4

مطلع انوار ج4

عبادات و ادعیه، اخلاق

مطلع انوار ج4 15221
مشاهده متن

پدیدآور علامه آیت‌اللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی

گروه مطلع انوار


توضیحات

جلد چهارم از موسوعۀ گرانسنگ «مطلع انوار» اثر حضرت علامه آیة‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی قدّس سرّه، یادداشتهای مؤلف در موضوعِ «عبادات و ادعیه» و «اخلاق» می‌باشد که اشارات و نکات ارزندۀ آن برای عام و خاص راه‌گشا خواهد بود.
اهم مباحث این مجلّد: 
• بیان کیفیتِ برخی عبادات و ادعیه که برخی صرفاً یادداشت‌بردای مؤلف بوده و برخی مزیّن به تحقیقات شخص مؤلف یا دیگر اهل علم و معرفت می‌باشد.  
• و همچنین مشتمل است بر مباحث اخلاقی، که معمولاً مستند به آیات و روایات می باشد: همچون بحث از علم و حلم، عقل، توبه، عدالت، اخلاص، محبت، توکّل و رضا، آداب معاشرت؛ و دیگر ابحاث اخلاقی.
/531
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

1

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

2

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

3
  • مطلع انوار (٤)

  • مباحث و رسائل علمی

  • عبادات و ادعیه، اخلاق

  • مؤلّف: علاّمه سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی

  • ناشر: مکتب وحی / طهران

  • نوبت چاپ: اوّل / ١٤٣١ ه‍ . ق ، ١٣٨٩ ه‍ . ش 

  • چاپ: مبینا

  • قیمت: ٨٨٠٠تومان

  • تعداد: ٣٠٠٠

  • شابک ج ٤: ٩ ـ ٦ ـ ٩٠٨٩٣ ـ ٦٠٠ـ ٩٧٨

  • حق چاپ محفوظ است

  • تلفن: ٤٣٩٧ ٦٤٥ ٠٩١٢

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

5
  • قال موسی بن جعفر علیه السّلام:

  • لا تَجلِسوا عِندَ کُلِّ عالِمٍ إلّا عالِمٌ یَدعوکُم مِن الخَمسِ إلی الخَمسِ؛ مِن الشَّکِّ إلی الیَقینِ، و مِن الکِبرِ إلی التَّواضُعِ، و مِن الرِّیاءِ إلی الإخلاصِ، و مِن الرَّغبَةِ إلی الزُّهدِ، و مِن العَداوَةِ إلی النَّصیحَةِ.

  • «امام موسی کاظم علیه السّلام فرمودند:

  • نزد هر عالمی رفت و آمد ننمائید مگر آن عالمی که شما را از پنج مرحله خارج نموده به پنج مرتبه برساند؛ از شکّ و شبهه به یقین و از تکبّر به تواضع و از ریاء و خودنمائی به اخلاص در عمل و از تمایلات دنیوی و امیال نفسانی به پارسائی و بی‌اعتنائی و از حقد و کینه و خصومت به لطف و نصیحت و خیرخواهی.»

  • بحارالأنوار، ج ١، ص ٢٠٥

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

7

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

9
  • تصویر مرحوم علاّمه طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ در سن حدود پنجاه سالگی

  • در طهران

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

10

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

29

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

32
  •  

  •  

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

33
  • عبادات و أدعیه

  •  

  •  

  •  

  •  

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

34
  • صورت دستخط مرحوم علاّمه طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ که به تقاضای بعضی از ارادتمندان ایشان مبنی بر ترجمۀ دعای قنوت انجام پذیرفته است.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

35
  • [احادیثی در باب طلب و ذکر]

  • بحرالمعارف، صفحه ٥٥:

  • «رُوِیَ أنّ داودَ علیه السّلام قالَ: ”إلَهی! کَیفَ أطلُبُکَ حَتّی أجِدَکَ؟“ فأوحَی اللهُ تَعالَی إلَیهِ: ”أن یا داودُ! تَرَکتَنی فی أوّلِ قَدَمٍ رَفَعتَهُ؛ و ذلِکَ أنّکَ رَأیتَ الطّلَبَ مِنکَ لی، لا مِنّی لَک.“

  • و فی کافی عن هشام بن سالم، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام:

  • ”مَن شُغِلَ بذِکرِی عَن مَسألَتی، أعطَیتُه أفضَلَ [ما أُعطِی] مَن یَسأَلُنی‌.“1

  • و فی محاسن البرقی عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • ”قالَ اللهُ تَعالَی: مَن شُغِلَ بذِکرِی عَن مَسألَتی، أعطَیتُه أفضَلَ ما أُعطِی السّائلینَ.“»2و3

  • [تفاوتِ ادعیه و اوراد با روایات]

  • و در [مجموعه مقالات استاد حسن زاده آملی] صفحه ١٥٦ گوید:

    1. ـ الکافی، ج ‌٢، ص ٥٠١، با قدری اختلاف.
    2. ـ المحاسن، ج ١، ص ٣٩، با قدری اختلاف.
    3. ـ جنگ ٣، ص ١١٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

36
  • «آن لطائف ذوقی و عرفانی، آن نکات سرّی که در أدعیه و أوراد و مناجات‌های أئمّه أطهار علیهم السّلام ما پیدا می‌شود، در روایات نمی‌شود به دست آورد؛ زیرا که در روایات مخاطب مردم‌اند و با مردم به فراخور عقل آنها صحبت می‌کردند و سخن می‌گفتند، امّا در مناجات‌ها و أدعیه، در خلوت‌خانۀ عشق با جمال و جلال مطلق به راز و نیاز می‌پرداختند، که آنچه گفتنی بود به زبان می‌آوردند.

  • امید آنکه در حوزه‌های علمیّه، صُحُف أدعیه و أذکار که از أئمّۀ أطهار ما صادر شده است و بیانگر مقامات و مدارج و معارج انسان است، از متون کتب درسی قرار گیرند؛ و در محضر کسانی که زبان‌فهم و اهل دعا و سیر و سلوکند و راه‌یافته‌اند و راه‌نمایند، درس خوانده شود.

  • مثلاً به ترتیب، اوّل مفتاح الفلاح شیخ بهائی، و پس از آن عُدَّة الدَّاعی ابن فَهد حلِّی، و بعد از آن قُوت القلوب أبوطالب مکّی، و سپس إقبال سیّد بن طاووس، و در آخر إنجیل اهل بیت و زبور آل محمّد علیهم السّلام: صحیفۀ سجّادیّه، در عداد کتب درسی در‌‌آیند، که نقش خوبی در إحیای معارف أصیل اسلامی دارند.»1

  • از اعمال هنگام خوابیدن

  • ﴿بِسۡمِ ٱللَهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ﴾

  • [١] آیۀ مبارکۀ: ﴿قُلۡ إِنمَآ أَنَا۠بَشَرٞ مثۡلُكُمۡ﴾.2

  • [٢] آیۀ مبارکۀ: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ﴾.3

  • [٣] تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها.

    1. ـ جنگ ١٨، ص ٤٨.
    2. ـ سوره الکهف (١٨) آیه ١١٠.
    3. ـ سوره البقرة (٢) آیه ٢٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

37
  • [٤] آیة الکرسی.1

  • [٥] سه مرتبه یا یازده مرتبه: ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾.2

  • [٦] سه مرتبه: یَفعَلُ اللهُ ما یَشاء بقُدرَتِه، و یَحکُمُ ما یُریدُ بعِزَّتِه.

  • [٧] آیۀ مبارکۀ: ﴿شَهِدَ ٱللَهُ﴾.3

  • [٨] استغفار.4

  • [دستور قرائت مسبّحات قبل خواب از امام باقر علیه السّلام]

  • فی الوسائل، المجلّد الأوّل، صفحة ٣٧٥، عن جابر قال:

  • «سَمِعتُ أباجَعفَرٍ علیه السّلام یَقولُ: مَن قَرَأ المُسَبِّحاتِ کُلَّها قَبلَ أن یَنامَ، لَم یَمُت حتّی یُدرِکَ القائمَ؛ و إن ماتَ کانَ فی جِوارِ محَمّدٍ النّبیّ [صلّی الله علیه و آله و سلّم].»5

  • و رواه أیضًا فی مجمع البیان فی فضل سورة الحدید6.7

  • [دستوری برای رؤیت افراد در خواب]

  • اگر خواهی کسی را در خواب بینی، در موقع خواب با طهارت، هفت مرتبه

    1. ـ سوره البقرة (٢) آیه ٢٥٥.
    2. ـ سوره الإخلاص (١١٢) آیات ١ إلی ٤.
    3. ـ سوره آل عمران (٣) آیه ١٨.
    4. ـ جنگ ٣، ص ٦.
    5. ـ وسائل‌ الشّیعة، ج ٦، ص ٢٢٦؛ الکافی، ج ٢، ص ٦٢٠.
    6. ـ مجمع البیان، ج ٩، ص ٣٤٥.
    7. ـ جنگ ٣، ص ٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

38
  • سوره ﴿وَٱلشَّمۡسِ﴾ و هفت مرتبه سوره ﴿وَٱلَّيۡلِ﴾ [را بخوان].1و2

  • ادعیه موقع خواب رسول خدا صلّی‌ الله علیه و آله و سلّم

  • در سادس بحار، صفحه ١٥٦، آورده است که:

  • «و کانَ صلّی الله علیه و آله و سلّم إذا آوَی إلَی فِراشِهِ، اضطَجَعَ عَلَی شِقِّهِ الأیمَنِ، و وَضَعَ یَدَهُ الیُمنَی تَحتَ خَدِّهِ الأیمَنِ [الیمنی] ثُمَّ یَقولُ: [”اللهُمَّ قِنِی عَذابَکَ یَومَ تَبعَثُ عِبادَکَ“].

  • [فی دُعائِهِ عِندَ مَضجَعِهِ؛ و کانَ لَهُ أصنافٌ مِنَ الأقاوِیلِ یَقولُها إذا أخَذَ مَضجَعَهُ، فَمِنها أنَّهُ کانَ یَقولُ]:

  • ”اللهُمَّ إنِّی أعوذُ [بک] بِمُعافاتِکَ مِن عُقوبَتِکَ، و أعوذُ بِرِضاکَ مِن سَخَطِکَ، و أعوذُ بِکَ مِنکَ؛ اللهُمَّ إنِّی لا أستَطِیعُ [أن أبلُغَ] فی الثَّناءِ عَلَیکَ و لَو حَرَصتُ، أنتَ کَما أثنَیتَ عَلَی نَفسِکَ.“

  • و کانَ صلّی الله علیه و آله و سلّم یَقولُ عِندَ مَنامِهِ:

  • ”بِسمِ اللهِ أموتُ و أحیا، و إلَی اللهِ المَصِیرُ؛ اللهُمَّ آمِن رَوعَتِی، و استُرْ عَورَتِی، و أدِّ عَنِّی أمانَتِی.“

  • و کانَ صلّی الله علیه و آله و سلّم، یَقرَأُ آیَةَ الکُرسِیِّ، عِندَ مَنامِهِ و یَقولُ:

  • ”أتانِی جَبرَئِیلُ فَقالَ: یا مُحَمَّدُ! إنَّ عِفرِیتًا مِنَ الجِنِّ یَکِیدُکَ فی مَنامِکَ، فَعَلَیکَ بِآیَةِ الکُرسِیِّ.“

    1. ـ مکارم الاخلاق طبرسی، ص ٣٥١؛ بحارالأنوار، ج ٨٨، ص ٢٨٦. [این دستورالعمل را در مصادر مذکور با عنوان «من عرض له مهمٌّ و أراد أن یعرف وجهَ الحیلة» آورده‌اند. (محقّق)]
    2. ـ جنگ ٣، ص٥٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

39
  • عَن أبِی‌جَعفَرٍ علیه السّلام قالَ:

  • ”ما استَیقَظَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِن نَومٍ قَطُّ إلّا خَرَّ لِلّه عَزَّوَجَلَّ ساجِدًا.»1و2

  • [دعا برای رؤیت رسول خدا در خواب]

  • در آخر عین الحیاة مرحوم مجلسی ـ رضوان الله علیه ـ است که سیّد بن طاووس ـ قدّس سرّه ـ به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که:

  • «کسی که خواهد حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم را به خواب ببیند،3 بعد از نماز خفتن غسل کند و چهار رکعت نماز گزارد، و در هر رکعتی سوره حمد یک مرتبه و آیة الکرسی را صد مرتبه بخواند، و بعد از نماز هزار مرتبه بر محمّد و آلش صلوات بفرستد، و بر جامه پاکی بخوابد که حلال و حرام را بر آن جامه وطی نکرده باشد، و دست راست خود را بر زیر [صورت] خود بگذارد و صد مرتبه بگوید: سُبحانَ اللهِ و الحَمدُ لِلَّه و لا إلهَ إلّا اللهُ و اللهُ أکبَر و لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا باللهِ و صد مرتبه بگوید: ما شاءَ اللهُ“ و به خواب رود که آن حضرت را به خواب می‌بیند.»

  • و سیّد مذکور نقل کرده است که: 

  • «اگر خواهد حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام را در خواب ببیند، در وقت

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٢٠٢.
    2. ـ جنگ ١٣، ص ٣٩ و ٤٠.
    3. ـ [همچنین دستورالعملی برای رؤیت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از حضرت آیة الله انصاری همدانی ـ رضوان الله علیه ـ در همین موسوعه، ج ٢، ص ٣٨٨، تحت عنوان: «کیفیة صلاة العبهری لرؤیة رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم» آمده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

40
  • خوابیدن این دعا را بخواند: ”اللهُمّ إنّی أسألُکَ یا مَن لَهُ لُطفٌ خَفیٌّ و أیادِیهِ باسِطَةٌ لا تَنقَضی، أسألُکَ بلُطفِکَ الخَفِیِّ الّذی ما لَطَفتَ بِه لعَبدٍ إلّا کَفَی أن تُرِیَنی مَولایَ أمیرَالمُؤمِنینَ فی مَنامِی.“»1و2

  • [دعای وقت خواب: اللهمَّ یا من احتجب بشعاع نوره ...]

  • بسم الله الرّحمن الرّحیم

  • اللهُمَّ [إنِّی أسألُکَ] یا مَنِ احتَجَبَ بِشُعاعِ نورِهِ عَن نَواظِرِ خَلقِهِ، یا مَن تَسَربَلَ بِالجَلالِ و العَظَمَةِ و اشتَهَرَ بِالتَّجَبُّرِ فی قُدسِهِ، یا مَن تَعالیٰ بِالجَلالِ و الکِبرِیاءِ [والعَظَمة] فی تَفَرُّدِ مَجدِهِ، یا مَنِ انقادَت [لَهُ] الأُمورُ بِأزِمَّتِها طَوعًا لأمرِهِ، یا مَن قامَتِ السَّماواتُ و الأرَضونَ مُجِیباتٍ لِدَعوَتِهِ، یا مَن زَیَّنَ السَّماءَ بِالنُّجومِ الطّالِعَةِ و جَعَلَها هادِیَةً لِخَلقِهِ، یا مَن أنارَ القَمَرَ المُنِیرَ فی سَوادِ اللَّیلِ المُظلِمِ بِلُطفِهِ، یا مَن أنارَ الشَّمسَ المُنِیرَةَ و جَعَلَها مَعاشًا لِخَلقِهِ و جَعَلَها مُفَرِّقَةً بَینَ اللَّیلِ و النَّهارِ [بِعَظَمَتِهِ]، یا مَنِ استَوجَبَ الشُّکرَ بِنَشرِ سَحائِبِ نِعَمِهِ.

  • أسألُکَ بِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِکَ، و مُنتَهَی الرَّحمَةِ مِن کِتابِکَ، و بِکُلِّ اسمٍ [هو لَکَ] سَمَّیتَ بِهِ نَفسَکَ أوِ استَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَکَ، و بِکُلِّ اسمٍ هو لَکَ أنزَلتَهُ فی کِتابِکَ أو أثبَتَّهُ فی قُلوبِ الصّافِّینَ الحافِّینَ حَولَ عَرشِکَ، فَتَراجَعَتِ القُلوبُ إلَی الصُّدورِ عَنِ البَیانِ بِإخلاصِ الوَحدانِیَّةِ و تَحقِیقِ الفَردانِیَّةِ، مُقِرَّةً لَکَ بِالعُبودِیَّةِ و أنَّکَ أنتَ اللهُ [أنتَ اللهُ، أنتَ اللهُ] لا إلَهَ إلّا أنتَ. 

    1. ـ عین الحیاة، ص ٦٧٤؛ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٢١٤؛ و ج ٥٣، ص ٣٣٠.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٣٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

41
  • و أسألُکَ بِالأسماءِ [باسمکَ] الَّتِی تَجَلَّیتَ بِها لِلکَلِیمِ عَلَی الجَبَلِ العَظیمِ، فَلَمّا بَدا شُعاعُ نورِ الحُجُبِ مِن بَهاءِ العَظَمَةِ، خَرَّتِ الجِبالُ مُتَدَکدِکَةً لِعَظَمَتِکَ و جَلالِکَ و هَیبَتِکَ و خَوفًا مِن سَطوَتِکَ راهِبَةً مِنکَ، فَلا إلَهَ إلّا أنتَ، فَلا إلَهَ إلّا أنتَ، فَلا إلَهَ إلّا أنتَ.

  • و أسألُکَ بِالاسمِ الَّذی فَتَقتَ بِهِ رَتقَ عَظیمِ جُفونِ عُیونِ النّاظِرینَ، الَّذی بِهِ تَدبیرُ حِکمَتِکَ و شَواهِدُ حُجَجِ أنبیائِکَ، یَعرِفونَکَ بِفِطَنِ القُلوبِ، و أنتَ فی غَوامِضِ مُسَرّاتِ سَرِیراتِ الغُیوبِ.

  • أسألُکَ بِعِزَّةِ ذَلِکَ الاسمِ أن تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و أن تَصرِفَ عَنِّی جَمِیعَ الآفاتِ و العاهاتِ و الأعراضِ و الأمراضِ و الخَطایا و الذُّنوبِ و الشَّکِّ و الشِّرکِ و الکُفرِ و النِّفاقِ و الشِّقاقِ و الغَضَبِ و الجَهلِ و المَقتِ و الضَّلالَةِ و العُسرِ و الضِّیقِ و الفسادِ [فسادِ الضَّمِیرِ] و حُلولِ النَّقِمَةِ و شَماتَةِ الأعداءِ و غَلَبَةِ الرِّجالِ، إنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ، لَطِیفٌ لِما تَشاءُ. و صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و آله الطیِّبین الطاهرین [و صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ یا أرحَمَ الرّاحِمِینَ].1

  • این دعا را حقیر از زبان مبارک حضرت آقای حدّاد ـ روحی فداه ـ ضبط و ثبت کردم.

    1. ـ [قابل ذکر است که این دعا در مکتوبات خطی حضرت علاّمه طهرانی ـ قدّس الله نفسه الزّکیة ـ جنگ ١٣، ص ٤٨ و ٤٩، و جنگ ٣، ص ١٢١ و ١٢٢ آمده است. با این تفاوت که در مورد اول تحت عنوان: «دستورالعمل هنگام خواب» و در مورد دوم بدون عنوان آمده است؛ البته در بسیاری از مجامع روائی برای «رفع شدّت و همّ و غمّ» ذکر کرده‌اند. جهت اطلاع بیشتر به روح مجرّد، ص ٥١٠مراجعه شود.
      ضمناً مواردی که داخل قلاب قرار گرفته، اختلافاتی است که عبارت بحارالأنوار به نقل از مهج الدعوات با متن مرحوم آقای حدّاد ـ قدّس سرّه ـ داشته است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

42
  • أقول: این دعا در کشکول شیخ بهائی در صفحه ٣٠٣، طبع سنگی، موجود است با قدری اختلاف؛ و نیز در مُهَج الدعوات، صفحه ٩٦ با کمی اختلاف مرحوم سیّد بن طاووس آورده است.1

  • [دعایی برای طلب رزق و گشایش امور]

  • برای طلب رزق و گشایش امور:

  • [اوّل:] ‌در عقب فجر دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه «یا فَتّاح» بگوید.

  • دوّم: دعای [بسم الله و صلّی الله علی محمّد و آله]2 را مواظبت بر خواندن کند در عقب نماز صبح.

  • سوّم: مواظبت کند بر خواندن این دعا:

  • ”لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا بِاللهِ، تَوَکَّلتُ علَی الحَیِّ الّذی لا یَموتُ، و الحَمدُ لِلَّهِ الّذی لَم یَتَّخِذ وَلَدًا و لَم یَکُن لَهُ شَریکٌ فی المُلکِ و لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ مِن الذُّلِّ و کَبِّرهُ تَکبیرًا.3و4

  • [دعائی برای وسعت روزی]

  • حضرت آقای حاج آقا معین شیرازی ـ دامت برکاته ـ نقل نمودند از آقای مدرّس دزفولی ـ دامت برکاته ـ که ایشان از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی ـ رضوان الله علیه ـ ساکن مشهد مقدّس، دعائی را که برای وسعت روزی از هرچه

    1. ـ الکشکول، ج ٢، ص ٢٥٥؛ مُهَج الدعوات، ص ٧٥؛ المصباح کفعمی، ص ٢٧٥؛ بحارالأنوار، ج ٩١، ص ٤٠٢.
    2. ـ به همین مجلّد ص ٥٤ مراجعه شود.
    3. ـ مصباح المتهجّد، ص ٢٠٩؛ الألفیة و النّفلیة، ص ١٣٠؛ مفاتیح الجنان، ص ٢٢.
    4. ـ جنگ ٣، ص ١٠١ و ١٠٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

43
  • مفید‌تر است؛ و او آن است که:

  • «از شب جمعه تا شب جمعه بعد، هر شب بعد از نماز مغرب پنج مرتبه سوره مبارکه «واقعه» را بخواند و بعد از هر مرتبه دعای مکتوب ذیل را بخواند، تا شب جمعه آتیه، و در شب جمعه آتیه شش مرتبه بخواند که مجموعاً چهل و یک مرتبه خواهد شد؛ و برای همیشه از بعد شب جمعه دیگر هر شب یک مرتبه بین مغرب و عشاء خوانده شود با دعای مذکور؛ و آن دعا این است:

  • ”سُبحانَ اللهِ تَسبیحًا لا یُحصِیهِ العَدَدُ، سُبحانَ اللهِ تَسبیحًا لا یُفنِیهِ الأمَدُ، سُبحانَ اللهِ تَسبیحًا یَفضُلُ کفَضلِ اللهِ علَی عِبادِه، سُبحانَ اللهِ کأضعافِ ذَلِکَ أضعافًا مُضاعَفَةً.“»

  • و ایشان فرمودند: خوب من امتحان کردم آن را.1

  • دعا برای وسعت روزی

  • در مجتنی سیّد بن طاووس (ره) مذکور است، برای وسعت روزی بخواند:

  • «اللهُمّ یا سَبَبَ مَن لا سَبَبَ لَهُ، یا سَبَبَ کُلِّ ذی سَبَبٍ، یا مُسَبِّبَ الأسبابِ مِن غَیرِ سَبَبٍ، صَلِّ علَی مُحمّدٍ و آلِ مُحمّدٍ و أغنِنی بحَلالِکَ عَن حَرامِکَ، و بفَضلِکَ عَمّن سِواکَ، یا حَیُّ یا قَیّومُ. و الحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ و صلّی الله علَی سَیّدِنا مُحمّدٍ و آلِه الطّاهِرینَ.»2

  • این دعا تجربه شده است، آثار محسوس دارد.3

  • دستوری جهت قضاء حوائج

  • برای قضاء حاجت، در سوره «نمل» پنج آیه است که مصدّر به ﴿أَمَّنۡ﴾

  • است؛4 اگر آیه اوّل را به عدد اسم «محمّد» صلّی الله علیه و آله و سلّم، و ثانی را به عدد اسم «علیّ» علیه السّلام، و ثالث را به عدد [اسم] «فاطمه» علیها السّلام، و رابع را به عدد اسم «حسن» علیه السّلام، و خامس را به عدد اسم «حسین» علیه السّلام بگوید، حاجت او برآورده خواهد شد.5

    1. ـ همان مصدر، ص ١١٠.
    2. ـ المجتنی من الدّعاء المجتبی، ج ١، ص ٤٠، فصلٌ فی دعاء مجرّب فی سعة الرّزق.
    3. ـ جنگ ٣، ص ١١٢.
    4. ـ سوره النّمل (٢٧) آیات ٦٠إلی ٦٤: ﴿أَمَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهۡجَةٖ مَّا كَانَ لَكُمۡ أَن تُنۢبِتُواْ شَجَرَهَآ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَهِ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ * أَمَّن جَعَلَ ٱلۡأَرۡضَ قَرَارٗا وَجَعَلَ خِلَٰلَهَآ أَنۡهَٰرٗا وَجَعَلَ لَهَا رَوَٰسِيَ وَجَعَلَ بَيۡنَ ٱلۡبَحۡرَيۡنِ حَاجِزًا أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَهِ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ * أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَهِ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ * أَمَّن يَهۡدِيكُمۡ فِي ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَمَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَهِ تَعَٰلَى ٱللَهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ * أَمَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَمَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَهِ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾.
    5. ـ جنگ ٣، ص ١٨٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

44
  • دستوری جهت برآورده شدن حاجات

  • هر کس به عدد اسم أمیرالمؤمنین علیه السّلام به حروف أبجد (١١٠) [صد و ده مرتبه] بگوید:

  • یا أمیرَالمؤمنین، یا ذا الکَرَم***یا إمام المتّقین، یا ذا النِّعَم
  • إنّما جِئناک فی حاجاتنا***لا تُخیِّبنا فَقُل فینا نَعم
  • حاجات او برآورده خواهد شد.1

  • [دستورالعملی برای حفظ، از میرزا احمد آشتیانی]

  • آقای حاج میرزا محمّد باقر آشتیانی نقل کردند از والد معظّمشان آقای حاج

    1. ـ همان مصدر، ص ١٨٤؛ جنگ ٤ خطّی، ص ٢٣٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

45
  • میرزا احمد آشتیانی، که برای حفظ، این جملات را در مواقع مختلفه مکرّراً بخواند:

  • «الحَمدُ لِلّهِ الّذی آوانا و أیّدَنا بنَصرِه، و رَزَقَنا مِن الطّیِّباتِ، و لَولا رَحمَةُ رَبِّنا لَکُنّا مِن المُتَخَطِّفینَ لِلنّاسِ.»1

  • [دستورالعملی برای رفع مانع و پیشرفت امر]

  • از مرحوم آقا میرزا محمّد علی شاه‌آبادی نقل شده است که: برای رفع مانع و پیشرفت أمر و رفع گیر و ایرادهائی که پیدا می‌شود، مثل مراجعه به دوائر دولتی و غیرها، هجده مرتبه یا شانزده مرتبه (تردید از ناقل است) بخواند:

  • «أعوذُ بِاللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیمِ، بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیمِ، ﴿وَكَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَيۡهِ بِٱلۡوَصِيدِ﴾2» آن مانع برطرف خواهد شد.3

  • دعائی برای قضاء حوائج

  • حضرت آقای حاج معین شیرازی فرمودند: در کتاب دعای ... دیدم که برای حاجت این دستور اثر عجیبی دارد:

  • هفت شب هنگام طلوع فجر در زیر آسمان، هر شب یازده مرتبه آیة الکرسی را بخواند، و در هر دفعه که می‌خواند چون می‌رسد به کلمه ﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ﴾،4 بین ﴿يَعۡلَمُ﴾ و بین ﴿مَا﴾ حاجت خود را بخواهد.5

    1. ـ جنگ ٤، ص ١٨.
    2. ـ سوره الکهف (١٨) قسمتی از آیه ١٨.
    3. ـ جنگ ٤، ص ١٨.
    4. ـ سوره البقرة (٢) ذیل آیه ٢٥٥.
    5. ـ جنگ ٥، ص ٨٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

46
  • [دستور العملی برای حفظ مراسله]

  • برای حفظ امانت و کاغذ پست و اثاثیه، آقا میرزا محمّد حسن شیرازی فرمودند که این دعا را بنویسند در کاغذی و با امانت بگذارند که محفوظ خواهد ماند، إن شاء الله تعالی:

  • «بسم الله الرحمن الرحیم، یا مَن نِعَمُه لا تُحصَی، أنتَ قُلتَ و قَولُکَ الحَقّ: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾،1 ﴿فَٱللَهُ خَيۡرٌ حَٰفِظٗا وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّ ٰحِمِينَ﴾2».3

  • فقراتی از دعای افتتاح دربارۀ دولت درخشان امام زمان عجّل الله فرجه

  • اللهُمَّ أعِزَّهُ و أعزِزْ بِهِ، و انْصُرهُ و انْتَصِرْ بِهِ، و انْصُرهُ نَصرًا عَزِیزًا، و افْتَحْ لَهُ فَتحًا یَسیرًا، و اجْعَلْ له مِن لَدُنکَ سُلطانًا نصیرًا.

  • اللهُمَّ أظهِر بِهِ دِینَکَ و سُنَّةَ نَبِیِّکَ، حَتَّی لا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ.

  • اللهُمَّ إنَّا نَرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِها الإسلامَ و أهلَهُ، و تُذِلُّ بِها النِّفَاقَ و أهلَهُ، و تَجعَلُنَا فِیها مِنَ الدُّعَاةِ إلَی طَاعَتِکَ و القادَةِ إلَی سَبِیلِکَ، و تَرزُقُنَا بِها کَرامَةَ الدُّنیَا و الآخِرَة.4

  • «بار پروردگارا! ما جمیع گروه شیعیان از تو خواهانیم که وی را عزّت ده و ما را به نیروی امامتش عزّت بخش! و وی را یاری کن و ما را به نیروی ولایتش

    1. ـ سوره الحجر (١٥) آیه ٩.
    2. ـ سوره یوسف (١٢) ذیل آیه ٦٤.
    3. ـ جنگ ٣، ص ١٨٤.
    4. ـ الإقبال، ج ١، ص ١٤٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

47
  • پیروز فرما! و چنان مددی در مرز اقتدار و حکومتش به او بنما که نقصان و شکستی در آن راه نیابد! و فتح و گشایشی آسان به وی عنایت کن تا رنجی و مشکله‌ای را در خود نپروراند! و از نزد خودت قدرت با پشتوانه‌ای بدو نصیب فرما تا فتور و سستی از دنبالش نباشد!»

  • «بار پروردگارا! دینَت و سُنَّت پیامبرت را به دست با کفایتش آشکارا فرما تا آنکه چیزی از بیان حقّ و عمل به حقّ به خاطر ترس و نگرانی أحدی از خلایقت پنهان نماند!»

  • «بار پروردگارا! ما با تضرّع و ابتهال نیازمندانه به درگاه تو از سویدای دل خواهانیم تا دولتی کریمانه پیش‌آوری که در آن دوران، اسلام و یاورانش را سر‌بلند فرموده، نفاق و پیروانش را ذلیل و خوار گردانی! و ما را در آن دوره از زمره دعوت‌کنندگان خلق به اطاعتت و از پیشوایان آنها در راه رضای فرمانبرداریت قرار دهی! و بدین سبب از مواهب نفیسه و کرامت‌های موهوبه خزانه جودت در دنیا و آخرت روزی ما فرمائی!»1

  • [دعای فرج امام زمان علیه السّلام]

  • إلَهی عَظُمَ البَلاءُ، و بَرِحَ الخَفاءُ، و انکَشَفَ الغِطاءُ، و انقَطَعَ الرَّجاءُ، و ضاقَتِ الأرضُ، و مُنِعَتِ السّماءُ، و أنتَ المُستَعانُ، و إلَیکَ المُشتَکَی، و علَیکَ المُعَوَّلُ فی الشِّدّةِ و الرَّخاء. اللهُمّ صلِّ علَی محَمّدٍ و آلِ محَمّدٍ، اُولِی الأمرِ الّذینَ فَرَضتَ علَینا طاعَتَهُم و عَرَّفتَنا بِذلِکَ مَنزِلَتَهُم، ‌ففَرِّج عَنّا بحَقِّهِم فَرَجًا عاجِلًا قَریبًا کَلَمحِ البَصَرِ أو هُوَ أقرَبُ. یا محَمّدُ یا عَلیُّ، یا عَلیُّ یا محَمّدُ، اکْفِیانی فإنّکُما کافیانِ، و انصُرانی فإنّکُما ناصِرانِ، ‌یا مَولَانا یا صاحِبَ الزّمانِ، الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ، أدرِکنی أدرِکنی أدرِکنی‌،

    1. ـ جنگ ١٤، ص ١١٣ و ١١٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

48
  • السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ، یا أرحَمَ الرّاحِمینَ بحَقِّ محَمّدٍ و آلِه الطّاهِرینَ1.2

  • [دستورالعملی برای رؤیت حضرت قائم علیه السّلام]

  • هر که در شب جمعه سوره بنی‌‌إسرائیل [را] بخواند، نمیرد تا به خدمت حضرت قائم عجّل الله تعالی فرجه الشریف برسد و از اصحاب آن حضرت باشد3.4

  • [دستوری برای توسّل به حضرت ولیّ عصر عجّل الله فرجه الشریف]

  • دستوریست برای توسّل به حضرت ولیّ عصر روحی و أرواح العالمین فداه برای مهامّ حوائج؛ که حضرت آقای حاج آقا معین شیرازی ـ دامت برکاته ـ از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی ـ رضوان الله علیه ـ مقیم مشهد، نقل کرده‌اند:

  • «زیر آسمان دست‌ها را تا مِرفَق بالا زند و پاها را تا بالای کندۀ زانو برهنه نماید، و بعد دو رکعت نماز توسّل به حضرت ولیّ عصر عجّل الله فرجه الشّریف به طریقی که معروف است خوانده شود،5 (که باید در هر رکعت چون به آیه شریفه: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ﴾6 می‌رسد، صد مرتبه این آیه را تکرار کند و ذکر رکوع و سجود را هفت مرتبه به یک نفس بگوید) و بعد از سلامِ نماز بدون التفات

    1. ـ البلد الأمین، ص ١٥٢؛ جنّة الأمان، ص ١٧٦ با قدری اختلاف؛ مفاتیح الجنان، (دعای فرج).
    2. ـ جنگ ٢، ص ٤٧.
    3. ـ مفاتیح الجنان.
    4. ـ جنگ ٣، ص ١٠٢.
    5. ـ [کیفیّت این نماز در همین مجلد، ص ٥٢، ذیل عنوان (نماز حضرت حجّت عجّل الله تعالی فرجه) آمده است. (محقّق)]
    6. ـ سوره الفاتحة (١) آیه ٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

49
  • و عمل منافی، با توجّه به حضرتش، (مثل اینکه در حضور آن حضرت در مقابل حجرالأسود ایستاده و حضرتش به حجرالأسود تکیه داده) این دعا را ٦٠١ مرتبه بخواند: ”یا حُجَّةُ القائمُ!“ و بعداً بگوید: ”یا حُجّةُ القائمُ مِن آلِ محَمّدٍ، أعِنّی و أغِثنِی و فَرِّج عَنّی!“ و حاجت خود را بگوید که برآورده خواهد شد، إن شاء الله تعالی.»1

  • [صلوات مخصوصه عالیة ‌المضامین برای امام زمان عجّل الله تعالی فرجه]

  • دعائی است که حضرت آقای حلبی بعضی اوقات بر فراز منبر خود برای امام زمان عجّل ‎الله تعالی‎ فرجه می‎خوانند:

  • «صَلِّ اللهُمَّ علی التَّجَلِّی الأعظَمِ، و کَمالِ بَهائِکَ الأقدَمِ، شَجَرَةِ الطُّورِ، و الکتابِ المَسطُورِ، و النُّورِ علی النُّورِ فی طَخیَاءِ2 الدَّیجُور،ِ عَلَمِ الهُدَی، و مُجَلِّی العَمَی، و نُورِ أقطَارِ الوَری، و بابِکَ الَّذی مِنه یُؤتَی، الَّذی یَملَأءُ الأرضَ قِسطًا و عَدلًا کما مُلِئَت ظُلمًا و جَورًا.»3و4

  • [عملی مجرّب برای فَرَج]

  • آقای حاج میرزا اسماعیل خرّازی از حضرت آیة ‌الله میلانی به واسطه نقل نمودند که این عمل مخصوص [در] شب‌های چهارشنبه برای فرج بسیار مفید است:

  • «چهار رکعت نماز به دو سلام، در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره فیل

    1. ـ جنگ ٣، ص ١٤٨.
    2. ـ الطخواء و الطخیاء من اللیالی: المظلمة.
    3. ـ روح مجرّد، ص ٢١.
    4. ـ جنگ ١٣، ص ٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

50
  • چهار مرتبه و سوره کوثر سه مرتبه، بعد از نماز سر به سجده نهاده چهل ‌و ‌یک مرتبه بگوید: ﴿وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَيِّ ٱلۡقَيُّومِ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا﴾1 بعداً سر بردارد و بگوید: ”إلهی کَما دَفعتَ شَرَّ أصحابِ الفیلِ عَنِ الکَعبةِ ادْفَع شَرَّ فُلانٍ عنّا.“»2

  • [وجه ایستادن مردم هنگام برده شدن نام قائم علیه السّلام]

  • در کتاب دادگستر جهان، صفحه ١٥٧، وارد است نقلاً عن الزام الناصب طبع سال ١٣٥١، صفحه ٨١، که:

  • «امام رضا علیه السّلام در یکی از مجالس خراسان حضور داشت، کلمۀ قائم مذکور شد پس آن‌جناب ایستاد و دست مبارکش را بر سر نهاد و فرمود: اللهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَه و سَهِّل مَخرَجَه3

  • أقول: در الغدیر جلد ٢، صفحه ٣٦١، از کتاب مشکاة الأنوار تألیف شیخ محمّد بن عبدالجبّار بحرانی، و از کتاب مؤجِّجُ الأحزان تألیف شیخ عبدالرّضا أوالی بحرانی حکایت کرده است که:

  • «رُوِیَ انّه لمّا قرأ دِعبِل قَصیدَتَه علَی الرّضا علیه السّلام و ذَکَر الحجّةَ عَجَّلَ الله تعالی فرجَه بقوله:

  • فَلَولا الَّذِی أرجُوهُ فی الیَومِ أو غَدٍ***تَقَطَّعَ نَفـسِی إثرَهُم حَسـَراتی
  • خروجُ إمامٍ لا مَحالةَ خارجٌ***یقوم عَلَی اسْمِ الله و البَرَکاتِ
  • وَضَعَ الرضا علیه السّلام یَدَه علَی رأسه، و تَواضعَ قائمًا، و دَعی له بالفَرَج. 

    1. ـ سوره طه (٢٠) آیه ١١١.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٧٩.
    3. ـ الزام الناصب، ج ١، ص ٢٤٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

51
  • و حکاه عن المشکاة صاحبِ الدمعة الساکبة و غیره

  • و در همین کتاب در صفحه ١٥٨ از الزام الناصب، طبع سال ١٣٥١، صفحه ٨١، نیز نقل شده که در زمان حضرت صادق [علیه السّلام] ایستادن مردم هنگام برده شدن نام قائم در بین مردم متعارف بوده است؛ گوید:

  • «خدمت حضرت صادق [علیه السّلام] عرض شد علّت چیست که در موقع ذکر نام قائم باید قیام کرد؟ در جواب فرمود: ”صاحب‌الأمر غیبتی دارد بسیار طولانی، و از کثرت لطف و محبتّی که به دوستانش دارد هر کس وی را به لقب قائم که مُشعر است به دولت او و اظهار تأثّری است از غربت او یاد کند، آن‌جناب هم نظر لطفی به او خواهد نمود، چون در این‌حال مورد توجّه امام واقع می‌شود سزاوار است از باب احترام برخیزد و تعجیل فرجش را از خدا بخواهد.“»1و2

  • [کیفیّت نماز عید قربان و فطر]

  • نماز عید دو رکعت است. بهتر آن است که در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره ﴿وَٱلشَّمۡسِ﴾ و در رکعت دوم [بعد از حمد] ﴿ٱلۡغَٰشِيَةِ﴾ بخواند؛ یا آنکه در اوّل سوره ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ﴾ و در دوم سوره ﴿وَٱلشَّمۡسِ﴾. بعد از سوره، در رکعت اوّل پنج تکبیر گوید، بعد از هر تکبیر یک قنوت. و در قنوت کافی است ذکر هر دعائی، و بهتر آنست که بگوید:

  • اللهُمَّ أهلَ الکِبریاءِ و العَظَمَةِ، و أهلَ الجودِ و الجَبَروتِ، و أهلَ العَفوِ و الرّحمَةِ، و أهلَ التَّقوَی و المَغفِرَةِ، أسألُکَ بحقِّ هذَا الیَومِ ـ‌ الَّذی جعَلتَهُ للمسلِمینَ عِیدًا و لمُحَمَّدٍ صَلّی اللهُ علَیهِ و آلِه ذُخرًا و شَرفًا و کَرامَةً و مَزیدًا ـ أن تُصلِّیَ علَی محمّدٍ و

    1. ـ همان مصدر.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٩٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

52
  • آلِ محمّدٍ، و أن تُدخِلَنی فی کُلِّ خَیرٍ أدخَلتَ فیه محَمّدًا و آلَ محمّد،ٍ و أن تُخرِجَنی مِن کُلِّ سُوءٍ أخرَجتَ مِنه محمّدًا و آلَ محمّدٍ، صلَواتُک علَیه و علَیهم. اللهُمَّ إنّی أسألُکَ خَیرَ ما سَألکَ به عِبادُکَ الصّالِحون، و أعوذُ بکَ مِمّا استَعاذَ منهُ عِبادُکَ المُخلَصون.

  • و در رکعت دوم بعد از سوره چهار تکبیر گوید...1و2

  • [نماز حضرت حجّت عجّل الله تعالی فرجه]

  • نماز حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف دو رکعت است؛ و در موقع ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ﴾ صد مرتبه ذکر می‌شود. پس از اتمام نماز این دعا باید خوانده شود:

  • ”اللهُمَّ عَظُمَ البَلاءُ، و بَرِحَ الخَفاءُ، و انکَشَفَ الغِطاءُ، و ضاقَتِ الأرضُ بِما وَسِعَتِ السَّماءُ، و إلَیکَ یا رَبِّ المُشتَکَی، و علَیکَ المُعَوَّلُ فی الشِّدَّةِ و الرَّخاءِ. اللهُمَّ صَلِّ علَی محَمّدٍ و آلِ محَمّدٍ، الّذینَ أمَرتَنا بِطاعَتهِم، و عجِّلِ اللهُمّ فَرَجَهُم بِقائمِهِم و أظهِر إعزازَهُ. یا محَمّدُ یا علیُّ، یا علیُّ یا محَمّدُ، اکْفِیانی فإنّکُما کافِیایَ. یا محَمّدُ یا علیُّ، یا علیُّ یا محَمّدُ، اُنصُرانی فإنّکُما ناصِرایَ. یا محَمّدُ یا علیُّ، یا علیُّ یا محَمّدُ، احفَظانی فإنّکُما حافِظایَ. یا مَولایَ یا صاحِبَ الزّمانِ، یا مَولایَ یا صاحِبَ الزّمانِ، یا مَولایَ یا صاحِبَ الزّمان، الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ، أدرِکنی أدرِکنی أدرِکنی، الأمانَ الأمانَ الأمانَ.3و4

    1. ـ مصباح المتهجّد، ص ٦٥٤؛ الإقبال، ج ١، ص٤٩٥، با اختلاف؛ مفاتیح الجنان، اعمال روز عید فطر، با قدری تفاوتی در متن.
    2. ـ جنگ ١، ص ٦.
    3. ـ جمال الأسبوع، ص ٢٨١؛ مفاتیح الجنان، اعمال روز جمعه، نمازها، نماز حضرت صاحب الزّمان عجّل الله تعالی فرجه.
    4. ـ جنگ ١، ص ١٥٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

53
  • [دعای بعد از هر نماز]

  • بعد از هر نماز، مستحبّ است بخواند:

  • اللهُمَّ إنّ مَغفِرَتَکَ أرجَی مِن عَمَلی، و إنّ رَحمَتَکَ أوسَعُ مِن ذَنبِی. اللهُمّ إن کانَ ذَنبِی عِندَکَ عَظیمًا، فعَفوُکَ أعظَمُ مِن ذَنبِی. اللهُمّ إن لَم أکن أهلًا أن أبلُغَ رَحمَتَکَ، فرَحمَتُکَ أهلٌ أن تَبلُغَنی و تَسَعَنی؛ لأنّها وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ، برَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.1و2

  • [دعای بعد از نماز نافله مغرب]

  • بعد از نماز نافله مغرب مستحبّ است بخواند:

  • ”اللهُمَّ إنّی أسألُکَ مُوجِباتِ رَحمَتِکَ، و عَزائِمَ مَغفِرَتِکَ، و النَّجاةَ مِن النّارِ و مِن کُلِّ بَلِیّةٍ، و الفَوزَ بِالجَنّةِ، و الرِّضوانَ فی دارِ السّلامِ، و جِوارَ نَبیِّکَ مُحمّدٍ علَیهِ و آلِه السّلامُ. اللهُمَّ ما بِنا مِن نِعمَةٍ فَمِنکَ، لا إلَهَ إلّا أنتَ، أستَغفِرُکَ و أتوبُ إلَیکَ.“3و4

  • [دعای بعد از نماز صبح برای دفع کوری و دیوانگی و جذام و ...]

  • بعد از نماز صبح ده مرتبه بگوید:

  • ”سُبحانَ اللهِ العَظیمِ و بِحَمدِه، و لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ“ خداوند او را عافیت دهد از کوری و دیوانگی و جذام و فقر، و خانه بر سر فرود آمدن یا خرافت در هنگام پیری.5

    1. ـ جنة الأمان، ص٢٠؛ مفاتیح الجنان.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٠٠.
    3. ـ مصباح المتهجّد، ص ١٠٢؛ مفاتیح الجنان.
    4. ـ جنگ ٣، ص ١٠٠.
    5. ـ الدّعوات، ص ٨٣؛ مفاتیح الجنان.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

54
  • [دعای بعد از نماز صبح برای قضاء حاجت و کفایت کردن حق تعالی امور مهم را]

  • هر که بعد از نماز صبح این دعا را بخواند، حاجتی طلب نکند مگر آنکه آسان شود از برای او، و کفایت کند حقّ تعالی آنچه را که مهمّ اوست:

  • ”بِسمِ اللهِ، و صلّی اللهُ علَی مُحمّدٍ و آلِه، ﴿وَأُفَوِّضُ أَمۡرِيٓ إِلَى ٱللَهِ إِنَّ ٱللَهَ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ * فَوَقَىٰهُ ٱللَهُ سَيِّ‍َٔاتِ مَا مَكَرُواْ﴾،1 ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّـٰلِمِينَ * فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَكَذَٰلِكَ نُ‍ۨجِي ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾،2 ﴿حَسۡبُنَا ٱللَهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ * فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ﴾،3 ما شاءَ اللهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ، ما شاءَ اللهُ، لا ما شاءَ النّاسُ، ما شاءَ اللهُ و إن کَرِهَ النّاسُ، حَسبِیَ الرّبُّ مِن المَربوبینَ، حَسبِیَ الخالِقُ مِن المَخلوقینَ، حَسبِیَ الرّازِقُ مِن المَرزوقینَ، حَسبِیَ اللهُ رَبُّ العالَمینَ، حَسبِیَ مَن هُوَ حَسبِی، حَسبِیَ مَن لَم یَزَل حَسبِی، حَسبِیَ مَن کانَ مُذ کُنتُ لَم یَزَل حَسبِی، ﴿حَسۡبِيَ ٱللَهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ﴾.4»5و6

  • کیفیّت نوافل موظّفه شهر رمضان

  • در ماه مبارک رمضان علاوه بر نوافل مکتوبه، هزار رکعت صلاة نافله

    1. ـ سوره غافر (٤٠) ذیل آیه ٤٤ و صدر آیه ٤٥.
    2. ـ سوره الأنبیاء (٢١) ذیل آیه ٨٧ و آیه ٨٨.
    3. ـ سوره آل عمران (٣) ذیل آیه ١٧٣ و صدر آیه ١٧٤.
    4. ـ سوره التّوبة (٩) ذیل آیه ١٢٩.
    5. ـ عدّة الدّاعی، ص ٢٦٨؛ مفاتیح الجنان.
    6. ـ جنگ ٣، ص ١٠١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

55
  • بخصوصه موظّف گردیده است. هرچند روایات در این باب خالی از مقداری اختلاف نیست، لکن کیفیّت راجحۀ آن، این است که:

  • در بیست شب اوّل هر شب بیست رکعت، و در دهۀ آخر هر شب سی رکعت نماز گزارد، مگر در شب‌های قدر که هر شب صد رکعت نماز می‌کند؛ در این‌صورت ٩٢٠رکعت نماز گزارده است. و برای اتمام آن تا هزار رکعت، هر جمعه از ماه مبارک ده رکعت نماز به کیفیّت صلاة أمیرالمؤمنین و صلاة حضرت فاطمه و حضرت جعفر علیهم السّلام بجای می‌آورد، مگر در جمعه آخر که در روز آن بیست رکعت نماز به کیفیّت صلاة أمیرالمؤمنین علیه السّلام و در شب بعد آن‌ (که شب شنبه است) بیست رکعت نماز به کیفیّت صلاة حضرت فاطمه علیها السّلام بجای می‌آورد.1

  • [کیفیّت صلاة أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • و امّا کیفیّت صلاة أمیرالمؤمنین علیه السّلام آنکه: چهار رکعت به دو سلام بجای می‌آورد، در هر رکعت «حمد» یک مرتبه و «توحید» پنجاه مرتبه.

  • [کیفیّت صلاة حضرت زهرا سلام الله علیها]

  • و امّا کیفیّت صلاة فاطمه علیها السّلام آنکه: دو رکعت بجای می‌آورد، در رکعت اوّل «حمد» یک مرتبه و «قدر» صد مرتبه، و در رکعت دوّم «حمد» یک مرتبه و «توحید» صد مرتبه، و بعد از نماز تسبیح حضرت زهراء علیها السّلام را بجای می‌آورد.2

    1. ـ إقبال الأعمال، ج ١، ص ٤٦.
    2. ـ الدعوات، ص ٨٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

56
  • [کیفیّت صلاة حضرت جعفر طیّار علیه السّلام]

  • و امّا کیفیّت صلاة جعفر علیه السّلام آنکه:

  • یُصلّی أربعَ رکعاتٍ بتسلیمَین، یَقرأُ فی الاُولی

     ﴿ٱلۡحَمۡدُ﴾ مرّةً و ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ﴾ مرّةً، ثمّ یَقول خمسَ عشرةَ مرّةً: ”سُبحانَ اللهِ و الحَمدُ للّهِ و لا إلَهَ إلّا اللهُ و اللهُ أکبَرُ ثُمّ یَرکعُ و یَقولُها عشرًا، و هکذا یَقولها عشرًا بعدَ رَفعِ رأسه و فی سجوده و بعدَ رفع رأسه و فی سجوده ثانیًا و بعد الرّفع منه، فیکون فی کلّ رکعةٍ خمسٌ و سبعون مرّةً؛ و یَقرأ فی الثّانیة﴿وَٱلۡعَٰدِيَٰتِ﴾، و فی الثّالثة: ﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَهِ وَٱلۡفَتۡحُ﴾، و فی الرّابعة﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾1.2

  • راجع به نماز استخاره

  • در لغت‌نامه دهخدا در مادّه ص، در صفحه ٣٠١، راجع به «صلاة استخاره» آورده است:

  • «صلاة استخاره [صَ ةِ ‌اِ تِ] (اِ مرکب) نمازی است به دو رکعت به نیّت استخاره. در کشّاف اصطلاحات الفنون از جابر آرَد:

  • ”پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم ما را به آئین استخاره آشنا می‌کرد و می‌آموخت همچنان‌که قرائت سوره‌های قرآنیّه را؛ و می‌فرمود: هرگاه شما را امر مهمّی پیش آید دو رکعت نماز به نیّت نماز استخاره بجای آرید و پس از پایان یافتن نماز این دعا را بخوانید:

  • اللهُمَّ إنّی أستَخیرُک بعِلمِکَ، و أستَقدِرُکَ بقُدرتِکَ، و أسئلُکَ من فَضلِک

    1. ـ مفاتیح الجنان، نماز جعفر طیّار؛ مصباح المتهجّد، ص ٣٠٤، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١١١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

57
  • العظیم، فإنّک تَقدِرُ و لا أَقدِرُ، و تَعلَمُ و لا أعلَمُ، و أنت علّامُ الغیوب؛ اللهُمَّ إن کنتَ تَعلمُ أنّ هذا الأمرَ خَیرٌ لی فی دینی و مَعاشی و عاقبةِ أمری (أو قال: فی عاجلِ أمری و آجِلِه) فاقْدِره لی و یَسِّرْه لی، ثُمّ بارِکْ لی فیه، و إن کنتَ تَعلمُ أنّ هذا الأمرَ شرٌّ لی فی دینی و مَعاشی و عاقبةِ أمری (أو قال: فی عاجل أمری و آجِلِه) فَاصْرِفْه عنّی و اصْرِفنی عنه، و اقْدِرْ لِیَ الخیرَ حیثُ کان، ثمّ رَضِّنی به.1

  • پس از اختتام این دعا عملی را که در نظر داری انجام دهی نام ببر.“

  • بخاری این حدیث را در صحیح خود آورده است،2 و شیخ عبدالحقّ دهلوی شرحی برای این حدیث آورده که خلاصۀ آن، این است که: آن حضرت تعلیم می‌کرد صحابه را دعای استخاره و نماز آن را، چنانچه تعلیم می‌کرد ایشان را سوره‌ای از قرآن؛ که می‌فرمود آن حضرت:

  • ”چون قصد کند یکی از شما به کاری (یعنی کاری که نادر باشد وجود آن و اعتناء باشد به حصول آن، مثل: سفر و عمارت و تجارت و نکاح و خرید و فروش شیئی معتدٌّ‌به، نه مانند اکل و شرب معتاد و خرید و فروش اشیاء حقیره) بعد از آنکه از قبیل مباح باشد و تردّد بوَد در خیریّت و شرّیت آن، پس دو رکعت نماز نفل به نیّت استخاره بگزارد.“

  • و در حدیث دیگر آمده که: بخواند از قرآن آنچه میسّر شود؛ و در بعضی روایات3 سورۀ ﴿قُلۡ يَـٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾4 و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾5 نیز آمده، و مأثور از

    1. ـ مکارم الأخلاق، ص ٢٣٢؛ فتح الأبواب، ص ١٥٠.
    2. ـ صحیح بخاری، ج٢، ص٥١؛ ج ٦، ص ١٦٢.
    3. ـ اعانة الطّالبین، ج١، ص٢٩٧.
    4. ـ سوره الکافرون (١٠٩) آیه ١.
    5. ـ سوره الإخلاص (١١٢) آیه ١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

58
  • سَلَف نیز همین است.»1

  • راجع به افضلیّت نماز

  • در وسائل جلد ١، صفحه ٥، طبع امیر بهادر، حدیث ٣٦، آورده است که:

  • «محمّد بن الحسن فی المجالس و الأخبار بإسناده عن علیّ بن عُقبَة عن أبی‌کَهْمَش [کهمس] و بإسناده عن زریق عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • قلتُ له: أیُّ الأعمال أفضلُ بعدَ المعرفة؟ فقال:

  • ”ما مِن شیءٍ بعدَ المعرفة ‌یَعدِلُ هذه الصّلاةَ، و لا بعدَ المعرفةِ و الصّلاةِ شیءٌ یَعدل الزکاةَ، و لا بعدَ ذلک شیءٌ یَعدل الصّومَ، و لا بعدَ ذلک شیءٌ یَعدل الحجَّ، و فاتحةُ ذلک کلّه معرفتُنا، و خاتمَتُه معرفتُنا، و لا شیءٌ بعد ذلک کَبِرِّ الإخوان و المواساةِ ببذل الدّینار و الدّرهم.“ إلی أن قال:

  • ”و ما رأیتُ شیئًا أسرعَ غِنیً و لا أنفَی للفقرِ مِن إدمان حجّ هذا البیت، و صلاةُ فریضةٍ تَعدِلُ عند الله ألفَ حَجّةٍ و ألفَ عُمرةٍ مَبروراتٍ متقبّلاتٍ، و لَحَجّةٌ خیرٌ عنده مِن بیتٍ مَملوٍّ ذهبًا، لا بل خیرٌ مِن ملءِ الدّنیا ذهبًا و فِضّةً یُنفِقُه فی سبیل الله. و الّذی بَعثَ محمّدًا صلّی اللهُ علیه و آله و سلّم بالحقِّ بشیرًا و نذیرًا لَقضاءُ حاجةِ امرءٍ مسلِمٍ و تنفیسُ کُربتِه أفضلُ مِن حَجّةٍ و طوافٍ و حَجّةٍ و طوافٍ حتّی عَقَد عشرةً.“ ـ الحدیث. »2و3

    1. ـ جنگ ٦، ص ١٣٢.
    2. ـ وسائل الشّیعة، طبع آل البیت، ج ١، ص ٢٧.
    3. ـ جنگ ٦، ص ٢٠٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

59
  • صلاة الغدیر

  • فی إقبال سیّد بن طاوس ـ رضوان الله علیه ـ صفحة ٤٥١، قال:

  • «فصلٌ فیما نَذکره مِن عملِ لیلة الغدیر

  • وَجدنا فیها صلاةً مذکورةً فی کتب العبادات، و الصلاةُ خیرُ موضوعٍ و خیرُ مسموعٍ، عامٌّ فی سائر الصَلَوات.

  • ذکرُ صفةِ هذه الصلاة فی لیلة الغدیر:

  • و هی اثنتا عشرةَ رکعةً، لا یُسَلِّم إلّا فی اُخراهنّ و یَجلِسُ بینَ کُلِّ رکعتَین، و یَقرأ فی کلّ رکعة ﴿ٱلۡحَمۡدُ﴾ و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾عشرَ مرّاتٍ، و ”آیةَ الکرسی“ مرّةً، فإذا أتیت الثانیةَ عشر فَاقْرَأ فیها ﴿ٱلۡحَمۡدُ﴾ سبعَ مرّاتٍ، و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾ سبعَ مرّاتٍ، و اقْنُت و قل:

  • ”لا إلهَ إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلکُ و لَهُ الحَمدُ، یُحیِی و یُمِیتُ و یُمِیتُ و یُحیِی، و هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ، (عشرَ مرّاتٍ)، بِیَدِهِ الخَیرُ و هُوَ عَلی‌ کُلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ.“

  • و ترکَع و تسجُد و تقول فی سجودک عشرَ مَرّاتٍ:

  • سُبحانَ مَن أحصَی‌ کُلَّ شَی‌ءٍ عِلمُهُ، سُبحانَ مَن لا یَنبَغِی التَّسبِیحُ إلّا لَهُ، سُبحانَ ذِی المَنِّ و النِّعَمِ، سُبحانَ ذِی الفَضلِ و الطَّولِ، سُبحانَ ذِی العِزَّةِ و الکَرَمِ؛ أسألُکَ بِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِکَ و مُنتَهَی الرَّحمَةِ مِن کِتابِکَ و بِالاسمِ الأعظَمِ و کَلِماتِک التّامَّةِ، أن تُصَلِّیَ عَلی‌ مُحَمَّدٍ رَسُولِکَ و أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ و أن تَفعَلَ بِی کَذا و کَذا، إنَّکَ سَمِیعٌ مُجِیبٌ.»1و2

    1. ـ الإقبال، ج ٢، ص ٢٣٧ و ٢٣٨.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٢٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

60
  • [منتخبی از فقرات دعای ندبه]

  • أینَ بَقیّةُ اللهِ الّتی لا تَخلُو مِن العِترَةِ الهادیَةِ؟

  • أینَ المُعَدُّ لِقَطعِ دابِرِ الظَّلَمةِ؟

  • أینَ المُنتَظَرُ لِإقامَةِ الأمتِ و العِوَجِ؟

  • أینَ المُتَخَیَّرُ لإعادَةِ المِلَّةِ و الشَّریعَةِ؟

  • أینَ المُؤَمَّلُ لِإحیاءِ الکِتابِ و حُدودِه؟

  • أینَ مُؤَلِّفُ شَملِ الصَّلاحِ و الرِّضا؟

  • أینَ الطّالِبُ بِذُحولِ الأنبیاءِ و أبناءِ الأنبیاءِ؟

  • أینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتُولِ بکربَلاءَ؟1و2

  • دعای نور

  • بسم الله الرّحمن الرّحیم

  • بِسمِ اللهِ النّورِ، بِسمِ اللهِ نُورِ النّورِ، بِسمِ اللهِ نورٌ علَی نورٍ، بِسمِ اللهِ الّذی هُوَ مُدَبِّرُ الأُمورِ، بِسمِ اللهِ الّذی خَلَقَ النّورَ مِن النّورِ، الحَمدُ لِلّهِ الّذی خَلَقَ النّورَ مِن النّورِ، و أنزَلَ النّورَ علَی الطُّورِ، فی کِتابٍ مَسطورٍ، فی رَقٍّ مَنشورٍ، بقَدَرٍ مَقدورٍ، علَی نَبیٍّ مَحبورٍ. الحَمدُ لِلّهِ الّذی هُوَ بالعِزِّ مَذکورٌ، و بالفَخرِ مَشهورٌ، و علَی السَّرّاء و الضَّرّاء مَشکورٌ، و صلّی الله علَی سَیِّدِنا محَمّدٍ و آلِه الطّاهِرینَ‌.3

    1. ـ الإقبال، ج ١، ص ٥٠٨؛ مفاتیح الجنان، دعای ندبه.
    2. ـ جنگ ١، ص ٦.
    3. ـ مهج الدّعوات، ص ٧؛ مفاتیح الجنان، دعای نور.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

61
  • این دعا را باید در وقت صبح و شام خواند.1

  • [دعای نور در صحیفۀ ثانیۀ علویّه]

  • اللهُمّ إنّی أسألُکَ باسمِکَ العَظیمِ الأعظَمِ، الأجَلِّ الأکرَمِ، المَخزونِ المَکنونِ، النّورِ الحَقِّ، البُرهانِ المُبینِ، الّذی هُوَ نورٌ مَعَ نورٍ، و نورٌ مِن نورٍ، و نورٌ فی نورٍ، و نورٌ علَی نورٍ، و نورٌ فَوقَ کُلِّ نورٍ، و نورٌ یُضی‌ءُ بِه کُلُّ ظُلمَةٍ، و یَنکسِرُ [یُکسَرُ] بِه کُلُّ شِدّةٍ و کُلُّ شَیطانٍ مَریدٍ و کُلُّ جَبّارٍ عَنیدٍ، [تُضیءُ بِه کُلَّ ظُلمَةٍ و تَکسِرُ بِه کُلَّ شِدّةٍ و کُلَّ شَیطانٍ مَریدٍ و کُلَّ جَبّارٍ عَنیدٍ،] و لا تَقِرُّ بِه أرضٌ، و لا تَقومُ بِه سَماءٌ، و یأمَنُ بِه کُلُّ خائفٍ، و یَبطُلُ بِه سِحرُ کُلِّ ساحِرٍ و بَغیُ کُلِّ باغٍ و حَسَدُ کُلِّ حاسِدٍ، و یَتَصَدَّعُ لعَظَمَتِه البَرُّ و البَحرُ، و یَستَقِلُّ [یستَقِرُّ] بِه الفُلکُ حینَ یَتَکَلَّمُ بِه المَلَکُ، فَلا یَکونُ لِلمَوجِ علَیهِ سَبیلٌ، و هُوَ اسمُکَ الأعظَمُ الأعظَمُ، الأجَلُّ الأجَلُّ، النّورُ الأکبَرُ، الّذی سَمَّیتَ بِه نَفسَکَ، و استَوَیتَ بِه علَی عَرشِکَ، و أتَوَجَّهُ إلَیکَ بمحَمّدٍ صلّی الله علَیهِ و آلِه و أهلِ بَیتِه، و أسألُکَ بِکَ و بِهِم أن تُصَلِّیَ علَی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، و أن تَفعَلَ بی کَذا و کَذا2.3

  • (دعای نور در صحیفۀ ثانیۀ علویّه)

  • [زیارت جامعۀ کبیره]

  • السّلامُ علَیکُم یا أهلَ بَیتِ النُّبوّةِ و مَوضِعَ الرِّسالَةِ و مُختَلَفَ الملائکَةِ و مَهبِطَ الوَحیِ و مَعدِنَ الرَّحمَةِ و خُزّانَ العِلمِ و مُنتَهَی الحِلمِ و أُصولَ الکَرَمِ [و قادَةَ الأُمَمِ] و

    1. ـ جنگ ٢، ص ٤٩.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ٥٨٢.
    3. ـ جنگ ٢، ص ١٢٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

62
  • أولِیاءَ النِّعَمِ و عَناصِرَ الأبرارِ و دَعائمَ الأخیارِ و ساسَةَ العِبادِ و أرکانَ البِلادِ و أبوابَ الإیمانِ و أُمَناءَ الرّحمَنِ و سُلالَةَ النَّبیِّینَ و صَفوَةَ المُرسَلینَ و عِترَةَ خِیَرَةِ رَبِّ العالَمینَ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُه.

  • السّلامُ علَی أئمّةِ الهُدَی و مَصابیحِ الدُّجَی و أعلامِ التُّقَی و ذَوِی النُّهَی و اُولِی الحِجَی و کَهفِ الوَرَی و وَرَثَةِ الأنبیاءِ و المَثَلِ الأعلَی و الدَّعوَةِ الحُسنَی و حُجَجِ اللهِ علَی أهلِ الدُّنیا و الآخِرَةِ و الأُولَی و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُه.

  • السّلامُ علَی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللهِ و مَساکِنِ بَرَکَةِ اللهِ و مَعادِنِ حِکمَةِ اللهِ و حَفَظَةِ سِرِّ اللهِ و حَمَلَةِ کِتابِ اللهِ و أوصیاءِ نَبیِّ اللهِ و ذُرِّیَّةِ رَسولِ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلِه و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُه.

  • السّلامُ علَی الدُّعاةِ إلَی اللهِ و الأدِلّاءِ علَی مَرضاةِ اللهِ و المُستَقِرّینَ فی أمرِ اللهِ و التّامّینَ فی مَحَبّةِ اللهِ و المُخلَصینَ فی تَوحیدِ اللهِ و المُظهِرینَ لأِمرِ اللهِ و نَهیِه و عِبادِه المُکرَمینَ الّذینَ لا یَسبِقونَهُ بِالقَولِ و هُم بِأمرِه یَعمَلونَ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُه‌‌.

  • السّلامُ علَی الأئمّةِ الدُّعاةِ و القادَةِ الهُداةِ و السّادَةِ الوُلاةِ و الذّادَةِ الحُماةِ و أهلِ الذِّکرِ و أُولِی الأمرِ و بَقیّةِ اللهِ و خِیَرَتِه و حِزبِه و عَیبَةِ عِلمِه و حُجّتِه و صِراطِه و نورِه و بُرهانِه‌ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُه.

  • أشهَدُ أن لا إلَهَ إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، کَما شَهِدَ اللهُ لنَفسِه و شَهِدَت لَهُ مَلائکَتُه و أُولوا العِلمِ مِن خَلقِه، لا إلَهَ إلّا هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ. و أشهَدُ أنّ محَمّدًا عَبدُه المُنتَجَبُ و رَسولُه المُرتَضَی، أَرسَلَهُ ﴿بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ﴾.1

    1. ـ سوره التّوبة (٩) ذیل آیه ٣٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

63
  • و أشهَدُ أنّکُمُ الأئمّةُ الرّاشِدونَ المَهدِیّونَ المَعصومونَ المُکَرَّمونَ المُقَرَّبونَ المُتَّقونَ الصّادِقونَ المُصطَفَونَ، المُطیعونَ لِلّه، القَوّامونَ بأمرِه، العامِلونَ بإرادَتِه، الفائزونَ بکَرامَتِه، اصطَفاکُم بعِلمِه، و ارتَضاکُم لغَیبِه، و اخْتارَکُم لِسِرّهِ، و اجْتَباکُم بقُدرَتِه، و أعَزَّکُم بهُداهُ، و خَصَّکُم ببُرهانِه، و انتَجَبَکُم لِنورِه، و أیَّدَکُم بِرُوحِه، و رَضِیَکُم خُلَفاءَ فی أرضِه، و حُجَجًا علَی بَریَّتِه، و أنصارًا لِدینِه، و حَفَظَةً لسِرّهِ، و خَزَنَةً لعِلمِه، و مُستَودَعًا لحِکمَتِه، و تَراجِمَةً لِوَحیِه، و أرکانًا لتَوحیدِه، و شُهَداءَ علَی خَلقِه، و أعلامًا لعِبادِه، و مَنارًا فی بِلادِه، و أدِلّاءَ علَی صِراطِه، عَصَمَکُمُ اللهُ مِن الزَّلَلِ، و آمَنَکُم مِن الفِتَنِ، و أذهَبَ ﴿عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾1 [طَهَّرَکُم تَطهِیرًا].

  • فعَظَّمتُم جَلالَهُ، و أکبَرتُم شَأنَهُ، و مَجَّدتُم کَرَمَه، و أدَمتُم ذِکرَهُ، و وَکَّدتُم میثاقَه، و أحکَمتُم عَقدَ طاعَتِه، و نَصَحتُم لَهُ فی السّرِّ و العلانیَةِ، و دَعَوتُم إلَی سَبیلِه ﴿بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِ﴾،2 و بَذَلتُم أنفُسَکُم فی مَرضاتِه، و صَبَرتُم علَی ما أصابَکُم فی جَنبِه، و أقَمتُم الصّلَاةَ، و آتَیتُمُ الزّکَاةَ، و أمَرتُم بِالمَعروفِ، و نَهَیتُم عَن المُنکَرِ، و جاهَدتُم فی اللهِ حَقَّ جِهادِه حتّی أعلَنتُم دَعوَتَه، و بَیَّنتُم فَرائضَه، و أقَمتُم حُدودَه، و نَشَرتُم شَرائعَ أحکامِه، و سَنَنتُم سُنَّتَه، و صِرتُم فی ذَلِکَ مِنهُ إلَی الرِّضا، و سَلَّمتُم لَهُ القَضاءَ، و صَدَّقتُم مِن رُسُلِه مَن مَضَی.

  • فَالرّاغِبُ عَنکُم مارِقٌ، و اللازِمُ لَکُم لاحِقٌ، و المُقَصِّرُ فی حَقِّکُم زاهِقٌ، و الحَقُّ مَعَکُم و فیکُم و مِنکُم و إلَیکُم، و أنتُم أهلُه و مَعدِنُه، و میراثُ النُّبُوّةِ عِندَکُم، و إیابُ

    1. ـ سوره الأحزاب (٣٣) ذیل آیه ٣٣.
    2. ـ سوره النّحل‌ (١٦) قسمتی از آیه ١٢٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

64
  • الخَلقِ إلَیکُم، و حِسابُهُم علَیکُم، و فَصلُ الخِطابِ عِندَکُم، و آیاتُ اللهِ لَدَیکُم، و عَزائمُه فیکُم، و نورُه و بُرهانُه عِندَکُم، و أمرُه إلَیکُم.

  • مَن والاکُم فَقَد والَی اللهَ، و مَن عاداکُم فَقَد عادَی اللهَ، و مَن أحَبَّکُم فَقَد أحَبَّ اللهَ، و مَن أبغَضَکُم فَقَد أبغَضَ اللهَ،‌ و مَن اعْتَصَمَ بِکُم فَقَد اعْتَصَمَ بِاللهِ. أنتُمُ الصِّراطُ الأقوَمُ و شُهَداءُ دارِ الفَناءِ و شُفَعاءُ دارِ البَقاءِ و الرَّحمَةُ المَوصولَةُ و الآیَةُ المَخزونَةُ و الأمانَةُ المَحفوظَةُ و البابُ المُبتَلَی بِه النّاسُ. مَن أَتاکُم نَجا، و مَن لَم یَأتِکُم هَلَکَ. إلَی اللهِ تَدعُونَ، و علَیهِ تَدُلّونَ، و بِه تُؤمِنونَ، و لَهُ تُسَلِّمونَ، و بِأَمرِه تَعمَلونَ، و إلَی سَبیلِه تُرشِدونَ، و بقَولِه تَحکُمونَ.

  • سَعِدَ مَن والاکُم، و هَلَکَ مَن عاداکُم، و خابَ مَن جَحَدَکُم، و ضَلَّ مَن فارَقَکُم، و فازَ مَن تَمَسَّکَ بِکُم، و أَمِنَ مَن لَجَأَ إلَیکُم، و سَلِمَ مَن صَدَّقَکُم، و هُدِیَ مَن اعْتَصَمَ بِکُم. مَن اتَّبَعَکُم فَالجَنّةُ مَأْواهُ، و مَن خالَفَکُم فالنّارُ مَثواهُ، و مَن جَحَدَکُم کافِرٌ، و مَن حارَبَکُم مُشرِکٌ، و مَن رَدَّ علَیکُم فی أسفَلِ دَرکٍ مِن الجَحیمِ.

  • أشهَدُ أَنَّ هَذا سابِقٌ لَکُم فیما مَضَی و جارٍ لَکُم فیما بَقِیَ، و أنّ أرواحَکُم و نورَکُم و طینَتَکُم واحِدَةٌ، طابَت و طَهُرَت، بَعضُها مِن بَعضٍ. خَلَقَکُمُ اللهُ أنوارًا، فجَعَلَکُم بعَرشِه مُحدِقینَ، حتّی مَنَّ علَینا بِکُم، فجَعَلَکُم ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ﴾1 و جَعَلَ صَلَواتَنا علَیکُم، و ما خَصَّنا بِه مِن وِلایَتِکُم طِیبًا لِخَلقِنا و طَهارَةً لأنفُسِنا و تَزکیَةً لَنا و کَفّارَةً لِذُنوبِنا، فکُنّا عِندَهُ مُسَلِّمینَ بفَضلِکُم، و مَعروفینَ بتَصدیقِنا إیّاکُم. فبَلَغَ اللهُ بِکُم أَشرَفَ مَحَلِّ المُکَرَّمینَ و أعلَی مَنازِلِ المُقَرَّبینَ و أرفَعَ دَرَجاتِ المُرسَلینَ، حَیثُ لا یَلحَقُه لاحِقٌ، و لا یَفوقُه فائقٌ، و لا یَسبِقُه سابِقٌ،

    1. ـ سوره النّور (٢٤) صدر آیه ٣٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

65
  • و لا یَطمَعُ فی إدراکِه طامِعٌ، حتّی لا یَبقَی مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبیٌّ مُرسَلٌ و لا صِدّیقٌ و لا شَهیدٌ و لا عالِمٌ و لا جاهِلٌ و لا دَنِیٌّ و لا فاضِلٌ و لا مُؤمِنٌ صالِحٌ و لا فاجِرٌ طالِحٌ و لا جَبّارٌ عَنیدٌ و لا شَیطانٌ مَریدٌ و لا خَلقٌ فیما بَینَ ذَلِکَ شَهیدٌ إلّا عَرَّفَهُم جَلالَةَ أمرِکُم و عِظَمَ خَطَرِکُم و کِبَرَ شَأنِکُم و تَمامَ نورِکُم و صِدقَ مَقاعِدِکُم و ثَباتَ مَقامِکُم و شَرَفَ مَحَلِّکُم و مَنزِلَتِکُم عِندَهُ و کَرامَتَکُم علَیهِ و خاصَّتَکُم لَدَیهِ و قُربَ مَنزِلَتِکُم مِنهُ.

  • بِأبی أنتُم و أُمِّی و أهلی و مالی و أُسرَتی! أُشهِدُ اللهَ و أُشهِدُکُم أَنّی مُؤمِنٌ بِکُم و بِما آمَنتُم بِه، کافِرٌ بِعَدُوِّکُم و بِما کَفَرتُم بِه، مُستَبصِرٌ بِشَأنِکُم و بِضَلالَةِ مَن خالَفَکُم، مُوالٍ لَکُم و لأولیائِکُم، مُبغِضٌ لأعدائِکُم و مُعادٍ لَهُم، سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم، و حَربٌ لِمَن حارَبَکُم، مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقتُم، مُبطِلٌ لِما أبطَلتُم، مُطیعٌ لَکُم، عارِفٌ بِحَقِّکُم، مُقِرٌّ بفَضلِکُم، مُحتَمِلٌ لعِلمِکُم، مُحتَجِبٌ بذِمَّتِکُم، مُعتَرِفٌ بِکُم، مُؤمِنٌ بإیابِکُم، مُصَدِّقٌ برَجعَتِکُم، مُنتَظِرٌ لِأمرِکُم، مُرتَقِبٌ لدَولَتِکُم، آخِذٌ بقَولِکُم، عامِلٌ بِأمرِکُم، مُستَجیرٌ بِکُم، زائرٌ لَکُم، لائذٌ عائذٌ بقُبورِکُم، مُستَشفِعٌ إلَی اللهِ عَزّوجَلّ بِکُم، و مُتَقَرِّبٌ بِکُم إلَیهِ، و مُقَدِّمُکُم أمامَ طَلِبَتی و حَوائِجی و إرادَتی فی کُلِّ أحوالی و أُموری، مُؤمِنٌ بِسِرِّکُم و عَلانِیَتِکُم و شاهِدِکُم و غائبِکُم و أوَّلِکُم و آخِرِکُم، و مُفَوِّضٌ فی ذلِکَ کُلِّهِ إلَیکُم، و مُسَلِّمٌ فیهِ مَعَکُم، و قَلبی لَکُم مُسَلِّمٌ [سلم] و رَأیِی لَکُم تَبَعٌ، و نُصرَتی لَکُم مُعَدَّةٌ، حتّی یُحیِیَ اللهُ تَعالَی دینَهُ بِکُم، و یَرُدَّکُم فی أیّامِه، و یُظهِرَکُم لِعَدلِه، و یُمَکِّنَکُم فی أرضِه.

  • فمَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ غَیرِکُم [عدوکم]، آمَنتُ بِکُم، و تَوَلَّیتُ آخِرَکُم بِما تَوَلَّیتُ بِه أوَّلَکُم، و بَرِئتُ إلَی اللهِ عَزّوجَلّ مِن أعدائکُم و مِن الجِبتِ و الطّاغوتِ و الشَّیاطینِ و حِزبِهِمُ الظّالِمینَ لَکُم الجاحِدینَ لِحَقِّکُم و المارِقینَ مِن وِلایَتِکُم و الغاصِبینَ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

66
  • لإرثِکُم، الشّاکِّینَ فیکُم، المُنحَرِفینَ عَنکُم، و مِن کُلِّ وَلیجَةٍ دونَکُم و کُلِّ مُطاعٍ سِواکُم، و مِنَ الأئمّةِ الّذینَ یَدعونَ إلَی النّارِ.

  • فثَبَّتَنِیَ اللهُ أبَدًا ما حَیِیتُ علَی مُوالاتِکُم و مَحَبَّتِکُم و دینِکُم، و وَفّقَنی لِطاعَتِکُم، و رَزَقَنی شَفاعَتَکُم، و جَعَلَنی مِن خِیارِ مَوالیکُم التّابِعینَ لِما دَعَوتُم إلَیهِ، و جَعَلَنی مِمّن یَقتَصُّ آثارَکُم، و یَسلُکُ سَبیلَکُم، و یَهتَدی بِهُداکُم، و یُحشَرُ فی زُمرَتِکُم، و یَکِرُّ فی رَجعَتِکُم، و یُمَلَّکُ فی دَولَتِکُم، و یُشَرَّفُ فی عافیَتِکُم، و یُمَکَّنُ فی أیّامِکُم، و تَقَرُّ عَینُه غَدًا بِرُؤیَتِکُم.

  • بِأبی أنتُم و أُمّی و نَفسی و أهلی و مالی! مَن أرادَ اللهَ بَدَأ بِکُم، و مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم، و مَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم. مَوالِیَّ، لا أُحصی ثَناءَکُم، و لا أبلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم و مِنَ الوَصفِ قَدرَکُم، و أنتُم نورُ الأخیارِ و هُداةُ الأبرارِ و حُجَجُ الجَبّارِ. بِکُم فَتَحَ اللهُ، و بِکُم یَختِمُ، و بِکُم یُنَزِّلُ الغَیثَ، و بِکُم یُمسِکُ السّماءَ أن تَقَعَ علَی الأرضِ إلّا بإذنِه، و بِکُم یُنَفِّسُ الهَمَّ و یَکشِفُ الضُّرَّ، و عِندَکُم ما نَزَلَت بِه رُسُلُه و هَبَطَت بِه مَلائکَتُه، و إلَی جَدِّکُم (و اگر زیارت حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام باشد بگوید: و إلَی أخیکَ) بُعِثَ الرُّوحُ الأمینُ، آتاکُمُ اللهُ ما لَم یُؤتِ أحَدًا مِن العالَمینَ، طَأْطَأ کُلُّ شَریفٍ لِشَرَفِکُم، و بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُم، و خَضَعَ کُلُّ جَبّارٍ لِفَضلِکُم، و ذَلَّ کُلُّ شَی‌ءٍ لَکُم، و أَشرَقَتِ الأرضُ ِبنورِکُم، و فازَ الفائزونَ بوِلایَتِکُم. بِکُم یُسلَکُ إلَی الرِّضوانِ، و علَی مَن جَحَدَ وِلایَتَکُم غَضَبُ الرّحمَنِ.

  • بِأبی أنتُم و أُمّی و نَفسی و أهلی و مالی! ذِکرُکُم فی الذّاکِرینَ، و أسماؤُکُم فی الأسماءِ، و أجسادُکُم فی الأجسادِ، و أرواحُکُم فی الأرواحِ، و أنفُسُکُم فی النُّفوسِ، و آثارُکُم فی الآثارِ، و قُبورُکُم فی القُبورِ. فَما أَحلَی أسماءَکُم، و أکرَمَ أنفُسَکُم، و أعظَمَ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

67
  • شَأنَکُم، و أجَلَّ خَطَرَکُم، و أوفَی عَهدَکُم، و أصدَقَ وَعدَکُم!‌ کَلامُکُم نورٌ، و أمرُکُم رُشدٌ، و وَصیَّتُکمُ التَّقوَی، و فِعلُکمُ الخَیرُ، و عادَتُکمُ الإحسانُ، و سَجیَّتُکمُ الکَرَمُ، و شَأنُکمُ الحَقُّ و الصِّدقُ و الرِّفقُ، و قَولُکُم حُکمٌ و حَتمٌ، و رَأیُکُم عِلمٌ و حِلمٌ و حَزمٌ. إن ذُکِرَ الخَیرُ کُنتُم أوّلَهُ و أصلَهُ و فَرعَهُ و مَعدِنَهُ و مَأْواهُ و مُنتَهاهُ.

  • بِأبی أنتُم و أُمِّی و نَفسی! کَیفَ أصِفُ حُسنَ ثَنائِکُم و أُحصِی جَمیلَ بَلائکُم، و بِکُم أخرَجَنا اللهُ مِن الذُّلِّ، و فَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الکُروبِ، و أنقَذَنا مِن شَفا جُرُفِ الهَلَکاتِ و مِن النّارِ.

  • بِأبی أنتُم و أُمِّی و نَفسی! بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنا اللهُ مَعالِمَ دینِنا، و أصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا، و بِمُوالاتِکُم تَمَّتِ الکَلِمَةُ، و عَظُمَتِ النِّعمَةُ، و ائْتَلَفَتِ الفُرقَةُ، و بِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ، و لَکُمُ المَوَدّةُ الواجِبَةُ و الدَّرَجاتُ الرَّفیعَةُ و المَقامُ المَحمودُ و المَکانُ المَعلومُ عِندَ اللهِ عَزّوجَلَّ و الجاهُ العَظیمُ و الشَّأنُ الکَبیرُ و الشَّفاعَةُ المَقبولَةُ. ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلۡتَ وَٱتَّبَعۡنَا ٱلرَّسُولَ فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّـٰهِدِينَ﴾،1 ﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَيۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةً إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾،2 ﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن كَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا﴾،3 یا وَلیَّ اللهِ، إنّ بَینِی و بَینَ اللهِ ذُنوبًا لا یَأتِی علَیها إلّا رِضاکُم، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُم علَی سِرِّهِ و اسْتَرعاکُم أمرَ خَلقِه و قَرَنَ طاعَتَکُم بِطاعَتِه لَمّا اسْتَوهَبتُم ذُنوبی و کُنتُم شُفَعائی، فَإنِّی لَکُم مُطیعٌ. مَن أطاعَکُم فَقَد أطاعَ اللهَ، و مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی اللهَ، و مَن أحَبَّکُم فَقَد أحَبَّ اللهَ، و مَن أبغَضَکُم فَقَد أبغَضَ اللهَ.

    1. ـ سوره آل عمران (٣) آیه ٥٣.
    2. ـ سوره آل عمران (٣) آیه ٨.
    3. ـ سوره الإسراء (١٧) آیه ١٠٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

68
  • اللهُمّ إنّی لَو وَجَدتُ شُفَعاءَ أقرَبَ إلَیکَ مِن محَمّدٍ و أهلِ بَیتِه الأخیارِ الأئمّةِ الأبرارِ لَجَعَلتُهُم شُفَعائی، فَبِحَقِّهِمُ الّذی أوجَبتَ لَهُم علَیکَ أَسأَلُکَ أَن تُدخِلَنی فی جُملَةِ العارِفینَ بِهِم و بِحَقِّهِم، و فی زُمرَةِ المَرحومینَ بِشَفاعَتِهِم؛ إنّکَ أرحَمُ الرّاحِمینَ، و صلّی اللهُ علَی محَمّدٍ و آلِه الطّاهِرینَ و سَلّم تَسلِیمًا، و حَسبُنا اللهُ و نِعمَ الوَکیلُ.1

  • (زیارت جامعۀ کبیره)2

  • کیفیّت زیارت عاشورا

  • بنا به نظر این حقیر جمع بین روایات وارده در این باب (یعنی از جمع بین روایات وارده از پدر صالح بن عُقبه از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام که شیخ طوسی ـ قدّس سرّه ـ در مصباح ذکر فرموده است، و روایت وارده از علقمة بن محمّد حضرمی از حضرت باقر علیه السّلام، و روایت وارده از صفوان بن مهران که از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرده است، و این دو روایت اخیر را سیف بن عمیره از آن دو راوی، از آن دو بزرگوار روایت کرده است) چنین است:

  • باید در صحرا یا مکانی مرتفع بدون سقف برود و در آنجا رو به طرف قبر مطهّر حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام نموده، یک سلام بدهد و سپس لعن شدید بر قاتلان و ظالمان بر آن حضرت بنماید، و سپس دو رکعت نماز بگزارد، و بعداً تکبیر بگوید خواه یک بار یا بیشتر، و سپس زیارت عاشورا را بخواند با صد لعن و صد سلام، و «اللهمّ خُصَّ أنت أوّلَ ظالمٍ» و سجده و دعای آن را نیز بخواند، و بعداً دو رکعت نماز (احتیاطاً) بخواند، و سپس دعای مَرویّ از صفوان را تا آخر بخواند؛

    1. ـ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره؛ من لا یحضره الفقیه، ج ٢، ص ٦٠٩؛ عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ٢، ص ٢٧٢، با قدری اختلاف در مصادر مذکور.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

69
  • و آن دعا این است: ”یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ، یا مجیبَ دعوةِ المضطرّین، یا کاشِفَ کُرَبِ المکروبینَ، یا غیاثَ المُستَغیثِین.“ ـ الی آخر الدعاء.

  • این طریق اتمّ و اکمل از طرق آن زیارت است.1

  • [فرازی از دعای بیستم صحیفه سجّادیّه]

  • در صحیفه سجّادیه در دعای بیستم آمده است که:

  • «و لا تَرفَعنی فی النّاسِ دَرَجَةً إلّا حَطَطتَنِی عِندَ نَفسِی مِثلَها، و لا تُحدِثْ لِی عِزًّا ظَاهِرًا إلّا أحدَثتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِندَ نَفسِی بِقَدَرِها.»2و3

  • [دعائی از صحیفۀ ثانیۀ علویّه]

  • دعایی است در صفحه ١١ از صحیفۀ ثانیه علویّه که حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام به نوف بکالی تعلیم کرده‌اند؛ این دعا بسیار عالی‌المضمون است.4

  • [دعاء أمیر‌المؤمنین علیه السّلام فی الإنقطاع إلی الله]

  • و در [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ٥٢، این دعا از آن حضرت وارد است: 

  • «اللهُمَّ مُنَّ عَلَیَّ بِالتَّوکُّلِ عَلَیکَ، و التَّفوِیضِ إلَیکَ، و الرِّضَا بِقَدَرِکَ، و التَّسلِیمِ لِأمرِکَ، حَتَّی لا أُحِبَّ تَعجِیلَ ما أخَّرتَ و لا تَأخِیرَ ما عَجَّلتَ، یَا رَبَّ العَالَمِینَ.»5

    1. ـ جنگ ٥، ص ١٩٨.
    2. ـ الصحیفة السّجادیّة الکاملة، ص ١٠٠.
    3. ـ جنگ ١٤، ص ٥٨.
    4. ـ ترجمۀ صحیفه علویّه، ص ٤٦٦؛ بحارالأنوار، ج ٩١، ص ٩٥.
    5. ـ ترجمۀ صحیفه علویّه، ص ٥٢٢، به نقل از اصل زید الزّرّاد؛ الکافی، ج ٢، ص ٥٨١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

70
  • [دعاء أمیر‌المؤمنین علیه السّلام لطلب ما یصلح من الدنیا]

  • و در [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ٥٦ وارد است:

  • «اللهُمَّ إنِّی أسألُکَ مِنَ الدُّنیَا و ما فیها ما أُسَدِّدُ بِهِ لِسَانِی، و اُحَصِّنُ بِهِ فَرجِی، و اُؤَدِّی بِهِ أمانَتِی و أصِلُ بِهِ رَحِمِی و أتَّجِرُ بِهِ لِآخِرَتِی‌.»1

  • [سخنان نه‌گانه أمیرالمؤمنین علیه السّلام که چشمه‌های بلاغت را آرایش و گوهرهای حکمت را بی‌بدیل نمود]

  • و در [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ٦١ و ٦٢ آورده است که:

  • «و کان من دعائه علیه السّلام فی المناجات، علی ما رواه جماعة من أصحابنا، منهم الشیخُ الصدوق فی الخصال،2 عن الحسن بن حمزة العلوی عن یوسف بن محمّد الطبریّ عن سهل بن نجدة، قال: حدَّثنا وکیع عن زکریّا بن أبی‌زائدة عن عامر الشّعبیّ، قال:

  • تَکَلَّمَ أمیرُالمؤمنین علیه السّلام بِتِسعِ کَلِماتٍ ارتَجَلَهُنَّ ارتِجَالًا فَقَأْنَ عُیُونَ البَلاغَةِ و أیتَمنَ جَواهِرَ الحِکمَةِ و قَطَعنَ جَمِیعَ الأنَامِ أن یَلحَقنَ [عَنِ اللِّحَاقِ] بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ: ثَلاثٌ مِنها فی المُنَاجَاةِ، و ثَلاثٌ مِنها فی الحِکمَةِ، و ثَلاثٌ مِنها فی الأدَبِ.

  • فَأمّا اللّاتِی فی المُنَاجَاةِ فَقالَ: ”إلَهِی کَفَی بِی عِزًّا أن أَکُونَ لَکَ عَبدًا، و کَفَی بی فَخرًا أن تَکُونَ لی رَبًّا، أنتَ کَما أُحِبُّ فَاجعَلنِی کَما تُحِبُّ.“

  • و أمّا اللّاتِی فی الحِکمَةِ فَقالَ: ”قِیمَةُ کُلِّ امرِئٍ ما یُحسِنُهُ، و ما هَلَکَ امرُؤٌ عَرَفَ قَدرَهُ، و المَرءُ مَخبوءٌ تحت لِسانِهِ.“

    1. ـ ترجمۀ صحیفه علویّه، ص ٥٢٨، به نقل از کنوز النجاح طبرسی؛ بحارالأنوار، ج ٩٤، ص ٣٣٣.
    2. ـ الخصال، ج ٢، ص ٤٢٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

71
  • و أمَّا اللّاتِی فی الأدَبِ فَقالَ: ”اُمنُنْ عَلَی مَن شِئتَ تَکُن أمِیرَهُ، و احتَجْ إلَی مَن شِئتَ تَکُنْ أسِیرَهُ، و استَغنِ عَمَّن شِئتَ تَکُنْ نَظِیرَه.“»1

  • [نجات أعمش از زندان منصور به واسطۀ خواندن دعای لیلة المبیت أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • و [در صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ١١٥ و ١١٧ مطلب عجیبی را نقل می‌کند:

  • «و کان مِن دعائه علیه السّلام فی لیلة المبیتِ علی فراش النّبیّ صلّی الله علیه وآله و سلّم، علی ما رَوَیتُه فی مجموعةٍ منقولةٍ کلِّها عن خطّ شمسِ الفقهاء شیخِنا الشَّهید الأوّل، نقلًا عن کتاب الاستدراک لبعض قدماء أصحابنا مِمّن یروی عن جعفر بن قولویه. قال ـ رحِمه الله ـ و بإسناد المؤلّف إلی الأعمَشِ‌:

  • إنَّ المَنصُورَ ـ حَیثُ طَلَبَهُ فَتَطَهَّرَ و تَکَفَّنَ و تَحَنَّطَ ‌ـ قالَ لَهُ: حَدِّثنِی بِحَدِیثٍ سَمِعتُهُ أنَا و أنتَ مِن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیهما السّلام فی بَنِی حِمّانَ!

  • [قالَ: قُلتُ لَهُ: أیُّ الأحَادِیثِ؟

  • قالَ: حَدِیثُ أرکانِ جَهَنَّمَ.]

  • قالَ: قُلتُ: أَوَ لا تُعفِینِی؟!

  • قالَ: لَیسَ إلَی ذَلِکَ سَبِیلٌ.

  • قالَ: قُلتُ: حَدَّثَنَا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ عَن آبَائِهِ علیهم السّلام أنَّ رَسُولَ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قالَ: ”لِجَهَنَّمَ سَبعَةُ أبوابٍ‌ ـ و هِیَ الأرکانُ ‌ـ لِسَبعَةِ فَراعِنَةٍ.“ ثُمَّ ذَکَرَ الأعمَشُ: ”نُمرُودَ بنَ کَنعَانَ فِرعَونَ الخَلِیلِ، و مُصعَبَ بنَ الولِیدِ فِرعَونَ مُوسَی،

    1. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٥٣٦؛ بحارالأنوار، ج ٧٤، ص ٤٠٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

72
  • و أبَا‌جَهلِ بنَ هِشَامٍ، و [الأولَ، و الثَّانِیَ]، و السَّادِسُ یَزِیدُ قاتِلُ ولَدِی.“ ثُمَّ سَکَتُّ.

  • قالَ لِی: الفِرعَونُ السَّابِعُ؟

  • قُلتُ: ”رَجُلٌ مِن وُلدِ العَبَّاسِ یَلی الخِلافَةَ یُلَقَّبُ بِالدَّوانِیقِیِّ اسمُهُ فیها المَنصُورُ.“

  • قالَ: فَقالَ لِی: صَدَقتَ! هَکَذَا حَدَّثَنَا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ.

  • قالَ: فَرَفَعَ رأسَهُ، و إذا عَلَی رأسِهِ غُلامٌ أمرَدُ، ما رأیتُ أحسَنَ وجهًا مِنهُ، فَقالَ: إن کُنتُ أحَدَ أبوابِ جَهَنَّمَ فَلَم أستَبِق هَذَا؛ و کانَ الغُلامُ عَلَوِیًّا حُسَینِیًّا.

  • فَقالَ لَهُ الغُلامُ: سَألتُکَ یَا أمیرالمؤمنین بِحَقِّ آبَائِی إلّا عَفَوتَ عَنِّی.

  • فَأبَی ذَلِکَ، فأمَرَ المَرزُبَانَ بِهِ، فَلَمّا مَدَّ یَدَهُ حَرَّکَ شَفَتَیهِ بِکَلامٍ لَم أعلَمهُ، فَإذا هُو کأنَّهُ طَیرٌ قَد طَارَ مِنهُ.

  • قالَ الأعمَشُ: فَمَرَّ عَلَیَّ بَعدَ أیَّامٍ، فَقُلتُ له: أقسَمتُ عَلَیکَ بِحَقِّ أمیرالمؤمنین علیه السّلام لَمّا عَلَّمتَنِی الکَلامَ.

  • فَقالَ له: دُعَاءُ المِحنَةِ لَنَا أهلَ البَیتِ، و هُو الدُّعَاءُ الَّذِی دَعَا بِهِ أمیرُالمؤمنین علیه السّلام لَمَّا نَامَ عَلَی فِراشِ رَسُولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم؛ و هُو:

  • یَا مَن لَیسَ مَعَهُ رَبٌّ یُدعَی، یَا مَن لَیسَ فَوقَهُ خالِقٌ یُخـشَی، یَا مَن لَیسَ دُونَهُ إلَهٌ یُتَّقَی، یَا مَن لَیسَ لَهُ وزِیرٌ یُرشَی، یَا مَن لَیسَ لَهُ نَدِیمٌ یُغـشَی، یَا مَن لَیسَ لَهُ حَاجِبٌ یُنَادَی، یَا مَن لا یَزدَادُ عَلَی کَثرَةِ السُّؤالِ إلّا کَرَمًا و جُودًا، یَا مَن لا یَزدَادُ عَلَی عَظیمِ الذّنبِ إلّا رَحمَةً و عَفوًا.“

  • و اسْأَلهُ ما أحبَبتَ فَإنَّهُ قَرِیبٌ مُجِیبٌ.»1

    1. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٦٠٢؛ بحارالأنوار، ج ٩٢، ص ٢٩١، به نقل از الإستدراک.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

73
  • [دعای منقول از أمیرالمؤمنین علیه السّلام در سجده]

  • و در [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ١٦٨ گوید:

  • «علی ما رَواه عبدُ‌الله بن جعفر الحِمیری فی قرب الإسناد1 عن هارون بن مُسلم عن مَسعَدَة بن صَدَقَة عن الصّادق علیه السّلام [عن أبیه علیه السّلام] قال: ”کان علیٌّ علیه السّلام یقول فی دعائه و هو ساجد:

  • اللهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ أن تَبتَلِیَنِی بِبَلِیَّة‌ٍ تَدعُونِی ضَرُورَتُها عَلَی أن أتَغَوَّثَ بِشَی‌ءٍ مِن مَعَاصِیکَ؛ اللهُمَّ و لا تَجعَل بی [لی] حَاجَةً إلَی أحدٍ مِن شِرارِ خَلقِکَ و لِئَامِهِم فَإن جَعَلتَ لِی [بی] حَاجَةً إلَی أحَدٍ مِن خَلقِکَ فَاجعَلْها إلَی أحسَنِهِم وجهًا و خَلقًا و خُلقًا، و أسْخاهُم بِها نَفسًا، و أطلَقِهِم بِها لِسَانًا، و أسمَحِهِم بِها کَفًّا، و أقَلِّهِمْ بِها عَلَیَّ امْتِنَانًا.“»2

  • [دعای أمیرالمؤمنین علیه السّلام هنگام صبح]

  • و در [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ١٩٧ گوید:

  • «و کان من دعائه علیه السّلام علی ما رواه السیّد علیّ بن طاوس ـ قدّس سرّه ـ فی فلاح السّائل قال: روینا عن محمّد بن محمّد الأشعث المشهور بثقة بإسناده إلی الصادِقِ علیه السّلام: أنَّ عَلِیًّا صلوات الله علیه کان إذا أصبح یَقول: ”مَرحبًا بکُما من مَلَکَینِ حَفِیظَینِ کَریمَینِ، أُملِی علیکما ما تُحِبَّانِ إن شاء ‌الله.‌“»3

    1. ـ قرب الإسناد، ص ٢.
    2. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٦٦٦؛ بحارالأنوار، ج ٨٣، ص ٢٢٨؛ مستدرک الوسائل، ج ٤، ص ٤٥٠.
    3. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٦٩٨؛ بحارالأنوار، ج ٨٣، ص ٢٦٧، به نقل از فلاح السائل، ص ٣٨٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

74
  • [دعای منقول هنگام صبح و شام]

  • [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ١٩٨ قال: 

  • «ما مِن عبدٍ یقول حینَ یُمسی و یُصبِحُ: ”رَضِیتُ بِاللهِ رَبًّا، و بِالإسلامِ دینًا، و بِمحمّدٍ صلّی الله علیه و آله نبیًّا، و بالقرآنِ بَلاغًا، و بِعَلِیٍّ [علیه السّلام] إمامًا“ ثَلاثًا، إلّا کانَ حَقًّا عَلَی الله العزیزِ الجَبَّارِ أن یُرضِیَهُ یَومَ القِیامة.»1

  • [دعایی از أمیرالمؤمنین علیه السّلام در وقت اراده تزویج]

  • و در [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ٢٠٣ دعائی از جعفریّات2 آورده است که در وقت ارادۀ تزویج دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت فاتحة الکتاب و یس را قرائت کند و پس از نماز حمد و ثنای خدا را بجای آرد، آنگاه بگوید:

  • ”اللهُمَّ ارْزُقنِی زَوجَةً وَدُودًا وَلُودًا شَکُورًا غَیُورًا، إن أحسَنتُ شَکَرَت، و إن أسَأتُ غَفَرَت، و إن ذَکَرتُ اللهَ تَعَالَی أعَانَت، و إن نَسِیتُ ذَکَّرَت، و إن خَرَجتُ مِن عِندِها حَفِظَت، و إن دَخَلتُ عَلَیها سَرَّتنِی، و إن أمَرتُها أطَاعَتنِی، و إن أقسَمتُ عَلَیها أبَرَّت قَسَمِی3، و إن غَضِبتُ عَلَیها أرضَتنِی، یَا ذَا الجَلالِ و الإکرامِ، هَب لِی ذَلِکَ، فَإنَّما أسألُکَ و لا أجِدُ إلّا ما مَنَنتَ و أعطَیتَ.“

  • و قالَ: مَن فَعَلَ ذَلِکَ أعطَاهُ اللهُ ما سَألَ.4 و رواه السیّد فضلُ الله الرّاوندی فی

    1. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٧٠٢؛ الکافی، ج ٢، ص ٥٢٥.
    2. ـ الجعفریّات، ص ١٠٩.
    3. ـ أقسَمَ بالله: حَلَفَ. أبرّ الیمینَ: أمضاها علی الصدق.
    4. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٧٠٨؛ النوادر، ص ٤٨؛ بحارالأنوار، ج ١٠٠، ص ٢٦٨؛ مستدرک الوسائل، ج ٦، ص ٣٢٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

75
  • نوادره عنه علیه السّلام باختلاف یسیر.

  • [دعای منقول از أمیرالمؤمنین علیه السّلام در بازگشت بینایی شخص نابینا]

  • در [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ٧٥ و ٧٦ آورده است که: 

  • «و کان من دعائه علیه السّلام دعاءٌ سَمِعه ضریرٌ، فدعا به فَردَّ اللهُ عَزّ اسمُه و جَلّ شأنُه بصرَه، علی ما رَواه الشیخُ الجلیل محمّدُ بنُ شهر آشوب فی مناقبه. قال: سَمِعَ ضریرٌ دعاءَ أمیرِ المؤمنین علیه السّلام:

  • اللهُمَّ إنِّی أسألُکَ یَا رَبَّ الأربابِ [الأرواحِ] الفَانِیَةِ و رَبَّ الأجسَادِ البَالِیَةِ، أَسأَلُکَ بِطَاعَةِ الأرواحِ الراجِعَةِ إلَی أجسَادِها، و بِطَاعَةِ الأجسَادِ المُلتَئِمَةِ إلَی أعضَائِها، و بِانْشِقاقِ القُبُورِ عَن أهلِها، و بِدَعوتِکَ الصادِقَةِ فِیهِم، و أخذِکَ بِالحَقِّ بَینَهُم إذا بَرَزَ الخَلائِقُ یَنتَظِرُونَ قَضَاءَکَ و یَرَونَ سُلطَانَکَ و یَخافُونَ بَطشَکَ و یَرجُونَ رَحمَتَکَ، ﴿يَوۡمَ لَا يُغۡنِي مَوۡلًى عَن مَّوۡلٗى شَيۡ‍ٔٗا وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ * إِلَّا مَن رَّحِمَ ٱللَهُ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلرَّحِيمُ﴾،1 أَسأَلُکَ یَا رَحمانُ أن تَجعَلَ النُّورَ فی بَصَرِی و الیَقِینَ فی قَلبِی و ذِکرَکَ بِاللیلِ و النَّهارِ عَلَی لِسَانِی أبَدًا ما أبقَیتَنِی، إنَّکَ عَلی‌ کُلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ.“

  • قالَ: فَسَمِعَها الأعمَی و حَفِظَها و رَجَعَ إلَی بَیتِهِ الَّذِی یَأوِیهِ فَتَطَهَّرَ لِلصَّلاةِ و صَلَّی ثُمَّ دَعَا بِها فَلَمّا بَلَغَ إلَی قَولِهِ: ”أن تَجعَلَ النُّورَ فی بَصَرِی“ ارتَدَّ الأعمَی بَصِیرًا بِإذنِ اللهِ.»2و3

    1. ـ سوره الدّخان (٤٤) آیه ٤١ و ٤٢.
    2. ـ المناقب، ج ٢، ص ٢٨٧؛ بحارالأنوار، ج ٤١، ص ٢٠٩.
    3. ـ [این دعا در جنگ ١٣، ص ٧٠نیز آمده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

76
  • [دعای منقول از أمیرالمؤمنین علیه السّلام برای اهل قبور]

  • و در [صحیفۀ ثانیه علویّه] صفحه ١٤٢ گوید:

  • «و کان من دعائه علیه السّلام أیضًا لأهلِ القُبُورِ:

  • ”بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ، السَّلامُ عَلَی أهلِ لا إلَهَ إلّا اللهُ، مِن أهلِ لا إلَهَ إلّا اللهُ، یَا أهلَ لا إلَهَ إلّا اللهُ، بِحَقِّ لا إلَهَ إلّا اللهُ، کَیفَ وجَدتُم قَولَ لا إلَهَ إلّا اللهُ، مِن أهل لا إلَهَ إلّا اللهُ، اللهُمَّ بِحَقِّ لا إلَهَ إلّا اللهُ اغْفِر لِمَن قالَ لا إلَهَ إلّا اللهُ، و احْشُرنَا فی زُمرَةِ مَن قالَ لا إلَهَ إلّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ عَلِیٌّ ولِیُّ الله‌.“»1

  • [دعای أمیرالمؤمنین علیه السّلام در صبحگاه و شامگاه]

  • و در [صحیفه ثانیه علویّه] صفحه ١٩٥ گوید:

  • «علی ما رواه السید ابنُ الباقی فی اختیاره قال: رُوی عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام قال: 

  • ”ما من عبدٍ یقول حین یُصبح و یُمسی: «رَضِیتُ بِاللهِ رَبًّا و بِالإسلامِ دِینًا و بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ علیه و آله نَبِیًّا و بِالقُرآنِ کِتَابًا و بِعَلِیٍّ إمامًا و بِالحَسَنِ و الحُسَینِ و عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ و مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ و جَعفَرِ‌ بنِ مُحَمَّدٍ و مُوسَی بنِ جَعفَرٍ و عَلِیِّ بنِ مُوسَی و مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ و عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ و الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ و الحُجَّةِ الخَلَفِ الصالِحِ أئِمَّةً و سَادَةً و قادَةً؛ اللهُمَّ اجْعَلهُم أئِمَّتِی و قادَتِی فی الدُّنیَا و الآخِرَةِ. اللهُمَّ أدخِلنِی فی کُلِّ خَیرٍ أدخَلتَ فِیهِ مُحَمَّدًا و آلَ مُحَمَّدٍ و أخرِجنِی مِن کُلِّ سُوءٍ أخرَجتَ مِنهُ مُحَمَّدًا و آلَ

    1. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٦٣٤؛ بحارالأنوار، ج ٩٩، ص ٣٠١؛ مستدرک الوسائل، ج ٢، ص ٣٦٩، با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

77
  • مُحَمَّدٍ، فی الدُّنیَا و الآخِرَةِ فی کُلِّ شِدَّةٍ و رَخاءٍ و فی کُلِّ عَافِیَةٍ و بَلاءٍ و فی المَشَاهِدِ کُلِّها، و لا تُفَرِّق بَینِی و بَینَهُم طَرفَةَ عَینٍ أبَدًا [لا] أقَلَّ مِن ذَلِکَ و [لا] أکثَرَ، فَإنِّی بِذَلِکَ راضٍ یَا رَبِّ.» إلّا کان حقًّا علی العزیز الجبار أن یُرضِیَه یومَ القیمة“.»1

  • [کیفیّت و اثر توسّل به حقیقت هر یک از اهل بیت علیهم السّلام]

  • و در [صحیفه ثانیه علویّه] صفحه ٢٢٢ و ٢٢٣ به مناسبتی مؤلّف این صحیفه، مرحوم محدّث نوری ـ رحِمَه الله ـ از کفعمی نقل می‌کند حدیثی را که: 

  • «اذا توسَّلتَ لأُمور الدنیا و الآخرة فتوسَّل بالنبی صلّی الله علیه و آله و سبطَیه؛

  • و أمّا عَلِیٌّ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ فَهُوَ یَنتَقِمُ لَکَ مِمَّن ظَلَمَکَ.

  • و أمّا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السّلام فَلِلنَّجَاةِ مِنَ السَّلاطِینِ و نَفثِ الشَّیَاطِینِ.

  • و أمّا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ و جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ علیهما السّلام فَلِلآخِرَةِ و ما تَبتَغِیها مِن طَاعَةِ اللهِ.

  • و أمّا مُوسَی بنُ جَعفَرٍ علیه السّلام فَالْتَمِس بِهِ العَافِیَةَ مِنَ اللهِ.

  • و أمّا عَلِیُّ بنُ مُوسَی علیه السّلام فَاطلُب بِهِ السَّلامَةَ مِن الله فی البَرارِی و الصَّحاری و البِحَارِ.

  • و أمّا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السّلام فالْتَمِسْ بِهِ الرِّزقَ مِنَ اللهِ تَعَالَی.

  • و أمّا عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السّلام فَلِلتَوکُّل و بِرِّ الإخوانِ و ما یکون مِن طَاعَةِ اللهِ.

    1. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٦٩٤؛ بحارالأنوار، ج ٨٣، ص ١٤٢؛ مصباح المتهجّد، ص ٢٠٦؛ البلد الأمین، ص ٥١، با قدری اختلاف در مصادر مذکور.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

78
  • و أمّا الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السّلام فالتَمِسْ به الآخرةَ.

  • و أمّا صاحِبُ الزَّمانِ صلوات الله علیه و علیهم فَإذَا بَلَغَ السَّیفُ مِنکَ المَذبَحَ فَاستَعِن بِهِ یُعِنکَ1

  • [دعای أمیرالمؤمنین علیه السّلام در هر حادثه و سختی]

  • و در [صحیفه ثانیه علویّه] صفحه ٧٥ گوید:

  • «و کان من دعائه علیه السّلام عند کلّ نازلةٍ أو شدةٍ:

  • تَحَصَّنتُ بِالمَلِکِ الحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ و اعتَصَمتُ بِذِی العِزَّةِ و العَدلِ و الجَبَرُوتِ و استَعَنتُ بِذِی العَظَمَةِ و القُدرةِ و المَلَکُوتِ عَن کُلِّ ما أخَافُهُ و أحذَرُهُ.»2

  • [دعای مأثور بعد از نماز صبح و هنگام خواب و حکایتی لطیف از امام سجّاد علیه السّلام]

  • و در [صحیفه ثانیه علویّه] صفحه ٢١٧ گوید:

  • «و کان من دعائه علیه السّلام بعد صلاة الغداة و عند المنام بعد أن یأخذَ سُبحةً بین یدیه:

  • ”اللهُمَّ إنِّی أصبَحتُ أُسَبِّحُکَ و أحمَدُکَ و أُهَلِّلُکَ و أُکَبِّرُکَ و أُمَجِّدُکَ بِعَدَدِ ما أُدِیرُ بِهِ سُبحَتِی.“

  • و یَأخُذُ السُّبحَةَ فی یده و یُدِیرُها و هُو یَتَکَلَّمُ بِما یُرِیدُ مِن غَیرِ أن یَتَکَلَّمَ

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٩١، ص ٣٢، به نقل از قبس المصباح با قدری اختلاف.
    2. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٥٥٢، به نقل از جلد اول کتاب المجموع الرائق من أزهار الحدائق للسیّد هبة الله بن أبی‌محمّد الحسن الموسوی.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

79
  • بِالتَّسبِیحِ، و ذَکَرَ أنَّ ذَلِکَ مُحتَسَبٌ لَهُ و هُو حِرزٌ إلَی أن یَأوِیَ إلَی فِراشِهِ.»1و2

  • و در اینجا حکایت لطیفی از حضرت سجّاد در مجلس یزید وارد است.

  • [دعای هنگام اکل طعام]

  • و در [صحیفه ثانیه علویّه] صفحه ٢١٦ گوید:

  • «و کان من دعائه علیه السّلام إذا أراد أکلَ الطّعام علی ما رواه فی الکافی:

  • اللهُمَّ إنَّ هَذَا مِن عَطَائِکَ فَبَارِک لَنَا فِیهِ و سَوِّغنَا و اخلُفْ لَنَا خَلَفًا لِما أکَلنَاهُ أو شَرِبنَاهُ مِن غَیرِ حَولٍ مِنَّا و لا قُوَّةٍ رَزَقتَ فَأحسَنتَ فَلَکَ الحَمدُ رَبِّ اجْعَلنَا مِنَ الشَّاکِرِینَ3

  • [دعای هنگام فراغ از اکل طعام]

  • «و کان من دعائه علیه السّلام إذا فرغ من أکل الطَّعام علی ما رواه فی الکافی بالسَّند المتقدِّم:

    1. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٧٢٨؛ به نقل از الدّعوات، ص ٦٢: [«عَلی ما رَواه السیّدُ الجلیل السیّد فضلُ الله الراوندی فی دَعَواته قال: رُوِی أنه لمّا حُمِل علیُّ بن الحُسین علیهما السّلام إلی یزید هَمَّ بضَربِ عُنُقه، فوَقَّفَه بینَ یَدَیه و هو یُکَلِّمُه لِیَستَنطِقَه بکلمةٍ یُوجِبُ قتلَه، و یُجیبه حیثما یُکلِّمُه و فی یدِه سُبحةٌ صغیرةٌ یُدیرها بأَصابِعِه و هو یَتَکلَّم، فقال له یزید علیه ما یَستَحقُّه: أنا اُکَلِّمُک و أنت تُجیبُنی و تُدیرُ أَصابِعَک بسُبحةٍ فی یَدِک! فکیف یَجوزُ ذلک؟
      فقال علیه السّلام: حَدَّثَنی أبی عن جدّی صلواتُ اللهِ علیه أَنَّه کان إذا صَلَّی الغداةَ و انْفَتَل لا یَتکلَّم حتّی یأخُذَ سُبحةً بینَ یدَیه، فیَقُول: ...» (محقّق)]
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٤٥، ص ٢٠٠، با قدری اختلاف؛ مستدرک الوسائل، ج ٥، ص ١٢٤.
    3. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٧٢٦؛ المحاسن، ج ٢، ص ٤٣٦؛ بحارالأنوار، ج ٦٣، ص ٣٧٦. این دعا و دعای بعد در الکافی، ج ٦، ص ٢٩٤، با قدری اختلاف از امام زین العابدین علیه السّلام نقل شده است.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

80
  • الحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانَا و کَرَّمَنَا و حَمَلَنَا فی البَرِّ و البَحرِ و رَزَقَنَا مِنَ الطَّیِّبَاتِ و فَضَّلَنَا عَلَی کَثِیرٍ مِمَّن خَلَقَ تَفضِیلًا، الحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانَا المَؤنَةَ و أسبَغَ عَلَینَا.»1و2

  • [دعای إلهی کیف أدعوک و قد عصیتک]

  • دعای «إلَهِی کَیفَ أدعُوکَ و قَد عَصَیتُکَ و کَیفَ لا أدعُوکَ و قَد عَرَفتُک ـ الخ.» در امالی صدوق، در مجلس ٥٧، صفحه ٢١٥ موجود است.3

  • [دعای اللهمّ إنّکَ آنسُ الآنسینَ لأولیائک]

  • در نهج البلاغة صفحه ٤٥٦ وارد است:

  • «و مِن دُعائه علیه السّلام

  • اللهُمَّ إنَّکَ آنَسُ الآنِسِینَ لِأولِیائِکَ و أحضَرُهُم بِالکِفایَةِ لِلمُتَوَکِّلِینَ عَلَیکَ

    1. ـ ترجمه صحیفه علویّه، ص ٧٢٨؛ مستدرک الوسائل، ج ١٦، ص ٢٨٠؛ المحاسن، ج ٢، ص ٤٣٦؛ بحارالأنوار، ج ٦٣، ص ٣٧٦.
    2. ـ جنگ ١٤، ص ٦٢ الی ٧٠.
    3. ـ جنگ ٥، ص ١٣٧، به نقل از الأمالی ‌للصدوق، ص ٣٥٧: [«کانَ الصّادِقُ علیه السّلام یَدعُو بِهَذا الدُّعاءِ: ”إلَهِی کَیفَ أدعُوکَ و قَد عَصَیتُکَ، و کَیفَ لا أدعُوکَ و قَد عَرَفتُک، حُبَّکَ فی قَلبِی و إن کُنتُ عاصِیًا، مَدَدتُ إلَیکَ یَدًا بِالذُّنُوبِ مَملُوءَةً، و عَینًا بِالرَّجاءِ مَمدُودَةً، مَولایَ أنتَ عَظِیمُ العُظَماءِ و أنا أسِیرُ الإسراء، أنا أسِیرٌ بِذَنبِی مُرتَهَنٌ بِجُرمِی، إلَهِی لَئِن طالَبتَنِی بِذَنبِی لَاُطالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ، و لَئِن طالَبتَنِی بِجَرِیرَتِی لَاُطالِبَنَّکَ بِعَفوِکَ، و لَئِن أمَرتَ بِی إلَی النّارِ لَاُخبِرَنَّ أهلَها أنِّی کُنتُ أقُولُ لا إلَهَ إلّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ، اللهُمَّ إنَّ الطّاعَةَ تَسُرُّکَ و المَعصِیَةَ لا تَضُرُّکَ، فَهَب لِی ما یَسُرُّکَ و اغفِر لِی ما لا یَضُرُّکَ یا أرحَمَ الرّاحِمِینَ.“»
      ضمناً این دعا همراه با ترجمه آن به خط خوش علاّمه طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ در ابتدای این مجلد ص ٣٤ آمده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

81
  • تُشاهِدُهُم فی سَرائِرِهِم و تَطَّلِعُ عَلَیهِم فی ضَمائِرِهِم و تَعلَمُ مَبلَغَ بَصائِرِهِم فَأسرارُهُم لَکَ مَکشُوفَةٌ و قُلُوبُهُم إلَیکَ مَلهُوفَةٌ، إن أوحَشَتهُمُ الغُربَةُ آنَسَهُم ذِکرُکَ و إن صُبَّت عَلَیهِمُ المَصائِبُ لَجَئُوا إلَی الاستِجارَةِ بِکَ، عِلمًا بِأنَّ أزِمَّةَ الأُمُورِ بِیَدِکَ و مَصادِرَها عَن قَضائِکَ.

  • اللهُمَّ إن فَهِهتُ عَن مَسألَتِی أو عَمِیتُ عَن طِلبَتِی فَدُلَّنِی عَلَی مَصالِحِی و خُذ بِقَلبِی إلَی مَراشِدِی فَلَیسَ ذَلِکَ بِنُکرٍ مِن هِدایاتِکَ و لا بِبِدعٍ مِن کِفایاتِکَ.

  • اللهُمَّ احمِلنِی عَلَی عَفوِکَ و لا تَحمِلنِی عَلَی عَدلِکَ.»1

  • [بار پروردگارا! آبروی مرا به گشاده دستی نگه دار و وجاهت مرا به تنگ دستی از میان مبر ...]

  • در نهج ‌البلاغة ص٤٥٣ وارد است:

  • «و من دعائه علیه السّلام

  • اللهُمَّ صُنْ وَجهِی بِالیَسارِ و لا تَبذُل جاهِی بِالإقتارِ فَأستَرزِقَ طالِبِی رِزقِکَ و أستَعطِفَ شِرارَ خَلقِکَ و اُبتَلَی بِحَمدِ مَن أعطانِی و اُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَنِی و أنتَ مِن وَراءِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الإعطاءِ و المَنعِ، إنَّکَ عَلی‌ کُلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ.»2و3

  • [دعای منقول از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در شب نیمه شعبان]

  • دعائی است از حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم که در شب

    1. ـ نهج البلاغة، ج ٢، ص ٢٢١.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢١٨.
    3. ـ جنگ ٥، ص ١٤٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

82
  • نیمه شعبان می‌خوانده‌اند و در هر وقت خواندن آن مغتنم است، و در مفاتیح الجنان در اعمال شب نیمه وارد شده است:

  • «اللهُمَّ اقْسِم لَنا مِن خَشیَتِکَ ما یَحُولُ بَینَنا و بَینَ مَعصِیَتِکَ، و مِن طاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ رِضوانَکَ، و مِنَ الیَقِینِ ما یَهُونُ عَلَینا بِهِ مُصِیباتُ الدُّنیا؛ اللهُمَّ أمتِعنا [مَتِّعنا] بِأسماعِنا و أبصارِنا و قُوَّتِنا ما أحیَیتَنا و اجعَلهُ الوارِثَ مِنّا، و اجعَل ثارَنا عَلَی مَن ظَلَمَنا، و انصُرنا عَلَی مَن عادانا، و لا تَجعَل مُصِیبَتَنا فی دِینِنا، و لا تَجعَل الدُّنیا أکبَرَ هَمِّنا و لا مَبلَغَ عِلمِنا، و لا تُسَلِّطْ عَلَینا مَن لا یَرحَمُنا، بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمِینَ1و2

  • [دعای مرویّ از امام رضا علیه السّلام برای دفع شدّت و غم]

  • در امالی شیخ طوسی، جلد ١، صفحه ٣٣ [المجلس الثانی] با اسناد متّصل خود از ریّان بن صلت روایت می‌کند که:

  • «قال: سَمِعتُ الرِّضا علیَّ بنَ موسی علیه السّلام یَدعُو بِکَلِماتٍ فَحَفِظتُها عَنهُ، فَما دَعَوتُ بِها فی شِدَّةٍ إلّا فَرَّجَ اللهُ عَنِّی، و هِیَ:

  • اللهُمَّ أنتَ ثِقَتِی فی کُلِّ کُربةٍ [کَربٍ]، و أنتَ رَجائِی فی کُلِّ شِدَّةٍ، و أنتَ لِی فی کُلِّ أمرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ و عُدَّةٌ؛ کَم مِن کَربٍ یَضعُفُ فیه الفُؤادُ، و تَقِلُّ فِیهِ الحِیلَةُ، و تَعَیُّ فِیهِ الأُمُورُ، و یَخذُلُ فِیهِ البَعِیدُ و القَرِیبُ و الصَّدِیقُ، و یَشمَتُ فِیهِ العَدُوُّ، أنزَلتُهُ بِکَ و شَکَوتُهُ إلَیکَ، راغِبًا إلَیکَ فِیهِ عَمَّن سِواکَ، فَفَرَّجتَهُ و کَشَفتَهُ و کَفَیتَهُ [کَفَیتَنِیه]؛ فَأنتَ وَلِیُّ کُلِّ نِعمَةٍ و صاحِبُ کُلِّ حاجَةٍ و مُنتَهَی کُلِّ رَغبَةٍ؛ فَلَکَ الحَمدُ کَثِیرًا، و لَکَ المَنُّ فاضِلًا، بِنِعمَتِکَ تَتِمُّ الصّالِحاتُ، یا مَعرُوفًا بِالمَعرُوفِ مَعرُوفٌ، و یا مَن هُوَ

    1. ـ مصباح المتهجّد، ص ٥٦٨؛ الإقبال، ج ٣، ص ٣٢١؛ مستدرک الوسائل، ج ٦، ص ٢٨٦.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٥٨ و ١٥٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

83
  • بِالمَعرُوفِ مَوصُوفٌ! أنِلنِی مِن مَعرُوفِکَ مَعرُوفًا تُغنِینِی بِهِ عَن مَعرُوفِ مَن سِواکَ؛ بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمِینَ

  • صدر این دعا همان دعائی است که حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام روز عاشوراء دست به دعا بلند نموده و دعا نمودند،1 و ما در صفحه ١١٣ این دفترچه [جنگ شماره ٥] نقل کرده‌ایم.2

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٩٢، ص ١٨٦؛ لمعات الحسین علیه السّلام، ص ٦١، تعلیقه: 
      «إرشاد مفید، ص ٢٥٣؛ نفس المهموم، ص ١٤٤؛ ملحقات إحقاق الحقّ، ج ١١، ص ٦١٣، از طبری در تاریخ، ج ٤، ص ٣٢١؛ ابن کثیر در البدایة و النّهایة، ج ٨، ص ١٩٩؛ مقتل مقرّم، ص ٢٥٣، از ابن أثیر در کامل، ج ٤، ص ٢٥؛ و از تاریخ ابن عساکر، ج ٤، ص ٣٣٣؛ و ذَکَرَ الکَفْعمیُّ در مصباح، ص ١٥٨، طبع هند، که رسول الله این دعا را در روز بَدر خوانده‌اند. ـ انتهی. در أمالی شیخ طوسی (ره)، طبع نجف، ج ١، ص ٣٣، با اسناد خود از ریّان بن صَلت روایت کرده است که او می‌‌گوید: ”شنیدم علیّ بن موسی الرضا علیه السّلام با کلماتی خدا را می‌‌خواندند، من آن کلمات را حفظ کردم و در هر گرفتاری و بلائی و شدّتی که برای من پیش آمد، خواندم، آن شدّت گشایش یافت؛ و آن کلمات این است.“ آنگاه همین دعا را نقل می‌‌کند و در آخرش این کلمات را اضافه دارد که: فَلَکَ الحَمدُ کَثیرًا، و لَکَ المَنُّ فاضِلًا، بِنِعمَتِکَ تَتِمُّ الصّالِحاتُ، یا مَعروفًا بِالمَعروفِ مَعروفٌ، یا مَن هُوَ بِالمَعروفِ مَوصوفٌ! أنِلْنی مِن مَعروفِکَ مَعروفًا تُغنِنى بِهِ عَن مَعروفِ مَن سِواکَ؛ بِرَحمَتِکَ یَا أرحَمَ الرّاحِمینَ.
      و این دعا را تا ”وَ لَکَ المنُّ فاضِلًا“ با مختصر اختلافی در لفظ، از حضرت صادق علیه السّلام محدّث قمّی در الباقیات الصّالحات که در حاشیه مفاتیح الجنان مطبوع است، در ص ٣٨١ ذکر کرده است. و نیز تا همین موضع از آن را، سیّد در مُهَج الدّعوات ص ٩٧، از رسول الله روایت کرده که در روز بدر خوانده‌اند. و نیز تا همین‌جا را در مهج الدّعوات، ص ٢٦٩، از حضرت صادق، و تا آخر دعا را در ص ٢٧٠، از حضرت رضا علیهما السّلام آورده است.» ـ انتهی.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٢٤٠. [این مطلب در همین موسوعه، ج ٩، ذیل مباحث مربوط به امام حسین علیه السّلام، آمده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

84
  • [دعا برای اداء قرض]

  • بِسم الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ

  • اللهُمَّ إنِّی أسألُکَ یا لا إلَهَ إلّا أنتَ، بِحَقِّ لا إلَهَ إلّا أنتَ، أن تَرحَمَنِی بِلا إلَهَ إلّا أنتَ. اللهُمَّ إنِّی أسألُکَ یا لا إلَهَ إلّا أنتَ، بِحَقِّ لا إلَهَ إلّا أنتَ، أن تَرضَی عَنِّی بِلا إلَهَ إلّا أنتَ. اللهُمَّ إنِّی أسألُکَ یا لا إلَهَ إلّا أنتَ، بِحَقِّ لا إلَهَ إلّا أنتَ، أن تَغفِرَ لِی بِلا إلَهَ إلّا أنت‌.

  • این دعا را [که] در مکارم الاخلاق1 [می‌باشد] بنا بر نقلی آقای حاج آقا معین نقل کرده است که بعد از هر فریضه اگر سه مرتبه قرائت شود برای ادای قرض تأثیری عجیب دارد.2

  • دعا برای موقع مطالعه

  • اللهُمّ أخرِجْنی مِن ظُلُماتِ الوَهمِ و أکرِمْنی بِنورِ الفَهمِ؛ اللهُمّ افْتَح علَینا أبوابَ رَحمَتِکَ و انْشُر علَینا خَزائنَ عُلومِکَ؛ بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ3.4

  • [دعای یا من أظهر الجمیل]

  • بسم الله الرّحمن الرّحیم

  • یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ و سَتَرَ القَبیحَ و لَم یَهتِکِ السِّترَ عَنّی، یا کَریمَ العَفوِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ المَغفِرَةِ و یا باسِطَ الیَدَینِ بالرَّحمَةِ، یا صاحِبَ کُلِّ نَجوَی و یا

    1. ـ مکارم الأخلاق، ص ٣٤٧.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٦١.
    3. ـ خلاصة الأذکار، باب ششم؛ مفاتیح الجنان، (کتاب الباقیات الصّالحات).
    4. ـ جنگ ٢، ص ٤٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

85
  • مُنتَهَی کُلِّ شَکوَی، یا کَریمَ الصَّفحِ، یا عَظیمَ المَنِّ، یا مُبتَدِئَ کُلِّ نِعمَةٍ قَبلَ اسْتِحقاقِها، یا رَبّاهُ، یا سَیّداهُ، یا مَولاهُ، یا غایَتاهُ، یا غِیاثاهُ، صَلِّ علَی محَمّدٍ و آلِ محَمّدٍ و أسألُکَ أن لا تَجعَلَنی فی النّارِ!1

  • حاجات خود را در این صورت طلب کن!2

  • [دعا جهت رفع و نجات از بلیّه و گرفتاری]

  • از بزرگان مشایخ منقول است که: هر که در بلیّه‌ای گرفتار شود و راه نجات بر او مسدود گردد، نوزده مرتبه بعد از هر نماز بگوید: «و نجاةً مِنکَ یا سَیّدُ الکَریمُ، نَجِّنا و خَلِصّنا بِحَقِّ بِسمِ اللهِ الرّحمَنِ الرّحیم»؛ و اگر در یک مجلس هفتصد و هشتاد و شش مرتبه بخواند همین ذکر را، اکمل و اتمّ خواهد بود.3

  • [دعای قبل از طلوع و غروب آفتاب]

  • قبل از طلوع و غروب آفتاب مستحب است ده مرتبه بگوید:

  • أعوذُ بِاللهِ السَّمیعِ العَلیمِ مِن هَمَزاتِ الشّیاطینِ، و أعوذُ بِاللهِ أن یَحضُرونِ، إنّ اللهَ هُوَ السَّمیعُ العَلیمِ4.5

    1. ـ الکافی، ج٢، ص ٥٧٨؛ الإقبال، ج ١، ص ٢٩٥، با اختلاف؛ مفاتیح الجنان، (کتاب الباقیات الصّالحات).
    2. ـ جنگ ٢، ص ٤٨؛ [این دعا با قدری اختلاف در همین موسوعه، جلد ٢، ص ١٢٣، تحت عنوان (قرائت دعای یا من اظهر الجمیل در قنوت نمازها) آمده است. (محقّق)]
    3. ـ جنگ ٢، ص ١٢٢.
    4. ـ البلد الأمین، ص ٢٣، فلاح السّائل، ص ٢٢٢؛ مفاتیح الجنان.
    5. ـ جنگ ٣، ص ١٠٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

86
  • [دعای هنگام ورود استاد به جلسه درس]

  • مرحوم شهید ثانی در منیة المرید، چاپ نجف، صفحه ٧٥ می‌فرماید که معلّم هنگام رفتن به جلسه تدریس بخواند، عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • اللهُمّ إنّی أعوذُ بِکَ أن أضِلَّ أو اُضِلَّ، و أزِلَّ أو اُزِلَّ، و أجهَلَ أو یُجهَلَ علَیَّ، عَزَّ جارُکَ و جَلَّ ثَناؤکَ و لا إلهَ غَیرُکَ. 

  • ثُمّ یقولُ: بِسمِ اللهِ، حَسبِیَ اللهُ، تَوَکَّلتُ علَی اللهِ، لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا باللهِ العَلیِّ العَظیمِ؛ اللهُمَّ ثَبِّت جَنانِی و أدِرِ الحَقَّ علَی لِسانِی1.2

  • [دعای هنگام قیام از مجلس]

  • در منیة المرید، طبع نجف، صفحه ٨٥ می‌فرماید: مستحب است عند القیام من المجلس أن یقول:

  • سُبحانَکَ اللهُمّ و بحَمدِکَ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلّا أنتَ، أستَغفِرُکَ و أتوبُ إلَیکَ، سُبحانَ [رَبِّکَ] رَبِّ العِزَّةِ عَمّا یَصِفونَ، و سَلامٌ علَی المُرسَلینَ و الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ‌3.4

  • [دستورالعملی برای حفظ از خطر دشمن]

  • آقای آقا شیخ حبیب سماوی فرمودند: برای حفظ از خطر و دشمن بگوید ده مرتبه:

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٢، ص٦٢؛ منیة المرید، ص ٢٠٥، با قدری اختلاف در مصادر مذکور.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٢٤؛ جنگ ١٧، ص ٣٣.
    3. ـ منیة المرید، ص ٢٢٠؛ مستدرک‌ الوسائل، ج ١٥، ص ٤٢٨.
    4. ـ جنگ ٣، ص ١٢٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

87
  • حَسبِیَ اللهُ لا إلهَ إلّا هوَ، علَیهِ تَوَکَّلتُ و هوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ؛1

  • ده مرتبه:

  • حَسبِیَ اللهُ لِما أهَمَّنِی، حَسبِیَ اللهُ لِمَن بَغَی علَیّ، حَسبِیَ اللهُ لِمَن أرادَنی بِسوءٍ.2

  • [دستورالعمل برای رفع حوادث ناگوار]

  • حضرت آیة الله آقای حاج شیخ محمّد تقی بهجت فومنی فرمودند: برای رفع حوادث ناگوار و صحّت و عاقبت، اوّل روز و اوّل شب، سه بار بگوید:

  • اللهُمّ اجْعَلنی فی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الّتی تَجعَلُ فیها مَن تُریدُ3.4

  • أقول: این از جمله فقرات دعائی است که در حین خروج برای زیارت حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام، پس از سه روز روزه باید خوانده شود؛ و مجلسی ـ رضوان الله علیه ـ در مزار بحارالأنوار، جلد ٢٢ (کمپانی)، صفحه ١٥٠، از کامل الزّیارات ابن قولویه روایت کرده است.5

  • [عملی مفید جهت تشرّف به حضور حضرت ولی عصر صلوات الله علیه]

  • آقای آقا شیخ جواد کربلائی از حضرت آیة الله بهجت رشتی فومنی نقل کردند که: برای تشرّف به حضور مبارک أعلی حضرت ولیّ عصر عجّل الله فرجه الشّریف عمل ذیل مفید است؛ إن شاء الله تعالی:

    1. ـ فقه الرّضا علیه السّلام، ص ٣٩٣، ذیل باب الفزع و الهمّ: «و إذ افزعت من سلطان أو غیره فقل: حَسبِی اللهُ لَا إلَه إلّا هو».
    2. ـ جنگ ٤، ص ١٨.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٨٣، ص ٢٩٦.
    4. ـ جنگ ٤، ص ٢٧.
    5. ـ بحارالأنوار، ج ٩٨، ص ١٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

88
  • در روز اوّل ماه که جمعه باشد، بعد از فریضۀ صبح تا پانزده روز، هر روز دویست و پنجاه و شش (٢٥٦) مرتبه، به عدد لفظ نور، «آیۀ مبارکۀ نور»1 را بخواند، و از روز شانزدهم تا پانزده روز به همین عدد ذکر مبارک «لا إله إلّا الله» را بگوید؛ و باید فریضۀ صبح در اوّل وقت بجای آورده شود تا آنکه أذکار در بین‌الطّلوعین واقع شود.2

  • [حرز حضرت جواد علیه السّلام]

  • «یا مَن یَکفِی مِن کُلِّ شَی‌ءٍ و لا یَکفِی مِنهُ شَی‌ءٌ، اکفِنِی ما أهَمَّنِی بمحمّد و آله الطاهرین صلواتُک علیهم أجمعین.»3و4

  • دعای قبل از طعام و بعد از طعام

  • در حلیة المتّقین در باب «دعای وقت طعام» نقل کرده است که: چون طعام نزد حضرت زین‌العابدین علیه ‌السّلام می‌گذاشتند، این دعا را می‌خواندند:

  • «اللهُمَّ هذا مِن مَنِّکَ و فَضلِکَ و عَطائِکَ، فَبارِکْ لَنا فِیهِ و سَوِّغناهُ، و ارزُقنا خَلَفًا إذا أکَلناهُ، و رُبَّ مُحتاجٍ إلَیهِ، رَزَقتَ فَأحسَنتَ، اللهُمَّ و اجعَلنا مِنَ الشّاکِرِینَ.»

