با حرف‌های من و شما که آمیخته با افراط و تفریط است تفاوت می‌کند. امام معصوم می‌گوید: «تمام گذشتگان و آیندگان دارند به این غبطه می‌خورند» این چه مقامی بود؟! این چه تجلیات ذاتی بر این شده که آن تجلیات بر ماقبل او نشده و نخواهد شد در آن چه چیزی بود؟! او چه می‌فهمد؟

    1. رجوع شود به نفس الرحمن فی فضائل سلمان، ص 141 و 242 و 375 و 377.
    2. الخصال، ج 1، ص 68:
      «عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِي صَفِيَّةَ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام: رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ يَعْنِي ابْنَ عَلِيٍّ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
    3. سوره نجم (53) آیه 3. امام شناسی، ج 7، ص 193:
      «و از روى هواى نفس خود سخن نمى‌گويد.»
    4. سوره طارق (86) آیه 13 و 14. امام شناسی، ج 14، ص 89:
      «اين قرآن تحقيقاً گفتارى است جدا كننده ميان حقّ و باطل، و نيست از روى مزاح و شوخى.»

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

7
  • دیدگاه عرفای الهی نسبت به حضرت عباس علیه السلام 

  • این را مرحوم قاضی می‌فهمد که می‌فرماید: «حضرت ابالفضل کعبه اولیاء است!»1 

  • این را آقای حداد ـ رضوان الله علیه ـ می‌فهمند: «هرچه عرفا به دست آوردند از این خاک عتبه بوسی حضرت ابالفضل به دست آورده‌اند»

  • مسئله را اینها می‌فهمند، که چه خبر است و کجاست! و الاّ خب ما می‌آییم فقط یک گنبد طلایی تماشا می‌کنیم، یک ایوانی تماشا می‌کنیم، یک صحن و سرایی تماشا می‌کنیم و افرادی که می‌آیند آنجا زیارت می‌کنند، خب تمام شد و رفت. آنهایی هم که این کتاب‌ها را نوشتند همین‌ها را می‌دیدند آنها همین گنبد طلا را می‌دیدند! یک وقت هم طلا نبود؛ زمان شاه عبّاس و اینها طلا کردند دیگر قبل از آن طلا نبود.2 یک وقت هم خاک بود، متوکل آمد شخم زد، خراب کرد، شخم زد،3 خاک بود. الآن حرم حضرت عسکریین که ما مشرف شدیم، ضریح ندارد، دور آن محدوده تخته کشیدند و پرده گذاشتند. و خب زدند خراب کردند دیگر منفجر کردند، خراب کردند، از بین رفت.

  • ظاهرگرائی آفت زیارت

  • خیلی این قضیّه، قضیّۀ عجیبی است خیلی واقعاً، که چطور ما هنوز گرفتار تخیلات هستیم، گرفتار اعتبارات هستیم، اینکه پیغمبر یا ائمّه می‌فرمایند: «کسی که زیارت کند ما را عارفاً بحقّنا»4 این هرچه هست در همین یک جمله است. این برای همین است که شما گنبد را زیارت نکن آقاجان! چشممان از دور به گنبد امام رضا می‌افتد می‌گوییم: «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا» مگر امام رضا آن گنبد است؛ خب بله تا چشممان به گنبد می‌افتد خب آن ظهور آن مرتبۀ ولایت در ظاهر است، ولی امام رضا که آن گنبد نیست، امام رضا که آن در نیست، امام رضا که آن ضریح نیست، امام رضا که آن بدن نیست، اصلاً بدن نیست! زیارت امام رضا رفتن به‌خاطر این است که آن بدنی که به‌واسطۀ تقدسی که با آن روح پیدا کرده آدم می‌رود و از آن تجلّیات بیشتر بهره‌مند می‌شود؛ ولی امام رضا که بدن نیست؛ امام رضا همه جا است، امام رضا ملک و ملکوت عالم را گرفته؛ این قضیّۀ امام رضا است. این «عارفا بحقّنا»5 این خیلی مسئله است که چه کسی عارف به حق است؛ واقعا چه کسی عارف به حق است؟!

    1. رجوع شود به مطلع انوار، ج 2، ص 63.
    2. رجوع شود به دائرة المعارف الحسینیّة، تاریخ المراقد، کرباسی، ج 2، بخش 1، ص 75 ـ 79.
    3. رجوع شود به الأمالی، شیخ طوسی، ص 326؛ مقاتل الطالبیین، ص 479.
    4. رجوع شود به کامل الزیارات، ص 138 ـ 192 و 305.
    5. الکافی، ج 8، ص 311.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

8
  • شهادت حضرت علی اصغر مرز حق و باطل

  • این قضیّۀ حضرت علی اصغر خیلی برای من قابل تأمل بود آنجا که بودم اصلا فکر من را مدتها مشغول کرده بود؛ که این مطلب و قضیه چیست؟ بعد این‌طور احساس کردم حالا که این مسئلۀ حضرت علی اصغر در قضیّۀ کربلا مایز بین حق و باطل است! اصلاً این مطلب باید در این قضیّۀ کربلا انجام بشود. چون شما در این مسئلۀ کربلا هرچه بخواهید ببینید باز جا برای منکر و جای شبهه هست. چرا امام حسین را بی‌گناه کشتند؟! خب می‌خواست قیام نکند.

  • عبدالله ریاضی رئیس مجلس شورای ملّی در یک جلسه‌ای گفته بود: «سزای هر کسی که با حکومت دربیافتد همین است ـ بعد از انقلاب او (عبدالله ریاضی) را اعدام کردند ـ همین‌طور به همچنین عبارت گفته بود، امام هم نگفته بود گفته بود «حسین!» گفت: «خب نتیجه حسین با خلیفه با حاکم زمان، با سلطان و شاه در بی‌افتد خب سزایش هم همین است! می‌خواست نکند!» خب الآن خیلی‌ها هستند می‌گویند: «خب قضیۀ امام حسین می‌خواست نرود؛ وقتی دید نمی‌تواند وقتی دید یزید هست خب نرود آنهایی که توجیه می‌کنند. مگر الآن خیلی‌ها نیستند که قضیّۀ صلح امام حسن را زیر سؤال می‌برند برای چه امام حسن ...؟! ـ هنوز هم هستند دیگر! ـ نه امام حسن اصلاً برای چه صلح کرد؟! و باید می‌جنگید. از این‌طرفش، از این‌طرف بعضی‌ها هستند که می‌گویند خب شما که می‌دانید نمی‌توانید با حکومت خلیفه یزید جنگ بکنید خب نمی‌رفتید، حالا بیعت می‌کردید تقیّه می‌کردید چه می‌کردید! دلیل ندارد که انسان بیاید مخالفت کند.

