1

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

14226
مشاهده متن

پدیدآورآیت‌اللَه سید محمدمحسن حسینی طهرانی

گروهطرح مبانی اسلام

مجموعهنیمه شعبان

تاریخ 1409/08/16

جلسه‌های مجموعه (10 جلسه)

توضیحات

در این گفتار مرحوم آیةالله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدس الله سره) به بیان حقیقت معنای توحید در شرایع مختلف الهی می‌پردازد. آیةالله طهرانی پس از بیان وجوه اشتراک انبیاء در مراتب سه‌گانه عصمت، به اختلاف آنها در کیفیت تلقی توحید اشاره می‌کند. ایشان در ادامه به بیان حقیقت معنای لا اله الا الله و مقایسه آن با کلمه شریفه الله اکبر پرداخته و وجه برتری دین اسلام را بر سایر ادیان الهی در کیفیت تلقی توحید در نفس رسول الله می‌داند.
در انتها با اشاره به حقیقت معنای انتظار و ظهور به وظایف منتظران در زمان غیبت اشاره می‌نماید و بصیرت‌افزایی را از مهمترین نکات در دوران غیبت به شمار می‌آورد.

/24
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد صوت

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

1
  •  

  •  

  • هو العلیم

  •  

  • تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر 

  •  

  • نیمه شعبان ـ سال 1409 هجری قمری

  •  

  • بیانات

  • آیة الله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی

  • قدّس اللّه سرّه

  •  

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

2
  •  

  •  

  • بسم الله الرّحمٰن الرّحیم

  • الحمد لله ربّ العالمین 

  • و الصلاة و السلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا

  • و طبیب نفوسنا ابی القاسم المصطفی محمد

  • و علی آله الطیبّین الطّاهرین المعصومین المکرّمین

  • لاسیمّا قُطبِ رِحَی الوُجودِ و مَرکَزِ دائِرَةِ الشُّهود

  • المَحاذی لِلمِرآة النّبویة و المُتَحَقِّقِ بِالأسرارِ

  • المُرتَضَویة سیّدنا و مولانا الحُجَّةُ بنِ الحَسَنِ العسکریّ

  • ارواحنا و ارواح جمیعُ العالَمین لتراب مقدمه الفداء. 

  • و اللعنةُ علی اعدائهم و مخالفیهم و مُبغِضیهِم

  • و جاحدی حُقوقهم و فضائلهم

  • و مناقبهم من الان الی قیام یوم الدّین.

  •  

  •  

  • قال الله تعالی فی کتابه: ﴿بَقِيَّتُ ٱللَهِ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾1

  • وجه اشتراک همه پیامبران

  • تمام انبیاء گذشته و رُسُل در این مسئله مشترک هستند که مطالبی را که برای مردم به‌صورت قوانین و احکام بیان می‌کنند، از طرف خود نیست بلکه از جانب پروردگار است. یعنی نفس آنها دخالتی در تقنین قوانین ندارد و بلکه از مقام غیب استفاده کرده و به مردم ابلاغ می‌کند. [همه پیامبران] در این قضیّه مشترک‌ هستند. در آیه شریفه داریم که بین هیچ پیغمبری از این نقطه‌نظر فرقی نیست.

  • ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمٰعِيلَ وَإِسۡحٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَآ أُوتِيَ ٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ﴾2

  • پروردگار متعال می‌فرماید: 

  • بگویید ایمان داشته باشید اعتقاد داشته باشید که ما آنچه را که بر انبیا و رسل سَلَف نازل شده است معتقدیم، و قبول داریم آنچه که به ما نازل شده است و آنچه که به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و هرچه که به نبییّون و به پیامبران گذشته فرستاده شده همه معتَقَد ماست. ﴿لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ﴾ بین هیچ‌کدام از انبیا و رسل از این نقطه‌نظر فرقی نیست و هیچ‌گونه مِیزی بین آنها وجود ندارد ﴿وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ﴾ ما به این مسئله ایمان داریم.

  • کلامی‌که انبیا می‌گویند از حیطه بشر خارج است. آنها با غیب سر و کار دارند و مطالب را از غیب برای مردم می‌گویند پس با مُدرکات ظاهر و با حواس ظاهر استنتاج نتیجه نمی‌کنند و مطلبی را بر اساس قیاس و براهین ظاهری برای مردم بیان نمی‌کنند. ارتباط با غیب برای همه آنها موجود است. از این نقطه‌نظر امکان خطا و اشتباه در آنها راه ندارد، اما آیا خود آنها از نقطه‌نظر سعه معرفت به پروردگار مساوی هستند یا با هم اختلاف دارند؟ خود آنها از نقطه‌نظر ادراک مقامات توحید در یک درجه قرار دارند یا اینکه بین آنها تفاوت است؟

    1. سوره هود (11) آیه 86.
    2. سوره بقره (2) آیه 136.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

3
  • تمایز انبیا از حیث سعۀ معرفتی

  • در آیه شریفه می‌فرماید: ﴿تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ مِّنۡهُم مَّن كَلَّمَ ٱللَهُ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجٰتٖ وَءَاتَيۡنَا عِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱلۡبَيِّنٰتِ وَأَيَّدۡنٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ﴾1 

  • این پیامبران از نقطه‌نظر فضل یکسان نیستند. از نقطه‌نظر رتبه و مقام در یک مرتبه قرار ندارند. ادراک آنها از معارف الهیّه و مقامات توحید متفاوت است. ﴿وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجٰتٖ﴾ به بعضی از اینها ما درجاتی عنایت می‌کنیم که به بعضی نداده‌ایم. به بعضی مقامی می‌دهیم که دیگری واجد نیست. آنها از این نقطه‌نظر در یک مرتبه نیستند.

  • روایتی است از امام صادق علیه السّلام در کافی مرحوم شیخ کلینی2 می‌فرماید: که آن حضرت فرمودند انبیا بر چهار دسته تقسیم می‌شوند:

  • دسته اول آنهایی هستند که الهامات پروردگار بر نفس آنها نازل می‌شود و از این حد تجاوز نمی‌کنند و حقّ حکم به دیگری را ندارند و مبعوث به کسی هم نمی‌شوند. اینها یک دسته.

  • دسته دوم انبیائی هستند که الهامات پروردگار در خواب یا در عالم مکاشفه و به صُور برزخیّه و مثالیّه و به صور فیوضات در نفس آنها نازل می‌شود و صدای ملائکه را هم می‌شنوند ولی خود آنها را در ظاهر نمی‌بینند. اینها هم حقّ تحکیم و حقّ حکمرانی و تقنین قوانین به غیر از خود را ندارند، برای خودشان هستند. برای خودشان نبیّ هستند. مانند حضرت لوط که می‌فرماید حضرت ابراهیم پیامبر و امام بر حضرت لوط بود ولی خود حضرت لوط مبعوث نگشته بود.

  • دسته سوم انبیائی هستند که هم الهامات در نفس آنهاست و وحی به آنها می‌شود و هم صدای ملائکه را می‌شنوند.

  • در خبری در نهج البلاغه داریم که امیرالمؤمنین علیه السّلام می‌فرمایند: هنگامی که من به کوه حرا می‌رفتم در وقتی که پیغمبر در کوه حَرا مشغول به عبادت بود و در آنجا سکونت گزیده بود. پیغمبر به او می‌فرموند: «یا علی تو می‌شنوی آنچه را که من می‌شنوم؟» امیرالمؤمنین به پیغمبر عرضه می‌داشت یا رسول‌الله صداهایی را می‌شنوم، چیزهایی را می‌بینم. حضرت فرمود: «تو می‌شنوی آنچه را که من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را که من می‌بینم إلا اینکه تو نبی و فرستاده نیستی.»3

    1. سوره بقره (2) آیه 253. امام شناسی، ج 1، ص 110:
      «این پیامبران و فرستادگان را ما بعضی را بر بعض دیگر برتری داده‌ایم، بعضی از آنان کسی بود که خدا با او سخن می‌گفت و برخی را به درجاتی ترفیع مقام داد، ما به عیسی بن مریم بیّنات و شواهد بر پیامبری اعطاء نمودیم و او را به‌روح القدس مؤیّد ساختیم.»
    2. الکافی، ج 1، ص 174 و 175.
    3. نهج البلاغة (صبحی صالح)، ص 300 و 301.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

4
  • حضرت امام صادق در اینجا می‌فرمایند:

  • این دسته از انبیا صدای ملائکه را می‌شنوند و راز و نیاز آنها را با گوش دل احساس می‌کنند و خود آنها را هم می‌بینند. این دسته از انبیا آنهایی هستند که مبعوث به رسالت بر خلق‌ هستند، چه عده کم و چه عده بسیار. یعنی حیطه رسالت آنها چه افراد کمی باشد یا افراد بسیاری باشد، مانند حضرت یونس که در آیه شریفه می‌فرماید: ﴿وَأَرۡسَلۡنٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ يَزِيدُونَ﴾1 ما یونس را برای صد هزار نفر یا بیشتر که حضرت می‌فرمایند: «منظور 30 هزار نفر است.» یعنی 130 هزار نفر فرستادیم. ولی بر خود این انبیا هم امامی هست. یعنی این انبیا در حیطه احاطه امامی قرار دارند و در تحتِ سیطره و تسلّط و ولایت امامی قرار دارند.