  • و چون خوان را برمی‎داشتند، این دعا را می‎خواندند:

  • «الحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی حَمَلَنا فی البَرِّ و البَحرِ، و رَزَقَنا مِنَ الطَّیِّباتِ، و فَضَّلَنا عَلَی کَثِیرٍ

    1. ـ سوره النّور (٢٤) آیه ٣٥: ﴿ٱللَهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖ يَهۡدِي ٱللَهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُ وَيَضۡرِبُ ٱللَهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِ وَٱللَهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ﴾.
    2. ـ جنگ ٤، ص ٢٧ و ٢٨؛ جنگ ٥، ص ٥٧.
    3. ـ الدعوات، ص ٥١؛ [قابل توجّه است که در هیچ یک از مصادر فقرۀ صلوات در انتهای حرز یافت نشد. (محقّق)]
    4. ـ جنگ ١٣، ص ٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

89
  • مِن خَلقِهِ تَفضِیلًا.»1

  • و چون دست از طعام برمی‌داشتند، این دعا را می‎خواندند:

  • «الحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی أطعَمَنا و سَقَانا و کَفَانا و أیَّدَنا و آوَانا و أنعَمَ عَلَینا و أفضَلَ، الحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی یُطعِمُ و لا یُطعَمُ.»2

  • أقول: این دعا را شهید ثانی در مسالک در باب أطعمه و أشربه ذکر فرموده است.

  • دعای وقت طعام خوردن

  • در کتاب الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان مرحوم علی بن طاووس (ره) از شیخ طبرسی (ره) نقل کرده است که:‌

  • «و کان النبی صلّی ‌الله علیه و آله إذا أکل طعامًا قال:

  • ”اللهُمَّ بارِکْ لَنا فِیهِ و ارزُقنا خَیرًا مِنهُ.“

  • و قال الطبرسی: و تقول عند الفراغ من الطعام:

  • ”الحمد لِلّه الّذی أطعَمَنی فأشبَعَنی، و سَقانی فَأروانی، و صانَنی و حَمانی؛ الحَمدُ لِلَّهِ الَّذِی عَرَّفَنِی البَرَکَةَ و الیُمنَ فیما أصَبتُهُ و تَرَکتُهُ مِنهُ؛ اللهُمَّ اجعَلهُ هَنِیئًا مَرِیئًا، لا وَبیئًا و لا دَوِیًّا، و أبقِنِی بَعدَهُ سَوِیًّا، قائِمًا بِشُکرِکَ، مُحافِظًا عَلَی طاعَتِکَ، و ارزُقنِی رِزقًا دارًّا و (عَیشًا قارًّا)، و اجعَلنِی ناسِکًا بارًّا، و اجعَلْ ما یَتَلَقّانِی فی المَعادِ مُنهجًا سارًّا، بِرَحمَتِکَ (یا أرحَمَ الرّاحِمِینَ).“»3و4

    1. ـ الکافی، ج ٦، ص ٢٩٤؛ الوافی، ج ٢٠، ص ٤٧٥.
    2. ـ من لا یحضره الفقیه، ج ٣، ص ٣٥٨؛ مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج ‌١٢، ص ١٣٦.
    3. ـ الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان، ص ٦١.
    4. ـ جنگ ١٣، ص ٦٦ الی ٦٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

90
  • [دعایی برای پیدا شدن گمشده]

  • آقای حاج حبیب ‌الله سماوی نقلاً عن کتاب الجنة ‌الواقیة نقل کردند که در آن کتاب نوشته است که هر کس گمشده‌ای داشته باشد و بخواند: «یا جامِعَ الناسِ لِیَومٍ لا رَیبَ فیه، إنّ الله لا یُخلِفُ المیعادَ، إجمَعْ بینی و بین ضالَّتی» فوراً گمشدۀ او پیدا خواهد شد1.2

  • أدعیه بعد از غسل زیارت و بعد از نماز زیارت

  • مرحوم شیخ محمّد مظفّر در کتاب عقائد الإمامیة، طبع نجف، سنۀ ١٣٨٨، صفحه ١٠٣ و ١٠٤ گوید:

  • «وقد ورد فی المأثور أن یدعُوَ الزّائرُ بعد الإنتهاء من الغسل لغرض تنبیهه علی تِلکُم الأهداف العالیة فیقول:

  • ”أللهُمَّ اجعَل لی نورًا و طَهورًا و حِرزًا کافیًا مِن کُلِّ داءٍ و سُقمٍ و مِن کُلِّ آفَةٍ و عاهَةٍ، و طَهِّر به قَلبی و جَوارِحی و عِظامی و لَحمی و دَمی و شَعری و بَشَری و مُخّی و عَظْمی و ما أقَلَّتِ الأرضُ مِنّی و اجْعَلْ لی شاهِدًا یَومَ حاجَتی و فَقری و فاقَتی.“»3

  • و در صفحه ١٠٥ گوید:

  • «و فی الدعاء المأثور الذی یدعو به الزائر بعد هذه الصلاة ما یُفهِم الزائرَ أنّ صلاتَه و عمَلَه إنّما هو للّه وحدَه و أنّه لا یعبُدُ سِواه، و لیست الزیارة الّا نوع التقرّب الیه تعالی زُلفیٰ؛ إذ یقول:

    1. ـ جنة الأمان الواقیة، ص ١٨٢ با اختلاف.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٠٢.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٢٣٥ با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

91
  • ”أللهُمَّ لَکَ صَلَّیتُ و لَکَ رَکَعتُ و لَکَ سَجَدتُ وحدَکَ لا شَریکَ لَکَ، لِأنَّهُ لا تَکونُ الصَّلاةُ و الرُّکوعُ و السُّجودُ إلّا لَکَ، لأنَّکَ أنتَ اللهُ لا إلَهَ إلّا أنتَ؛ اللهُمَّ صَلِّ عَلَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ، و تَقَبَّل مِنّی زیارَتی، و أعطِنی سُؤلی، بِمحمّدٍ و آلِهِ الطّاهِرین‌.»1و2

  • [دعا بعد از وضو و غسل]

  • أسرار الصلاة، صفحه ١٢:

  • «و فی تفسیر الإمام علیه السّلام: مَن قالَ فی آخِرِ وُضوئِه و غُسلِه:

  • ”سُبحانَکَ اللهُمَّ و بحَمدِکَ، أشهَدُ أن لا إلَهَ إلّا أنتَ، أستَغفِرُکَ و أتوبُ إلَیکَ، و أشهَدُ أنّ محمّدًا عَبدُکَ و رَسولُکَ، و أشهَدُ أنّ علِیًّا وَلیُّکَ و خَلیفَتُکَ بَعدَ نَبیِّکَ، و أنّ أولیائَهُ خُلَفائُکَ و أوصیائَهُ أوصیائُکَ“

  • تَحاتَّ عَنهُ ذُنوبُه کَما تَحاتَّ وَرَقُ الشَّجَرِ، و خَلَقَ اللهُ بعَدَدِ کُلِّ قَطرَةٍ مِن وُضوئِه أو غُسلِه مَلَکًا یُسَبِّحُ اللهَ و یُقَدِّسُه و یُهَلِّلُه و یُکَبِّرُه و یُصَلِّیَ علَی النَبیِّ و آلِه الطَّیِّبینَ، و ثَوابُ ذلِکَ بهَذا المُتَوَضِّئ.»3و4

  • [دعای رسول خدا هنگام خروج از منزل به نقل از امّ سلمه]

  • در تاریخ بغداد، جلد ١١، صفحه ١٤١ با سند متّصل خود از امّ سلمه آورده است که:

    1. ـ همان مصدر، ج ٩٧، ص ٢٨٧.
    2. ـ جنگ ١٤، ص ٨٩.
    3. ـ أسرار الصلاة، ص ٤٣؛ بحارالأنوار، ج ‌٧٧، ص ٣١٦.
    4. ـ جنگ ٣، ص ١٤٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

92
  • «قالت: کان رسول الله صلّی الله علیه (و آله) و سلّم اذا خرج من بیته قال: ”بِسمِ اللهِ، أللهُمَّ‌ إنِّی أعوذُ بِکَ أن أَزِلَّ، أو أَضِلَّ، أو أن أَظلِمَ، أو أُظلَمَ، أو أن أبغِی، أو أن یُبغَی عَلَیَّ.“»1

  • [استحباب قرائت آیه سَخرَه در موقع خروج از منزل و مسافرت]

  • مستحب است در موقع مسافرت و در موقع خروج از منزل و همچنین در بعضی از نمازهای مستحبّی که در کتب ادعیه ذکر شده است، آیه «سَخرَه» تلاوت شود؛ و آیه «سخره» کما آنکه در پاورقی صفحه ١٥٣ از جلد ٢ المَحجّة ‌البیضاء ذکر شده است، عبارت است از آیه ٥٤ الی ٥٦ از سوره اعراف، و هی هذه:

  • ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَ يَطۡلُبُهُۥ حَثِيثٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِۦٓ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ تَبَارَكَ ٱللَهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ * ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةً إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ * وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًا إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾.2

  • [دعای وارد در زیارت حرم پیامبر أکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم]

  • در من ‌لا‌یحضره ‌الفقیه، جلد ٢، صفحه٣٤٠، و المَحجة‌ُ ‌البیضاء، جلد ٢، صفحه ١٨٦، وارد شده است که انسان در زیارت حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و در حرم آن حضرت در دعای خود بگوید و بخواند [این دعا] را، قال:

    1. ـ جنگ ١٧، ص ٣٤.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٩٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

93
  • «و ذَلِکَ مَقامٌ لا تَدعو فیهِ حائِضٌ فَتَستَقبِلُ القِبلَةَ إلّا رَأتِ الطُّهرَ:

  • ”أللهُمَّ إنّی أسألُکَ بِکُلِّ اسمٍ هُوَ لَکَ، أو تَسَمَّیتَ بِهِ لأحَدٍ مِن خَلقِکَ، أو هُوَ مأ‌ثورٌ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَکَ؛ و أسألُکَ بِاسمِکَ الأعظَمِ الأعظَمِ الأعظَمِ، و بِکُلِّ حَرفٍ أنزَلتَهُ عَلَی موسَی، و بِکُلِّ حَرفٍ أنزَلتَهُ عَلَی عیسَی، و بِکُلِّ حَرفٍ أنزَلتَهُ عَلَی محمّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و آلِهِ، و عَلَی أنبیاءِ اللهِ إلّا فَعَلتَ بی کَذا و کَذا“ و الحائِضُ تَقولُ: ”إلّا أذهَبتَ عَنّی هَذا الدَّمَ.“»1و2

  • [دعای هنگام افطار]

  • دعای موقع افطار کما آنکه در جامع عباسی صفحه ٧٧ نقل می‌فرماید:

  • «أللهُمَّ لک صُمنا و علی رزقک أَفطَرنا فتَقَبَّلهُ منّا، ذَهَبَ الظَّماءُ و ابْتَلَّتِ العُروق و بَقِیَ الأجرُ، اللهُمَّ تقبّلْهُ منّا و أَعِنّا علیه و سَلِّمنا فیه و تَسَلَّمهُ منّا.»3و4

  • [طریق استخارۀ ذات الرِّقاع]

  • طریق استخارۀ ذات الرِّقاع:

  • باید در سه رقعه بنویسد: «بِسمِ اللهِ الرّحمَن الرّحیم، خِیَرَةٌ مِن اللهِ العَزیزِ الحَکیمِ لِفلان بن فلانة، إفعَلْ» و در سه رقعۀ دیگر عین عبارت مذکور را بنویسد، با این فرق که به جای «إفعَلْ»، «لا تَفعَلْ» بنویسد.

    1. ـ من ‌لا یحضره‌ الفقیه، ج ٢، ص ٥٦٩؛ المحجّة البیضاء، ج ٣، ص ١٨٦.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٩٨.
    3. ـ جامع عباسی، ج ‌١، ص ١٠٩.
    4. ـ جنگ ٥، ص ١١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

94
  • سپس آنها را در زیر مصلاّی خود گذارد و سپس دو رکعت نماز کند؛ بعد از نماز به سجده رود و صد مرتبه بگوید: «أستَخیرُ اللهَ بِرَحمَتِهِ، خِیَرَةً فی عافیَةٍ».

  • سپس درست بنشیند و بگوید: «أللهُمَّ خِرْ لی و اخْتَرْ لی فی جَمیعِ اُموری فی یُسرٍ مِنکَ و عافیَةٍ».

  • پس از آن رقعه‌ها را مشوّش کند و بیرون بکشد؛ اگر سه‌تای اوّلی «إفعل» بود، خوب است؛ و اگر «لا تفعل» بود، بد است؛ و اگر بعضی «إفعل» و بعضی «لا تفعل»، میانه است1.2

  • در کیفیّت استخاره

  • اوّل: طلب خیر از خداوند در امری که اراده فعل او را دارد، یا مطلق فعلی که واقع خواهد شد، گرچه از تحت اراده او خارج باشد؛ و مهمترین طریقۀ آن، دو قسم است:

  • اوّل آنکه: در سجدۀ آخر صلاة لیل صد مرتبه بگوید: «أستَخیرُ اللهَ برَحمَتِه»؛ (رواه القَسریّ فی المرسل عن الصّادق علیه السّلام).3

  • دوّم آنکه: در سجدۀ آخر نافلۀ صبح صد و یک مرتبه بگوید: «أستَخیرُ اللهَ برَحمَتِه»؛ بدین طریق که: حمد خدای بجای آورده و صلوات بفرستد و پنجاه مرتبه این ذکر را بگوید، سپس حمد خدا نموده و صلوات بفرستد و بقیّه ذکر را که پنجاه و یک مرتبه است تمام کند.

    1. ـ البلد الأمین، ص ١٥٩؛ جنة الأمان الواقیه، ص ٣٩٠؛ باقیات الصّالحات، (حاشیه مفاتیح الجنان).
    2. ـ جنگ ١، ص ١٦٠.
    3. ـ وسائل الشّیعة، ج ٨، ص ٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

95
  • دوّم: «أن یسئَلَ اللهَ الخِیَرَةَ فی أمره علی النَّهج المأثور، ثمّ المشورةُ مع النّاسِ و العَمَلُ بما یُشیرونَ إلیه، فإنّ اللهَ یُلهِمَهُم الخَیرَ.»1

  • و کیفیّت آن آنست که: بعد از آنکه صلاة استخاره و ذکر آن را بر طریق مذکور بجای آورد، با مردم مشورت کند، آنچه آنها رأی دادند عمل کند که آن مراد پروردگار است که بر زبان آنها جاری نموده.

  • سوّم: بعد از آنکه صلاة استخاره و ذکر آن را بر طریق مذکور بجای آورد، در قلب خود بنگرد، اگر به طرف فعل أمیَل بود فعل را، و اگر به طرف ترک أمیَل بود ترک را بجای آورد.

  • چهارم: استخاره به مصحف بعد الصلاة.

  • پنجم: استخاره به حَصی و رِقاع و سُبحه؛ ولیکن این طریق منصوصٌ‌به در روایات نیست، گرچه مشهور بین اصحاب است.

  • و طریق استخاره با سُبحه، (که آن را استخاره به عدد می‌نامند) همان‌طور که مرحوم سیّد بن طاووس (ره) از حضرت ولیّ عصر عجّل الله فرجه الشّریف روایت می‌کند آن است که:

  • تَقرَأ «الفاتحةَ» عَشرًا و أقَلُّه ثَلاثُ مَرّاتٍ و دونَهُ مَرَّة‌ً، ثُمّ تَقرَأ «القدرَ» عَشرًا، ثُمّ تَقولُ هَذا الدُّعاءَ ثَلاثًا:

  • «أللهُمَّ إنّی أستَخیرُکَ لِعِلمِکَ بِعاقِبَةِ الاُمورِ، و أستَشیرُکَ لِحُسنِ ظَنّی بِکَ فی المَأمولِ و المَحذورِ؛ اللهُمَّ إن کانَ الأمرُ الفُلانیُّ ممّا قَد نیطَت بِالبَرَکَةِ أعجازُه و بَوادیهِ، و حُفَّت بِالکَرامَةِ أیّامُه و لَیالیهِ، فَخِر لِیَ اللهُمَّ خِیَرَةً تَرُدُّ شَموسَهُ ذَلولًا و تَقعَضُ أیّامَهُ سُرورًا؛ اللهُمَّ إمّا أمرٌ فَآتَمِرُ و إمّا نَهیٌ فَأنتَهی؛ اللهُمَّ إنّی أستَخیرُکَ بِرَحمَتِکَ خِیَرَةً فی عافیَةٍ.»

    1. ـ مصباح الفقیه، ج ٢، ص ٥١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

96
  • پس قبضه‌ای از سبحه بگیرد، اگر زوج بود خوب، و اگر فرد بود بد است1.2

  • دعاهائی که مناسب است انسان در قنوت بخواند

  • ١ـ دعای «یا من تُحَلُّ به عُقَدُ المکاره» و این دعای هفتم از ادعیّه از صحیفه سجّادیه است.

  • ٢ـ «أعوذُ بِنورِ وَجهِک الَّذی أضاءَت له السَّمواتُ و الأرَضونَ، و انْکَشَفَت له الظُّلُماتُ، و صَلَحَ علیه أمرُ الأوّلینَ و الآخِرینَ مِن فُجأةِ نِقمَتِکَ و مِن تَحویلِ عافیَتِک و من زَوالِ نِعمَتِک؛ اللهُمَّ ارزُقنی قَلبًا تَقِیًّا نَقیًّا و مِن الشِّرک بریئًا، لا کافِرًا و لا شَقیًّا.»3

  • و این دعایی است که حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در شب نیمۀ شعبان در سجده خوانده‌اند؛ و در مفاتیح الجنان در اعمال شب نیمۀ شعبان مذکور است.4

  • ٣ـ «أللهُمَّ یا مَن خَصَّ محمّدًا و آلَهُ بِالکَرامَة، و حَباهُم بِالرِّسالَة، و خَصَّصَهم بِالوَسیلَة، و جَعَلَهُم وَرَثَةَ الأنبیاءِ، و خَتَمَ بِهِمُ الأوصیاءَ و الأئِمَّة، و عَلَّمَهُم عِلمَ ما کانَ و علمَ ما یکونُ، و جَعَلَ أفئِدةً مِنَ الناسِ تَهوی إلیهم؛ صلِّ علی محمّدٍ و آل محمّدٍ و افعَلْ بِنا ما أنت أهلُهُ فی الدّین و الدُّنیا و الآخِرةِ؛ إنّک علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ.»5

  • و این دعا در ملحقات صحیفه سجّادیه مذکور است.

  • ٤ـ «أللهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشیَتِکَ ما یَحولُ بَینَنا و بَینَ مَعصِیَتک، و مِن طاعَتِک ما

    1. ـ وسائل الشّیعة، ج ‌٨، ص ٨٢.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٠٨ الی ١١٠.
    3. ـ الإقبال، ج ٣، ص ٣٢٥؛ مصباح المتهجّد، ص ٨٤٢.
    4. ـ جنگ ٦، ص ٨.
    5. ـ الصحیفة الثانیة السجّادیة، ص ٢٨٢؛ ینابیع المودّة لذوی القربیٰ، ج ٣، ص ٤٢٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

97
  • تُبَلِّغُنا بِهِ رِضوانَکَ، و مِنَ الیَقینِ ما یَهونُ عَلَینا بِهِ مُصیباتُ الدُّنیا؛ اللهُمَّ أمْتِعنا بِأسماعِنا و أبصارِنا و قُوَّتِنا ما أحیَیتَنا، و اجْعَلهُ الوارِثَ مِنّا، و اجْعَل ثارَنا عَلی مَن ظَلَمَنا، و انْصُرنا عَلی مَن عادانا، و لا تَجعَلْ مُصیبَتَنا فی دینِنا، و لا تَجعَلِ الدُّنیا أکبَرَ هَمِّنا و لا مَبلَغَ عِلمِنا، و لا تُسَلِّطْ علَینا مَن لا یَرحَمُنا؛ بِرَحمَتکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.»1

  • و این دعایی است که حضرت رسول أکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در شب نیمۀ شعبان می‌خوانده‌اند و در اعمال آن شب در مفاتیح الجنان مذکور است.

  • ٥ـ «أللهُمَّ إنَّک آنَسُ الآنِسینَ لأولیائِکَ و أحضَرُهُم بِالکِفایَةِ لِلمُتوکِّلینَ عَلَیک، تُشاهِدُهُم فی سَرائِرِهم و تَطَّلِعُ عَلَیهِم فی ضَمائِرِهم و تَعلَمُ مَبلَغَ بَصائِرِهم، فَأسرارُهُم لَکَ مَکشوفَةٌ، و قُلوبُهُم إلیکَ مَلهوفَةٌ، إن أوحَشَتهُمُ الغُربَةُ آنَسَهُم ذِکرُکَ و إن صُبَّتْ عَلَیهِمُ المَصائبُ لَجَأوا إلَی الإستِجارَةِ بِکَ، عِلمًا بِأنَّ أزِمَّةَ الاُمورِ بِیَدِکَ و مَصادِرَها عن قَضائِکَ؛ اللهُمَّ إن فَهِهتُ عَن مَسألَتی أو عَمیتُ عَن طَلِبَتی فَدُلَّنی عَلَی مَصالِحی و خُذ بِقَلبی إلی مَراشِدی، فَلَیسَ ذلکَ بِبَدعٍ من هِدایاتِکَ و لا بِنُکرٍ مِن کِفایاتکَ؛ اللهُمَّ احْمِلْنی علی عَفوِکَ و لا تَحمِلْنی عَلی عَدلِکَ.»2

  • و این دعا از دعاهای أمیرالمؤمنین علیه السّلام است.

  • ٦ـ «أللهُمَّ صُن وَجْهی بِالیَسارِ، و لا تَبذُلْ جاهی بالإقْتارِ فَأستَرزِقَ طالِبی رِزقِک و أستَعطِفَ شِرارَ خَلقِکَ و اُبتَلیَ بِحَمدِ مَن أعطانی و اُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَنی، و أنتَ مِن وَراءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الإعطاءِ و المَنعِ؛ إنَّکَ عَلی کُلِّ شیءٍ قدیرٌ.»3

    1. ـ الإقبال، ج ٣، ص ٣٢١.
    2. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ٢٢١؛ [آخر دعا در مصدر مذکور به این عبارت آمده است: فلیس ذلک بنکر من هدایاتک و لا ببدع من کفایاتک. (محقّق)].
    3. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ٢١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

98
  • و این دعا از أمیرالمؤمنین علیه السّلام است.

  • ٧ـ «اللهُمَّ أنتَ ثِقَتی فی کلِّ کُربةٍ، و أنتَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّةٍ، و أنتَ لی فی أمرٍ نَزَل بی ثِقَةٌ و عُدَّةٌ؛ کَم مِن کَربٍ یَضعُفُ فیه الفُؤادُ، و تَقِلُّ فیه الحیلَةُ، و تَعَیُّ1 فیه الاُمورُ، و یخذُلُ فیه البَعیدُ و القَریبُ و الصَّدیقُ، و یَشمَتُ فیهِ العَدُوُّ، و أنزَلتُهُ بِکَ و شَکوتُهُ إلیک راغِبًا إلیکَ فیه عمَّن سِواک فَفَرَّجتَهُ و کَشَفتَه و کَفَیتَه [کفیتنیه]؛ فَأنتَ وَلیُّ کلِّ نِعمةٍ و صاحبُ کُلِّ حاجةٍ و مُنتهَی کلِّ رَغبةٍ، فَلَک الحمدُ کثیرًا و لَکَ المَنُّ فاضِلًا، بِنعمَتک تَتِمُّ الصالحاتُ، یا معروفًا بالمعروفِ معروفٌ، یا مَن هو بِالمعروف موصوفٌ، أنِلْنی من معروفک معروفًا تُغنِنی به عن معروفِ مَن سِواک، بِرحمتک یا أرحَمَ الرّاحمینَ.»2

  • ٨ـ «إلهی کَیفَ أدعوکَ و قَد عَصَیتُک و کَیفَ لا أدعوک و قَد عَرَفتُکُ، حُبُّکَ فی

    1. ـ عَیَّ یَعَیُّ و عَیِیَ یَعیَی عیًّا و عَیاءًا بأمرِهِ و عَن أمرِه: عَجَز عنه و لم یُطِقْ إحکامَه أو لم یَهتَدِ لِوَجهِ مراده.
    2. ـ [این دعا را در أمالی شیخ طوسی، طبع نجف، ج ١، ص ٣٣ با اسناد متّصل خود از ریّان بن صَلت روایت کرده است که: «قال: سمعت الرّضا علیّ بن موسی علیه السّلام یدعو بکلماتٍ فَحفِظتُها عَنه فما دَعوتُ بها فی شِدَّةٍ‌ إلّا فَرَّج اللهُ عنّی و هی هذه: اللهُمَّ انت ثقتی» ـ الخ.
      و صدر این دعا همان دعائی است که حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام در روز عاشورا دست به دعا بلند نموده و دعا نمودند تا آنجا که عرض می‌کند: «و منتهی کلِّ رَغبةٍ»؛ و در ناسخ التواریخ در جلد آن حضرت در وقایع روز عاشورا ذکر کرده است.
      و این دعا را تا «وَ لَک المَنُّ فاضِلًا» با مختصر اختلافی در لفظ از حضرت صادق علیه السّلام در کتاب باقیات الصالحات، مرحوم قمی (ره) در حاشیه مفاتیح، در ص ٣٨١، آورده است.
      و نیز تا همین موضع آن را در کتاب مُهَجُ الدّعوات، ص ٩٧، از حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله آورده است که آن را در روز بدر قرائت نموده‌اند. و در ص ٢٦٩، از حضرت صادق علیه السّلام، و تا آخر دعا را در ص ٢٧٠از حضرت رضا علیهما السّلام روایت می‌کند. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

99
  • قَلبی و إن کُنتُ عاصیًا، مَدَدتُ إلیک یَدًا بالذّنوب مَملُوَّةً و عَینًا بِالرَّجاءِ مَمدودَةً؛ مَولایَ أنتَ عَظیمُ العُظَماءِ و أنا أسیرُ الاُسَراءِ، أنا الأسیرُ بِذَنبی المُرتَهَنُ بِجُرمی؛ إلهی لَئِن طالَبتَنِی بِذَنبی لأُطالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ و لَئِن طالَبتَنِی بِجَریرَتی لأُطالِبنَّک بِعَفوِک، و لَئِن أمَرتَ بی إلی النّارِ لأُخبِرَنَّ أهلَها أنّی کُنتُ أقولُ لا اله إلّا اللهُ محمّدٌ رسول الله؛ اللهُمَّ إنّ الطّاعَةَ تَسُرُّکَ و المَعصیةَ لا تَضُرُّک، فَهَبْ لی ما یَسُرُّکَ و اغْفِر لی ما لا یَضُرُّکَ یا أرحمَ الرّاحمین.»1

  • ٩ـ «أعدَدتُ لِکُلِّ هَولٍ لا إلهَ إلّا اللهُ، و لِکُلِّ هَمٍّ و غَمٍّ ما شاءَ اللهُ، و لِکُلِّ نِعمَةٍ الحَمدُ لِلّه،ِ و لِکُلِّ رَخاءٍ و شِدَّةٍ الشُّکرُ للّهِ، و لِکُلِّ أُعجوبةٍ سُبحانَ اللهِ، و لِکُلِّ ذَنبٍ أستَغفِرُ اللهَ، و لِکُلِّ مُصیبةٍ‌ إنّا لِلّهِ و إنّا إلَیهِ راجعوُن، و لِکُلِّ ضِیقٍ حَسبِیَ اللهُ، و لِکُلِّ قَضاءٍ و قَدَرٍ تَوَکَّلتُ عَلَی اللهِ، و لِکُلِّ عَدُوٍّ اعْتَصَمتُ بِاللهِ، و لِکُلِّ طاعَةٍ و مَعصیةٍ لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ العلیِّ العظیم.»2

  • این دعا را حضرت آقای حاج سیّد هاشم حدّاد ـ روحی فداه ـ در قنوت به همین کیفیّت مذکوره قرائت می‌نمودند، ولی مرحوم محدّث قمی در کتاب الباقیات الصالحات که در حاشیه مفاتیح طبع شده است، در صفحه ١٩٧، آن را از البلد الأمین کفعمی ذکر کرده است و فقط لفظ «و شِدَّةٍ»‌ را نیاورده است.

  • ١٠ـ «أللهُمَّ إنِّی أسألُک یا مَنِ احْتَجَبَ بَشُعاعِ نورِهِ عَن نَواظِرِ خَلقِه، یا مَن تَسَربَلَ بِالجَلالِ و العَظَمَةِ و اشْتَهَرَ بِالتَّجَبُّرِ فی قُدسِهِ...»

    1. ـ [این دعا را در أمالی صدوق، طبع سنگی، در ص ٢١٥ و طبع حروفی، ص ٣٥٧؛ و در مفتاح الفلاح مترجَم، ص ٢٦٧، مرحوم شیخ بهاء الدین عاملی با مختصر اختلافی در الفاظ از حضرت صادق علیه السّلام آورده‌اند. (محقّق)]
    2. ـ مکارم الاخلاق، ص ٩١؛ جنة الأمان الواقیه، ص ٨٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

100
  • و این دعای مفصّلی است که در مهج الدعوات صفحه ١٠٨، مرحوم ابن طاووس از محمّد بن حنفیّه از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده است و برای آن آثار و خواصّی عجیب نقل می‌کند.1

  • و نیز مرحوم شیخ بهاء الدّین عاملی در کشکول2 در صفحه ٣٠٣ از طبع سنگی آورده است؛ و حضرت آقای حاج سیّد هاشم حدّاد ـ روحی فداه ـ در بعضی از قنوت‌های نماز تهجّد در شب‌ها قرائت می‌نمودند؛ و نیز در تاسع عشر بحارالأنوار صفحه ١٨٣ از أمیرالمؤمنین از رسول الله روایت کرده.3

  • ١١ـ «أللهُمَّ إنّی أسألُکَ مِن بَهائِکَ بِأبهاهُ و کُلُّ بَهائِکَ بَهیٌّ، اللهُمَّ إنّی أسألُکَ بِبَهائِک کلِّه...»4

  • و این دعای مفصّلی است که در آن بعضی از اسماء الله را آورده است؛ و در صفحه ١٨٤ از مفاتیح الجنان ضمن ادعیۀ سحرهای ماه مبارک رمضان آورده است و آن را از حضرت رضا علیه السّلام روایت نموده است که آن حضرت فرموده‌اند که حضرت باقر علیه السّلام آن را قرائت می‌نموده‌اند.

  • ١٢ـ «یا عِمادَ مَن لا عِمادَ لَه، و یا سَنَدَ مَن لا سَنَدَ لَهُ، و یا ذُخرَ مَن لا ذُخرَ لَهُ، و یا حِرزَ مَن لا حِرزَ لَهُ، و یا فَخرَ من لا فَخرَ لَهُ، و یا رُکنَ مَن لا رُکنَ لَهُ، یا عَظیمَ الرَّجاء، یا عِزَّ الضُعَفاءِ، یا مُنقِذَ الغَرقیٰ، یا مُنجِیَ الهَلْکیٰ، یا مُحسِنُ یا مُنعِمُ یا مُفضِلُ، أسألُ اللهَ الّذی لا إلهَ إلّا أنتَ، الّذی سَجَدَ لَکَ سَوادُ اللَّیلِ و ضَوءُ النَّهارِ و شُعاعُ

    1. ـ مهج الدّعوات و منهج العبادات، ص ٧٥.
    2. ـ الکشکول، ج ١، ص ٢٥٥.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٩١، ص ٤٠٣؛ [این دعا در کتاب شریف روح مجرد، ص ٥١٠؛ و مطلع انوار، مجلّد دوّم، ص ١٢١؛ و همین مجلّد ص ٤٠، به طور کامل آمده است. (محقّق)]
    4. ـ الإقبال، ج ١، ص ٩٥؛ جنة الأمان، ص ٦٩٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

101
  • الشَّمسِ و نورُ القَمَرِ و دَوِیُّ الماءِ و حَفیفُ الشجَّرِ، یا اللهُ یا رَحمنُ یا ذا الجَلالِ و الإکرامِ.»1

  • این دعا را در منتهی الآمال،2 در جلد ٢، صفحه ٣١٣ آورده است، و آن را از حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده است که به حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام تعلیم فرموده‌اند و أمیرالمؤمنین آن را دعای فرج می‌نامیدند. و لایخفی که مرحوم محدّث قمّی در کتاب مزبور آن را از کتاب جعفریّات3 نقل کرده است.

  • ١٣ـ «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، إلهی طُموحُ الآمالِ قَد خابَتْ إلّا لَدَیکَ، و مَعاکِفُ الهِمَمِ قَد تقطَّعَتْ إلّا عَلَیکَ، و مَذاهِبُ العُقولِ قَد سَمَتْ إلّا إلَیکَ، فَإلَیکَ الرَّجاءُ و إلَیکَ المُلتَجَی، یا أکرَمَ مَقصودٍ و یا أجوَدَ مَسؤولٍ، هَرَبتُ إلَیکَ بِنَفسی یا مَلجأَ‌ الهارِبینَ بِأثقالِ الذُّنوبِ أحمِلُها عَلی ظَهری، و ما أجِدُ لی إلَیکَ شافِعًا سِوَی مَعرِفَتِی بِأنَّک أقرَبُ مَن رَجاهُ الطّالِبونَ و لَجَأَ إلَیهِ المُضطَرّونَ و أمَّلَ ما لَدَیهِ الرّاغِبونَ، یا مَن فَتَقَ العُقولَ بِمَعرِفَتِهِ و أطلَقَ الألسُنَ بِحَمدِهِ، و جَعَلَ ما امتَنَّ بِهِ عَلی عِبادِهِ کِفاءً لِتَأدِیَةِ حَقّهِ، صَلِّ علی محمّدٍ و آله، و لا تَجعَلْ لِلهُموم عَلی عَقلی سَبیلًا و لا لِلباطِلِ عَلی عَمَلی دَلیلًا و افتَحْ لی بِخَیر الدُّنیا یا وَلِیَّ الخَیرِ.»4

  • این دعا را در منتهی الآمال، جلد ٢، صفحه ٣١٣ از کتاب جنّة الواقیه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل کرده است، و آن را نیز دعای فرج نامیده است.

    1. ـ البلد الامین، ص ٣٣٢.
    2. ـ منتهی الآمال، ج ٣، ص ٢٠٥٢.
    3. ـ الجعفریّات، ص ٢٤٨.
    4. ـ مفتاح الفلاح، ص ٣٣٣؛ جنة الأمان الواقیة، ص ٥٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

102
  • ١٤ـ «یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ و سَتَرَ القَبیحَ، یا مَن لَم یُؤاخِذ بِالجَریرَةِ و لَم یَهتِکِ السِّترَ، یا عَظیمَ المَنِّ، یا کَریمَ الصَّفحِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ المَغفِرَةِ، یا باسطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَةِ، یا مُنتَهَی کُلِّ نَجوَی و یا غایَةَ کُلِّ شَکوَی، یا عَونَ کُلِّ مُستَعینٍ، یا مُبتَدِئًا بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها، یا رَبّاهُ (ده مرتبه)، یا غایَةَ‌ رَغبَتاهُ (ده مرتبه)، أسألُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأسماءِ و بِحَقِّ محمّدٍ و آلِهِ الطّاهِرینَ علیهمُ السّلامُ إلّا ما کَشَفتَ کَربی و نَفَّستَ هَمِّی و فَرَّجتَ غَمِّی و أصلَحتَ حالی.»1

  • و این دعا را در منتهی الآمال، جلد ٢، صفحه ٣١٢ از امام زمان [عجّل الله تعالی فرجه الشریف] نقل کرده است و آن را نیز دعای فرج نامیده است.

  • ١٥ـ ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ﴾؛ سوره البقرة (٢) ذیل آیه ١٢٧.

  • ﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَيۡنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبۡ عَلَيۡنَآ إِنَّكَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ﴾؛ سوره البقرة (٢) آ‌یه ١٢٨.

  • ﴿رَبِّ هَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ ذُرِّيَّةٗ طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ ٱلدُّعَآءِ﴾؛ سوره آل عمران (٣) ذیل آیه ٣٨.

  • ﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّـٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾؛ سوره الفرقان (٢٥) ذیل آیه ٧٤.

  • ﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِي مُقِيمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ﴾؛ سوره ابراهیم (١٤) آیه ٤٠.

  • ﴿رَّبِّ أَدۡخِلۡنِي مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِي مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِيرٗا﴾؛ سوره الإسراء (١٧) ذیل آیه ٨٠.

    1. ـ منتهی الآمال، ج ٣، ص ٢٠٤٩؛ بحارالأنوار، ج ٥١، ص ٣٠٤؛ فرج المهموم، ص ٢٤٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

103
  • ﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي * وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي * وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي * يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي﴾؛ سوره طه (٢٠) آیات ٢٥ تا ٢٨.

  • ﴿رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا﴾؛ سوره طه (٢٠) ذیل آیه ١١٤.

  • ﴿رَبِّ هَبۡ لِي حُكۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّـٰلِحِينَ﴾؛ سوره الشّعراء (٢٦) آیه ٨٣.

  • ﴿رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ﴾؛ سوره القصص (٢٨) ذیل آیه ٢٤.

  • ﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡوَٰرِثِينَ﴾؛ سوره الأنبیاء (٢١) ذیل آیه ٨٩.

  • ﴿رَّبِّ أَنزِلۡنِي مُنزَلٗا مُّبَارَكٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡمُنزِلِينَ﴾؛ سوره المؤمنون (٢٣) آیه ٢٩.

  • ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلرَّ ٰحِمِينَ﴾؛ سوره المؤمنون (٢٣) آیه ١١٨.

  • ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبۡتُ إِلَيۡكَ وَإِنِّي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾؛ سوره الأحقاف (٤٦) ذیل آیه ١٥.

  • ﴿رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِي فِي ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ﴾؛ سوره المؤمنون (٢٣) آیه ٩٤.

  • ﴿رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ﴾؛ سوره المؤمنون (٢٣) ذیل آیه ٩٧.

  • ﴿وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحۡضُرُونِ﴾؛ سوره المؤمنون (٢٣) آیه ٩٨.

  • ﴿رَبِّ أَوۡزِعۡنِيٓ أَنۡ أَشۡكُرَ نِعۡمَتَكَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِي بِرَحۡمَتِكَ فِي عِبَادِكَ ٱلصَّـٰلِحِينَ﴾؛ سوره النّمل (٢٧) ذیل آیه ١٩.

  • ﴿رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَيَّ فَلَنۡ أَكُونَ ظَهِيرٗا لِّلۡمُجۡرِمِينَ﴾؛ سوره القصص (٢٨) ذیل آیه ١٧.

  • ﴿رَبِّ هَبۡ لِي مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ﴾؛ سوره الصّافات (٣٧) آیه ١٠٠.

  • ﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾؛ سوره ص (٣٨) ذیل آیه ٣٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

104
  • رَبِّ اغْفِرْلی و لِوالِدَیَّ وَارْحَمهُما کَما ربَّیانی صَغیرًا و اجْزِهِما بِالإحسانِ إحسانًا و بالسَّیّئآتِ غُفرانًا؛ در قرآن نیست ولی بعضی از فقرات آن متّخذ است از سوره الإسراء (١٧) آیه ٢٤.

  • ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ يَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡحِسَابُ﴾؛ سوره ابراهیم (١٤) آیه ٤١.

  • ﴿رَّبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيۡتِيَ مُؤۡمِنٗا وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾؛ سوره نوح (٧١) صدر آیه ٢٨.

  • ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآ إِنَّكَ أَنتَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ﴾ ؛ سوره البقرة (٢) آیه ١٢٧.

  • ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾؛ سوره البقرة (٢) ذیل آیه ٢٠١.

  • ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَا رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾؛ سوره البقرة (٢) ذیل آیه ٢٨٦.

  • ﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾؛ سوره الاعراف (٧) ذیل آیه ٢٣.

  • ﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَيۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةً إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾؛ سوره آل عمران (٣) آیه ٨.

  • رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلۡتَ وَٱتَّبَعۡنَا ٱلرَّسُولَ فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّـٰهِدِينَ﴾؛ سوره آل عمران (٣) آیه ٥٣.

  • ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسۡرَافَنَا فِيٓ أَمۡرِنَا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾؛ سوره آل عمران (٣) ذیل آیه ١٤٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

105
  • ﴿رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيٗا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فَ‍َٔامَنَّا رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرۡ عَنَّا سَيِّ‍َٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ﴾؛ سوره آل عمران (٣) آیه ١٩٣.

  • ﴿رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخۡزِنَا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّكَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِيعَادَ﴾؛ سوره آل عمران (٣) آیه ١٩٤.

  • ﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰتِحِينَ﴾؛ سوره الأعراف (٧) ذیل آیه ٨٩.

  • ﴿رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ﴾؛ سوره یونس (١٠) ذیل آیه ٨٥.

  • ﴿رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسۡكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيۡتِكَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡكُرُونَ﴾؛ سوره إبراهیم (١٤) آیه ٣٧.

  • ﴿رَبَّنَآ إِنَّكَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِي وَمَا نُعۡلِنُ وَمَا يَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَهِ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ﴾؛ سوره إبراهیم (١٤) آیه ٣٨.

  • ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةٗ وَهَيِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا﴾؛ سوره الکهف (١٨) ذیل آیه ١٠.

  • ﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ * رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّـٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّـٰتِهِمۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ * وَقِهِمُ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ وَمَن تَقِ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ يَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾؛ سوره غافر (٤٠) ذیل آیه ٧ و آیه ٨ و ٩.

  • ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ﴾؛ سوره الحشر (٥٩) ذیل آیه ١٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

106
  • ﴿رَّبَّنَا عَلَيۡكَ تَوَكَّلۡنَا وَإِلَيۡكَ أَنَبۡنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾؛ سوره الممتحنه (٦٠) ذیل آیه ٤.

  • ﴿رَبَّنَآ أَتۡمِمۡ لَنَا نُورَنَا وَٱغۡفِرۡ لَنَآ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾؛ سوره التّحریم (٦٦) ذیل آیه ٨.

  • آیات فوق که با «ربّنا» یا «ربّ» شروع شده است، هر یک دعای بعضی از پیامبران یا صُلَحا و مؤمنین است و قرائت بعضی از آنها ـ متناسب حال مصلّی ـ در قنوت نماز مستحسن است؛ البته خداوند حاجت کسی را که با لسان محبوب او با او مناجات نماید رد نخواهد نمود.

  • ١٦ـ «أللهُمَّ ارْزُقْنی حُبَّکَ و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ و حُبَّ ما تُحِبُّهُ و العَمَلَ الذی یُبَلِّغُنی إلی حُبِّکَ وَ اجعَل حُبَّکَ أحَبَّ الأشیاءِ إلیَّ؛ اللهُمَّ نَوِّر ظاهِری بِطاعَتِکَ و باطِنی بمَحبَّتِکَ و قَلبِی بِمَعرِفَتکَ و روحی بِمُشاهَدَتِکَ و سِرّی بِاستِقلالِ اتّصالِ حَضرَتِکَ یا ذَا الجَلالِ و الإکرام؛ اللهُمَّ اجعَلْ فی قَلبی نورًا و فی سَمعی نورًا و فی بَصَری نورًا و فی لِسانی نورًا و فی یَدَیَّ نورًا و فی رِجلَیَّ نورًا و فی جمیع جَوارِحی نورًا یا نورَ الأنوارِ؛ اللهُمَّ أَ‌‌‌‌‌‌رِنی الأشیاءَ کَما هِیَ؛ اللهُمَّ کُن وِجهَتی فی کُلِّ وَجهٍ، و مَقصَدی فی کُلِّ قَصدٍ، و غایَتی فی کُلِّ سَعیٍ، و مَلجَئِی و مَلاذی فی کُلّ شِدَّةٍ و هَمٍّ، و وَکیلی فی کُلِّ أمرٍ، و تَوَلَّنی تَوَلِّی عِنایَةٍ و مَحَبَّةٍ فی کلِّ حالٍ، برحمتک یا أرحَمَ الرّاحمین.»1

  • این دعا منسوب به حضرت مولی الموحّدین أمیرالمؤمنین علیه السّلام است و مرحوم حاج محمّد جعفر کبوترآهنگی او را شرح کرده است و به نام شرح دعای کبوترآهنگی معروف است. و نیز در صحیفه ثانیه علویّه وارد است.

  • ١٧ـ «أللهُمَّ‌ یا ذَا العَرشِ المَجید الکریم و المُلکِ القدیم و العَطاء العمیم...»

  • و این دعای مفصّلی است که حضرت آقای حَدّاد ـ روحی فداه ـ در بعض از

    1. ـ [جهت اطلاع بیشتر به مصادر این دعا به همین مجلّد، صفحۀ ١١٣ مراجعه شود. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

107
  • قنوت‌های نماز قرائت می‌نمودند.1

  • دعایی برای عاقبت به خیر شدن

  • و مناسب است گاه و بی‎گاه و در قنوت‎های نماز خوانده شود و آن یازدهمین دعا از ادعیه صحیفه مبارکه سجّادیه است:

  • «یا مَن ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذّاکِرِینَ و یا مَن شُکرُهُ فَوزٌ لِلشّاکِرِینَ و یا مَن طاعَتُهُ نَجاةٌ لِلمُطِیعِینَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و آلِهِ، و اشغَلْ قُلوبَنا بِذِکرِکَ عَن کُلِّ ذِکرٍ، و ألسِنَتَنا بِشُکرِکَ عَن کُلِّ شُکرٍ، و جَوارِحَنا بِطاعَتِکَ عَن کُلِّ طاعَةٍ؛ فَإن قَدَّرتَ لَنا فَراغًا مِن شُغلٍ فَاجعَلهُ فَراغَ سَلامَةٍ لا تُدرِکُنا فِیهِ تَبِعَةٌ و لا تَلحَقُنا فِیهِ سَآمَةٌ، حَتَّی یَنصَرِفَ عَنّا کُتّابُ السَّیِّئاتِ بِصَحِیفَةٍ خالِیَةٍ مِن ذِکرِ سَیِّئاتِنا، و یَتَوَلَّی کُتّابُ الحَسَناتِ عَنّا مَسرورِینَ بِما کَتَبوا مِن حَسَناتِنا، و إذا انقَضَتْ أیّامُ حَیاتِنا و تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أعمارِنا و استَحضَرَتْنا دَعوَتُکَ الَّتِی لا بُدَّ مِنها و مِن إجابَتِها؛ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و آلِهِ، و اجعَلْ خِتامَ ما تُحصِی عَلَینا کَتَبَةُ أعمالِنا تَوبَةً مَقبولَةً لا تُوقِفُنا بَعدَها عَلَی ذَنبٍ اجتَرَحناهُ و لا مَعصِیَةٍ اقتَرَفناها، و لا تَکشِفْ عَنّا سِترًا سَتَرتَهُ عَلَی رُءُوسِ الأشهادِ، یَومَ تَبلُوا أخبارَ عِبادِکَ؛ إنَّکَ رَحِیمٌ بِمَن دَعاکَ و مُستَجِیبٌ لِمَن ناداکَ»2و3

  • [دعایی عالیة المضمون از أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • فی نهج ‌البلاغة، مجلّد ١، صفحة ٤٣٢:

    1. ـ جنگ ٦، ص ٨ الی ١٨.
    2. ـ الصحیفة السجادیة الکاملة، ص ٦٣.
    3. ـ جنگ ١٣، ص ٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

108
  • «و من دعائه کان یدعو به علیه ‌السّلام کثیرًا:

  • ”الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی لَم یُصبِحْ بی مَیِّتًا و لا سَقیمًا، و لا مَضروبًا عَلَی عُروقی بِسوءٍ، و لا مأخوذًا بِأسوَءِ عَمَلی، و لا مَقطوعًا دابِری، و لا مُرتَدًّا عَن دینی، و لا مُنکِرًا لِرَبّی، و لا مُستَوحِشًا مِن إیمانی، و لا مُلتَبِسًا عَقلی، و لا مُعَذَّبًا بِعَذابِ الأُمَمِ مِن قَبلی، أصبَحتُ عَبدًا مَملوکًا ظالِمًا لِنَفسی، لَکَ الحُجَّةُ عَلَیَّ و لا حُجَّةَ لی، و لا أستَطیعُ أن آخُذَ إلّا ما أعطَیتَنی، و لا أتَّقِیَ إلّا ما وَقَیتَنی؛ اللهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ أن أفتَقِرَ فی غِناکَ، أو أضِلَّ فی هُداکَ، أو اُضامَ فی سُلطانِکَ، أو اُضطَهَدَ و الأمرُ لَکَ؛ اللهُمَّ اجعَل نَفسی أوَّلَ کَریمَةٍ تَنتَزِعُها مِن کَرائِمی، و أوَّلَ وَدیعَةٍ تَرتَجِعُها مِن وَدائِعِ نِعَمِکَ عِندی؛ اللهُمَّ إنّا نَعوذُ بِکَ أن نَذهَبَ عَن قَولِکَ، أو أن نُفتَتَنَ عَن دینِکَ، أو تَتابَعَ بِنا أهواؤُنا دونَ الهُدَی الَّذی جاءَ مِن عِندِکَ.“»1و2

  • [دعای تعلیمی رسول خدا به أمیرالمؤمنین علیه السّلام: یا عماد من لا عماد له]

  • «یا عِمادَ مَن لا عِمادَ لَه، و یا ذُخرَ مَن لا ذُخرَ لَه، و یا سَنَدَ مَن لا سَنَدَ لَه، ‌و یا حِرزَ مَن لا حِرزَ لَه، و یا غیاثَ مَن لا غیاثَ لَه، ‌و یا کَریمَ العَفوِ، و یا حَسَنَ البَلاء، و یا عَظیمَ الرَّجاء، و یا عِزَّ الضُّعَفاء، و یا مُنقِذَ الغَرقَی، و یا مُنجِیَ الهَلکَی.

  • یا مُحسِنُ یا مُجمِلُ، یا مُنعِمُ یا مُفضِلُ، أنتَ الّذی سَجَدَ لَکَ سَوادُ اللیلِ و نورُ النّهارِ، و ضَوءُ القَمَرِ و شُعاعُ الشّمسِ، و دَوِیُّ الماء و حَفیفُ الشّجَرِ.

  • یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ، أنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ.

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ١٩٧.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٢٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

109
  • [ثم قل:] اللهُمَّ افْعَل بی کَذا و کَذا.1 »2و3

  • دعای قنوتیّه منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام

  • «أللهُمَّ نَوِّر ظاهِری بِطاعَتِکَ، و باطِنی بمَحَبَّتِکَ، و قَلبی بمَعرِفَتِکَ، و روحی بمُشاهَدَتِکَ، و سِرّی باتِّصالِ حَضرَتِکَ، یا ذا الجَلالِ و الإکرامِ.»4و5

  • [دعای قرائت شده در قنوت نمازهای آقای حدّاد، رضوان الله علیه]

  • حضرت آقای حاج سیّد هاشم حدّاد ـ روحی فداه ـ دعای زیر را که در صفحه ٣١٩ از کتاب دعای ضیاء الصّالحین است، در قنوت‌های نماز خود می‌خواندند:

  • «یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ و سَتَرَ القَبیحَ، یا مَن لَم یُؤاخِذْ بالجَریرَةِ، یا مَن لَم یَهتِکِ السِّترَ، یا عَظیمَ العَفوِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ المَغفِرَةِ، یا باسِطَ الیَدَینِ بالرَّحمَةِ، إرحَمنی؛ یا صاحِبَ کلِّ نَجوَی، یا مُنتَهی کلِّ شَکوَی، یا مُفَرِّجَ کلِّ کُربَةِ، یا مُقیلَ العَثَراتِ، یا کریمَ الصَّفحِ، یا عَظیمَ العَفوِ، یا مُبتَدِئًا بالنِّعَمِ قَبلَ اسْتِحقاقِها، یا رَبَّاه، یا

    1. ـ الخصال، ج ٢، ص ٥١٠؛ بحارالأنوار، ج ٩٢، ص ١٥٥.
    2. ـ جنگ ٢، ص ٤٨.
    3. ـ [این دعای شریف در همین مجلّد ص ١٠٠تحت رقم ١٢ از دعاهایی که مناسب است انسان در قنوت بخواند با قدری اختلاف آمده است (محقّق)]
    4. ـ رساله لبّ اللباب، ص ١٢، تعلیقه ١ و ٢: «از جمله فقرات دعای منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام که حاج مولی جعفر کبوتر آهنگی آن را شرح کرده و در کتاب کوچک جیبی طبع شده است. ”خداوندا! ظاهرم را به طاعتت، و باطنم را به محبّتت، و قلبم را به شناختت، و روحم را به دیدارت، و سویدایم را به پیوستگی تامّ به حضرتت نور بخش، ای صاحب جلال و جمال‌.“»
    5. ـ جنگ ٦، ص ٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

110
  • سَیِّداه، یا غایَةَ رَغبَتاه، أَسئَلُکَ بِکَ و بِمحمّدٍ و فاطمةَ و الحسنِ و الحسینِ و الأئمّةِ المَعصومینَ علیهِمُ السّلام أن تُصَلِّیَ عَلی محمّدٍ و آلِه، و أسئَلُک یا اللهُ أن لا تُشَوِّهَ خَلقی بالنّار و أن تَفعَلَ بی ما أنتَ أهلُه.»1

  • و آقای حدّاد به جای «و الأئمّةِ المَعصومینَ» می‌فرمودند:

  • «و علیِّ بنِ الحُسینِ و محمّدِ بنِ علیٍّ و جعفرِ بنِ محمّدٍ و موسَی بنِ جَعفرٍ و علیِّ بنِ موسَی و محمّدِ بنِ علیٍّ و علیِّ بنِ محمّدٍ و الحسنِ بنِ علیٍّ و المَهدِیِّ صاحبِ الزّمانِ

  • و سپس بقیّه دعا را قرائت می‌کردند.2

  • [دعای: یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ و سَتَرَ القَبیحَ]

  • کیفیّت دعای فرج که حضرت بقیة الله عجّل الله تعالی فرجه الشریف برای خلاصی و رفع گرفتاری به أبی‌الحسین بن أبی‌البَغْل دستور داده‌اند:

  • دو رکعت نماز [خوانده] و سپس بخواند این دعا را:

  • «یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ و سَتَرَ القَبیحَ، یا مَن لَم یُؤاخِذ بِالجَریرَةِ و لَم یَهتِکِ السِّترَ، یا عَظیمَ المَنِّ، یا کَریمَ الصَّفحِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ المَغفِرَةِ، یا باسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَةِ، یا مُنتَهَی کُلِّ نَجوَی و یا غایَةَ کُلِّ شَکوَی، یا عَونَ کُلِّ مُستَعینٍ، یا مُبتَدِئًا بِالنِّعَمِ قَبلَ اسْتِحقاقِها، یا رَبّاهُ (ده مرتبه)، یا غایَةَ رَغبَتاهُ (ده مرتبه)، أسئَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الأسمآءِ و بِحَقِّ محمّدٍ و آلِهِ الطّاهِرینَ علَیهِمُ السّلام إلّا ما کَشَفتَ کَربی و نَفَّستَ هَمّی و فَرَّجتَ غَمّی و أصلَحتَ حالی.»

    1. ـ مصباح المتهجّد، ص ٧٠؛ البلد الأمین، ص ١٨.
    2. ـ جنگ ٦، ص ١٤٣ و ١٤٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

111
  • و سپس هرچه بخواهد دعا کند و حاجت خود را بطلبد، و سپس روی راست خود را بر زمین گذارد و صد مرتبه بگوید:

  • «یا محمّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا محمّدُ، إکفیانی فانَّکُما کافِیای و انصُرانِی فانّکُما ناصِرای.»

  • و طرف چپ صورت خود را بر زمین گذارد و صد مرتبه بگوید: «أدرِکنی» و می‌گوید: «الغَوثُ الغَوثُ الغَوثُ» تا نفس قطع شود؛ و بر‌می‌دارد سر خود را از زمین و خداوند حاجات او را برمی‌آورد إن شاء الله تعالی.1

  • دستور فوق در جلد ٢ منتهی‌الآمال، صفحه ٣١٢ مذکور است2.3

  • دعایی که مناسب است در سجده خوانده شود

  • «سَجَدَ لَکَ سَوادی و خَیالی و آمَنَ بِکَ فُؤادی، هذِه یَدایَ و ما جَنَیتُهُ علیَ نَفسی، یا عظیمُ یُرجَی لِکُلِّ عظیمٍ إغفِرْ لِیَ العَظیمَ فإنَّه لا یَغفِرُ الذَّنبَ العَظیمَ إلّا الرَّبُّ العظیمُ.»

  • و این دعایی ‌است که حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در شب نیمۀ شعبان در سجده خوانده‌اند، و در صفحه ١٦٩ از مفاتیح الجنان در اعمال شب نیمۀ شعبان مذکور است4.5

    1. ـ فرج المهموم، ص ٢٤٦؛ دلائل الإمامة، ص ٣٠٥؛ بحارالأنوار، ج ٨٨، ص ٣٤٩ و ج ٩٢، ص ٢٠٠.
    2. ـ منتهی الامال، ج ٣، ص ٢٠٤٩.
    3. ـ جنگ ٥، ص ١٧٤ و ١٧٥.
    4. ـ مصباح المتهجّد، ص ٨٤١، إقبال الأعمال، ج ٣، ص ٣٢٥.
    5. ـ جنگ ٦، ص ٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

112
  • [دعایی که مرحوم آقای حداد (ره) در سجده آخر نماز می‌خواندند]

  • حضرت آقای حدّاد ـ روحی فداه ـ دعای زیر را در سجدۀ آخر نماز می‌خواندند:

  • «یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ، أَنتَ اللهُ الَّذِی لا إله إلّا أنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَک، تَجَبَّرتَ أن یَکونَ لَک وَلَدٌ، و تَعالَیتَ أن یَکونَ لَکَ شَریکٌ، و تَعَظَّمتَ أن یَکونَ لَکَ مُشِیرٌ، و تَقَهَّرتَ أن یَکونَ لَکَ ضِدٌّ، و تَکَبَّرتَ أن یَکوُنَ لَکَ وزیرٌ، یا اللهُ یا اللهُ یا اللهُ، بِحَقِّ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ إلّا فَرَّجتَ عَنّی.»1

  • [دستورالعمل توبه از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم]

  • دستورالعمل برای توبه‌ای که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله فرموده‌اند:

  • غسل کند، و وضو بگیرد، و چهار رکعت نماز بخواند، و در هر رکعت یک مرتبه سورۀ حمد، و سه مرتبه سورۀ توحید، و یک مرتبه مُعَوَّذَتَین بخواند، و بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار، و ختم به: «لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا باللهِ العَلیِّ العَظیم» کند، و در بعض از نسخ وارد است پس از آن هفت مرتبه بگوید: «یا عَزیزُ یا غَفّارُ! اغْفِر ذُنوبِی و ذُنوبَ جَمیعِ المُؤمِنینَ و المُؤمِناتِ، فإنّهُ لا یَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ»،2 و دعای توبۀ صحیفۀ کاملۀ سجّادیّه3 را بخواند؛ خداوند او را خواهد آمرزید.4

  • [ذکر شریف: یا هو، یا من لا هو إلاّ هو]

  • بحرالمعارف، صفحه ٣:

    1. ـ همان مصدر، ص ١٤٤.
    2. ـ الإقبال، ص ٣٠٨.
    3. ـ الصحیفة السجادیة الکاملة، دعای ٣١، ص ١٥٦.
    4. ـ جنگ ٣، ص ٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

113
  • «و فی عدّة الدّاعی عن الصّدوق بإسناده عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام قال: 

  • رَأیتُ الخِضرَ فی المَنامِ قَبلَ بَدرٍ بِلَیلَةٍ، فَقُلتُ لَهُ: عَلِّمنِی شَیئًا أنتَصِرُ بِه علَی الأعداءِ. فَقالَ: قُل: ”یا هُوَ، یا مَن لا هُوَ إلّا هُوَ“ فلَمّا أصبَحتُ قَصَصتُها علَی رَسولِ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلِه؛ فَقالَ: یا علِیُّ! عُلِّمتَ الاسمَ الأعظَمَ. فَکانَ علَی لِسانی یَومَ بَدرٍ.

  • و إنّ أمیرالمؤمنین علیه السّلام قَرَأ ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾،1 فلَمّا فَرَغَ قالَ: ”یا هُوَ، یا مَن لا هُوَ إلّا هُوَ، اِغْفِر لِی و انْصُرنِی علَی القَومِ الکافِرینَ‌.“»2و3

  • [دعای تعلیمی مرحوم قاضی به حاج شیخ عباس قوچانی رضوان الله علیهما]

  • دعایی است که مرحوم قاضی (ره) به آقای حاج شیخ عبّاس قوچانی ـ دامت برکاته ـ دستور داده‌اند:

  • «أللهُمَّ ارْزُقنی حُبَّکَ، و حُبَّ ما تُحِبُّه، و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ، و العَمَلَ الّذی یُبَلِّغُنی إلی حُبِّکَ، و اجْعَل حُبَّکَ أحَبَّ الأشیاءِ إلَیَّ.4

    1. ـ سوره الإخلاص (١١٢) آیه ١.
    2. ـ بحرالمعارف، ص ٣؛ عدّة الدّاعی، ص ٢٧٨؛ بحارالأنوار، ج ‌٩٠، ص ٢٣٢.
    3. ـ جنگ ٣، ص ١١٤ الی ١١٦.
    4. ـ الله شناسی، ج ١، ص ٢٢٤ در تعلیقه، ذیل عبارت: «اللهم أرنا الأشیاء کما هی» چنین آمده است: «از جمله فقرات دعایی است که در قنوت نمازهای فریضه و نافله خوانده می‌شود و اوّل فقره آن این استاللهُمَّ ارْزُقنی حُبَّکَ و حُبَّ ما تُحِبُّهُ و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ و العَمَلَ الَّذی یُبَلِّغُنی إلَی حُبِّکَ و اجْعَلْ حُبَّکَ أحَبَّ الاشیَآءِ إلَیَّ. (همه این دعا را در بحر المعارف ص ٣٠٩ ـ قسمتی را از حضرت رسول و قسمتی را از أمیرالمؤمنین علیهما الصّلاة و السّلام ـ آورده است و نیز در مجموعه مطبوعه‌ای کوچک از حاج ملاّ محمّد جعفر کبودر آهنگی قسمتی از آن موجود است.) آیت عظمای حقّ مرحوم حاج میرزا سیّد علی آقا قاضی ـ تَغمَّده الله برضوانه ـ به شاگردان خود دستور می‌داده‌اند این دعا را در قنوت نمازهایشان بخوانند.»

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

114
  • اللهُمَّ نَوِّرْ ظاهِری بِطاعَتِکَ، و باطِنی بمَحَبَّتِکَ، و قَلبِی بمَعرِفَتِکَ، و روحی بمُشاهَدَتِکَ، و سِرّی بِاسْتِقلالِ اتّصالِ حَضرَتِکَ، یا ذَا الجَلالِ و الإکرامِ.1

  • اللهُمَّ اجْعَل فی قَلبی نورًا، و فی سَمعی نورًا، و فی بَصَری نورًا، و فی لِسانی نورًا، و فی یَدَیَّ نورًا، و فی رِجلَیَّ نورًا، و فی جَمیعِ جَوارِحی نورًا، یا نورَ الأنوار.2

  • اللهُمَّ أرِنی الأشیاءَ کَما هِیَ.3

  • اللهُمَّ کُنْ وِجهَتی فی کُلِّ وَجهٍ، و مَقصَدی فی کُلِّ قَصدٍ، و غایَتی فی کُلِّ سَعیٍ، و مَلجَئی و مَلاذِی فی کُلِّ شِدَّةٍ و هَمٍّ، و وَکِیلی فی کُلِّ أمرٍ، و تَوَلَّنی تَولِّی عِنایَةٍ و مَحَبَّةٍ فی کُلِّ حالٍ؛ برَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.»4و5

  • دستور تکبیرات افتتاحیّه

  • بعد از اقامۀ نماز بگوید:

  • «أللهُمَّ رَبَّ هَذِه الدَّعوَةِ التّامَّةِ و الصّلَاةِ القائِمَةِ، بَلِّغ محمّدًا صلَّی الله علَیهِ و آلِهِ الدَّرَجَةَ و الوَسیلَةَ و الفَضلَ و الفَضیلَةَ، بِاللهِ أستَفتِحُ و بِاللهِ أستَنجِحُ، و بمحمّدٍ رَسولِ اللهِ صلّی الله علَیهِ و علَیهِم أتَوَجَّهُ؛ اللهُمَّ صَلِّ علَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ، و

    1. ـ لب اللباب، ص ١٢.
    2. ـ إقبال الأعمال، ص ٧٢؛ الله شناسی، ج ١، ص ٦٢، به نقل از رسالۀ عشق و عقل بوعلی سینا، با قدری اختلاف.
    3. ـ معادشناسی، ج ٥، ص ١٠٧.
    4. ـ [این دعای شریف در همین مجلّد ص ١٠٦ تحت رقم ١٦ از دعاهایی که مناسب است انسان در قنوت بخواند، و نیز در همین موسوعه، مجلّد دوم، ص ١١٣ و ١١٤، آمده است. (محقّق)]
    5. ـ جنگ ٣، ص ١١٨ و ١١٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

115
  • اجْعَلنِی بِهِم عِندَکَ وَجیهًا فی الدُّنیا و الآخِرَةِ و مِنَ المُقَرَّبینَ.»1

  • و قبل التّکبیرات یقول:

  • «أللهُمَّ إلَیکَ تَوَجَّهتُ، و مَرضاتَکَ ابتَغَیتُ، و بِکَ آمَنتُ، و علَیکَ تَوَکَّلتُ؛ صَلِّ علَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ، و افتَحْ قَلبِی لِذِکرِکَ و ثَبِّتنی علَی دینِکَ، و لا تُزِغْ قَلبِی بَعدَ إذ هَدَیتَنی، و هَب لی مِن لَدُنکَ رَحمَةً؛ إنّکَ أنتَ الوَهّابُ.»2

  • ثمّ یکبّر ثلاث تکبیرات، ثمّ یقول:

  • «أللهُمَّ أنتَ اللهُ المَلِکُ الحَقُّ لا إلَهَ إلّا أنتَ، سُبحانَکَ إنّی ظَلَمتُ نَفسِی، فَاغفِرْ لِی ذَنبِی إنّهُ لا یَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ.»

  • ثمّ یأتی باثنتین و یقول:

  • «لَبَّیکَ و سَعدَیکَ، و الخَیرُ فی یَدَیکَ، و الشَّرُّ لَیسَ إلَیکَ، و المَهدِیُّ مَن هَدَیتَ، لا مَلجَأَ مِنکَ إلّا إلَیکَ، سُبحانَکَ و حَنانَیکَ، تَبارَکتَ و تَعالَیتَ، سُبحانَکَ رَبَّ البَیتِ.»

  • ثمّ یأتی باثنتین و یقول:

  • «وَجَّهتُ وَجهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّمَاواتِ و الأَرضَ، عالِمِ الغَیبِ و الشَّهادَةِ، حَنیفًا مُسلِمًا و ما أنا مِن المُشرِکینَ؛ إنَّ صَلاتی و نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ، لا شَریکَ لَهُ، و بِذلِکَ أُمِرتُ و أنا مِنَ المُسلِمینَ.»

  • ثُمَّ یَشرَعُ فی الاستعاذة و الحمد و السّورة.3

  • یستحبّ أن یقولَ بعد تکبیرة الإحرام:

    1. ـ مصباح المتهجد، ص ٣٠؛ مستدرک الوسائل، ج ٤، ص ١٢٣.
    2. ـ المصباح للکفعمی، ص ١٥؛ مستدرک الوسائل، ج ٤، ص ١٢٩.
    3. ـ مصباح المتهجد، ص ٣٦؛ مفتاح الفلاح، ص ٤٩؛ الکافی، ج ٣، ص ٣١٠؛ بحارالأنوار، ج ٩٢، ص ٢٤٠، با قدری اختلاف در مصادر مذکور.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

116
  • «یا مُحسِنُ قَد أَتاکَ المُسِی‌ءُ، و قَد أَمَرتَ المُحسِنَ أن یَتَجاوَزَ عَن المُسِی‌ءِ، أنتَ المُحسِنُ و أنا المُسِی‌ءُ، بحَقِّ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ، صَلِّ علَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ، و تَجاوَزْ عَن قَبیحِ ما تَعلَمُ مِنّی.»1و2

  • [ذکر «یا حیُّ یا قیوم» بین نماز شفع و وتر]

  • آقای آقا سیّد محمّد حسن میرجهانی طباطبائی ـ دام عزّه ـ فرمودند که: [مصلّی در نافلۀ شب،] بین نماز شفع و وتر سیصد و شصت مرتبه بگوید: «یا حَیُّ یا قَیّومُ»؛ بدین قِسم که با یک نفس این ذکر را تکرار کند تا وقتی که بخواهد نفس قطع گردد، در این حال ذکر را به جملۀ: «برَحمَتِکَ استَغِیثُ» وقف کند، بعداً بگوید: «أللهُمَّ أحیِ قَلبِی» و سپس شروع کن به بقیّه ذکر، و به همین منوال بگوید تا سیصد و شصت مرتبه تمام شود.

  • دیگر آنکه فرمودند: در موقع خواب آیۀ نور ﴿ٱللَهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ تا ﴿وَٱللَهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾3 قرائت شود.

  • أقول: ظاهراً مأخذ این ذکر از آقا محمّد بیدآبادی است؛ چنانچه در خزائن

    1. ـ المصباح المتهجد، ص ٣٠؛ مستدرک الوسائل، ج ٤، ص ١٤٣.
    2. ـ جنگ ٤، ص ١٩.
    3. ـ سوره النّور (٢٤) آیه ٣٥ الی ٣٨: ﴿ٱللَهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ مَثَلُ نُورِهِۦ كَمِشۡكَوٰةٖ فِيهَا مِصۡبَاحٌ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖ يَهۡدِي ٱللَهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُ وَيَضۡرِبُ ٱللَهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِ وَٱللَهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ * فِي بُيُوتٍ أَذِنَ ٱللَهُ أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ * رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءِ ٱلزَّكَوٰةِ يَخَافُونَ يَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِيهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ * لِيَجۡزِيَهُمُ ٱللَهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦ وَٱللَهُ يَرۡزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

117
  • نراقی، صفحه ٣٨٩ گوید:

  • [طریقه منقوله از آقا محمّد بیدآبادی در تصفیۀ قلب و سلوک سالک]

  • فائدة: طریقه منقوله از مرحوم مبرور زبدة العارفین، آقا محمّد بیدآبادی، در تصفیۀ قلب و سلوک سالک

  • مدّتی قبل از شروع در أربعین، در ایّام بیکاری مداومت نماید بر ذکر: «اللهُ خاطِری و ناظِری»، و نوافل را با خشوع بجا آورد تا میل کلّی بهم رسد؛ بعد از آن شروع در أربعین نماید، و از حیوانی احتراز نماید، و نوافل را طُرّاً با خشوع تمام بجا آورد، و در بین نافلۀ شب و شفع، سیصد و شش مرتبه «یا حَیُّ یا قَیّوم» را متّصلاً تکرار نماید تا نفس قطع نشده، چون نفس قطع شود نفس کشیده بگوید: «برَحمَتِکَ أستَغِیثُ؛ اللهُمَّ أحیِ قَلبِی»، و چون نفس را تازه کرد باز شروع کند به تکرار به نهج سابق تا تمام شود؛ بعد از آن به إتمام باقی نوافل پردازد و أربعین را بدین نهج تمام کند.

  • بعد از إتمام، شروع به آیۀ نور نماید در بامداد، و در هر نوری از أنوار پنج‌گانه متوسّل شود سرّاً به یکی از اصحاب کساء و آل عبا صلوات الله علیهم؛ در نور اوّل به نور اوّل، و در ثانی به ثانی و هکذا.

  • این عمل باعث حیات قلب (که عبارت از علم به مطالب کلیّه است) می‌شود؛ مکرّر به تجربه رسیده است.1 ـ انتهی.

  • آنچه از مرحوم آقا محمّد بیدآبادی نقل شده است همان تعداد سیصد و شش مرتبه است، و بنابراین آنچه از آقای میرجهانی در تعداد این ذکر نقل شد ظاهراً اشتباه است.2

  • نمازی که در آن حقیقة الوجود به خداوند اطلاق شده است

  • در کتاب مصباح المتهجّد شیخ طوسی، صفحه ٢٢٣ تا ٢٢٥، در ضمن أعمال

    1. ـ خزائن نراقی، ص ٤٧١.
    2. ـ جنگ ٤، ص ٢٠و ٢١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

118
  • و نماز‌های وارد در روز جمعه وارد است:

  • «صلاةٌ اُخری: رَوَی محمّدُ بنُ داودِ بنِ کثیرٍ عن أبیه قال: دخلتُ عَلَی سیّدی أبی‌عبدالله جعفرِ بن محمّدٍ الصّادق علیه السّلام، فرأیتُه یُصَلِّی، ثُمّ رأیتُه قَنَتَ فی الرَّکعة الثَّانیة فی قیامِه و رکوعه و سجوده، ثُمّ أقبَلَ بوجهه الکریم عَلَی الله؛ ثُمّ قال: ”یا داودُ هی رکعتان، و اللهِ لایُصَلِّیهما أَحدٌ فیَرَی النَّارَ بعینه بعد ما یأتی فیهما ما أتیتُ.“ فلم أَبرَحْ من مکانی حتَّی عَلَّمَنی.

  • قال محمّد بن داود: فعلِّمنی یا أبَه کَمَا عَلَّمَک!

  • قال: إنّی لَأشفَقُ علیک أن تُضیِّعَ!

  • قلت: کلّا إن شاء‌ الله!

  • قال: إذا کان یومُ الجمعة قبلَ أَن تَزولَ الشَّمسُ فصلِّهما، و اقْرَءْ فی الرَّکعة الأُولَی فاتحةَ الکتاب و ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾، و فی الثانیة فاتحةَ الکتاب و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾، و تَستَفتِحهما بفاتحةِ [الکتاب] الصَّلاة؛ فإذا فرغتَ مِن ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾ فی الرَّکعة الثانیة فارفَعْ یدیک قبل أن تَرکعَ و قل:

  • ”إلهی إلهی إلهی، أسألُکَ راغبًا و أقصُدُکَ سائِلًا، واقفًا بین یَدَیکَ مُتَضِّرعًا إلیک، إن أقنَطَتنِی ذُنوبی نَشَّطَنی عَفوُک و إن أسکَتَنِی عَمَلِی أنطَقَنِی صَفحُک، فَصَلِّ علی محمّدٍ و أهلِ بَیتِه، و أسألُکَ العفوَ العفوَ.“

  • ثُمّ ترکَعُ و تفرَغُ من تسبیحک و قل:

  • ”هذا وقوفُ العائذِ بکَ [من النّار]، یا ربِّ أدعوکَ مُتَضَرِّعًا و راکعًا، متقرِّبًا إلیک بِالذِّلَّة خاشِعًا، فَلَستُ بأوّلِ مُنطِقٍ مِن حِشمَةٍ مُتَذَلِّلًا، أنتَ أحبُّ إلیَّ مولایَ، أنتَ أحبُّ إلیَّ.“ 

  • فإذا سجدتَ فابسُطْ یَدَیْک کطالبِ حاجةٍ و قل:

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

119
  • ”سُبحانَ ربِّیَ الأَعلَی و بِحَمدِه؛ رَبِّ هذِهِ یَدایَ مَبسوطَتَان بینَ یَدَیْک، هذِهِ جَوامِعُ بَدَنی خاضعةٌ بِفِناءِک، و هذه أسبابی مُجتَمِعَةٌ لِعِبادَتِک، لا أدْری بِأیِّ نَعماءِکَ أقلِبُ و لا لِأَیِّها أقصِدُ، لِعبادَتِک أم لِمَسئَلَتِکَ أمِ الرَّغبةِ إلیک؟ فَامْلَأ قَلبِی خَشیَةً مِنک و اجْعَلنِی فِی کُلِّ حالاتِی لکَ قَصدی، أنتَ سَیِّدی فِی کِلّ مَکانٍ و إن حَجَبَتْ عَنک أعیُنُ النَّاظِرین إلَیکَ؛ أسألُکَ بِک إذ جَعَلتَ فِیَّ طَمَعًا فیک بِعَفوِک، أن تُصلِّیَ عَلَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ، و تَرحَمَ مَن یَسألُک و هُوَ مَن قَد عَلِمتَ بِکَمالِ عُیوبِه و ذُنوبِه، لم یَبسُطْ إلیکَ یَدَه إلّا ثِقَةً بک و لا لِسانَه إلّا فَرَحًا بک، فَارْحَمْ مَن کَثُرَ ذَنبُه عَلَی قِلَّتِه، و قَلَّتْ ذُنوبُه فی سَعَةِ عَفوِک، و جَرَّأنی جُرمِی و ذَنبِی بِما جَعَلتَ مِن طَمَعٍ إذا یَئِسَ الغَرورُ الجَهولُ مِن فَضلِک، أن تُصَلِّیَ عَلَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و أسألُکَ لإخوانِی فِیکَ العفوَ العفوَ.“

  • ثُمّ تجلِسُ ثُمّ تسجُدُ الثَّانیة و قل:

  • ”یَا مَن هَدانِی إلیهِ، و دَلَّنی حقیقةُ الوُجودِ علیه، و سَاقَنی مِنَ الحِیرَةِ إلی مَعرِفَتِه، و بَصَّرَنی رُشْدی بِرَأفَتِه، صَلِّ عَلَی محمّدٍ و آل محمّدٍ و اقْبَلْنی عَبدًا و لاتَذَرْنِی فردًا، أنتَ أحَبُّ إلیَّ مَولَای، أنتَ أحَبُّ إلیَّ مَولایَ.“

  • ثُمّ قال: یا داودُ! واللهِ لقد حَلَفَ لی علیهما جعفرُ بنُ محمّدٍ علیهما السّلام ـ و هو تُجَاهَ القِبلةِ ـ أنَّه لاینصرف أَحدٌ من بین یدِ ربّه تعالی إلّا مغفورًا، و إ‌ن کانت له حاجةٌ قضاها.»1و2

  • [دعای نور منقول از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم]

  • دعای نور که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم به حضرت فاطمه سلام الله

    1. ـ مصباح المجتهد، ص ٣٢٠.
    2. ـ جنگ ١٥، ص ٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

120
  • علیها تعلیم نموده و فرمودند: اگر می‌خواهی هرگز تو را تَب نگیرد بر قرائت آن مداومت کن:

  • «بِسمِ اللهِ النّورِ، بِسمِ اللهِ نورِ النّورِ، بِسمِ اللهِ نورٌ عَلَی نور، بِسمِ اللهِ الَّذی هُوَ مُدبِّرُ الأُمور، بِسمِ اللهِ الَّذی خَلَقَ النّورَ مِنَ النّور، الحَمدُ لِلّهِ الَّذی خَلَقَ النّورَ مِنَ النّورِ، و أنزَلَ النّورَ عَلَی الطّورِ، فی کِتابٍ مَسطورٍ، فی رَقٍّ مَنشورٍ، بِقَدَرٍ مَقدورٍ، عَلَی نَبیٍّ مَحبورٍ، الحَمدُ لِلّه الَّذی هُوَ بِالعِزِّ مَذکورٌ، و بالفَخرِ مَشهورٌ، و عَلَی السَّرّاءِ و الضّرّاءِ مَشکورٌ، و صلّی اللهُ عَلَی سیِّدِنا محمّدٍ و آلِه الطّاهِرین1

  • و این دعا در صفحه ٧ از مهج الدعوات مذکور است.

  • [دعایی برای روشنی چشم]

  • در منتهی الآمال، طبع رحلی اسلامیّه، جلد ١، صفحه ٩٩، گوید:

  • «شیخ ما در مستدرک فرموده که بعض معاصرین ما از اهل سنّت در کتاب خلاصة الکلام فی اُمراء البلد الحرام این دعا را از بعض عارفین نقل کرده:

  • ”أللهُمَّ ربَّ الکَعبةِ و بانیها و فاطمةَ و أبیها و بَعلِها و بَنیها نَوِّرْ بَصَری و بَصِیرَتِی و سِرّی و سَریرَتی“

  • و به تحقیق که به تجربه رسیده این دعا برای روشنی چشم؛ و هر که بخواند این دعا را در وقت سرمه کشیدن، حق تعالی نورانی کند چشم او را.»2و3

    1. ـ الدّعوات، قطب الدّین الرّاوندی، ص ٢٠٨؛ بحارالأنوار، ج ٨٣، ص ٣٢٣؛ منتهی الآمال، ج ١، ص ٣٣١.
    2. ـ مستدرک الوسائل، ج ١، ص ٤٤٦.
    3. ـ جنگ ٦، ص ٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

121
  • [مناجاتی از بایزید بسطامی]

  • «بارخدایا! تا کی میان من و تو، منی و توئی بود؟! منی از میان بردار تا منیّت من به تو باشد، تا من هیچ نباشم.

  • الهی! تا با توام بیشتر از همه‌ام، و تا با خودم، کمتر از همه‌ام. 

  • الهی! مرا فقر و فاقه به تو رسانید و لطف تو آن را زایل نگردانید. 

  • خدایا! مرا زاهدی نمی‌باید و قرّائی نمی‌باید و عالمی نمی‌باید؛ اگر مرا از اهل چیزی خواهی گردانید، از اهل شمّه‌ای از اسرار خود گردان و به درجۀ دوستان خود برسان. 

  • الهی! ناز به تو کنم و از تو به تو رسم. 

  • الهی! چه نیکوست واقعاتِ الهام تو بر خطرات دلها، و چه شیرین است روش اِفهام تو در راه غیب‌ها، و چه عظیم است حالتی که خلق کشف نتوانند کرد و زبانْ وصفِ آن نداند و این قصّه بر نیاید. 

  • الهی! عجب نیست از آنکه من تو را دوست دارم و من بندۀ عاجز و ضعیف و محتاج، عجب آنکه تو مرا دوست داری و تو خداوند و پادشاه و مستغنی!

  • الهی که می‌ترسم اکنون و به تو چنین شادم، چگونه شادمان نباشم اگر ایمن گردم.»1و2

  • [دستور العملی برای پیدا کردن راه و عمل به وظیفه]

  • حضرت آقای حاج سیّد هادی روحانی فرمودند:

  • «به حضرت آیة الله حاج شیخ محمّد کوهستانی ـ رضوان الله علیه ـ عرض

    1. ـ تذکرة الاولیاء، طبع انتشارات صفی علیشاه، ص ١٧٩، تحت عنوان «مناجات بایزید».
    2. ـ‌ جنگ ٦، ص ٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

122
  • کردم که برای پیدا نمودن راه و عمل به وظیفه چه عملی انجام دهم؟

  • آن حضرت فرمودند: من عمل خاصّی در نظر ندارم و از جوانی خودم همۀ ادعیه را به قصد رجاء می‌خوانده‌ام، لیکن خواندن سورۀ «القارعه» در نمازها خوب است و دعای توسّل به حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام که در جنّات الخلود مذکور است خوب است.»ـ انتهی.

  • أقول: آن دعا این است: «أللهُمَّ إنّی أسَألک بِحَقِّ وَلیِّکَ موسَی بنِ جعفرٍ إلّا عافَیتَنی فی جَمیعِ جَوارِحی ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَنَ، و دَفَعتَ عَنّی جَمیعَ الآلامِ و الأسقامِ، یا جَوادُ یا کریمُ یا أرحَمَ الرّاحِمین.»1

  • صلوات خواجه نصیر الدّین طوسی

  • صلوات خواجه نصیر در مهمّات و گشایش کارها و رفع ملمّات بسیار مؤثّر است:

  • «أللهُمَّ صَلِّ و سَلِّمْ و زِدْ و بَارِکْ عَلَی صاحِبِ الدَّعوَةِ النَّبَوِیَّةِ، و الصَّولَةِ الحَیدَرِیّةِ و العِصمَةِ الفاطِمِیَّةِ، و الحِلمِ الحَسَنِیَّةِ، و الشَّجَاعَةِ الحُسَینِیَّةِ،‌ و العِبادَةِ‌ السَجَّادِیَّةِ، و المَآثِرِ البَاقِریّةِ، و الآثارِ الجَعفَرِیَّةِ، و العُلومِ الکاظمیَّةِ، و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّةِ، و الجودِ التَّقَوِیَّةِ، و النَّقاوَةِ النَّقَوِیَّةِ، و الهَیبَةِ العَسکَرِیَّةِ، و الغَیبَةِ الإلهِیَّةِ؛ اللهُمَّ عَجِّل فَرَجَهُ و سَهِّل مَخرَجَهُ و اجْعَلنَا مِن شِیعَتِهِ و أعوَانِهِ و أنصَارِهِ.»2

  • راجع به استحباب احیاء در چهار شب سال

  • در مراقبات السّنة، صفحه ٢٣٨ فرموده است:

    1. ـ همان مصدر، ص ١١١.
    2. ـ جنگ ١٣، ص ١٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

123
  • «رُوِی عنِ الصّادقِ عن آبائِه علیهم السّلام: أنَّ علیًّا علیه السّلام کان یُعجِبُه أن یُفَرِّغَ [الرّجلُ] نفسَه أربعَ لیالٍ فی السَّنةِ، و هی أوّلُ لیلةٍ مِن رَجبٍ و لیلةُ النصفِ من شعبانَ و لیلةُ الفطر و لیلةُ الأضحَی.»1

  • و در جلد ٢٠از بحارالأنوار، طبع کمپانی، صفحه ١٠٩ از قرب الإسناد، از بزاز، از أبی‌البخْتری، از حضرت صادق علیه السّلام، از پدرش، از أمیرالمؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که:

  • «کانَ یُعجِبُه أن یُفَرِّغَ الرجّلُ أربعَ لیالٍ من السِّنَة: أوّلَ لیلةٍ مِن رَجَبٍ و لَیلةَ النَّحرِ و لَیلةَ الفِطرِ و لَیلةَ النّصفِ من شعبان2و3

  • صلواتی از محیی ‎الدّین عربی (ره)

  • «أللهُمَّ أفِضْ صِلَةَ صَلَوَاتِکَ و سَلامَةَ تَسلِیمَاتِکَ عَلَی أَوَّلِ التَّعَیُّناتِ المُفَاضَةِ مِنَ العِمَاءِ الرَّبَّانِیِّ و آخِرِ التَّنَزُّلاتِ المُضَافَةِ إلَی النَّوعِ الإنسانِیِّ، المُهَاجِرِ مِن مَکَّةَ، کانَ اللهُ و لَم یَکُنْ مَعَهُ شَیءٌ ثَانِی، إلَی المَدِینَةِ، و هُوَ الآنَ عَلَی مَا کانَ.

  • مُحصِی عَوالِمِ الحَضَراتِ الخَمسِ فِی وُجودِهِ، ﴿وَكُلَّ شَيۡءٍ أَحۡصَيۡنَٰهُ فِيٓ إِمَامٖ مُّبِينٖ﴾.4

  • رَاحِمُ سَائِلِ اسْتِعدَادَاتِهَا بِنَدَی جودِهِ، ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ﴾.5

    1. ـ إقبال الأعمال، ج ٢، ص ١٨٩؛ مصباح المتهجّد، ص ٧٩٨.
    2. ـ قرب الإسناد، ص ٥٤؛ مصباح المتهجّد، ص ٦٤٨؛ بحارالأنوار؛ ج ٨٨، ص ١٢٨.
    3. ـ جنگ ٦، ص ١٥٨.
    4. ـ سوره یس (٣٦) ذیل آیه ١٢.
    5. ـ سوره الأنبیاء (٢١) آیه ١٠٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

124
  • سِرُّ الهُوِیَّةِ الَّتِی هِیَ فِی کُلِّ شَیءٍ سَارِیَةٌ و عَن کُلِّ شَیءٍ مُجَرَّدةٌ.

  • کَلِمَةُ الإسمِ الأعظَمِ الجَامِعِ بَینَ العُبودِیَّةِ و الرُّبوبِیَّةِ.

  • نُقطَةُ الوَحدَةِ بَین قَوسَیِ الأحدِیَّةِ و الوَاحِدِیَّةِ.»1

  • صلوات معروفه محیی ‌الدّین عربی (ره)

  • بِسمِ ‌اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ

  • «الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمِینَ حَمدًا أزَلِیًّا بِأبَدِیَّتِهِ، و أبَدِیًّا بِأزَلِیَّتِهِ، سَرمَدًا بِإطلاقِهِ، مُتَجَلِّیًا مَرَایا آفَاقِهِ، حَمدَ الحَامِدِینَ دَهرَ الدَّاهِرِینَ.

  • صَلَوَاتُ اللهِ و مَلائِکَتِهِ و حَمَلَةِ عَرشِهِ و جَمِیعِ خَلقِهِ مِن أَرضِهِ و سَمَائِهِ عَلَی سِیِّدِنَا و نَبِیِّنَا أصلِ الوُجودِ و عَینِ الشَّاهِدِ و المَشهودِ، أَوَّلِ الأَوَائِلِ و أدَلِّ الدَلائِلِ و مَبدَإِ الأنوَارِ الأزَلِیِّ و مُنتَهَی العُروجِ الکَمَالِی، غَایَةِ الغَایَاتِ، المُتَعَیَّنِ بِالنَّشَئَاتِ، أبِ الأکوانِ بِفَاعِلِیَّتِهِ و أُمِّ الإمکانِ بِقَابِلِیَّتِه، المَثَلِ الأعلَی الإلـٰهِیِّ، هَیولیٰ العَوَالِمِ الغَیرِ المُتَنَاهِی، رُوحِ الأروَاحِ و نورِ الأشبَاحِ، خَالِقِ إصبَاحِ الغَیبِ، رَافِعِ ظُلمَةِ الرَّیبِ، مَحتَدِ التِّسعَةِ و التِّسعِینَ، رَحمَةً لِلعَالَمِینَ، سَیِّدِنَا فِی الوُجودِ، صَاحِبِ لِواءِ الحَمدِ و المَقَامِ المَحمودِ، المُبَرقَعِ بِالعِمَاءِ، حَبِیبِ ‎اللهِ، محمّدٍ المُصطَفَی، صَلَّی ‎اللهُ عَلَیهِ (و آلِهِ) و سَلَّمَ.

  • و عَلَی سِرِّ الأَسرَارِ و مَشرِقِ الأَنوَارِ، المُهَندِسِ فِی الغُیوبِ اللّاهوتِیَّةِ، السَّیَّاحِ فِی الفَیَافِی الجَبَروتِیَّةِ، المُصَوِّرِ لِلهَیولیٰ المَلَکوتِیَّةِ، الوَالِی لِلوِلایَةِ النَاسوتِیَّةِ، أُنموذَجِ

    1. ـ امام شناسی، ج ١٦، ص ٢٤١، تعلیقه: «جزو مجموعه‌ای از صلوات خاصّۀ محیی الدّین غیر از صلوات مشهوره. اصل مجموعه در کتاب بسیار کوچک بغلی با خطّی در أعلاترین درجه از حسن نستعلیق نزد حقیر موجود می‌باشد.»

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

125
  • الوَاقِعِ، و شَخصِ الإطلاقِ المُنطَبِعِ فِی مَرَایَا الأَنفُسِ و الآفَاقِ، سِرِّ الأنبِیَاءِ و المُرسَلِینَ، سَیِّدِ الأَوصِیَاءِ و الصِّدِّیقِینَ، صورَةِ الأَمَانَةِ الإلـٰهِیَّةِ، مَادَّةِ العُلومِ الغَیرِ المُتَنَاهِیَةِ، الظَّاهِرِ بِالبُرهَانِ، البَاطِنِ بِالقُدرَةِ و الشَّأنِ، بَسمَلَةِ کِتَابِ المَوجودِ، فَاتِحَةِ مُصحَفِ الوُجودِ، حَقِیقَةِ النُقطَةِ البَائِیَّةِ، المُتَحَقِّقِ بِالمَرَاتِبِ الإنسَانِیَّةِ، حَیدَرِ آجَامِ الإبدَاعِ، الکَرَّارِ فِی مَعَارِکِ الإختِرَاعِ، السِّرِّ الجَلِیِّ و النَّجمِ الثَّاقِبِ، عَلِیِّ بنِ أبی‌طالب، عَلَیهِ الصَّلَاةُ و السَّلامُ.

  • و عَلَی الجَوهَرَةِ القُدسِیَّةِ فِی تَعَیُّنِ الإنسِیَّهِ، صورَةِ النَّفسِ الکُلِّیَّةِ، جَوَادِ العَالَمِ العَقلِیَّةِ، بَضعَةِ الحَقِیقَةِ النَّبَوِیَّةِ، مَطلَعِ الأَنوَارِ العَلَوِیَّةِ، عَینِ عُیونِ الأَسرَارِ الفَاطِمِیَّةِ، النَّاجِیَةِ المُنجِیَةِ لِمُحِبِّیهَا عَنِ النَّارِ، ثَمَرةِ شَجَرَةِ الیَقِینِ، سَیِّدَةِ نِسَآءِ العالَمِینَ، المَعروفَةِ بِالقَدرِ، المَجهولَةِ بِالقَبرِ، قُرَّةِ عَینِ الرَّسولِ، الزَّهرَاءِ البَتولِ، عَلَیهَا ‎الصَّلاةُ و السَّلامُ.

  • و عَلَی الثَّانِی مِن شُروطِ لا إلَهَ إلّا اللهُ، رَیحَانَةِ محمّدٍ رَسولِ ‌اللهِ، رَابِعِ الخَمسَةِ العَبَائِیَّةِ، عَارِفِ الأَسرَارِ العِمَائِیَّةِ،‌ مَوضِعِ سِرِّ الرَّسولِ، حَاوِی کُلِّیَّاتِ الأُصولِ، حافِظِ ‌الدِّینِ، و عَیبَةِ العِلمِ، و مَعدَنِ الفَضَائِلِ، و بَابِ السِّلمِ، و کَهفِ المَعَارِفِ، و عَینِ الشُّهودِ، رُوحِ المَرَاتِبِ و قَلبِ الوُجودِ، فِهرِسِ العُلومِ اللَّدُنِّی، لُؤْلُؤِ صَدَفِ أنتَ مِنِّی، النّورِ اللّامِعِ مِن شَجَرَةِ الأَیمَنِ، جَامِعِ الکَمَالَینِ، أبِی‌محمّدٍ الحَسَنِ، عَلَیهِ الصَّلَاةُ و السَّلامُ.

  • و عَلَی المُتَوَحِّدِ بِالهِمَّةِ العُلیَا، المُتَوَسِّدِ بِالشُّهودِ و الرِّضَا، مَرکَزِ عَالَمِ الوُجودِ، سِرِّ الوَاجِدِ و المَوجودِ، شَخصِ العِرفَانِ، عَینِ العَیَانِ، نورِ الله و سِرِّهِ الأَتَمِّ، المُتَحَقِّقِ بِالکَمَالِ الأَعظَمِ، نُقطَةِ دَائِرَةِ الأَزَلِ و الأَبَدِ، المُتَشَخِّصِ بِأَلِفِ الأَحَدِ، فَاتِحَةِ کِتَابِ الشَّهاَدَةِ، وَالِی وِلایَةِ السِّیَادَةِ الأحَدِیَّةِ، الجَمعِ الوُجودِیّ، الحَقِیقَةِ الکُلِّیَّةِ الشُهودِیّ، کَهفِ الإمَامَةِ، صَاحِبِ العَلامَةِ، کَفِیلِ الدِّینِ، الوَارِثِ لِخُصوصِیَّاتِ سَیِّدِ المُرسَلِینَ،

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

126
  • الخَارِجِ عَن مُحیطِ الأینِ و الوُجود، إنسانِ العَینِ، لُغَزِ الإنشَاءِ، مَضمونِ الإبدَاعِ، مُذَوِّقِ الأذوَاقِ و مُشَوِّقِ الأَشوَاقِ، مَطلَبِ المُحِبِّینَ و مَقصَدِ العُشَّاقِ، المُقَدَّسِ عَن کُلِّ الشَّینِ، أبِی‌عَبدِاللهِ الحُسَینِ صَلَوَاتُ اللهِ و سَلامُهُ عَلَیهِ.

  • و عَلَی آدَمِ أهلِ ‎البَیتِ، المُنَزَّهِ عَن کَیتَ و مَا کَیتَ، رُوحِ جَسَدِ الإمَامَةِ، شَمسِ الشَّهَامَةِ، مَضمونِ کِتَابِ الإبدَاعِ، حَلِّ تَعمِیَةِ الإختِرَاعِ، سِرِّ اللهِ فِی الوُجودِ، إنسَانِ عَینِ الشُّهودِ، خَازِنِ کُنوزِ الغَیبِ، مَطلَعِ نورِ الإیمَانِ، کَاشِفِ مَستورِ العِرفَانِ، الحُجَّةِ القَاطِعَةِ، و الدُّرَّةِ اللّامِعَةِ، ثَمَرَةِ شَجَرَةِ‌ طوبیٰ القُدسِیَّةِ، أزَلِ الغَیبِ و أبَدِ الشَّهَادَةِ، السِرِّ الکُلِّ فِی سِرِّ العِبَادَةِ، وَتَدِ الأَوتَادِ و زَینِ العُبَّادِ، إمَامَ العَالَمِینَ و مَجمَعِ البَحرَینِ، زَینِ‎العَابِدِینَ عَلِیّ بِن الحُسَینِ علیه السّلام.

  • و عَلَی بَاقِرِ العُلومِ، شَخصِ العِلمِ و المَعلومِ، نَاطِقَةِ الوُجودِ، ضَرغَامِ آجَامِ المَعَارِفِ، المُنکَشِفِ لِکُلِّ کَاشِفٍ، الحَیَاة السَّارِیَةِ فِی المَجَارِی، النّورِ المُنبَسِطِ عَلَی الدَّرَارِی، حَافِظِ مَعَارِجِ الیَقِینِ، وَارِثِ عُلومِ المُرسَلِینَ، حَقِیقَةِ الحَقَائِقِ الظُّهورِیَّةِ، دَقِیقَةِ الدَّقَائِقِ النّورِیَّةِ، الفُلکِ الجارِیَّةِ فِی اللُّجَجِ الغَامِرَةِ، المُحِیطِ عِلمُهُ بِالزُّبُرِ الغَابِرَةِ، النَّبَإِ العَظِیمِ و الصِّرَاطِ المُستَقیمِ، المُستَنَدِ لِکُلِّ وَلِیٍّ، مُحَمَّد بنِ عَلِیٍّ علیه ‌السّلام.

  • و عَلَی أُستَادِ العَالَمِ و سَنَدِ الوُجودِ، مُرتَقَی المَعَارِجِ و مُنتَهَی الصُّعودِ، البَحرِ المَوَّاجِ الأزَلِیِّ و السِّرَاجِ الوَهَّاجِ الأَبَدِیّ، نَاقِدِ خَزَائِنِ المَعَارِفِ و العُلومِ، مَحتِدِ العُقولِ و نَهَایَةِ الفُهومِ، عَالِمِ الأسمَاءِ، دَلِیلِ طُرُقِ السَّمَاءِ، الکَونِ الجَامِعِ الحَقِیقِیِّ و العُروَةِ الوُثقَی الوَثِیقِیِّ، بَرزَخِ البَرازِخِ و جَامِعِ الأَضدَادِ، نورِ اللهِ بِالهِدَایَةِ و الإرشَادِ، المُستَمِعِ القُرآنِ مِن قَائِلِهِ، الکَاشِفِ لأسرَارِهِ و مَسَائِلِهِ، مَطلَعِ الشَّمسِ الأبَدِ، جَعفَرِ بنِ محمّدٍ، عَلَیهِ صَلَوَاتُ اللهِ المَلَکِ الأحَدِ.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

127
  • و عَلَی شَجَرَةِ الطّورِ، و الکِتابِ المَسطورِ، و البَیتِ المَعمورِ، و السِّرِ المَستورِ، و آیَةِ النّورِ، کَلِیمِ أَیمَنِ الإمَامَةِ، مَنشَإِ الشَّرَفِ و الکَرَامَةِ، نورِ مِصبَاحِ الأروَاحِ، جَلاءِ زُجَاجَةِ الأشبَاحِ، مَاءِ التَّخمِیرِ الأربَعِینَ، غَایَةِ مِعرَاجِ الیَقِینِ، إکسِیرِ فِلزَّاتِ العُرَفَاءِ، مِعیَارِ نُقودِ الأصفِیَاءِ، مَرکَزِ الأئمَّةِ العَلَوِیَّةِ، مِحوَرِ الفَلَکِ المُصطَفَوِیَّةِ، الآمِرِ لِلصُّوَرِ و الأشکَالِ بِقَبولِ الإصطِبَارِ و الانتِقَالِ، النّورِ الأنوَرِ، موسَی بنِ جَعفَرٍ، عَلَیهِ صَلوَاتُ العَلِیِّ الأکبَرِ.

  • و عَلَی سِرِّ الإلَهِیِّ و الرَّائِی لِلحَقائِقِ کَمَا هِیَ، النّورِ اللّاهوتِیّ و الإنسَانِ الجَبَروتِیّ، و الأصلِ المَلَکوتِیّ و العَالَمِ النّاسوتِیّ، مِصداقِ العِلمِ المُطلَقِ و الشَّاهِدِ الغَیبِی المُحَقَّقِ، رُوحِ الأَرواحِ، حَیَاة الأَشبَاحِ، هِندِسَةِ المَوجودِ، السَّیَّارِ فِی نَشأةِ الوُجودِ، کَهفِ النُّفوسِ القُدسِیَّةِ، غَوثِ الأقطابِ الإنسِیَّةِ، الحُجَّةِ القَاطِعَةِ الرَّبَّانِیَّةِ، مُحَقِّقِ الحَقائِقِ الإمکَانِیَّةِ، أزَلِ الأبَدِیَّاتِ و أبَدِ الأزَلِیَّاتِ، الکَنزِ الغَیبِیّ و الکِتَابِ اللّارَیبِی، قُرآنِ المُجمَلاتِ الأحَدِیَّةِ، فُرقَانِ المُفَصَّلاتِ الواحِدِیَّةِ، أُمِّ الوَرَی، بَدرِ الدُّجَی، عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضَا، عَلَیهِ و عَلَی آبَائِهِ الصَّلاةُ و السَّلامُ.

  • و عَلَی بَابِ ‎اللهِ المَفتوحِ و کِتَابِهِ المَشروحِ، مَاهِیَّةِ‌ المَاهِیَّاتِ، مُطلَقِ المُقَیَّدَاتِ، سِرِّ السِّرِّیَّاتِ المَوجودِ و ظِلِّ ‎اللهِ المَمدودِ، المُنطَب‍ِ‍عِ فِی مِرآتِ العِرفَانِ، المُنقَطِعِ مِن نَیلِهِ حَبلُ الوِجدَانِ، غَوَّاصِ بَحرِ القِدَمِ، مَهبِطِ الفَضلِ و الکَرَمِ، حَامِلِ سِرِّ الرَّسولِ، مُهَندِسِ الأروَاحِ و العُقولِ، أدِیبِ مَعلَمَةِ‌ الأسمَاءِ‌ و الشُّئونِ، قَهرَمَانِ الکَافِ و النّونِ، غَایَةِ الظُّهورِ و الإیجَادِ، محمّدِ بنِ عَلِیٍّ الجَوَادِ، عَلَیهِ الصَّلاةُ و السَّلامُ.

  • و عَلَی الدَّاعِی إلَی الحَقِّ أمِینِ ‎اللهِ عَلَی الخَلقِ، لِسانِ الصِّدقِ، بَابِ السِّلمِ، أصلِ المَعَارِفِ و عَینِ مَنبَتِ العِلمِ، مُنجِی أربَابِ المُعَاداتِ، مُنقِذِ أصحَابِ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

128
  • الضَّلالاتِ و البِدَعَاتِ، عَینِ الإبدَاعِ، أُنموذَجِ أَصلِ الإختِرَاعِ، مُهجَةِ ‌الکَونَینِ و مَحجَّة‌ِ الثَّقَلَینِ، مِفتَاحِ الخَزَائِنِ الوُجوبِ، حَافِظِ مَکَامِنِ الغُیوبِ، طَیَّارِ جَوِّ الأزَلِ و الأبَدِ، عَلِیِّ بنِ محمّدٍ، صَلَوَاتُ ‎اللهِ عَلَیهِ.

  • و عَلَی البَحرِ الزَّاخِرِ، زَینِ المَفَاخِرِ، الشَّاهِدِ لأربَابِ الشُّهودِ، الحُجَّةِ عَلَی ذَوِی الجُحودِ، مُعَرِّفِ حُدودِ حَقَائِقِ الرَّبَّانِیَّةِ، مُنَوِّعِ أَجنَاسِ العَالَمِ السُّبحَانِیَّةِ، عَنقَاءِ قَافِ القِدَمِ العَالِی عَن مَرقَاةِ الهِمَمِ، وِعَاءِ الأَمَانَةِ، مُحِیطِ الإمَامَةِ، مَطلَعِ الأَنوَارِ المُصطَفَویِّ، الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ العَسکَرِیِ، عَلَیهِ صَلَوَاتُ اللهِ المَلِکِ الأکبَرِ.

  • و عَلَی سِرِّ الأَسرَارِ العَلِیَّةِ و خَفِیِّ الأروَاحِ القُدسِیَّةِ، مِعرَاجِ العُقولِ، مَوصِلِ الأُصولِ، قُطبِ رِحَی الوُجودِ، مَرکَزِ دَائِرَةِ الشُّهودِ، کَمَالِ النَّشأةِ و مَنشَإِ الکَمَالِ، جَمَالِ الجَمِیعِ و مَجمَعِ الجَمَالِ، الوُجودِ المَعلومِ و العِلمِ الوُجودِ، المَائِلِ نَحوَهُ، الثَّابِتُ فِی الوَلوُد، المَحاذِی لِلمِرآتِ المُصطَفَوِیَّةِ، المُتَحَقِّقِ بِالأسرَارِ المُرتَضَوِیَّةِ، المُتَرَشِّحِ بِالأنوَارِ الإلَهِیَّةِ، المُرَبِّی بِالأَستَارِ الرُّبوبِیَّةِ، فَیَّاضِ الحَقَائِقِ بِوُجودِهِ، قَسَّامِ الدَّقَائِقِ بِشُهودِهِ، الإسمِ الأعظَمِ الإلهِٰیِّ، الحَاوِی لِلنَّشَئاتِ الغَیرِ المُتَنَاهِی، غَوَّاصِ الیَمِّ الرَّحمَانِیَّةِ، مُسلِکِ الآلاءِ الرَّحِیمِیَّةِ، طورِ تَجَلِّی اللّاهوتِیِّةِ، نَارِ شَجَرَةِ النَّاسوتِیَّةِ، نَاموسِ اللهِ الأکبَرِ، غَایَةِ البَشَرِ، أبی‌الوَقتِ، مَولَی الزَّمَانِ الَّذِی هُوَ لِلحَقِّ أمَانٌ، نَاظِمِ مَنَاظِمِ السِّرِّ و العَلَنِ، أبِی‌القَاسِمِ محمّدِ بنِ الحَسَنِ، عَلَیهِ الصَلَاةُ و السَّلامُ.»1و2

    1. ـ این صلوات محیی الدّین با مجموعه‎ای از رساله‎های مختصر دیگر، در آخر کتاب تمهید القواعد ابن ترکه به طبع سنگی طبع شده است؛ و مرحوم ملا صالح خلخالی آن را شرح [نموده] و در [کتابی] به قطع جیبی طبع سنگی شده و به نام مناقب محیی الدّین معروف است.
    2. ـ جنگ ١٣، ص ١٠الی ١٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

129
  • [دعا هنگام عزم بر سفر و دفع مرض و رفع گرفتاری]

  • آقای حاج میرزا محمّدرضا مجاهد، (خاله‌زادۀ پدر حقیر، که زوجه ایشان نوۀ مرحوم آیة ‌الحق و سند العرفان، آخوند مولی حسینقلی همدانی ـ أعلی ‌الله درجته ـ می‌باشد) از مرحوم حاج شیخ محمّد همدانی (نوه مرحوم آخوند)، از زبان خود مرحوم آخوند نقل کردند که:

  • در هنگام عزم بر سفر و دفع مرض و یا گرفتاری دیگری هفت بار بگوید:

  • ”یا حافظًا لا یَنسَی، یا مَن نِعَمُهُ لا تُحصَی، أنتَ قُلتَ و قَولُکَ الحَقُّ: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾ “.1

  • مرحوم حاج شیخ محمّد همدانی فرزند مرحوم آقا شیخ علی و ایشان فرزند آخوند هستند، و اهل ‌بیت آقای مجاهد (مخدّره ... همدانی)، بنت آقای شیخ علی هستند.2

  • دعای حضرت سجّاد علیه ‌السّلام «و حُبّی لک شَفیعی إلیک»

  • حضرت سجّاد علیه ‌السّلام در دعای ابوحمزه ثمالی به درگاه حضرت رب العزّة عرضه می‌دارد:

  • «مَعرِفَتِی یا مَولایَ دَلِیلِی عَلَیکَ، و حُبِّی لَکَ شَفِیعِی إلَیکَ، و أنا واثِقٌ مِن دَلِیلِی بِدَلالَتِکَ و ساکِنٌ مِن شَفِیعِی إلیٰ شَفاعَتِکَ.»3 (مفاتیح الجنان، صفحه ١٨٧)

  • و ایضاً در آخر دعا عرضه می‌دارد:

  • «أللهُمَّ إنِّی أَسأَلُکَ إیمانًا تُباشِرُ بِهِ قَلبِی، و یَقِینًا حَتَّی أعلَمَ أنَّهُ لَن یُصِیبَنِی إلّا ما

    1. ـ سوره الحجر (١٥) آیه ٩.
    2. ـ‌ جنگ ١٣، ص ٥٤.
    3. ـ إقبال الأعمال، ج ١، ص ١٥٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

130
  • کَتَبتَ لِی، و رَضِّنِی مِنَ العَیشِ بِما قَسَمتَ لِی یا أرحَمَ الرّاحِمِینَ.»1 (مفاتیح الجنان، صفحه ١٩٨)2

  • [تسبیحات روزمرّه]

  • شخصی می‌فرمود: در مفاتیح ‌الجنان وارد است که در هر روز، در اوّل روز و آخر روز، سه مرتبه این تسبیح خوانده شود:

  • «سُبحَانَ اللهِ مِلءَ المِیزَانِ، و مُنتَهَی الحِلمِ، و مَبلَغَ الرِّضَا، و زِنَةَ العَرشِ.3»4

  • [حرزی که به خطّ أمیرالمؤمنین علیه السّلام مرقوم شده است]

  • در روی کاغذی خطّی دیدم که چنین نوشته بود:

    1. ـ همان مصدر، ص ١٧٥.
    2. ـ ‌جنگ ١٣، ص ٨٩.
    3. ـ المجتنی من دعاء المجتبی، ص ٣٨؛ بحارالأنوار ج ٨٣، ص ١٦١؛ و در الباقیات الصالحات (حاشیه مفاتیح الجنان)، بخش ذکر تسبیحات مختصّه به نماز صبح این چنین آمده است:
      «در بلد الأمین از حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله فرمود: هر که خواهد خدا در أجل او تأخیر کند و او را بر دشمنان یاری دهد و از مرگ‌های بد او را نگاه دارد باید که هر بامداد و پسین بر این دعا مداومت نماید؛ سه مرتبه بگوید: ”سُبحانَ الله مِلءَ المیزانِ و مُنتَهی العِلمِ و مَبلَغَ الرِّضا و زِنَةَ العرشِ و سَعَة الکُرسیِّ“ و سه مرتبه بگوید: ”الحمدُ لِلَّه مِلءَ المیزان و مُنتَهی العِلمِ و مَبلَغَ الرِّضا و زِنَةَ العرشِ و سَعَة الکُرسیِّ“ و سه مرتبه بگوید: ”لاإله إلّا اللهُ ملءَ المیزان و مُنتَهی العِلمِ و مَبلَغَ الرِّضا و زِنَةَ العرشِ و سَعَة الکُرسیِّ“ و سه مرتبه بگوید: ”اللهُ اکبرُ ملءَ المیزان و مُنتَهی العِلمِ و مَبلَغَ الرِّضا و زِنَةَ العرشِ و سَعَة الکُرسیِّ.“»*
      *ـ البلد الأمین، ص ٥١. 
    4. ـ جنگ ٥، ص ١٠١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

131
  • «به خط مولا أمیرالمؤمنین علیه السّلام مرقوم رفته که: [این] دعا مشتمل بر اسم اعظم است. به برکت این دعا در پناه حقّ متعال مصون است از هر بلا و شرّی؛ و آن دعا این است:

  • ”بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ؛ تَحَصَّنتُ بِالمَلِکِ الحَیِّ الَّذِی لا یَموتُ، و اعتَصَمتُ بِذِی العِزَّةِ و العَدلِ و الجَبَروتِ، و استَعَنتُ بِذِی العَظَمَةِ و القُدرَةِ و المَلَکوتِ مِن کُلِّ ما أَخافُهُ و أَحذُرُهُ.“»1و2

  • [باید طلب عافیت کرد نه طلب خیر مطلق]

  • و در دعای ثالث و عشرون صحیفه که دعای عافیت است، وارد است که:

  • «[أللهُمَّ صَلِّ عَلَی محمّدٍ و آلِهِ]، و أَلبِسنِی عَافِیَتَکَ، و جَلِّلنِی عَافِیَتَکَ، و حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ، و أکرِمنِی بِعَافِیَتِکَ، و أغنِنِی بِعَافِیَتِکَ، و تَصَدَّق عَلَیَّ بِعَافِیَتِکَ، و هَب لِی عَافِیَتَکَ، و أَفرِشنِی عَافِیَتَکَ، و أَصلِحْ لِی عَافِیَتَکَ، و لا تُفَرِّق بَینِی و بَینَ عَافِیَتِکَ فِی الدُّنیَا و الآخِرَةِ؛ اللهُمَّ صَلِّ عَلَی محمّدٍ و آلِهِ، و عَافِنِی عَافِیَةً کافِیَةً شَافِیَةً عَالِیَةً نَامِیَةً، عَافِیَةً تُوَلِّدُ فی بَدَنِی العَافِیَةَ، عَافِیَةَ الدُّنیَا و الآخِرَةِ؛ و امْنُن عَلَیَّ بِالصِّحَّةِ و الأَمنِ و السَّلامَةِ فی دِینِی و بَدَنِی، و البَصِیرَةِ فی قَلبِی، و النَّفَاذِ فی أُمورِی، و الخَشیَةِ لَکَ، و الخَوفِ مِنکَ، و القُوّةِ عَلَی ما أمَرتَنِی بِهِ مِن طَاعَتِکَ، و الإجتِنَابِ لِما نَهَیتَنِی عَنهُ مِن مَعصِیَتِکَ.» ـ الدعاء.3

    1. ـ از ادعیه صحیفۀ ثانیۀ علویّه، طبع سنگی، ص ٧٥: «و کان من دعائه علیه السّلام عند کلِّ نازلة أو شدّةٍ»؛ روح مجرد، ص ٢١.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٥٩.
    3. ـ الصحیفة السجادیة الکاملة، ص ١١٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

132
  • و شعرانی در تعلیقۀ صفحه ٨٦ تا ٨٨ مطالب مفیدی بیان داشته است در اینکه انسان باید پیوسته طلب عافیت کند، نه خیر مطلق را؛ زیرا چه بسا خیر هست و عافیت نیست.

  • [لک یا إلهی وحدانیّةُ العددِ، و ملکةُ القُدرةِ الصَّمد]

  • و در ضمن دعای الثامن و العشرون از صحیفه وارد است که:

  • «لَکَ یَا إلَهِی وحدَانِیَّةُ العَدَدِ، و مَلَکَةُ القُدرَةِ الصَّمَد.»1

  • [دلالت جملۀ «ضَلَّت فیکَ الصِّفاتُ» بر فنای صفات و أسماء در ذات اقدس او]

  • در صحیفه در ضمن دعای الثانی و الثلاثون: «أللهُمَّ یَا ذَا المُلکِ المُتَأبَّدِ بِالخُلود» وارد است که: «ضَلَّت فِیکَ الصِّفَاتُ، و تَفَسَّخَت دونَکَ النُّعوتُ، و حَارَت فی کِبرِیَائِکَ لَطَائِفُ الأوهامِ.»2

  • جملۀ «ضَلَّت فِیکَ الصِّفَاتُ» دلالت بر فنای صفات و أسماء در ذات اقدس او دارد.

  • [و ألهِمنا الإنقیادَ لِما أورَدتَ علینا مِن مشیّتک]

  • در صحیفه در ضمن دعای استخاره که دعای سی و سوّم است وارد است که:

  • «و ألهِمنَا الإنقِیَادَ لِما أَورَدتَ عَلَینَا مِن مَشِیَّتِکَ، حَتَّی لا نُحِبَّ تَأخِیرَ ما عَجَّلتَ

    1. ـ همان مصدر، ص ١٥٢.
    2. ـ همان مصدر، ص ١٦٦ و ١٦٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

133
  • و لا تَعجِیلَ ما أخَّرتَ، و لا نَکرَهَ ما أحبَبتَ و لا نَتَخَیَّرَ ما کَرِهتَ‌.»1 ـ الدعاء.2

  • [ما علِمتَ الحیاة‌َ خیرًا لی فأحیِنی و تَوفَّنی إذا علِمتَ الوفاة‌َ خیرًا لی]

  • در مفاتیح الجنان صفحه ٣٥١ و ٣٥٢؛ در کتاب الباقیات الصالحات [فصل چهارم: در ذکر بعض دعاهای وارده پیش از نماز و بعد از نماز] وارد است که حضرت امام محمّد تقی علیه السّلام فرمود:

  • چون حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله فارغ می‌شد از نماز، می‌گفت: «أللهُمَّ اغْفِرْ لِی ما قَدَّمتُ و ما أخَّرتُ، و ما أَسرَرتُ و ما أعلَنتُ، و إسرافِی عَلَی نَفسِی، و ما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنِّی؛ اللهُمَّ أنتَ المُقَدِّمُ و [أنتَ] المُؤَخِّرُ، لا إلَهَ إلّا أنتَ؛ بِعِلمِکَ الغَیبَ و بِقُدرَتِکَ عَلَی الخَلقِ أجمَعِینَ ما عَلِمتَ الحَیَاةَ خَیرًا لِی فَأحیِنِی، و تَوفَّنِی إذَا عَلِمتَ الوفَاةَ خَیرًا لِی.»‌3 ـ الدعاء.

  • و ما روایاتی را در این زمینه در تعلیقۀ صفحات روح مجرّد صفحه ٩٨ و در اصل آن، صفحه ٣١٣ تا ٣١٧ [و تعلیقه صفحات ٢١٥ الی ٢١٧] ذکر نموده‌ایم.4

  • [فرازی از صحیفه سجّادیه راجع به رؤیت هلال]

  • در صحیفه در ضمن [دعای] ٤٣، راجع به رؤیت هلال فرماید:

  • «سُبحَانَهُ ما أَعجَبَ ما دَبَّرَ فی أمرِکَ، و ألطَفَ ما صَنَعَ فی شَأنِکَ، جَعَلَکَ مِفتَاحَ شَهرٍ حَادِثٍ لِأمرٍ حَادِث‌.»5

    1. ـ همان مصدر، ص ١٧٨.
    2. ـ جنگ ١٤، ص ٥٨.
    3. ـ الکافی، ج ٢، ص ٥٤٨؛ من لا یحضره الفقیه ج ١، ص ٣٢٧.
    4. ـ جنگ ١٤، ص ٥٩.
    5. ـ الصحیفة السجادیة الکاملة، ص ٢١٠و ٢١١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

134
  • [فرازهائی از صحیفۀ سجادیه، راجع به افضل بودن انسان از ملائکه]

  • [١] در صحیفه در دعای الرّابع و الأربعون گفتاری است که دلالت بر أفضلیّت انسان از ملائکه دارد:

  • «و أن نَتَقَرَّبَ إلَیکَ فِیهِ (أی فی رَمَضان) مِنَ الأعمالِ الزَّاکِیَةِ بِما تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنوبِ، و تَعصِمُنَا فِیهِ مِمَّا نَستَأنِفُ مِنَ العُیوبِ، حَتَّی لا یورِدَ عَلَیکَ أحَدٌ مِن مَلائِکَتِکَ إلّا دونَ ما نورِدُ مِن أبوابِ الطَّاعَةِ لَکَ، و أنواعِ القُربَةِ إلَیکَ.»1

  • [٢] و نیز در صحیفه، در دعای الخامس و الأربعون آمده است:

  • «أللهُمَّ صَلِّ عَلَی محمّدٍ نَبِیِّنَا و آلِهِ کَما صَلَّیتَ عَلَی مَلائِکَتِکَ المُقَرَّبِینَ، و صَلِّ عَلَیهِ و آلِهِ کَما صَلَّیتَ عَلَی أنبِیَائِکَ المُرسَلِینَ، و صَلِّ عَلَیهِ و آلِهِ کَما صَلَّیتَ عَلَی عِبَادِکَ الصالِحِینَ، و أفضَلَ مِن ذَلِکَ یَا رَبَّ العَالَمِینَ؛ صَلاةً تَبلُغُنَا بَرَکَتُها، و یَنَالُنَا نَفعُها، و یُستَجَابُ لَها دُعَاؤُنَا، إنَّکَ أکرَمُ مَن رُغِبَ إلَیهِ، و أکفَی مَن تُوُکِّلَ عَلَیهِ، و أعطَی مَن سُئِلَ مِن فَضلِهِ، و أنتَ عَلَی کُلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ.»2

  • [افضلیّت پیامبر أکرم بر ملائکه مقرّب و أنبیاء مرسل]

  • و آیة الله شعرانی ـ قدّس سرّه ـ در شرح آن، در صفحه ١٥٩ و١٦٠گوید:

  • «از این سخن ‌توان دانست که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم أفضل از ملائکۀ مقرّبین و أنبیای مرسلین است؛ زیرا که اگر ملائکه أفضل بودند، درود بیش از ملائکه برای کسی که در مقام پست‌تر است جایز نباشد و خلاف حکمت بود؛ و در نظر اهل معرفت نیز مقام انسان کامل افضل است، و مذهب قاطبه اهل اسلام این

    1. ـ همان مصدر، ص ٢١٦.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٣٦ و ٢٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

135
  • است. و بر بعضی معتزله چون زمخشری که فرشتگان را افضل دانند طعن‌ها زدند؛ و الله العالم.»

  • [ترجمه و تفسیر فرازهائی از صحیفۀ سجّادیه به قلم آیة الله شعرانی (ره)]

  • [١] و در دعای السابع و الأربعون فرماید: «أنتَ الَّذِی لا تُحَدُّ فَتَکونَ مَحدودًا، و لَم تُمَثَّل فَتَکونَ مَوجودًا.»1 آیة الله شعرانی ـ قدّس سرّه ـ در شرح، در صفحه ١٦٦ این‌طور معنی کرده است: «و مجسّم نیستی که محسوس شوی!»

  • [٢] و در همین دعا، در تعلیقۀ صفحه ١٦٥ و ١٦٦، در معنای حکیم و سمیع و بصیر گوید:

  • «حکیم آن است که همه چیز را چنان‌که هست بداند و هر کار را چنان‌که باید بجای آورد. و سمیع و بصیر در خداوند، علم به دیدنی‌ها و شنیدنی‌هاست نه به آلت و تأثّر و انفعال؛ چنان‌که طبیب می‌داند درد بیمار در کدام عضو اوست و بهتر از بیمار می‌داند اما خود از درد او متأثّر نشود، خداوند هم علم به مسموعات و مبصرات دارد بی چشم و گوش. و بعضی عوام فلاسفه که سخن ابن‌سینا و امثال او را درست ادراک نکردند و مقصود آنها را درنیافتند، علم خداوند را به جزئیات به سبب بی‌آلتی انکار کردند.»

  • [٣] و نیز در همین دعاست: «سُبحَانَکَ! لا تُحَسُّ، و لا تُجَسُّ، و لا تُمَسُّ، و لا تُکادُ، و لا تُماطُ، و لا تُنَازَعُ، و لا تُجَارَی، و لا تُمارَی، و لا تُخادَعُ، و لا تُماکَر.»2

  • و آیة الله شعرانی این‌طور ترجمه کرده است:

  • «منزهی تو! به حس درنمی‌آئی، و لمس تو را در نیابد، و دست به تو نرسد،

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٤٧.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٤٨ و ٢٤٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

136
  • نیرنگ کسی در تو اثر نکند، و چیزی تو را فرا نگیرد، و با تو برنیاید، و برابری نکند، و به جدال با تو برنخیزد، و تو را فریب ندهد، و با تو نیرنگ نبازد.»

  • [فرازی از دعای چهل و هفتم صحیفه سجّادیه]

  • و در دعای ٤٧ آمده است:

  • «و لا تَشغَلنِی بِما لا أُدرِکُهُ إلّا بِکَ عَمّا لا یُرضِیکَ عَنِّی غَیرُه!»1

  • [فرازی از دعای امام سجّاد علیه السّلام در صلوات بر حضرت آدم علی نبیّنا و آله و علیه السّلام]

  • و در دعای چهارم از ملحقات صحیفۀ سجّادیه که در صلوات بر آدم است، از جمله گوید: 

  • «و سَابِقُ المُتَذَلِّلِینَ بِحَلقِ رأسِهِ فی حَرَمِک»2.3

  • قسمت اوّل دعای سی و نهم از صحیفه سجّادیه در طلب عفو و رحمت

  • «أللهُمَّ صَلِّ عَلَی محمّدٍ و آلِهِ، و اکْسِرْ شَهوَتِی عَن کُلِّ مَحرَمٍ، و ازْوِ حِرصِی عَن کُلِّ مَأثَمٍ، و امْنَعنِی عَن أذَی کُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمِنَةٍ، و مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ؛ اللهُمَّ و أیُّما عَبدٍ نَالَ مِنِّی ما حَظَرتَ عَلَیهِ و انْتَهَکَ مِنِّی ما حَجَزتَ عَلَیهِ، فَمَضَی بِظُلامَتِی مَیِّتًا أو حَصَلَتْ لِی قِبَلَهُ حَیًّا، فَاغْفِرْ لَهُ ما ألَمَّ بِهِ مِنِّی و اعْفُ لَهُ عَمَّا أدبَرَ عَنِّی، و لا تَقِفهُ عَلَی

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٦٧.
    2. ـ الصحیفة الثانیة السجادیة، ص ٢١٥؛ بحارالأنوار، ج ٩٧، ص ٢٩٢؛ ینابیع المودة لذوی القربیٰ؛ ج ٣، ص ٤٢٧.
    3. ـ جنگ ١٤، ص ٦٠الی ٦٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

137
  • مَا ارْتَکَبَ فِیَّ، و لا تَکشِفهُ عَمَّا اکْتَسَبَ بِی، و اجْعَلْ ما سَمَحتُ بِهِ مِنَ العَفوِ عَنهُم، و تَبَرَّعتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَیهِم أزکَی صَدَقاتِ المُتَصَدِّقِینَ و أعلَی صِلاتِ المُتَقَرِّبِینَ، و عَوِّضنِی مِن عَفوِی عَنهُم عَفوَکَ، و مِن دُعَائِی لَهُم رَحمَتَکَ، حَتَّی یَسعَدَ کُلُّ واحِدٍ مِنَّا بِفَضلِکَ و یَنجُوَ کُلٌّ مِنَّا بِمَنِّکَ.»1و2

  • [امام سجّاد علیه السّلام: الهی عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک ...]

  • در کشف ‌الغمه، صفحه ٢٠٠، در احوالات حضرت سجّاد علیه ‌السّلام گوید:

  • «و قالَ طاوُسٌ: رأیتُ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیهما السّلام ساجدًا فی الحِجر، فَقُلتُ: رَجُلٌ صالِحٌ مِن أهلِ بَیتٍ طیّبٍ لَأسمَعَنَّ ما یقولُ؛ فأصغیتُ إلیه فسمعتُ [فسمعته] یقول:

  • ”عَبدُک (عُبَیدُک خ ل) بِفِنائِکَ، مِسکِینُکَ بِفِنائِکَ، سائِلُکَ بِفِنائِکَ، فَقِیرُکَ بِفِنائِکَ.“

  • فوَاللهِ ما دَعَوتُ بِهِنَّ فی کَربٍ إلّا کُشِفَتْ عَنِّی.»3و4

  • [مناجات امام سجّاد علیه السّلام در حجر اسماعیل در حال سجده]

  • منتهی الآمال، جلد ٢، صفحه ٨:

  • «طاووس یمانی گفت: شبی داخل حجر اسماعیل شدم، دیدم که حضرت امام زین العابدین علیه السّلام به سجده است و کلامی را تکرار می‌کند، چون گوش

    1. ـ الصحیفة السجادیة الکاملة، ص ١٩٠.
    2. ـ جنگ ١٤، ص ٨٨ و ٨٩.
    3. ـ کشف‌ الغمة، ج ٢، ص ٨٠با قدری اختلاف.
    4. ـ جنگ ١٣، ص ٣٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

138
  • کردم این بود: ”إلهی عُبَیدُکَ بِفِنائِکَ، مِسکینُکَ بِفِنائکَ، فَقیرُکَ بِفِنائِکَ.“»1

  • [نجوای امام سجّاد علیه السّلام در شب تار، در راه مکّه]

  • حماد [بن حبیب] کوفی گفت: حضرت سجّاد علیه السّلام در شب تار در راه مکه به نماز ایستاده و هنگام دخول در نماز گفتند:

  • «یا مَن حازَ کُلَّ شَیءٍ مَلَکوتًا و قَهَرَ کُلَّ شَیءٍ جَبَروُتًا، صَلِّ عَلی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و أَولِجْ قَلبِی فَرَحَ الإقبالِ عَلَیکَ و ألحِقْنی بِمَیَدانِ المُطیعینَ لَکَ.»

  • و سپس داخل نماز شدند... و در تاریکی شب از جای خود برخاسته، گفتند:

  • «یا مَن قَصَدَهُ الضّآلّونَ فَأصابوهُ مُرشِدًا، و أمَّهُ الخائِفونَ فَوَجَدوهُ مَعقِلًا، و لَجَأ إلَیه العابِدوُنَ [العائذوُن] فَوَجَدوهُ مَوئِلًا؛ مَتی راحَةُ مَن نَصَبَ لِغَیرِکَ بَدَنَهُ، و مَتی فَرَحُ مَن قَصَدَ سِواکَ بِهِمَّتِهِ؛ إلٰهی قد تَقَشَّعَ الظَّلامُ و لَم أقضِ مِن خِدمَتِکَ وَطَرًا و لا مِن حِیاضِ مُناجاتِکَ صَدَرًا؛ صَلِّ عَلی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و افعَلْ بِی أولَی الأمرَینِ بِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.»2و3

  • روایت تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها

  • در حلیة الأَولیاء، ابونُعَیم إصفهانی در جلد ١، صفحه ٦٩ با اسناد متّصل خود از علیّ بن أبی‌طالب علیه السّلام روایت می‌کند که: 

    1. ـ منتهی الآمال، ج ٢، ص ١١١١؛ الإرشاد، ج ٢، ص ١٤٣؛ [جهت اطلاع بیشتر پیرامون این حدیث شریف به کتاب روح مجرّد، ص ٥٠٧ مراجعه شود. (محقّق)]
    2. ـ منتهی الآمال، ج ٢، ص ١١١٢؛ المناقب، ج ٤، ص ١٤٢، با قدری اختلاف.
    3. ـ جنگ ٥، ص ٤٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

139
  • «إنّه قال: قَدِم علی رسول الله صلّی الله علیه (و آله) و سلّم بِسِبیٍّ، فقال علیٌّ لفاطمةَ: ”ایتی أباکَ فسَلیه خادمًا تَقی به العملَ.“

  • فأتتْ أباها حینَ أمسَتْ، فقال لها: ”ما لکِ یا بُنَیَّة؟“ قالتْ: ”لا شیءَ، جئتُ لأُسلِّمَ علیک.“ [و استحیَتْ أن تسألَ شیئًا، فلَمّا رَجعتْ قال لها علیٌّ: ”ما فعلتِ؟“ قالتْ: ”لم أسألْه شیئًا] و استحیَیْتُ منه.“

  • حتّی إذا کانتْ اللیلةُ القابلةُ قال لها: ”ایتی أباکَ فسلیه خادمًا تتَّقینَ به العملَ!“ فأتتْ أباها، فاستحیَتْ أن تسألَه شیئًا.

  • حتّی إذا کانتْ اللیلةُ الثالثةُ مساءً خَرجنا جمیعًا حتّی أتینا رسولَ الله صلّی الله علیه و (آله) سلّم، فقال: ”ما أَتِیَ بکُما؟!“

  • فقال علیٌّ: ”یا رسولَ الله! شقَّ علینا العملُ فأَردْنا أن تُعطِیَنا خادمًا نتّقی به العملَ.“

  • فقال لهما رسولُ الله صلّی الله علیه (و آله) و سلّم: ”هل أدلُّکُما علی خیر لکما من حُمرِ النَّعَم؟“

  • قال علیٌّ: ”یا رسولَ الله نَعم!“

  • قال: ”تکبیراتٌ و تسبیحاتٌ و تحمیداتٌ مائةٌ حینَ تُریدا أن تَناما، فَتَبِیتا علی ألفِ حسنة، و مثلُها حینَ تُصبحان، فَتقومان علی ألف حسنة.“

  • فقال علیٌّ: ”فما فاتَتْنی، منذُ سمعتُها من رسولِ الله صلّی الله علیه (و آله) و سلّم إلّا لیلةُ صِفّین، فإنّی نسیتُها حتَی ذَکرتُها من آخرِ اللیلِ فقلتُها.“»1و2

    1. ـ حلیة الأولیاء، ج ١، ص ٣٤٠؛ السنن الکبریٰ، ج ٦، ص ٢٠٤، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ١٤، ص ١٢٩ و ١٣٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

140
  • [شب وقت عبادت است و روز موقع حرکت و رفتن به دنبال زندگی]

  • [انسان کامل] در صفحه ٤٢ دربارۀ أمیرالمؤمنین علیه السّلام از الغدیر، جلد ٤، صفحه ٢٦ این بیت را آورده است:

  • «هو البَکَّاءُ فی المِحرابِ لَیلًا***هــو الضَّحَّاکُ إن جُدَّ الضِّرابُ»1
  • و در صفحه ٤٣ گوید: 

  • «حافظ که مرد عالمی بوده و کتاب کشّاف زمخشری را معمولاً تدریس می‌کرده است، چون زبان شعرش یک زبان رمز است، چون مفسّر است و پیچ و تاب‌های آیات قرآن را خوب درک می‌کند، با زبان رمزی خودش این موضوع را که ”شب وقت عبادت است، و روز موقع حرکت و رفتن به دنبال زندگی“ به این صورت سروده و می‌گوید:

  • روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز ** دلِ چون آینه در زنگ ظلام اندازد

  • آن زمان وقت می صبح فروغ است که شب ** گِرد خرگاه افق پردۀ شام اندازد»‌2و3

  • [کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام پیرامون ذکر]

  • نهج البلاغه فیض الاسلام، صفحه ٦٩٤:

  • «و من کلام له علیه السّلام، قاله عند تلاوته: ﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ

    1. ـ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ٢٣، ص ١٢٢ (انسان کامل).
    2. ـ همان مصدر، ص ١٢٣ (انسان کامل).
    3. ـ جنگ ١٧، ص ٤٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

141
  • عَن ذِكۡرِ ٱللَهِ ...:1

  • ”إنّ اللهَ سُبحانَهُ [و تَعالَی] جَعَلَ الذِّکرَ جَلاءً لِلقُلوبِ، تَسمَعُ بِه بَعدَ الوَقرَةِ و تُبصِرُ بِه بَعدَ العُشوةِ و تَنقادُ بِه بَعدَ المُعانَدَةِ.