  • حضرت ابالفضل چرا شهید شد؟! آن هم به‌خاطر اینکه آمد در مقابل لشکرایستاد، زد آنها هم زدند، [شمشير] زدند بالأخره حالا یکی پیش می‌برد دیگر حالا یا با تیر می‌زند. هر قضیّه‌ای شما در کربلا نگاه کنید برای کسانی که اهل شبهه باشند، اهل وسوسه باشند، اهل مرض باشند، اهل غرض باشند، توجهشان توجه دنیا باشد، طرز تفکرشان طرز تفکر [دنيودي باشد، ملاكات]، ملاکات مادی باشد، ملاکات، ملاکات ظاهری باشد همه قابل توجیه است. چرا تشنه نگه داشتند؟ خب به‌خاطر اینکه به ستوه دربیاورند مگر مردم جای دیگر این کار را نمی‌کنند؟ دشمن وقتی که نگاه بکند ببیند دشمن مقابلش از یک امکاناتی برخوردار است می‌خواهد آن امکانات را محدود کند خب یکی از آنها فرض کنید که آب بوده آن هم اگر می‌گفتند ما تسلیم هستیم، آنها همان موقع شریعه را باز می‌کردند! حتّی صحبت راجع به حضرت قاسم، كه برای چه سوار اسب شد و پا شد آمد فرض بکنید اینها، توقع دارید که شما سیزده ساله هستی؟! خب باشد، بیایي شمشیر بزنی ما نگاه کنیم خب ما هم می‌زنیم. حتّی آن فرزند امام حسن که ده ساله، هفت ساله، پنج ساله بود؟ چقدر بود؟ که در همان موقع شهادت امام حسین آمد که حمایت کند، دستش را بالا کرد، می‌گویند: او که نمی‌خواست بزند، او می‌خواست امام حسین را بزند، دستش را گرفت دستش قطع شد؛1 قصد زدن دست فرزند امام حسن را نداشت.

    1. الإرشاد، ج 2، ص 110.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

9
  • ولی جریان حضرت علی اصغر اصلاً قابل انکار نیست؛ اصلاً انگار باید این جریان انجام بشود، این قضیّه باید انجام بشود، تا هیچ‌کس نتواند حقّانیت امام حسین را انکار کند؛ نتواند انکار کند!

  • در جریان حضرت علی اصغر این شمشیرِ مایز بین حق و باطل آمد و دو صف را جدا کرد. نه از روی خطا بوده، نه یک سنگی از شهاب آسمانی زمین آمده، فرض بکنید نه از زمین مسئله‌ای به‌وجود آمده؛ یک مسئله‌ای بوده از روی اختیار از روی عمد، از روی بینش، از روی بصیرت و با این وضعیت، این مسئله انجام شد. هیچ‌کس در این قضیّه نمی‌تواند شک کند. درست؟! خب امام حسین چه‌کار کند؟! آمده‌اند و می‌گوید: آقا به من آب نمی‌دهید ندهید خب بگذارید همین‌طور از تشنگی بمیرم!خب بمیرید خیلی خب. شما با من جنگ دارید، حضرت می‌گوید «إن لَم تَرحَمونی فَارْحَموا هذا الرَّضیع» خب شما با من جنگ دارید من هم که با شما تسلیم نمی‌شوم خب می‌زنیم بالأخره یکی از ما یا من یا شما بالأخره یک کدام از ما همدیگر را می‌کشیم دیگر، فعلاً که این قضیّه را به سر ما آورده‌اید، خب واقعاً این علی اصغر چه گناهی کرده است؟! «إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا... ألا تَرونَه کَیفَ یَتَلَظّیٰ عَطَشیٰ»1 خودتان دارید می‌بینید؛ یعنی قضیّه حضرت را خودتان دارید الان می‌بینید؛ من نمی‌خواهم بیایم وسیله قرار بدهم برای اینکه شما به من آب بدهید و آب را برای او بدهید و بنده بخورم ـ می‌گویند مثلاً پول می‌آورند برای فقیر شخصی دیگر می‌کشد بالا یا مثلاً برای چیزهای دیگر ـ به عنوان اینکه آب و حالا مثلاً به او بدهید من [بخورم.] نه آقاجان خودتان بگیرید، ببرید سیرابش کنید، آبش بدهید و بیاورید به مادرش بدهید.

  • احساس خطر ابن سعد از اعتراضات لشکرخودی 

  • همۀ اینها را دیدند. قضیّه، قضیّه‌ای بود که حتّی در خودِ ـ در تاریخ و در همین مقاتل داریم ـ لشکرابن سعد حرف و نقل پیش آمد؛ گفتند: «خب این قضیّه چیست؟! راست می‌گوید، خب بگویید!» ابن سعد در این جا احساس خطر کرد، ابن سعد احساس خطر کرد که رو کرد به حرمله و گفت: «بزن تا اینکه این فتنه را بخوابانی.»2 واقعاً عجیب است! چطور همیشه یک طرز تفکر در تاریخ وجود دارد؟! چطور یک قسم همیشه در طول تاریخ تخیلات، تفکرات، نقشه‌ها[وجود دارد؟!] زمان فقط فرق می‌کند، زمان فقط تفاوت می‌کند؛ ولی یک طرز تفکر وجود دارد و آن از بین بردن حق به هر وسیله‌ای! این، این مسئله است، از بین بردن حق و رسیدن به مقصد به هر وسیله. همیشه بوده.