  • دسته چهارم ـ امام صادق می‌فرمایند ـ آن انبیا و رُسُلی هستند که هم واجد وحی و الهامات نفسانی هستند و هم صدای ملائکه را می‌شنوند و خود آنها را مشاهده می‌کنند و اینها همان اولوالعزم هستند که بر انبیاء دیگر امام هستند. چطور در قضیّه حضرت ابراهیم علی نبیّنا و آله و علیه السّلام بعد از اینکه پروردگار او را به مقام رسالت برگزید فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامٗا﴾؟!2 

  • بنابراین مقام امامت پس از مقام رسالت و فوق مقام رسالت است. 

  • ضرورت عصمت در انبیای الهی و مراتب آن

  • اما آنچه که مطمح نظر است و مطرح است این است که شرط تبلیغ انبیا برای رسالت، عدم خطا و عصمت در سه مسئله است.

  • مسئله اول در تلقی وحی است. آنها نباید در هنگام تلقی وحی و گرفتن وحی دچار اشتباه وخطا بشوند و الاّ مسئله را اشتباهاً به مردم بیان می‌کنند. دوم در نگهداری و حفظ آن است. سوم در مقام بیان است. 

  • حفظ و نگهداری به این معناست که اگر یک وحیی، یک حکمی به نبیّ یا به رسولی نازل شد، پس از مرور زمان و گذشت زمان در نفس او تبدیل و تغییر به حکم دیگری نکند. اگر صدسال هم از این حکم و از این وحی بگذرد باز مسئله به همان نحوی است که در ابتدای امر بر آن حضرت نازل شده است. این را عدم خطا و عصمت در نگهداری و حفظ وحی می‌گوییم. مسئله سوم عدم اشتباه و عصمت در ابلاغ وحی به مردم است. یعنی اگر پیغمبری هنگامی که می‌خواهد وحیی، کلام پروردگار یا حکمی را به مردم ابلاغ کند دچار اشتباه بشود و جای کلمه‌ای را عوض کند، مسئله‌ای را به جای دیگری بنشاند [در این صورت] کاملاً مسئله تغییر پیدا می‌کند. پس آنچه که برای رسالت انبیا و رسل لازم است عصمت آنها در سه مرحله است. یک مرحله تلقّی، دوم مرحله حفظ و سوم مرحله ابلاغ3.

    1. سوره صافات (37) آیه 147.
    2. سوره بقره (2) آیه 124. امام شناسی، ج 1، ص 127:
      «حال من تو را بر مردم امام قرار دادم.»
    3. جهت اطلاعات بیشتر رجوع شود به امام شناسی، ج 1، ص 9 ـ 12.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

5
  • امکان خطا و اشتباه در رفتار پیامبران

  • اما اینکه آیا خود آنها در مقامات عِلوی و در غیر از عالم ناسوت و در عوالم دیگر، عوالم نفسانی دچار اشتباه و خطا نشوند محلّ تامّل است. آنچه که برای یک نبیّ لازم است این است که فقط احکام الهی را که به مردم بیان می‌کند ابداً دچار اشتباه و تردید نباید باشد. اگر دچار اشتباه بشود با بقیّه چه فرق می‌کند؟ ولی اینکه ـ خود آنها در مقامات دیگر ـ حالات آنها کاملاً حالات عصمت [باشد] و عیناً آنچه که واقعیّت است در نفس آنها تجلّی کند، دارای مراتب مختلفی هستند.

  • حکایت زود قضاوت کردن حضرت داود

  • در آیه شریفه درباره قضیّه حضرت داود داریم:

  • ﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ﴾1 امتحانی در اینجا خدا برای حضرت داود پیش آورد، خواست به حضرت داود بگوید مسئله این‌طور که تو خیال می‌کنی نیست، از اینها بالاتر است.

  • امتحانی برای حضرت داود پیش آورد ﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ﴾ آیا خبرش به تو رسیده آنهایی که پیش حضرت داود آمدند، چه کسانی بودند؟

  • قضیّه از این قرار است که حضرت داود در آن محراب عبادت نماز می‌خواند، عبادت می‌کرد، بعد از آن دیوار مقابل دو نفر پیش حضرت داود بالا آمدند.

  • ﴿فَفَزِعَ مِنۡهُمۡ﴾ فوری از اینها ترسید. این مسئله اول که در اینجا قابل توجه است که حضرت داود چرا از آنها می‌ترسید؟ ﴿قَالُواْ لَا تَخَفۡ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾2 [گفتند نترس] ما دو دسته هستیم، دو نفر هستیم، دو گروه هستیم که بعضی از ما بر دیگری ظلم و ستم کرده است. حضرت داود گفت قضیّه چیست؟ یکی از آنها گفت: ﴿إِنَّ هٰذَآ أَخِي لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ﴾ ـ‌ خودش را به مظلومیّت زد ـ گفت: این برادر من 99 تا گوسفند دارد ﴿وَ لِيَ نَعۡجَةٞ وٰحِدَةٞ﴾ من هم یکی بیشتر ندارم. ﴿فَقَالَ أَكۡفِلۡنِيهَا وَعَزَّنِي فِي ٱلۡخِطَابِ﴾3 این برادر من به من می‌گوید این یکی را هم به من بده، صد تا بشود؛ دست تو چیزی نباشد.

    1. سوره ص (38) آیه 21.
    2. سوره ص (38) آیه 22.
    3. سوره ص (38) آیه 23.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

6
  • عجب برادر ظالمی بوده، 99 تا داشته یکی هم دست این نمی‌توانسته ببیند این را هم می‌خواسته از او بگیرد! حالا حضرت داود می‌خواهد در اینجا حکم کند. ببینید چطور حکم می‌کند! می‌گوید:

  • ﴿قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَيَبۡغِي بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحٰتِ وَقَلِيلٞ مَّا هُمۡ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّـٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّ رَاكِعٗا وَأَنَابَ﴾1. «اشتباه کرده است. نمی‌بایست از تو بگیرد. بسیاری از شُرکاء در موقع شرکت به همدیگر ظلم می‌کنند، می‌خواهند مال بقیّه را هم بالا بکشند.

  • این که 99 تا گوسفند دارد ـ مستکبر است دیگر ـ نمی‌تواند یکی را هم که دست ماست ببیند. این خیلی در اینجا اشتباه کرده است.» این حکم را کرد، یک مرتبه قضیّه برایش روشن شد. از کجا [معلوم است اینطور باشد؟] شاید این یکی که الآن دست این برادر است، این هم مال او باشد. تو از کجا می‌گویی که این یکی مال توست و او اشتباه می‌کند و در این مسئله به تو ظلم می‌کند؟ آخر نه دلیلی آوردند، نه بیّنه‌ای آوردند، نه مسئله‌ای اقامه کردند، هیچ! صِرف ادّعا که این 99 تا دارد این یکی دارد. یعنی کثرت مال موجب شد که حضرت داود حکم به جور کند. مگر کثرت مال گناه است! اگر مال بسیار برای شخصی از طریق حلال پیدا بشود، وجوهات شرعیه‌اش را بپردازد، به جای خودش خرج کند، از راه حلال بدست بیاورد، یک میلیون کرور هم داشته باشد کسی جلویش را نگرفته است. صرف کثرت موجب نمی‌شود که ما حکم به ظلم و حکم به تعدّی کنیم. حضرت داود در اینجا ﴿وَظَنَّ﴾ فوراً مسئله برایش روشن شد. از کجا [معلوم حرف این درست باشد؟!] شاید این یکی هم مال او باشد؟ ﴿فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّ رَاكِعٗا وَأَنَابَ﴾ فوراً استغفار کرد فوراً استغفار کرد و به سجده افتاد. ﴿وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّـٰهُ﴾ داود یک مرتبه متوجه شد که ما امتحانش کردیم.

    1. سوره ص (38) آیه 24.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

7
  • تحلیل داستان قضاوت حضرت داود بین دو برادر

  • حالا صحبت در این است آیا حضرت داود در آن زمانی که حکم کرد، به رسالت رسیده بود یا نه؟ مُسلّم است [که به رسالت رسیده بود]. در آیات شریفه داریم که ما به داود حُکم دادیم. از علوم قضا و قدر خودمان به او عنایت کردیم.1 حضرت داود به مقتضای واقع حکم می‌کرد. خب در اینجا مسئله چیست؟ اگر بگوییم که آن حضرت در اینجا اشتباه کرده است، منافات با رسالت او دارد. وانگهی اینکه در اینجا داریم ﴿إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ﴾ از محراب بالا آمدند! مگر دو نفر بخواهند پیش قاضی بیایند، از دیوار خانه‌اش بالا می‌روند؟ آنها در را می‌زنند و می‌آیند. پس مسئله مسئله ظاهر نبوده است، مسئله مسئله باطن بوده و در عالم مکاشفه برای آن حضرت این‌چنین کشف شده است. اما اگر همین حضرت داود، دو نفر بخواهند بیایند پیش او و او را حکَم قرار بدهند، امکان ندارد که آن حضرت در قضاوت دچار اشتباه بشود. مسئله عصمت در عالم ظاهر است و در بیان حقایق و رساندن احکام الهی و قوانین به خلق است که نباید پیغمبر دچار اشتباه بشود.