  • وما بَرِحَ لِلَّهِ عَزّت آلاؤُه فی البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ و فی أزمانِ الفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم و کَلَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهِم، فَاستَصبَحوا بِنورِ یَقَظَةٍ فی الأبصارِ و الأسماعِ و الأفئدَةِ، یُذَکِّرونَ بِأیّامِ اللهِ و یُخَوِّفونَ مَقامَهُ بِمَنزِلَةِ الأدِلّةِ فی الفَلَواتِ، مَن أخَذَ القَصدَ حَمِدوا إلَیهِ طَریقَهُ و بَشَّروهُ بِالنَّجاةِ، و مَن أخَذَ یَمینًا و شِمالًا ذَمّوا إلَیهِ الطَّریقَ و حَذَّروهُ مِنَ الهَلَکَةِ، و کانوا کَذلِکَ مَصابیحَ تِلکَ الظُّلُماتِ و أدِلّةَ تِلکَ الشُّبُهاتِ.

  • و إنّ لِلذِّکرِ لَأهلًا أخَذوهُ مِنَ الدّنیا بَدلًا، فلَم تَشغَلهُم تِجارَةٌ و لا بَیعٌ عَنهُ، یَقطَعونَ بِه أیّامَ الحَیَاةِ، و یَهتِفونَ بِالزَّواجِرِ عَن مَحارِمِ اللهِ فی أسماعِ الغافِلینَ، و یَأمُرونَ بِالقِسطِ و یَأتَمِرونَ بِه، و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یَتَناهَونَ عَنهُ، فَکَأنّما قَطَعوا الدّنیا إلَی الآخِرَةِ و هُم فِیها، فَشاهَدوا ما وَراءَ ذلِکَ، فَکَأنّما اطَّلَعوا غُیوبَ أهلِ البَرزَخِ فی طولِ الإقامَةِ فیهِ، و حَقَّقَت القِیامَةُ علَیهِم عِداتِها، فکَشَفوا غِطاءَ ذلِکَ لأهلِ الدّنیا، حَتّی کَأَنّهُم یَرَونَ ما لا یَرَی النّاسُ و یَسمَعونَ ما لا یَسمَعونَ.

  • فلَو مَثَّلتَهُم لعَقلِکَ فی مَقاوِمِهِمُ المَحمودَةِ و مَجالِسِهِمُ المَشهودَةِ ـ و قَد نَشَروا دَواوینَ أعمالِهِم، و فَرَغوا لِمُحاسَبَةِ أنفُسِهِم علَی کُلِّ صَغیرَةٍ و کَبیرَةٍ أُمِروا بِها فقَصَّروا عَنها أو نُهوا عَنها ففَرَّطوا فیها، و حَمَّلوا ثِقَلَ أوزاِرِهم ظُهورَهُم، فضَعُفوا عَنِ الإستِقلالِ بِها فنَشَجوا نَشیجًا و تَجاوَبوا نَحیبًا، یَعِجّونَ إلَی رَبِّهِم مِن مَقامِ نَدَمٍ و

    1. ـ سوره النّور (٢٤) صدر آیه ٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

142
  • اعتِرافٍ ـ لَرَأیتَ أعلامَ هُدًی و مَصابیحَ دُجًی، قَد حَفَّتْ بِهِمُ المَلائکَةُ، و تَنَزَّلَتْ علَیهِمُ السَّکینَةُ، و فُتِحَتْ لَهُم أبوابُ السّماءِ، و اُعِدَّت لَهُم مَقاعِدُ الکَراماتِ فی مقامٍ اطَّلَعَ [اللهُ] علَیهِم فیهِ؛ فَرَضِیَ سَعیَهُم و حَمِدَ مَقامَهُم.

  • یَتَنَسَّمونَ بِدُعائهِ رَوحَ التَّجاوُزِ، رَهائنُ فاقَةٍ إلَی فَضلِه و اُسارَی ذِلَّةٍ لعَظَمَتِه، جَرَحَ طولُ الأسَی قُلوبَهُم و طولُ البُکاءِ عُیونَهُم، لِکُلِّ بابِ رَغبَةٍ إلَی اللهِ مِنهُم یَدٌ قارِعَةٌ، یَسألونَ مَن لا تَضیقُ لَدَیهِ المَنادِحُ و لا یَخیِبُ علَیهِ الرّاغِبونَ.

  • فَحاسِبْ نَفسَکَ لنَفسِکَ فإنّ غَیرَها مِن الأَنفُسِ لَها حَسیبٌ غَیرُکَ.“»1و2

  • [غیر قابل انکار بودن صدور کرامت از اهل ذکر]

  • بحر المعارف صفحه ٩١:

  • «و اعلَم أیضًا: أنّ صدورَ الکرامة عن أهلِ الذکر لیس شیئًا یُنکَرُ؛ بل لا وقْعَ له عند الکُمَّلین، حتّی قالوا: الکرامةُ حیضُ الرّجال.

  • و قد أثبته المحقّقُ الطوسی فی التجرید و العلّامة فی شرحه؛ و ذَکرَ فی الکافی روایةً عن النبیّ صلّی الله علیه و آله، حاصلُها:

  • أنّ الصَحابَةَ قالوا لِلنَبیِّ صلّی الله علَیهِ و آلِه: نَحنُ مادامَ نَکونُ فی حَضرَتِک تارِکینَ لِلدُّنیا و راغِبینَ فی الآخِرَةِ، و لَمّا رَجَعْنا إلی بُیوتِنا و نَرَی أولادَنا و عِیالَنا نَسِینا تِلکَ الحَالَةِ! قالَ صلّی الله علَیهِ و آلِه فی جَوابِهم: ”کلّا! إنّ هَذهِ خُطواتُ الشَّیطانِ، فَیُرَغِّبُکُم فی الدُّنیا؛ و اللهُ لَو تُدیمونَ علَی الحالَةِ الّتی وَصَفتُم أنفُسَکُم بِها لَصافَحَتکُم

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ٢١١.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

143
  • المَلائکَةُ و مَشَیتُم علَی الماءِ!“»1و2

  • [مناجات امام سجّاد علیه السّلام در سجده شکر]

  • أسرار الصلاة صفحه ١٣٨ طبع قدیم، و در صفحه ٣٠٩ طبع جدید، و در صفحه ٢٧٤ از مفتاح الفلاح:

  • «رُوی أنّه (أی السجّاد علیه السّلام) کان یَسجد بینَ کلِّ رَکعتین سَجدتَی الشکرِ و یقول فیها:

    1. ـ در الکافی، ج ٢، ص ٤٢٣، با قدری اختلاف، به این عبارت آمده است: 
      [«...عَن سَلّامِ بن المُستَنیر قال: کنتُ عندَ أَبی‌جَعفَرٍ علیه السّلام فدَخَلَ علیه حُمرانُ بن أَعیَنَ و سَأَلَه عن أَشیاءَ، فَلَمّا هَمَّ حُمرانُ بالقیام قال لأَبی‌جَعفَرٍ علیه السّلام: أُخبِرُک ـ أَطال اللهُ بَقاءَک لَنا و أَمتَعَنا بک ـ أَنّا نَأْتیک فَما نَخرُجُ مِن عِندِک حتَّى تَرِقَّ قلوبُنا و تَسلُوَ أَنفُسُنا عن‌ الدُّنیا و یَهُونَ علینا ما فِی أَیدِی النّاسِ مِن هذه الأَموالِ، ثُمَّ نَخرُجُ مِن عندِک فإذا صِرْنا مع النّاسِ و التُّجّارِ أَحبَبنا الدُّنیا!
      قال فقال أَبُو‌جَعفَرٍ علیه السّلام:”إنَّما هی القُلُوبُ مَرَّةً تَصعُبُ و مَرَّةً تَسهُلُ.“
      ثُمَّ قال أَبُوجَعفَرٍ علیه السّلام:”أَما إنَّ أَصحابَ محمّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم قالُوا: یا رَسُولَ اللهِ نَخاف علینا النِّفاقَ! قال فقال: و لِمَ تَخافُون ذَلِکَ؟! قالُوا: إذا کُنّا عِندَک فذَکَّرتَنا وَ رَغَّبْتَنا وَجِلْنا و نَسینا الدُّنیا وَ زَهِدْنا حتَّى کَأَنّا نُعایِن الآخِرَةَ وَ الجَنَّةَ وَ النّارَ وَ نَحنُ عندَک، فإذا خَرَجْنا مِن عندِک و دَخَلنا هذه البُیُوتَ وَ شَمِمْنا الأَولادَ و رَأَینا العِیالَ وَ الأَهلَ یَکادُ أَن نُحوَّلَ عن الحالِ الَّتی کُنّا علیها عندَک و حتّى کَأَنّا لَم نَکن على شَی‌ءٍ؛ أَ فَتَخافُ عَلَینا أَن یَکونَ ذلک نِفاقًا؟
      فقال لَهُم رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: کَلّا إنَّ هذه خُطُواتُ الشَّیطانِ فیُرَغِّبُکم فی الدُّنیا؛ وَ الله لَو تَدُومون على الحالَةِ الَّتی وَصَفتم أَنفُسَکم بِها لَصافَحَتکم المَلائکة و مَشَیتم على الماءِ. و لَولا أَنَّکم تُذنِبون فتَستَغفِرون الله لَخَلَقَ اللهُ خَلقًا حَتَّى یُذنِبُوا ثُمَّ یَستَغفِروا اللهَ فَیَغفِرَ اللهُ لَهُم؛ إنَّ المُؤمنَ مُفَتَّنٌ تَوّابٌ. أَ ما سَمِعتَ قَولَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ: ﴿إِنَّ ٱللَهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّ ٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ﴾ و قال: ﴿ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ﴾.“» (محقّق)]
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٤٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

144
  • ”إلَهی بعِزّتِکَ و جَلالِکَ و عَظَمَتِکَ! لَو أنّی مُنذُ بَدَأتَ فِطرَتی مِن أوّلِ الدَّهرِ عَبَدتُکَ دَوامَ خُلودِ رُبوبِیَّتِکَ بکُلِّ شَعرَةٍ فی کُلِّ طَرفَةِ عَینٍ سَرمَدَ الأبَدِ بحَمدِ الخَلائقِ و شُکرِهِم أجمَعینَ، لَکُنتُ مُقَصِّرًا فی بُلوغِ أداءِ شُکرِ حَقّی نِعمَةً مِن نِعَمِکَ علَیَّ؛ و لَو أنِّی کَرَبتُ مَعادِنَ حَدیدِ الدّنیا بأَنیابِی، و حَرَثتُ أرضَها بأشفارِ عَینی، و بَکَیتُ مِن خَشیَتِکَ مِثلَ بُحورِ السّموَاتِ و الأرَضِینَ دَمًا و صَدیدًا، لَکانَ ذَلِکَ قَلیلًا مِنّی فی کَثیرِ ما یَجِبُ مِن خَلقِکَ علَیَّ؛ و لَو أنّکَ إلَهی عَذَّبتَنی بَعدَ ذلِکَ بعَذابِ الخَلائقِ أجمَعینَ، و غَطَّیتَ لِلنّارِ خَلقِی و جِسمِی، و مَلأتَ طَبَقاتِ جَهَنّمَ مِنّی حتّی لا یَکونَ فی النّارِ مُعَذَّبٌ غَیرِی و لا یَکونَ لِجَهَنّمَ حَطَبٌ سِوایَ، لَکانَ ذلِکَ بعَدلِکَ علَیَّ قَلیلًا فی کَثیرِ ما اسْتَوجَبَهُ مِن عُقوبَتِکَ.“»1 و2

  • زیارت اهل قبور

  • در جلد ١٠از مستدرک الوسائل، صفحه ٣٨٣ و ٣٨٤، کتاب الحجّ، ابواب مزار، آورده است که:

  • «السَّیِّدُ عَلِیُّ بنُ طاوُسٍ فی مِصباح الزّائِرِ: إذا أرَدتَ زِیارَةَ المُؤمِنِینَ فَیَنبَغِی أن یَکونَ یَومَ الخَمِیسِ و إلّا فَفی أیِّ وَقتٍ شِئتَ، و صِفَتُها أن تَستَقبِلَ القِبلَةَ و تَضَعَ یَدَکَ عَلَی القَبرِ و تَقولَ: ”أللهُمَّ ارْحَمْ غُربَتَهُ، و صِلْ وَحدَتَهُ، و آنِسْ وَحشَتَهُ، و آمِنَ رَوعَتَهُ، و أسکِنْ إلَیهِ مِن رَحمَتِکَ رَحمَةً یَستَغنِی بِها عَن رَحمَةِ مَن سِواکَ، و ألحِقهُ بِمَن کانَ یَتَوَلَّاهُ.“‌ ثُمَّ اقرَأْ: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾ سَبعَ مَرّاتٍ.

    1. ـ بحارالأنوار، ج ‌٩١، ص ٩١؛ مفتاح الفلاح، ص ٣١٦ با قدری اختلاف در مصادر مذکور.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٤٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

145
  • و رُوِیَ فی صِفَةِ زِیارَتِهِم رِوایَةٌ اُخرَی عَن محمّدِ بنِ مُسلِمٍ، قالَ: قُلتُ لأبِی‌عَبدِاللهِ علیه السّلام نَزورُ المَوتَی؟ فَقالَ: نَعَم. قُلتُ: فَیَعلَمونَ بِنا إذا أتَیناهُم؟ قالَ: ”إی و اللهِ لَیَعلَمونَ بِکُم، و یَفرَحونَ بِکُم، و یَستَأنِسونَ إلَیکُم.“ قالَ: قُلتُ: و أیَّ [فأیّ] شَی‌ءٍ نَقولُ إذا أتَیناهُم؟ قالَ: ”قُلِ: اللهُمَّ جافِ الأرضَ عَن جُنوبِهِم، و صاعِدْ إلَیکَ أرواحَهُم، و لَقِّهِمْ مِنکَ رِضوانًا، و أَسکِنْ إلَیهِم مِن رَحمَتِکَ ما تَصِلُ بِهِ وَحدَتَهُم و تُؤنِسُ به وَحشَتَهُم، إنَّکَ عَلَی کُلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ. و إذا کُنتَ بَینَ القُبورِ فَاقْرَأْ ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَهُ أَحَدٌ﴾ إحدَی عَشرَةَ مَرَّةً و أَهدِ ذَلِکَ لَهُم فَقَد رُوِیَ أنَّ اللهَ یُثِیبُهُ عَلَی عَدَدِ الأمواتِ.“

  • و باقِی أخبارِ البابِ قَد تَقَدَّمَ فی کِتابِ الطَّهارَةِ فی أبوابِ الدَّفنِ.» ـ انتهی..

  • أقول: روایت اوّل را از سیّد در مصباح الزائر آورده است.

  • در وسائل الشّیعة، جلد ٢، صفحه ٤١٤، کتاب المزار، از شیخ طوسی بإسناده از حسن بن محبوب، از عمرو بن أبی‌مقدام، از پدرش روایت می‌کند که:

  • «قال: مَرَرتُ عَلَی أبِی‌جَعفَرٍ علیه السّلام بِالبَقِیعِ، فَمَرَرنا بِقَبرِ رَجُلٍ مِن أهلِ الکوفَةِ مِنَ الشِّیعَةِ، قالَ: فَوَقَفَ عَلَیهِ ثُمَّ قالَ: اللهُمَّ ارْحَمْ غُربَتَهُ.» ـ الخ.1

  • و نیز در وسائل الشّیعة، جلد ١، صفحه ١٦٧ و ١٦٨، در کتاب طهارة، در ابواب زیارة اهل القبور و الدّعاء بالمأثور، روایات بسیاری را به همین مضامین ذکر فرموده است.2

  • و در صفحه ١٦٨ از محمّد بن یعقوب از علی بن ابراهیم از پدرش از عبدالله بن مغیرة از عبدالله بن سنان روایت می‌کند که:

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٤، ص ٥٩١.
    2. ـ همان مصدر، ج ٣، ص ١٩٩ و ٢٠٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

146
  • «قالَ: قُلتُ لأبِی‌عَبدِاللهِ علیه السّلام: کَیفَ التَّسلِیمُ عَلَی أهلِ القُبورِ؟ فَقالَ: ”نَعَم، تَقولُ: السَّلامُ عَلَی أهلِ الدِّیارِ مِنَ المُؤمِنِینَ و المُسلِمِینَ، أنتُم لَنا فَرَطٌ و نَحنُ إن شاءَ اللهُ بِکُم لاحِقون.“»‌1

  • و چند روایت دیگر نظیر همین مضمون آورده است.

  • و در وسائل، جلد ١، صفحه ١٦٩، در باب کراهة بناء المساجد عند القبور، از محمّد بن علی بن الحسین آورده است بإسناده عن سماعة‌ بن مهران:

  • «أنّه سأل أباعبدالله علیه ‌السّلام عن زیارة القبور و بناء المساجد فیها، فقال:

  • ”أمّا زیارةُ القبورِ فلا بأسَ بها و لا یُبنَی عندَها مساجدُ.“

  • و رواه الکُلینی عن عدّةٍ مِن أصحابنا عن احمدِ بن محمّدٍ عن عثمانِ بن عیسی عن سُماعة‌ قال: سئلتُه و ذَکر مثلَه.»2و3

  • [آیاتی که مستحب است انسان شب‌ها قبل از خواب بخواند]

  • آیۀ ﴿شَهِدَ ٱللَهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ تا ﴿فَإِنَّ ٱللَهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ﴾ آیه ١٨ و ١٩ از سوره آل‌عمران است.

  • آیۀ ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ﴾ آیه ١١٠از سوره کهف (١٨) است.

  • آیۀ ﴿لَوۡ أَنزَلۡنَا هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ﴾ آیه ٢١ تا ٢٤ از سوره حشر (٥٩) است.

  • این آیات را مستحب است که انسان شب‌ها قبل از خواب بخواند.4

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٢٥.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٣٤ و ٢٣٥.
    3. ـ جنگ ١٣، ص ٦.
    4. ـ همان مصدر، ص ١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

147
  • دستورات حضرت آیة الحق، آقای شیخ محمّد تقی لاری، دامت برکاته

  • ١ـ توجه به پروردگار در هر حال.

  • سررشته دولت، ای برادر به کف آر ** وین عمر گرامی به خسارت مسپار

  • یعنی همه جا، با همه کس، در همه حال ** پیدا و نهفته، رویِ دل جانب یار

  • ٢ـ اضافه هر امری به خداوند علیّ أعلی: محبّت به فرزند چون مخلوق خداست، عیادت مریض چون مخلوق خداست، همچنین صله رحم و دستگیری از فقرا، و هکذا.

  • ٣ـ سعی در قضاء حوائج مخلوق به قدر وسع.

  • ٤ـ توجّه به معنی «لا حول و لا قوه إلّا بالله» در حال قیام در صلاة و در هر حال از صلاة، بلکه در هر حال از شبانه روز.

  • ٥ـ قرائت سوره «أنعام» در شب‌های جمعه، بدین طریق که قاری را غیر و خود را مستمع فرض کند.

  • ٦ـ در روز مبعث هزار مرتبه «صلّی الله علیک یا رسول الله» و در نیّت بگیرد آل آن حضرت را ایضاً.

  • ٧ـ قرائت دعای «أللهُمَّ یا من احتجب بشعاع نوره عن نواظر خلقه»1 هر شب هنگام خواب.2

  • ٨ـ هر روز دو رکعت نماز کند و بعد از نماز نیم ساعت خود را در حضور

    1. ـ المصباح للکفعمی، ص ٢٧٥؛ مهج الدّعوات، ص ٧٥.
    2. ـ [این دعای شریف در کتاب روح مجرّد، ص ٥١٠و مطلع انوار، مجلّد دوّم، ص ١٢١؛ و همین مجلّد ص ٤٠، به طور کامل آمده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

148
  • خداوند ببیند، و به ذکر «لاحول و لا قوة إلّا بالله» مشغول گردد و کاملاً متوجّه معنی آن باشد.

  • ٩ـ متذکّر به ذکر «لا إله إلّا الله» موقع خواب تا او را خواب ببرد، و اگر لفظ از کار افتاد، این را به قلب بگوید؛ و اگر قاری را غیر و خود را مستمع فرض کند بهتر است.

  • ١٠ـ توجّه به استاد و به یاد او بودن، لکن لا بعنوان الإستقلال، بل مرآة للّه سبحانه.

  • إذا تَجلَّی حبیبی فی حبیبی***بعینه أنظرُ إلیه لا بعَینی
  • ١١ـ تفریق در صلوات.1

  • دستور آقای شیخ محمّد تقی لاری دامت برکاته، برای رمضان سنه ١٣٧٤

  • ١ـ صوم مقرّبین؛ یعنی علاوه بر صوم عامّه که ترک أکل و شرب است، و علاوه بر صوم أبرار که ترک اعضاء و جوارح است، ایضاً [ترک] از حرکات لغو و غیرِ مَرضی است. صوم قلب از توجّه به غیر خدا، یعنی در هر حال قلب متوجّه حضرت او جلّ جلاله باشد.

  • ٢ـ اتیان هزار رکعت نماز در شب‌های ماه مبارک؛ بدین طریق که در دو دهۀ اوّل و ثانی هر شب بیست رکعت و در دهۀ ثالث هر شب سی رکعت، و در سه شب قدر علاوه هر شب، صد رکعت که مجموعاً هزار رکعت می‌شود.

  • ٣ـ هر شب قرائت سورۀ مبارکۀ قدر، صد مرتبه.

  • ٤ـ در حال فراغت و در هر لحظه از شب و روز متذکّر بدین ذکر گردد: ﴿ٱللَهُ

    1. ـ جنگ٤ (دستنویس)، ص ٢٣٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

149
  • لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَعَلَى ٱللَهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾1.2

  • راجع به لغات دعای «خاب الوافدون علی غیرک»

  • راجع به لغات دعای «خاب الوافدون علی غیرک» که در هر روز ماه رجب وارد شده است:

  • «خَابَ الوَافِدونَ عَلَى غَیرِکَ، و خَسِرَ المُتَعَرِّضونَ إلّا لَکَ،‌ و ضَاعَ المُلِمّونَ إلّا بِکَ، و أجدَبَ المُنتَجِعونَ إلّا مَنِ انْتَجَعَ فَضلَکَ؛ ‌بَابُکَ مَفتوحٌ لِلرَّاغِبِینَ، و خَیرُکَ مَبذولٌ لِلطَّالِبِینَ، و فَضلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ، و نَیلُکَ مُتَاحٌ لِلآمِلِینَ، و رِزقُکَ مَبسوطٌ لِمَن عَصَاکَ، و حِلمُکَ مُعتَرِضٌ لِمَن نَاوَاکَ؛ عَادَتُکَ الإحسَانُ إلَى المُسِیئِینَ، و سَبِیلُکَ الإبقَاءُ عَلَى المُعتَدِین. اللهُمَّ فَاهْدِنِی هُدَى المُهتَدِینَ، و ارْزُقنِی اجْتِهَادَ المُجتَهِدِینَ، و لَا تَجعَلنِی مِنَ الغَافِلِینَ المُبعَدِینَ، و اغْفِر لِی یَومَ الدِّینِ.»3

  • تعرّض الأمرَ و للاَمرِ و إلی‌ الأمرِ: تصدّی له و طلبه.

  • ضاع، یَضِیع: فَقَدَ و هلک و تلف و صار مهملًا فهو ضائع.

  • ألَمَّ بالقوم و علی القوم: أتاهم فنزل بهم و زارهم زیارةً غیر طویلة.

  • أجدَبَ المکانُ: انقطع عنه المطر فیَبُست أرضُه فهو جَدب و أجدَب.

  • نَجَعَ ـَ الطعامُ فی الانسان: هنا آکلُهُ واستمرأه و صلح علیه.

  • انتجع القومُ الکلأ: ذهبوا لطلبه فی مواضعه.

    1. ـ سوره التّغابن (٦٤) آیه ١٣.
    2. ـ جنگ٤ (دستنویس)، ص ٢٣٧.
    3. ـ الإقبال، ج ٤، ص ٦٤٣؛ مصباح المتهجّد، ص ٣٦٩، با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

150
  • أباح: أظهر؛ المباح: الظاهر.

  • تاح: تهیّأ؛ اتاح: أعَدَّ و هیّأ.

  • اِعتَرَضَ: صار عارضًا کالخَشَبَة المعترضة فی النهر.

  • ناواه: عاداه.

  • أبقی علیه: رَحِمه و شفِق علیه.1

  •  

  •  

    1. ـ جنگ ٥، ص ٩٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

151
  • ابحاث اخلاقی

  •  

  •  

  •  

  •  

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

153
  • [حدیث عنوان بصری]

  • قال المجلسیّ (ره) فی البحار:

  • «أقولُ: وَجَدتُ بخَطِّ شَیخِنا البَهائیِّ ـ‌ قَدّسَ اللهُ رُوحَه ـ ما هَذا لَفظُه:

  • قالَ الشَّیخُ شَمسُ الدّینِ محمّدُ بنُ مَکّیٍّ: نَقَلتُ مِن خَطِّ الشَّیخِ أحمَدَ الفَراهانیِّ (ره) عَن عُنوانِ1 البَصریِّ ـ و کان شَیخًا [کَبیرًا] قَد أتَی علَیهِ أربَعٌ و تِسعونَ سَنَةً ـ قالَ: کُنتُ أختَلِفُ إلی مالِکِ بنِ أنَسٍ سِنینَ، فلَمّا قَدِمَ جَعفَرُ بنُ محمّدٍ الصّادقُ علیه السّلام کُنتُ أختَلِفُ إلیه و أحبَبَتُ أن آخُذَ عَنهُ کَما أخَذتُ عَن مالِکٍ؛ فَقالَ یَومًا لی:

  • ”إنّی رَجُلٌ مَطلوبٌ و مَعَ ذَلِکَ لِی أَورادٌ فی کُلِّ ساعَةٍ مِن آناءِ اللَیلِ و النّهارِ، فَلا تَشغَلنِی عَن وِردِی و خُذ عَن مالِکٍ و اختَلِف إلیه کَما کُنتَ تَختَلِفُ إلَیهِ.“

  • فَاغتَمَمتُ من ذَلِکَ و خَرَجتُ مِن عِندِه و قُلتُ فی نَفسِی: لَو تَفَرَّسَ فِیَّ خَیرًا

    1. ـ روح مجرّد، بخش پنجمین، تعلیقه: «در أقرب الموارد گوید: عَنوَنَ الکتابَ عَنوَنَةً: کَتَب عنوانَه و یُقال: عَلوَنَهُ و عَنَّهُ و عَنَّنَهُ و عَنّاه. و الاسم: العُنوان. عُنوانُ الکتابِ و عِنوانُه و عُنیانُهُ و عِنیانُهُ: سِمَتُه و دیباجَتهُ؛ سُمّی به لانّهُ یَعِنُّ لهُ مِن ناحیَتِه. و أصلُه عُنّانٌ کَرُمّانٍ. و کُلُّ ما اسْتَدلَلْت بشَی‌ءٍ یُظهِرکَ علی غَیرِه فعُنوانٌ لَه؛ یُقال: الظّاهر عُنوان الباطِن.»

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

154
  • لَما زَجَرَنی عَنِ الاختِلافِ إلیه و الأخذِ عَنهُ. فدَخَلتُ مَسجِدَ الرّسولِ صلّی الله علَیهِ و آلهِ و سَلَّمتُ علَیهِ، ثُمّ رَجَعتُ مِن الغَدِ إلی الرَّوضَةِ و صَلَّیتُ فیها رَکعَتَینِ و قُلتُ: أسألُکَ یا اللهُ یا اللهُ! أن تَعطِفَ علَیَّ قَلبَ جَعفَرٍ و تَرزُقَنِی مِن عِلمِه ما أهتَدِی بِه إلی صِراطِکَ المُستَقیمِ.

  • و رَجَعتُ إلی دارِی مُغتَمًّا، و لَم أختَلِفْ إلی مالِکِ بنِ أنَسٍ لِما أُشرِبَ قَلبی مِن حُبِّ جَعفَرٍ، فَما خَرَجتُ مِن دارِی إلّا إلی الصّلَاةِ المَکتوبَةِ حَتّی عِیلَ صَبرِی، فلَمّا ضاقَ صَدرِی تَنَعّلتُ و تَرَدّیتُ و قَصَدتُ جَعفَرًا، و کانَ بَعدَ ما صَلّیتُ العَصرَ.

  • فلَمّا حَضَرتُ بابَ دارِهِ اسْتَأذَنتُ علَیهِ، فخَرَجَ خادِمٌ لَه فَقالَ: ما حاجَتُکَ؟ فقُلتُ: السّلامُ علَی الشّریفِ، فَقالَ: هُوَ قائمٌ فی مُصَلّاهُ. فجَلَستُ بحِذاءِ بابِه، فَما لَبِثتُ إلّا یَسیرًا إذ خَرَجَ خادِمٌ فَقالَ: ادْخُل علَی بَرَکَةِ اللهِ!

  • فدَخَلتُ فسَلّمتُ علَیهِ، فرَدَّ علَیّ السّلامَ فَقالَ: ”اجلِسْ غَفَرَ اللهُ لَکَ!“

  • فجَلَستُ فَأطرَقَ مَلیًّا ثُمّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ: ”أبو مَن؟“

  • قُلتُ: أبوعَبدِاللهِ.

  • قالَ: ”ثَبَّتَ اللهُ کُنیَتَکَ و وَفَّقَکَ یا أباعَبدِاللهِ! ما مَسألَتُکَ؟“

  • فقُلتُ فی نَفسِی: لَو لَم یَکُن لی فی زیارَتِه و التّسلیمِ علَیهِ غَیرُ هَذا الدُّعاءِ لَکانَ کَثیرًا.

  • ثُمّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ: ”ما مَسألَتُکَ؟“

  • قُلتُ: سَألتُ اللهَ أن یَعطِفَ علَیَّ قَلبَکَ، و یَرزُقَنی مِن عِلمِکَ؛ و أرجو أنّ اللهَ تَعالَی أجابَنی فی الشّریفِ ما سَألتُهُ.

  • فَقالَ: ”یا أباعَبدِاللهِ! لَیسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ، إنّما هُوَ نورٌ یَقَع فی قَلبِ مَن یُریدُ اللهُ تَبارَکَ و تَعالَی أن یَهدِیَهُ؛ فَإن أرَدتَ العِلمَ فَاطلُب أوّلًا فی نَفسِکَ حَقیقَةَ العُبودیّةِ، و

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

155
  • اطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِه، و استَفهِم اللهَ یُفهِمکَ!“

  • قُلتُ: یا شَریفُ!

  • قالَ: ”قُل یا أباعَبدِاللهِ!“

  • قُلتُ: یا أباعَبدِاللهِ! ما حَقیقَةُ العُبودیّةِ؟

  • قالَ: ”ثَلاثَةُ أشیَاءَ:

  • أن لا یَرَی العَبدُ لنَفسِه فِیما خَوَّلَهُ اللهُ مِلکًا؛ لأنّ العَبِیدَ لا یَکونُ لَهُم مِلکٌ، یَرَونَ المَالَ مالَ اللهِ، یَضَعونَهُ حَیثُ أمَرَهُمُ اللهُ بِه؛

  • و لا یُدَبِّرَ العَبدُ لنَفسِه تَدبیرًا؛

  • و جُملَةَ اشتِغالِه فِیما أمَرَهُ اللهُ تَعالَی بِه و نَهاهُ عَنهُ.

  • فَإذا لَم یَرَ العَبدُ لِنَفسِه فِیما خَوَّلَهُ اللهُ تعالی مِلکًا هانَ علَیهِ الإنفاقُ فیما أمَرَهُ اللهُ تَعالَی أن یُنفِقَ فیهِ؛ و إذا فَوَّضَ العَبدُ تَدبِیرَ نَفسِه علَی مُدَبِّرِه هانَ علَیهِ مَصائبُ الدّنیا؛ و إذا اشتَغَلَ العَبدُ بِما أمَرَهُ اللهُ تَعالَی و نَهاهُ لا یَتَفَرّغُ مِنهُما إلی المِراءِ و المُباهاةِ مَعَ النّاسِ.

  • فَإذا أکرَمَ اللهُ العَبدَ بهَذِه الثّلاثَةِ هانَ علَیهِ الدّنیا و إبلِیسُ و الخَلقُ، و لا یَطلُبُ الدّنیا تَکاثُرًا و تَفاخُرًا، و لا یَطلُبُ ما عِندَ النّاسِ عِزًّا و عُلُوًّا، و لا یَدَعُ أیّامَهُ باطِلًا. فَهَذا أوّلُ دَرَجَةِ التُّقَی؛ قالَ اللهُ تَعالی﴿تِلۡكَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّٗا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗا وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِينَ﴾.“1

  • قُلتُ: یا أباعَبدِاللهِ، أَوصِنی!

  • قالَ: ”أُوصیکَ بتِسعَةِ أشیاءَ ‌ـ فَإنّها وَصیَّتی لِمُریدِی الطّریقِ إلی اللهِ تَعالَی؛ و

    1. ـ سوره القصص (٢٨) آیه ٨٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

156
  • اللهَ أسألُ أن یُوَفِّقَکَ لاِستِعمالِه ‌ـ ثَلاثَةٌ مِنها فی ریاضَةِ النّفسِ، و ثَلاثَةٌ مِنها فی الحِلمِ، و ثَلاثَةٌ مِنها فی العِلمِ؛ فَاحفَظْها و إیّاکَ و التّهاوُنَ بِها!“

  • قالَ عُنوانٌ: فَفَرّغتُ قَلبِی لَهُ؛ فقالَ:

  • ”أمّا اللَّواتِی فی الرِّیاضَةِ: فَإیّاکَ أن تَأکُلَ ما لا تَشتَهِیهِ، فَإنّهُ یورِثُ الحَمَاقَةَ و البَلَهَ. و لا تَأکُلْ إلّا عِندَ الجوعِ. و إذا أکَلتَ فَکُلْ حَلالًا و سَمِّ اللهَ و اذکُر حَدیثَ الرّسولِ صلّی الله علَیهِ و آلهِ: ”ما مَلأ آدَمیٌّ وِعاءً شَرًّا مِن بَطنِه“ فإن کانَ و لابُدَّ فَثُلثٌ لِطَعامِه و ثُلثٌ لِشرابِه و ثُلثٌ لنَفَسِه.

  • و أمّا اللَّواتِی فی الحِلمِ: فَمَن قالَ لَکَ: إن قُلتَ واحِدَةً سَمِعتَ عَشرًا، فَقُل: إن قُلتَ عَشرًا لَم تَسمَعْ واحِدَةً. و مَن شَتَمَکَ، فَقُل له: إن کُنتَ صادِقًا فِیما تَقولُ فَأسألُ اللهَ أن یَغفِرَ لِی، و إن کُنتَ کاذِبًا فِیما تَقولُ فَاللهَ أسألُ أن یَغفِرَ لَکَ. و مَن وَعَدَکَ بِالخَنَی، فَعِدْهُ بِالنّصیحَةِ و الرَّعاءِ [الدّعاء].

  • و أمّا اللَّواتِی فی العِلمِ: فَاسْأل العُلَماءَ ما جَهِلتَ، و إیّاکَ أن تَسألَهُم تَعَنُّتًا و تَجرِبَةً، و إیّاکَ أن تَعمَلَ برَأیِکَ شَیئًا. و خُذ بِالاحتِیاطِ فی جَمیعِ ما تَجِدُ إلیه سَبیلًا. و اهرُبْ مِن الفُتیَا هَرَبَکَ مِن الأسَدِ، و لا تَجعَل رَقَبَتَکَ لِلنّاسِ جِسرًا.

  • قُم عَنِّی یا أباعَبدِاللهِ! فَقَد نَصَحتُ لَکَ، و لا تُفسِد علَیَّ وِردِی، فَإنّی امرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسی؛ و السّلامُ علَی مَنِ اتّبَعَ الهُدَی.“»1

    1. ـ جنگ ١، ص ٩٨ الی ١٠١، به نقل از کشکول شیخ بهائی؛ جنگ ٣، ص ٢١ الی ٢٤، به نقل از بحارالأنوار، ج ١، ص ٢٢٤؛ مشکاة الأنوار، ص ٣٢٥، با قدری اختلاف؛ روح مجرّد، بخش پنجمین، ص ١٧٧: «١٧ـ می‌گویم: من به خطّ شیخ ما، بهاء الدّین عامِلی ـ‌ قدَّس الله روحَه ـ‌ چیزی را بدین عبارت یافتم‌: شیخ شمس الدّین محمّد بن مکّی (شهید اوّل) گفت: من نقل می‌کنم از خطّ شیخ احمد فراهانی ـ‌ رحمه الله ـ‌ از عُنوان بصری و وی پیرمردی فرتوت بود که از عمرش [ادامه در صفحه بعد]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

157
  • ...1

    1. [ادامه تعلیقه صفحه قبل] نود و چهار سال سپری می‌گشت ‌ـ او گفت:
      حال من این‌طور بود که به نزد مالک بن أنس رفت و آمد داشتم؛ چون جعفر صادق علیه السّلام به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم، و دوست داشتم همان‌طوری که از مالک تحصیل علم کرده‌ام، از او نیز تحصیل علم نمایم. پس روزی آن حضرت به من گفت:
      من مردی هستم مورد طلب دستگاه حکومتی (آزاد نیستم و وقتم در اختیار خودم نیست، و جاسوسان و مفتّشان مرا مورد نظر و تحت مراقبه دارند.) و علاوه بر این، من در هر ساعت از ساعات شبانه روز أوراد و اذکاری دارم که بدانها مشغولم؛ تو مرا از وِردم و ذِکرم باز مدار! و علومت را که می‌خواهی، از مالک بگیر و در نزد او رفت و آمد داشته باش، همچنان‌که سابقاً حالت این‌طور بود که به سوی وی رفت و آمد داشتی.‌
      پس من از این جریان غمگین گشتم و از نزد وی بیرون شدم، و با خود گفتم: اگر حضرت در من مقدار خیری جزئی را هم تفرّس می‌نمود، هر آینه مرا از رفت و آمد به سوی خودش، و تحصیل علم از محضرش منع و طرد نمی‌کرد. پس داخل مسجد رسول الله صلّی الله علیه و آله شدم و بر آن حضرت سلام کردم. سپس فردای آن روز به سوی روضه برگشتم و در آنجا دو رکعت نماز گزاردم و عرض کردم:
      ای خدا! ای خدا! من از تو می‌خواهم تا قلب جعفر را به من متمایل فرمائی، و از علمش به مقداری روزی من نمائی، تا بتوانم بدان به سوی راه مستقیم و استوارت راه یابم‌.
      و با حال اندوه و غصّه به خانه‌ام بازگشتم و به جهت آنکه دلم از محبّت جعفر اشراب گردیده بود، دیگر نزد مالک بن أنس نرفتم. بنابراین از منزلم خارج نشدم مگر برای نماز واجب (که باید در مسجد با امام جماعت بجای آورم) تا به جائی که صبرم تمام شد.
      در این حال که سینه‌ام گرفته بود و حوصله‌ام به پایان رسیده بود، نعلَین خود را پوشیدم و ردای خود را بر دوش افکندم و قصد زیارت و دیدار جعفر را کردم؛ و این هنگامی بود که نماز عصر را بجا آورده بودم.‌ پس چون به درِ خانه حضرت رسیدم، اذن دخول خواستم برای زیارت و دیدار حضرت. در این حال خادمی از طرف حضرت بیرون آمد و گفت: چه حاجت داری؟
      گفتم: سلام کنم بر شریف.
      خادم گفت: او در محلّ نماز خویش به نماز ایستاده است.
      پس من مقابل درِ منزل حضرت نشستم. در این حال فقط به مقدار مختصری درنگ نمودم که خادمی آمد و گفت: به درون بیا، تو بر برکت خداوندی (که به تو عنایت کند). [ادامه در صفحه بعد]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

158
  • ...1

    1. [ادامه تعلیقه صفحه قبل] من داخل شدم و بر حضرت سلام نمودم. حضرت سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند: بنشین، خداوندت بیامرزد!
      پس من نشستم، و حضرت قدری به حال تفکّر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیه‌ات چیست؟
      گفتم: أبوعبدالله!
      حضرت گفتند: خداوند کنیه‌ات را ثابت گرداند و تو را موفّق بدارد ای أبوعبدالله‌! حاجتت چیست؟
      من در این لحظه با خود گفتم: اگر برای من از این دیدار و سلامی که بر حضرت کردم غیر از همین دعای حضرت هیچ چیز دگری نباشد، هرآینه بسیار است.‌
      سپس حضرت سر خود را بلند نمود و گفت: چه می‌خواهی؟
      عرض کردم: از خداوند مسألت نمودم تا دلت را بر من منعطف فرماید، و از علمت به من روزی کند، و از خداوند امید دارم که آنچه را که درباره حضرت شریفِ تو درخواست نموده‌ام به من عنایت نماید.
      حضرت فرمود: ای أباعبدالله! علم به آموختن نیست؛ علم فقط نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را نموده است واقع می‌شود. پس اگر علم می‌خواهی، باید در اوّلین مرحله در نزد خودت حقیقت عبودیّت را بطلبی؛ و به واسطه عمل کردن به علم، طالب علم باشی؛ و از خداوند بپرسی و استفهام نمائی تا خدایت تو را جواب دهد و بفهماند.
      گفتم: ای شریف!
      گفت: بگو: ای أباعبدالله!
      گفتم: ای أباعبدالله! حقیقت عبودیّت کدام است؟
      گفت: سه چیز است:
      اینکه بندۀ خدا برای خودش درباره آنچه را که خدا به وی سپرده است مِلکیّتی نبیند؛ چرا‌که بندگان دارای مِلک نمی‌باشند، همه اموال را مال خدا می‌بینند، و در آنجائی که خداوند ایشان را امر نموده است که بِنَهند، می‌گذارند؛
      و اینکه بنده خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند؛
      و تمام مشغولیّاتش در آن منحصر شود که خداوند او را بدان امر نموده است و یا از آن نهی فرموده است. [ادامه در صفحه بعد]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

159
  • ...1

    1. [ادامه تعلیقه صفحه قبل] بنابراین، اگر بنده خدا برای خودش مِلکیّتی را در آنچه که خدا به او سپرده است نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی بدان امر کرده است بر او آسان می‌شود. و چون بنده خدا تدبیر امور خود را به مُدبّرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان می‌گردد. و زمانی که اشتغال ورزد به آنچه را که خداوند به وی امر کرده و نهی نموده است، دیگر فراغتی از آن دو امر نمی‌یابد تا مجال و فرصتی برای خودنمائی و فخریّه نمودن با مردم پیدا نماید.
      پس چون خداوند، بنده خود را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلائق بر وی سهل و آسان می‌گردد، و دنبال دنیا به جهت زیاده اندوزی و فخریّه و مباهات با مردم نمی‌رود، و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم می‌نگرد، آنها را به جهت عزّت و علوّ درجه خویشتن طلب نمی‌نماید، و روزهای خود را به بطالت و بیهوده رها نمی‌کند. و اینست اوّلین پلّه از نردبان تقوا؛ خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:
      ”آن سرای آخرت را ما قرار می‌دهیم برای کسانی که در زمین اراده بلندمنشی ندارند، و دنبال فَساد نمی‌گردند؛ و تمام مراتبِ پیروزی و سعادت در پایان کار، انحصاراً برای مردمان با تقوا است.“
      گفتم: ای أباعبدالله، به من سفارش و توصیه‌ای فرما!
      گفت: من تو را به نُه چیز وصیّت و سفارش می‌نمایم ‌ـ زیرا که آنها سفارش و وصیّت من است به اراده‌کنندگان و پویندگان راه خداوند تعالی، و از خداوند مسألت می‌نمایم تا تو را در عمل به آنها توفیق مرحمت فرماید ـ سه تا از آن نُه امر درباره تربیت و تأدیب نفس است، و سه تا از آنها درباره‌ حلم و بردباری است، و سه تا از آنها درباره علم و دانش است. پس ای عنوان! آنها را به خاطرت بسپار، و مبادا در عمل به آنها از تو سستی و تکاهل سر زند!
      عنوان گفت: من دلم و اندیشه‌ام را فارغ و خالی نمودم تا آنچه را که حضرت می‌فرماید بگیرم و اخذ کنم و بدان عمل نمایم.
      پس حضرت فرمود: امّا آن چیزهائی که راجع به تأدیب نفس است آنکه: مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری، چرا که در انسان ایجاد حماقت و نادانی می‌کند. و چیزی مخور مگر آنگاه که گرسنه باشی. و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خدا را ببر و به خاطر آور حدیث رسول اکرم صلّی الله علیه و آله را که فرمود:
      ”هیچ‌وقت آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است“
      بناءً علی‌هذا اگر به قدری گرسنه شد که ناچار از تناول غذا گردید، پس به مقدار ثُلث شکم خود را برای طعامش بگذارد، و ثلث آن را برای آبش، و ثلث آن را برای نفَسش.
      و امّا آن سه چیزی که راجع به بردباری و صبر است: پس کسی که به تو بگوید: اگر یک کلمه بگوئی ده تا می‌شنوی، به او بگو: اگر ده کلمه بگوئی یکی هم نمی‌شنوی! و کسی که تو را شتم و سبّ کند و ناسزا گوید، به وی بگو: اگر در آنچه می‌گوئی راست می‌گوئی، من از خدا می‌خواهم تا از من درگذرد؛ و اگر در آنچه می‌گوئی دروغ می‌گوئی، پس من از خدا می‌خواهم تا از تو درگذرد. و اگر کسی تو را بیم دهد که به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت، تو او را مژده بده که من درباره تو خیرخواه می‌باشم و مراعات تو را می‌نمایم.
      و امّا آن سه چیزی که راجع به علم است: پس، از علماء بپرس آنچه را که نمی‌دانی؛ و مبادا چیزی را از آنها بپرسی تا ایشان را به لغزش افکنی و برای آزمایش و امتحان بپرسی؛ و مبادا که از روی رأی خودت به کاری دست زنی. و در جمیع اموری که راهی به احتیاط و محافظت از وقوع در خلافِ امر داری‌ احتیاط را پیشه خود ساز. و از فتوا دادن بپرهیز همان‌طور که از شیر درنده فرار می‌کنی؛ و گردن خود را جِسر و پل عبور برای مردم قرار نده.
      ای أباعبدالله! دیگر برخیز از نزد من، چرا که تحقیقاً برای تو خیر خواهی کردم؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من فاسد مکن، زیرا که من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم، و نگرانم از آنکه مقداری از آن بیهوده تلف شود. و تمام مراتب سلام و سلامت خداوند برای آن کسی باد که از هدایت پیروی می‌کند، و متابعت از پیمودن طریق مستقیم می‌نماید.»

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

161
  • ١ـ علم و علماء

  • [آیات و روایاتی چند در فضیلت علم و علماء]

  • [١] ﴿يَرۡفَعِ ٱللَهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ﴾.1

  • [٢] ﴿ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ﴾.2

  • [٣] «کُنتُ کَنزًا مَخفیًّا فَأحْبَبتُ أن أُعرَف، و خَلقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَفَ.»3

  • [٤] عن عبدالله بن میمون عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • «قالَ رسولُ اللهِ [صلّی الله علیه و آله و سلّم]: مَن سَلَکَ طَریقًا یَطلُبُ فیه عِلمًا سَلکَ اللهُ بهِ طَریقًا إلی الجَنّةِ؛ و إنّ الملَائِکَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَها لِطالبِ العِلمِ رِضًی بهِ؛ و إنّهُ لَتَستَغفِرُ [لَیَستَغفِرُ] لِطالِبِ العِلمِ مَن فی السّمَاواتِ و مَن فی الأرضِ حتّی الحوتِ فی البَحرِ؛ و فَضلُ العالِمِ علَی العابِدِ کفَضلِ القَمرِ علَی سایرِ النّجومِ لَیلةَ البَدرِ؛ و إنّ العُلماءَ وَرَثَةُ الأنبیاءِ؛ و أنّ العلماءَ [الأنبیاءَ] لَم یُوَرِّثوا دِینارًا و لا دِرهَمًا ولکن وَرَّثوا العِلمَ...»4

  • [٥] عن أصبغ بن نباتة قال:

  • «قالَ أمیرالمؤمنین علیه السّلام: ”تَعَلَّموا العِلمَ! و إنّ تَعَلُّمَه حَسَنَةٌ، و مُدارَسَتَهُ تسبیحٌ، و البَحثَ عنهُ جِهادٌ، و تَعلیمَه مَن لا یَعلَمُهُ صَدَقةٌ، و هو عِندَ اللهِ لأهلِه قُربَةٌ

    1. ـ سوره المجادلة (٥٨) قسمتی از آیه ١١.
    2. ـ سوره الطّلاق (٦٥) قسمتی از آیه ١٢.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٨٤، ص ١٩٨ و ٣٤٤.
    4. ـ همان مصدر، ج ١، ص ١٦٤؛ الکافی، ج ١، ص ٣٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

162
  • لأنّه مَعالِمُ الحَلال و الحَرام، و سالِکٌ بِطالِبهِ سَبیلَ الجَنَّةِ، و هو أنیسٌ فی الوَحشَةِ و صاحِبٌ فی الوَحدَة، و سِلاحُ الأعداءِ و زَینٌ للأخلّاءِ، یَرفعُ اللهُ بهِ أقوامًا یَجعَلُهم فی الخَیر أئمّةً یُقتَدی بهِم، تُرمَقُ أعمالُهم و تُقتَبَسُ آثارُهُم و تَرغَبُ المَلائکِةُ فی خُلَّتِهِم، یَمسَحونَهم بِأجنِحَتِهِم فی صلَواتِهِم؛ لِأنَّ العِلمَ حَیاتُ القُلوبِ مِن الجَهلِ، و نورُ الأبصارِ مِن العِمَی، و قوَّةُ الأبدانِ مِن الضَّعفِ. یُنزِلُ اللهُ حامِلَهُ مَنزِلَةَ الأبرارِ، و یمنَحُهُ مُجالَسَةَ الأخیارِ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ. و بالعِلمِ یُطاعُ اللهُ و یُعبَدُ، و بالعِلمِ یُعرَفُ اللهُ و یُوحَّدُ، و بالعِلمِ تُوصَلُ الأرحامُ، و بِه یُعرَفُ الحَلالُ و الحَرامُ. و العِلمُ إمامُ العَقلِ و العَقلُ تابِعُهُ، یُلهِمُهُ السُّعَداءَ و یُحرِمُهُ الأشقیاءَ.“»1

  • [٦] عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • «قالَ رسولُ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلهِ و سلّمَ”طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ علَی کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ“ ألا إنّ اللهَ تعالَی یُحبُّ بُغاةَ العِلمِ.»2

  • [٧] و فی نهج البلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام: 

  • «إنّ أولَی النّاسِ بِالأنبیاءِ أعلَمُهم بِما جاؤوا بِه؛ ثُمّ تَلَی قَولَه تَعالَی:

  • ﴿إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا ٱلنَّبِيُّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾.3

  • ثمّ قال: إنّ وَلیَّ محمّدٍ مَن أطاعَ اللهَ و إن بَعُدَتْ لُحمَتُه، و إنّ عَدُوَّ محمّدٍ مَن عَصی اللهَ و إن قَرُبَتْ قَرابَتُه.»4و5

    1. ـ أمالی ‌صدوق، ص ٦١٥، با قدری اختلاف.
    2. ـ مشکاة الأنوار، ص ١٣٣؛ بحارالأنوار، ج ١، ص ١٧٢، به نقل از بصائر الدّرجات، ص ٢.
    3. ـ سوره آل عمران (٣) صدر آیه ٦٨.
    4. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ٢١.
    5. ـ جنگ ١، ص ١١ الی ١٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

163
  • [٨ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٦٨:

  • «أبوالفتح الکَراجُکی فی کَنز الفوائد، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، قال: ”لم یَمُت مَن تَرَکَ أفعالًا یُقتدَی بها مِن الخَیر، و مَن نَشَرَ حِکمَةً ذُکِرَ بها.“

  • [٩] جامعُ الأخبار عن کِتاب جُمَل الغرائِب، بإسناده عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله، إنّه قال: ”خمسةٌ فی قُبورهم و ثَوابُهم یَجری إلی دیوانِهم: مَن غَرَس نخلًا، و مَن حَفَر بِئرًا، و من بَنَی لِلّه مسجدًا، و من کَتَب مُصحَفًا، و مَن خَلَّف إبنًا صالحًا.“»1و2

  • [کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام به کمیل: إنّ هٰذهِ القُلوبَ أوعیَةٌ...]

  • «و مِن کَلامٍ لَهُ علیه السّلام لِکُمَیلِ بنِ زیادٍ النّخَعیِّ:

  • قالَ کُمَیلُ: أخَذَ بیَدِی أمیرُالمُؤمنینَ عَلیُّ بنُ أبی‌طالِبٍ علیه السّلام فَأَخرَجَنی إلی الجَبّانِ، فلَمّا أَصحَرَ تَنَفّسَ الصُّعَداءَ، ثُمّ قالَ:

  • ”یا کُمَیلُ! إِنّ هَذِه القُلوبَ أَوعیَةٌ فخَیرُها أَوعاهَا، فَاحفَظ عَنِّی ما أَقولُ لَکَ! النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانیٌّ، و مُتَعَلِّمٌ علَی سَبیلِ نَجاةٍ، و هَمَجٌ رَعاعٌ؛ أَتباعُ کُلِّ ناعِقٍ، یَمیلونَ مَعَ کُلِّ ریحٍ، لَم یَستَضِیئُوا بِنورِ العِلمِ و لَم یَلجَئُوا إِلی رُکنٍ وَثیقٍ.

  • یا کُمَیلُ! العِلمُ خَیرٌ مِنَ المالِ؛ العِلمُ یَحرُسُکَ و أَنتَ تَحرُسُ المالَ، المالُ تَنقُصُهُ النّفَقَةُ و العِلمُ یَزکُوا علَی الإِنفاقِ، و صَنیعُ المالِ یَزولُ بِزَوالِه.

  • یا کُمَیلُ! العِلمُ دِینٌ یُدانُ بِه؛ بِه یَکسِبُ الإِنسانُ الطّاعَةَ فی حَیاتِه و جَمیلَ الأُحدُوثَةِ بَعدَ وَفاتِه؛ و العِلمُ حاکِمٌ و المالُ مَحکومٌ علَیهِ.

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢٢٩.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٠٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

164
  • یا کُمَیلُ! هَلَکَ خُزّانُ الأَموالِ و هُم أَحیاءٌ، و العُلَماءُ باقونَ ما بَقِیَ الدَّهرُ؛ أَعیانُهُم مَفقودَةٌ و أَمثالُهُم فی القُلوبِ مَوجودَةٌ.

  • هَا! إنّ هٰهُنا لَعِلمًا جَمًّا [و أَشارَ بیَدِهِ إِلی صَدرِهِ] لَو أَصَبتُ لَهُ حَمَلَةً! بَلَی أَصَبتُ لَقِنًا غَیرَ مَأمونٍ علَیهِ، مُستَعمِلًا آلَةَ الدّینِ لِلدّنیا و مُستَظهِرًا بنِعَمِ اللهِ علَی عِبادِه و بحُجَجِه علَی أَولِیائهِ؛ أَو مُنقادًا لِحَمَلَةِ الحَقِّ لا بَصیرَةَ لَهُ فی أَحنائهِ، یَنقَدِحُ الشّکُّ فی قَلبِه لأوّلِ عارِضٍ مِن شُبهَةٍ؛ أَلا لَا ذا و لَا ذاکَ! أَو مَنهومًا باللَّذَّةِ، سَلِسَ القیادِ لِلشَّهوَةِ؛ أَو مُغرَمًا بِالجَمعِ و الادِّخارِ؛ لَیسا مِن رُعاةِ الدّینِ فی شَی‌ءٍ. أَقرَبُ شَیءٍ شَبَهًا بِهِما الأَنعامُ السّائمَةُ. کَذلِکَ یَموتُ العِلمُ بِمَوتِ حامِلیهِ.

  • اللهُمَّ بلَی، لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائمٍ لِلّهِ بحُجَّةٍ، إِمّا ظاهِرًا مَشهورًا و إِمّا خائفًا مَغمورًا؛ لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بَیِّناتُهُ. و کَم ذا و أَینَ أولَئِکَ؟!

  • أولَئِکَ و اللهِ الأقَلّونَ عَدَدًا و الأعظَمونَ عِندَ اللهِ قَدرًا! یَحفَظُ اللهُ بِهِم حُجَجَهُ و بَیِّناتِه حَتّی یُودِعوها نُظَراءَهُم و یَزرَعوها فی قُلوبِ أَشباهِهِم.

  • هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ علَی حَقیقَةِ البَصیرَةِ، و باشَروا رُوحَ الیَقینِ، و استَلانوا ما استَوعَرَهُ المُترَفونَ، و أَنِسوا بِما استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ، و صَحِبوا الدّنیا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعلّقَةٌ بِالمَحَلِّ الأعلَی.

  • اُولَئکَ خُلَفاءُ اللهِ فی أرضِه و الدُّعاةُ إِلی دینِه. آهِ آهِ شَوقًا إلی رُؤیَتِهِم! انصَرِفْ إِذا شِئتَ.“»1 ـ انتهی کلامه علیه السّلام2.3

    1. ـ نهج البلاغة(عبده)، ج ٤، ص ٣٥؛ بحارالأنوار، ج ١، ص ١٨٩؛ شرح نهج البلاغة، ج ١٨، ص ٣٤٦.
    2. ـ [ترجمۀ این حدیث شریف در کتاب ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج ١، ص ٢٦٨ به طور کامل آمده است. (محقّق)]
    3. ـ جنگ ١، ص ١٢٦ و ص ١٢٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

165
  • [أمیرالمؤمنین علیه السّلام: هُم قَومٌ هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ علی حَقیقَة الأمرِ]

  • جامع السّعادات، صفحه ٥١٥:

  • «قالَ أمیرالمؤمنین علیه السّلام فی وَصف أولیاءِ الله:

  • ”هُم قَومٌ هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ علَی حَقیقَةِ الأمرِ، فَباشَروا رُوحَ الیَقینِ، و اسْتَلانوا ما اسْتَوعَرَهُ المُترَفون، و أنِسوا بِما اسْتَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ، صَحِبوا الدُّنیا بِأبدانٍ أرواحُها مُتَعَلّقَةٌ بِالمَحَلِّ الأعلَی؛ اُولَئکَ خُلَفاءُ اللهِ فی أرضِه، و الدُّعاةُ إلی دِینِه.“»1و2

  • [روایات و مطالبی از کتاب بحارالأنوار درباره منزلت علماء]

  • [١] بحار، طبع حروفی، جلد ٢، صفحه ١٥، در کتاب العلم:

  • «قرب الإسناد، هارون عن ابن صَدَقة، عن الصادق، عن أَبیه، عن آبائه علیه السّلام: إنَّ رَسولَ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم قال: ثلاثةٌ یَشفَعونَ إلی اللهِ یومَ القِیامَةِ فَیُشَفِّعُهُم: الأنبیاءُ، ثُمّ العُلَماءُ، ثُمّ الشُّهداءُ.»

  • [٢] صفحه ١٦: «أمالی للطوسی بإسناد المُجاشعی عن الصادق، عن آبائه، عن علیٍّ علیهم السّلام، قال: قال رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: إذا کانَ یَومُ القیامَةِ، وُزِنَ مِدادُ العُلَماءِ بِدِماءِ الشُّهَداءِ فیُرَجَّحُ مِدادُ العُلماءِ عَلی دِماءِ الشُّهداءِ

  • [٣] صفحه ٢٢: «غوالی قال: قال رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”عُلَماءُ أُمَّتِی کَأَنبیاءِ بَنی إسرائیلَ“.»

    1. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ١٩٠؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ٣٧، با قدری اختلاف؛ روح مجرّد، دیباچه، ص ٤.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

166
  • [٤] صفحه ٣٧: «عدّة الداعی عن النبی صلّی الله علیه و آله قال:مَنِ ازدادَ عِلمًا و لَم یَزدَدْ هُدًی لَم یَزدَدْ مِنَ اللهِ إلّا بُعدًا.“»1

  • [٥] صفحه ٤٣: «المحاسن أبی عن سعدان، عن عبدالرحیم بن مسلم، عن اسحاق بن عمّار قالَ: قُلتُ لِأبِی‌عَبدِ اللهِ علیه السّلام: مَن قامَ مِن مَجلِسِه تَعظیمًا لِرَجُلٍ؟ قالَ: ”مَکروهٌ إلّا لِرَجُلٍ فی الدِّینِ.“»2

  • [٦] و در جلد ١، صفحه ٤٢، در ترجمه احوال مقدس اردبیلی گوید:

  • «و المحقّق الأردبیلی فی الوَرَع و التقّوی و الزهد و الفضل بلَغَ الغایَة القصوی، و لم أسمَع بمِثله فی المتقدّمین و المتأخّرین ـ جَمَع اللهُ بینه و بین الأئّمة الطّاهرین ـ و کتُبُه فی غایةِ التدقیق و التحقیق.»

  • [٧] و در جلد ١، صفحه ٣٦ گوید: 

  • «و المسعودیّ عدّه النجاشیّ فی فهرسته من رُواة الشیعة و قال: له کُتبٌ منها کتابُ إثبات الوصیّة لعلیّ بن أبی‌طالب علیه السّلام و کتاب مُروج الذهب. مات سنةَ ثلاثٍ و ثلاثین و ثلاثِ مائة.»3

  • [شعری در فضیلت کسب علم]

  • به عنوان یادگاری به جهت دوست عزیز و اخوی محترم و فاضل خود: آقای آقا سیّد محمّد حسین تهرانی ـ وفّقه الله ـ تحریر می‌شود. (نوری همدانی)4

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٢، ص ٣٧؛ عدّة الدّاعی، ص ٧٤. 
    2. ـ وسائل الشیّعة، ج ١٢، ص ٢٢٦.
    3. ـ جنگ ١٤، ص ٩٢ و ٩٣.
    4. ـ [این اشعار توسّط مرحوم حجّة الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن نوری همدانی، (که در هنگام تحریر این جنگ، هم‌حجره با مرحوم علاّمه بوده‌اند) با خطّی زیبا تحریر گردیده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

167
  • صاحب‌دلی به مدرسه آمد ز خانقاه ** بشکست عهد صحبت اهل طریق را

  • گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود ** تا اختیار کردی از آن این فریق را

  • گفت آن گلیم خویش برون می‌برد ز موج ** وین سعی می‌کند که بگیرد غریق را1

  • [امام کاظم علیه السّلام: لا تَجلِسوا عند کلِّ عالِم]

  • [قال موسی بن جعفر علیه السّلام:] «لا تَجلِسوا عِندَ کُلِّ عالِمٍ إلّا عالِمٌ یَدعوکُم مِن الخَمسِ إلی الخَمسِ: مِن الشَّکِّ إلی الیَقینِ، و مِن الکِبرِ إلی التَّواضُعِ، و مِن الرِّیاءِ إلی الإخلاصِ، و مِن الرَّغبَةِ إلی الزُّهدِ، و مِن العَداوَةِ إلی النَّصیحَةِ.»2و3

  • [راجع به لزوم توأم بودن علم و عمل]

  • [١] عمل و علم هر دو مؤیّد یکدیگر هستند؛ علم موجب عمل، و عمل موجب ازدیاد علم است.

  • مرحوم ملاّ محسن فیض مثال می‌زند به کسی [که] با چراغ راه رود؛ چراغ، راه رفتن را مستقیم و آسان می‌کند، و راه رفتن موجب می‌شود که چراغ نیز حرکت کرده، راه بعدی را روشن کند.4

    1. ـ جنگ ١، ص ١٣٩.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ١، ص ٢٠٥؛ الفصول المهمّة فی اصول الأئمّة، ج ١، ص ٤٧٩.
    3. ـ جنگ ٣، ص ٣٨.
    4. ـ المحجّة البیضاء، ج ١، ص ٢٧٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

168
  • [٢] عَن النّبیِّ صلّی الله علَیهِ و آلِه و سلّمَ:

  • «مَن عَلِمَ و عَمِلَ بِما عَلِمَ وَرّثَهُ اللهُ عِلمَ ما لَم یَعلَم.»1و2

  • [٣] بحارالأنوار، جلد ١، صفحه ١٩٥:

  • «غوالی اللئالی‌ رُوِیَ عَن بَعضِ الصّادِقینَ علیهم السّلام: أن النّاسَ أربَعَةٌ: رَجُلٌ یَعلَمُ و یَعلَمُ أنَّهُ یَعلَمُ، فَذاکَ مُرشِدٌ عالِمٌ فاتَّبِعوهُ؛ و رَجُلٌ یَعلَمُ و لا یَعلَمُ أنَّهُ یَعلَمُ، فَذاکَ غافِلٌ فَأیقِظوهُ؛ و رَجُلٌ لا یَعلَمُ و یَعلَمُ أنَّهُ لا یَعلَمُ، فَذاکَ جاهِلٌ فَعَلِّموهُ؛ و رَجُلٌ لا یَعلَمُ و یَعلَمُ أنَّهُ یَعلَمُ، فَذاکَ ضالٌّ فَأرشِدوهُ

  • [٤] فی وصیة أمیرالمؤمنین علیه ‌السّلام لابنه الحسن علیه ‌السّلام إلی أن قال: «فإنَّ خَیرَ القَولِ ما نَفَعَ، و اعلَم أنَّهُ لا خَیرَ فی عِلمٍ لا یَنفَعُ و لا یُنتَفَعُ بِعِلمٍ لا یَحِقُّ تَعَلُّمُهُ.»3

  • قال ابن میثم فی شرحه صفحة ١٢: «و لذلک استعاذ الرسول صلّی الله علیه و آله و سلّم منه فقال: ”و أعوذ بک من علمٍ لا یَنفَع.“»4

  • [٥] أقول: قال ملّا محمّد البلخی:

  • «علم‌های اهل حس شد پوزبند***تا نگیرد شیر زان علم بلند»5
  • و قد اتّفق العلماء أنّ شَرَفَ کلِّ علمٍ بشرف المعلوم، و کلُّ عِلمٍ یکونُ معلومُه

    1. ـ المحجّة البیضاء، ج ٢، ص١٤٨؛ جامع السّعادات، ج ١، ص ٤٤؛ بحارالأنوار، ج ٤٠، ص ١٢٨ با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٤٩.
    3. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ٤٠.
    4. ـ شرح ‌نهج ‌البلاغة (ابن‌میثم)، ج ٥، ص ١٢.
    5. ـ مثنوی معنوی، طبع میرخانی، دفتر اول.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

169
  • أشرفَ المعلومات یکونُ ذلک العلمُ أشرفَ العلومِ، أشرفُ العلوم العلمُ الإلهی لأنّه معلومُه ـ و هُو الله ـ أشرفُ الموجودات1.2

  • [٦] راجع به علم بی‌عمل در ذیل آیۀ شریفۀ: ﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾،3 فی تفسیر الصافی و فی المصباح الشریعة عن الصّادِقِ علیه السّلام:

  • «مَن لَم یَنسَلِخ عَن هَواجِسِهِ و لَم یَتَخَلَّص مِن آفاتِ نَفسِهِ و شَهَواتِها و لَم یَهزِم الشَّیطانَ و لَم یَدخُلْ فی کَنَفِ اللهِ و أمانِ عِصمَتِهِ، لا یَصلُحُ لَهُ الأمرُ بِالمَعروفِ و النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ؛ لِأنَّهُ إذا لَم یَکُن بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَکُلَّما أظهَرَ أمرًا کانَ حُجَّةً عَلَیهِ و لا یَنتَفِعُ النّاسُ بِهِ. قالَ اللهُ تعالی: ﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ﴾؛4 و یُقالُ لَهُ: یا خائِنُ أتُطالِبُ خَلقِی بِما خُنتَ بِهِ نَفسَکَ و أرخَیتَ عَنهُ عِنانَک!»‌5

  • [٧] و فى المَجمع عن أنَسِ بنِ مَالِک قالَ: قالَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله:

  • «مَرَرتُ لَیلَةَ أُسرِیَ بِی عَلَی أُناسٍ تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقارِیضَ مِن نارٍ، فَقُلتُ: مَن هَؤُلاءِ یا جَبرَئِیلُ؟ فَقالَ: هَؤلاءِ خُطَباءُ مِن أهلِ الدُّنیا مِمَّن کانوا یأمُرونَ النّاسَ

    1. ـ [جهت اطلاع بیشتر دربارۀ این مطلب به بحارالأنوار، ج ٤١، ص ١٣٩؛ شرح نهج البلاغة ابن ابی‌الحدید، ج ١، ص ١٥؛ جامع الأسرار، ص ٦٨؛ الفتوحات المکّیة، (٤ جلدی)، ج ٢، ص ١٨٧؛ المحجّة البیضاء، ج ١، ص ١١٥ و ١١٦؛ احیاء العلوم، ج ١، ص ٨٧ مراجعه شود. (محقّق)]
    2. ـ جنگ ٥، ص ١١٢.
    3. ـ سوره البقرة (٢) آیه ٤٤.
    4. ـ سوره البقرة (٢) صدر آیه ٤٤.
    5. ـ تفسیر الصافی، ج‌١، ص ١٢٥؛ مصباح الشّریعة، ص ١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

170
  • بِالبِرِّ و یَنسَونَ أنفُسَهُم.»1و2

  • [٨ـ معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ١] صفحة ٥٣:

  • «الثانیةُ من آفات العلم المُهلِکة ترکُ العمل:

  • (و المراد) بالعملِ بالعلم الجَرْی علَی موجَبِه من الإلتزام بفعل الواجبات و ترک المحرّماتِ و المحافظةِ علی المندوبات. (قال) فی المعالم: ”و لْیجْعَلِ العالمُ له حظًّا وافرًا من الطّاعات و القُرُبات؛ فإنّها تفید النّفسَ ملکةً صالحةً و استعدادًا تامًّا لقبول الکمالات.“ ـ انتهی.»3

  • [حیاء و دین مأمور به همراهی عقلند]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٤٦:

  • «و عن علیّ بن محمّد عن سَهل بن زیاد عن عَمرو بن عُثمان عن مُفَضَّل بن صَالِح عن سَعد بن طَریف عن الأصبَغ بن نُباته عن علیّ علیه السّلام قال:

  • ”هبَطَ جَبرَئِیلُ علی آدمَ علیه السّلام فقال: یا آدمُ إنّی أُمِرتُ أن اُخیِّرَک واحدةً من ثلاثٍ، فاخْتَرها و دَعِ اثنتَین؛ فقال له آدمُ: یا جَبرئیلُ و ما الثلاثُ؟ فقال: العَقلُ و الحیاءُ و الدّین؛ فقال آدم: فإنّی قد اختَرتُ العقلَ؛ فقال جَبرئِیل للحیاء و الدّین: انصَرِفا و دَعاه؛ فقالا: یا جَبرئیلُ إنّا أُمِرنا أن نکونَ مع العقلِ حیثُ کان؛ قال: فشَأنَکُما، و عَرَجَ.“

  • و رواه البرقیّ فی المحاسن عن عَمرو بن عُثمان، و رَواه الصّدوق بإسناده عن

    1. ـ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌١، ص ٢١٥.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٦٨.
    3. ـ جنگ ٢٠، ص ١٥٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

171
  • أبی‌جمیلة المُفَضَّل بن صالح مثلَه.»1و2

  • [در معنای معرفت]

  • بعضی معنی معرفت را علم به شیء بعد از فقدان آن نموده‌اند ـ و این معنی را صاحب شوارق ذکر می‌کند‌ ـ و بدین جهت خدای را عارف نمی‌گویند. لیکن این معنی مردود است به خطبۀ حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • «عالِمًا بِها قَبلَ ابتِدائها، مُحیطًا بحُدودِها و انتِهائها، عارِفًا بقَرائنِها و أحنائها»3.4

  • [بشارت رسول خدا به آمدن مجدِّدِ دین در رأس هر صد سال]

  • در جامع الأُصول و مشکاة طیّبی این حدیث نقل شده است:

  • «إنّ اللهَ عزّوجلّ سَیَبعَثُ لِهَذهِ الاُمّةِ علَی رَأسِ کُلِّ مِائةِ سَنَةٍ مَن یُجَدِّدُ لَها دِینَها.»5و6

  • [مطالبی دربارۀ علم از سفینة البحار]

  • [١] در سفینة البحار، جلد ٢، صفحه ٢١٩ گوید: 

  • «أقول: و للرّاغب الإصفهانیّ کلامٌ فی هذا المقام یُعجبنی نقلُه، قال:

    1. ـ الکافی، ج ١، ص ١٠؛ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٥، ص ٢٠٤.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٦١، جنگ ٢٤، ص ١٠٥.
    3. ـ نهج ‌البلاغة (عبده)، ج ١، ص ١٦؛ الإحتجاج، ج ١، ص ١٩٨.
    4. ـ جنگ ٢، ص ٤٢.
    5. ـ کشکول شیخ بهائی، ج ٢، ص ٤٥١؛ جامع الأصول فی أحادیث الرسول، ج ١١، ص ٣١٩.
    6. ـ جنگ ٢، ص ٤٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

172
  • من کان قصدُه الوصولَ إلی جوارِ الله و التوجُّهَ نحوَه ـ کما قال تعالی: ﴿فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَهِ﴾،1 و کما أشار إلیه النَّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم بقوله: ”سَافِروا تَغنَموا2 ـ فحقّه أن یَجعَلَ أنواعَ العلوم کزادٍ موضوعٍ فی منازل السَّفر، فیَتناوَلُ فی کلِّ منزلٍ قَدرَ البُلغَة و لا یعرُجَ علی تَفصّیه و استغراقِ ما فیه؛ فإنَّه لو قضی الإنسانُ جمیعَ عُمره فی فنٍّ واحدٍ لم یُدرِکْ قَعرَه و لم یَسبِرْ غَورَه.

  • و قد نبَّهَنا الباری سبحانه علی ذلک بقوله: ﴿ٱلَّذِينَ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓ أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَهُ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾؛3

  • و قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام: ”العِلمُ کَثِیرٌ فَخُذوا مِن کُلِّ شیءٍ أحسَنَهُ“؛

  • و قال الشاعر:

  • قَالوا خُذ العَینَ مِن کُلٍّ فَقُلتُ لَهُم***فِی العَینِ فَضلٌ و لکن ناظرَ العَینِ
  • ـ إلی آخر ما أفاده الرَّاغب، فراجع.»4

  • [٢] و در صفحه ٢٢٠گوید: 

  • «عن الصّادق علیه السّلام، قال: ”إذا کان یومُ القیامة جَمَعَ اللهُ عزّوجلّ الناسَ

    1. ـ سوره الذّاریات (٥١) صدر آیه ٥٠.
    2. ـ وسائل الشّیعة، ج ١١، ص ٣٤٧؛ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٢٢١، به نقل از محاسن برقی، ج ٢، ص ٣٤٥.
    3. ـ سوره الزّمر (٣٩) آیه ١٨.
    4. ـ [سفینة البحار، ج ٦، ص ٣٤٥؛ حضرت علاّمه ـ رضوان الله تعالی علیه ـ مطالبی را پیرامون مضرّات مطالعه زیاد به نقل از کتاب دو فیلسوف شرق و غرب و سفینة البحار، در جنگ ١٤، ص ٣، آورده‌اند و در مطلع أنوار، ج ١١، تحت موضوع کلّی «نکته‌ها و اشارات» با عنوان: «مضرّات مطالعه زیاد» آمده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

173
  • فی صعیدٍ واحدٍ و وُضِعَتْ الموازینُ، فتوزَنُ دِماءُ الشَّهداء مع مِدادِ العلماء فَیُرَجَّحُ مِدادُ العلماء علی دِماء الشُّهداء.“»

  • [٣] و نیز گوید: 

  • «قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام: ”أیُّها النَّاس! إعلَموا أنَّه لیس بعاقلٍ مَن انْزَعَجَ مِن قَولِ الزّورِ فیه، و لا بحکیمٍ مَن رَضِیَ بثَناء الجاهِل علیه. النّاسُ أبناءُ ما یُحسِنون، و قدرُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحسِنُ؛ فَتَکَلَّموا فِی العلمِ تَبیَّنْ أقدارُکُم.“

  • و قال الصّادق علیه السّلام: ”مَن دَعَا النّاسَ إلی نفسه، و فیهم مَن هو أعلمُ منه فهو مبتَدِعٌ ضَالٌّ“ (ضه کج ١٨٨).

  • قال الخلیلُ بن أحمدَ: أحَثُّ کَلِمَةٍ علی طَلَبِ علمٍ قولُ علی بنِ أبی‌طالبٍ علیه السّلام: ”قَدرُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحسِنُهُ.“ (ضه یه ١٠٧)»1

  • [٤] در سفینة البحار، جلد ٢، صفحه ٢٢٠و ٢٢١ گوید:

  • «قال بعضُ المحقّقین: اعلم أنَّ العلمَ و العبادةَ جَوهران، لأجلِهما کان کلُّ ما تَرَی و تسمَعُ من تصنیف المصنِّفین و تعلیم المعلّمین و وَعظِ الواعظین؛ بَل لأجلهما اُنزلتْ الکتُبُ و اُرسِلَت الرُّسُلُ؛ بَل لأجلِهما خُلقَت السّمواتُ و الأرَضین و ما فیهما من الخلق. و ناهیکَ لِشرف العِلم قولُه تعالی: ﴿ٱللَهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ﴾،2 ـ الآیة، و لشرف العبادة قوله تعالی﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ﴾.3 فَحَقٌّ للعبدِ أن لا یشتغِلَ إلّا بهما و لا یَتعَبَ إلّا لَهما؛ و

    1. ـ سفینة البحار، ج ٦، ص ٣٤٨.
    2. ـ سوره الطّلاق (٦٥) قسمتی از آیه ١٢.
    3. ـ سوره الذّاریات (٥١) آیه ٥٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

174
  • أشرفُ الجَوهرین العلم کما وَرد فی فضل العالِم علی العابد: ”کفَضلی علی أدناکم“.

  • و المراد بالعلم: الدِّینُ؛ أعنی معرفةَ الله سبحانَه و ملائکتِه و کتُبِه و رُسُلِه و الیومِ الأخر؛ قال الله تعالی: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَهِ وَمَلَـٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ﴾.1 ـ إلی آخر ما قال هذا المحقّق. (خلق یه ٥٨)»2

  • [٥] و در صفحه ٢٢١ گوید:

  • «عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال: ”إنَّ من حقیقةِ الإیمان أن تُؤثِرَ الحقَّ و إن ضَرَّک علی الباطِل و إن نَفَعَک؛ و أن لا یجوزَ منطقُکَ عِلمَکَ.“»3

  • [٦] و در صفحه ٢٢٢ و ٢٢٣ گوید:

  • «قال بعضُ الأفاضل: حَقُّ المُتَرَشِّحِ لِتعلُّمِ الحقایقِ أن یُراعِی ثلاثةَ أحوالٍ:

  • الأوّل: أن یُطهِّرَ نفسَه من رَدِیء الأخلاق تَطَهُّرَ الأرضِ للبَذرِ مِن خبائِث النَّبات؛ فالطّاهرُ لا یَسکُنُ إلّا بیتًا طاهرًا، و إنَّ الملائکةَ لا تَدخُل بیتًا فیه کلبٌ.

  • و الثانی: أن یُقَلِّلَ مِن الإشتغال الدُّنیویّة، لِیَتَوَّفرَ فَراغُه علی العلوم الحقیقیّة؛ قال قال الله تعالی: ﴿مَّا جَعَلَ ٱللَهُ لِرَجُلٖ مِّن قَلۡبَيۡنِ فِي جَوۡفِهِۦ﴾.4 و الفکرَةُ متی تُوُزِّعَت تکون کجَدولٍ تَفَرَّقَ ماءُهُ فَیَنشِفُهُ الجَوُّ و تَشرِبُه الأرضُ فلا یَقَعُ به نَفعٌ، و إذا جُمع بُلِغَ به المَزرَعُ فَانتُفِعَ به.

  • و الثالث: أن لا یتکبَّرَ علی معلِّمِه و لا علَی العِلم. قال بعض العلماء فی قوله

    1. ـ سوره البقرة (٢) صدر آیه ٢٨٥.
    2. ـ سفینة البحار، ج ٦، ص ٣٤٩.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٥٠.
    4. ـ سوره الأحزاب (٣٣) صدر آیه ٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

175
  • علیه الصّلاة و السّلام ”الیَدُ العُلیَا خَیرٌ مِنَ الیَدِ السُّفلَی“1: إشارةٌ إلی فضل المعلِّم علی المتعلِّم؛ فحقّ المتعلّم إذا وَجد معلّمًا ناصحًا أن یأتمرَ له و لا یتأمّرَ علیه و لا یُرادَّه فیما لیس بِصدَدِ تعلُّمِه. و کفَی علی ذلک تنبیهًا ما حکَی اللهُ عن العبد الصالح أنَّه قال لموسَی علیه السّلام حیث قال: ﴿هَلۡ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا﴾،2 فقال: ﴿فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِي عَن شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ أُحۡدِثَ لَكَ مِنۡهُ ذِكۡرٗا﴾؛3 فنَهاه عن مراجعته. ـ الخ.»4و5

  • [٧] «و قال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”ما أحَدٌ یُحدِّثُ قومًا حدیثًا لا تبلُغُه عقولُهم إلّا کان ذلک فتنةً علی بعضهم.“

  • و قال عیسی علیه السّلام: ”لا تَضَعوا الحکمةَ فی غیرِ أهلِها فَتَظلِموها و لا تَمنَعوها أهلَها فتَظلِموهم! و کُن کالطَّبیب الحاذق یضَعُ دوائَه حیث یعلم أنَّه یَنفَعُ.“»6

  • [٨] و نیز در صفحه ٢٢٤ گوید:

  • «و قال النبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”إنّا معاشرُ الأنبیاء أُمِرنا أن نُنَزِّلَ النّاسَ منازلَهم؛ و نکلِّمَ النّاس بقدر عقولهم.“»7

  • [٩] و در صفحه ٢٢٥ گوید:

  • «و فی مُنیة المرید قال (ره): یدعو عند خروجه مریدًا للدّرس بالدُّعاء‌ المرویّ

    1. ـ الکافی، ج ٤، ص ١١؛ من لا یحضره الفقیه، ج ٤، ص ٣٧٦.
    2. ـ سوره الکهف (١٨) ذیل آیه ٦٦.
    3. ـ سوره الکهف (١٨) ذیل آیه ٧٠.
    4. ـ سفینة البحار، ج ٦، ص ٣٥٥؛ مستدرک سفینة البحار، ج ٧، ص ٣٦٤.
    5. ـ جنگ ١٦، ص ١٩٠.
    6. ـ سفینة البحار، ج ٦، ص٣٥٧.
    7. ـ همان مصدر.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

176
  • عن النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • ”أللهُمَّ إنِّی أعوذُ بِکَ أن أُضِلَّ أو أُضَلَّ، و أُزِلَّ أو أُزَلَّ1، و أَظلِمَ أو أُظلَمَ، و أجهِلَ أو یُجهَلَ عَلَیَّ؛‌ عَزَّ جارُک و تَقَدَّسَتْ أسماءُک و جَلَّ ثَناءُک و لا إله غیرُک. ثمَّ یقول: بِسمِ اللهِ، حَسبیَ اللهُ، توکّلتُ علَی الله، و لا حولَ و لا قوّةَ إلّا بالله العلیِّ العظیم؛ اللهُمَّ ثَبِّتْ جَنَانِی و أدِرِ الحَقَّ علَی لِسانی.“»2و3

  • [آیات و روایات دالّه بر لزوم استفاده از کلام خوب و حکمت بدون نظر به گوینده آن]

  • آیات و روایاتی که دلالت دارد بر آنکه انسان باید از کلام خوب و حکمت استفاده کند و نظر به گوینده آن نداشته باشد:

  • [١] در بحار، طبع حروفی، جلد ٢، صفحه ٩٩ وارد است از امالی شیخ، با سند متّصل خود از حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام، قال: «قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: کلمة الحکمةِ ضالّةُ المؤمنِ، فحیثُ وَجدَها فهو أحقُّ بها.»

  • [٢] قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام: «خذ الحکمةَ أنَّی کانتْ، فإنّ الحکمَةَ تکون فی صَدر المنافق فَتَلَجلَجُ فی صدره حتّی تَخرُجَ فَتَسکُنَ إلی صَواحِبِها فی صدر المؤمن.» (نهج البلاغه، باب حکم، صفحه ١٥٤؛ و در بحار فتَتَخَلَّجُ ضبط کرده

    1. ـ زَلَّ ـَـِ زَلًّا و زَلَلًا و زَلولًا و زلیلًا و مَزِلَّة‌ً‌ و زلّیلیَ و زِلّیلاء: زلق و سقط ـ عن الحق: انحرف ـ عمره: ذهب أزَلَّه: أزلَقَه. حَمَله علی الزلل.
    2. ـ [سفینة البحار، ج ٦، ص ٣٦٠؛ این دعا در همین مجلد، ص ٨٦ تحت عنوان «دعا هنگام ورود استاد به جلسه درس» به نقل از منیة المرید آمده است. (محقّق)]
    3. ـ جنگ ١٧، ص ٣٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

177
  • است، أی: تضطرب.)

  • [٣] قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام: «الحکمةُ ضالّة المؤمن فخُذ الحکمةَ و لو مِن أهلِ النّفاق.»1 (نهج البلاغه، باب حکم، صفحه ١٥٤)

  • [لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق]

  • قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام: «لا طاعةَ لمخلوقٍ فی معصیةِ الخالق.»2 (نهج البلاغه، باب حکم، صفحه ١٧٧)3

  • [مطالبی راجع به علماءِ سوء]

  • [١] تفسیر صافی، جلد ١، ذیل تفسیر آیه ١٥٩ از سوره بقره می‌نویسد:

  • «و فی الاحتجاج و تفسیر الإمام علیه السّلام فی غیر هذا الموضع، قال أبومحمّد علیه السّلام:

  • ”قِیلَ لأمیرالمؤمنین علیه السّلام: مَن خَیرُ خَلقِ اللهِ بَعدَ أئِمَّةِ الهُدَی و مَصابِیحِ الدُّجَی؟ قالَ: العُلَماءُ إذا صَلَحوا. قِیلَ: و مَن [فَمَن] شَرُّ خَلقِ اللهِ بَعدَ إبلِیسَ و فِرعَونَ و ثَمودَ [نُمرودَ]، و بَعدَ المُتَسَمِّینَ بِأسمائِکُم و المُتَلَقِّبِینَ بِألقابِکُم و الآخِذِینَ لِأمکِنَتِکُم و المُتَأمِّرِینَ فی مَمالِکِکُم؟ قالَ: العُلَماءُ إذا فَسَدوا، هُمُ المُظهِرونَ لِلأباطِیلِ، الکاتِمونَ لِلحَقائِقِ، و فِیهِم قالَ اللهُ عَزّوجَلّ: ﴿أُوْلَـٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّـٰعِنُونَ﴾.“»4و5

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ١٥٤.
    2. ـ همان مصدر، ص ١٧٧.
    3. ـ جنگ ٦، ص ٨٤.
    4. ـ سوره البقرة (٢) ذیل آیه ١٥٩.
    5. ـ تفسیر الصافی، ج ‌١، ص ٢٠٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

178
  • [٢ـ و اشاره به علماء سوء می‌کند آیۀ:] ﴿كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَهُ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِيهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡ فَهَدَى ٱللَهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦ وَٱللَهُ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٍ﴾ و جزاء این کتمان را در آیه ذیل بیان می‌کند:

  • ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّـٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَـٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّـٰعِنُونَ * إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَـٰٓئِكَ أَتُوبُ عَلَيۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ﴾.1

  • [٣] و اشاره به علماءِ سوء می‌کند ایضاً آیه زیر:

  • ﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ أَن قَدۡ وَجَدۡنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّٗا فَهَلۡ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمۡ حَقّٗا قَالُواْ نَعَمۡ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ بَيۡنَهُمۡ أَن لَّعۡنَةُ ٱللَهِ عَلَى ٱلظَّـٰلِمِينَ * ٱلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَهِ وَيَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ كَٰفِرُونَ﴾2.3

  • [٤] فی جامع السّعادات صفحة ٤١٩:

  • «قالَ عیسَی بنُ مَریَمَ علیهما السّلام: ”العالِمُ السّوءُ کصَخرَةٍ وَقَعَت علَی فَمِ الوَادی، فلا هِیَ تَشرَبُ الماءَ و لا هِیَ یَترُکُ الماءَ یَتَخَلَّصُ إلی الزّرعِ.“»4و5

    1. ـ سوره البقرة (٢) آیه ١٥٩ و ١٦٠.
    2. ـ سوره الأعراف (٧) آیه ٤٤ و ٤٥.
    3. ـ جنگ ٥، ص ٨٠.
    4. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ٢٠؛ کشکول شیخ بهائی، ج ٣، ص ١٥.
    5. ـ جنگ ٣، ص ٩. 

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

179
  • راجع به انتقال علم از کوفه به قم

  • در سفینة البحار مادّه «قم»:

  • «عَنِ الصّادِقِ علیه السّلام أنَّهُ ذَکَرَ کوفَةَ و قالَ:

  • ”سَتَخلو کوفَةُ مِنَ المُؤمِنِینَ و یَأزِرُ عَنها العِلمُ کَما تَأزِرُ الحَیَّةُ فی جُحرِها؛ ثُمَّ یَظهَرُ العِلمُ بِبَلدَةٍ یُقالُ لَها قُمُّ، و تَصِیرُ مَعدِنًا لِلعِلمِ و الفَضلِ حَتَّی لا یَبقَی فی الأرضِ مُستَضعَفٌ فی الدِّینِ حَتَّی المُخَدَّراتُ فی الحِجالِ.

  • و ذَلِکَ عِندَ قُربِ ظُهورِ قائِمِنا، فَیَجعَلُ اللهُ قُمَّ و أهلَهُ قائِمِینَ مَقامَ الحُجَّةِ و لَولا ذَلِکَ لَساخَتِ الأرضُ بِأهلِها و لَم یَبقَ فی الأرضِ حُجَّةٌ، فَیَفِیضُ العِلمُ مِنهُ إلَی سائِرِ البِلادِ فی المَشرِقِ و المَغرِبِ، فَیَتِمُّ حُجَّةُ اللهِ عَلَی الخَلقِ حَتَّی لا یَبقَی أحَدٌ عَلَی الأرضِ لَم یَبلُغْ إلَیهِ الدِّینُ و العِلمُ، ثُمَّ یَظهَرُ القائِمُ [علیه السّلام] و یَصِیرُ سَبَبًا لِنَقِمَةِ اللهِ و لِسَخَطِهِ عَلَی العِبادِ، لِأنَّ اللهَ لا یَنتَقِمُ مِنَ العِبادِ إلّا بَعدَ إنکارِهِم حُجَّةً.“»1و2

  • [العلم خلیل المؤمن]

  • در تحف العقول، صفحه ٥٥، از رسول خدا صلّی الله و علیه و آله و سلّم آورده است که آن حضرت فرمود:

  • «العِلمُ خَلِیلُ المُؤمِنِ، و الحِلمُ وَزِیرُهُ، و العَقلُ دَلِیلُهُ، و العَمَلُ قَیِّمُهُ، و الصَّبرُ أمِیرُ جُنودِهِ، و الرِّفقُ والِدُهُ، و البِرُّ أخوهُ، و النَّسَبُ آدَمُ، و الحَسَبُ التَّقوَی، و المُرُوَّةُ إصلاحُ المال.»‌

  • و همین روایت را که از تحف العقول در بحارالأنوار نقل کرده است (در

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٥٧، ص ٢١٣.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٩٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

180
  • روضه، جلد ١٧، در صفحه ٤٣، طبع کمپانی؛ و در جلد ٧٧، صفحه ١٤٩، طبع آخوندی)1 به جای لفظ «خلیل المؤمن» لفظ «خدین المؤمن» آورده است و جمله «و العمل قیّمه» را اصلاً نیاورده است؛ ولی روایت صفحه ١٥٨ بحار آخوندی، جلد ٧٧، این فقرات را آورده است.

  • در بحار، طبع آخوندی، روضه جلد ٧٧، صفحه ٤٢١ از کلمات أمیرالمؤمنین علیه السّلام آورده است که فرمود:

  • «الحِلمُ وَزِیرُ المُؤمِنِ، و العِلمُ خَلِیلُهُ، و الرِّفقُ أخوهُ، و البِرُّ والِدُهُ، و الصَّبرُ أمِیرُ جُنودِه.»2

  • و در بحار، طبع کمپانی، روایت فوق در جلد ١٧، صفحه ١١١ است.

  • در بحار، طبع آخوندی، روضه جلد ٧٨، صفحه ٢٤٤ از کلمات حضرت صادق علیه السّلام در تحف العقول آورده است که فرمود:

  • «إنَّ العِلمَ خَلِیلُ المُؤمِنِ، و الحِلمَ وَزِیرُهُ، و الصَّبرَ أمِیرُ جُنودِهِ، و الرِّفقَ أخوهُ و اللِّینَ والِدُه‌.»3

  • و در تحف العقول، صفحه ٣٦١ عین منقول بحار را آورده است؛ و در بحار طبع کمپانی، جلد ١٧، صفحه ١٨٤ آمده است.

  • و در تحف العقول صفحه ٢٠٣ از أمیرالمؤمنین روایت می‌کند که:

  • «العَقلُ خَلِیلُ المُؤمِنِ، و الحِلمُ وَزِیرُهُ، و الرِّفقُ والِدُهُ، و اللِّینُ أخوه‌»4و5

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٧٤، ص ١٦٠.
    2. ـ همان مصدر، ص ٤٢٣.
    3. ـ همان مصدر، ج ‌٧٥، ص ٤٠.
    4. ـ همان مصدر.
    5. ـ جنگ ٥، ص ٢٤٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

181
  • راجع به آنکه بر علماء واجب است حقایق را برای مردم بیان کنند

  • سورۀ آل عمران (٣) آیه ١٨٧:

  • ﴿وَإِذۡ أَخَذَ ٱللَهُ مِيثَٰقَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ لَتُبَيِّنُنَّهُۥ لِلنَّاسِ وَلَا تَكۡتُمُونَهُۥ فَنَبَذُوهُ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ وَٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِيلٗا فَبِئۡسَ مَا يَشۡتَرُونَ﴾.1

  • [أَجرَؤُکُم عَلَی الفُتیَا أجرَؤُکُم عَلَی جَرَاثِیمِ جَهَنّم]

  • ماوردی در کتاب الأحکامُ السّلطانیّه و الولایاتُ الدینیّه، صفحه ١٨٨ گوید:

  • «و قد جاء الأثر بأَنّ: ”أَجرَؤُکُم عَلَی الفُتیَا أجرَؤُکُم عَلَی جَرَاثِیمِ جَهَنَّمَ.“»2

  • [مصاحب و ملازم با اولیاء بودن دلیل بر بزرگی شخص نیست]

  • آیة الله حاج شیخ محمّد حسن مظفر در قسمت اوّل از جلد سوّم کتاب دلائل الصدق، در صفحه ٢١٠گوید:

  • «و أقول: إثبات الصُّحبَةِ لمعاویةَ غیر نافعةٍ له؛ إذ کم مِن صاحبِ النبی صلّی الله علیه و آله منافقٌ، بل رُبّ خاصةٍ له فی الظاهر و هو أفسقُ فاسقٍ.

  • رَوَی البخاریّ عن النبی صلّی الله علیه و آله قال: ”ما بعَثَ الله من نبیّ و لا استخلَفَ مِن خلیفة إلّا کانت له بِطانتان: بطانةٌ3 تأمره بالمعروف و تحُضُّه علیه، و

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٠و ٤١.
    2. ـ جنگ ١٨، ص ١٠٤.
    3. ـ [ لسان العرب: «البطانة: الدُّخلاء الذین ینبسط إلیهم و یستبطنون، یقال: فلان بطانةٌ لفلان ای مداخلٌ له مؤانس؛ و المعنی أنّ المؤمنین نهوا ان یتخذوا المنافقین خاصّتهم و ان یُفضوا إلیهم أسرارهم.» (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

182
  • بطانةٌ تأمُره بالشرّ و تحُضّه علیه.“1 و نحوُه فی مسند أحمد.2»

  • و أقول: مطالعه این روایت برای مراجع تقلید و ارباب فتوا بسیار لازم است.3

  • [هفتصد فرسخ همراهی حکیمی برای به دست آوردن هفت کلمۀ حکیمانه]

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٣٥:

  • «و عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • ”تَبِعَ حکیمٌ حکیمًا سَبعَ مِائَةِ فرسَخٍ فی سَبعِ کَلِماتٍ، فلَمّا لَحِقَ به قال: یا هذا! ما أرفَعُ مِن السَّماءِ؟ و أوسَعُ من الأرضِ؟ و أغنَی مِن البَحر؟ و أقسَی مِن الحَجَر؟ و أشدُّ حَرارةً مِن النّارِ؟ و أشدُّ بَردًا من الزَّمهَریر؟ و أثقلُ عن الجِبال الرّاسیاتِ؟

  • فقال له: یا هذا! الحقُّ أرفعُ مِن السّماء، و العدلُ أوسعُ مِن الأرض، و غِنَی النَّفس أغنَی مِن البَحر، و قَلبُ الکافِرِ أقسَی من الحَجَر، و الحریصُ المُشَجَّع [الجَشِعُ] أشَدُّ حرارةً مِن النّار، و الیأسُ مِن رَوح ‌الله أشدُّ بَردًا من الزَّمهریر، والبُهتانُ علَی البَریءِ أثقلُ من الجِبال الرّاسیاتِ.“»4و5

  • [قدر و قیمت هر شخصی به مقدار معرفت اوست]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٢٨٥؛ و فی معانی الأخبار:6

    1. ـ صحیح البخاری، ج ٨، ص ١٢١.
    2. ـ مسند أحمد، ج ٣، ص ٣٩.
    3. ـ جنگ ١٤، ص ١٥٣.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٥٩.
    5. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٤.
    6. ـ معانی الأخبار، ص ١ و ٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

183
  • «عن أبیه، عن علیّ بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن ابن أبی‌عمیر، عن زید الزرّاد، عن أبی‌عبدالله، عن أبی‌جعفر علیهما السّلام فی حدیث قال:

  • ”إنّی نظرت فی کتاب [ل‍] علیٍّ علیه السّلام، فوجدتُ فی الکتاب: إنّ قیمةَ کلّ امرِئٍ و قَدرَه معرِفتُه؛ إنّ الله تبارک و تعالی یُحاسبُ النّاسَ علی قَدر ما آتاهم من العقول فی دار الدّنیا.“»1و2

  • [جایگاه عقل در کلماتی از أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٢٨٦:

  • «و عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام إنّه قال: ”لا عُدَّةَ أَنفَعُ من العقل، و لا عَدُوَّ أَضَرُّ من الجهل.“

  • و قال علیه السّلام: ”زینةُ الرّجل عقله.“

  • و قال علیه السّلام: ”من لم یکن أکثرُ ما فیه عقلَه، کان بأکثرِ ما فیه قتلُه.“

  • و قال علیه السّلام: ”العقول ذخائِرُ، و الأعمال کنوزٌ.“

  • و قال علیه السّلام: ”من ترک الاستماعَ من ذَوِی العقول مات عقلُه.“

  • و قال علیه السّلام: ”الجمال فی اللّسان و الکمال فی العقل.“

  • و قال علیه السّلام: ”العقول أئِمّةُ الأفکار، و الأفکار أئِمّةُ القلوب، و القلوب أئِمّةُ الحواسّ، و الحواسّ أئِمّةُ الأعضاء.“»3

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٠٣.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٦٣.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٠٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

184
  • الأحادیث الدّالة علی حجیّة العقل و أنّه أفضل ما خَلَقَ الله

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٢٨٦:

  • «و عن النّبی صلّی الله علیه و آله، أنّه قال:

  • قِوام المرء عقلُه، و لا دینَ لمن لا عقلَ له.“

  • و رُوِی: أنّ النبیّ صلّی الله علیه و آله، قیل له: ما العقل؟ قال:

  • ”العملُ بطاعة الله، و أنّ العُمَّال بطاعة الله هم العقلاءُ“.

  • و عن ابن عباس، أنّه قال:

  • أساسُ الدّین بُنِیَ علی العقل، و فُرِضَت الفرائضُ علی العقل، و رَبُّنا یُعرَف بالعقل، و یُتَوسَّل إلیه بالعقل، و العاقل أقربُ مِن ربّه من جمیع المجتهدین بالعقل، و لَمِثقالُ ذرّةٍ من بِرِّ العاقل أفضلُ من جِهاد الجاهل ألفَ عام.“»

  • صفحه ٢٨٧: «و عن الحسن علی بن یَقطین، عن محمّد بن سنان، عن أبی‌جارود، عن أبی‌جعفر علیه السّلام قال: ”إنّما یُداقُّ اللهُ العبادَ فی الحساب یوم القیامة علی قدر مَا آتاهم من العقول فی الدّنیا.“»1

  • صفحه ٢٨٧: «الحسن بن علی بن شعبة فی تحف العقول، عن النبیّ صلّی الله علیه و آله، أنّه قال فی جواب شمعون بن لاوی بن یهودا من حواریّ عیسی علیه السّلام، حیث قال: أخبِرنی عن العقل، ما هو؟ و کیف هو؟ و ما یتشعّبُ منه و ما لا یتشعّبُ؟ و صِفْ لی طوائِفَه کلَّها! فقال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله: ”إنّ العقلَ عِقالٌ من الجهل؛ و النَّفسُ مِثلُ أخبثِ الدّوابّ فإن لم تُعقَل حارَت [جارت] فالعقلُ عِقالٌ من الجهل؛ و إنّ الله خَلَقَ العقلَ فقال له: أقبِلْ فأقبَلَ، و قال له: أدبِرْ فأدبَرَ، فقال

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٠٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

185
  • الله تبارک و تعالی: و عزّتی و جلالی ما خلقتُ خلقًا أعظمَ منک، و لا أطوعَ منک، بک أُبدِئُ و بک أُعید، لک الثّواب و علیک العقاب.“ ـ الخبر؛ و هو طویلٌ شریفٌ1

  • صفحه ٢٨٧: «مصباح الشّریعة: قال الصّادق علیه السّلام: ”العاقلُ من کان ذَلولًا عند إجابة الحقّ، مُنصِفًا بقولِه، جَموحًا عند الباطل، خَصِمًا بقوله، یترُکُ دنیاه و لا یترک دینَه؛ و دلیل العقل شیئَان: صِدقُ القول و صَوابُ الفعل.“ ـ الخبر2

  • الأخباریّون الّذین یذهبون إلی عدم حجیّة العقل فکلامُهم مردودٌ معیوبٌ بشواهدَ کثیرةٍ من الأخبار

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد٢] صفحه ٢٨٧:

  • «قلت: ذکر الشَّیخ فی الأصل فی آخر الباب: للعقل معانیَ یُطلَقُ علیها فی الأحادیث، و ذکر أنّ أکثرَ أحادیثِ الباب محمولٌ علی معنیَین: أحدهما العلم؛ و منه یظهَر أنّ ما نُسِب إلی الأخباریّین من إنکارهم حُجّیةَ القطع الحاصلِ من العقل فی غیر محلِّه، و له شواهدُ کثیرةٌ من کلماتهم لیس هنا محلُّ نقلها، و لعلّنا نشیرُ فی بعض فوائد الخاتمة إلی ذلک إن شاءالله تعالی.»3و4

  • [لا نجاة إلاّ بالطاعة، و الطاعة بالعلم و العلم بالتعلّم و التعلّم بالعقل یعتقد]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٢٩٨:

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٠٩.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢١٠.
    3. ـ همان مصدر، ص ٢١١.
    4. ـ جنگ ٢٤، ص ١٦٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

186
  • «الحسن بن علیّ بن شعبة فی تحف العقول، عن هشام بن الحکم، عن الکاظم علیه السّلام، أنّه قال: ”یا هِشام، نُصِبَ الخلقُ لطاعة الله، و لا نَجاةَ إلّا بالطّاعة، و الطّاعةُ بالعلم، و العلم بالتّعلُّمِ، و التّعلّمُ بالعقل یُعتَقَد، و لا علمَ إلّا من عالمٍ ربّانی، و معرفةُ العالم بالعقل.“ ـ الخبر.»1

  • [کسی به ولایت اهل بیت علیهم السّلام نمی‌رسد مگر به عمل و ورع]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٠٠:

  • «جعفر بن مُحَمّد بن شریح فی کتابه عن أبی‌الصَّباح، عن خَیثَمَة الجُعفِیّ، عن أبی‌جعفر علیه السّلام، أنّه قال فی حدیث: ”یا خَیثَمَة! أَبلِغْ مَوالینا، أَنّا لَسنا نُغنِی عنهم من الله شیئًا إلّا بعَمَل، و إنّهم لن ینالوا وَلایتَنا إلّا بوَرَع.“

  • و رواه فرات بن إبراهیم فی تفسیره عن جعفر بن محمّد الفزاری، مُعَنعَنًا، عن خُیثَمة، مِثلَه.»2

  • الرّوایة الدّالّة علی أنّ المؤمنَ الشِّیعیَّ لابدَّ و أن یُواظبَ بالأعمال الصّالحةِ أکثرَ من غیره

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٠٠:

  • «أبو عَمرو الکَشیّ فی رجاله، عن ابن مسعود، عن عبدالله بن مسعود الطّیالسیّ، عن الوَشّاء عن محمّد بن حُمران، عن أبی‌الصَّباح الکِنانیّ، قال: قلت لأبی‌عبدالله علیه السّلام: إنّا نَعبُرُ بالکوفة فیقال لنا: جعفریّة.

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٥٨.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٦٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

187
  • قال: فغَضِبَ أبوعبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”إنّ أصحابَ جعفر منکم لقلیلٌ! إنّما أصحابُ جعفر منکم لقلیل! إنّما أصحابُ جعفر مَن اشتدَّ ورعُهُ و عَمِلَ لخالقه.“»1و2

  • روایات وارده در فضیلت کتابت

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، للسید محسن الامین، جلد ١] صفحه ٩:

  • «و قد ورد فی الحثّ علی الکتابة و الوَعدِ بالثواب الجزیل علی فعلها کثیرٌ من الآثار؛

  • (فمنه) عن النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم أنّه قال: ”قَیِّدوا العلمَ بالکتاب.“

  • (و رُوِی) أنّ رجلًا من الأنصار کان یجلِسُ إلی النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم، فقال له النبی: ”استَعِنْ بیمینِک! و أومَأَ بیده، أی: خَطَّ!“

  • (و فی الحدیث): ”لا تُفارِقِ المَحبَرَة، فإنّ الخیرَ فیها و فی أهلها إلی یوم القیامة؛ مَن مات و میراثُه المَحابِرُ و الأقلامُ دخل الجنة.“

  • (و عن) الحسن بن علی علیهما السّلام أنّه دعا بَنِیه و بنی أخیه فقال: ”إنّکم صِغارُ قومٍ و یوشِکُ أن تکونوا کبارَ قومٍ آخرین، فتعلّموا العلمَ! فمَن لم یستطع منکم أن یحفظَه فَلْیکتُبهُ و لْیضَعْه فی بیته.“

  • و قال الإمام جعفرُ بن محمّدٍ الصادقُ علیه السّلام:”اکتُبوا فإنّکم لا تَحفَظون حتّی تکتُبوا.“

  • و قال علیه السّلام: ”القلبُ یتَّکِلُ علی الکتابة.“

  • و قال علیه السّلام: ”احفَظوا کُتُبَکم فإنّکم ستَحتاجون إلیها.“

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٧٠.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٦٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

188
  • و قال علیه السّلام للمفضَّلِ بن عُمَر: ”اکتُبْ و بُثَّ علمَکَ فی إخوانک، فإن مِتَّ فأورِثْ کتُبَک بنیک، فإنّه یأتی علی النّاس زمانٌ هَرجٌ لا یأنَسون فیه إلّا بکُتُبِهم.“

  • ”الهرج“ بسکون الرّاء مصدر. یقال: هَرَجَ الناسُ ـ من باب ضرب ـ هَرجًا، إذا وقعوا فی فتنةٍ و اختلاطٍ و قَتلٍ؛ و أصل الهرج الکثرة فی الشیء و الاتّساع؛ و الهرجُ الفتنةُ فی آخر الزمان. و قال ابن قیس الرُقَیّاتِ فی فتنة ابن الزبیر:

  • لیت شعری أ‌ أوّلُ الهَرج هذا***أم زمـانٌ مِـن فِتنةٍ غیرُ هَرج
  • و المراد بالکتب فی الحدیثین الآخرین الأحادیثُ المرویةُ عنهم علیهم السّلام. قوله علیه السّلام: ”ستحتاجون إلیها“ أی لِفَقدِ من تسألونَه من الأئمّة علیهم السّلام من جهة شِدّةِ التقیّةِ أو حصول الغیبة، فینحصِرُ أخذُکم للأحکام من الکتب. و کذا قوله علیه السّلام: ”یأتی علی الناس زمان هَرج“ ـ الخ، أی زمانُ فتنةٍ و قَتلٍ و خوفٍ، فلا یکون لهم مَفزَعٌ فی أخذ الأحکام إلّا کُتُبُهم. و رُبما یستَدلّ بذلک علی حجیة أخبار الثِّقات.

  • (وقال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلم): ”إنّ‌ المؤمنَ إذا مات و ترک وَرَقةً واحدة علیها عِلمٌ، کانت الوَرَقةُ سِترًا فیما بینَه و بینَ الناس، و أعطاه الله بکلّ حرفٍ مدینةً أوسعَ من الدّنیا و ما فیها؛ و مَن جلَسَ عند العالم ناداه المَلَکُ: جلستَ إلی عبدی، و عزّتی و جلالی لَأُسکِنَنَّک الجنّةَ معه و لا أُبالی.“

  • (و کفاک) فی هذا قولُ الصادق علیه السّلام:”إذا کان یومُ القیامة جَمَعَ اللهُ الناسَ فی صعیدٍ واحد و وُضِعَت موازینُ [الموازین] فَیوزنُ دماءُ الشّهداء مع مداد العلماءِ فیرَجّح مداد العلماء علی دماء‌ الشهّداء.

  • قال شیخُنا الشّهید الثانی (ره): ”و ذلک لأنّ مدادَ العلماء‌ یُنتَفَع به بعدَ موتِهم و دماء الشهداء لا یُنتَفَع بها بعدَ موتهم.“

  • (أقول): دماء الشهداء بما هی دماءٌ لا نفعَ لها فی حیاتهم و لا بعدَ موتهم، و إنّما

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

189
  • فضلُها باعتبار ما یترَتَّبُ علَی الجهاد من نُصرة الدین و إظهار الحقّ و هذا یبقیٰ أثرُه بعد الشّهادة غالبًا، (فالوجهُ) إنّ ما یتَرَتّبُ علی کتابة العلماء لعلوم الدّین من المنافع فی حیاتهم و بعد موتِهم أعظمُ ممّا یتَرَتّبُ علی الجهاد و القتل فی سبیل الله.

  • و عن النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”إذا مات ابنُ آدم انقطعَ عمَلُه إلّا مِن ثلاثٍ: صدقةٌ جاریة، أو عِلمٌ ینتفع به، أو وَلَدٌ صالح یدعو له.“

  • (المراد) بالصدقة الوقفُ فی سبیل ‌الله، و بالعلم کُتُبُ العلم أو ما یشمُلُها و یشمُل العلمَ الذی تعلّمه غیرُه منه و انتفع به الناسُ بعدَه، کما یدلّ علیه بعضُ الأخبار الآتیة فی الأمر الثانی.»1

  • فضیلت کتابت در کلمات حکماء و علماء و لزوم تقویت عربیّت

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ١، صفحة ١٠] «و من کلمات الحکماء و العلماء فی الکتابة، قالوا:

  • ”لو أنّ فی الصناعات صناعةٌ معبودة لکانت الکتابةُ ربًّا لکلِّ صناعة؛

  • قَیِّدوا العلمَ بالکتاب، العلمُ صَیدٌ و الکتابة قَیدُه، الخطُّ لسانُ الید؛

  • تسویدٌ بخطّ الکاتب أملحُ من توریدٍ بِخَدّ الکاعب؛

  • کم مِن مآثرَ أثبَتَتْها الأقلام قَلَمٌ تطمع فی دروسها الأیامُ؛

  • مَن خَدَم المحابرَ خَدَمَتهُ المنابرُ.“

    1. ـ [جهت اطلاع بیشتر پیرامون روایات و آثار وارده در فضیلت کتابت و پیشگامان در تصنیف و تدوین نهضت اسلام و فاجعۀ اسفناک منع از کتابت در صدر اسلام تا زمان عمر بن عبدالعزیز به کتاب شریف امام شناسی، ج ١٥، ص ١٢ و همین موسوعه، جلد ششم و هشتم تحت عنوان «منع کتابت حدیث توسط خلیفه دوم» مراجعه شود. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

190
  • و قال الشاعر:

  • مِدادٌ مثلُ خافیة الغراب***و أقلام کمُرهَفَة الحِراب
  • و قرطاس کَرَقراقُ السَـرابِ***و ألفاظٌ کأیّام الشّباب»
  • [اشتباه بعضی أعلام در لغت]

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، جلد ١] صفحه ٤٢:

  • «و نحن نذکر بعض الأمثلة لما قلناه، و هو قلیلٌ مِن کثیر؛ فهذا الشیخ مرتضی الأنصاری شیخُ المحقِّقین و قُدوَتُهم و فاتحُ باب التحقیق لِمَن بعدَه فی هذا العصر و مبتکرُ التحقیقات الکثیرة و الفوائدِ الجَمّة النافعة فی علم الأصول، الذی کان علی ما یقال یُحافِظُ علی معرفةِ علم العربیة أشدَّ المحافظةِ، بل قیل إنّه کان یواظب علی تلاوة ألفیة ابن مالک، و بعضُهم یبالغ و یقول: کان یتلوها فی أعقاب الصّلوات و یجعلُها من جملة التعقیب، لمّا کان غیرَ ضلیع ٍمع ذلک بالإستعمالات العربیة ذکر فی تفسیر حدیث: ”الناس فی سَعَةٍ ما لا یعلمون“ ثلاثةَ الاحتمالات: أن تکون ”ما“ مصدریةً ظرفیةً و ”سَعَة“ منوّنةً غیرَ مضافة، أی ”النّاس فی سعة ما داموا لا یعلمون“؛ مع أنّ العربی العارف بأسالیبِ العرب فی استعمالاتهم لا یشکّ فی أنّ هذا الاستعمال غیرُ صحیح عندهم و أنّه إذا قُصد هذا المعنی یجب أن یقال: الناسُ فی سعةٍ ما لم یعلموا.

  • (و ممّا یندرج فی ذلک) ما یحکی أنّ بعضهم قرأ: ”و یَستحبّ الحجُّ فی کلّ عامٍ لأهل الجِدَة“، فظن أنّ الجِدَة هی المدینةُ المعروفة فی الحجاز علی ساحل البحر الأحمر، و تعجّب أن یکون هذا الحکم خاصًّا بهم، فنَبَّهَه بعضُ الحاضرین أنّها الجِدَة بکسر الجیم و فتح الدّال ای الغِنَی؛ و سببُ اشتباهه عدمُ معرفته بأنّ أل لا تدخل علی الأعلام المُرتَجَلة.

  • (و ما یحکی) أن بعضَ الطّلبة قرأ: ”أنّ فی المسألة أقوالًا أسدُّها کذا“ فقرأ:

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

191
  • ”أسدُها“ بتخفیف الدّال، فظنّه بمعنی السَّبُع، و فَسّر له بعضُ الحاضرین ذلک بأن المراد أن هذا القولَ سَبُعُ الأقوال لقوّته، مع أنّه بتشدید الدّال من السَّداد.

  • (و بعضهم) یرید فهمَ معنی الکلمة فیرجِعُ إلی کُتُب اللغة فیفسِّرُها بغیر معناها؛ مثل ما رأیتُه فی بحث کتب الفقه فی بعض الأطعمة و الأشربة: ”أن الشَّرابَ الفلانی یتَّخَذُ مِن الذَرَّة“ فذکر بعضُهم فی الحاشیة عن القاموس: الذَرَّة النملة الصغیرة.

  • (و بعضهم) عند قراءَةِ قولِ الشّهید الثّانی فی مُنیة المرید فی آداب المفید و المستفید: ”لا ینبغی للطالب أن یتّکئ فی مجلس الدَّرس علی (درابزین) أو نحوه“ لم یعرف معنی الدرابزین فکَتَب فی الحاشیة أنه راجَعَه فی کتب اللّغة و غیرِها فلم یجِد له ذکرًا.»

  • [لزوم تهذیب و تصحیح بعض کتب متداول درسی]

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ١] صفحة ٤٤:

  • «و هذه کتبُ الأُصول المتداولُ قراءتُها کالمَعالم و القوانین و الرّسائل و الکفایة محتاجةٌ إلی التهذیب. فالمعالم‌ُ مع أَنّ مؤلّفَها خطیبُ الاُصولیین و قد رُزِقتْ حظًّا وافرًا أُلّفتْ فی زمانٍ انتشرت بعده الأنظارُ و تَنبَّه المتأخرون عنها إلی أُمور کثیرةٍ نافعةٍ لم یتنبّه لها من قبلهم کما هی سُنّة الکَون، فوَجبَ إضافةُ تلک الفوائد إلیها و حَذفُ ما لا لزومَ منها. ‌و القوانین: من عُجمة عباراتِها و استغلاقِ کثیرٍ منها لا تصلُحُ للتدریس و تحتاج إلی التهذیب. و الرّسائل: مع ما لِمؤلِّفها من الفضل العظیم فی تألیفها بتحقیق مسائلِ الأُصول المهمّة و شرحِها کافیا لم یُسبَق إلیه، محتاجٌ إلی التهذیب بحذفِ بعض الإطالات أو إختصارِها، کدلیل الإنسداد و غیره، و إیضاحِ بعض ما اختصَرَت عبارتُه. و الکفایة مع ما لمؤلّفها من الفضل العظیم بحذفِ کثیرٍ من الفضول و تنقیح مسائل الأُصول و تحقیقها مغلقةُ العبارةِ محتاجةٌ إلی التهذیب.»

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

192
  • در تعلّم صناعات دنیویّة

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ١] صفحة ٤٨:

  • «(و أمّا) العلومُ الراجعة إلی الصناعات فیجب علی الناس تعلُّمُها کفایةً، و مع وجود من یحصُل به سَدُّ حاجة الناس یکون تعلُّمُها راجحًا عینًا. و لا سیما فی مثل هذا الزمانِ الذی ارتَقَت فیه الصناعاتُ ارتقاءًا باهرًا، فعَلَی المسلمین أن یجاروا باقِی الأُمَم فی تعلّم الصناعات التی تتوقّف علیها حیاتُهم مع باقی الأُمم حیاةَ عِزٍّ و غِنًی لا حیاةَ ذُلٍّ و فقر، و لا یکونوا عالَةً علی سِواهم؛ فدینُهُم الحنیفُ و کتابُهم المبینُ یأمرهم بذلک حیث یقول﴿فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا﴾،1 ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَهِ﴾.2 و السنّةُ المطهّرة تأمر بالسَّعْی فی طلب الرزق و الجدّ و العمل، و تَنهَی عن البَطالة و الکَسَل فی مواردَ یضیق المقامُ عن استقصائها، و مِن أهمّ‌ أسباب السعی فی طلب الرزق تعلُّمُ الصناعات.»3

  • ترغیب به تعلّم و تعلیم علوم الهیّه

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ١] صفحة ٥٣:

  • «و یلزم أن یکون ذلک بحیث لایضرُّ بالإشتغال بالعلم تحصیلًا و تعلیمًا و تألیفًا و نحو ذلک، و إلّا فالإشتغال به أهمُّ الواجبات و المستحبّات. و قد علمنا مِن تتبّعِ أحوالِ العلّامة السید محمّد الجواد الحسینی العاملی صاحبِ مفتاح الکرامة ـ قدّس سرّه ـ و ملاحظةِ أواخر مصنّفاته أنّه کان لا یشتغل فی أ‌فضلِ أوقات العبادة ـ کلیالی

    1. ـ سوره الملک (٦٧) قسمتی از آیۀ ١٥.
    2. ـ سوره الجمعة (٦٢) صدر آیۀ ١٠.
    3. ـ جنگ ٢٠، ص ١٥٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

193
  • الإحیاء و القَدر و أوقات شهر رمضان و غیرها ـ بغیر التّصنیفِ و المراجعة و البحث و التدریس. (و روَی) شیخُنا و استاذنا الشیخ فتح ‌الله الإصفهانی، الملقّبُ بشیخ الشریعة، عمّن ذکره من أعاظم العلماء، عن صاحب مفتاحِ الکرامة، أنّه کان یقول: ”إنّ أفضلَ الأعمال فی لیلة القدر الإشتغالُ بطلب العلم، بإجماع الإمامیة.“ ـ انتهی.

  • و لکن لا ینبغی إهمالُ ذلک بالکلّیة لِما فیه من القَسْوة و الجَفوة، بل یجعَلُ له قسطًا من وقته لا یضرّ باشتغاله بالعلم، و لَعلَّه یکون من أسباب التوفیق فی تحصیل العلم، و ربما یکون الداعی إلیه هَوَی النفس و حُبُّها للرّاحة فَتَلَبَّسَ علی الشخص بأنّ ذلک لأجل ما هو أهمّ، فإنّ دواعِی النفس و وساوسَ الشیطان قد تُوقِع فی مثل ذلک لغیر المُنتَبِه أتمَّ انتباهٍ.»1

  • [امام صادق علیه السّلام: لیس العلم بکثرة التعلّم]

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ١] صفحة ٦٢:

  • «و فی حدیث عنوان البصری الطویل2 عن الصادق: ”لیس العلم بکثرة التعلم.“»3و4

    1. ـ همان مصدر، ص ١٥٣.
    2. ـ هذا الحدیث: «ذکر السیّد محمّد بن محمّد بن الحسن الحسینی العاملی العینائی المعروف بابن قاسم فی کتاب الاثنی عشریة فی المواعظ العددیة أنّه من روایات أهل السنّة عن عنوان البصری، و کان شیخًا کبیرًا أتی علیه أربع و سبعون سنة، قال: کنت أختلف إلی مالک بن أنس فی طلب العلم ...».
    3. ـ [حدیث شریف عنوان بصری که توصیه و دستورالعمل سلوکی بسیاری از عرفاء بالله می‌باشد، در همین مجلد ص ١٥٣ به نقل از کتاب روح مجرد آمده است؛ لیکن در غالب مجامع روائی عبارت «بکثرة التعلّم» موجود نمی‌باشد بلکه عبارت «لیس العلمُ بِالتعلّم» وارد شده است. (محقّق)]
    4. ـ جنگ ٢٠، ص ١٥٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

194
  • افضلیت کتابت و قلم بر شمشیر و نیزه

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ٢] صفحة ٤٢٥:

  • «ثمّ قال: و قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”جَفَّ القلمُ بما هو کائن، فأنا الذّی أثبتُّ الأشیاءَ فی اللّوح المحفوظِ قبلَ خلقِها عن أمر ربّی.“

  • و فی الحدیث: ”أنّ أوّلَ ما خلق الله القلمَ، مَن مات و میراثُه المَحابرُ و الأقلامُ دَخَل الجنّةَ.“

  • و قال الشّاعر العاملی الشّیخ محمّد حسین شمس‌الدّین، رحمه‌الله تعالی:

  • حَسبُ الیراع فخارًا غیرَ مُکتَتَمٍ***تخصیصُه فی کتاب ‌الله بالقَسَم
  • فَضلُ الیراع علی البیض الصِّفاح لَدَی‌الْ‍***أنامِ أشهرُ مِن نارٍ علی عَلَم
  • ما علَّمَ اللهُ بالصَّمصام من أحدٍ***لکنَّه علّم الإنسانَ بالقَلَمِ
  • من أین للشیب فخرًا کالشّباب و هل***یقاس معتدلٌ بالأحْدَب الهَرِمِ
  • و کیف یسْمو علی ذی مَنطقٍ ذَرِبٌ***به تُحَدِّی الوَرَی ذو مِنطَقٍ بِکُمٍ»
  • صفحه ٤٣٤:

  • «قال الشّریف الرّضی، رضی الله عنه:

  • مُسَوِّدٌ قَصَبُ الأقلام نَالَ بها ** نَیل المُحَمِّرِ أطرافَ القَنَا اللَدنِ

  • إن لم تکن تُورِدُ الأرماحَ مورِدَها ** فما عَدَلتَ إلی الأقلام عن جُبنِ

  • و الطّاعنُ الطّعنةَ النَجلاء عن جَلدٍ ** کالقائل القَولَةَ الغرّاء عن لَسَنِ»1

  • [کلماتی از أمیرالمؤمنین علیه السّلام در فضیلت علم]

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ٢] صفحة ٤٤٣:

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٤١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

195
  • «و قال أمیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب علیه السّلام: ”العلم سلطانٌ، مَن وَجده صَالَ به و مَن لم یجِدْه صِیلَ علیه.“

  • (و قال علیه السّلام): ”العلم أفضلُ الکُنوز و أجمَلُها؛ خفیفُ الحَمل، عظیمُ الجَدوَی، فی الملإِ جمالٌ، و فی الوَحدة أُنسٌ.“

  • (و قال علیه السّلام): ”العالِمُ مِصباحُ الله فی أرضه، فمن أراد اللهُ به خیرًا اقتَبَسَ منه.“

  • (و قال علیه السّلام): ”الجاهل صغیرٌ و إن کان شَیخًا، و العالم کبیر و إن کان حَدَثًا.“

  • و قال حکیمُ الشّعراء:

  • رَضِینا قِسمَةَ الجبّار فینا***لنا علمٌ و للجُهّال مالٌ
  • فإنّ المالَ یفنَی عن قریبٍ***و إنّ العلمَ باقٍ لا یزالُ»1
  • علاّمه حلّی: مردم به کتب سیّد مرتضی (شافی) تا آخِر زمان روزگار محتاجند

  • [الشّیعة و التّشیّع] صفحة ١٢٨:

  • «و لا أُغالی إذا قلتُ: إنّ کتابَ الشّریف هو أوّلُ کتاب شافٍ کافٍ فی الدِّراسات الإسلامیّة الإمامیّة، بحیث لا یَستغنِی عنه مَن یرید الکلامَ فی هذا الموضوع، و بَحثُه بحثًا موضوعیًّا. و لیس مِن شکّ أنّ العلّامةَ الحلّی قد عنی فی کتاب الشّافی حین قال مُقرِظًا الشریفَ: ”بکُتُبه استفاد الإمامیّةُ منذُ زَمَنه ـ رحمه الله ـ إلی زماننا، بل و إلی آخِرِ زمانٍ، و هو (أی الشّریفُ) رُکنُهم و مُعلّمهم،‌ قدّس الله

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٤٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

196
  • روحه و جزاه عن أجداده خیرًا.“»

  • [نجات شیعه از حملات معاندین در گرو طبع آراسته و محقّق کتب مفید و علم الهدی و... می‌باشد]

  • نجاتی برای شیعه در برابر حملات معاندین نیست مگر طبع آراسته و محقّق کتاب‌های شیخ مفید و علم الهدی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدّین با بهترین تعلیقات و زیباترین طبع

  • «و الشّیءُ الّذی یُؤسَفُ له هذا الدّاءُ السّاری فی جمیع کتبنا نحن الإمامیّة من رداءة الطّباعة و سوء الإخراج، و عدم التّرتیب و التَّبویب، بخاصّةِ کتاب الشّافی، فإنّه علی ضَخامته ـ یبلُغُ ألفَ صفحة أو أکثَر بقطع هذا الکتاب ـ لایُعرَف له أوّلٌ من آخِرٍ لولا الابتداء بالبَسمَلَة و الانتهاء بسؤال التّوفیق، و قد دُمِجَ قولُ القاضی و الشّریف حتّی کأنّهما حرفان متماثلان قد أُدغم أحدُهما بالآخَر، أو خُیُوطٌ مِن نسیجٍ قد حیکَ منها ثوبٌ واحدٌ.

  • و الیوم نشاهد نشاطًا ملحوظًا لإحیاء التُّراث القدیم، و نَشرِه بحُلّةٍ جدیدة،1 و لیس مِن شکّ أنّ حرکةَ النّشر ستَشمُل کتاب الشّافی الکافی، و تُخرجه إخراجًا جمیلًا، و لو عرف النّاشرون و القُرّاء قِیمةَ هذا الکتاب و ما فیه مِن کنوزٍ و حقایقَ لاستَبَقوا إلیه و لم یُفَضِّلوا علیه کتابًا أیَّ کتابٍ.»2

    1. ـ «لا أری علاجًا مفیدًا لهذه النّشرات و الهَجَمات المتوالیة علی الشّیعة و التّشیّع فی أیّامنا هذه إلّا بنَشر تُراث المفید و الشّریف و الحلّی و الطّوسی بحُلّةٍ جدیدة مع شرحها أو التّعلیق علیها، و أن یتفرّغ أیضًا للکتابة فی الموضوعات الشّیعیّة عشرون عالمًا علی الأقلّ، لهم الکفاءات و المؤهّلات للتّألیف بلغة العصر و تفکیره، علی أن یُقَفَّل بابُ الکتابة و التألیف فی وجه المتطفّلین و المشوّهین.» ـ انتهی تعلیقه مرحوم محمّد جواد مغنیه در کتاب الشّیعة و التّشیّع.
    2. ـ جنگ ٢٣، ص ٢١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

197
  • روایات مستفیضه درباره لزوم کسب وارتزاق از جوارح، وعدم أکل از بیت المال ویا کَلّ برمردم شدن

  • [بشارة الشیعة للفیض الکاشانی] صفحة ١٤٦:

  • «کذلک مَن استمع إلی قوم یقولون کما أنَّ الصَّلاة و الصِّیام و الحجّ عباداتٌ کلَّفَ الله بها عبادَه و یَتَقرَّبون بها إلیه، کذلک طلبُ الرّزق الحلال بزراعة أو تجارة أو صناعة عبادةٌ کلَّف الله بها عبادَه لیتقرَّبوا بها إلیه؛ فعن الباقر علیه السّلام قال:

  • ”قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلَّم: العبادةُ سبعونَ جزءًا أفضلُها طَلبُ الحلال.“1

  • و قال علیه السّلام: ”مَن طَلَب الرّزقَ فی الدّنیا استعفافًا عَن النّاس و سَعیًا علی أهله و تعطُّفًا علی جاره لَقَی اللهَ یومَ القیامة و وجهُه مِثلُ القَمَر لیلةَ البدر.2

  • و عن الصّادق علیه السّلام: ”إنَّ أمیرَالمؤمنین علیه السّلام قال أوحَی اللهُ عزّوجلّ إلی داودَ علیه السّلام إنّک نعمَ العبدُ لولا أنّک تأکلُ مِن بَیتِ المال و لا تعمَلَنَّ [المصدر: تَعمَلُ] بِیَدک شیئًاقالفَبَکی داودُ أربعینَ صباحًا، فأوحی الله عزَّوجلَّ إلی الحدید أن لِنْ لعَبدی داودَ! فَأَلانَ اللهُ له الحدیدَ، و کان یعمل کلَّ یومٍ دِرعًا فیَبیعُها بألف درهم، فعمل ثلاث مائةٍ و ستّین دِرعًا فباعها بثلاث مائة و ستّینَ ألفًا، و استغنی عن بیت المال.“3

  • روایات مستفیضه درباره لزوم کسب و ارتزاق از جوارح

  • و عنه علیه السّلام: ”اشتری رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم عِیرًا أتَتْ

    1. ـ الکافی، ج ٥، ص ٧٨.
    2. ـ التّهذیب، ج ٦، ص ٣٢٤؛ وسائل الشّیعة، ج ١٧، ص ٢١.
    3. ـ الکافی، ج ٥، ص ٧٤؛ وسائل الشّیعة، ج ١٧، ص ٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

198
  • من الشّام فاستَفضَلَ فیها ما قَضی دَینَه و قَسَّم فی قرابته، یقول الله عزَّوجلَّ: ﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَهِ﴾.1 یقول القُصّاص: إنّ القوم لم یکونوا یتّجرون؛ کَذَبوا ولکنَّهم لم یکونوا یَدَعون الصَّلاة فی میقاتها و هو أفضلُ ممّن حضر الصّلاة و لم یتّجر.“2

  • عنه علیه السّلام قال: ”کان أمیرالمؤمنین علیه السّلام یَضرِبُ بالمَرّ و یستخرج الأرضین.“3

  • و عن أبی‌حمزة قال: رأیت أباالحسن علیه السّلام یعمل فی أرضٍ له قد استنقَعَتْ قدماه فی العَرَق، فقلت: جُعِلتُ فداک أین الرّجال؟ فقال: ”قد عَمِلَ بِالید مَن هو خیرٌ منّی فی أرضه و مِن أبی.“ فقلتُ و من هو؟ فقال: ”رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و أمیرُالمؤمنین علیه السّلام و آبائی علیهم السّلام کلُّهم قد عَمِلوا بأیدیهم و هو مِن عَمَل النبیّین و المرسلین و الأوصیاء و الصالحین.“4

  • و قال الصّادق علیه السّلام: ”إنّی لأعمَلُ فی بعض ضِیاعی حتّی أعرِقَ، و إنّ لی مَن یکفینی لیعلم اللهُ عزّوجلّ أنّی أطلُبُ الرزقَ الحلال.“5

  • فلو کان ترْکُ الکسب خیرًا لکان الأنبیاء و الأولیاء أولَی به.

  • و قال عمرُ بن یزیدَ للصَّادق علیه السّلام: [رجلٌ قال:] لأقعُدَنَّ فی بیتی و لأُصَلِّیَنَّ و لأصومَنَّ و لأعبُدَنَّ ربّی فأمّا رزقی فسیأتینی. فقال علیه السّلام: ”هذا أحدُ

    1. ـ سوره النّور (٢٤) صدر آیه ٣٧.
    2. ـ الکافی، ج ٥، ص ٧٥؛ وسائل الشّیعة، ج ١٧، ص ١٤.
    3. ـ الکافی، ج ٥، ص ٧٤؛ وسائل الشّیعة، ج ١٧، ص ٣٧.
    4. ـ الکافی، ج ٥، ص ٧٥.
    5. ـ همان مصدر ص ٧٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

199
  • الثّلاثة الّذین لایُستجابُ لهم.“1

  • و قال له آخَرُ: اُدعُ اللهَ أن یرزقَنی فی دَعَةٍ، فقال: ”لا أدعو لک، اُطلُبْ کما أمرک الله عزّوجلّ.“2

  • و قال له آخَرُ: و الله إنّا لنطلب الدّنیا و نُحبّ أن نُؤتاها، فقال: ”تُحِبُّ أن تصنعَ بها ماذا؟“ قال: أعوذ بها علی نفسی و عیالی و أصِلُ بها و أتصدَّقُ بها و أحُجُّ و أعتمِرُ فقال علیه السّلام: ”لیس هذا طلبُ الدّنیا هذا طلبُ الآخرة.“3

  • و سأل علیه السّلام عن رجل، فقیل [له] أصابَتْه الحاجةُ. قال: ”فما یصنع الیومَ؟“ قیل: فی البیت یعبُدُ ربَّه. فقال: ”مِن أین قوتُه؟“ قال: مِن عند بعض إخوانه. فقال علیه السّلام: ”و اللهِ، لَلَّذی یَقوتُه أشدُّ عبادةً منه.“4

  • و قال علیه السّلام: ”لیس منّا مَن ترک دنیاه لآخرته و لا آخرَتَه لِدنیاه.“5

  • و الأخبار فی هذا المعنی أکثُر مِن أن تُحصَی.»