    1. تذکرة الخواص، ص 227:
      «... فالتفت الحسين علیه‌السلام فاذا بطفل له يبكي عطشا فأخذه على يده و قال: يا قوم إن لم ترحموني فارحموا هذا الطفل؛ فرماه رجل منهم بسهم فذبحه‌... .»
      الدمعة الساکبة، ج 4، ص 335:
      «... إنّ زينب أخته عليهاالسّلام أخرجت الصبيّ و قالت: يا أخي، هذا ولدك له ثلاثة أيّام ما ذاق الماء فاطلب له من النّاس شربة ماء، فأخذه على يده و قال: يا قوم، قد قتلتم شيعتي و أهل بيتي و قد بقى هذا الطّفل ويلكم اسقوا هذا الرّضيع أما ترونه يتلظّى‌ عطشا من غير ذنب أتاه إليكم. قال: فبينما هو يخاطبهم إذ رماه حرملة بن كاهل الأسديّ بسهم فذبحه في حجر الحسين عليه السّلام فتلقّى الحسين عليه السّلام دمه حتّى امتلأت كفّه ثمّ رمى به إلى السّماء
    2. مصرع الحسین علیه‌السلام، عبد الوهاب کاشی، ص 180.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

10
  • رسیدن به دنیا حتی با کشتن طفل معصوم

  • این قضیّه حضرت علی اصغر آمد و این را به ما فهماند که برای رسیدن به مقصود، ـ رسیدن به دنیا دیگر ـ رسیدن به دنیا، رسیدن به تخت ابن زیاد، رسیدن به تخت یزید، رسیدن به گندم ری، گندم ری جناب عمرسعد، تو می‌خواهی به گندم ری برسی نه با کشتن امام حسین نه با کشتن حضرت ابالفضل، حبیب و اینها، نه با کشته شدن یک طفل معصومی ‌که حتّی حیوانات وحوش اقرار به عصمت او می‌کنند، بهائی اقرار به عصمت او می‌کند! زرتشتی اقرار می‌کند، نمی‌دانم همه! یک بچه شش ماهه دیگر! بچه شش ماهه که دیگر چیست مگر؟! درست؟ تو حاضری به گندم ری برسی با کشته شدن طفل معصوم! این را چه جواب می‌دهی؟! این قضیۀ چیست؟! این قضیّه چه می‌شود؟! این را دیگر کسی نمی‌تواند بگوید: «می‌خواست نیاید، می‌خواست نیاید بجنگد» خب بگیرید بروید سیراب کنید، یک قطره هم به بابایش ندهید. خودتان بگیرید ببرید سیراب کنید یک قطره هم به پدرش ندهید؛ حضرت دیگر این را به آنها گفت! به او ندهید، می‌گویید خیلی خب سیراب کردیم می‌گویید آقا آب در دهانش ریختیم، خورد و دیگر الآن هم هیچ مسئله‌ای ندارد ببرید بدهید به مادرش؛ خب حضرت عبدالله رضیع هم شهید نمی‌شد و امام حسین هم به برنامه‌اش ادامه می‌داد، به آن قضیه، به آن مسئله ادامه می‌داد.

  • سرّ نهفته در قضیه شهادت حضرت علی اصغر 

  • این تیر زدن، یعنی اصلاً این جریان باید انجام بشود. هم برای لشکر، هم برای عمرسعد، هم برای [سايرمردم] و هم برای امروز ما! که ما بدانیم که رسیدن به مقصود به هر نحوی نیست جان من! رسیدن به مطلوب به هر کیفیّتی نیست! هدف وسیله را توجیه نمی‌کند! نه آقاجان! اگر هدف وسیله را توجیه می‌کرد پس کشتن عبدالله رضیع هم هیچ اشکال ندارد! هیچ اشکالی نخواهد داشت! اگر قرار باشد که هدف وسیله را توجیه کند، هدف مُبَرِّر مقدمه باشد، کشتن عبدالله رضیع هم اشکالی ندارد؛ درحالی‌که همۀ دنیا با هر منطقی که دارند کشتن عبدالله رضیع را تقبیح می‌کنند. می‌گویند: «این عمل غلط است! این عمل، عملِ باطلی است.»

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

11
  • خب وقتی این انجام شد حالا شما که در کنار عمر سعد ایستادید، شما که دارید نگاه می‌کنید، شما که دارید این قضیّه را می‌بینید؛چه عکس العملی نشان می‌دهید؟! چه عکس العملی نشان می‌دهید؟! خب این مشخص شد دیگر! دیگر اینجا نیازی به دلیل نداریم یزید بر حق است یا امام حسین؟ این‌که دیگر نیاز نداریم کتاب بیاوریم، روایت بیاوریم، تاریخ بیاوریم، منطق بیاوریم، از جدل استفاده کنیم، هیچ نیاز نیست.

  • یک قضیّه و حادثه‌ای که خودش بنفسه و بوجوده دلیل است لا باثباته و قیاساته، خود همین مسئله دلیل است، خود همین وجودش دلیل است. شما لشکرعمرسعد نشستی همین‌طور نگاه کردی گفتید: «خیلی خب تیری از کمان به‌درآمد و بگذریم!» چی چی بگذریم، چی چی تیری از کمان درآمد و بگذریم! آقا یک تیر از کمان درآمده و رها کنید دیگر، آبی بر جوب رفته و دیگر نمی‌شود باز گرداند و...! نه آقا باید بروی دنبال آب وببینی آب کجا رفت.

  • عین همان استدلال را ما در جای دیگر می‌بینیم، آقا یک قضیّه‌ای اتفاق افتاده و بعد دیگر مسئله را پیگیری نکنید آقا به صلاح نیست، دیگر پیگیری نکنید! مطلبی است، بله، تیری از کمان درآمده و دیگر پیگیری نکنید. همین استدلال لشکرعمرسعد کرد؛ وقتی گفتند: «عجب! به هم رو کردند، چه شد؟ زدند؟ عجب، عجب نگاه کن، نگاه کن روی دست پدرش، دست و پا می‌زند، جان می‌دهد، آقا شد دیگر رها کن دیگر، بیا به اصل مسئله بپردازیم و قضیّه را ادامه بدهیم، دیگر حالا بخواهی به او فکر کنی [جنجال] می‌شود، همهمه افتاد و تمام شد. تمام نشد بدبخت بیچاره! بابایت را دستت می‌دهند! چی چی تمام شد! حالا صبر کن! تمام شد؟! 