  • اما اینکه داریم حَسناتُ الأبرارِ سَیّئاتُ المُقَرّبین2 در آن مقامات عِلوی امکان دارد یک مسئله‌ای که اصلاً در نظرِ عادی گناه جلوه نمی‌کند و حتّی در عوالم بالا آن مسئله معصیت شمرده نمی‌شود، بالنسبة به عالم مافوق این یک ذنبی باشد که لایُغَفر است و نباید از ‌هم‌چنین شخصی این ذنب سر بزند.

  • تفاوت انبیا در میزان ادارک کلمه توحیدیه لا اله الا الله

  • انبیا از این نقطه‌نظر تفاوت دارند. سعۀ آنها و ادراک معارف آنها نسبت به اوصاف توحیدیّه پروردگار و نسبت به اوصاف و معارف الهیّه مختلف است. ولی در این جهت همه آنها شریک هستند که تمام خلق را من البَدو الی الخَتم به توحید و بیرون آوردن از شرک دعوت می‌کنند. همه آنها در این قضیّه شریک‌ هستند و فرقی نمی‌کند.

    1. سوره نساء (4)‌ آیه 163؛ سوره نمل (27) آیه 15و 16؛ سوره سبأ (34) آیه 10.
    2. رساله سیر و سلوک منسوب به بحر العلوم، ص 118، تعلیقه 3:
      «عبارت ”حسنات الأبرار سیئات المقربین“ مضمون روایتی نیست، گرچه حکمی است صحیح و مطلبی است واقعی و حقیقی.»

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

8
  • ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾1. ای پیغمبر، ای مخاطب ما، ای مردم آنچه که با راه توحید نمی‌سازد شرک است. آنچه که با تدیّن و عبودیّت وفق نمی‌دهد شرک است. ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾ حبط عمل در صورت شرک است. لذا داریم پروردگار از تمام گناهان می‌گذرد غیر از شرک. از شرک نمی‌تواند بگذرد.2 چرا نمی‌تواند بگذرد [چون] لازمه توحید همین است. لازمه توحید نفی غیر است و غیریّت و غیرت است. شریک قرار دادن در عبادت و در عبودیّت منافات با توحید و عبودیّت دارد، لذا از این نمی‌تواند بگذرد. نمازی که ما می‌خوانیم به آن مقدار که توجه به پروردگار داریم مقبول و به آن مقدار که توجه نداریم مقبول نیست. عبادتی را که انجام می‌دهیم به آن میزان توجه مقبول و به غیر از او مردود است. و در این زمینه روایات بسیار است، باید به کتبی که متکفّل بیان این مسائل هستند مراجعه بشود3.

  • انبیا از نقطه‌نظر توحید شریک هستند، اما هدف آنها و مقدار سعه آنها و کشش نفسانی آنها برای کشیدن مردم از عالم نفس به ادراک معارف توحیدیه بر یک منوال نیست. شعار لا إله الا الله که از ابتدای رسالت حضرت آدم تا امامت امام زمان ما عجّل الله تعالی فرجه که در همه انبیا یکسان بود، در تمام آنها و در اطوار تاریخی آنها بر یک منوال نیست. معنای لا إله الا الله یعنی نفی تعیّنات در موجودات مستقل و نفی استقلال و آلیّت قرار دادن تمام عالم امکان و محو آنها در ذات پروردگار. این معنای لا إله الا الله که قبل از آن می‌بایست نفی تکثّر افعال و تکثّر صفات و تکثّر اسماء بشود، در همه انبیا تحقّق پیدا کرده است؛ منتها هر کدام به‌حسب وسعت نفسانی و به‌حسب ادراک آنها از این کلمه مبارکه و طیّبه.

  • معنای توحید افعالی و صفاتی و اسمائی

  • اُسّ و اَساس نبوّت انبیا و رسالت رسل و امامت ائمه را این کلمه مبارکه لا إله الا الله تشکیل می‌دهد. 

    1. سوره زمر (39) آیه 65. الله شناسی، ج 3، ص 178:
      «هرآینه اگر غیر خدا را پرستش کنی عملت نابود می‌گردد.»
    2. سوره نساء (4) آیه 48: ﴿إِنَّ ٱللَهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا﴾
    3. رجوع شود به تفسیر العیاشی، ج 2، ص 353؛ الکافی، ج 2، ص 293 ـ 297؛ عدة الداعی، ص 217.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

9
  • در وهلۀ اول نفی افعال متکثره به معنای توحید افعالی، اینکه انسان و مومن تمام افعالی که در عالم کون تحقّق پیدا می‌کند و در ظرف امکان تحقّق پیدا می‌کند از مظاهر و مرائی مختلفه، ملائکه و مجرّدات و غیر آنها، از عالم مجرّدات و عالم ناسوت آنچه که فعل تحقّق پیدا می‌کند فعل واحد ببیند. و آنچه که عمل در این عالم به وجود می‌آید عمل پروردگار ببیند. این معنای توحید افعالی است.

  • توحید صفاتی به معنای نفی هر صفت و هر قید و اندکاک آن صفت و آن قید در صفت باری تعالیٰ است. مثلاً توحید صفاتی به معنای این است که تمام آن اوصاف کمالیّه که در این عالم تحقّق پیدا می‌کند، منشاء او را وصف جمال پروردگار بیابیم که در ظروف مختلفه به صور مختلفه در این عالم امکان بروز و ظهور پیدا می‌کند.

  • بالاترین و أعلیٰ مرتبه مقامی که انبیاء گذشته و رسل گذشته در آن مقام بودند، توحید اسمائی در ذات پروردگار بوده است. کلمه مبارکه لا إله الا الله نه به معنای این است که خدایی موجود نیست غیر از خدا، نه به معنای این است که معبودی نیست غیر از خدا، نه به معنای این است که معبودی که مورد عبادت است و خالقی نیست غیر از خالق و آن خدا؛ بلکه به معنای نفی تعیّن و به این معنا که هیچ متعیّنی هیچ ذات مستقل و موجود مستقلی، هیچ ذاتی که وصف امکان بر او خورده باشد و استقلال داشته باشد، در این عالم تحقّق ندارد غیر از ذات پروردگار. این نفی اِسمیّت است. نفی تعیّن وجودی است و اثبات یک وجود واحد و یک تعیّن واحد است.

  • اختلاف در نزول معارف بر قلب پیامبران

  • بنابراین آن کلمه مبارکه‌ای که برای حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام جبرئیل نازل کرد که اذکار اربعه توحیدیّه است أشهَدُ أن لا إله إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ المُلکُ و لَهُ الحَمدُ بیَدِهِ الخَیرُ و هو عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر. أشهَدُ أن لا إلهَ إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ أحَدًا صَمَدًا لَم یَتَّخِذ صاحِبَةً و لا وَلَدا. أشهَدُ أن لا إله إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ أحَدًا صَمَدًا لَم یَلِد و لَم یولَد و لَم یَکُن لَهُ کُفوًا أحَد. أشهَدُ أن لا إلهَ إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ المُلکُ و لَهُ الحَمدُ یُحیی و یُمیتُ و هو حَیٌّ لا یَموتُ بیَدِهِ الخَیرُ وَ هو عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر [حَسبیَ اللهُ و کَفَی سَمِعَ اللهُ لِمَن دَعا لَیسَ وَراءَ اللهِ مُنتَهَی أشهَدُ لِلَّهِ بِما دَعا و أنَّهُ بَری‌ءٌ مِمَّن تَبَرَّئَ و أنَّ لِلَّهِ الآخِرَةُ و الأولی]1. این کلمه توحیدیّه میزان معرفت و میزان کشش نفسانی و ادراک آن حضرت را از اوصاف و کمالات توحیدی پروردگار بیان می‌کند.

