آیت اللَه حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
قالَ رسول اللَه صلّى اللَه عليه و آله و سلّم:
إنَّ أولياءَ اللَهِ سَكَتُوا فَكانَ سُكوتُهُم ذِكرًا و نَظَرُوا فَكانَ نَظَرُهُم عِبرَةً و نَطَقُوا فَكانَ نُطقُهُم حِكمَةً و مَشَوا فَكانَ مَشيُهُم بَينَ النّاسِ بَرَكَةً.
رسول خدا صلّى اللَه عليه و آله و سلّم فرمودند:
«همانا مطلب اين است كه اولياء الهى و عارفان به پروردگار، اگر سكوت كنند همواره در ذكر و ياد خدا هستند؛ و اگر توجّه به چيزى نمايند در آن عبرت و معنا نهفته است؛ و اگر به سخن درآيند، حكمت و ميزان از كلماتشان میتراود؛ و اگر حركت كنند از قدوم آنان خير و بركت در ميان مردم جارى میگردد.»
(الكافى، ج 2، ص 237)
ولادت و ارتحال ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى قدّس اللَه سرّه
ولادت: 1247 هـ.ق تبریز
ارتحال: 11ذی الحجه 1343 هـ.ق، قم قبرستان شیخان
استاد عرفانِ ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى
• آخوند ملا حسينقلي درجزینی همداني رضوان اللَه علیه
اساتید علمی میرزا جواد آقا ملکی
- مرحوم آقا رضا همدانی
- مرحوم میرزا حسین نوری
- مرحوم ملا محمد کاظم (آخوند خراسانی)
مقام علمی
در «نقباء البشر» ج 1، ص 329 و ص 330 تحت شماره 673 آورده است كه: آقا شيخ ميرزا جواد آغا مَلَكى تبريزى فرزند شفيع ملكى بوده است. او عالمى است فقيه، و اخلاقى فاضل و با ورع و موثّق. او در نجف اشرف حضور بزرگان از اساتيد درس خوانده است، و مراتب سلوك را از اخلاقى شهير مولى حسينقلى همدانى فرا گرفته است. و نفس خود را نزد وى تكميل نموده، و در فقه و اصول نزد علامه آقا شيخ آغا رضا همدانى و غيره از علماء تتلمذ نموده است در سنه 1320 به ايران مراجعت كرد، و در دار الايمان قم توطّن نمود، و به وظائف شرع و ترويج دين و تربيت مؤمنين همّت گماشت تا در روز عيد قربان سنه 1343 رحلت كرد. كتابهائى از خود باقى گذارده از جمله أسرار الصلاة و از جمله «سير و سلوك» است. انتهى ملخصاً. (توحید علمی و عینی، ص31)
تمجيد و تحسين از رسالۀ لقاء اللَه
علامه آیت اللَه حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی رضوان اللَه علیه
بالجمله، راجع به لقاء اللَه و امكان و وقوع معرفت خداوندى گرچه بسيار گفتهاند و نوشتهاند، و حقّاً دُرهاى مكنونه را سفته، و گوشوار طالبان و پويندگان راه نمودهاند؛ امّا حقير تا به حال از جهت اتقان مطلب و ايجاز، و شواهد روائيّه و شهوديّه، و سوار كردن مطالب عرفانيّه لقائيّه را بر اساس برهان و استحكام دليل، همچون رسالۀ لقاء اللَه مرحوم آية الحقّ و سند العرفان، فقيه ارجمند و آيت ربّانىّ حاج ميرزا جواد آقا مَلكى تبريزى ـ أعلى اللَه تعالى مقامَه القدسىّ و رَزقَنا من بركاتِه و رحماتِه بجودِه و منِّه ـ زيارت ننمودهام. (الله شناسی، ج2، ص38)
نسخ رساله لقاء اللَه
مطالبى را كه از رساله لقاء اللَه آية الحقّ و سند العرفان مرحوم آية اللَه حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى ـ أعلى اللَهُ درجاتِه السّامية ـ حقير در اینجا [اللَه شناسی ج 2، ص90] آوردم، طبق نسخه خطّى خود حقير است كه در ايّام طلبگى در بلده طيّبه قم در سنه 1368 هجريّه قمريّه يعنى تا الآن كه سنه 1415 میباشد، چهل و هفت سال میگذرد، استنساخ نمودهام و حقّاً چه اين مطالب و چه بقيّه مطالب رساله كه اثر نفس گرم و آه آتشين و اصالت نيّت آن فقيد میباشد؛ فوقالعاده مؤثّر و محرّك، و مطالعه و تأمّل در محتويات آن براى سالكين سبيل خدا ضرورى است.
