دیدگاه آقای قاضی پیرامون حافظ و مولانا

و محی الدین عربی و ابن الفارض

10007
مشاهده متن

پدیدآورعلامه آیت‌اللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی

گروه اخلاق وحکمت وعرفان


توضیحات

ديدگاه آیة الحق مرحوم حاج سید علی قاضي رضوان الله علیه در مراتب بعضي از عرفاء و شعراء

/5
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد

دیدگاه آقای قاضی پیرامون حافظ و مولانا - و محی الدین عربی و ابن الفارض

1
  • هو العلیم

  •  

  • دیدگاه مرحوم قاضی در مراتب بعضی از عرفاء و شعراء

  •  

  • حضرت علامه آیة اللَه حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی

  •  

  • مطلع انوار، جلد ٢، صفحه ٥٥

دیدگاه آقای قاضی پیرامون حافظ و مولانا - و محی الدین عربی و ابن الفارض

2
  • بسم اللَه الرحمن الرحیم

  • مرحوم قاضی ـ رضوان اللَه علیه ـ سعدی شیرازی را اهل حال و سلوک نمی‌دانستند، بلکه وی را دانشمندی حکیم تعبیر می‌نمودند و می‌فرمودند: اشعار او ﴿مِمَّا لَمْ يذْكرِ اسْمُ اللَه عَلَيه﴾1 است؛ آری یک غزل دارد که انصافاً خوب سروده است و آن این است:

  • به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست***عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
  • به غنیمت شِمُر ای دوست، دم عیسی صبح***تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست
  • نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل***آنچه در سرّ سویدای بنی‌آدم از اوست
  • به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست***به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست
  • زخم خونینم اگر به نشود به باشد***خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست
  • غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد***ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست
  • پادشاهی و گدائی بر ما یکسانست***که برین در همه را پشت عبادت خم از اوست
  • سعدیا گر بکند سیل فنا خانۀ دل***دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست2
  • امّا ملاّی رومی را عارفی رفیع مرتبه می‌دانستند و به اشعار وی استشهاد می‌نمودند و او را از شیعیان خالص أمیرالمؤمنین علیه السّلام می‌شمردند و قائل بودند که محال است شخصی به مرحلۀ‌ کمال انسانی برسد و ولایت برای او مشهود نگردد و می‌فرموده‌اند:

  • «وصول به توحید فقط از ولایت است و ولایت و توحید یک حقیقت است؛ بنابراین بزرگان از معروفین و مشهورین از عرفاء که اهل سنّت بوده‌اند یا تقیه می‌کرده‌اند و در باطن شیعی بوده‌اند و یا به کمال نرسیده‌اند.»

  • به محیی الدّین عربی و کتاب «فتوحات مکیۀ» او بسیار توجّه داشتند و می‌فرموده‌اند:

  • «محیی الدّین از عرفای کاملین است و در فتوحات وی شواهد و أدلّه‌ای فراوان است که او شیعه بوده است و مطالبی که مناقض با اصول مسلّمۀ اهل سنّت است بسیار است. محیی الدّین کتاب «فتوحات مکیه» را در مکۀ مکرّمه نوشت و سپس ـ تمام آن را که مجموعاً چهار جلد است ـ اوراق آن را بر روی سقف کعبه پهن کرد، و گذارد یک سال بماند تا به واسطۀ باریدن باران مطالب باطله‌ای اگر در آن است شسته شود و حقّ از باطل مشخّص گردد. پس از یک سال باریدن باران‌های پیاپی و متناوب چون اوراق گسترده را جمع نمود، مشاهده کرد که حتّی یک کلمه هم از آن شسته نشده و محو نگردیده است.3»

    1. سوره الأنعام (٦) قسمتی از آیه ١٢١.
    2. کلیات سعدی، طبع محمّد علی فروغی، مطبعۀ بروخیم، قسمت مواعظ سعدی، غزلیات عرفانی، ص ١١٨.
    3. برای اطلاع بیشتر پیرامون شخصیت والای محیی الدین عربی ـ رضوان اللَه علیه ـ به کتاب شریف روح مجرد ص ٣٠٩ و به همین مجموعه ج ٣ بخش محیی الدین عربی و ج ٥ بخش فلسفه و عرفان مراجعه شود. [محقّق]