  • لزوم ظهور جریان حضرت علی اصغر در واقعۀ عاشوراء

  • این قضیّه، قضیّۀ عجیبی بود؛ این‌طور من تصور کردم اصلاً داستان حضرت علی اصغر باید در قضیّۀ عاشورا انجام بشود، باید انجام بشود. و این هم البتّه از مسائل عادی، یعنی عادی و دو دوتا چهارتا و ابتدایی‌ترین است، به اصطلاح درجه اوّل از این حادثه که برای همه قابل ملموس است برای همه قابل مشهود است، که این واقعه شمشیری بود که دیگر آمد و هیچ جای شکی را نگذاشت!

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

12
  • خب رفتن حضرت علی اکبر [عادی] بود، حضرت علی اکبر کشته شدنش، کشتن عادی بود؛ فردی بود که آمد و صد و بیست نفر را از بین برد، «حتّی ضَجَّ الناسُ» ـ داریم درباره حضرت علی اکبر ـ«مِن کَثرَةِ مَن قُتِلَ مِنهم. ضَجَّ الناس»، آن هم افراد عادی را نمی‌زد، می‌رفت فرمانده‌ها و سرکرده‌ها و اینها را برمی‌داشت نشان می‌کرد حضرت علی اکبر می‌رفت حساب آنها را می‌رسید، «حتّی ضج الناس من کثرة من قتل منهم»1 راجع به حضرت علی اکبر. در روز عاشورا حضرت ابالفضل با حضرت علی اکبر با هم قرار گذاشتند که یک نفر را باقی نگذارند؛ از همان افراد [دشمن] و می‌توانستند، می‌توانستند از پدرشان و از جدشان چه کم داشتند؟ چه کم داشتند؟! ولی خب بالأخره مشیّت خدا چیز دیگر است؛ مسئله قرار بر این است که چیز دیگری باشد.

  • آن وقت در جریان حضرت علی اکبر خب این طور است در جریان حضرت ابالفضل همین‌طور بود؛ در همۀ اینها انجام شد، اتمام حجتها شد، صحبتها شد، همۀ اینها انجام شد. قضیّه به جایی رسید که امام حسین عملاً یک دلیل بیاورد آقا آخر این است دیگر استدلال به اینکه آیا من حرامی ‌را حلال کردم؟! در گوششان نرفت؛ استدلال به اینکه خب من از دین پدرم برگشتم؟! در گوششان نرفت؛ استدلال به اینکه من حرامی را حلال کردم؟! در گوششان نرفت؛ استدلال به اینکه مگر خودتان نامه ننوشتید؟! در گوششان نرفت؛ هرچه روز عاشورا حضرت گفت؛ در گوششان نرفت! هر صحبتی که کرد استدلال در گوششان نرفت! فقط یک راه باقی مانده بود که با این عملا دیگر اینها نتوانند حرف بزنند، این قضیّه، قضیّه عبدالله رضیع بود، یعنی با قضیّۀ عبدالله رضیع دیگر مقام، مقام استدلال نبود دیگر مقام صحبت نبود. اینها می‌گفتند: «خب یزید آمده و دیگر بیا این حرفها را کنار بگذاریم؛ دیگر این حرفها گذشته دیگر حسین بیا بیعت کن. حتّی رسید به آنجایی که «بغضاً لأبیک» هم گفتند،2 آن را ‌هم گفتند اما این مسئله که وقتی حضرت دید اینها فائده‌ای ندارد، صحبت فایده ندارد گفت: عملاً به اینها دلیلی نشان بدهیم که خود نفس وجود و حضوره أدلّ دلیل علی اثباتنا و علی حقیّتنا وعلی بطلان المقابل و ظلم المقابل و کفر المقابل و المخالف این را، این برگ برنده را به آنها، نشان بدهم؛ به قول امروزیها این برگ برنده در دست من است این برگ برنده را نشان بدهم، این قضیه بود. خب آمدیم ما دیدیم عجب اینها از این برگ برنده هم عبور کردند از همین أدلّ دلیل... عبور کردند! از همین قضیه هم اینها آمدند عبور کردند.

    1. تسلیة المجالس، ج 2، ص 311.
    2. ینابیع المودّة، ج 3، ص 80.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

13
  • علي اصغر، رمز جاودانگی عاشورا 

  • اینجا دیگر تمام شد، اینجا دیگر مشخص شد که نه دیگر، اینجا دیگر جای شوخی نیست! ظلم یک‌طرف حق یک طرف، کفر یک‌طرف ایمان یک‌طرف، صدق یک‌طرف حُقّه بازی یک‌طرف، صفا یک‌طرف نفاق یک‌طرف، ظلمت یک‌طرف نور یک طرف، آنجا در قضیه عبدالله رضیع، لذا می‌توانیم بگوییم اصلاً واقعه عاشورا قائم به عبدالله رضیع است! قضیّۀ عاشورا این به این مسئله قیّومیّت دارد و خلاصه اساس استمرار قضیّه عاشورا مسئله عبدالله رضیع است! سرّ استمرارش، سرّ بقائش، اینکه قضیّه عاشورا باقی مانده و از بین نمی‌رود و همیشه زنده است درحالتی‌که همه از بین می‌رود هر کسی می‌خواهد باشد از بین می‌رود و می‌آید و عالمی را به هم می‌ریزد و اینها در قضیّۀ عاشورا خیلی عجیب است!