اين حقير در هنگام اقامت در نجف اشرف براى تحصيل نيز آن را مطالعه مینمودم و از بحر بیكران آن بهرهمند میشدم.
بارى اين رساله در اوّلين مرتبه توسّط آقاى حاج ميرزا خليل كمرهاى طبع شد، و در آن تحريفات و اضافاتى صورت گرفت. سپس از روى آن نسخه مطبوعه عكسبردارى شده و با حذف بعضى از ضمائم، باز با تحريفات واقع در متن به طبع رسيد؛ و آقا سيّد أحمد فهرى آن را به ضميمه مقالهاى از آية اللَه خمينى (قدّه) در جمله منشورات نهضت زنان مسلمان منتشر كرد. و تحريفات و تصحيفات اين طبع از حيطه بيان بيرون است.در سنة 1405 هجريّه قمريّه انتشارات هجرت اقدام به طبع آن نمود كه گرچه آن نسبةً پاكيزهتر است و ليكن معذلك خالى از تحريف نيست و اين به سبب نسخههاى مطبوعهاى بوده است كه در طبع آن دخالت داشته است.
اميدوارم خداوند مرا يا شخصى ديگر را توفيق دهد تا به طبع آن از روى نسخه اصليّه بدون يك جمله كم و يا زياد اقدام نمايد. و اللَه المستعانُ. (اللَه شناسی ج 2، ص90)
استشهاد بر فقرات آيات و ادعيه، بر لقاى خداوند
- آیات و روایاتی که دلالت بر لقاء اللَه دارند
- معنای لقاء اللَه و بررسی دیدگاههای مختلف
- جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به کتاب اللَه شناسی، ج2، ص39
استدلال بر وحدت وجود به «برهان صدّيقين»
و يَتَّضحُ لك [ذلك] بأدنى تأمّلٍ؛ لأنّ حقيقةَ الوجود يَمتَنعُ عليها العدمُ (و إلّا لَاتَّصفَ الشىءُ بنقيضه أو بما يُساوِق نقيضَه و هو بديهىُّ البطلان، ضرورىُ الفساد.)، و كلّما امتنعَ عدمُه ثَبَت قِدَمُه بالضرورة، فحقيقةُ الوجود ثبت قِدَمُها.فلا يُمكِن القولُ بأنّ للاشياء وجودًا حقيقيًا. فتأمَّلْ وَ اغتنِم! فإنّ ما ذكرناه برهانُ الصِّدّيقين فى إثبات وجوده تعالى. (رساله لقاء اللَه، ص177)
و وحدت وجود با كوتاهترين تأمّل براى تو آشكار میشود؛ به جهت آنكه: ممتنع است كه بر حقيقت وجود، عدم عارض گردد (و گرنه شىء مورد نظر يا به خود نقيض و يا به آنچه مساوى نقيضش است متّصف میگشت؛ و اين اتّصاف، بطلانش از بديهيّات و فسادش از ضروريّات است)، و هر چيزى كه عدمش امتناع داشته باشد، قديم بودنش ثابت است به حكم ضرورت؛ پس حقيقت وجود قديم بودنش ثابت شد.
