4

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

9565
مشاهده متن

پدیدآورعلامه آیت‌اللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی

گروهسخنرانی‌های علامه طهرانی

مجموعهشرح دعای افتتاح

تاریخ 1397/09/10

جلسه‌های مجموعه (10 جلسه)

توضیحات

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان. اذن تکوینی و تشریعی خداوند به بندگانش برای دعا نمودن در هر زمان و شرایطی. استحباب أکید نمازهای نافله. روایتی بسیار مهم از حضرت صادق علیه السّلام راجع به نمازهای نافله. حکمت عدم وجوب نمازهای نافله. مصادیقی از تکالیف بسیار سخت شرایع سابق. سیره و ممشای رسول خدا در برداشتن حرَج و سختی از احکام. نعمت بزرگ دین آسان و سهل، حاصل زحمات و مرارت کشیدن‌های رسول خدا. رضوان خدا در نماز اوّل وقت، و غفران و گذشت خدا از نماز آخر وقت. نعمت بزرگ اسلام در اجازۀ برقراری ارتباط با خدا در هر زمانی و مکانی. تعالیم اسلام به استمداد از اسماء حسنای الهی برای رفع هر مشکل و گرفتاری. هانری کربن: «در وقت مناجات با خدا صحیفۀ سجادیّه را می‌خوانم و گریه می‌کنم». حکم وجوب فقط هفده رکعت نماز یومیّه، به جهت مراعات أضعف النّاس. اهمّیت و لزوم تلاوت قرآن در نماز. مهجور نمودن قرآن با اکتفا به قرائت سورۀ توحید در نماز. قرائت قرآن در نماز ار روی مصحف. إذن تکوینی خداوند به انسان‌ها در دعا نمودن. نعمت بزرگ دفع مزاج. توجّه به خدا حتّی در وقت تخلّی.

/16
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد صوت

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

1
  •  

  •  

  •  

  •  

  • مجلس چهارم

  •  

  •  

  •  

  •  

  •   

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

2
  •  

  •  

  • أعوذُ باللَه من الشّیطان الرّجیم

  • بسم اللَه الرّحمن الرّحیم

  • و صلّی اللَه علیٰ محمّدٍ و آله الطّاهرین

  • و لعنةُ اللَه علیٰ أعدائهم أجمعین مِن الآنَ إلیٰ قیامِ یوم الدّین

  •  

  •  

  • و أیقَنتُ أنّکَ أنتَ أرحَمُ الرّاحمینَ فی مَوضعِ العفوِ و الرَّحمة، و أشَدُّ المُعاقِبینَ فی مَوضعِ النَّکالِ و النَّقِمة، و أعظَمُ المُتَجَبِّرینَ فی مَوضعِ الکِبریاءِ و العَظَمة.

  • «من یقین دارم که تو دارای رحمت و منّت هستی در موضع عفو و رحمت، و معاقب هستی در موضع انتقام و پاداش، و جبّار و عظیم هستی در جایی که با کبریائیّت و سلطنت و عظمت و بزرگواریِ تو برخورد و مبارزه می‌شود.»

  • پروردگارا، وقتی تو را به این صفات یاد کردم و حمد و ثنای تو را بر اساس این صفات جمال و جلالت ذکر کردم، حال از تو تقاضاهایی دارم:

  • اللَهمَّ أذِنتَ لی فی دُعائِکَ و مَسألتِکَ؛ فَاسمَعْ یا سَمیعُ مِدحَتی، و أجِبْ یا رَحیمُ دَعوَتی، و أقِلْ یا غَفورُ عَثرَتی! فکَمْ یا إلَهی مِن کُربةٍ قد فَرَّجتَها، و هُمومٍ قد کَشفتَها، و عَثرةٍ قد أقَلتَها، و رحمةٍ قد نَشرتَها، و حلقةِ بلاءٍ قد فَکَکتَها!

  • «خداوندا! تو به من اذن دادی که تو را بخوانم و از تو سؤال و خواهش کنم. حال که به من اذن دادی؛ پس ای خدای شنوا، بشنو این مدحی که از تو 

  • می‌کنم! و ای پروردگار رحیم و مهربان، اجابت کن و ردّ مکن دعایی را که می‌کنم و تو را می‌خوانم! و ای پروردگار آمرزنده، در گذر از گناه و لغزش من!

  • گناهانی از من سر زده، و خطرات و لغزش‌هایی برای من پیدا شده، و گرفتاری‌ها و غمومی مرا احاطه کرده، و بلاهایی از هر طرف مرا در پوشش خود گرفته است که تو به رحمتِ رحیمیّتت مرا شامل شدی، و از همۀ گناهانم گذشتی، و مرا از همۀ خطرات و لغزش‌ها نجات دادی، و دست مرا در آن نقاط سخت و خطرناک گرفتی!»

  • پس برای تو یک امر بدیع و بی‌سابقه نیست؛ کارِ تو این است! و چون رویّه و روش تو این است، از تو تقاضا می‌کنم که این تقاضای مرا هم بپذیری و این مدح مرا قبول کنی و این چیزهایی را که از تو می‌خواهم به منصّۀ اجابت برسانی!

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

3
  • لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

  • اللَهمّ أذِنتَ لی فی دُعائِکَ و مَسألتِکَ؛ «تو به من اذن دادی که بیایم و از تو بخواهم!»

  • اگر خدا اذن نداده بود چه می‌شد؟ انسان اجازۀ دعا نداشت؛ او بنده است و خدا مولا است، و این مولا به این بنده اجازه نمی‌دهد که: تو بیا و عرض حاجت به آستان مقدّس ما بیاور! بلکه خودت باش و خودت و انانیّت و نفس خودت! هیچ راهی به ما نداری؛ تو بندۀ ما هستی و ما مولا، بنده را با مولا چه کار؟! خاک را با خورشید چه کار؟! «أینَ التّرابُ و رَبُّ الأربابِ؟!»1 ما را از خاک ـ پست‌ترین چیز ـ آفریدی؛ و تو هم ربُّ الأربابی، از همۀ ارباب‌ها بالاتر و از همۀ پروردگارها پرورنده‌تر هستی، و ربوبیّتت از همۀ رَب‌ها شدیدتر و بیشتر و عظیم‌تر است. بنابراین اگر به ما اذن نمی‌دادی، این عین واقع بود؛ نه اینکه اذنی که ما داریم تا دعایی و مسئلتی از تو کنیم، حقّی است برای ما! نه، هیچ حقّی نیست! بلکه فقط مرحمت و لطف تو است که این اذن را به ما دادی.

  • اذن تکوینی و تشریعی خداوند به بندگانش برای دعا نمودن در هر زمان و شرایطی

  • و اذن تو در دو مرحله است: یکی در مرحلۀ تکوین، و یکی هم در مرحلۀ تشریع؛ که هر وقت دلتان می‌خواهد، بگویید: یا اللَه! زمان و مکانی برایش قرار ندادی، کیفیّت و وضعیّت و موقعیّت خاصّی برایش قرار ندادی.

  • انسان نصف‌شب خدا را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید: یا اللَه! در روز می‌گوید: یا اللَه! وقت خاصّی ندارد. در حرکت می‌گوید: یا اللَه! در سکون می‌گوید: یا اللَه! در مشهد می‌گوید: یا اللَه! در طهران می‌گوید: یا اللَه! در مکّه می‌گوید: یا اللَه! در افغانستان می‌گوید: یا اللَه! در طیّاره می‌گوید: یا اللَه! در کشتی می‌گوید: یا اللَه! در هر جایی، مغرب یا مشرق می‌گوید: یا اللَه!