  • خطر جدی استفاده از عاشورا برای مقاصد دنیوی 

  • هر کسی که با مسئلۀ عاشورا بخواهد بازی کند خلاصه فقط با خدا طرف است. کسی که بخواهد از قضیّه عاشورا به نفع خودش بهره بگیرد با دم شیر دارد بازی می‌کند! خلاصه باید حواسش باشد که یک وقتی آن غیرت الهی اینجا را برنمی‌دارد! با امام نباید بازی کرد از قضایای عاشورا نباید انسان به عنوان نردبان برای مقاصد دنیوی استفاده کند، این خطر، خطری جدی است و آدم باید مواظب باشد، با عاشوراء نباید بازی کند، با عاشورا نباید حرف بزند با قضیّه عاشورا نباید دخالت کند.

  • و این مسئله‌ای بود که مرحوم آقا از اوّل نسبت به این مسئله حساس بودند، در این قضیّه تعبیرهایی که آورده می‌شد، کلماتی که گفته می‌شد، مقایسه‌هایی که می‌شد. همۀ اینها مسائلی است که اثر تکوینی دارد! اثر تکوینی دارد! بله! ما باید به میزان عُرضۀ خودمان، خودمان را بنمایانیم، نباید از امام حسین مایه بگذاریم؛ اگر ما عُرضه نداریم نباید از امام حسین مایه بگذاریم؛ آن مقداری که خودمان عُرضه داریم باید خود را نشان بدهیم و بنمایانیم و زائد بر آن خرج کردنِ از جای دیگر است، بدون اسم صاحب آن مال، انسان بیاید مال یک کسی را بردارد و خرجش کند، بدون اجازه نمی‌شود انسان بیاید خرج بکند. خلاصه چوب دارد دیگر! چوبی که کیان ما را می‌آید و بر باد می‌دهد! نباید خلاصه از امام حسین خرج کرد. مقام عصمت جدا است، حریم عصمت جدا است و اینها باید همه‌اش ملاحظه بشود.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

14
  • حال و هوای عاشوراء در کربلا

  • اصلاً در آنجا چیز عجیبی‌ است، خیلی عجیب! این افراد می‌آمدند، می‌رفتند اصلاً آنجاخیلی روز عجیبی بود، دسته‌جات می‌آمد. از شب تا صبح ما نخوابیدیم شب تا صبح این دسته‌جات قمه‌زنی می‌آمدند و با طبل و فلان و شعارها و خودشان را برای صبح آماده می‌کردند که صبح بشود از شب تا صبح جمعیّت آمد، ایرانی‌ها آمدند نمی‌دانم این ایرانی‌هایی که همه آنجا بودند همه‌شان، اکثرشان ما دیدیم اینها قمه زدند سر و کلّه و پا همه خونین! خلاصه آنجا قمه‌زنی و اینها حال و هوای عجیبی داشت، اصلاً حال و هوای عجیبی که نمی‌توانست نداشته باشد.

  • یک دفعه من ـ ما که داشتیم برمی‌گشتیم تقریبا چهار روز از روز عاشورا گذشته بود از نجف برگشتیم یعنی از همان مطار نجف ـ نشسته بودیم مقابل من یک مسافر بود ترک بود من دیدم این مدام سرش را برمی‌دارد دستمال کاغذی می‌گذارد خون می‌آید،گفتم: چهار روز است دارد از کله‌ات خون می‌آید گفت: آره گفتم پس چطوری تو زدی که بعد از چهار روز دارد از کله‌ات خون می‌آید؟! گفت: «حاج آقا، امام حسین است دیگر، گفت امام حسین است..!» بعد چهار روز که گذشته بود، دهم یازدهم دوازدهم سیزدهم غروبش این هنوز داشت از کلّه‌اش خون می‌آمد گفت: «امام حسین است دیگر». 

  • بله! اینها می‌آمدند و می‌زدند و بعد راحت می‌شدند بعد از این یک احساس شعف و راحتی که ها! حالا دلمان خنک شد! حالا راحت شدیم، حالا مثلاً این عقده‌ای که در دل گیر کرده بود و در ضمیرشان، دیگر باز می‌شد و خیلی حالت بشاشت برایشان پیدا بود و مشخص بود چهره‌شان که خب حال و هوای دیگری دارد.

  • بعضی‌ها هم خیلی بد طور می‌زدند اصلاً چنان‌ تمام سر و صورت، اصلاً تمام سر و صورت را برداشته. بعضی‌ها هم دوتایی بود یکی با دست راست و یکی هم با چپ. در نجف هم همین‌طور، ـ البته ما که نجف نبودیم ولی در کربلا بودیم ـ ولی می‌دیدیم که قبل از عاشورا دسته‌جات قمه زنی می‌آمدند می‌رفتند.چون در نجف زنجیرزنی و اینها نیست فقط دسته‌جات قمه‌زنی می‌آیند و فقط خودشان را نشان می‌دهند در شب‌ها حرکت می‌کنند و خودشان را نشان می‌دهند. بله! خیلی بساط عجیبی بود خیلی عجیب. این‌قدر شلوغ بود که ما اصلاً نتوانستیم مشرف شویم همین‌طور آمدیم و در بین جمعیت واقع شدیم، یکی دو ساعت همین‌طور ایستاده بودیم و حرکت نمی‌توانستیم بکنیم.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

15
  • خیلی وقت بود که من خودم خیلی دلم می‌خواست که عاشورا در کربلا بودم. اربعین هم نرفته بودیم که تا دو سه چهار سال پیش سه سال پیش بود سه چهار سال پیش اربعین مشرف شدیم؛ منتهی اربعین شلوغ‌تر از حتی عاشورا هم می‌شود. مثلاً برای عاشورا پیاده نمی‌آیند افراد کمی ‌را ما پیاده دیدیم، ولی در اربعین اصلاً کلّ ملّت و مردم پیاده می‌آیند.پس اربعین را خیلی مهمتر می‌دانند زیارت اربعین را خیلی [اهميت می‌دهند] اهتمام بیشتری به آن پیاده‌روی دارند، آنجا همه پیاده می‌آیند یک هفته بیشتر ده روز، گاهی در اربعین شنیده شده که افراد پیاده هستند.