بنابراين امكان ندارد كه گفته شود: اشياء داراى وجود حقيقى هستند. در اين مهمّ تأمّل و تدبّر كن و مغتنم بشمار! زيرا آنچه را كه ما بيان نموديم عبارت است از «برهان صدّيقين» براى اثبات وجود خداوند متعال. (اللَه شناسی، ج2، ص 286)
ردّ بر شيخ احمد أحسائى
در أوائل رساله لقاء اللَه مرحوم آيةاللَه حاجّ ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى ـ قدّس اللَه تربته ـ آنجا كه میفرمايد:«و خلاصه سخن آنكه: مذاق طائفهاى از متكلّمين علماى أعلام مذاق اوّل است؛ آنان به ظواهر بعضى از أخبار استدلال نمودهاند و آيات و أخبار و دعاهائى را كه وارد است، و برخلاف مذاق آنان دلالت دارد، تأويل میكنند.» در اينجا به خطّ آن مرحوم حاشيه ذيل آمده است:«و اين مذاق، صريح كلمات شيخ أحمد احسائى و تابعين اوست. ليكن آنها اخبار لقاء و معرفت را به وجه ثانى كه خواهد آمد تأويل مینمايند، و تمام اسماء و صفات را اثبات به مرتبه مخلوق اوّل مینمايند. بلكه ذات اقدس را منشأ انتزاع صفات هم نمیدانند، و تنزيه صِرف مینمايند- مِنه عُفىَ عَنه.» (اللَه شناسی، ج3، ص 237)
آیت اللَه حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی رضوان اللَه علیه
مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى رسالهاى دارد به نام رساله لقاء اللَه است. بسيار رساله متين و مفيد و مطالب متقن و محكم و خلاصه خيلى مسائل روشنى ايشان در آنجا بيان كردهاند و حكايت از يك قلب بسيار پرشور و متصل و سرّ مرتبط و علم مفيد و نورانى میكند. علم اگر علم نورانى باشد در لابهلاى كلمات میآيد امّا علم اگر تاريك باشد، وقتى كه انسان مطلب را میخواند به دلش نمینشيند، سخت است، اين علم از يك قلب مكدر درمىآيد و به دلش نمینشيند. ایشان در اين کتاب، مطالب زيادى در رجاء و همت و ميل و از این مطالب فرمودهاند. رفقا حتماً بخوانند خيلى مفيد است. (شرح دعای ابوحمزه ثمالی، سنه 1422، جلسه2)
حکایتی درباره رساله لقاء اللَه
علامه طهرانی میفرمایند:
روزى يكى از علماء كاظمين كه با حقير نسبت رحميّت داشت و در زيارتى مخصوص نجف به زيارت آمده بود و در كلبه حقير ميهمان بود، راجع به توحيد حضرت حقّ تعالى با وى بحث شد. حقير در ميان گفتارم، آوردم كه لَا مؤثِّرَ فى الوجودِ إلّا اللَه. گفت: چنين حديثى نداريم!
عرض كردم: نباشد كه نباشد، ولى آيا اين مضمون كه كلام يكى از حكماء مىباشد متّخذ از شالوده و ريشه كشيده شدۀ جميع آيات و احاديث نيست؟ من به وى گفتم: خوب است شما رساله لقاء اللَه را كه حقير آن را به خطّ خود استنساخ كردهام مطالعه فرمائيد تا روح مطلب برايتان روشن گردد! گفت: خيلى در پى آن بودهام ولى هنوز بدست نياوردم.
حقير رساله خود را به ايشان سپردم تا در مدّت يك هفته مطالعه نمايد. وى به كاظمين رفت و رساله را با خود برد. در سفر دگرى كه به نجف اشرف مشرّف شد از وى پرسيدم: رساله چطور بود؟! گفت: من هر وقت آن را مطالعه مى كردم، اشكم سرازير بود تا مطالعهام خلاص شود. (اللَه شناسی، ج2، ص90)
زبانى آتشين و قلمى شيوا
علامه طهرانی ـ رضوان اللَه علیه میفرمایند:
مرحوم ملكى زبانى آتشين و قلمى شيوا و در حركت دادن به سوى خدا بسيار مجدّ و كوشا بوده است. جمعى از اساتيد ما در حوزه مقدسه علميه قم از جمله مرحوم آية اللَه حاج شيخ عباس طهرانى (ره) محضرش را ادراك نمودهاند، و از طهارت روح و تقواى باطن و ارشاد سالكين راه خدا و درسهاى عميق اخلاقى كه در حوزه میداده است؛ حكاياتى دارند. (توحید علمی و عینی، ص31)
جایگاه قبرستان شيخان قم
حضرت آقاى حاج سيّد هاشم از قبرستان معروف به شيخان بسيار مبتهج بودند، و ميفرمودند:
بسيار پر نور و پر بركت است، و خدا ميداند چه نفوس زكيّه و طيّبهاى در اينجا مدفونند. پس از قبر مطهّر بى بى كه فضاى قم و اطراف قم را باز و گسترده و سبك و نورانى نموده است، و بواسطه بركات آن حضرت است كه گويا خستگى از زمين قم و از خاك قم برداشته شده است، هيچ مكانى در قم به اندازه اين قبرستان نورانى و با رحمت نيست. و سزاوار است طلّاب و سائرين بيشتر از اين به اين مكان توجّه داشته باشند و از فضائل و فواضل معنوى و ملكوتى آن بهرمند شوند، و نگذارند اين آثار محو شود و دستخوش نسيان قرار گيرد. ـ انتهى كلام حدّاد.