  • عجیب این است که خدا به ما اذن داده که هرجا بگوییم و او هم هر وقت که بگوییم، می‌شنود! این، عجب رادار و عجب تلگراف و عجب بی‌سیمی است که هر وقت و هرجا و از هر گوشه بگوییم: یا اللَه! او فوراً می‌شنود و بله هم می‌گوید!

    1. عبارتی است مشهور در لسان اهل علم. الله شناسی، ج ١، ص ٨٨: «خاک را چه مناسبت با پروردگار پرورش‌دهندگان؟!»

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

4
  • و این نه فقط اختصاص به ما‌‌‌‌‌‌‌ دارد، بلکه برای همۀ افراد است؛ نه فقط همۀ افراد، بلکه همۀ حیوانات و جنّ و انس و ملک و ماهی‌های زیر دریا و پرندگان فراز آسمان. اینها همه در اصلِ وجود و سرّشان به پروردگار متّصل‌اند، و در حدود إنّیّات و ماهیّات خود، می‌خواهند و تقاضا می‌کنند؛ و او هم إفاضۀ وجود می‌کند.

  • پس اذن هم در مرحلۀ تشریع است و هم در مرحلۀ تکوین. امّا در مرحلۀ تشریع، به ما اجازه داده است که همیشه بگوییم: یا اللَه! و همیشه نماز بخوانیم، و نماز اختصاص به زمان خاصّی ندارد.

  • استحباب أکید نمازهای نافله

  • آن نماز واجبی که انسان می‌خواند، برای اقلّ مأمومین و اضعف مأمومین است. در روایت داریم که رسول اللَه صلّی اللَه علیه و آله و سلّم فرمود: «این هفده رکعتی را که خدا واجب کرد به خاطر ضعفاء و اضعف مأمومین است.»1 چون از زن و مرد و ضعیف و قوی دیگر کسی نیست که از عهدۀ این هفده رکعت برنیاید، و همه برمی‌آیند؛ لذا واجب شد. امّا برای کسانی که می‌توانند راه را بیشتر طی کنند، مستحبّ مؤکّد است که نوافل را بجا بیاورند و باید دو برابر این مقدار نوافل بخوانند.2 و نوافل هم خیلی مهم است؛ مکتوبه است، یعنی نوشته شده است! مثل: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ﴾3 و ﴿كُتِبَ عَلَيۡكُمۡ ... ٱلۡوَصِيَّةُ﴾ 4. اینها را می‌گویند: نوافل مکتوبه یعنی نوشته شده، باید بجا بیاوری!

  • روایتی بسیار مهم از حضرت صادق علیه السّلام راجع به نمازهای نافله

  • روایتی داریم از حضرت صادق علیه السّلام که:

  • شخصی می‌گوید: یا بن رسول اللَه! نوافلی که باید بجا بیاورم هیچ، نوافلی هم از من فوت شده، چه کار کنم؟ حضرت فرمودند: «باید قضا کنی!»

  • دو مرتبه گفت: زیاد است، من نمی‌توانم قضا کنم، چه کار کنم؟ حضرت فرمودند: «قضا کن!»

  • باز گفت: چه کار کنم؟ حضرت فرمودند: «باید قضا کنی!»

  • گفت: حالا اگر قضا نکنم، تصدّق کنم و کفّاره بدهم؟ حضرت فرمودند: «بده!»5

    1. الأمالی، شیخ صدوق، ص ٤٥١.
    2. الأمالی، شیخ طوسی، ص ٦٤٩:
      «عن أبی‌الحسنِ الرِّضا علیه السَّلامُ، قالَ: ”... إنَّ اللهَ تَعالیٰ إنَّما فَرَضَ علَی النّاسِ فی الیومِ و اللَّیلةِ سبعَ‌ عَشرَةَ رَکعَةً، من أتیٰ بها لم یسألهُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَمّا سِواها، وَ إنَّما أضافَ رسولُ اللهِ صَلَّی اللهُ علیه و آلِه و سلّم إلیها مِثْلَیْها، لیتمَّ بِالنَّوافِلِ ما یَقَعُ فیها من النُّقصانِ.“»
    3. سوره بقره (٢) آیه ١٨٣. أنوار الملکوت، ج ١، ص ٢٧: «بر شما روزه داشتن واجب شد!»
    4. سوره بقره (٢) آیه ١٨٠.
    5. من لا یحضره الفقیه، ج ‌١، ص ٥٦٨.

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

5
  • و لذا مؤمنین و آن افرادی که اهل مراقبه هستند اصلاً بین نماز واجب و نافلۀ مکتوبه تفاوت نمی‌گذارند، و همۀ این پنجاه و یک رکعت جزء نمازهایی است که به‌طور وظیفه بجا می‌آورند.

  • حکمت عدم وجوب نمازهای نافله

  • خب خداوند این را به عنوان مستحب قرار داد، امّا چرا واجب نکرد؟ چون اگر واجب می‌کرد که نمی‌شد؛ آخر او پیغمبر رحمةٌ للعالمین است، و تکلیف او هم بر اساس حکمت است، و شریعت او هم شریعت سمحۀ سهله، یعنی آسان است. آن‌وقت اگر پنجاه و یک رکعت را بر همه واجب کند؛ آن دختری که تازه بالغ می‌شود و آن پیرمرد ضعیف و رنجور و آن مریض باید پنجاه و یک رکعت نماز بخوانند! نه اینکه غیر ممکن است، اگر غیر ممکن باشد و متعذّر باشد که به او تکلیف نمی‌شود، بلکه متعسّر و مشکل است؛ ولی این تکلیف مشکل هم برداشته شد:

  • ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَا رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦ﴾.1

  • این دعایی است که رسول خدا صلّی اللَه ع‍لیه و آله و سلّم در شب معراج کرد و پذیرفته شد و این نمازهای مستحبّی، مستحبّ شد؛ و الاّ اگر پیغمبر تقاضا نمی‌کرد، واجب می‌بود.2و3

  • مصادیقی از تکالیف بسیار سخت شرایع سابق

  • کما اینکه برای اُمَم سالفه، تکالیف سخت‌تری از این تکالیفی که ما داریم، بود. مثلاً در میان قوم موسی بعد از اینکه دیگر گوساله‌پرست شدند و حضرت موسی از کوه طور آمد، خداوند برای کفّارۀ گناه آنها و برای قبولی توبۀ آنها نگفت که: بایستید رو به قبله و رو به بیت‌المقدس و دعا کنید تا خداوند شما را بیامرزد؛ گفت: «شمشیرها را برهنه کنید و به جان همدیگر بیفتید و خودتان را بکشید!» با این گناهی که شما انجام دادید دیگر باید خودتان را بکشید و نفْستان را نابود کنید! امر پروردگار است! و توبه در صورتی قبول می‌شود که همدیگر را بکشید. هفتاد هزار نفر در یک صحرای بی‌پایان با شمشیرها به جان همدیگر افتادند، این او را می‌کشت، او این را می‌کشت، ضجّه و ناله و گریه؛ تا اینکه توبۀ‌شان قبول شد و تکلیف برداشته شد.