    1. إقبال الأعمال، ج 1، ص 323.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

10
  • حضرت عیسی به حواریّون کلمه لا إله إلّا الله را توصیه می‌کند. تحقّق به معنای عبودیّت محضه و اندکاکِ در ذات و اسم پروردگار را توصیه می‌کند. نفی تعینّات و اثبات تعیّن واحد را توصیه می‌کند و این همان کلماتی است که در دهه ذی‌الحجه ـ که از ایّام بسیار مهمّ سال است ـ بر حضرت موسی در هنگامی که به کوه طور رفته بود افاضه شد. لا إله إلّا الله عَدد اللیالی و الدُهور لا إله إلّا الله عددَ أمواج البُحور، لا إله إلّا الله و رحمتُه خیرٌ ممّا یجمعون. لا إله إلّا الله عدد الشوک و الشجر لا إله إلّا الله عدد الشعر و الوبر لا إله إلّا الله عدد الحَجر و المَدر. لا إله إلّا الله عدد لَمح العیون. لا إله إلّا الله فی اللّیل إذا عَسعس و الصّبحِ إذا تنفّس. لا إله إلّا الله عدَدَ الرّیاح فی البَراری1 و الصُّخور. لا إله إلّا الله من الیَوم إلی یوم یُنفَخ فی الصّور.2

  • حقیقت معنای لا اله الا الله

  • گذشتن عادی و صرف نظر کردن از حقایق یک امر بسیار عادی است، اما توجه در معانی اینها که از مقام ربوبی افاضه شده است قابل اهتمام و قابل تامّل است. معنای این کلمات مبارکه این‌چنین است. اینکه می‌فرماید لا إله إلّا الله عدد اللیالی و الدهور یعنی چه؟ ـ به‌اندازه لیالی و دهور لا إله إلّا الله خب همین‌طور می‌گوییم و می‌گذریم ـ لا إله إلّا الله عدد الشوک و الشجر یعنی چه؟ به‌اندازه تیغ‌ها و به‌اندازه درختان لا إله إلّا الله این یعنی چه؟ به‌اندازه تیغ‌ها و درختان لا إله إلّا الله، به‌اندازه لیالی و انهار لا إله إلّا الله، به اندازه‌ها موها لا إله إلّا الله، لا إله إلّا الله عدد الشَعر و الوَبر به‌اندازه تک‌تک موهای گوسفندان ـ موهای حیوانات موهای جنبندگان ـ لا إله إلّا الله یعنی چه؟ گذشتن از این مسائل و توجه نکردن خیلی امر عادی است. معنای این عبارات این است: آنچه که در ظرف تعیّن اعمّ از جماد و نبات، اعمّ از حیوان و انسان، اعمّ از انسان و ملک، اعمّ از ملکوت و مُلک، اعمّ از ناسوت و عالم لاهوت در ظرف امکان تحقّق پیدا کند، تحقّق او نیست مگر تحقّق این کلمه مبارکه. یعنی تعیّن جمیع موجودات در عالم امکان، تحقّق معنای لا إله إلّا الله است. وقتی که می‌گوییم لا إله إلّا الله، یعنی هر برگ گیاهی هر برگ درختی هرچه که در این عالم اعمّ از پشم اعمّ از وَبَر اعمّ از حَجر اعمّ از کوه ملائکه زمین و آسمان آنچه که تحقّق پیدا بکند، تحقّق او تعیّن او وجود مستقل او عدم است؛ بلکه عین وجود پروردگار است. این معنای لا إله إلّا الله است. این نهایتْ مرحله است.

    1. خ.ل: و البراری.
    2. إقبال الأعمال، ج 1، ص 324.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

11
  • حالا عجیب‌تر از این در این عبارت و در این اذکار عَشره مبارکه ـ که مستحب است و از امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت شده است و مرحوم سید بن طاووس در اقبال بیان می‌کند ـ حضرت در آنجا می‌فرماید: لا إله إلّا الله عَدَدَ لَمحِ العُیون این خیلی عجیب است! آنچه که ما، آنچه که ما از موجودات مستقل می‌پنداریم نفی تعیّن در او هست؛ اما چشم بهم زدن دیگر معنای لا إله إلّا الله [بدهد] یعنی چه؟ چشم بهم زدن دیگر چه معنا دارد، مگر چشم بهم زدن یک امر وجودی است، مگر چشم بهم زدن یک امر مستقل است؟ بلی، آن حرکتی که از خود آن موجود سر می‌زند، خود آن حرکت هم وجود است. همان‌طوری‌که در فلسفه متعالی صدرالمتألّهین اثبات شده است که حرکت از باب وجود است.1 همان‌طوری‌که بقیّه موجودات یک وجود مستقل و استقلالی دارند، حرکت هم یک وجودی است در عرض بقیّه موجودات، مُنضمّ به بقیّه موجودات و همراه با آنها. بناءً علی هذا در اینجا پروردگار به خود این حرکت که ما او را حتّی یک امر عدمی می‌پنداریم، تطبیق کلمه مبارکه لا إله إلّا الله فرموده است. بعضی از عرفا نقل می‌کنند وقتی که حال توحیدی برای آنها دست داده بود و این معنای لا إله إلّا الله در نفس آنها جلوه کرده بود و متجلّی شده بود، آنها می‌گویند نگاه کردیم دیدیم یک حیوانی حرکت می‌کند، خود آن حیوان به معنای لا إله إلّا الله است. حالا [حقیقت] اینها چیست؟ باید بماند، باید برسیم. حلوای تَن تَنانی تا نخوری ندانی.

  • این چیزهایی که ما بیان می‌کنیم، خیال نکنید که ما هم خودمان خبری است. نه آقا! اینها را ما از کتاب‌ها برداشتیم و برای شما نقل می‌کنیم. ولی حدّ یقین و آن مقدار مُسلَّم این است که این معانی هست، اینها واقعیّت دارد. باید دنبال آنها برویم و اهلش را پیدا بکنیم سربسپاریم تا ما را برسانند. غیر از این هیچ خبری نیست همه ول معطّل هستیم.

  • حکایاتی از حالات توحیدی برخی از عرفا و سالکین

    1. رجوع شود به الحکمة المتعالیة، ج 3، ص 20 ـ 37.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

12
  • آن شخص می‌گفت: «نه‌تنها این حیوان را من به معنای لا إله إلّا الله مشاهده کردم [بلکه حرکت او را هم به همین معنا دیدم].» اینها مسائلی نیست که در ذهن عجیب بیاید. با یکی از دوستان ـ‌ در جایی رفتیم، حالا بگویم دیگر ـ برای خود من تعریف می‌کرد. این قضیّه‌ای است که برای من گفته و من هم می‌گویم از باب ازدیاد ﴿وَلٰكِن لِّيَطۡمَئِنَّ قَلۡبِي﴾.1 با یکی از دوستان در یکی از این ییلاقات طهران مسافرتی کرده بودیم. شبی بود نشسته بودیم، خیلی هوای صاف و خوبی بود. ستارگان خیلی زیاد بودند. ما نشسته بودیم یک مرتبه او گفت: فلانی! گفتم: چیست؟ گفت: می‌دانی الآن چه شد؟ گفتم: نه! بعضی وقت‌ها حرف‌هایی به ما می‌زد، بعضی‌هایش را می‌زد بعضی‌هایش را نمی‌زد، این از آن حرف‌هایی بود که می‌گفت. گفت الآن این پروانه‌ای که دیدی آمد رد شد ـ دیدم بله یک پروانه‌ای آمد رد شد ـ گفت: الآن دیدم این پروانه ذکرش صلوات بر محمّد و آل‌محمّد بود.

  • یعنی همین‌که این حرکت می‌کند، این ذکر را می‌گوید. بعد او گفت: «گنجشک را دیدم که ذکری دارد.» اما نگفت چه ذکری دارد، فقط این یکی را به ما گفت. می‌گفت: «قورباغه را دیدم که ذکر خاصّی دارد. ماهی را دیدم که چه ذکری دارد.» خلاصه می‌گفت: «تمام زمین و آسمان را دیدم که همه به یک ذکر خاصّی متناسب با خودشان مشغول بودند.» اینها مسائلی است که اتفاق افتاده است، نه‌اینکه اینها شوخی است!

  • وقتی که امام حسن صبح از دفن امیرالمؤمنین علیه السّلام برمی‌گردد و می‌رسد به آن خرابه و آن مرد یهودی با آن حضرت برخورد می‌کند و می‌گوید که دو سه شب است که شخصی [بود که] برای من آب می‌آورد نان می‌آورد غذا می‌آورد و نیامده است؛ وقتی از او خصوصیّات آن شخص را سؤال می‌کنند، می‌گوید: یکی از خصوصیّاتش این بود که وقتی می‌آمد می‌دیدم تمام زمین و دیوار با او مشغول تسبیح است. این را آن یهودی دارد بیان می‌کند.2

    1. سوره بقره (2) آیه 260. معاد شناسی، ج 4، ص 256:
      «ولی برای آرامش و سکون نفس خود تقاضا دارم.»
    2. روضة الشّهداء، کاشفی، ص 171.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

13
  • نطق آب و نطق خاک و نطق گل***هست محسوس حواس اهل دل1
  • این معنا [معنای توحید است.] آن شخص می‌گفت: «نه‌تنها دیدم که آن حیوان معنای لا اله الا الله است. بلکه دیدم آن حرکتی که کرد و از جایی به جای دیگر افتاد حرکت او هم لا اله الا الله روی لا اله الا الله بود.»

  • باز یک قضیّه دیگر بگویم. یکی از افراد نقل می‌کرد، برای خود من می‌گفت. می‌گفت: «یک وقتی در جایی آمده بودم، صبح بود. حال عجیبی به من دست داد. تمام افراد را به معنای لا اله الا الله می‌دیدم.» یعنی این معنا و حقیقت توحید در ذات او جلوه کرده بود و دیگر استقلال از وجود افراد مشاهده نمی‌کرد. همه را [لا اله الا الله می‌دید]. بعد می‌گوید: «حرکت کردم آمدم، دیدم بچه‌هایی که با هم بازی می‌کنند، به هم لااله الا الله می‌گویند. آن چوپان که گوسفندان را می‌برد صدای حرکت گوسفندان همه لا اله الا الله می‌شنیدم، حرکت آنها را همه به معنای لا اله الا الله می‌دیدم.»