  • منتهی خب دیگر این شلوغی همین تا ظهر بود و از ظهر به بعد دیگر مردم برگشتند؛ همۀ افراد برگشتند و دیگر بعد از ظهر عاشوراء خلوت بود یا شبش دیگر شلوغ نبود فردای آن که دیگر خلوت شده بود همۀ افراد برگشته‌اند.

  • خلاصه با امام حسین نمی‌شود بازی کرد با امام حسین؛ هر کس به هر نحوی! به هر نحوی، بله! چه آن کسانی که این واقعه را دست کم بگیرند و یا مسخره کنند و یا استهزاء کنند و یا کسانی که از این واقعه بخواهند به نفع خودشان استفاده کنند، خلاصه هر دو نمی‌دانند که دارند با چه کسی بازی می‌کنند!

  • نظر خاص امام حسین علیه السلام به دستۀ عزاداری طویریج

  • یک دسته‌ای هم آنجا می‌آید تقریباً از دو ساعت و نیم سه ساعت طول می‌کشد از بیرون کربلا هست می‌آید تا به کربلا می‌رسد حدودا ظهر می‌شود خیلی جمعیت زیاد، خیلی زیاد،که من شنیدم (من خودم شنیدم) از مرحوم آقای حداد که ایشان فرموده بودند: «امام حسین به‌خصوص به این دسته نظر خاصی دارد.» بله! رفقای ما رفتند دیدند و حتّی با آنها حرکت کردند و عزاداری هم کردند سه ساعت طول می‌کشد تا بیایند و برسند و اینها هم در حال دویدن هستند! می‌دوند. طویریج در چند فرسخی کربلا است. 

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

16
  • یکی از دوستان همراهمان بود، قضیۀ جالب می‌گفت عجیب اینجا است یعنی آدم اگر در آن فضا باشد معیّت دارد یک چیز واقعی است، یکی از رفقا آنجا بود، رفته بود سر محراب نافلۀ امیرالمؤمنین در مسجد کوفه، یک چیز جالب با مزه‌ای بود تعریف می‌کرد می‌گفت: ایستاده بودم به ذهنم خطور کرد که ـ حالت خیلی بله! انکسار و رأفت و عطوفت و اینها بود ـ که چطور مثلاً امیرالمؤمنین این جا نماز می‌خواند آمدند و زدند؟! آخر انسان چطور می‌شود؟! خیلی حالت انکسار پیدا کردم؛ تا یک هم‌چنین چیزی پیدا شد یک‌دفعه پایم لغزید، خوردم زمین و دستم خورد به کنار و شروع کرد به خون آمدن و آنجا به من الهام شد که یعنی همانجا او می‌گفت الهام شد که این برای این است برای همین جهت است. من به او گفتم بله در جنگ أُحد هم دندان پیغمبر شکست، در یمن هم دندان اویس شکست، سنگی آمد و یک جاخورده بود. حالا خیلی حسابها دقیق است ها، خیلی عجیب است! سر سوزنی تخلف ندارد.

  • تلمیذ: آن مسئله‌ای که آقای حداد فرمودند: به جامعیت و حقیقت مرحوم آقای قاضی نیامده است؟

  • استاد: بله، بله

  • تلمیذ:

  • استاد: عرفا بوده بله!

  • آن مشخص هم هست مشخص است نسبت به ... البتّه این قضیّه شامل خود ایشان و خلف ایشان نمی‌شود.

  • حالات مرحوم قاضی در روزهای عاشورا در سالهای آخر عمر 

  • مرحوم آقا در کتبشان دارند که مثلاً ایشان در روز عاشورا می‌آمد و خودشان قمه نمی‌زدند ولی همراه با این دسته‌ها می‌رفتند با این‌ها شرکت می‌کردند می‌رفتند و طوری خودشان را نزدیک می‌کردند و در معرض که اگر یک وقتی آن شخص قمه زن چاقوی او به سر ایشان هم بخورد.1 بله! نه مرحوم قاضی بله در نجف ایشان در آن سالهای آخر حالشان این‌طوری بوده است، این برای همان جمعیت بین کثرت و وحدت است قبلاً نبودند قبلاً در حال و هوای دیگری بودند.

  • آدم نگاه می‌کند به اینها، یعنی اختلاف اصلاً اختلاف در فهم، اختلاف جوهری است نه فقط به کمی ‌و زیادی؛ اصلاً بحث، بحث فهم کم و فهم زیاد و اطلاعات کم و اطلاعات زیاد نیست اصلاً جوهرۀ فهم تفاوت می‌کند. ما در یک وادی هستیم همین ظاهر را ببین و فلان ببین و گنبد و بارگاه را ببین، همین! اصلاً آنها در یک قضیّۀ وحدت و معیت و اتّحاد عینی اصلاً در آن مرتبه هستند. اختلاف جوهری است، اصلاً تفاوت، تفاوت ماهوی است.

    1. رجوع شود به مطلع انوار، ج 2، ص 62.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

17
  • این را من کجا آورده‌ام؟ این قضیّۀ وقف امام رضا را؟یک جایی نمی‌دانم اسرار دو است؟ که آن صحبت مرحوم آقا با آن عالم راجع به وقف، وارد کردن به اموال موقوفه در صحن امام رضا و اعتراض او که وقف نباید دست بخورد داخل بشود و... .1

  • تلمیذ:جلد دو 

  • استاد: جلد دو است ها؟ دو است؟ مثل اینکه ببینید این به این برمی‌گردد این به اختلاف جوهری برمی‌گردد.

  • تلمیذ: نظیرش را در زمان ظاهراً امام سجاد داریم نسبت به کعبه؟

  • استاد: آن را مختلف نقل شده بله در زمان موسی بن جعفر است، در زمان موسی بن جعفر به اصطلاح ...امام سجاد هم خب بله یک مقداری، چون دو سه مرتبه توسعه پیدا کرد.