    1. سوره بقره (٢) آیه ٢٨٦. معاد شناسی، ج ٣، ص ٥٩:
      «ای پروردگار ما! ما را مورد مؤاخذۀ خود قرار مده، اگر ما در امری از امور نسیان کردیم و فراموش نمودیم یا آنکه خطا و اشتباه کردیم! ای پروردگار ما! کارهای سخت و مشکل را بر عهدۀ ما قرار نده، از آن کارهای سخت و مشکلی که بر امّت‌های پیامبرهای گذشته قرار دادی! ای پروردگار ما! بر ما تحمیل مکن کارهایی را که ما طاقت حمل آن را نداریم‌!»
    2. جهت اطّلاع بیشتر بر مسئلۀ لزوم قدرت در تحقّق تکالیف إلهیّه، رجوع شود به معاد شناسی، ج ٣، ص ٥٧.
    3. الأمالی، شیخ صدوق، ص ٤٥١:
      «ثمّ مَضیٰ حتّی إذا انتهیٰ حیث انتهیٰ، فُرِضَت علیه الصّلاةُ خمسون صلاةً. (قال:) فأقبل علیٰ موسی فقال: ”یا محمّد، کَم فُرِض علیٰ أُمّتِک؟“ قال: ”خمسونَ صلاةً.“ قال: ”اِرجِع إلیٰ ربِّک فاسألْهُ أن یُخفِّفَ عن أمّتِک!“
      (قال:) فرَجَع، ثمّ مَرَّ علیٰ ‌موسی فقال: ”کَم فُرِض علیٰ أمّتِک؟“ قال: ”کذا و کذا.“ قال: ”فإنَّ أمّتَک أضعفُ الأُمَم، اِرجِع إلیٰ ربِّک فاسألْه أن یُخفِّفَ عن أمّتِک! فإنّی کنتُ فی بنی‌إسرائیل فلم یکونوا یُطیقون إلّا دونَ هذا.“
      فلَم یَزَل یَرجِعُ إلیٰ ربّه عزّ‌و‌جلّ حتّیٰ جَعَلها خمسَ صلواتٍ. (قال:) ثمّ مَرّ علیٰ موسی فقال: ”کَم فُرِض علیٰ أمّتِک؟“ قال: ”خمسُ صلواتٍ.“ قال: ”اِرجِع إلیٰ ربّک فاسألْه أن یُخفِّف عن أمّتِک!“ قال: ”قد استَحیَیتُ من ربّی ممّا أرجِعُ إلیه!“‌» 
      ”هنگامی که رسول خدا به معراج رفتند و معراج ایشان در جایی که باید، به انتها رسید، پنجاه نماز بر آن حضرت واجب شد. در بازگشت با حضرت موسی مواجه شدند، عرض کرد: ای محمّد، چند نماز بر امّتت واجب شد؟ فرمود: پنجاه نماز. عرض کرد: امّت تو ضعیف‌ترین امّت‌هاست، به‌سوی پروردگارت بازگرد و از او بخواه به امتت تخفیف بدهد؛ چراکه من در میان بنی‌اسرائیل بودم و آنها طاقت نمی‌آوردند مگر به کمتر از این مقدار.
      پس حضرت پیوسته به‌سوی خداوند عزّوجلّ بازمی‌گشت تا اینکه خداوند تعداد نمازها را پنج نماز قرار داد. باز آن حضرت بر حضرت موسی عبور نمود، عرض کرد: چند نماز بر امّتت واجب شد؟ فرمود: پنج نماز. عرض کرد: به‌سوی پروردگارت بازگرد و از او تقاضا کن که به امّتت تخفیف بدهد. فرمود: من از پروردگارم حیا می‌کنم که دوباره به‌سوی او بازگردم.“ (محقّق)

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

6
  • آیۀ قرآن در سورۀ بقره است: ﴿فَتُوبُوٓاْ إِلَىٰ بَارِئِكُمۡ فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾1.2 امّا برای ما چنین کاری نکرده و هم‌چنین تکلیفی هم نکرده است که اگر شما فلان گناه را کردید حتماً بایستی خودتان را بکشید! اینها همه به برکات نفس نفیس رسول خدا است که بر امّت تخفیف کرده است.

  • سیره و ممشای رسول خدا در برداشتن حرَج و سختی از احکام

  • در سفر حجّة‌الوداع که رسول خدا برای حج آمد، هر کس هر مسئله‌ای از پیغمبر سؤال می‌کرد: اینجا اشتباه کردم، آنجا اشتباه کردم، اینجا چه‌کار کردم؛ حضرت می‌فرمود: «إمضِ و لا حَرَج؛3 حرجی نیست!»

  • الآن فقها خیلی اشتباهات مهمی می‌کنند و خیلی دستورات اشتباهی می‌دهند! مثلاً این وقوف در عرفاتی که می‌گویند: حتماً بایستی به این کیفیّت باشد! اوّل که این‌طور نبود، اوّل واجب بود که از ظهر بمانند تا به غروب. بعد بعضی‌ها ظهر نرسیدند، و یک ساعت به غروب ـ مسمّای وقوف ـ رسیدند؛ حضرت فرمودند: «و لا حَرَج!» بعضی از ظهر تا غروب نرسیدند و شب آمدند و فقط مشعر را درک کردند، از رسول اللَه سؤال کردند؛ فرمودند: «لا حَرَج!»

  • اینها همه لا حرج‌هایی است که رسول خدا فرموده است. و الاّ اگر تکلیف بود، کسی که از اوّل ظهر به عرفات نمی‌رسید و حتّی پنج دقیقه دیرتر می‌رسید، حجّش باطل بود و باید دو‌ مرتبه به حج می‌آمد؛ یا اینکه اگر اضطراری یا اختیاری، مسمّای وقوف را در روز درک نمی‌کرد و شب به مشعر می‌رسید و آن را درک می‌کرد، باید می‌گفتیم: باطل است! و إلیٰ ما‌شاء‌اللَه مسائلی در باب صلات و زکات و حجّ و صوم و اینها داریم که مدام می‌فرمودند: عیب ندارد! عیب ندارد! عیب ندارد! اگر خدا می‌گفت: «همه عیب دارد!» چه کسی می‌توانست حرکت کند؟

  • نعمت بزرگ دین آسان و سهل، حاصل زحمات و مرارت کشیدن‌های رسول خدا

  • پس رسول خدا ما را از یک راه روشن و مستقیم حرکت می‌دهد و خودش مدام آشغال‌ها را جمع می‌کند، خار و خاشاک‌ها را جمع می‌کند، و مدام راه را نشان می‌دهد و مدام خودش عرق می‌ریزد، و در شب معراج و در نیمه‌های شب دعا می‌کند و نمازهای طولانی می‌خواند و مرارت‌ها می‌کشد؛ برای اینکه راه را برای ما روشن کند. یک دین سهلِ سمحه به دست ما داده و ما قدرش را نمی‌دانیم، آن‌وقت منّت گردن او می‌گذاریم که ما مسلمانیم و ما شیعه هستیم و چنین و چنان! و چه نعمت بزرگی است همین آسان بودن!