  • حالا قضیّه اینجا یک قدری عجیب می‌نماید، ولی وقتی قرار است بر اینکه تمام معانی برای انسان استقلالش را از دست بدهد، دیگر در آنجا فرقی بین یک چیز و بین چیز دیگر ندارد. خلاصه می‌گوید:

  • «آمدم دیدم در آن میدان بهارستان طهران یک اجتماعی شده ـ‌ در زمان همان سابق زمان آن طاغوت و شاه اینها ـ‌ و در آنجا یک مراسمی است. خلاصه صداهایی می‌آمد و من غیر از لا اله الا الله هیچی از اینها نمی‌دیدم. صحبت می‌کند ولی به گوش من لا اله الا الله می‌رسد. آواز می‌خواند به گوش من لا اله الا الله می‌رسد. خلاصه ما در این مقام همین‌طور سیر کردیم آمدیم به بازار، این بازار که رسیدیم یک دفعه این حال از ما رفت.»

  • خدا این بازار را لعنت کند. هر چه هست این بازار از آدم می‌گیرد! مگر روایت نداریم وقتی که بازار می‌روید زود بگذرید، وسط نمانید2. البتّه خب حالا اینجا گفتیم، ولی به هر صورت کار و کسب هم اگر انسان بخواهد برای خدا انجام بدهد، عبادت است. برای‌اینکه محتاج غیر نباشد عبادت است.3 بالأخره بعضی وقت‌ها شوخی و جدّی یه چیزهایی باید گفت. خلاصه می‌گفت: «به بازار که رسیدیم نمی‌دانم این نَفَس بازاری‌ها چه بود تا به ما خورد این حالت رفت، سرحال اوّلمان برگشتیم. دیگر حرف‌ها را تشخیص می‌دادیم، صداها را تشخیص می‌دادیم، حرکات را تشخیص می‌دادیم و امثال‌ذلک. مثل آدم معمولی شدیم، ما هم رفتیم مشغول تجارت و کسب‌وکار شدیم.»

    1. مثنوی معنوی (آذر یزدی)، دفتر اول، ص 146.
    2. رجوع شود به من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 199؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص 145.
    3. رجوع شود به من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 156 ـ 180.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

14
  • تفاوت توحید در اسلام با سایر ادیان الهی

  • این معنای توحید است که تمام انبیا و رسل گذشته روی این معنای توحید اسمائی پروردگار متفّق بودند. اما صحبت در اینجاست. پیغمبر ما چه آورده است؟ آیا پیغمبر ما به همین مقام که مقام توحید است و به این مقام که بالاترین مقام از مرحله توحید است اکتفا کرده است؟ نه! او بالاتر رفته است. پیغمبر ما به مقام الله اکبر رسیده است. شریعت اسلام شریعت لا اله الا الله نیست. نه ‌اینکه نیست بالاتر است. شریعت الله اکبر است. در موقع نماز الله اکبر، بعد از نماز الله اکبرالله اکبر یعنی چه؟ الله اکبرُ مِن أن یوصَف این معنای الله اکبر است. یعنی آنچه که به وصف درآید خداوند بالاتر از اوست.1

  • مقدمه‌ای در بیان معنای الله اکبر

  • یک مقدمه بگویم. پروردگار متعال در قرآن مجید می‌فرماید: ﴿سُبۡحٰنَ ٱللَهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ ٱللَهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾2. منزه است پروردگار از توصیف و هیچ فردی و هیچ موجودی نمی‌تواند او را توصیف کند ﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾ مگر بندگان مخلَص خدا. یعنی آنچه که ما از معارف و از علوم ادراک می‌کنیم و آنچه که ما می‌خواهیم به پروردگار نسبت بدهیم، آن مخلوق ذهن ما است و آن لازمه مدرکات بشری ما است، و لیاقت مقام پروردگار را ندارد. پروردگار بالاتر است. منزه است از توصیف واصفون مگر آنهایی که به مقام اخلاص رسیده‌اند؛ یعنی ادراکات آنها دیگر بر اساس علوم ظاهریّه نیست. مدرکات و معارف آنها بر اساس علوم کتابی نیست. آنها از نقطه‌نظر اتّحاد با مجاری توحیدیّه فّعالی، صفاتی و اسمائی پروردگار به مرحله‌ای رسیده‌اند که آن‌طورکه باید و شاید از نقطه‌نظر توصیف پروردگار می‌توانند پروردگار را توصیف کنند، چون خودشان واجد هستند. از روی کتاب صفتی را برای خدا اثبات نمی‌کنند. این مسئله قبلاً عرض شده و برادران هم از این مسئله اطلاع دارند، فقط از باب مقدّمه بیان کردم؛ که هیچ موجودی قابلیّت توصیف پروردگار را جز از دریچه باطن که محو در توحید افعالی و صفات و اسماء پروردگار است نمی‌تواند واجد باشد. فقط این عده از افراد هستند [که می‌توانند خدا را توصیف کنند.] اینها چه کسانی هستند؟ اینها مخلَصین ـ به فتح لام ـ هستند. افرادی که از نقطه‌نظر اخلاص از عالم نفس گذشته‌اند و دیگر در مقام مجاهده و کسب کمالات نیستند. از این مرحله عبور کرده‌اند. اینها فقط برای توصیف پروردگار حقّ التوصیف قابلیّت دارند. ﴿سُبۡحٰنَ ٱللَهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ ٱللَهِ ٱلۡمُخۡلَصِينَ﴾. اینها چه کسانی هستند؟ اینها افرادی هستند که متحقّق به معنای کلمه طیّبه لا اله الا الله می‌باشند. پیغمبر ما آمد روی دست اینها زد. گفت: «الله اکبر خدا از این هم بالاتر است.» 

    1. الکافی، ج 1، ص 117:
      «عن ابنِ مَحبوبٍ عَمَّن ذَکَرَه عن أبی عَبدِ اللهِ علیه السّلام قال: قال رَجُلٌ عِندَهُ: اللهُ أکبَرُ فَقالَ: اللهُ أکبَرُ مِن أیِّ شَیءٍ؟ فَقالَ: مِن کُلِّ شَیءٍ. فَقالَ أبو عَبدِ اللهِ علیه السّلام: حَدَّدتَهُ! فَقالَ الرَّجُلُ: کیف أقولُ؟ قال: قُل اللهُ أکبَرُ مِن أن یوصَفَ
    2. سوره صافات (37) آیه 159 و 160.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

15
  • تفاوت معنای «لا هو الا هو» با «لا اله الا هو»

  • اینکه که می‌گوید الله اکبر یعنی الله اکبر مِن أن یوصف، یعنی چه؟ یعنی همین توصیفی را که این انبیا و این رسل حضرت ابراهیم، حضرت موسی ـ‌ اذکارشان را گفتم ـ حضرت عیسی، حضرت نوح و بقیّه انبیا آن بالاترین مقامی‌که آنها واجدند ـ که تحقّق به حقیقت توحید است ـ که با این مقام می‌توانند پروردگار را توصیف بکنند و به مقام اخلاص رسیده‌اند، من بالاتر از اینها هستم. من به مقام الله اکبر رسیده‌ام. یعنی الله اکبر مِن أن یوصف هولاء،‌ مِن هولاءالله اکبر از اینکه اینها من را وصف کنند! نه من و شما وصف کنیم، اینکه مسئله‌ای نیست. آن وصفی که واصفون می‌کنند. آن وصفی که ﴿سُبۡحٰنَ ٱللَهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾ است. آن وصف وصف [حقیقی] است. پروردگار متعال می‌گوید ﴿سُبۡحٰنَ ٱللَهِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾ منزه است از اینکه اینها بیایند توصیف بکنند. توصیف آن چیزی است که این انبیا انجام می‌دهند. حالا پیغمبر می‌گوید: «من از اینها هم بالاتر هستم.» الله اکبر مِن أن یوصف [خدا بزرگتر است] از اینکه اصلاً به وصف درآید. چه وصف صحیح چه وصف غیر صحیح. در مِن أن یوصف مقیّد به غیر صحیح نیست. یعنی آن وصف واقعی که به پروردگار نسبت داده می‌شود، الله خدا [از آن هم] بالاتر است. این مقام چه مقامی‌است؟ مقام فناء در ذات و هو هویت است. این مقام از لا اله الا الله بالاتر است. این مقامِ لا هو الا هو است، نه مقام لا اله الا هو.

  • معنا و مراد از تسبیحات اربعه

  • روایتی را مرحوم شیخ مفید در کتاب شریف خود اختصاص بیان می‌کند که مرد یهودی خدمت پیغمبر اکرم آمد و برای‌اینکه به اسلام تشرّف پیدا بکند از آن حضرت سؤالاتی کرد. من‌جمله از سؤالاتی که کرد این بود. گفت: «معنای کلمه سبحان الله و الحمد لله و لا إله الا الله و الله اکبر را برای من بیان کن.»

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

16
  • پیغمبر اکرم فرمودند: 

  • «و اما سبحان الله، چون پروردگار متعال می‌دانست که مردم او را به غیر آنچه که متّصف است توصیف می‌کنند و بر او کذب می‌بندند، لذا پروردگار قبل از اینکه اینها بیایند او را به خطا نسبت بدهند، خود را از توصیف مردم و از افترا و از کذب‌هایی که برحسب مدرکات خودشان به او نسبت می‌دادند، منزه گردانید و گفت سبحان الله.