قبر بسيارى از أعلام تشيّع مانند زكريّا بن إدريس، و زكريّا بن آدم، و محمّد ابن قولَوَيه در اينجاست؛ و أخيراً قبر مرحوم هيدجى سالك دلسوخته و وارسته، و قبر مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، و قبر مرحوم حاج ميرزا على آقاى شيرازى و أمثالهم در اينجاست كه هر يك استوانهاى از عظمت و جلال میباشند.
میرزا جواد آقا ملکی در كلام رهبر عظيم انقلاب
مرحوم صديق ارجمند آية اللَه شيخ مرتضى مطهّرى ـ رحمةُ اللَه عليه ـ به حقير گفت:
من خودم از رهبر عظيم انقلاب: آية اللَه خمينى ـ أعلى اللَه تعالى مقامَه ـ شنيدم كه ميفرمود: در قبرستان قم يك مرد خوابيده است و او حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است. (روح مجرد، ص285)
روش سلوکی
مرحوم حاج ميرزا على آقاى قاضى ـ رضوان اللَه عليه ـ مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ايشان، و همچنين مرحوم حاج شيخ محمّد بهارى ـ رحمة اللَه عليه ـ اينطور بود، در مقابل حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى ـ رضوان اللَه عليه ـ مقام خوف ايشان غلبه داشت بر رجاء و انبساط، و اين معنى از گوشه و كنار سخنانشان مشهود است. آن كه انبساط او بيشتر باشد او را «خراباتى» گويند، و آن كه خوف او افزون باشد او را «مناجاتى» نامند. (لب اللباب، ص 117)
نمونههايى از رجوع اعاظم فقها به آیتاللَه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
علامه آیت اللَه حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (رضوان اللَه علیه):
مرحوم حاج شيخ محمّد حسين کمپانی بعد از مرحوم آية اللَه حاج سيد احمد طهرانى كربلائى، بيست و نُه سال عمر كرد. و چنانچه از نامهاى كه به مرحوم سند العارفين و شيخ الفقهاء آية اللَه آقاى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى كه در بلده طيّبه قم إقامت گزيده بودند؛ و در سنه يكهزار و سيصد و چهل و سه هجريّه قمريّه (1343) رحلت كردهاند، نوشتهاند؛ و از ايشان دستورالعمل براى طى راه معرفت، و سير و سلوك خواستهاند؛ معلوم مىشود كه: بر ايشان نيز به ثبوت پيوسته است كه: تنها علم حكمت نظرى و فلسفه، راه گشاى ابواب معرفت نبوده؛ بلكه لازم و واجب بوده است قدم در راه عبوديّت نهاده؛ و عملًا در تحت تعليم و تربيت، و در زير نظر استاد كامل عارف خداوندى قرار گيرند. و با توجّه به تبعيّت و پيروى از اين رادمرد وارسته و پيراسته، طىّ طريق نمايند. (توحید علمی و عینی، ص31)
آیت اللَه حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی (رضوان اللَه علیه):
مرحوم كمپانى با آن مرتبت عظيم و شأن غريبى كه در افقهاى معرفت و فقاهت بهدست آورده بود كه تاكنون هيچ فقيه و عالمى نمیتواند خود را بینياز از درياى معارف آن حكيم الهى و فقيه صمدانى بداند، در اواخر عمر چون احساس كرد كه طرْفى از اندوخته و ذخيره اين معارف و علوم ظاهرى و صرف عمر در اكتساب اين فنون نبسته است، دست نياز به دامان اهل معرفت و عرفاى الهى آويخت و از حكيم الهى و فقيه ربّانى و عارف باللَه، مرحوم حاج ميرزا جواد ملكى تبريزىـ رضوان اللَه عليه ـ تقاضاى مقدّمه موصله را مینمايد (فقاهت در تشیّع، ص49)
دستور عملی از كتاب أسرار الصّلاة
مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى از اعاظم تلامذه مرحوم آية الحقّ و سند التّوحيد معلّم ربّانى حاج شيخ حسينقلى همدانى ـ رضوان اللَه عليهما ـ است. و كتب وى عبارتند از: لقاء اللَه و أسرار الصَّلاة و المراقبات (أعمال السَّنة) كه الحقّ مستغنى از تعريف است، بالأخصّ كتاب لقاء اللَه ايشان آتشى مخصوص دارد و براى فتح باب سالكين إلى اللَه كليد و رمز موفّقيّت است. ما در اينجا به ذكر يك دستور از كتاب أسرار الصّلاة وى، طبع سنگى، ص 46 اكتفا مىنمائيم؛ ميفرمايد:
من از بعضى أجلّاء مشايخ خودم كه همانند او حكيم عارفى، و معلّم حاذقى را در راه خير، و طبيب كاملى را نديدهام پرسيدم: كداميك از أعمال جوارح را كه شما تجربه نمودهايد اثرش در قلب بيشتر است؟! فرمود: سجده طويله در هر روزى كه آن را ادامه دهد، و طول بدهد جدّاً تا اينكه يك ساعت و يا سه ربع ساعت به طول انجامد و در آن بگويد: ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبحَنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظّالِمِينَ﴾.