    1. سوره بقره (٢) آیه ٥٤.
    2. تفسیر القمی، ج ١، ص ٤٧؛ المیزان، ج ١، ص ١٩٠:
      «قال علیّ علیه السّلام: ”إنّ موسیٰ لمّا خرَج إلَی المیقات ‌و رجَع إلیٰ قومِه ـ و قد عَبَدوا العِجلَ ـ‌ قال لهم موسیٰ: ﴿يَٰقَوۡمِ إِنَّكُمۡ ظَلَمۡتُمۡ أَنفُسَكُم بِٱتِّخَاذِكُمُ ٱلۡعِجۡلَ فَتُوبُوٓاْ إِلَىٰ بَارِئِكُمۡ فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ عِندَ بَارِئِكُمۡ﴾.
      فقالوا له: ”کیف نقتُل‌ أنفسَنا؟!“ فقال لهم موسیٰ: ”اُغدُوا کلُّ واحدٍ منکم إلیٰ بیت المَقدِس ‌و معه سکّینٌ أو حدیدةٌ أو سیفٌ! ‌فإذا صَعَدتُ أنا مِنبرَ بنی‌‌‌إسرائیل، ‌فکونوا أنتم مُلتثمین لا یعرِفُ أحدٌ صاحبَه؛ ‌فاقتُلوا بعضُکم بعضًا!“
      فاجتمعوا سبعین ألف رجل‌ ممّن کان عَبَدوا العجلَ إلیٰ بیت المَقدِس، ‌فلمّا صلّیٰ بهم موسی و صعَد المنبرَ، أقبل بعضُهم یقتُل بعضًا، حتّیٰ نزل جبرائیل فقال: ”قُلْ لهم یا موسی: إرفَعوا القتلَ! فقد تاب اللهُ لکم.“ فقُتِل منهم عشَرةُ آلافٍ و أنزَلَ اللهُ: ﴿ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ عِندَ بَارِئِكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ﴾.“»
    3. جهت اطّلاع بیشتر از مفادّ حدیث «لا حَرج» رجوع شود به امام شناسی، ج ٦، ص ٢٢١.

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

7
  • رضوان خدا در نماز اوّل وقت، و غفران و گذشت خدا از نماز آخر وقت

  • نماز در اوّل وقت واجب است؛ «أوّلُ الوقت رضوانُ اللَه، و آخِرُ الوقت غفرانُ اللَه!»1و2 کسی که نمازش را دیر بخواند و آخر وقت بخواند، کأنّه گناهی انجام داده و باید نماز را به‌عنوان غفران و گذشتی که پروردگار از او می‌کند، بجا بیاورد؛ نماز آخر وقت و نمازی که از وقت بگذرد، رضوان نیست. ولی او نیامد این را واجب کند؛ گفت: حالا اگر باز هم نتوانستی، آخر وقت بخوان! یک بهره‌ای ببر دیگر! سفره افتاده و صاحب منزل هم تمام افراد را دعوت کرده است، و باید اینها از اوّل سفره بیایند و از همۀ غذاها بخورند و سیر بشوند و اشباع بشوند. حالا یکی تنبلی می‌کند و دیر می‌آید و آخر سر مثلاً به ته‌دیگش یا به نان و پنیر و یا به نان و سرکه‌اش می‌رسد؛ او می‌گوید: باز هم بیا و بخور! حالا که سفره افتاده است، تو هم نا امید برنگرد.

  • افرادی که در نماز کوتاهی می‌کنند و در اوّل وقت نمی‌خوانند و به بعد می‌اندازند، اینها همین است! اینها از آن مطالب درجه اوّل بهره نمی‌برند؛ این حکم غفران بر آنها دارد. حالا که تو می‌گویی من مسلمانم، باید از این سفره بخوری! هر کسی که اسلام می‌آورد و نماز می‌خواند، پیغمبر که او را با کشتن و... تنبیه نمی‌کرد! بعضی‌ها کارهایی زشت می‌کردند و اصحاب می‌گفتند: «اجازه بده او را بکشیم!» حضرت می‌فرمودند: «من مأمور نیستم؛ او نماز می‌خواند!»

  • در مدینه سه نفر بودند که اینها جزء مُخَنَّثینِ معروف بودند. یکی از اینها در چادر و در نزدیکی پیغمبر مطالبی را از یک زن به مردی گفت که: شما وقتی طائف را گرفتید، حتماً بروید سراغ آن دختر و او را بگیرید! او قد و بالایش چنین است، مویش چنان است! و تمام جزئیّات بدنش را شرح داد. حضرت اوقاتشان خیلی تلخ شد و گفتند: «عجیب! عجیب! این خبیث عجب حرف‌های بدی می‌زند!» و او را از مدینه بیرون کردند و گفتند: «برود بین مکّه و مدینه در یک جایی زندگی کند!» و چون او غلام و برده بود، و مردیّ نداشت؛ فلذا حضرت فرمود: «اصلاً او خطر است! اگر او در بین زنان عبدالمطّلب بیاید خطر است! این مرد خبیث است!»

    1. فقه الرّضا علیه السّلام، ص ٧١؛ بحار الأنوار، ج ٧٩، ص ٣٤٩:
      «قال علیه السّلام: ”إعلَم أنّ لکُلّ صلاةٍ وقتَینِ: أوّلٌ و آخِرٌ؛ فأوّلُ الوقتِ‌ رضوانُ الله و آخِرُه عفوُ الله.
      و نَروی أنّ لکُلّ صلاةٍ ثلاثةَ أوقاتٍ: أوّلٌ و أوسطُ و آخِرٌ؛ فأوّلُ الوقتِ رضوانُ الله و أوسطُه عفوُ الله و آخِرُه غفرانُ الله، و أوّلُ الوقت أفضلُه. و لیس لأحدٍ أن یتَّخذ آخِرَ الوقت وقتًا، و إنّما جُعِلَ آخِرُ الوقت للمریضِ و المُعتَلِّ و المسافر.“»
    2. جهت اطّلاع بیشتر پیرامون اهمّیت نماز اوّل وقت رجوع شود به اسرار ملکوت، ج ٢، ص ٤٦١.

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

8
  • هرچه اصحاب ‌گفتند: آقا اجازه بدهید اصلاً او را بکشیم! فرمودند: «من مأمور نیستم او را بکشم.»1

  • پیغمبر این‌طور بودند که در مجازات به حداقل اکتفا می‌کردند. حالا که این مرد این‌طور است، برود در یک ناحیۀ دوری زندگی کند که جامعه از وجود او خراب و کثیف نشود، و زن‌ها و مردها مبتلا به افکار باطل او نشوند؛ و در عین حال چون نماز هم می‌خواند، محترم است و ما هم اجازۀ کشتن او را نداریم. این می‌شود یک شریعت سمحۀ سهله.

  • نعمت بزرگ اسلام در اجازۀ برقراری ارتباط با خدا در هر زمانی و مکانی

  • این خیلی نعمت بزرگی است که خدا به انسان اجازه داده که همیشه با او صحبت کند! امّا اگر بنا بود که نماز ما هم یک وقت خاصّی داشته باشد، باید مثلاً مانند نصاریٰ در روزهای یک‌شنبه، آن هم فقط در کلیسا نماز می‌خواندیم. نصاریٰ نمی‌توانند در خارج از کلیسا نماز بخوانند و نمازشان باطل است؛ روز شنبه هم نمازشان باطل است؛ اصلاً عبادت ندارند! عبادتشان فقط روز یک‌شنبه و آن هم در خصوص کلیسا و آن هم همان عبادتی که رو به مشرق می‌ایستند و جملاتی می‌گویند به نام خدایان سه‌گانه: أب و ابن و روح‌القدُس.

  • تعالیم اسلام به استمداد از اسماء حسنای الهی برای رفع هر مشکل و گرفتاری

  • علاّمه طباطبائی فرمودند:

  • من به هانری کُربن فرانسوی گفتم: آخر این نصاریٰ که عبادت را در کلیسا و در وقت خاص مقیّد کرده‌اند، این بستن راه بشر به سوی پروردگار است. هر بنده‌ای در هر وقت می‌‌خواهد با خدا خلوت کند، مناجات کند، نماز بخواند و دعا کند؛ حال بگوییم که: صبر کن روز یک‌شنبه بیاید، بعد برو در کلیسا دعا کن! او الآن می‌خواهد با خدا خلوت کند. این نقص در دین شما نیست؟!

