مشکلات ازدواج
با سلام
دختری هستم 30 ساله مجرد دارای دو خواهر کوچکتر از خود هستم که تفاوت سنی ام با انها به ترتیب 1و 9 سال است من فرزند اول خانواده هستم خواهر کوچکتر از من 5 سال پیش ازدواج کردو دارای یک فرزند می باشد و حالا خواهری که 9 سال ازمن کوچکتر است قصد ازدواج دارد و خانواده و خواهرم راضی به این وصلت هستند و به خانواده پسر هم تا حدی جواب مثبت داده اند و این مسئله به شدت در روحیه من تاثیر گذاشته به طوری که کمتر با خانواده صحبت می کنم و احساس افسردگی و ناراحتی شدید دارم با اینکه دختری هستم که ازنظر قیافه ظاهری بهتر از خواهرم هستم اما تا کنون با تمام دعاهایی که کرده ام قسمتم به ازدواج نشده است دیگر از همه چیز نا امید شده ام و هم اکنون هم خانواده ام من را در کار انجام شده قرار داده اند و ازمن می خواهند که نظرم را بیان کنم و من که بسیار از انها دلگیر هستم ( به دلیل نادیده گرفتن احساسات من) راضی به جواب دادن نیستم و هر چه به انها می گویم که خودتان هر کاری که به صلاح می دانید انجام دهید و من را به حال خودم بگذارید قانع نمی شوند و من تصمیم دارم که در هیچ یک از مراسمهای خواهرم شرکت نکنم و به حال خودم باشم اما باز خانواده ام با این کار من هم مخالف هستند و می گویند که تو باید در همه مراسم باشی و گرنه ما به خانواده پسر جواب رد می دهیم بر خلاف میل باطنیمان و من نمی دانم چه کنم
خودم را نادیده بگیرم و بر خلاف میلم و با ناراحتی تمام راضی شوم که می دانم این امر به شدت به روحیه من ضربه می زند
یا اینکه سر حرف خودم باشم و راضی نشوم
خواهشمندم من را راهنمایی کنید
دختری هستم 30 ساله مجرد دارای دو خواهر کوچکتر از خود هستم که تفاوت سنی ام با انها به ترتیب 1و 9 سال است من فرزند اول خانواده هستم خواهر کوچکتر از من 5 سال پیش ازدواج کردو دارای یک فرزند می باشد و حالا خواهری که 9 سال ازمن کوچکتر است قصد ازدواج دارد و خانواده و خواهرم راضی به این وصلت هستند و به خانواده پسر هم تا حدی جواب مثبت داده اند و این مسئله به شدت در روحیه من تاثیر گذاشته به طوری که کمتر با خانواده صحبت می کنم و احساس افسردگی و ناراحتی شدید دارم با اینکه دختری هستم که ازنظر قیافه ظاهری بهتر از خواهرم هستم اما تا کنون با تمام دعاهایی که کرده ام قسمتم به ازدواج نشده است دیگر از همه چیز نا امید شده ام و هم اکنون هم خانواده ام من را در کار انجام شده قرار داده اند و ازمن می خواهند که نظرم را بیان کنم و من که بسیار از انها دلگیر هستم ( به دلیل نادیده گرفتن احساسات من) راضی به جواب دادن نیستم و هر چه به انها می گویم که خودتان هر کاری که به صلاح می دانید انجام دهید و من را به حال خودم بگذارید قانع نمی شوند و من تصمیم دارم که در هیچ یک از مراسمهای خواهرم شرکت نکنم و به حال خودم باشم اما باز خانواده ام با این کار من هم مخالف هستند و می گویند که تو باید در همه مراسم باشی و گرنه ما به خانواده پسر جواب رد می دهیم بر خلاف میل باطنیمان و من نمی دانم چه کنم
خودم را نادیده بگیرم و بر خلاف میلم و با ناراحتی تمام راضی شوم که می دانم این امر به شدت به روحیه من ضربه می زند
یا اینکه سر حرف خودم باشم و راضی نشوم
خواهشمندم من را راهنمایی کنید
هوالعلیم
مسئله ازدواج از مسائلی است که انسان به وضوح تقدیر ومشیت الهی را درآن مشاهده می کند ، بنابر این شما با تسلیم در برابر اراده پروردگار واستعانت از او در همه این مراسم شرکت کنید وشاید همین عبور شما از مسائل نفسانی و گذشت شما راه را برای رسیدن به آینده ای دل پذیر فراهم کند.
مسئله ازدواج از مسائلی است که انسان به وضوح تقدیر ومشیت الهی را درآن مشاهده می کند ، بنابر این شما با تسلیم در برابر اراده پروردگار واستعانت از او در همه این مراسم شرکت کنید وشاید همین عبور شما از مسائل نفسانی و گذشت شما راه را برای رسیدن به آینده ای دل پذیر فراهم کند.