«هيچ معبودى نيست جز تو اى خداوند! تو پاكى و منزّه و مقدّس مىباشى! من هستم كه رويّه و دأبم اين بوده است كه از ستمگران بودهام.»
بطورى كه نفس خود را گرفتار و محبوس در حبس عالم طبيعت مشاهده نمايد و مقيَّد و مغلول به قيدها و غلهاى اخلاق رذيله بنگرد، و خداوند را تنزيه كند كه: تو اين كار را از روى ظلم و ستم به من ننمودى! و من بودم كه به نفس خودم ستم نمودم و آن را در اين مهلكه عظيمه وارد ساختم.
و ديگر خواندن سوره قدر را در شبهاى جمعه و عصرهاى جمعه يكصد بار. مرحوم استاد قُدّس سرّه ميفرمود: من در ميان أعمال مستحبّه عملى را نيافتهام كه مانند اين سه چيز مؤثّر باشد. و در روايات مطالبى وارد است كه حاصلش اين است: در روز جمعه صد نفحه يا صد رحمت نازل مىشود، نود و نه تاى آن براى كسى است كه سوره قدر را در عصر جمعه يكصد بار قرائت كند، و براى او همچنين نصيبى در آن يك نفحه و يا يك رحمت ديگر نيز هست. ـ انتهى. (روح مجرد، ص285)
تربیت توسط استاد
نقل است كه مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى ـ رضوان اللَه عليه ـ مدت چهارده سال ملازم جمال الأولياء و العرفاء مرحوم آخوند مولى حسينقلى همدانى ـ رضوان اللَه عليه ـ بودهاند. مرحوم حاج ميرزا جواد آقا مىفرمودند:
كه روزى استاد به من فرمود تربيت (فلان كَس) به عهده شما است. و آن شاگرد بسيار همتى عالى و سعى بلند و رسَا داشت شش سال در مراقبت و مجاهدت دوران مقدماتى تجرّد را پيمود و قابليت افاضه مقام تجرّد را پيدا نمود. خواستم به دست اوستاد بدين خلعت مخلَّع گردد او را نزد اوستاد خود بردم عرض كردم: اين آقا كار خود را انجام داده و مطلوب آن است كه به دست مبارك بدين فيض نايل آيد. مرحوم آخوند ـ رضوان اللَه عليه ـ با دست مبارك خود اشارهاى فرمودند و گفتند: تجرّد مثل اين است. آن شاگرد مىگويد: فوراً ديده شد كه من از بدنم جدا شدهام و تمام بدن خود را در كنار خود به همان حال كه بوديم مشاهده مىنمودم. (رساله بحرالعلوم، ص153)
خلوص نيّت و صدق
آیت اللَه سید محمد محسن حسینی طهرانی ـ رضوان اللَه علیه ـ نقل میکنند:
قضيهاى برحسب اتّفاق از مرحوم آميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى دیدم. ایشان يك مرد الهى و از اولياء خدا بود، حرف نداشت؛ به مقام كمال و عرفان و توحيد رسيده بود. كتابى نوشته بود، بعد از تمام شدن كتاب، يك مرتبه برحسب اتّفاق چشمش به کتابی از مرحوم فیض مىافتد که اتّفاقاً آن کتاب هم در همين زمينه نوشته شده بود. كتاب را مطالعه مىكند، مىگويد عجب كتابِ نفيسى است! شك مىكند، که آيا كتاب او بهتر است يا كتاب مرحوم فيض. ـ البته از كيفيت و از قرائن و شواهد اينطور بدست مىآيد که احتمالًا اين قضيه مربوط به سالهاى آخر [عمر] ايشان نبوده، بلکه قبل از آن بوده ـ و چون روايتى يا مطلبى را از بزرگى ديده بوده كه اگر كسى بخواهد امامى را از ائمه و معصومین زيارت بكند، در شب جمعه يا هر شب، صد مرتبه سوره «إِنّا أَنزَلناه» را بخواند آن معصوم را در خواب ملاقات و زيارت میكند. اين عمل را انجام داد. و به امام صادق عليه السّلام متوسّل میشود، شب حضرت را در خواب ديد و از حضرت سؤال كرد كه آيا كتاب من بهتر است يا كتابى كه مرحوم فيض نوشته است؟ حالا که چنين كارى انجام داده، حضرت سكوت كردند و نخواستند در ذوقش بزنند. بعد رو میكند به حضرت و میگويد: أَوَ مِثلُكَ يخَيِّبُ سائلًا؟! آيا مثل شما جواب سائل را نمیدهد؟! حضرت مىفرمايند:
«كتاب فيض بهتر است.» او هم هيچ حرفی نمیگوید، و مسئله تمام مىشود! و آن کتاب را نشر نمیدهد و نه هيچ چيزى دیگری [نمیگوید]، بلکه کتابش را كنار مى گذارد!