  • گفت: «چرا! نقص است، و من به نقص معترفم.»

  • گفتم: در اسلام خداوند اسماء حسنایی دارد:﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ ﴾؛2 گرفتاری داری، بگو: «ای خدای رحمان!» دشمن آمده بالای سرت و می‌خواهد تو را بکشد، بگو: «ای خدای منتقم، بیا و شرّ دشمن را از سر من بردار!» عاجزی، بگو: «ای خدای قادر، به من قدرت بده!» جاهلی، بگو: «ای خدای علیم!» اینها همه اسماء خدا است دیگر!

    1. الکافی، ج ٥، ص ٥٢٣.
    2. سوره أعراف (٧) آیه ١٨٠.

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

9
  • ما با این أسماءِ خدا، در هر گرفتاری خدا را می‌خوانیم؛ امّا نصاریٰ أسماء ندارند، فقط أب و ابن و روح‌القدس، سه‌تا خدا دارند، پدر و پسر و جبرائیل، همین! دیگر نه علیم دارند، نه حکیم دارند، نه رحمان دارند، نه 

  • رحیم دارند و نه سوای آن. حالا باز هم یهودی‌ها یک رحمان و رحیمی دارند که شما در بعضی از دعاهایشان هم خوانده‌اید،1 ولی نصاریٰ هیچی! حالا اگر کسی بخواهد به خدا بگوید: بیا به من آب بده! چه بگوید؟ خدای آب‌دهنده نیست، خدای شنوا نیست، خدای علیم نیست! هیچ!

  • هانری کربن: «در وقت مناجات با خدا صحیفۀ سجادیّه را می‌خوانم و گریه می‌کنم»

  • ایشان هم گفت: «من معترفم که شریعت نصاریٰ این نقص را دارد.»

  • گفتم: خب خودت اگر بخواهی دعا کنی، چه می‌کنی؟

  • گفت: «من هر وقت که بخواهم در دلم با خدا مناجات کنم، صحیفۀ ‌سجادیّه می‌خوانم و گریه می‌کنم.»2

  • یعنی او اعتراف دارد بر اینکه این شریعت ناقص است و برای اتّصال به پروردگار باید بیایند در دامان شریعت اسلام.

  • در شریعت اسلام عبادت در مسجد و کعبه و... از نقطۀ نظر احترام مکان و تطهیر، ثواب بیشتری دارد؛ امّا نه اینکه انحصار داشته‌ باشد و انسان اگر در خانه‌اش عبادت کند، باطل باشد. این نیست! انسان در خانه‌اش عبادت می‌کند و هر وقت هم بخواهد عبادت می‌‌کند.

  • پس: «اللَهمَّ أذنتَ لی فی دعائک؛ به من اجازه دادی برای دعا کردن.» پس چه خدای مهربانی است که به انسان اجازه داده است.

  • حالا از این پنجاه و یک رکعت بگذریم، کسی می‌خواهد بیشتر بخواند، بخواند؛ صد رکعت بخواند، دویست رکعت بخواند، هزار رکعت بخواند. اصلاً شما از اوّل طلوع آفتاب ـ البتّه غیر از آن چند ساعتی که نماز خواندن کراهت دارد، و آن هم حرام نیست؛ موقع طلوع آفتاب، نزدیک غروب آفتاب، بعد از عصر و در وقت ضُحیٰ که آفتاب در بالای آسمان می‌آید، در این چند وقت خاص، نماز خواندن کراهت دارد3 ـ در تمام شبانه‌روز مدام‌ بایستید دو رکعت نماز بخوانید و تمام که شد دو رکعت دیگر؛ نه نماز حاجت، نه نماز توبه، نه نماز زیارت، بلکه همین‌طوری نماز بخوانید، این خیلی کار خوبی است. و این نماز هم مستحبّ است، چون عبادت است و عبادت هم بدون استحباب نمی‌شود.

    1. تورات، سِفر خروج، ٣٤: ٦؛ سِفر تثنیه، ٤: ٣١.
    2. مهر تابان، ص ٧٧.
    3. تذکرة الفقهاء، ج ٢، ص ٣٣٣:
      «مسألة ٤٥: الأوقات المکروهة لابتداء النّوافل فیها خمسة: 
      أ. عند طلوع الشّمس إلَی ارتفاعها، ب. عند غروبها، ج. عند قیامها وسط النّهار إلیٰ أن تزول، إلّا یوم الجمعة، د. بعد صلاة الصّبح إلیٰ طلوع الشمس، ه‍. بعد العصر حتّی تَغرُبَ الشّمس.»

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

10
  • الصّلاةُ خَیرُ مَوضوعٍ، فمن شاءَ استقلَّ ومن شاءَ استَکثَر؛1 «بهترین چیزی که در اسلام قرار داده شده است، نماز است؛ هر کسی می‌خواهد کمتر و هر کسی می‌خواهد بیشتر بخواند.»

  • یعنی ای بنده‌ای که پنجاه و یک رکعت نمازت را خواندی، باز هم دلت می‌خواهد نماز بخوانی؟! خُب بیا بخوان! هرچه بیشتر می‌خواهی نماز بخوانی، بخوان؛ راه بسته نیست! آن افرادی که من بر آنها واجب کردم که هفده رکعت نماز بخوانند، أضعف مأمومین‌اند.

  • حکم وجوب فقط هفده رکعت نماز یومیّه، به جهت مراعات أضعف النّاس

  • مستحب است وقتی امام نماز می‌خواند، ملاحظۀ مأمومین را بکند. اگر مأمومین افراد جوان و رشید و باطاقت هستند، سوره‌های بلند بخواند؛ اگر نه، در آنها ضعیف هست، کمتر، کمتر، کمتر کند؛ اگر یک پیرزنی هست که اصلاً نمی‌تواند رکوع کند، امام هم باید به ذکر واحد رکوع و یا به یک ذکر کوتاه سجده اکتفا کند، و سوره‌های بلند نخواند و دو آیه بخواند یا سوره‌های کوچک بخواند.2

  • پیغمبر هر کسی را برای نماز و تعلیم قرآن به جاهایی که مسلمان شده بودند می‌فرستاد، دستور می‌دادند که: «در نماز مراعات اقلّ مأمومین را بکنید!» خود رسول اللَه هم همین‌طور بودند.3 نمازهایشان همیشه کوتاه نبود، در بعضی اوقات چون مأمومین افرادی قوی و با نشاط بودند و با سوره‌های طویل هم با پیغمبر می‌آمدند، نمازهای طویل می‌خواندند؛ ولی اگر یک نفر ضعیف در آنها بود، دیگر ملاحظۀ آن افراد را نمی‌کردند، بلکه ملاحظۀ أضعف را می‌کردند.

  • حالا که مطلب از این قرار است، این هفده رکعت را هم ـ عیناً مانند نماز جماعت ـ که خداوند واجب کرده، ملاحظۀ اضعف ناس را کرده است؛ و امّا بقیّۀ ناس همیشه می‌توانند نماز بخوانند، و بهترین چیز هم نماز است دیگر!

  • از عارفی پرسیدند: تو چه‌‌کار می‌کنی؟ گفت: 

  • هر وقت که بخواهم من با خدا صحبت کنم، نماز می‌خوانم؛ و هر وقت که دلم بخواهد او با من صحبت کند، قرآن می‌خوانم.