  • و چون پروردگار می‌دانست که مردم نمی‌توانند شکر نعمات او را ادا کنند و در این مرحله قاصرند، قبل از اینکه آنها بیایند متنعّم به نعمات الهی بشوند، پروردگار خود را متّصف به حمد کرد و فرمود الحمد لله. حمد و ستایش اختصاص به پروردگار دارد. و اگر این کلام نبود پروردگار بر هیچ یک از خلایق اِنعام نعمت نمی‌فرمود.

  • و لا إله إلّا الله پیغمبر اکرم به آن مرد یهودی می‌فرماید:

  • معنای لا إله إلّا الله یعنی توحید صِرف و این کلمه کلمه تقوا است و هیچ‌کس داخل بهشت نمی‌شود الاّ به [واسطه] این کلمه.

  • یعنی استفاده از فیوضات پروردگار فقط انحصار در ادراک این کلمه را دارد، نه در گفتن آن. فقط این کلمه. و این کلمه کلمه تقوا است. یعنی کلمه تقویت و نیرو و توان بخشیدن است. چون در روز قیامت آن کفّه عملی سنگین‌تر است که این کلمه بیشتر در آن متحقق‌تر باشد و این کلمه باعث ثقل کفّه اعمال ما در روز میزان می‌شود.

  • و اما کلمه مبارکه الله اکبر، پیغمبر می‌فرماید:

  • بالاتر از این کلمه کلمه‌ای وجود ندارد و محبوب ترین کلمه در نزد پروردگار کلمه الله اکبر است.

  • آن وقت، آن یهودی سؤال می‌کند: «ثواب کسی که این کلمات را ادا کند چیست؟»

  • حضرت می‌فرمایند:

  • کسی که سبحان الله بگوید، مادون عرش جمیع خلایق با او تسبیح پروردگار را می‌کنند و ثواب ده مقابل به او می‌دهند. کسی که الحمد لله بگوید ـ معنای گفتن، گفتن باطن است. یعنی تحقّق به معنای حمد ـ پروردگار متعال در درجات عالیه از بهشت او را جای می‌دهد و این همان معنای آیه شریفه است ـ پیغمبر می‌فرماید ـ ﴿تَحِيَّتُهُمۡ فِيهَا سَلٰمٞ وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعٰلَمِينَ﴾1. بهشتیان وقتی که به هم می‌رسند تحیّت آنها سلام است ـ حالا بماند که سلام چیست؟ ـ و آخرین دَعوی آنها و ادّعا و مقال آنها حمد پروردگار است ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَكُورٌ﴾.2

    1. سوره یونس (10) آیه 10.
    2. سوره فاطر (35) آیه 34.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

17
  • وقتی که از عرصات قیامت می‌گذرند و داخل در بهشت می‌شوند و از آن بحبوحات حساب و کتاب و میزان گذشت می‌کنند و داخل در بهشت می‌خواهند بشوند همین‌که می‌بینند دیگر دارند می‌روند، دیگر کارشان تمام است، دیگر مسئله ندارند می‌گویند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَ﴾ حمد مخصوص پروردگاری است که بار را از دوش ما برداشت غم و غصه و حزن را از دوش ما برداشت. حالا حمد پروردگار را بجا می‌آورند. ﴿إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَكُورٌ﴾. پس بهشتی‌ها وقتی که می‌خواهند وارد بهشت بشوند حمد پروردگار را بجا می‌آورند.

  • و اما توحید، کسی که لا اله الا الله بگوید ـ همان‌طوری‌که عرض شد پیغمبر اکرم فرمودند ـ او داخل در بهشت نمی‌شود مگر اینکه به این معنا متحقّق شده باشد. 

  • و معنای الله اکبر ـ پیغمبر می‌فرماید ـ این الله اکبر بالاترین مقام در بهشت است و بالاترین منزله عند الله است. این مقام الله اکبر، جنّتی در مقابل بقیّه جنّات به نام جنّت الذّات است. این مقام مقام الله اکبر است و همین مقام مقام لواء حمد است و مقام محمود است ﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا﴾1و2

  • این مقام محمود که در روز قیامت نصیب پیغمبر اکرم می‌شود و بر همه خلایق از انبیا و رسل گذشته احاطه و سیطره دارد این مقام مقام الله اکبر است.

  • علت برتری امت پیامبر اسلام بر سایر امت‌های سابق

  • حالا فهمیدیم که ما چه شانسی آوردیم که در امت پیغمبر اکرم واقع شده‌ایم؟! حالا فهمیدید پیغمبر اکرم چه راهی را برای ما باز کرده که انبیاء گذشته برای اُمَم خود باز نکرده بودند؟! آنها لا اله الا الله را باز کرده بودند ولی پیغمبر اکرم برای ما الله اکبر را باز کرده است. مقام الله اکبر را باز کرده است. الله اکبر [فقط] برای پیغمبر نیست. اگر [فقط] برای پیغمبر بود، پس چرا ما باید در نماز در هر حرکتی که می‌خواهیم انجام بدهیم الله اکبر بگوییم؟! [الله اکبر گفتن ما] یعنی چه؟ یعنی تو هم به این مقام می‌رسی. معنایش این است در موقع نماز که الصلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقیٍّ3 است، آخرین عبادت و آخرین مرحله اتّصال پروردگار به بنده و بنده به پرودگار است. اول که می‌خواهد نماز را شروع کند، در اذان شش بار باید الله اکبر بگوید. در اقامه چهار تا الله اکبر می‌گوید. نماز را که می‌خواهد شروع کند، هفت بار تکبیر می‌گوید، از حمد و سوره که می‌خواهد به رکوع برود تکبیر می‌گوید، بر می‌خیزد می‌گوید، در تشهد می‌گوید، در سجده می‌گوید، در رکوع باید بگوید، بعد از اینکه می‌خواهد نماز [را سلام] بدهد باید بگوید. این شعار الله اکبر شعاری است که پیغمبر برای ما آورده است. شعار توحید شعار مشترک بین همه انبیا بوده است. اما این شعار الله اکبر که مقام فناء در ذات و محو هویّت به نحو اطلاق است و بقاء بعد از فنا و رجوع با ادراک جمیع کمالات است، این مقام اختصاص به پیغمبر و امت پیغمبر دارد.

    1. سوره إسراء (17) آیه 79. معاد شناسی، ج 9، ص 146:
      «(و ای رسول ما) پاسی از شب را به بیداری و شب‌زنده‌داری بگزار که این تهجّد و نماز شب از خصائص تو است، امید است که پروردگارت تو را به مقام محمود مبعوث گرداند!»
    2. رجوع شود به الاختصاص، ص 34.
    3. الکافی، ج 3، ص 265. انوار الملکوت، ج 1، ص 101، تعلیقه:
      «نماز حالت قرب و نزدیکی انسان با پروردگار است.»

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

18
  • عُلَماءُ أُمَّتی أفضَلُ مِن أنبیاءِ بَنی إسرائیل1 علماء امت من از انبیاء بنی اسرائیل بالاترند. ما درباره ائمه داریم که ما علما هستیم،2 ولی این نفی علم از غیر آنها نمی‌کند. این مقام بالاترین مقام است. خب پیغمبر [اینطور است] ائمه [چگونه هستند]؟ روایات در اینجا خیلی زیاد است دیگر و باید به کتبی که در این‌باره مدّون است مراجعه کنیم، که امیرالمؤمنین علیه السّلام تمام اوصاف کمالیّه انبیاء گذشته را واجد بود. در اینجا از پیغمبر و از ائمه بسیار رویات داریم3. و [امیرالمومنین] به مَفاد آیه شریفه4 نفس مبارک پیغمبر بود.5 بنابراین امیرالمؤمنین متحقّق به جمیع مرائی‌ای است که نفس مبارک رسول‌الله در آن مرائی جلوه می‌کند. امیرالمؤمنین واجد آن مقام و مرتبه‌ای از مقام الله اکبر است که خود پیغمبر و خود رسول‌الله واجد آن مقام بود. و همین‌طور پرچمدار و صاحب علَم این نهضت و صاحب پرچم این شریعت مبارکه از امیرالمؤمنین علیه السّلام به امام حسن و امام حسین و حضرت سجاد می‌آید، تا در این زمان ما به دست مبارک حضرت حجت بن الحسن المهدی ارواحنا و ارواح جمیع العالمین لتراب مقدمه الفدا می‌رسد.