  • [در مذمّت انداختن بار خود بر دوش دیگران]

  • [بشارة الشّیعة] صفحه ١٤٧:

  • «و فی أدعیةِ السجّاد علیه السّلام:

  • ”لاتَکِلْنی إلی خَلقِک، بل تَفَرَّدْ بحاجَتِی و تَوَلَّ کِفایَتِی؛ إنَّکَ إن وَکَلتَنی إلی

    1. ـ همان مصدر.
    2. ـ همان مصدر، ص ٧٨.
    3. ـ همان مصدر، ص ٧٢.
    4. ـ همان مصدر، ص ٧٨.
    5. ـ الفقیه، ج ٣، ص ١٥٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

200
  • خَلقک تَجَهَّمُونِی، و إن ألجَأْتَنِی إلی قَرابَتِی حَرَمُونِی، و إن أعطَوا قلیلًا نَکَدًا مَنُّوا علیَّ طویلًا و ذَمُّوا کثیرًا.“1

  • و عن الصّادق علیه السّلام: ”إن استَطَعتَ أن لا تکون کَلًّا فافعَلْ.“2

  • و قال: ”قال رسول الله: ملعونٌ مَن ألقی کَلَّه علی النّاس.“3

  • و قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • لَنَقْلُ الصَّخرِ مِن قُلَلِ الجبال***أعَزّ علیّ من مِنَنِ الرّجال
  • یقول النّاسُ لی: فی الکسب عارٌ***فقلت: العارُ فی ذُلِّ السؤال4»
  • طلاّب علوم دین اگر امکان کسب برایشان نمی‌باشد، خداوند روزی ایشان را از مِن حیث لایَحتَسِب می‌فرستد

  • «فإن زعم هؤلاء أنّ هذا الرّجل اشتغالُ جوارِحِه بالنوافل أفضلُ من اشتغالهِا بالکسب فقد أخطؤوا، و إن زَعَموا أنّه فی النوافل یشتَغِل بالله بقَلبِه، دون الکسب ففَسَادُه ظاهر، فإنَّ له فی الکسب أیضًا أن یشتَغِلَ بالله بقلبه، کما قال الله تعالی﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِيهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَيۡعٌ عَن ذِكۡرِ ٱللَهِ﴾.5

  • و إن کان شُغلُه طلبَ العلم فإن کان هو العلمَ الدّینیَّ الظّاهرَ (أعنی معرفةَ المسائل الدّینیّة الضَّروریّة فی الإعتقاد و العمل) فإنّه لا یُنافی الکسب بل یجتَمِع معه، و

    1. ـ الصّحیفة السّجادیّة الکاملة، ص ١١٨ با قدری اختلاف.
    2. ـ الکافی، ج ٥، ص ٧٩.
    3. ـ همان مصدر، ص ٧٢.
    4. ـ دیوان منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام، ص ٣٤٠.
    5. ـ سوره النّور (٢٤) صدر آیه ٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

201
  • کذلک إن کان هو العلمَ الدّینیَّ الباطنَ (أعنی العلمَ المکنون) فإنَّه أیضًا یجتمع مع الکسب بقدر الضّرورة غالبًا، فإن کان ممّن لا یُمکِنُه الجمعُ فهو معذور فی ترک الکسب و إنّه ممّن یأتیه رزقُه مِن حیثُ لا یحتَسِب، و فی مثله وَرَد: ”مَن کان للّه کان اللهُ له.“1

  • و إن کان هو العلمَ الدّنیویّ فإن لم یکن علی هیئةِ علم الدّین فهو نوعُ کسبٍ إمّا محمود و إمّا مذموم، و إن کان علی هیئة‌ علم الدّین فتَعسًا لطالبه، فالبَطالَةُ خیرٌ منه فضلًا عن کسب الحلال، لأنّه نوعُ خُدعةٍ و مَکرٍ لتحصیل الجاه و المال، و ذاک الّذی یُحِبُّه النّاس و یَحمِلون إلیه لِجَهلِهم به، أولئک لم یتّخذوا إلی ما ینفَعُهم فی الآخرة سبیلًا، ﴿ٱشۡتَرَوۡاْ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَهِ ثَمَنٗا قَلِيلٗا﴾2

  • طلاّب علوم وعرفای غیر امامیّه اگر بانیّت خالص باشند، عنایت إلهیّه بمعرفت امام آنها را فرامی‌گیرد

  • [بشارة الشّیعة] صفحه ١٤٩:

  • «و کذلک من استمع إلی قومٍ یقولون: إنَّ مَن لم یکن علی طریقةِ‌ أهل البیت المطهّرینَ من الرّجس، المعصومین عن الخطأ، و لم یهتَدِ إلی متابَعَتِهم و وِلایتهم، فقد ضَلَّ و غَوَی؛ و إن فاق فی العلوم و المعارف سایر الوَرَی و صار إمامًا به یُقتَدَی، بل صَرَفَ عُمره فی تحصیل الحِکَم و الحقائقِ و استعمل فکرَه فی الأسرار و الدّقائق، و تَحَذَّقَ و تَفَلسَفَ و تکایَس و تصوَّفَ. فإنّه لایَجِد العلمَ إلّا مِن مَعدِنِه شَرَّقَ أو غَرَّب، و لا الحکمةَ إلّا عند أهلِها تهذّب نفسُه أم لم تَتَهذَّبْ، ﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا﴾3

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٨٢، ص ٣١٩؛ إحیاء العلوم، ج ١٤، ص ٥.
    2. ـ سوره التّوبة (٩) صدر آیه ٩.
    3. ـ سوره مریم (١٩) صدر آیه ٦٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

202
  • ثمّ اهتَدَی؛ یعنی إلی معرفة الإمام، کما ورد عنهم علیهم السّلام.

  • و هذا کما یُحکَی من طائفة من علماء الصّوفیّة و أهل معرفتهم أنّهم رجعوا إلی الحقّ و دانوا به؛ و یشهَدُ لذلک ما یلوحُ من کَلِماتهم و یظهَرُ من منظوماتهم. و إنّما کان ذلک لخلوص نیّاتِهم و ضمائرهم و صفاء قلوبهم و سرائرهم فأدرَکَتْهم العِنایةُ الرَّبَّانیّة رأفةً بهم و رحمةً، و ما کان الله لِیُضیعَ إیمانَ أمثالهِم ﴿إِنَّ ٱللَهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾.1 علی أنَّهم کانوا مَعذورین فی عَدَمِ اهتدائهم إلی ذلک، لأنَّ معرفة الإمام بعینه موقوفةٌ علی السَّماع و لم یهتد إلیه العقلُ بانفِراده.»

  • علمای غیر امامیّه که تحقیقاً در این راه به یقین نرسیده‌اند همیشه متزلزل و مشکوک می‌باشند

  • «کان أئمّةُ الضَّلال قد لبَّسوا الأمر علی النّاس، و کان هؤُلاء بهذا السَّبب مع بُعد عهدهم مِن مَنبَعِ النّبوّة و مَعدِنِ الخلافة فی لَبسٍ من أمرهم مُنذُ صِغَرِهم؛ فلمّا عَرَفوا بنور الله صَدَّقوا به و اطمأنّوا إلیه، فرَزَقَهم الله بإیمانهم به لُبَّ المعرفة و حَلاوَةَ المَحَبّة. و لهذا تَراهم فی نَشاط و سرور و ابتهاج و نور، کأنَّهم فی مقام أمین و لکلماتهم فی قلوب المؤمنین تأثیرٌ مبینٌ. و کذلک سائر العلماء الإمامیّة فإنّا نراهم جازمین بنَجاة أنفسهم من حیث العقیدة و الدّین، و أئمَّتُهم کانوا من سلالة النّبیّین، و هم ممّن ﴿يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓ﴾2 ـ کما بیّنّا فی هذا الکتاب ـ ف‍ـ ﴿أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَهُ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾.3

    1. ـ سوره الحجّ (٢٢) ذیل آیه ٦٥.
    2. ـ سوره الزّمر (٣٩) صدر آیه ١٨.
    3. ـ سوره الزّمر (٣٩) قسمتی از آیه ١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

203
  • ثمَّ نری أکثرَ علماءِ العامَّةِ و أئمَّتَهم الباقین علی ضلالَتِهم تائِهِین متحیِّرین متجبِّرین، و علی ما حصَّلوه طولَ أعمارهم نادمین، و لایَجزِمون بِنَجاة أنفسهم من حیثُ العقیدةِ و الدّین، و لیسوا فی سَداد من یزعَمونه إمام الاُمّة و خلیفةَ الرَّسول مستَیقِنین لِما رَوَوه فیهم و رَأَوهُ مِن ذَویهم، و تَراهم یستمعون القول فلایتَّبِعون أحسَنَه، فهم مِن دینهم فی ضَلال و عِمیً؛ لأنّهم کانوا أربابَ شُکوکٍ و خَیالات و أصحابَ شُبَهٍ و جَهالات، لیس لهم قَدَمُ صِدقٍ عند ربّهم فیما اعتقدوه و لا ثباتٌ، حاشَ و طمانینةٌ فیما عَقَلُوه، ﴿أَفَمَن يَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ ٱلۡحَقُّ كَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾1

  • اشعار فخر رازی و محمّد شهرستانیّ در تحیّر و عدم وصولشان در آخر الأمر

  • «هذا فخر الرّازی و هو إمام أشاعِرَتِهم و علّامتُهُم فی جامعیّة العلوم یقول فی آخر مصنّفاته:

  • إنَّ العلم بالله و صفاته و أفعاله أشرَفُ العلوم، و إنّ عَلَی کلّ مقام عُقدَةٌ فعِلمُ الذّات علیه عُقدَة أنَّ الوجود عین المهیّه أو الزّایدُ علیها؟ و علم الصّفات هل هی زائدة علی الذّات أم لا؟ و علم الأفعال هل الفعل مقارنٌ للذّات أو متأخِّرٌ؟

  • ثمّ أنشدَ یقول:

  • نِهایَةُ إقدامِ العُقولِ عِقالٌ       ***       و أکثرُ سَعیِ العالَمین ضَلالٌ
  • و أرواحُنا فی وحشَتِهِ من جُسُومِنا       ***       و حاصل دنیانا أذیً و وَبالٌ
  • و لم نَستَفِدْ مِن بَحثِنا طولَ عُمرِنا       ***       سِوَی أن جَمَعْنا فیه قیلَ و قال
    1. ـ سوره الرّعد (١٣) آیه ١٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

204
  • و هذا ابن أبی‌الحدید البغدادی و هو من أعاظم مُعتَزِلَتهم یقول:

  • فیک یا اُغلوطَةَ الفِکرِ       ***       حـارَ أمـری و انـقضَی عُمری
  • سافَرَت فیک العقولُ فما       ***       رَبِحَت إلّا أذَی السَّفَرِ
  • و هذا محمّد الشّهرستانی صاحب کتاب المِلَل و النِحَل و هو من أئمَّةِ مُتَفَلسِفَتِهم یقول:

  • لَعَمری قد طُفتُ المَعالِمَ کُلَّها       ***       و سَیَّرتُ طَرفی بین تلک المعالِمِ
  • فلم أرَ إلّا واضعًا کَفَّ حائرٍ       ***       علی ذَقَنٍ أو قارعًا سِنَّ نادِمِ»
  • حملات و اعتراضات شدید محقّق فیض کاشانی بر محیی الدِّین عربی صاحب فتوحات4

  • «و هذا شیخهم الأکبر محیی الدّین ابن العربی و هو من أئمّة صوفیّتهم و رُؤَساء أهل معرفتهم یقول فی فتوحاته:

  • إنّی لم أسئَل اللهَ أن یُعَرِّفَنی إمام زمانی و لو کنت سَئَلتُه لعرّفنی.

  • فاعتبروا یا أولی الأبصار! فإنَّه لَمّا استغنی عن هذه المعرفة مع سماعه حدیث: ”من مات و لم یَعرِف امام زمانه مات مِیتةَ الجاهلیَّة“5 المشهور بین العلماء کافّةً کیف خَذَله اللهُ و ترکَه و نفسَه، فاستَهوَتهُ الشیاطین فی أرض العلوم حَیرانَ، فصار مع وُفور

  • علمه و دقّةِ نظره و سَیرِه فی أرض الحقائق و فَهمِه للأسرارِ و الدقایق لم یستَقِمْ فی شیءٍ من علوم الشرائع، و لم یَعَضَّ علی حدودها بضِرسٍ قاطع، و فی کلماته من مخالفات الشرع الفاضحة و مناقضات العقل الواضحة ما یضحَکُ منه الصِّبیان و یستهزِئُ به النِسوان، کما لا یخفی علی من تتبَّع تصانیفَه و لاسیّما الفتوحاتُ و خصوصًا ما ذکره فی أبواب أسرار العبادات.

    1. ـ شرح العقیدة الطحاویة، ص ٢٢٨؛ شرح نهج البلاغة، ج ١٣، ص ٥١، با قدری اختلاف.
    2. ـ خ ل: المعاهد.
    3. ـ الملل و النحل، ج ١، ص ١٦١.
    4. ـ [جهت اطلاع بیشتر پیرامون آراء و نظرات محقّق فیض کاشانی دربارۀ محیی الدّین عربی ـ رحمة الله علیهما ـ به کتاب شریف روح مجرّد، ص ٣٤٨ و تعلیقه ص ٣٧١ مراجعه شود. (محقّق)]
    5. ـ إعلام الوری، ص ٤٤٢؛ کشف الغمة، ج ٢، ص ٥٢٨؛ بحارالأنوار، ج ٣٢، ص ٣٣١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

205
  • ثمّ مع دعاویه الطَّویلةِ العریضة فی معرفة الله و مشاهدته المعبودَ و ملازَمَتِه فی عین الشّهود و تَطوافِهِ بالعرش المجید و فَنائه فی التّوحید، تراه ذا شَطحٍ و طامّاتٍ و صَلَفٍ و رُعُونات فی تخلیط تناقُضاتٍ تَجمَعُ الأضداد، و فی حَیرة مُحَیِّرة تَقطَعُ الأکبادَ، و یأتی تارةً بکلام ذی ثُبات و ثبوت و أخرَی بما هو أوهنُ من بَیتِ العنکبوتِ.

  • و فی کتبه و تصانیفه من سوء أدبه مع الله سبحانه فی الأقوال ما لایَرضَی به مُسلِمٌ بحالٍ، فی جملة کلمات مُزَخرَفَةٍ مُخبطَةٍ تُشوِّشُ القلوبَ و تُدهِشُ العقولَ و تُحیِّرُ الأذهان. و کأنّه کان یَرَی فی نفسه من الصّوَرِ المجرّدة ما یظهر للمُتخَلِّی فی العزلة فیظُنُّ أنَّ لها حقیقةٌ و هی له، فکان یتلقّاها بالقبول و یزعم أنَّها حقیقةُ الوصول؛ و لعلَّه رُبَّما یختَلُّ عقلُه لشدَّة الرِّیاضة و الجوع فیکتب ما یأتی بقلبِه ممّا یخطُرُ بباله من غیر رجوع.

  • قال قُطب الدّین بن محیی الدِّین الکوشکناری و هو من أجَلِّ مشایخهم:

  • أیُّما رجلٍ من أهل الکشف وجدنا اُسلوبَه فی عبادته عن مکاشفاته یُخالف أسلوبَ صاحبِ الوحی عَلِمنا أنَّه مدخولٌ و کشفُه معلول، و أنّ الحرص و العجلةَ دَعَتاه إلی ترکیب ما قُذِفَ فی قلبه من النّور البسیط و التّصَرُّفِ فیه و التّخلیطِ. ثمَّ إنَّ هذا الأسلوب الّذی انتشر فی الأرض من صاحبی الفصوص و النّصوص أُسلوبٌ هو عن المشابهة و المناسبة بأُسلوبِ صاحب الوحی

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

206
  • بمَعزَلٍ بالکلیّة، فیحصُلُ لنا بمقتضی ذلک القانون العلمُ بأنّهما مدخولان و فی کشفهما معلولان، فیکون سبیلُنا مع کلامهما و کتبهما الهِجرانَ.

  • أراد بصاحب الفصوص محیی الدّین بن العربی و بصاحب النّصوص تلمیذَه صدرَ الدّین القونیوی. و لنورد أنموذجًا من أغالیط طامّاتِ ابن العربیّ و آخَرَ من تخلیطِه و تناقُضاتِه فی الشّرع المطهَّر النّبویّ، لئلّا یَعتَمِدَ علی أقواله مَن لا معرفة لهُ بحاله فیَضِلَّ و یُضِلَّ غیرَه فیقعَ فی الشّرّ و هو یطلب خیرَه، و لیَقِسْ علَی أنموذجین أمثالَهما ممّا لایُحصَی:

  • أمّا الأوّلُ: فهو ما قاله فی الباب التاسع و العشرین من فتوحاته، قال:

  • کلُّ عبدٍ إلهیّ توجَّهَ لأحدٍ علیه حقٌّ من المخلوقین فقد نَقّصَ من عبودیّته للّه سبحانه بقدر ذلک الحقّ؛ فإنّ ذلک المخلوق یطلُبُه بحقّه و له علیه سلطانٌ، فلا یکون عبدًا محضًا للّه. و هذا هو الّذی یرجِّحُ عند المنقَطِعین إلی الله انقطاعَهم عن الخلق و لزومَهم السّیاحاتِ و البَراری و السّواحل و الفِرار من الناس و الخروج من مِلکِ الحیوان، فإنّهم یُریدون الحرّیّة من جمیع الأکوان؛ و لقیتُ منهم جماعةً کثیرة فی أیّامِ سیاحتی.

  • و من الزّمان الّذی حصل لی هذا المقام ما مَلَکتُ حیوانًا أصلًا و لا الثوب الَّذی ألبِسُه، فإنِّی لا ألبِسُه إلّا عاریةً لشخصٍ معیَّنٍ أذِنَ لی فی التَّصرُّف فیه، و الزَّمان الَّذی أتملّک الشّیءَ فیه أخرُجُ عنه ذلک الوقت إمّا بالهبة أو بالعتق إن کان ممّا یُعتَق؛ و هذا حَصَل لی لمّا أردتُ التَّحقیق بعبودیَّة الاختصاص للّه.

  • قیل لی: لا یَصِحّ لک ذلک حتّی لا یقوم لأحد علیک حُجَّةٌ؛ قلتُ: ”لا و لا للّه إن شاء الله!“ قیل لی: و کیف یصحّ أن لا یقوم للّه علیک حجّةٌ؟! قلت: ”إنّما تُقام الحُجَجُ علی المُنکِرین لا علی المعتَرِفین و لا علی أهل الدَّعاوی و أصحاب الحُظوظ و لا علی مَن قال: ما لی حقٌّ و لاحظٌّ.“1

    1. ـ الفتوحات المکّیة، (٤ جلدی)، ج ١، ص ١٩٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

207
  • أقول: و لَیتَ شِعری أیُّ وَجهٍ فی ثبوتِ حقٍّ للثوبِ عَلَی لابِسِه إذا کان مِلکًا له و عدمِ ثبوت حقٍّ له علیه إذا کان عاریةً عندَه؟! بل نَرَی فی الثّانی یَزیدُ علیه مع حقِّه حقٌّ آخَرُ لمالِکِه المُعیرِ إیّاه. ثمَّ الحقوقُ لیسَت منحصرةً فی حقوق النّاس و المَمالیک، بل لنفسِ کلِّ إنسانٍ علیه حقٌّ، و لکلّ عُضوٍ من أعضائه و قوّةٍ من قُواه من قَرنِهِ إلی قَدَمه علیه حقٌّ، کما ورد فی غیرُ واحد من الأخبار عن الأئمّة الأطهار؛ بل السَّموات و الأرضین و ما فیهنّ و ما بینهنّ من النّجوم و الغُیوم و الرِّیاح و الأمطار و الجبال و المیاه و الحُبوب و الأشجار و الظَّلام و الأنوار و اللّیل و النَّهار، و بالجمله کلُّ ما مَدخَلٌ فی ترتیبِه من الأکوان، کما اُشیرَ إلیه فی القرآن فی معرض التّسخیر و الامتنان.

  • و هذا قد جری فی کلامه من حیث لا یشعُر، حیث قال: ”فإنَّهم یریدون الحرّیّة مِن الأکوان“؛ و لیت شعری کیف یمکن الحُرّیّة ممّا لایُمکِنُ المعیشةُ بدونِه؟! فإنَّ الله سبحانه أحوجَ بعضَ، عبیدِه إلی بعضٍ، و أحوَجَهَم کلَّهم إلی سایر مخلوقاته، و جعل لها جمیعًا علیهم حقًّا؛ و إن کانت الحقوقُ کلُّها فی الحقیقة ترجَعُ إلی الله سبحانه إلّا أنَّ مَن لم یَشکُرِ الوسائط لم یشکر اللهَ، کما ورد فی الحدیث: ”من لم یشکُرِ النّاسَ لم یشکر الله“.

  • فإن زعَمَ هذا المدّعی أنّه قد خرج من حقوق الجمیع و مِن جمیع الحقوق فما أشدَّ دعواه، و إن هو معترف بالتّقصیر فالاعتراف لایُسقِط حجّةَ اللهِ علیه، و إنّما یسقُطُ المؤاخذةُ بتضییعِ الحقّ و ذلک أیضًا تفضُّلٌ من الله الکریم جلّ شأنه؛ و قد ورد فی دعاء أهل البیت علیهم السّلام: ”أللهُمَّ لاتُخرِجنی من حدِّ التَّقصیر“.

  • ثمّ کیف لایکون من أهل الدَّعوَی مَن یَدّعی أمثالَ هذا فی المدّعین، بل ﴿لِلَّهِ ٱلۡحُجَّةُ ٱلۡبَٰلِغَةُ فَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰكُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾.1

    1. ـ سوره الأنعام (٦) آیه ١٤٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

208
  • و قد ذَکَر فی هذا الباب أیضًا فی تفسیر آیة تطهیر أهل البیت علیهم السّلام ما لایجوز أن یُحکَی بل یجب أن یُطوَی و لایُروَی.»1

  • بسیاری از مطالب محیی الدّین صحیح می‌باشد و فیض کاشانی براساس اصول شیعه بر آن اشکال دارد

  • «و أمّا الثّانی: فهو ما قاله فی الباب السّابع و الثّلاثین و ثلاث مائة، بعد أن ذکر فضلَ نبیّنا صلّی الله علیه و آله و سلّم علی سایر الأنبیاء:

  • أنّ سایرَ الأنبیاء علیهم السّلام کانوا خلفاءَه، و إن تقدَّموا علیه ظاهرًا فإنَّه کان مقدَّمًا علیهم وجودًا. قال: فکان من فضل هذه الاُمّة أن أنزلها مَنزلَةَ‌ خُلَفائِه فی العالم قبلَ ظهوره؛ إذ کان أعطاهم التَّشریع فأعطَی هذه الأمَّة التَّشریع فلَحِقوا بمقامات الأنبیاء فی ذلک، و جَعَلَهم ورثةً لهم لتقدُّمِهم علیهم فإنّ المتأخِّر یَرِثُ المتقدّمَ بالضَّرورة؛ فیَدعون علی بصیرةٍ. ثمّ ذَکَرَ: أنّ للمُخطئ منهم أجرًا واحدًا و للمُصیب أجرَین.2

  • و کأنّه أراد بالّذین أعطاهم التَّشریعَ فلَحِقوا بمقامات الأنبیاء مشاهیرَ الصَّحابة کأبی‌بکر و عمر و معاذ و أشباهِهِم، ثمّ مَن کان بعدَهم کالحسن البصریّ و سُفیانِ الثّوری و نظرائِهِما، ثمّ أئمَّتَهم الأربعة و أمثالَهم، ثمّ نفسَه و من کان قریبًا منه فی المعرفة؛ کما یُشعر به بعضُ کلماته فی فتوحاته و تجویزه علیهم الخطاء.

  • و قال فی الباب الثّامن عشر و ثلاث مائة ما هو نصٌّ علی نقیضِ ما قاله هنا، فإنّه قال فیه:

    1. ـ الفتوحات المکّیة، (٤ جلدی)، ج ١، ص ١٩٥ الی ١٩٩.
    2. ـ همان مصدر، ج ٣، ص ١٤٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

209
  • إنّا رَوَینا عن عبدالله بن عبّاس: أنَّ رجلًا أصاب مِن عِرضه فجاء إلیه یستَحِلَّه من ذلک، فقال له: یا بن عبّاس إنّی قد نِلتُ منک فاجْعَلنی فی حلٍّ من ذلک! فقال: ”أعوذ بالله أن أُحِلَّ ما حرَّم الله، إنَّ الله حرَّم أعراضَ المسلمین فلا أُحِلَّها، ولکن غَفَر الله لک.“

  • قال: فانظُر ما أعجَبَ هذا التَّصریفَ و ما أحسنَ العلمَ! و من هذا الباب حَلفُ الإنسان علی ما أُبیح له فِعلُه: أن لایفعَلَه أو یفعَلَه، ففَرَضَ اللهُ تَحِلَّةَ الأیمان، و هو من باب الاستدراج و المَکر الإلهیّ، إلّا لِمَن عَصَمَه اللهُ بالتَّنبیه علیه. فما ثَمَّةَ شارعٌ إلّا الله، قال الله تعالی لنبیّه صلّی الله علیه و آله و سلّم: ﴿لِتَحۡكُمَ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِمَآ أَرَىٰكَ ٱللَهُ﴾1 و لم یقل: ”بما رأیتَ“؛ بل عاتَبَه سبحانه لِما حرَّم علی نفسه بالیمین فی قضیَّة عائشةَ و حفصةَ و قال تعالی: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَهُ لَكَ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَ﴾،2 و کان هذا ممّا أرَتْه نفسُه، فهذا یدُلُّک علی أنَّ قوله تعالی: ﴿بِمَآ أَرَىٰكَ ٱللَهُ﴾ أنّه ما یوحَی إلیه به، لا ما یراه مِن رأیه.

  • فلو کان هذا الدّینُ بالرّأی لکان رأیُ النّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم أولی مِن رأی [کل ذی رأی، فإذا کان هذا حال النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم فیما أرته نفسه کیف رأی] مَن لیس بمعصوم و مَن الخطاءُ أقربُ إلیه من الإصابة؛ فدلّ علی أنَّ الاجتهادَ الّذی ذکره رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم إنَّما هو فی طلب الدّلیل علی تعیین الحکم فی المسألة الواقعة لا فی تشریع حکمٍ فی النّازلة، فإنَّ ذلک شرعٌ لم یَأذَنْ به اللهُ.3

  • و لایخفَی ما فی کلامه هذا من التخلیط و التَّلبیس فإنَّه لم یُفَرِّق بین عفو العبد

    1. ـ سوره النّساء (٤) قسمتی از آیه ١٠٥.
    2. ـ سوره التّحریم (٦٦) صدر آیه ١.
    3. ـ الفتوحات المکیّة (٤ جلدی)، ج ٣، ص ٦٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

210
  • عن المسیء إلیه و بین التَّشریع، و لا بین الیمین و التَّشریع، و لم یَدرِ موقِعَ العِتاب فی قوله تعالی: ﴿لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَهُ﴾1

  • [بسیاری از مطالب محیی الدّین خروج از مذاهب اربعه بوده و به تشیّع قریب است]

  • اگر ابن عربی را سنِّی مالکیّ بدانیم ـ کما هو الأمر ـ آن‌وقت درمی‌یابیم که: بسیاری از مطالب او خروج از جمیع مذاهب اربعه بوده و به تشیّع قریب است

  • «و أمّا قوله: ”أنّ المرادَ بالاجتهاد إنّما هو طلبُ الدَّلیل علی تعیین الحکم“ فیرجِعُ إلی ما قلناه فی بشارة التّفقّه فی النَّظر، فیما روینا عن المعصومین علیهم السّلام، کما مرَّ بیانُه.

  • و أراد بالاجتهاد الّذی ذکره رسول الله صلّی الله علیه و‌ آله و سلّم ما رووه عنه صلّی الله علیه و آله و سلّم أنَّه قال: ”مَن اجتهَدَ فأصابَ فله أجران، و مَن اجتهَدَ فأَخطَأَ فله أجرٌ واحدٌ2؛ و قد مرّ ذکرُ هذا الحدیثِ أیضًا مع بیان معناه ـ علی تقدیر صحّته ـ فی بشارة المیزان الإلهیّ. و یحتمل أن یکون مرادُه بالاجتهاد الاجتهادَ المذکور فی خبر مَعاذ، و قد عرفتَ هناک أیضًا ما فیه.

  • کلمات ابن‌عربیّ وقتی مُعجِب است که در حدود شاکله او یعنی یک مرد سنّی عامّی او را قرار دهیم

  • و قال فی باب آخَرَ منه:

  • لایجوز أن یُدانَ اللهُ بالرّأی، و هو القول بغیر حُجَّة و لا بُرهانٍ، لا من کتاب

    1. ـ سوره التّحریم (٦٦) قسمتی از آیه ١.
    2. ـ کنز العمال، ج ٦، ص ٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

211
  • و لا من سنَّة و لا مِن إجماع؛ و أمّا القیاس فلا أقول به و لا أُقَلِّد فیه جملةً واحدة.1 قال: فما أوجب الله علینا الأخذَ بقول أحدٍ غیرِ رسول الله.2

  • و قد أکثرَ القولَ فی هذا المعنی فی مواضِعَ مِن کتابه، و قد أجری الله الحقّ علی لسانه لو کان نُلحِقُ برسول الله صلّی الله علیه و‌ آله و سلّم أوصیائَه الأئمّةَ المعصومین علیهم السّلام؛ ثمَّ نراه مع ذلک کلِّه یوجِبُ متابعةَ آراءِ أئمّتهم الأربعة المتأخّرة و أمثالِهم مع تجویزه علیهم الخطاء، و مع علمِه و اعترافِه باستعمالهم القیاسَ و اجتهادَ الرّأی فی دین الله، و تشریعهم ما لم یَأذَن به اللهُ؛ ثمَّ یُثبِتُ لهم الأجرَ باجتهادهم و یحرّم علیهم و علی مقلِّدِیهم العملَ بما یُخالف رأیَهم.

  • و نراه نفسَه یجتهِدُ رأیَه فی أکثر الأحکام الدّینیّة مِن غیر نصّ و لا إجماع و لا حُجَّةٍ و لا برهانٍ؛ کما یظهر لِمَن تتبَّعَ کلامَه و لا سیَّما فیما یذکُرُه فی أبواب أسرار الشّرایع من فتوحاته، بل ربّما یُفتی بخلاف النَّص صریحًا. قال فی الباب الثّامن و الستّین الّذی فی معرفة أسرار الطّهارة:

  • قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”إذا التقی الخِتانان [الختان الختان] فقد وَجَب الغُسل“.3 و اختلف العلماءُ فی هذه المسألة: فمِن قائل بأنَّه یَجِبُ الغسل من التقاء الخِتانَین، فمِن قائلٍ بأنَّه لا یجب الغسل من التقاء الختانین، و به أقول.4

    1. ـ الفتوحات المکّیة، (٤ جلدی)، ج ٢، ص ١٦٤.
    2. ـ همان مصدر، ص ١٦٥.
    3. ـ [مستدرک الوسائل، ج ١، ص ٤٥٢، این حدیث را عن النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل کرده است ولیکن الکافی، ج ٣، ص ٤٦، عن الرضا علیه السّلام آورده است. (محقّق)]
    4. ـ الفتوحات المکّیة، (٤ جلدی)، ج ١، ص ٣٦٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

212
  • و قال أیضًا بعد ورقةٍ من هذا: 

  • و الوضوءُ عندنا لابدّ منه فی الاغتسال من الجنابة، و عندنا فی هذه المسألة نظرٌ فی حالتین: الحالةُ الأولی فی من جامَعَ و لم یُنزِل فعلیه وضوءان فی اغتساله، فإن جامع و أنزل فعلیه وضوءٌ واحد؛ إلّا أنَّ مذهَبَنا أنَّ التقاء الخِتانین دونَ إنزالٍ لا یوجب الغسلَ [لغسل] و یوجبُ الوضوءَ.1

  • ثمَّ نراه بعدَ ذلک کلِّه یدّعِی الکشفَ لنفسه و لأمثاله فیما یقولونه، یدّعی أنَّ الکشفَ لایتطرّق إلیه الخطاءُ مع اختلافهم فیما یُکشَفُ لهم؛ کما صرّحوا به و کما نری، ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰٓ﴾23و4

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٦٤.
    2. ـ سوره النّازعات (٧٩) آیه ٢٦.
    3. ـ [جهت اطلاع بر مبانی مرحوم علاّمه طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ پیرامون شخصیت و عقاید محیی الدّین عربی، به کتاب شریف روح مجرد ص ٤٣٠الی ٤٩٦ مراجعه شود. (محقّق)]
    4. ـ جنگ ٢٣، ص ٣٥٦ الی ٣٦٧، به نقل از بشارة الشّیعة للفیض الکاشانی.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

213
  • ٢ـ حلم

  • أهمیَّةُ الحلم و فَضلُه و شَرَفُه و أنّ العِلمَ بدون الحِلم لا فائدةَ فیه

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٠٤:

  • «الشَّیخ ورَّام فی تنبیه الخاطر، عن رسول الله صلّی الله علیه و آله، أنّه مَرَّ بقومٍ فیهم رجلٌ یَرفعُ حَجَرًا یُقال له: حَجَرُ الأشِدّاءِ، و هم یَعجَبون منه؛ فقال صلّی الله علیه و آله: ”ما هذا؟“ قالوا: رجلٌ یرفع حَجَرًا یقال له: حَجَرُ الأشِدّاء؛ فقال: ”ألا أُخبرکم بما هو أشدُّ منه؟! رَجُلٌ سَبَّهُ رَجُلٌ فحَلُم عنه، فَغَلَب نَفسَه و غَلَب شَیطانه و غَلَب صاحبَه.“

  • [٢] مجموعة الشَّهید، نقلًا من خطّ بعض العلماء، عن رسول الله صلّی الله علیه و آله، أنّه قال:

  • إذا وقع بین رَجُلین منازعةٌ، نزل مَلَکان فیقولان للسّفیه منهما: قلتَ و قلتَ و أنت أهلٌ لِما قلتَ، ستُجزَی بما قلتَ؛ و یقولان للحلیم منهما: صَبَرتَ و حَلُمت، سیَغفِرُ لک إن أتمَمْت ذلک؛ قال: فإن ردّ الحلیمُ علیه، ارتفع المَلَکان.“

  • [٣] مصباح الشّریعة، قال الصّادق علیه السّلام:

  • ”الحِلم سِراجُ اللهِ، یَستضیءُ به صاحِبُه إلی جِواره، و لا یکون حلیمًا إلّا المؤیَّدُ بأنوارِ المعرفة و التَّوحید. و الحِلمُ یدورُ علی خمسة أوجُهٍ: أن یکونَ عزیزًا فیُذَلّ، أو یکونَ صادقًا فیُتَّهم، أو یَدعوا إلی الحقّ فیُستخَفُّ به، أو أن یؤذَی بلا جُرم، أو أن یَطلُبَ بالحقّ و یُخالفوه فیه؛ فإذا آتیتَ کلّا منهما حقَّه فقد أصبتَ. و قابِلِ السّفیهَ بالإعراض عنه و ترکِ الجواب تکن النّاسُ أنصارَک؛ لأنّ مَن حارَبَ السَّفیهَ فکأنّه قد

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

214
  • وَضعَ الحَطَبَ علی النّار. و قال النّبیّ صلّی الله علیه و آله: ”مَثَلُ المؤمنِ کمَثَلِ الأرض، منافِعُهم منها إذا هم علیها.“ و من لا یَصبِرْ علی جَفاءِ الخَلقِ لا یَصِلْ إلی رِضَی اللهِ تعالی؛ لأنّ رِضَی اللهِ تعالی مشوبٌ بِجَفاءِ الخَلقِ. إلی أن قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”بُعِثتُ لِلحِلمِ مَرکَزًا، و للعِلم مَعدِنًا، و للصَّبر مَسکَنًا؛“ صَدَقَ رسولُ الله صلّی الله علیه و آله. و حقیقةُ الحِلمِ أن تعفُوَ عمّن أساءَ إلیک و خالَفَک، و أنت القادرُ علی الإنتقامِ منه.“»1

  • أمیرالمؤمنین علیه السّلام أمَرَ قنبرًا بحِلمِهِ عن شَتمِ‌ شاتِمهِ

  • [٤ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٠٤:

  • «الشّیخ المفید فی الأمالی، عن أبی‌الحسن مُحمّد بن المظفّر، عن أبی‌القاسم عبدالملک بن علیّ الدَّهَّان، عن أبی‌الحسن علیّ بن الحسن، عن الحسن بن بشر، عن أسد بن سعید، عن جابر قال:

  • سَمِعَ أمیرُالمؤمنین علیه السّلام رجلًا یشتُمُ قنبرًا، و قد رَامَ قنبرُ أن یرُدَّه علیه؛ فَناداهُ أمیرُالمؤمنین علیه السّلام:

  • مَهلًا یا قنبرُ! دَعْ شاتِمَک مُهانًا، تُرضِی [ترضِ] الرّحمن و تُسخِطُ الشّیطانَ، و تُعَاقِبُ عَدُوَّک؛ فوالذّی فلَقَ الحبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَی المؤمنُ ربَّه بمِثلِ الحِلم، و لا أسخَطَ الشّیطانَ بمِثل الصَّمتِ، و لا عُوقِبَ الأحمقُ بمثل السُّکوتِ عنه.“»2و3

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٨٩.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٩١.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١٧١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

215
  • [اشعاری در فضیلت حلم]

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ٢] صفحة ٤٤١:

  • «أن ترکَبوا فرُکوبُ الخَیلِ عادتُنا***أو تنزلون فإنّا معـشرٌ نُزُلٌ
  • و أنشد أیضًا:

  • نَصَحتُک فالتَمِس یا ویکَ غَیری***طَعامًا إنَّ لَحمی کان مُرًّا»
  • صفحه ٤٤٢:

  • «أظنُّ الحِلمَ دَلَّ عَلیّ قومی***و قد یستَجهل الرجلُ الحلیمُ
  • و مارَستُ الرِّجال و مارسونی***فمُعوَجٌّ علیّ و مستقیمُ
  • و أنشد:

  • إذا النفسُ یومًا جاءها ما یهیجُها***تَبَین ذو حِلمٍ و من یتَحَلَّمُ
  • فإن کنتَ تظنّ أنّی عاجز عن منازلتک فإنّی واللهِ کما قال الأوّل:

  • أخو الحَرْب إن عَضَّت به الحربُ عضَّها***و إن شَمَّرت عن ساقها الحربُ شَمَّرَا
  • و یمشی إذا مَـا الموتُ کـان أمامَه***کذی الشِّبل یحمِی الأنفَ أن یتأخّرَا»1
    1. ـ جنگ ٢٠، ص ٢٤١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

216
  • ٣ـ تفکّر و تعقّل

  • [تدبیر و دقّت در هر کاری موجب ایمنی از پشیمانی است]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٠٨:

  • «الصّدوق فی العیون و الأمالی عن علیّ بن أحمد بن موسی، عن مُحَمّد بن هارون الصُّوفیّ، عن عبیدالله بن موسی الرّویانی، عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی، قال: قلت لأبی‌جعفر محمّد بن علی الرّضا علیهما السّلام: حَدِّثنی بِحَدیثٍ عن آبائِک! فقال:

  • حَدَّثنی أبی، عن جدّی، عَن آبائه، قال: قالَ أمیرُالمؤمنین علیه السّلام: التّدبیرُ قبلَ العَمَلِ یُؤمِنُک مِنَ النَّدَم.“ـ الخبر.»1و2

  • [تفکّر افضل اعمال است]

  • فعن النّبیّ [صلّی الله علیه و آله و سلّم]:

  • «تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن قیامِ سِتّینَ سَنَةٍ.»3

  • و عن الصّادق علیه السّلام:

  • «أفضَلُ العِبادَةِ إدمانُ الفِکرِ [التفکّر] فی اللهِ.»4

  • و عن الرّضا [علیه السّلام]:

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٣٠٦.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٧٥.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٦٦، ص ٢٩٢.
    4. ـ الکافی، ج ٢، ص ٥٥؛ وسائل الشّیعة، ج ١٥، ص ١٩٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

217
  • «لَیسَ العِبادَةُ بکَثرَةِ الصّلاةِ و الصَّومِ؛ إنّ العِبادَةَ التّفکُّرُ فی أمرِ اللهِ.»1

  • و عن أمیرالمؤمنین [علیه السّلام]:

  • «التفَکُّرُ یَدعُو إلی البِرِّ و العَمَلِ بِه.»2

  • [اقسام تفکّر ممدوح]

  • و فکر ممدوح بر دو قسم است:

  • اوّل: تفکّر در عجائب مخلوقات و صنایع الهیّه؛

  • عن الباقر علیه السّلام:

  • «إیّاکُم و التّفکُّرَ فی اللهِ! و لَکن إذا أرَدتُم أن تَنظُروا إلی عظَمَتهِ فانظُروا إلی عِظَمِ خَلقهِ.»3

  • پادشاهان مَظهر شاهیّ حقّ***عالمان مرآت آگاهیّ حقّ4
  • دوّم: تفکّر در اعمال؛

  • بیا که قصر أمل سخت سست بنیادست***بیـار بـاده کـه بنیـاد عمـر بر بـادست
  • غلام همّـت آنم که زیـر چـرخ کبـود***ز هرچـه رنگ تعلّـق پذیـرد آزادست
  • نصیحتی کنمـت یادگیـر و در عمل آر***که این حدیث ز پـیر طریقـتم یادست
  • مجو درستی عهد از جهـان سست نهاد***که این عجوزه عروس هزار دامادست5
    1. ـ الکافی، ج ٢، ص ٥٥؛ وسائل الشّیعة، ج ١٥، ص ١٩٦.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ٥٥.
    3. ـ الکافی، ج ١، ص ٩٣؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٦، ص ١٩٥.
    4. ـ [مثنوی معنوی، دفتر ششم، به صورت: «فاضلان مرآت آگاهی حق» آمده است. (محقّق)]
    5. ـ دیوان حافظ، غزل ١٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

218
  • [تفکّر در فناء دنیا و اهل دنیا]

  • «سُئلَ عَنِ الصّادِقِ علیه السّلام عَمّا یَروِی النّاسُ: ”تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن قیامِ لَیلَةٍ“ کَیفَ نَتَفکَّرُ؟ قالَ علیه السّلام: ”تَمُرُّ بالخَرِبةِ أو بالدّارِ فتَقولُ: أینَ ساکِنوکِ؟ أینَ بانوکِ؟ ما لَکِ لا تَتَکلَّمینَ؟!“»1

  • فی مصباح الشّریعة:

  • «قالَ الصّادقُ علیه السّلام: ”اعتَبِروا بِما مَضَی مِن الدّنیا، هَل یَبقَی علَی أحَدٍ، و هَل فیها باقٍ مِن الشّریفِ و الوَضیعِ و الغَنیِّ و الفَقیرِ و الوَلیِّ و العَدُوِّ!“»2

  • جهان ای برادر نماند بـه کس***دل انـدر جهان‌آفـریـن بند و بـس
  • مکـن تکیـه بـر ملـک دنیا و پشـت***که بسیار کس چون تو پرورد و کشت3
  • و عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • إنّمـا الدّنیـا فَنـاءٌ، لَیسَ للدّنیـا ثُبوتُ***إنّمـا الدّنیـا کَبَیتٍ نَسَّجَتـهُ العَنکَبوتُ
  • و لقَد یَکفیکَ مِنها أیّها الطّالـبُ قُوتُ***و لَعَمری عن قَلیلٍ کلُّ مَن فیها یَموتُ4
  • و عنه أیضًا:

  • ألا إنّمـا الدُنیا کَمنزِلِ راکِـب ** أناخَ عَشِیًّا و هْوَ فی الصُّبحِ راحِل5

  • و عنه أیضًا:

  • تَحَرَّزْ مِن الدّنیا فإنّ فِناءَها***مَحلُّ فَنـاءٍ لا محَـلُّ بَقـاءِ
    1. ـ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٥، ص ١٩٥.
    2. ـ مصباح الشّریعة، ص ١١٣؛ مستدرک ‌الوسائل، ج ١١، ص ١٨٤، با قدری اختلاف.
    3. ـ کلّیات سعدی (گلستان).
    4. ـ دیوان منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام، ص ١١٦.
    5. ـ همان مصدر، ص ٣١٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

219
  • فَصَفوَتُها مَمزوجَةٌ بکُدورَةٍ***و راحَتُها مَقرونَـةٌ بِعَناءِ1
  • نظامی گوید:

  • چشمه که می‌روید از این خاکدان***اشـک مقیمـانِ دلِ خـاک دان
  • * * *

  • هـر ورقـی چهـره آزاده‌ایسـت***هر قدمی فرق ملک‌زاده ایست2
  • [تفکّر در مرگ و حقیقت دنیا]

  • و عن رسول الله [صلّی الله علیه و آله و سلّم]:

  • «کَفَی بالمَوتِ واعِظًا، و بالعَقلِ دَلیلًا، و بالتَّقوی زادًا، و بالعِبادَةِ شُغُلًا، و باللهِ مؤنِسًا، و بالقُرآنِ بَیانًا.»3

  • و قال تعالی: ﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾.4

  • و عن النّبیّ [صلّی الله علیه و آله و سلّم]:

  • «أکثِروا ذِکرَ هادِمِ اللَّذّاتِ! قیلَ: ما هوَ یا رَسولَ اللهِ؟ فَقالَ: المَوتُ.»5

  • و عن الصّادق علیه السّلام:

  • «إذا أنتَ حمَلتَ جَنازَةً فکُن کأنّکَ المَحمولُ، و کأنّکَ سَألتَ عَن رَبِّکَ الرُّجوعَ

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٦.
    2. ـ مخزن الأسرار، نظامی گنجوی، مقالت سوّم.
    3. ـ مصباح‌ الشّریعة، ص ١١٣؛ مستدرک ‌الوسائل، ج ١١، ص ١٨٤؛ بحارالأنوار، ج ٦٨، ص ٣٢٥.
    4. ـ سوره آل ‌عمران (٣) صدر آیه ١٨٥؛ سوره الأنبیاء (٢١) صدر آیه ٣٥؛ سوره العنکبوت (٢٩) صدر آیه ٥٧.
    5. ـ وسائل الشّیعة، ج ٢، ص ٤٣٥؛ بحارالأنوار، ج ٧٩، ص ١٦٨؛ مستدرک الوسائل، ج ٢، ص ١٠٠، به نقل از جعفریّات، با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

220
  • إلی الدّنیا ففَعَلَ؛ فانظُر ماذا تَستَأنِفُ!»1

  • نظامی:

  • فرض شد این قافلـه برداشتن***زیـن بُنـه بگذشـتن و بگـذاشتن
  • ملک سلیمان مطلب، کان کجاست***ملک همانست سلیمان کجاست2
  • [سعدی:]

  • این همان چشمه خورشید جهان‌افروزست***که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود
  • خـاک مصـر طـرب‌انگیز نبیـنی که همان***خاک مصرست ولی بر سر فرعون و جنود
  • ای که در نعمت و نازی به جهـان غـرّه مشو***که محالسـت در این مرحلـه امکان خلود
  • دنیـا آن‌قدر نـدارد که بـر او رشـک برنـد***ای برادر که نه محسود بماند نه حسود3
  • أینَ الأکاسِرَةُ و الخَواقِنَةُ؟ و ما حالُ القَیاصِرَةِ و الفَراعِنَةِ؟4

  • [آثار تفکّر در پنج أمر]

  • «التَّفَکُّرُ علَی خَمسَةِ أوجُهٍ: فِکرَةٌ فی آیاتِ اللهِ، یَتَوَلَّدُ مِنها التَّوحِیدُ و الیَقینُ؛ و فِکرَةٌ فی نِعَمِ اللهِ، یَتَوَلَّدُ مِنها الشُّکرُ؛ و فِکرَةٌ فی وَعدِ اللهِ، یَتَوَلَّدُ مِنها الرَّغبَةُ؛ و فِکرَةٌ فی

    1. ـ الکافی، ج ٣، ص٢٥٨؛ وسائل الشّیعة، ج ٣، ص٢٢٩، با قدری اختلاف.
    2. ـ مخزن الأسرار، نظامی گنجوی، مقالت سوّم.
    3. ـ کلّیات سعدی (مواعظ)، غزل ٢٣.
    4. ـ جنگ ١، ص ٤٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

221
  • وَعیدِ اللهِ، یَتَوَلَّدُ مِنها الرَّهبَةُ؛ و فِکرَةٌ فی تَقصیرِ النَّفسِ مَعَ إحسانِه إلَیها، یَتَوَلَّدُ مِنها الحَیاءُ.»1

  • شیخ مفید، اولین کسی بود که راه تفکّر و عقل را در نصوص دینیه گشود

  • [الشّیعة و التّشیّع] صفحه ١٢٠:

  • «و قد وضع علماءُ کلِّ طائفةٍ کُتُبًا فی الطّعن و الرّدّ علی مذهب الأُخرَی، و لکنّهم تظاهروا جمیعًا علی الشّیعة و التّشیّع؛ غیر أنّ الشّیخ المفید کان لهم بالمِرصَاد، فکان یجیب عن شُبَهاتِهم و طعونهم بنظرٍ دقیق و بَصَرٍ ثاقب و استخراجٍ عجیب، ثمّ یورِد علیهم ما لم یستطیعوا معه إلّا الإذعان و التّسلیم. کان یشرَح عقیدةَ التّشیّع، و یُدَعِّمُها بالدّلیل القاطع، و یَرُدُّ عنها شبهاتِ الخصوم، ثمّ یَکُرُّ علی عقیدتهم و مبادئهم یَنقُدها و یُفنِّدُها، و ینثِرُ الفلسفةَ فی شرحه و تأییده و تفنیده.

  • و کان له فضل السَّبق إلی الاعتماد علی منطق العقل و التفکیر الحُرّ؛ فقَبلَ الشّیخ المفید کان المؤمنون لا یتجاوزون حرفیّةَ النّصوص إلی العقل، و بعده أصبح العقلُ حلیفًا للنّصوص الدّینیّة و أساسًا للعقیدة؛ و إذا قال اغسطین: ”آمِن‎ْ کَیْ تَتَعَقَّلَ“ فقد قال الشَّیخ المفید: ”تَعَقَّلْ‎ْ کَیْ تُؤمِنَ“.

  • قال الشّیخ عبد الله نعمة، و هو یُتَرجِمُ له فی کتاب فلاسفة الشِّیعة:

  • ”کانت الشِّیعةُ القوّةَ الثّالثة بین مذهب المعتزلة و مذهب الأشاعرة، و قد تزعَّمَ هذه القوّة فی هذا العهد أبوعبدالله المفید؛ و کان علیه ـ و هو دماغ الشِّیعة المفکِّرُ ـ أن یشترکَ فی هذا الصِّراع العنیف، و یُجالد علی عِدَّة جهاتٍ، و یناظر أهلَ کلّ

    1. ـ جنگ ٣، ص ٥١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

222
  • عقیدةٍ، کما یقول ابن کثیر الشّامیّ. و نعرف حَیَوِیّةَ المفید فی تفکیره و آرائه حین نأخذُ باعتبارنا تأثیرَ طبیعةِ العَصر الّذی عاش فیه؛ یومَ کانت الأخبارُ و الأحادیث هی السّندَ الوحیدَ لعلماء الشّیعة فیما کتبوه حَولَ عقائدهم و مذاهبهم دون محاکَمةٍ أو تمحیصٍ، أمّا المفید فقد کان یحاکم و یفکّر بحرّیّةٍ و تجرُّدٍ.“»1

    1. ـ جنگ ٢٣، ص ١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

223
  • ٤ـ نفس

  • [مطالبی پیرامون حقیقت نفس]

  • قال الله تعالی: ﴿وَيَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي﴾.1

  • [عن النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم]: «مَن عَرفَ نَفسَهُ فَقَد عَرفَ ربَّهُ»؛2 یعنی چون انسان نمی‌تواند نفس خود را بشناسد، پس نخواهد توانست پروردگار خود را بشناسد.3

  • و در نفس انسانی که حامل امانت است، سه قول است:

  • اوّل: نفس عبارت است از اجزاء اصلیّه که در بدن است، و اجزاء فضلیّه که زیاد و کم می‌شوند.

  • دوّم: جسمی است نورانی از عالم سماوات و حظایر قدس، و مانند چراغ است در غرفه.

  • سوّم: آنکه جوهری است مجرّد و بدون مادّه، متعلِّق به بدن.

  • عقیده غزالی در باب نفس

  • «روح عبارت است از: نفس تو و حقیقت تو که مخفی است از جمیع اشیاء.

    1. ـ سوره الإسراء (١٧) صدر آیه ٨٥.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٢، ص ٣٢، و ج ٥٨، ص ٩٩؛ عوالی اللئالی، ج ٤، ص ١٠٢؛ غرر الحِکَم، ص ٢٣٢ با قدری اختلاف؛ مصباح ‌الشّریعة، ص ١٣؛ شرح نهج ‌‌البلاغة، ج ٢٠، ص ٢٩٢.
    3. ـ [جهت اطّلاع بیشتر پیرامون تفسیر و تبیین این حدیث شریف به کتاب روح مجرد، ص ٥٧٣، و کتاب الله شناسی، ج ٢، ص ٥٥، و توحید علمی و عینی، ص ٤٧ مراجعه شود. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

224
  • و مقصود به ”نفس تو“ روحی است که از خاصّه انسان و مضاف به سوی حضرت رحمان است، چنانچه فرمود: ﴿قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي﴾؛1 و غیر از روحی است که در بدن سَرَیان دارد و به وسیله آن افاضه می‌شود نور تعقّل و غیره به ما.

  • اگر شبکه باطل بعد از فراغ از صید، پس بطلان او غنیمت است که فرمود: ”تُحفَةُ المؤمِنِ المَوتُ“؛2 و اگر باطل قبل از فراغ از صید، او در حسرت و ندامت، چنانچه فرمود: ﴿رَبِّ ٱرۡجِعُونِ * لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُ﴾.3

  • و روح منحصر نیست به نفس ناطقه، بلکه فی الحدیث:

  • الأرواحُ خَمسَةٌ: روح‌ُ القُدُسِ، و روحُ الإیمانِ، و روح القُوَّةِ، و روحُ الشَّهوَةِ، و روحُ البَدَنِ. فمِنَ النّاسِ مَن یَجتَمِعُ فیهِ الأرواحُ الخَمسَةُ، و هُم أنبیاءُ السّابِقونَ؛ و مِنهُم مَن یجتَمِعُ فیهِم أربَعَةُ أرواحٍ، و هُم مِمّن عَداهُم مِنَ المؤمِنینَ؛ و مِنهُم مَن یَجتَمِعُ فیهِم ثلاثَةُ أرواحٍ، و هُم الیَهودُ و النَّصارَی و مَن یَحذُوا حَذوَهُم.4

  • پس بندگان به حسب استکمال هر روح به همان روح متّصفند، که بعضی ﴿مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِكَيۡ لَا يَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَيۡ‍ًٔا﴾.5

  • و حضرت أمیر [علیه السّلام] فرمود:

  • النّاسُ ثلاثَةٌ: عالِمٌ رَبّانیٌّ، مُتِعَلِّمٌ علَی سَبیلِ النَّجاةِ، هَمَجٌ رَعاعٌ.6

    1. ـ سوره الإسراء (١٧) قسمتی از آیه ٨٥.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٧٩، ص ١٧١، به نقل از الدعوات؛ جامع الأخبار، ص ٨٥.
    3. ـ سوره المؤمنون (٢٣) ذیل آیه ٩٩ و صدر آیه ١٠٠.
    4. ـ [مضمون این حدیث شریف در بحارالأنوار، ج ٢٥، ص ٥٤، به نقل از بصائر الدرجات، ص ٤٧٧ با اختلاف زیاد آمده است؛ ولیکن در مجمع البحرین طریحی، ج ٢، ص ٢٤٢ با قدری اختلاف موجود می‌باشد. (محقّق)]
    5. ـ سوره النّحل (١٦) قسمتی از آیه ٧٠.
    6. ـ نهج ‌البلاغة، ج ٤، ص ٣٥ با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

225
  • و در تفسیر سوره واقعه، [در معنای] آیات ذیل:

  • ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ﴾ و ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ﴾ و ﴿ٱلسَّـٰبِقُونَ﴾1 [آمده است]:

  • امّا ﴿ٱلسَّـٰبِقُونَ﴾ انبیاء مرسلند که در آنها پنج روح است: روح القدُس که به سبب او مبعوثند، روح الایمان که به سبب او عبادت می‌نمایند، روح القوّه که به واسطه او مجاهده کردند، روح الشّهوه به واسطه او درک کردند لذائذ را، روح البدن به واسطه او زندگی نمودند.

  • و امّا ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَيۡمَنَةِ﴾ که مؤمنین هستند و در آنها چهار روح است.

  • و امّا ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ﴾ در ایشان سه روح است مثل حیوانات.

  • و فی حدیث کمیل بن زیاد، قال:

  • سَألتُ مَولانا أمیرَالمؤمِنینَ [علیه السّلام]، قُلتُ: أُریدُ أن تُعرِّفَنی نَفسِی! قالَ: ”یا کُمَیلُ! أیُّ نفسٍ تُریدُ؟“

  • قلُتُ: یا مَولایَ! هَل هِیَ إلّا نَفسٌ [واحِدَةٌ]؟

  • فقالَ: ”یا کُمَیلُ! إنّما هِیَ أربَعُ: النّامیَةُ النّباتیَّةُ، و الحِسّیَّةُ الحَیَوانیَّةُ، و النّاطِقَةُ القُدسیَّةُ، و الکلمة [الکلیّه] الإلهیَّةُ؛ و لِکُلٍّ مِن هَذِه خَمسُ قُوًی و خاصِیَّتانِ:

  • فالنّامیَةُ النّباتیَّةُ لَها خَمسُ قُوًی: ماسِکَةٌ و جاذِبَةٌ و هاضِمَةٌ و دافِعَةٌ و مُرَبّیَةٌ؛ و لَها خاصِیّتانِ: الزّیادَةُ و النُّقصانِ، و انبِعاثُها مِن الکَبِدِ، و هیَ أشبَهُ الأشیاءِ بنفسِ الحَیوانِ.

  • و الحَیَوانیَّةُ الحِسّیَّةُ، و لَها خَمسُ قُوًی: سَمعٌ و بَصَرٌ و شَمٌّ و ذَوقٌ و لَمسٌ؛ و لَها خاصیَّتانِ: الرِّضا و الغَضَبُ، و انبِعاثُها مِن القَلبِ، و هیَ أشبَهُ الأشیاءِ بنَفسِ السِّباعِ.

  • و النّاطِقَةُ القُدسِیَّةُ، و لَها خَمسُ قُوًی: فِکرٌ و ذِکرٌ و عِلمٌ و حِلمٌ و نَباهَةٌ؛ و

    1. ـ سوره الواقعة (٥٦) قسمت‌هایی از آیات ٨ الی ١٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

226
  • لَیسَ لَها انبِعاثٌ، و هیَ أشبَهُ الأشیاءِ بنَفسِ المَلَائِکَةِ [النّفوس الملکیّة]، و لَها خاصِیَّتانِ: النَّزَاهَةُ و الحِکمَةُ.

  • و الکلمةُ [الکلّیّة] الإلَهِیَّةُ، و لَها خَمسُ قُوًی: بَهاءٌ فی فَناءٍ، و نَعیمٌ فی شِقاءٍ، و عِزٌّ فی ذُلٍّ، و فَقرٌ فی غِناءٍ، و صَبرٌ فی بَلاءٍ؛ و لَها خاصیَّتانِ: الحِلمُ و الکَرَمُ؛ و هَذِه الّتی مَبدَؤها مِن اللهِ و إلیه تَعودُ، لِقَولِه تعالَی: و نَفَخنا فیهِ مِن روحِنا؛1 و أمّا عَودُها فَلِقَولهِ تعالَی: ﴿يَـٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ * ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ﴾.2

  • و العَقلُ وَسَطُ الکُلِّ لِکَیلا یَقولَ أحَدُکُم شَیئًا مِنَ الخَیرِ و الشَّرِّ إلّا لِقیاسٍ مَعقُولٍ.“3و4

  • فی اصناف الناس

  • ١ـ سوره البقره (2) قسمتی از آیه ٢٠٠إلی ٢٠٢:

  • ﴿فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ * وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ * أُوْلَـٰٓئِكَ لَهُمۡ نَصِيبٞ مِّمَّا كَسَبُواْ وَٱللَهُ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ﴾.

  • ٢ـ سوره البقره (٢) آیه ٢٠٤ إلی ٢٠٦:

  • ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيُشۡهِدُ ٱللَهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِۦ وَهُوَ

    1. ـ اقتباس از سوره الأنبیاء (٢١) آیه ٩١.
    2. ـ سوره الفجر (٨٩) آیه ٢٧ و ٢٨.
    3. ـ [بحارالأنوار، ج ٥٨، ص ٨٤؛ علم الیقین فیض کاشانی، ج ١، ص ٣٦٩؛ تفسیر صافی، ج ٣، ص ١١١، با قدری اختلاف در مصادر موجود؛ ولیکن در مجمع البحرین الطریحی، ج ٤، ص ٣٤٨ و ٣٤٩، بعینه موجود می‌باشد. (محقّق)]
    4. ـ جنگ ١، ص ٤٢ الی ٤٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

227
  • أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيُفۡسِدَ فِيهَا وَيُهۡلِكَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَ وَٱللَهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ﴾.

  • ٣ـ سوره البقره (٢) آیه ٢٠٧:

  • ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَهِ وَٱللَهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ﴾.

  • ٤ـ سوره البقره (٢) آیه ٢٠٨ إلی ٢٠٩:

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ * فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡكُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾.1

  • [تنها راه وصول إلی الله، ترک نفس است]

  • مرحوم شیخ بهائی در کشکول، طبع مصر، در جلد اوّل، صفحه ١٥٦ گوید:

  • «رُوِی أنّ بعضَ الأنبیاء علیه و علَی نبیِّنا أفضلُ الصّلاة و السّلام، ناجَی ربَّه فقال: یا ربِّ کیفَ الطریقُ إلیک؟ فأوحَی اللهُ إلیه: اُترُکْ نفسَکَ و تعالَ إلَیَّ.» ـ انتهی2.3

  • مقصود از تشریع دین مقدّس اسلام تطهیر تمام مراتب انسانی است

  • مقصود از تشریع دین مقدّس اسلام تطهیر تمام مراتب انسانی است؛ به دلیل سوره مائده (٥) آیه ٦: ﴿مَا يُرِيدُ ٱللَهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ﴾.4

    1. ـ جنگ ١٠، ص ٥٤.
    2. ـ کشکول، ج ١، ص ١٩٩.
    3. ـ جنگ ٦، ص ٦٤.
    4. ـ جنگ ٥، ص ١٠١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

228
  • [حدیث شریف: قَضَوا الجهادَ الأصغر و بَقِیَ علیهم الجهاد الأکبر]

  • معانی الأخبار، صفحه ١٦٠، طبع مطبعه حیدری در ١٣٧٩ هجریّه، مرحوم صدوق با اسناد متّصل خود روایت می‌کند از محمّد بن یحیی الخَزّاز:

  • «قال: حَدَّثنی موسی بن إسماعیل عن أبیه، عن موسی بن جعفر، عن أبیه، عن آبائه، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام قال:

  • إنّ رسولَ الله صلّی الله و علیه و آله و سلّم بَعَثَ سَرِیّةً فلَمّا رَجَعوا قال: ”مرحبًا بقومٍ قَضَوا الجِهادَ الأصغرَ و بَقِیَ علیهم الجهادُ الأکبر.“

  • قیل: یا رسول الله و ما الجِهادُ الأکبر؟

  • قال: ”جِهادُ النّفس!“

  • و قال علیه السّلام: أفضلُ الجهاد مَن جَاهَد نفسَه الّتی بَین جَنبَیه.»1 ـ انتهی.

  • روایت فوق را در بحار، جلد ٦، صفحه ٤٤٣، از کافی، جلد ٥، صفحه ١٢، با سند متّصل خود از حضرت صادق علیه السّلام آورده است، (البته بدون ذیل آن، که ”و قال علیه السّلام أفضل الجهاد“ ـ الخ، بوده باشد؛ چون این ذیل از کلام حضرت موسی بن جعفر است نه از کلام رسول خدا) و سپس فرموده: «نوادر الراوندی بإسناده عن موسی بن جعفر عن آبائه علیهم السّلام مثلَه.»

  • و در بحار، جلد ١٥، در قسمت دوّم که در اخلاق است، صفحه ٤٠نیز از معانی الأخبار و أمالی صدوق تمام روایت را با ذیل آن نقل کرده؛ و ظاهراً ذیل آن را نیز از کلام رسول خدا گرفته است، چون علامت تحیّت را بعد از «ثمّ قال» کلمۀ «ص» قرار داده نه «ع» و سپس فرموده است: «و فی الاختصاص عنه علیه السّلام مثله.»

  • لکن این روایت را در اختصاص، صفحه ٢٤٠، مرحوم مفید بدون ذکر سند و

    1. ـ بحارالأنوار، ج ١٩، ص ١٨٢، و ج ٦٧، ص ٦٥؛ الاختصاص، ص ٢٤٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

229
  • بدون ذیل آن آورده است؛ و نیز در بحار، جلد ١٥، در قسمت دوّم، در صفحه ٤١ این حدیث را بدین طریق از فقه الرضا [علیه السّلام] روایت می‌کند، می‌فرماید:

  • «(ضا) نَروِی أنّ سَیِّدَنا رَسُولَ اللهِ رَأَی بَعضَ أصحابِهِ مُنصَرِفًا مِن بَعثٍ کانَ بَعَثَهُ، و قَدِ انصَرَفَ بِشَعَثِهِ و غُبارِ سَفَرِهِ، و سِلاحُهُ عَلَیهِ یُرِیدُ مَنزِلَهُ، فَقالَ صلّی الله و علیه و آله و سلّم: ”انصَرَفتَ مِنَ الجِهادِ الأصغَرِ إلَی الجِهادِ الأکبَرِ.“ فَقِیلَ لَهُ: أَ و جِهادٌ فَوقَ الجِهادِ بِالسَّیفِ؟! قالَ: ”نَعَم جِهادُ المَرءِ نَفسَهُ.“»1 ـ انتهی.

  • باری، این‌جانب روایتی را که مجلسی از معانی و أمالی نقل کرده، همان‌طور که ذکر شد، در معانی یافتم، ولی در أمالی چنین روایتی نیافتم؛2 و ظاهراً در علل الشّرائع است و در کتابت علل به امالی اشتباه شده است.

  • [بزرگ‌ترین دشمن آدمی]

  • در بحار، جلد ١٥، در قسمت دوّم که در اخلاق است، صفحه ٤٠، از عدّة الداعی روایت می‌کند:

  • «قالَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أعدَی عَدُوِّکَ نَفسُکَ الّتِی بَینَ جَنبَیکَ.»3و4

  • [لا تَزالُ بِخَیرٍ ما کانَ لَکَ واعِظٌ مِن نَفسِکَ]

  • و در جلد ١٥ بحار، جزء دوّم، صفحه ٤٠روایاتی است دربارۀ محاسبۀ نفس؛

    1. ـ همان مصدر، ج ٦٧، ص ٦٨.
    2. ـ [این حدیث شریف در امالی صدوق، ص ٤٦٦ آمده است. لذا به احتمال قوی نسخه‌ای که حضرت علاّمه طهرانی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در آن تتبّع نموده‌اند، فاقد این حدیث بوده است. (محقّق)]
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٦٧، ص ٦٤.
    4. ـ جنگ ٥، ص ٢١٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

230
  • منها از امالی شیخ با اسناد متّصل خود از ثُمالی، قالَ:

  • «قالَ: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السّلام یَقُولُ: ”ابنَ آدَمَ! لا تَزالُ بِخَیرٍ ما کانَ لَکَ واعِظٌ مِن نَفسِکَ، و ما کانَتِ المُحاسَبَةُ مِن هَمِّکَ، و ما کانَ الخَوفُ لَکَ شِعارًا و الحُزنُ لَکَ دِثارًا؛ ابنَ آدَمَ! إنَّکَ مَیِّتٌ و مَبعُوثٌ و مَوقُوفٌ بَینَ یَدَیِ اللهِ عَزّوجَلّ و مَسئُولٌ فَأعِدَّ جَوابًا.“»1و2

  • [از نفوس خود حساب گیرید پیش از آنکه از شما حساب گیرند]

  • در جلد ٢ اصول کافی، از صفحه ٤٥٣ به بعد، روایات بسیار شریفی دربارۀ محاسبۀ نفس آورده شده است.3

  • [١] در [جلد] ١٧ بحار، صفحه ٥٢، از جمله وصایای حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله است:

  • «عَنِ ابنِ عَبّاسٍ، قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ فی بَعضِ خُطَبِهِ أو مَواعِظِهِ:

  • ”أیُّها النّاسُ لا یَشغَلَنَّکُم دُنیاکُم عَن آخِرَتِکُم، فَلا تُؤثِرُوا هَواکُم عَلَی طاعَةِ رَبِّکُم، و لا تَجعَلُوا أیمانَکُم ذَرِیعَةً إلَی مَعاصِیکُم، و حاسِبُوا أنفُسَکُم قَبلَ أن تُحاسَبُوا، و مَهِّدُوا لَها قَبلَ أن تُعَذَّبُوا، و تَزَوَّدُوا لِلرَّحِیلِ قَبلَ أن تُزعَجُوا، فإنَّها مَوقِفُ عَدلٍ و اقتِضاءِ حَقٍّ و سُؤالٍ عَن واجِبٍ و قَد أبلَغَ فی الإعذارِ مَن تَقَدَّمَ بِالإنذارِ.“»4و5

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٦٧، ص ٦٤.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٢١٠.
    3. ـ همان مصدر، ص ٢١٢.
    4. ـ بحارالأنوار، ج ٧٤، ص ١٨٣.
    5. ـ [در کتاب شریف معاد شناسی، ج ١٠، ص ٣٤٠، ذیل حدیث معراج فرازهائی از این حدیث شریف توسط حضرت علاّمه طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ ترجمه و تفسیر شده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

231
  • [٢] در روضه بحار، جلد ٧٧، طبع آخوندی، صفحه ٨٣ در وصایای حضرت رسول الله [صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد است]:

  • «یا أباذَرٍّ حاسِب نَفسَکَ قَبلَ أن تُحاسَبَ، فَهُوَ أهوَنُ لِحِسابِکَ غَدًا؛ و زِنْ نَفسَکَ قَبلَ أن تُوزَنَ؛ و تَجَهَّزْ لِلعَرضِ الأکبَرِ یَومَ تُعرَضُ لا تَخفَی عَلَی اللهِ خافِیَةٌ.»1

  • [شدّت و مداومت در محاسبه]

  • [١] و در صفحه ٨٦ از همین کتاب آورده است [که] حضرت فرمودند:

  • «یا أباذَرٍّ! لا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنَ المُتَّقِینَ حَتَّی یُحاسِبَ نَفسَهُ أشَدَّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریکِ شَریکَهُ، فَیَعلَمَ مِن أینَ مَطعَمُهُ و مِن أینَ مَشرَبُهُ و مِن أینَ مَلبَسُهُ، أ مِن حِلٍّ ذلکَ أم مِن حَرامٍ‌.»2

  • [٢] در اصول کافی، جلد ٢، صفحه ٤٥٣ روایت است از ابراهیم بن عمر یمانی، از حضرت أبی‌الحسن الماضی صلوات الله علیه، قالَ:

  • «لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ، فإن عَمِلَ حَسَنًا استَزادَ اللهَ و إن عَمِلَ سَیِّئًا استَغفَرَ اللهَ مِنهُ و تابَ إلیه.»3

  • [مراد از «اطلبوا العلم و لو بالصّین» علم معرفة النّفس و معرفة الرّب می‌باشد]

  • در مصباح الشّریعة با تحقیق و مقدّمۀ عالم بزرگوار حاج شیخ حسن مصطفوی، طبع سنۀ ١٣٧٩ هجریّه قمریّه، باب٦٢، صفحه ٤١ آمده است:

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٧٤، ص ٨٤.
    2. ـ همان مصدر، ص ٨٨.
    3. ـ جنگ ٥، ص ٢٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

232
  • «قال علیٌّ علیه السّلام: ”اطلُبوا العلمَ و لو بالصِّین، و هو علم معرفة النّفس و فیه معرفة الرَّبِّ‌ عزّوجلّ.“»

  • و پس از آن فرماید:

  • «قال النّبیّ صلّی الله علیه و آله: ”من عرف نفسه فقد عرف ربّه.“»1

  • و عین این دو روایت را ملاّ محسن فیض کاشانی در کتاب المحجّة البیضاء، جلد ٢، صفحه ٦٨ از مصباح الشّریعة نقل کرده است.2

  • استَفتِ قلبَک و إن أفتَوک

  • در إحیاء العلوم، جلد ١، صفحه ١٧ آورده است که: رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به وابِصَه فرمودند: «استَفتِ قلبَک و إن أفتَوک و إن أفتَوک و إن أفتَوک.»3

  • [الإثمُ ما حاکَ فی نَفسِک]

  • و در نهایۀ ابن أثیر، جلد ١، صفحه ٤٧٠، در مادّۀ ”حَیَکَ“ گوید:

  • (ﻫ) فیه ”الإثمُ ما حاک فی نفسِک“ أی أثَّر فیها و رَسَخَ. یقال: ما یَحیکُ کلامُک فی فلان: أی ما یؤثِّر. و قد تَکَرّر فی الحدیث.

  • و در لسان العرب، جلد ١٠، صفحه ٤١٨، [در مادّۀ حوک] در آخر ستون اوّل، و اوّل ستون دوّم گوید:

  • و قال المبرّد: یقال: مَا أحاک فیه السَّیفُ و ما یُحِیکُ و ما حَکَّ ذلک فی

    1. ـ مصباح الشّریعة، ص ١٣.
    2. ـ جنگ ١٨، ص ٨٦.
    3. ـ احیاء العلوم، ج ١، ص ٣٣؛ و ج ٣، ص ٤٢؛ الدّر المنثور، ج ٢، ص ٢٥٥؛ کشف الخفاء، ج ١، ص ١٢٤؛ کنز العمّال، ج ١، ص ١٢٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

233
  • صدری و ما حَکَی و ما احتکَی. و ما أحاکَ سیفُه أی ما قَطَع. و ما حَکَّ فی صدری شیءٌ منه أی ما تَخالج.

  • و در [مادّۀ حیک] آخر ستون دوّم از صفحه ٤١٨ و اوّل ستون اوّل از صفحه ٤١٩ گوید:

  • و رَوَی الأزهریّ بسنده عن النَّواس بن سَمْعان الأنصاری:

  • أنَّه سألَ النبَّیَّ صلّی الله علیه و آله عن البِرِّ و الإثم، فقال: ”البِرُّ حُسنُ الخلق، و الإثمُ ما حاک فی نفسِک و کَرِهتَ أن یَطَّلِعَ علیه النَّاسُ.“ أی أثَّر فیها و رَسَخَ.

  • و [قد] رَوَی شِمرٌ فی حدیث:

  • ”الإثمُ ما حَاک فی النَّفسِ و تَرَدَّدَ فی الصَّدر و إن أفتاک الناس.“

  • و قال ابن الأعرابی: ما حَکَّ فی قلبی شیءٌ و لا حَزَّ. و یقال: ما یَحیکُ کلامُک فی فلانٍ: أی ما یؤثِّر. و الحَیکُ: أَخذُ القَول فی القلب. یقال: ما یَحیکُ فیه المَلامُ إذا لم یؤثِّر فیه، و لا یَحیکُ الفأسُ و لا القَدومُ فی هذه الشَّجرة. ـ الخ.

  • و از این بیان استفاده می‌شود که انسان باید در عمل و عقیده و پندارش صاحب یقین باشد، و به مجرّد خَرْص و ظنّ اکتفا نکند.1

  • از وصایای حضرت أمیرالمؤمنین به حضرت امام حسن علیهما ‌السّلام

  • از جمله وصایای حضرت أمیرالمؤمنین علیه ‌السّلام به فرزندشان حضرت امام حسن علیه ‌السّلام فی نهج ‌البلاغة:

  • «و إنِ استَطَعتَ أن لا یَکُونَ بَینَکَ و بَینَ اللهِ ذُو نِعمَةٍ فافعَل.»

  • و قال ایضًا:

    1. ـ جنگ ٣٠، ص ٢٨ و ٢٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

234
  • «و أکرِمْ نَفسَکَ عَن کُلِّ دَنِیَّةٍ و إن ساقَتکَ إلَی الرَّغائِب فإنَّکَ لَن تَعتاضَ بِما تَبذُلُ مِن نَفسِکَ عِوَضًا.»1

  • أقول: و فی شرح النهج ‌البلاغة2 ابن أبی‌الحدید، مجلّد ١٦، صفحة ٩٤:

  • «و قال الشاعر:

  • ما اعتَاضَ باذِلُ وجهِهِ بسُؤالِهِ***عِوَضًا و لو نال الغِنَی بسؤالِ‌
  • و إذا النَوالَ إلی السؤالِ قَرَنتَهُ***رُجِّحَ السؤالُ و خَفَّ کلُّ نَوالِ»3
  • أقول: و هذا الشعرُ ترجمةُ قوله علیه ‌السّلام کما ذکرنا أیضًا.

  • [إعرِف نَفسَک تَعرِفْ رَبَّک]

  • در کتاب کلمة الله در صفحه ٤١٦ از مشارق انوار الیقین حافظ بُرسی نقل می‌کند که در انجیل وارد است:

  • «إعرِف نَفسَک أیّها الإنسان تَعرِفْ رَبَّک! ظاهِرُک لِلفَناءِ و باطنُک للبَقاءِ.»4

  • روایات معرفت نفس از غُرر و دُرر آمدی

  • در المیزان، جلد ٦، صفحه ١٨٢، در بحث روائی آورده‌اند:

  • «فی الغرر و الدّرر للآمدیّ:

    1. ـ نهج‌ البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ٥١.
    2. ـ [(محقّق): در دیوان منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام این‌گونه آمده است:
      ما اعتاض باذل وجهه بسؤاله ** وإذا السؤال مع النّوال وزنته
      عوضا و لو نال المنی بسؤال ** رُجِّحَ السؤالُ و خَفَّ کلُّ نوال]
    3. ـ جنگ ٥، ص ١٢٦.
    4. ـ جنگ ١٣، ص ١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

235
  • ١ـ عن علیّ علیه السّلام، قال: ”مَن عَرَفَ نفسَه عَرَفَ رَبَّه.“

  • ٢ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”الکَیِّسُ مَن عَرَف نفسَه و أخلَصَ أعمالَه.“

  • ٣ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”المعرفةُ بالنّفس أنفعُ المعرفتَین.“

  • أقول: الظّاهر أنّ المُرادَ بالمعرفتَین المعرفةُ بالآیات الأنفُسیّة و المعرفةُ بالآیات الآفاقیّه؛ قال تعالی: ﴿سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ أَوَ لَمۡ يَكۡفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾ (حم السجدة: ٥٣)، و قال تعالی: ﴿وَفِي ٱلۡأَرۡضِ ءَايَٰتٞ لِّلۡمُوقِنِينَ * وَفِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ﴾ (الذّاریات: ٢٠و ٢١).»1

  • و در صفحه ١٨٦ آمده است:

  • ٤ـ «و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”أکثرُ النّاسِ معرفةً لنفسه أخوَفُهُم لربّه.“

  • ٥ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”أفضلُ العقلِ معرفةُ المَرءِ بنفسه، فمَن عَرَف نفسَه عَقَلَ و من جَهِلَها ضلَّ.“

  • ٦ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”عَجِبتُ لِمَن یَنشُدُ ضالتَّه، و قد أضلَّ نَفسَه فلا یَطلُبُها.“

  • ٧ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”عَجِبتُ لمن یَجهَلُ نفسَه کیف یَعرِفُ ربَّه.“

  • ٨ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”غایةُ المعرفةِ أن یَعرِفَ المرءُ‌ نفسَه.“

  • ٩ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”کیف یَعرِفُ غَیرَه مَن یجهَلُ نفسَه.“

  • ١٠ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”کَفَی بالمَرءِ معرفةً أن یَعرِفَ نفسَه، و کفی بالمرء جهلًا أن یَجهَل نفسَه.“

  • ١١ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”مَن عَرَف نَفسَه تَجَرّد.“

    1. ـ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ٦، ص ١٦٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

236
  • ١٢ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”من عَرَفَ نفسَه جاهَدَها، و مَن جَهِلَ نَفسَه أهمَلَها.“

  • ١٣ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”من عَرَف نفسَه جَلَّ أمرُه.“

  • ١٤ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”من عَرَف نفسَه کان لغیره أعرَفَ، و مَن جَهِل نفسَه کان بغیره أجهَلَ.“

  • ١٥ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”من عَرَف نفسَه فقد انتهَی إلی غایةِ کُلِّ معرفةٍ و علمٍ.“

  • ١٦ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”معرفةُ النَّفس أنفعُ المَعارفِ.“

  • ١٧ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”من لم یَعرِف نفسَه بَعُدَ عن سبیلِ النَّجاة و خَبَطَ فی الضّلالِ و الجَهالاتِ.“

  • ١٨ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”نالَ الفوزَ الأکبرَ مَن ظفَرَ بمعرفةِ النّفس.“

  • ١٩ـ و فیه عنه علیه السّلام، قال: ”لا تَجهَلْ نفسَک فإنّ الجاهلَ معرفةَ نفسِه جاهلٌ بکلِّ شیءٍ.“»1

  • و این روایات مجموعاً نوزده عدد است.

  • [راه شناخت حق چیست؟]

  • مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٢٧٠:

  • «عوالی اللّآلی، رُوی فی بعض الأخبار أنّه دَخلَ علی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم رجلٌ اسمُه مُجَاشِع، فقال: یا رسول الله! کیف الطّریقُ إلی معرفة الحقّ؟

  • فقال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”معرفةُ النّفس.“

    1. ـ همان مصدر، ص ١٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

237
  • فقال: یا رسول الله! فکیف الطّریق إلی مُوافَقَة الحقّ؟

  • قال: ”مُخالَفةُ النّفس.“

  • فقال: یا رسول الله! فکیف الطّریق إلی رضاء الحقّ؟

  • قال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”سَخَطُ النّفس.“

  • فقال: یارسول الله! فکیف الطّریقُ إلی وَصْل الحقّ؟

  • فقال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”هِجرةُ النّفس.“

  • فقال: یارسول الله! فکیف الطّریقُ إلی طاعة الحقّ؟

  • قال: ”عِصیانُ النّفس.“

  • فقال: یارسول الله! فکیف الطّریقُ إلی ذکرِ الحقّ؟

  • قال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”نِسیانُ النّفس.“

  • فقال: یارسول الله! فکیف الطّریقُ إلی قُرب الحقّ؟

  • قال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”التَّباعُدُ من النّفس.“

  • فقال: یارسول الله! فکیف الطّریقُ إلی أُنس الحقّ؟

  • قال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”الوَحشةُ من النّفس.“

  • فقال: یارسول الله! فکیف الطّریقُ إلی ذلک؟

  • قال صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”الإستعانةُ بالحقّ علی النّفس.“»1و2

  • أصل الوَرَع دوامُ محاسبة النّفس و الخروج من کلّ شُبهة

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٠٠:

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ١٣٨؛ عوالی اللآلی، ج ١، ص ٢٤٦.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٥٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

238
  • «مصباح الشّریعة، قال الصّادق علیه السّلام: ”أَغلِقْ أبوابَ جوارِحَک عمّا یقَع ضَرَرُه إلی قلبک، و یَذهَبُ بوَجاهَتِک عند الله، و یُعقِبُ الحسرةَ و النَّدامةَ یومَ القیامة، و الحیاءَ عمّا اجترَحتَ من السَّیِّئات.

  • و المتورِّعُ یَحتاج إلی ثلاثةِ اُصولٍ: الصَّفحُ عن عَثَراتِ الخلق أجمعَ، و ترکُ خطیئته فیهم، و استواءُ المَدحِ و الذّمّ.

  • و أصلُ الوَرَعِ دوامُ مُحاسَبَةِ النّفس، و الصّدقُ فی المُقاوَلَةِ، و صفاءُ المُعامَلة، و الخروجُ من کلّ شبهةٍ، و رَفضُ کلِّ‌ عَیبةٍ و رِیبَةٍ، و مفارقةُ جمیعِ ما لا یَعنیه، و ترکُ فتحِ أبوابٍ لایَدرِی کیف یَغلِقُها، و لا یجالسَ مَن یُشکِلُ علیه الواضحُ، و لا یُصاحبَ مُستَخِفَّ الدّین، و لا یُعارضَ مِن العلم ما لا یَحتمِل قلبُه، و لا یَتفهَّمُه مِن قائله، و یَقطَعَ عمّن یقطَعُه عن الله عزّوجلّ.“»1

  • راجع به رجاء بی‌مورد به خداوند با أعمال زشت و معاصی

  • فی جامع السّعادات، صفحه ٤١٥: 

  • «قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”الکَیِّسُ مَن دانَ نَفسَهُ و عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ؛ و الأحمَقُ مَنِ اتَّبَعَ [نفسه] هَواها و تَمَنّی علَی اللهِ.

  • ... و قَد قالَ سُبحانَه: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَهِ أُوْلَـٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَهِ﴾؛2 یَعنی أنّ الرَّجاءَ یَلیقُ بِهِم دونَ غَیرِهِم...»3و4

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٧١؛ مصباح الشّریعة، ص ٤٠.
    2. ـ سوره البقرة (٢) صدر آیه ٢١٨.
    3. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ١٢.
    4. ـ جنگ ٣، ص ٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

239
  • [یا کُمَیلُ! لا رُخصَةَ فی فَرضٍ و لا شِدّةَ فی نافلةٍ]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٠٢:

  • «عماد الدِّین الطّبریّ فی بشارة المصطفی بسنده المتقدّم عن کُمَیل بن زیاد، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال: ”یا کُمَیلُ! لا رُخصَةَ فی فَرضٍ و لا شِدّةَ فی نافلةٍ؛ یا کمیل! إنّ الله لا یسألُکَ إلّا علی فرضٍ.“»1

  • [صبر نسبت به ایمان به منزله سر است برای بدن]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٠٣:

  • «ابوعلیّ محمّد بن همّام فی التّمحیص، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال: ”إنّ للنَّکَباتِ غایاتٍ لابدَّ أن تَنتهِیَ إلیها، فإذا أُحکِمَ علی أحَدِکم بها فلیُطَأْطِئْ لها و لْیَصبِر حتّی یجوزَ؛ فإنّ إعمالَ الحِیلَةِ فیها عندَ إقبالِها زآئدٌ فی مکروهِها.“

  • و کان یقول: ”الصَّبرُ من الإیمان کَمَنزِلةِ الرَّأسِ من الجَسَد، فمَن لا صَبرَ له لا إیمانَ له.“»2و3

  • فواللهِ ما شیعتُنا إلاّ مَن أطاع اللهَ عزّوجلّ

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٥٠:

  • «محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن ابراهیم، عن أبیه عن أحمد بن محمّد بن أبی‌نصرٍ، عن محمّد أخی عرام، عن محمّد بن مسلم، عن أبی‌جعفرٍ علیه السّلام، قال:

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٨١؛ بشارة المصطفی، ص ٢٨ با قدری اختلاف.
    2. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٨٣؛ التمحیص، ص ٦٤، با قدری اختلاف.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١٦٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

240
  • ”لا تَذهَبْ بکم المَذاهبُ؛ فوالله ما شیعتُنا إلّا مَن أطاع اللهَ عزّوجلّ.“»1

  • [یا جابر! و الله ما نتقرّب إلی الله تعالی إلاّ بالطاعة]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٥١: 

  • «و عن أبی‌علیّ الأشعریّ، عن محمّد بن سالم و أحمد بن أبی‌عبدالله، عن أبیه جمیعًا عن أحمد بن النَّضْر، عن عَمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی‌جعفر، قال: قال لی:

  • ”یا جابرُ! أ یَکتَفِی من یَنتَحِلُ التّشیُّعَ أن یقول بحُبِّنا أهلِ البیت؟! فوَاللهِ ما شیعتُنا إلّا مَن اتّقَی اللهَ و أطاعَه! و ما کانوا یُعرَفون یا جابرُ إلّا بالتّواضعِ و التّخشُّعِ و الأمانةِ و کثرةِ ذِکر الله و الصّومِ و الصّلاةِ و البِرّ بالوالدین و التّعاهُدِ للجِیران من الفقراء و أهلِ المَسکَنَة و الغارِمینَ و الأیتامِ و صِدقِ الحدیثِ و تلاوَةِ القرآن و کَفِّ الألسُنِ عن النّاس إلّا مِن خیرٍ، و کانوا اُمناءَ عَشائرِهم فی الأشیاء.“ إلی أن قال: ”أحبُّ العِبادِ إلی ‌اللهِ عزّوجلّ أتقاهُم و أعمَلُهم بطاعته.

  • یا جابرُ! و اللهِ ما نتقرَّبُ إلی الله تعالی إلّا بالطّاعة، و ما مَعَنا بَراءةٌ من النّار، و لا عَلَی اللهِ لأحدٍ مِن حجّةٍ. مَن کان لِله مطیعًا فهو لنا ولیٌّ، و مَن کان لِله عاصیًا فهو لنا عدوٌّ، و ما تُنال وِلایَتُنا إلّا‌ بالعَمَلِ و الوَرَعِ.“»2

  • [امام صادق علیه السّلام: لا یفقدک اللهُ حیث أمرک]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٥١: 

  • «محمّد بن إدریس فی آخر السّرائر نقلًا من کتاب العیون و المحاسن للمفید،

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٥، ص ٢٣٣.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٣٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

241
  • قال: أتَی رجلٌ أباعبدالله فقال له: یا بنَ رسولِ الله أوصِنی! فقال: ”لا یَفقِدُک اللهُ حیثُ أمَرَک و لا یَراک حیثُ نهاک.“ قال: زِدنی! قال: ”لا أجِدُ.“»1

  • [آنکه از آوازۀ وَرَعش زنان پرده‌نشین سخن نگویند شیعۀ ما نیست]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٥٢:

  • «و عن الحسین بن محمّد، عن علیّ بن محمّد بن سعد، عن محمّد بن مسلم، عن محمّد بن حمزة العلویّ، عن عُبَیدالله بن علیّ، عن أبی‌الحسن الأوّل، قال: کثیرًا ما کنتُ أسمَعُ أبی یقول:

  • ”لیس مِن شیعتِنا مَن لا تتَحَدَّثُ المُخَدَّراتُ بوَرَعِه فی خُدورِهنّ، و لیس مِن أولیائنا مَن هو فی قریةٍ فیها عشرةُ آلافِ رجلٍ فیهم خَلقُ اللهِ أورعُ منه.“»2

  • [میزان صبر و بردباری امام باقر علیه السّلام در مصاحبت أهل و عیال]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٥٥:

  • «و فی ثواب الأعمال عن محمّد بن علیّ‌ ماجیلویه، عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن أحمد، عن محمّد بن حسان، عن أبی‌محمّد الرازیّ، عن أبی‌المعزا، عن أبی‌بصیر، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: سَمِعتُ أباجعفرٍ علیه السّلام یقول:

  • إنّی لأصبَرُ مِن غلامی هذا و من أهلی علَیَ ما هو أمَرُّ مِن الحَنظَل! إنّه مَن صَبَرَ نالَ بِصَبرِه درجةَ‌ الصّائمِ القائمِ و درجةَ الشَّهیدِ الّذی قد ضَرَبَ بسَیفِه قُدّامَ محمّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم.“»3

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٣٩.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٤٦.
    3. ـ همان مصدر، ص ٢٦٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

242
  • شستن حضرت عیسی علَی نبیِّنا و آله و علیه السّلام پاهای حواریّین خود را

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٥٧:

  • «و عنه، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن محمّد بن سنان، رَفَعه قال:

  • قال عیسی بن مریم للحواریّین: ”لی إلیکم حاجةٌ اقْضُوها لی!“ فقالوا: قُضِیَت حاجتُک یا روحَ الله! فقام فغَسَلَ أقدامَهم. فقالوا: کنّا أحقَّ بهذا منک، فقال: ”إنّ أحقَّ الناس بالخِدمةِ العالِمُ؛ إنّما تَواضَعتُ هکذا لِکَیما تَتَواضَعوا بعدی فی النّاس کَتَواضُعی لکم.“ ثمّ قال عیسی علیه السّلام: ”بالتواضع تُعمَرُ الحِکمةُ لا بالتّکبُّر، و کذلک فی السَّهل یَنبُتُ الزَّرعُ لا فی الجَبَل.“»1

  • در مسجد قبا رسول خدا افطار نمود؛ و عُسِّ مَخیض بعَسَل [قدح شیر آمیخته به عسل] را از دهان دور کرد

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٥٧:

  • «محمّد بن یعقوب عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی‌عمیر، عن عبدالرّحمن بن الحجّاج، عن أبی‌عبدالله [علیه السّلام]، قال: أفطَرَ رسولُ ‌الله [صلّی الله علیه و آله و سلّم] عشیّةَ خَمیسٍ فی مسجد قبا فقال: ”هل مِن شَراب؟“ فأتاه أوسُ بنُ خولی الأنصاریّ بعُسٍّ مَخیضٍ بعَسَل، فلمّا وَضَعه عَلیٰ فیه نَحّاه، ثمّ قال:

  • شرابان یُکتفَی بأحدهما من صاحِبِه، لا أشرِبُه و لا اُحَرِّمُه، و لکن أتواضَعُ للّه؛ فإنّه مَن تواضَعَ للّه رفعَه اللهُ، و من تکبّرَ خفضَه اللهُ، و مَن اقتصد فی معیشته رَزَقه اللهُ، و من بَذَّر حَرَمَه اللهُ، و مَن أکثر ذکرَ الموت أحبّه اللهُ.“»2

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٧٦.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٧٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

243
  • [در درگاه الهی فقط کلام حکیمانۀ‌ مقرون به خلوص و رضای الهی پذیرفته است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٥٧:

  • «و عنهم عن سَهل بن زیاد، عن یعقوب بن یزید، عن إسماعیل بن عتیبة، عن حَفص بن عمر، عن إسماعیل بن محمّد، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • إنّ الله عزّوجلّ یقول: ”إنّی لستُ کلَّ کلام الحکمة أَتقبّلُ، إنّما أَتقبّلُ هواه و همَّه، فإن کان هواه و همُّه فی رضای جَعَلتُ همَّه تقدیسًا و تسبیحًا.“»1

  • [هر شب و روز ملکی ندا می‌کند: مهلاً مهلاً عباد الله!]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦١:

  • «و عن عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن علیّ ‌بن أسباط، عن ابن عَرَفَة، عن أبی‌الحسن علیه السّلام، قال:

  • ”إنّ للّه عزّوجلّ فی کلّ یوم و لیلةٍ مُنادٍ یُنادی مهلًا مهلًا عبادَ الله عن معاصی الله! فلولا بهائِمُ رُتَّعٌ و صِبیَةٌ رُضَّعٌ و شُیوخٌ رُکَّعٌ لَصُبَّ علیکم العذابُ صَبًّا تُرَضُّون به رَضًّا.“»2

  • [خداوند مؤمن را به جهت عمل صالحش مؤمن نامیده است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦٢:

  • «و فی معانی الأخبار عن أبیه، عن محمّد بن یحیی، عن أبی‌سَعید الأدَمِیِّ، عن

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٧٩.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٠٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

244
  • الحسن بن محبوب، عن علیّ بن رِئاب، عن الحَسَن بن زیاد العطّار، عن أبی‌عبدالله [علیه السّلام] فی حدیث قال:

  • ”قد سَمَّی اللهُ المؤمنین بالعمل الصّالح مؤمنینَ، و لم یُسَمِّ مَن رَکِبَ الکَبائرَ و ما وَعَدَ اللهُ عزّوجلّ علیه النّارَ مؤمنین فی قرآنٍ و لا أَثَرٍ، و لا نُسَمِّهم بالإیمان بعد ذلک الفعل.“»1

  • قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: مَن قَالَ عَلَیَّ مَا لم أقُلْ فَلیَتَبَوَّءْ مَقعَدَه من النّار

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦٤:

  • «قال: و قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • ”من قال عَلَیَّ ما لم أقُلْ فلیتَبَوَّءْ مقعَدَه من النّار.“»2

  • [هیچ شفیعی رستگارکننده‌تر از توبه نیست]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦٥:

  • «قال: و قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام: ”لا شَفیعَ أنجحُ من التَّوبة.“»3

  • [گناهکارِ خندان در حال گریه به آتش می‌رود]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦٦: 

  • «محمّد بن علیّ بن الحسین فی کتاب عِقاب الأعمال عن أبیه، عن الحِمیَرِیِّ، عن

    1. ـ همان مصدر، ص ٣١٧.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٢٧.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٣٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

245
  • أحمد بن محمّد، عن أبیه، عن بکر بن صالح، عن الحسین بن علیّ، عن عبدالله بن إبراهیم الجعفریّ، عن جعفر بن محمّد، عن أبیه علیهما السّلام، قال:

  • ”قال رسولُ ‌الله: من أذنَبَ ذنبًا و هو ضاحکٌ دخَلَ النّار و هو باکٍ.“»1

  • [دروغ، خلف وعده، خیانت در امانت، از أدنی منازل کفر است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦٦:

  • «و عن علیّ‌، عن أبیه، عن ابن أبی‌عمیر، عن حسن بن عَطِیّة، عن یزید الصّائغ، قال: قلت لأبی‌عبدالله علیه السّلام: رجلٌ علی هذا الأمر: إن حَدَّث کَذَبَ و إن وَعَدَ أخلَفَ و إنِ ائتُمِنَ خانَ، ما منزلتُهُ؟ قال: ”هی أَدنَی المنازلِ من الکفر و لیس بکافرٍ.“»2

  • روایت حضرت صادق از رسول الله صلّی الله علیهما که بیست و چهار چیز از مکروهات است

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦٧:

  • «و بإسناده عن سلیمان بن جعفر البَصرِیِّ، عن عبدالله بن الحسین بن زید بن علیّ بن أبی‌طالب علیه السّلام، عن أبیه، عن الصّادق جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه علیهم السّلام، قال:

  • ”قال رسولُ الله: إنّ اللهَ تبارک و تعالی کَرِهَ لکم أیّتها الأُمّةُ أربعًا و عشرین خِصلةً و نَهاکم عنها: کَرِهَ لکم العَبَث فی الصّلاة، و کَرِهَ المَنَّ فی الصّدقة، و کَرِهَ الضِّحکَ بین القبور، و کَرِهَ التَّطَلُّعَ فی الدُّور، و کَرِهَ النّظرَ إلی فروج النّساء و قال:

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٣٨.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٤٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

246
  • یُورِثُ العَمَی، و کَرِهَ الکلامَ عند الجِماع و قال: یورِث الخَرَسَ، و کَرِهَ النَّومَ قبل العشاءِ الآخرة، و کَرِهَ الحدیثَ بعد العِشاء الآخرة، و کَرِهَ الغُسلَ تحت السماء بغیر مِئزَرٍ، و کَرِهَ المُجامَعةَ تحت السّماء، و کَرِهَ دُخولَ الأنهار إلّا بمئزرٍ و قال: فی الأنهارُ عُمّارٌ و سُکّان من الملائکة، و کَرِهَ دخولَ الحمّام إلّا بمئزر، و کَرِهَ الکلام بین الأذان و الإقامة فی صلاة الغَداة حتّی ینقضی الصّلاةُ، و کَرِهَ رکوبَ البَحْر فی هَیَجانه، و کَرِهَ النّومَ فوقَ سطحٍ لیس بمُحَجَّر و قال: مَن نامَ عَلیٰ سطحٍ لیس بمُحَجَّر فقد بُرِئَت منه الذِّمَّةُ، و کَرِهَ أن ینام الرّجلُ فی بیتٍ وحدَه، و کَرِهَ للرّجلِ أن یَغشَی إمرأتَه و هی حائض فإن غَشِیها و خرج الولدُ مجذومًا أو أبرَصَ فلا یَلومَنَّ إلّا ‌نفسَه، و کَرِهَ أن یَغشی الرّجلُ إمرأتَه و قد احْتلَمَ حتّی یغتَسِلَ مِن احتلامه الَّذی رأی فإن فعل و خرج الولدُ مجنونًا فلا یلومَنّ إلّا ‌نفسَه، و کَرِهَ أن یُکَلِّمَ الرّجلُ مجذومًا‌ إلّا‌ أن یکون بینه و بینه قدرُ ذراعٍ.

  • حدیث فِرِّ من المجذوم فِرارَک من الأسد

  • و قال: فِرَّ من المجذوم فِرارَکَ من الأَسد، و کَرِهَ البول علی شطِّ نهرٍ جارٍ، و کَرِهَ أن یُحَدِّثَ الرّجلُ تحت شجرةٍ مُثمِرةٍ قد أینَعَت، أو نخلةٍ قد أینَعَت یعنی أثمَرَت، و کَرِهَ أن یَنتَعِل الرّجلُ و هو قائم، و کَرِهَ أن یدخلَ الرّجلُ البیتَ المُظلِمَ إلّا‌ أن یکونَ بین یدیه سِراجٌ أو نارٌ، و کَرِهَ النَّفخَ فی الصّلاة.“

  • و رواه فی الأمالی و الخصال بالسّند الآتی.»1

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢، صفحه ٤٦٧]:

  • «[و عَن أَبِیهِ عَن سَعدِ بنِ عَبدِ اللهِ عَن أَحمَدَ بنِ أَبِی‌عَبدِاللهِ عَن أَحمَدَ بنِ النَّضرِ عَن عَمرِو بنِ شِمرٍ عَن جابِرٍ عَن أَبِی‌جَعفَرٍ علیه السّلام قالَ: قالَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أَخبَرَنِی جَبرَئِیلُ أَنَّ رِیحَ الجَنَّةِ یُوجَدُ مِن مَسِیرَةِ أَلفِ عامٍ و ما یَجِدُها

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٤٤، با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

247
  • عاقٌّ و لا قاطِعُ رَحِمٍ و لا شَیخٌ زانٍ و لا جارٌّ إِزارَهُ خُیَلاءَ و لا فَتَّانٌ و لا مَنّانٌ و لا جَعظَرِیٌّ قُلتُ و ما الجَعظَرِیُّ قالَ الَّذِی لا یَشبَعُ مِنَ الدُّنیَا] قال: و فی حدیث آخَر: ”و لا حَیُّوفٌ و هو النَّبّاشُ، و لا زَنوقٌ و هو المُخَنَّثُ، و لا جَرّاضٌ و لا جَعظَرِیٌّ و هو الذّی لا یشبَعُ من الدّنیا.“»1

  • [اسباب موجبه فقر و وسعت روزی]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢، صفحه ٤٦٧:]

  • و فی الخصال عن محمّد بن علیٍّ ماجیلَوَیهِ، عن عمّه محمّد بن أبی‌القاسم، عن محمّد بن علیّ القُرَشیّ، عن محمّد بن زیاد، عن عبدالله بن عبدالرّحمن، عن ثابت بن أبی‌صَفِیّة الثُّمالیّ، عن ثَوْر بن سَعید، عن أبیه سعید بن عِلاقة، قال: سمعتُ أمیرَالمؤمنین علیه السّلام یقول:

  • ”تَرکُ نَسْج العنکبوت فی البیت یُورِثُ الفقرَ، و البول فی الحمّام یورثُ الفقرَ، والأکلُ علی الجَنابة یورث الفقرَ، و التَّخَلُّلُ بالطَّرفاءِ یورثُ الفقرَ، و التّمشُّطُ من قیامٍ یُورث الفقرَ، و تَرکُ القُمامةِ فی البیت یُورث الفقرَ، و الیمینُ الفاجِرَة تُورث الفقرَ، و الزّنا یُورث الفقرَ، و إِظهار الحِرْص یورث الفقرَ، و النّومُ بین العِشائین یورث الفقر، و النّوم قبل طلوع الشّمس یُورث الفقرَ، و اعتیادُ الکَذِب یورث الفقر، و کثرةُ الإستماع إلی الغناء یُورث الفقرَ، و ردُّ السّائل الذَّکَر باللّیل یورث الفقر و ترکُ التّقدیر فی المَعیشة یورث الفقر، و قَطیعةُ الرَّحِم تورث الفقر.“

  • ثمّ قال علیه السّلام: ”ألا أُنبِّئُکم بعد ذلک بما یَزید فی الرّزق؟“

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٤٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

248
  • قالوا: بَلَی یا أمیرَالمؤمنین.

  • فقال: ”الجَمعُ بین الصّلاتین یزید فی الرّزق، و التّعقیبُ بعد الغَداة و بعد العصر یزید فی الرّزق،‌ و صلةُ الرَّحِم یزید فی الرّزق و کَسحُ الفِناء یزید فی الرّزق، و مواساةُ الأخ فی ‌الله عزّوجلّ یزید فی الرزق، و البُکور فی طلب الرّزق یَزیدُ فی الرّزق، و الإستغفارُ یَزید فی الرّزق، و استعمال الأمانة یزید فی الرّزق، و قولُ الحقّ یزید فی الرّزق، و إجابة المُؤَذِّن تزید فی الرّزق، و ترک الکلام علی الخَلاء یزید فی الرّزق، و ترک الحرص یزید فی الرّزق، و شُکرُ المُنعمِ یَزیدُ فی الرّزق، و اجتنابُ الیمینِ الکاذبة یَزیدُ فی الرّزق، و الوُضوءُ قَبلَ الطَّعام یزید فی الرّزق، و أکلُ ما یسقُط من الخِوان یَزیدُ فی الرِّزق، و من سَبَّحَ اللهَ کلَّ یومٍ ثلاثین مرّةً دفَعَ اللهُ عنه سبعین نوعًا مِن البلاء أیسَرُها الفقرُ.“

  • و رواه ابنُ الفتّال فی روضة الواعظین مرسلًا.»1

  • الرِّوایات الواردة فی الحَثِّ عن الحذر عن حُبِّ الجاهِ و الرئاسَة والتَّر‍َ‌أ‍ُّ‌سِ

  • [١ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦٨:

  • «و عنه عن أحمد عن سعید بن جناح، عن أخیه أبی‌عامر، عن رجل، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: ”من طَلَبَ الرِّیاسةَ هَلَکَ.“»2

  • [٢] صفحه ٤٦٨: «و عنهم، عن أحمد، عن محمّد بن إسماعیل بن بَزِیغ و غیره رفعوه، قال: قال أبوعبدالله علیه السّلام: ”ملعونٌ مَن ترأَّسَ، ملعونٌ مَن همَّ بها، ملعونٌ مَن حدَّثَ نفسَه بها.“»3

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٤٧؛ الخصال، ج ٢، ص ٥٠٤.
    2. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٥، ص ٣٥٠.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٥١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

249
  • [٣] صفحه ٤٦٨: «و عن علیّ بن محمّد بن قُتَیبة، عن جعفر بن أحمد الرازیّ، عن محمّد بن خالد، عن محمّد بن سنان، عن زیاد بن المنذر، عن القاسم بن عون، عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام فی حدیث أنّه قال له:

  • ”إیّاک أن تَترأّسَ فَیَضَعَکَ اللهُ و إیّاک أن تَستأکِلَ فیَزیدَک اللهُ فقرًا! و اعلَم: أنّک إن تکُنْ ذَنَبًا فی الخیر خیرٌ لک مِن أن تکونَ رأسًا فی الشَّرِّ.“»1

  • دربارۀ لزوم خویشتن داری از غضب

  • [١ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٦٩:

  • «محمّد بن یعقوب عن علیّ بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن صفوان الجمّال قال: قال ابوعبدالله علیه السّلام:

  • ”إنّما المؤمنُ الذّی إذا غَضِبَ لم یُخرِجهُ غَضَبُه مِن حَقٍّ، و إذا رَضِیَ لم یُدخِلْه رضاه فی باطل، و إذا قَدَرَ لم یأخُذْ أکثرَ ممّا له.“

  • و رواه الصّدوق فی کتاب صفات الشّیعة عن أبیه، عن سعد، عن أحمد بن محمّد، عن ابن أبی‌عُمَیر، عن صَفوان بن مهران مثله.»2

  • [٢] صفحه ٤٦٩: «و عنهم، عن أحمد، عن بعض أصحابه رَفَعه قال: قال أبوعبدالله علیه السّلام: ”الغَضَبُ مُمْحِقةٌ لقلبِ الحکیم.“ و قال: ”مَن لم یملِکْ غضَبَه لم یملِکْ عَقلَه“.»3

  • [٣] صفحه ٤٦٩: «محمّد بن علیّ‌ بن الحسین قال: مرّ رسولُ الله بقوم یتشالون

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٥٢.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٥٨.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٦٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

250
  • حَجَرًا، فقال: ”ما هذا؟“ فقالوا: نختَبِرُ أشدَّنا و أقوانا. فقال: ”ألا أُخبِرُکم بِأشدِّکم و أقواکم؟“ قالوا: بَلَی یا رسولَ الله! قال:

  • ”أشدُّکم و أقواکم الّذی إذا رَضِیَ لم یُدخِلْه رضاه فی إثمٍ و لا باطلٍ، و إذا سَخِطَ لم یُخرِجهُ سَخَطُه من قولِ الحقّ، و إذا مَلَک لم یَتَعاطَ ما لیس له بحقّ.“

  • و فی المجالس و فی معانی الأخبار عن محمّد بن الحسن، عن الصّفار، عن العبّاس بن معروف، عن محمّد بن یحیی الخرّاز، عن غیاث بن إبراهیم، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه، مثلُه.»1

  • [٤] صفحه ٤٧٠: «أحمد بن أبی‌عبدالله البرقیّ فی المحاسن عن ابن فضّال، عن عاصم بن حمید، عن عبدالله بن الحسن، عن اُمّه فاطمة بنت الحسین، قالت: قال رسولُ الله: ”ثلاثٌ مَن کُنّ فیه یَستکمِلُ خِصالَ الإیمان: الّذی إذا رَضِیَ لم یُدخِلهُ رضاه فی باطل، و إذا غَضِبَ لم یُخرِجهُ غَضَبُه من الحقّ، و إذا قَدَرَ لم یَتَعاطَ ما لیس له.“»2

  • عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام: إنّ الله یُعَذِّب السِّتَّة بالسِّتَّة

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٧١:

  • «و عنهم عن سَهل بن زیاد، عن إبراهیم بن عَقَبة، عن سیّابة بن أیّوب و محمّد بن الولید و علیّ بن أسباط یرفعونه إلی أمیرالمؤمنین علیه السّلام، قال:

  • ”إنّ اللهَ یُعَذِّبُ الستّةَ بالستّة: العَرَبَ بالعَصَبِیَّة، و الدّهاقین بالکِبْر، و الأُمرآءَ بالجور، و الفقهاءَ بالحَسَد، و التُّجارَ بالخیانة، و أهلَ الرَّساتیق بالجَهل.“

  • و رواه البرقیّ فی المحاسن عن داود النّهدی، عن علیّ بن أسباط، عن الحلبیّ

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٦١ با قدری اختلاف.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٦٣؛ المحاسن، ج١، ص ٦ با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

251
  • رفعه إلی أمیرالمؤمنین علیه السّلام. و رواه الصّدوق فی عقاب الأعمال عن محمّد بن موسی بن المتوکّل، عن السّعدآبادی عن أحمد بن أبی‌عبدالله، عن أبیه مثله.»1

  • [در تحریم تکبّر]

  • [١ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٧٢:

  • «و بإسناده قال: قال رسولُ الله: ”أکثرُ أهلِ جهنّمَ المتکبّرون.“2

  • عبدالله بن جعفر فی قرب الإسناد، عن هارون بن مسلم، عن مَسعَدة بن صَدَقة، عن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه علیهم السّلام قال: قال رسولُ الله: ”إنّ أحبَّکم إلیّ و أقرَبَکم منّی یومَ القیامة مَجلِسًا أحسنُکم خُلقًا و أشَدُّکُم تواضعًا، و إنّ أبعدَکم منّی یومَ القیامة الثَّرثَارُون و هم المستکبرون.“3

  • [٢] أحمد بن محمّد بن خالد البرقیّ فی المحاسن عن أبیه، عن ابن فضّال، عن إبن بکیر، عن أبی‌عبدالله قال: کانت لرسولِ الله ناقةٌ لا تُسبَق، فسابَقَ أعرابیًّا بناقَتِه فسَبَقَها، فَاکْتَأَبَ لذلک المسلمون، فقال رسولُ الله: ”إنّها تَرَفَّعَتْ و حقٌّ علی الله أن لا یرتفِعَ شیءٌ إلّا وَضَعَه اللهُ.“»4

  • [کراهت افتخار]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٧٧:

  • «و فی معانی الأخبار عن أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانیّ، عن علیّ بن إبراهیم،

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٥، ص ٣٧٢.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٧٨.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٧٨؛ قرب الإسناد، ص ٢٢.
    4. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج١٥، ص ٣٧٨ و ٣٧٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

252
  • عن أبیه، عن محمّد بن أبی‌عمیر، عن محمّد بن حمران، عن أبیه، عن أبی‌جعفر محمّد بن علیّ‌ الباقر علیهما السّلام، قال: ”ثلاثةٌ مِن عَمَلِ الجاهلیّةَ: الفَخرُ بالأنساب، و الطّعنُ بالأحساب، و الاستسقاء بالأنواء.“»1

  • بیان رسول الله لأبی‌ذر الغفاریّ: «صُحف ابراهیمَ أمثالٌ کلُّها»

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٨٥:

  • «محمّد بن علیّ بن الحسین فی الخصال و فی معانی الأخبار عن علیّ بن عبدالله الأسواریّ، عن أحمد بن محمّد بن قیس، عن عمرو بن حَفص، عن عبدالله بن مُحمّد بن أسد، عن الحسین بن إبراهیم، عن مُحمّد بن سعید، عن ابن جریح، عن عطاء، عن أبی‌ذَرٍّ فی حدیثٍ قال:

  • قلتُ: یا رسولَ الله! فما کانت صُحُفُ إبراهیم؟

  • قال: ”کانت أمثالًا کلُّها: أیّها المَلِکُ المبتلَی المغرورُ إنّی لم أبعَثْک لِتجمَعَ الدّنیا بعضَها علی بعضٍ، و لکن بعثتُک لتَرُدَّ عنّی دعوةَ المظلوم، فإنّی لا أرُدُّها و إن کانت مِن کافرٍ.

  • و علی العاقلِ ما لم یکن مغلوبًا أن تکونَ له ساعاتٌ: ساعةٌ‌ یُناجی فیها ربَّه، و ساعةٌ یُحاسِبُ فیها نفسَه، و ساعةٌ یتفکَّرُ فیها صُنعَ الله إلیه، و ساعةٌ یخلو فیها بحَظِّ نفسِه من الحلال؛ فإنّ هذه السّاعةَ عَونٌ لتلک الساعاتِ، و استِجمامٌ للقلوبِ، و تفریغٌ لها.“ ـ الحدیث.»2و3

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٣.
    2. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ٩٦؛ معانی الأخبار، ص ٣٣٢.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١٠٦ الی ١١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

253
  • اشعاری از هاتف اصفهانی در باب عزّت نفس

  • در گاهنامه ١٣٠٩، صفحه ٢٦ از تقویم، اشعار ذیل را دربارۀ عزّت نفس از هاتف اصفهانی نقل کرده است:

  • خار بدْرودن به مژْگان، خاره بشکستن به دست***سنگ خائیدن به دندان، کوه ببریدن به چنگ
  • لعب با دنبال عقرب، بوسه بر دندان مار***پنجه با چنگال ثُعبان، غوص در کام نهنگ
  • از سر پستان شیر شَرزه دوشیدن حلیب***وز بن دندان مار گُرزه نوشیدن شرنگ
  • نرّه غولی، روز برگردن کشیدن خیر خیر***پیره زالی در بغل، شب برگرفتن تنگ تنگ
  • طعمه بر کردن به خشم از کام شیر گرسنه***صید بگرفتن به قهر از بُرثُنِ غضبان پلنگ
  • تشنه کام و پا برهنه در تموز و سنگلاخ***ره بریدن بی عصا فرسنگ‌ها با پای لنگ
  • نقش‌ها بستن شگرف از کلک مو بر آب تند***نقب‌ها کردن پدید از خارِ تر بر خاره سنگ
  • روزگار رفته را در گردن افکندن کمند***عمر باقی‌مانده را در پا نهادن پالهنگ
  • یار را افسون به کوی هاتف آوردن به صلح***غیر را با یار از نیرنگ افکندن به جنگ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

254
  • صد ره آسان‌تر بود بر من که در بزم لِئام***باده نوشم سرخ و زرد و جامه پوشم رنگ رنگ
  • چرخ، گَرد از هستی من گر بر آرد گو بر آر***دور بادا دور از دامان نامم گَردِ ننگ1
  • و در گاهنامۀ‌١٣١٠، صفحه ١٨ و صفحه ١٩ از ابن یمین نقل کرده است:

  • دو قرص نان اگر از گندم است اگر از جو***دو تای جامه اگر کهنه است اگر از نو
  • چهار گوشۀ دیوار خود به خاطر جمع***که کس نگوید از اینجای خیز و آنجا رو
  • هزار مرتبه بهتر به نزد ابن یمین***ز فرّ مملکت کیقباد و کیخسرو
  • * * *

  • اگر دو گاو بِدست آوری و مزرعه‌ای***یکی امیر و یکی را وزیر نام کنی
  • بدان قَدَر چو کفاف معاش تو نشود***روی و نان جویی از یهود وام کنی
  • هزار بار از آن به که از پی خدمت***کمر ببندی و بر مردکی سلام کنی2
    1. ـ دیوان اشعار هاتف اصفهانی، شعر اوّل، از قسمت مقطّعات.
    2. ـ جنگ ١٢، ص ١٩ الی ٢٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

255
  • ٥ـ توبه

  • [آیات و روایاتی در باب توبه]

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ تُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَهِ تَوۡبَةٗ نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ﴾.1

  • توبه به دلائل اربعه واجبست.2

  • عن رسول الله [صلّی الله علیه و آله و سلّم]: «التّائبُ حَبیبُ اللهِ3

  • و عنه [صلّی الله علیه و آله و سلّم]: «التّائبُ مِن الذّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَه»؛4 (چراغ دود زده).5

  • عن ابن [وهب] قال: «سمعتُ أباعبدالله [علیه السّلام] یقول:

    1. ـ سوره التّحریم (٦٦) صدر آیه ٨.
    2. ـ [جهت اطّلاع بر وجوب توبه به دلائل اربعه (کتاب، سنّت، اجماع، عقل) به کتاب المحجّة البیضاء، ج ٧، ص ٧، مراجعه شود. (محقّق)]
    3. ـ المحجّة البیضاء، ج ٧، ص ٧؛ تفسیر القرآن الکریم (صدرا)، ج٣، ص ١٣٤؛ تفسیر قمّی، ج ٢، ص ٣٧٧؛ بحارالأنوار، ج ٦، ص ٢٠.
    4. ـ عیون أخبار الرضا علیه السّلام، ج٢، ص ٧٤؛ وسائل الشّیعة، ج ١٦، ص ٧٥؛ مستدرک الوسائل، ج ١٢، ص ١٢٦.
    5. ـ [مقصود حضرت علاّمه ـ رضوان الله علیه ـ این است که قلب انسان همانند چراغ، روشن و صاف و با لَمَعان است و همان‌طور که دوده دور چراغ را می‌گیرد و نور او را مخفی می‌نماید، گناه نیز پوششی از کدورت و ظلمت به دور قلب به وجود می‌آورد؛ وقتی که انسان توبه کند تمام این کدورت‌ها و زنگارها و سیاهی‌ها از بین می‌رود همان‌طور که انسان چراغ را تمیز می‌کند و اثری از دوده بر روی آن باقی نمی‌ماند. و این تعبیر بسیار لطیف و دقیق است. (معلّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

256
  • ”إذَا تابَ العَبدُ تَوبَةً نَصوحًا أَحَبّهُ اللهُ فَستَرَ علَیهِ فی الدُّنیا و الآخِرةِ.“

  • فَقلتُ: و کَیفَ یَستُرُ علَیهِ؟

  • قالَ [علیه السّلام]: ”یُنسِی مَلَکَیهِ ما کَتَبا علَیهِ مِن الذُّنوبِ؛ ثمّ یُوحِی اللهُ إلی جَوارحِه: اکْتُمِی علَیهِ ذُنوبَهُ! و یُوحِی اللهُ تَعالَی إلی بِقاعِ الأرضِ: اکْتُمِی علَیهِ ما یَعمَلُ عَلیکِ مِن الذُّنوبِ! فیَلقَی اللهَ تَعالَی حینَ یَلقَی و لَیسَ یُشهَدُ علَیهِ بشَی‌ءٍ [لَیس شیءٌ یَشهَدُ عَلیهِ بشیءٍ] مِن الذُّنوبِ.“»1

  • عن الباقر [علیه السّلام]:

  • «إنّ اللهَ تَعالَی أشَدُّ فَرَحًا بتَوبَةِ عَبدِه مِن رَجلٍ أضَلَّ راحِلتَهُ و زادَهُ فی لَیلَةٍ ظَلماءَ فوَجدَها2

  • عن جابر بن عبدالله الأنصاری:

  • «جاءَتِ امْرأةٌ إلی النّبیِّ [صلّی اللهُ علَیهِ و آلهِ و سلّم] فَقالَتْ: یا نَبیَّ اللهِ! امْرأةٌ قَتلَتْ ولَدَها، فهَل لَها مِن تَوبَةٍ؟ فقالَ [صلّی الله علَیهِ و آلهِ و سلّم]:

  • ”لَها ـ و الَّذی نَفسُ محمّدٍ بِیَدهِ ـ لَو أنّها قَتلَتْ سَبعِینَ نَبیًّا ثُمّ تابَتْ و نَدِمَتْ و یَعرِفُ اللهُ مِن قَلبِها أنّها لا تَرجِعُ إلی المَعصیَةِ أبَدًا یَقبَلُ [لَقَبِلَ] اللهُ تَوبَتَها و عَفا عَنها! فَإِنّ بابَ التَّوبةِ مَفتوحٌ ما بَینَ المَشرِقِ و المَغرِبِ؛ فإنّ التَائِبَ منَ الذَّنبِ کمَن لا ذَنبَ لَهُ.“»3

  •  بحار، جلد ٦، صفحه ٣:

    1. ـ الکافی، ج ٢، ص ٤٣٠، با قدری اختلاف.
    2. ـ همان مصدر، ص ٤٣٥؛ وسائل الشّیعة، ج ٨، ص ٥٢.
    3. ـ جامع الأخبار، ص ٨٨؛ مستدرک الوسائل، ج ٦، ص ٢٢٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

257
  • «ما [الأمالی للشیخ الطوسی] إلی أن قال: عن محمّد بنِ مِسعَرٍ قال: کنتُ عند سُفیانَ بنِ عُیَینَةَ فجائه رجل، فقال له: رُوِیَ عن النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم أنّه قال:

  • ”إنّ العبد إذا أذنَبَ ذنبًا ثم عَلِمَ أنّ الله عزّوجلّ یَطَّلِعُ علیه غُفِرَ له.“

  • فقال ابن عُیَینَة: ”هذا کتاب الله عزَّوجلّ قال الله تعالی: ﴿وَمَا كُنتُمۡ تَسۡتَتِرُونَ أَن يَشۡهَدَ عَلَيۡكُمۡ سَمۡعُكُمۡ وَلَآ أَبۡصَٰرُكُمۡ وَلَا جُلُودُكُمۡ وَلَٰكِن ظَنَنتُمۡ أَنَّ ٱللَهَ لَا يَعۡلَمُ كَثِيرٗا مِّمَّا تَعۡمَلُونَ * وَذَٰلِكُمۡ ظَنُّكُمُ ٱلَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمۡ أَرۡدَىٰكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾،1 فإِذا کان الظّنُ هو المُردِی کان ضدُّه هو المُنجِیَ.“»2و3

  • فی جامع الأخبار عن عَلیّ بن الحُسَینِ علیه السّلام: 

  • «یَغفِرُ اللهُ لِلمُؤمِنِینَ کُلَّ ذَنبٍ و یُطَهِّرُ مِنهُ فی الدُّنیا و الآخرةِ ما خَلا ذَنبَینِ: تَرکَ التَّقِیَّةِ و تَضیِیعَ حُقوقِ الإخوانِ.»4و5

  • فی الوافی فی أبواب العقل و الجهل، صفحة ٢٠:

  • «و وَرَدَ فی بَعضِ الأخبارِ: ”لَولا أنّکُم تُذنِبونَ، لَذَهَبَ اللهُ بکُم و جاءَ بقَومٍ یُذنِبونَ فَیَستَغفِرونَ، فَیَغفِرُ اللهُ لَهُم.“»6و7

    1. ـ سوره فصّلت (٤١) آیه ٢٢ و ٢٣.
    2. ـ الامالی، للطوسی، ص ٥٣.
    3. ـ جنگ ١٠، ص ٢.
    4. ـ جامع الأخبار، ص ٩٥؛ منتهی الآمال، ج ٢، ص ١١١٤ و ١١١٥.
    5. ـ جنگ ٥، ص ٤٣.
    6. ـ الوافی، ج ١، ص ٦٣؛ الکافی، ج ٢، ص ٤٢٣، با اختلاف.
    7. ـ جنگ ٣، ص ٥١

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

258
  • [حسنات، محوکنندۀ سیّئات]

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٥٤:

  • [١] «و عن أحمد بن محمّد بن الحسن، عن أبیه، عن الصَّفَّار، عن العبّاس بن معروف، عن علیّ بن مهزیار، عن فضالة بن أیّوب، عن عبدالله بن زید، عن ابن أبی‌یعفور، قال: قال لی أبوعبدالله جعفر بن محمّد علیهما السّلام:

  • ”لا یَغُرَّنَّک النّاسُ عن نفسِک، فإنّ الأمرَ یَصِلُ إلیک دونَهم؛ و لا تَقطَعُ عنک النَّهارُ بکذا و کذا، فإنَّ مَعَکَ مَن یَحفَظُ علیک؛ و لا تَستَقِلَّ قلَیلَ الخیرِ، فإنّک تَراه غدًا حیثُ یَسُرُّک؛ و لا تَستَقِلَّ قَلیلَ الشَّرّ، فإنّک تراه غدًا بحیثُ یَسوؤُک.

  • و أحسِن فإنّی لم أرَ شیئًا أشدَّ طَلَبًا و لا أسرَعَ دَرَکًا من الحَسَنَةِ لِذَنبٍ قدیمٍ؛ إنّ اللهَ جلّ اسمُه یقول: ﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ ذَٰلِكَ ذِكۡرَىٰ لِلذَّ ٰكِرِينَ﴾.1

  • [٢] و بِهذا الإسناد عن علیّ بن مهزیار، عن علیّ بن حدید، عن علیّ‌ بن النّعمان، عن إسحاقِ بن عمّار، عن أبی‌النّعمان العِجلیِ، قال: قال أبوجعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام، فی حدیثٍ:

  • ”و أحسِن،‌ فلم أرَ شیئًا أسرعَ دَرَکًا و لا أشَدَّ طَلَبًا من حَسَنَةٍ لِذَنبٍ قدیمٍ.“

  • [٣] ثِقة لإسلام فی الکافی، عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن عمرو بن عثمان، عن علیّ بن عیسی رفعه قال: ممّا أوحَی اللهُ تعالَی به [إلی] موسَی:

  • ”یا موسی! إنّ الحَسَنَةَ عَشَرَةُ أضعافٍ و من السَّیِّئَةِ الواحدةِ [الهلاکُ]؛ و لا تُشرِک بی، لا یَحِلُّ لَکَ أن تُشرِکَ بی؛ قارب و سَدِّد؛ و ادعُ دُعاءَ الطَّامِعِ الرَّاغبِ فیما عِندی، النّادمِ علَی ما قَدَّمت یداه؛ فإنّ سَوادَ اللَّیلِ یَمحوه النّهارُ و کَذلکَ السَّیِّئةُ

    1. ـ سوره هود (١١) آیه ١١٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

259
  • تَمحوها الحسنةُ، و عَشوَةُ اللَّیل تأتی علَی ضوءِ النَّهار و کَذَلک السَّیِّئةُ تأتی علَی الحَسَنَةِ الجلیلةِ فَتُسَوِّدُها.“»1و2

  • جرائمی که مؤمنین انجام می‌دهند، پی‌آمدش در دنیا وجود أمراض و ابتلائات است

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣١١:

  • «و بهذا الإسناد عن علیّ بن أبی‌طالب علیه السّلام، فی قول الله تبارک و تعالی: ﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ﴾،3 قال علیه السّلام:

  • لَیسَ مِن المؤمنِ عِرقٌ، و لا نَکبَةُ حَجَرٍ، و لا عَثرَةُ قَدَم، و لا خَدشُ عُودٍ إلّا بذَنبٍ، و لَمَا یعفُو اللهُ تَبارَکَ و تَعالَی عنه أکثَرُ؛ فمَن عَجَّلَ اللهُ تَبارَکَ و تَعالَی غَفرَ ذَنبَه فی دارِ الدّنیا، فإنَّ اللهَ تبارکَ و تَعالَی أجَلُّ و أعظَمُ مِن أن یَعُودَ فی عَفوٍ فی الآخِرة.“

  • [٢] و بهذا الإسناد عن علیّ علیه السّلام، قال:

  • لا أَحسَبُ أحَدَکم یَنسَی شیئًا مِن أمرِ دینه، إلّا بخَطیئةٍ أَخطَأَها.“»4

  • [٣] صفحۀ ٣١١:

  • «حسین بن سَعید الأهوازیّ فی کتاب المؤمن عن أبی‌جعفر علیه السّلام، قال:

  • إنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالَی إذا کان مِن أمرِه أن یُکرِمَ عَبدًا و لَه عِندَهُ ذَنبٌ، ابتَلاهُ بِالسُّقمِ، فإن لم یَفعَلْ إبتلاهُ بِالحَاجَة، فإن هو لَم یَفعَل شَدَّدَ علیه عِندَ المَوت.“ ـ الخبر.»5

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٥٩.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٩٢.
    3. ـ سوره الشّوری (٤٢) آیه ٣٠.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٣٢٥.
    5. ـ همان مصدر، ص ٣٢٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

260
  • مَن یَموتُ بالذُّنوب أکثَرُ مِمّن یموتُ بالآجال؛ و مَن یَعیشُ بالإحسان أکثَرُ ممّن یَعیشُ بالأعمار

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢، صفحه ٣١١]:

  • «أبوعلی فی أمالیه عن أبیه الشّیخ الطُّوسیّ، عن الحسین بن عبیدالله الغَضَائریّ، عن هارون بن موسی التَّلعُکبری، عن محمّد بن همام، عن محمّد بن علیّ بن الحسین الهَمدانی، عن محمّد بن خَالد البرقیّ، عن محمّد بن سَنان، عن المفضّل، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”إنَّ اللهَ تَعالَی لَم یَجعَل لِلمُؤمنِ أجَلًا فی الموتِ، یُبقیه ما أحَبَّ البَقاء، فإذا عَلِمَ أَنّه سَیَأتی بِما فیه بَوَارُ دینِه قَبَضَهُ اللهُ إلیه مُکرَهًا.“

  • قال محمّد بن همام: فَذَکَرتُ هذا الحدیثَ لِأحمد بن علیّ بن أبی‌حَمزةَ و کان راویةً لِلحدیث، فَحَدَّثنی عن الحسین بن أسَد الطَّغَاری، عن محمّد بن القاسم بن فضیل بن یسار، عن أبیه، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • ”مَن یَموتُ بالذّنوب أکثرُ مِمَّن یموتُ بِالآجال، و مَن یَعیشُ بِالإحسان أکثرُ ممّن یَعیشُ بالأعمار.“»1

  • [برخی آثار سوء گناه]

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢، صفحه ٣١١]:

  • «و عن أبیه، عن المفید، عن عبدالله بن علیّ الموصلی، عن علی بن حاتم، عن أحمد بن محمّد العاصِمیّ، عن علیّ بن الحسین، عن العبّاس بن علیّ‌الشّامی، قال:

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٢٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

261
  • سَمِعتُ الرّضا علیه السّلام یقول:

  • کُلَّما أحدَثَ العِبادُ من الذُّنوب مَا لَم یَکونوا یَعلَمون [یَعمَلون]، أُحدِثَ لهم مِن البَلاءِ ما لم یکونوا یَعرِفون.“»1

  • [٢] صفحۀ ٣١٢: «و عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال: ”إنَّ الذّنبَ یُحَرِّمُ العبدَ الرِّزقَ؛ و ذلک قول الله عزّوجلّ: ﴿إِنَّا بَلَوۡنَٰهُمۡ كَمَا بَلَوۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ﴾.“2

  • [٣] و عنه علیه السّلام، قال: ”إنَّ الخَطَأَ تَحظُرُ الرِّزقَ.“»3

  • [٤] صفحۀ ٣١٢: «القطب الرّاوندیّ فی لُبِّ اللُّباب: عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله قال: ”البِرُّ لا یَبلَی و الذَّنبُ لا یُنسَی، و الدَّیّانُ لا یَفنَی، فَکُن کما شئتَ، کما تَدِینُ تُدانُ.“»4

  • [٥] صفحۀ ٣١٤: «ابن فَهد فی عُدَّة الدَّاعی: قال عیسی علیه السّلام:

  • بِحَقٍّ أقولُ لکم: إنّ الزِّقَّ إذا لم یَنخَرِقْ یوُشِکُ أن یکونَ وِعاءَ العَسَل، کَذَلک القلوبُ إذا لم تُخرِقها الشّهواتُ أو یُدَنِّسها الطَّمَعُ أو یُقسِهَا النَّعیمُ فسوفَ تکونُ أوعیةَ الحِکمَةِ.“»5

  • [سه عامل تسلّط شیطان بر نفس آدمی]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣١٥:

  • «القطب الرّاوندی فی قصص الأنبیاء بإسناده إلی الصّدوق، عن أبیه، عن سعد بن

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٢٧.
    2. ـ سوره القلم (٦٨) صدر آیه ١٧.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٣٣١.
    4. ـ همان مصدر، ص ٣٣٣.
    5. ـ همان مصدر، ص ٣٤١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

262
  • عبدالله، عن أحمد بن محمّد، عمّن ذکره، عن دُرُستَ، عمّن ذکره عنهم علیهم السّلام، قال:

  • بَینَما موسَی علیه السّلام جَالِسٌ إذ أقبلَ إبلیسُ و علیه بُرنُسٌ ذو ألوان، فَوَضَعَه و دَنا مِن موسَی و سَلَّم، فَقال موسَی علیه السّلام: مَن أنتَ؟

  • قال: إبلیسُ!

  • قال: لا قَرَّبَ اللهُ دارَک! لماذا البُرنُسُ؟!

  • قال:أختَطِفُ به قلوبَ بَنی آدمَ.

  • فقال له موسَی علیه السّلام: أخبِرنی بالذّنب الّذی إذا أَذنَبَهُ ابنُ آدمَ استحوَذتَ علیه!

  • قال: ذلک إذا أعجَبَته نفسُه، و استَکثَر عَمَلَه، و صَغُرَ فی نفسِه ذَنبُهُ [صَغَّرَ فی نفسِه ذنبَه].“ ـ الخبر.»1

  • [هلاکت شش گروه به شش امر است]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٢٠:

  • «الشّهید ـ رحمه الله ـ‌ فی الدُّرَّة الباهرة عن الصّادق علیه السّلام، قال:

  • ”یُهلِکُ اللهُ سِتًّا لِسِتٍّ: الأُمراءَ بالجَور، و العَرَبَ بالعَصَبِیَّة، و الدَّهاقینَ بالکِبر، والتُّجارَ بالخِیانة و أهلَ الرَّساتیقِ بالجَهالة، والفقهاءَ بالحَسَد.“

  • و رواه المفید فی الاختصاص عنه علیه السّلام، مثلَه.»2و3

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٤٨.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٧٤.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١٧٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

263
  • [اقسام گناهان از منظر حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • أسرار الصلاة صفحه ١٨:

  • «و روی عن أمیرالمؤمنین أنّه قال: ”الذُّنوبُ ثَلاثَةٌ: فذَنبٌ مَغفورٌ، و ذَنبٌ غَیرُ مَغفورٍ، و ذَنبٌ مَغفورٌ لِصاحِبِه و یَخافُ علَیهِ.“

  • قیلَ: یا أمیرَالمُؤمِنینَ فبَیِّنْها لَنا!