    1. مکارم الأخلاق، ص ٤٧٢؛ بحار الأنوار، ج ‌٧٩، ص ٣٠٨.
    2. وسائل الشیعة، ج ٨، ص ٤١٩، باب ٦٩.
    3. همان، ص ٤٢٠:
      «عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال: ”و کان مُعاذٌ یَؤُمّ فی مسجدٍ علیٰ عَهد رسولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم، و یُطیلُ القراءةَ؛ و إنّهُ مَرَّ به رجلٌ فافتَتَحَ سورةً طویلةً فقَرَأ الرّجلُ لنفسِه و صَلّیٰ، ثمّ رَکِبَ راحِلتَه فبلَغَ ذلک رسولَ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم، فبعَثَ إلیٰ مُعاذٍ فقال:
      یا مُعاذُ، إیّاکَ أن تکونَ فَتّانًا؛ علیک بِـ ﴿وَٱلشَّمۡسِ وَضُحَىٰهَا﴾ و ذَواتِها!“ 
      و قال: ”و إنّ النبیَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم کانَ ذاتَ یَومٍ یَؤُمُّ أصحابَه فیَسمَعُ بُکاءَ الصَّبیِّ، فیُخفِّفُ الصّلاة.“»

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

11
  • و خیلی هم لطیف گفته است! چون نمازی که انسان می‌خواند، انسان با خدا صحبت می‌کند: خدایا! شکلت چنین است، قدّت این‌طور است، قامتت این‌طور است، تبسّمت این‌طور است! مگر این حمدهایی که ما برای خدا می‌کنیم، غیر از این تعریفات است؟! منتها به نحو أعلیٰ و أتمّ؛ ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ*ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾،1... . و وقتی که انسان بخواهد خدا با او صحبت کند، کلام خدا که در جان و روح انسان می‌نشیند، همان قرآن است.

  • إنّ صَلاتَنا ذِکرٌ و دعاءٌ و قُرآن؛2 «ترکیب نماز از ذکر و دعا و قرآن است.»

  • می‌گویند که: اگر انسان فلان ذکر را در نماز بگوید، صورت نمازی از بین می‌رود؛ مثلاً اگر بعد از اینکه انسان حمد و سوره را خواند، دلش بخواهد صد تا لا إله إلّا اللَه بگوید و بعد به رکوع برود، یا در رکوع که رفت هزار بار استغفار بکند و سر بردارد، می‌گویند: صورت نماز از بین می‌رود، صورت نماز باید محفوظ باشد!

  • صورت نماز کجاست؟! چه کسی صورت نماز را معیّن کرده است؟! در کدام آیه و روایتی برای نماز صورتی معیّن شده است، تا اینکه ما اعمالمان را طبق آن صورت، کم‌و‌بیش کنیم؟! صورت نماز همین است که انسان رو به خدا بایستد، و روایت است:

  • إنّ صلاتَنا ذکرٌ و دعاءٌ و قرآن؛ «صلات ما از ذکر و دعا و قرآن ترکیب شده است.»

  • شما هر جای نماز که بخواهید قرآن بخوانید و ذکر بگویید و دعا کنید، جزء نماز است؛ بنابراین حمد و سوره را که خواندید، صد تا لا إله إلّا اللَه بگویید و بعد به رکوع بروید! وقتی به رکوع رفتید، هزار تا استغفار یا هزار تا سبحانَ اللَه بگویید و سر بردارید! وقتی سر برداشتید صد تا لا إله إلّا اللَه بگویید و بعد به سجده بروید! به سجده که رفتید هزار بار سبحانَ ربّی الأعلیٰ و بحمده بگویید و سر بردارید! این نماز است!

  • معنای نماز این نیست که از اوّل تا آخرش پنج دقیقه طول بکشد؛ یک نماز دو ساعت طول می‌کشد، یکی سه ساعت طول می‌کشد، یکی چهار ساعت طول می‌کشد. مثلاً نمازهایی که اصحاب می‌خواندند با سوره‌های طویل، سورۀ مریم، سورۀ کهف، سورۀ بقره و... و یا همین نمازهایی که در شب‌های ماه رمضان وارد است که انسان در نماز یک ختم قرآن بکند،3 معنایش این نیست که انسان مدام قرآن را خارج از نماز بخواند؛ انسان باید قرآن را در نماز بخواند.

    1. سوره فاتحه (١) آیه ٢ و ٣.
    2. عوالی اللئالی، ج ٣، ص ٨٥: «قال رسول الله: ”إنّما [الصّلاة] هی التّکبیرُ و التّسبیحُ و قراءةُ القرآن.“»
    3. المغنی، ج ١، ص ٨٠٢:
      «قال الفضل بن زیاد: سألت أباعبدالله علیه السّلام فقلت: أختِم القرآن أجعَله فی الوتر أو فی التراویح؟ قال: ”اِجعَله فی التراویح... .“»

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

12
  • اهمّیت و لزوم تلاوت قرآن در نماز

  • اصلاً اصل وضع قرائت قرآن، در نماز است. مسلمان‌های زمان پیغمبر وقتی می‌گفتند: «برو قرآن بخوان؛ اِقرَإ القرآن» یعنی برو نماز بخوان.1 قرآن خواندن یعنی نماز خواندن.

  • آن‌وقت در هر رکعت از نمازی که انسان می‌خواند، اوّل یک تعریفی از پروردگار می‌کند و سلام و علیکی می‌کند که آن سلام و علیک، سوره حمد است و بعد شروع می‌کند به قرآن خواندن. بعد از اینکه به سجده افتاد و دعا کرد و بعد سر از سجده ‌برداشت دو مرتبه در خلال نماز، یک سلام و علیکی می‌کند و یک تحمید ـ بهترین تحمید سوره حمد است، که دو مرتبه هم بر پیغمبر نازل شده است2 و لذا او را مثانی می‌گویند، و سبع‌المثانی3 روی همین اعتبار است ـ و بعد از اینکه حمد را خواند ـ که در هر نمازی باید حمد باشد؛ لا صلاةَ إلّا بفاتحةِ الکتاب4 ـ دیگر بروید سوی قرآن، هرچه دلتان می‌خواهد قرآن بخوانید، یک جزء، دو جزء، هر چه دلتان می‌خواهد؛ این شد خواندن قرآن در حال نماز. در آیۀ مبارکه می‌فرماید: ﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوكِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّيۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ كَانَ مَشۡهُودٗا﴾،5 نماز را از اوّل ظهر بجا بیاور تا نیمه‌های شب که شب تاریک می‌شود؛ کنایه است از نماز در زوال ظهر و عصر و مغرب و عشاء. ﴿وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ﴾ یعنی نماز صبح را هم بجا بیاورید. اصلاً اسم نماز صبح در قرآن به‌عنوان ﴿وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ﴾ است، یعنی قرآنی که در موقع فجر خوانده می‌شود. و این قرآنُ الفجر کان مشهودًا لملائکۀ شب و روز، هم ملائکۀ شب که می‌خواهند بروند بالا و هم ملائکۀ روز که می‌خواهند بیایند پایین، هر دو دسته ملائکه در اوّل اذان صبح این قرآن فجر مؤمن را مصاحبت می‌کنند.6 پس در قرآن، ﴿وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ﴾ به نماز گفته شده است.