ايشان كسى است كه عزّت را در متابعت از امام صادق مىداند.
نمىگويد: «حالا من برای اين کتاب زحمت كشيدم، چاپ كنم؛ بالاخره خبرى و اسمى هم از ما بماند» نه! كتاب فيض بهتر است، بايد آن را چاپ كنيم. اين روش، روش بزرگان است و طريق بزرگان به اين كيفيت است. (شرح حدیث عنوان بصری، جلسه110)
حکایتی در وحدت وجود
حضرت آية اللَه، و سند التَّجريد و العرفان، حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى أعلى اللَه درجته در كتاب لِقاء اللَه خود كه حقّاً از نفيسترين كتب مدوّنه در عرفان و سلوك است، در اواخر بحث كوتاهى راجع به وحدتِ وجود دارند؛ و پس از بيان اشكالاتى كه بر اين مرام، مردم نمودهاند؛ مىگويند:
و اجيب عن ذلك كُلِّه بأنَّ نفىَ الوجود الحقيقىّ عن الاشياء، ليس قولًا: بأنَّ كُلَّ شىءٍ هو اللَه؛ لَيْسَ قَولًا بالاتّحاد؛ و سپس مىفرمايند: مرد حكيمى در اصفهان بود؛ و عادتش بر اين بود كه چون وقت غذايش مىرسيد، خادم خود را مىفرستاد، تا براى او و براى هر كس كه در نزد اوست ـ هر كسی مىخواهد بوده باشد ـ غذا بخرد؛ و آن حكيم با آن شخص حاضر با هم غذا بخورند.
اتّفاقا روزى در وقت غذا يكى از طلاب شهر براى حاجتى نزد وى آمده بود، حكيم به خادمش گفت: براى ما غذا بخر، تا ما تغذّى نمائيم؛ و خادم روانه شد، و براى آن دو نفر غذائى خريد؛ و حاضر كرد.
حكيم به آن مرد فاضل گفت: بسم اللَه، بيا غذا بخوريم! آن شيخ گفت: من غذا نمىخورم!
گفت: آيا غذا خوردهاى؟! گفت: نه.
گفت: چرا غذا نمىخورى با آنكه هنوز غذا نخوردهاى؟! گفت: من احتياط مىكنم از غذاى شما بخورم!
گفت: سبب احتياطت چيست؟! گفت: من شنيدهام كه تو قائل به وحدت وجود هستى! و آن كفر است؛ و جايز نيست براى من كه با شما از غذاى شما بخورم، زيرا كه غذا به واسطه ملاقات با شما نجس مىشود!
گفت: تو معناى وحدت وجود را چه تصوّر كردهاى، تا اينكه حكم به كفر قائل به آن نمودهاى؟!
گفت: به جهت آنكه قائل به وحدت وجود، مىگويد به اينكه خدا همه اشياء است؛ و جميع موجودات اللَه هستند!
