عدم امکان خطاء و اشتباه در مسایل اجتماعی و تربیتی نسبت به اولیاء الهی
با سلام خدمت حضرت آیت اللَه طهرانی حفظه اللَه به حق محمد و آله الطاهرین بنده از مریدان (گرچه به زبان و نه درعمل) مرحوم علامه طهرانی و مرحوم حداد روحی لهما فداه میباشم و ایشان را آینه تمام نمای حضرت حداد در اواخر عمر شریفشان و نیز اکمل اولیا اللَه بعد از وفات استادشان می دانم و نیز از نظر فقه و اعلمیت ظاهری نیز اعلم علمای زمان خود و نیز جناب عالی را اعلم علمای حال حاضر می دانم ( خدا شاهد است که حقیر تملق نمیکنم) اما برای حقیر سؤالی پیش آمده است: شما در مقاله الولایه فرموده اید: ولی خدا نسبت به مسائل اجتماعی و دستورات تربیتی و اوامر و نواهی در او امکان اشکال منتفی ست و همین طور نسبت به مسائل احکام و مبادی شرع و اطلاع بر ملاکات احکام دارای قطع و یقین است و بواسطه اشراب از حقیقت ولایت امام علیه السلام هیچ خطایی در او متصور نخواهد بود، گرچه می دانم شما در قبال ادراکی که نسبت به مرتبه حضرت علامه طهران دارید اصلا وجودی را در قبال ایشان برای خود حس نمیکنید و بصیرانه نه کورکورانه مبانی تان همان مبانی علامه است در حد سعه وجود شریفتان اما برخی اختلاف نظر های خرد شما در برخی مسائل با مرحوم علامه مانند اینکه اگر حقیر اشتباه نکنم آقا قائل به قرعه بودند و نظر شما تصنیف ملک می باشد و یا آقا به طور کل الکل را نجس می دانستند یعنی تخمیر را حکم به مایع می کردند و شما نظرتان این نیست ؟ خوب درباره تعلیقه شما بر صلاه الجمعه خوب ایشان این رساله را در زمانی نگاشته بودند که هنوز به مراتب عالیه کمال و به مرتبه فنا و بقا نرسیده بودند و حواشی شما بر این رساله منطقی بوده است و نیز می دانم شما در هر لحظه و هر آنی تنها امام علیه السلام را مد نظر دارید ولی این شبهه در دل من باقی مانده است اعتقاد من به مرحوم علامه طهرانی به عنوان ولی کامل بلکه از جامعترین عرفا از صدر اسلام تا کنون و اعتماد بر حضرتعالی به عنوان ادمه دهنده این مکتب که همان مکتب امام صادق است باعث طرح این سؤال شد لطفا مساله را برای حقیر روشن نمایید خداوند به همه ما توفیق عبد شدن عنایت فرماید به حق محمد و آله الطاهرین.
هوالعلیم
البتّه مطالبی را که راجع به بنده فرمودید از حسن نظر و دیدۀ اغماض سرکار است و امّا راجع به اختلاف در آراء باید به عرض برسانم:
اولیای الهی چنانچه عرض کردم در تشخیص تکالیف و تبیین موضوعات مسائل بر اساس روش و سنّت ظاهریّه عمل می نمایند و چه بسا تحوّل و تبدّل هائی در کیفیّت فتوی برای آنان حاصل می شود مگر در مواردی که خود جنابعالی در متن سؤال اشاره کردید و این قاعده نسبت به مرحوم علّامه طهرانی قدّس سرّه نیز ساری و جاری بود و اگر ملاحظه کرده باشید ایشان رساله صلوة جمعه را در نجف تحریر فرموده بودند و نسبت به اقامه آن در زمان غیبت بدون حاکم اسلامی قایل به حرمت بودند ولی در اواخر عمر شریف از این فتوی عدول کرده و قایل به استحباب شدند. حقیر با توجّه به همان ادلّه قایل به وجوب تعیینی و عینی می باشم یعنی چه در زمان معصوم علیه السّلام و چه در حکومت اسلام وچه در سایر حکومت ها نماز ظهر روز جمعه در صورت اجتماع شرائط دو رکعت خواهد بود و باید با خطبه انجام شود و بر همین قیاس.
البتّه پر واضح است که حقیر مدّعی مصونیّت از خطاء نمی باشم و خود را ریزه خوار سفره إنعام بزرگان می دانم و متابعت از روش خویش را بر اساس دستور آنان انجام می دهم و در ضمن متذکّر می شوم که در هر جا احساس کنم دستور آنان در محدودۀ فراقانونی از سنّت و روش مستمرّه است لحظه ای در کنار گذاشتن حکم و تکلیف مستفاد از ادلّه و متابعت از آراء بزرگان درنگ نخواهم کرد.
البتّه مطالبی را که راجع به بنده فرمودید از حسن نظر و دیدۀ اغماض سرکار است و امّا راجع به اختلاف در آراء باید به عرض برسانم:
اولیای الهی چنانچه عرض کردم در تشخیص تکالیف و تبیین موضوعات مسائل بر اساس روش و سنّت ظاهریّه عمل می نمایند و چه بسا تحوّل و تبدّل هائی در کیفیّت فتوی برای آنان حاصل می شود مگر در مواردی که خود جنابعالی در متن سؤال اشاره کردید و این قاعده نسبت به مرحوم علّامه طهرانی قدّس سرّه نیز ساری و جاری بود و اگر ملاحظه کرده باشید ایشان رساله صلوة جمعه را در نجف تحریر فرموده بودند و نسبت به اقامه آن در زمان غیبت بدون حاکم اسلامی قایل به حرمت بودند ولی در اواخر عمر شریف از این فتوی عدول کرده و قایل به استحباب شدند. حقیر با توجّه به همان ادلّه قایل به وجوب تعیینی و عینی می باشم یعنی چه در زمان معصوم علیه السّلام و چه در حکومت اسلام وچه در سایر حکومت ها نماز ظهر روز جمعه در صورت اجتماع شرائط دو رکعت خواهد بود و باید با خطبه انجام شود و بر همین قیاس.
البتّه پر واضح است که حقیر مدّعی مصونیّت از خطاء نمی باشم و خود را ریزه خوار سفره إنعام بزرگان می دانم و متابعت از روش خویش را بر اساس دستور آنان انجام می دهم و در ضمن متذکّر می شوم که در هر جا احساس کنم دستور آنان در محدودۀ فراقانونی از سنّت و روش مستمرّه است لحظه ای در کنار گذاشتن حکم و تکلیف مستفاد از ادلّه و متابعت از آراء بزرگان درنگ نخواهم کرد.