  • حالا باز آن قضیّه‌ اصلاً فرق می‌کند؛ آن قضیّه خب امام استدلال شرعی کردند؛ استدلال شرعی این است که آن کعبه زودتر آمده یا این خانه‌های اطراف.2 اصلاً ما بحث آن را نمی‌کنیم اصلاً می‌گوییم آقا این زودتر آمده، اصلاً این زودتر بوده لذا اشکالی که آن شخص کرد به مرحوم آقا این بود که اینها زودتر از امام رضا بودند، این جا باغ بوده و فلان بوده و بعد بدن حضرت را آوردند این جا دفن کردند یعنی قبل از اینکه بیاورند اینجا عمران بوده.

  • نظرات آیت اللّه طهرانی درباره برخی نکات تاریخی عاشورا

  • تلمیذ: راجع به این مقتل یک سوال دارم می‌توانم بپرسم که یکی راجع به آن قضیّه آن شخص وارد مقتل می‌شود و می‌بیند شمر دارد بیرون می‌آید می‌گوید: سیرابش کردم ولی صدای ضعیفی را شنیدم که صدای حضرت زهرا سلام الله علیها بوده این را ما نداریم در حالی‌که نقل شده و یکی هم راجع به یا ابن امی مهلاً مهلاً یابن الزهرا خواستیم بدانیم؟

  • استاد: البتّه این در روایات ما نداریم یک همچنین چیزی که ایشان نقل کردند. این کلام، کلام بزرگان و اهل معرفت است و خب آن در آنجا آن چیز بوده جنبۀ برزخی بوده، بله در خیلی از افراد در آنجا حتّی از مخالفین مشاهده کرده بودند خیلی از جریانات و مسائل و در شب یازدهم و نزول هودج اینها را مشاهده کردند. منافاتی هیچ ندارد این کلام، کلام بعضی از اهل معرفت هست که نقل کردند

    1. رجوع شود به رساله اجتهاد و تقلید، ص 42 ـ 46.
    2. رجوع شود به تفسیر العیّاشی، ج 1، ص 185 و 186.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

18
  • تلمیذ: ...تأیید می‌کنید

  • استاد: ببینید در این طور چیزها بهتر است که انسان این را که نقل شده،تأمل بکند تا این که جای شبهه نماند؛ آنی را که به عنوان تاریخ شده و الّا نظایر اینها زیاد است نه اینکه نبوده، بوده ولی به عنوان اینکه خب بالأخره ما به میزان کافی ما داریم مسائل روائی داریم. خلاصه بعضی وقت‌ها اشکال ندارد چطور اینکه همانطور که در خواب دیده می‌شوند این افراد خواب می‌بینند خب ممکن است بیدار باشند اشکالی ندارد اگر اشکال داشته باشد پس خواب هم نباید ببینند. بله! روضةالشهداء را به آن نمی‌شود اعتماد کرد ممکن است مُختَلَقْ هم باشد در آن. آن کاشفی همه چیز را آورده است آن چیزی نبوده که قابل اعتماد باشد. یک وقتی انسان صرف نظر از اینکه حالا خب لازم نیست انسان نقل کند برای خود انسان هم اقلّاً باید حداقل موثّق باشد. آن چیزی که در روضةالشهداء است اینطور نیست.

  • مشاهدات بعضی از جزئیات کاروان سیدالشهداء توسط حاج هادی ابهری 

  • مرحوم حاج هادی خب به طور کلّی حال و هوای خاصّی داشت و در موارد متعددی قضایای متعددی به نحو جزئیت چرا! ایشان مشاهده کرده است. ایشان یک جریان مفصلی دارد که در همان شام رفته بوده و وقتی که آنجا می‌رود سؤال می‌کند از افراد دروازه ساعات را نشان می‌دهند می‌رود می‌نشیند ـ من این را از مرحوم آقا شنیدم، از خود ایشان هم شنیدم البتّه به‌طور مجمل نه مفصل ـ بعد ایشان می‌گوید که نشست و چپق می‌کشید (حاج هادی چپق می‌کشید) می‌گفت: چپقش درآورد و شروع کرد کشیدن و اینها، یک مدتی که گذشت، یک‌مرتبه برای او آن مشاهده حاصل شد و تمام جریانات را مو به مو طبق آنچه را که مقاتل گفتند تا رفتن به مجلس یزید و فلان و همه را ایشان مشاهده کرده بود. مرحوم آقا می‌فرمودند: «با تواریخ و با مقاتل عیناً تطبیق می‌کرد» آنچه را که ما شنیدیم.1

    1. رجوع شود به افق وحی، ص 114.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

19
  • این یکی از آن مواردی بوده که به‌طور مفصل ایشان دیده است. دو سه مورد دیگر بوده که قضایای کربلا را دیده است، رفتن از مدینه به کربلا را دیده و جزئیات شهادت مثلاً بعضی از اصحاب را دیده از جمله حضرت عبدالله رضیع را دیده و اینها چیزهای جزئی جزئی بوده مثلاً در یک وقت یک قضیّه را دیده بود ولی یکی دو بار خیلی به‌طور ممتد و مستمر دیده بود. لذا ایشان بعضی از اوقات به روضه خوان‌ها ایراد می‌کرد خود حاج هادی ایراد می‌کرد می‌گفت: «این حرفت غلط است.» بله!

  • تلمیذ: دروازه ساعات را در واقع ورود اهل‌بیت مفصلش ورود به شام؟

  • استاد: از ورود اهل‌بیت به شام (نه‌خیر!) از آنجا به بعد را و رفتن مجلس یزید را تا آن جاها

  • تلمیذ: قضیّه مهلاً مهلا چطور؟

  • استاد: این را من از ایشان سوال نکردم. یعنی؟

  • تلمیذ: کلاًّ

  • استاد: نه من نه تحقیق نکردم، ولی بنده خودم دیدم تحقیق خاصی نسبت به این نکردم. خودم هم تا به حال جایی نخواندم، چون من مقتلی که می‌خوانم حالا مستند به لهوف و یا اینها است 

  • تلمیذ: بعضی‌ها نقل می‌کنند که سر حضرت علی اصغر را هم بالای نی بوده؟

  • استاد: نه

  • تلمیذ: این‌قدر دیگر چیز نبوده؟

  • استاد: بله. نه این اصلاً آنجا آنها متوجه نشدند. راجع به این داریم که حضرت در کنار خیام یک قبری که در همان‌جا این را دفن کردند1 بعد امام سجاد این را ملحق کردند.2 لذا بعید است یک هم‌چنین چیزی بوده

  • تلمیذ: این ما قبل آن بوده بعضی‌ها می‌گویند روی سینه دفن کردند؟

  • استاد: بله

  • تلمیذ: در بین شهدایی که خود امام حسین دفن کردند هیمن حضرت علی اصغر را دفن کردند؟

  • استاد: بله .