دیدگاه آقای قاضی پیرامون حافظ و مولانا - و محی الدین عربی و ابن الفارض

3
  • مرحوم قاضی (ره) حافظ شیرازی را عارفی کامل می‌دانستند و اشعار مختلف آن را شرح منازل و مراحل سلوک تفسیر می‌نمودند، ولی معتقد بودند که ابن فارض مصری از وی أکمل است؛ و از دیوان حافظ و از اشعار ابن فارض در «نظم السّلوک» (تائیۀ کبری) و غیره بر این مطلب شواهدی ذکر می‌نموده‌اند؛ از جمله می‌فرمودند: در تمثیل و بیان أصالت عشق و تَیمان و محبّت خداوندی حافظ می‌گوید:

  • عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم *** با شیر اندرون شد و با جان به در شود1
  • [تفسیر اشعاری در باب عشق از ابن فارض مصری]

  • و همین محبّت و عشق را ابن فارض بدین عبارت بازگو می‌کند:

  • وعِندی مِنها نَشوَة قَبلَ نَشأتی***مَعی أبَدًا تَبقَی و إنْ بَلِی الْعَظمُ2
  • یعنی «عشق و مستی من از شراب او پیش از خلقت و ایجاد من است و همین طور إلی الأبد باقی خواهد ماند گرچه استخوانم بپوسد.»

  • حافظ ابتدای عشق را بدوِ خلقت مادّی و طبیعی گرفته و انتهایش را مرگ طبیعی می‌داند، امّا ابن فارض ابتدایش را قبل از خلقت (به هزار و هزاران سال یا بی‌نهایت پیش) و ختمش را أبداً تصوّر نمی‌کند، بلکه می‌گوید: این محبّت اصولاً خاتمه ندارد و إلی الأبد (به هزار و هزاران سال یا بی‌نهایت پس) باقی خواهد ماند.

  • و حقّاً ابن فارض در این بیت معنی تجرّد از زمان و مکان را برای نفس آدمی، و أبدیت و أزلیت را برای وی در سیر مدارج نزول و صعود، در این نکته گنجانیده است که شعر حافظ بدین ذروه نرسیده است.

  • ابن فارض در بیتِ پس از این بیت می‌گوید:

  • عَلَیک بِها صِرفًا، و إنْ شِئتَ مَزجَها***فعَدلُک عَن ظَلمِ الحبیبِ هُوَ الظُّلمُ
  • ظَلْم (با فتحۀ ظاء) به معنی آب دهان است، و معنی این بیت این طور می‌شود:

  • «بر تو باد به ذات و نفس محبوبه و عدم تجاوز و تنازل از آن به چیز دیگری! و اگر أحیاناً خواستی از ذات و نفس او تنازل کنی و آن ذاتِ صرف و نفس مجرّد و نور او را به چیز دیگری مخلوط و ممزوج نمائی، متوجّه باش که در این صورت فقط به آب دهان او تجاوز کن و آن را با ذات محبوبه درهم بیامیز! و مبادا غیر از آب دهن وی به چیزی غیر آن توجّه نمائی که این ستمی است بزرگ! بلکه یگانه ظلم.»

    1. دیوان حافظ، با تصحیح دکتر رشید عیوضی و دکتر اکبر بهروز، ص ٢٣٥.
    2. دیوان ابن فارض، طبع دار صادر بیروت سنه١٣٨٢، میمیه، ص ١٤٣، سطر ٣٥.

دیدگاه آقای قاضی پیرامون حافظ و مولانا - و محی الدین عربی و ابن الفارض

4
  • مرحوم قاضی می‌فرموده است: مراد از «ظَلم الحبیب» آل محمّد می‌باشند که در این بیت دعوت به توحید محض است، و استغراق در ذات أحدیت و عدم تنازل از آن به هر چیز دگری که فرض شود و تصوّر گردد. امّا آل محمّد علیهم السّلام در این تعبیر عرفانی راقی و کنایۀ بدیعۀ سلوکی به منزلۀ ظَلم الحبیب (یعنی آب دهان محبوبه که شیرین‌تر و خوشگوارتر و آرام‌بخش‌تر از هر چیز است) می‌باشند و از ذات محبوبه گذشته هیچ چیز به حلاوت آن نیست. در این صورت، در مقام کثرت و تنازل از آن وحدت حقیقیه فقطّ به آل محمّد علیهم السّلام تجاوز کن، و با آنان بیامیز که در هیچ یک از نشئآت عالم وجود از ملک و ملکوت به مثابۀ آنان موجودی آرام‌بخش‌تر، و به مانند ایشان از جهت سعۀ ولایت و گسترش آیتیت و أقربیت به ذات أحدیت، چیزی نیست.