  • قالَ: ”نَعَم! أمّا الذَّنبُ المَغفورُ: فعَبدٌ عاقَبَهُ اللهُ علَی ذَنبِه فی الدُّنیا، و اللهُ أحلَمُ و أکرَمُ مِن أن یُعاقِبَ عَبدَهُ مَرَّتَینِ. و أمّا الذَّنبُ الّذی لا یَغفِرُهُ اللهُ: فظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم لِبَعضٍ؛ إنّ اللهَ إذا بَرَزَ لِلخَلیقَةِ أقسَمَ قَسَمًا علَی نَفسِه فَقالَ: و عِزّتی و جَلالی! لا یَجوزُ بی ظُلمُ ظالِمٍ و لَو کَفًّا بِکَفٍّ و لَو مَسحَةً بِکَفٍّ و لَو نَطحَةً بَینَ قَرناءِ الجَمّاءِ فیَقبِضُ لِلعِبادِ بَعضِهِم مِن بَعضٍ حتّی لا یَبقَی لأحَدٍ مَظلِمَةٌ ثُمّ یَبعَثُهُم اللهُ لِلحِسابِ. [و أمّا الذَّنبُ الثالثُ: فذنبٌ ستره اللهُ علی خلقِهِ و رزقه التوبةَ منه فأصبحَ خائفًا من ذنبه راجیًا لِرَبّه، فنحن له ـ کما هو لنفسه ـ نرجو له الرّحمةَ و نَخافُ علیه العذاب.]“»1و2

  • حکمت نهج البلاغه در آنکه مرض، کفّارۀ گناه است

  • در حکمت ٤٢ از نهج‌البلاغه و از طبع مصر و تعلیقه شیخ محمّد عبده، جلد ٢، صفحه ١٤٨، آورده است:

  • «وَ قالَ أمیرالمؤمنین علیه السّلام لِبَعضِ أصحابِهِ فی عِلَّةٍ اعتَلَّها:

  • ”جَعَلَ اللهُ ما کانَ مِن شَکواکَ حَطًّا لِسَیِّئاتِکَ، فَإنَّ المَرَضَ لا أجرَ فِیهِ و لَکِنَّهُ یَحُطُّ

    1. ـ أسرار الصلاة، ص ١٨؛ الکافی، ج ٢، ص ٤٤٣، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٤٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

264
  • السَّیِّئاتِ و یَحُتُّها حَتَّ الأوراقِ،1 و إنَّما الأجرُ فی القَولِ بِاللِّسانِ و العَمَلِ بِالأیدِی و الأقدامِ، و إنَّ اللهَ سُبحانَهُ یُدخِلُ بِصِدقِ النِّیَّةِ و السَّرِیرَةِ الصّالِحَةِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ الجَنَّةَ.“2

  • و أقول:3 صدق علیه السّلام، إنّ المَرَضَ لا أجرَ فیه؛ لأنه4 لیس من قبیلِ ما یُستَحَقُّ علیه العِوَضُ. لأنّ العِوَضَ یُستَحَقُّ علی ما کان فی مقابلةِ فعلِ الله تعالی بالعبد مِن الآلام و الأمراض و ما یجری مَجری ذلک، و الأجرُ و الثواب یُستَحَقّان علی ما کان فی مقابلةِ فعل العبد؛ فبینهما فرقٌ قد بیّنه علیه السّلام کما یقتضیه علمُه الثاقبُ و رأیهُ الصائبُ.»5و6

  • [در فضیلت و تأثیر استغفار بعد از گناه]

  • جلد ٢، اصول کافی، صفحه ٤٣٨ با اسناد متّصل خود از هشام بن سالم آورده است، عَمَّن ذَکَرَهُ عَن أبِی‌عَبدِاللهِ علیه السّلام، قالَ:

  • «ما مِن مُؤمِنٍ یُقارِفُ فی یَومِهِ و لَیلَتِهِ أربَعِینَ کَبِیرَةً فَیَقُولُ و هُوَ نادِمٌ: ”أستَغفِرُ

    1. ـ حَتَّ الورقَ عن الشجرة قَشَرهُ، و الصبر علی العلّة رجوعٌ إلی ‌الله و استلامٌ لقَدَرِه، و فی ذلک خروج إلیه من جمیع السّیّئات و توبةٌ منها، لهذا کان یحُتّ الذنوبَ؛ أمّا الأجرُ فلا یکون إلّا علی عمل العبد بعد التّوبة.
    2. ـ الدعوات، ص ٢٢٣؛ بحارالأنوار، ج ٧٨، ص ١٩٠.
    3. ـ [قائل این عبارات سیّد رضی ـ رضوان الله تعالیٰ علیه ـ می‌باشد. (محقّق)]
    4. ـ الضمیر فی «لأنّه» للمَرَض؛ أی إن المرض لیس من أفعال العبد للّه حتّی یُؤجَر علیها، و إنما هو من أفعال الله بالعبد التی ینبغی أن الله یعوّضه عن آلامِها. و الذی قلناه فی المعنی أظهر من کلام الرَّضِیّ.
    5. ـ نهج ‌البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ١٢.
    6. ـ ‌جنگ ١٣، ص ٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

265
  • اللهَ الَّذِی لا إلَهَ إلّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ، بَدِیعُ السَّماواتِ و الأرضِ، ذُو الجَلالِ و الإکرامِ، و أسألُهُ أن یُصَلِّیَ عَلَی محمّدٍ و آلِ‌ محمّدٍ و أن یَتُوبَ عَلَیَّ“ إلّا غَفَرَها اللهُ عَزّوجَلّ لَهُ؛ و لا خَیرَ فِیمَن یُقارِفُ فی یَومٍ أکثَرَ مِن أربَعِینَ کَبِیرَةً.»1

  • المُبتَدِعُ دینًا الدَّاعی إلیه لا تُقبَل تَوبتُه حتّی یَرُدَّ النّاسَ عن الابتداع إلی الحقِّ

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٤٤:

  • «فقه الرّضا علیه السّلام: أروِی أنّه کان فی الزّمانِ الأوّل رجلٌ یطلب الدّنیا من حلالٍ فلم یقدِرْ علیها، فأتاهُ الشَّیطانُ ـ لَعَنَهُ الله ـ فقال له: ”ألا أدُلُّک علی شیءٍ یکثُر به دُنیاک و یعلُو ذکرُک؟“ فقال: ”نعم!“ قال: ”تبتَدِعُ دینًا و تَدعُو النّاسَ إلیه.“ ففَعَل فاستَجابَ له خَلقٌ من الخلائق و أطاعُوه، و أصابَه مِنَ الدّنیا أمرٌ عظیمٌ.

  • ثُمّ إنّه فَکَّر یومًا فقال: ابتَدَعتُ دینًا و دَعَوتُ النّاسَ إلیه، ما أدری أ لِی التّوبةُ أم لا؟ إلّا أن أرُدَّ مَن دَعَوتُه عنه؛ فجَعَل یأتِی أصحابَه فیقول: ”أنا الَّذی دعوتُکم إلی الباطلِ و إلی بِدعَةٍ و کَذِبٍ!“ فجعلوا یقولون له: ”کَذِبتَ! لا بل إلی الحقِّ دعوتَنا، و نحن غیرُ راجعین عمّا نحنُ علیه، و لکنّک شکَکتَ فی دینِک فرَجَعتَ عنه.“

  • فلَمّا رَأی ذلک، و أنّ القومَ تَداخَلَهم الخِذلان، عَمَدَ إلی سِلسِلةٍ فَأوتَدَ لها وَتِدًا ثمّ‌ جَعَلها فی عُنُقِه ثمّ قال: ”لا أُحِلُّها حتّی یتوبَ اللهُ علَیّ!“ ـ و رُوِی أنَّه ثَقَبَ تَرقُوَتَهُ فأدخَلَها فیها ـ فأوحَی اللهُ إلی نَبِیِّ ذلک الزَّمانِ: ”قُل لِفُلانٍ: لَو دَعَوتَنی حتّی تَسقُطَ أوصَالُک ما استجَبتُ لک و لا غفرتُ لک، حتّی تَرُدَّ النّاسَ عمّا دَعَوتَ إلیه.“»2و3

    1. ـ جنگ ٣، ص ٢٥؛ جنگ ٥، ص ٢٢٠.
    2. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٠٦.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١٩١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

266
  • حقیقت توبه

  • ١ـ رجوع به سوی خدا، و ندامت بر گذشته، و عزم بر عدم معصیت.

  • ٢ـ رجوع از باطل.

  • ٣ـ ندامت.

  • و به دو امر صورت می‌‌گیرد؛ حضرت أمیر [علیه السّلام] می‌فرماید:

  • «التَّوبَةُ بَینَ الفَرضَینِ: أحدُهما العِلمُ، و الثّانی العَزمُ علَی التّرکِ.»

  • حضرت سجّاد [علیه السّلام] فرماید:

  • «إلَهی إن کانَ النَّدَمُ تَوبَةً إلیکَ فأنا أندَمُ النّادمینَ؛ و إِن یکُنِ الاستغفارُ منَ الخَطیئَةِ حِطّةً للذُّنوبِ فإِنّی لَکَ منَ المُستَغفِرینَ.»1

  • «لِکُلِّ داءٍ دَواءٌ و دواءُ الذُّنوبِ الاستغفارُ.»2

  • توبه یا در حقوق خداست، یا در حقوق ناس

  • فقالَ علیٌّ [علیه السّلام]:

  • «التَّوبةُ إسمٌ واقعٌ علَی ستَّةِ مَعانٍ: أوّلُها النَّدَمُ علَی ما مَضَی، و الثّانی العَزمُ علَی تَرکِ العَودِ إلیه أبَدًا، و الثّالثُ أن تُؤَدِّیَ إلی المَخلوقینَ حُقوقَهم حتّی تَلقَی اللهَ أملَسَ و لَیسَ علَیکَ تَبِعَةٌ، و الرّابعُ أن تَعمِدَ إلی کُلِّ فَریضَةٍ علَیکَ ضَیَّعتَها فتُؤَدّیَ حَقَّها، و الخَامسُ أن تَعمِدَ إلی اللَّحمِ الّذی نَبَتَ علَی السُّحتِ فتُذیبَهُ بالأحزانِ حتّی یَلصَقَ الجِلدُ بِالعَظمِ و یَنشَأَ بَینَهُما لَحمٌ جَدیدٌ، و السّادسُ أن تُذیقَ الجِسمَ ألَمَ الطّاعةِ کَما أذَقتَهُ

    1. ـ مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشرة، مناجات اُولی؛ الصحیفة السجادیة الکاملة، ص ١٦٥، «دعاؤه بالتّوبة».
    2. ـ ثواب الأعمال، ص ١٦٤؛ وسائل الشّیعة، ج ١٦، ص ٦٨؛ بحارالأنوار، ج ٩٠، ص ٢٧٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

267
  • حَلاوَةَ المَعصیَةِ.»1

  • [آیات و روایات دالّه بر سعه عفو و رحمت الهی]

  • [١] ﴿وَمَا كَانَ ٱللَهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡ وَمَا كَانَ ٱللَهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ﴾.2

  • [٢] کسی که توبه کند قبل از سال آخر عمر و ... الخ، عن الصّادق [علیه السّلام].3

  • [٣] قضیه آن جوان گنهکار که با دختری از خاندان انصار زنا کرده و پیغمبر او را از بلد بیرون کرد.4

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ٩٧، با اختلاف؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٦، ص ٧٧، با قدری اختلاف.
    2. ـ سوره الأنفال (٨) آیه ٣٣.
    3. ـ الکافی، ج ٢، ص٤٤٠؛ وسائل الشّیعة، ج ١٦، ص٨٧؛ 
      «٢١٠٥٧: عِدَّةٌ مِن أَصحابنا عن أَحمدَ بن محمّدٍ، عن ابن فَضّالٍ، عَمَّن ذَکَرَه، عن أَبی‌عبداللهِ علیه السّلام، قال: قال رَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”مَن تابَ قبل مَوتِه بِسَنَةٍ قَبِلَ اللهُ تَوبَتَه؛ ثُمّ قال: إِنَّ السَّنَةَ لَکثیرَةٌ، مَن تابَ قبل مَوتِه بِشَهرٍ قَبِلَ اللهُ تَوبَتَه؛ ثُمّ قال: إِنَّ الشَّهرَ لَکَثیرٌ، مَن تابَ قبل مَوتِه بِجُمعَةٍ قَبِلَ اللهُ تَوبَتَه؛ ثُمَّ قال: إِنَّ الجُمعَةَ لَکَثیرٌ، مَن تابَ قبل مَوتِه بِیَومٍ قَبِلَ اللهُ تَوبَتَهُ؛ ثُمَّ قال: إِنَّ یَومًا لَکَثیرٌ، مَن تابَ قبل أَن یُعایِنَ قَبِلَ اللهُ تَوبَتَه.“»
    4. ـ مستدرک الوسائل، ج ١٢، ص ١٣٢؛ بحارالأنوار، ج ٦، ص ٢٣؛ أمالی شیخ صدوق، ص ٤٢؛ نرم افزار کیمیای سعادت، متن سخنرانی‌هاى علاّمه طهرانى سال ١٣٩٧ هجری قمری، ص: ٣١: مَعاذِ بن جَبَل یک روز آمد در مسجد خدمت رسول اکرم عرض کرد: یا رسول الله! یک جوانى است دم در گریه مى‌کند مانند ابر بهار و مى‌خواهد خدمت شما مشرّف بشود، اجازه مى‌دهید که من بیاورمش خدمت شما؟ حضرت فرمودند: بیاورش! معاذ رفت آن جوان را آورد. حضرت دیدند حالش خیلى متغیّر است، خیلى خیلى متغیّر است! و همین‌طور دارد گریه مى‌کند و با خود [ادامه در صفحه بعد]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

268
  • ...1

    1. [ادامه تعلیقه صفحه قبل] زمزمه مى‌کند و مناجات مى‌کند.
      حضرت فرمودند: وَیحَک! حالت چرا این‌طور است؟ چرا این‌قدر مضطرب هستى؟! عرض کرد: یا رسول الله گناهان خیلى خیلى مهمّى انجام دادم و مى‌دانم که خداى علىّ أعلى مرا نمى‌آمرزد و اگر به بعضى از آن گناهان بخواهد مرا بگیرد کافى است که مرا در جهنّم بیندازد، و مثل اینکه مى‌بینم به زودى مرا خواهد گرفت.
      حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا کوه‌ها؟ عرض کرد: گناه من!
      حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا این زمین و بیابان‌ها و درخت‌ها و دریاها؟ عرض کرد: گناه من!
      حضرت فرمودند: گناه تو بزرگ‌تر است یا خورشید، ماه، ستارگان، کرسى، عرش پروردگار؟ گفت: یا رسول الله گناه من!
      معاذ مى‌گوید: حضرت حالشان تغییر کرد به شِبه حال غضب به او گفتند: وَیحَک! گناه تو بزرگ‌تر است یا خداى تو؟! افتاد به سجده گفت: سُبحانَ رَبِّى! سُبحانَ رَبِّى! «خداى من بزرگ‌تر است، چیزى از خداى من بزرگ‌تر نیست.» حضرت فرمودند: گناه بزرگ را مگر مى‌تواند کسى ببخشد جز خداى بزرگ؟! عرض کرد: نه! بعد مدّتى همین‌طور به حال سکوت گذشت، حضرت فرمودند: خُب اى جوان! ما را خبر مى‌دهى به بعضى از گناهانت؟
      عرض کرد: بله یا رسول الله! من هفت سال شُغلم کفن دزدى بود! شب مى‌آمدم در میان قبرستان قبر را مى‌شکافتم مرده‌هائى را که تازه دفن کرده بودند کفن آنها را مى‌دزدیدم، بعد از هفت سال روزى دخترى از انصار فوت کرد او را دفن کردند، من شب آمدم در میان قبرستان براى دزدیدن کفن او، قبر او را شکافتم، بدن او را بیرون آوردم کفن او را برداشتم، بدن دختر عریان ماند؛ کفن را که مى‌بردم شیطان با من وسوسه کرد گفت: نمى‌بینى چه هیکلى دارد! چقدر این دختر زیبا است! آمدم با او عمل زشت انجام دادم.
      حضرت فرمودند: برو بیرون اى فاسد! برو! برو!! نَعُوذُ بالله! نَعُوذُ بالله! الآن آتش تو دارد مرا مى‌گیرد! برو بیرون! برو بیرون! با دست اشاره کردند، این جوان از در مسجد خارج شد.
      حالا پیغمبر رحمت است! خودش مى‌گوید خداوند گناه را مى‌آمرزد ولو به اندازه عرشِ خدا باشد ولیکن دارد بیرون مى‌کند جوان را؛ یعنى چه؟ یعنى این گناه گناهى نیست که بیائى اینجا بگوئى: أستَغفِرُ الله! تمام آثار سوءِ این گناه باید از کینونتِ وجودت خارج بشود تا پاک بشوى و گناهت آمرزیده بشود. [ادامه در صفحه بعد]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

269
  • ...1

    1. [ادامه تعلیقه صفحه قبل] برو بیرون! برو بیرون! اشاره کردند، جوان از در مسجد رفت بیرون؛ گفت: خدایا آمدیم پیش پیغمبر رحمتت آن هم که ما را بیرون کرد کجا برویم؟ یک‌ مقدارى آذوقه مختصر تهیّه کرد و رفت بیرون مدینه در بالاى یکى از کوه‌ها، آنجا یک محلّى براى خودش معیّن کرد و مشغول عبادت و گریه و زارى؛ چهل شبانه‌روز در روایت داریم که بدنش شد مثل یک استخوان، چشم‌ها ورم و آماس کرده بود، آفتاب بدنش را سیاه کرده بود، آنقدر گریه مى‌کرد که وحوش بیابان اطرافش جمع مى‌شدند و مرغ‌ها بر او رقّت مى‌کردند، دست‌هایش را هم مى‌بست با غُلّ به گردن و خود را روى خاک مى‌مالید، خدایا گناه کرده‌ام از روى جهالت بوده! کارِ زشت بوده حالا پشیمانم آمدم! آمدم سراغ پیغمبرت، پیغمبر رحمتت هم من را مأیوس کرد، کجا بروم؟ آمدم سراغ تو اى پروردگار! گناه مرا مى‌آمرزى؟ نمى‌آمرزى؟
      بعد از چهل شبانه‌روز که دعا مى‌کرد، این دعا را کرد که: پروردگارا! اگر گناه من آمرزیده شده، به پیغمبرت خبر بده که به من اطلاع بدهد، و اگر آمرزیده نشده بدان که من طاقت عذاب قیامت را ندارم یک آتشى بفرست همین الآن مرا محترق کند و از بین ببرد، ـ بعد از چهل روز! ـ جبرائیل بر پیغمبر نازل شد: ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَهُ وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ * أُوْلَـٰٓئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَجَنَّـٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ﴾.
      «آن کسانى که کار فاحشه‌اى انجام دادند، (کار بسیار زشت) یا بر نفس‌هاى خود ستم کردند حالا یاد خدا مى‌کنند و بر گناهشان مى‌گریند و استغفار مى‌کنند، و کیست غیر از خدا که گناهان را بیامرزد؟! و آنها دست از آن اعمال زشتشان برداشته‌اند و توبه کرده‌اند، و اصرار بر عمل ندارند و فهمیده‌اند که خطا کرده‌اند، خدا گناه آنها را آمرزید و وعده بهشت داد، بهشت‌هائى که در زیر آن نهرهائى روان است و به‌به! از این عمل کنندگان! که پاى راستین در مقام عمل و توبه قرار مى‌دهند و دست برنمى‌دارند تا اینکه زنجیر رحمت پروردگار به حرکت بیفتد.»
      پیغمبر اصحاب را خواستند و گفتند: از آن جوان که خبر دارد؟ مَعاذ بن جَبل آمد خدمت حضرت و گفت: یا رسول الله! مى‌گویند: در فلان کوه بین دو سنگ مشغول عبادت است، از آن روز رفته تا به حال! حضرت گفتند: برویم به سراغ او.
      حضرت حرکت کردند، معاذ بن جبل آمد و جماعتى از اصحاب؛ همین‌طور پیاده آمدند تا بیرون مدینه و آن کوهى که معاذ نشان داد؛ حضرت رفتند بالا با همه اصحاب دیدند جوان را، امّا چه جوانى!! اصلاً مشابهت با آن جوان سابق ندارد، آفتاب صورتش را سیاه کرده، چشمهایش از شدّت گریه ورم کرده، و آماس کرده، پوست بدنش تغییرکرده، لاغر شده، دست‌هاى خود را به گردن بسته و مى‌گوید:
      إِلهى هذا بهلُول وَ بَینَ یَدَیکَ مَغلُولٌ «خدایا! این بهلول یک آدم دیوانه و نفهم است، و خود را زنجیرکرده در بین دست قدرت تو، هر کارى مى‌خواهى با او بکن!»
      دیدند که وحوش اطرافش جمع شده‌اند به حال او رقّت مى‌کنند، مرغان مى‌آیند و به حال او رقّت مى‌کنند، حضرت خودشان آمدند گفتند: بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا بُهلُول! «اى بهلول آفرین بر تو! آفرین بر تو! خوب عملى کردى! خوب تدارک کردى! و آن ریشه گناه را از قلبت پاک کردى!» خودشان رفتند با دست شریف خود غُلّ را از گردنش باز کردند، دستور دادند اصحاب آب آوردند صورتش را شستند و حضرت به او محبّت کردند و مهربانى کردند و فرمودند:
      ﴿لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡيَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ﴾ «توبه کنندگان باید این‌طور توبه کنند و این‌طور عمل کنند.» و این جوانى بود که آن روز پیش من آمد سراپاى او آتش بود و این‌طور تدارک کرد با این گریه‌ها، با این مناجات‌ها، با این توبه، تمام آتش خود را از بین برد و تبدیل به رحمت کرد. آیه نازل شد:
      ﴿أُوْلَـٰٓئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡ﴾ «براى او مغفرت خداست و بهشت‌هائى که براى اوست خداى علىّ أعلى مُعدّ و مهیّا فرموده، و نهرهائى در زیر آن بهشت‌ها جاریست.» ﴿وَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ﴾ 

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

270
  • [٤] توبه حرّ ریاحی.1

    1. ـ در نرم افزار کیمیای سعادت در ضمن متن سخنرانی‌های مرحوم علاّمه طهرانی ـ قدّس الله نفسه الزّکیّة ـ با موضوع میزان ارزش عمل، چنین آمده است:
      «تمام مصائبی که بر سر سیّدالشّهداء آمد زیر سر حرّ بود؛ اگر وهلۀ اوّل جلوی حضرت را نگرفته بود حضرت به کربلا نمی‌آمد.»
      [از این جمله می‌توان نتیجه گرفت که گناه حرّ از بزرگترین گناهان است؛ امّا چنان توبه و رجوعی دارد که در صف اصحاب خاص حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام قرار می‌گیرد.
      در مقام و عظمت جناب حرّ همین بس که بعد از شهادتش شخص سیّدالشّهداء علیه السّلام بر بالین وی حاضر و سر خونین او را به دامن گرفته و فرمودند:
      «بَخ بَخ یا حُرُّ! أنتَ حُرٌّ کَما سُمِّیتَ فِی الدّنیا و الآخِرَةِ.»
      و سپس فرمودند:
      لَنِعمَ الحُرُّ حُرُّ بَنِی رِیاحٍ ** و نِعمَ الحُرُّ مُختَلَفَ الرِّماحِ
      و نعم الحُرُّ إذ نَادَی حُسَینًا ** فجادَ بِنَفسِهِ عِندَ الصَّبَاح*
      حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام دستمال مبارک خود را بر سر مجروح حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شد. (محقّق)]
      در معاد شناسی، ج ٣، ص ١٩٧ چنین آمده است:
      در کتاب تنقیح المَقال مامَقانی نقل می‌کند از حائری از سیّد نعمة الله جزائری در کتاب أنوار نعمانیّه که او می‌گوید: جماعتی از مردمان معتمد و موثّق برای من نقل کردند که چون شاه اسماعیل بغداد را به تصرّف خود درآورد برای زیارت قبر حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام به کربلا آمد. و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حرّ بن یزید ریاحی طعن می‌زنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند. چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.
      شاه اسماعیل ـ نوَّر اللهُ مضجعه ـ چون در کتب سِیَر و تواریخ خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، برای باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت؛ چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد به طوری‌که از آن خون قبر پُر شد. و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد. و هرچه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بند بیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد.
      و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است و به سبب حسن حال حرّ و سعادتمندی اوست که چنین کرامتی برای او مانده است.
      شاه اسماعیل دستور داد قبّه‌ای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند.»**
      الأمالی صدوق، ص ١٦٠.
      ** تنقیح المقال، طبع سنگى، ج ١، ص ٢٦٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

271
  • عفو الهی بکند کار خویش***مژده رحمت برساند سروش
  • عفو خدا بیشتر از جرم ماست***نکته سربسته چه گوئی خموش1
  • [٥] ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ

    1. ـ دیوان حافظ، ٢ بیت از غزل ٢٩٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

272
  • وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَهُ وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ * أُوْلَـٰٓئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغۡفِرَةٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَجَنَّـٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَنِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِينَ﴾1.2

  • [رحمت عامّه و خاصّه پروردگار]

  • در اینکه خداوند جلّ و علا، رحمت عامّه‌اش شامل جمیع، و رحمت خاصّه‌اش مختصّ مؤمنین و کسانی را که بخواهد، و عذابش هم مختصّ کسانی است که بخواهد:

  • سوره آل عمران (٣) آیه ٧٤:

  • ﴿يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُ وَٱللَهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ﴾.

  • سوره اعراف (٧) ذیل آیه ١٥٦ و ١٥٧:

  • ﴿قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ * ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَـٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾.

  • سوره احزاب (٣٣) آیه ٤٧:

  • ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ ٱللَهِ فَضۡلٗا كَبِيرٗا﴾.

  • در اینکه کسی که از اعمال زشت خود دست برداشت، خداوند گناهان سابق

    1. ـ سوره آل عمران (٣) آیه ١٣٥ و ١٣٦.
    2. ـ جنگ ١، ص ٢٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

273
  • او را می‌آمرزد:

  • سوره انفال (٨) صدر آیه ٣٨:

  • ﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ﴾.1

  • [از شرائط توبه اداء حقّ هر ذی حقّی است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٧٩:

  • «و عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی‌عمیر، عن وهب بن عبدِ ربِّه و عبدالله الطّویل، عن شیخٍ من النَخَعْ، قال: قلت لأبی‌جعفر علیه السّلام: إنّی لم أزَلْ والیًا منذُ زَمَنِ الحَجّاج إلی یَومی هذا، فهل لی مِن توبَة؟ قال: فسکَتَ، ثمّ أعَدتُ علیه، فقال: ”لا، حتّی تؤدِّی إلَی کلّ ذی حقٍّ حقَّه.“»2

  • [توبه و استغفار رسول خدا در هر روز]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٨٣:

  • «و عنه، عن أحمد، عن ابن فضّال، عن ابن بُکَیر، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام فی حدیث قال: ”إنَّ رسولَ اللهِ کان یتوبُ إلی الله کلَّ یومٍ سبعین مرّةً مِن غیرِ ذنب.“»3

  • [خدا عذر انسان را تا شصت سالگی می‌پذیرد]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٨٦:

  • «محمّد بن الحسین الرضی فی نهج البلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام قال:

    1. ـ جنگ ١٠، ص ١.
    2. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ٥٢.
    3. ـ همان مصدر، ص ٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

274
  • العُمُر الّذی أعذَرَ اللهُ فیه إلی ابن آدمَ ستّونَ سنةً. »1و2

  • [آیات و روایات دالّه بر پذیرش توبه تا قبل از معاینه موت]

  • آیات قرآن مجید و اخبار دلالت دارد بر آنکه توبه انسان تا زمان معاینه موت قبول می‌شود و همین‌که معاینه موت شده و پرده برداشته شد، دیگر قبول نیست:

  • [١] سوره النّساء (٤)‌ آیه ١٧ و ١٨: ﴿إِنَّمَا ٱلتَّوۡبَةُ عَلَى ٱللَهِ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٖ فَأُوْلَـٰٓئِكَ يَتُوبُ ٱللَهُ عَلَيۡهِمۡ وَكَانَ ٱللَهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا * وَلَيۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّي تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ وَلَا ٱلَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمۡ كُفَّارٌ أُوْلَـٰٓئِكَ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا﴾.

  • [٢] و در بحار، جلد ٦، صفحه ١٦، در حدیث وارد است که پس از آنکه حضرت آدم در زمین نازل شد، برای ذریّه خود از خدا خواست چیزی را در مقابل استیلاء شیطان، خداوند قبولی توبه را تا هنگام موت به او عنایت کرد.

  • [٣] قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: «لمّا هَبَطَ ابلیسُ قال: و عزَّتِک و جَلالِک و عظمتِک لا أُفارِقُ ابنَ آدمَ حتّی تفارِقَ روحُه جسَدَه! فقال الله سبحانه: و عزّتی و جلالی و عظمتی لا أَحجُبُ التوبةَ عن عبدی حتّی یُغَرغِرَ بها.» ـ الحدیث.

  • [٤] بحار، جلد ٦، صفحه ١٩:

  • «دعوات الراوندی، قال النبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”إنّ الله یقبَل توبةَ عبده ما لم یُغَرغِر.“»3

    1. ـ همان مصدر، ص ١٠١؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ٧٧.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١١٨.
    3. ـ الدعوات، ص ٢٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

275
  • [٥] بحار، جلد ٦، صفحه ٢٣:

  • «[علل الشّرائع، عیون أخبار الرضا علیه السّلام] إبراهیم بن محمّد الهَمدانی، قال: قلت للرضا علیه السّلام: لإیِّ علّةٍ أَغرَقَ اللهُ فرعونَ و قد آمنَ به و أَقرَّ بتوحیدِه؟! قال:

  • ”لأنّه آمَنَ عند رُؤیةِ البَأسِ، و الایمان عند رُؤیةِ البأس غیرُ مقبول، و ذلک حکمُ الله تعالی ذکره فی السَّلَف و الخَلَف؛ قال الله عزوجل: ﴿فَلَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَهِ وَحۡدَهُۥ وَكَفَرۡنَا بِمَا كُنَّا بِهِۦ مُشۡرِكِينَ * فَلَمۡ يَكُ يَنفَعُهُمۡ إِيمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا﴾،1 و قال عزّوجلّ: ﴿يَوۡمَ يَأۡتِي بَعۡضُ ءَايَٰتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗا﴾،2 و هکذا فرعونُ لمّا أدرَکَهُ الغَرَقُ قال: ﴿ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِيٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَ ٰٓءِيلَ وَأَنَا۠مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾3 فقیل له: ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَيۡتَ قَبۡلُ وَكُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾.4“ـ الخبر»5

  • [٦] «و رُوِیَ: أنّ اللهَ تَعالَی لَمّا ألقَی إبلیسَ سَألَهُ النَّظرَةَ، فأنْظَرَهُ إلی یَومِ القِیَامَةِ؛ فقالَ: ”و عِزَّتِکَ لا خرَجتُ مِن قَلبِ ابنِ آدَمَ مادامَ فیهِ الرُّوحُ“ فقالَ اللهُ تعالَی: ”[بعِزّتی] لا حجَبتُ عَنهُ التَّوبَةَ مادامَ فیهِ الرُّوحُ!“»6و7

    1. ـ سوره غافر (٤٠) آیه ٨٤ و صدر آیه ٨٥.
    2. ـ سوره الأنعام (٦) قسمتی از آیه ١٥٨.
    3. ـ سوره یونس (١٠) ذیل آیه ٩٠.
    4. ـ سوره یونس (١٠) آیه ٩١.
    5. ـ جنگ ١٠، ص ٢.
    6. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ٥٤.
    7. ـ جنگ ٣، ص ٢٥؛ جنگ ٥، ص٢٢٠

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

276
  • ٦ـ أمر به معروف و نهی از منکر

  • قال الله تعالی:

  • ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَهِ﴾.1

  • [تفصیلی از روایت «الجهاد علی أربع شعب» در دو مقام]

  • عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • «الجِهادُ علَی أربَعَ شُعَبٍ: الأمرِ بالمَعروفِ، و النّهیِ عَن المُنکَرِ، و الصِّدقِ فی المَواطِنِ، و شَنئانِ الفاسِقینَ. فمَن أمَرَ بالمَعروفِ شَدَّ ظَهرَ المُؤمنِ، و مَن نَهَی عنِ المُنکَرِ أرغَمَ أنفَ المُنافقِ و أمِنَ کَیدَهُ، و مَن صَدَقَ فی المَواطِنِ قَضَی الّذی علَیهِ، و مَن شَنِئَ الفاسِقینَ غَضِبَ للّهِ و مَن غَضِبَ للّهِ غَضِبَ اللهُ لهُ.»2

  • و در تفصیل این حدیث چند مقام است:

  • ١ـ [مقام أول:] شنآن فاسقین از شُعَب جهاد است، و ‌لذا خداوند حبّ فی الله و بغض فی ‌الله [را] واجب کرده است؛ (تولّی و تبرّی).

  • قال الله تعالی:

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ إِنَّ ٱللَهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِينَ﴾.3

    1. ـ سوره آل عمران (٣) صدر آیه ١١٠.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ٥٠؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ٨.
    3. ـ سوره المائدة (٥) آیه ٥١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

277
  • و قال عزّ اسمه:

  • ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡ أُوْلَـٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا رَضِيَ ٱللَهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ أُوْلَـٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَهِ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾.1

  • و عن رسول الله [صلّی الله علیه و آله و سلّم]:

  • «اَلحُبُّ فی الله فَریضَةٌ، و البُغضُ فی اللهِ فَریضَةٌ.»2

  • و عنه أیضًا:

  • «أفضَلُ الأعمالِ الحُبُّ فی اللهِ و البُغضُ فی اللهِ3

  • و عن أبی‌عبد‌الله [علیه السّلام]:

  • «مِن أوثَقِ عُرَی الإیمانِ أن تُحِبَّ فی اللهِ، و تُبغِضَ فی اللهِ، و تَمنَعَ فی اللهِ.»4

  • هر که را باشد هوای وصل دوست***دوست دارد هرچه را محبوب اوست
  • دشمن و مغضوب او مبغوض اوست***زانکه در یک‌دل نمی‌گنجد دو دوست
  • و عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • «قالَ رسولُ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلهِ: أیُّ عُرَی الإیمانِ أوثَقُ؟ فقالوا: اللهُ و رَسولُه أعلَمُ، و قالَ بَعضُهم: الصَّلاةُ، و قالَ بَعضُهم: الزّکاةُ، و قالَ بعضُهم: الصِّیامُ، و قالَ بعضُهم: الحَجُّ، و قالَ بعضُهم: الجِهادُ؛ فقالَ رَسولُ اللهِ [صلّی اللهُ علَیهِ و آلهِ و

    1. ـ سوره المجادلة (٥٨) آیه ٢٢.
    2. ـ جامع الأخبار، ص ١٢٨؛ مستدرک ‌الوسائل، ج ١٢، ص ٢٢٥.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٦٦، ص ٢٥٢.
    4. ـ الکافی، ج ٢، ص ١٢٥؛ وسائل الشّیعة، ج ١٦، ص ١٦٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

278
  • سلّم]: لِکُلّ ما قُلتُم فَضلٌ و لَیسَ بِه؛ ولَکِن أوثَقُ عُرَی الإیمانِ: الحُبُّ فی اللهِ، و تَوالِی أولیاءِ اللهِ، و التَّبَرِّی مِن أعداءِ اللهِ.»1

  • و عن أبی‌جعفر علیه السّلام:

  • «قالَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علیهِ و آلهِ: وُدُّ المُؤمنِ للمُؤمنِ فی اللهِ مِن أعظَمِ شُعَبِ الإیمانِ. ألا و مَن أحَبَّ فی اللهِ و أبغَضَ فی اللهِ و مَنَعَ فی اللهِ فَهُوَ مِن أصفیاءِ اللهِ!»2

  • ٢ـ مقام دوّم: در امر به معروف و نهی از منکر است.

  • اتّفاق قائم است بر اینکه امر به معروف از واجبات است، امّا وجوب آن عینی است یا کفائی، خلاف است؛ و به مقتضای آیه شریفه: ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ﴾ استفاده می‌شود که وجوب کفائی است.

  • قال الله تعالی:

  • ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَهِ﴾.3

  • و قال أیضًا:

  • ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾.4

  • و عن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

    1. ـ الکافی، ج ٢، ص ١٢٥؛ وسائل الشّیعة، ج ١٦، ص ١٧٧.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ١٢٥؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٦، ص ١٦٦.
    3. ـ سوره آل‌ عمران (٣) صدر آیه ١١٠.
    4. ـ سوره آل عمران (٣) آیه ١٠٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

279
  • «لا یَزالُ النّاسُ بخَیرٍ ما أمَرُوا بالمَعرُوف و نَهَوا عنِ المُنکَرِ و تَعاوَنوا علَی البِرِّ، فإذا لَم یَفعَلوا ذلِکَ نُزِعَت مِنهُم البَرَکاتُ و سُلِّطَ بَعضُهم علَی بَعضٍ و لَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فی الأرضِ و لا فی السَّماءِ.»1

  • و عنه أیضًا:

  • «مَن طَلَبَ مَرضاةَ النّاسِ بِما یُسخِطُ اللهَ کانَ حامِدُه مِن النّاسِ ذامًّا؛ و مَن آثَرَ طاعَةَ اللهِ عزَّوجلَّ بِما یُغضِبُ النّاسَ، کَفاهُ اللهُ عزّوجلّ عَداوَةَ کُلِّ عَدُوٍّ و حَسَدَ کُلِّ حاسِدٍ و بَغیَ کلِّ باغٍ، و کانَ اللهُ لهُ ناصِرًا و ظَهیرًا.»2

  • و عن الصّادق علیه السّلام:

  • «أوحَی اللهُ تَعالَی إلی شُعَیبٍ: إنِّی مُعذِّبٌ مِن قَومِکَ مِائَةَ ألفٍ، أربَعینَ ألفًا مِن شِرارهِم و سِتّینَ ألفًا مِن خِیارهِم! فقالَ: یا رَبِّ! هَؤُلاءِ الأشرارُ، فَما بالُ الأخیارِ؟ فأوحَی اللهُ إلَیهِ: إنّهُم داهَنُوا أهلَ المَعاصی و لَم یَغضَبوا لِغَضَبی.»3

  • و عنه علیه السّلام:

  • «الأمرُ بالمَعروفِ و النّهیُ عنِ المُنکَرِ خَلقانِ مِن خَلقِ اللهِ، فَمَن نَصَرَهُما أعَزَّهُ اللهُ و مَن خذَلَهُما خَذلَهُ اللهُ.»4

  • و عن الکاظم علیه السّلام:

  • «لَتَأمُرَنَّ بالمَعروفِ و تَنهَیَنَّ عَن المُنکَرِ، أو لَیُسلِّطَنَّ اللهُ شِرارَکُم علَی خِیارِکُم

    1. ـ تهذیب الأحکام، ج ٦، ص ١٨١؛ بحارالأنوار، ج ٩٧، ص ٩٤؛ مشکاة الأنوار، ص ٥١.
    2. ـ الکافی، ج ٥، ص ٦٢.
    3. ـ همان مصدر، ص ٥٥؛ تهذیب ‌الأحکام، ج ٦، ص ١٨٠؛ وسائل الشّیعة، ج ١٦، ص ١٤٦؛ بحارالأنوار، ج ١٢، ص ٣٨٦.
    4. ـ الکافی، ج ٥، ص٥٩؛ تهذیب ‌الأحکام، ج ٦، ص١٧٧؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٦، ص ١٢٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

280
  • فلا یُستَجابُ لَهُم.»1

  • و عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • «مَن تَرَکَ إنکارَ المُنکَرِ بقَلبِهِ و یَدِهِ و لِسانِهِ فهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الأحیاءِ.»2

  • و عن رسول الله [صلّی الله علیه و آله و سلّم]:

  • «مَن أمَرَ بالمَعروفِ و نَهَی عَن المُنکَرِ و دَلَّ علَی خَیرٍ و أشارَ بِه فهُوَ شَریکٌ.»3

  • و عنه أیضًا:

  • «رَأیتُ رَجُلًا مِن أُمَّتی فی المَنامِ أخَذَتهُ الزَّبانِیَةُ مِن کُلِّ مَکانٍ، فَجاءَهُ أمرُهُ بِالمَعروفِ و نَهیُهُ عنِ المُنکَرِ فخَلَّصاهُ مِن بَینِهِم فجَعَلاهُ مِنَ المَلائکَةِ.»4

  • البتّه مقصود آنست‌ که در صفات روحی مثل مَلَک شوند نه در موضوع، زیرا که ممتنع است.

  • [در مراتب امر به معروف]

  • و [امر به معروف] مراتبی دارد:

  • اوّل: انکار قلبی؛ و آن بر أصحّ قولین واجب است، ولی از جزء امر به معروف به شمار نمی‌‌رود به چند دلیل:

  • ١ـ زیرا امر به معروف بدون کاشفی، امر به معروف نیست.

    1. ـ عوالی اللآلی، ج ٣، ص١٩٠؛ بحارالأنوار، ج ٩٠، ص ٣٧٨، با قدری اختلاف از حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت نموده است.
    2. ـ تهذیب ‌الأحکام، ج ٦، ص ١٨١؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٦، ص ١٣٢.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٩٧، ص ٧٦؛ الخصال، ج ١، ص ١٣٨؛ وسائل الشّیعة، ج ١٦، ص ١٢٤.
    4. ـ مشکاة الأنوار، ص ٤٨؛ بحارالأنوار، ج ٩٧، ص ٩١؛ مستدرک ‌الوسائل، ج ١٢، ص ١٨١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

281
  • ٢ـ انکار قلبی مسلّماً واجب عینی [است]، و امّا در وجوب عینی امر به معروف خلاف است.

  • ٣ـ انکار قلبی همیشه واجب است، ولی امر به معروف در صورتی که شرائط آن موجود باشد [واجب می‌شود].

  • دوّم: اظهار کراهت.

  • سوّم: قول لیّن؛ کما قال الله: ﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّيِّنٗا لَّعَلَّهُۥ يَتَذَكَّرُ أَوۡ يَخۡشَىٰ﴾.1

  • رابع: قول غلیظ.

  • خامس: ضرر.

  • سادس: جرح.

  • سابع: القتل.

  • [در شرائط امر به معروف]

  • و از برای امر به معروف شرائطی است:

  • ١ـ اوّل آنکه آمِر به معروف و ناهی از منکر، خود عالم به «معروف و منکر» باشد؛

  • ٢ـ علم داشته باشد در مسائل خلافیه؛

  • ٣ـ اتیان به معصیت داشته باشد، یا مصرّ بر معصیت باشد؛ زیرا در صورت غیر از این، ممکن است توبه کرده باشد؛

  • ٤ـ جایز باشد تأثیرش؛

  • ٥ـ امن از ضرر نفساً یا عِرضاً یا مالاً داشته باشد.

  • پس اگر کسی گوید: حضرت سیّدالشّهداء امر به معروف کرد در صورتی که

    1. ـ سوره طه (٢٠) آیه ٤٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

282
  • شرطین اخیرَین وجود نداشت، چند شبهه حاصل می‌شود:

  • ١ـ فعل امام که حجّت بر خلق است منافات دارد بر وجود دو شرط اخیر.

  • ٢ـ این ادلّه دلالت دارد بر عدم جواز امر به معروف در صورت فقدان دو شرط اخیر، و از امام سرزد، و لازم آن است که فعل او حرام باشد، و اللازمُ باطل.

  • ٣ـ تنافی واقع میان فعل او و سایر أئمّه؛ زیرا که آنها تقیّه کردند.

  • و امّا جواب:

  • ١ـ فعل امام علی‌الاطلاق حجّت نیست، بلکه در صورتی است که وجه آن معلوم شود.

  • ٢ـ ادلّه قائم است بر آنکه فقدان شرطین مختصّ به خود آن‌جناب است.

  • ٣ـ تقیّه سایر ائمّه با عدم تقیّه آن‌جناب منافات ندارد؛ زیرا بحسب امکنه و ازمنه فرق می‌کند.

  • [٤ـ] و امّا ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾1 اگر عموم نسبت به امام داشته باشد، مخصَّص است.2

  • ما قُدِّست اُمَّةٌ لم یُؤخَذ لضعیفها من قویِّها غیرَ مُتَعتَعٍ

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٨٨:

  • «و عن علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی‌عمیر، عن جماعة من أصحابنا، عن أبی‌عبدالله قال:

  • ”ما قُدِّسَت اُمَّةٌ لم یُؤخَذْ لضعیفِها من قویِّها غیرَ مُتَعتَعٍ.“

    1. ـ سوره البقرة (٢) قسمتی از آیه ١٩٥.
    2. ـ جنگ ١، ص ٣٦ الی ٤٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

283
  • و رواه الشیخ بإسناده عن علیّ بن إبراهیم مثله.»1

  • [عدم وجوب الأمر بالمعروف علی جمیع الاُمَّة]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٨٩:

  • «محمّد بن یعقوب عن علیّ بن ابراهیم، عن هارون بن مسلم، عن مَسعَدَة بن صدقة، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: سَمِعتُه یقول و سُئِلَ عن الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر أ واجبٌ هو علی الأُمَّةِ جمیعًا؟

  • فقال: ”لا!“

  • فقیل له: و لِمَ؟

  • قال: ”إنّما هو عَلَی القویِّ المُطاعِ العالمِ بالمعروف من المنکر، لا علی الضعیفِ الّذی لایَهتَدِی سبیلًا إلی أیٍّ مِن أیٍّ‌ یقولُ مِن الحقِّ إلی الباطلِ.

  • و الدّلیلُ علی ذلک کتابُ اللهِ عزَّوجلَّ قولُه: ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾،2 فهذا خاصٌّ غیرُ عامٍّ؛ کما قال الله عزّوجلّ: ﴿وَمِن قَوۡمِ مُوسَىٰٓ أُمَّةٞ يَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَبِهِۦ يَعۡدِلُونَ﴾3 و لم یَقُل: علی أمّةِ موسی، و لا علی کلِّ قومِه و هم یومَئِذٍ أُمَمٌ مختلِفةٌ. و الأُمّةُ واحدٌ فصاعدًا،‌ کما قال الله عزّوجلّ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ كَانَ أُمَّةٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ﴾،4 یقولُ: مُطیعًا لِله عزّوجلّ.

  • و لیس عَلَی مَن یعلَمُ ذلک فی هذه الهُدنَةِ مِن حَرَجٍ إذا کان لا قوّةَ له و لا عَدَدَ

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ١٢٠.
    2. ـ سوره آل‌عمران (٣) صدر آیه ١٠٤.
    3. ـ سوره الأعراف (٧) آیه ١٥٩.
    4. ـ سوره النّحل (١٦) صدر آیه ١٢٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

284
  • و لا طاعةَ.“

  • معنای «أفضل الجهاد کلمة عدلٍ عند إمام جائر»

  • قال مَسعَدَةُ: و سَمِعتُ أباعبدالله علیه السّلام یقول، و سُئِل عن الحدیث الّذی جاءَ عن النّبیّ: ”إنَّ أفضلَ الجِهادِ کلمةُ عدلٍ عندَ إمامٍ جائرٍ“ ما معناه؟ قال:

  • ”هذا علی أن یأمُرَه بعدَ مَعرِفتِه، و هو مع ذلک یَقبَلُ منه و إلّا فلا.“

  • و رواه الصّدوق فی الخصال عن أبیه، عن عبدالله بن جعفر الحمیری، عن هارون بن مسلم و ذکر المسألتین، و رواه الشّیخ بإسناده عن محمّد بن یعقوب کذلک.»1

  • [جَعَل اللهُ اللسانَ و الیدَ یبسطان معًا و یکفّان معًا]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٩٠:

  • «و عن علیّ، عن أبیه، عن ابن أبی‌عُمَیر عن یحیی الطّویل، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • ”ما جَعَلَ اللهُ بَسطَ اللّسانِ و کَفَّ الید، و لکن جعَلَهما یَبسُطانِ معًا و یَکُفّانِ معًا.“»2

  • [بدعت‌های دینی، قلب مؤمن را در سینه‌اش مانند سرب در آتش ذوب می‌کند]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٩١:

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ١٢٦.
    2. ـ همان مصدر، ص ١٣١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

285
  • «الحسن بن محمّد الطّوسیّ فی مجالسه عن أبیه، عن جماعة، عن أبی‌المفضّل، عن الفضل بن محمّد، عن هارون بن عمرو المجاشعیّ، عن محمّد بن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن آبائه علیهم السّلام، و عن المجاشعیّ، عن الرّضا، عن أبیه، عن آبائه علیهم السّلام، قال:

  • ”قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”یَأتِی عَلَی النّاس زمانٌ یَذوبُ فیه قلبُ المُؤمن فی جَوفِه کما یذوب الآنُکُ فی النّار (یَعنِی الرَّصاصَ)، و ما ذاک إلّا لِما یَرَی مِن البلاء و الأحداثِ فی دینِهم و لا یَستطیعونَ له غیرًا.“»1

  • [تعلیل أمیرالمؤمنین علیه السّلام بر جواز قتل لشگری که شاهد قتل مظلومی شوند و دفاعی نکنند]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٩٢:

  • «محمّد بن الحسین الرَّضِیّ فی نهج البلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال فی خُطبَةٍ له یَذکُرُ فیها أصحابَ الجَمَل:

  • ”فواللهِ لو لم یُصیبوا مِنَ المُسلمینَ إلّا رجلًا واحدًا مُعتَمِدینَ لِقَتله بلاجُرمٍ لَحَلَّ لی قتلُ ذلک الجَیشِ کلِّه! إذ حَضروه و لم یُنکِروا و لم یَدفَعوا عنه بلسانٍ و لا یدٍ؛ دَع ما إنّهم قد قَتلوا مِن المسلمین مثلَ العدّةِ الّتی دَخَلوا بها علیهم.“»2

  • [الرَّاضِی بفعلِ قومٍ کالدّاخلِ معهم فیه]

  • و قال علیه السّلام: ”الرَّاضِی بفعلِ قومٍ کالدّاخلِ معهم فیه؛ و علی کلِّ داخلٍ

    1. ـ همان مصدر، ص ١٤٠.
    2. ـ همان مصدر، ص ١٤١؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

286
  • فی باطل إثمانِ: إثمُ العمل به،‌ و إثم الرِّضَا به.“»1

  • واللهِ ما النّاصبُ لنا حَربًا بأشدَّ علینا مَئُونةً مِن النّاطِقِ علینا بما نَکرَه

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٩٢:

  • «محمّد بن یعقوب، عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن سَنان، عن عبدالأعلی، قال: سمعتُ أباعبدالله علیه السّلام یقول:

  • ”والله ما النّاصبُ لنا حَربًا بأشدَّ علینا مئُونةً من النّاطقِ علینا بما نَکرَه! فإذا عَرَفتُم مِن عَبدٍ إذاعةً فامشُوا إلیه فرُدُّوه عنها، فإن قَبِلوا منکم و إلّا فتَحَمّلوا علیه بمَن یُثقِّلُ علیه و یَسمَعُ منه؛ فإنَّ الرَّجلَ منکم یطلُبُ الحاجةَ فیَلطُفُ فیها حتّی تُقضَی، فالطُفُوا فی حاجتی کما تَلطُفُون فی حوائِجِکم، فإن هُوَ قَبِل منکم و إلّا فَادفِنُوا کلامَه تحتَ أقدامِکم.“ـ الحدیث.»2

  • [پیشوای مردم باید قبل از تعلیم به دیگران به تعلیم خویش بپردازد]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٩٣:

  • «محمّد بن الحسین الرَّضیّ فی نهج‌ البلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام أنّه قال:

  • ”من نَصَب نفسَه للنّاسِ إمامًا فَعَلیه أن یبدَأَ بتَعلیمِ نفسِه قبلَ تعلیمِ غیرِه، ولْیَکُنْ تأدیبُه بِسیرَتِه قبلَ تَأدِیبه بِلسانِه، و معلِّمُ نَفسِه و مُؤَدِّبِها أحَقُّ بالإجلالِ مِن مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤدِّبِهم.“»3

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ١٤١؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ٤٠.
    2. ـ وسائل الشیّعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ١٤٤، با قدری اختلاف.
    3. ـ همان مصدر، ص ١٥٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

287
  • فی أنَّ طاعة المخلوق فی معصیة الخالق کفرٌ بالله

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٩٣:

  • «و مِن ألفاظ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”لا طاعةَ لمخلوقٍ فی معصیةِ الخالق.“ و رواه الرضیّ فی نهج ‌البلاغة مرسلًا‌ عن علیّ‌ علیه السّلام.

  • و فی عیون الأخبار بأسانیده السّابقة فی إسباغ الوضوء، عن الرّضا، عن آبائِه، عن علیّ علیهم ‌السّلام قال: ”لا دِینَ لمَن دَانَ بطاعةِ مخلوقٍ فی معصیةِ الخالق.“

  • و بإسناده یأتی فی فعل المعروف إلی غیر أهله، عن الرّضا، عن آبائه علیهم السّلام، قال: قال رسول الله: ”مَن أرضیَ سُلطانًا بما أسخَطَ اللهَ خَرَجَ مِن دینِ الله.“»1

  • من أطاع المخلوقَ فی معصیة الخالق فقد عَبَدَه

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٩٤:

  • «علیّ بن إبراهیم فی تفسیره عن جعفر بن أحمد، عن عبیدالله بن موسی، عن الحسین بن علیّ بن أبی‌حمزة، عن أبیه، عن أبی‌بصیر، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، فی قوله عزّوجلّ: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَهِ ءَالِهَةٗ لِّيَكُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا * كَلَّا سَيَكۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَيَكُونُونَ عَلَيۡهِمۡ ضِدًّا﴾2 قال: ”لیس العبادةُ هی السّجودَ والرّکوعَ إنّما هی طاعةُ الرِّجالِ؛ مَن أطاعَ المَخلوقَ فی معصیةِ الخالق فَقَد عَبَدَه.“»3

    1. ـ همان مصدر، ص ١٥٤.
    2. ـ سوره مریم (١٩) آیه ٨١ و ٨٢.
    3. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ١٥٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

288
  • إیّاک و الخصومات! فإنّها تورِث الشّکَّ و تُحبِط العملَ و تُردِی صاحبَها

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٠٠:

  • «و عن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن أبیه، عن ابن أبی‌عُمَیر، عن محمّد بن حَمران، عن أبی‌عُبَیدة الحذّاء، قال: قال أبوجعفر علیه السّلام:

  • ”یا زیادُ إیّاکَ و الخصوماتِ! فإنّها تُورِثُ الشّکَّ، و تُحبِطُ العمَلَ، و تُردِی صاحبَها، و عَسَی أن یتکلّمَ بالشّیء فلا یُغفَرَ له. إنّه کان فیما مَضَی قومٌ تَرَکُوا عِلمَ ما وُکِّلوا به و طَلَبوا علمَ ما کُفُّوه، حتّی انتهی کلامُهم إلی الله فتَحَیَّروا؛ حتّی إن کان الرّجل لَیُدعَی مِن بینَ یَدَیه فیُجیبُ مِن خَلفه، و یُدعَی مِن خَلفه فیُجیبُ مِن بینَ یَدَیه.“ و فی روایةٍ اُخرَی: ”حتّی تَاهُوا فی الأرض.“

  • و رواه الصّدوقُ فی المجالس عن أبیه، عن عبدِالله بن جعفر الحِمیَریّ، عن أحمدَ بنِ محمّدِ بن عیسی، عن أبیه، عن محمّدِ بن أبی‌عُمَیر، نحوَه. و فی التّوحید عن أبیه، عن علیِّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی‌عُمَیْر مثلَه، و کذا الحدیثان قبلَه.»1و2

  • أربعةٌ مُفسِدةٌ للقلوب: الخَلوةُ بالنّساء، والاستمتاعُ منهنّ، والأخذُ بِرأیِهنّ، و مُجالَسةُ المَوتٰی

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٠:

  • «الحسنُ بن محمّد الطّوسیّ فی مَجالسه عن أبیه، عن المفید، عن علیّ بن خالد المَراغیّ، عن ثُوابة بن یزید، عن أحمد بن علیّ، عن سَیَابَة بن سَوّار، عن المُبارک بن

    1. ـ همان مصدر، ص ١٩٤.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١١٩ الی ١٢٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

289
  • سَعید، عن خَلیدٍ الفَرّاءِ، عن أبی‌الخیر، قال:

  • قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”أربعةٌ مُفسِدةٌ للقلوب: الخَلوةُ بالنّساء، و الاستمتاعُ منهنّ، و الأخذُ بِرأیِهنّ، و مجالَسَةُ المَوتَی.“

  • فقیل: یا رسولَ الله! و ما مجالَسَةُ الموتی؟

  • قال: ”کلِّ ضالٍّ عن الإیمان و جابرٍ عن الأحکام.“»1

  • [احادیثی در باب بدعت و کیفیّت مواجهه با اهل بدعت و شک]

  • [١ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٠:

  • «محمّدُ بن یعقوبَ، عن محمّدِ بن محمّدِ بن الحسین، عن أحمدَ بن محمّدِ بن أبی‌نصر، عن داودَ بن سِرحان، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”إذا رأیتم أهلَ الرَّیب و البِدَع مِن بعدی فأظهِروا البَراءَةَ منهم، و أکثروا مِن سَبِّهم و القولِ فیهم و الوَقیعةِ، و باهِتوهم کَی لا یَطمَعوا فی الفَساد فی الإسلام، و یَحذَرَهُمُ النَّاسُ و لا یَتَعلَّموا [لا یتعلّمون] من بِدَعهم؛ یَکتُب اللهُ لکم بِذَلک الحَسَناتِ، و یَرفَعْ لکم به الدّرجاتِ فی الآخِرَة.“»2

  • [٢] صفحه ٥١٠: «أحمدُ بن محمّد بن خالد البَرقیّ فی المحاسِن عن یعقوبَ بن یزیدَ، عن محمّد بن جمهور العَمّیّ رَفَعَه قال: قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • ”إذا ظَهَرتِ البِدَعُ فی اُمَّتی فَلیُظهِر العالِمُ علمَه؛ فمَن لم یَفعلْ فعَلَیه لعنةُ الله.“

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ٢٦٦.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٦٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

290
  • و رواه الکلینیّ عن الحسین بن محمّد، عن معلَّی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور مثلَه.»1

  • [٣] صفحه ٥١١: «قال: و قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم”کلُّ بِدعةٍ ضَلالةٌ، و کلُّ ضَلالةٍ سبیلُها إلی النّار.“

  • [٤] قال: و قال علیّ‌ علیه السّلام:

  • ”مَن مَشی إلی صاحبِ بدعةٍ فوَقَّرَه فقد سَعَی فی هَدمِ الإسلام.“

  • و فی عِقابِ الأعمال عن أبیه، عن سعد بن عبدالله، عن أحمدَ بنِ أبی‌عبدالله، عن أبیه، عن هارونَ بن الجَهم، عن حَفصِ بن عمرَ، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام مثلُه؛ و عن محمّد بن موسی بن المتوکّل، عن الحِمیَری، عن محمّد بن الحسین، عن الحسن بن محبوب و ذَکَر الّذی قبلَه.

  • [٥] و عن محمّد بن الحسن، عن الصَّفار، عن یعقوبَ بنِ یزیدَ، عن حمّادِ بن عیسی، عن حَرِیزٍ رَفَعَه قال: ”کلُّ بِدعةٍ ضَلالةٌ و کلُّ ضَلالةٍ سبیلُها إلی النّار.“»2

  • خَمسٌ إن أدرکتُموهنّ فتَعَوَّذوا باللهِ منهنّ

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١١:

  • «محمّدُ بن یعقوبَ، عن عدّةٍ من أصحابنا، عن أحمدَ بنِ محمّدٍ، و عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، جمیعًا عن أحمدَ بن محمّدِ بن أبی‌نصرٍ، عن أبانٍ، عن رجلٍ، عن أبی‌جعفر علیه السّلام قال:

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٦٩.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٧٠و ٢٧١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

291
  • قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”خَمسٌ إن أدرکتُموهنّ فتَعَوَّذوا باللهِ منهنّ: لم تَظهَر الفاحشةُ فی قومٍ قطُّ حتّی یُعلنوها إلّا ظَهَرَ فیهم الطّاعونُ و الأوجاعُ التّی لم تَکنْ فی أسلافِهم الذّین مَضَوا؛ و لم یَنقُصوا المِکیالَ والمیزانَ إلّا أُخِذوا بالسِّنینَ و شِدَّةِ المَئونة و جَورِ السُّلطان؛ و لَم یَمنَعوا الزّکاةَ إلّا مُنعوا القَطرَ من السَّماء و لولا البَهائمُ لم یُمطَروا؛ و لم یَنقُضُوا عهدَ الله و عهدَ رسولِه إلّا سَلَّطَ اللهُ علیهم عَدُوَّهم و أَخَذ بعضَ ما فی أیدیهم؛ و لَم یَحکُموا بِغیر ما أنزل اللهُ إلّا جَعَلَ اللهُ بَأسَهُم بینَهم.“

  • و رواه الصّدوقُ فی عِقاب الأعمال عن أبیه، عن سعد بن عبدالله، عن أحمدَ بنِ محمّدِ بن عیسی، عن أحمدَ بن محمّدٍ بن أبی‌نصر البَزَنطیّ، عن أبانٍ الأحمر، عن أبی‌جعفر علیه السّلام مثلَه.1

  • [إذا فَشَا أربعةٌ ظهرت أربعةٌ]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١١:

  • «و عنه، عن أیّوبَ بن نوحٍ أو بعضِ أصحابه، عن أیّوبَ، عن صفوانَ ابنِ یَحیَی، عن بعضِ أصحابنا قال: قال أبوعبدالله علیه السّلام:

  • ”إذا فَشَا أربعةٌ ظَهَرَتْ أربعةٌ: إذا فَشا الزِّنا ظَهَرَت الزَّلزَلَة؛ و إذا فَشا الجَورُ فی الحُکم أُحتُبس القطرُ؛ و إذا خُفرت الذّمّةُ اُدِیلَ لِأهل الشِّرک من أهل الإسلام؛ و إذا مَنَعوا الزّکاةَ ظَهرَت الحاجةُ.“

  • و رَواه الصّدوقُ بإسناده عن عبدِالرَّحمنِ بن کثیر، عن الصّادقِ علیه السّلام

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٧٢؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ٢٥٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

292
  • نحوَه؛ و رواه فی الخِصال عن جَعفرِ بن علیّ‌ بن الحسن الکوفیّ، عن جَدِّه، عن عبدالله بن المغیرة، عن علیّ بن حَسَّانَ، عن عَمِّه عبدالرّحمن بن کثیر نحوَه.»1

  • إنَّ مِن بَقاء المسلمین و بَقاء الإسلام أن تصیرَ الأموالُ عند مَن یعرِف فیها الحقَّ و یصنَع المعروفَ

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٣:

  • «محمّدُ بنُ یعقوبَ، عن علیِّ بن إبراهیمَ، عن أبیه، عن حمّادٍ عن حَرِیزٍ، عن إسماعیلَ بنِ عبدِالخالق، قال: قال أبوعبدالله علیه السّلام:

  • ”إنّ مِن بَقاءِ المسلمین و بقاءِ الإسلام أن تَصیرَ الاموالُ عند مَن یَعرِفُ فیها الحقَّ و یَصنَعُ فیها المعروفَ، و إنّ مِن فَناء الإسلام و فَناء المُسلمین أن تَصیرَ الأموالُ فی أیدی مَن لا یَعرف فیها الحقَّ و لا یَصنع فیها المعروفَ.“»2

  • کلُّ معروفٍ صَدَقَة‌ٌ

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢، صفحه ٥١٣]:

  • «و عنه، عن أبیه، عن ابن أبی‌عُمَیرٍ، عن معاویةَ بن وهبٍ، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال: قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”کلُّ معروفٍ صَدَقَةٌ.“»3

  • صفحه ٥١٣: «و عنهم، عن سَهل بن زیاد، عن جعفرِ بن محمّدٍ الأشعریّ، عن

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ٢٧٥.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٨٥.
    3. ـ همان مصدر، ص ٢٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

293
  • ابن القَدَّاح، عن أبی‌عبدالله، عن آبائه علیهم السّلام قال: قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”کلُّ معروفٍ صدقةٌ و الدّالُّ علی الخیرِ کفاعلِه و اللهُ یُحبّ إغاثةَ اللهْفان.“

  • و رواه الصّدوقُ فی الخِصال عن حمزةَ بنِ محمّدٍ العَلَوِیّ، عن علیّ‌ بن إبراهیمَ، عن أبیه، عن جعفرِ بن محمّدٍ الأشعریّ، عن عبدالله بن مَیمون مثلَه.

  • و بهذا الإسناد، عن أبی‌عبدالله، عن آبائه علیهم السّلام قال: ”صنایعُ المعروف تَقِی مصارِعَ السُّوء.“»1

  • [شفاعت فقرا در روز قیامت از کسانی که برای خدا به آنها کمکی کرده‌اند]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٤:

  • «و عن محمّدِ بن الحسن، عن الصَّفّار، عن یعقوبَ بن یزیدَ، عن مَروَک بن عُبَید، عمّن ذَکره، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام فی حدیثٍ: ”إنّ اللهَ یَقولُ للفقراء یومَ القیامة اُنظروا و تَصَفَّحُوا وجوهَ النّاس، فمَن أتی إلیکم معروفًا فخُذوا بِیده و أدخُلوه الجنّةَ.“2

  • فاعلُ الخیرِ خیرٌ منه و فاعلُ الشّرِ شرٌّ منه

  • محمّدُ بن الحسین الرّضیّ فی نهج البلاغة عن أمیرِالمؤمنین علیه السّلام أنّه قال: ”فاعلُ الخیرِ خیرٌ منه، و فاعلُ الشَّرِّ شرٌّ منه.“»3

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٨٧.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٩١.
    3. ـ همان مصدر، ص ٢٩١؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ١٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

294
  • الرّوایاتُ الواردةُ فی لزومِ اصطناعِ المعروفِ إلی مَن هو أهلُه

  • [١ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٤:

  • «محمّد بن یعقوبَ، عن علیّ بن إبراهیمَ، عن أبیه، عن ابن أبی‌عُمَیرٍ، عن جمیل بن دُرَّاج، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال: ”اصْنَع المعروفَ إلی مَن هو أهلُه و إلی مَن لیس مِن أهله، فإن لم یَکنْ هو أهلَه فکُن أنتَ مِن أهله.“»1

  • [٢] صفحه ٥١٥: «و عن علیّ بن محمّد، عن أحمدَ بن أبی‌عبدالله، عن موسی ‌بنِ القاسم، عن أبی‌جمیلة، عن ضریس، قال: قال أبوعبدالله علیه السّلام: ”إنّما أعطاکم اللهُ هذه الفُضولَ مِن الأموال لِتُوَجِّهوها حیثُ وَجَّهَها اللهُ، و لم یُعطِکُموها لِتَکنِزوها.“

  • و رواه الصّدوقُ مُرسلًا.»2

  • [٣] صفحه ٥١٥: «و بإسناده عن أحمدَ بن محمّدِ بن عیسی، عن علیّ‌ بن إسماعیل، عن عبدِالله بن الولید، عن أبی‌بصیرٍ، عن أبی‌عبدالله الصّادق جعفرِ بن محمّدٍ علیهما السّلام، قال:

  • ”أربعٌ تَذهَبُ ضیاعًا: مودّةٌ تُمنَحُ مَن لا وَفاءَ له، و معروفٌ یوضَعُ عندَ مَن لا یَشکُرُه، و علمٌ یُعَلَّمُ مَن لا یَستَمِعُ له، و سِرٌّ یوضَعُ عندَ مَن لا حَضانَةَ له.“»3

  • [٤] صفحه ٥١٥: «محمّد بن علیّ بن الحسین بإسناده عن حمّادِ بن عمرو و أنس بن محمّد، عن أبیه جمیعًا، فی وصیّة النّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم لعلیٍّ علیه السّلام قال:

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ٢٩٤.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٩٧.
    3. ـ همان مصدر، ص ٢٩٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

295
  • ”یا علیُّ أربعةٌ تَذهَبُ ضیاعًا: الأکلُ علی الشِّبَع، و السِّراجُ فی القَمَر، و الزَّرعُ فی السَّبِخَة، و الصَّنیعةُ عندَ غیرِ أهلها.“»1

  • [٥] «محمّد بن إدریس فی آخِر السَّرائر نقلًا من کتاب أبان بن تَغلِب، عن إسماعیل بن مَهرانَ، عن عبدالله بن الحارث الهَمدانیّ، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام فی حدیثٍ أنّه قال:

  • ”أیّها النّاسُ! إنّه لیس مِن الشُّکر لِواضع المعروفِ عندَ غیرِ أهلِه إلّا مَحمَدَةُ اللِّئامِ و ثَناءُ الجهّال، فإن زَلّت بصاحبه النّعلُ فَشَرُّ خَدینٍ و أَلأَمُ خَلیلٍ.“»2

  • صنایعُ المعروف تقی مصارعَ السُّوء، و الصَدقةُ خَفیًّا تُطفِئ غضبَ الرّبّ 

  • [٦ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٦:

  • «محمّد بن الحسن فی المجالس و الأخبار عن جماعةٍ، عن أبی‌المُفضّل، عن محمّد بن أحمد بن أبی‌الثّلج، عن محمّد بن یحیی الخنسی، عن منذر بن جیفر العَبدیّ، عن الوصافی عبدالله بن الولید، عن أبی‌جعفر محمّد بن علیّ علیهما السّلام، عن اُمّ سَلِمَة قالَت:

  • قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”صنایعُ المعروفِ تَقی مَصارِعَ السُّوء، و الصَّدَقةُ خَفیًّا تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، و صِلَةُ الرَّحِم زیادةٌ فی العُمر، و کلُّ معروفٍ صَدَقةٌ، و أهلُ المعروف فی الدّنیا أهلُ المعروف فی الآخرة، و أهلُ المُنکَر فی الدّنیا أهلُ المُنکَر فی الآخرة، و أوّلُ مَن یَدخُلُ الجنّةَ المعروفُ.“»3

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٠٢.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٠٢.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٠٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

296
  • [حوائج برآورده نمی‌شوند مگر به سه أمر]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٧:

  • «محمّد بن الحسین الرضی فی نهج ‌البلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام أنّه قال: ”لا یَستقیمُ قَضاءُ الحوائج إلّا بثلاثٍ: بِاستصغارِها لِتَعظُمَ، و بِاستِکتامِها لِتَظهَرَ، و بتعجیلها لِتَهنَأَ.“»1

  • لا تَدخُلْ لأخیک فی أمرٍ مَضَرَّتُه علیک أکثرُ مِن مَنفَعَتِه له

  • [١ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٧:

  • «محمّد بن یعقوب، عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن سنان، عن حذیفة بن منصور، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”لا تَدخُلْ لأخیکَ فی أمرٍ مَضَرَّتهُ علیک أعظمُ مِن مَنفَعَتِه له.“

  • قال ابن سنانٍ: یَکونُ علی الرَّجلِ دَینٌ کثیرٌ و لک مالٌ، فتُؤَدّی عنه فیَذهَبُ مالُک و لا تَکونُ قَضَیتَ عنه.»2

  • [٢] صفحه ٥١٧: «محمّد بن الحسن بإسناده عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن زکریّا بن عمرو، عن رجل، عن اسماعیل بن جابر قال: قال لی رجلٌ صالحٌ: ”لا تَعَرَّض لِلحقوقِ، واصْبِر علَی النّائِبة، و لا تُعطِ أخاکَ مِن نفسکَ ما مَضَرَّتهُ لک أکثرُ مِن مَنفَعَتِه له.“»3

    1. ـ همان مصدر، ص ٣١٥.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣١٦.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

297
  • [زیادی نعمت‌های خدا مسئولیّت انسان را نسبت به حوائج مردم سنگین‌تر می‌کند]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٨:

  • «محمّد بن یعقوب، عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن علیّ بن الحکم، عن سلیمان الفرّاء مولی طربال، عن حدید بن حکیم، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”مَن عَظُمَت نِعمةُ الله علیه اشتدَّت مَئُونَةُ النّاسِ إلیه، فاستَدیموا النّعمةَ باحتمال المَئُونَةِ، و لا تُعَرِّضوها للزَّوال، فقَلَّ مَن زالَت عنه النّعمةُ فکادَت أن تَعودَ إلیه.“

  • و رواه الصّدوقُ مرسَلًا.»1

  • [کمک‌های آسمانی به اندازه احتیاج افراد است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٨:

  • «محمّد بن علی‌ّ بن الحسین بإسناده عن إسحاق بن عمّار، عن الصّادق علیه السّلام، قال: ”تَنزِلُ المَعونةُ مِن السَّماءِ علی قَدر المَئُونةِ.“»2

  • [اختصاص نعمتِ خدا به بعض افراد، به جهت نفع رساندن به دیگران است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٨:

  • «قال: و قال علیه السّلام: ”إنّ لِله عبادًا یَختَصُّهم بالنِّعَم لِمنافِع العِباد، فَیُقِرُّها

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٢٣.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٢٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

298
  • فی أیدیهم ما بَذَلوها، فإذا مَنعوها نَزَعها منهم ثُمّ حَوَّلها إلی غَیرهم.“»1

  • أحسِنوا جِوارَ نِعم الله و احْذَروا أن تنتقِل إلی غیرکم

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٨:

  • «محمّد بن یعقوب، عن محمّد بن یحیی، عن أحمدَ بن محمّد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن زید الشّحام قال: سمعتُ أباعبدالله علیه السّلام یَقول:

  • ”أحسِنوا جِوارَ نِعَم الله، و احْذَروا أن تَنتَقِلَ عنکم إلی غیرِکم، أما إنّها لَم تَنتَقِلْ عن أحدٍ قطُّ فکادَت تَرجِعُ إلیه!“ قال: ”و کان علیٌّ‌ علیه السّلام یَقول: قَلّما أدبَرَ شیءٌ فأقبَلَ.“

  • و رواه الطّوسیّ فی مجالسه عن أبیه، عن المفید، عن أحمد بن محمّد بن الحسن بن الولید، عن أبیه، عن الصّفّار، عن أحمد بن محمّد بن عیسی؛ و رواه الصّدوق مُرسلًا.»2

  • [چون نعمت‌ها به شما روی نمود با قلّت شکر دنبالۀ آن را از خود مرانید]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٩:

  • «محمّد بن الحسین الرّضیّ فی نهج البلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال: ”إذا وَصَلَت إلیکم أطرافُ النِّعم فلا تُنَفِّرُوا أقصاها بقِلّةِ الشُّکرِ.“»3

  • فی الحَثِّ و التَّرغیبِ علی لزومِ الاهتمام بأمر المُسلمین

  • [وسائل الشیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥١٩:

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٢٥.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٢٦.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٢٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

299
  • «و عنهم، عن علیّ، عن أحمد، عن أبیه، عن بعض أصحابنا، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: قال رسولُ الله صلّی الله علیه‌ و آله و سلّم:

  • ”أنا شافعٌ یومَ القیامةِ لِأربعةِ أصنافٍ و لو جاؤوا بذنوبِ أهل الدّنیا: رَجُلٌ نَصَرَ ذُرّیَّتی، و رَجُلٌ بَذَلَ مالَه لِذرّیّتی عند الضِّیقِ، و رَجُلٌ أحَبَّ ذُرّیَّتی باللِّسانِ و القلبِ، و رَجُلٌ سَعیٰ فی حوائجِ ذرّیّتی إذا طُرِدوا أو شُرِدوا.“

  • و رواه الشَّیخ بإسناده عن محمّد بن یعقوب، و کذا الّذی قبله محمّد بن علیّ بن الحسین مرسلًا مثلَه، و مثل الّذی قبلَه.»1

  • و مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ باُمورهم فلیس منهم

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٠:

  • [١] «و عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن النّوفلّی، عن السَّکُونیّ، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال: قال رسولُ الله صلّی الله علیه‌ و آله و سلّم:

  • ”مَن أصبحَ لا یَهتَمُّ بأُمورِ المسلمین فلیس بمُسلمٍ.“

  • [٢] و عن محمّد بن یحیی، عن سلمة بن الخطاب، عن سلیمان بن سماعة، عن عمر بن عاصم الکوفیّ، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام: أنّ النبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم قال:

  • ”مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بأُمورِ المسلمین فلیس منهم، و مَن سَمِعَ رَجُلًا یُنادی یا لَلمُسلمین فلَم یُجِبْه فلیس بمسلم.“»2

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٣٢.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٣٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

300
  • أهَمِّیَّة‌ُ قَضاء حاجةِ المؤمن و إدخالِ السّرور فی قَلبه و إزالة الکَرْب عنه

  • [١ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٠:

  • «محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن النّوفلیّ، عن السَّکونیّ، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”الخَلقُ عیالُ الله، فأحَبُّ الخَلقِ إلی الله مَن نَفَع عیالَ الله و أدخَلَ علی أهل بیتٍ سُرُورًا.“»1

  • [٢] صفحه ٥٢٢: «محمّد بن الحسین الرَّضیّ فی نهج البَلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام إنّه قال لِکمیلِ بن زیاد:

  • یا کمیلُ مُرْ أهلکَ أن یَرُوحوا فی کَسب المکارم، و یُدلِجُوا فی حاجةِ مَن هو نائمٌ. فَوَ الّذی وَسِعَ سمعُه الأصواتِ ما مِن عبدٍ أودَعَ قَلبًا سُرورًا إلّا و خَلَقَ اللهُ مِن ذَلکَ السُّرورِ لُطفًا، فإذا نَزلَت به نائبةٌ جَرَی کالماء فی انحِداره حتّی یطرُدَها عنه، کَما تُطرَدُ غَریبةُ الإبل عن حیاضها.“»2

  • قضآءُ حاجة المؤمن أفضل من طواف اُسبوعین

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٤:

  • «وعن محمّد بن یحیی، عن أحمدِ بن محمّد، عن بعض أصحابنا، عن صَفوان الجَمّالِ، قال: کنتُ جالسًا مع أبی‌عبدالله علیه السّلام إذ دَخَل علیه رجلٌ مِن أهلِ مَکَّةَ یُقالُ له: مَیمونٌ، فشَکَی إلیه بِعُذر الکِراءِ علیه، فقال لی: ”قُم فأَعِنْ أخاک!“

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٤١.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٥٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

301
  • فقُمتُ معه فَیَسَّرَ اللهُ کِراه، فرَجَعتُ إلی مَجلِسی.

  • فقال أبوعبدالله علیه السّلام: ”ما صَنَعتَ فی حاجة أخیک؟“

  • فقُلتُ: قَضاها اللهُ، بأبی أنت و اُمّی!

  • فقال: ”أما إنّک أن تُعینَ أخاکَ المسلمَ أحبُّ إلیَّ مِن طَواف اُسبوعٍ بِالبَیتِ مُبتَدئًا!“ ثُمّ قال: ”إنّ رجلًا أتَی الحسنَ بنَ علیٍّ علیهما السّلام فقال: بأبی أنت و اُمّی أعِنّی عَلَی قَضاءِ حاجةٍ! فانتَعَلَ و قام مَعَه فمَرَّ علَی الحسینِ علیه السّلام و هو قائمٌ یُصَلّی، فقال: أینَ کُنتَ عن أبی‌عبدالله تَستَعینُه علَی حاجتِک؟! قال: قد فَعَلتُ بأبی أنتَ و اُمّی فذَکَّر أنّه مُعتَکِفٌ، فقال: أما لو أنّه أعانَک کان خیرًا له مِن اعتکافِه شهرًا.“»1

  • [دادرسی مظلوم و رفع غصه اندوهگین از کفارۀ گناهان بزرگ است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٥:

  • «محمّد بن الحسین الرَّضیّ فی نهج ‌البلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام قال: ”مِن کفّارات الذّنوب العِظام إغاثةُ الملهوفِ، و التّنفیسُ عن المَکروب.“»2

  • [بیشترین توصیه‌های امام صادق علیه السّلام در باب نیکی کردن و صله رحم است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٦:

  • «عبدالله بن جعفر الحِمیَریّ فی قُرب الإسناد عن أحمدَ بن إسحاقَ، عن بَکر بن

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٧٠، به لفظ «تعذر الکراء» آمده است.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

302
  • محمّد قال: ”أکثرُ ما کان یُوَصِّینا به أبوعبدالله علیه السّلام، البِرُّ و الصِّلَةُ.“»1

  • [در وجوب تکذیبِ نسبت سوء به مؤمن، مادامی که به یقین نرسیده‌ایم]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٦:

  • [١] «محمّد بن الحسین الرَّضیّ فی نهج‌ البلاغة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، قال:

  • ”أیّها النّاس مَن عَرَف مِن أخیه وَثیقةً فی دینٍ و سِدادِ طریقٍ فلا یَسمَعَنَّ فیه أقاویلَ الرِّجالِ؛ أما إنّه قد یَرمی الرَّامی و تُخطِئُ السِّهامَ، و تَجیئُک الکلامُ و باطلُ ذَلک یَبورُ، و الله سمیعٌ و شهیدٌ. ألا إنّه ما بَینَ الحقِّ و الباطلِ إلّا أربعُ أصابعَ!“ و جَمَع أصابِعَه و وَضَعها بینَ أُذُنه و عَینه، ثمّ قال: ”الباطلُ أن تقولَ: سَمِعتُ، و الحقَّ أن تقولَ: رَأیتُ.“

  • [٢] قال: و قال علیه السّلام: ”لیسَ مِن العدل القضاءُ علَی الثِّقة بِالظَّن.“

  • [٣] قال: و قال علیه السّلام: ”لا تَظُنَّنَّ بکلمةٍ خَرَجَت مِن أخیک سُوءًا و أنتَ تَجِدُ لها فی الخیرِ مُحتَمَلًا.“»2

  • معنَی التّمَحُّلِ فی القرآن: أن یکونَ وجهُک أعوَدَ من وجه أخیک، فَتَمَحَّلُ له

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٦:

  • «علیّ بن إبراهیم فی تفسیره عن أبیه، عن إبن أبی‌عُمَیر، عن حمّاد، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”إنّ الله فرض التّمَحُّلَ فی القرآن.“

  • قلتُ: و ما التّمحُّلُ جُعلتُ فداک؟

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٧٨.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٧٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

303
  • قال: ”أن یکونَ وجهُک أعوَدَ مِن وَجه أخیک فَتَمَحَّلُ له.“

  • و عن أبیه، عن بعض رجاله، رفعه عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام قال:

  • ”إنّ اللهَ فَرضَ علیکم زَکاةَ جاهِکم کما فَرَضَ علیکم زکاةَ ما مَلَکَتْ أیدیکم.“»1

  • [نصیحت مؤمن بر مؤمن در حضور و غیاب واجب است]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٦:

  • «و عنهم، عن أحمد، عن ابن محبوب، عن معاویة بن وَهبٍ، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”یَجِبُ لِلمؤمنِ علَی المؤمنِ النّصیحةُ له فی المَشهَد و المَغیب.“»2

  • [خداوند رأی و تدبیر شخصی را که در استشارۀ برادرش صداقت ندارد می‌گیرد]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٦:

  • «و عنهم، عن ابن خالد، عن بعض أصحابه، عن حسین بن حازم، عن حسین بن عُمَر بن یَزید، عن أبیه، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • ”مَن اسْتَشارَ أخاه فلم یُمَحِّضه مَحضَ‌ الرّأی سَلَبه اللهُ عزّوجلّ رَأیَه.“»3

  • أیُّما مؤمنٍ مشَی مَعَ أخیه المؤمنِ فلم یناصِحهُ فقد خانَ الله و رسولَه

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢، صفحه ٥٢٦]:

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٨٠.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٨١.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٨٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

304
  • «و عن علیّ بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی بن عُبَید عن یونُس، عن سَماعة قال: سمعت أباعبدالله علیه السّلام یقول:

  • ”أیُّما مؤمنٍ مَشَی مع أخیه المؤمنِ فلم یُناصِحه فقد خان اللهَ و رسولَه.“»1

  • [اهمّیت و ضرورت رسیدگی به نیاز و حاجت مؤمن]

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٦:

  • [١] «محمّد بن یعقوب، عن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن عثمانَ بن عیسی، عن سَماعةَ، قال: سألتُ أباعبدالله علیه السّلام قلتُ: قومٌ عندَهم فُضولٌ و بإخوانهم حاجةٌ شدیدةٌ و لیس تَسَعُهم الزَّکاةُ، أیَسَعُهم أن یَشبَعُوا و یَجُوعَ إخوانُهُم فإنّ الزّمانَ شدیدٌ؟ فقال علیه السّلام:

  • ”المسلمُ أخو المسلمِ، لا یَظلِمُهُ و لا یَخذُلُه و لا یَحرِمُهُ؛ فیَحِقُّ علی المسلمین الإجتِهادُ فیه و التّواصُلُ و التّعاوُنُ علیه،‌ و المواساةُ لأهل الحاجَة، و العَطفُ منکم، تکونون علی ما أمَرَ اللهُ فیهم رُحماءَ بینَکم مُتراحِمِین.“

  • [٢] و عنهم، عن أحمد بن محمّد بن خالد، و عن أبی‌علیّ الأشعریّ، عن محمّد بن حَسَّان، عن محمّد بن علیّ، عن سَعدان، عن حسین بن أمین، عن أبی‌جعفر علیه السّلام، قال:

  • ”من بَخِل بمَعونَة أخیه و القیامِ له فی حاجَته، إلّا ابْتُلِیَ بمعونةِ مَن یَأثَمُ علیه و لا یُوجَرُ.“»2

  • [٣] صفحه ٥٢٧: «و عن الحسین بن محمّد، عن مُعَلِّی، عن محمّد بن عبدالله،

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٨٤.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

305
  • عن علیّ بن جعفر، عن أبی‌الحسن علیه السّلام قال: سمعتُه یقول: ”من قَصَد إلیه رجلٌ مِن إخوانه مُستَجیرًا به فی بَعض أحواله فلم یُجِرْه بعد أن یَقدِرَ علیه فقد قَطَع ولایةَ الله عزّوجلّ.“»1

  • مَن أتَی إلیه أخوه المؤمن لحاجةٍ فلم یَقضِها له مَعَ القدرةِ عَیَّرهُ الله یومَ القیامَة

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٧:

  • «و بالإسناد عن ابن سِنان، عن المُفضَّل بن عمرَ، قال: قال ابوعبدالله علیه السّلام:

  • [١] ”من کانت له دارٌ فاحتاجَ مؤمنٌ إلَی سُکناها فمَنَعه ایّاها قالَ ‌اللهُ عزّوجلّ: ملائکتی! أ بَخِلَ عَبدی علَی عَبدی بسُکنَی الدّنیا؟! و عِزَّتی لا یَسکُنُ جِنانی أبَدًا!“

  • [٢] الحسن بن محمّد بن الحسن الطّوسیّ فی مَجالسه عن أبیه، عن أحمدَ بن محمّد بن الصَّلتِ، عن أحمدَ بن محمّد بن عُقدَة، عن أحمدَ بن یحیی، عن حسین بن محمّد، عن أبیه، عن إسماعیل بن أبی‌خَلَفٍ، عن صَفوان بن مِهران، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • ”أیّما رجلٍ أتاه رجلٌ مسلمٌ فی حاجةٍ و یَقدِرُ علَی قضائها فمَنَعه إیّاها عَیَّرَه اللهُ یومَ القیامة تعییرًا شدیدًا، و قال له: ”أتاک أخوک فی حاجَةٍ قد جعلتُ قضاءَها فی یَدَیْک فمَنَعتَه إیّاها زُهدًا منک فی ثوابها؛ و عِزّتی و جَلالی لا أَنظُرُ إلیک فی حاجةٍ مُعذَّبًا کنتَ أو مغفورًا لک.“»2

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٨٦.
    2. ـ همان مصدر، ص ٣٨٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

306
  • مَن شکَی إلیه أخوه المُسلِمُ فلم یُقرِضه حَرَّمَ الله علیه الجنَّة یومَ یُجزِی المُحسنین

  • [وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٥٢٧:

  • «و بإسنادٍ تقدَّمَ فی عِیادة المریض عن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فی آخِرِ خطبةٍ خَطَبها، قال:

  • ”و من شَکَی إلیه أخوه المسلمُ فلم یُقرِضه حَرَّمَ اللهُ علیه الجَنَّةَ یومَ یُجزِی المُحسنین، و من مَنَع طالبًا حاجتَه و هو یَقِدرُ علَی قضائها فَعَلَیه مِثلُ خَطیئَةِ عَشَّارٍ.“

  • فقام إلیه مالکُ بن عَوف فقال: و ما یبلُغ مِن خَطیئة عَشّار یا رسولَ الله؟!

  • فقال: ”علی العَشّار فی کلِّ یومٍ و لیلةٍ لعنةُ الله و الملآئکةِ و النّاسِ أجمعین، ﴿وَمَن يَلۡعَنِ ٱللَهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ نَصِيرًا﴾.1“»2و3

  • [خطبه أمیرالمؤمنین علیه السّلام در ترغیب بر جهاد و توضیح برخی از لغات آن]

  • «و من خطبةٍ لَه علیه السّلام:

  • أمّا بَعدُ: فإنّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخاصّةِ أولیائهِ، و هُو لِباسُ التّقوَی و دِرعُ اللهِ الحَصینَةُ و جُنَّتُهُ الوَثیقَةُ؛ فمَن تَرَکَهُ رَغبَةً عَنهُ ألبَسَهُ اللهُ ثَوبَ الذُّلِّ و شَملَةَ البَلاءِ، و دُیِّثَ بالصَّغارِ و القَماءَةِ، و ضُرِبَ علَی قَلبِه بالأسداد، و اُدِیلَ الحَقُّ منهُ

    1. ـ سوره النّساء (٤) آیه ٥٢.
    2. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ٣٩٠.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١٤٢ الی ١٥٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

307
  • بتَضییعِ الجِهادِ، و سِیمَ الخَسفَ و مُنِعَ النَّصَفَ.

  • ألا و إنّی قَد دَعَوتُکُم إلی قِتالِ هَؤلاءِ القَومِ لَیلًا و نَهارًا و سِرًّا و إعلانًا، و قُلتُ لَکُم: اغْزُوهُم قَبلَ أن یَغزوکُم، فوَاللهِ ما غُزِیَ قَومٌ [قَطُّ] فی عُقرِ دارِهِم إلّا ذَلّوا! فتَواکَلتُم و تَخاذَلتُم حتّی شُنَّتْ علَیکُمُ الغاراتُ و مُلِکَت علَیکُمُ الأوطانُ. فهَذا أخو غامِدٍ قَد وَرَدَت خَیلُهُ الأنبارَ، و قَد قَتَلَ حَسّانَ بنَ حَسّانَ البَکریَّ و أزالَ خَیلَکُم عَن مَسالِحِها.

  • و لقَد بلَغَنی أنّ الرّجُلَ مِنهُم کانَ یَدخُلُ علَی المَرأةِ المُسلِمَةِ و الأُخرَی المُعاهِدَةِ، فیَنتَزِعُ حِجلَها و قُلبَها و قَلائدَها و رِعاثَها [رُعُثها] ما تَمتَنِعُ مِنهُ إلّا بالاستِرجاعِ و الاستِرحامِ، ثُمّ انصَرَفوا وافِرینَ ما نالَ رَجُلًا مِنهُم کَلمٌ و لا أُرِیقَ لَهُم دَمٌ؛ فلَو أنّ امرَأً مُسلِمًا ماتَ مِن بَعدِ هَذا أسَفًا ما کانَ بِه مَلومًا بَل کانَ بِه عِندی جَدیرًا.

  • فَیا عَجَبًا! واللهِ یُمیتُ القَلبَ و یَجلِبُ الهَمَّ مِنِ اجتِماعِ هَؤلاء القَومِ علَی باطِلِهِم و تَفَرُّقِکُم عَن حَقِّکُم! فقُبحًا لَکُم و تَرَحًا حینَ صِرتُم غَرَضًا یُرمَی، یُغارُ علَیکُم و لا تُغِیرونَ، و تُغزَونَ و لا تَغزونَ، و یُعصَی اللهُ و تَرضَونَ.

  • فإذا أمَرتُکُم بِالسَّیرِ إلَیهِم فی أیّامِ الحَرِّ قُلتُم: هَذِه حَمارَّةُ القَیظِ، أمهِلنا یُسَبَّخْ عَنّا الحَرُّ، و إذا أمَرتُکُم بالسَّیرِ إلَیهِم فی الشِّتاء قُلتُم: هَذِه صَبارَّةُ القُرِّ، أمهِلنا یَنسَلِخْ عَنّا البَردُ؛ کُلُّ هَذا فِرارًا مِن الحَرِّ و القُرِّ، فإذا کُنتُم مِن الحَرِّ و القُرِّ تَفِرّونَ فأنتُم و اللهِ مِن السَّیفِ أفَرُّ.

  • یا أَشباهَ الرّجالِ و لا رِجالَ! حُلومُ الأطفالِ و عُقولُ رَبّاتِ الحِجالِ. لوَدِدتُ [أنِّی] لَم أرَکُم و لَم أعرِفکُم مَعرِفَةً!

  • واللهِ جَرَّت نَدَمًا و أعقَبَتْ سَدَمًا!

  • قاتَلَکُمُ اللهُ! لقَد مَلَأتُم قَلبی قَیحًا و شَحَنتُم صَدری غَیظًا، و جَرَّعتُمونی نُغَبَ التَّهمامِ أنفاسًا، و أفسَدتُم علَیَّ رَأیی بالعِصیانِ و الخِذلانِ، حتّی لقَد قالَت قُرَیشٌ: إنّ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

308
  • ابنَ أبی‌طالِبٍ رَجُلٌ شُجاعٌ ولَکِن لا عِلمَ لَهُ بِالحَربِ.

  • للَّهِ أبوهُم! و هَل أحَدٌ مِنهُم أشَدُّ لَها مِراسًا و أقدَمُ فیها مُقامًا مِنّی؟! لقَد نَهَضتُ فیها و ما بَلَغتُ العِشرینَ، و ها أنا ذا قَد ذَرَّفتُ علَی السِّتّینَ؛ ولَکِنْ لا رَأیَ لِمَن لا یُطاعُ.»1

  • * * *

  • شَملَة البَلاء: بلای عمومی دَیّثَهُ: ذَلّلَهُ.  صَغُرَ ـُ صَغارَةًضدّ کَبُرَ، هانَ و ذَلَّ.  قَمَأ ـَ قَمُأ ـُ قَماءَةًذَلّ و هانَ.  سدّمانع، ج أسداد أدالَ اللهُ زَیدًا مِن عَمروٍنَزَعَ الدَّولَةَ مِن عَمروٍ و حَوّلَها إلی زَیدٍ سامَهُ الأمرَکَلَّفَه إیّاه عُقرُ الدّار: وَسَطُهشَنَّ ـُ شَنًّا الماءَ: صَبَّهُ مُتِفَرِّقًا. الغارَةَ علَیهم: وَجَّهَها علَیهِم مِن کُلِّ جانِبٍ. سَنَّ ـُ سَنًّا الماءَ: صَبَّهُ مُرسَلًا غَیرَ مُتَفَرِّقٍ. الغارَةُ: الخَیلُ المُسرِعَة، ج غارات. مَسلَحَة: ثَغْر، ج مَسالِح. حِجْلخلخال قُلْب: سواررَعثَة و رَعَثَة: قُرْط، ج رِعاثاستِرجاع: تُریدُ الصَوتَ بالبُکاء. تَرَح: همّ و حزنغَرَض: ما یُنصَب لِیُرمَی بالسّهام و نحوها. حَمارَّة: شِدَّةُ الحَرّ القَیْظ: شِدّة الحَرّ، در شدّت گرمای تابستان استعمال می‌شود. سَبَّخَ: خَفّف و سَکَن. صَبارَّة: شِدّةُ البَرْد. القُرّ: البَرْد. حِلْم: صبر، عقل؛ ج حُلُوم.  حِجال: ج حِجلَه. سَدَمْ: همّ و حُزن. قَیحْ: جراحت.  نُغَب: ج نَغبَة کَجَرعَة لَفظًا و مَعنًی. تَهْمام: همّ؛ (و کُلّ تَفعالٍ بالفَتح إلّا: التِلقاء و التِبیان). أنفاسًا: جُرعَةً بَعدَ جُرعَة. مارَسَه: یمارس، ممارسةً و مِراسًا. ذَرّف علی الستّین: زادَ علَیه.2

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ١، ص ٦٧؛ الکافی، ج ٥، ص ٤؛ شرح‌ نهج البلاغة، ج ٢، ص ٧٤، با قدری اختلاف در مصادر موجود.
    2. ـ جنگ ٢، ص ٣٠الی ٣٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

309
  • روایتی عجیب دربارۀ امر به معروف و نهی از منکر از استاد علاّمه طباطبائی

  • روایتی عجیب دربارۀ «امر به معروف و نهی از منکر» استاد علاّمه طباطبائی در تفسیر المیزان، جلد ٦، صفحه ٨٧ نقل کرده‌اند:

  • «و فیه (ای و فی الدُّرّ المَنثور): أخرج عبد بن حمید عن معاذ بن جبل، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • خُذوا العطاءَ ما کان عطاءً، فإذا کان رَشوةً عن دینکم فلا تأخذوا؛ و لن تترُکوه، یَمنَعُکُم من ذلک الفقرُ و المَخافةُ. إنّ بَنِی یأجوج قد جاءوا، و إنّ رَحَی الإسلامِ سیدور فحیثُما دار القرآنُ فدُوروا به، یُوشِکُ السلطانُ و القرآنُ أن یَقتَتِلا و یَتَفَرَّقا؛ إنَّه سیکون علیکم ملوکٌ یَحکمون لکم بحکمٍ و لهم بغیره فإن أطعْتُموهم أضَلّوکم و إن عَصَیتُموهم قَتَلوکم.

  • قالوا: یا رسولَ الله کیف بنا إن أدرکَنا ذلک؟

  • قال: ”تَکونوا کأصحابِ عیسیٰ، نُشِروا بالمَناشیر، و رُفِعوا علی الخَشَب؛ موتٌ فی طاعةٍ خیرٌ من حیاةٍ فی معصیةٍ. إنّ أوّلَ ما نَقُصَ فی بنی إسرائیل أنّهم کانوا یأمُرون بالمعروف و ینهَون عن المنکر سُنَّةَ التعزیر، فکان أحدُهم إذا لقیٰ صاحبَه الّذی کان یَعیبُ علیه آکلَه و شاربَه و کأنّه لم یَعِب علیه شیئًا، فلَعَنهم الله علی لسانِ داودَ و ذلک بما عَصَوا و کانوا یَعتَدون.

  • و الّذی نَفسی بیدِه لَتأمُرُنَّ بالمعروف و لَتَنهُنَّ عن المنکر أو لیسلِّطَنَّ اللهُ علیکم شرارَکم ثمّ لَیَدعُوَنَّ خیارُکم فلا یُستَجابُ لکم! و الّذی نفسی بیده لتأمُرُنَّ بالمعروف و لَتَنهُنّ عن المنکر و لَتأخُذُنَّ علی ید الظالم فلتأطِرُنَّه علیه أَطرًا أو لَیضربَنَّ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

310
  • اللهُ قلوبَ بعضِکم ببعضٍ!“»1و2

  • [تبعات شدید ترک امر به معروف و نهی از منکر]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٥٨:

  • «السَّیِّد الرّضیّ فی المجازات النّبویّة، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”لتأمُرُنّ بالمعروف و لَتَنهُنّ عن المنکر،‌ أو لَیَلحَیَنَّکم اللهُ کما لَحَیتُ عَصَای هذه بعُودٍ فی یدی.“»3

  • حکایة عابد من بنی إسرائیل أدامَ بعبادته و هو یَرَی صَبیَّین ینتِفان ریشَ دیکٍ

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٥٨:

  • «الشّیخ الطّوسیّ فی أمالیه، عن الحسین بن ابراهیم القزوینی، عن محمّد بن وَهْبان، عن علیّ بن حبشی، عن العبّاس بن محمّد بن الحسین، عن أبیه، عن صَفوان بن یحیی و جعفر بن عیسی، عن الحسین بن أبی‌غُندَر، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”کان رجلٌ شیخٌ ناسکٌ یَعبُد الله فی بنی إسرائیل، فبینا هو یُصَلّی و هو فی عبادته إذ بصَرَ بغُلامینِ صَبِیَّینِ قد أخذا دیکًا و هما یَنتِفَان ریشَه، فأقبَلَ علی ما هو فیه مِن العبادة و لم ینهَهُما عن ذلک، فأوحی اللهُ إلی الأرض أن سِیخی بِعَبدی، فَسَاخَتْ به

    1. ـ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌٦، ص ٨٣‌‌‌.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٣٨ الی ١٣٩.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٧٩؛ در طبع حروفی «فی یده» آمده لکن در جامع أحادیث الشّیعة، ج ١٤، ص ٣٩٠در تعلیقۀ این حدیث، «یدی» را نسخه بدل آورده‌اند.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

311
  • الأرضُ، فهو یَهوِی فی الدُّرْدُور أبَدَ الآبدین و دَهرَ الدّاهرین.“»1

  • [روش دعوت مردم به اهل بیت علیهم السّلام]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٦٣:

  • «دعائم الإسلام، عن جعفر بن محمّد علیهما السّلام، إنّه قال للمُفَضَّل: ”أیْ مُفَضَّل! قل لشیعتنا: کونوا دُعاةً إلینا بالکَفِّ عن مَحارمِ الله، و اجتنابِ معاصیه، و اتّباعِ رضوانه؛ فإنّهم إذا کانوا کذلک کان النّاسُ إلینا سارعین [مسارعین].“»2

  • [رعایت سعه افراد در بیان مطالب]

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٦٥:

  • «ثقة الإسلام فی الکافی، عن بعض أصحابنا، عن موسی‌ بن جعفر علیهما السّلام، إنّه قال:

  • ”یا هِشام! إنّ العاقلَ لا یُحدِّث مَن یَخاف تکذیبَه، و لا یَسئَل مَن یَخافُ مَنعَه، و لا یَعِدُ ما لا یَقدِر علیه، و لا یَتَقدّم عَلیٰ ما یخاف فوتُه بالعَجز عنه.“»3

  • [٢] صفحه ٣٦٥: «الحسن بن علیّ بن شُعبة فی تحف العقول، عن هِشام بن الحَکَم، عن موسی بن جعفر علیهما السّلام فی حدیث قال، فقلتُ له: و إن وجدتُ رجلًا طالبًا غیرَ أنّ عقلَه لا یَتَّسِعُ لِضَبط ما أُلقِی إلیه؟ قال:

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٨٠؛ در طبع حروفی «الدردون» و در أمالی طوسی «الدردور» آمده است.
    2. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢٠٦.
    3. ـ همان مصدر، ص ٢١٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

312
  • ”فَتَلَطَّفْ له فی النّصیحة، فإن ضاق قلبُه فلا تعرِّضْ لنفسک اللَّعنةَ، و‌ احْذَر ردَّ المتکبِّرین، فإن العلمَ یدُلُّ علی أن یُحمَلَ علی مَن لا یَضیق.“»1

  • کرامات سلمان فی القِدْر و تَحتَه عند أبی‌ذرٍّ و المِقداد و هُما لا یتحمّلانها

  • [١] «الشّیخ المفید فی الاختصاص، عن جعفر بن الحسین، عن محمّد بن الحسن بن الوَلید، عن محمّد بن الحسن الصَّفَّار، عن أحمد بن محمّد بن عیسی أو غیره، عن بعض أصحابنا، عن عبّاس بن حمزة الشّهرزوریّ، رفعه إلی أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”کان سَلمان یَطبُخ قِدرًا فدَخل علیه أبوذرّ، فانکبّتْ القِدرُ فَسَقَطَتْ علی وجهِها و لم یَذهب منها شیءٌ، فردَّها علی الأثافی؛ ثمّ انکبّتْ الثّانیةُ فلم یَذهَب منها شیءٌ، فردَّها علی الأثافی، فمرّ أبوذرّ إلی أمیرالمؤمنین علیه السّلام مُسرِعًا، قد ضاق صدرُه ممّا رأی، و سلمانُ یقفو أثَرَه حتّی انتهی إلی أمیرالمؤمنین علیه السّلام، فنَظَر أمیرُالمؤمنین علیه السّلام، فقال: ”یا أباعبدالله ارفُق بصاحبک!“

  • [٢] الحسین بن حمدان الحضینی فی الهدایة، عن الحسن بن محمّد بن جمهور، عن خالد بن مالک الجَهَنِّی، عن قَیْس العَبْرانیّ، عن أبی‌عمرو زاذان، قال:

  • لمّا واخَی رسول الله صلّی الله علیه و آله بین أَصحابه و آخی بین سلمانَ و المقدادِ فدخل المقدادُ علی سلمان و عنده قِدرٌ منصوبةٌ علی اثنتین و هی تَغلِی من غیر حَطَبٍ. فتعَجّب المقدادُ و قال: یا أباعبدالله هذه القِدْر تَغلِی من غیر حَطَب! فأخذ سلمانُ حَجَرَیْن فرمَی بهما تحتَ القِدر فالتهب فیها، فقال له المقدادُ: هذا أَعجبُ یا أباعبدالله! فقال له سلمان: لا تعجَبْ، أ لیس الله یقول جَلَّ مِن قائِلٍ: ﴿وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ

    1. ـ همان مصدر، ص ٢١٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

313
  • وَٱلۡحِجَارَةُ﴾1؟! ففارتْ القِدر، فقال سلمان: یا مقداد سَکِّن فَورَتَها! فقال المقداد: ما أری شیئًا اُسکّنُ به القِدرَ، فأَدخَل سلمانُ یدَه فی القِدر فأَدارَها فسکَنَتْ القِدر مِن فَورتها، فاغترفَ منها بیده فأکل هو و المقدادُ.

  • فدخل المقدادُ علی رسول الله صلّی الله علیه و آله، فأعاد علیه خبرَ النّار و القِدر و فَورتها؛ فقال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”سلمانُ مَن یُطیعُ اللهَ و رسولَه و أمیرَالمؤمنین صلوات الله علیهما، فیُطیعُه کُلُّ شیءٍ و لا یَضُرُّه شیءٌ.“ فلّما دخل سلمان علیه قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”ارفُق یا سلمان بأخیک المقداد یَرفَق [رفق] الله بک!“»2و3

  • [ارزش ارشاد بنده‌ای از بندگان خدا]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٧١:

  • «مصباح الشّریعة، قال رسول الله صلّی الله علیه و آله لعلیٍّ علیه السّلام: ”لَئن یَهدی اللهُ بک عبدًا من عباده خیرٌ لک ممّا طَلَعَت علیه الشّمسُ مِن مشارِقها إلی مغاربها.“»4

  • [قوموا إلی الصّلاة]

  • صفحۀ ٣٧١: «القطب الرّاوندیّ فی لُبّ اللُّباب، عن النَّبیّ صلّی الله علیه و آله

    1. ـ سوره البقرة (٢) قسمتی از آیه ٢٤.
    2. ـ مستدرک الوسائل، ج ١٢، ص ٢١٦، با قدری اختلاف.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١٩٥.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢،‌ ص ٢٤١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

314
  • إنّه کان إذا أصاب أهلَه خَصاصةٌ، قال لهم:

  • قوموا إلی الصّلاة و قال: بهذا أَمَرَ ربّی.“»1و2

  • [برای بقاء اسلام و مسلمین باید اموال نزد اهل حقّ و معروف قرار گیرد]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٩٣:

  • «‌‌کتاب معاویة بن حکیم، عن بُرَید العِجلی قال: سمعت أباجعفر علیه السّلام یقول:

  • ”إنّ بقاءَ المسلمین و بقاءَ الإسلام أن تصیرَ الأموال عند من یعرِف فیها الحقَّ و یصنعُ فیها المعروفَ، و إنّ من فَناءِ المسلمین و فَناءِ الإسلام أن تصیرَ الأموالُ عند من لا یعرفُ فیها الحقَّ و لا یصنعُ فیها المعروفَ.“»3

  • قال الرّسول لِعَلیٍّ علیهما السّلام: علیک بصنائع الخیر فإنَّها تدفع مَصَارِعَ السُّوءِ!

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٩٤:

  • «علیّ بن إبراهیم فی تفسیره، عن أبیه عن حَمَّادٍ، عن أبی‌بصیر، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”قال رسول الله صلّی الله علیه و آله لعلیّ علیه السّلام: علیک بصنائع الخیر، فإنّها تدفَع مَصَارِعَ السُّوء.“»4

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٤٢.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٠١.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٣٣٩.
    4. ـ همان مصدر، ص ٣٤٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

315
  • [فعل معروف، فضیلت و آثار آن]

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه٣٩٤:

  • «ابن شهر آشوب فی المناقب، عن أبی‌هاشم الجعفریّ، قال:

  • سمعته [ای سمعت أبامحمّد علیه السّلام] یقول: ”إِنّ فی الجنّة بابًا یُقال له المعروف، لا یدخُله إلّا أَهلُ المعروف.“ فحَمِدتُ الله فی نفسی و فرِحتُ بما أَتکلّف من حوائج النّاس، فنظر إلیّ و قال: ”نَعَم، فَدُم علی ما أنت علیه! فإنّ أَهلَ المعروف فی الدّنیا أَهلُ المعروف فی الآخرة؛ جَعَلَک الله منهم یا أباهاشم و رَحِمَکَ.“

  • و رواه الرّاوندیّ فی الخرآئج مثله.

  • [٢] أبوالقاسم الکوفیّ فی کتاب الأخلاق قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”کُلُّ معروف صدقةٌ، و الصّدقة تَدفَع مصارعَ السُّوء.

  • [٣] و قال صلّی الله علیه و آله: ”صدقةُ السِّرِّ تُطفِئ غضبَ الرَّبِّ، و صنائعُ المعروف تَقی مَصارِعَ السُّوءِ، و صلةُ الرّحم تَزیدُ فی العُمر.

  • [٤] و قال صلّی الله علیه و آله: ”أصحابُ المعروف فی الدّنیا، هم أصحابُ المعروف فی الآخرة.“

  • [٥] و قال صلّی الله علیه و آله: ”لا تُحَقِّرَنّ من المعروف شیئًا، و من المعروف أن تَلقَی أخاک بوجهٍ طَلِقٍ و بشرٍ حَسَنٍ.“»1

  • [٦] صفحه ٣٩٤: «الصّدوق فی الأمالی، عن محمّد بن إبراهیم الطّالقانی، عن محمّد بن القاسم الأنباریّ، عن أبیه، عن محمّد بن أبی‌یعقوب الدّینوَری، عن أحمد بن أبی‌المِقدام العِجلِیّ، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام إنّه قال فی حدیثٍ: ”إنّی لَأَعجَبُ

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٤٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

316
  • من أقوامٍ یَشتَرون الممالیک بأموالهم و لا یَشترون الأحرارَ بمعروفهم.“»1

  • [٧] صفحه ٣٩٤: «و قال علیه السّلام: ”إنّ بأَهل المعروف من الحاجة إلی اصطناعه أَکثرَ ممّا بأهل الرّغبة إلیهم منه.“»2

  • [٨] صفحه ٣٩٥: «فقه الرّضا علیه السّلام: و رُوی: ”اصْطَنِع المعروفَ إلی أَهله و إلی غیرِ أهلِهِ، فإن لم یکنْ من أَهله فکُنْ أنت من أهله.“»3

  • [٩] صفحه ٣٩٦: «الآمدیّ فی الغُرَر، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال: ”المعروفُ رِقٌّ و المُکافَأَةُ عِتقٌ.“»4

  • [١٠] صفحه ٣٩٧: «الآمدی فی الغرر، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أَنّه قال: ”المعروف لا یتِمّ إلّا بثلاثٍ: بتَصغیره و تَعجیله و سَتْره، فإنّک إذا صَغّرتَه فقد عظَّمته، و إذا عجَّلتَه فقد هنّأتَه، و إذا سَتَرتَه فقد تَمَّمتَه.“»5

  • ابذُل لأخیک المؤمن ما تکون منفَعَتُهُ له أکثَرَ من ضَرَره علیک

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٩٧:

  • «أبوالقاسم الکوفی فی کتاب الأخلاق، عن الصّادق علیه السّلام، إنّه قال: ”ابذُل لأخیک المؤمن ما تکونُ منفعتُه له أَکثَر مِن ضرره علیک، و لا تَبذُل له ما یکونُ ضررُه علیک أَکثَر من منفَعِتِه لأخیک.“»6

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٤٥.
    2. ـ همان مصدر.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٤٨.
    4. ـ همان مصدر، ص ٣٥٦.
    5. ـ همان مصدر، ص ٣٦٢.
    6. ـ همان مصدر، ص ٣٦٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

317
  • [٢] صفحه ٣٩٨: «ابن شهر آشوب فی المناقب: عن العُتبیّ، عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام، إنّه قال لابنه: ”یا بُنَیَّ اصبِرْ علی النّوائبِ و لا تَتَعرَّضْ للحقوق، و لا تَجِب أَخاک إلی الأَمر الّذی مَضَرَّتُه علیکَ أَکثُر مِن منفعته له.“»1و2

  • أحیِ معروفَکَ بإماتَتِهِ؛ خُذ المعروفَ ما لم یتقدّمه المَطَلُ ولَم یَتبَعْه المنّ

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١٣:

  • «الآمدیّ فی الغُرَر، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، إنّه قال:

  • ”أعِنْ أخاک علی هدایته؛ أحیِ مَعروُفَکَ بإماتته.“

  • و قال علیه السّلام: ”أَحیُوا المعروفَ بإماتته، فإنّ المِنَّةَ تَهدِم الصَّنیعة.“

  • و قال علیه السّلام: ”أفضلُ معروفِ اللَّئیم مَنعُ أذاه.“

  • و قال علیه السّلام: ”خیرُ المعروف، ما لم یتقدّمْه المَطَلُ و لم یَتبَعْه المَنُّ.“

  • و قال علیه السّلام: ”سَل المعروفَ مَن ینساه، و اصْطَنِعْه إلی من یَذکُره.“

  • و قال علیه السّلام: ”مَن مَنَّ بمعروفه فقد کَدَّر ما صَنَعَه.“

  • و قال علیه السّلام: ”من لم یَرُبّ معروفَه فقد ضَیَّعَه، من لم یَرُبّ معروفَه فکأنّه لم یَصنَعْه.“

  • و قال علیه السّلام: ”مِلاک المعروفِ ترکُ المَنِّ به.“»3و4

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٦٣.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢١٨.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٤٣٨.
    4. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٣٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

318
  • [لاُعَذِّبَنَّ کلَّ رعیّةٍ فی الإسلام أطاعَت إمامًا جائرًا]

  • فی جواهر السّنیّة، صفحة ١٥١:

  • «و فی عقاب الأعمال عن [محمّد بن موسی... عن حبیب السَّجستانی، عن أبی‌جعفر علیه السّلام، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • قال اللهُ تعالی: لاُعَذِّبَنَّ کلَّ رعیّةٍ فی الإسلام أطاعَت إمامًا جائرًا لیسَ مِن اللهِ، و إن کانت الرّعیّةُ فی أعمالها بَرّةً تَقِیَّةً؛ و لأعفُوَنَّ عن کلِّ رعیَّةٍ فی الإسلامِ أطاعَتْ إمامًا هادیًا من الله، و إن کانت الرّعیَّةُ فی أعمالها ظالِمَةً مُسیئَةً.“»1و2

  • [فإنّ القرآن حَمّالٌ ذو وجوهٍ]

  • [در جلد ٢ وسیلة النجاة سیّد أبوالحسن اصفهانی (ره) در صفحه ٩٢ گوید:]

  • حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام وقتی که ابن عبّاس را برای احتجاج با خوارج فرستاد، به او فرمود:

  • «لا تُخاصِمهُم بالقرآن فإنّ القرآن حَمّالٌ ذو وجوهٍ، تقولُ و یقولون؛ و لکن حاجِجهُم بالسُّنَّةِ فَإنَّهم لن یَجِدوا عنها مَحیصًا.»3و4

    1. ـ الجواهر السنیّة، ص ٥٦١.
    2. ـ جنگ ٦، ص ٢٠.
    3. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ١٣٦.
    4. ـ جنگ ٦، ص ١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

319
  • ٧ـ قرآن

  • [فضیلت تلاوت قرآن]

  • [١] در ذکر [بودن قرآن]؛ قال الله [تعالی]:

  • ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾.1

  • [٢] فعن النّبیّ [صلّی الله علیه و آله و سلّم]:

  • «نَوِّروا بُیوتَکُم بتِلاوَةِ القُرآنِ، و لا تَتّخِذوها قُبورًا کَما فَعَلَت الیَهودُ و النّصارَی صَلَّوا فی الکَنائسِ و البِیَعِ و عَطَّلوا بُیوتَهُم؛ و إنّ البَیتَ إذا کَثُرَ فیهِ تِلاوَةُ القُرآنِ کَثُرَ خَیرُه و اتّسَعَ أهلُه و أضاءَ لأهلِ السّماءِ کَما تُضِی‌ءُ نُجومُ السّماءِ لأهلِ الدّنیا.»2

  • [٣] و عنه أیضًا، قال:

  • «یا سَلمانُ! علَیکَ بقِراءَةِ القُرآنِ! فإنّ قِراءتَهُ کَفّارةُ الذُّنوبِ، و سِترٌ [سترة] منَ النّارِ، و أمانٌ مِنَ العَذابِ، و یُکتَبُ لَهُ بِقِراءَةِ کُلِّ آیةٍ ثَوابُ مِائةِ شَهیدٍ، و یُعطَی بکُلِّ سُورةٍ ثَوابُ نَبیٍّ مُرسَلٍ، و تَنزِلُ علَی صاحبِهِ الرّحمَةُ، و تَستَغفِرُ لهُ المَلائکَةُ، و اشتاقَت إلیه الجَنّةُ، و رَضِیَ عَنهُ المَولَی...»3

  • [٤] و قال [صلّی الله علیه و آله و سلّم]:

    1. ـ سوره الحجر (١٥) آیه ٩.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ٦١٠؛ وسائل الشّیعة، ج ٦، ص ٢٠٠.
    3. ـ جامع الأخبار، ص ٣٩؛ مستدرک الوسائل، ج ٤، ص ٢٥٧؛ بحارالأنوار، ج ٨٩، ص ١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

320
  • «یا سَلمانُ! المُؤمنُ إذا قَرَأ القُرآنَ فَتَحَ اللهُ علَیهِ أَبوابَ [باب] الرّحمَةِ، و خَلَقَ اللهُ بکُلّ حَرفٍ یَخرُجُ مِن فَمِهِ ملَکًا یُسبِّحُ لهُ إلی یَومِ القیامَةِ؛ فَإنّهُ لَیسَ شَی‌ءٌ [بَعدَ] تعَلُّمِ العِلمِ أحَبُّ إلی اللهِ مِن قِراءَةِ القُرآنِ، و إنّ أکرَمَ العِبادِ إلی اللهِ تعالَی بَعدَ الأنبیاءِ العُلَماءُ ثُمّ حَمَلةُ القُرآنِ، الّذینَ یَخرُجونَ مِن الدُّنیا کَما یَخرُجُ الأنبیاءُ و یُحشَرونَ مِن القُبورِ مَع الأَنبیاءِ و یَمُرّونَ علَی الصِّراطِ مَع الأنبیاءِ و یَأخُذونَ ثَوابَ الأنبیاءِ. فَطُوبَی لطالِبِ العِلمِ و حامِلِ القُرآنِ مِمّا لَهُم عِندَ اللهِ مِنَ الکَرامَةِ و الشّرَفِ!»1

  • [٥] و در [کلمة الله] صفحه ٨٦، از ابن فهد حلی در عدة الداعی از رسول ‌الله صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل می‎کند که فرمودند:

  • «مَن شَغَلَهُ قِراءَةُ القُرآنِ عَن [دُعائِی و] مَسأَلَتِی أعطَیتُهُ أَفضَلَ ثَوابِ الشّاکِرِینَ.»2و3

  • [خداوند صدای قاری قرآن را دوست دارد]

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٥١:

  • «و عن اُمّ سعدٍ، عنه صلّی الله علیه و آله، أنّه قال: ”إنّ الله تعالَی یُحبُّ ثَلاثَةَ أصواتٍ: صوتَ الدّیکِ و صوتَ قارئِ القُرآن، و صوتَ الّذینَ یَستَغفِرون بِالأسحار.“»4و5

    1. ـ همان مصدر.
    2. ـ عدّة الدّاعی، ص ٢٨٦.
    3. ـ جنگ ١٣، ص ١٧.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٤٦.
    5. ـ جنگ ٢٤، ص ١٩٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

321
  • پیامبر در اُحُد فرمودند: هر کدام از أصحاب که قرآن را بیشتر می‌دانند، مقدّم دفن کنند

  • در تاریخ کامل ابن أثیر، جلد ٢، صفحه ١٦٢ و ١٦٣ گوید:

  • «و احتَملَ بعضُ الناس قَتلاهم إلی المدینة، فأمَرَ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم بِدَفنهم حیث صُرِعوا، و أمر أن یُدفنَ الإثنان و الثلاثة فی القبر الواحد، و أن یُقدَّم إلی القبلة أکثرُهم قرآنًا، و صلّی علیهم.

  • فکان کلّما اُتیَ بشهیدٍ جَعل حَمزةَ معه و صلّی علیهما؛ و قیل: کان یجمَعُ تسعةً من الشّهداء و حمزةُ عاشرُهم فیصلّی علیهم. و نزل فی قبره علیٌّ و أبوبکر و عمرُ و الزّبیر، و جلس رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم علی حُفرَتِه؛ و أمَر أن یُدفن عَمرُو بن الجَموح و عَبدُالله بن حَرام [حزام] فی قبرٍ واحدٍ، و قال: کانا متصافیینِ فی الدّنیا.»1

  • [در ذکر برخی خصوصیّات قرآن کریم]

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ١] صفحة ٦٦:

  • «١ـ سورُ القرآن مائةٌ و اربعَ عشرةَ سورةً، فالمکّیّ منها تسعون، و المدنیّ أربعُ و عشرون، علی خلاف فی بعضها. و آیاتُه ستّةُ آلافٍ و مائتان و ستٌّ و ثلاثون آیةً. و أما کلماتُه فتسعةٌ و تسعون ألفًا و أربع مائةِ کلمةٍ. و أمّا حروفه فثلاث مائة ألفٍ و أحدٌ و عشرون ألفِ حرفٍ و ستُّ مائةٍ و سبعون حرفًا، و ورد أن للقارئ بکلِّ حرفٍ عشرَ حسنات. و أما سَجَداتُه فأربعَ عشرة سجدةً. و الأنبیاء المذکورون فی القرآن خمسةٌ و عشرون نبیًا: آدمُ، و نوحٌ، و إدریسُ، و إبراهیمُ، و إسماعیلُ، و إسحاقُ، ‌و یعقوب، و

    1. ـ جنگ ١٧، ص ٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

322
  • یوسف، و الیسع، و یونس، و لوطٌ، و صالحٌ، و هودٌ، و شعیبٌ، و داودُ،‌ و سلیمان، و ذوالکفل، و إلیاسُ، و زکریا، و یحییٰ، و أیوبُ، و موسی، و هارون،‌ و عیسی، و محمّدٌ صلّی الله علیه و علیهم أجمعین؛ و هٰؤلاء متّفقٌ علیهم و المختَلَفُ فیهم: لقمانُ،‌ و ذوالقرنین، و طالوتُ، و الصحیح أنّهم لیسوا بأنبیاء و إنما کانوا عبادًا صالحین.»

  • [در مورد استخاره با قرآن]

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، مجلّد ١] صفحة ٢٢١:

  • «٥ـ (روی) الکلینی بسندٍ ضعیفٍ عن الصادق علیه السّلام: ”لا تَتَفَأَّلْ بالقرآن.“»

  • صفحه ٢٢٢: «قد ورد من الأخبار المعتبرة ما یدلّ علی جواز الاستخارة بالقرآن الشریف، (و للاستخارة به) طرقٌ کثیرةٌ مذکورةٌ فی مَحالّها إلّا أنّ أکثرَها لم یرِد فیه شیءٌ یعتَمَد علیه، (و خیرُ ما فیها) من حیث السند طریقٌ واحد فنحن نَقتصِرُ علیه، و هو ما ذکره العلّامةُ المجلسی فی مفاتیح الغیب و بعضُ الفضلاء فی رسالةٍ له فی الاستخارة قائلًا أنّه المشهورُ، و هو الدّعاءُ بطلب الخِیرَة مِن الله تعالی و فتحُ القرآن و النظرُ إلی أول الصّفحة الیمنیٰ و العملُ بها، فإن کانت آیةَ رحمةٍ أو أمرٍ بخیر فهی جیدةٌ و إن کانت ذاتَ وجهین فهی متوسّطةٌ.»1

  • [آداب قرائت قرآن]

  • و از برای قرآن خواندن به نحو کامل شرائطی است:2

    1. ـ جنگ ٢٠، ص ١٥٨.
    2. ـ [جهت اطّلاع بیشتر پیرامون این موضوع، به جامع السّعادات، ج ٣، ص٢٩٤، مراجعه شود. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

323
  • اوّل: طهارت.

  • دوّم: قصد قربت.

  • سوّم: ابتدا [نمودن] به بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ برای آنکه: «کُلُّ أمرٍ ذی بالٍ لَم یُبدأ بِبسمِ اللهِ فهُوَ أبتَرٌ.»1

  • چهارم: استعاذه؛ ﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَهِ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ ٱلرَّجِيمِ﴾.2

  • پنجم: از روی مصحف خواندن.

  • ششم: ترتیل؛

  • روی عن عبدالله بن سنان قال: «سَألتُ أباعَبدِالله علیه السّلام عَن قَولِ الله عزَّوجلَّ: ﴿وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا﴾،3 قالَ: قالَ أمیرُالمُؤمِنینَ علیه السّلام: ”بَیِّنهُ تِبیانًا و لا تَهُذّهُ هَذَّ الشِّعرِ، و لا تَنثُرهُ نَثرَ الرَّملِ، ولَکِن فَرِّغوا قُلوبَکُمُ القاسیَةَ و لا یَکُن هَمُّ أحَدِکُم آخِرَ السُّورَةِ.“»4

  • [عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام]: «التَّرتیلُ حِفظُ الوُقوفِ و أداءُ الحُروفِ.»5

  • هفتم: فهمیدن عظمت کلام، و اینکه: ﴿لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن 

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٣٠٥؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ٧، ص١٧٠، با قدری اختلاف؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ١، ص ٣.
    2. ـ سوره النّحل (١٦) آیه ٩٨.
    3. ـ سوره المزّمل (٧٣) ذیل آیه ٤.
    4. ـ الکافی، ج ٢، ص ٦١٤؛ در تمام مجامع روائی این روایت شریفه مروی از عبدالله بن سلیمان است، و مرحوم علاّمه ـ رضوان الله علیه ـ نیز این روایت را در انوار الملکوت، ج ٢، ص ١٦٨، به نقل از عبدالله بن سلیمان آورده‌اند.
    5. ـ در بحارالأنوار، ج ٦٤، ص ٣٢٣، این‌گونه وارد است: «أنّه حفظُ الوقوف و أداءُ الحروف

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

324
  • يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا﴾.1

  • هشتم: تعظیم نماید متکلّم را.

  • نهم: حضور قلب.

  • دهم: تدبّر؛

  • ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ﴾.2

  • و عن أمیرالمؤمنین [علیه السّلام]: «لا خَیرَ فی عِبادَةٍ لا فِقهَ فیها، و لا قِراءَةٍ لا تَدَبُّرَ فیها.»3

  • یازدهم: چون به آیات بهشت برسد یاد جنّت کند.

  • دوازدهم: چون به آیات نار رسد یاد نار کند؛

  • فعن أبی‌عبدالله علیه السّلام: «إذا مَرَرتَ بآیةٍ فیها ذِکرُ الجَنّةِ فَقِفْ عِندَها و اسْأَلْ عنِ اللهِ تعالَی الجَنّةَ، و إذا مَرَرتَ بآیةٍ فیها ذِکرُ النّارِ فَقِفْ عِندَها و تَعَوَّذْ باللهِ مِن النّارِ.»4

  • و عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام فی نصیحة ولده الحسین:

  • و إذا مَرَرتَ بآیةٍ مَخشِیَّةٍ***تَصِفُ العَذابَ فَقِفْ و دَمعُکَ تَسکُبُ
  • یا مَن تُعَذِّبُ مَن یَشاءُ بِعَدلِهِ***لا تَجعَلَنِّی فی الّذینَ تُعَذِّبُ
  • إنّی أبوءُ بعَثرَتی و خَطیئَتی***هَرَبًا و هَل إلّا إلَیکَ المَهرَبُ
  • و إذا مَرَرتَ بآیَةٍ فی ذِکرِها***وَصفُ الوَسیلَةِ و النّعیمُ المُعجِبُ
    1. ـ سوره الإسراء (١٧) ذیل آیه ٨٨.
    2. ـ سوره محمّد (٤٧) آیه ٢٤.
    3. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ٢٩٨.
    4. ـ الکافی، ج ٢، ص ٦١٧؛ وسائل الشّیعة، ج ٦، ص ١٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

325
  • فاسأل إلَهَکَ بالإنابَةِ مُخلِصًا***دارَ الخُلودِ سُؤالَ مَن یَتقَرَّبُ
  • و اجهَد لَعَلّکَ أن تَحِلَّ بأرضِها***و تَنالَ رَوحَ مَساکِنَ لا تَخرَبُ1
  • سیزدهم: تعظیم اهل ذکر؛ ﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾2.3

  • [موارد وقفِ غفران در قرآن کریم]

  • وقفِ غفران، ده است در قرآن***هر که یابد شود ز اهل کلام
  • ﴿أَوۡلِيَآءَ***دان به مائده اوّل﴿يَسۡمَعُونَ﴾ ز سوره انعام
  • ﴿فَاسِقٗا﴾ نیز ﴿يَسۡتَوُۥنَ﴾ ز عقب***هر دو در سجده یافتند مقام
  • پنج دیگر ز سوره یس***اوّل ﴿ءَاثَٰرِهِمۡ﴾ بدان تو به نام
  • ثانیش ﴿ٱلۡعِبَادِ﴾، ﴿مَّرۡقَدِنَا***ثالث و رابعش کنم اعلام
  • ﴿ٱعۡبُدُونِي﴾، و ﴿مِّثۡلُهُمۡ﴾ خامس***هست ﴿وَيَقۡبِضۡنَ﴾ عاشرش اتمام
  • هرکه واقف شود در این ده جا***ضامنش من شوم به روز قیام4
  • آیات [داله] بر آنکه قرآن هدایت می‌کند اشخاص راست را که طالب هدایتند

  • ١ـ سوره المائده (٥) آیه ١٥ و ١٦:

  • ﴿يَـٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ كَثِيرٗا مِّمَّا كُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ 

    1. ـ دیوان منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام، ص ٤٦.
    2. ـ سوره الأنبیاء (٢١) ذیل آیه ٧.
    3. ـ جنگ ١، ص ٤٩ الی ٥٢.
    4. ـ همان مصدر، ص ٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

326
  • مُّبِينٞ * يَهۡدِي بِهِ ٱللَهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾.

  • ٢ـ سوره یس (٣٦) آیه ٦٩ و ٧٠:

  • ﴿وَمَا عَلَّمۡنَٰهُ ٱلشِّعۡرَ وَمَا يَنۢبَغِي لَهُۥٓ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ وَقُرۡءَانٞ مُّبِينٞ * لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّٗا وَيَحِقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾.

  • ٣ـ سوره الإسراء (١٧) آیه ٤١:

  • ﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِيَذَّكَّرُواْ وَمَا يَزِيدُهُمۡ إِلَّا نُفُورٗا﴾.

  • ٤ـ سوره الإسراء (١٧) آیه ٤٥:

  • ﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا﴾.

  • ٥ـ سوره الإسراء (١٧) آیه ٨٢:

  • ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّـٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارٗا﴾.

  • ٦ـ سوره الإسراء (١٧) آیه ٨٩:

  • ﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖ فَأَبَىٰٓ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا كُفُورٗا﴾.

  • ٧ـ سوره نمل (٢٧) آیه ١ الی ٥:

  • ﴿طسٓ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَكِتَابٖ مُّبِينٍ * هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ * ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ * إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَ * أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ وَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ﴾.

  • ٨ـ سوره فصّلت (٤١) آیه ٢٦:

  • ﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِيهِ لَعَلَّكُمۡ تَغۡلِبُونَ﴾.

  • ٩ـ سوره یس (٣٦) آیۀ ١ الی ٧:

  • ﴿يسٓ * وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ * عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ * تَنزِيلَ 

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

327
  • ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ * لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ * لَقَدۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَىٰٓ أَكۡثَرِهِمۡ فَهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ﴾.

  • ١٠ـ سوره ق (٥٠) ذیل آیه ٤٥:

  • ﴿فَذَكِّرۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ﴾.

  • ١١ـ سوره فصّلت (٤١) آیه ٢ الی ٤:

  • ﴿تَنزِيلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ * كِتَٰبٞ فُصِّلَتۡ ءَايَٰتُهُۥ قُرۡءَانًا عَرَبِيّٗا لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ * بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا فَأَعۡرَضَ أَكۡثَرُهُمۡ فَهُمۡ لَا يَسۡمَعُونَ﴾.

  • ١٢ـ سوره یونس (١٠) آیه ٥٧:

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ﴾.

  • ١٣ـ سوره فصّلت (٤١) آیه ٤٤:

  • ﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا أَعۡجَمِيّٗا لَّقَالُواْ لَوۡلَا فُصِّلَتۡ ءَايَٰتُهُۥٓ ءَا۬عۡجَمِيّٞ وَعَرَبِيّٞ قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞ وَٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٞ وَهُوَ عَلَيۡهِمۡ عَمًى أُوْلَـٰٓئِكَ يُنَادَوۡنَ مِن مَّكَانِۢ بَعِيدٖ﴾.

  • ١٤ـ سوره الإسراء (١٧) آیه‌ ٩:

  • ﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي لِلَّتِي هِيَ أَقۡوَمُ وَيُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا كَبِيرٗا﴾.

  • ١٥ـ سوره محمّد (٤٧) آیه ٢٤:

  • ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ﴾.

  • ١٦ـ سوره القمر (٥٤) آیه ١٧:

  • ﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾؛

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

328
  • این آیه در سوره قمر چهار مرتبه تکرار شده است.

  • ١٧ـ سوره الحشر (٥٩) آیه ٢١:

  • ﴿لَوۡ أَنزَلۡنَا هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ عَلَىٰ جَبَلٖ لَّرَأَيۡتَهُۥ خَٰشِعٗا مُّتَصَدِّعٗا مِّنۡ خَشۡيَةِ ٱللَهِ وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ﴾.

  • آیات واردۀ در قرآن که دلالت دارد بر آنکه قرآن دارای مقام شامخی است که از عوالم عُلیٰا نازل شده است

  • ١ـ سوره زخرف (٤٣) آیه ١ الی ٤:

  • ﴿حمٓ * وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡمُبِينِ * إِنَّا جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِيّٗا لَّعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ * وَإِنَّهُۥ فِيٓ أُمِّ ٱلۡكِتَٰبِ لَدَيۡنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾.

  • ٢ـ سوره النّمل (٢٧) آیه ٦:

  • ﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾.

  • ٣ـ سوره البروج (٨٥) آیه ٢١ و ٢٢:

  • ﴿بَلۡ هُوَ قُرۡءَانٞ مَّجِيدٞ * فِي لَوۡحٖ مَّحۡفُوظِۢ﴾.

  • ٤ـ سوره الواقعه (٥٦) آیه ٧٥ الی ٨٠:

  • ﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ * وَإِنَّهُۥ لَقَسَمٞ لَّوۡ تَعۡلَمُونَ عَظِيمٌ * إِنَّهُۥ لَقُرۡءَانٞ كَرِيمٞ * فِي كِتَٰبٖ مَّكۡنُونٖ * لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ * تَنزِيلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾.

  • آیات قرآن از طرف خالق است نه مخلوق و دارای کجی و نقص و تناقض نیست

  • ١ـ سوره النّساء (٤) آیه ٨٢:

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

329
  • ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا﴾.

  • ٢ـ سوره الزّمر (٣٩) آیه ٢٧ و ٢٨:

  • ﴿وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٖ لَّعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ * قُرۡءَانًا عَرَبِيًّا غَيۡرَ ذِي عِوَجٖ لَّعَلَّهُمۡ يَتَّقُونَ﴾.

  • ٣ـ سوره یونس (١٠) آیه ٣٧ و ٣٨:

  • ﴿وَمَا كَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن يُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَهِ وَلَٰكِن تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَتَفۡصِيلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا رَيۡبَ فِيهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ * أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾.

  • ٤ـ سوره یونس (١٠) آیه ١٥ و ١٦:

  • ﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَاتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُ قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ * قُل لَّوۡ شَآءَ ٱللَهُ مَا تَلَوۡتُهُۥ عَلَيۡكُمۡ وَلَآ أَدۡرَىٰكُم بِهِۦ فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِيكُمۡ عُمُرٗا مِّن قَبۡلِهِۦٓ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾.

  • ٥ـ الإسراء (١٧) آیه ٨٨:

  • ﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا﴾.

  • ٦ـ سوره البقرة (٢) آیه ٢٣ و ٢٤:

  • ﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَكُم مِّن دُونِ ٱللَهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ * فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِي وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ أُعِدَّتۡ لِلۡكَٰفِرِينَ﴾.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

330
  • ٧ـ سوره الحاقّه (٦٩) آیه ٤٠الی ٤٧:

  • ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ * وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖ قَلِيلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ * وَلَا بِقَوۡلِ كَاهِنٖ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ * تَنزِيلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ * وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَيۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِيلِ * لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِينَ * فَمَا مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِينَ﴾.

  • آیاتی که دلالت دارد بر آنکه راه قرآن و راه پیغمبر و عترت یکی است

  • از طرفی خداوند در سوره المائدة (٥) آیه ١٥ و ١٦ می‌فرماید: ﴿قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ * يَهۡدِي بِهِ ٱللَهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾، و از طرفی می‌فرماید: ﴿يسٓ * وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ * عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾؛1 پس خداوند، هم قرآن و هم پیغمبر را در صراط مستقیم ذکر نموده است.

  • و همچنین آیاتی است دالّه بر آنکه پیغمبر نور است و برای هدایت است2 و با در نظر گرفتن آیه اوّل به دست می‌آید که حقیقت پیغمبر و قرآن یکی است.