  • وظیفه امام زمان و امت اسلام در قبال یکدیگر

  • پس وظیفه و کار امام زمان علیه السّلام در این زمان چیست؟ وظیفه و تعهّد آن حضرت در این زمان تحقّق بخشیدن به، عالَم که اسم عالم نمی‌شود گذاشت، به مقام که اسم مقام نمی‌شود گذاشت، تحقّق بخشیدن به مَفاد کلمه مبارکه الله اکبر در شیعیان خاص خود می‌باشد. این وظیفه امام زمان و تعهّد آن حضرت در این زمان است. چرا؟ چون این رسالت از پیغمبر به ائمه منتقل می‌شود تا فعلاً این رسالت به دست مبارک آن حضرت می‌رسد. بنا بر این آیا می‌دانید ما که الآن در زیر تکفّل و در سیطره ولایت کلّیه مطلقه آن حضرت قرار داریم یعنی چه؟ یعنی ما در تکفّل شخص و مقامی قرار گرفتیم که می‌خواهد ما را به مقامی برساند که نه‌تنها امم گذشته واجد آن مقام نبودند، بلکه انبیا هم آن مقام را نداشتند. آن حضرت متکفّل این عهده است.6

    1. رجوع شود به روح مجرّد، ص 683، تعلیقه.
    2. رجوع شود به بصائر الدرجات، ج 1، ص 8 و 9.
    3. رجوع شود به بصائر الدرجات، ج 1، ص 114 ـ 121.
    4. سوره آل‌عمران (3) آیه 61:
      ﴿فَمَنۡ حَآجَّكَ فِيهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمۡ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡ ثُمَّ نَبۡتَهِلۡ فَنَجۡعَل لَّعۡنَتَ ٱللَهِ عَلَى ٱلۡكٰذِبِينَ﴾
    5. رجوع شود به تفسیر فرات الکوفی، ص 86.
    6. جهت اطلاع پیرامون منتهای سیر و معرفت انبیای سلف صلوات الله علیهم اجمعین به مقام کلمۀ لا إله الّا الله و وصول سالکین امت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به مقام کلمۀ الله أکبر من أن یوصف، رجوع شود به رساله لبّ اللباب، ص 74 ـ 85.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

19
  • حالا ما باید چه کنیم؟ وظیفه ما چیست؟ روایات زیاد داریم در اینجا که أفضَلُ الأعمالِ انتِظارُ الفَرَج1 باید به انتظار ظهور آن حضرت باشیم. باید خودمان را برای ظهور آن حضرت آماده کنیم. آمادگی برای ظهور حضرت آمادگی فرهنگی است! یعنی ادراک ما معرفت ما به حدّی برسد که اگر حضرت بیاید بتوانیم قبولش کنیم. [معنای انتظار فرج] این است، این معنا و این کم نیست. بی‌رودربایستی بگویم این آمادگی پیدا نشده است. حضرت نمی‌آید تا شکم ما را سیر کند، خودمان شکم خودمان را می‌توانیم سیر کنیم. حضرت برای چه بیاید ؟ حضرت نمی‌آید تا امنیّت برای ما بیاورد، آن امنیّت با دوتا گلوله حاصل می‌شود. حضرت نمی‌آید تا صنعت و تکنیک ما را تقویت بکند. اینها دیگر چیست؟ حالا این مقدار که تقویت شده چه خیری برای بشر غیر از زحمت و دردسر و قتل و کُشت و کشتار آورده است. به قول اَنیشتین در آن آخرین ـ خب ما اسم اینها را نباید روی منبر بیاوریم، حالا ـ سالگردی که در امریکا برایش گرفته بودند، در آن سخنرانی که کرد گفته بود: «خیال کردم این کشفی که ما کردیم راجع به نسبیّت و مسئله فرضیّه اتم، برای بشر سود دارد! خوب است که الحمد لله نمردم دیدم که در زمان زنده بودن خودم با همین اکتشافی که من راجع به این فرضیّه کردم 600 هزار نفر کشته شدند.»2

  • کیفیت برطرف شدن مشکلات در زمان ظهور 

  • ابوخالد کابلی است از امام باقر علیه السّلام ظاهراً روایت می‌کند که وقتی که حضرت می‌آید إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رُءوسِ العِبادِ فَجَمَعَ اللهُ بِهِ عُقولَهُم و أکمَلَ بِهِ أحلامَهُم‌3 وقتی که آن حضرت می‌آید دستش را می‌گذارد روی سر همه مردم و عقل‌ها کامل می‌شود. دیگر مسئله حل می‌شود. تمام این بدبختی‌ها و گرفتاری‌ها به‌خاطر نقص عقل است! عقل کامل بشود دیگر مشکلی نیست. عقل کامل بشود هم امنیّت هست، هم عدالت هست، هم صله است، هم مؤانست هست و هم موالفت است. تمام اینها به‌خاطر این است که عقلمان هنوز ناقص است کامل نشده است.

    1. کشف الغمة، ج 2، ص 207؛ مناقب آل ابی‌طالب علیهم السّلام، ج 4، ص 426، با قدری اختلاف.
    2. رجوع شود به نور ملکوت قرآن، ج 2، ص 303.
    3. منتخب الأنوار، ص 200؛ الکافی، ج 1، ص 25، با قدری اختلاف.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

20
  • کاری که حضرت می‌کند کمال عقل است. کاری که حضرت می‌کند معرفت پروردگار را برای ما می‌آورد. حالا ما باید چه‌کار کنیم؟ ما باید آمادگی داشته باشیم. فرهنگی که یک هفته صبر می‌کند، مردمی‌که یک هفته صبر می‌کنند و به انتظار می‌نشینند تا یک عکس‌هایی را تماشا بکنند، آنها لیاقت حضرت را ندارند. آنهایی که از صبح تا شب می‌گیرند می‌نشینند و فقط عکس تماشا می‌کنند و در ذهن خودشان به این دل‌خوش هستند که فقط به تماشای عکس و اینها مشغول‌اند، حضرت بیاید برای اینها چه‌کار بکند؟ آیا این فرهنگ است؟! آیا این دل‌خوشی است که مردم دارند؟ این دل‌خوشی است که یک شیعه که انتظار ظهور حضرت را می‌کشد، باید داشته باشد؟! بجای اینکه بنشینیم آیه‌ای تفسیر کنیم، حکایتی از بزرگان بشنویم، یک مطلب اخلاقی گوش بدهیم [دلخوش به تماشای عکس و اینها شده‌ایم!]. اینها خیلی مانده [تا به مطلب برسند.] ما خیلی از مرحله پَرت هستیم. ما هنوز داریم گردو بازی می‌کنیم. مثل آن عاشقی که دائماً برای معشوق پیغام می‌فرستاد که خلاصه چرا از ما دوری می‌کنی؟ معشوق جوابش را نمی‌داد. ـ ما کجا حضرت کجا؟ ـ و بالأخره بعد از اینکه خیلی اصرار کرد، [معشوق] گفت: فلان شب می‌آیم آنجا. خلاصه این [عاشق] رفت و نشست. او گفته بود شب می‌آیم این از عصر رفت و نشست. خلاصه این‌قدر نشست و نشست، نیامد. ساعت تقریبا نه شد، دید نیامد. ده شد، دید نیامد. یازده شد، کم‌کم خوابش برد. صبح از خواب بلند شد دید در جیبش گردو است. بعد آنجا نوشته تو فعلاً با این گردوها بازی کن، به تو عشق و عاشقی نیامده است. عاشق مگر خواب دارد؟ عاشق مگر گیجی دارد؟ او فقط به انتظار می‌خواهد بنشیند.

  • لزوم تعقل و بصیرت در زمان غیبت 

  • یکی از علما و وعّاظ محترم که مشهدی هم هست و فعلاً در طهران است ـ حفظه الله ان شا الله ـ ایشان خودشان یک قضیّه را تعریف می‌کردند، ما هم از ایشان شنیدیم. می‌گفتند در همین مشهد در زمان شاه، ظاهراً در زمان رضا شاه بوده است ـ خدا لعنتش بکند این پدر و پسر چه به سر اسلام آوردند ـ می‌گفت: یک روزی برادرم آمد و گفت: داداش مودونی چی شده؟ گفتم: نه نمودونوم. گفت: مودونی؟ گفتم: نومودونم. گفت: بیا ببین مردم شلوغ کردند، دارند داد می‌زنند یا حُجت بن الحسن عجّل علی ظهورک! حالا چه قضیّه‌ای پیش آمده بود نمی‌دانم. گفتیم ما هم بیایم تماشا کنیم چه شده است! خلاصه عمامه را گذاشتیم سرمان و عبا را انداختیم روی دوشمان آمدیم. 

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

21
  • دیدیم بله، مردم راه افتادند و [می‌گفتند:] یا حجت بن الحسن بیا! فحشاء زیاد شده، منکر زیاد شده ... . یک قضیّه‌ای اتفاق افتاده بود، یک منکری دیده بودند. خب این مردمی که جلو می‌آیند، جاها را هم نشانه کردند دیگر که به کجا برسند خراب کنند، به کجا برسند آباد کنند. رسیدند در دکان یک عرق فروشی، تا به آن دکان رسیدند، زدند این پرده را انداختند و در را شکستند و شیشه مغازه را شکستند و در مغازه وارد شدند. همه شیشه‌ها را بر می‌داشتند در جیبشان می‌گذاشتند. یا حجت بن الحسن عجّل علی ظهورک. حالا خوشمزه آنهایی هم که جیب نداشتند فوری [شیشه‌ نوشیدنی را] می‌شکستند ـ یا حجت بن الحسن ـ همه را می‌کشیدند بالا و یا حجت بن الحسن. این‌طور که نشد آقا! خلاصه می‌گفت: این را ما با چشم خودمان دیدیم. اینهایی که یا حجت بن الحسن می‌گویند، امروز مرده باد و فردا زنده باد، اینها به درد امام زمان نمی‌خورند. باید عقل داشته باشیم، باید فهم داشته باشیم، باید بفهمیم چه می‌کنیم. باید دست‌ به دست هر کسی ندهیم. باید مسائل را با عقل بسنجیم. وإلاّ حضرت برای چه بیاید خودش را بی‌خود معطّل ما بکند؟ تا حالا 1300 سال غیبت [بوده است] حالا 10000 هزار سال دیگر هم غیبت [بکند]. یک تکانی بخوریم. یک تغییری در خودمان ایجاد کنیم. تا اینکه به آن مقامی که آن حضرت فرمود، برسیم. آن مقام چیست؟ آن مقام مقام الله اکبر است.