  • مکیدن لبان و نوشیدن آب دهان محبوبه، از لحاظ قرب و فناء و اندکاک در هستی ذات و نفس محبوبه، بزرگ‌ترین و قوی‌ترین چیزی است که اتّحاد با خود محبوبه را می‌رساند و در صورت مزج و خلط وی با چیز دیگر از خود محبوبه حکایت می‌کند.

  • و در این تشبیه و استعارۀ بدیعۀ عرفانیه، آل محمّد علیهم السّلام را با حضرت ذات أحدیت و فناء و اندکاک در آن ذاتِ ما لا إسمَ لَهُ و لا رسمَ لَهُ چنان متّحد و واحد قرار داده است که أقرب از آن متصوّر نیست؛ بنابراین «ظَلم الحبیب» که در مقام بقاء ‌بعد از فناء ‌لازم و برای سالک ضروری است غیر از عترت حضرت ختمی مرتبت و آل محمّد نخواهد بود.

  • شاهد بر این معنی، این عارف بزرگ در یائیۀ خود می‌گوید:

  • ذَهَبَ العُمرُ ضیاعًا و انْقَضَی***باطِلاً إذ لَم أفُزْ مِنکم بشَیء
  • غَیرَ ما اُولِیتُ مِن عِقدِی ولا***عِترَة المَبعُوثِ حَقًّا مِن قُصَی1
  • «عمر من ضایع شد و به باطل گذشت؛ چرا که به من از حقیقت شما هیچ چیز نرسیده است و بدان کامیاب نشده‌ام غیر از عقد و گرۀ ولایت عترت برانگیخته شدۀ به حقّ از أولاد قُصَی (عترت و خاندان محمّد بن عبداللَه ... ابن قُصَی) که آن به من عنایت شده است.»

    1. دیوان ابن فارض، یائیه آن أوّلش این است: سآئقَ الأظْعَانِ یطْوِی الْبَیدَ طَی، ص ٢٥.

دیدگاه آقای قاضی پیرامون حافظ و مولانا - و محی الدین عربی و ابن الفارض

5
  • یعنی نتیجۀ یک عمر، سیر و سلوک إلی اللَه، وصول به ولایت عترت طاهره و گره خوردن و عقد ولآء ‌ایشان است که به طور مِنحَه و بخشش به من إعطاء شده و من از آن کامیاب و فائز گردیده‌ام.

  • از اینجا اوّلاً: به دست می‌آید که سیر و سلوک صحیح و بی‌غشّ و خالص از شوائب نفس أمّاره، بالأخره سالک را به عترت طیبه می‌رساند و از أنوار جمالیه و جلالیه ایشان در کشف حجب بهرمند می‌سازد، و ابن فارض که مسلَّماً از عامّه بوده و مذهب سنّت را داشته است و حتی کنیه و نامش «أبوحَفص عُمَر» است، در پایان کار و آخر عمر از شربت معین ولایت سیراب و از آب دهان محبوب أزل، سرشار و شاداب گردیده است.

  • عدم وصول به مقامات توحیدی بدون ولایت امامان شیعه

  • و ثانیاً: همان طور که مرحوم قاضی ـ قدّس اللَه نفسه ـ فرموده‌اند، وصول به مقام توحید و سیر صحیح إلی اللَه و عرفان ذات أحدیت ـ عزّ اسمه ـ بدون ولایت إمامان شیعه و خلفای راشدین از أولاد علی بن أبی‌طالب و بتول عذرآء‌ صلوات ‌اللَه علیهما‌ محال است؛ این امر دربارۀ ابن فارض مشهود و دربارۀ‌ بسیاری دیگر از عرفای عالی‌قدر همچون محیی الدّین عربی و ملاّ محمّد رومی و فرید الدّین عطّار نیشابوری و أمثالهم، به ثبوت و تحقّق پیوسته است.

  • مرحوم قاضی (ره) خواندن علم حکمت را مُغنی نمی‌دانستند؛ و بدون سیر و سلوک عملی و ریاضات شرعیه و عرفان عملی، می‌فرمودند مشکل حلّ شدنی نیست؛ امّا خواندن حکمت و فلسفۀ ملاّ صدرای شیرازی و حاجی سبزواری را مفید می‌دانسته‌اند. و وصی أرجمند ایشان، حضرت رضوان مقام، آیة اللَه حاج شیخ عبّاس قوچانی ـ قدّس سرّه ـ دوره‌های عدیده‌ای را در نجف اشرف از «شرح منظومه» و «أسفار اربعه» تدریس کرده‌اند.1

    1.  کتاب مطلع انوار، جلد ٢، صفحه٥٥.