  • مهجور نمودن قرآن با اکتفا به قرائت سورۀ توحید در نماز

  • و ببینید ما چقدر دور افتادیم، چقدر! نمازهای ما منحصر شده است به ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾، و قرآن متروک شده است؛ درحالتی‌که باید در نماز قرآن خواند و سوره‌های مختلف خواند، قرآن باید در نماز خوانده بشود. حضرت رضا علیه السّلام می‌فرماید:

    1. جهت اطّلاع بیشتر رجوع شود به انوار الملکوت، ج ٢، ص ١٨٠.
    2. الکشّاف، ج ١، ص ١؛ تفسیر بیان السعادة، ج ١، ص ٢٣.
    3. عیون أخبار الرضا علیه السّلام، ج ١، ص ٣٠١؛ تهذیب الأحکام، ج ٢، ص ٢٨٩.
    4. عوالی اللئالی، ج ١، ص ١٩٦.
    5. سوره اسراء (١٧) آیه ٧٨.
    6. الکافی، ج ٣، ص ٢٨٢:
      «عن إسحاقَ بنِ عَمّارٍ قالَ: قُلتُ لأبی‌عَبدِ‌الله علیه السّلام: أخبِرنی بأفضَلِ المواقیتِ فی صلاةِ الفجرِ. فقال: ”مع طلوعِ الفَجرِ! إنَّ اللهَ عزّوجلّ یَقولُ: ﴿وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ كَانَ مَشۡهُودٗا﴾؛ یَعنی صلاةَ الفجرِ تَشهَدُهُ مَلائِکَةُ اللَّیلِ و مَلائِکَةُ النَّهارِ؛ فَإذا صَلَّی العَبدُ الصُّبحَ مع طُلوعِ الفَجرِ أُثبِتَت له مَرَّتَینِ، أثبَتَها ملائِکة اللَّیلِ و ملائِکة النَّهار.“»

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

13
  • أُمِرَ النّاسُ بِالقِراءَةِ فی الصَّلاةِ لِئَلّا یکونَ‌ القُرآنُ‌ مَهجورا؛1 «مردم مأمور شدند که قرآن را در نماز بخوانند تا کتاب خدا مهجور نشود.»

  • یعنی دائماً هر کس در ذهنش تمام قرآن را داشته باشد. الآن اگر از میان ما قرآن‌های روی زمین را برچیند، ما چقدر قرآن داریم؟ هیچ! قرآنمان فقط سورۀ حمد و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ و خیلی هم بیاییم بالا ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ﴾ و اینها است، و بیش از این نیست. مراد از «ما قرآن داریم»، قرآن چاپی نیست، قرآن سینه‌ای است:

  • ﴿بَلۡ هُوَ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ فِي صُدُورِ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَمَا يَجۡحَدُ بِ‍َٔايَٰتِنَآ إِلَّا ٱلظَّـٰلِمُونَ﴾؛2.«قرآن آیات بیّنات است در سینه‌های آن کسانی که صاحب علم‌اند.»

  • هر کس به هر مقداری از قرآن در سینه داشته باشد، آن مقدار قرآن دارد، و الاّ ندارد. در زمان پیغمبر وقتی می‌گفتند فلان کس سورۀ بقره را از قرآن دارد، یعنی سورۀ بقره را می‌تواند بخواند؛ فلان کس دو جزء از قرآن را دارد، فلان کس سورۀ مریم را دارد، فلان کس سورۀ یسٓ را دارد، فلان کس همۀ قرآن را دارد! که اینها در خود زمان رسول خدا چند نفر بیشتر نبودند، فقط امیرالمؤمنین3 و ابن‌مسعود وأُبیّ بن کعب بودند،4 و همین؛ در درجۀ اوّل همین‌ها بودند و دیگر کسی تمام قرآن را نداشت.

  • عُمَر بعد از اینکه خلیفه شد، باید در نماز‌ها قرآن می‌خواند؛ او ده سال طول کشید تا سوره بقره را حفظ کند!5 و حساب کرده‌اند که اگر همۀ قرآن را می‌خواست حفظ کند صد و پنجاه سال طول می‌کشید، چون ده سال طول کشید تا سورۀ بقره را حفظ کند.

  • قرائت قرآن در نماز ار روی مصحف

  • خب بیاییم سر مطلب، اینکه بایستی انسان قرآن را در نماز بخواند و سوره‌های مختلف بخواند و از هر جای قرآن هم که می‌خواهد بخواند و اگر هم احیاناً حفظ نیست از روی قرآن بخواند. قرآن خواندن انسان در نماز از روی مصحف اشکال ندارد و نماز هم صحیح است؛ خواه در نماز واجب باشد و خواه در نمازهای نافله. و آن بهتر است از اینکه انسان فقط به ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ اکتفا کند؛ اکتفا کردن به ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ ترک قرآن است! انسان قرآن را اصلاً انداخته دور و ترک کرده است!

    1. من لا یحضره الفقیه، ج ‌١، ص ٣١٠.
    2. سوره عنکبوت (٢٩) آیه ٤٩.
    3. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج ٢، ص ٨٠٢:
      «قالَ أبانٌ عَن سُلَیمٍ، قالَ‌: جَلَستُ إلیٰ عَلِیٍّ علیه السّلام بِالکوفَةِ فی المَسجِدِ و النّاسُ حَولَهُ، فَقالَ علیه السّلام: ”سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی! سَلونی عَن کِتابِ اللهِ! فَوَاللهِ ما نَزَلَت آیَةٌ مِن کِتابِ اللهِ إلَّا و قَد أقرَأنیها رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم و عَلَّمَنی تَأویلَها!“ 
      فَقالَ ابنُ‌الکَوّاءِ: فَما کانَ یَنزِلُ عَلَیهِ و أنتَ غَائِبٌ؟‌
      فَقالَ علیه السّلام: ”بَلیٰ، یَحفَظُ عَلَیَّ مَا غِبتُ عَنهُ، فَإذا قَدِمتُ عَلَیهِ قالَ صلّی الله علیه و آله و سلّم لی: [یا عَلِیُّ‌] أنزَلَ اللهُ بَعدَکَ کَذا و کَذا فَیُقرِئُنیهِ، و تَأویلُهُ کَذا و کَذا فَیُعَلِّمُنیه‌.“»
    4. السنن الکبری، ج ٥، ص ٩؛ تفسیر الصافی، ج ١، ص ٥٤؛ تفسیر المیزان، ج ١٢، ص ١٢٠.
    5. تاریخ الإسلام، ج ٣، ص ٢٦٧:
      «قال ابن‌عمر: تعلّم عمر البقرة فی اثنتی‌عشرة سنة، فلمّا تعلّمها نحر جزورًا.»

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

14
  • در روایت داریم ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ در شبانه روز من‌حیث‌المجموع ترک نشود،1 یک بار، دو بار انسان در نمازهای مستحب یا واجب بخواند، امّا اگر فضیلت ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ به جایی بکشد که موجب هجران قرآن شود، این اشکال دارد. اشکال خیلی مهمی است و اینجا خیلی بحث‌هایی است که إن‌شاءاللَه به خواست خدا در همین مجلّدات نور ملکوت قرآن، ما کم و بیش البتّه به مقداری که قدری راه‌گشا باشد ذکر کردیم.2

  • قرآن خواندن، کلام خداست دیگر! شما می‌روید پیش محبوبه، یک وقت شما دوست دارید با او صحبت کنید؛ یک وقت صحبتت را کردی، بعد حالا دوست داری او با شما صحبت کند! هر وقت انسان می‌خواهد با محبوب علی‌الاطلاق صحبت کند، نماز بخواند؛ و هر وقتی می‌خواهد محبوب علی‌الاطلاق با انسان صحبت کند، قرآن بخواند. تحقیقاً مطلب همین‌طور است!

  • عشق حقیقی است مجازی مگیر***این دم شیر است به بازی نگیر
  • إذن تکوینی خداوند به انسان‌ها در دعا نمودن

  • «اللَهمَّ أذِنتَ لی فی دُعائِکَ و مَسألَتِک» إذن تشریعی که معلوم شد. إذن تکوینی هم یعنی اصلاً خداوند وجود ما را محتاج قرار داده است، محتاج در اصل وجود، در سلول‌های وجود، در شراشر وجود، در بدن، در نفس، در روح؛ ذات ما نیاز است و احتیاج!