  • و همچنین از آیه ذیل استفاده می‌شود که دوری از قرآن عین دوری از پیغمبر است؛ چون ظالمین می‌گویند: «کاش ما با پیغمبر راهی داشتیم»، و از طرفی پیغمبر می‌فرماید: «خدایا! مردم این قرآن را مهجور نمودند»، پس دوری از پیغمبر ملازم با مهجوری قرآن است. و آن آیه این است (سوره الفرقان (٢٥) آیه ٢٧ الی ٣١):

    1. ـ سوره یس (٣٦) آیات ١ الی ٤.
    2. ـ [جهت اطلاع بیشتر پیرامون تفسیر این آیات، به کتاب شریف نور ملکوت قرآن، ج ١، ص ٩١ الی ٩٣ و ص ٢١٧ الی ٢٢٩ مراجعه شود. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

331
  • ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا * يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا * لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِي وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا * وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا * وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيٗا وَنَصِيرٗا﴾.1

  • [روایاتی راجع به هدایت‌گری قرآن]

  • [١] وسائل الشّیعة، جلد ٢، صفحه ٨٢٥:

  • «فِی نهجِ البَلاغةِ عَن أمیرِالمؤمنینَ علیه السّلام أنَّهُ قَالَ فی خُطبَةٍ لَهُ: ”و تَعَلَّمُوا القُرآنَ فإنَّهُ رَبِیعُ القُلُوبِ، و استَشفُوا بِنُورِهِ فإنَّهُ شِفاءُ الصُّدُورِ، و أحسِنُوا تِلاوَتَهُ فإنَّهُ أنفَعُ (أحسَنُ) القِصَصِ؛ فإنَّ العالِمَ العامِلَ بِغَیرِ عِلمِهِ کالجاهِلِ الحائِرِ الَّذِی لا یَستَفِیقُ مِن‌ جَهلِهِ، بَل الحُجَّةُ عَلَیهِ أعظَمُ و الحَسرَةُ لَهُ ألزَمُ و هُوَ عِندَ اللهِ ألوَم.“»2

  • [٢] وسائل الشّیعة، جلد ٢، صفحه ٨٢٦:

  • «عن النّبی صلّی الله علیه و آله:القُرآنُ غِنًی لا غِنَی دُونَهُ و لا فَقرَ بَعدَهُ.“»3

  • [٣] «عن النّبی صلّی الله علیه و آله: ”إنّ هَذا القُرآنَ مأدُبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مأدُبَتَهُ ما استَطَعتُم؛ إنَّ هَذا القُرآنَ حَبلُ اللهِ، و هُوَ النُّورُ البَیِّنُ و الشِّفاءُ النّافِعُ، عِصمَةٌ لِمَن تَمَسَّکَ بِهِ و نَجاةٌ لِمَن تَبِعَه.“»4

  • [٤] وسائل الشّیعة، جلد ٢، صفحه ٨٢٦:

    1. ـ جنگ ١٠، ص٢٢ الی ٢٥.
    2. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ٦، ص ١٦٧.
    3. ـ همان مصدر، ص ١٦٨.
    4. ـ همان مصدر، ص ١٦٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

332
  • «کان مُسندًا عَن أبِی‌عَبدِاللهِ علیه السّلام قالَ: ”إنَّ هَذا القُرآنَ فِیهِ مَنارُ الهُدَی و مَصابِیحُ الدُّجَی، فَلیَجلُ جالٍ بَصَرَهُ و یَفتَحْ لِلضِّیاءِ نَظَرَهُ؛ فإنَّ التَّفَکُّرَ حَیاةُ قَلبِ البَصِیرِ کَما یَمشِی المُستَنِیرُ فی الظُّلُماتِ بِالنُّورِ.“»1

  • [نور خانه‌ای که در آن قرآن تلاوت می‌شود به آسمان ساطع است]

  • وسائل الشّیعة، جلد ٢، صفحه ٨٥١:

  • «فی رجال الکَشّی مُسندًا عَن أبِی‌هارُونَ قالَ: کُنتُ ساکِنًا دارَ الحَسَنِ بنِ الحُسَینِ فَلَمّا عَلِمَ انقِطاعِی إلَی أبِی‌جَعفَرٍ و أبِی‌عَبدِاللهِ علیهما السّلام أخرَجَنِی مِن دارِهِ؛ قالَ: فَمَرَّ بِی أبُوعَبدِاللهِ علیه السّلام فَقالَ: ”یا أباهارُونَ بَلَغَنِی أنّ هَذا أخرَجَکَ مِن دارِهِ؟!“ قُلتُ نَعَم. قالَ: ”بَلَغَنِی أنَّکَ کُنتَ تُکثِرُ فِیها تِلاوَةَ کِتابِ اللهِ، و الدّارُ إذا تُلِیَ فِیها کِتابُ اللهِ کانَ لَها نُورٌ ساطِعٌ فی السَّماءِ و تُعرَفُ [مِن] بَین الدُّور.“»2و3

    1. ـ همان مصدر، ص ١٧٠.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٠٠.
    3. ـ جنگ ٥، ص ١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

333
  • ٨ـ آداب معاشرت و حقوق إخوان

  • [سلام از منظر آیات و روایات]

  • فی السّلام و التّحیّة:

  • ١ـ سوره الانعام (٦) آیه ٥٤ الی ٥٨:

  • ﴿وَإِذَا جَآءَكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَيۡكُمۡ كَتَبَ رَبُّكُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ أَنَّهُۥ مَنۡ عَمِلَ مِنكُمۡ سُوٓءَۢا بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَأَنَّهُۥ غَفُورٞ رَّحِيمٞ * وَكَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ وَلِتَسۡتَبِينَ سَبِيلُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ * قُلۡ إِنِّي نُهِيتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَهِ قُل لَّآ أَتَّبِعُ أَهۡوَآءَكُمۡ قَدۡ ضَلَلۡتُ إِذٗا وَمَآ أَنَا۠مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِينَ * قُلۡ إِنِّي عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبۡتُم بِهِۦ مَا عِندِي مَا تَسۡتَعۡجِلُونَ بِهِۦٓ إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ ٱلۡحَقَّ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰصِلِينَ * قُل لَّوۡ أَنَّ عِندِي مَا تَسۡتَعۡجِلُونَ بِهِۦ لَقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡ وَٱللَهُ أَعۡلَمُ بِٱلظَّـٰلِمِينَ﴾.

  • السَّلامُ (بالفَتحِ) اسمٌ مِن أسماءِ اللهِ: ﴿ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَيۡمِنُ﴾.1 و المُرادُ مِن «السّلامُ علَیکُم» أی تَسلَمونَ مِن جَمیعِ آفاتِ الدّنیا و بَلیّاتِها و عَذابِ الآخِرَةِ.

  • ٢ـ ﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗ﴾.2

  • ٣ـ الفرقان: ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا﴾.3

    1. ـ سوره الحشر (٥٩) قسمتی از آیه ٢٣.
    2. ـ سوره النّور (٢٤) قسمتی از آیه ٦١.
    3. ـ سوره الفرقان (٢٥) ذیل آیه ٦٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

334
  • ٤ـ أسعد بن زراره بعد از طواف مکّه دید حضرت در حِجْر نشسته‌اند با جماعتی از بنی‌هاشم، شرفیاب حضور آن حضرت شد، و قالَ لرَسولِ اللهِ: ”أنعِمْ صَباحًا!“ فرَفعَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلهِ رَأسَهُ إلیه و قالَ:

  • «قَد أبدَلَنا اللهُ بِه ما هُوَ أحسَنُ مِن هَذا تَحِیَّةُ أهلِ الجَنّةِ: ”السّلامُ علَیکُم!“»1

  • ٥ـ «[علل الشّرائع] بِالإسنادِ إلی وَهَبٍ قالَ: 

  • لَمّا أسجَدَ اللهُ عزَّوجلَّ المَلائکَةَ لآدَمَ علیه السّلام و أبَی إبلیسُ أن یَسجُدَ، قالَ لهُ رَبُّه عزّوجلَّ: ﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٞ * وَإِنَّ عَلَيۡكَ لَعۡنَتِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلدِّينِ﴾.2 ثُمّ قالَ عزّوجلّ لآدَمَ: یا آدَمُ! انطَلِق إلی هَؤُلاءِ مِن المَلائکَةِ فقُل: ”السّلامُ علَیکُم و رَحمَةُ اللهِ و بَرکاتُه!“ فسَلَّمَ علَیهِم فَقالوا: ”و علَیکَ السّلامُ و رَحمَةُ اللهِ و بَرکاتُه!“ فلَمّا رَجَعَ إلی رَبِّهِ عزّوجلّ، قالَ لَهُ رَبُّهُ تَبارَکَ و تَعالَی: ”هَذِه تَحیَّتُکَ و تَحیَّةُ ذُرّیَّتِکَ مِن بَعدِکَ فِیما بَینَهُم إلی یَومِ القِیٰامَةِ.“»3

  • ٦ـ‌ «[الأمالی للمفید] عَن أنَسٍ قالَ: قالَ النّبیُّ صلّی الله علَیهِ و آلهِ: ”یا أنَسُ! سَلِّم علَی مَن لَقیتَ یَزیدُ اللهُ فی حَسَناتِکَ، و سَلِّم فی بَیتِکَ یَزیدُ اللهُ فی بَرَکَتِکَ.“»4

  • ٧ـ‌ قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • «إذا دَخَلَ أحَدُکُم مَنزِلَهُ فلْیُسلِّم علَی أهلِه؛ یَقولُ: ”السّلامُ علَیکُم!“ فإن لَم یَکُن لَهُ أهلٌ فلیَقُل: السّلامُ علَینَا مِن رَبِّنا...»5

    1. ـ إعلام ‌الوری، ص ٥٦؛ بحارالأنوار، ج ١٩، ص ٨.
    2. ـ سوره ص (٣٨) ذیل آیه ٧٧ و آیه ٧٨.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ١١، ص ١٤٢؛ علل ‌الشّرائع، ج ١، ص ١٠٢.
    4. ـ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٣؛ أمالی شیخ مفید، ص ٦٠.
    5. ـ الخصال، ج ٢، ص ٦٢٦؛ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٤؛ وسائل الشیعة، ج ٥، ص ٣٢٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

335
  • ٨ـ قال رسول الله [صلّی الله علیه و آله و سلّم]:

  • «إنّ أعجَزَ النّاسِ مَن عَجَزَ عَن الدُّعاءِ، و إنّ أبخَلَ النّاسِ مَن بَخِلَ بالسّلامِ.»1

  • ٩ـ‌ قال صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • «ألا أُخبِرُکُم [أدُلّکم] بِخَیرِ أخلاقِ الدّنیا و الآخِرَةِ؟ قالوا: بلَی یا رَسولَ اللهِ! فَقالَ صلّی الله علَیه و آلهِ: إفشاءُ السّلامِ فی العالَمِ.»2

  • ١٠ـ‌ لئالی الأخبار، صفحه ١٧٣:

  • «جاءَ رَجُلٌ مِن أهلِ الیَمَنِ عِندَ رَسولِ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلهِ فَقالَ: یا رَسولَ اللهِ! [صلّی الله علیه و آله و سلّم] إنّی أسألُکَ جَوامِعَ الخَیرِ، فَإنّی شَیخٌ کَبیرٌ... (إلی أن قالَ:) یا رَسولَ اللهِ! [صلّی الله علیه و آله و سلّم] إنّی أُحِبُّ أن تَکثُرَ بَرَکَةُ بَیتی. قالَ صلّی الله علَیهِ و آلهِ: ”إذا دَخَلتَ مَنزِلکَ فسَلِّم علَی أهلِ بَیتِکَ تَکثُرْ بَرَکَةُ بَیتِکَ.“»

  • ١١ـ قال أبوجعفر علیه السّلام: «إنّ اللهَ عَزّوجلَّ یُحِبُّ إفشاءَ السّلامِ.»3

  • ١٢ـ و قالَ [علیه السّلام]: «سَلِّم علَی کُلِّ مَن لَقِیتَهُ یَزیدُ فی عُمرِکَ4

  • [در فضیلت سلام دادن و اطعام نمودن]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٩٩:

  • «الشّیخ المفید فی الاختصاص، روی عن العالم علیه السّلام أنّه قال:

  • أطعِمُوا الطَّعام، و أفشُوا السّلام، و صَلُّوا و النَّاسُ نیَامٌ، و ادخلوا الجنّة بسلام.“

    1. ـ أمالی طوسی، ص ٨٨؛ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٤.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ١٢؛ مستدرک ‌الوسائل، ج ٨، ص ٣٦٢.
    3. ـ الکافی، ج ٢، ص ٦٤٥؛ بحارالأنوار، ج ٧٥، ص ١٨١.
    4. ـ لئالی الأخبار، طبع حروفی، ج ٢، ص ٢٠٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

336
  • و روی: ”ما من شیءٍ یتقرّب به إلی الله جلّ و علا أحبّ إلیه من إطعام الطّعام و إراقة الدِّماء.“»1و2

  • [آداب غذا خوردن]

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٤١:

  • «القطب الرّاوندیّ فی دعواته عن النّبیّ صلّی الله علیه وآله، أنّه قال:

  • ”أذیبوا طعامَکم بِذِکر الله و الصَّلاة، و لا تَناموا علیها فَتَقسُوا قلوبُکم.“

  • و عنه صلّی الله علیه و آله، إنّه قال: ”مَن کَثُرَ طعمُه [طعامه]، سَقُمَ بَدَنُه و قَسَا قَلبُه.“»3و4

  • [آداب جلوس]

  • قال فی مصباح الفقیه صفحة ٥٢٧:

  • «رَوَی أبوبَصیرٍ عَن أبی‌عَبدِاللهِ علیه السّلام: قالَ أمیرُالمُؤمنینَ علیه السّلام: إذا جَلَسَ أحَدُکُم علَی الطّعامِ فلْیَجلِسْ جِلسَةَ العَبدِ، و لا یَضَعْ إحدَی رِجلَیهِ علَی الاُخرَی، و لا یَتَربَّعْ، فإنّها جِلسَةٌ یُبغِضُها اللهُ و یُبغِضُ صاحِبَها.“»5

  • و فی مجمع البحرین قال:

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٣٧١.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٢٠.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٩٤.
    4. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٩.
    5. ـ مصباح الفقیه، ج ٢، ص ٥٢٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

337
  • «و تَرَبّعَ فی جُلوسِه: جَلَسَ مُتَربِّعًا؛ و هوَ أن یَقعَدَ علَی وَرَکَیهِ و یَمُدَّ رُکبَتَهُ الیُمنَی إلی جانِبِ یَمِینِه و قَدَمَهُ إلی جانِبِ یَسارِه و الیُسرَی بالعَکسِ؛ ـ قالَهُ فی المَجمَع. و مِنهُ الحَدیثِ:

  • کانَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آله و سلّم یَجلِسُ ثَلاثًا: القُرفُصاءَ،1 و علَی رُکبَتَیهِ، و کانَ یُثَنَّی رِجلًا واحِدَةً و یَبسُطُ علَیها الاُخرَی؛ و لَم یُرَ مُتَرَبِّعًا قَطُّ.“»2و3

  • [از آداب مصاحبت سؤال کردن از اسم و کنیه فرد است]

  • [معادن الجواهر و نزهة الخواطر، جلد ٢] صفحه ٤٣٩:

  • «قد روینا فی صحیح الأخبار عن أهل بیت النّبی المختار صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”أنَّ من الجفاء أن یصحَبَ الرّجلُ الرّجلَ و لا یسألَه عن اسمه و کُنیتِه.“»4

  • اشخاصی که نباید به آنها سلام نمود

  • ١ـ المَاشی مَعَ الجِنازَةِ، ٢ـ و الماشی إلی الجُمُعَةِ، ٣ـ و فی بَیتِ الحَمّامِ، ٤ـ و الّذی علَی الغائطِ، ٥ـ و الدّاخِل فی المَسجِدِ و النّاسُ یُصَلّونَ، ٦ـ و علَی المُصَلّی، ٧ـ و علَی المَجوسِ، ٨ـ علَی النّصْرانیّ، ٩ـ علَی الیَهودیّ، ١٠ـ علَی مائدَةِ الخَمرِ، ١١ـ علَی السَّکران حینَ السُّکرِ، ١٢ـ علَی اللاعِبِ بالشِّطرَنجِ، ١٣ـ و النَّردِ، ١٤ـ و الأربَعَةَ عَشَرِ، ١٥ـ و أصحابِ البَربَطِ، ١٦ـ و الطُّنبورِ، ١٧ـ و تارِکِ الجَماعَةِ، ١٨ـ و علَی

    1. ـ القُرفُصاءُ: هی أن یَجلِسَ الرّجُلُ علَی إلیَتَیهِ و یُلصِقَ فَخِذَیهِ ببَطنِه و یَحتَبِیَ بیَدَیهِ.
    2. ـ مکارم الأخلاق، ص ٢٦؛ مجمع البحرین، ج ٤، ص ٣٣١.
    3. ـ جنگ ٣، ص ١٠٧.
    4. ـ جنگ ٢٠، ص ٢٤٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

338
  • الشّاعِرِ، ١٩ـ و المُتَفَکِّهینَ بِسَبِّ الاُمَّهاتِ، ٢٠ـ و عَبَدَةِ الأوثانِ، ٢١ـ و علَی مَن یَعمَل التَّماثیلَ، ٢٢ـ و علَی المُخَنَّثِ، ٢٣ـ و علَی آکِلِ الرِّبا، ٢٤ـ و علَی الفاسِقِ المُجَهوِرِ بفِسقِه.1

  • قال أبوعبدالله علیه السّلام: «السّلامُ لِلرّاکِبِ علَی الرّاجِلِ و لِلقائمِ علَی القاعِد2و3

  • [شرائط معاشرت و مجالست و انتخاب دوست]

  • فی المجالسة:

  • سوره الأنعام (٦) آیه ٦٨:

  • ﴿وَإِذَا رَأَيۡتَ ٱلَّذِينَ يَخُوضُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيۡرِهِۦ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّكۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ﴾.

  • سوره الفرقان (٢٥) آیات ٢٧ الی ٢٩:

  • ﴿وَيَوۡمَ يَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيۡهِ يَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِيلٗا * يَٰوَيۡلَتَىٰ لَيۡتَنِي لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِيلٗا * لَّقَدۡ أَضَلَّنِي عَنِ ٱلذِّكۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِي وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا﴾.

  • فی تفسیر الآیة:

  • عُقبَة بن أبی‌معیط از سفر آمد، میهمانی کرد. به واسطه جوار و همسایگی، حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم را هم دعوت کرد. حضرت فرمودند: تا

    1. ـ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٢، ص ٥٠.
    2. ـ جامع ‌الأخبار، ص ٨٩؛ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ١٢.
    3. ـ جنگ ١، ص ٧٩ الی ٨٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

339
  • کلمه شهادت نگوئی از طعام تو نخواهم خورد! کلمه شهادت گفت.

  • اُبیّ بن خلف که از دوستان و معاشرین عقبه بود به او گفت: از تو راضی نشوم مگر آنکه آب دهن بیندازی و از او بیزار شوی! عقبه وقتی که حضرت در دارالنّدوه مشغول نماز بودند، در حال سجود بر آن حضرت آب دهان انداخت. آب دهن او دو شقّه شد و برگشت بر دو گونه او مبدّل به آتش گشت و هر دو گونه او را سوزانید، و سیاه شد از سوختن.

  • حضرت فرمودند: تو را از مکّه بیرون نمی‌بینم مگر آنکه سر تو را به شمشیر بردارم! در جنگ بدر به دست حضرت أمیر علیه السّلام کشته شد1.2

  • آیات داله بر حرمت مخالطه و دوستی با کفار

  • آیات داله بر حرمت مخالطه و دوستی با کفار و اینکه روح ایمان و بقاء‌ اسلام موقوف بر ترک موالات آنهاست

  • «هو العزیز»

  • ١ـ سوره المجادلة (٥٨) آیه ١٤ الی ٢٢:

  • ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَهُ عَلَيۡهِم مَّا هُم مِّنكُمۡ وَلَا مِنۡهُمۡ وَيَحۡلِفُونَ عَلَى ٱلۡكَذِبِ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ * أَعَدَّ ٱللَهُ لَهُمۡ عَذَابٗا شَدِيدًا إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ * ٱتَّخَذُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ جُنَّةٗ فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَهِ فَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ * لَّن تُغۡنِيَ عَنۡهُمۡ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُم مِّنَ ٱللَهِ شَيۡ‍ًٔا أُوْلَـٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ * يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَهُ جَمِيعٗا فَيَحۡلِفُونَ لَهُۥ كَمَا يَحۡلِفُونَ لَكُمۡ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ * ٱسۡتَحۡوَذَ عَلَيۡهِمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَأَنسَىٰهُمۡ ذِكۡرَ ٱللَهِ أُوْلَـٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱلشَّيۡطَٰنِ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّيۡطَٰنِ هُمُ

    1. ـ الدّر المنثور، ج ٥، ص ٦٩.
    2. ـ جنگ ١، ص ٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

340
  • ٱلۡخَٰسِرُونَ * إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحَآدُّونَ ٱللَهَ وَرَسُولَهُۥٓ أُوْلَـٰٓئِكَ فِي ٱلۡأَذَلِّينَ * كَتَبَ ٱللَهُ لَأَغۡلِبَنَّ أَنَا۠وَرُسُلِيٓ إِنَّ ٱللَهَ قَوِيٌّ عَزِيزٞ * لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡ أُوْلَـٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا رَضِيَ ٱللَهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ أُوْلَـٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَهِ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾.

  • ٢ـ سوره المائدة (٥) آیه ٥١ الی ٥٧:

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ إِنَّ ٱللَهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِينَ * فَتَرَى ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ يُسَٰرِعُونَ فِيهِمۡ يَقُولُونَ نَخۡشَىٰٓ أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٞ فَعَسَى ٱللَهُ أَن يَأۡتِيَ بِٱلۡفَتۡحِ أَوۡ أَمۡرٖ مِّنۡ عِندِهِۦ فَيُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَآ أَسَرُّواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ نَٰدِمِينَ * وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَهَـٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَقۡسَمُواْ بِٱللَهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ إِنَّهُمۡ لَمَعَكُمۡ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَأَصۡبَحُواْ خَٰسِرِينَ * يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ * إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ * وَمَن يَتَوَلَّ ٱللَهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ * يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَكُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَٱلۡكُفَّارَ أَوۡلِيَآءَ وَٱتَّقُواْ ٱللَهَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾.

  • ٣ـ سوره آل عمران (٣) آیه ٢٨:

  • ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗ وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَهُ نَفۡسَهُۥ وَإِلَى ٱللَهِ ٱلۡمَصِيرُ﴾.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

341
  • ٤ـ خداوند سبحانه و تعالی در سوره هود پس از آنکه حکایات اُمم نوح و هود و صالح و غیرهم را بیان فرموده است، سپس اختلاف نمودن یهود را در کتابشان بیان فرموده است؛ در سوره هود (١١) آیه ١١١ الی ١١٣ می‌فرماید:

  • ﴿وَإِنَّ كُلّٗا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمۡ رَبُّكَ أَعۡمَٰلَهُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا يَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ * فَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطۡغَوۡاْ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ * وَلَا تَرۡكَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَهِ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴾.

  • ٥ـ سوره آل عمران (٣) آیه ١٠٠:

  • يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَرُدُّوكُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ كَٰفِرِينَ﴾.

  • ٦ـ سوره آل عمران (٣) آیه ١١٨ الی ١٢٠:

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةٗ مِّن دُونِكُمۡ لَا يَأۡلُونَكُمۡ خَبَالٗا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمۡ قَدۡ بَدَتِ ٱلۡبَغۡضَآءُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَمَا تُخۡفِي صُدُورُهُمۡ أَكۡبَرُ قَدۡ بَيَّنَّا لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ * هَـٰٓأَنتُمۡ أُوْلَآءِ تُحِبُّونَهُمۡ وَلَا يُحِبُّونَكُمۡ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱلۡكِتَٰبِ كُلِّهِۦ وَإِذَا لَقُوكُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ عَضُّواْ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَنَامِلَ مِنَ ٱلۡغَيۡظِ قُلۡ مُوتُواْ بِغَيۡظِكُمۡ إِنَّ ٱللَهَ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ * إِن تَمۡسَسۡكُمۡ حَسَنَةٞ تَسُؤۡهُمۡ وَإِن تُصِبۡكُمۡ سَيِّئَةٞ يَفۡرَحُواْ بِهَا وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا يَضُرُّكُمۡ كَيۡدُهُمۡ شَيۡ‍ًٔا إِنَّ ٱللَهَ بِمَا يَعۡمَلُونَ مُحِيطٞ﴾.

  • ٧ـ سوره (٣) آل عمران آیه ١٤٩:

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تُطِيعُواْ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ فَتَنقَلِبُواْ خَٰسِرِينَ﴾.

  • ٨ـ سوره النّساء (٤) آیه ١٣٩ الی ١٤١:

  • ﴿ٱلَّذِينَ يَتَّخِذُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَيَبۡتَغُونَ عِندَهُمُ ٱلۡعِزَّةَ فَإِنَّ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

342
  • ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعٗا * وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَايَٰتِ ٱللَهِ يُكۡفَرُ بِهَا وَيُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيۡرِهِۦٓ إِنَّكُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡ إِنَّ ٱللَهَ جَامِعُ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡكَٰفِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا * ٱلَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمۡ فَإِن كَانَ لَكُمۡ فَتۡحٞ مِّنَ ٱللَهِ قَالُوٓاْ أَلَمۡ نَكُن مَّعَكُمۡ وَإِن كَانَ لِلۡكَٰفِرِينَ نَصِيبٞ قَالُوٓاْ أَلَمۡ نَسۡتَحۡوِذۡ عَلَيۡكُمۡ وَنَمۡنَعۡكُم مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فَٱللَهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَلَن يَجۡعَلَ ٱللَهُ لِلۡكَٰفِرِينَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ سَبِيلًا﴾.

  • ٩ـ سوره الأنعام (٦) آیه ١٥٣:

  • ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ﴾.

  • ١٠ـ سوره البقرة (٢) آیه ١٢٠:

  • ﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِي جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَكَ مِنَ ٱللَهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ﴾.

  • ١١ـ سوره الأنعام (٦) آیه ٧٠و ٧١:

  • ﴿وَذَرِ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَهُمۡ لَعِبٗا وَلَهۡوٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَذَكِّرۡ بِهِۦٓ أَن تُبۡسَلَ نَفۡسُۢ بِمَا كَسَبَتۡ لَيۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَهِ وَلِيّٞ وَلَا شَفِيعٞ وَإِن تَعۡدِلۡ كُلَّ عَدۡلٖ لَّا يُؤۡخَذۡ مِنۡهَآ أُوْلَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ أُبۡسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِيمٖ وَعَذَابٌ أَلِيمُۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡفُرُونَ * قُلۡ أَنَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَهِ مَا لَا يَنفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰٓ أَعۡقَابِنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰنَا ٱللَهُ كَٱلَّذِي ٱسۡتَهۡوَتۡهُ ٱلشَّيَٰطِينُ فِي ٱلۡأَرۡضِ حَيۡرَانَ لَهُۥٓ أَصۡحَٰبٞ يَدۡعُونَهُۥٓ إِلَى ٱلۡهُدَى ٱئۡتِنَا قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰ وَأُمِرۡنَا لِنُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾.

  • ١٢ـ سوره المائدة (٥) آیه ٨٠و ٨١:

  • ﴿تَرَىٰ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ يَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ أَن

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

343
  • سَخِطَ ٱللَهُ عَلَيۡهِمۡ وَفِي ٱلۡعَذَابِ هُمۡ خَٰلِدُونَ * وَلَوۡ كَانُواْ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَهِ وَٱلنَّبِيِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾.

  • ١٣ـ سوره التّوبة (٩) آیه ٢٣ و ٢٤:

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَكُمۡ وَإِخۡوَٰنَكُمۡ أَوۡلِيَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡكُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِيمَٰنِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّـٰلِمُونَ * قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَهُ بِأَمۡرِهِۦ وَٱللَهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾.

  • ١٤ـ سوره الممتحنة (٦٠) آیه ١٣:

  • ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَهُ عَلَيۡهِمۡ قَدۡ يَئِسُواْ مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِ كَمَا يَئِسَ ٱلۡكُفَّارُ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡقُبُورِ﴾.1

  • [روایات و نکاتی در مذمّت و آثار سوء همنشین بد]

  • [١] فی [مجلّد] ١٧ بحار، صفحة ٧٤؛ وصایا علیٍّ علیه السّلام لکُمَیلٍ:

  • «... یا کُمَیلُ! قُلِ الحَقَّ علَی کُلِّ حالٍ، و وَازِرِ المُتَّقینَ، و اهجُرِ الفاسِقینَ، و لا تُخالِطْ بِهِم و الاکتِسابِ مِنهُم! و إیّاکَ أن تُعطِیَهُم أو تَشهَدَ فی مَجالِسِهِم بِما یُسخِطُ اللهَ علَیکَ! یا کُمَیلُ! إذا اضطَرَرتَ إلی حُضُورِهِم فَداوِمْ ذِکرَ اللهِ تَعالَی و تَوَکَّلْ علَیهِ، و استَعِذْ باللهِ مِن شَرِّهِم...»2

    1. ـ جنگ ١٠، ص ٢٧ الی ٢٩.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٧٤، ص ٢٧١، با اختلاف در لفظ.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

344
  • [٢] بحار، [جلد] ١٥، صفحه ٦:

  • «سَألَ الشّامیُّ أمیرَالمُؤمِنینَ علیه السّلام، قالَ: أیُّ صاحِبٍ شَرٌّ؟ قالَ: ”المُزَیِّنُ لَکَ مَعصیَةَ الله“.»1

  • [٣] عن عبدالعظیم الحسنی، عن أبی‌جعفر، عن آبائه قال: قالَ أمیرُالمُؤمِنینَ [علیه السّلام]:

  • «مُجالَسَةُ الأشرارِ تُورِثُ سُوءَ الظّنِّ بِالأخیارِ.»2

  • [٤] عن الصّادق علیه السّلام قال: قال رسولُ الله صلَّی الله علیه و آله:

  • «... ثَلاثَةٌ مُجالَسَتُهُم تُمیتُ القَلبَ: مُجالَسَةُ الأنذالِ،3 و الحَدیثُ مَعَ النِّساءِ، و مُجالَسَةُ الأغنِیاءِ.»4

  • [٥] و قال صلّی الله علیه و آله:

  • «تَقَرَّبوا إلی اللهِ بِالبُعدِ مِن أهلِ المَعاصی و تَحَبَّبوا إلیه بِبُغضِهِم و الْتَمِسُوا رِضاهُ بسَخَطِهِم.»5

  • [٦] لئالی؛ قال أبوعبدالله علیه السّلام:

  • «لا یَنبَغِی للمُسلِمِ أن یُواخِیَ الفاجِرَ و لا الأحمَقَ و لا الکَذّابَ.»6

  • [٧] لئالی؛ قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

    1. ـ همان مصدر، ج ٧١، ص١٩٠.
    2. ـ الأمالی، شیخ طوسی، ص ٤٤٦؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٩١.
    3. ـ النذل: خسیس من الناس (الأقرب الموارد).
    4. ـ الخصال، ج ١، ص ٨٧؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٩١؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٢، ص ٢٥٢.
    5. ـ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٨٩.
    6. ـ الکافی، ج ٢، ص ٣٧٥؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ٢٠٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

345
  • «اُنظُروا مَن تُحادِثونَ! فإنّهُ لَیسَ مِن أحَدٍ یَنزِلُ بهِ المَوتُ إلّا مُثِّلَ لهُ أصحابُهُ إلی اللهِ، إن کانُوا خِیارًا فَخیارًا و إن کانُوا شِرارًا فشِرارًا؛ و لَیسَ أحَدٌ یَموتُ إلّا مُثِّلتُ لهُ عِندَ مَوتهِ.»1

  • [٨] بحار، [مجلّد] ١٧، صفحة ١٤٤؛ وصایا علیّ علیه السّلام:

  • «إیّاکَ و مَواطِنَ التُّهَمَةِ و المَجلِسَ المَظنونَ بِه السُّوءُ! فإنّ قَرینَ السَّوءِ یُغَیِّرُ جَلیسَهُ.»2

  • [٩] عن أبی‌عبدالله [علیه السّلام] قال:

  • «لا یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یَجلِسَ مَجلِسًا یُعصَی اللهُ فیهِ و لا یَقدِرُ علَی تَغیِیرهِ.»3و4

  • [١٠] قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:

  • «أربَعَةٌ مُفسِدَةٌ للقَلبِ:... (إلی أن قالَ:) و مُجالَسَةُ المَوتَی. فَقیلَ: یا رَسولَ اللهِ! و ما مُجالَسَةُ المَوتَی؟ قالَ: مُجالَسَةُ کُلِّ ضالٍّ عنِ الإیمانِ و جائرٍ عَن الأحکامِ.»5

  • [١١] عن الصّادق علیه السّلام، عن رسول الله [صلّی الله علیه و آله]:

  • «المَرءُ علَی دینِ خَلیلِه، فلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ6

  • [١٢] قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • «أولِیاؤُکَ ثَلاثَةٌ و أعداؤکَ ثَلاثَةٌ؛ و أمّا أحِبّاؤکَ: وَلیُّکَ، و وَلیُّ وَلیِّکَ، و عَدُوُّ

    1. ـ الکافی، ج ٢، ص ٦٣٨؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٢، ص ٢٢.
    2. ـ وسائل الشّیعة، ج ١٢، ص ٣٧؛ بحارالأنوار، ج ٧٥، ص ٩٨.
    3. ـ الکافی، ج ٢، ص ٣٧٤؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٩٩.
    4. ـ جنگ ١، ص ٧٤.
    5. ـ أمالی‌ طوسی، ص ٨٣؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٩٢.
    6. ـ أمالی ‌طوسی، ص ٥١٨؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٩٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

346
  • عَدُوِّکَ؛ و أمّا أعداؤکَ: فَعَدُوُّکَ، و عَدُوُّ صَدیقِکَ، و صَدیقُ عَدُوِّکَ.»1

  • [١٣] بحار، [مجلّد] ١٦، صفحة ٥٦؛ عن أبی‌عبدالله [علیه السّلام] قال:

  • «کانَ أمیرُالمُؤمِنینَ علیه السّلام إذا صَعِدَ المِنبَرَ قالَ:

  • ”یَنبَغی لِلمُسلِمِ أن یَجتَنِبَ مُؤاخاةَ ثَلاثَةٍ: الماجِنِ و الأحمَقِ و الکَذّابِ.

  • فأمّا الماجِنُ2 فیُزَیّنُ لَکَ فِعلَهُ، و یُحِبُّ أن تَکونَ مِثلَهُ، و لا یُعینُکَ علَی أمرِ دینِکَ و مَعادِکَ، و مُقارَنَتُهُ جَفاءٌ3 و قَسوَةٌ4، و مَدخَلُهُ5 و مَخرَجُهُ علَیکَ عارٌ.

  • و أمّا الأحمَقُ6 فإنّهُ لا یُشیرُ علَیکَ بِخَیرٍ و لا یُرجَی لِصَرفِ السُّوءِ عَنکَ و لَو أجهَدَ نَفسَهُ، فَرُبّما أرادَ مَنفَعَتَکَ فضَرَّکَ؛ فمَوتُهُ خَیرٌ مِن حَیاتِه و سُکوتُهُ خَیرٌ مِن نُطقِه و بُعدُهُ خَیرٌ مِن قُربِه.

  • و أمّا الکَذّابُ فإنّهُ لا یَهنَئُ مَعَهُ عَیشٌ، یَنقُلُ حَدیثَکَ و یَنقُلُ إلَیکَ الحَدیثَ7، کُلَّما أفنَی اُحدوثَةً مَطَّها8 بِاُخرَی حتّی إنّهُ یُحَدِّثُ بالصِّدقِ فَما یُصَدَّقُ، و یُغرِی9 بَینَ النّاسِ

    1. ـ إرشاد القلوب، ج ١، ص ١٩٤، با اختلاف.
    2. ـ الماجِنُ مِن النّاسِ: مَن لا یُبالِی قَولًا و لا فِعلًا (أیْ ما قالَ و ما صَنَع).
    3. ـ الجَفاءُ: البُعدُ عن الآداب الحُسنَی.
    4. ـ و القَسوَة: الغَلظَی.
    5. ـ و المَدخَل و المَخرَج: مصدرٌ میمیٌّ، أی دخوله و خروجه أو دخولک و خروجک (بإعتبار الإضافة إلی الفاعل و إلی المفعول).
    6. ـ الحُمْق: وضعُ الشّیء فی غَیر مَوضعه، مع العلم بقُبحه؛ و المراد خِفّة العقل.
    7. ـ الحدیث: الخبر.
    8. ـ مَطَّها باُخری: أی مدّه.
    9. ـ یُغرِی: أی یُفسِد.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

347
  • بالعَداوَةِ فَیُنبِتُ السّخائمَ1 فی الصُّدورِ.

  • فاتّقوا اللهَ فَانظُروا لأنفُسِکُم.“»2

  • [١٤] بحار، [مجلّد] ١٦، صفحة ٥١؛ عن ابن عبّاس قال:

  • «قیلَ لرَسولِ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلهِ: أیُّ الجُلَساءِ خَیرٌ؟ قالَ صلّی الله علَیهِ و آلهِ: ”مَن ذَکَّرتْکُم باللهِ رُؤیَتُهُ، و زادَکُم فی عِلمِکُم مَنطِقُهُ، و ذَکّرَکُم بالآخِرَةِ عَمَلُهُ.“3

  • قالَ لُقمانُ لابْنِه: [یا بُنَیَّ!] کُن عَبدًا لِلأخیارِ و لا تَکُن وَلَدًا لِلأشرارِ.»4

  • [١٥] أعلام الدّین؛ روی جابر بن عبدالله عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله قال:

  • «لا تَجلِسوا إلّا عِندَ کُلِّ عالِمٍ یَدعوکُم مِن خَمسٍ إلی خَمسٍ: مِن الشَّکّ إلی الیَقینِ، و مِن الرِّیاءِ إلی الإخلاصِ، و مِن الرَّغبَةِ إلی الرَّهبَةِ، و مِن الکِبرِ إلی التّواضُعِ، و مِن الغِشِّ إلی النّصیحَةِ.»5و6

  • [اشعاری در لزوم معاشرت با أخیار]

  • آن مرغ که بی همنفس اندر قفس افتد***آن‌قدر بگو ناله کند کز نفس افتد
    1. ـ السَّخیمَة: الحِقد.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ٣٧٦؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ٢٠٥؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٢، ص ٢٨.
    3. ـ أمالی‌ طوسی، ص ١٥٧، با قدری اختلاف؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٨٦، با قدری اختلاف.
    4. ـ معانی‌الأخبار، ص ٢٥٣؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٨٦.
    5. ـ أعلام ‌الدّین، ص٢٧٢؛ بحارالأنوار، ج٧١، ص ١٨٨.
    6. ـ جنگ ١، ص ٧٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

348
  • بگذار که در حسرت پرواز بمیرد***مرغی که پی دانه بدام هوس افتد
  • این راه چه راهیست کزو قافله عشق***هرچند قدم پیش نهد باز پس افتد
  • اندر پی این قافله من ای مه محمل***آن‌قدر بنالم که نوا از جرس افتد1
  • * * *

  • به روزگار جوانی بیازمای کسان***ببین فرشته خصالند یا که دیو و ددند
  • برای خویش رفیق شفیق گلچین کن***ز مردمی که هنرپیشه‌اند و باخردند
  • * * *

  • دوستی با مردم دانا چو زرّین کوزه‌ایست***نشکند ور بشکند بازم توانی ساختش
  • دوستی با مردم نادان سفالین کوزه‌ایست***بشکند ور نشکند باید بدور انداختش2
  • * * *

  • ابن یمین:

  • او را که ندانی نسب و نسبت و حالش***او را نبود هیچ گواهی ز فعالش
  • زیرا که درختی که ورا حال ندانی***بارش خبر آرد که چه بودست نهالش
    1. ـ همان مصدر، ص ١١٨.
    2. ـ همان مصدر، ص ١٣٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

349
  • آنرا که پسندیده بود خوی و خصالش***زنهار مپرس از پدر و از عم و خالش
  • زیرا شرف مرد به اصل و به نسب نیست***در معرفت و عقل تمیز است کمالش
  • شهزادۀ نادان که ورا علم و ادب نیست***بی‌قدر نماید چو نماند زر و مالش
  • درویش که او معرفت و علم و ادب یافت***او سلطنتی یافت که خود نیست زوالش
  • از صحبت اشرار به صد مرحله بگریز***تا در دهن شیر نیفتی ز خصالش1
  • * * *

  • حافظ:

  • از خون دل نوشتم نزدیک یار نامَه       ***       إنّی رأیتُ دَهرًا مِن هَجرِکَ القیامَة
  • دارم من از فراقت در دیده صد علامت       ***       لَیسَت دُموعُ عَینی هذا لَنا العَلامَة
  • هر چند آزمودم از وی نبود سودم       ***       مَن جَرّبَ المُجَرَّبَ حَلَّتْ بِه النَّدامَة
  • پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا       ***       فی بُعدِها عَذابٌ فی قُربِها سَلامَة
    1. ـ همان مصدر، ص ١٤٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

350
  • گفتم ملامت آید گر گِرد دوست گردم       ***       واللهِ ما رَأینا حُبًّا بِلا مَلامَة
  • حافظ چو طالب آمد جامی بجان شیرین       ***       حتّی یَذوقَ مِنّی کَأسًا مِن الکرامَة1و2
  • * * *

  • أتَت رَوائحُ زِیدَ الحُمَی و زادَ غَرامی *** ‌  فدای خاک در دوست باد جان گرامی
  • پیام دوست شنیدن سعادتست و سلامت *** ‌  مَن المُبَلِّغُ عَنّی إلَی السُّعادِ سَلامی
  • بیا بشام غریبان و آب دیدۀ من بین *** ‌  بسان بادۀ صافی در آبگینه شامی
  • إذا تَقَرّبَ عَن ذی الأراکِ طایرُ خَیرٍ***‌فَلا تَفَرّدَ عَن رَوضِها أنِینُ حَمامٍ
  • خوشا دمی که درآئی و گویمت بسلامت *** ‌  قَدَمتَ خَیرَ قُدومٍ نَزَلتَ خَیرَ مَقامٍ
  • لَقیتُ مِنکَ و قَد صِرتُ ذائِبًا کَهِلالٍ *** ‌  اگر چه روی چو ماهت ندیده‌ام بتمامی
    1. ـ دیوان حافظ، طبع پژمان، غزل ٤٢٦.
    2. ـ جنگ ١، ص ١٤٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

351
  • بـسی نماند کـه درد فراق یـار سرآید *** ‌  رَأیتُ فی هَضَباتِ الحِمَی قِبابَ خیامِ
  • امید هست که زودت به بخت نیک ببینم *** ‌  تو شاد گشته بفرماندهیّ و من بغلامی
  • چو سلک درّ خوشابست نظم کلک تو حافظ *** ‌  که گاه لطف سبق می‌برد ز نظم نظامی1و2
  • * * *

  • از حسن:3

  • مرد نه‌ای گر همه دلخون نه‌ای***لاف محبّت چه زنی چون نه‌ای
  • با تو چه ضایع کنم افسون عشق***مرده ولی قابل افسون نه‌ای
  • بوالهوسی گفت به لیلی به طنز***رو که چنین قابل و موزون نه‌ای
  • لیلی ازین حال بخندید و گفت***با تو چه گویم که تو مجنون نه‌ای
  • ای حسن احوال تو دیگر شده***آنچه تو اوّل بدی اکنون نه‌ای4
  • * * *

  • صادُ الصَّدیق و کافُ الکیمیاء معًا***لا یُوجَدان فَدَع عن نفسک الطَّمَعَا
  • و إن تَحَدَّثَ قومٌ فی وجودهما***فلا أظُنُّهما کانا و لا اجتمعا5
    1. ـ دیوان حافظ، طبع پژمان، غزل ٤٦٤.
    2. ـ جنگ ١، ص ١٤٥.
    3. ـ [این اشعار توسّط مرحوم حجّة الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن نوری همدانی، (که در هنگام تحریر این جنگ، هم‌حجره با مرحوم علاّمه بوده‌اند) با خطّی زیبا تحریر گردیده است. (محقّق)]
    4. ـ جنگ ١، ص ١٥٢.
    5. ـ جنگ ١٤، ص ٩٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

352
  • * * *

  • دوست دارم که دوست عیب مرا***همچو آینه روبرو گوید
  • نه آنکه چون شانه با هزار زبان***پشت سر رفته مو به مو گوید1
  • * * *

  • سعدی: گِلی خوش‌بوی...2

  • * * *

  • پسر نوح با بدان بنشست***[خاندان نبوّتش گم گشت]3
  • * * *

  • همچو بلبل، دوستیِ گل گزین***تا شوی با خرمن گل همنشین
  • زاغ چون مردار را شد هم‌نفس***یار او مردار می‌بودی و بس
  • [اصل مجاورت و نمونه‌هائی از آن]

  • اصل مجاورت و معاشرت: در مادّیات، در روحیّات، در اخلاقیّات.

  • المُجالَسة مؤثّرة: تأثیر حرارت در جسم، تأثیر پُر پَر شدن گلهای کم پَر در

    1. ـ جنگ ١، ص ١٣٦.
    2. ـ کلّیات سعدی (گلستان)، دیباچه، ص ٣٠:
      گلی خوش‌بو در حمام روزی***رسید از دست محبوبی به دستم
      بدو گفتم که مشکی یا عبیری***که از بوی دلاویز تو مستم
      بگفتا من گِلی ناچیز بودم***ولیکن مدّتی با گُل نشستم
      کمال همنشین در من اثر کرد***وگرنه من همان خاکم که هستم
    3. ـ کلّیات سعدی (گلستان)؛ ولی در برخی نسخ گلستان وارد است که:
      با بدان یار گشت همسر لوط***خاندان نبوّتش گم شد
      سگ اصحاب کهف روزی چند***پی نیکان گرفت و مردم شد

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

353
  • أثر مجالست گلهای پُر پَر، تأثیر رنگها در هم، تأثیر بوی خوش و ناخوش، تأثیر لئامت در کریم و بالعکس، تأثیر شقاوت در سعید، تأثیر علم در جهّال، تأثیر اخلاق اروپائیان در مسلمین، تأثیر لسان به مجالست (مثل تغییر زبان).1

  • دربارۀ حدیث «الأرواح جنودٌ مُجنّدةٌ»

  • در بحارالأنوار، طبع کمپانی، جلد ١٤ (السّماء و العالم)، صفحه ٤٠٤، از شهاب الأخبار نقل‌می‌کند که: قال النبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • «الأرواحُ جنودٌ مُجنَّدةٌ؛ ما تعارفَ منها ائتَلَفَ و ما تناکَر منها اختَلَفَ.»

  • و از کتاب ضوء الشهاب مطالبی نقل می‌کند تا می‌رسد به روایت عائشه که مضمون عجیبی دارد. و این روایت در طبع بحار حروفی، در جلد ٦١، صفحه ٦٣ می‌باشد.2

  • و نیز در جلد ٦١، صفحه ٧٨ و صفحه ٧٩ گوید که صدوق در رسالۀ العقائد آورده است که: «الأرواح جنودٌ مُجنَّدة».3

  • و نیز در کتاب احادیث مثنوی، تألیف فروزان‌فر، در صفحه ٥٢ گوید: این حدیث در صحیح مسلم، جلد ٨، صفحه ٤١؛ بخاری، جلد ٢، صفحه ١٤٧؛ مسند احمد، جلد ٢، صفحه ٢٩٥ و ٥٢٧؛ جامع الصغیر، جلد ١، صفحه ١٢١؛ احیاء العلوم، جلد ٢، صفحه ١١١ آمده است.

  • و نیز گفته است که این شعر مثنوی:

  • روح او با روح شه در اصل خویش***بیش از این تن بود هم‌پیوند خویش
    1. ـ جنگ ١، ص ٧٦.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٥٨، ص ٦٣.
    3. ـ همان مصدر، ص ٧٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

354
  • متّخذ از این حدیث است؛ و این بیت در سطر ١، صفحه ١٢٨ مثنوی، طبع علاءالدّوله است.

  • و نیز در بحار، طبع کمپانی، جلد ١٤، صفحه ٤٠٥، از کتاب شهاب الاخبار روایت کرده است که:قال النبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • «النّاسُ معادنُ کمعادنِ الذّهب و الفِضّة»1 (بحار، طبع حروفی، جلد ٦١، صفحه ٦٥).2

  • در عوارف المعارف در هامش صفحه ٦٨، از جلد دوّم، از ابوهریره روایت کند که: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: «الأرواحُ جنودٌ مجنّدةٌ فما تعارَف منها ائتَلَف و ما تناکَر منها اختَلَف».

  • در صفحه ٥٨ از رسالۀ عشق و عقل، نجم الدین رازی گوید: «الأرواح جنود مُجنّدة».

  • و در تعلیقه آن، که در صفحه ١٠٥ [می‌باشد] گوید: 

  • «الأرواح جنود مُجنّدة فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف».

  • این حدیث را مسلم در جلد ٨، صفحه ٤١؛ و بخاری، جلد ٢، صفحه ١٤٧؛ و مسند احمد، جلد ٢، صفحه ٢٩٥ آورده؛ و مولانا جلال الدین دو مرتبه به این حدیث اشاره فرموده است:

  • روح او با روح شه در اصل خویش***بیش از این تن بود هم‌پیوند خویش3
  • * * *

    1. ـ همان مصدر، ص ٦٥.
    2. ـ جنگ ١٥، ص ٢٥.
    3. ـ مثنوی معنوی، طبع میرخانی، دفتر دوّم.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

355
  • چون شناسد جان من جان ترا***یاد آرد اتّحاد ماجرا
  • موسی و هارون شوند اندر زمین***مختلط خوش، همچو شیر و انگبین1
  • أقول: در احیاء العلوم، جلد ٤، صفحه ٢٥٨ نیز این حدیث را ذکر کرده است: قال صلّی الله علیه [و آله] و سلّم: «فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف.»2و3

  • [کلّ دنیا، کفّارۀ گناهِ شکستن دل مؤمن نمی‌باشد]

  • بحرالمعارف، صفحه ٢١: 

  • «و فی جامع الأخبار قال النبیّ صلّی الله علیه و آله:

  • ”مَن أحزَنَ مُؤمِنًا ثُمّ أعطاهُ الدُّنیا، لَم یَکُن ذلِکَ کَفّارَتَهُ و لَم یُؤجَرْ علَیهِ.“»4و5

  • [حق برادرت را ضایع مگردان]

  • راجع به حقوق اخوان در تحفة الملوک، سیّد جعفر کشفی گوید:

  • «و جناب امیر علیه السّلام در کلمات حکمیّه خود فرموده‌اند: ”لا تُضَیِّعَنَّ حقَّ أخیک اتّکالا علی ما بینَک و بینَه فإِنّه لیس لک بأخٍ مَن ضَیَّعتَ حقَّه.“»6

    1. ـ مثنوی معنوی، طبع میرخانی، دفتر چهارم.
    2. ـ احیاء العلوم، ج ١٤، ص ٥١.
    3. ـ جنگ ٦، ص ٥٩ و ٦٠.
    4. ـ جامع ‌الأخبار، ص ١٤٧.
    5. ـ جنگ ٣، ص ١٣٧.
    6. ـ تحفة الملوک، ج ٢، ص ٨٧٠؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ٥١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

356
  • [حقوق سی‌گانه مؤمن نسبت به مؤمن]

  • فی کشف الریبة، صفحة ٣٢٣ من مجموعة افادات الشهید الثانی تحت عنوان الحدیث الاوّل ذَکَرَ روایةً‌ و هی:

  • «أخبَرنا الشیخ السعید المبرور نصیرالدین ابن علیٍّ عبدالمعالی المیسی ـ قدّس سرّه و نوّر قبره ـ إجازةً عن شیخه المرحوم المغفور شمس‌الدین محمّد بن المؤذّن الجزینی، عن الشیخ ضیاء الدین، عن ولد الإمام العلّامة المحقّق السعید شمس الدین أبی‌عبدالله الشهید محمّد بن مکّی، عن والده المذکور، عن السیّد عمید الدین عبدالمطلب و الشیخ فخر الدین ولد الشیخ الإمام الفاضل العلّامة محیی المذهب جمال الدین الحسن بن یوسف بن المطّهر، عن والده المذکور، عن جدّه السعید سدید الدین یوسف بن علیّ بن المطهّر، عن الشیخ المحقّق نجم‌الدین جعفر بن الحسن بن سعید الحلّی جمیعًا، عن السیّد محیی الدین أبی‌حامد محمّد بن عبدالله بن علی بن زهرة الحلبی، عن الشریف الفقیه عزّالدین أبی‌الحرث محمّد بن الحسن الحسینی البغدادی، عن الشیخ قطب‌الدین أبی‌الحسین سعید بن هبة الله الراوندی، عن الشیخ أبی‌جعفر محمّد بن علیّ بن المحسن الحلبی، عن الشیخ الفقیه أبی‌الفتح محمّد بن علیّ الکراجکی قال: حدّثنی أبوعبدالله الحسین بن محمّد بن الصیرفی البغدادی قال: حدّثنی القاضی أبوبکر محمّد بن عمر الجمانی قال: حدّثنا أبومحمّد القاسم بن محمّد بن جعفر من ولد عمر بن علیّ علیه السّلام قال: حدثنی القاضی أبوبکر محمّد بن عمرالجمانی قال: حدثّنا أبومحمّد القاسم بن محمّد بن جعفر بن ولد عمر بن علی علیه السّلام قال: حدّثنی أبی عن أبیه، عن آبائه، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام قال:

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

357
  • قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”للمؤمن علی أخیه المؤمن ثلاثون حقًّا لا بَراءَةَ له منها إلّا بأدائها أو العفوِ: یَغفر زَلَّتَه، و یَرحم عَبرَتَه، و یَستُرُ عَورتَه، و یُقیل عَثرتَه، و یَقبَل مَعذرَتَه، و یَردّ غِیبَتَه، و یُدیم نَصیحتَه، و یَحفظ خُلَّتَه، و یَرعَی ذِمّتَه، و یَعود مَرضَتَه، و یَشهَد مَیتَتَه، و یُجیب دَعوتَه، و یَقبل هَدِیَّتَه، و یُکافی صِلَتَه، و یَشکُر نعمتَه، و یُحسِن نُصرتَه، و یَحفَظ حَلیلتَه، و یَقضی حاجَتَه، و یَشفع مَسئلتَه، و یُسَمِّت عَطسَتَه، و یُرشد ضَالَّتَه، و یَرُدّ سلامَه، و یُطیب کلامَه، و یَبرّ نعامَه، و یُصَدِّق أقسامَه، و یوالیه و لا یُعادیه، و یَنصره ظالمًا و مظلومًا فأمّا نصرتُه ظالمًا فیردَّه عن ظُلمه و أمّا نصرتُه مَظلومًا فیُعینه علی أخذ حَقّه، و لا یُسَلِّمه، و لا یَخذُله، و یُحبّ له مِن الخیر ما یحبّ لنفسه، و یَکرَه له مِن الشّر ما یکره لنفسه.

  • قال علیه السّلام: سمعتُ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم یقول: ”إنّ أحدَکم لیَدَعُ مِن حقوق أخیه شیئًا فیُطالب به یومَ القیامة فیُقْضی له علیه.“» ـ انتهی.1

  • و روی هذه الرّوایة فی الوسائل، کتاب الحجّ، باب وجوب اَداء حقّ المؤمن (مجلّد ٢، صفحة ٢٢٩)، عن الکراجُکی فی کنز الفوائد بهذا السّند إلّا أنّه أتی بلفظ «محمّد بن علیّ الجابی» مکانَ «محمّد بن عمر الجمانی»، «و یبرّ إنعامه» مکانَ « و یبرّ نعامه»، «و یُوالی ولیَّه و یُعادی عدوَّه» مکانَ «و یوالیه و لا یعادیه».2

  • مرحوم شیخ انصاری (قدّه) پس از نقل این روایت در خاتمۀ بحث غیبت از مکاسب محرّمه می‌فرماید:

    1. ـ کشف الریبة، ص ٧٧.
    2. ـ وسائل الشّیعة، ج ١٢، ص ٢١٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

358
  • و الأخبار فی حقوق المؤمن کثیرةٌ. و الظاهر إرادة الحقوق المستحبّة الّتی ینبغی أدائُها، و معنی القضاء لِذیها علی مَن هی علیها: المعاملةُ معه معاملةَ مَن أهمَلَها بالحِرمان عمّا أعدّ لِمَن أدّی حقوقَ الأُخوّة.

  • ثُمّ إنّ ظاهرها و إن کان عامًّا إلّا أنّه یمکن تخصیصها بالأخ العارف بهذه الحقوق المؤدَّی لها بحسب الیسر، أمّا المؤمن المضیّع لها فالظّاهر عدم تأکّد مراعاة هذه الحقوق بالنّسبة إلیه، و لا یوجب اهمالُها مطالبةَ یوم القیامة؛ لتحقّق المُقاصّة، فإنَّ التّهاتُرَ یقع فی الحقوق کما یقع فی الأموال.

  • ثمّ ذکر [الشیخ رحمه الله] بعضَ الأخبارِ الواردةِ فی المقام المؤیّدةِ لما ذکره من اختصاص الحقوق بالنسبة إلی المُراعِی لها لا المُضَیِّع1.2

  • [لزوم دوام رفاقت]

  • در جلد ٢٠ شرح نهج البلاغة ابن أبی‌الحدید از طبع جدید، در صفحه ٣٢٤ در تحت شماره ٧١٣ از ٩٩٨ کلمات قصار مولانا أمیرالمؤمنین علیه ‌السّلام آورده است:

  • «لا تَستَبدِلَنَّ بِأخٍ لک قدیمٍ أخًا مستفادًا ما اسْتقام لک؛ فإنَّک إن فعلتَ فقد غَیَّرتَ و إن غَیَّرتَ تَغَیَّرَتْ نِعَمُ اللهِ علیک.»

  • [از جمله آداب فتوّت، دوام رفاقت است]

  • و اما علاّمه شمس الدین محمّد بن محمود آملی در کتاب نفائس الفنون، جلد ٢، صفحه ١٢٦ از جمله آداب فتوّت آورده است که:

    1. ـ المکاسب، ج ١، ص ٣٦٦.
    2. ـ جنگ ٧، ص ٢٣٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

359
  • «مرید را به زلالت از خود نرانند و اجنبی را به خدمات تقریر نکنند.

  • أنَّ داوُدَ علیه السّلام قالَ لابنِهِ سُلَیمانَ: ”یا بُنَیَّ لا تَستَبدِلَنَّ بِأخٍ قَدِیمٍ أخًا مُستَفادًا ما استَقامَ لَکَ منه حالُه. فإنَّک اِن فعلتَ تغیّرتْ نعمةُ الله علیک و لا تَستَقِلَّنَّ أن یَکونَ لَکَ عَدُوٌّ واحِدٌ و لا تَستَکثِرَنَّ أن یَکونَ لَکَ ألفُ صَدِیقٍ.“»1

  • [معیار در حبّ و بغض، خدائی بودن آن است]

  • در کتاب ایمان و کفر از اصول کافی، جلد ٢، صفحه ١٢٧ با سند متّصل خود از حضرت أبی‌جَعفَرٍ علیه السّلام، قالَ:

  • «لَو أنّ رَجُلًا أحَبَّ رَجُلًا لِلَّهِ لَأثابَهُ اللهُ عَلَی حُبِّهِ إیّاهُ، و إن کانَ المَحبُوبُ فی عِلمِ اللهِ مِن أهلِ النّارِ؛ و لَو أنّ رَجُلًا أبغَضَ رَجُلًا لِلَّهِ لَأثابَهُ اللهُ عَلَی بُغضِهِ إیّاهُ، و إن کانَ المُبغَضُ فی عِلمِ اللهِ مِن أهلِ الجَنَّةِ2و3

  • معنیِ أخ در روایت حضرت باقر علیه السّلام

  • بحارالأنوار، طبع حروفی، جلد ٥٢، صفحه ٣٧٢، از اختصاص بِإسنَادِهِ عَن رِبعِیٍّ، عَن بُرَیدٍ العِجلِیِّ، قالَ:

  • «قلتُ [قِیلَ] لِأبِی‌جَعفَرٍ علیه السّلام: إنَّ أصحَابَنَا بِالکُوفَةِ جَماعَةٌ کَثِیرَةٌ، فَلَو أمَرتَهُم لأطَاعُوکَ و اتَّبَعُوکَ؛ فَقالَ: ”یَجِی‌ءُ أحَدُهُم إلَی کِیسِ أخِیهِ فَیَأخُذُ مِنهُ حَاجَتَهُ؟!“ فَقالَ: لا! قالَ: ”فَهُم بِدِمائِهِم أبخَلُ.“ ثُمَّ قالَ: ”إنَّ النّاسَ فی هُدنَةٍ نُنَاکِحُهُم

    1. ـ ‌جنگ ١٣، ص ١٣٣.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ١٢٧.
    3. ـ جنگ ٥، ص ١٦٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

360
  • و نُوارِثُهُم و نُقِیمُ عَلَیهِمُ الحُدُودَ و نُؤَدِّی أمانَاتِهِم حتّی إذ قامَ القائِمُ جَاءَتِ المُزَامَلَةُ و یَأتِی الرَّجُلُ إلَی کِیسِ أخِیهِ فَیَأخُذُ حَاجَتَهُ لا یَمنَعُهُ.“»1و2

  • إِعلَم أنّ للّه ظِلًّا تحتَ عرشِه، لا یُسکِنُه إلّا مَن أسدَی إلی أخیه مَعرُوفًا

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤٠٥:

  • «البحار عن کتاب قضاء الحقوق لأبی‌علیّ بن طاهر الصُّوری، قال: قال رجلٌ من أهل الرَّیِّ: وُلِّیَ‌ علینا بعضُ کُتَّابِ یحیی بن خالدٍ، و کان عَلَیَّ بقایا یُطالبُنی بها، و خِفتُ مِن إلزامی إلیها خروجًا عن نعمتی، و قیل لی: إنّه یَنتَحِلُ هذا المذهبَ فَخِفتُ أن أمضِیَ إلیه و أمُتَّ به إلیه3 فلا یکون کذلک فأقعُ فیما لا أُحِبُّ، فاجتمعَ رَأیی علی أن هَرَبتُ إلی الله تعالی، و حَجَجتُ و لقیتُ مولای الصَّابر (یعنی موسی بن جعفر علیهما السّلام)، فشَکَوتُ حالی إلیه، فأصحَبَنی مَکتوبًا، نُسخَتُه:

  • ”بسم ‌الله الرحمن الرحیم

  • اِعلمَ أنَّ لِلّه ظِلًاّ تحتَ عرشهِ، لا یُسکِنُه إلّا مَن أسدَی إلی أخیه مَعرُوفًا، أو نَفَّسَ عنه کُربَةً، أو أَدخَل علی قلبه سُرُورًا، و هذا أخوک، و السّلام.“ـ الخبر.

  • و یأتی بتمامه مع اختلافٍ فیه، فی باب جواز الوَلایة من قِبَلِ الجائر لنَفعِ المؤمنین، من أبواب ما یُکتَسبُ به من کتاب التّجارة.»4

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٥٢، ص ٣٧٢؛ اختصاص، ص ٢٤، با قدری اختلاف؛ وسائل الشّیعة، ج ٥، ص ١٢٠، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ١٤، ص ٩٧.
    3. ـ (هامش) مت إلیه: توسل إلیه برحمة أو قرابة أو غیر ذلک.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٣٩٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

361
  • ثوابُ قضآءِ حاجةِ المؤمنِ أکثرُ من طواف بیت الله الحرام اُسبُوعًا مع أنّ ثوابَهُ لا یَعلمُه إلّا الله تعالی

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤٠٦:

  • «الحسین بن سَعید الأهوازیّ فی کتاب المؤمن، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام: ”إنّ الله انتَجَب قومًا مِن خَلقِهِ لقضاءِ حَوائجِ فقراءَ مِن شیعةِ علیٍّ علیه السّلام لِیُثِیبَهُمْ بذلک الجنّةَ.

  • [٢] و عن أبی‌جعفر علیه السّلام: ”مَن قَضَی مُسلِمًا حاجةً قال الله عزّوجلّ: ثوابُک عَلَیَّ و لا أرضَی لک ثوابًا دونَ الجنّة.“

  • [٣] و عَن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: ”أیُّما مؤمنٍ سَأَلَهُ أخوه المؤمن حاجتَه و هو یَقدِرُ علَی قضائها فردّه منها سَلَّطَ الله علیه شَجاعًا فی قَبرِه یَنهَش أصابِعَه.“

  • [٤] و عنه علیه السّلام، قال: ”مَن قَضَی لِمسلمٍ حاجةً کتَبَ اللهُ له عشرَ حسناتٍ، و مَحا عنه عشرَ سیِّئاتٍ، و رَفَع له عشرَ درجاتٍ، و أَظَلَّهُ الله تعالی فی ظِلِّه یومَ لا ظِلَّ إلّا ظِلُّه.“»1

  • [٥] «الشّیخ الطّوسی فی أمالیه، عن الحسین بن عبیدالله الغضائری، عن هارون بن موسی التَّلْعکْبَریّ، عن محمّد بن علی بن مُعَمَّر، عن حَمران بن المُعافی، عن حَمَّوَیةِ بن أحمد، عن أحمد بن عیسی، قال: قال جعفر بن محمّد علیهما السّلام: ”إنّه لیعرضَ لی صاحبُ الحاجة فأبادرَ إلی قضائها، مخافَة أن یستغنی عنها صاحبُها.“»2

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٠٢.
    2. ـ همان مصدر، ص ٤٠٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

362
  • [٦ـ مستدرک الوسائل، جلد ٢] صفحۀ ٤٠٧: «و عن إبراهیم التّیمیّ قال: کنتُ فی الطّواف، إذ أخذ أبوعبدالله علیه السّلام بِعَضُدی فَسَلَّمَ عَلَیَّ، ثمّ قال: ”ألا أُخبرُک بفضل الطّواف حولَ هذا البیت؟!“ قلت: بَلَی! قال: ”أیّما مُسلمٍ طاف حولَ هذا البیت أُسبوعًا ثمّ أتی المقامَ فصلّی خلفَه رکعتین کتب اللهُ له ألفَ حسنةٍ، و مَحا عنه ألفَ سیِّئةٍ، و رفع له ألفَ درجةٍ و أثبت له ألفَ شفاعةٍ.“ ثمّ قال: ”ألا أُخبرک بأفضلَ مِن ذلک؟!“ قلت: بلی! قال:

  • قضآءُ حاجةِ امْرِءٍ مسلمٍ أفضلُ مِن طواف أُسبوع و أُسبوع، حتّی بلغ عشرةً.“»1

  • لزوم الإخاء للإخوَة المؤمنین و مواساتهم و قضاء حوائجهم فی جمیع الأحوال

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١١:

  • «الحسین بن سعید فی کتاب المؤمن، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، قال: ”قد فَرضَ اللهُ التّمحُّلَ علی الأبرار فی کتاب الله!“ قیل: و ما التّمحّلُ؟ قال: ”إذا کان وجهُک آثَرَ عن وجهِه، التَمَستَ له.“»2

  • [٢] «علیّ بن الحسین المسعودی فی إثبات الوصیّة، روی أنّه تعالی أوحیٰ إلی داودَ علیه السّلام: ”ما لی أراک مُنتَبِذًا؟“ قال: أعیَتْنی الخلیقةُ فیک! قال: ”فما ذا ترید؟!“ قال: محبّتَک! قال: ”فإنّ محبّتی التّجاوزُ عن عبادی، فإذا رأیتَ لی مریدًا فکن له خادمًا.“

  • [٣] السّیّد علیّ بن طاوس فی فتح الأبواب، عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله، أنّه قال لسلمانَ: ”یا سلمانُ! إنّ النّاسَ لو قارضتَهم قارَضوک، و إن ترکتَهم لم یترُکوک، و إن هربتَ منهم أَدرَکوک.“ قال: فأصنعُ ماذا؟! قال: ”أقرِضهم عِرضَک لیوم فَقرِک!“

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٠٧.
    2. ـ همان مصدر، ص ٤٢٧، با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

363
  • [٤] الشّیخ المفید فی الاختصاص، عن الصّادق علیه السّلام، أنّه قال: ”اخدِم أخاک، فإن استَخدَمَک فلا و لا کرامةَ.“»

  • [٥] أبوالقاسم الکوفیّ فی کتاب الأخلاق، عن رسول الله صلّی الله علیه و آله، قال: ”خدمةُ المؤمن لأخیه المؤمن دَرَجَةٌ لا یُدرَک فضلُها إلّا بمثلها.“

  • [٦] القطب الرّاوندی فی لبّ اللّباب، عن النّبی صلّی الله علیه و آله، قال:

  • ”إنّ اللهَ فی عَون العبد مادامَ العبدُ فی عون أخیه.“1و2

  • الخَلق کلّهم عِیالُ الله؛ وإِنَّ أَحبَّهم إلیه أَنفعُهم بخَلقه وأَحسنهم صنیعًا إِلی عِیاله

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٠٣:

  • [١] «البحار، عن أَعلام الدّین للدّیلمی، قال: قال النّبی صلّی الله علیه و آله:

  • ”اُطلبوا المعروف و الفضل من رُحماء اُمَّتی، تعیشوا فی أَکنافهم؛ و الخَلق کلّهم عیال الله؛ و إِنّ أَحبّهم إلیه أنفعُهم بخَلقه و أحسنهم صنیعًا إلی عیاله؛ و إنَّ الخیرَ کثیرٌ و قلیلٌ فاعله.“

  • [٢] القطب الرّاوندیّ فی لُبِّ الُّباب،‍ عن النّبی صلّی الله علیه و آله، قال: ”خیر النّاس أَنفعهم للنّاس.“

  • [٣] عَوالی اللَّئالی، عن أَنس بن مالک قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”الخلقُ کلُّهم عیالُ الله و أحبُّ الخلق الیه أنفعُهم لعیالِه.“

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٢٨.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٢٥ الی ٢٣٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

364
  • [٤] الآمُدی فی الغُرَر، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أَنّه قال: ”لِیکن أحبُّ النّاس إِلیک و أَحظَاهم لدیک، أَکثرَهم سعیًا فی منافِع النّاس.“»1و2

  • مَن سَعَی فی حاجة أخیه المؤمن فکأنّما عَبَد اللهَ تسعةَ آلافِ سنةٍ صائمًا نهارَه قآئمًا لیلَه

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤٠٧:

  • «البحار، عن کتاب قضاء الحقوق لأبی‌عَلیٍّ الصُّوریّ، عن ابن مَهران، قال: کنت جالسًا عند مولایَ الحسین بن علیّ علیهما السّلام، فأتاه رجلٌ فقال: یابن رسول الله! إنّ فُلانًا‌ له عَلَیَّ مالٌ و یُرید أن یَحبِسَنی، فقال: ”والله ما عندی ما أقضِی عنک.“ قال: فکلّمْه! فقال: ”لیس لی به أُنسٌ، و لکنّی سمعتُ أبی أمیرَالمؤمنین علیه السّلام یقول: قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله: من سَعَی فی حاجة أخیه المؤمن، فکأنّما عَبَداللهَ تِسعَةَ آلافِ سنةٍ، صائمًا نهارَه و قائمًا لیلَه.“»3

  • أما إنَّه لو أعانَک علی حاجتک کان خیرًا له من اعتکافِ شهرٍ

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤٠٨:

  • «و عن صفوان قال: کنت عند أبی‌عبدالله علیه السّلام یوم التَّرویة فدَخل علیه هارونُ القَدَّاح فشَکا إلیه تعذُّرَ الکِرَاءِ، فقال لی: ”قم فأعِنْ أخاک!“ فخرجتُ معه، فیسَّراللهُ له الکِراءَ، فرجعتُ إلی مجلسی، فقال لی: ”ما صنعتَ فی حاجة أخیک

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٣٩١.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٢٠.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٤٠٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

365
  • المسلمِ؟“ قلتُ: قضاها اللهُ تعالی؛ فقال: ”أما إنّک إن تُعِنْ أخاک، أحبُّ إلیّ مِن طواف أُسبوعٍ بالکعبة!“ ثمّ قال: ”إنّ رجلًا أتی الحسنَ بنَ علیّ علیهما السّلام، فقال: بأبی أنت و أمّی یا أبامحمّدٍ أعِنّی علی حاجتی! فَانتَعل و قام معه، فمرّ علی الحسین بن علیّ علیهما السّلام و هو قائم یصلّی، فقال: أین کنتَ عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، تَستَعینُه عَلی حاجتک؟! قال: قد فعلتُ، فذُکر لی أنَّه مُعتَکفٌ، فقال:

  • ”أما إنّه لو أعانک عَلی حاجتک، کان خیرًا له مِن اعتکاف شهرٍ.“

  • [٢] و عن محمّد بن مروان، عن أحدهما علیهما السّلام قال: ”مَن مَشَی فی حاجةِ أخیه المسلمِ، یُکتب له عَشرُ حسناتٍ، و تُمحَی عنه عشرُ سیّئات، و یُرفع له عشرُ درجات، و یَعدِل عشرَ رقاب، و أفضلُ مِن اعتکافِ شهرٍ فی المسجد الحرام و صیامِه.“

  • [٣] و عن نَصر بن قابوس قال: قلت لأبی‌الحَسَن الماضی علیه السّلام: بَلغَنی عن أبیک أنّه أتاه آتٍ فاستعانَ به عَلی حاجةٍ، فُذَکر له أنّه معتکفٌ، فأتی أبالحسن علیه السّلام فذُکر له ذلک، فقال: ”أما علمتَ أنَّ المشیَ فی حاجةِ أخیه المؤمن خیرٌ من إعتکاف شهرَین مُتتابعَین فی المسجد الحرام بصیامها!“ قال: ثمّ قال أبوالحسن علیه السّلام: ”و مِن اعتکاف الدَّهرِ.“»1

  • [٤ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٠٨:

  • «أبوالقاسم الکوفیّ فی کتاب الأخلاق، عن رسول الله صلّی الله علیه و آله، إنّه قال فی حدیث: ”فإن أمشِی فی حاجةِ مؤمنٍ، أحَبُّ إلَیَّ من أن أَعتکفَ فی مسجدی شهرًا کاملًا.“

    1. ـ همان مصدر، ص ٤١١ و ٤١٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

366
  • مَن لم یَقضِ حاجة المؤمن و هو قادرٌ علیها یُقَیِّضُ الله له قضآءَ الکافرِ و الفاسقِ و لا أجرَ له

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١٢:

  • «و عن إسماعیل بن جابر، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: سمعتُه یقول: ”ما من عبدٍ ضیَّع حقًّا إلّا أُعطِیَ فی باطلٍ مِثلَیهِ، و ما من عبدٍ یَمتنِعُ مِن مَعونة أخیه المُسلِم و السَّعیِ له فی حَوَائجه ـ قُضیتْ أو لم تُقضَ ـ إلّا إبتلاه الله بالسَّعْی فی حاجةِ‌ مَن یَأثَم علیه و لا یُؤجَر به.“»

  • [٢] «البحار، عن کتاب قضاء الحقوق لأبی‌علیّ الصُّوریّ، عن الصَّادق علیه السّلام، أنّه قال: 

  • المؤمنُ المحتاجُ رسولُ الله إلی الغَنِیِّ القَوِیّ، فإذا خرج الرّسول بغیر حاجته غُفرتْ للرّسول ذنوبُه، و سلَّطَ اللهُ علی الغنّی القویّ شیاطینَ تَنهَشُه.“ 

  • قال: قلت: کیف تَنهَشُه؟! قال:

  • ”یُخِلّی بینه و بین أصحاب الدّنیا، فلا یَرضُون بما عنده حتّی یَتَکَلَّفَ لهم، یَدخُل علیه الشّاعرُ فیُسمِعه فیُعطِیه ما شاء فلا یُؤجِر علیه، فهذه الشّیاطین الّتی تنهَشه.“»1

  • [٣ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١٣:

  • «الآمُدیّ فی الغرر، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال:

  • ”عجبتُ لرجلٍ یأتیه أخوه المسلمُ فی حاجةٍ فیَمتَنع عن قضائها و لا یَریٰ نفسَه للخیر أهلًا؛ فَهَبْ أنّه لا ثوابَ یُرجی و لا عِقابَ یُتّقی! أفَتَزهَدون فی مکارم

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٣٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

367
  • الأخلاق؟!“»1و2

  • روایاتٌ بمضامینَ عالیة دالّةٌ علی لزوم البِرِّ بالإخوان و قبولِ هَدِیَّتهم و إتحافِهم بدون تکلّفٍ

  • [١] الحسن بن علیّ بن شعبة فی تُحَف العقول، عن عبدالله بن جُندُب قال: قال الصّادق علیه السّلام:

  • ”یا بن جُندَب! الماشی فی حاجةِ أخیه کالسّاعی بین الصَّفا و المروة، و قاضی حاجتِه کالمتشحِّط بدَمه فی سبیل الله یومَ بدرٍ و أُحُدٍ، و ما عذّب اللهُ أُمَّةً إلّا عند استِهانَتهِم بحقوق فقراءِ إخوانهم.“ـ الخبر3

  • [٢] صفحۀ ٤٠٩: «الجعفریّات: أخبرَنا عبدالله بن محمّد، أخبرنا محمّد بن محمّد، قال: حدّثنی موسی بن إسماعیل قال: حدّثنا أبی، عن أبیه، عن جدّه جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جدّه علیّ بن الحسین، عن أبیه، عن علیّ بن أبی‌طالب علیهم السّلام، قال: قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: مِن تَکرمةِ الرّجل لأخیه المسلم، أن یَقبَلَ تحفَتَه، أو یُتحِفَه بما عنده و لا یَتکلَّفَ له.“

  • و رواه فی دعائم الإسلام بإسناده عنه علیه السّلام مثله.»4

  • [٣] صفحۀ ٤١٠: «زید الزَّرَّاد فی أصله: قال: سمعتُ أباعبدالله علیه السّلام، قال: ”خِیارُکم سُمَحَاؤُکم، و شِرارکم بُخَلآؤکم، و مِن خالِص الإیمان البِرُّ بالإخوان،

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٣٧.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٣٦.
    3. ـ همان مصدر، ص ٤١٣.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٤١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

368
  • و فی ذلک مَحبّةٌ من الرّحمن و مَرغَمةٌ للشّیطان، و تَزحزُحٌ عن النّیران.“»1

  • [٤] «الصّدوق فی العیون، عن محمّد بن أحمد بن الحسین، عن علیّ ابن محمّد بن عَنبَسَة مولی الرّشید، قال: حدّثنی علیّ بن موسی، عن أبیه، عن جدّه، عن أبیه و محمّد بن الحنفیّة، عن علیّ بن أبی‌طالب علیهم السّلام: إنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله قال: إنّما سُمِّیَ الأبرارُ أبرارًا، لأنّهم بَرُّوا الآباءَ، و الأبناءَ و الإخوانَ.“»2

  • [٥] «الحسین بن سعید فی کتاب المؤمن، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: ”المؤمنون فی تَبارِّهم و تراحُمِهم و تعاطُفهم کمثل الجَسَد، إذا اشتکَی تَداعَی له سائِرُهُ بالسَّهَر و الحُمَّی.“

  • [٦] کتاب جعفر بن محمّد بن شریح؛ عن عبدالله بن طلحة، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”البِرُّ و حُسنُ الجِوار زیادةٌ فی الرّزق و عِمارة فی الدّیار.“»3

  • مُفاد قول عیسی علیه السّلام للحواریّین بأنّ من اغتاب او عَیَّر أخاه فهو بمنزلة مَن رأی عورةَ أخیه فکشف عنها

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١١:

  • «الحسن بن علیّ بن شعبة فی تحف العقول، عن عبدالله بن جندب، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، إنّه قال:

  • یا بن جندب إنّ عیسی بن مریم علیه السّلام قال لأصحابه: ”أ رأیتم لو أنّ

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٢١.
    2. ـ همان مصدر، ص ٤٢٢.
    3. ـ همان مصدر، ص ٤٢٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

369
  • أحدَکم مرّ بأخیه فرأی ثوبَه قد انکشف عن بعض عورتِه، أ کان کاشفًا عنه کُلِّها أم یَردُّ علیها ما انکشف علیه منها؟“ قالوا: بل نَردُّ علیها! قال: ”قال: کلّا بل تکشِفون!“ فعرَفوا أنَّه مَثَلٌ ضربَه لهم، فقیل له: یا روحَ الله و کیف ذلک؟! قال: ”الرّجلُ منکم یَطَّلِعُ علی العَورة مِن أخیه فلا یَستُرها.“»

  • [برادرت را تصدیق و چشمت را تکذیب کن]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١١:

  • «علیّ بن الحسین المَسعودیّ فی إثبات الوصیّة، فی سیاق قصّة عیسی علیه السّلام: ثمّ نزلت المائدةُ علیهم، أمر علیه السّلام بتَغطِیَتِها و أن لا یأکلَ الرّجل منها شیئًا حتّی یأذنَ لهم، و مضی فی بعض شأنه فأکلَ منها رجلٌ منهم، فقال بعضُ الحواریّین: یا روحَ الله قد أکل منها رجلٌ! فقال الرّجلُ: لا! فقال الحواریّون: بلی یا روحَ ‌الله لقد أکل منها! فقال علیه السّلام: ”صَدِّقْ أخاک و کَذِّبْ بَصَرَک!“»1

  • وجوبُ سَترِ معایب الأخ المؤمن کوجوب سَترِ عورته

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١١:

  • «القطب الرّواندی فی لبّ اللّباب، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال له النّبیُّ صلّی الله علیه و آله: لو رأیتَ رجلًا علی فاحشة؟! قال: ”أَستُرُه!“ قال: إن رأیتَه ثانیًا؟! قال: ”أستُرُه بإزاری و رِدائی!“ إلی ثلاثِ مرّاتٍ؛ فقال النّبیُّ صلّی الله علیه و آله: ”لا فَتَی إلّا علیٌّ!“

  • [٢] و قال صلّی الله علیه و آله: ”استُروا علَی إخوانکم.“

    1. ـ مستدرک الوسائل، ج ١٢، ص ٤٢٥، با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

370
  • [٣] الآمدی فی الغُرَر، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال: ”استُر عورةَ أخیک لِما تَعلمُه فیک.“

  • [٤] و قال علیه السّلام: ”إنّ للنّاس عیوبًا فلا تَکشِفْ ما غابَ عنک، فإنّ اللهَ یَحلُم علیها، و اسْتُرِ العورةَ ما استطعتَ یستُرِ اللهُ علیک ما تُحبُّ سترَه.“

  • [٥] و قال علیه السّلام: ”شَرُّ النّاس من لا یَغفِرُ الزَّلَّةَ و لا یَستُرِ العَورةَ.“»1

  • لم یُنحصر مُواساة المؤمن ببذل المال، بل لابدّ من أن یبذلَ له بِجاهِهِ

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١١:

  • «و فی الأمالی، عن أحمد بن محمّد بن الحَسَن بن الوَلید، عن أبیه، عن محمّد بن الحسن الصَّفَّار، عن العبّاس بن مَعروُف، عن علیّ بن مَهزیار، عن فضالة، عن أبان، عن عبدالرّحمن بن سبابة عن النّعمان، عن أبی‌جعفر صلوات الله علیه، إنّه قال فی حدیث: ”أقرِضهُم من عِرضِک لیوم فاقَتِک و فَقرِک.“

  • [٢] العلّامة الحِلّی فی الرَّسائل السَّعدیَّة، عن رسول الله صلّی الله علیه و آله، أنّه قال: ”إنّ الله تعالی لَیَسأَلُ العَبدَ فی جاهِه، کما یَسأَل فی ماله، فیقول: یا عبدی! رزقتُک جَاهًا، فهل أعَنتَ به مظلومًا، أو أغَثتَ به مَلهُوفًا؟!“

  • [٣] عوالی اللّئالی، عن الصّادق علیه السّلام، قال: ”یُسأَلُ المرءُ عن جاهه کما یُسأَلُ عن ماله، یقولجَعلتُ لک جاهًا، فهل نصرتَ به مظلومًا، أو قَمَعتَ به ظالمًا، أو أغثتَ به مکروبًا؟!“»2

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٢٦.
    2. ـ همان مصدر، ص ٤٢٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

371
  • مِن حقوق الأُخُوَّة، الإخلاصُ فی النّصیحة و أن لا یختلطَها بِغَشٍّ بل و إن کان غیرَ أخٍ فی الإیمان

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١١:

  • «الآمدی فی الغُرَر، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، إنّه قال:

  • النُّصْح ثمرةُ المحبّة.“

  • و قال علیه السّلام: ”النّصیحة تُثمِر الوُدَّ.“

  • و قال علیه السّلام: ”المؤمن غریزتُه النُّصحُ.“

  • و قال علیه السّلام: ”خیرُ إخوانک أنصحُهم.“

  • و قال علیه السّلام: ”مَن نَصَحَک فقد أنجَدَکَ.“

  • و قال علیه السّلام: ”مَن استَنصَحَک فلا تُغِشَّه!

  • و قال علیه السّلام: ”ما آل جُهدًا فی النّصیحة، مَن دَلَّک علی عَیبک و حفظِ‌ غیبک.“

  • و قال علیه السّلام: ”النّصیحةُ من أخلاق الکِرام.“»

  • [٢] صفحۀ ٤١٢: «أبوالفتح الکَرَاجکیّ فی کَنز الفوائد، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، إنّه قال:

  • ”أَمحِضْ أخاک بالنَّصیحة، حسنةً کانت أو قبیحةً، و ساعِدْه علی کُلِّ حال و زُلْ معه حیثما زَالَ، و لا تَطلُبنّ منه المجازاةَ فإنّها مِن شِیَم الدُّناة.“

  • و رواه فی نهج البلاغة و تُحفِ العقول و علیّ بن طاوس فی کَشف المحَجَّة، عن رسائل الکلینیّ، عنه علیه السّلام فی وصیّته لولده الحسن علیه السّلام مثله، و فیها: ”و لا تَطلُبَنَّ مجازاةَ أخیک، و لو حَثَا التُّرابَ بفیک.“

  • [٣] أبوالقاسم الکوفی فی کتاب الأخلاق، عنه علیه السّلام، أنّه قال فی صفة

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

372
  • المؤمن: ”لا یَطَّلِعُ علی نُصحٍ فیذَرُه و لا یَدَعُ جِنحَ حَیفٍ إلّا أصلَحَه.“»1

  • * * *

  • شعر:

  • أریَ النّاسَ خُدّاعًا إلی جانب خُدّاعی***یَمشون مع الذِّئبِ و یبکون مع الرَّاعی
  • و فی الحِصچه:

  • «بِالوَجهِ إمرایه اُو بِالگُفَة سلّایَة»2و3

  • خمسٌ لا یحلُّ منعُهنّ: الماءُ و المِلح و الکلاءُ و النّارُ و العِلمُ

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١٢:

  • «الجعفریّات، بإسناده عن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جدّه علیّ بن الحسین، عن أبیه، عن علیّ بن أبی‌طالب علیهم السّلام، قال:

  • قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”خَمسٌ لا یَحِلُّ مَنعُهُنَّ: الماءُ، و الملحُ، و الکِلاءُ، و النّارُ، و العِلم؛ و فضل العلم خیرٌ من فضل العبادة، و کمالُ الدّین الورعُ.“»4

  • [برای رفع نیازمندی‌ها از چه کسانی می‌توان کمک گرفت]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٤١٣:

  • «القطب الرّاوندی فی قصص الأنبیاء بإسناده إلی الصّدوق، عن أبیه، عن سعد

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٢٩.
    2. ـ [ضرب المثلی است در زبان عامیانه عراقی برای شخص منافق و دو رو به این معنا که: «در روبه‌رو همانند آینه است و در پشت سر همانند خار.» (محقّق)]
    3. ـ جنگ ١٤، ص ٩٧.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٤٣٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

373
  • بن عبدالله، عن القاسم بن محمّد، عن داود بن سلیمان، عن حمّاد ابن عیسی، عن الصّادق علیه السّلام، إنّه قال فی حدیث:

  • ”إنّ لُقمانَ قال لإبنه: و لا تَستَعِن فی أُمورک إلّا بمن تُحبّ أن یَتَّخِذَ فی قضاء حاجتک أجرًا، فإنّه إذا کان کذلک، طَلب قضآءَ حاجتِک لک کطلبِه لنفسه؛ لأنّه بعد نَجاحها لک کان رِبحًا فی الدّنیا الفانیة، و حظًّا و ذُخرًا له فی الدّار الباقیة، فیَجتهدُ فی قضائها لک. و لْیَکن إخوانُک و أصحابُک الّذین تَستخلصهم و تَستعینُ بهم علی أُمورک أهلَ المُروّة و الکَفاف و الثَّروة و العَقل و العِفاف، الّذین إن نَفَعتَهُم شَکَرُوک و إن غِبتَ عن جِیرتِهم ذَکَرُوک.“»1و2

    1. ـ همان مصدر، ص ٤٣٨.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٢٥ الی ٢٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

374
  • ٩ـ زهد و اعراض از دنیا

  • [احادیث و کلماتی پیرامون زهد در دنیا و ترغیب به آخرت]

  • [١] سُئلَ زینُ العابدین علیه السّلام عن أفضل الأعمال، فقال:

  • «أن تَقنَعَ بالقُوتِ، و تَلزَمَ السُّکوتَ، و تَصبِرَ علَی الأذیَّةِ، و تَندَمَ علَی الخَطیئَةِ.»1و2

  • [٢] کان عیسی علیه السّلام یقول لأصحابه:

  • «یا عِبادَ اللهِ! بِحَقٍّ أقولُ لَکُم: إنّکُم لا تُدرِکونَ مِن الآخِرَةِ إلّا بِتَرکِ ما تَشتَهونَ مِن الدّنیا؛ دَخَلتُم إلی الدُّنیا عُراةً و سَتَخرُجونَ مِنها عُراةً، فاصنَعوا بَینَ ذَلکَ ما شِئتُم!»3و4

  • [٣] و من کلام سیّد الأوصیاء سلام الله علیه:

  • «الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ و الآخِرَةُ دارُ مَقَرٍّ، فَخُذوا ـ رَحِمَکم اللهُ ـ مِن مَمَرِّکُم لِمَقَرِّکُم! و لا تَهتِکوا أستارَکُم عَلیٰ مَن لا یَخفَی علَیهِ أسرارُکُم! و أخرِجوا مِنَ الدّنیا قُلوبَکُم قَبلَ أن یُخرَجَ مِنها أبدانُکُم! فلِلآخِرَةِ خُلِقتُم و فی الدُّنیا حُبِستُم!

  • إنّ المَرءَ إذا هَلَکَ قالَتِ المَلَائکَةُ: ما قَدَّمَ؟ و قال النّاسُ: ما خَلَّفَ؟ فلِلّهِ

    1. ـ مستدرک‌ الوسائل، طبع حروفی، ج ١٥، ص ٢٣٢، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ١، ص ٩٦.
    3. ـ الکشکول شیخ بهائی، ج ١، ص ٢٤٢.
    4. ـ جنگ ١، ص ٩٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

375
  • آباؤُکُم، قَدِّموا بَعضًا یَکُن لَکُم، و لا تَترُکوا کُلًّا یَکُن علَیکُم! فَإنّما مَثَلُ الدُّنیا مَثلُ السّمِّ یَأکُلُه مَن لا یَعرِفُه1و2

  • [٤] و من کلام بعض الوزراء:

  • «عَجِبتُ مِمّن یَشتَری العَبدَ بِمالِه و لا یَشتَرِی الأحرارَ بفِعالِه.3 مَن کانَ هِمَّتُه ما یُدخَلُ فی بَطنِه، کانَت قِیمَتُه ما یُخرَجُ مِنها.»4و5

  • [٥] و من خطبة النّبیّ صلّی الله علیه و آله:

  • «أیُّها النّاسُ! أَکثِروا ذِکرَ هادِمِ اللَّذّاتِ؛ فَإنّکُم إن ذَکَرتُموهُ فی ضیقٍ وسّعَهُ علَیکُم، و إن ذَکَرتُموهُ فی غِنًی بَغّضَهُ إلَیکُم.

  • إنّ المنایا قاطِعاتُ الآمالِ، و اللَیالی مُدنیات الآجالِ.

  • و إنّ العَبدَ بَینَ یَومَینِ: یَومٌ قَد مَضَی أحصَی فیهِ عَمَلَهُ فَخُتِمَ علَیهِ، و یَومٌ قَد بَقِیَ لا یَدرِی لَعلّهُ لا یَصِلُ إلَیهِ.

  • و إنّ العَبدَ عِندَ خُروجِ نَفسِه و حُلولِ رَمسِه یَرَی جَزاءَ ما أسلَفَ و قِلّةَ غِناءِ ما خَلَّفَ.6

    1. ـ الکشکول، ج ١، ص ٢٤١؛ بحارالأنوار، ج ٧٥، ص ٦٧، با اختلاف؛ ج ٧٤، ص ٤٢٠، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ١، ص ٩٧؛ جنگ ٢، ص ١٣، با قدری اختلاف.
    3. ـ جنگ ١، ص ٩٧.
    4. ـ الکشکول، ج ١، ص ٢٤٢؛ شرح نهج البلاغة، ج ٢٠، ص ٣١٩، با قدری اختلاف؛ غُرر الحِکَم، ص ١٤٣، با قدری اختلاف.
    5. ـ جنگ ١، ص ٩٨.
    6. ـ إرشاد القلوب، ج ١، ص ٤٨، با اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

376
  • أیُّها النّاسُ! إنّ فی القَناعَةِ لَسَعَةٌ، و إنّ فی الاقتِصادِ لَبُلغَةٌ، و إنّ فی الزُّهدِ لَراحَةٌ، و لِکُلِّ عَمَلٍ جَزاءٌ، و کُلُّ آتٍ قَریبٌ.»1

  • [٦] قال بعض الحُکَماء:

  • «الدّنیا إنّما تُرادُ لِثَلاثَةٍ: العِزِّ و الغِنَی و الرّاحَةِ؛ مَن زَهِدَ فیها عَزَّ، و مَن قَنَعَ اسْتَغنَی، و مَن تَرَکَ السَّعیَ اسْتَراحَ.»2و3

  • [٧] من کلام الحسن4 علیه السّلام:

  • «یا بنَ آدَمَ! أنتَ أسیرُ الدّنیا؛ رَضیتَ مِن لَذَّتِها بِما یَنقَضی، و مِن نَعیمِها بِما یَمضِی، و مِن مِلکِها بِما یَنفَدُ. و لا تَزالُ تَجمَعُ لِنَفسِکَ الأوزارَ و لأهلِکَ الأموالَ، فَإذا مِتَّ حَمَلتَ أوزارَکَ إلی قَبرِکَ و تَرَکتَ أموالَکَ لِأهلِکَ.»5

  • [٨] قال بعض الحکماء:

  • «مِسکینٌ ابنُ آدَمَ! لَو خافَ مِن النّارِ کَما یَخافُ مِن الفَقرِ لَنَجَا مِنهُما جَمیعًا، و لَو رَغِبَ فی الجَنّةِ کَما رَغِبَ فی الدّنیا لَفازَ بِهما جَمیعًا، و لَو خافَ اللهَ فی الباطِنِ کَما یَخافُ خَلقَهُ فی الظّاهِرِ لَسَعِدَ فی الدّارَینِ جَمیعًا.»6

    1. ـ الکشکول، ج ١، ص ٢٤٥؛ أعلام ‌الدّین، ص ٣٣٦، با قدری اختلاف؛ بحارالأنوار، ج ١٠٠، ص ٢٧.
    2. ـ الکشکول، ج ١، ص ٢٥٦.
    3. ـ جنگ ١، ص ٩٧ و ٩٨.
    4. ـ [با توجّه به اینکه این عبارت در کتاب کشکول شیخ بهائی، ج ٢، ص ٤٩، بعد عبارات حسن بصری آمده است و «علیه السّلام» ندارد و در عقد الفرید، ج ٣، ص ١٦٣، ابن عبدربه نیز «قال الحسن» دارد به نظر می‌رسد که این عبارت از حسن بصری باشد نه از امام حسن مجتبی علیه السّلام.(محقّق)]
    5. ـ جنگ ١، ص ١٠١.
    6. ـ الکشکول، ج ٢، ص ٢٣٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

377
  • [٩] قال النّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • «أیُّها النّاسُ! إنّ هَذِه الدّارَ دارُ التِواءِ لا دارُ استِواءٍ، و مَنزِلُ تَرَحٍ لا مَنزِلُ فَرَحٍ؛ فمَن عَرَفَها لَم یَفرَحْ لِرَجاءٍ و لَم یَحزَنْ لِشَقاءٍ. ألا و إنّ اللهَ خَلَقَ الدُّنیا دارَ بَلوَی و الآخِرَةَ دارَ عُقبَی؛ فجَعَلَ بَلوَی الدّنیا لِثَوابِ الآخِرَةِ سَبَبًا، و ثَوابَ الآخِرَةِ مِن بَلوَی الدّنیا عِوَضًا؛ فَیُؤخَذُ لِیُعطَی و یُبتَلَی لِیُجزَی. إنّها لَسَریعَةُ الذِّهابِ، وَشیکَةُ الانقِلابِ؛ فَاحذَروا حَلاوَةَ رِضاعِها لمَرارَةِ فُطامِها! و احذَروا لَذیذَ عاجِلِها لِکُربَةِ آجِلِها! و لا تَسعَوا فی تَعَمُّرِ دارٍ و قَد قَضَی اللهُ خَرابَها، و لا تُواصِلُوها و قَد أرادَ مِنکُم اجْتِنابَها، فتَکُونوا لِسَخَطِه مُتَعَرِّضینَ و لِعُقوبَتِه مُستَحَقِّینَ.»1و2

  • [١٠] لَمّا ماتَ جالِینوسُ وُجِدَ فی جَیبِهِ رُقعَةٌ فیها مَکتوبٌ:

  • «أحمَقُ الحُمَقاءِ مَن یَملأُ بَطنَهُ مِن کُلِّ ما یَجِدُ؛ فَما أکَلتَهُ فلِجِسمِکَ، و ما تَصَدَّقتَ بِه فلِروحِکَ، و ما خَلَّفتَهُ فلِغَیرِکَ. و المُحسِنُ حَیٌّ و إن نُقِلَ إلی دارِ البِلَی، و المُسیءُ مَیِّتٌ و إن بَقِیَ فی الدّنیا. و القَناعَةُ تَستُرُ الخَلَّةَ، و بِالصّبرِ تُدرَکُ الأُمورُ، و بالتّدبیرِ یَکثُرُ القَلیلُ، و لَم أرَ لابنِ آدَمَ شَیئًا أنفَعُ مِن التّوَکُّلِ علَی اللهِ تَعالَی.»3و4

  • [١١] در صفحه ٧٧ از جلد ١، طبقات شعرانی [در ترجمۀ ابومحمّد سهل بن عبدالله] از سهل بن عبدالله تُستَری نقل کرده است که او فرموده:

  • «النُاسُ نیامٌ فإذا ماتوا انتَبَهوا، و إذا انتَبَهوا نَدِموا، و إذا نَدِموا لم تَنفَعْهم النَّدامة.

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٤٦؛ بحارالأنوار، ج ٧٤، ص ١٨٩، با قدری اختلاف؛ أعلام ‌الدّین، ص ٣٤٣، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ١، ص ١٠٢.
    3. ـ الکشکول، ج ١، ص ٢٨٧؛ ج ٣، ص ١٢.
    4. ـ جنگ ١، ص ١٠١ الی ١٠٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

378
  • و کان [رَضِیَ اللهُ عنه] یقول: ما طَلَعَتْ شمسٌ و لا غرُبَت علی أهلِ الأرض إلّا و هُم جُهّالٌ بالله إلّا من یُؤثِرُ اللهَ علی نفسه و زوجتِهِ و دنیاه و آخرتِه؛ و أدنی الأدب أن یقِفَ عند الجهلِ، و آخر الأدَبِ أن یقفَ عند الشُّبهة.»1

  • [١٢] فی نهج البلاغة قال لأخیه عقیل:

  • «واللهِ لَأن أبِیتَ علَی حَسَکِ السَّعدانِ مُسَهَّدًا و أُجَرَّ فی الأغلالِ مُصَفَّدًا،2 أحَبُّ إلیّ مِن أن أَلقَی اللهَ و رَسولَهُ ظالِمًا لِبَعضِ العِبادِ أو غاصِبًا لِشَی‌ءٍ مِنَ الحُطامِ؛ و کَیفَ أظلِمُ أحَدًا لِنَفسٍ یُسرِعُ إلی البِلَی قُفولُها و یَطولُ فی الشّرِّ فی الثَّرَی حُلولُها!

  • واللهِ لَقَد رَأیتُ عَقیلًا و قَد أملَقَ حتّی استَماحَنی مِن بُرِّکُم صاعًا، و رَأیتُ صِبیانَهُ شُعثَ [الشُّعُورِ غُبرَ] الألوانِ مِن فَقرِهِم، کَأنّما سُوِّدَت وُجوهُهُم بِالعِظلِمِ3، و عاوَدَنی مُؤَکِّدًا و کَرَّرَ علَیَّ [القولَ] مُرَدِّدًا، فَأصغَیتُ إلیه سَمعِی، فَظَنّ أنِّی أبیعُه دِینی و أتَّبِعُ قِیادَهُ مُفارِقًا طَریقَتی [طَریقیِ]، فَأحمَیتُ لَهُ حَدیدَةً ثُمّ أدنَیتُها مِن جِسمِه لِیَعتَبِرَ بِها، فَضَجَّ ضَجیجَ ذی دَنَفٍ مِن ألَمِها، [و کاد یَحتَرِقُ مِن مَیسَمِهَا]، فقُلتُ لَهُ: ثَکِلَتکَ الثَّواکِلُ [یا عَقِیلُ]! أ تَئِنُّ مِن حَدیدَةٍ أحماها إنسانٌ لِلَعِبِه، و تَجُرُّنی إلی نارٍ سجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِه؟! أ تَئِنُّ مِن الأذَی و لا أئِنُّ مِن لَظَی؟!

  • و أعجَبُ مِن ذلِکَ طارِقٌ4 طَرَقَنا بِمَلفوفَةٍ فی وِعائها و مَعجونَةٍ شَنِئتُها کَأنّها عُجِنَت بِرِیقِ حَیَّةٍ أو قَیئِها، فقُلتُ: أ صِلَةٌ [أم] زَکاةٌ أو صَدَقَةٌ؟ فَذلِکَ مُحَرَّمٌ علَینا أهلَ

    1. ـ جنگ ٦، ص ٢١ و ٢٢.
    2. ـ صفد: به معنی غل و زنجیر.
    3. ـ نیل؛ [فی لسان العرب: «العِظلم: عصارةُ بعضِ الشَّجَر. قال الأزهری:عصارةُ شجرٍ لونُه کالنیل أخضر إلی الکُدْرة.» (محقّق)]
    4. ـ هو أشعث بن قیس.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

379
  • البَیت! فَقالَ: لا ذا و لا ذاک، ولَکِنّها هَدیَّةٌ. فقُلتُ: هَبِلَتکَ الهَوابِلُ [الهَبُولُ]! أ عَن دینِ اللهِ أتَیتَنی لِتَخدَعَنی؟ أ مُختَبِطٌ أم ذو جِنّةٍ أم تَهجُرُ؟ واللهِ لَو اُعطیتُ الأقالیمَ السَّبعَةَ بِما تَحتَ أفلاکِها علَی أن أعصِیَ اللهَ فی نَملَةٍ أسلُبُها حَبَّ شَعیرَةٍ ما فَعَلتُه! و إنّ دُنیاکُم عِندی لأهوَنُ مِن وَرَقَةٍ فی فَمِ جَرادَةٍ تَقضَمُها! ما لِعَلیٍّ و نَعیمٍ یَفنَی و لَذَّةٍ لا تَبقَی! نَعوذُ بِاللهِ مِن سَیِّئاتِ الفِعلِ و قُبحِ الزَّلَلِ...»1و2

  • [١٣] فی نهج البلاغة قال لابنه الحسن علیه السّلام:

  • «واعلَم! أنّ أمامَکَ عَقَبَةً کَؤودًا، المُخِفُّ فیها أحسَنُ حالًا مِن المُثقِلِ، و المُبطِئُ علَیها أقبَحُ أمرًا مِن المُسرِعِ، و أنّ مَهبَطَها بِکَ‌ لا مَحالَةَ علَی جَنّةٍ أو علَی نارٍ.

  • ... یا بُنَیَّ! أکثِرْ مِن ذِکرِ المَوتِ و ذِکرِ ما تَهجُمُ علَیهِ، و تُفضِی بَعدَ المَوتِ إلَیهِ [تَقضی بَعد الموتِ علیه]، حتّی یَأتیَکَ و قَد أخَذتَ مِنهُ حِذرَکَ و شَدَدتَ لَهُ أَزرَکَ؛ و لا یَأتیَکَ بَغتَةً فیَبهَرَکَ! و إیّاکَ أن تَغتَرَّ بِما تَرَی مِن إخلادِ أهلِ الدُّنیا إلَیها و تَکالُبِهِم علَیها!... فإنّما أهلُها کِلابٌ عاویَةٌ و سِباعٌ ضاریَةٌ، یَهِرُّ بَعضُها بَعضًا و یَأکُلُ عَزیزُها ذَلیلَها و یَقهَرُ کَبیرُها صَغیرَها... سَلَکَت بِهِمُ الدُّنیا طَریقَ العَمَی‌ و أخَذَت بِأبصارِهِم عَن مَنارِ الهُدَی، فَتاهوا فی حَیرَتِها و غَرِقوا فی نِعمَتِها...» ـ الخ3.4

  • [١٤] قالَ [علی بن الحسین زین العابدین] علیه السّلام یَومًا:

  • «أَصحابی! إخوانی! عَلَیکُم بِدارِ الآخِرَةِ و لا أُوصیکُم بِدارِ الدُّنیا، فإنَّکُم بِها مُتَمَسِّکونَ؛ أما بَلَغَکُم ما قالَ عیسی بنُ مَریمَ لِلحَواریّینَ، قالَ لَهُم: قَنطَرَةٌ فاعبُروها و

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ٢١٦.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١٤٣.
    3. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ٤٧، با قدری اختلاف.
    4. ـ جنگ ٣، ص ١٤٣ و ١٤٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

380
  • لا تَعمُروها؛ و قالَ: أیُّکُم یَبنِی عَلی مَوجِ البَحرِ دارًا، تِلکُمُ الدّارُ الدُّنیا و لا تَتَّخِذوها قَرارًا.»1و2

  • [زهد و اعراض رسول خدا از دنیا]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٣٤:

  • «کتاب عاصم بن حمید الحَنَّاط عن أبی‌بصیر، قال: سمعت أباجعفر علیه السّلام یقول:

  • جاء إلَی رسولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله مَلَکٌ فقال: یا محمّدُ! إنّ رَبَّک یُقرِئُک السَّلامَ و هو یقول لک: إن شئتَ جَعَلتُ لک بَطحاءَ مَکَّةَ رَضرَاضَ ذَهَبٍ! قال: فَرَفَعَ رأسَه إلَی السَّماءِ فقال: ”یا ربِّ! أشبَعُ یومًا فأحمَدُک، و أجُوعُ یَومًا فأسألُک.“»3و4

  • [حقیقت زهد در دنیا و استحباب آن]

  • [١ـ وسائل الشّیعة، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٤٧٤:

  • «و بالإسناد عن أحمد بن أبی‌عبدالله، عن الجهم بن الحکم، عن إسماعیل بن مسلم قال: قال أبوعبدالله:

  • ”لیس الزّهدُ فی الدّنیا بإضاعةِ المال، و لا بتحریم الحلال، بل الزهدُ فی الدّنیا أن

    1. ـ الأمالی للمفید، ص ٤٣؛ بحارالأنوار، ج ٧٠، ص ١٠٧، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٤٢.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٥٢.
    4. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

381
  • لا تکونَ بما فی یدِکَ أوثَقَ منک بما فی یدِ الله عزَّوجلَّ.“»1

  • [٢] صفحه ٤٧٤: «و فی المجالس عن محمّد بن أحمد الأسدی، عن أحمد بن محمّد بن الحسن العامریّ، عن إبراهیم بن عیسی بن عبید السّدوسی، عن سلیمان بن عمرو، عن عبدالله بن الحسن بن علیّ، عن أُمّه فاطمةَ بنت الحسین، عن أبیها قال:

  • قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”إنّ صلاحَ أوّلِ هذه الأُمّةِ بالزُّهد و الیقین، و هلاکَ آخرِها بالشُّحِّ و الأمَل.“»2و3

  • یَهرَم ابنُ آدمَ و یَشُبُّ منه اثنَتان: الحِرصُ علی المال، و الحِرصُ علَی العُمر

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٣٥:

  • «و عن محمّد بن جعفر البندار، عن سعید بن أحمد، عن یحیی بن الفَضل الوَرَّاق، عن قُتَیْبة بن سعید، عن أبی‌عَوان، عن أبی‌قتادة، عن أنس، عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله، قال: ”یَهرَمُ ابنُ آدمَ و یَشِبُّ منه اثنتان: الحِرصُ عَلَی المالِ، والحِرصُ علی العُمر.“

  • و عن الخلیل بن أحمد، عن مُحَمّد بن معاذ، عن الحسین بن الحسن، عن عبدالله بن المبارک، عن شُعبَة بن الحجّاج، عن قُتادة، عن أنَس بن مالک، أنّ النّبیّ صلّی الله علیه و آله قال: ”یَهلِکُ، (أو قال: یَهرَمُ) ابنُ آدمَ و یَبقَی منه اثنتان: الحِرصُ و الأمَلُ.“»4و5

    1. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٦، ص ١٥.
    2. ـ همان مصدر.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١١٦.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٥٨.
    5. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

382
  • [سفارش أمیرالمؤمنین علیه السّلام به تقوای الهی و اعراض از دنیا]

  • «و من خطبةٍ لَه علیه السّلام:

  • ”الحَمدُ للَّهِ الواصِلِ الحَمدَ بالنِّعَمِ و النِّعَمَ بالشُّکرِ؛ نَحمَدُه علَی آلائهِ کَما نَحمَدُه علَی بَلائهِ؛ و نَستَعینُه علَی هَذِه النُّفوسِ البِطاءِ عَمّا أُمِرَتْ بِه، السِّراعِ إلی ما نُهیَتْ عَنهُ؛ و نَستَغفِرُه مِمّا أَحاطَ بِه عِلمُه و أَحصاهُ کِتابُه، عِلمٌ غَیرُ قاصِرٍ و کِتابٌ غَیرُ مُغادِرٍ؛ و نُؤمِنُ بِه إِیمانَ مَن عایَنَ الغُیوبَ و وَقَفَ علَی المَوعُودِ، إیمانًا نَفَی إخلاصُه الشِّرکَ و یَقِینُه الشّکَّ؛ و نَشهَدُ أَن لا إلٰهَ إلّا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ و أَنّ محمّدًا صلّی الله علَیهِ و آله و سلّم عَبدُه و رَسولُه، شَهادَتَینِ تُصعِدانِ القَولَ و تَرفَعانِ العَمَلَ، لا یَخِفُّ مِیزانٌ تُوضَعانِ فیهِ و لا یَثقُلُ مِیزانٌ تُرفَعانِ عَنهُ.

  • اُوصِیکُم عِبادَ اللهِ بتَقوَی اللهِ الّتی هِیَ الزّادُ و بِها المَعادُ! زادٌ مُبَلِّغٌ و مَعادٌ مُنجِحٌ؛ دَعا إلَیها أسمَعُ داعٍ و وَعاها خَیرُ واعٍ، فَأسمَعَ داعِیها و فازَ واعِیها.

  • عِبادَ اللهِ! إِنّ تَقوَی اللهِ حَمَتْ أَولیاءَ اللهِ مَحارِمَهُ و أَلزَمَت قُلوبَهُم مَخافَتَه، حتّی أَسهَرَت لَیالیَهُم و أَظمَأتْ هَواجِرَهُم، فأَخَذوا الرّاحَةَ بالنَّصَبِ و الرِّیَّ بالظَّمإِ، و استَقرَبوا الأَجَلَ فَبادَروا العَمَلَ، و کَذَّبوا الأَمَلَ فلاحَظوا الأَجَلَ.

  • ثُمّ إنّ الدُّنیا دارُ فَناءٍ و عَناءٍ و غِیَرٍ و عِبَرٍ!

  • فمِنَ الفَناءِ: أَنّ الدَّهرَ مُوتِرٌ قَوسَهُ لا تُخطئُ سِهامُه و لا تُؤسَیٰ جِراحُه؛ یَرمِی الحَیَّ بالمَوتِ و الصَّحیحَ بالسَّقَمِ و النّاجیَ بالعَطَبِ؛ آکِلٌ لا یَشبَعُ و شارِبٌ لا یَنقَعُ.

  • و مِن العَناءِ: أَنّ المَرءَ یَجمَعُ ما لا یَأکُلُ و یَبنِی ما لا یَسکُنُ، ثُمّ یَخرُجُ إلی اللهِ [تَعالَی] لا مالًا حَمَلَ و لا بِناءً نَقَلَ.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

383
  • و مِن غیَرِها: أَنّکَ تَرَی المَرحومَ مَغبوطًا و المَغبوطَ مَرحومًا؛ لَیسَ ذَلِکَ إلّا نَعیمًا زَلَّ و بُؤسًا نَزَلَ.

  • و مِن عِبَرِها: أَنّ المَرءَ یُشرِفُ علَی أَمَلِه فیَقطعها حُضورُ أَجَلِه؛ فلا أَمَلٌ یُدرَکُ و لا مُؤَمَّلٌ یُترَکُ.

  • فسُبحانَ اللهِ ما أَعَزَّ سُرورَها و أَظمَأ رِیَّها و أَضحَی فَیئَها! لا جاءٍ یُرَدُّ و لا ماضٍ یَرتَدُّ. فسُبحانَ اللهِ ما أقرَبَ الحَیَّ مِن المَیِّتِ لِلَحاقِه بِه، و أَبعَدَ المَیّتَ عن الحَیِّ لانقِطاعِه عَنهُ!

  • إِنّهُ لَیسَ شَی‌ءٌ بِشَرٍّ مِن الشّرِّ إلّا عِقابُه، و لَیسَ شَی‌ءٌ بِخَیرٍ مِن الخَیرِ إلّا ثَوابُه؛ و کُلُّ شَی‌ءٍ مِن الدُّنیا سَماعُه أعظَمُ مِن عِیانِه، و کُلُّ شَی‌ءٍ مِن الآخِرةِ عِیانُه أعظَمُ مِن سَماعِه؛ فلیَکفِکُم مِن العِیانِ السَّماعُ و مِن الغَیبِ الخَبَرُ.

  • واعلَموا أَنّ ما نَقَصَ مِن الدُّنیا و زادَ فِی الآخِرَةِ خَیرٌ مِمّا نَقَصَ مِن الآخِرَةِ و زادَ فِی الدُّنیا! فکَم مِن مَنقُوصٍ رابِحٍ و مَزیدٍ خاسِرٍ!

  • إِنّ الّذی أُمِرتُم بِه أوسَعُ مِن الّذی نُهِیتُم عَنهُ، و ما أُحِلَّ لَکُم أَکثَرُ مِمّا حُرِّمَ علَیکُم؛ فذَروا ما قَلَّ لِما کَثُرَ و ما ضاقَ لِما اتَّسَعَ.

  • قَد تَکَفَّلَ لَکُم بالرِّزقِ و أُمِرتُم بالعَمَلِ، فلا یَکونَنّ المَضمونُ لَکُم طَلَبُه أولَی بِکُم مِن المَفرُوضِ علَیکُم عَمَلُه! مَعَ أَنّهُ واللهِ لقَدِ اعتَرَضَ الشّکُّ و دَخِلَ الیَقینُ، حتّی کَأنّ الّذی ضُمِنَ لَکُم قَد فُرِضَ علَیکُم و کأَنّ الّذی فُرِضَ علَیکُم قَد وُضِعَ عَنکُم.

  • فَبادِروا العَمَلَ و خافُوا بَغتَةَ الأجَلِ! فإِنّهُ لا یُرجَی مِن رَجعَةِ العُمُرِ ما یُرجَی مِن رَجعَةِ الرِّزقِ؛ ما فاتَ الیَومَ مِن الرِّزقِ رُجیَ غَدًا زیادَتُه و ما فاتَ أَمسِ مِن العُمُرِ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

384
  • لَم یُرجَ الیَومَ رَجعَتُه؛ الرَّجاءُ مَعَ الجائی و الیَأسُ مَعَ الماضی؛ فَـ ﴿ٱتَّقُواْ ٱللَهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾!1“»2و3

  • [لغت:]

  •  بَطیء: کُند؛ ج: بِطاء.  سَریع: تند؛ ج: سِراع.  غادَر یُغادِرُ: تَرَکَه و أبقاه.  مُبَلِّغ: رساننده.  مُنجِح: صارَ ذا نَجاح.  ظَمِئَ ـَ ظَمْأً: عَطَّشَ.  هاجِرَة: نِصفُ النّهار مِن القَیظ؛ کأنّ النّاسُ قَد تَهاجَروا إلی بُیُوتهِم لشِدَّة الحَرّ، ج: هَواجِر.  لنَّصَب: التَّعَب.  غِیَر: تَقَلُّب.  أسا ـُ أسْوًا الجُرْح: داواه؛ تُوسَیٰ: تُداوَیٰ.  نَقَع ـَ نَقْعًا: یَشتَفی مِن العَطَش بالشُّرب.  زَلَّ: مَرّ سَریعًا، و المُراد: انتَقَل.4

  • [احادیث و کلماتی پیرامون عزلت از اهل دنیا]

  • [١] قال بعض العارفین:

  • «قَد جُمِعَت مَکارِمُ الخِصالِ فی أربَعَةٍ: قِلّةُ الکَلامِ، و قِلّةُ الطّعامِ، و قِلّةُ المَنامِ، و الاعتِزالُ عَن الأنامِ.»5و6

  • [٢] بحرالمعارف، صفحه ٨١:

  • «عن الصّادق علیه السّلام أنّه قال لبعض أصحابه:

    1. ـ سوره آل عمران (٣) ذیل آیه ١٠٢.
    2. ـ نهج‌ البلاغة (عبده)، ج ١، ص ٢٢٣؛ شرح ‌نهج ‌البلاغة (ابن أبی الحدید)، ج ٧، ص ٢٥٠.
    3. ـ جنگ ٢، ص ٣٢.
    4. ـ همان مصدر، ص ٣٤.
    5. ـ الکشکول، ج ٣، ص ٤٢٥.
    6. ـ جنگ ١، ص ١٠٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

385
  • ”أقِلّ مِن مَعرِفَةِ النّاسِ و انکَرْ مَن عَرَفتَ مِنهُم؛ و إن کانَ لَکَ مِائةُ صَدیقٍ فاطْرَح تِسعَةَ و تِسعِینَ، و کُن مِن الواحِدِ علَی حَذَرٍ.“»1و2

  • [٣] بحرالمعارف، صفحه ٨١:

  • «عن أبی‌عبدالله علیه السّلام إنّه یقول:

  • ”لَولا المَوضِعُ الّذی وَضَعَنِی اللهُ فیهِ لَسَرَّنی أن أکونَ علَی جَبَلٍ لا أعرِفُ النّاسَ و لا یَعرِفونی حتّی یَأتِیَنی المَوتُ.“»3و4

  • [٤] بحرالمعارف، صفحه ٨١:

  • «عَن أبی‌عَبدِاللهِ علیه السّلام، أنّهُ قالَ لَه مَعروفٌ الکَرخِیُّ: أوصِنی یابنَ رَسولِ اللهِ! قالَ علیه السّلام: ”أقِلّ مَعارِفَکَ!“ قالَ: زِدنی! قالَ علیه السّلام: ”أنکِرْ مَن عَرَفَکَ!“ قالَ: زِدنی! قالَ علیه السّلام: ”حَسبُکَ.“»5و6

  • روایتی به خط مرحوم جدّ حقیر آیة الله آقا سیّد ابراهیم طهرانی، أعلی الله مقامه الشّریف

  • [روایتی] است که در صفحه قبل از هشت نسخۀ خطّی از اصول قدماء بوده و از خط ایشان بدین‌جا نقل می‌نمایم:

    1. ـ مستدرکات اعیان الشّیعة، ج ١، ص ٦٩؛ شرح احقاق الحقّ، ج ١٢، ص ٢٦٥، به نقل از غرر الخصائص، ص ٣٨٢.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١١٧.
    3. ـ التحصین، ص ٧؛ مستدرک‌ الوسائل، ج ١١، ص ٣٨٤.
    4. ـ جنگ ٣، ص ١١٨.
    5. ـ التحصین ص ١٢؛ مستدرک‌ الوسائل، ج ١١، ص ٣٨٧.
    6. ـ جنگ ٣، ص ١١٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

386
  • «رُوِیَ أنّ سُفیانَ الثّوری قال: لمّا حَجَجتُ فی بعضِ السّنین أَردتُ زیارةَ الصّادقِ أَبی‌عبدالله علیه ‌السّلام، فَنشدتُ عنه فَأُرشِدتُ إِلیه، فجِئتُ طَرَقتُ البابَ.

  • فقال: ”مَن؟!“

  • قلت: صاحبُک سُفیانُ.

  • ففَتَحَ البابَ و وَقَفَ علیه ‌السّلام علی ثلاثِ مَراقٍ، و قال:

  • ”مرحَبًا یا سُفیان! مِن الجَهةِ الشِّمالیّةِ؟“

  • قلتُ: نَعم یابنَ رسولِ ‎الله! ما لی أراکَ قد اعتَزَلتَ النّاسَ؟!

  • قال: ”یا سفیانُ! فَسَد الزّمانُ و تَغیَّر الإِخوانُ و تَقَلَّب الأَعیانُ، فرأَیتُ الإِنفِرادَ أَسکَنَ لِلفؤاد! أ معک شیءٌ تُکتَب فیه؟“

  • قلت: نعم!

  • فقال: ”اکتُب:

  • ذَهَبَ الوَفاءُ ذِهابَ أَمسِ الذّاهِبِ***و النّاسُ بَینَ مُخاتِلٍ و مُوارِبٍ
  • یَفشونَ بَینَهُمُ المَوَدَّةَ و الصَّفا***و قُلوبُهُم مَحشُوَّةٌ بِعَقارِبِ“1
  • قلتُ: زِدنی یابنَ رسولِ ‌الله!

  • قال علیه ‌السّلام: ”اکتُب:

  • لا تَجزِعَنّ لِوحدةٍ و تفرّدٍ***و مِن التّفردِ فی زمانِک فاْزدَدِ
  • ذهب الإِخاءُ فلیس ثَمّ اُخوّةٌ***إِلّا التّملقُ باللّسانِ و بِالیَدِ
  • فإِذا نَظَرتَ جمیعَ ما بِقلوبهم***أبصَـرت ثَمَّ نقیعَ سُمِّ الأسودِ“
  • ثم قال علیه ‌السّلام: ”غیرُ مطرودٍ یا سفیانُ، فَفَرِّق علیک من السُّلطان!“

    1. ـ دیوان ‌الإمام ‌علی علیه السّلام، ص ٧٢، با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

387
  • فقلت: سمعًا، زدنی!

  • قال: ”إِذا تَظاهَرَت عَلیک الهُموم فقُل: لاحَولَ و لا قُوّةَ إِلا بالله، و إِذا اسْتَبطأتَ الرِّزقَ علیکَ فَعلیک بالإستِغفار، و عَلیک بالتَّقوَی، و أَلزِم الصَّبرَ، و کُن عَلَی حَذَرٍ فی أَمرِ دنیاک و آخِرتِک!

  • فقُمتُ و انصَرَفتُ، و قال علیه ‌السّلام: ”مَن غَضِبَ علیک ثَلاثَ مرّاتٍ و لم یَقُلْ فیک سوءًا فاتَّخِذه لِنَفسِک خلیلًا.“»

  • أقول: صدر این روایت را با دو بیت از آن، مرحوم محدث قمی در منتهی الآمال، از طبع حروفی، مؤسّسه انتشارات هجرت، جلد ٢، صفحه ٢٥٣، مرسلاً آورده است1.2

  • [شعر منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام: باتوا علی قُلَل الأجبال تحَرُسُهم]

  • از کتاب خزائن الأشعار نقل شده است که اشعار ذیل منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام است:

  • باتوا علی قلل الأجبال تحرُسهم***غُلبُ الرجال فلم یَنفَعْهم القُلَلُ
  • و استُنزِلوا بعد عِزٍّ عن مَعاقِلِهم***إلی مَقابرهم یا بِئسَ ما نزلوا
    1. ـ [صدر این روایت در بسیاری از مجامع روائی با قدری اختلاف در متن لفظاً و معنیً آمده است، از جمله: بحارالأنوار، ج ٤٧، ص ٦٠؛ ارشاد القلوب، ج ١، ص ٩٩؛ مستدرک الوسائل، ج ١١، ص ٣٩١؛ و بخش پایانی این روایت (یعنی: من غضب علیک ثلاث مرّات ـ إلی آخره) نیز در بسیاری از مجامع روائی با قدری اختلاف وارد است، از جمله: امالی صدوق، ص ٦٦٩؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٧٣. ولیکن بخش میانی روایت (یعنی: إذا تظاهرت علیک الهموم إلی قوله: أمر دنیاک و آخرتک) به طور متفرّق لفظاً و معناً در غالب مجامع روائی آمده است. (محقّق)]
    2. ـ جنگ ١٣، ص ٩٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

388
  • ناداهم صارخٌ مِن بعد دَفنهم***أین الأَسِرَّةُ و التّیجانُ و الحُلَلُ
  • أین الوجوه الَّذی کانت مُحَجَّبةً***مِن دونها تُـضرَب الأستارُ و الکِلَلُ
  • فأفصَحَ القَبرُ عنهم حین سائَلَهم***تلک الوجوه علیها الدُّودُ تَنتَقِلُ
  • قد طال ما أکَلوا دهرًا و ما شَرِبوا***فأصبَحوا بعد طول الأکلِ قد أُکِلوا
  • و طال ما کثّروا الأموالَ و ادَّخَروا***و خلّفوا علی الأعداءِ و ارْتَحَلوا
  • و طال ما شیدوا دورًا لتُحصِنَهم***ففارَقوا الدّورَ و الأهلینَ و انتَقَلوا
  • أضحَت مساکنُهُم وَحشًا مُعَطَّلة***و ساکنوها إلی الأجداث قد رَحَلوا
  • سَل الخلیفةَ إذ ذاقَت منیَّتُه***أین الجُنودُ و أین الخَیلُ و الخَوَلُ
  • أین الکنوزُ الّتی کانت مَفاتحُها***تَنوءُ بالعُصبة المُقوِینَ لو حَمَلوا
  • أین العبیدُ الّتی أرصَدتَهم عَددًا***أین الحدیدُ و أین البیض و الأسَلُ
  • أین الفَوارسُ و الغِلمانُ ما صَنَعوا***أین الصَوارم و الخِطّیة الذُّبُل
  • أین الکُماةُ الّتی ماجوا لِما غَضِبوا***أین الحُماةُ الّتی تُحمیٰ بها الدُّوَلُ1
  • [انشاد امام هادی علیه السّلام: «باتُوا عَلَی قُلَلِ الأجبالِ تَحرُسُهُم» را نزد متوکّل]

  • باتُوا عَلَی قُلَلِ الأجبالِ تَحرُسُهُم***غُلبُ الرِّجالِ فَلَم تَنفَعهُمُ القُلَلُ‌
  • و استُنزِلُوا بَعدَ عِزٍّ مِن مَعاقِلِهِم***و أُسکنُوا حُفَرًا یا بِئسَما نَزَلُوا
  • ناداهُم صارِخٌ مِن بَعدِ دَفنِهِم***أینَ الأساوِرُ و التِّیجانُ و الحُلَلُ‌
  • أینَ الوُجُوهُ الَّتِی کانَت مُنَعَّمَةً***مِـن دُونِـها تُضرَبُ الأستارُ و الکِلَلُ
    1. ـ‌ جنگ ٨، ص ٨٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

389
  • فَأفصَحَ القَبرُ عَنهُم حِینَ ساءَلَهُم***تِلکَ الوُجُوهُ عَلَیها الدُّودُ تَنتَقلُ‌
  • قَد طالَ ما أَکَلُوا دَهرًا و قَد شَرِبُوا***و أصبَحُوا الیَومَ بَعدَ الأکلِ قَد أُکِلُوا1
  • لغة:

  • حرَس ـُﹺ حِراسَة: حفظ کردن.

  • غَلَبَ ـَ غَلَبًا: غلظ عنقه فهو اَغلب؛ م: غَلباء؛ ج: غُلبٌ.

  • المَعقل: المَلجَأ؛ ج: معاقل.

  • الحُلَّة: کُلَّ ثوب جدیدًا و عمومًا، الثوب الساتر لجمیع البدن؛ ج: حُلَل.

  • الکِلَّة: الستر الرقیق؛ غشاءٌ رقیق یُخاط کالبیت یُتَوَقّی به من البعوض و یعرف بالناموسیّة؛ صوفة حمراء فی رأس الهودج؛ ج: کِلَل.2

  • [نامه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به عثمان بن حنیف]

  • «هو»

  • «أمّا بَعدُ: یا ابنَ حُنَیفٍ! فقَد بلَغَنی أنّ رجُلًا مِن فِتیَةِ أهلِ البَصرةِ دَعاکَ إلی مأدُبَةٍ فأَسرَعتَ إلَیها، تُستَطابُ لَکَ الألوانُ و تُنقَلُ إلَیکَ الجِفانُ؛ و ما ظَنَنتُ أنّکَ تُجیبُ إلی طَعامِ قَومٍ عائلُهُم مَجفُوٌّ و غَنیُّهُم مَدعُوٌّ! فانظُرْ إلی ما تَقضَمُهُ مِن هَذا المَقضَمِ، فَما اشتَبَهَ علَیکَ عِلمُه فَالْفِظهُ، و ما أیقَنتَ بطِیبِ وُجوهِه فنَلْ مِنهُ!

  • ألا و إنّ لکُلِّ مَأمومٍ إمامًا یَقتَدی بِه و یَستَضی‌ءُ بِنورِ علمِه، ألا و إنّ إمامَکُم قَد اکتَفَی مِن دُنیاهُ بطِمرَیهِ و مِن طُعمِه بقُرْصَیهِ! ألا و إنّکُم لا تَقدِرونَ علَی ذلکَ، ولکِن

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٥٠، ص ٢١١.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٥٤ و ١٥٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

390
  • أعینُونی بوَرَعٍ و اجْتِهادٍ و عِفّةٍ و سَدادٍ! فوَاللهِ ما کَنَزتُ مِن دُنیاکُم تِبرًا و لا ادَّخَرتُ مِن غَنائمِها وَفرًا و لا أعدَدتُ لِبالی ثَوبی طِمرًا [و لا حُزتُ مِن أرضِها شِبرًا، و لا أخَذتُ مِنهُ إلّا کَقُوتِ أتانٍ دَبِرَةٍ و لَهیَ فی عَینی أوهَی و أوهَنُ مِن عَفصَةٍ مَقِرَةٍ!]

  • بلَی! کانَت فی أیدِینا فَدَکٌ مِن کُلِّ ما أظَلَّتهُ السّماءُ، فشَحَّتْ علَیها نُفوسُ قَومٍ و سَخَتْ عَنها نُفوسُ قَومٍ آخَرینَ و نِعمَ الحَکَمُ اللهُ. و ما أصنَعُ بفَدَکٍ و غَیرِ فَدَکٍ، و النّفسُ مَظانُّها فی غَدٍ جَدَثٌ تَنقَطِعُ فی ظُلمَتِه آثارُها و تَغیبُ أخبارُها، و حُفرَةٌ لَو زِیدَ فی فُسحَتِها و أوسَعَتْ یَدا حافِرِها لأضغَطَها الحَجَرُ و المَدَرُ و سَدَّ فُرَجَها التُّرابُ المُتَراکِمُ؛ و إنّما هیَ نَفسی أرُوضُها بالتَّقوَی لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَومَ الخَوفِ الأکبَرِ و تَثبُتَ علَی جَوانِبِ المَزلَقِ.

  • و لَو شِئتُ لاهتَدَیتُ الطّریقَ إلی مُصَفّیٰ هَذا العَسَلِ و لُبابِ هَذا القَمحِ و نَسائجِ هَذا القَزِّ؛ ولکِنْ هَیهاتَ أن یَغلِبَنی هَوایَ و یَقودَنی جَشَعِی إلی تَخَیُّرِ الأطعِمَةِ و لَعَلّ بالحِجازِ أو الیَمامَةِ مَن لا طَمَعَ لَهُ فی القُرصِ و لا عَهدَ لَهُ بالشِّبَعِ، أو أبیتَ مِبطانًا و حَولِی بُطونٌ غَرثَی و أکبادٌ حَرَّی، أو أکونَ کَما قالَ القائلُ:

  • و حَسبُکَ داءً أن تَبیتَ ببِطنَةٍ***و حَولَکَ أکبادٌ تَحِنُّ إلی القِدِّ
  • أ أقنَعُ مِن نَفسی بأن یُقالَ: هَذا أمیرُالمُؤمِنینَ و لا اُشارِکُهُم فی مَکارِهِ الدّهرِ أو أکونُ اُسوَةً لَهُم فی جُشوبَةِ العَیشِ!

  • فَما خُلِقتُ لیَشغَلَنی أکلُ الطَّیِّباتِ کالبَهیمَةِ المَربوطَةِ هَمُّها عَلَفُها، أوِ المُرسَلَةِ شُغُلُها تَقَمُّمُها تَکتَرِشُ مِن أعلافِها و تَلهُو عَمّا یُرادُ بِها، أو أُترَکَ سُدًی، أو أُهمَلَ عابِثًا، أو أجُرَّ حَبلَ الضَّلالَةِ، أو أعتَسِفَ طَریقَ المَتاهَةِ.

  • و کأنّی بِقائلِکُم یَقولُ: إذا کانَ هَذا قُوتُ ابنِ أبی‌طالِبٍ فقَد قَعَدَ بِه الضَّعفُ عَن

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

391
  • قِتالِ الأقرانِ و مُنازَلَةِ الشُّجعانِ، ألا و إنّ الشّجَرةَ البَرِّیَّةَ أصلَبُ عُودًا و الرَّواتِعَ الخَضِرَةَ أرَقُّ جُلودًا و النّباتاتِ البَدَویّةَ أقوَی وُقودًا و أبطَاُ خُمودًا!

  • و أنَا مِن رَسولِ اللهِ کالصِّنوِ مِن الصِّنوِ و الذِّراعِ مِن العَضُدِ. واللهِ لَو تَظاهَرَتِ العَرَبُ علَی قِتالی لَما وَلَّیتُ عَنها! و لَو أمکَنَتِ الفُرَصُ مِن رِقابِها لَسارَعتُ إلَیها، و سَأجهَدُ فی أن اُطَهِّرَ الأرضَ مِن هَذا الشَّخصِ المَعکوسِ و الجِسمِ المَرکوسِ حتّی تَخرُجَ المَدَرَةُ مِن بَینِ حَبِّ الحَصیدِ.

  • إلَیکِ عَنِّی یا دُنیا! فحَبلُکِ علَی غارِبِکِ، قَدِ انْسَلَلتُ مِن مَخالِبِکِ، و أفلَتُّ مِن حَبائلِکِ، و اجتَنَبتُ الذِّهابَ فی مَداحِضِکِ. أینَ القُرونُ الّذینَ غَرَرتِهِم بمَداعِبِکِ! أینَ الأُمَمُ الّذینَ فَتَنتِهِم بزَخارِفِکِ! فهَا هُم رَهائنُ القُبورِ و مَضامینُ اللُّحودِ.

  • واللهِ لَو کُنتِ شَخصًا مَرئیًّا و قالَبًا حِسّیًّا لأقَمتُ علَیکِ حُدودَ اللهِ فی عِبادٍ غَرَرتِهِم بالأمانیِّ و أُمَمٍ ألقَیتِهِم فی المَهاوی، و مُلوکٍ أسلَمتِهِم إلی التَّلَفِ و أورَدتِهِم مَوارِدَ البَلاءِ إذ لا وِردَ و لا صَدَرَ. هَیهاتَ! مَن وَطِئَ دَحضَکِ زَلِقَ، و مَن رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ، و مَنِ ازوَرَّ عَن حَبائلِکِ وُفِّقَ؛ و السّالِمُ مِنکِ لا یُبالی إن ضاقَ بِه مُناخُهُ و الدُّنیا عِندَهُ کیَومٍ حانَ انسِلاخُهُ.

