اختلاف مادر و همسر
با سلام و آرزوی توفیق برای شما
اینجانب با اینکه سالها از ازدواجم می گذرد و 2 پسر دارم لکن از اول مادرم با همسرم هم ساز نبودند و این قضیه بقدری جدی شد که مادرم آن را به من هم تعمیم داد و در رفتارش با من هم اثر گذاشت علت عمده اختلاف هم ابتدا تفاوت سطح فرهنگ دینی ، رعایت مسائل شرعی و... توسط همسرم بود خانواده ایشان مذهبی قدیمی و خود همسرم فوق لیسانس فلسفه می باشد. با آمدن عروس های بعدی که دلخواه مادرم هستند، حالت های تبعیضی بدی در خانواده ما بین من و همسر ، و برادران و همسرانشان پدیدار شد. به توصیه دوستان مدتی نسبتا طولانی به خانه پدری نرفتم تا قضایا کمرنگ شوند ولی این هم موثر نبود . مادرم کاری کرده که تمام خاله ها و دائی و فامیل با ما قطع ارتباط شده اند و علنا هم به این موضوع اعتراف می کند طوری که حتی فکر کردم شاید مرا با دعا بسته که فامیل با وجود دیدن مسائل باز هم با من بد هستند. حتی صمیمیت با برادرانم تحت الشعاع قرارگرفته است با این که من برادر بزرگتر هستم الحمد لله پدرم اهل نماز شب و با من همدل است ولی نمی تواند نظر مادرم را برگرداند و فقط گاهی از عروس بزرگش نزد مادرم تعریف می کند.
الان طوری شده که می ترسم نزد مادرم بروم نکند که سر مسائلی بحثمان شود با این وجود زمان این قضایا طولانی شده است . نمی دانم چکار کنم و مشکل من هم این است که نکند حدود شرعی را در خصوص او رعایت نکنم یا گاهی در درگیری های لفظی ،عاق شوم هر کار خوبی هم که برای او می کنم انتظاراتش طوری است که تشکری در کار نیست و حتی بخاطر بهانه های واهی،مرگ مادر زنم را به او تسلیت نگفت .
لطفا راهنمائی کنید که چکار باید کنم که خدا از من ناراضی نشود و سد راه سیر وسلوک من نشود؟
خداوند به شما جزای خیر دهد ضمنا من از علاقمندان سخنرانی های حضرت علامه بوده و به آنها از طریق اینترنت گوش می دهم. متشکرم
اینجانب با اینکه سالها از ازدواجم می گذرد و 2 پسر دارم لکن از اول مادرم با همسرم هم ساز نبودند و این قضیه بقدری جدی شد که مادرم آن را به من هم تعمیم داد و در رفتارش با من هم اثر گذاشت علت عمده اختلاف هم ابتدا تفاوت سطح فرهنگ دینی ، رعایت مسائل شرعی و... توسط همسرم بود خانواده ایشان مذهبی قدیمی و خود همسرم فوق لیسانس فلسفه می باشد. با آمدن عروس های بعدی که دلخواه مادرم هستند، حالت های تبعیضی بدی در خانواده ما بین من و همسر ، و برادران و همسرانشان پدیدار شد. به توصیه دوستان مدتی نسبتا طولانی به خانه پدری نرفتم تا قضایا کمرنگ شوند ولی این هم موثر نبود . مادرم کاری کرده که تمام خاله ها و دائی و فامیل با ما قطع ارتباط شده اند و علنا هم به این موضوع اعتراف می کند طوری که حتی فکر کردم شاید مرا با دعا بسته که فامیل با وجود دیدن مسائل باز هم با من بد هستند. حتی صمیمیت با برادرانم تحت الشعاع قرارگرفته است با این که من برادر بزرگتر هستم الحمد لله پدرم اهل نماز شب و با من همدل است ولی نمی تواند نظر مادرم را برگرداند و فقط گاهی از عروس بزرگش نزد مادرم تعریف می کند.
الان طوری شده که می ترسم نزد مادرم بروم نکند که سر مسائلی بحثمان شود با این وجود زمان این قضایا طولانی شده است . نمی دانم چکار کنم و مشکل من هم این است که نکند حدود شرعی را در خصوص او رعایت نکنم یا گاهی در درگیری های لفظی ،عاق شوم هر کار خوبی هم که برای او می کنم انتظاراتش طوری است که تشکری در کار نیست و حتی بخاطر بهانه های واهی،مرگ مادر زنم را به او تسلیت نگفت .
لطفا راهنمائی کنید که چکار باید کنم که خدا از من ناراضی نشود و سد راه سیر وسلوک من نشود؟
خداوند به شما جزای خیر دهد ضمنا من از علاقمندان سخنرانی های حضرت علامه بوده و به آنها از طریق اینترنت گوش می دهم. متشکرم
هوالعلیم
رعایت ادب و احترام نسبت به مادر واجب است شما به دیدن مادر بروید و با سخنان خوش، دل او را بدست آورید. ولی از آن طرف آسوده خاطر باشید و این امور در نفس و راه شما تزلزل ایجاد ننماید. خداوند برای هر شخصی امتحانی قرار داده است با توکل بر او از عهدۀ امتحان بر آئید.
رعایت ادب و احترام نسبت به مادر واجب است شما به دیدن مادر بروید و با سخنان خوش، دل او را بدست آورید. ولی از آن طرف آسوده خاطر باشید و این امور در نفس و راه شما تزلزل ایجاد ننماید. خداوند برای هر شخصی امتحانی قرار داده است با توکل بر او از عهدۀ امتحان بر آئید.