  • حالات جناب عابس

  • استاد: اینها مختلف بودند قطعاً حتی القی اللهی که عابس گفته3 به معنای صرف مردن نبوده اما حالا نیاز به فصوص خواندن هم آخر ندارد!حالا نگویند که خیلی از اینها فصوص نخواندند قبل از فصوص هم بودند کسانی که [ ازاین حرفها را زده‌اند]؟ و در این مسائل بوده‌اند

    1. مقتل الحسین علیه‌السلام، خوارزمی، ج 2، ص 37.
    2. رجوع شود به مقتل الحسین علیه‌السلام، آل‌بحر‌العلوم، ص 466 ـ 470.
    3. مقتل الحسین علیه‌السلام، خوارزمی، ج 1، ص 286:
      «... ثم تقدم إلى مسلم رجل من همدان يقال له عابس الشاكري، فقال: أما بعد- فإني لا اخبرك عن الناس بشي‌ء، فإني لا أعلم ما في أنفسهم، و لكن أخبرك عما أنا موطّن عليه نفسي، إني، و اللّه لأجيبنكم إذا دعوتم، و لاقاتلنّ معكم عدوكم، و لأضربنّ بسيفي دونكم أبدا، حتى ألقى اللّه، و أنا لا اريد بذلك إلا ما عنده

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

20
  • حالا القی الله یعنی خدا را ببینم یعنی دیگر بدون واسطه ببینم دیگر بدون حجاب ببینم خودم را تسلیم کنم بیندازم و أنانیت من برود یا استقلال من برود، وضعیت من برود. عابس دارای یک هم‌چنین حالاتی بوده البتّه این‌طور به نحو موقت داشته عابس در آن کوفه از رفقای مسلم بوده و حبیب بوده و اینها مجلس داشتند با هم در آنجا با هم گعده داشتند و چیز داشتند از قبل یعنی افراد خاص مربوط به اهل ولاء بودند مراتب بله.آنجا کارشان بدون حساب نبوده، یعنی اهل ذکر بودند اهل برنامه بودند. منتهی خب این بالاتر از همه‌شان حبیب بوده که در حول او اجتماع داشتند حتّی مسلم بن عوسجه از حبیب دستور می‌گرفته و با او بله حشر و نشر داشتند و کارهایشان را با اجازۀ او انجام می‌دادند. مثلاً حبیب به عنوان حکم نمایندۀ امام بوده در این جمع افراد درکوفه؛ آن‌طور که نقل می‌کنند و از مسئله بر می‌آید.1 لذا خود عابس هم خب مراتبی را شاید چیز کرده اما آن جنبه‌هایی که در روز عاشورا هست بعداً پیدا شد، آن موقع نبوده

  • تلمیذ: عدم حس حدید؟

  • استاد: بله

  • تلمیذ: عدم حس حدید؟

  • استاد: بله آنها نبوده

  • تلمیذ:جمله‌ای سابق شما فرمودید عابس در مقام فنا بوده؟

  • استاد: عرض کردم آن مربوط به عاشوراست

  • تلمیذ: خود عبارت حتّی القی الله در واقع غایت را، نه علت را، من می‌جنگم برای اینکه به لقاء برسم این علت را نمی‌رساند که مقاتلۀ من و شمشیر زدنم برای رسیدن به لقاء خدا است این غایت است حتّی القی الله از لحاظ عبارت که غایت این کار من تا مثلاً به کشتن من برسد تا به مردن من برسد من این ‌کار را انجام می‌دهم؟

  • استاد: خب البتّه حتّی جنبۀ علت هم می‌تواند پیدا بکند، علت غائی، می‌تواند ولی خب منافات ندارد حالا نباشد یعنی من تسلیم هستم تا به این نقطه‌ای که دیگر خدا را زیارت کنم ملاقات کنم

    1. رجوع شود به الفتوح، ج 5، ص 34؛ إبصار العین، ص 100 ـ 107.

سرّ شهادت حضرت علی اصغر وتفاوت واقعه عاشورا با سائر وقائع - سند حقانیت عاشورا

21
  • تلمیذ:چون یک عبارت هم بعدش دارد و لاارید بذلک الا ما عندالله که این ما عندالله که در واقع می‌آید یعنی یک مراتبی پایین‌تر از لقاءالله؟ 

  • استاد: بگویید ﴿وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقَى﴾1

  • تلمیذ: نه این عند

  • استاد: بله

  • تلمیذ: این عندالله با ...

  • استاد: نه این جنبۀ ظرف و مظروف این دقت‌های حکیمانه شما..

  • تلمیذ: نه من فقط دارم نقل قول می‌کنم آن بنده خدایی که صحبت شد و بحث شد آن بنده خدا می‌گفت این با آن لقاءالله خلاصه...

  • استاد: نه این مطالب را نمی‌توانیم ما مطرح کنیم این مقصود و منظور آنها اصلاً مسائل معرفتشان و اینها خیلی بالاتر از اینها بوده! البتّه خب در آنها افرادی بودند که عادی بودند بعداً برای آنها تنبه پیدا شد امثال حر و اینها هم بودند بله خوش به حالشان علی کل حال خوش به حالشان که خدا توفیق بدهد به ما که آنها را اسوه قرار بدهیم آنها را اسوه قرار بدهیم. در این دنیای بلبشو که دارید خودتان می‌بینید که چه خبر است!!.

    1. سوره قصص (28) آیه 60؛ سوره شوری (42) آیه 36.