  • اُعزُبی عَنِّی! فوَاللهِ لا أذِلُّ لَکِ فتَستَذِلِّینی، و لا أَسلَسُ لَکِ فتَقُودینِی! و أیمُ اللهِ یَمینًا أستَثنی فِیها بمَشیئَةِ اللهِ لأروضَنَّ نَفسی ریاضَةً تَهِشُّ مَعَها إلی القُرصِ إذا قَدَرتُ علَیهِ مَطعومًا و تَقنَعُ بالمِلحِ مَأدومًا، و لأدَعَنَّ مُقلَتی کعَینِ ماءٍ نَضَبَ مَعینُها مُستَفرِغَةً دُموعَها.

  • أ تَمتَلِئُ السّائمَةُ مِن رِعیِها فتَبرُکَ و تَشبَعُ الرَّبیضَةُ مِن عُشبِها فتَربِضَ و یَأکُلُ عَلیٌّ مِن زادِه فیَهجَعَ! قَرَّتْ إذًا عَینُهُ إذا اقتَدَی بَعدَ السِّنینَ المُتَطاوِلَةِ بالبَهیمَةِ الهامِلَةِ و السّائمَةِ المَرعیَّةِ.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

392
  • طوبَی لنَفسٍ أدَّتْ إلَی رَبِّهَا فَرضَها، و عَرَکَت بجَنبِها بُؤْسَها، و هَجَرَت فی اللَیلِ غُمضَها حتّی إذا غَلَبَ الکَرَی علَیها افتَرَشَت أرضَها و تَوَسَّدَت کَفَّها؛ فی مَعشَرٍ أسهَرَ عُیونَهُم خَوفُ مَعادِهِم، و تَجافَت عَن مَضاجِعِهِم جُنوبُهُم، و هَمهَمَت بذِکرِ رَبِّهِم شِفاهُهُم، و تَقَشَّعَت بِطولِ استِغفارِهِم ذُنوبُهُم، ﴿أُوْلَـٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَهِ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾.1

  • فَاتَّقِ اللهَ یا ابنَ حُنَیفٍ، و لْتَکفِکَ أقراصُکَ لیَکونَ مِن النّارِ خَلاصُکَ!»2و3

  • [وجه تسمیه دنیا و آخرت]

  • در شرح صحیفه سیّد علیخان بنا به نقل تلخیص الرّیاض، جلد ٢، صفحه ١٧٦ وارد است که: 

  • «رَوَی الصدوق فی کتاب العِلَل عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام: 

  • ”سُمِّیَت الدّنیا دُنیًا لأنّها أدنَی مِن کلّ شیءٍ، و سُمِّیَت الآخرةُ آخِرَةً لِتأخُّرِها.“»4و5

  • [مراد از حسنه دنیا و حسنه آخرت]

  • وافی، عن جمیل بن صالح، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام فی قول الله عزّوجلّ: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ﴾:6

    1. ـ سوره المجادلة (٥٨) ذیل آیه ٢٢.
    2. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ٧٥؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبی‌الحدید، ج ١٦، ص ٢٩٤.
    3. ـ جنگ ٢، ص ٨.
    4. ـ ریاض السّالکین، ج ٣، ص ٥١٩.
    5. ـ جنگ ٦، ص ٢٢.
    6. ـ سوره البقرة (٢) قسمتی از آیه ٢٠١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

393
  • «رِضوانُ اللهِ و الجَنّةُ فی الآخِرَةِ، و المَعاشُ و حُسنُ الخُلقِ فی الدُّنیا.»1

  • چگونگی مصرفِ اموال و دارائی‌های انسان

  • وافی، قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • «خَمسُ تَمراتٍ أو [أم] خَمسُ قُرصٍ أو دَنانیرَ أو دَراهِمَ یَملِکُها الإنسانُ و هو یُریدُ أن یَمضیَها، فأفضَلُها ما أنفَقَهُ الإنسانُ علَی والِدَیهِ، ثُمّ الثّانیةُ علَی نَفسِه و عِیالِه، ثُمّ الثّالِثَةُ علَی قَرابَتِه، ثُمّ الرّابِعَةُ علَی جیرانِها الفُقَراءِ، ثُمّ الخامِسَةُ فی سَبیلِ اللهِ و هو أخَسُّها أجرًا.»2و3

  • [خطبۀ أمیرالمؤمنین علیه السّلام در لزوم تأسّی به رسول خدا و زهد در دنیا]

  • «و من خطبةٍ لَه علیه السّلام:

  • ”أمرُهُ قَضاءٌ و حِکمَةٌ، و رِضاهُ أمانٌ و رَحمَةٌ، یَقضِی بعِلمٍ و یَعفُو بحِلمٍ.

  • أللَهُمَّ لَکَ الحَمدُ علَی ما تَأخُذُ و تُعطِی، و علَی ما تُعافِی و تَبتَلی؛ حَمدًا یَکونُ أرضَی الحَمدِ لَکَ و أحَبَّ الحَمدِ إلَیکَ و أفضَلَ الحَمدِ عِندَکَ، حَمدًا یَملَأُ ما خَلَقتَ و یَبلُغُ ما أرَدتَ، حَمدًا لا یُحجَبُ عَنکَ و لا یَقصُرُ دُونَکَ، حَمدًا لا یَنقَطِعُ عَدَدُه و لا یَفنَی مَدَدُه. فلَسْنا کُنّا نَعلَمُ کُنهَ عَظَمَتِکَ إلّا أنّا نَعلَمُ أنّکَ حَیٌّ قَیّومٌ لا تَأخُذُکَ سِنَةٌ و لا نَومٌ؛ لَم یَنتَهِ إلَیکَ نَظَرٌ و لَم یُدرِککَ بَصَرٌ؛ أدرَکتَ الأبصارَ و أحصَیتَ الأعمالَ و أخَذتَ بالنّواصی و الأقدامِ.

    1. ـ الوافی، ج ١٧، ص ٣٧.
    2. ـ همان مصدر، ص ٤٥؛ الکافی، ج ٥، ص ٦٦.
    3. ـ جنگ ٢، ص ١٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

394
  • و مَا الّذی نَرَی مِن خَلقِکَ و نَعجَبُ لَهُ مِن قُدرَتِکَ و نَصِفُه مِن عَظیمِ سُلطانِکَ، و ما تَغَیَّبَ عَنّا مِنهُ و قَصُرَت أبصارُنا عَنهُ و انتَهَت عُقولُنا دُونَهُ و حالَت سَواتِرُ الغُیوبِ بَینَنا و بَینَهُ أعظَمُ! فمَن فَرَّغَ قَلبَهُ و أعمَلَ فِکرَهُ لِیَعلَمَ کَیفَ أقَمتَ عَرشَکَ و کَیفَ ذَرَأتَ خَلقَکَ و کَیفَ عَلَّقتَ فی الهَواءِ سَماواتِکَ و کَیفَ مَدَدتَ علَی مَورِ الماءِ أرضَکَ، یَرجِعُ طَرفُه حَسیرًا و عَقلُه مَبهُورًا و سَمعُه والِهًا و فِکرُه حائرًا.

  • (مِنها) یَدَّعِی بزَعمِه أنّهُ یَرجُو اللهَ؛ کَذَبَ والعَظیمِ! ما بَالُه لا یَتَبَیَّنُ رَجاؤُه فی عَمَلِه؟! فکُلُّ مَن رَجا عُرِفَ رَجاؤُه فی عَمَلِه إلّا رَجاءَ اللهِ [تعالی]، فإنّهُ مَدخولٌ، و کُلُّ خَوفٍ مُحَقَّقٌ إلّا خَوفَ اللهِ فإنّهُ مَعلولٌ. یَرجُو اللهَ فی الکَبیرِ و یَرجُو العِبادَ فی الصَّغیرِ، فیُعطی العَبدَ ما لا یُعطی الرَّبَّ؛ فما بالُ اللهِ جَلَّ ثَناؤُه یُقَصَّرُ بِه عَمّا یُصنَعُ بِه لعِبادِه؟! أ تَخافُ أن تَکونَ فی رَجائکَ لَهُ کاذِبًا، أو تَکونَ لا تَراهُ لِلرَّجاء مَوضِعًا؟! و کَذلِکَ إن هُوَ خافَ عَبدًا مِن عَبیدِه أعطاهُ مِن خَوفِه ما لا یُعطِی رَبَّهُ، فجَعَلَ خَوفَهُ مِن العِبادِ نَقدًا و خَوفَهُ مِن خالِقِه [خَالِقِهم] ضِمارًا و وَعدًا؛ و کَذلِکَ مَن عَظُمَت الدُّنیا فی عَینِه و کَبُرَ مَوقِعُها فی [مِن] قَلبِه، آثَرَها علَی اللهِ [تعالی] فانقَطَعَ إلَیها و صارَ عَبدًا لَها.

  • و لقَد کانَ فی رَسولِ اللهِ صلّی الله علَیه و آلِه کافٍ لَکَ فی الأُسوَةِ، و دَلِیلٌ لَکَ علَی ذَمِّ الدُّنیا و عَیبِها و کَثرَةِ مَخازِیها و مَساوِیها، إذ قُبِضَت عَنهُ أطرافُها و وُطِّئَت لغَیرِه أکنافُها و فُطِمَ عَن رَضاعِها و زُوِیَ عَن زَخارِفِها.

  • و إن شِئتَ ثَنَّیتُ بِموسَی کَلیمِ اللهِ صلّی الله علَیهِ و سلّم [حَیثُ] إذ یَقولُ: ﴿رَبِّ إِنِّي لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَيَّ مِنۡ خَيۡرٖ فَقِيرٞ﴾؛1 واللهِ ما سَألَهُ إلّا خُبزًا یَأکُلُه! لأنّهُ کانَ یَأکُلُ بَقلَةَ الأرضِ، و لقَد کانَت خُضرَةُ البَقلِ تُرَی مِن شَفیفِ صِفاقِ بَطنِه لِهُزالِه و تَشَذُّبِ لَحمِه.

    1. ـ سوره قصص (٢٨) ذیل آیه ٢٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

395
  • و إن شِئتَ ثَلَّثتُ بِداوُدَ صلّی الله علَیهِ [و سلّمَ] صاحِبِ المَزامیرِ و قارِئِ أهلِ الجَنّةِ، فلَقَد کانَ یَعمَلُ سَفائفَ الخُوصِ بیَدِه و یَقولُ لجُلَسائهِ: أیُّکُم یَکفینِی بَیعَها و یَأکُلُ قُرصَ الشَّعیرِ مِن ثَمَنِها.

  • و إن شِئتَ قُلتُ فی عِیسَی بنِ مَریَمَ علیه السّلام، فلَقَد کانَ یَتَوَسَّدُ الحَجَرَ، و یَلبَسُ الخَشِنَ، و یَأکُلُ الجَشِبَ، و کانَ إدامُه الجوعَ، و سِراجُه باللَیلِ القَمَرَ، و ظِلالُه فی الشِّتاء مَشارِقَ الأرضِ و مَغارِبَها، و فاکِهَتُه و رَیحانُه ما تُنبِتُ الأرضُ لِلبَهائمِ، و لَم تَکُن لَهُ زَوجَةٌ تَفتِنُه و لا وَلَدٌ یَحزُنُه و لا مالٌ یَلفِتُه و لا طَمَعٌ یُذِلُّه، دابَّتُه رِجلاهُ و خادِمُه یَداهُ.

  • فتَأسَّ بِنَبیِّکَ الأطیَبِ الأطهَرِ صلّی الله علَیه و آلهِ، فإنّ فیهِ اُسوَةً لمَن تَأسَّی و عَزاءً لمَن تَعَزَّی؛ و أحَبُّ العِبادِ إلی اللهِ المُتَأسِّی بنَبیِّهِ و المُقتَصُّ لِأثَرِه. قَصَمَ [قَضَمَ] الدُّنیا قَصمًا [قَضمًا] و لَم یُعِرها طَرفًا، أهضَمُ أهلِ الدُّنیا کَشحًا و أخمَصُهُم مِن الدُّنیا بَطنًا، عُرِضَت علَیهِ الدُّنیا فأبَی أن یَقبَلَها، و عَلِمَ أنّ اللهَ سُبحانَهُ [تَعالَی] أبغَضَ شَیئًا فأبغَضَهُ و حَقَّرَ شَیئًا فحَقَّرَهُ و صَغَّرَ شَیئًا فصَغَّرَهُ. و لَو لَم یَکُن فِینا إلّا حُبُّنا ما أبغَضَ اللهُ و رَسولُه و تَعظیمُنا ما صَغَّرَ اللهُ و رَسولُه، لَکَفَی بِه شِقاقًا لِلّهِ تَعالَی و مُحادَّةً عَن أمرِ اللهِ تَعالَی!

  • و لقَد کانَ صلّی الله علَیه و آله و سلّم یَأکُلُ علَی الأرضِ، و یَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ، و یَخصِفُ بیَدِه نَعلَهُ، و یَرقَعُ بیَدِه ثَوبَهُ، و یَرکَبُ الحِمارَ العارِیَ و یُردِفُ خَلفَهُ، و یَکونُ السِّترُ علَی بابِ بَیتِه فتَکونُ فِیه التّصاویرُ فیَقولُ: یا فُلانَةُ! ـ لإحدَی أزواجِه ـ غَیِّبِیهِ عَنِّی، فإنّی إذا نَظَرتُ إلیه ذَکَرتُ الدُّنیا و زَخارِفَها. فأعرَضَ عَن الدُّنیا بقَلبِه و أماتَ ذِکرَها مِن نَفسِه، و أحَبَّ أن تَغیبَ زینَتُها عَن عَینِه لکَیلا یَتّخِذَ مِنها رِیاشًا و لا یَعتَقِدَها قَرارًا و لا یَرجوَ فیها مُقامًا، فأخرَجَها مِن النَّفسِ و أشخَصَها عَن القَلبِ و غَیَّبَها عَن البَصَرِ. و کَذلِکَ مَن أبغَضَ شَیئًا أبغَضَ أن یَنظُرَ إلیه و أن یُذکَرَ عِندَهُ.

  • و لقَد کانَ فی رَسولِ اللهِ صلّی الله علَیه و آلِه ما یَدُلُّکَ علَی مَساوئِ الدُّنیا و

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

396
  • عُیوبِها؛ إذ جاعَ فیها مَعَ خاصَّتِه و زُویَت عَنهُ زَخارِفُها مَعَ عَظیمِ زُلفَتِه.

  • فلْیَنظُرْ ناظِرٌ بعَقلِه: أکرَمَ اللهُ بِذلِکَ محمّدًا [صلّی الله علَیه و آلِه] أم أهانَهُ؟! فإن قالَ: أهانَهُ، فقَد کَذَبَ و [اللهِ] العَظیمِ [بالإفکِ العَظیمِ]! و إن قالَ: أکرَمَهُ، فلْیَعلَمْ أنّ اللهَ قَد أهانَ غَیرَهُ حَیثُ بَسَطَ الدُّنیا لَهُ و زَواها عَن أقرَبِ النّاسِ مِنهُ! فتَأسَّی مُتَأسٍّ بنَبیِّهِ و اقتَصَّ أثَرَهُ و وَلَجَ مَولِجَهُ، و إلّا فلا یَأمَن الهَلَکَةَ.

  • فإنّ اللهَ جَعَلَ محمّدًا صلّی الله علَیه و آلِه عَلَمًا لِلسّاعَةِ و مُبَشِّرًا بالجَنّةِ و مُنذِرًا بالعُقوبَةِ، خَرَجَ مِن الدُّنیا خَمیصًا و وَرَدَ الآخِرَةَ سَلیمًا، لَم یَضَعْ حَجَرًا علَی حَجَرٍ حتّی مَضَی لِسَبیلِه و أجابَ داعِیَ رَبِّهِ. فَما أعظَمَ مِنّةَ اللهِ عِندَنا حینَ أنعَمَ علَینا بِه سَلَفًا نَتَّبِعُه و قائدًا نَطَأُ عَقِبَهُ!

  • واللهِ لقَد رَقَّعتُ مِدرَعَتی هَذِه حتّی اسْتَحیَیتُ مِن راقِعِها! و لقَد قالَ لی قائلٌ: ألا تَنبِذُها عَنکَ؟ فقُلتُ: اعْزُبْ عَنِّی! ”فعِندَ الصَّباحِ یُحمَدُ القَومُ السُّرَی“.»1

  •  شَفیف: رَقیق. صِفاق: جِلدُ البَطن. تَشَذُّب: تَفَرُّق. سَفیفَة: بافتگی.  خُوص: برگ خرما.  قَصَمَ: کَسَّرَ. عار، یَعیرُ: جاء و ذَهبَ مُتِرَدّدًا. رِیاش: الفاخِرُ مِن الثِّیاب. أشخَصَها: أبعَدَها. مِدرَعَة: ثَوبٌ مِن صُوف. السُّرَی: السَّیرُ لَیلًا.2

  • راجع به عدم جواز زندگانی مُترَفّهانه و خارج از متعارف

  • در بحارالأنوار، طبع سربی، جلد ٧٥، صفحه ٣٠٥ از تفسیر عیاشی روایت کرده است؛ و نیز در سفینة البحار، جلد ١، در مادّۀ «سَرَف» روایت کرده است از أبان بن تَغلِب، قال أبوعبدالله علیه السّلام:

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ٥٥؛ شرح ‌نهج‌ البلاغة (ابن أبی الحدید)، ج ٩، ص ٢٢٢.
    2. ـ جنگ ٢، ص ٣٥ الی ٣٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

397
  • «أ تری اللهَ أعطَی مَن أعطیَ مِن کَرامَتِهِ عَلَیه، و مَنَعَ مَن مَنَعَ مِن هَوانٍ بِهِ عَلَیه؟! لا، و لکنَّ المالَ مالُ الله یَضَعُه عندَ الرَّجل وَدَایعَ، و جَوَّزَ لهم أن یَأکلوا قَصدًا، و یَشرَبوا قَصدًا، و یَلبَسوا قَصدًا، و یَنکِحوا قَصدًا، و یَرکَبوا قَصدًا، و یَعُودُوا بما سِوَی ذلک علی فُقَراء المؤمنینَ و یَلُمُّوا بهِ شَعَثَهُم؛ فَمَن فَعَلَ ذَلِکَ کانَ ما یأکُلُ حَلالًا و یَشربُ حَلالًا و یَرکَب و یَنکِح حَلالًا، و مَن عدا ذلک کان علیه حَرامًا؛ ثمّ قال: ﴿وَلَا تُسۡرِفُوٓاْ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ﴾.1

  • أ تَرَی اللهَ ائتَمَنَ رجلًا علی مال الله [علی مالٍ] أن یَشتَرِیَ فَرَسًا بعَشَرَةِ آلافِ درهمٍ و یُجزِیهِ بعِشرینَ دِرهَمًا، و یَشتَریَ جَاریةً بألف دینارٍ و یُجزیهِ بعشرین دینارًا و قال: ﴿لَا تُسۡرِفُوٓاْ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ﴾؟!»2و3

  • پیام بین حضرت صادق علیه ‌السّلام و منصور دوانیقی

  • در بحارالأنوار کمپانی، جلد ١٠، صفحه ١٥٨، از کشف الغُمّة، از کتاب دلایل حمیری آورده است که:

  • «و قالَ ابنُ حَمدُون: کَتَبَ المَنصورُ إلَی جَعفَرِ بنِ محمّدٍ علیه السّلام: لِمَ لا تَغشَانا کَما یَغشَانا سائِرُ النّاسِ؟ فَأجابَهُ:

  • لَیسَ لَنا ما نَخافُکَ مِن أجلِهِ، و لا عِندَکَ مِن أمرِ الآخِرَةِ ما نَرجوکَ لَهُ، و لا أنتَ فی نِعمَةٍ فَنُهَنِّئَکَ، و لا تَراها نَقِمَةً فَنُعَزِّیَکَ بِها، فَما نَصنَعُ عِندَکَ؟!“

  • [قالَ] فَکَتَبَ إلَیهِ: تَصحَبُنا لِتَنصَحَنا! فَأجابَهُ:

    1. ـ سوره الأنعام (٦) ذیل آیه ١٤١.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ٣٠٥، با قدری اختلاف.
    3. ـ جنگ ٦، ص ٢٠٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

398
  • ”مَن أرادَ الدُّنیا لا یَنصَحُکَ، و مَن أرادَ الآخِرَةَ لا یَصحَبُکَ.“

  • فَقالَ المَنصورُ: و اللهِ لَقَد مَیَّزَ عِندِی مَنازِلَ النّاسِ مَن یُرِیدُ الدُّنیا مِمَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ، و إنَّهُ مِمَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ لا الدُّنیا.

  • این روایت در طبع بحار حروفی، در جلد ٤٧، صفحه ١٨٤ و ١٨٥ وارد است؛ و أیضاً در مستدرک الوسائل،1 جلد ٢، صفحه ٣٨٦، روایت ١، از اربلی در کشف ‌الغمة2 آورده است.

  • [نصیحت امام صادق علیه السّلام به منصور دوانیقی]

  • و در [بحارالأنوار] طبع حروفی، جلد ٤٧، صفحه ١٨٤ وارد است که:

  • «و قالَ الآبِی: قالَ لِلصّادِقِ علیه السّلام أبو‌جَعفَرٍ المَنصورُ: إنِّی قَد عَزَمتُ عَلَی أن اُخَرِّبَ المَدِینَةَ، و لا أدَعَ بِها نافِخَ ضَرمَةٍ!

  • فَقالَ: ”یا أمِیرَالمُؤمِنِینَ! لا أجِدُ بُدًّا مِنَ النَّصاحَةِ لَکَ فَاقبَلها إن شِئتَ أوَّلًا!“

  • قالَ: قُلْ!

  • قالَ: ”إنَّهُ قَد مَضَی لَکَ ثَلاثَةُ أسلافٍ: أیّوبُ ابتُلِیَ فَصَبَرَ، و سُلَیمانُ أُعطِیَ فَشَکَرَ، و یوسُفُ قَدَرَ فَغَفَرَ؛ فَاقتَدِ بِأیِّهِمْ شِئتَ!“

  • قالَ: قَد عَفَوتُ3

  • [نامه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به سلمان فارسی در حقیقت دنیا]

  • نامۀ أمیرالمؤمنین علیه السّلام به سلمان فارسی قبل از خلافت آن حضرت در

    1. ـ مستدرک الوسائل، ج ١٢، ص ٣٠٧.
    2. ـ کشف الغمة، ج ٢، ص ٢٠٨.
    3. ـ جنگ ١٣، ص ٤٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

399
  • نهج البلاغة عبده، جلد ٣، صفحه ١٢٨:

  • «أمّا بَعدُ، فانَّما مَثَلُ الدُّنیا مَثَلُ الحَیَّةِ، لَیِّنٌ مَسُّها قاتِلٌ سَمُّها، فَأعرِض عَمّا یُعجِبُکَ مِنها [فیها] لِقِلَّةِ ما یَصحَبُکَ مِنها، و ضَعْ عَنکَ هُمُومَها لِما أیقَنتَ مِن فِراقِها، و کُن آنَسَ ما تَکُونُ بِها أحذَرَ ما تَکُونُ مِنها، فانَّ صاحِبَها کُلَّما اطمَأنَّ فِیها إلَی سُرُورٍ أشخَصَتهُ عَنهُ إلَی مَحذُورٍ.»1و2

  • [نامه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به ابن عبّاس]

  • «فإِنّ المَرءَ قَد یَسُرُّهُ دَرکُ ما لَم یَکُن لِیَفوتَهُ، و یَسوؤُهُ فَوتُ ما لَم یَکُن لِیُدرِکَهُ؛ فَلیَکُن سُرورُکَ بِما نِلتَ مِن آخِرَتِکَ، ولیَکُن أسَفُکَ علَی ما فاتَکَ مِنها.

  • و ما نِلتَ مِن دُنیاکَ فلا تُکثِرْ بِه [فیه] فَرَحًا، و ما فاتَکَ مِنها فلا تَأسَ علَیهِ جَزَعًا؛ وَلْیَکُنْ هَمُّکَ فیما بَعدَ المَوتِ!»3

  • هذا ما کَتب أمیرُالمؤمنین علیه السّلام إلی ابن عبّاس.4

  • [نامه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به محمّد بن أبی‌بکر]

  • در صفحه ١٣٢ از جلد ششم بحار، طبع آخوندی، از امالی شیخ طوسی نقل می‌کند که:

  • «فیما کَتب أمیرُالمؤمنین علیه السّلام لِمحمّدِ بنِ أبی‌بکر: ”عبادَ الله! إنّ الموتَ

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ١٢٨، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٩٢.
    3. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ٢٠؛ شرح نهج البلاغة (ابن أبی الحدید)، ج ١٥، ص ١٤٠؛ بحارالأنوار، ج ٧٥، ص ٧، با قدری اختلاف.
    4. ـ جنگ ١، ص ١٢٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

400
  • لیس منه فوتٌ، فَاحذَروا قبلَ وُقوعِه و أعِدّوا له عُدَّتَه! فإنّکم طَرَدُ الموتِ، إن أقَمتُم له أخَذَکم و إن فَرَرتم منه أدرکَکُم، و هو ألزمُ لکم مِن ظِلِّکم.

  • الموتُ معقودٌ بِنَواصِیکم و الدّنیا تَطوی خَلفَکم؛ فَأکثِروا ذکرَ الموتِ عند ما تُنازِعُکُم إلیه أنفُسُکم مِن الشَّهواتِ، و کَفَی بالموتِ واعِظًا.

  • و کان رسولُ الله صلّی اللهُ علیه و آله کَثیرًا ما یُوَصّی أصحابَه بِذکر الموتِ فیقولُ: أکثِروا ذِکرَ الموتِ، فإنّه هادمُ اللّذّاتِ، حائلٌ بینَکم و بینَ الشَّهَواتِ.“»1و2

  • أشعاری عالی‌المضمون در عزّت و غنای نفس

  • [معادن الجواهر، جلد ٢] صفحه ٤١١:

  • «و لِهذا لَمّا قال أبوذرّ ـ رضوانُ ‌الله علیه ـ لِبعضِ إخوانه: ”قد أصبحتُ و أنا مِن أغنَی النّاس“ تَعجَّبَ مِن ذَلک و قال له: لا أریَ فی بَیتِک قلیلًا و لا کثیرًا!

  • فقال أبوذرّ: ”تحتَ هَذا الإکاف قُرصان مِن شَعیرٍ یَکفیانی لِقوتی، فأنا مِن أغنَی النّاس.“

  • و قال الشّاعر:

  • إنَّ الغَنِیَّ هو الغَنِیُّ بِنفسه***و لو أنَّه عاری المناکبِ حافیٍ
  • و قال آخرُ:

  • کَم مِن فقیرٍ غَنِیِّ النَّفس نَعرِفُه***و مِن غَنیٍّ فقیرِ النّفس مسکینٌ
  • و قال آخر:

    1. ـ الأمالی للطوسی، ص ٢٧.
    2. ـ جنگ ٦، ص ١٢٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

401
  • غِنَی النَّفس ما یَکفیک مِن سدّ خُلّةٍ***فإن زاد شیئًا عاد ذاک الغَنیُّ فقیرًا
  • و ما أحسنَ ما قال الشّریف الرّضی رَضِیَ الله عنه:

  • حَسبی غِنَی نَفْسی الباقی و کلٌّ غِنیً؟***مِن الغنائم و الأموالِ یَنتَقِلُ»
  • لزوم رفع فقر مادّی و لزوم غنای نفسی عند الفقر

  • [معادن الجواهر، جلد ٢] صفحه ٤١٢:

  • «”الغِنیٰ“ أنّک فی افتخارک عَلَیَّ لا تَعدو أن تکونَ کَمَن فَضَّلَ العَدَمَ علَی الوجود و الظُّلمَة علی النّور؛ أما سَمِعتَ قولَ أمیرالمؤمنین علیِّ بن أبی‌طالب علیه السّلام لابنه محمّدٍ:

  • یا بُنَیّ! إنّی أخافُ الفقرَ علیک فَاستعِذْ بالله منه، فإنّ الفقرَ مَنقَصةٌ للدّین، مُدهِشَةٌ للعقل، داعیةٌ للمَقْت.

  • و ما أحسنَ ما قالَه الشّیخُ حسینُ ابنُ عبدِالصّمد الحارثیّ الهَمْدانیّ، والدُ الشّیخ البَهائیّ:

  • خِف الفقرَ مُلتمسًا للغناء***فبالفقر کَم من فِقارٍ کُـسِر
  • و فی کلّ أرض أقِم بُرهةً***فإن وافَقَتکَ و إلّا فَـسِر
  • فما الأرضُ محصورةً فی هراةٍ***و لا الرّزقُ فی وَقفِها مُنحَـصِر»
  • صفحه ٤١٥: «و قد ألمّ به الشّریف الرّضی فقال:

  • حَذَفتُ فضُولَ العَیش حتّی ترکتُها***إلی دون ما یَرضَی به المتعفِّفُ
  • و أمَلتُ أن أجرِیَ خفیفًا إلی العُلا***إذا شِئتُم أن تَلحَقوا فَتَخَفَّفُوا»
  • صفحه ٤١٦: «قال حارثة بن بدر:

  • و إذا افتقرتَ فلا تَکُن مُتَخشِّعًا***تَرجو الفواضل عندَ غیرِ المُفَضِّل

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

402
  • اِستَغنِ ما أغناک رَبُّک بالِغَنی***و إذا تُصِبْک خصاصةٌ فتَجَمَّل»1
  • [اشعاری در قناعت و زهد]

  • با پدرش دختر فقیر غریبی***گفت پدر ما مگر قبیله نداریم
  • یک شب اگر میهمان به خانه بیاریم***جای به جز گوشۀ طویله نداریم
  • خواسته باشیم اگر کنیم ضیافت***دعوت بی‌جاست چون وسیله نداریم
  • نفت اگر در چراغ داشته باشیم***لوله نداریم یا فتیله نداریم
  • اِشکنه دارد نه تخم مرغ نه روغن***آرد نداریم و شنبلیله نداریم
  • گفت پدر عزّت و شرف همه از ماست***ز آن که دو روئی و مکر و حیله نداریم2
  • * * *

  • من به جهان نیامدم تا اگر و مگر برم***تا به طویلۀ بدن کاه برای خر برم
  • آمده‌ام ز شهر جان بر سر شوق این جهان***تا بد و نیک این و آن بنگرم و خبر برم
  • بیامده ز لا مکان تا بر متاع این دکان***هدیه به یار مهربان عنبر و مشک تر برم
  • یا که چه صبر نی دهم حاصل نقد یکسره***بهر حضور آن صنم دامن پرگهر برم
  • زائر برج وحدتم از حق و هوست طینتم***طوطی هند رحمتم آمده‌ام شکر برم
    1. ـ جنگ ٢٠، ص ٢٣٩.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

403
  • یوسف مصر جان منم مانده به سجن این تنم***تا که خلاص چون شوم دولت بی‌ثمر برم
  • چیست خلاص سجن من، اینکه رها کنم بدن***درگذرم ز جان و تن خود ز میانه در برم
  • بس که زمانه سربسر شور و شر است ای پسر***کاش که خویشتن برون زین همه شور و شر برم
  • دامن عشق گر بکف بخت دهد چه عارفان***افسر سروری به سر رخت شهی به بر برم1و2
  • * * *

  • دلا تا کی در این چرخ مجازی***کنی مانند طفلان خاک‌بازی
  • توئی آن دست‌پرور مرغ گستاخ***که بودت آشیان بیرون ازین کاخ
  • چرا زآن آشیان بیگانه گشتی***چه دونان مرغ این ویرانه گشتی
  • بیفشان بال و پر زآمیزش خاک***بپر تا کنگرۀ ایوان افلاک
  • همه دور جهان روزی گرفتند***به مقصد راه پیروزی گرفتند3و4
    1. ـ دیوان شمس تبریزی.
    2. ـ جنگ ٢، ص ١٩.
    3. ـ گزیدۀ هفت اورنگ، عبدالرّحمن جامی (منتخب با قدری اختلاف).
    4. ـ جنگ ٢، ص ٢٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

404
  • ١٠ـ سوء ظن

  • [آیات و روایاتی در نکوهش سوء ظنّ]

  • [١] راجع به سوء ظنّ، فی القرآن: ﴿قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا﴾؛1 بَناءً علَی تَفسیرِهِ بِما عَنِ الکافی مِن قَولِه علیه السّلام: «لا تَقولوا إلّا خَیرًا حتّی تَعلَموا ما هُوَ.»2

  • [٢] ﴿ٱجۡتَنِبُواْ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞ﴾.3

  • [٣]‌ فی الکافی عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • «ضَعْ أمرَ أخیکَ علَی أحسَنِه حتّی یَأتیَکَ ما یَغلِبُکَ مِنهُ؛ و لا تَظُنَّنَّ بکَلِمَةٍ خَرَجَت مِن أخیکَ سُوءًا و أنتَ تَجِدُ لَها فی الخَیرِ سَبیلًا.»4

  • [٤] عن الصّادق [علیه السّلام] لمحمّد بن الفَضل [الفُضَیل]:

  • «یا محمّدُ! کَذِّب سَمعَکَ و بَصَرَکَ عَن أخیکَ؛ فإن شَهِدَ عِندَکَ خَمسونَ قَسامَةً إنّهُ قالَ و قالَ: لَم أقُل، فصَدِّقهُ و کَذِّبهُم.»5

  • [٥] وُرد مستفیضًا: «إنّ المُؤمنَ لا یَتَّهِمُ أخاهُ؛ و إنّهُ إذا اتَّهَمَ أخاهُ انْماثَ الإیمانُ فی قَلبِه کَما یَنماثُ المِلحُ فی الماءِ؛ و إنّ مَن اتَّهَمَ أخاهُ فَلا حُرمَةَ بَینَهُما؛ و إنّ مَن اتَّهَمَ أخاهُ

    1. ـ سوره البقرة (٢) قسمتی از آیه ٨٣.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ١٦٤؛ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٦، ص ٣٤٠؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ٣٤٠.
    3. ـ سوره الحجرات (٤٩) قسمتی از آیه ١٢.
    4. ـ الکافی، ج ٢، ص ٣٦٢، با قدری اختلاف؛ وسائل الشّیعة، ج ١٢، ص ٣٠٢؛ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ١٩٦.
    5. ـ الکافی، ج ٨، ص ١٤٧، با قدری اختلاف.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

405
  • فهُوَ مَلعُونٌ مَلعُونٌ».1و2

  • [جمع بین روایاتی که منافات بدوی با روایات حسن ظن دارد]

  • اگر چنانچه بعضی روایات ظاهراً منافی این روایات باشد، مثل:

  • «لا تَثِقَنّ بِأخیکَ کُلَّ الثِّقَةِ، فإنّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ»؛3

  • و فی نهج: «إذا استَولَی الصَّلاحُ علَی الزّمانِ و أهلِهِ و أساءَ رَجُلٌ الظّنَّ برَجُلٍ لَم یَظهَر مِنهُ خِزیَةٌ فَقَد ظَلَمَ؛ و إذا استَولَی الفَسادُ علَی الزّمانِ و أهلِه ثُمّ أحسَنَ رجُلٌ الظّنَّ برَجُلٍ فَقَد غَرّرَ»؛4

  • و قول أبی‌الحسن فی روایة محمّد بن هارون الجلّاب: «إذا کانَ الجَورُ أغلَبَ مِن الحَقِّ لا یَحِلُّ لأحَدٍ أن یَظُنّ بِأحَدٍ خَیرًا حتّی یَعرِفَ ذَلِکَ مِنهُ».5

  • جمع میان این دو دسته روایات آن است که: مقصود از دسته اوّل فقط حسن ظنّ [باشد]، و [مقصود از دسته] ثانی آنکه در مقام عمل اعتماد نکند و آثار صحّت را بر آنها مترتّب ننماید.

  • و مقصود از روایت محمّد بن الفضل [الفضیل] آنست که بگوید: آن مؤمن

    1. ـ فرائد الأصول، ص ٧١٨. 
    2. ـ [این عبارت متّخذ و تلفیقی است از روایاتی که در کتب ذیل است: الخصال، ج ٢، ص ٦٢٢؛ الکافی، ج ٢، ص ٣٦١؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ٢٣٦؛ عدة الداعی، ص ١٨٧. (محقّق)]
    3. ـ وسائل ‌الشّیعة، ج ١٢، ص ١٤٧، با قدری اختلاف؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ١٧٣.
    4. ـ نهج البلاغة، طبع دار الهجرة، ص ٤٨٩؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ٢٧، با قدری اختلاف؛ شرح نهج البلاغة (ابن أبی الحدید)، ج ١٨، ص ٢٧٨؛ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ١٩٧، با قدری اختلاف.
    5. ـ الکافی، ج ٥، ص ٢٩٨، با قدری اختلاف؛ وسائل الشّیعة، ج ١٩، ص ٨٧؛ بحارالأنوار، ج ١٠، ص ٢٤٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

406
  • عملش مطابق واقع بوده و آن پنجاه قسّامه اشتباه کرده‌اند؛ شاهد بر این آنکه:

  • «ما وَرَدَ مِن: ”أنّ المُؤمِنَ لا یَخلو عن ثَلَاثَةٍ: الظَّنُّ و الحَسَدُ و الطِّیَرَةُ؛ فَإذا حَسَدتَ فَلا تَبغِ،1 و إذا ظَنَنتَ فَلا یَتَحَقَّق، و إذا تَطَیَّرتَ فامْضِ.“»2

  • حَکَیتُه عَن الرّسائل3 للشّیخ (ره).4

  • [گناه شخص دزد زده به جهت تهمت زدن به دیگران از گناه دزد بیشتر است]

  • قال صلّی الله علیه و آله:

  • «لا یَزالُ المسروقُ منه فی تُهَمَةِ‌ مَن هو بَریءٌ حتّی یکونَ أعظمَ جُرمًا مِن السّارق.»5و6

  • [پیش‌گیری رسول خدا از سوء ظن مرد انصاری نسبت به ایشان]

  • فی جامع السّعادات، صفحة ١٥٨:

  • «رُوِیَ أنّهُ صلّی الله علَیهِ و آله و سلّم [کان] یُکَلِّمُ زَوجَتَهُ صَفِیّةَ بِنتَ حَیِّ بنِ أخطَبَ، فَمَرَّ بِه رَجُلٌ مِن الأنصارِ؛ فدَعاهُ رَسولُ اللهِ و قالَ: 

    1. ـ البغی: استعمال الحسد است.
    2. ـ مجموعة ورّام، ج ١، ص ١٢٧، با اختلاف؛ بحارالأنوار، ج ٧٤، ص ١٥٥، با اختلاف.
    3. ـ انتهی حکایت مرحوم علاّمه ـ رضوان الله علیه ـ از فرائد الاُصول (الرّسائل)، طبع سنگی، ص ١٩٨ (فی توضیح المراد من بعض المرفوعات فی حدیثِ الرّفَع من الطِّیرة و الحَسَد و التّفکّر فی الوَسوَسَة).
    4. ـ جنگ ١، ص ١٢١.
    5. ـ تحف العقول، ص ٣٦؛ بحارالأنوار، ج ٧٤، ص ١٤١، با قدری اختلاف.
    6. ـ جنگ ٦، ص ١٤٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

407
  • ”یا فُلانُ! هَذهِ زَوجَتی صَفِیّةُ.“

  • فقالَ: یا رَسولَ اللهِ! أ فنَظُنُّ بِکَ إلّا خَیرًا؟!

  • قالَ: ”إنّ الشَّیطانَ یَجری مِن ابنِ آدَمَ مَجرَی الدَّمِ؛ فخَشِیتُ أن یَدخُلَ علَیکَ.“»1و2

    1. ـ جامع السّعادات، ج ١، ص ٣١٨.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

408
  • ١١ـ غیبت

  • کلام شیخ انصاری راجع به جواز غیبت مخالفین

  • ﴿بِسۡمِ ٱللَهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

  • مرحوم انصاری در بحث حرمت غیبت از کتاب مکاسب محرّمه راجع به عدم حرمت غیبت مخالف فرماید:

  • ثمّ إنّ ظاهرَ الأخبار اختصاصُ حُرمَةِ الغیبةِ بالمؤمن، فیَجوزُ اغتیابُ المخالِفِ کما یجوزُ لَعنُهُ.

  • و تَوَهُّمُ عمومِ الآیة کَبَعض الرّوایاتِ لِمُطلَقِ المُسلِمِ مدفوعٌ بما عُلِم بِضَرورة المَذهبِ من عَدَم احتِرامِهم و عدمِ جَریان أحکامِ الإسلام عَلیهم إلّا قلیلًا مِمّا یَتَوقَّفُ استقامةُ نظمِ معاشِ المؤمنینَ عَلیه، مثلَ عدمِ انفعال ما یُلاقیهم بالرُّطوبَة، و حِلِّ ذَبائِحِهم و مناکِحِهم، و حُرمةِ دِمائِهِم، لحِکمَةِ دَفعِ الفِتنَةِ و فَسادِهم؛ لِأنّ لکلِّ قومٍ نِکاحًا، و نحوَ ذَلک.

  • مع أنّ التّمثیل المذکورَ فی الآیة مختصٌّ بِمَن ثَبت أُخُوَّتُه، فلا یَعُمُّ مَن وَجَب التَّبرّی عنه.

  • و کیف کان فلا إشکالَ فی المَسألةِ بعدَ مُلاحَظَةِ الرّوایاتِ الواردةِ فی الغِیبَة، و فی حِکمَةِ حُرمَتِها، و فی حال غیرِ المؤمنِ فی نَظَر الشّارع. ـ انتهی.1

  • ثمَّ إنّه یَظَهر مِن الشّیخِ ـ قُدِّس سرّه ـ أنّ المَقول فی الغِیبَة لابدّ و أن یکونَ مستورًا غیرَ مُنکَشِفٍ، و أورَدَ تأییدًا لِهذا الوجهِ المُستفیضَةَ الدّالّةَ علَی هذا المَعنَی:

    1. ـ المکاسب، ج ١، ص ٣١٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

409
  • [١] مثلَ قوله علیه السّلام فیما رواه العیاشی بسَنده عن ابن سَنانٍ: ”الغِیبَةُ أن تقولَ فی أخیک ما فیه ممّا قد سَتَره اللهُ علیه.“1

  • [٢] و روایةِ داودِ بن سرحانَ المرویّة فی الوافی، قال: سَئلتُ أباعبدالله علیه السّلام عَن الغِیبَة قال: ”هو أن تقولَ لأخیک فی دینه مِمّا لم یَفعَلْ، و تَبُثَّ علیه أمرًا قد سَتَرَهُ اللهُ عَلیه لم یَقُمْ علیه فیه حدٌّ.“2

  • [٣] و روایةِ أبانٍ عن رجلٍ لا یعلمُه إلّا یحیَی الأزرقَ، قال: قال لی أبوالحسن علیه السّلام: ”مَن ذَکَرَ رجلًا مِن خَلفِه بما هو فیه ممّا عَرَفه النّاسُ لَم یَغتَبْه، و من ذَکَرَه مِن خَلفه بما هو فیه ممّا لم یَعرِفه النّاسُ فقد اغتابَه، و من ذَکَرَه بما لیس فیه فقد بَهَّتَهُ.“3

  • [٤] و حسنةِ عبدِالرّحمن بن سیابَة بابن هاشم قال: سَمعتُ أباعبدالله علیه السّلام یقول: ”الغِیبَةُ أن تقولَ فی أخیک ما سَتَرَهُ اللهُ علیه و أمّا الأمرُ الظّاهرُ مثلُ الحِدَّةِ و العَجَلةِ فلا، و البهتانُ أن تقولَ فیه ما لیس فیه.“4

  • و هذه الأخبارُ صریحةٌ فی اعتبارِ کونِ الشیءِ غیرَ مُنکَشِف.

  • و یُؤَیِّدُ ذَلک ما فی الصِّحاحِ من أنّ الغِیبَة أن یُتَکَلَّمَ خَلفَ إنسانٍ مَستورٍ بما یُغِمُّه لو سَمِعَه، فإن کان صِدقًا سُمِّیَ غِیبَةً و إن کان کِذبًا سُمّی بُهتانًا.

  • أقول: لابدَّ حینئذٍ و أن تقیَّدَ بهذه الروایاتِ الأخبارُ الواردةُ المطلقةُ فی الغِیبة، الدّالةُ علی أنّ مطلقَ ما یکرَهُه الإنسانُ ذِکرَه غِیبَةٌ؛ مثلَ قولِه صلّی الله علیه و آله و سلّم و قد سئله أبوذرٍّ عَن الغِیبة: ”أنّها ذکرُک أخاکَ بما یَکرَهُه“5، و فی نبویٍّ آخَرَ قال

    1. ـ تفسیر عیاشی، ج ١، ص ٢٧٥؛ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ٢٥٨.
    2. ـ الوافی، ج ٥، ص ٩٧٨؛ الکافی، ج ٢، ص ٣٥٧؛ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ٢٤٠.
    3. ـ الوافی، ج ٥، ص ٩٧٨؛ الکافی، ج ٢، ص ٣٥٨؛ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ٢٤٥.
    4. ـ الوافی، ج ٥، ص ٩٧٨؛ الکافی، ج ٢، ص ٣٥٨؛ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ٢٤٦.
    5. ـ أمالی شیخ صدوق، ص ٥٣٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

410
  • صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”أ تَدرونَ ما الغِیبة؟“ قالوا: اللهُ و رسولُه أعلَمُ، قال: ”ذکرُک أخاک بما یَکرَهُه.“1

  • [کلام شیخ انصاری راجع به موضوع غیبت و کفّارۀ غیبت]

  • و أمّا کَفّارةُ الغِیبَة فقد وَرَدت فیها مُستفیضةٌ مُعتضِدةٌ بالأصل بتوقّفِ رَفعِها علَی إبراء ذی‌الحَقِّ.

  • [١] منها: ما رُوِیَ عن النّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِعِدَّةِ طُرقٍ: ”أنّ الغِیبَةَ أشدُّ من الزِّنا؛ و أنّ الرّجلَ یَزنی فیَتوبُ، و یَتوبُ اللهُ علیه، و أنّ صاحِبَ الغیبةِ لا یُغفَرُ له حتّی یَغفِرَ له صاحبُه.“»2

  • [٢] و عنه صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”مَن اغتاب مسلمًا أو مُسلِمَةً لم یقبل اللهُ صَلاتَه و لا صیامَه أربعینَ صَباحًا إلّا أن یَغفِرَ له صاحبُه.“3

  • [٣] و منها: ما فی کَشف الرّیبة للشّهید الثّانی بسَنده المتّصل عن الشّیخ الکَراجکی، بسنده المتّصل إلی علیّ بن الحسین علیهما السّلام، عن أبیه، عن أمیرِالمؤمنین علیهما السّلام، قال: 

  • ”قال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: لِلمؤمن علَی أخیه ثلاثونَ حقًّا لا بَرائَةَ له منها إلّا بِأدائها أو العفوِ؛ إلی أن قال: سَمِعتُ رسولَ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم یقول: إنّ أحدَکم لَیَدَعُ مِن حُقوقِ أخیه شیئًا فیُطالِبُه به یومَ القیامة و یَقضی له علیه.“4

    1. ـ کشف الرّیبة، ص ٣٨.
    2. ـ مستدرک الوسائل، ج ٩، ص ١١٨؛ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ٢٢٢.
    3. ـ المکاسب، ج ١، ص ٣١٥؛ و در جامع الأخبار، ص ١٤٦ با عبارت «اربعین یومًا» نقل شده است.
    4. ـ کشف الرّیبة، ص ٧٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

411
  • [٤] و منها المَحکیُّ فی السّرائِرِ و کَشف الرّیبة: ”مَن کانت لِأخیه عِندَه مَظلِمةٌ فی عِرضٍ أو مالٍ فَلیَستَحلِلها مِن قَبلِ أن یأتِیَ یومٌ لَیس هناکَ دِرهَمٌ و لا دینارٌ، فَیُؤخَذُ مِن حَسناته، فإن لم یَکنْ له حسناتٌ أُخِذَ مِن سَیّئاتِ صاحِبِه فیَتَزایَدُ علَی سیّئاتِه.“1

  • و غیرِ ذَلک ممّا فی دُعاءِ التاسعِ و الثلاثینَ مِن الصّحیفةِ و دُعاءِ یومِ الإثنین مِن مُلحَقاتها.

  • لکن وَردَت روایةٌ‌ عن السَّکونی، عَن أبی‌عبدالله علیه السّلام، عن النبّی صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”إنّ کَفّارَةَ الإغتیابِ أن تَستغفِرَ لِمن اغتَبتَه کُلَّما ذَکَرتَه.“2

  • قال الشّیخُ (ره): 

  • و لو صحّ سنَدُ هذه الرّوایةِ‌ أمکن تَخصیصُ الإطلاقاتِ المُتِقَدِّمة به فیکونُ الإستِغفارُ طریقًا أیضًا إلی البَرائة.

  • و الإنصافُ أنّ الأخبارَ الوارِدةَ فی هذا البابِ کلَّها غیرُ نَقیّةِ السَّند، ... مع أنّ السَّند لو کان نقیًّا کانت الدَّلالةُ ضعیفةً‌؛ لِذِکر حقوقٍ اُخَرَ فی الرّوایاتِ، لا قائِلَ بوجوبِ البَرائَةِ منها.

  • و معنَی القضاء یومَ القیامة لِذِیها علی مَن علیها: المعاملةُ معه معامَلةَ من لم یُراعِ حقوقَ المؤمن، لا العِقابُ علیها؛ کما لا یَخفَی علَی مَن لا‌حَظَ الحقوقَ الثلاثین المذکورةَ فی روایة الکَراجُکی.

  • فالقول بعدم کونِه حقًّا للنّاس بمعنَی وجوبِ البرائة، نظیرَ الحقوق المالیّة، لا یخلو عن قوّةٍ؛ و إن کان الإحتیاطُ فی خِلافه، بل لا یَخلو عن قُربٍ، من جَهةِ کَثرة الأخبار الدّالةِ علَی وجوب الإستِبراء منها، بل اعتبارِ سند بعضها.

    1. ـ همان مصدر، ص ٧٢.
    2. ـ الکافی، ج ٢، ص ٣٥٧، از حفص بن عمر نقل شده است.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

412
  • و الأحوطُ الاستِحلالُ إن تَیَسَّر و إلّا فالإستغفارُ.

  • غفر الله لمن اغتَبناه و لِمَن اغتابَنا، بحقّ محمّد و آله الطّاهرین صلواتُ الله علیهم أجمعین.1 ـ انتهی مُلَخَّصُ ما أفاد الشّیخُ ـ رحمه الله ـ فی هذا المقام.

  • أقول: أمّا عدم نِقاء سَند الرّوایات فَغیر ضائرٍ بعدَ ما عَمِلَ بها المشهورُ، لِجُبران کَسرِ سَندها به.

  • و أمّا السَّکونی2 الراویّ لِخبر الإستغفار و إن کان عامیًّا ولکنّه ثقةٌ، کعمّار السّاباطی حیث أنّه فَطَحیُّ المذهَبِ لکنه ثقةٌ، و عُمِلَ بروایاتهما و روایاتِ مَن شابَهَهما فی الوَثاقة المشهورِ، و قد نَصَّ الشّیخ الطّوسی علَی توثیقه و العملِ بروایاته، و قد عَقَد المحقّقُ الدّاماد الرّاشحةَ التاسعَة مِن رواشحِه السّماویةِ علَی توثیقه و العملِ بِروایاته، و نادیٰ بأعلی صوتٍ بأنّ تَضعیفَ روایاتِه لا یکون إلّا مِن ضَعف التَّمَهُّر و قصور التَتبُّع.

  • فإذَن تکون مُقتضَی قاعدةِ الجَمع بینَ الروایاتِ حصولَ کَفّارة الغیبة إمّا بِالاستِحلال و إمّا بِالاستِغفار مُطلقًا؛ لکنّ الشّهیدَ الثّانی ـ رحمه الله ـ فی کَشف الریبةَ جَمَعَ بینهما بنحوٍ آخَرَ یَرتَضیه الذّوقُ السّلیم و النَّهجُ القویم قال ـ قدّس الله سرّه ـ:

  • و قد وَرد فی کَفّارتها (أی کفّارةِ الغیبة) حدیثان:

    1. ـ تلخیص از المکاسب، طبع جدید، ج ١، ص ٣٣٦ الی ٣٤١.
    2. ـ قال السیّد محمّد باقر الداماد فی الرّاشحة التّاسعة: «لقَد مَلَأ الأفواهَ و الأسماعَ و بلغ الأرباعَ و الأصقاعَ أنّ السَّکونی ـ بفتح السّین، نسبةٌ إلی حَیٍّ مِن الیَمن الشعیری الکوفی؛ و هو إسماعیلُ بن أبی‌زیادٍ، و إسم أبی‌زیاد: مُسلِمٌ ـ ضعیفٌ، و الحدیثُ من جَهته مطروحٌ غیرُ مقبول؛ لأنّه کان عامیًّا حتّی صار مِن المَثَل السائر فی المُحاوراتِ: ”الرّوایةُ سَکونیةٌ.“
      و ذَلک غلطٌ من مشهوراتِ الأغالیطِ، و الصّحیح أنّ الرّجلَ ثقةٌ و الرِّوایة مِن جَهته مُوَثَّقَة.» ـ إلی آخِر ما أفاده.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

413
  • أحدُهما: قوله صلّی الله علیه و آله: ”کَفّارةُ مَن استَغَبتَهُ أن تَستغفرَ له.“

  • و الثّانی: قولُه صلّی الله علیه و آله: ”مَن کانت لِأخیه عِندَه مَظلِمةٌ فی عِرضٍ أو مالٍ فلیَستحلِلها منه مِن قَبلِ أن یأتِیَ یومٌ لیسَ هناک دینارٌ و لا درهمٌ یُؤخَذُ من حَسناته، فإن لم یَکنْ له حَسناتٌ أُخِذ من سَیّئاتِ صاحِبه فیَزیدُ علَی سَیّئاته.“

  • و یُمکنُ أن یکونَ طریقُ الجمع حملَ الإستغفار له علَی مَن لم تَبلُغ غِیبتُه المغتابَ فینبغی الاقتصارُ علَی الدُّعاء و الإستغفار، لِأنّ فی مَحالَته إثارةٌ للفتنة و جَلبًا للضَّغاینِ، و فی حُکم من لم یَبلُغه من لم یَقدِرْ علَی الوصولِ إلیه بموتٍ أو غَیبةٍ؛ و حملَ المَحالةِ علَی مَن یُمکنُ التّوصّلُ إلیه مع بلوغه الغِیبَة. ـ انتهی.

  • و هذا الّذی أفاده (قدّه) نکتةٌ دقیقةٌ و سرٌّ عمیقٌ؛ لأنّ إظهارَ المغتابِ (بالکسر) غیبتَه للمُغتاب (بالفتح) و قولَه له بأنّی ذَکَرتُک بسوء، یورِثُ کُدورةً و ضَجَرةً فی نفس المقول له بالنِّسبة إلی القائِل لا تَرتَفِع أبدًا و لو بعدَ حینٍ، و یُهدِم مقامَ الأُخُوَّة و المَحبَّة، و یورثُ الضِّغنَ و العَداوةَ فی قَلبه؛ و هذا أمرٌ لا یَرتَضِی به الشّارعُ الحکیم، و إنّما حَرَّمَ الغِیبَةَ لِأجل أنّها تورثُ الشَّینَ و السّوءَ، فکیف یَأمُرُ فی کَفّارتها بما یورثُ شَینًا و سوءً رُبّما یکونُ أزیدَ ممّا یورثُ أصلُ الغِیبة، و یوجدُ کدورةً جدیدةً أو ضِغنًا حادثًا لَعلّها لا توجَدُ أبدًا لو لم یکنْ یَذکُره القائلُ فی مقام المَحالَة.

  • فی هذه الملاحَظَة یُمکن أن یُجعلَ موردُ عدمِ اطّلاع المُغتاب و عدمِ بلوغه الغِیبةُ موردَ عدمِ تَمَکُّن القائل مِن الاستِحلال، و معلومٌ أنّ کلَّ حُکمٍ ـ و منه الاستِحلالُ المذکورُ فی المقام ـ دائرٌ مدارَ التَّمکُّن.

  • و یؤیّدُ ما ذَکرنا أنّ الشّیخَ رَوَی1 مُرسَلةً عن بعضِ من قاربَ عصرَه عن الصّادقِ علیه السّلام:

    1. ـ المکاسب، ج ١، ص ٣٤٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

414
  • «إنّک إن اغتَبتَ فَبَلَغَ المغتابَ فاستَحِلَّ منه و إن لم یَبلُغهُ فاستَغفِر اللهَ له.»

  • و کَذلک روایةُ السَّکونی المرویّةُ فی الوافی [الکافی] فی باب الظُّلم عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • «قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَن ظَلَم أحدًا فَفاتَهُ فَلیَستَغفِر اللهَ له فَإنَّه کَفّارةٌ‌ له.»

  • و هذه المُرسلةُ بل روایةُ السَّکونی یکونان شاهدَ الجمع علی النّهج الّذی نَهَجه الشّهیدُ الثّانی (قدّه) بِناءً علی أنّ الإظهار الموجِبَ للضِّغن و العَداوة نازلٌ مَنزَلةَ الفوت.

  • هذا؛ و اعلم أنّ استاذَنا الأکرمَ الآیةَ العُظمی السیّدَ جمالَ الدّین الگلپایگانی کَتَب رسالةً فی الغِیبَة و فصَّلها بفصولٍ و باحثَ فی کلِّ واحدٍ منها بحثًا شافیًا، و هذه الرّسالةُ مع رسائلَ أُخرَی منه ـ قدّس الله تربته ـ طُبِعَت بِاسم رسائلُ فی المَطبَعَةِ الحَیدریّة فی النّجف، سنة ١٣٧٠من الهجرة، من أراد زیادةَ الاطّلاع فلیُراجِعها.1

  • [آثار سوء غیبت]

  • [١] مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرّمه در باب غیبت فرموده است:

  • «و عنه صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”مَن اغتابَ مُسلمًا او مُسلِمةً لم یَقبَلْ اللهُ صَلاتَه و لا صیامَه أربعینَ صَباحًا إلّا أن یَغفرَ له صاحبُه.“»

  • [٢] و نیز در همین باب فرموده است:

  • «ففی عِدّةٍ من الأخبار: ”مَن عَیَّر مؤمِنًا‌ علَی مَعصیةٍ لم یَمُتْ حتّی یَرتکِبَه.“»2و3

    1. ـ جنگ ٧، ص ٢٣٠الی ٢٣٦.
    2. ـ المکاسب، ج ١، ص ٣١٦ و ٣٢٨.
    3. ـ جنگ ٦، ص ١٩٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

415
  • [راجع به جواز هجاء اهل ریب و بدعت]

  • مرحوم شیخ انصاری (قدّه) در بحث غیبت از مکاسب محرّمه در مستثنیات غیبت، صفحه ٤٥، این روایت را نقل فرموده است: 

  • «عن الکافی بسنده الصّحیح عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:

  • ”إذا رأیتم أهلَ الرَّیب و البِدَعِ مِن بعدی فأظهِروا البَرائَةَ منهم، و أکثِروا مِن سَبِّهم و القَولَ فیهم و الوَقیعَةَ، و باهِتوهم کَیلَا یَطمَعوا فی الفَساد فی الإسلام و یَحذَرَهُمُ النّاسُ، و لا تَتَعلّموا مِن بِدَعهم، یَکتُب اللهُ لکم بذلک الحسناتِ و رَفَعَ لکم به الدَّرجاتِ.“»1و2

  • [در جواز هجاء فاسق]

  • و نیز مرحوم شیخ (قدّه) در مکاسب محرّمه در بحث حرمت هَجاء مؤمن صفحه ٦١ فرماید:

  • «وَ کذا یَجوزُ هَجا‌ءُ الفاسقِ المُبدِع لِئَلّا یُؤخَذَ بِبِدَعِه، لکن بِشَرط الاقتصارِ علی المَعایبِ الموجودَةِ فیه، فلا یَجوزُ بُهتُه بما لیس فیه لِعموم حُرمةِ الکِذب.

  • و ما تقدَّمَ مِن الخبر فی الغِیبة من قوله علیه السّلام فی حقّ المُبتَدِعَة: ”باهِتوهم کَیلَا یَطمَعوا فی إضلالِکم“ محمولٌ علی اتّهامهم و سوءِ الظَّنّ بهم بما یَحرُم اتّهامُ المؤمن به بأن یُقالَ: لعلَّه زانٍ أو سارقٍ؛ و کذا إذا زادَه ذِکرَ ما لیس فیه من باب المُبالَغَة. و یَحتملُ إبقائُه علَی ظاهِرِه بتَجویز الکِذب علیهم لِأجل المَصلَحَة فإنّ مَصلحةَ تَنَفُّرِ

    1. ـ‌ المکاسب، ج ١، ص ٣٥٣؛ الکافی، ج ٢، ص ٣٧٥.
    2. ـ جنگ ٦، ص ٢٠١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

416
  • الخَلق عنهم أقوَی من مَفسدةِ الکِذب.

  • و فی روایةِ أبی‌حمزةَ عن أبی‌جعفرٍ علیه السّلام قال: قلتُ له: إنّ بعضَ أصحابنا یَفتَرون و یقذِفون مَن خالَفَهم؟ فقال: ”الکَفُّ عنهم أجمَلُ.“ ثمّ قال لی: ”واللهِ یا أباحمزةَ إنّ الناسَ کُلَّهم أولادُ بغایا ما خلا شیعتِنا.“ ثمّ قال: نَحن أصحابُ الخُمس و قد حرّمناه علَی جَمیع النّاس ما خلا شیعتِنا.“

  • و فی صَدرها دلالةٌ علی جَواز الافتراء (و هو القَذفُ) علی کَراهةٍ؛ ثمّ أشار علیه السّلام إلی أولوّیة قَصدِ الصِّدق بإرادة‌ الزّنا مِن حیثُ استحلالِ حقوق الأئمّة.» ـ انتهی ما أفاده.1

  • راجع به تعییب زُرارة مَصلحة‌ً

  • و نیز در همین‌جا راجع به: جواز غیبت عند دَفع الضّرر عَن المُغتاب، فرموده است که:

  • «و علیه یُحمَل ما وُرِدَ فی ذمِّ زُرارَةَ مِن عدّةِ أحادیثَ. و قد بیَّن ذلک الإمامُ علیه السّلام بِقوله فی بَعض ما أمَرَ علیه السّلام عَبدَاللهِ بنَ زُرارةَ بتبلیغ أبیه:

  • إقرَء منّی عَلَی والدِک السّلامَ، فقُلْ له: إنّما أَعیبُک دِفاعًا منّی عنک؛ فإنّ النّاسَ یُسارعون إلی کلِّ مَن قَرَّبناه و مَجَّدناه لإدخال الأذَی فیمَن نُحِبُّه و نُقَرِّبُه، و یَذُمّونَه لِمَحَبَّتِنا له و قُربِهِ و دُنُوِّه مِنّا، و یَرَونَ إدخالَ الأذیٰ علیه و قتلَه، و یَحمَدون کلَّ مَن عَیَّبناه نَحنُ. و إنّما أعیبُک لِأنّک رَجلٌ اشتَهَرتَ منّا بمَیلک إلینا، و أنت فی ذَلک مذمومٌ غیرُ مَحمودِ و الأمرِ [الأثر] بمَوَدَّتک لَنا و مَیلک إلینا؛ فأحبَبتُ أن أعیبَک لِیَحمَدوا

    1. ـ المکاسب، ج ٢، ص ١١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

417
  • أمرَک فی الدّین بعَیبِک و نَقصِک، و یکونُ ذلک منّا دافعَ شرِّهم عنک؛ یقول الله عزّوجلّ:

  • ﴿أَمَّا ٱلسَّفِينَةُ فَكَانَتۡ لِمَسَٰكِينَ يَعۡمَلُونَ فِي ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَآءَهُم مَّلِكٞ يَأۡخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصۡبٗا﴾.1

  • هَذا التّنزیلُ مِن عندِ الله؛ ألا واللهِ [لَا وَاللهِ] ما عابَها إلّا لِکَی تَسلَمَ من المَلِک و لا تُغصَبَ علی یَدَیه و لَقد کانت صالحةً لیس للعَیب فیها مَساغٌ، و الحمد للّهِ، فافهَمْ المَثَلَ رَحِمَک اللهُ! فإنّک أحبُّ النّاس إلیّ و أحبُّ أصحابِ أبی إلیّ حیًّا و مَیِّتًا، و إنّک أفضلُ سُفُنِ ذلک البحرِ القَمقامِ الزّاخِر، و إنّ ورائَکَ لَمَلِکًا ظَلومًا غَصوبًا یَرقُبُ عبورَ کلِّ سفینةٍ صالحةٍ تَرِدُ مِن بحرِ الهُدی لِیَأخُذَها غَصبًا فیغصُبَ أهلَها؛ فَرحمةُ اللهِ علیکَ حیًّا و رحمةُ الله علیکَ میّتًا.“ ـ الخبر.»2و3

  • [راجع به فضل حق مؤمن]

  • راجع به فضل حقّ مؤمن مرحوم شیخ انصاری در خاتمۀ بحث غیبت از مکاسب محرّمه صفحه ٤٧ فرماید:

  • «ففی صَحیحةِ مُرازِمٍ عن أبی‌عبدالله علیه السّلام:

  • ”ما عُبِدَ اللهُ بِشیءٍ أفضلَ مِن أداء حقِّ المؤمن.“»4و5

    1. ـ سوره الکهف (١٨) آیه ٧٩.
    2. ـ المکاسب، ج ١، ص ٣٥٤.
    3. ـ جنگ ٦، ص ٢٠١ و ٢٠٢.
    4. ـ المکاسب، ج ١، ص ٣٦٥.
    5. ـ جنگ ٦، ص ٢٠٤ و ٢٠٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

418
  • [جمع عالمانۀ شهید ثانی بین دو روایت دربارۀ کفارۀ غیبت]

  • مرحوم شیهد ثانی در کشف الرّیبة فی أحکام الغیبة که در مجموعه‌ای به نام إفادات شهید ثانی طبع شده است در صفحه ٣٢١ گوید:

  • «و قد وَرَدَ فی کفّارتها (ای کفّارة‌ الغیبة) حدیثان:

  • أحدُهما قولُه صلّی الله علیه و آله: کفّارةُ مَن اِستَغَبتَهُ أن تَستغفرَ له.“

  • و الثّانی قولُه صلّی الله علیه و آله: ”مَن کانت لِأخیه عندَه مَظلِمَةٌ فی عِرضٍ أو مالٍ فَلیَستحلِلها منه مِن قَبلِ أن یأتیَ یومٌ لیس هناک دینارٌ و لا درهمٌ یُؤخَذُ من حَسَناتِه، فإن لَم یکنْ له حسناتٌ اُخِذَ مِن سیّئاتِ صاحبِهِ فَیَزیدُ علی سیِّئاتِه.“

  • و یُمکنُ أن یکونَ طریقُ الجمع حملَ الاستغفارِ له علَی مَن لم یَبلُغْ غِیبَتُه المُغتابَ فیَنبَغی الاقتصارُ علی الدُّعاءِ و الاستغفارِ، لِأَنّ فی مَحالَته إثارةٌ للفتنَةِ و جَلبًا لِلضَّغاینَ، و فی حکمِ مَن لَم یَبلُغْه مَن لَم یقدِرْ علی الوصول إلیه بِموتٍ او غَیبَةٍ؛ و حملَ المَحالّة علَی من یُمکنُ التّوصّلُ إلیه مع بلوغه الغِیبةُ.» ـ انتهی1.2

  • [السّکوتُ من غیر فکرةٍ غَیٌّ]

  • آقای شیخ حسین حلّی استاد معظّم ـ دام ظله ـ نقل فرمودند از مرحوم آیة الحق السید محمّد سعید الحبّوبی ـ رضوان الله‌ علیه ـ أنه قال:

  • «قال بعض‌الحکماء: السّکوتُ من غیر فِکرةٍ غَیُّ و الکلام مِن غَیر فائدةٍ هَذَرٌ.“»3

    1. ـ کشف الرّیبة، ص ٧٢.
    2. ـ جنگ ٦، ص ١٥٠.
    3. ـ جنگ ٥، ص ١٠١ و ١٠٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

419
  • ابیاتی در مدح عزلت و مدح سکوت

  • در منتهی الآمال در احوالات حضرت امام رضا علیه ‌السّلام، طبع حروفی، جلد ٢، صفحه ٤٩٣ گوید:

  • «این چند شعر را که مناسب مقام است ذکر می‌نماییم:

  • نان جوین و خرقه پشمین و آب شور***سی‌پارۀ کلام و حدیث پیمبریّ
  • هم نسخه‌ای سه چار ز علمی که نافع است***در دین نه لغو بوعلی و ژاژ بحتری1
  • زین مردمان که دیو از ایشان حذر کند***در گوشه‌ای نهان شده بنشسته چون پری
  • با یک دو آشنا که نیرزد به نیم‌جو***در پیش ملک همتشان ملک سنجری
  • این آن سعادت است که بر وی حسد برد***آب حیات و رونق ملک سکندری»2
  • [ابیاتی در مدح سکوت]

  • [منتهی الآمال، جلد ٢، صفحه ٤٩٣]: 

  • «و من در سکوت، اکتفا می‌کنم به این چند شعر که از امیر خسرو نقل شده است:

    1. ـ «ژاژ بُحتُری: هرزه و یاوه، و بحتری ـ به حاء مهمله ـ نام شاعری است که مدح خلفا نموده، که از جمله ایشان است متوکّل. منه ره.» ـ انتهی عبارت منتهی الآمال.
    2. ـ منتهی الآمال فی تواریخ النّبی و الآل، ج ٣، ص ١٦٥٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

420
  • سخن گرچه هر لحظه دلکش‌تر‌است***چه بینی خموشی، از آن بهتر است
  • درِ فتنه بستن، زبان بستن است***که گیتی به نیک و بد آبستن است
  • پشیمان ز گفتار دیدم بسی***پشیمان نگشت از خموشی کسی
  • شنیدن ز گفتن به ار دل نهی***کزین پر شود مردم، از وی تهی
  • صدف زان سبب گشت گوهرفروش***که از پای تا سر همه گشت هوش[گوش]
  • همه تن زبان گشت شمشیر تیز***به خون ریختن زان کند رستخیز»1و2
    1. ـ‌ جنگ ١٣، ص ٩٠.
    2. ـ منتهی الآمال فی تواریخ النّبی و الآل، ج ٣، ص ١٦٥٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

421
  • ١٢ـ حسن خلق

  • [روایاتی از کتاب وسائل الشّیعة در باب حسن خلق]

  • در کتاب حجّ وسائل ـ أبواب العشرة، باب ١٠٤ ـ در باب استحباب حُسن الخُلق مع النّاس:

  • [١] روایت ٣: «محمّد بن یعقوب عن أبی‌علی الأشعری، عن محمّد بن عبدالجبّار، عن صفوانَ، عن ذریح، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:

  • ”إنَّ صاحِبَ الخُلقِ الحَسَن له مِثلُ أجرِ الصّائِم القائِم.“»1

  • [٢] روایت ٤ از همین باب: «محمّد بن یعقوب الکلینی عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی‌عُمَیر، عن عبدالله بن سَنان، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال:

  • ”إنّ حُسن الخلق یَبلُغ بصاحبه درجةَ الصّائِمِ القائِم.“»2

  • [٣] «و بالاسناد3 عن عبدالله بن سنان و حسین الأحمسی جمیعًا، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • ”إنَّ الخُلقَ الحَسَن یُمیتُ [یَمیثُ] الخطیئةَ کما یُمیتُ الشَّمسُ الجَلیدَ.“»4

  • [٤] روایت ١٣: «محمّد بن یعقوبَ بإسناده عن عبدالله بن سنان، عن رجلٍ،

    1. ـ وسائل الشّیعة، ج ١٢، ص ١٤٩.
    2. ـ همان مصدر.
    3. ـ أی: باسناد الروایة الرابعة.
    4. ـ وسائل الشّیعة، ج ١٢، ص ١٤٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

422
  • عن علیّ بن الحسین علیهما السّلام، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و ‌آله:

  • ”ما یُوضَعُ فی میزان امْرءٍ یومَ القیامة أفضلُ من حُسن الخُلق.“»1

  • [٥] روایت ٢٠ظاهراً از صدوق است، «بإسناده عن الرّضا، عن آبائه علیهم السّلام، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه ‌و آله:

  • ”ما من شیءٍ أثقلَ فی المیزان من حُسن الخلق.“»2

  • [٦] روایت ١٦: «محمّد بن علیّ بن الحسین فی عیون الأخبار بإسناده عن الحسین بن خالد، عن الرّضا، عن آبائه علیهم السّلام، قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:

  • ”نزل عَلَیَّ جَبرَئِیلُ مِن ربّ العالمین فقال: یا محمّدُ! علیک بحُسن الخُلق، فإنّه ذَهَبَ بخَیر الدنیا و الآخِرة، ألا و إنّ أشبَهَکم بی أحسنُکم خُلقًا.“»3

  • [٧] روایت ٢١: «محمّد بن علیّ بن الحسین بإسناده عن الرّضا، عن آبائه علیهم السّلام قال: قال علیّ علیه السّلام:

  • ”أکمَلُکم إیمانًا أحسنُکم خُلقًا.“»4

  • [٨] و بإسناده قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و‌ آله:

  • ”أحسنُ الناس إیمانًا أحسنُهم خُلقًا و ألطفُهم بأهله و أنا ألطَفُکم بأهلی.“»5و6

    1. ـ همان مصدر، ص ١٥١.
    2. ـ همان مصدر، ص ١٥٢.
    3. ـ همان مصدر، ص ١٥١.
    4. ـ همان مصدر، ص ١٥٢.
    5. ـ همان مصدر، ص ١٥٣.
    6. ـ جنگ ٧، ص ٣٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

423
  • [بد خلقی گناهی نابخشودنی است]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٣٨:

  • «عبدالله بن جعفر الحمیریّ فی قرب الإسناد، عن هارون بن مُسلِم، عن مَسعَدة بن صَدَقَة، عن الصّادق، عن أبیه علیهما السّلام، قال:

  • قال علیٌّ علیه السّلام لأبی‌أیّوبَ الأنصاریّ:

  • ”یا أباأیّوبَ! ما بَلَغَ مِن کَرَم أخلاقِک؟

  • قال: لا أوذی جارًا فمَن دونَه، و لا أمنَعُهُ مَعرُوفًا أقدِرُ علیه.

  • ثُمَّ قال علیه السّلام: ”ما مِن ذَنبٍ إلّا و له توبةٌ، و ما مِن تائبٍ إلّا و قد تَسلَمُ له توبةٌ [توبتُه]، ما خَلَا سَیّئَ الخُلق، لا یَکادُ یتوبُ مِن ذَنبٍ إلّا وَقَعَ فی غَیره أشدَّ منه.“»1

  • یا عُوَیشَ یا حُمَیراءُ! إنَّ شرَّ النَّاسِ عِند الله یومَ القیامةِ مَن یُکرَمُ اتِّقَاءَ شَرِّه

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٣٨:

  • «محمّد بن إدریس فی السَّرَائِر، عن السَّیَّاری، قال: سَمِعتُ الرِّضا علیه السّلام یقول:

  • ”جاءَ رجلٌ إلَی رَسولِ الله صلّی الله علیه و آله و هُوَ فی مَنزِلِ عائشةَ، فأُعلِمَ بِمَکانه، قال رسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله: ”بئس ابنُ العَشیرَةِ!“ ثُمَّ خَرَجَ إلیه فَصافَحَهُ و ضَحِکَ فی وَجهه؛ فَلمَّا دَخَلَ قالَت له عائشةُ: قُلتَ فیه ما قُلتَ، ثُمَّ خَرجتَ إلیه فَصافَحتَه و ضحِکتَ فی وَجهه؟! قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:

  • ”إنَّ مِن شِرارِ النّاسِ مَن اتُّقِیَ لِسانُه؛ (قال: و سَمعتُه یقولُ:) قَد کَنَّی اللهُ

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٧٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

424
  • عزّوجلّ فی الکتابِ عن الرَّجُلِ، و هو ذو القُوَّةِ و ذوالعِزَّة فکیف نَحنُ!؟“

  • تفسیر الإمام علیه السّلام: کان رسول الله صلّی الله علیه و آله فی مَنزِله، إذ استَأذَنَ علیه عبدُاللهِ بنِ أُبَیِّ بنِ أبی‌السَّلول، فقال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”بِئسَ أخو العَشیرة، ائذَنوا له!“ فأَذِنوا له، فَلمَّا دَخَلَ أجلَسَهُ و بَشَّرَ فی وَجهه؛ فَلمَّا خَرَجَ قَالت عائشةُ: یا رسولَ الله! قُلتَ فیه ما قُلتَ، و فَعَلتَ به مِن البِشر ما فعلتَ! فقال رسولُ الله صلّی الله علیه و آله:

  • ”یا عُوَیشَ یا حُمَیراءُ! إنَّ شرَّ ‌النّاس عندَ الله یومَ القیامَةِ مَن یُکرَمُ اتّقاءَ شَرِّه.“»1و2

    1. ـ همان مصدر، ص ٧٨.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

425
  • ١٣ـ تواضع

  • [تواضع کوه جودی در برابر سفینه نوح]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٠٥:

  • «و عن بعض أصحابنا، عن علیّ بن شَجَرَة، عن عَمِّه بشیر النَّبّال، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال:

  • قَدِمَ أعرابیٌّ إلی النَّبیّ صلّی الله علیه و آله فقال: یا رسولَ الله! سابِقْنی [تسابقنی] بِناقَتِک هذه! قال: فَسَابَقَه فَسَبَقه الأعرابیُّ؛ فقال رسول الله صلّی الله علیه و آله:

  • ”إنّکم رَفَعتُموها فأَحبَّ اللهُ أن یَضَعَها، إنّ الجِبال تَطَاوَلَت لسفینةِ نوحٍ و کان الجودیّ أشدَّ تواضعًا، فحَطَّ اللهُ به علَی الجودیّ.“»1

  • أمَرَ أبوجعفر علیه السّلام محمّدَ بن مُسلِم بالتّواضع، فأخذ قَوصَرةً من تَمرٍ و میزانٍ و جَلَسَ علیٰ بابِ مسجد الجامع یُنادی علیه ـ الرّوایة

  • صفحۀ ٣٠٥: «أبوعَمرو الکَشیّ فی رجاله، قال أبوالنَّصر: سألت عبدالله بن محمّد بن خالد عن محمّد بن مسلم، قال:

  • کان رَجُلًا شریفًا موسِرًا، فقال له أبو‌جعفر علیه السّلام: ”تَواضَعْ یا محمّد!“ فلَمّا انْصَرَفَ إلی الکوفة أخذ قَوصَرَةً من تَمرٍ مع المیزان، و جلَسَ علی باب مسجد الجامع، و صَارَ یُنادی علیه؛ فأتاه قومُه فقالوا له: فَضَحتَنا! فقال: ”إنّ مولای أمَرَنی بأمرٍ فَلَن

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٩٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

426
  • اُخالِفَه، و لن أبرَحَ حتّی أفرُغَ من بَیع ما فی هذه القَوصَرَة.“ فقال له قومُه: ”إذا أبَیتَ إلّا أن تشتَغِلَ ببیعٍ و شراءٍ فاقْعُد فی الطَّحَّانین!“ فهیّأ رَحیً و جَمَلًا و جَعَلَ یَطحَنُ.»1

  • [حقیقت تواضع در کلام امام صادق علیه السّلام]

  • صفحۀ ٣٠٦: «مصباح الشّریعة: قال الصّادق علیه السّلام:

  • التّواضعُ أصلُ کلِّ شَرفٍ و خیرٍ و نفیسٍ و مرتبةٍ رفیعةٍ؛ و لو کان للتّواضع لُغةٌ یَفهَمُها الخلقُ، لَنطَقَ عن حقائقِ ما فی مخفیّات العَواقب.

  • و التّواضعُ ما یکونُ للّه و فی الله، و ما سواه مَکرٌ؛ و مَن تواضع للّه شرّفَهُ الله علی کثیرٍ من عباده.

  • و لأهل التّواضع سیماءُ یَعرِفُها أهلُ السّماواتِ من الملائکة و أهلُ الأرض من العارفین؛ قال الله عزّوجلّ: ﴿وَعَلَى ٱلۡأَعۡرَافِ رِجَالٞ يَعۡرِفُونَ كُلَّۢا بِسِيمَىٰهُمۡ﴾2 و قال أیضًا: ﴿مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ﴾3ـ الآیة.

  • و أصلُ التّواضع من إجلال الله و هیبتِه و عَظَمتِه؛ و لیس للّه عزّوجلّ عبادةٌ یَقبَلُها و یَرضاها إلّا و بابُها التّواضُع.

  • و لا یَعرِفُ ما فی معنَی حقیقةِ التواضع إلّا المقرَّبون من عباده المتَّصِلون بِوَحدانیّته؛ قال الله عزّوجلّ: ﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا﴾.4

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٩٧.
    2. ـ سوره الأعراف (٧) قسمتی از آیه ٤٦.
    3. ـ سوره المائدة (٥) قسمتی از آیه ٥٤.
    4. ـ سوره الفرقان (٢٥) آیه ٦٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

427
  • و قد أمرَ اللهُ عزّوجلّ أعزَّ خلقِه و سیّدَ بریَّته محمّدًا صلّی الله علیه و آله بالتّواضع؛ فقال عزّوجلّ: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾.1

  • و التّواضعُ مزرعةُ الخشوع و الخضوع و الخشیة و الحیاء، و إنّهنّ لا یَتبیَّنُ [لا یَنبُتنَ] إلّا منها و فیها؛ و لا یَسلِمُ الشّوق التّام الحقیقیّ إلّا للمتواضع فی ذات الله تبارک و تعالی.“»2

  • أتی أوسُ بن خولة رسولَ الله بِعُسٍّ من لَبَنٍ مَخیضٍ بعَسَلٍ لإفطاره، و نَحّاه الرسول عن فَمِهِ

  • صفحۀ ٣٠٧: «الحسین بن سعید الأهوازیّ فی کتاب الزّهد، عن محمّد بن أبی‌عُمَیر، عن عبدالرّحمن بن الحجّاج، قال: سمعتُ أباعبدالله علیه السّلام یقول:

  • أفطَرَ رسولُ الله صلّی الله علیه و آله عشیّةَ الخَمیس فی مسجدِ قُبَا، فقال: ”هل من شرابٍ؟“ فأتاه أوسُ بنُ خولةِ [خَوَلیّ] الأنصاریّ بعُسٍّ من لَبَن مَخیضٍ بعَسَلٍ، فلمّا وَضَعه علی فیهِ نحّاه، ثمّ قال:

  • ”شرابان و یُکتَفیٰ بأحدهما عن صاحبه، لا أشرَبُه و لا اُحَرِّمُه، ولکنّی أتواضَعُ للّه فإنّه مَن تَواضَعَ للّه رَفَعَه الله، و من تَکَبَّر خَفِضَه الله، و من اقتَصَر فی معیشته رَزَقَه، و مَن بَذَّر حَرَمه الله، و مَن أکثَرَ ذِکرَ الله أحَبَّهُ الله.“»3و4

    1. ـ سوره الشّعراء (٢٦) آیه ٢١٥.
    2. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٩٨.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٠٣.
    4. ـ جنگ ٢٤، ص ١٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

428
  • لا تَجعَلْ عیادَتی إیّاک فخرًا عَلَی قومک، و تواضَعْ لِلّه یَرفَعکَ

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٤٠:

  • «أبوعَمرو الکشّی فی رجاله، وجدت بخطّ جَبرَئیل بن أحمد، عن محمّد بن عبدالله بن مَهران، عن أحمد بن محمّد بن أبی‌نَصر البَزَنطیّ، قال: دخلتُ علی أبی‌الحسن علیه السّلام أنا و صَفوان بن یحیی و محمّد بن سنانٍ، و أظنّه قال: عبدالله بن المغیرةَ أو عبدالله بن جندب و هو بَصرِیّ قال: فجلسنا عنده ساعةً ثمّ قُمنا، فقال: ”أمّا أنت یا أحمد فاجلِس!“ فجَلَستُ فأقبلَ یُحدِّثُنی و أسأله فیُجیبُنی، حتّی ذهب عامّةُ اللّیل؛ فلّما أردتُ الإنصراف قال لی: ”یا أحمد تَنصَرِفُ أو تَبیتُ؟“ فقلت: جُعلت فداک! ذاک إلیک، إن أمرتَ بالإنصراف إنصرفتُ و إن أمرتَ بالمقام أقَمتُ. قال: ”أقِم فهذا الحَرَسُ و قد هَدَأ النّاسُ و باتوا.“ قال: و انصرف فلّما ظننتُ أنّه دَخل خَررتُ للّه ساجدًا، فقلت: ”الحمد للّه! حجّة الله و وارث علم النّبیّین أنِس بی من بین إخوانی و حَبَّبنی.“ و إذا أنا فی سَجدتی و شُکری فما عَلِمتُ إلّا و قد رَفَسَنی برِجله، ثمّ قمتُ فأخذ بِیَدی فغَمَزَها، ثمّ قال: ”یا أحمدُ! إنّ أمیرَالمؤمنین علیه السّلام عاد صَعصَعَةَ بن صَوحَانَ فی مرضه، فلّما قام مِن عنده قال: یا صَعصَعَةُ! لا تفتخِرَنَّ علَی إخوانک بعیادتی إیّاک، و اتِّق الله.“ ثمّ انصَرَفَ عنّی.1

  • [٢] و عن محمّد بن الحسن البَرَاثی و عثمانَ بن حامد الکَشیَان، عن محمّد بن یزدادَ، عن الحسن بن علیّ بن النُّعمان، عن أحمد بن محمّد بن أبی‌نصر قال:

  • کنتُ عند الرّضا علیه السّلام فأمسَیتُ عنده، قال: فقلت أنْصَرِفُ؟ فقال لی: ”لا تنصرف فقد أمسیتَ!“ قال: فأقَمتُ عنده؛ قال: فقال لجاریته: ”هاتی مُضَرَّبَتی و

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٨٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

429
  • وِسادَتی، فافْرِشی لأحمدَ فی ذلک البیت.“ قال: فلّما صرتُ فی البیت دَخَلنی شیءٌ فجَعَلَ یَخطُر ببالی: مَن مِثلی فی بیتِ ولیّ الله و علی مِهَادِه!؟ فنادانی: ”یا أحمدُ! إنّ أمیرَالمؤمنین علیه السّلام عادَ صعصعةَ بن صوحانَ، فقال: یا صعصعةُ! لا تَجعَلْ عیادَتی إیّاک فخرًا عَلَی قومک، و تواضَعْ لِلّه یَرفَعکَ.“»1و2

  • [لا یَفخَرْ أحَدٌ علَی أحَدٍ]

  • قال علیّ بن الحسین (زین العابدین) علیهما السّلام:

  • «لا یَفخَرْ أحَدٌ علَی أحَدٍ، فَإنّکُم عَبیدٌ و المَولَی واحِدٌ.»3و4

  • [چند طائفه که از دائره انسانیّت خارجند]

  • الصّدوق فی الخصال، عن أبیه و محمّد بن الحسن بن الوَلید معًا، عن محمّد بن یحیی العَطّار و أحمد بن إدریس معًا، عن محمّد بن أحمد بن یحیی، عن جعفر بن محمّد بن عبدالله، عن أبی‌یحیی الواسطی، عمّن ذکره، أنّه قال لِأبی‌عبدالله علیه السّلام: أ تَرَی هذا الخلقَ کلَّهم من النّاس!؟ فقال:

  • ”أَلقِ منهم التَّارکَ لِلسِّوَاکِ، (إلَی أن قال:) و المُفتَخِرَ یَفتَخِرُ بآبائه و هُو خِلوٌ من صالحِ أعمالهم؛ فهو بمَنزِلَة الخَلَنجِ،5 یُقشَرُ لِحًا عن لِحًا حتّی یوصَل إلی جوهریَّته،

    1. ـ همان مصدر، ص ٩٠.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٧.
    3. ـ الکشکول، ج ٣، ص ٣٣٦.
    4. ـ جنگ ١، ص ١٠٢.
    5. ـ لسان العرب: «شَجرٌ فارسیٌّ معرّب تتّخذ منه خشبة الأوانی.»

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

430
  • و هو کما قال الله عزّوجلّ: ﴿إِنۡ هُمۡ إِلَّا كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾.1“»2و3

  • [انسان متکبّر حتماً به عذاب دوزخ گرفتار می‌شود]

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٢٩:

  • «الدَّیلمیّ فی إرشاد القلوب عن رسول الله صلّی الله علیه و آله، إنّه قال فی حدیثٍ: ”مَن لَبِسَ الثّیابَ الفاخِرة فلابُدَّ له من الکِبرِ، و لابُدَّ لِصاحِبِ الکِبرِ من النّار.“»4

  • [٢] صفحۀ ٣٣٠: «نهج البلاغة، فی عهد أمیرالمؤمنین علیه السّلام إلی الأشتر، رَحِمَه الله‌: ”و إیّاکَ و مساماتَه تعالی فی عَظَمَته و التَّشَبُّهَ به فی جَبروته! فإنّ اللهَ یُذِلُّ کلَّ جَبَّار و یُهینُ کلَّ مُختالٍ فَخور.“»5و6

    1. ـ سوره الفرقان (٢٥) آیه ٤٤.
    2. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٩١.
    3. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٩.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٣٠.
    5. ـ همان مصدر، ص ٣٢.
    6. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

431
  • ١٤ـ شوق و محبّت

  • [عشق و محبّت در گروِ غلبۀ اشتغال انسان به خداست]

  • در عوارف المعارف سهروردی، المطبوع بهامش إحیاء العلوم، جلد ٢، صفحه ١٤ گوید: 

  • «قال رسول الله صلّی الله علیه [و آله] و سلّم حاکیًا عن ربّه: ”إذا کان الغالبُ علَی عَبدی الاشتِغالَ بی جَعَلتُ هِمّتَه و لَذَّتَه فی ذِکری؛ فإذا جَعلتُ هِمَّتَه و لَذَّتَه فی ذِکری، عَشِقَنی و عشِقتُه و رَفَعتُ الحجابَ فیما بَینی و بینَه، لا یَسهو إذا سَها النّاسُ. أولئک کَلامُهم کلامُ الأنبیاء، أولئک الأبطالُ حقًّا، أولئک الّذین إذا أردتُ بأهل الأرضِ عُقوبةً أو عذابًا ذَکَرتُهم فیها فصَرَفتُه عنهم.“»1

  • [میزان شوق و رغبت پروردگار در توبه و رجوع بنده به او]

  • أسرار الصّلاة، صفحه ١٠:

  • «فی الحدیث القُدسیّ: ”لَو عَلِمَ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری بِهِم و شَوقی إلی تَوبَتِهِم، لَماتوا شَوقًا إلیَّ و لَتَفَرّقَتْ أوصالُهُم مِن أجلِ مَحَبّتی.“

  • و قوله: ”یا عِیسَی! کَم أُطیلُ النّظَرَ و أُحسِنُ الطّلَبَ، و القَومُ لا یَرجِعونَ‌؟“2

  • و قوله: ”عَبدِی! بِحَقِّکَ إنّی أُحِبُّکَ، فبِحَقّی علَیکَ أحِبَّنی!“

  • و قوله بلِسان المَلَک الدّاعی: ”أنا جَلیسُ مَن جالَسَنی، أنا ذاکِرُ مَن ذَکَرَنی، أنا

    1. ـ جنگ ٦، ص ٥٩.
    2. ـ الکافی، ج ٨ ، ص ١٣٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

432
  • غافِرُ مَن استَغفَرَنی، أنا مُطیعُ مَن أطاعَنی.“»1

  • [از لوازم محبّت به خدا خلوت و بیداری شب است]

  • أسرار الصلاة، صفحه ٤٦:

  • «فی الحدیث القدسیّ:یا بنَ عِمرانَ! کَذَبَ مَن زَعَمَ أنّهُ یُحِبُّنی و إذا جَنَّهُ اللَّیلُ نامَ عَنِّی؛ أ لَیسَ الحَبیبُ یُحِبُّ خَلوَةَ حَبیبِه؟!“»2و3

  • وُدُّ المؤمنِ مِن أعظمِ عُرَی الإیمان

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٦٦:

  • «أبوالفتح الکَراجُکی فی کَنز الفوائِد، عن أبی‌المرجَی محمّدِ بن علیّ بن ‌أبی‌طالب البَلَدی، قال: حَدَّثنا أستاذی محمّدُ بن إبراهیمَ بن جعفرِ النُّعمانی، عن أحمدَ بنِ محمّدِ بن سعیدِ بن عُقدَةَ الکوفی، عن شیوخه الأربعةِ، عن الحسن بن محبوبٍ، عن محمّدِ بن النّعمانِ الأحولِ، عن سلّام بن المُستنیر، عن أبی‌جعفرٍ الأمامِ الباقرِ علیه السّلام، قال:

  • قال جَدّی رسولُ الله صلّی الله علیه و آله: أیُّها النّاسُ حَلالی حلالٌ إلی یومِ القیامة، إلی أن قال: ألا و إنَّ وُدَّ المؤمِنِ مِن أعظمِ سببِ الإیمان! ألا و مَن أحبَّ فی اللهِ عزّوجلّ و أبغضَ فی الله و أعطَی فی الله و مَنَعَ فی اللهِ فهو من أصفیائه المؤمنینَ عندَالله تعالی! ألا و إنّ المؤمنَینِ إذا تَحابّا فی الله عزّوجلّ و تَصَافَیا فی الله کانا کالجسَدِ الواحدِ، إذا اشتکی أحدُهما من جَسَده موضِعًا وَجَدَ الآخَرُ ألَمَ ذلک الموضعِ!“»4

    1. ـ جنگ ٣، ص ١٤٥.
    2. ـ وسائل‌ الشّیعة، ج ٧، ص ٧٧؛ بحارالأنوار، ج ٦٧، ص ١٤.
    3. ـ جنگ ٣، ص ١٤٨.
    4. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢١٧؛ کنز الفوائد، ج ١، ص ٣٥٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

433
  • هَل الدّینُ إلاّ الحُبُّ

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٦٦:

  • [١] «و عن بُرَیدِ بن معاویةَ العِجلیّ قال: کُنتُ عندَ أبی‌جعفرٍ علیه السّلام، إذ دَخَل علیه قادمٌ مِن خُراسانَ ماشیًا، فأخرَجَ رجلَیه و قد تَغَلَّفَتا و قال: ”أمَا وَالله ما جآئَنی مِن حیثُ جئتُ إلّا حبُّکم أهلِ البَیت!“ فقال أبو‌جعفرٍ علیه السّلام: ”و اللهِ لَو أحبّنا حَجَرٌ حَشَرَه الله مَعَنا! و هل الدّینُ إلّا الحبُّ؟! إنّ الله یقولُ: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَهَ﴾1 الآیة، و قال﴿يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ﴾؛2 و هل الدِّینُ إلّا الحبُّ!؟3

  • [٢] و عن رِبعیِّ بن عبدِالله قال: قیل لِأبی‌عبدالله علیه السّلام: إنّا نُسَمِّی بأسمائِکم و أسماءِ آبائِکم، فینفَعُنا ذلک؟ فقال: ”إی وَاللهِ! و هل الدّینُ إلّا الحبُّ؟! قال اللهُ تعالی: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَهَ﴾،4 الآیة.5

  • [٣] و عن زیادِ بن أبی‌عُبَیدَةَ الحذّاءِ قال: دخلتُ علی أبی‌جعفرٍ علیه السّلام فقلتُ: بأبی أنت و أُمّی، رُبّما خَلَا بِیَ الشَّیطانُ فَخَبَثَت نَفسی، ثُمّ ذَکَرتُ حُبّی إیّاکم و انقِطاعی إلیکم، فطابَت نَفسی، فقال: ”یا زیادُ وَیحَک، و ما الدِّینُ إلّا الحبُّ! ألا تَرَی إلی قول‌ الله: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَهَ فَٱتَّبِعُونِي﴾،6 الآیة.“7

    1. ـ سوره آل عمران (٣) صدر آیه ٣١.
    2. ـ سوره الحشر (٥٩) قسمتی از آیه ٩.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢١٩.
    4. ـ سوره آل عمران (٣) صدر آیه ٣١.
    5. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢١٩.
    6. ـ سوره آل عمران (٣) صدر آیه ٣١.
    7. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢١٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

434
  • [٤] القُطب الرّاوندی فی دَعَواته: عن النّبی صلّی الله علیه و آله، إنّه قال: ”أَوثَقُ عُرَی الإیمانِ الحُبُّ فی اللهِ و البُغضُ فی اللهِ.“1

  • [٥] و رُوِیَ: أنّ اللهَ تعالَی قال لِموسی علیه السّلام: ”هل عَمِلتَ لی عَملًا قطُّ؟!“ قال: صَلَّیتُ لَکَ و صُمتُ و تَصدّقتُ؛ قال اللهُ تَبارک و تعالَی له: ”أمّا الصّلاةُ فلک برهانٌ، و الصّومُ جُنَّةٌ، و الصَّدقةُ ظِلٌّ، و الزّکاةُ نورٌ، فأیُّ عَملٍ عمِلتَ لی؟“ قال موسی علیه السّلام: دَلِّنی علَی العملِ الّذی هو لک! قال: ”یا موسی! هل وَالَیتَ لِی وَلیًّا؟“ فَعَلِمَ موسی أنّ أفضلَ الأعمال الحُبُّ فی الله و البُغضُ فی الله.»2

  • [ثبات مؤمن در سخت‌ترین شرائط]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٢٣:

  • «و عن ابن فضّال، عن رُفَاعَة بن موسی، عن عبدالله بن أبی‌یعفور قال: سمعت أباعبدالله علیه السّلام یقول:

  • ”ما یَضُرُّ مَن کان عَلَی هذا الأمرِ، أن لا یَکونَ له ما یَستَظِلُّ به إلّا الشَّجَرَةُ، و لا یأکلَ إلّا مِن وَرَقِهِ.“»3

  • لا تأکُلوا النّاسَ بِآل محمّد علیهم السّلام

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٢٥:

  • «الحسن بن علی بن شُعبَة فی تحف العقول عن المفضّل بن عمر، إنّه قال فی

    1. ـ همان مصدر.
    2. ـ همان مصدر، ص ٢٢٠.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

435
  • وصیّته لأصحابه:

  • لا تَأکُلوا النّاسَ بِآل محمّد علیهم السّلام، فإنّی سَمِعتُ أباعبدالله علیه السّلام یقولُ: ”إفتَرَقَ النّاسُ فینا علَی ثلاثِ فِرَقٍ: فِرقةٌ أحَبُّونا انتِظارَ قائِمِنا علیه السّلام لِیُصیبوا مِن دُنیانا، فقالوا و حَفِظوا کلامَنا و قَصَّروا عَن فِعلِنا، فسَیَحشُرُهُم اللهُ إلی النّار؛ و فِرقَةٌ أحَبّونا و سَمِعوا کلامَنا و لم یُقَصِّروا عَن فِعلِنا، لِیَستَأکلِوا النّاسَ بِنا، فیَملَأُ اللهُ بطونَهم نارًا، یُسلِّطُ علیهم الجوعَ و العَطَشَ.“ ـ الخبر»1و2

  • قال موسَی بنُ جعفرٍ علیهما السّلام: لا تَقولوا لِمَن أحَبَّنا و والانا هو فاسقٌ فاجرٌ

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٧٠:

  • «زَید النَّرسیّ فی أصله قال: قُلتُ لأبی‌الحسن موسی علیه السّلام: الرّجلُ مِن مَوالیکم، یَکون عارفًا، یَشرَبُ الخَمرَ و یَرتَکِبُ الموبَقَ مِن الذَّنب، نَتَبَرَّأُ منه؟

  • فقال: ”تَبَرَّؤوا من فِعله و لا تبرَّؤوا منه، أحِبُّوه و أبغِضوا عمَلَه.“

  • قُلتُ: فیَسَعُنا أن نقولَ: فاسقٌ فاجرٌ؟

  • فقال: ”لا، الفاسقُ الفاجرُ: الکافرُ الجاحدُ لنا، النّاصبُ لأولیائنا؛ أبَی اللهُ أن یکونَ وَلیُّنا فَاجرًا و إن عَمِلَ ما عَمِل؛ و لکنَّکم تَقولون: فاسقُ العَمَل، فاجرُ العمل، مؤمنُ النّفس، خبیثُ الفِعل، طَیِّبُ الرُّوحِ و البَدَن ...“ـ الخبر.»3

    1. ـ همان مصدر، ص ٥.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨١.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢٣٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

436
  • إنّا لا نَنالُ مَحَبَّةَ الله إلاّ بِبُغضِ کَثیرٍ مِن النّاس، و لا وَلایَتَه إلاّ بمُعاداتهم

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٧٠:

  • «ثقة الإسلام فی الکافی عن مُحمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن محمّد بن إسماعیل بن بَزِیع، عن عَمِّه حمزة بن بَزیع و الحسین بن محمّد الأشعریّ، عن أحمد بن محمّد بن عبدالله، عن یزید بن عبدالله، عمّن حدّثه، قال: کتب أبوجعفر علیه السّلام إلی سَعد الخیر: ”بسم ‌الله الرّحمن الرّحیم، و ساقَ الکتابَ إلی أن قال: و اعلَم رَحِمک اللهُ إنّا لا نَنال مَحبّةَ‌ الله إلّا ببُغضِ کثیرٍ من النّاس، و لا ولایتَه إلّا بمُعاداتهم، و فَوتُ ذلک قلیلٌ یسیرٌ لِدَرک ذلک من الله لقوم یعلمون ...“ـ الخبر.»1و2

  • بُکاءُ رسولِ الله صلّی الله علیه و آله عند أَنَسٍ حین الموتِ ممّا یَنزِلُ بِأُمَّتِه مِن بَعده

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٣٦:

  • «القطب الرّاوندیّ فی لبّ اللّباب عن أنس، قال: دَخلتُ عَلَی النّبی صلّی الله علیه و آله، و هو نائِمٌ عَلَی حَصیرٍ قد أثَرَ فی جَنبه، قال:

  • ”أ مَعَک أحدٌ غیرُک؟“

  • قُلتُ: لا!

  • قال: ”اعلَم! أنّه قد اقتَرَبَ أجَلی، و طَال شَوقی إلَی لِقاءِ رَبّی و إلَی لِقاءِ إخوانِیَ

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٣٨.
    2. ـ [در الکافی، ج ٨، ص ٥٦، به همین لفظ آمده امّا در مستدرک الوسائل، طبع حروفی «یسیر الدرک» نقل شده است. (محقّق)].

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

437
  • الأنبیاءِ قبلی، ثُمّ قال: لیس شیءٌ أحبَّ إلَیَّ مِن الموت، و لیسَ لِلمؤمنِ راحَةٌ دونَ لِقاء الله، ثُمَّ بَکَی.“

  • قُلتُ: لِمَ تَبکی؟!

  • قال: ”و کیفَ لا أبکی! و أنا أعلمُ ما یَنزِلُ بِأُمَّتی مِن بعدی!“

  • قُلتُ: و ما یَنزِلُ بأُمّتِک مِن بَعدِک یا رَسولَ الله؟

  • قال: ”الأهواءُ المختَلِفَةُ و قَطیعةُ الرَّحِمِ، و حُبُّ المال و الشَّرفِ، و إظهارُ البِدعَة.“»1و2

  • [لا یَضَعُ اللهُ الرّحمةَ إلّا علَی رحیمٍ]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢، صفحۀ ٣٧١]:

  • عوالی اللَّئالی، عن النّبی صلّی الله علیه و آله، قال: ”و الذّی نفسی بِیده، لا یَضَعُ اللهُ الرّحمةَ إلّا علَی رحیمٍ!“ قلنا: یا رسولَ الله کُلُّنا رحیم؟! قال: ”[لیس] الذّی یَرحَم نفسَه و أهلَه خاصّةً، ذاک الّذی یَرحَمُ المسلمینَ.“»3

  • الإقتِحام علی السُّدَد المضروبة دونَ الغیوب ممنوعٌ شرعًا و عقلاً

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٧٢:

  • «محمّد بن مسعود العیّاشی فی تفسیره عن مَسعَدة بن صَدَقَة، عن جعفر بن مُحمّد، عن أبیه علیهما السّلام: إنّ رجلًا قال لأمیرالمؤمنین علیه السّلام: هل تَصِفُ

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٦٤.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٤.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢٤٢؛ عوالی الئالی، ج ١، ص ٣٧٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

438
  • ربَّنا نزدادُ له حُبًّا و به معرفةً؟ فغَضِبَ و خَطَب النّاس، فقال فیما قال:

  • ”علیک یا عَبدَالله بما دلَّکَ علیه القرآن من صِفَته، و تَقَدَّمَک فیه الرّسولُ من معرفتِهِ، فائتمّ به و استضِئْ بنور هدایته! فإنّما هی نِعمةٌ و حکمةٌ اُوتیتَها، فَخُذْ ما اُوتیتَ و کُن من الشّاکرین. و ما کَلَّفَک الشّیطانُ عِلمَه ـ ممّا لیس علیک فی الکتاب فرضُهُ، و لا فی سُنَّة الرّسول و أئِمّةِ الهُدَی أثَرُهُ ـ فکِلْ عِلمَه إلی الله؛ و لا تُقَدِّر عظَمَة الله علی قَدرِ عقلک، فتکونَ من الهالکین.

  • و اعلَمْ یا عبدَالله أنّ الرّاسخین فی العلم، هم الّذین أغناهم اللهُ عن الإقتِحام علَی السُّدَدِ المضروبةِ دونَ الغیوب، إقرارًا بجهل ما جَهِلوا تفسیرَه من الغَیب المحجوب، فقالوا ﴿ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَا﴾؛1 و قد مَدَحَ اللهُ اعترافَهم بالعَجز عن تناول ما لم یُحیطوا به علمًا، و سَمَّی ترکَهم التَّعمُّقَ فیما لم یُکَلِّفهُم البحثَ عن کُنهِه رُسوخًا.“»2

  • إیّاکم و جدالَ کلِّ مفتون! فإنّه مُلَقِّنٌ حجَّتَه إلی انقضاء مدّته، فإذا انقضَت مدّتُه ألهَبَته خطیئتُهُ و أحرَقَتهُ

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٧٢:

  • «الجعفریّات، بإسناده عن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جدّه علیّ بن الحسین، عن أبیه، عن علیّ بن أبی‌طالب علیهم السّلام، قال:

  • قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: اتَّقُوا جدالَ کُلِّ مفتون! فإنّ کلَّ مفتونٍ یُلقَّن حجَّتَه إلی انقضاء مدّته، فإذا انقضت مدّتُه رَسَت به خطیئتُه و أحرَقَته.“»3

    1. ـ سوره آل عمران (٣) قسمتی از آیه ٧.
    2. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٢٤٧.
    3. ـ همان مصدر، ص ٢٤٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

439
  • [٢] صفحۀ ٣٧٢: «محمّد بن إبراهیم النُّعمانی فی کتاب الغَیبة عن عبدالواحد بن عبدالله بن یونس، عن محمّد بن جعفر القرشیّ، عن محمّد بن الحسین بن أبی‌الخَطَّاب، عن محمّد بن سنان، عن أبی‌محمّد الغِفاری، عن أبی‌عبدالله، عن آبائه علیهم السّلام، قال:

  • قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:إیّاکم و جِدالَ کلِّ مفتونٍ! فإنّه مُلَقَّنٌ حجَّتَه إلی إنقضاءِ مدّته، فإذا انقضَتْ مدّتُه ألهَبَتهُ خَطِیئَتُهُ و أحرَقَته.“»1و2

  • [مَن عَشِقَ فعَفَّ و ماتَ، ماتَ شهیدًا]

  • [محاضَرة الأبرار، محیی الدّین] جلد ٢، صفحه ٢٧٣:

  • «و قد رُوِینَا فیه حدیثًا حسنًا: حدّثَنا محمّدُ بنُ قاسمٍ، قال: حدَّثَنا أبوطاهرٍ محمّدُ بنُ أحمدَ السَلَفیُّ الإصبهانیُّ ـ و لا أذکُرُ الإسنادَ سندَ الحافظِ السَّلَفیِ إلی النّبی صلّی الله علیه (و آله) و سلّمَ، فإن وجدْتُهُ سَأُلحِقُهُ بالطُّرَّةِ،3 أو رَحِمَ اللهُ عبدًا عَرَفَه فألحَقَه من طریقِ السَّلَفیِ علی هذا الحدیثِ فی کتابی هذا ـ ‌قال رسولُ الله صلَّی اللهُ علیه (و آله) و سلَّم:

  • ”مَن عَشِقَ فعَفَّ و ماتَ، ماتَ شهیدًا.“

  • حَدَّثَنٰا اسماعیلُ بنُ محمّدٍ قال: حدّثنی نصرُ بنُ أبی‌الفَرَجِ عن علیٍّ الحُصریّ، أَنبَأَنا أبوالقاسم، أَنبَأَنا أبوثابتِ بنُ بُندارٍ، أَنبَأَنا أبوعَبدِاللهِ بنُ أحمدَ بنِ عثمانَ أبوالقمرِ الصَّیرَفِی، أَنبأَنا أبوبکرِ بنُ شاذانَ، أَنبأَنا أبوعبدِاللهِ ابراهیمُ بنُ محمّدِ بنِ عرفة، قال:

  • دخلتُ علی محمّدِ بنِ داودَ فی مرضِهِ الّذی ماتَ فیهِ فقلتُ له: ما بِکَ یا سَیّدی؟!

    1. ـ همان مصدر، ص ٢٥١.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٠٣.
    3. ـ [الطُّرَّة: حاشیة الکتاب. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

440
  • قال: حُبُّ مَن تَعلَمُ أورَثَنی ما تَری! یعنی: ابنَ جامعِ الصَّیدلانیّ. قلت: فما مَنَعَک مِن الاستِمتاع به مَعَ القدرةِ علیه؟ فقال: الاستِمتاعُ علی وَجهَین: أحدُهُما النّظرُ المُباحُ، و الثّانی اللَّذَّةُ المَحظورةُ؛ فأمّا النَّظَرُ المباحُ فأورَثَنی ما تَری، و أمّا اللَّذَّةُ المَحظورَةُ فیَمنَعُنی ما حَدَّثَنی أبی عن سُوَیدِ ابنِ سعیدٍ، عن علیّ بن مسهر، عن أبی‌یَحیی القَتّاتِ، عن مجاهدٍ، عن ابنِ عبّاسٍ:‌ أَنّ النّبیَّ صلّی اللهُ عَلَیهِ (و آلهِ) و سلّمَ قال:

  • ”من عَشِقَ فکَتَم و عَفَّ و صَبَرَ غَفَرَ اللهُ له و أدخلهُ الجَنّةَ.“

  • قال: أنشَدَنی لِنَفسه:

  • ما لهـم أنکَـروا سَـوادًا بـخَـدَّیْـ***ـهِ و لا یُنِکرُونَ وَردَ الغُصُونِ
  • إن یَکُن عیبُ خَدِّه مَـددَ الشَّـعْـ***ـرِ فَعَیبُ العیونِ شَعرُ الجفونِ
  • فَقُلتُ: نفیتَ القیاسَ فی الفِقه و أثبتَّه فی الشِّعر! فقال: غَلَبةُ الهَویٰ و مَلَکَةُ النّفوس دَعَتنٰا إلی ذلک.

  • أَنشَدَنا ابنُ طَبَاطَبَا فی هذا البابِ لنَفسِه، رحمه الله‌: 

  • إن عاد قَلبی فی الهَوَی وَلَهٌ***و لقیتُ عُذَّالی بما کَرِهوا
  • أو کان شِعری مودَعًا غزلًا***أخفیتُهُ ورَعًا و أُظهرُهُ
  • و اللهُ یَعلم ما أتیتُ خَنًا***إن کَثُر العُذَّالُ أو سَفَهوا
  • ماذا یعیبُ النّاسُ مِن رجل***خَلَصَ العِفافُ من الأنام له
  • یَقظانُه و مَنامُه شَرَعٌ***کلٌّ بکلٍّ منه مُشتَبَهُ
  • و قال الآخر:

  • کَم قَد ظَفَرتُ بِمَن أهوَی فیَمنَعُنی***منه الحیاءُ و خوفُ‌ الله و الحَذَرُ
  • أهوَی الملاحَ و أهوَی أن أُجالِسَهم***و لیس لی فی حرامٍ منهم وَطَرُ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

441
  • کذلک الحبّ لاإتیانُ معصیةٍ***لا خیرَ فی لَذَّةٍ مِن بَعدِها سَقَرُ»1
  • [اشعاری در باب شوق و محبّت]

  • همه‌جا قصّۀ دیوانگی مجنون است***هیچ‌کس را خبری نیست که لیلی چون است
  • تو چه دانی که چه کرد از غم لیلی مجنون***داستان من و عشق تو همین مضمون است2
  • * * *

  • دو بیت شعر مرحوم حاجی سبزواری در تعلیقه بر اسفار، طبع حروفی، جلد ٨، صفحه ٧ آورده است که چون بسیار لطیف است، در اینجا یادداشت نمودم:

  • إذا رامَ عاشِقُها نَظرَةً***و لم یستطِعْها فمِن لُطفِها
  • أعارَتهُ طَرفًا رَآها به***فکانَ البصیرُ بها طَرفَها3
  • [اشعاری در شکایت از فراق و هجران]

  • داستان شب هجران تو گفتم با شمع***آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد
  • شمّه‌ای از گل روی تو به بلبل گفتم***آن تنگ حوصله رسوای گلستانم کرد
  • * * *

    1. ـ جنگ ٢٥، ص ١٩٨ الی ٢٠٠.
    2. ـ جنگ ١، ص ١١٦.
    3. ـ جنگ ١٤، ص ٧٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

442
  • رفتی ای جان و نگفتی منِ بی‌جان چکنم***با دلِ خون، من مجنون شب هجران چکنم
  • اشک بارد همه شب چشم به ویرانۀ دل***شب و باران، من و این خانۀ ویران چکنم
  • گیرم این دل همه خون گردد و بیرون آید***نگرانم که بدین دیدۀ گریان چکنم
  • هر کسی شب بسرا آید و سامان گیرد***تو نپرسی که منِ بی سر و سامان چکنم
  • همه کس در شب غم سر بگریبان آرد***منِ سر باختۀ چاک‌گریبان چکنم
  • * * *

  • تو چه دانی که دلم بی تو چه حالی دارد***خواب راحت نکند هر که خیالی دارد
  • هفته‌ها رفت و از آن ماه نیامد خبری***که دمی دوری او محنت سالی دارد
  • من پَر‌کنده کجا فکر رهائی دارم***کین هوس در سر مرغی است که بالی دارد1
  • * * *

  • مباش غافل از این ناله‌های نیمه شبی***که آه و زمزمۀ نیم شب اثر دارد
    1. ـ جنگ ١، ص ١٥٧ و ١٥٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

443
  • وصال خویشتن از عاشقی دریغ مدار***که عشق روی تو از جان عزیزتر دارد
  • اگر خدا کندم، جان بلطف خویش پذیر***که عاشق تو همین جان مختصر دارد1
  • [اشعاری در بحث عشق از کتاب أسفار أربعه]

  • مرحوم صدرالمتألّهین در أسفار أربعه در بحث عشق این دو بیت را شاهد آورده است:

  • أنا مَن أهویٰ و من أهویٰ أنَا***نحن روحانِ حلَلْنا بَدَنا
  • فإذا أبـصرتَنی أبـصرتَه***و إذا أبـصرتَهُ أبـصرتَنا2
  • و نیز گوید:

  • «کما قال قائلُهم (گویا مرادش از این قائل، محیی الدّین عربی است):

  • اُعانِقُها و النَّفسُ بعدُ مَشوقَةٌ***إلیها، و هَل بعد العِناق تَدانِی؟!
  • و ألثَمُ فاها کی تزولَ حرارَتی***فیَزدادُ ما ألقَی مِنَ الهَیَجانِ
  • کَأنَّ فؤادی لیس یُشفَی غلیلُه***سوی أن یُرَی الرّوحان یتَّحِدانِ»3
  • و نیز در اواخر بحث نفس راجع به اتّحاد نفس با صور عوالم گوید: 

  • «کما قیل:

  • لقد صار قلبی قابلًا کلَّ صورَةٍ***فمرعًی لِغِزلانٍ و دَیرًا لرُهبانٍ»4
    1. ـ همان مصدر، ص ١٥٨.
    2. ـ الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ج ٧، ص ١٧٨.
    3. ـ همان مصدر، ص ١٧٩.
    4. ـ همان مصدر، ج ٨، ص ٣٤٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

444
  • این شعر متعلّق به محیی الدّین عربی است. و مرحوم حاجی سبزواری در بحث معاد جسمانی در فریدۀ رابعه صفحه ٣٤٧ گوید:

  • «و لقد قیل:

  • لقد صار قلبی قابلًا کلَّ صورة***فمرعًی لِغِزلانَ و دَیرًا لرُهبانٍ»
  • در مفاتیح الإعجاز بالمناسبة این رباعی را ذکر کرده است:

  • رُخ دلدار را نقاب توئی***چهرۀ یار را حجاب توئی
  • به تو پوشیده است مهر رخش***اَبر بر روی آفتاب توئی1
  • [اشعاری راجع به اتّحاد نفس عاشق با معشوق]

  • راجع به اتّحاد نفس عاشق با معشوق، ملاّی رومی در مثنوی طبع میرخانی فرموده است:

  • گفت مجنون من نمی‌ترسم ز نیش***صبر من از کوه سنگین است بیش
  • من بُلم بی زخم ناساید تنم***عاشقم بر زخمها بَر می‌تنم
  • لیک از لیلی وجود من پر است***این صدف پر از صفات آن دُر است
  • ترسم ای فصّاد اگر فصدم کنی***نیش را ناگاه بر لیلی زنی
  • داند آن عقلی که او دل روشنی است***در میان لیلی و من فرق نیست
  • من کیم لیلیّ و لیلی کیست من***ما یکی روحیم اندر دو بدن2و3
  • * * *

    1. ـ [مفاتیح الإعجاز، ص ١١٠، ذیل بیت:
      عدم آیینه عالم عکس و انسان***چو چشم عکس در وی شخص پنهان]
    2. ـ مثنوی معنوی، طبع میرخانی، دفتر پنجم.
    3. ـ جنگ ٦، ص ٤٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

445
  • رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن***یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن
  • یا اسیر جام جانان باش یا در بند جان***زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن1
  • * * *

  • با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست***یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن
  • روی بنمایند شاهان شریعت مر تو را***چون عروسان طبیعت رخت بندند از بدن2و3
  • [شعری در باب عشق از حکیم نظامی]

  • در جلد ٢ سفینة البحار، صفحه ١٩٨ در مادّۀ «عشق» گوید: 

  • «از اشعار حکیم نظامی است:

  • عشقی که نه عشق جاودانی است***بازیچه و شهوت جوانی است
  • عشق آینۀ بلند نور است***شهوت ز حساب عشق دور است
  • در خاطر هر که عشق ورزد***عالم همه، حَبّه‌ای نیرزد
  • چون عاشق را کسی بکاود***معشوق از او برون تراود
  • چون عشق بصدق ره نماید***یک خوبی دوست ده نماید»4و5
    1. ـ دیوان میرزا حبیب الله شیرازی (قاآنی)، در مدح هژبر سالب علی بن أبی‌طالب صلوات الله و سلامه علیه.
    2. ـ دیوان اشعار سنایی غزنوی، در مدح خواجه معین الدّین ابونصر احمد بن فضل غزنوی.
    3. ـ جنگ ٦، ص ١٩٨.
    4. ـ سفینة البحار، ج ٦، ص ٣٧١.
    5. ـ جنگ ١٢، ص ٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

446
  • [اشعاری شیوا و دلربا از دیوان شاطر عباس صبوحی]

  • حقیر طفلی بودم ده دوازده ساله که روزی مرحوم حاج آقا دائی ما، صدیق الذّاکرین، که روضه‌ خوان بودند و در منزل ما برای روضه آمدند، اشعار زیر را در بالای منبر قبل از روضه با صدای بسیار شیوا و دلربائی که داشتند قرائت نمودند:

  • ١. بر سر مژگانِ یار من مزن انگشت***کادم عاقل به نیشتر نزند مشت
  • ٢. پیش لبت جان سپردم این به که گویم***بر لب آب حیات، تشنگیم کشت
  • ٣. پشت مرا کز غمت شکست عجب نیست***بار فراق تو کوه را شکند پشت
  • ٤. مؤمن و کافر گر ابروان تو بینند***وآن به کلیسا و وین به کعبه کند پشت
  • پس از ختم روضه، حقیر از ایشان این اشعار را طلب نمودم و با خطّ شریف خود نوشتند و به من دادند. و بعداً من ندانستم این ابیات از کیست و ایشان هم در سنۀ ١٣٦٣ هجریّه قمریّه یعنی در سن هجده سالگی حقیر فوت کردند. و اینک که پس از بیشتر از پنجاه سال می‌گذرد و دیوان مرحوم شاطر عبّاس صبوحی تجدید طبع یافته است، این اشعار را به طور کامل که مجموعاً ده بیت است (البتّه با اندک تغییری در بعض الفاظ) در آنجا یافتم، و برای مزید یاد خیر آن مرحوم در اینجا متذکّر گردیدم. 

  • و اشعار در صفحه ٤٢ و صفحه ٤٣ از دیوان وی، که به خطّ نستعلیق علی عریانی، از سلسله نشریّات ماه، در سال ١٣٦٢ هجریّه شمسیّه طبع شده است، موجود است:

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

447
  • ١. بر سر مژگان یار من مزن انگشت***آدم عاقل به نیشتر نزند مشت
  • ٢. پرده چو باد صبا ز روی تو برداشت***ریخت به خاک آبروی آتش زردشت
  • ٣. پیش لبت جان سپردم و به که گویم***بر لب آب حیات، تشنگیم کشت
  • ٤. پشت مرا گر غمت شکست عجب نیست***بار فراق تو کوه را شکند پشت
  • ٥. خون مرا چشم جادوی تو نمی‌ریخت***از پی قتلم لبت به شیر زد انگشت
  • ٦. مغبچگان پای از نشاط بکوبید***دختر رُز می‌رود به حجله چرخشت
  • ٧. کافر و مؤمن چو روی خوب تو ببینند***آن به کلیسا و این به کعبه کند پشت
  • ٨. دشمن اگر می‌کُشد به دوست توان گفت***با که توان گفت اینکه دوست مرا کشت
  • ٩. آب حیاتش تراود از بن ناخن***آنکه لبت را نشان دهد به سر انگشت
  • ١٠. کام صبوحی نبرد از لب لعلت***تا که به خون جگر تو غنچه نیاغشت
  • * * *

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

448
  • یک غزل دیگر از صبوحی، صفحه ٥٤ و ٥٥ از دیوان او:

  • دیده در هجر تو شرمندۀ احسانم کرد***بس که شب‌ها گهر اشک به دامانم کرد
  • عاشقان دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند***حال آشفتۀ آن جمع پریشانم کرد
  • تا که ویران شدم آمد به کفم گنج مراد***خانۀ سیل غم، آباد که ویرانم کرد
  • شمّه‎ای از گل روی تو به بلبل گفتم***آن تُنُک حوصله رسوای گلستانم کرد
  • داستان شب هجران تو گفتم با شمع***آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد1
  • [اشعار ملاّ مهرعلی تبریزی در باب عشق]

  • العِشق دینی ما دُمتُ حیًّا***إن کان رُشدًا أو کان غَّیًا
  • وَرَقٌ خَلَا مِن آداب عِشقٍ***أرمیه رَمیًا أطویه طَیًّا
  • کانت هُمُومی کَبَناتِ نَعشٍ***بالعِشقِ صَارَت أُختَ الثُّریَّا
  • بِدِنانِ عقلٍ ما ابتلَّ حَلقی***و بِکأس عِشقٍ رُوِّیتُ رَیًّا
  • اشْرَبْ کُؤوسًا مِن أمِّ لَیلیٰ***إن کان فیها ذَنبٌ عُلَیًّا
  • بَیضاءُ موسی لِذَوی الزُّجاجة***و حَیاةُ خِضرٍ لأُولــی الحُمَیَّــا
  • یا لائمی فی حُبِّ الغَوانی***لَعَذَرتَنی لو أبـصَرتَ مَیًّا
    1. ـ جنگ ١٣، ص ١٠٩ الی ١١١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

449
  • مِن ذکرِ مَیٍّ عَذبٌ لِسَانی***فلْیَذکُرَنْها مَن کان غَیًّا
  • طُوبَی لِصَبٍّ شَهِدَ الأمامَه***و غدا مُحِبًّا تلک المُحَیَّا1
  • * * *

  • یا قوم أنّا مِن حیّ2 لَیلیٰ***قُوموا نُفارِقْ تَیمًا3 و طیًّا
  • أیّان نَسلو بخِیِال نَجدٍ***ما لم نَزُرْها حیًّا فحیًّا
  • ما نالَ سلمیٰ إلّا فریقٌ***تَرَکوا الّتی و اجْتَنَبوا اللُّتَیّا4
  • مُتْ یا أخی بالموت الإرادی5***کم مِن حیاة فیها مُهیّا6
  • شعری در باب عشق

  • مطمئن باش که در منزل عشق***غیر او هرچه بود یکسره فسق
  • تو مپندار که در برزخ عشق***جز شئونش بشود بهره و رزق
  • برکاتی است به دور رخ او***گر بیابی بشوی از خود عتق
  • نتوان یافت شعاع رخ او***جز به رنج و تعب و گام به صدق
  • چارۀ عاشق مسکین این است***که به هر طور شود کشتۀ عشق7
    1. ـ کنایة عن المحبوب الحقیقیّ و المطلوب الأزلیّ. (منه ره).
    2. ـ ای من عالم المجرَّد.
    3. ـ ای عالم الهیولی و الطبیعة. (منه ره).
    4. ـ ای القال لا یُغنی الحال ... للسالک من إخراج ... إلی الفعل. (منه ره).
    5. ـ ای فی تلک المرة الواحدة للارادیة. (منه ره).
    6. ـ جنگ ٢٣، ص ٣٨٤.
    7. ـ جنگ ٥، ص ٧٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

450
  • [اشعاری که سیّد حیدر آملی در اکثر اوقات بر زبان جاری می‌نمود]

  • سیّد حیدر آملی در کتاب جامع الأسرار، صفحه ٢٥٥ می‌گوید:

  • «و فیه (أی فی هذا الحالِ الذی أنا علیه) أقول: ما قَد قیلَ (سابقًا)، فإنّه مناسبٌ لحالی و هو (فی) أکثرَ الأوقاتِ جارٍ علَی لِسانی، شعر:

  • أُحِبُّک حُبَّین حبَّ الهَوَی***و حُبًّا لأنَّک أهلٌ لِذاکا
  • فأمّا الّذی هو حبُّ الهَوی***فَشُغلی بِذکرک عَمَّن سِواکا
  • و أمّا الّذی أنت أهلٌ له***فکَشفُک لِلحُجبِ حتَّی أراکا
  • فلا الحمدُ فی ذا و لا ذاک لی***و لکن لک الحمدُ فی ذا و ذاکا»
  • و در فاتحة الکتاب جامع الاسرار، صفحه ١٨ گوید:

  • جَزَی الله خیرًا مَن تأمَّل صَنعَتی***و قابَل ما فیها مِن السَّهوِ بالعفوِ
  • و أصلَحَ ما أخطَأتُ فیها بفَضلِه***و فِطنتِه و أستغفرُ اللهَ مِن سَهوِی1
  • کلام علاّمه طباطبائی (ره) راجع به عشق بنده با خدا

  • در تفسیر المیزان، جلد ١، صفحه ٣٧٩، راجع به عشق بنده با خدا و تفانی او در ذات خدا فرماید:

  • رَوَت لی أحادیثَ الغَرام صَبابةٌ***بإسنادها عن جیرَة العَلَم الفَردِ
  • وَ حَدَّثَنی مَرُّ النَسیم عَنِ الصَّبا***عَنِ الدَّوحِ عَنِ وادی الغَضَا عن رُبی نجد
  • عَنِ الدَّمعِ عَن عَینِی القَریح عَن الجوی***عَنِ الحُزنِ عَن قَلبی الحَزین عَن الوَجد
  • بأنَّ غَرامی و الهَوی قَد تَحالَفا***عَلی تَلَفی حَتَّی اُوَسَّدَ فی لَحْدی2
    1. ـ جنگ ١٤، ص ١٤١.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٧٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

451
  • از حضرت علاّمه طباطبائی سؤال کردم این اشعار از کیست؟ فرمودند: معروف است که از مجنون است ولی ظاهراً از غیر اوست.1

  • الغَرام: الحُبُّ المعذِّبُ للقلب.

  • الصّبابه: الشوق و رقّه الهوی و الولع الشدید.

  • الدَّوحة: الشجرة العظیمة المتّسعة المظلّة العظیمة؛ ج: الدَّوح.

  • الغَضا: شجر من الأثل، خَشَبُه من أصلب الخُشُب، و جمرُه یبقی زمنًا طویلًا

    1. ـ مهرتابان، ص ٨٧: «علاّمه استاد داراى روحى لطیف، و ذوقى عالى، و لطافتى خاصّ بودند. در اشعار عرب به شعرهاى ابن فارض به خصوص به نظمُ السُّلوک آن‌ که معروف به تائیّه کبرى است، علاقه‌مند بودند. و در أشعار فارسى دیوان خواجه حافظ شیرازى را مى‌ستودند. و از اشعار عرفانى فارسى و عربى، گهگاهى براى دوستان غزلى آرام آرام مى‌خواندند. 
      و درباره اینکه سالک باید یکسره همّ و غمّ خود را به خدا مصروف دارد، و درصدد زیاده‌طلبى و فضیلتى ابداً نبوده باشد؛ بلکه باید هَمَّش خدایش باشد، و توشه راهش همان ذُلّ عبودیّت، و راهنماى او محبّت او بوده باشد، کراراً این اشعار را مى‌خواندند، و مى‌فرمودند: شاعر در نشان دادن راه فنا و نیستى غوغا کرده است‌:
      رَوَت لى أحادیثَ الغَرامِ صَبابَةٌ ** بِإسنادِها عَن جیرَةِ العَلَمِ الفَردِ
      وَ حَدَّثَنى مَرُّ النَّسیمِ عَنِ الصَّبا ** عَنِ الدَّوحِ عَن وادى الغَضَى عَن رُبَى نَجدِ
      عَنِ الدَّمعِ عَن عَینى القَریحِ عَنِ الجَوَى ** عَنِ الحُزنِ عَن قَلبى الجَریحِ عَنِ الوَجدِ
      بِأَنَّ غَرامى و الهَوَى قَد تَحالَفا ** عَلَى تَلَفى حَتَّى أُوَسَّدَ فى لَحدى*
      *ـ این اشعار را، نیز در المیزان ج ١، ص ٣٧٩ آورده‌اند. و معناى اشعار اینست: ”داستان‌هاى عشق سوزان را، محبّت آتشین، براى من از همسایگان و مجاوران کوه فرد روایت کرد، با سند متّصل خود. و با سند دیگر حدیث کرد براى من مرور نسیم، از باد صبا، از سایبان‌هاى وسیع و گسترده وادى غضى (که از درختان محکم و استوار است) از بلندى‌هاى سرزمین نجد، از اشک ریزان من، از چشم قرحه‌دار من، از شدّت عشق و وَلَه من، از غصّه و اندوه من، از دل زخم‌دار من، از بى‌تابى محبّت و اشتیاق من؛ به اینکه عشق سوزان من، با میل و هواى من دست به هم داده و سوگند یاد کرده‌اند که مرا تلف کنند، و تا زمانی که من سر در بالش گور ننهم دست برندارند.“»

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

452
  • لاینطفئ؛ الواحدة: الغَضاة.

  • أهل الغضا: سکّان النّجد.

  • الرَّبوَة و المَربُوَّة: ما ارتفع من الأرض؛ ج: رُبیً و رُبیّ.1

    1. ـ جنگ ٦، ص ١٢٠. [این اشعار در جنگ ٥، ص ٧٦، با عبارت: «فی المیزان، ج ١، ص ٣٧٩: و أمّا الآن فهو یرید وجه ربه و لا همّ له فی فضیلة و لا رذیلة ـ الخ، و إنّما همّه ربّه و زاده ذلّ عبودیته و دلیله و حُبّه» آمده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

453
  • ١٥ـ نیّت و صدق و اخلاص

  • [روایات و کلماتی در باب نیّت و صدق و اخلاص]

  • [١] جامع السّعادات، صفحه ٤٧١:

  • «قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: إنّما الأعمالُ بِالنّیّاتِ، و لِکُلِّ امْرِءٍ ما نَوَی؛ فمَن کانَت هِجرتُه إلَی اللهِ و رَسولِهِ فهِجرتُه إلی الله و رَسولِه، و مَن کانَت هِجرتُه إلَی دنیا یُصیبُها أو امْرَأةٍ یَتَزَوَّجُها فهِجرتُه إلی ما هاجَرَ إلَیهِ.“

  • و إنّما قالَ ذَلِکَ حِینَ قیلَ لَه: إنّ بَعضَ المُهاجِرینَ إلی الجِهادِ لَیسَت نِیَّتُه مِن تِلکَ الهِجرَةِ إلّا أخذَ الغَنائمِ مِن الأموالِ و السَّبایا، أو نَیلَ الصِّیتِ عِندَ الاستِیلاءِ.»1و2

  • [٢] قال فی جامع السّعادات، صفحة ٤٧١، فی تفسیر «نِیَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِه، و نِیَّةُ الکافِرِ شَرٌّ مِن عَمَلِه»:

  • «أنّ العَمَلَ إذا حُلِّلَ إلی جُزئَیْه یَکون جُزؤهُ القَلبیّ (أعنی النّیّةَ) خَیرًا مِن جُزئه الجسمانیّ (أعنی ما یَصدُر مِن الجَوارح)، و الثّوابُ المُتَرتَّبُ علَیهِ أکثَرُ من الثّوابِ المُتَرتَّبِ علَیهِ. و لِذا قالَ الله سُبحانَهُ: ﴿لَن يَنَالَ ٱللَهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡ﴾؛3 فإنّ المَقصودَ مِن إراقَةِ دَمِ القُربانِ مَیلُ القَلبِ عَن حُبِّ الدُّنیا، و بَذلُها إیثارًا لِوَجهِ اللهِ دُونَ مُجَرَّدِ الدَّمِ و اللَّحمِ.»4و5

    1. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ١١٢.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٢٦.
    3. ـ سوره الحجّ (٢٢) صدر آیه ٣٧.
    4. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ١١٨.
    5. ـ جنگ ٣، ص ٢٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

454
  • [٣] جامع السّعادات، صفحه ٥٢٥:

  • «فی الخَبرِ: لَو أنّ عَبدًا قُتِلَ بِالمَشرِقِ و رَضِیَ بقَتلِه آخَرُ بالمَغرِبِ، کانَ شَریکًا فی قَتلِه“»1و2

  • [٤] در جلد ٧٠ بحارالأنوار، صفحه ٢٠٥ و صفحه ٢٠٦ از معانی الأخبار روایت کرده است که او از پدرش، از سعد، از ابن یزید، از ابن أبی‌عمیر، از عبدالله بن سنان روایت کرده است که قال:

  • «کُنّا جلوسًا عند أبی‌عبدالله علیه السّلام إذ قال له رجلٌ من الجُلساء: جُعِلتُ فِداک یا بنَ رسولِ الله! أ تَخافُ عَلیَّ أن أکونَ مُنافقًا؟

  • قال: فقال له: إذا خَلَوتَ فی بیتِکَ نهارًا أو لیلًا ألیس تُصلّی؟

  • فقال: بلَی.

  • قال: فلِمَن تُصلّی؟

  • فقال: لِله عزّوجلّ.

  • قال: فکَیفَ تکونُ مُنافقًا و أنتَ تُصلّی لِله عزّوجلّ لا لِغَیره!“»3و4

  • [٥] در تورات آمده است: «و أخلصِ العملَ فإن النّاقدَ بصیرٌ بصیرٌ!»

  • در کلمة الله، تألیف سیّد حسن شیرازی، صفحه ٤٧١ آمده است:

  • «در تورات تحت عنوان سوره ٢٥ وارد است:

  • ”یا بنَ آدمَ! أکثِرْ من الزّاد فإن الطّریقَ بعیدٌ بعیدٌ!

    1. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ٢١١.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٢٨.
    3. ـ بحارالأنوار، ج ٦٧، ص ٢٠٥.
    4. ـ جنگ ٦، ص ٢١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

455
  • و جَدِّد السّفینةَ فإن البَحرَ عمیقٌ عمیق!

  • و خَفِّف الحَملَ فإنَّ الصّراطَ دقیقٌ دقیقٌ!

  • و أَخلِص العملَ فإنَّ النّاقدَ بصیرٌ بصیرٌ!