  • روایتی پیرامون فتنه‌های آخرالزمان

  • روایتی است از [امام صادق علیه السلام]، مَسعدة بن صَدقه می‌گوید: 

  • در خدمت امام صادق بودم. در این موقع پیرمردی آمد دست مبارک آن حضرت را بوسید و شروع کرد به گریه کردن و عرضه داشت: «یا ابن‌رسول‌الله صد سال است که انتظار فرج شما را می‌کشم. دشمنان بر شما غلبه کردند. شما را کشتند. خانه نشین کردند. ما دائما شنیدیم قائم شما ظهور می‌کند، قائم شما می‌آید، از مسلمین و شیعیان رفع بلیّه می‌کند، گرفتاری‌ها را از برطرف می‌کند، پس چه شد؟! انگار آن دشمنان شما دارند در آسمان پرواز می‌کنند و خبری اصلاً نیست.»

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

22
  • خلاصه شروع کرده به گریه کردن و حضرت هم از عرائض او دچار حزن و اندوه شدند و قطرات اشکی از دیدگان مبارکشان سرازیر شد. بعد فرمودند: «ای پیرمرد اگر تو زنده باشی و زمان ظهور قائم ما را ادراک بکنی ببین چه مقامی‌خواهی داشت. و اگر بمیری با این نیّت خود و با این قصد که خدمت او را بکنی، در قیامت با ما محشور خواهی بود.» بعد آن حضرت فرمودند: «این فرزند ما، این قائم که پروردگار متعال فرج او را بشارت داده است و حتماً ظهور خواهد نمود. این از صلب امام حسن عسگری و او از صلب پدرش علی و او از صلب پدرش محمد بن علی و او از صلب پدرش علی بن موسی و او از صلب فرزندم موسی می‌آید ـ اشاره کردند به موسی بن جعفر علیه السّلام که در آنجا طفلی بودند و در آنجا حضور داشتند. امام صادق فرمود او از صلب فرزندم موسی می‌آید. ـ و اگر از دنیا یک روز باقی مانده باشد. خداوند آن یک روز را آن‌قدر طولانی خواهد کرد، تا اینکه قائم ما ظهور کند. و بدان که شیعیان ما در زمان غیبت او به بلایا و فتن عجیبی مبتلا خواهند بود. خداوند ان شا الله شیعیان ما را از این فتن و از این بلایا سرفراز بیرون بیاورد.»1

  • این دعای امام صادق است‌.

  • فِتَن یعنی فتنی که ایمان را از بین می‌برد. فتن، فتنی است که دین انسان را از بین می‌برد. منظور حضرت این است، نه گرفتاری زندگی و این مسائل و اینها. برای ظهور حضرت کافی است ـ این روایت را بگویم و تمام کنم ـ که امام صادق علیه السّلام وقتی که حالات و مقامات ظهور آن حضرت را بیان می‌کند، می‌فرماید ـ ببینید چیست، یک جمله می‌گویم و می‌روم ـ حضرت صادق علیه السّلام می‌فرماید: «لَو أدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ [أیّامَ حَیاتی]2. اگر من محضر فرزندم را ادراک کنم کمکش می‌کنم، خدمتش می‌کنم.» امام صادق می‌گوید.ببینید چه خبر است!

    1. رجوع شود به کفایة الأثر، ص 264 ـ 266. ارشاد القلوب، ج 2، ص 405.
    2. الغیبة، نعمانی، ص 245.

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

23
  • اشعاری در مدح حضرت صاحب الزمان 

  • یک چند شعری است عربی و فارسی قاطی است. عرض می‌کنم و بعد یک مطلع شعری از مرحوم کمپانی است عرض می‌کنم رفقا جواب می‌دهند. دیگر بیش از این دیگر تصدیع نمی‌دهم.

  • يا مَنْ بِمُحَيّاهُ جَلَى الْكَوْنَ وَ زانَهْ***الْعالَمُ فى الْحَيْرَةِ لا يُدْرِكُ شانَهُ‌
  • أخْفاكَ ظُهورٌ لَكَ عَنْهُمْ وَ أبانَهْ***اى تير غمت را دل عشّاق نشانه‌
  • عالم به تو مشغول و تو غائب ز ميانه‌

  • إيّاكَ تَطَلَّبْتُ وَ ذِكْراكَ هَوَيْتُ***مِن كُلِّ حَديثٍ بِأسانيدَ رَوَيْتُ‌
  • إنْ كانَ إلَى الْكَعْبَةِ وَ الْبَيْتِ أتَيْتُ***مقصود من از كعبه و بتخانه توئى تو
  • مقصود توئى كعبه و بتخانه بهانه‌

  • إنْ فى عَرَفاتٍ وَ مِناها جَسَدى دارْ***أوْ مَشْعَرِها ما لِسِواكَ خَلَدى دارْ
  • مَنْ مِثْلىَ مَنْ حَجَّ إلَى الْكَعْبَةِ وَ الدّارْ***حاجى به ره كعبه و من طالب ديدار
  • او خانه همى جويد و من صاحب خانه‌

  • قَدْ كَلَّ لِسانى صِفَةُ الدّارِ بِتَجْريدْ***فى فَضْلِ صِفاتٍ وَ لَقَدْ طالَ بِتَحْميدْ
  • مِن مُقْلَةِ قَلْبى فَأَرَى نورَكَ تَوْحيدْ***چون در همه جا عكس رخ يار توان ديد
  • ديوانه منم من كه روم خانه به خانه‌

  • لا مَطْلَبَ إلّا وَ بِأَيْديكَ مُشَيَّدْ***لا مُفْضِلَ إلّا وَ بِنُعْماكَ مُقَيَّدْ
  • لا مُفْضِلَ إيّاكَ وَ لا غَيْرَكَ ذُو الْيَدْ***هر كس به زبانى صفت حمد تو گويد
  • بلبل به نوا خوانى و قمرى به ترانه‌1و2

  • این دوتا از غزل مرحوم کمپانی است این شعر اولش

  • ای شمع جهان افروز بیا***وی شاهد عالم سوز بیا
  • این را من هر دو خط دو خطی که می‌خوانم رفقا همین بیت اول را جواب می‌دهند.

  • ای شمع جهان افروز بیا***وی شاهد عالم سوز بیا
  • ای مهر سپهر قلمرو غیب***شد روز ظهور و بروز بیا
  • ای طائر اسعد فرخ رخ***امروز توئی فیروز بیا
  • روزم همه از شب تیره‌تر است***ای خود شب ما را روز بیا
  • ما دیده به راه تو دوخته‌ایم***از ما همه چشم مدوز بیا
  • عمریست گذشته به نادانی***ای علم و ادب آموز بیا
    1. روح مجرّد، ص 502 و 503.
    2. روح مجرّد، ص 503، تعلیقه 1:
      «از جمله ابیات مخمّسی است در استقبال غزل منسوب به هلالی یا خیالی که شیخ بهاءالدّین عاملی نیز در اشعار مشهوره خود به استقبال آن رفته‌است.»

تحقق‌بخشی امام زمان به حقیقت الله اکبر

24
  • شد گلشن عمر خزان از غم***ای باد خوش نوروز بیا
  • من مفتقر رنجور توام***تا جان به لب است هنوز بیا1
  • اللَهمّ إنّا نَرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِها الإسلامَ و أهلَهُ و تُذِلُّ بِها النِّفاقَ و أهلَهُ و تَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ إلَی طاعَتِکَ و القادَةِ فی سَبیلِکَ و تَرزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنیا و الآخِرَةِ2

  • پروردگارا ما را قدردان ولایت کبرویه امام زمانمان قرار بده

  • پروردگارا دست ما را از دامان آن حضرت در دنیا و آخرت کوتاه مگردان

    1. کلّیات دیوان کمپانی، ص 240.
    2. الکافی، ج 3، ص 424. وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام، ص 35:
      «بار پروردگارا! ما جمیع گروه شیعیان با تضرّع و ابتهال بدرگاه تو از سویدای دل خواهانیم که دوره‌ای پسندیده پیش آوری که در آن دوران اسلام و یاورانش را سربلند فرموده و نفاق و پیروانش را ذلیل و خوار گردانی. و ما را از داعیان بفرمانبرداری و از رهبران آنها براه خودت قرار دهی. و بدین سبب از مواهب عالیه و نفائس خزانه جودت در دنیا و آخرت روزی ما فرمایی.»