  • این هوایی که الآن شما دارید تنفّس می‌کنید، قدری جلویش را ببندند، چه می‌شود؟! خدا رحمت کند حاج هادی ما را، حاج هادی ابهری ـ ماه رمضان است، یادی از او کنیم ـ می‌گفت: «من جلوی یکی از ماشین‌های باری، پهلوی شوفر نشسته بودم و می‌خواستم بروم ابهر، و یکی از این ژاندارم‌ها هم پهلوی من همان جلو نشسته بود. نزدیک کرج، این ماشین چپ شد و ‌افتادیم و دیگر ما داشتیم آن زیر خفه می‌شدیم، یعنی له شدیم و راه تنفّس بسته شده و کار تمام شده بود.» می‌گفت: «من در آن‌وقت فهمیدم که این نسیم معنایش چیست و چه نعمتی است! اگر چند لحظه نسیم به ما نرسیده بود و ما را بیرون نکشیده بودند، ما از نفس نکشیدن مرده بودیم، من می‌فهمم که معنی نسیم چیست و چه قِسم حیات‌بخش است!» می‌گفت: «آن ژاندارم هم که پهلوی من نشسته بود، آن هم مدام می‌گفت: ای مردم، من ژاندارمم! و خودش را معرّفی می‌کرد. من به او ‌گفتم: اینجا ژاندارمی به دردت نمی‌خورد!» بله، می‌گفت: «ما در آن تصادف ماشین فهمیدیم این معنی نسیم چیست.»

    1. الکافی، ج ٢، ص ٦٢٢:
      «عن أبی‌عبدِاللهِ علیه السّلام قالَ: ”من مَضیٰ به یومٌ واحِدٌ فَصَلّیٰ فیهِ بِخَمسِ صَلَواتٍ و لَم یَقرَأ فیها بِـ ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾، قیلَ له: یا عَبدَ اللهِ لَستَ مِنَ المُصَلّین.“»
    2. جهت اطّلاع بیشتر پیرامون این مطلب رجوع شود به نور ملکوت قرآن، ج ٣، ص ٢٤٥ ـ ٣٣١. 

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

15
  • نعمت بزرگ دفع مزاج

  • من یک مرتبه به یکی از اطبّاء گفتم: آقا شما نعمت ادرار کردن را می‌دانید؟ او خندید و گفت: آقا چه گفتید؟ گفتم: این ادراری که می‌آید، یک مسئله‌ای است که ما اصلاً به هیچ حسابی آن را نعمت نمی‌دانیم! وقتی می‌گوییم آقا برو ادرار کن! می‌گوید: خب باشد! ولی اصلاً ما برای خودمان و یا برای فامیل، ادرار کردن را نعمت نمی‌دانیم! اصلاً اگر به ما بگویند که شما بنشین و تمام نعمت‌های خدا را بشمار! اگر ده سال هم بشمارید، آیا ادرار کردن را نعمت می‌دانید؟ بله؟! امّا اگر راه این بول بسته شد و غدد پروستات ورم کرد و ادرار بیرون نیامد، این کلیه همین‌طور آب را می‌دهد و در مثانه جمع می‌شود و فشار می‌آورد و همین‌طور فشار می‌آورد تا یک‌دفعه درد می‌گیرد! این بیچاره مریض چه کار می‌تواند بکند؟! او چون خودش دکتر بود می‌فهمید! گفتم: ببینید چه دردی عارض می‌شود! افرادی که به این مبتلا شوند، در اطاق از این طرف به آن طرف، مثل گنجشک خودشان را به دیوار می‌زنند، سرشان را به دیوار می‌زنند، آجر را بر‌می‌دارند و از شدّت درد بر شکمشان می‌کوبند، از شدّت درد! ادرار کردن را چه کسی نعمت می‌داند؟ کسی که به آن درد مبتلا شود. اصلاً ما به این درد مبتلا نشدیم تا ادرار را جزءِ نعمت‌ها بدانیم!

  • ادرار می‌دانید چیست؟ ادرار یعنی خارج شدن مواد کثیف و زائد و سمومات از بدن. حالا از این مسئلۀ حصر ادرار و اینها بگذریم، اگر این سمومات در بدن می‌ماند، تمام بدن را سمّ می‌گرفت؛ ادرار سمّ است دیگر. خداوند مواد مفید غذایی را که انسان خورده است می‌گیرد و بعداً مواد کثیف و مضر و سمومات را خارج می‌کند. و اگر ادرار خارج نمی‌شد و این سمومات در بدن می‌ماند، چطور می‌شد؟ و اگر غائطی که انسان می‌کند، خارج نمی‌شد، چطور می‌شد؟ آن کسانی که به سرطان روده مبتلا هستند و غائط خارج نمی‌شود، آنها در هر لحظه آرزوی مرگ می‌کنند! چون این مانده و خارج نمی‌شود! این سمومات خارج نمی‌شود، یا ادرار خارج نمی‌شود، یا آن خارج نمی‌شود!

لطف خدا در اجازۀ دعا نمودن به بندگان

16
  • توجّه به خدا حتّی در وقت تخلّی

  • می‌دانید معنای این چیست؟ معنایش این است که حضرت صادق به انسان می‌گوید: وقتی مستراح می‌روی و ادرار می‌کنی و چشمت به ادرار یا به غائط می‌افتد بگو:

  • اَلحَمُد لِلّه الّذی أماطَ عَنّی الأذیٰ و هَنَّأنی طعامی و شرابی و عافانی مِن البَلویٰ.1

  • این مردی است که به رمز مطلب رسیده و نبض دستش است. چقدر قشنگ می‌گوید:

  • «اَلحَمدُ لِلَهِ الّذی أماطَ عَنّی الأذیٰ»؛ حمد اختصاص به آن خدا دارد که این أذیٰ را از من خارج کرد! أذیٰ چه تعبیر لطیفی است! نمی‌گوید کثافت، نمی‌گوید نجاست، نمی‌گوید سمومات؛ می‌گوید: چیزی که موجب اذیّت است! موجب اذیّت یعنی موجب خستگی، ناراحتی و دغدغه. یک عبارت خیلی جامعی است. اگر این أذیٰ خارج نمی‌شد، چه می‌شد؟ فکر کنید، درست فکر کنید!

  • «و هَنَّأنی طَعامی و شَرابی»؛ این کثافاتی که خارج می‌شود اصلش چه بوده؟ طعام و شراب بوده است دیگر، یا غذا بوده یا آشامیدنی. او را بر من گوارا کرد و جوهرۀ بدن شد؛ فکر شد، اندیشه شد، علم شد، ترقّی شد، کمال شد.

  • «عافانی من البَلویٰ»؛ آنها را جزء بدن کرد و این سمومات را هم خارج کرد؛ در نتیجه من را از همۀ مرض‌ها و عوارض به عافیت درآورد. اگر خداوند آنها را بر من گوارا می‌کرد، و در ردیف آن و به اضافۀ او، مرا هم مبتلای به بلوا می‌کرد، چه می‌شد؟! و اگر مرا مبتلای به بلوا می‌کرد و آنها را هم در بدن من هنیئ و گوارا نمی‌کرد، چه می‌شود؟!

  • پس انسان در مُستراح هم می‌رود باید متذکّر به ذکر خدا باشد!

    1. من لا یحضره الفقیه، ج ‌١، ص ٢٩.