حكيم گفت: اشتباه كردى! بيا غذا بخور! زيرا كه من قائل به وحدت وجود هستم؛ و نمىگويم كه: جميع اشياء خدا هستند؛ چون از جمله اشياء جناب شما مىباشد؛ و من شكّى ندارم در اينكه شما در مرتبه حمار هستيد؛ يا پستتر از حمار؛ پس كجا مىتوان كسى قائل به الوهيّت شما بگردد؟ بنابراين احتياط شما بدون وجه است؛ و اشكال در غذا خوردن نيست! بيا! غذا بخور! (توحید علمی و عینی، ص 329)
توسّل و ابتهال به امام حسين
مرحوم عارف واصل و عالم كامل، سند العلماء الربّانيّين، حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى- قدّس اللَه سرّه - در توسّلات و ابتهالات به حضرت أباعبداللَه الحسين عليه السّلام مشارٌ بالبَنان بود، و عبارات ايشان در مقام مناجات و مسامره با سرور و مولايش در كتب، قلب هر خوانندهاى را تكان مىدهد و دل هر صاحبدلى را به لرزه درمىآورد. (اسرار ملکوت،ج2، ص196)
اتحاد و معیّت با امام حسین
مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى أعلى اللَه مقامه در مناجاتش با امام حسین علیهالسلام عرضه میدارد:
«اى كاش، اى كاش آن عمودى كه بر فرق على اكبر تو آمد، بر فرق فرزند من مىآمد. اى كاش آن تيرى كه بر چشم ابالفضل تو مىآمد آن تير بر چشم من مىآمد»؛ (ترجمه المراقبات؛ ص 48 با قدری اختلاف)
ايشان اين مسئله را احساس مىكند و دروغ نمىگويند، راست مىگويند، ايشان واقعه عاشورا را احساس و لمس مىكنند. چون از اولياى الهى و ولى خدا است، با امام معيّت دارد و احساس مىكند. مثل ما نيست كه فقط فيلم بازى كند. نه! او معيّت دارد او با خودِ وجود حقيقى امام عليه السّلام اتّحاد برقرار كرده است و آن وجود، در مظاهر مختلفۀ جمال و جلال الهى در هر موقعيّتى كه قرار بگيرد، او هم در همان موقعيّت وجدان مىكند؛ لذا درست مىگويد. (شرح حدیث عنوان بصری، جلسه 185)
ملائکۀ موکِّل بر انسان
علامه طهرانی ـ رضوان اللَه علیه ـ میفرمایند:
ملائكه شب، از اوّل غروب آفتاب مىآيند و با انسان ملازمند تا سپيده صبح؛ هر وقت اينها مىآيند آنها ميروند و هر وقت آنها مىآيند اينها ميروند. اين فرشتگان را ملائكه ليليّه و نهاريّه گويند.
مرحوم آية اللَه الاعظم آقاى حاج ميرزا جواد آقا مَلِكىّ تبريزىّ ـ أعلى اللَه تعالى مقامَه الشّريف ـ كه از اكابر علماء اتقياء و افاضل اولياء و اصفياء بوده اند و داراى مقامات و درجات و كراماتاند در دو كتاب خود كه بنام أسرار الصّلاة و أعمال السّنة يا المراقبات است ميفرمايد:
شب كه انسان ميخوابد ملائكه موكّل بر انسان، انسان را براى نماز شب بيدار مىكنند، و بعد چون انسان اعتنا نمىكند و دوباره ميخوابد باز او را بيدار مىكنند، دوباره ميخوابد، باز او را بيدار مىكنند؛ اين بيدارىها از روى مصادفه و اتّفاق نيست، بلكه بيدارىها ملكوتى است كه بوسيله فرشتگان انجام ميگيرد؛ اگر انسان استفاده كرد و برخاست آنها تقويت و تأييد مىكنند و روحانيّت ميدهند؛ و اگر نه، متأثّر ميشوند و كسل ميگردند؛ آن مرحوم ميفرمايد: اگر از خواب برخاستيد، آن ملائكه را كه نمىبينيد، أقلّا به آنها سلام كنيد و دعا كنيد و تحيّت و تكريم بگوئيد و تشكّر نمائيد!
