رعایت بردباری در معاشرت با بستگان مخالف
بسم اللَه الرحمن الرحیم
سلام علیکم آقا بعد ازاینکه حقیر با این مکتب آشنا شدم حدود سه سال است و شاید قدری بیشتر! در یکی ازشهرستان ها زندگی میکنیم خوب دیگر به لطف خدا پوشیه میزنم و ارتباط با نامحرم را هم سعی کرده ام طبق مسایلی که گفته شده انجام دهم و نه سلام میدهم و در مهمانی ها هم جایی که نامحرم باشد نمی روم. نوروز هم همانطور که فرمودید بدعت است دیگر نمیرویم و...تاجایی که مطلع شدم و توان دارم ولی آقا این مسایل خوب برای هم فامیل خودم و هم همسرم غیر قابل قبول و سنگین است و با ماخیلی بد رفتاری ها شده . مادر شوهرم چند مرتبه جلوی همسرم بحث کرد و هر چه دلش خواست به بنده گفت البته خوب رفتارحقیر هم میدانم کامل که صحیح نیست. دفعه اول هر چه مادر شوهرم گفت من هم خواستم دفاع کنم و جواب دادم که اوضاع بدتر شد خودم هم گفتم کاش سکوت میکردم. و به اصرار همسرم دوباره منزلشان رفتم این دفعه هم هر چه خواست گلایه کرد ولی حقیر سکوت کردم و هیچ نگفتم و از آنروز به بعد الان حدود دو سال گذشته و چون همسرم از من میخواهد میروم ولی دیگر نمیتوانم مادر شوهرم را ببخشم و هرچه هم دعا میکنم کینه او از دلم در نمی آید از او میترسم واقعا میترسم اصلا دوست ندارم در چشم او نگاه کنم و با او روبرو شوم. همسرم دوست دارد وقتی او نیست منزل مادرش بروم .
سلام علیکم آقا بعد ازاینکه حقیر با این مکتب آشنا شدم حدود سه سال است و شاید قدری بیشتر! در یکی ازشهرستان ها زندگی میکنیم خوب دیگر به لطف خدا پوشیه میزنم و ارتباط با نامحرم را هم سعی کرده ام طبق مسایلی که گفته شده انجام دهم و نه سلام میدهم و در مهمانی ها هم جایی که نامحرم باشد نمی روم. نوروز هم همانطور که فرمودید بدعت است دیگر نمیرویم و...تاجایی که مطلع شدم و توان دارم ولی آقا این مسایل خوب برای هم فامیل خودم و هم همسرم غیر قابل قبول و سنگین است و با ماخیلی بد رفتاری ها شده . مادر شوهرم چند مرتبه جلوی همسرم بحث کرد و هر چه دلش خواست به بنده گفت البته خوب رفتارحقیر هم میدانم کامل که صحیح نیست. دفعه اول هر چه مادر شوهرم گفت من هم خواستم دفاع کنم و جواب دادم که اوضاع بدتر شد خودم هم گفتم کاش سکوت میکردم. و به اصرار همسرم دوباره منزلشان رفتم این دفعه هم هر چه خواست گلایه کرد ولی حقیر سکوت کردم و هیچ نگفتم و از آنروز به بعد الان حدود دو سال گذشته و چون همسرم از من میخواهد میروم ولی دیگر نمیتوانم مادر شوهرم را ببخشم و هرچه هم دعا میکنم کینه او از دلم در نمی آید از او میترسم واقعا میترسم اصلا دوست ندارم در چشم او نگاه کنم و با او روبرو شوم. همسرم دوست دارد وقتی او نیست منزل مادرش بروم .
هوالعلیم
کدورت را از دل بیرون کنید و بدانید که ظرفیّت افراد مختلف است. شما سعۀ صدر داشته باشید.
کدورت را از دل بیرون کنید و بدانید که ظرفیّت افراد مختلف است. شما سعۀ صدر داشته باشید.