گروه پرسشاخلاق وعرفان
کدرهگیری 282
تاریخ ثبت 1439/02/15
آیت‌اللَه سید محمدمحسن حسینی طهرانی

درموردمذهب ابن عربي


بسمه تعالي
پس ازعرض سلام وآرزوي قبولي طاعات وعبادات
جناب آيت اللَه حسيني تهراني معتقدبه تشيع ابن عربي هستند.بنده دراين مورد مي خواستم مطالبي راازايشان سؤال کنم:
1 ابن عربي درفتوحات فضائلي رابراي خلفاي سه گانه برمي شمارد که برخي ازآنهاراشايدبسياري ازاهل سنت هم اعتقادنداشته باشندتاچه رسدبه شيعيان.ممکن است گفته شودکه ابن عربي مجبوربه تقيه بوده است.ولي اقتضاي تقيه اين است که انسان تشيع خودش رادربين مخالفين اظهارنکندنه اين که براي خلفا فضيلتهاي جعلي بتراشدويانقل کندومهرتاييد برعقايدباطل اهل سنت بزند. واقعا اين گونه تقيه کردن جزء سيره کداميک ازحضرات معصومين عليهم السلام بوده است؟
2 ابن عربي درجلددوم فتوحات باطن شيعيان رابصورت خنزيرمي داند.آيا اين هم ازلوازم تقيه است؟
3 ابن عربي درجلداول فتوحات براي برخي ازفروع فقهي اسراري راذکرمي کندکه اين فروعات مطابق با فقه اهل سنت است .مانند:مسح تمام سر،مسح الاذنين وتجديدالماء لهما،مسح برعمامه،غسل الرجلين،مسح علي الخف ودرباب نواقض وضوازقبيل مس النساء ،مس الذکروالضحک في الصلاة . سؤال اين است که چگونه مي توان براي احکامي ساختگي که اصلا درشريعت وجودندارند اسراري قائل شد؟
ازپاسخ جنابعالي تشکرمي کنم.
هوالعلیم
تقیه مراتب مختلفی دارد. آیا گفتن أمیرالمؤمنین به منصور دوانیقی از ناحیهی امام صادق علیه السلام را چگونه توجیه میکنید در حالی که اطلاق آن حتی بر سایر معصومین حرام است؟ نماز خواندن پشت سر ابوبکر و عمر و عثمان توسط أمیرالمؤمنین چه صورتی دارد، آیا تأیید نیست؟ اگر ابن عربی آن مطالب را نمیگفت نمیگذاشتند که یک سطر از نوشتجات او اکنون به دست ما برسد. علاوه بر این مطالبی که دربارهی ائمه علیهم السلام به خصوص حضرت بقیة اللـۀ أرواحنا له فداه گفته جای شکی در تشیع این رادمرد الهی باقی نمیگذارد. آیا معنی تقیه و مصداق آن هنوز برای شما در این حال و روزگار روشن نشده است؟!
2ـ و اما مسئلهی خنزیر، ابن عربی گفته که روافض را به صورت خنزیر میدیده است و رفض به معنی کناره گیری از دین است، نه صرفا تشیّع. مضافاً به اینکه در بعضی از نسخ اصلی، این عبارت نمیباشد.
3ـ اسرار برای اصل حکم و تکلیف است، نه خصوصیت و مصداق آن. زیرا بر اساس تقیه گفته است. و دلیل این مسئله تصریح او در فتوحات به بعضی از تکالیف بر مبنای تشیّع است. در حالی که هیچیک از فقهاء اهل سنّت قائل نیستند.