و دعائى در آن كتاب به عنوان سلام و تحيّت براى آن فرشتگان نقل ميكند كه چون انسان از خواب بيدار ميشود آن دعا را بخواند؛ و حمد خدا را بهجا آورد كه چنين موجودات ملكوتى را ملازم با او قرار داده، تا او را براى انس و خلوت و مناجات با پروردگار تأييد كنند؛ و از تعلّقات عالم مادّه و رذائل اخلاق و شهوات پاك كنند و توجّه به خدا دهند. (معادشناسی، ج7، ص167)
رعایت اخلاق اجتماعی مرحوم میرزا جواد آقا ملکی
يكى از كسانى كه مرحوم ملكى را زيارت كرده و از او بهره برده مىگويد:
حاج ميرزا جواد آقا روزى پس از پايان درس، عازم حجره يكى از طلبه ها كه در مدرسه دارالشفاء بود، شد و من در خدمتش بودم. به حجره آن طلبه وارد شد و پس از بجاى آوردن مراسم احترام و اندكى جلوس برخاست و حجره را ترك گفت. هدف از اين ديدار را پرسيدم، در پاسخ فرمودند: شب گذشته هنگام سحر، فيوضاتى بر من افاضه شد كه فهميدم از ناحيه خودم نيست و چون توجّه كردم ديدم اين آقاى طلبه به تهجّد برخاسته و در نماز شبش به من دعا مىكند و اين فيوضات اثر دعاى اوست. اين بود كه به خاطر سپاسگزارى از عنايتش به ديدارش رفتم. (مطلع انوار، ج3، ص34)
تسلیم در برابر مشیت الهی
مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در روز عید غدیر سفره می انداختند. ایشان در همین قم سفره انداخته بودند و همه دعوت بودند، یکدفعه بچّۀ او که نوجوانی بود و تازه بالغ شده بود، رفت از آن طرف غذا بیاورد، سُر خورد و با سر در حوض افتاد، حالا بعضی می گویند خفه شده و بعضی می گویند سرش به لبۀ حوض خورد، جنازۀ او وسط حوض افتاد؛ نوجوان قشنگی که تازه او را طلبه کرده بود! یک دفعه صدای داد و بیداد بلند شد، ایشان بلند شد و گفت:
«چه شده است؟! چه خبر است؟!» گفتند: «آقا بچّه افتاد و مرد!»
گفت: امروز روز عید غدیر است، و مهمانهایی هم که اینجا هستند مهمان امیرالمؤمنین هستند؛ ما نباید عیش آنها را منقّص کنیم، اینها الآن ناراحت میشوند؛ بگذارید وقتی که غذا خوردند و تمام شد، آنموقع اطّلاع میدهیم!
سفره را خودش میآورد و... ، انگار نه انگار چیزی شده است! آنها هم چیزی نمیفهمند؛ بعد وقتی با خوبی و خوشی و سلام و صلوات و این حرفها تمام شد، گفت:
قضیّهای اتّفاق افتاده است؛ خدا ودیعهای به ما داده بود و امروز از ما گرفت، حالا بیایید تا برویم و او را تشییع کنیم!
صَلابت و ابّهت در کلام حضرت آیتاللَه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
آقاى آقا سيّد على لواسانى فرزند مرحوم آقاى سيّد ابوالقاسم لواسانى روزى در بين مذاكرات فرمودند:
من ادراك محضر مرحوم آية الحق آقاى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى را در سنّ طفوليّت نمودهام؛ بدين شرح كه در حدود چهارده يا پانزده سال داشتم كه روزى در قم كه به مدرسه فيضيّه رفتم ديدم در مدرسِ زير كتابخانه شيخى بسيار موقّر و مؤدّب و بسيار تميز و نظيف نشسته و عمّامه بسيار مدوّر و خوش منظرهاى دارد و جماعتى از شاگردانش در اطراف مدرس نشستهاند و او شروع كرد به درس گفتن و ابتداء به اين آيه مباركه نمود:
﴿وَٱلَّذِينَ جَٰهَدُوا فِينَا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنَا وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ المُحسِنِينَ﴾؛
چنان اين آيه را با صَلابت و ابّهت و نافذ خواند كه كأنّه روح را از من گرفتند و سراپا محو و مبهوت شدم و از آن زمان تا به حال لذّت آن صدا و آن ندا را فراموش نمىكنم. رحمة اللَه عليه رحمةً واسعةً. (مطلع انوار، ج3، ص34)
تألیفات آیتاللَه میرزا جواد آقا ملکی
ـ رساله لقاء اللَه
ـ أسرار الصّلاة
ـ المراقبات يا أعمال السنة
ـ کتابی در فقه
ـ رساله در حج؛ گفته می شود این کتاب را به روش اخباريين نگاشته است
ـ حاشیه فارسی بر غایة القصوی تالیف شیخ عباس قمی