  • وَ أخِّر نومَک إلی القَبر، و فَخرَک إلی المیزان، و شَهوَتَک إلی الجَنّة، و راحَتَک إلی الآخِرة، و لَذَّتَک إلی الحورِ العینِ! و کُن لی أکنْ لک! و تَقَرَّب إلیّ بِاسْتهانةِ الدّنیا و تَبَعَّدْ من النّارِ لِبُغض الفُجّارِ و حُبِّ الأبرارِ! فإنّ اللهَ لایُضیعُ أَجرَ المُحسِنینَ.“»1

  • [٦] وسائل، جلد ٢، کتاب الودیعة، صفحه ٦٤٠:

  • «محمّد بن یعقوب عَن أبِی‌کَهمَشٍ [أبی کحمس] قالَ: قُلتُ لِأبِی‌عَبدِ‌اللهِ علیه السّلام: عَبدُاللهِ بنُ أبِی‌یَعفُورٍ یُقرِئُکَ السَّلامَ. قالَ: ”و عَلَیکَ و علیه السّلامُ، و إذا أتَیتَ عَبدَ اللهِ فَأقرِئْهُ السَّلامَ و قُل [له]: إنَّ جَعفَرَ بنَ محمّدٍ یَقُولُ: انظُرْ ما بَلَغَ بِهِ عَلِیٌّ عِندَ رَسُولِ اللهِ صلّی الله و علیه و آله و سلّم فالزَمهُ! فإنَّ عَلِیًّا علیه السّلام إنَّما بَلَغَ ما بَلَغَ بِهِ عِندَ رَسُولِ اللهِ صلّی الله و علیه و آله و سلّم بِصِدقِ الحَدِیثِ و أداءِ الأمانَةِ.

  • [٧] و عَنه... عَن إسحاقَ بنِ عَمّارٍ و غَیرِهِ، عَن أبِی‌عَبدِ‌اللهِ علیه السّلام، قالَ: ”لا تَغتَرُّوا بِکَثرَةِ صَلاتِهِم و لا بِصِیامِهِم فإنَّ الرَّجُلَ رُبَّما لَهِجَ بِالصَّلاةِ و الصَّومِ حَتَّی لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ، ولَکِن اختَبِرُوهُم عِندَ صِدقِ الحَدِیثِ و أداءِ الأمانَةِ.“»2و3

  • [٨] در جلد ١ محاسن برقی، صفحه ٢٤٦ در حدیث مرقّم ٢٤٧ آورده است

    1. ـ‌ جنگ ١٣، ص ١٣٦.
    2. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ١٩، ص ٦٧.
    3. ـ جنگ ٥، ص ١٩٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

456
  • با سند متّصل خود از أبوبصیر، از حضرت أبوعبدالله علیه السّلام، قالَ:

  • «استَقبَلَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم حارِثَةَ بنَ مالِکِ بنِ النُّعمانِ فَقالَ لَهُ: ”کَیفَ أنتَ یا حارِثَةُ؟“

  • فَقالَ: یا رَسُولَ اللهِ! أصبَحتُ مُؤمِنًا حَقًّا.

  • فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”یا حارِثَةُ! لِکُلِّ شَی‌ءٍ حَقِیقَةٌ فَما حَقِیقَةُ قولِک؟“

  • قالَ: یا رَسُولَ اللهِ! عَزَفَت نَفسِی عَنِ الدُّنیا، و أسهَرتُ لَیلِی، و أظمَأتُ هَواجِرِی، و کَأنِّی أنظُرُ إلَی عَرشِ رَبِّی و قَد وُضِعَ لِلحِسابِ، و کَأنِّی أنظُرُ إلَی أهلِ الجَنَّةِ یَتَزاوَرُونَ، و کَأنِّی أسمَعُ عُواءَ أهلِ النّارِ فی النّارِ.

  • فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”عَبدٌ نَوَّرَ اللهُ قَلبَهُ لِلإیمانِ، فَاثبُتْ!“

  • فَقالَ: یا رَسُولَ اللهِ! ادْعُ [اللهَ] لِی أن یَرزُقَنِی الشَّهادَةَ!

  • فَقالَ: ”اللهُمَّ ارزُقْ حارِثَةَ الشَّهادَةَ!“

  • فَلَم یَلبَث إلّا أیّامًا حَتَّی بَعَثَ رَسُولُ اللهِ سَرِیَّةً، فَبَعَثَهُ فِیها، فَقاتَلَ فَقَتَلَ سَبعَةً أو ثَمانِیَةً ثُمَّ قُتِلَ.»

  • این روایت را در معانی الأخبار، صفحه ١٨٧ با مختصر تفاوتی آورده است.

  • [٩] و نیز در همین جلد از کتاب، در صفحه ٢٥٠، در حدیث مرقّم ٢٦٥ آورده است با سند متّصل خود از إسحاق بنِ عَمّارٍ، قالَ:

  • «سَمِعتُ أباعبدالله علیه السّلام یَقُولُ:

  • إنَّ رَسُولَ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم صَلَّی بِالنّاسِ الصُّبحَ فَنَظَرَ إلَی شابٍّ مِنَ الأنصارِ و هُوَ فی المَسجِدِ یَخفِقُ و یَهوِی برأسِهِ، مُصفَرٌّ لَونُهُ، نَحِیفٌ جِسمُهُ، و غارَت عَیناهُ فی رأسِهِ؛ فَقالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”کَیفَ أصبَحتَ یا فُلانُ؟“

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

457
  • فَقالَ: أصبَحتُ یا رَسُولَ اللهِ مُوقِنًا.

  • فَقالَ: فَعَجِبَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم مِن قَولِهِ و قالَ لَهُ: ”إن لِکُلِّ شَی‌ءٍ حَقِیقَةً فَما حَقِیقَةُ یَقِینِکَ‌؟“

  • قالَ: إنَّ یَقِینِی یا رَسُولَ اللهِ هُوَ أحزَنَنِی و أسهَرَ لَیلِی و أظمَأ هَواجِرِی فَعَزَفَت نَفسِی عَنِ الدُّنیا و ما فِیها، حَتَّی کَأنِّی أنظُرُ إلَی عَرشِ رَبِّی و قَد نُصِبَ لِلحِسابِ و حُشِرَ الخَلائِقُ لِذَلِکَ و أنا فِیهِم، و کَأنِّی أنظُرُ إلَی أهلِ الجَنَّةِ یَتَنَعَّمُونَ فِیها [و یَتَعارَفونَ] عَلَی الأرائِکِ مُتَّکِئِینَ، و کَأنِّی أنظُرُ إلَی أهلِ النّارِ فِیها مُعَذّبین یَصطَرِخُونَ، و کَأنِّی أسمَعُ الآنَ زَفِیرَ النّارِ یَنقُرونَ فی مَسامِعِی.

  • قالَ: فَقالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِأصحابِهِ: ”هَذا عَبدٌ نَوَّرَ اللهُ قَلبَهُ لِلإیمانِ؛“ ثُمَّ قالَ: ”اِلزَمْ ما أنتَ عَلَیهِ!“

  • قالَ: فَقالَ لَهُ الشّابُّ: یا رَسُولَ اللهِ! ادْعُ اللهَ لِی أن اُرزَقَ الشَّهادَةَ مَعَکَ!

  • فَدَعا لَهُ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم بِذَلِکَ، فَلَم یَلبَثْ أن خَرَجَ فی بَعضِ غَزَواتِ النَّبِیِّ فاستُشهِدَ بَعدَ تِسعَةِ نَفَرٍ و کانَ هُوَ العاشِرَ.»1

  • داستان فوق را با مختصر اختلافی در لفظ در کتاب اشعثیات، صفحه ٧٧ آورده است2.3

  • مَن حَسُنَ إسلامُه و صَحَّ یقینُ إیمانه، لَم یَأخُذْهُ اللهُ بما عَمِلَ

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٢٨٤:

    1. ـ الجعفریات (الأشعثیات)، ص ٧٧؛ الکافی، ج ٢، ص ٥٣.
    2. ـ [آنچه در کتاب الأشعثیات جستجو شد با روایت قبل که معروف به روایت حارثة بن مالک است، مناسبت بیشتری دارد. (محقّق)]
    3. ـ جنگ ٥، ص ٢٠٧ تا ٢٠٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

458
  • «و عن الحسن بن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن أبی‌عبیدة الحذَّاء، عن أبی‌جعفر علیه السّلام، قال:

  • إنّ اُناسًا أتَوا رسولَ الله صلّی الله علیه و آله بَعد ما أسلَموا فقالوا: یا رسولَ الله! أ یُؤْخَذُ الرَّجُلُ مِنّا بما عَمِلَ فی الجَاهلیَّة بعدَ إسلامه؟ فقال: ”مَن حَسُنَ إسلامُه و صحَّ یقینُ إیمانِه لم یأخُذْهُ اللهُ بما عَمِل؛ و من سَخُفَ إسلامُه و لم یَصِحَّ یقینُ إیمانه أخَذَهُ اللهُ بالأوّل و الآخِرِ.“»1و2

  • [مقایسه سیاست معاویه با أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • «واللهِ ما مُعاویَةُ بأَدهَی منِّی! ولَکِنّهُ یَغدِرُ و یَفجُرُ، و لَولا کَراهیَةُ الغَدرِ لَکُنتُ مِن أَدهَی النّاسِ؛ [ولَکِن کُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ و کُلُّ فُجَرَةٍ کُفَرَةٌ]، و لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یُعرَفُ بِه یَومَ القیامَةِ. واللهِ ما اُستَغفَلُ بالمَکیدَةِ و لا اُستَغمَزُ بالشّدیدَةِ!»3و4

  • [مطالبی راجع به کذب از کتاب لؤلؤ و مرجان]

  • و راجع به کذب [در کتاب لؤلؤ و مرجان] در صفحه ٥٧، از جعفریّات نقل کرده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:

  • ”خداوند عزّوجلّ عذاب می‌کند زبان را به عذابی که هیچ چیز را مثل آن عذاب نکند؛ زبان گوید: خدایا مرا به عذابی معذّب نمودی که چیزی را مثل آن عذاب نکردی؟! به او می‌گویند: کلمه‌ای از تو صادر شد که به مشرق و مغرب

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ١٩٥.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٦٣.
    3. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ١٨٠؛ شرح نهج البلاغة، ج ١٠، ص ٢١١.
    4. ـ جنگ ٢،‌ ص ١٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

459
  • رسید، پس بدان خون‌های گرم ریخته شد و بدان مال‌های حرام گرفته شد و به آن فرج‌های حرام هتک شد، پس به عزّت خود قسم که تو را عذابی کنم که هیچ یک از جوارح را مثل آن عذاب نکنم.“1

  • و در آیه شریفه: ﴿إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ أَن تُصِيبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِينَ﴾2 مراد از فاسق ولید بن عقبة بن أبی‌معیط است؛ چنانچه ارباب سیر و تفسیر ذکر کرده‌اند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بعد از فتح مکّه او را نزد بنی‌المصطلق فرستاد تا از آنها صدقات را بستاند. میان او و آنها در جاهلیّت عداوتی بود؛ چون بنی‌المصطلق او را بدیدند برای تکریم و تعظیم فرستادۀ رسول خدا به استقبال او شتافتند، ولی او گمان کرد به عداوت برخاسته و قصد کشتن او را دارند، ترسید و فرار کرد نزد رسول خدا، و گفت: بنی‌المصطلق مرتدّ[اند] و صدقه ندادند و خواستند مرا بکشند و من فرار کردم.

  • رسول خدا به خشم آمد و خواست تا به غزای ایشان رهسپار گردد. ایشان بیامدند و گفتند: ای رسول خدا فرستادۀ شما بیامد و ما با کمال تکریم و تجلیل استقبال کردیم، چون ما را بدید برگشت، ندانیم سبب چه بود! اکنون آمدیم و گفتیم مبادا خلاف راستی سخنی از ما نزد شما بگوید و از شما خشمی پدید آید؛ و صدقات ما آماده است، شخصی را بفرستید تا بستاند.

  • بالجمله دروغ ولید تباهی این قبیله بود که خداوند نخواست، و آیه فرستاده و دروغ او را روشن ساخت، و با امتحان از آن خبر و ظهور کذب او مسلمین نجات یافتند.»3

    1. ـ الجعفریات، ص ١٤٧.
    2. ـ الحجرات (٤٩) ذیل آیه ٦.
    3. ـ جنگ ٧، ص ٥٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

460
  • [شعری از سعدی در باب اخلاص]

  • سعدی:

  • از جان بـرون نیامده، جانانت آرزوست***زنّــار نـابـریــده و ایمــانـت آرزوست
  • بر درگـهی که نـوبت أرنی همـی زنند***موری نه‌ای و ملک سلیمانت آرزوست
  • مردی نـه‌ای و خدمت مـردی نکرده‌ای***وانگـاه صـفِ صفّـۀ مـردانـت آرزوست
  • فـرعـون‌وار لاف أنـا الحـقّ بسـی زنـی***وانگاه قـرب موسـی عمـرانت آرزوست
  • چون کودکان که دامن خود اسب می‌کنند***دامـن سـوار گشـته و میدانت آرزوست
  • انصـاف راه خـود ز سـر صـدق داده‌ای***بـر درد نارسیـده و درمـانـت آرزوست
  • بر خـوان عنکبوت که بریـان، مگس بود***شهپرِّ جبرئیل، مگس رانت آرزوست1و2
    1. ـ کلّیات سعدی (مواعظ)، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٦٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

461
  • ١٦ـ صبر و شکر و توکّل و رضا

  • آیات دالّه بر لزوم توکّل، و نفع و ضرر را از خدا دانستن

  • [١] ﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَا وَعَلَى ٱللَهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾.1

  • [٢] ﴿وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَ وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦ يُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ﴾.2

  • [٣] ﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَا كُلّٞ فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٖ﴾.3

  • [٤] ﴿إِنِّي تَوَكَّلۡتُ عَلَى ٱللَهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِيَتِهَآ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾.4

  • [٥] ﴿وَكَأَيِّن مِّن دَآبَّةٖ لَّا تَحۡمِلُ رِزۡقَهَا ٱللَهُ يَرۡزُقُهَا وَإِيَّاكُمۡ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ﴾.5

  • [٦] ﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَا وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾.6

    1. ـ سوره التّوبة (٩) آیه ٥١.
    2. ـ سوره یونس (١٠) آیه ١٠٧.
    3. ـ سوره هود (١١) آیه ٦.
    4. ـ سوره هود (١١) آیه ٥٦.
    5. ـ سوره العنکبوت (٢٩) آیه ٦٠.
    6. ـ سوره فاطر (٣٥) آیه ٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

462
  • [٧] ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَهُ قُلۡ أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَهِ إِنۡ أَرَادَنِيَ ٱللَهُ بِضُرٍّ هَلۡ هُنَّ كَٰشِفَٰتُ ضُرِّهِۦٓ أَوۡ أَرَادَنِي بِرَحۡمَةٍ هَلۡ هُنَّ مُمۡسِكَٰتُ رَحۡمَتِهِۦ قُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَهُ عَلَيۡهِ يَتَوَكَّلُ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ﴾.1

  • [٨] ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ * فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ﴾2.3

  • [در حقیقت توکّل]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٢٨٩:

  • «الشّیخ أبوالفتوح الرّازی فی تفسیره، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أَنّه مرّ یومًا علی قوم، فرآهم أَصِحّاءَ جالسین فی زاویة المسجد، فقال علیه السّلام: من أَنتم؟

  • قالوا: نحن المتوکِّلون.

  • قال علیه السّلام: لا، بل أنتم المتأکّلة؛ فإن کنتم متوکّلین فما بَلغَ بکم توکّلُکُم؟

  • قالوا: إذا وَجَدنا أکَلْنا، و إذا فَقَدْنا صَبَرنا

  • قال علیه السّلام: هکذا تفعَلُ الکِلابُ عندنا.

  • قالوا: فما نفعل؟

  • قال: کما نفعل!

  • قالوا: کیف تفعل؟

    1. ـ سوره الزّمر (٣٩) آیه ٣٨.
    2. ـ سوره التّوبة (٩) آیه ١٢٨ و ١٢٩.
    3. ـ جنگ ١٣، ص ١٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

463
  • قال علیه السّلام: إذا وَجَدنا بَذَلنا و إذا فَقَدنا شکرنا.»1و2

  • [تأثیر توکّل و رضا در استجابت دعا]

  • بحارالأنوار کمپانی، جلد ١٢، صفحه ١٢٩ از أمالی شیخ طوسی، از فَحّام، از منصوریّ، از عموی پدرش روایت می‌کند که قال:

  • «قَصَدتُ الإمامَ علیه السّلام (علیَّ بن محمّد الهادی) یومًا فقُلتُ: یا سیّدی! إنَّ هذا الرّجل (المتوکّل العباسّی) قد أطْرَحَنی و قَطَع رِزقی و ملَّلَنی، و ما أتَّهِمُ فی ذلک إلّا عِلمَه بمُلازِمَتی لک، و إذا سألتَه شیئًا منه یلزمُه القبولُ منک؛ فینبغی أن تتفضَّلَ عَلَیَّ بمسألةٍ!

  • فقال: تُکفَی إن شاءَ اللهُ!

  • فلمّا کان فی اللّیل طَرَقَنی رُسُلُ المتوکّل رسولٌ یتلو رسولًا؛ فجِئتُ و الفتحُ3 علی الباب قائمٌ، فقال: یا رجلُ! ما تأوِی فی منزلک باللّیل؟! کَدَّنی هذا الرَّجلُ ممّا یَطلُبُک!

  • فدخلتُ و إذا المتوکّلُ جالسٌ علی فراشه، فقال: یا أباموسی! تَشتَغِلُ [نُشغَل] عنک و تُنْسینا نفسَک، أیُّ شیءٍ لکَ عندی؟!

  • قلتُ: الصِّلَةُ الفلانیّةُ و الرِزقُ الفُلانیُّ؛ و ذکرتُ أشیاءَ فأمر لی بها و بضِعفِها.

  • فقلتُ للفتح: وَافَی عَلِیُّ بنُ محمّدٍ إلی هیهنا؟! فقال: لا! فقلتُ: کتب رُقعةً؟! فقال: لا!

  • فَوَلَّیتُ منصرفًا فَتبِعَنی فقال لی: لستُ أشُکُّ أنَّک سألتَه دُعاءً لک، فالْتَمِسْ لی منه دُعَاءً!

    1. ـ مستدرک الوسائل، ج ١١، ص ٢٢٠.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٦٥.
    3. ـ مراد فتح بن خاقان است.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

464
  • فلمّا دخلتُ إلیه علیه السّلام فقال لی: ”یَا أبَامُوسَی هَذَا وَجهُ الرِّضَا!

  • فقلتُ: ببرکَتِکَ یا سیّدی، و لکن قالوا لی: إنَّکَ ما مضیتَ إلیه و لا سألتَه!

  • فقال: ”إنَّ اللهَ تعالَی عَلِم مِنّا أنَّا لا نَلجَأُ فی المُهِمَّاتِ إلّا إلَیهِ، و لا نتوکَّلُ فی المُلِمَّاتِ إلّا علیه، و عَوَّدَنا إذا سألناه الإجابَةَ، و نَخافُ إن نَعدلْ فَیَعدِلُ بنا.“

  • قلتُ: إنّ الفَتح قال لی کیتَ و کیتَ.

  • قال: ”إنّه یُوالینا بظاهره و یُجانِبُنا بباطنه؛ الدُّعاءُ لمن یَدعُو به. إذا أخلَصتَ فی طاعةِ الله و اعترفت برسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم و بِحَقِّنا أهلِ البیت و سألتَ اللهَ تبارک و تعالی شیئًا لم یُحرِمْکَ!

  • قلت: یا سیّدی! فَتُعَلِّمُنِی دُعاءً أخْتَصُّ به من الأدعِیَة!

  • قال: ”هذا الدّعاء کثیرًا أدعو اللهَ به، و قد سألت الله أن لا یُخَیِّبَ مَن دعا به فی مَشهَدِی بَعدی، و هو:

  • یا عُدَّتِی عِندَ العَدَدِ، و یا رَجائی و المُعتَمَدُ، و یا کَهفی و السَّنَدُ، و یا واحِدُ یا أحَدُ، یا قُل هو الله أحَدٌ، و أسألکَ اللهُمَّ بِحَقِّ مَن خَلَقتَهُ مِن خَلقِک و لم تَجعَلْ فی خَلقِکَ مِثلَهُمْ أحَدًا، أن تُصَلِّیَ عَلَیهِم، و تَفعَلَ بی کَیْت و کَیتَ!“»

  • مجلسی در بیان خود گوید:

  • «”الدُّعاءُ لِمَن یدعو به“ أی کلُّ من یدعو به یُستجاب له؛ أو الدُّعاءُ تابعٌ لحال الدّاعی فإذا لم یکن فی الدّعاء ‌شرائطُ الدُّعاءِ ‌لم یُستَجَبْ له، فیکون قوله: ”إذا أخلَصْتَ“ مُفَسِّرًا لذلک، و هو أظهر.»1و2

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٥٠، ص ١٢٧.
    2. ـ جنگ ١٦، ص ٢٢٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

465
  • [یا موسی! ما دمتَ لا تری زوالَ مُلکی فلا ترج أحدًا غیری]

  • در جواهر السّنیّة، طبع نجف، باب ٧ (فیما ورد فی شأن موسی علیه السّلام)، صفحۀ ٥٢ از ابن بابویه در کتاب توحید،1 نقل می‌کند به اسناد خود از أصبغ بن نباتة، از أمیرالمؤمنین علیه السّلام، [قال]:

  • «قال اللهُ عزّوجلّ لموسی علیه السّلام: 

  • ”یا موسی! اِحفِظ وصیَّتی لک بأربعة اشیاءٍ:

  • اوّلُهُنّ: ما دمتَ لا تَری ذنوبَک تُغفَر، فلا تَشغَلْ بعیوب غیرِک؛

  • و الثانیة:ما دمتَ لا تری کنوزی قد نَفِدَت، فلا تَغتمَّ بسبب رزقک؛

  • و الثالثة: ما دمتَ لا تری زوالَ مُلکی، فلا تَرجُ أحَدًا غیری؛

  • و الرابعة: ما دمتَ لا تری الشیطانَ میّتًا، فلا تأمَنْ مَکرَه.“»2

  • [یا داود! وضعتُ رضائی فی سَخَط النّاس]

  • در جواهر السَّنیّة، باب ٨، صفحه ٨٨:

  • «فیما أوحَی الله إلی داودَ:

  • ”یا داودُ إنّی وَضَعتُ خمسةً فی خمسةٍ و الناسُ یطلُبونها فی خمسةٍ غیرِها فلا یجدونَها:

  • وضعتُ العلمَ فی الجوع و الجَهْد و هم یطلبونه فی الشِّبَع و الرّاحة فلا یَجِدونه؛

  • و وضعتُ الغِنَی فی القَناعة و هم یَطلُبونه فی کَثرَةِ المال فلا یَجِدونه؛

  • و وضعتُ العِزَّ فی طاعتی و هم یطلُبونه فی خدمة السلطان فلا یَجِدونه؛

    1. ـ التوحید، ص ٣٧٢.
    2. ـ الجواهر السَّنیّة، ص ١٠٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

466
  • و وضعتُ رِضائی فی سَخَط النّاس و هم یطلُبونه فی رِضَا النفس [رِضا الناس] فلا یجدونه؛

  • و وضعت الرّاحَة فی الجَنّة و هم یطلُبونَه فی الدنیا فلا یجدونه [فلا یجدونها].“»1و2

  • [مباهات پروردگار هنگام صبر کردن بنده در برابر مشکلات]

  • جواهر السّنیة، باب ١١، صفحه ٢٦١:

  • «... عن أبی‌عبدالله علیه السّلام قال: قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: قال اللهُ: 

  • لولا أنّی أسْتَحیی مِن عبدِیَ المؤمنِ ما ترکتُ علیهِ خِرقةً یتوارَی بها، و إذا أکملتُ له الإیمان ابتَلَیتُه بضَعفٍ فی قُوَّتِهِ و قِلَّةٍ فی رزقه؛ فإن هو حَرِج [جزع] أعَدتُ علیه، فإن صَبَر باهَیتُ به ملائکتی. 

  • ألا و قد جَعَلتُ علیًّا عَلَمًا، فمَن تبِعَه کان هادیًا و من تَرَکه کان ضالًّا؛ لا یُحبُّه إلّا مؤمنٌ و لا یُبغِضُه إلّا منافقٌ.“»3

  • این روایت را مرحوم شیخ حرّ در کتاب مذکور از أمالی ابن الشیخ أبوعلی الحسن بن محمّد بن الحسن الطّوسی، از مرحوم شیخ طوسی، از شیخ مفید با اسناد متّصل خود نقل می‌کند.

  • و نیز همین روایت را در جواهر السّنیة،4 صفحه ١٥٨ از مرحوم صدوق، از

    1. ـ همان مصدر، ص ١٧٩.
    2. ـ جنگ ٦، ص ٢٠.
    3. ـ الجواهر السّنیّة، ص ٣١٤.
    4. ـ همان مصدر، ص ٥١٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

467
  • پدرش با اسناد متّصل خود، از حضرت صادق، از رسول خدا نقل می‌کند تا قوله: ملائکتی، و ذیلش را که: ألا و قد جعلتُ علیًّا عَلَمًا ـ الخ، است ذکر نکرده است.1

  • [برترین عطایای الهی برای کسانی است که اشتغال به ذکر آنها را از درخواست باز می‌دارد]

  • و در [کلمة الله] صفحه ١٥١ از محاسن برقی، از احمد بن محمّد بن برقی، از پدرش، از محمّد بن أبی‌عمیر روایت می‎کند که:

  • «إنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالَی قالَ: ”مَن شَغَلَ بِذِکرِی عَن مَسألَتِی أعطَیتُهُ أفضَلَ ما أُعطِی مَن سَألَنِی.“»2و3

  • [فَوتُ الحاجةِ أهونُ مِن طَلَبِها إلی غَیرِ أهلِها]

  • در جلد ١١ از کتاب ستارگان درخشان، در صفحه ٦٥ از محدّث قمی در منتهی الآمال،4 نقل می‌کند که أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند:

  • «فَوتُ الحاجَةِ أهوَنُ مِن طَلَبِها إلَی غَیرِ أهلِها.»

  • أقول: این جمله از کلمات قصار و حکم أمیرالمؤمنین علیه السّلام است که در نهج البلاغة5 فی باب الحکم و المواعظ، صفحه ١٥١ مسطور است.6

    1. ـ جنگ ٦، ص ١٧.
    2. ـ المحاسن، ج ١، ص ٣٩.
    3. ـ جنگ ١٣، ص ١٨.
    4. ـ منتهی الآمال، ج ٣، ص ١٧٩٨.
    5. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ١٥.
    6. ـ جنگ ٥، ص ١٩٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

468
  • تعذّر قضاء حاجت برای شخص غیر متمکّن، موجب شرمندگی است

  • در أمالی شیخ مفید، طبع جامعة المدرسین، صفحه ١٠٩ گوید: «أخبَرَنی أبوالحسن علی بن مالک النحوی، قال: حدَّثنا محمّد بن الفضل بإسناده الاوّل إلی الأصمَعِیِّ عَن عِیسَی بنِ عُمَرَ قالَ: 

  • سَألَ رَجُلٌ أباعَمرو بنِ العَلاءِ حاجَةً فَوَعَدَهُ؛ ثُمَّ إنَّ الحاجةَ تَعَذَّرَت عَلَی أبِی‌عَمرٍو، فَلَقِیَهُ الرَّجُلُ بَعدَ ذَلِکَ، فَقالَ لَهُ: یا أباعَمرٍو! وَعَدتَنِی وَعدًا فَلَم تُنجِزهُ!

  • قالَ أبُوعَمرو: فَمَن أولی بِالغَمِّ، أنا أو أنتَ؟

  • فَقالَ الرَّجُلُ: أنا!

  • فَقالَ أبُوعَمرو: لا و اللهِ بَل أنا!

  • فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و کَیفَ ذلکَ!

  • فَقال: لِأنَّنِی وَعَدتُکَ وَعدًا فَأُبتَ بِفَرَحِ الوَعدِ و أُبتُ بِهَمِّ الإنجازِ، و بِتَّ فَرَحًا مَسرُورًا و بِتُّ لَیلَتِی مُفَکِّرًا مَغمُومًا؛ ثُمَّ عاقَّ القَدَرُ عَن بُلُوغِ الإرادَةِ، فَلَقِیتَنِی مُذِلًّا و لَقِیتُکَ مُحتَشِمًا.»1

  •  آب [ـُ] أوبًا مَأبًا: رجع؛ و الاوّل مخاطب و الثانی متکلّم.

  •  احتشم: انقبض و استحیا؛ ای لقیتک خِجلانًا لعدم إنجازی ما وَعَدتُکَ.2

  • حدیثی در باب توکل به نقل از مکاسب شیخ انصاری

  • مرحوم شیخ انصاری در آخر کتاب بیع از مکاسب در باب أخبار «حثٌّ فی

    1. ـ الأمالی، ص ١٠٩.
    2. ـ جنگ ١٩، ص ١١ و ١٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

469
  • طلب العلم و الرزق» مطلبی از شهید ثانی نقل می‌کند تا آنکه می‌گوید:

  • «رَوَی شیخُنا المتقدم محمّد بن یعقوب الکلینی ـ قدّس سرّه ـ بإسناده الی الحُسَینِ بنِ عُلوانَ، قالَ: 

  • کُنّا فی مَجلِسٍ نَطلُبُ فِیهِ العِلمَ و قَد نَفِدَت نَفَقَتِی فی بَعضِ الأَسفارِ؛ فَقالَ لِی بَعضُ أصحابِی: مَن تُؤَمِّلُ لِما قَد نَزَلَ بِکَ؟ فَقُلتُ: فُلانًا. فَقالَ: إذًا و اللهِ لا تُسعَفُ بحاجَتِکَ و لا یَبلُغُکَ أمَلُکَ و لا تُنجَحُ طَلِبَتُکَ! قُلتُ: و ما عَلَّمَکَ رَحِمَکَ اللهُ؟! قالَ: إنَّ أبا‌عَبدِ‌‌اللهِ [علیه السّلام] حَدَّثَنِی أنَّهُ قَرَأ فی بَعضِ کُتُبِه: أنّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالَی یَقُولُ:

  • ”و عِزَّتِی و جَلالِی و مَجدِی و ارتِفاعِ مَکانی [ارتفاعی] عَلی عَرشِی لأَقطَعَنَّ أمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ غَیرِی بِالیأسِ، و لَأَکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ عِندَ النّاسِ، و لَأُنَحِّیَنَّهُ مِن قُربِی، و لَأُبَعِّدَنَّهُ مِن وَصلِی!

  • أ یُؤَمِّلُ غَیرِی فی الشَّدائِدِ و الشَّدائِدُ بِیَدِی؟! و یَرجُو غَیرِی و یَقرَعُ بابَ غَیرِی و بِیَدِی مَفاتِیحُ الأبوابِ و هِیَ مُغلَقَةٌ و بابِی مَفتُوحٌ لِمَن دَعانِی؟!

  • فَمَن ذا الَّذِی أمَّلَنِی لِنَوائِبِهِ فَقَطَعتُهُ دُونَها؟! و مَن ذا الَّذِی رَجانِی لِعَظِیمَةٍ فَقَطَعتُ رَجاءَهُ مِنِّی؟!

  • جَعَلتُ آمالَ عِبادِی عِندِی مَحفُوظَةً، فَلَم یَرضَوا بِحِفظِی! و مَلَأتُ سَماواتِی مِمَّن لا یَمَلُّ مِن تَسبِیحِی، و أمَرتُهُم أن لا یُغلِقُوا الأبوابَ بَینِی و بَینَ عِبادِی، فَلَم یَثِقُوا بِقَولِی! 

  • أ لَم یَعلَمْ مَن طَرَقَتهُ نائِبَةٌ مِن نَوائِبِی أنَّهُ لا یَملِکُ کَشفَها أحَدٌ غَیرِی إلّا مِن بَعدِ إذنِی؟!

  • فَما لِی أراهُ لاهِیًا عَنِّی؟! أعطَیتُهُ بِجُودِی ما لَم یَسألْنِی ثُمَّ انتَزَعتُهُ عَنهُ فَلَم یَسألْنِی رَدَّهُ و سَألَ غَیرِی! أفَتَرانِی أَبدَأُ بِالعَطایا قَبلَ المَسألَةِ، ثُمَّ أُسأَلُ فَلا أُجِیبُ

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

470
  • سائِلِی؟! أ بَخِیلٌ أنا فَیُبَخِّلُنِی عَبدِی؟! أوَ لَیسَ الجُودُ و الکَرَمُ لِی؟! أوَ لَیسَ العَفوُ و الرَّحمَةُ بِیَدِی؟ أ و لَیسَ أنا مَحَلَّ الآمالِ فَمَن یَقطَعُها دُونِی؟! أفَلا یَستَحی المُؤَمِّلُونَ أن یُؤَمِّلُوا غَیرِی؟! فَلَو أنّ أهلَ سَماواتِی و أهلَ أرضِی أمَّلُوا جَمِیعًا ثُمَّ أَعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم مِثلَ ما أمَّلَ الجَمِیعُ ما انتَقَصَ مِن‌ مُلکِی مِثلَ عُضوِ ذَرَّةٍ! و کَیفَ یَنقُصُ مُلکٌ أنا قَیِّمُهُ؟! فَیا بُؤسًا لِلقانِطِینَ مِن رَحمَتِی و یا بُؤسًا لِمَن عَصانِی و لَم یُراقِبنِی!“» ـ انتهی1.2

  • قال النّبیّ صلّی الله علیه و آله: ینزل المعونة علی قدر المَئوُنة

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٣٩٨:

  • «الحِمیری فی قُربِ‌‌ الإسناد، عن سعد بن طریف [ظریف]، عن الحسین بن علوان، عن الصّادق علیه السّلام، قال: قال النّبی صلّی الله علیه و آله: ”ینزل [تنزل] المعونةُ علی قدر المَئونة.“»3

  • [حکایت شخصی که امام صادق علیه السّلام برایش منزلی در بهشت خریدند]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٩٩:

  • «ابن شهر آشوب فی المناقب عن هِشام بن الحکم، قال:

  • کان رجل‌ من ملوک أهل الجبل یأتی الصّادق علیه السّلام فی‌ حجّته کُلَّ سَنَةٍ، فینزله أبوعبدالله علیه السّلام فی دارٍ من دُوره فی المدینة و طال حجُّه و نزوله، فأعطی أباعبدالله علیه السّلام عشرةَ آلاف درهمٍ لِیشتری له دارًا و خرج إلی الحجّ، فلمّا

    1. ـ المکاسب، ج ٤، ص ٣٤٣؛ الکافی، ج٢، ص ٦٦.
    2. ـ جنگ ٥، ص ٦٢.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٣٦٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

471
  • انصرف قال: جُعِلتُ فداک اشتریتَ الدّار؟

  • قال: ”نَعَم!“ و أتی بِصَکٍّ فیه: ”بسم الله الرّحمن الرّحیم، هذا ما اشترَی جعفرُ بن محمّد لفلانِ بن فلان الجَبَلیّ، اشترَی له دارًا فی الفردوس، حَدُّها الأوّل رسول الله صلّی الله علیه و آله، و الحدّ الثّانی أمیرالمؤمنین علیه السّلام، و الحدّ الثالث الحسن بن علیّ، و الحدّ الرّابع الحسین بن علیّ علیهما السّلام.“

  • فلمّا قرأ الرّجل ذلک قال: قد رضیت، جعلنی الله فداک!

  • قال: فقال ابوعبدالله علیه السّلام:

  • ”إنّی اخذت ذلک المالَ، ففرّقته فی وُلد الحسن و الحسین علیهما السّلام، و أرجو أن یتقبّلَ الله ذلک و یُثیبَک به الجنّة!“

  • قال: فانصرف الرّجل إلی منزله و کان الصَّکُّ معه؛ ثمّ اعتَلّ علّةَ الموت، فلمّا حَضَرَتهُ الوفاةُ جَمَعَ أهلَه و حَلَّفَهم أن یجعلوا الصَّکَّ معه، ففعلوا ذلک، فَلَّما أَصبَح القومُ غَدَوا إِلی قبره فوجدوا الصَّکَّ علی ظهر القَبرِ مکتوبٌ علیه: ”وَفَی لی وَلِیُّ الله جعفرُ بن محمّد بما قال.“1

  • و رواه القطب الرّاوندی فی الخرائج، عنه، مثله.»2

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٧٣.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢٢٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

472
  • ١٧ـ جود و بخل

  • راجع به بُخل ورزیدن

  • در قرآن کریم در موارد متعدّدی از بُخل و إمساک تنقید می‌کند؛ و حقّاً مفاد آیات، عجیب است!

  • [١] در آیۀ ٣٨ از سورۀ محمّد (٤٧) می‌فرماید:

  • ﴿هَـٰٓأَنتُمۡ هَـٰٓؤُلَآءِ تُدۡعَوۡنَ لِتُنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَهِ فَمِنكُم مَّن يَبۡخَلُ وَمَن يَبۡخَلۡ فَإِنَّمَا يَبۡخَلُ عَن نَّفۡسِهِۦ وَٱللَهُ ٱلۡغَنِيُّ وَأَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ وَإِن تَتَوَلَّوۡاْ يَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَيۡرَكُمۡ ثُمَّ لَا يَكُونُوٓاْ أَمۡثَٰلَكُم﴾.

  • بَخِل ـَـ‌ بَخَلًا: فعل لازم است، أی صار بخیلًا و هو ضدّ‌ السَّخِیّ؛ و بَخِل علیه و عنه: أمسَک و مَنَع فهو باخلٌ.

  • و بنابر [این] معنای ﴿فَإِنَّمَا يَبۡخَلُ عَن نَّفۡسِهِۦ﴾ این می‌شود که شخص بخیل از رساندن خیر به خودش دریغ می‌کند نه به غیر؛ و چون در أثر إنفاق نفس خودش بهره می‌برد و منفعتی به او می‌رسد، پس جلوی خیر و منفعت را از خودش گرفته است. چون إنفاق، غشّ و کدورت نفس را می‌برد و نفس را رشد می‌دهد؛ یعنی منفیّات نفس را زائل می‌کند و مُثْبتات نفس را تقویت می‌کند: ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَكِّيهِم﴾.1

  • تطهیر: عبارت است از تزکیه، و تزکیه عبارت است از رشد دادن و نموّ دادن؛

    1. ـ سوره التّوبة (٩) صدر آیه ١٠٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

473
  • و این هر دو خاصّیت در انفاق موجود است که غشّ و غلّ را از نفس می‌زداید و نورانیّت و تجرّد نفس را افزون می‌کند.

  • [٢] و در آیۀ ١٨٠از سورۀ آل عمران (٣) می‌فرماید:

  • ﴿وَلَا يَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَيۡرٗا لَّهُم بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱللَهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾.

  • و این آیه هم به لحاظ اینکه می‌فرماید بُخل برای آنها خیر نیست، بلکه شرّ است برای نفس، و موجب ظلمت و تقیّد نفس به عالم مادّه و بُعد از تجرّد و إطلاق [می‌شود]، و بالأخصّ تعبیر [آوردن] به ﴿سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾، با مفاد و مضمون آیۀ قبل قریب است.

  • [٣] و از مکائد نفس أمّاره در سورۀ توبه (٩) آیات ٧٥ تا ٧٨ بیان می‌کند که چگونه نفس بر خود تسویل می‌کند:

  • ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَهَ لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ * فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِۦ بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ * فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِي قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ يَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ * أَلَمۡ يَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَهَ يَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَهَ عَلَّـٰمُ ٱلۡغُيُوبِ﴾.1

  • [کلام امام حسن عسکری علیه السّلام در حدّ بخل و سخاء]

  • در پشت جلد شمارۀ اوّل سال ١٨، شماره مسلسل ٢٠٥ مکتب اسلام، از کتاب الدُّرة الباهرة شهید اوّل، صفحه ٤٣، از حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام

    1. ـ جنگ ١٦، ص ١٣٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

474
  • نقل می‌کند که:

  • «إِنّ لِلسَّخاء مقدارًا فإِن زاد علیه فهو سَرَفٌ؛ و للحَزْم مقدارًا فإنْ زاد علیه فهو جُبنٌ؛ و للإِقتصاد مقدارًا فإِن زاد علیه فهو بُخل؛ و للشجاعة مقدارًا فإِن زادَ علیه فهو تهوُّرٌ.»1و2

  • [حکایت جود أمیرالمؤمنین علیه السّلام و بخل ورزیدن فرد دیگر]

  • [وسائل الشیعة، طبع سنگی، جلد ٢، صفحه ١١٨]:

  • «عَن أَبِی‌عَبدِاللهِ علیه السّلام:

  • أَنَّ أَمیرَالمُؤمنین علیه السّلام بَعَثَ إِلی رَجلٍ بِخمسةِ أَوساقٍ مِن تَمرِ البُغَیبِغَةِ (و فی نسخة البقیعة)؛ و کان الرَّجُلُ مِمَّن یُرجَی نَوافِلُه و یُؤمَنُ نوائِلُه، و کان لا یَسأَلُ عَلِیًّا [علیه السّلام] و لا غیرَه شَیئًا.

  • فقال رَجلٌ لأَمیرِالمُؤمنین علیه السّلام: و اللهِ ما سَأَلَک فلانٌ و لقد کان یَجزِیه مِن الخمسةِ [خمسة] أَوساقٍ وَسقٌ واحِدٌ!

  • فقال له أَمیرُالمُؤمنین علیه السّلام: ”لا کَثَّرَ الله فی المُؤمنین ضَربَک! اُعطِی أَنا و تَبخَلُ أَنتَ؟! إن أَنا لَم أُعطِ الَّذی یَرجُونِی إلّا مِن بعدِ المَسأَلةِ فلَم أُعطِه إلّا ثَمَنَ ما أَخَذتُ مِنه؛ و ذلک لِأَنِّی عَرَّضتُه أَن یَبذُلَ لِی وَجهَه الَّذی یُعَفِّرُه فی التُّرابِ لِرَبِّی و رَبِّه عِندَ تَعَبُّدِه له.“»3

  • أقول: و قد أَورَدَ هذه الروایة فی ‌الفقیه، مجلّد ٢، صفحة ٤٢، و لها تَتِمّة

    1. ـ الدّرة الباهرة، ص ١١.
    2. ـ جنگ ٦، ص ١٤٦.
    3. ـ وسائل الشّیعة، طبع حروفی، ج ٩، ص ٤٥٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

475
  • لم یذکرها فی الوسائلِ1.2

    1. ـ [تتمّۀ این روایت در کتاب من ‌لا یحضره ‌الفقیه، ج ٢، ص ٧١ این‌گونه آمده است:
      «... و طَلَبِ حوائجِه إِلیه. فمَن فَعَلَ هذا بأَخیه المُسلمِ و قَد عَرَفَ أَنَّه مَوضِعٌ لِصِلَتِه و مَعروفِه فلَم یَصدُقِ الله عَزّوَجَلّ فِی دُعائِه له؛ حَیثُ یَتَمَنَّى له الجَنَّة بِلِسانِه و یَبخَلُ علیه بِالحُطامِ مِن مالِه. و ذلک أَنَّ العَبدَ قَد یقول فی دُعَائِه: ”اللهُمَّ اغْفِرْ لِلمُؤمنین و المُؤمناتِ!“ فإِذا دَعَا لَه بِالمَغفِرَةِ فَقَد طَلَبَ لَه الجَنَّة فَمَا أَنصَفَ مَن فَعَلَ هذا بِالقَولِ و لَم یُحَقِّقه بِالفِعلِ.»
      لازم به ذکر است همین تتمه در طبع حروفی وسائل الشّیعة، طبع اسلامیة، ج ٦، ص ٣١٨ و طبع آل البیت، ج ٩، ص ٤٥٤، با قدری اختلاف آمده است. (محقّق)]
    2. ـ جنگ ٥، ص ٨٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

476
  • ١٨ـ عدل و ظلم

  • راجع به حرمت سکوت در مقابل ظلم و تن زیر بار ذلت دادن

  • [١] سوره نساء (٤) آیه ٩٧:

  • ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَـٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمۡ قَالُواْ كُنَّا مُسۡتَضۡعَفِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَكُنۡ أَرۡضُ ٱللَهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَـٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا﴾.1

  • [٢ـ قالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله]: «مَن قُتِلَ دُونَ مَظلِمَتِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ.»2

  • [٣ـ قال أباعبدالله الحسین علیه السّلام]: «مَن رَأَی سُلطانًا جائِرًا مُستَحِلًا لِحُرُمِ اللهِ ناکِثًا لِعَهدِ اللهِ مُخالِفًا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ یَعمَلُ فی عِبادِ اللهِ بِالإثمِ و العُدوانِ، فلَم یُغَیِّرْ علیه بفِعلٍ و لا قولٍ، کانَ عَلَی اللهِ أَن یُدخِلَهُ مَدخَلَهُ.»3و4

  • [یک ساعت به عدالت رفتار کردن بهتر از هفتاد سال عبادت کردن است]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٠٩:

    1. ـ همان مصدر، ص ٨٨.
    2. ـ الکافی، ج ٥، ص ٥٢.
    3. ـ [این حدیث نبوی شریف که منقول از حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام می‌باشد، در کتاب تاریخ طبری، ج ٥، ص ٤٠٣؛ الکامل فی التاریخ، ج ٤، ص ٤٨؛ بحارالأنوار، ج ٤٤، ص ٣٨١؛ الفتوح، ج ٥، ص ٨١ به عنوان نامه از آن حضرت آمده است. جهت اطلاع بیشتر به کتاب ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج ٤، ص ٣١ مراجعه شود. (محقّق)]
    4. ـ جنگ ٥، ص ٨٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

477
  • «سبط الطّبرسی فی المِشکَاة، عن مجموع السّید ناصحِ الدّین أبی‌البرکات، عن النَّبیِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم، أنّه قال:

  • ”عَدلُ ساعَةٍ خیرٌ من عِبادةِ سبعینَ سَنَةٍ، قیامٌ لیلُها و صیامٌ نهارُها.“»1و2

  • [قوای ثلاثه موجود در انسان]

  • المیزان، جلد ١، صفحه ٣٧٧: 

  • در انسان سه قوه موجود است: فکریّة، غضبیة، شهویة؛

  • حدّ اعتدال قوِّه فکریه همان حکمت، و طرفین آن بلادة و جربزه است.

  • حدّ اعتدال قوِّه غضبیه شجاعت، و طرفین آن جبن و تهوّر است.

  • حدّ اعتدال قوِّه شهویه عفّت، و طرفین آن شَرَه و خمود است.

  • و از مزاج این سه قوه در انسان من حیث المجموع قوه‌ای حاصل گردد که او را عدالت گویند و طرفین آن ظلم و انظلام است.3

  • [نتیجه تأخیر در پرداخت حقّ دیگران]

  • در جلد ٢ وسیلة النّجاة سیّد أبوالحسن اصفهانی (ره) در صفحه ٩٢ گوید:

  • «فعن النّبیّ صلّی الله علیه و آله: ”مَن مَطَلَ علی ذی حقٍّ حَقَّه و هو یَقدِرُ علی أداء حَقِّه فعلیه کلَّ یومٍ خطیئَةُ عَشّارٍ.“»4و5

    1. ـ مستدرک الوسائل،طبع حروفی، ج ١١، ص ٣١٧.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٧٥.
    3. ـ جنگ ٥، ص ٨٠.
    4. ـ وسیلة النّجاة، ج ٢، ص ١١٥؛ بحارالأنوار، ج ٧٣، ص ٣٣٦.
    5. ـ جنگ ٦، ص ١٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

478
  • [جایگاه اعوان ظلمه در روز قیامت]

  • مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرّمه، در باب «حرمة معونة الظالمین» صفحه ٥٤ روایت می‌کند از إبن أبی‌یعفور، قال:

  • «کنت عند أبی‌عبدالله علیه السّلام إذ دخل علیه رجلٌ [من اصحابنا] فقال له: ربما أَصاب الرّجلَ منّا الضّیقُ و الشدّة فیُدعَیٰ إِلی البِناء یَبْنیه أَو النَّهرِ یَکریه أَو المُسَنَّاةِ یُصلحها، فما تقول فی ذلک؟

  • فقال أَبوعبدِالله علیه السّلام: ”ما أُحبّ أَنّی عقدتُ لهم عُقدةً أو وَکَیْتُ لهم وِکاءً، و أَنّ لی ما بین لَابَتَیْها [لا] و لا مدّةً بقلم. إِنّ أَعوانَ الظّلمة یوم القیامة فی سُرادقٍ من نار، حتّی یَفرُغَ الله من الحساب [من حساب الخَلائقِ].“»1

  • أقول: لابَتَیْها: تثنیةُ لابَة، مضافًا إِلی الضمیر المؤنث الراجع إلی المدینة المنوّرة. و اصل اللّابة: لَوَبَة، فقُلبَتْ الواوُ ألِفًا لتحرکّها و انفتاح ما قبلَها؛ و اللّابة هی الحَرّةُ ذاتُ الحجارة السَّوداء.

  • قال فی المجمع فی مادّة «لَوَبَ» فی الحدیث:

  • ”حَرَّم رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم المدینةَ ما بینَ لابتیها صَیدَها.“2

  • لابتا المدینة: حَرَّتان عظیمتان یکتنفانها. و اللّابةُ: هی الحَرَّةُ ذاتُ الحجارةِ السّوداءِ قد أَلَبَتْها لکثرتها، و جمعها لاباتٌ و هی الحِرار، و اِن أُکثِرَتْ فهی اللاب و اللوب.

    1. ـ المکاسب، ج ٢، ص ٥٥؛ الکافی، ج ٥، ص ١٠٧.
    2. ـ من لا یحضره الفقیه، ج ٢، ص ٢٣٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

479
  • و فی الخبر: ما معنی لابتَیها؟ قال: ”ما أحاطت به الحرار.“1

  • و فی ‌آخر: و ما بین لابتیها؟ قال: ”ما بین الصورین إلی الثنیة.“

  • و فی آخر: ”ما بین ظلّ عائد إِلی وعیر.“

  • و معنی الکل واحد. ـ انتهی.

  • أقول: الحُرَّة بالضم: أرضٌ لا رمل فیها؛ و رملةٌ حُرّة: لا طین فیها؛ و الحَرَّة بالفتح: أرضٌ ذات حجارةٍ نَخِرةٍ سود کأنّها اُحرقت بالنّار؛ ج: حَرّات و حِرار و أحَرُّون و حَرُّون.

  • وَکَی یکِی وَکیًا القِربَةَ: شَدَّها بالوِکاء؛ و الوِکاءُ: رباطُ القِربَة.

  • کَری یکرَی النّهر: حفرها.

  • المُسَنَّاةُ: ما یُبنیٰ فی وجه السیل.2

  • درباره حدیث: إنّ الله لا یقدِّسُ اُمَّة‌ً لیس فیهم من یأخُذ للضَّعیفِ حَقَّه

  • [١] علاّمه حلّی در تحریر الاحکام، جلد ٢، کتاب قضاء، صفحه ١٧٩ گوید:

  • «قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”إِنَّ اللهَ لا یُقَدِّسُ اُمَّةً‌ لیس فیهم من یأخُذُ للضَّعیفِ حَقَّه.“»

  • [٢] در نهج البلاغه، رسالۀ ٥٣، و از طبع مصر با تعلیقۀ شیخ محمّد عبده، جلد ٣، صفحه ١٠٢، حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام ضمن مکتوب و عَهدِ خود به مالک اشتر نخعی حین ولّاه مصرَ، می‌نویسند:

  • «فَإِنِّی سمعتُ رسول‌َ الله صلّی الله علیه و آله یَقُولُ فِی غَیرِ مَوطِنٍ: ”لن تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لَا یُؤخَذُ لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِن الْقَوِیِّ غَیرَ مُتَتَعتَعٍ.“»

    1. ـ الکافی، ج ٥، ص ٥٦٤.
    2. ـ جنگ ٦، ص ٢٠٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

480
  • [لغت:]

  • در نهایۀ ابن أثیر در مادّۀ «تَعتَعَ» گوید:

  • «حَتَّی یَأخُذَ للضَّعیف حَقَّه غَیرَ مُتَعتَع (بفتح التاء): أَی مِن غیرِ أَن یُصیبَه أَذًی یُقَلقِلُهُ و یُزعِجُهُ؛ یقال: تَعتَعَهُ فَتَتَعتَعَ.»

  • و در أقرب الموارد گوید:

  • «تَعَّ ن تَعًّا و تَعَّةً: استرخی و تَقیّأ.» سپس گوید:

  • «تَعتَعَهُ: أَقلَقَهُ أو أَکرهه فی الأَمرِ حَتَّی قَلِقَ ـ تَعتَعَ فی الکلام: تَرَدَّد فیهِ مِن حَصَرٍ أَو عَیٍّ.»

  • حَصَر با فتحۀ صاد به معنی ضیق صدر است.1

  • [کلام حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام در وجوب اعراض أئمّه عدل از دنیا]

  • أمیرالمؤمنین علیه السّلام در خطبۀ ٢٠٩ از نهج البلاغه، طبع مصر با تعلیقۀ عبده، جلد ١، صفحه ٤٢٣، به عاصم بن زیاد که برادر علاء بن زیاد حارثی بود و از دنیا اعراض کرده بود فرمود:

  • «ویحَکَ! إِنِّی لَستُ کَأَنتَ؛ إِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَی أَئمَّةِ العَدلِ أَن یُقَدِّرُوا أَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النَّاسِ کَیلا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ.2 (ای لا یُهیّجَ به إلَمُ الفَقرِ فَیُهلکَه)»

  • [کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام هنگام بیعت مردم با ایشان بعد از قتل عثمان]

  • و در خطبۀ ٩٠، جلد ١، صفحه ١٨١ و صفحه ١٨٢ آمده است:

    1. ـ جنگ ١٨، ص ١٠٤.
    2. ـ نهج البلاغه (عبده)، ج ٢، ص ١٨٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

481
  • «و من خطبةٍ له علیه السّلام لَمّا أُرید علی البیعة بعد قتل عثمان:

  • دَعُونِی و التَمِسُوا غَیری! فَإِنَّا مُستَقبِلُونَ أَمرًا لَهُ وُجوُهٌ و أَلوَانٌ، لَا تَقُومُ لَهُ القُلوُبُ وَ لَا تَثبُتُ عَلَیهِ العُقُولُ؛ و إِنَّ الآفاقَ قَد أَغَامَتْ و المَحَجَّةَ قَد تَنَکَّرَتْ.

  • وَاعْلَمُوا أَنِّی إِن أَجَبتُکُم رَکِبتُ بِکُم مَا أَعلَمُ و لَم أُصغِ إلی قَولِ القائِل و عَتبِ العَاتِبِ، و إِن تَرَکتُموُنِی فَأَنَا کَأَحَدِکُم؛ و لَعَلِّی أَسمَعُکُمْ و أَطوَعُکُمْ لِمَن وَلَّیتُموُه أَمرَکُمْ. و أَنَا لَکُم وزِیرًا خَیرٌ لَکُم مِنِّی أَمِیرًا.»

  •  أَغامت: ای غُطّیَت بالغیم.

  •  و المَحَجّة: الطریق المستقیم.

  •  تَنَکَّرت: ای تَغَیَّرت علائمُها فصارت مجهولةً.1

  • [هشدار أمیرالمؤمنین علیه السّلام نسبت به آثار سوء ظلم]

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٤٠:

  • «نهج البلاغة، قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام فی الخُطبة القاصِعَة: ”فاللهَ اللهَ فی عاجِل البَغی، و آجِلِ وَخامَةِ الظُّلم، و سوءِ عاقِبَةِ الکِبر؛ فإنّهُما مَصیدةُ إبلیسِ العُظمَی و مَکِیدَتُهُ الکُبرَی التّی تُساوِرُ قلوبَ الرِّجال مُسَاوَرَةَ السُّموم القاتِلَةِ، فما تُکدی أبَدًا و لا تُشوی أحدًا، لا عالمًا بِعِلمه و لا مُقِلّاً فی طِمره.“

  • و قال علیه السّلام: ”مَن سَلَّ سَیفَ البَغی قُتِلَ به.“

  • و فی وصیَّته لِوَلَده الحسنِ علیه السّلام: ”و أَلأَمُ اللُّؤمِ البَغیُ عِندَ القُدرَة.“»2

    1. ـ جنگ ١٨، ص ١١٧.
    2. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

482
  • الرِّوایات الکثیرة عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام فی قُبح البَغی و العدوانِ علی مانَقَلَه الآمُدِیّ فی الغُرَر و الدُّرر

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٤٠:

  • «ألآمُدِیّ فی الغُرَر، عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، قال: ”البَغیُ یوجِبُ الدَّمار.“

  • و قال علیه السّلام: ”أسرَع المعاصی عُقوبةً أن تَبغَی عَلَی مَن لا یَبغی علیک.“

  • و قال علیه السّلام: ”البَغیُ یَصرَعُ.“

  • و قال علیه السّلام: ”البَغیُ یَسلُبُ النِّعمَةَ، الظُّلمُ یَجلِب النِّقمَة.“

  • و قال علیه السّلام: ”البَغیُ یَصرع الرِّجالَ.“

  • و قال علیه السّلام: ”اتّقوا البَغیَ فَإنَّه یَجلِبُ النِّقَمَ، و یَسلُبُ النِّعَمَ، و یوجِبُ الغِیَرَ.“

  • و قال علیه السّلام: ”إیّاکَ و البَغیَ! فإنّه یُعَجِّلُ الصَّرعَةَ و یَحِلُّ به الغِیَرَ.“

  • و قال علیه السّلام: ”إیّاکَ و البَغیَ! فإنّ الباغی یُعجِّلُ اللهُ له النِّقمَةَ و یُحِلُّ به المَثُلاتِ.“

  • و قال علیه السّلام: ”إنّ أعجَلَ العُقوبةِ عُقوبةُ البَغیِ.“

  • و قال علیه السّلام: ”مَن بَغَی عُجِّلَت هَلَکَتُه.“

  • و قال علیه السّلام: ”ما أعظَمَ عِقابَ الباغی.“»1و2 

  • [برخی عواقب و آثار ظلم]

  • [١ـ در بحارالأنوار، طبع کمپانی، جلد ١٥] صفحه ٢٠٣ از ثواب الاعمال با سند

    1. ـ همان مصدر، ص ٨٧.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

483
  • متّصل خود از ابوبصیر، از حضرت أبی‌جعفر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود:

  • «مَا انْتَصَرَ اللهُ مِن ظالِمٍ إلّا بظالمٍ؛ و ذلک قوله عزَّوجلّ: ﴿وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعۡضَ ٱلظَّـٰلِمِينَ بَعۡضَۢا﴾1و2

  • و در [بحارالأنوار]3 صفحه ٢٠٧ از کافی روایت کرده است. این روایت را کلینی در اصول کافی، جلد ٢، باب ظُلم از کتاب ایمان و کفر، صفحه ٣٣٤ به شمارۀ ١٩ با سند دیگری روایت نموده است.

  • [٢] و نیز کلینی در همین‌جا، صفحه ٣٣١ با سند متّصل خود از شیخی از [قبیلۀ] نَخَع روایت می‌کند که قال:

  • «قلت لأبی‌جعفر علیه السّلام: إنِّی لم أزَلْ والیًا منذُ زَمَن الحَجَّاجِ إلی یومی هذا؛ فهل لی من توبةٍ؟ قال: فَسَکَت؛ ثمّ أَعَدتُ عَلَیهِ، فقال: ”لا! حَتَّی تُؤدِّیَ إِلی کُلِّ ذی حقٍّ حَقَّه!“»

  • مجلسی در بحار، طبع کمپانی، جلد ١٥، کتاب عشرت، صفحه ٢٠٧ عین این روایت را از کافی آورده است، سپس در «بیان» فرموده است:

  • «النَّخَع بالتّحریک: قبیلةٌ بالیمن منهم مالکٌ الأشتر. ”حتّی تُؤدّیَ“: ای مع معرفتهم و إِمکان الإیصال إِلیهم، و إلّا فالتّصدق أَیضًا لعلّه قائمٌ مقامَ الإیصال کما هو المشهور؛ إلّا أن یقالَ: أربابُ الصّدقة أَیضًا ذَوُو الحقوق فی تلک الصّورة، و لعلّه علیه السّلام لمّا علم أَنّه لایعمل بقوله لم یبیّن له المَخرَجُ من ذلک؛ و الله یعلم.»4

    1. ـ سوره الأنعام (٦) صدر آیه ١٢٩.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ٣١٣.
    3. ـ همان مصدر، ص ٣٢٦.
    4. ـ همان مصدر، ص ٣٢٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

484
  • [٣] مجلسی در بحار، طبع کمپانی، جلد ١٥، صفحه ٢٠٨، از کافی، از عُدَّة [عِدّة من أصحابنا]، از برقی، از إبن محبوب، از إسحاق بن عمّار، از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود:

  • «إِنّ اللهَ عزّوجلّ أَوحَی إلَی نَبیٍّ مِن أَنبیائه فی مَملَکَةِ جَبّارٍ من الجَبّارین: أَن ائتِ هذا الجبَّارَ، فقُل له: إنِّی لم أستَعمِلک علَی سَفک الدِّماء‌ و اتّخاذِ الأموال، و إِنَّما اسْتَعمَلتُک لِتَکُفَّ عنِّی أَصواتَ المظلومینَ؛ فإِنِّی لن أَدَعَ ظُلامَتَهُم و إِن کانوا کُفَّارًا.

  • بیانٌ: الظُّلامة بالضَّمِّ: ما تَطلُبه عند الظَّالم؛ و هو اسمُ ما أُخِذ منک. و فیه دلالةٌ علَی أَنَّ سَلطنة الجبّارینَ أَیضًا بتقدیره تعالَی، حیث مَکَّنهم منها و هَیَّأَ لهم أَسبابَها. و لا یُنافی ذلک کونُهم معاقَبین علی أَفعالهم؛ لأَنَّهم غیرُ مجبورین علیها. مع أَنَّه یَظهَر من الأخبار أَنَّه کان فی الزّمن السّابق السَّلطنةُ الحقّةُ لِغیر الأَنبیاء و الأَوصیاء أَیضًا، لکنّهم کانوا مأمورین بأَن یُطِیعوا الأَنبیاءَ فیما یأمرونَهم به. و قوله: ”فإِنِّی لَن أَدَعَ ظُلامَتَهم“ تهدیدٌ للجبّار بزَوالِ مُلکِهِ؛ فإنَّ المُلک یَبقَی مع الکُفرِ و لا یَبقَی مع الظّلمِ.»1

  • [٤] مجلسی در همین‌جا، صفحه ٢١٠از الخصال ابن الولید، از صفّار، از إبن أبی‌الخطّاب، از محمّد بن أسلم جَبَلی با اسنادش یَرفعه إِلی أَمیرالمؤمنین علیه السّلام قال:

  • «إِنَّ اللهَ عزّوجلّ یُعذِّبُ سِتَّةً بِستٍّ: العَرَبَ بالعَصَبیَّةِ، و الدَّهاقِنَةَ بالکِبرِ، و الأُمراءَ بالجَورِ، و الفقهاءَ بالحَسَدِ، و التُّجَّارَ بالخِیانةِ، و أهلَ الرُّستَاقِ بالجَهل.»2

    1. ـ ما در درس ١٩ از ولایت فقیه، ج ٢، [ص ١٣٧] آورده‌ایم که: مرحوم نائینی در تنبیه الاُمَّة و تنزیه الملّة گوید: «به نصٌّ مُجرّبٌ: الملک... ـ الخ.» ولیکن در درس ٢٢ اثبات نموده‌ایم که این عبارت نصّ روایتی نیست بلکه از منشآت خود علاّمۀ مجلسی است.
    2. ـ بحارالأنوار، ج ٧٢، ص ٣٣٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

485
  • [جایگاه سلطان عادل و ظالم]

  • [١] مجلسی در همین‌جا، صفحه ٢١٤ از امالی با سند متّصل خود از حضرت جعفر بن محمّد، عن آبائه علیهم السّلام، از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود:

  • «السُّلطانُ ظِلُّ اللهِ فی الأرض، یَأوِی إلیه کُلُّ مَظلومٍ؛ فَمَن عَدَلَ کان له الأَجرُ و علی الرَّعِیَّةِ الشُّکرُ، و من جَارَ کان علیه الوِزرُ و علی الرَّعِیَّةِ الصَّبرُ حتّی یَأتیهم الأمرُ.»1

  • [٢] در إحیاء العلوم، جلد ٤، صفحه ٨٦، در تعلیقه گوید:

  • «من حدیث إبن عمر: السُّلطانُ ظِلُّ الله فی الأَرض، یأوِی إلیه کلُّ مظلومٍ مِن عباده؛ فإن عَدَلَ کان له الأجرُ و کان علی الرَّعیة الشّکرُ، و إن جار أو حاف أو ظَلَم کان علیه الوِزرُ و علی الرَّعیة الصَّبرُ.»2و3

  • عواقبُ عظیمةٌ شدیدةٌ لِلظُّلم؛ لا یَکبُرَنّ علیک ظلمُ مَن ظَلَمَک فَإنَّما یَسعَی فی مَضَرَّتِهِ و نَفعِکَ

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٤٢:

  • «محمّد بن مسعود العیّاشی فی تفسیره عن عبدالأعلی مولَی آلِ سام، قال: قال أَبوعبدالله علیه السّلام مبتدئًا:

  • ”من ظلَمَ سَلَّطَ اللهُ علیه مَن یَظلِمُه أو علَی عَقِبِه أو علَی عَقِبِ عَقِبِه.“

    1. ـ همان مصدر، ص ٣٥٤.
    2. ـ إحیاء العلوم، ج ١٢، ص ٩٧.
    3. ـ جنگ ١٨، ص ١٧٤ الی ١٧٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

486
  • قال: فَذَکَرتُ فی نفسی فقلتُ: یَظلِمُ هو فیُسلِّطُ اللهُ علی عَقِبهِ أو عَلَی عَقِبِ عَقِبِه! فقال لی قبلَ أَن أَتکلّمَ:

  • ”إِنّ الله یقول﴿وَلۡيَخۡشَ ٱلَّذِينَ لَوۡ تَرَكُواْ مِنۡ خَلۡفِهِمۡ ذُرِّيَّةٗ ضِعَٰفًا خَافُواْ عَلَيۡهِمۡ فَلۡيَتَّقُواْ ٱللَهَ وَلۡيَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدًا﴾.1“»2

  • [٢] صفحۀ ٣٤٣: «جامع الأَخبار، عن ابن عبّاس، قال: أَوحَی الله عزّوجلّ إِلی داود علیه السّلام: ”قل للظّالمین: لا یَذکُرونَنی، فإِنّه حقٌّ علَیَّ أَن أَذکُرَ مَن ذَکَرنی و إِنَّ ذِکری إِیّاهم أَن أَلعَنَهم.“

  • [٣] أَبوالفتح الکَرَاجُکی فی کنز الفوائد، رُوی أَن فی التّوراة مکتوبًا: ”من یَظلِمْ یَخرَبْ بیتُه.“

  • [٤] و قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: ”إِنّ الله تعالی یُمهِل الظّالمَ حتّی یقولَ: أَهمَلَنی؛ ثمّ إذا أَخَذَهُ، أَخَذَهُ أَخذَةً رابِیَةً.“

  • [٥] و قال صلّی الله علیه و آله: ”إنّ الله تعالی حَمِدَ نفسَه عند هَلاک الظّالمین، فقال: ﴿فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾.3

  • [٦] و قال أمیرالمؤمنین علیه السّلام: ”لا یَکبُرَنَّ علیک ظُلمُ مَن ظَلَمَک فإِنّما یَسعَی فی مَضَرَّته و نَفعِک، و لیس جزاءُ مَن سَرَّک أَن تَسوءَهُ؛ و مَن سَلَّ سَیفَ البَغیِ قُتِل به؛ و مَن حَفَرَ بئرًا لأَخیه وَقَعَ فیها؛ و من هَتَکَ حجابَ أَخیه هُتِک عَوراتُ بَیتِه؛ بِئسَ الزّادُ إِلی المَعاد العُدوانُ عَلَی العباد؛ أَسَدٌ خَصومٌ خیرٌ من سُلطانٍ ظَلومٍ و

    1. ـ سوره النّساء (٤) آیه ٩.
    2. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٩٨.
    3. ـ سوره الأنعام (٦) آیه ٤٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

487
  • سُلطانٌ ظلومٌ خیرٌ من فِتَنٍ تَدُومُ؛ اذْکُرْ عِندَ الظُّلمِ عدلَ الله فیک و عندَ القُدرةِ قدرةَ الله علیک.“»1

  • نهج البلاغة: الظّلم ثلاثةٌ: فظُلمٌ لا یُغفَر، و ظلمٌ لا یُترک، و ظلمٌ مغفورٌ لا یُطلَب

  • [کتاب مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣٤٣:

  • «نهج البلاغة، قال أَمیرالمؤمنین علیه السّلام: 

  • أَلا و إِنّ الظُّلم ثلاثةٌ: فظُلمٌ لا یُغفَر، و ظُلمٌ لا یُترک، و ظلمٌ مَغفور لا یُطلَب.

  • فأَمّا الظُّلمُ الّذی لایُغفَر فالشِّرکُ بِالله تعالی، قال الله تعالی: 

  • ﴿إِنَّ ٱللَهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ﴾.2

  • و أَمّا الظُّلمُ الّذی یُغفَر، فَظُلم العبدِ نفسَه عندَ بعض الهَناتِ.

  • و أَمّا الظُّلم الّذی لایُترَک، فظُلم العباد بعضِهم بعضًا؛ القِصَاصُ هناک شدیدٌ، لیس هو جِرَاحًا بالمُدَی و لا ضَربًا بالسِّیاط، و لکنَّه ما یُستَصغَرُ ذلک معه.“»3و4

  • [شعری از پروین اعتصامی در باب ظلم]

  • روزی گذشت پادشهی بر گذرگهی***فریاد شوق از سر هر کوی و بام خاست
    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٠٢.
    2. ـ سوره النّساء (٤) صدر آیه ٤٨.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٠٤.
    4. ـ جنگ ٢٤، ص ١٨٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

488
  • پرسید زآن میانه یکی طفلک یتیم***کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
  • آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست***پیداست آن‌قدر که متاعی گرانبهاست
  • نزدیک رفت پیره زنی گوژپشت و گفت***این اشک دیدۀ من و خون دل شماست
  • ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است***این گرگ مدّتی است که با گلّه آشناست
  • بر قطرۀ سرشگ یتیمان نظاره کن***تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
  • پروین به کجروان سخن راستی چه سود***کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست1و2
    1. ـ دیوان پروین اعتصامی، (مقطّعات)، ص ١٥٧.
    2. ـ جنگ ١، ص ١٤٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

489
  • ١٩ـ صفات مؤمن

  • [اوصاف شیعه در کلام امام صادق علیه السّلام]

  • در جلد ٢، اصول کافی، صفحه ٢٣٨، با اسناد متّصل خود از مِهزَم أسدی، از حضرت صادق علیه السّلام روایت می‌کند که قالَ:

  • «قالَ أَبُوعَبدِ‌اللهِ علیه السّلام: ”یا مِهزَمُ! شِیعَتُنا مَن لا یَعدُو صَوتُهُ سَمعَهُ، و لا شَحناؤُهُ بَدَنَهُ، و لا یَمتَدِحُ بِنا مُعلِنًا، و لا یُجالِسُ لَنا عائِبًا، و لا یُخاصِمُ لَنا قالِیًا؛ إِن لَقِیَ مُؤمِنًا أکرَمَهُ و إِن لَقِیَ جاهِلًا هَجَرَهُ.“

  • قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ فَکَیفَ أَصنَعُ بِهَؤُلاءِ المُتَشَیِّعَةِ؟

  • قالَ: ”فِیهِم التَّمیِیزُ و فِیهِم التَّبدِیلُ و فِیهِمُ التَّمحِیصُ، تأتِی عَلَیهِم سِنُونَ تُفنِیهِم و طاعُونٌ یَقتُلُهُم و اختِلافٌ یُبَدِّدُهُم؛ شِیعَتُنا مَن لا یَهِرُّ هَرِیرَ الکَلبِ و لا یَطمَعُ طَمَعَ الغُرابِ و لا یَسألُ عَدُوَّنا و إِن ماتَ جُوعًا.“

  • قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ فَأَینَ أَطلُبُ هٰؤُلاء؟

  • قالَ: ”فی أَطرافِ الأرضِ؛ أُولَئِکَ الخَفِیضُ عَیشُهُم، المُنتَقِلَةُ دِیارُهُم، إِن شَهِدُوا لَم یُعرَفُوا و إِن غابُوا لَم یُفتَقَدُوا، و مِنَ المَوتِ لا یَجزَعُونَ، و فی القُبُورِ یَتَزاوَرُونَ، و إِن لَجَأ إلَیهِم ذُو حاجَةٍ مِنهُم رَحِمُوهُ، لَن تَختَلِفَ قُلُوبُهُم و إِن اختَلَفَ بِهِم الدّارُ. ثُمَّ قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: أَنا المَدِینَةُ و عَلِیٌّ البابُ، و کَذَبَ مَن زَعَمَ أَنَّهُ یَدخُلُ المَدِینَةَ لا مِن قِبَلِ البابِ، و کَذَبَ مَن زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی و یُبغِضُ عَلِیًّا صلوات الله علیه.“»

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

490
  • فی جمیع الصّفات الحمیدة الّتی لا مَناص للانسان أن یَلتَزِمَ بها

  • [١ـ مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٢٧٩:

  • «عَوالی اللَّئالی، عن النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم، قال: ”الشَّریعةُ أقوالی، و الطَّریقَةُ أفعالی، و الحَقِیقَةُ أحوالی، و المَعرِفَةُ رأسُ مالی، و العَقلُ أصلُ دینی، الحُبُّ أساسی، و الشّوقُ مَرکَبی، و الخوفُ رَفیقی، و العِلمُ سِلاحی، و الحِلمُ صاحِبی، و التّوکُّل زَادِی، والقَناعَةُ کَنزی، و الصِّدقُ مَنزِلی،‌ و الیَقینُ مأوایَ، و الفَقرُ فَخری، و به أفتَخِرَ عَلَی سائِر الأنبیاء و المُرسَلین.“

  • و رواه العالمُ العارفُ المتبّحرُ السّیدُ حیدرٌ الآمُلی، فی کتاب أنوار الحقیقَة و أطوار الطَّریقة و أسرار الشّریعة، قال: ”و یَعضِدُ ذَلک کلَّه قولُ النّبی صلّی الله علیه و آله و سلم: الشّریعةُ أقوالی“ ـ الخ.»1

  • [٢] صفحۀ ٢٧٩: «و أروِی أنّه سُئِل العالِمُ علیه السّلام عَن خیار العباد، فقال: ”الذّین إذا أحْسَنوا استَبشَروا، و إذا أساؤُوا استَغفَروا، و إذا اُعطوا شَکَرُوا، و إذا ابتَلَوا صَبَروا، و إذا غَضِبُوا غَضُّوا [عَفَوا].“»2

  • [٣] صفحۀ ٢٨١: «الشّیخ المفید فی أمالیه، عن أحمد بن محمّد بن الحسن بن الولید، عن أبیه، عن الصّفّار، عن العبّاس بن معروف، عن علیّ بن مهزیار، عن فضالة، عن اسماعیل، عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: ”کان أمیرُالمؤمنین علیه السّلام یقولُ: نَبِّهْ بالتَّفکُّر قَلبَک، و جافِ عن النّوم جَنبَک، و اتَّقِ اللهَ رَبَّک.“»3

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ١٧٣.
    2. ـ همان مصدر، ص ١٧٤.
    3. ـ همان مصدر، ص ١٨٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

491
  • [٤] صفحۀ ٢٨٢: «سبط الشّیخ الطَّبرِسِیّ فی مِشکَاةِ الأنوار عن أمیرالمؤمنین علیه السّلام، أنّه قال: ”ذَلِّلوا أخلاقَکم بالمَحاسِنِ، و قَوِّدوها إلی المَکارم، و عَوِّدوها الحِلمَ، و اصبِروا عَلَی الإیثار عَلی أنفُسِکُم فیما تَحمَدون عنه قلیلًا مِن کَثیر، و لا تُداقُّوا النّاسَ وَزنًا بِوَزنٍ، و عَظِّموا أقدارَکم بالتَّغافُلِ عن الدَّنیِّ مِن الأُمور، و أَمسِکُوا رَمَقَ الضَّعیف بِالمَعونَةِ له بِجَاهِکم، و إن عَجَزتم عمّا رَجا عِندَکم فَلا تَکونوا بِخاشِنٍ [بحّاثین] عمّا غابَ عنکم فیَکثُرَ‌ عائبُکُم، و تَحَفَّظُوا مِن الکِذبِ فإنّه مِن أَدقِّ الأخلاق قَدرًا و هو نوعٌ مِن الفُحش و ضربٌ مِن الدَّناءَة، و تَکَرَّموا بالغِنَی عن الاستِقصاء.“ و رَوَی بعضُهم: ”بالتَّغامُس عن الاستقصاء.“»1و2

  • [المُؤمِنُ حَسَنُ المَعُونَةِ خَفِیفُ المَئونَةِ]

  • در جلد ٢ اصول کافی، صفحه ٢٤١ با اسناد متّصل خود از اسحاق بن عمّار روایت کرده است عَن أبی‌عَبدالله علیه السّلام، قالَ:

  • «المُؤمِنُ حَسَنُ المَعُونَةِ، خَفِیفُ المَئونَةِ، جَیِّدُ التَّدبِیرِ لِمَعِیشَتِهِ، لا یُلسَعُ مِن جُحرٍ مَرَّتَینِ.»

  • [لا یَکونُ المُؤمِنُ مُؤمِنًا حَتَّی یَکونَ فیه ثَلاثُ خِصالٍ]

  • و نیز در همین کتاب و در همین صفحه با اسناد متّصل خود از دلهاث مولی الرضا علیه السّلام آورده است که قالَ:

  • «سَمِعتُ الرِّضا علیه السّلام یَقُولُ: ”لا یَکونُ المُؤمِنُ مُؤمنًا حَتَّی یَکونَ فیه

    1. ـ همان مصدر، ص ١٨٨.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٦٠و ١٦١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

492
  • ثَلاثُ خِصالٍ: سُنَّةٌ مِن رَبِّه و سُنَّةٌ مِن نَبِیِّه و سُنَّةٌ مِن وَلِیِّه.

  • فَأَمّا السُّنَّةُ مِن رَبِّهِ فَکِتمانُ سِرِّهِ؛ قالَ اللهُ عَزّوجَلّ: ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ﴾.1

  • و أمّا السُّنَّةُ مِن نَبِیِّه فَمُداراةُ النّاسِ؛ فإِنَّ اللهَ‌ عَزّوجَلّ أَمَرَ نَبِیَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم بِمُداراةِ النّاسِ، فَقالَ: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ﴾.2

  • و أمّا السُّنَّةُ مِن وَلِیِّه فالصَّبرُ فی البَأساءِ و الضَّرّاءِ.“»

  • این روایت را در عیون أخبار الرّضا، صفحه ١٦٧ آورده و در ذیلش وارد است: «فإنَّ اللهَ‌ عَزّوجَلّ یقول: ﴿وَٱلصَّـٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ﴾3و4

  • حدیث امام جعفر صادق علیه السّلام به جابر جعفی در عدم فائدۀ ولایت بدون عمل صالح

  • [روضات الجنّات5] صفحه ٢٨٦:

  • «مضافًا إلی ما وَرَدَ عنهم علیهم السّلام مِن الحَثِّ علی العمل بِالأرکان بِحَسَبِ الإمکان، و تَرکِ الاتّکال فی النَّجاة من النِّیران عَلَی الإقرار باللِّسان و الاعتِقاد بالجِنان، مثل ما نَقَله صاحبُ کتاب الکافی بالسَّند الصّحیح عن جابر بن یزید الجُعفی عن أبی‌جعفرٍ الباقرِ علیه السّلام، أنّه قال:

    1. ـ سوره الجنّ (٧٢) آیه ٢٦ و صدر آیه ٢٧.
    2. ـ سوره الأعراف (٧) صدر آیه ١٩٩.
    3. ـ سوره البقرة (٢) قسمتی از آیه ١٧٧.
    4. ـ عیون أخبار الرضا علیه السّلام، ج ١، ص ٢٥٦.
    5. ـ روضات الجنّات، ج ٣، ص ٣٤٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

493
  • ”یا جابرُ أ یَکتَفِی مَن یَنتَحِلُ التَّشیعَ أن یقولَ بِحُبِّنا أهلِ البَیتِ علیهم السّلام؟! و اللهِ ما شیعتُنا إلّا مَن اتّقیَ اللهَ و أَطاعَه! فَاتَّقوا اللهَ و اعمَلُوا لِما عندَ الله! لَیسَ بینَ اَللهِ و بَینَ أحدٍ قَرابةٌ؛ أحَبُّ الِعباد إلیَ اَللهِ عزَّوجلَّ أَتقاهُم و أَعمَلُهم بطاعَتِه.

  • یا جابرُ! و اللهِ ما تَتَقَرَّبُ إلَی اللهِ تَبارکَ و تَعالَی إلّا بالطّاعةِ‌! ما مَعَنا بَراءةٌ مِن النّار و لا لِأحدٍ عَلَی الله مِن حُجَّةٍ. مَن کان لِلّه مُطیعًا فهو لنا ولیٌّ و مَن کان لِلّه عاصیًا فهو لَنا عدوٌّ، و ما تُنالُ وِلایتُنا إلّا بالوَرَع و العَمَل.“1

  • و قال رَجلٌ للصّادق علیه السّلام: إنّ قومًا من شیعتِکم یَعمَلون بالمَعاصی و

    1. ـ [از آنجا که این حدیث شریف در روضات الجنّات تقطیع شده، لذا تمام روایت از کتاب شریف الکافی، ج ٢، ص ٧٤ برای مزید استفاده آورده شد:
      أَبوعَلِیٍّ الأَشعَرِیُّ عن محمّدِ بنِ سالِمٍ و أَحمَدَ بنِ أَبی‌عَبدِاللهِ، عن أَبِیهِ، جَمِیعًا عن أَحمَدَ بنِ النَّضرِ، عن عَمرِو بنِ شِمرٍ، عن جابِرٍ، عن أَبِی‌جَعفَرٍ علیه السّلام، قالَ: قالَ لِی: یا جابِرُ! أَ یَکتَفِی مَنِ انتَحَلَ التَّشَیُّعَ أَن یَقولَ بِحُبِّنا أَهلَ البَیتِ؟! فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا إِلّا مَنِ اتَّقَی الله و أَطاعَهُ! و ما کانوا یُعرَفونَ یا جابِرُ إِلّا بِالتَّواضُعِ و التَّخَشُّعِ و الأَمانَةِ و کَثرَةِ ذِکرِ اللهِ و الصَّومِ و الصَّلاةِ و البِرِّ بِالوالِدَینِ و التَّعاهُدِ لِلجیرانِ مِنَ الفُقَراءِ و أَهلِ المَسکَنَةِ و الغارِمینَ و الأَیتامِ و صِدقِ الحَدِیثِ و تِلاوَةِ القُرآنِ و کَفِّ الأَلسُنِ عَنِ النّاسِ إِلّا مِن خَیرٍ و کانوا أُمَناءَ عَشائِرِهِم فی الأَشیاءِ.
      قالَ جابِرٌ: فَقُلتُ: یا ابنَ رَسولِ اللهِ! ما نَعرِفُ الیَومَ أَحَدًا بِهَذِهِ الصِّفَةِ! 
      فَقالَ: یا جابِرُ! لا تَذهَبَنَّ بِکَ المَذاهِبُ حَسبُ الرَّجُلِ أَن یَقولَ أُحِبُّ عَلِیًّا و أَتَوَلّاهُ ثُمَّ لا یَکونَ مَعَ ذَلِکَ فَعّالًا؛ فَلَو قالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسولَ اللهِ فَرَسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم خَیرٌ مِن عَلِیٍّ علیه السّلام ثُمَّ لا یَتَّبِعُ سِیرَتَهُ و لا یَعمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیّاهُ شَیئًا! فَاتَّقُوا الله و اعمَلوا لِما عِندَ اللهِ! لَیسَ بَینَ اللهِ و بَینَ أَحَدٍ قَرابَةٌ، أَحَبُّ العِبادِ إِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ و أَکرَمُهُم عَلَیهِ أَتقاهُم و أَعمَلُهُم بِطاعَتِهِ. یا جابِرُ! و اللهِ ما یُتَقَرَّبُ إِلَی اللهِ تَبارَکَ و تَعالَی إِلّا بِالطّاعَةِ، و ما مَعَنا بَراءَةٌ مِنَ‌ النّارِ، و لا عَلَی اللهِ لِأَحَدٍ مِن حُجَّةٍ! مَن کانَ لِلَّهِ مُطِیعًا فَهوَ لَنا وَلِیٌّ، و مَن کانَ لِلَّهِ عاصِیًا فَهوَ لَنا عَدُوٌّ، و ما تُنالُ وَلایَتُنا إِلّا بِالعَمَلِ و الوَرَعِ. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

494
  • یقولُون نَرجُوا! 

  • فقال: ”کَذَبُوا، لیسوا مِن شیعَتِنا، کُلُّ مَن رجا شیئًا عَمِل له؛ فَوَاللهِ ما شیعتُنا مِنکم إلّا مَن اتّقَی اللهَ.“»1و2

  • [مؤمن به ملاقات مؤمن آرامش می‌گیرد]

  • در جلد ٢ اصول کافی، صفحه ٢٤٧ با اسناد متّصل خود آورده است از یونس، عَمَّن ذَکرَه، عَن أَبی‌عبدالله علیه السّلام، قالَ:

  • «إِنَّ المُؤمنَ لَیَسکُنُ إِلَی المُؤمن کَما یَسکُنُ الظَّمآنُ إِلَی الماءِ البارِدِ.»3

  • [لزوم مراقبۀ مؤمن نسبت به زبان، شکم و نفْس خویش]

  • در جلد ٢ اصول کافی، صفحه ٢٣٧، با اسناد متّصل خود از عیسی نهریری، از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است، قالَ:

  • «قالَ رَسولُ اللهِ صلّی الله و علیه و آله و سلّم: ”مَن عَرَفَ اللهَ و عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِنَ الکَلامِ، و بَطنَه مِنَ الطَّعامِ، و عَفَی نَفسَهُ بِالصِّیامِ و القِیامِ.“

  • قالُوا: بِآبائِنا و أُمَّهاتِنا یا رَسُولَ اللهِ! هٰؤُلاءِ أَولِیاءُ اللهِ؟

  • قالَ: ”إنَّ أَولِیاءَ اللهِ سَکَتُوا فَکانَ سُکوتُهم ذِکرًا، و نَظَرُوا فَکانَ نَظَرُهم عِبرَةً، و نَطَقُوا فَکانَ نُطقُهم حِکمَةً، و مَشَوا فَکانَ مَشیُهم بَینَ النّاسِ بَرَکَةً، لَولا الآجالُ الَّتِی قَد کُتِبَت عَلَیهِم لَم تَقِرَّ أَرواحُهُم فی أجسادِهِم خَوفًا مِنَ العَذابِ و شَوقًا إِلَی الثَّوابِ.“»

    1. ـ ارشاد القلوب، ج ١، ص ١٠٧.
    2. ـ جنگ ٢٣، ص ٣٢١.
    3. ـ جنگ ٥، ص ٢١٦ الی ٢١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

495
  • [کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام در اوصاف اولیاء الهی]

  • شرح نهج البلاغة ملا فتح الله، صفحه ٣٥٦:

  • «و من کلامٍ له علیه السّلام:

  • ”قَد أَحیا عَقلَهُ و أَماتَ نَفسَهُ، حَتَّی دَقَّ جَلِیلُهُ و لَطُفَ غَلِیظُهُ و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ کَثِیرُ البَرقِ، فَأبانَ لَهُ الطَّرِیقَ و سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ، و تَدافَعَتهُ الأبوابُ إلَی بابِ السَّلامَةِ و دارِ الإقامَةِ، و ثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمأنِینَةِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأَمنِ و الرّاحَةِ بِما استَعمَلَ قَلبَهُ و أَرضَی رَبَّهُ.“»1و2

  • [توصیف خوف و رجاء اصحاب رسول خدا در کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • جامع السّعادات صفحه ٤٦٥:

  • «قالَ بَعضُ أصحابِ أمیرِالمؤمنینَ علَیهِ الصّلاةُ و السّلامُ: صَلَّینا خَلفَهُ علیه السّلام الفَجرَ، فلَمّا سَلَّمَ انتَقَلَ عَن یَمینِه و علَیهِ کآبَةٌ، فمَکَثَ حتّی طَلَعت الشّمسُ، ثُمّ قَلّبَ یَدَیهِ [یده] و قالَ:

  • ”واللهِ لقَد رأَیتُ أَصحابَ محمّدٍ صلّی الله علَیهِ و آلهِ و ما أَرَی الیَومَ شَیئًا شِبهَهُم! و کانوا یُصبِحونَ شُعثًا غُبرًا صُفرًا، فقَد باتوا لِلّهِ سُجَّدًا و قیامًا، یَتلونَ کِتابَ اللهَ عَزّوجَلّ، و یُراوِحونَ بَینَ أَقدامِهم و جِباهِهم، و کانوا إذا ذَکَروا اللهَ مادوا کَما تَمیدُ [یمید] الشَّجَرَةُ فی یَومِ الرّیحِ، و هَمَلَت أعیُنُهم حتّی یَبِلَّ [تبلّ] ثِیابُهُم، و کأَنَّ القَومَ

    1. ـ تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، ج ٢، ص ١١٩؛ نهج البلاغة (عبده)، ج ٢، ص ٢٠٤.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٩٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

496
  • باتوا غافِلینَ.“»1و2

  • من کان مُطیعًا نَفَعتْه وَلایتُنا و من کان عاصیًا لم تَنفَعْه وَلایتنا

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحه ٢٩٧:

  • «سبط الطّبرسی فی مشکاة الأنوار، عن عمرو بن سَعید بن هِلال، قال: دخلت علی أَبی‌جعفر علیه السّلام، و نحن جماعة فقال: ”کونوا النَّمرُقَةَ الوُسطی، یَرجَعْ إلیکم الغالی و یَلحَق بکم التّالی؛ و اعلموا یا شیعة آل محمّد، ما بینَنا و بین الله من قَرابةٍ، و لا لَنا علی‌ اللهِ حجّةٌ و لا یَتَقَرَّبُ إلی الله إلّا بالطّاعة، من کان مطیعًا نَفَعَتهُ وَلایتُنا و من کان عاصیًا لم تَنفَعْه ولایتنا.“ قال: ثمّ الْتَفَتَ إلینا و قال: ”لا تُفَتِّروا و لا تَغتَرّوا.“ ـ الخبر.»3و4

  • [مردم ولایت علی بن أبی‌طالب را که یکی از پنج امر مفروض است، ترک گفتند]

  • [الشّیعة و التّشیّع] صفحه ١٢٦:

  • «قال کُرْدْعَلیّ فی کتاب خِطَطُ الشَّام، مجلّد ٦، صفحة ٢٥١، طبعة ١٩٢٨:

  • ”قال أبوسَعید الخُدریّ: أُمِرَ النّاس بخَمس فعَمِلوا بأربعةٍ و ترکوا واحدةً؛ و لمّا سُئل عن الأربعة، قال: الصّلاةُ و الزّکاة و صومُ رمضان و الحجّ. قیل: فما الواحدة الّتی ترکوها؟ قال: ولایةُ علیّ بن أبی‌طالب علیه السّلام. قیل له: و إنّها المفروضة

    1. ـ جامع السّعادات، ج ٣، ص ١٠٣، شرح نهج البلاغة، ج ٧، ص ٧٧، با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٢٥.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٢٥٧.
    4. ـ جنگ ٢٤، ص ١٦٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

497
  • معهنّ؟ قال: نعم هی مفروضةٌ معهنّ.“»

  • معنی اسلام و ایمان

  • [الشیعة و التّشیّع، صفحه ١٢٦]:

  • «و قال الإمام الصّادق علیه السّلام: ”الإسلامُ هو الظّاهر الّذی علیه النّاس، و الإیمانُ هو معرفة هذا الأمر.“ و قال: ”بُنِیَ الإسلام علی خمس: الصّلاة و الزّکاة و الصّوم و الحجّ و الولایة.“ أی بعد الإقرار بالشّهادتین، حیث لا یُقبَل أیُّ عملٍ بدونه.

  • و بهذا یتبیّن أنّ الوِلاء عند الإمامیّة رکنٌ من أرکان الإیمان، لا مِن أرکان الإسلام، فغیرُ المُوالی مُسلمٌ و لکنّه غیرُ شیعیٍّ؛ و بکلمة: أنّ الوِلاء عندهم من أُصول المذهب، لا من أُصول الدِّین.

  • و بهذه المناسبة نشیر إلی أنّ الإمامیّة حین یقولون فی کتب الفقه: ”تُعطَی الزَّکاةُ للمؤمن، و یُصلَّی خَلفَ المؤمن“ فإنّهم یریدون به خصوصَ الإمامیِّ الإثنَیْ عَشَریّ؛ و قد أجازوا الوقفَ و الوصیّةَ و إعطاءَ الصّدقات غیرِ الواجبة، أجازوا إعطاءَها للمسلمین و غیرِ المسلمین، الفقراءِ منهم و الأغنیاءِ، علی السَّواء.

  • و قد رُوِیَ عن أهل البیت علیهم السّلام جوازُ الصّدقة علی الیهودیّ و النصرانیّ و المجوسیّ.»

  • [تشیّع در نظر شهید ثانی به معنی اعتقاد شخص به ائمّه گذشته تا زمان همان فرد می‌باشد]

  • [الشّیعة و التّشیّع] صفحه ١٢٧:

  • «و یکتفی الشهیدُ الثانی أن یَعتقد الشّخصُ بإمامة مَن مضی من الأئمّة إلی إمام

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

498
  • زمانه؛ فَمَن کان فی عهد أمیرالمؤمنین علیه السّلام یکفیه الإیمانُ بإمامته وحدَه، و مَن کان فی زَمَن الحسن علیه السّلام یکفیه الإیمانُ بإمامة الإثنین، و هکذا یَعتقد الانسانُ بإمامة مَن تقدّم، و إن لم یَعتقد بإمامة الباقین الّذین وُجِدوا و انتَهَت إلیهم الإمامة بعد انقراض زَمَنِ السَّابق.»

  • [شبهات قاضی عبدالجبّار در المغنی پیرامون امامت و پاسخ جامع سیّد مرتضی در الشّافی]

  • [الشّیعة و التّشیّع] صفحه ١٢٨:

  • «ألّفَ القاضی عبدُ الجبّار شیخُ المعتزلة کتابًا أسماه المُغنِی، بَذل فیه نشاطًا بالغًا لتنفیذ أقوال الإمامیّة فی الإمامة، و أورد فیه من الشّبهات ما أسعفَه الفکرُ و الخیال، قد انطوی الکتاب علی الخَطاء و تَمویهاتٍ تَخدَعُ البُسَطاءَ و المُغَفَّلین، فتصدّی لِنَقضه الشَّریفُ المرتضی فی کتابٍ ضَخِمٍ‌ أسماه الشّافی، و قد جاء فریدًا فی بابه، و صورةً صادقةً لمعارف المرتضی و مَقدُرَتِه، أو لمعارف علماء الإمامیّة و علومهم فی زمنه علی الأصحّ. عَالَج المرتضی مسألةَ الإمامة من جمیع جِهاتها، کمبدءٍ دینیّ و اجتماعیّ و سیاسیّ.»

  • [افتراء قاضی عبدالجبّار به شیعه و اعتماد احمد امین به قول وی]

  • [الشّیعة و التّشیّع] صفحه ١٣٠:

  • «قال القاضی: ”إنّ کثیرین ممَّن أظهروا التّشیّعَ و ناصَروه کانوا مُلحدین و مِن أعدی أعداء الإسلام، غیرَ أنّهم تَستّروا و تَسلّقوا بالإسلام لغایة الکَید و الطّعن، إذ لو أظهَروا الإلحادَ لم یُقبَل منهم.“

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

499
  • نطق القاضی عبدُ الجبّار بهذه الفِریَة فی القرن الرّابع الهجریّ، و هو أعدی أعداء الشّیعة و التّشیّع، قالها بقصد الکَید و التّنکیل، و بعد ألف سنةٍ أو أکثَر اعتمدها أحمدُ أمین، و قال فی فَجره و ضُحاه:

  • ”کلُّ مَن أراد الکَیدَ للإسلام کان یَتستّر بإسمِ التّشیّع.“

  • استَقَی أحمد أمین و غیرُه آرائَهم فی الشّیعة من أعداء الشیعة، دون أن یُرجِعوا إلی مصادر الشّیعة، و دون أن یُمَحِّصوا و یحقِّقوا أقوالَ خُصُومهم، فوقعوا فی الأَخطاء الفاحشةِ عن قصدٍ أو غیر قصدٍ. و إذا کانت هذه حالُ مؤلّفاتِ أحمد أمین و مَن إلیه تَستَقِی رأیَها فی عقیدة الشّیعة من خُصوم الشّیعة، و تقبَلُ الإدّعاءَ بلا بیّنة، فهل یجوز أن یعتَمِدَها من یطلُبُ الحقیقة‌َ و یتوخَّی الصّواب؟!»1

    1. ـ جنگ ٢٣، ص ١٩ الی ٢٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

500
  • ٢٠ـ‌ متفرقات

  • [معنای حدیث: إنّ هذا الدّین یُسرٌ]

  • در نهایه ابن اثیر، در ماده «یَسَرَ»، جلد ٥، صفحه ٢٩٥ و ٢٩٦ وارد است که:

  • «و فی الحدیث: ”إنَّ هَذا الدِّینَ یُسرٌ“ الیُسر: ضِدّ العُسرِ؛ أرادَ أنَّه سَهلٌ سَمحٌ قَلِیلُ التَّشدِید. و قد تکرر فی الحدیث، و منه الحدیث ”یَسِّروا و لا تُعَسِّروا“.1

  • از منهاج ‌النجاة فیض در لزوم حفظ اوقات

  • حکیم ملا محمّد محسن فیض کاشانی در کتاب منهاج النجاة، صفحه ٢٣ از طبع سنگی که با پنج کتاب دیگر و مجموعاً در یک مجلّد طبع و تجلید شده است، می‌گوید:

  • «هدایة:

  • یَنبغی أَن لا تکونَ أَوقاتُک مُهمَلةً، فتَشتغِلَ فی کلّ وقتٍ بما اتّفقَ کیف اتفق؛ بَل یَنبغی أَن تُحاسِبَ نفسَک و تُرَتِّبَ وظائِفَک فی نهارِک و لیلِک، لکلّ وَقتٍ شُغلًا لا تَتَعَدَّاه [لایتعداه] و لا تُودَعُ فیه سواه، فیه تظهر بَرَکَةُ الأَوقاتِ.

  • فأَمّا من ترک نفسَه مُهمَلًا سُدیً إِهمالَ البهائم، لا یَدری بماذا یَشتَغِلُ فی کلّ وقتٍ فَتنقَضیَ أَکثرُ أَوقاته ضایِعَةً.

  • و أَوقاتُک عُمرُک؛ و عُمرُک [اوقات عمرک] رأسُ مالِک، و علیه تِجارتُک، و به وصولُک إِلی نعیم الأَبدیِّ فی جِوار الله تعالی. فکُلّ نَفَس مِن أَنفاسِک جوهرٌ لا قِیمةَ

    1. جنگ ١٣، ص٣٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

501
  • له، إذ لا بَدَلَ له، فإِذا [فما] فات فلا عَود له.

  • فلا تکن کالحُمقَی یَفرحون کلَّ یوم بزیادة أَموالهم مع نُقصان أعمارهم! فأَیُّ خیرٍ فی مال یزیدُ و عمرٍ یَنقُص؟! فلا تَفرَحْ إِلّا بزیادة‌ علمٍ أَو عملٍ [العلم و العمل]! فإنّهما رَفیقاک یَصحبانک فی القَبر حیث یتخلَّف عنک أَهلُک و مالُک و وُلدُک و أَصدقاؤک.»1و2

  • * * *

  • جوانی گفت پیری را دل آگاه***که خم گشتی چه می‌جوئی در این راه
  • جوابش داد پیر خوش تکلّم***که ایّام جوانی کرده‌ام گم3
  • [شش امری که حسن است ولی صدورش از شش گروه أحسن است]

  • قالَ صلّی الله علَیهِ و آلِه و سلّمَ:

  • «سِتَّةُ أشیاءَ حَسَنٌ ولَکِنّها مِن سِتّةٍ أحسَنُ:

  • العَدلُ حَسَنٌ و هوَ مِن الأُمَراءِ أحسَنُ؛ و الصَّبرُ حَسَنٌ و هوَ مِن الفُقَراءِ أحسَنُ؛ و الوَرَعُ حَسَنٌ و هوَ مِن العُلَماءِ أحسَنُ؛ و السَّخاءُ حَسَنٌ و هوَ مِن الأغنیاءِ أحسَنُ؛ و التَّوبَةُ حَسَنَةٌ و هی مِن الشّابِّ أحسَنُ؛ و الحَیاءُ حَسَنٌ و هوَ مِن النِّساءِ أحسَنُ.

  • و أمیرٌ لا عَدلَ لَهُ کغَمامٍ لا غَیثَ لَه؛ و فَقیرٌ لا صَبرَ لَه کمِصباحٍ لا ضَوءَ لَه؛ و

    1. ـ منهاج النجاة، طبع حروفی، ص ٨١.
    2. ـ ‌جنگ ١٣، ص ١٣٧ و ١٣٨.
    3. ـ جنگ ١، ص ١١٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

502
  • عالِمٌ لا وَرَعَ لَه کشَجَرَةٍ لا ثَمَرَةَ لَها؛ و غَنیٌّ لا سَخاءَ لَه کمَکانٍ لا نَبتَ لَه؛ و شابٌّ لا تَوبَةَ لَه کنَهرٍ لا ماءَ لَه؛ و امْرَأةٌ لا حَیاءَ لَها کطَعامٍ لا مِلحَ لَه.»1

  • کتبه تراب أقدام طلاّب الدّین: حسن النّوری الهمدانی2.3

  • ٢٥/ ١١/ ٢٨

  • [قوام و پایداری دنیا به چهار چیز است]

  • قال علیٌّ علیه السّلام لجابر بن عبدالله الأنصاری:

  • «یا جابِرُ! قِوامُ الدّنیا بأربَعَةٍ: عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَه، و جاهِلٍ لا یَستَنکِفُ أن یَتَعَلّمَ، و جَوادٍ لا یَبخَلُ بمَعروفِه، و فَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَه بِدُنیاهُ. فإذا ضَیَّعَ العالِمُ عِلمَه، استَنکَفَ الجاهِلُ أن یَتَعَلّمَ؛ و إذا بَخِلَ الغَنیُّ بمَعروفِه، باعَ الفَقیرُ آخِرَتَه بدُنیاه.

  • یا جابِرُ! مَن کَثُرَت نِعَمُ اللهِ علَیهِ کَثُرَت حَوائجُ النّاسِ إلَیهِ؛ فمَن قامَ للَّهِ فیها بِما یُحِبُّ [یَجِبُ] عَرّضَها للدَّوامِ و البَقاء؛ و مَن لَم یَقُم فیها بِما یُحِبُّ [یَجِبُ] عَرّضَها للزَّوالِ و الفَناء.»4و5

  • [وصیّت أمیرالمؤمنین علیه السّلام به پنج أمر مهم]

  • «اُوصِیکُم بِخَمسٍ لَو ضَرَبتُم إلَیها آباطَ الإبِلِ لَکانَت لِذلِکَ أهلًا:

    1. ـ إرشاد القلوب، ج ١، ص ١٩٣، با قدری اختلاف.
    2. ـ [نویسنده این عبارات مرحوم میرزا حسن نوری همدانی ـ رضوان الله علیه ـ می‌باشد که هم‌حجره‌ای مرحوم علاّمه طهرانی بوده‌اند. (محقّق)]
    3. ـ جنگ ٢، ص ١١٣.
    4. ـ نهج ‌البلاغة، ج ٤، ص ٨٨؛ بحارالأنوار، ج ٧١، ص ٤١٧.
    5. ـ جنگ ٢، ص ١٢١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

503
  • لا یَرجُوَنَّ أحَدٌ مِنکُم إلّا رَبَّهُ؛

  • و لا یَخافَنّ إلّا ذَنبَهُ؛

  • و لا یَستَحِییَنَّ أحَدٌ مِنکُم إذا سُئِلَ عَمّا لا یَعلَمُ أن یَقولَ: لا أعلَمُ؛

  • و لا یَستَحِییَنّ أحَدٌ مِنکُم إذا لَم یَعلَم الشَّی‌ءَ أن یَتَعَلَّمَهُ؛

  • و علَیکُم بِالصَّبرِ! فإنّ الصَّبرَ مِن الإیمانِ کالرَّأسِ مِن الجَسَدِ، لا خَیرَ فی جَسَدٍ لا رَأسَ مَعَهُ و لا خَیرَ فی إیمانٍ لا صَبرَ مَعَهُ.»1و2

  • فی بعضِ آدابِ الجمعة

  • [١] وافی، صفحه ١٦٢:

  • «من لا یحضره الفقیه، قالَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلِه: ”أطرِفوا أهلیکُم کُلَّ یَومِ جُمُعَةٍ بِشَی‌ءٍ مِن الفاکِهَةِ و اللَّحمِ حتّی یَفرَحوا بِالجُمُعَةِ.“»3و4

  • [٢] وافی، صفحه ١٦٣:

  • «من لا یحضره الفقیه، ”کانَ مُوسَی بنُ جَعفَرٍ علیه السّلام یَتَهَیَّأُ یَومَ الخَمیسِ لِلجُمُعَةِ.“»5و6

  • [٣] وافی، صفحه ١٦٣:

  • «من لا یحضره الفقیه، قالَ أمیرُالمُؤمنینَ علیه السّلام: ”لا یَشرَبْ أحَدُکُمُ

    1. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٤، ص ١٩.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٥٣.
    3. ـ الوافی، ج ‌٨، ص ١٠٩٠؛ من لا یحضره الفقیه، ج ١، ص ٤٣٢.
    4. ـ جنگ ٣، ص ٨٦.
    5. ـ الوافی، ج ‌٨، ص ١٠٩٤؛ من لا یحضره الفقیه، ج ١، ص ٢٦٩.
    6. ـ جنگ ٣، ص ٨٧.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

504
  • الدَّواءَ یَومَ الخَمیسِ.“ فَقیلَیا أمیرَالمُؤمنینَ (علیه السّلام) و لِمَ؟! قالَ: ”لِئلّا یَضعُفَ عَن إتیانِ الجُمُعَةِ.“»1و2

  • [٤] وافی، صفحه ١٦٣:

  • «الکافی عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: قالَ رَسولُ اللهِ صلّی الله علَیهِ و آلِه: ”أکثِرُوا مِن الصَّلَاةِ علَیَّ فی اللّیلَةِ الغَرّاءِ و الیَومِ الأزهَرِ (لَیلَةِ الجُمُعَةِ و یَومِ الجُمُعَةِ). فَسُئِلَ: إلی کَم الکَثیرُ؟ قالَ: ”إلی مِائةٍ، و ما زَادَت [فَهوَ] أفضَلُ.“»3

  • [٥] وافی، صفحه ١٦٣: 

  • «الکافی عن أبی‌عبدالله علیه السّلام، قال: ”ما مِن شَی‌ءٍ یُعبَدُ اللهُ بِه یَومَ الجُمُعَةِ أحَبَّ إِلَیَّ مِن الصّلَاةِ علَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ.“»4

  • [٦] وافی، صفحه ١٦٣:

  • «الکافی، قالَ أبوعَبدِاللهِ علیه السّلام: ”یا عُمَرُ! إنّهُ إذا کانَ لَیلَةُ الجُمُعَةِ نَزَلَ مِنَ السّماءِ مَلَائِکَةٌ بعَدَدِ الذَّرِّ، فی أیدیهِم أقلامُ الذَّهَبِ و قَراطیسُ الفِضَّةِ، لا یَکتُبونَ إلی لَیلَةِ السَّبتِ إلّا الصّلَاةَ علَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ؛ فَأکثِرْ مِنها!“

  • و قالَیا عُمَرُ! إنّ مِنَ السُّنَّةِ أن تُصَلِّیَ علَی محمّدٍ و علَی أهلِ بَیتِه فی کُلِّ یَومِ جُمُعَةٍ ألفَ مَرَّةٍ، و فی سائرِ الأیّامِ مِائةَ مَرَّةٍ.“»5و6

    1. ـ الوافی، ج ‌٨، ص ١٠٩٤؛ من لا یحضره الفقیه، ج ١، ص ٢٧٤.
    2. ـ جنگ ٣، ص ٨٧.
    3. ـ الوافی، ج ٨، ص ١٠٩٧؛ الکافی، ج ٣، ص ٤٢٨.
    4. ـ الوافی، ج ٨، ص ١٠٩٨؛ الکافی، ج ٣، ص ٤٢٨.
    5. ـ الوافی، ج ٨، ص ١٠٩٧؛ الکافی، ج ٣، ص ٤١٦.
    6. ـ جنگ ٣، ص ٨٦ الی ٨٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

505
  • [بنی آدم اعضای یک پیکرند]

  • جناب آقای صدر بلاغی در شب ٢١ صفر ٨٥، روایت زیر را از حضرت رسول أکرم نقل نموده و نسبت سند آن را به غزالی دادند:

  • «تَرَی المؤمنین فی تَوادِّهم و تَراحُمِهم کجَسَدٍ واحدٍ، إذا اشتَکَی عُضوٌ تَداعَی له سائرُ الأعضاءِ فی السَّهرِ و الحُمّی.»1و2

  • شیخ سعدی روایت فوق را با شعر جهانی و جالب خود ترجمه ناقصی نموده و لطیفه ذیل (اذا اشْتَکیٰ عضوٌ تَداعیٰ له، ـ الخ) را در شعر خود نگنجانیده است، و آن شعر این است:

  • بنی آدم اعضای یک پیکرند***که در آفرینش ز یک گوهرند
  • چو عضوی به درد آورد روزگار***دگر عضوها را نماند قرار
  • تو کز محنت دیگران بی‌غمی***نشاید که نامت نهند آدمی‌3
  • و در منتهی الآمال، جلد ١، صفحه ٤٤ این کلام رسول ‌الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را ضمن خطبه‌ای که آن حضرت در اُحد قبل از شروع به جنگ ایراد فرمودند به این عبارت نقل می‌کند که:

  • «و المُؤمِنُ مِنَ المُؤمِنِینَ کالرّأسِ مِنَ الجَسَدِ، إذا اشتَکَی تَداعَی عَلَیهِ سائِرُ جَسَدِهِ.»4و5

    1. ـ إحیاء علوم الدین، ج ٦، ص ٥؛ محجة البیضاء، ج ٤، ص ٣٥٧؛ صحیح مسلم، ج ٨، ص ٢٠.
    2. ـ [مصادر مذکور، این حدیث را با قدری اختلاف از نعمان بن بشیر نقل نموده‌اند. (محقّق)]
    3. ـ کلیات سعدی، گلستان، حکایت ١٠.
    4. ـ‌ منتهی الآمال، ج ١، ص ١٦٠؛ بحارالأنوار، ج ٢٠، ص ١٢٧.
    5. ـ‌ جنگ ٥، ص ١٠٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

506
  • نصایح رسول الله به صورت جملات قصار در حین خُروج و حرکت به غزوۀ تبوک

  • المیزان، جلد ٥، صفحه ٩٨:

  • و فی الدُّر المنثور، فی قوله تعالی ﴿وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَهِ قِيلٗا﴾، ـ الآیة: أخرج البیهقی فی الدلائل عن عُقبة بن عامر فی حدیث خروج رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم إلی غَزوة تبوک، و فیه:

  • «فأصبح بتبوکٍ فحَمِدَ اللهَ و أثنَی علیه بما هو أهلُه، ثمَّ قال: ”أمّا بعدُ، فإنّ أصدقَ الحدیثِ کتابُ الله، و أوثقَ العُرَی کلمةُ التَّقوَی، و خیرَ المِلَلِ مِلّةُ إبراهیم، و خیرَ السُّنَن سُنَّةُ محمّدٍ، و أشرفَ الحدیث ذِکرُ الله، و أحسنَ القَصَصِ هذا القرآنُ، و خیرَ الأُمور عَوازِمُها، و شرَّ الأُمور مُحدَثاتُها، و أحسنَ الهُدَی هُدَی الأَنبیاء، و أشرَفَ الموتِ قَتلُ الشُّهداء، و أعمَی العَمیٰ الضَّلالةُ بعدَ الهُدیٰ، و خیرَ العلم ما نَفَعَ، و خیرَ الهُدَی ما اتُّبِع، و شَرَّ العَمَی عَمیٰ القَلب، و الیدَ العُلیا خیرٌ مِن الید السُّفلی، و ما قَلَّ و کَفَی خیرٌ ممّا کَثُرَ و أَلهَی، و شرَّ المَعذِرة حینَ یَحضُرُ الموتُ، و شرَّ النَّدامة یومَ القیامة، و مِن النّاس مَن لا یأتی الصَلَاةَ إلّا دَبرًا، و منهم مَن لا یَذکُرُ اللهَ إلّا هَجرًا، و أعظمَ الخَطایا اللّسانُ الکذوبُ، و خَیرَ الغِنی غِنَی النّفس، و خیرَ الزّاد التّقوَی، و رأسَ الحِکمة مَخافةُ اللهِ عزّوجلّ، و خیرَ ما وُقِّرَ فی القلوب الیقینُ و الإِرتیابَ مِن الکفر و النِّیاحةَ من عمل الجاهلیّة و الغُلولَ مِن جُثا جهنّمَ، و الکَنزَ کَیٌّ مِن النّار، و الشِّعرَ من مَزامیرِ إبلیسَ، و الخمرَ جِماعُ الإثم، و النّساءَ حَبالةُ الشیطانِ، و الشَّبابَ شُعبةٌ مِن الجُنون، و شرَّ المکاسبِ کسبُ الرِّبا، و شرَّ المَآکل مالُ الیتیم، و السعیدَ مَن وُعِظَ بِغَیره، و الشّقیَّ مَن شَقَی فی بَطن اُمِّه، و إنّما یَصیرُ أحدُکم إلی مَوضعِ أربعِ أذرُعٍ، و

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

507
  • الأمرَ بِآخِرِه، و ملاکَ العملِ خَواتمُه، و شرَّ الرَوایا رَوایا الکِذب، و کلَّ ما هُوَ آتٍ قریبٌ، و سِبابَ المؤمنِ فُسوقٌ و قتالَ المؤمنِ کفرٌ، و أکلَ لَحمِه مِن مَعصیةِ الله، و حُرمةَ مالِه کَحُرمَةِ دمِه، و مَن یَتَألَّ علی الله یُکَذِّبْه، و مَن یَغفِر یُغفَر له، و مَن یَعفُ یُعفَ اللهُ عنه، و مَن یَکظِمْ الغیظَ یَأجُرْه اللهُ، و مَن یَصبِرْ علی الرَّزیّةِ یُعَوِّضْه اللهُ، و مَن یبتغ السُّمعَةَ یَسمَعُ اللهُ به، و مَن یَصبِرْ یُضَعِّفْ اللهُ له، و مَن یَعصِ اللهَ یُعَذِّبْه اللهُ.

  • اللهُمَّ اغفِر لی و لأُمّتی! ـ قالها ثلاثًا ـ أَستَغفرُ اللهَ لی و لکم!“»1

  • [کلماتی قصار از أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • کلمات قصار حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام:

  • خِف اللهَ تَأمَنْ غَیرَهُ.

  • تَوَکَّلْ علَی اللهِ یَکفیکَ.

  • ذِکرُ المَوتِ صَیقَلُ القَلبِ.

  • ذِکرُ المَوتِ جَلاءُ القُلوبِ.

  • ثَلاثَةٌ مُهلِکاتٌ: بُخلٌ و شُحٌّ و عُجبٌ.

  • داءُ النّفسِ فی الحِرصِ.

  • دَواءُ القَلبِ الرِّضاءُ بِالقَضاءِ.

  • بِع الدّنیا بالآخِرَةِ تَربَح.

  • نُعِیَت إلَیکَ نَفسُکَ حِینَ شابَ رَأسُکَ.

  • بَرَکَةُ العُمرِ حُسنُ العَمَلِ.

    1. ـ جنگ ١٥، ص ٢٥٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

508
  • بَلاءُ الإنسانِ مِن اللِّسانِ.

  • طُوبَی لِمَن رُزِقَ بالعافِیَةِ.

  • طُوبَی لِمَن لا أهلَ لَهُ.

  • کَفاکَ مِن عُیوبِ الدّنیا أن لا تَبقَی.

  • کَفاکَ هَمًّا ذِکرُکَ المَوتَ.

  • کَفَی بالشَّیبِ ناعِیًا.

  • کَفَی بالشَّیبِ واعظًا.

  • زَوایا الدّنیا مَشحُونَةٌ بالرَّزایا.

  • دَوامُ السُّرورِ بِرُؤیَةِ الإخوانِ.

  • رُؤیَةُ الحَبیبِ جَلاءُ العَینِ.

  • خُصومَةُ الأحِبّاءِ أصعَبُ مِن عَداوَةِ الأعداءِ.

  • ضَربُ اللِسانِ أشَدُّ مِن طَعنِ السِّنانِ.

  • ضاقَتِ الدّنیا علَی المُتَباغِضینَ.

  • فِعلُ المَرءِ یَدُلُّ علَی أصلِه.

  • عَدُوٌّ عاقِلٌ خَیرٌ مِن صَدیقٍ جاهِلٍ.

  • غُلامٌ عاقِلٌ خَیرٌ مِن شَیخٍ جاهِلٍ.

  • فَخرُ المَرءِ بفَضلِه أولَی مِن فَخرِه بِأَصلِه.

  • أدَبُ المَرءِ خَیرٌ مِن ذَهَبِه.

  • یَأسُ القَلبِ راحَةُ النَّفسِ.

  • رِزقُکَ یَطلُبُکَ فاستَرِح.

  • جدْ بِما تَجِدُ[تحمد].

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

509
  • کافِرٌ سَخیٌّ أرجَی فی الجَنّةِ مِن مُسلِمٍ شَحیحٍ.

  • دینارُ الشَّحیحِ حَجَرٌ.

  • شَحیحٌ غَنیٌّ أفقَرُ مِن فَقیرٍ سَخیٍّ.

  • تَزاحُمُ الأیادِی فی الطّعامِ بَرَکَةٌ.

  • تَواضُعُ الإنسانٍ یُکرِمُهُ.

  • بِرُّکَ لا تَبطُلهُ بالمِنَّةِ.

  • بَشاشَةُ الوَجهِ عَطیَّةٌ ثانیةٌ.

  • وِزرُ صَدَقَةِ المَنّانِ أکثَرُ مِن أجرِه.

  • ثَنِّ إحسانَکَ بالاعتِذارِ.

  • وَضعُ الإحسانِ فی غَیرِ مَوضِعِه ظُلمٌ.

  • خالِف نَفسَکَ تَستَرِحْ.

  • جالِسِ الفُقَراءَ تَزدَد شُکرًا.

  • قُربُ الأشرارِ مَضَرَّةٌ.

  • غَمزَةُ المَوتِ أهوَی مِن مُجالَسَةِ مَن لا یَهوی قَلبُکَ.

  • ثُباتُ المُلکِ بالعَدلِ.

  • ظُلمُ الظّالِمِ یَقودُهُ إلی الهَلاکِ.

  • جَولَةُ الباطِلِ ساعَةٌ و جَولَةُ الحَقِّ إلی السّاعَةِ.

  • أداءُ الدَّینِ مِن الدِّینِ.

  • جُودَةُ الکَلامِ فی الاختِصارِ.

  • لِینُ الکَلامِ قَیدُ القُلوبِ.

  • خَیرُ النِّساءِ الوَلُودُ الوَدودُ.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

510
  • لا غِنَی لِمَن لا فَضلَ لَهُ.

  • لا غَمَّ لِلقانِعِ.

  • عَقیبُ کُلِّ یَومٍ لَیلٌ1.2

  • [توصیف آتشِ وادی برهوت در کلام پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم]

  • در کتاب یواقیت که عبدالوهاب شعرانی نوشته، این قضیّه را نقل می‌کند:

  • «رَواهُ الحافِظ أبونُعیم اصفَهانی: إنّ رَسولَ الله صلّی الله علَیهِ و آلِهِ قالَ: ”لَتَقصُدَنَّکُم نارٌ هی الیَومَ خامِدَةٌ فی دارٍ یُقالُ لَهُ: بَرَهوتُ، تَغشَی النّاسَ، فیها عَذابٌ ألیمٌ، تَأکُلُ الأنفُسَ و الأموالَ، تَدورُ الدّنیا کُلَّها فی ثَمانیَةِ أیّامٍ، تَطِیرُ طَیرَ الرِّیحِ و السَّحابِ، حَرُّها باللَّیلِ أشَدُّ مِن حَرِّها بالنّهارِ، و لَها بَینَ السّماءِ و الأرضِ دَوِیٌّ کَدَویِّ الرَّعدِ العاصِفِ [القاصف]، هِیَ مِن رُؤوسِ الخَلائقِ أدنَی مِن العَرشِ.“

  • فَقالَ حُذَیفَةُ: یا رَسولَ اللهِ! أ سَلیمَةٌ هی یَومَئذٍ علَی المُؤمِنینَ و المُؤمِناتِ؟ قالَ: ”و أینَ المُؤمِنینَ و المُؤمِناتِ؟! النّاسُ یَومَئذٍ شَرٌّ مِن الحُمُر، یَتَسافَدونَ کَما یَتَسافَدُ البَهائمُ، و لَیسَ هُناکَ رَجُلٌ یَقولُ لأحدهم: مَه مَه...“»3و4

  • [آشکار شدن باطن و سریره کافر در آخرالأمر]

  • فی جامع السّعادات، صفحه ١٧٠:

    1. ـ [غالب روایات فوق در دو کتاب دُرر کلمات أمیرالمؤمنین علیه السّلام و کلمات علیّه غرّاء یافت شد. (محقّق)]
    2. ـ جنگ ١، ص ١٠٤.
    3. ـ کنزالعمال، ج ١٤، ص ٣٤٥، با قدری اختلاف.
    4. ـ جنگ ١، ص ١١٠.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

511
  • [قال الامام جعفر بن محمّد الصّادق علیه السّلام]: «إذا خَلَقَ اللهُ فی أصلِ الخَلقِ کافِرًا لَم یَمُت حتّی یُحَبِّبَ اللهُ إلیه الشّرَّ فیقربُ مِنهُ، فابتلاهُ بالکِبرِ و الجَبَروتِ، فقَسَی قَلبُه و ساءَ خُلقُه و غَلُظَ وَجهُه و ظَهَرَ فُحشُه و قَلَّ حَیاؤُه، و کَشَفَ اللهُ تَعالَی سِرَّه، و رَکِبَ المَحارِمَ و لَم یَنزِعْ عَنها، ثُمّ رَکِبَ مَعاصیَ اللهِ، و أبغَضَ لَها عَنهُ [و أبغَضَ طاعَتَهُ]، و وَثَبَ علَی النّاسِ، لا یَشبَعُ مِن الخُصوماتِ؛ فاسْألوا اللهَ العافیَةَ و اطلُبوها مِنهُ.»1و2

  • دربارۀ بعضی از احادیث مثنوی

  • [١] حدیث: «مَن أراد أن یَنظُرَ إلَی مَیِّتٍ یَمشی بَین الأحیاءِ فَلیَنظُرْ إلَیَّ» نقل شده است که [مصادر این حدیث] در شرح احادیث مثنوی فروزان‌فر، صفحه ١٩٣ و صفحه ١٩٤، از تمهیدات عین القضاة، صفحه ٧؛ و المنهج القویّ، جلد ٦، صفحه ١١٤؛ و نظیر آن را که به جای «میّت»،‌ «شهید» آورده است از سیره ابن هشام، جلد ٢، صفحه ٢٨؛ و اسد الغابة، جلد ٣، صفحه ٦٠با تعبیر «یَمشی عَلَی رِجلَیه» آورده است.3

  • [٢] در کتاب أحادیث مثنوی، صفحه ٩٣ گفته است:

  • «”أعدَدتُ لِعِبادیَ الصّالحینَ ما لا عینٌ رَأَت و لا اُذنٌ سَمِعَت و لا خَطَرَ علَی قَلبِ بَشرٍ“، را بخاری، جلد ٢، صفحه ١٣٩؛ و مسلم، جلد ٨، صفحه ١٤٣؛ و جامع الصّغیر، جلد ٢، صفحه ٨ آورده است.»

  • [٣] و در صفحه ٤٥ گفته است: 

  • «شعر مولانا:

    1. ـ جامع السّعادات، ج ١، ص ٣٤٣.
    2. ـ جنگ ٣، ص ١١.
    3. ـ جنگ ١٦، ص ٢٠٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

512
  • طعمه بنموده به ما و آن بوده شست***آنچنان بنما به ما آن را که هست1
  • مأخوذ است از حدیث: ”اللهمّ أرِنا الأشیاءَ کما هی“؛ و این حدیث را در کتب حدیث هنوز نیافته‌ام؛ و نزدیک بدان روایت ذیل است: ”اللهمّ أرنی الدّنیا کما تُریها صالحی عبادِک“، که در کنوز الحقائق، صفحه ١٨ است.»

  • [٤] و در صفحه ١٥١ گفته است:

  • «”إلهی أین أطلبُک؟ قال: عند المُنکَسِرَةِ قلوبُهم“، در شرح تعرّف، جلد ٣، صفحه ١٢٧ وارد است.»

  • [٥] و در صفحه ٦ گفته است: 

  • «”قلبُ المؤمن بینَ إصبعَین من أصابعِ الرَّحمنِ إن شاء لَأثبَتَه و إن شاء‌ لَأزاغَه“، در احیاء العلوم، جلد ١، صفحه ٧٦ است.»

  • [٦] و در صفحه ٥٢ گفته است: 

  • «”أولیائی تَحتَ قِبابی لایَعرِفُهم غَیری“، در احیاء العلوم، جلد ٤، صفحه ٢٥٦؛ و در کشف المحجوب هُجویری، طبع لنینگراد، صفحه ٧٠است.»

  • [٧] و در صفحه ٦٥ گفته است:

  • «”حَسَناتُ الأبرارِ سَیِّئاتُ المقرَّبین“، مؤلّف اللؤلؤ المرصوع، صفحه ٣٣، آن را جزء موضوعات آورده است؛ و در إتحاف السّادة المقرّبین، جلد ٨، صفحه ٦٠٨ به أبی‌سعید خرّاز نسبت داده است.»

  • [٨] و در صفحه ١٤٤ گفته است:

  • «”الدّنیا مَزرعةُ الآخرة“، در احیاء العلوم، جلد ٤، صفحه ١٤، و کنوز الحقائق، صفحه ٦٤ است.

    1. ـ مثنوی معنوی، طبع میرخانی، دفتر دوّم.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

513
  • [٩] و در صفحه ٥٧ گفته است: «”الحکمةُ ضالّةُ المؤمنِ فَخُذ الحکمةَ و لو مِن أهلِ النِّفاق“، به أمیرالمؤمنین علیه السّلام نسبت داده شده است؛ شرح نهج البلاغه، جلد ٤، صفحه ٢٧٨.»

  • [١٠] و در صفحه ١٤٤ گفته است:

  • «”دَارِهِم ما دُمتَ فی دارِهم“، مؤلف اللؤلو المرصوع، صفحه ٣٥ به نقل از سخاوی آن را از موضوعات آورده است.»

  • [١١] و در صفحه ٢١٧ گفته است:

  • «”العائدُ فی صَدَقَته کالعائدِ فی قَیئِه“، بخاری، جلد ١، صفحه ١٧١؛ و مسلم، جلد ٥، صفحه ٦٤ با مختصر اختلافی در لفظ؛ و در جامع الصغیر، جلد ٢، صفحه ٦٦ آورده است.»

  • [١٢] و در صفحه ٢٢٥ گفته است:

  • «”علیکم بدِین العجائز“، در احیاء العلوم، جلد ٣، صفحه ٥٧ است؛ و مؤلّف اللؤلؤ المرصوع، صفحه ٥١، آن را موضوع شمرده؛ و در اتحاف السّادة المقرّبین، جلد ٧، صفحه ٣٧٦ دربارۀ این حدیث بحث مفیدی کرده و شواهدی بر صحّت آن آورده است.»

  • [١٣] و در صفحه ١٨ گفته است:

  • «”کما تَعیشون تَموتون، و کما تَموتون تُبعَثون، و کما تُبعَثون تُحشَرون“، در کتاب معارف بهاء ولد است.»

  • [١٤] و در صفحه ٢٩ گفته است:

  • «”کنتُ کَنزًا مَخفیًّا لا أُعرَفُ، فأحبَبتُ أن أُعرَفَ فخَلقتُ خلقًا تَعَرَّفتُ إلیهم، فَبِی عَرَفونِ“، ابن تیمیّه گفته است: ”لیس من أحادیث النّبی صلّی الله علیه (و آله) و سلّم، و لا یعرف له سندٌ صحیح و لاضعیف“؛ و تبعه الزّرکشی و ابن حجر، ولکن

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

514
  • معناه صحیحٌ ظاهرٌ و بین الصوفیّة دائرٌ.

  • [١٥] و در صفحه ٢٦ گفته است:

  • «”لا یَسَعُنی أرضی و لا سَمائی، و یَسَعُنی قلبُ عبدِیَ المؤمنِ“، در عوارفُ المعارف سهروردی که در حاشیه احیاء العلوم، جلد ٢، صفحه ٢٥٠طبع شده است، می‌باشد.»

  • [١٦] و در صفحه ٩ گفته است:

  • «”لا یُلدَغُ المؤمنُ من جُحرٍ واحدٍ مرَّتین“، در مسلم، جلد ٨، صفحه ٢٢٧، و به حذف «واحدٍ» در جامع الصغیر، جلد ٢، صفحه ٢٠٤؛ و با لفظ «لا یلسَعُ» در کنوز الحقائق، صفحه ١٦٦ وارد است.»

  • [١٧] و در صفحه ١١١ گفته است:

  • «”مَثَلُ أهلِ بَیتی کَسفینة نوحٍ، مَن رَکِبها نَجَی و مَن تَخَلَّف عنها غَرِقَ“، در مستدرک حاکم، جلد ٢، صفحه ٣٤٣؛ و حلیة الأولیاء، جلد ٤، صفحه ٣٠٦؛ و جامع الصغیر، جلد ٢، صفحه ١٥٤؛ و با تفاوت مختصر در جلد ١، صفحه ٩٦ وارد است.»

  • [١٨] و در صفحه ٥٣ گفته است:

  • «”و المُخلِصون فی خَطَرٍ عظیمٍ“، در شرح خواجه ایّوب حدیث نبویّ شمرده شده؛ و در اتحاف السّادة المتّقین، جلد ٩، صفحه ٢٤٣ منسوب به سهل بن عبدالله تستری ذکر شده است.»

  • [١٩] و در صفحه ١٩٦ گفته است:

  • «”مَن أَخلَصَ لِلّه أربعینَ یومًا، ظهرَتْ ینابیعُ الحکمةِ مِن قَلبه علَی لِسانه“، در حلیة الاولیاء، جلد ٥، صفحه ١٨٩؛ و در جامع الصغیر، جلد ٢، صفحه ١٦٠آمده است.»

  • [٢٠] و در صفحه ١٣٠گفته است:

  • «”مَن بشَّرنی بِخروج صَفَرَ بَشَّرتُه بالجَنَّة“، در اللؤلؤ المرصوع، صفحه ٧٧؛ و در

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

515
  • الرّواشح السّماویّة مرحوم میرداماد (ره) جزء احادیث موضوعه شمرده‌اند.»

  • [٢١] و در صفحه ١٦٧ گفته است:

  • «”مَن عَرَفَ نفسَه فقد عَرَف ربَّه“، در شرح نهج البلاغه، جلد ٤، صفحه ٥٤٧ نسبت به أمیرالمؤمنین علیه السّلام داده است و با تعبیر «إذا عرف نفسَه» جزء احادیث نبویّ آمده است.»

  • [٢٢] و در صفحه ٢٩ گفته است:

  • «”مَن قَرَعَ بابًا و لَجَّ وَلَجَ“،1 که بعضی و از جمله مولانا در دفتر سوّم، صفحه ٣١٩، سطر ١٤ از طبع علاء الدّولة آن را حدیث شمرده‌اند؛ مؤلّف اللؤلؤ المرصوع، صفحه ٧٢ گوید که حدیث نیست.»

  • [٢٣] و در صفحه ١٩ گفته است:

  • «”مَن کان لِلّه‌ِ کان الله‌‍ُ ‌له“، در کشف الأسرار (انتشارات دانشگاه طهران) صفحه ٥٦٢ و صفحه ٣٧١ است.»

  • [٢٤] و در صفحه ٢٢٢ گفته است:

  • «”مَن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، اللهُمَّ والِ مَن والاه و عادِ مَن عاداه“، در مسند احمد، جلد ٤، صفحه ٢٨١ و ٣٧٠؛ و در جامع الصغیر، جلد ٢، صفحه ١٨٠؛ و در کنوز الحقائق، صفحه ١٣٣ وارد است.»

  • [٢٥] و در صفحه ٤١ گفته است:

  • «”الوَحدةُ خیرٌ من جَلیسِ [الجلیس] السوءِ، و الجلیسُ الصّالحُ خیرٌ من الوحدة“، در جامع الصغیر، جلد ٢، صفحه ١٩٦؛ و در کنوز الحقائق، صفحه ١٤٩

    1. ـ [این عبارت در اکثر کتب روائی تحت عنوان مثل مشهور آمده است، و ثعالبی در یتیمة الدهر، ج ٥، ص ٢٦٤، از غرر الفاظ و کلمات شیخ ابوبکر علی بن الحسن القهستانی شمرده است، و در آداب المتعلّمین نیز تحت عنوان «قیل» آمده است. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

516
  • (با حذف جملۀ دوّم) است؛ و در احیاء العلوم، جلد ٢، صفحه ١٢ (منسوب به أبوذرّ)؛ و در اتحاف السّادة المتّقین، جلد ٦، صفحه ٢٠٣ بحث مفیدی دربارۀ این روایت و انتساب آن به حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم کرده است.»

  • [٢٦] و در صفحه ١١٦ گفته است:

  • «”موتوا قبلَ أن تَموتوا“، که صوفیّه آن را نقل می‌کنند، مُؤلّف اللؤلؤ المرصوع به نقل از ابن حجر آن را حدیث نمی‌شمارد.»1

  • در مرصاد العباد، طبع بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سنۀ ١٣٥٢ شمسی، در

    1. ـ [مرحوم علاّمه طهرانی ـ قدّس الله نفسه الزّکیّة ـ در کتاب شریف توحید علمی و عینی، ص ١٤٩، تعلیقه ٣، مرقوم فرموده‌اند که:
      «این جمله متن عبارت روایتی است مرسله؛ ولی به مضمون آن در خطبه ٢٠١ از نهج البلاغه آمده است که: ”و أخرِجُوا من الدُنیا قلوبَکم قبل أن تَخرُجَ منها أبدانُکم.
      سیّد حیدر آملی در جامع الاسرار طبع سنه ١٣٤٧، ص ٣٧٨ و ص ٣٧٩ گوید که:
      ”فحینئذ یکون الانسان میّتًا بالارادة، حیًّا بالطّبیعة؛ کما قیل: مُت بالإرادة تحی بالطبیعة، (و) کما روی: من أمات نفسَه فی الدّنیا أحیاها فی الآخِرَة.“
      و این گفتار بعضی از حکماء بود. سپس گوید:
      ”و بالحقیقة عن هذا الموت أخبر النّبی صلّی الله علیه و آله فی قوله: موتوا قبل أن تموتوا، و کذلک أمیرالمؤمنین علیه السّلام فی قوله: قد أحیا عقله و أمات نفسه، حتّی دقّ جلیلهُ و لَطُفَ غلیظه، و برق له لامعٌ کثیر البرق، فأبان له الطّریق و سلک به السّبیل، و تدافعته الابواب إلی باب السّلامة و دار الإقامة، و ثبتت رجلاه بطمأنینة بدنه فی قرار الأمن و الرّاحة بما استعمل قَلبه و أرضی رَبَّه.“
      و این کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام در خطبه ٢١٨ از نهج البلاغه است؛ و شیخ نجم الدین رازی در مرصاد العباد از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله ص ٣٥٩ ذکر نموده است، و همچنین در ص ٣٦٤ و ص ٣٨٤ به عنوان استشهاد آن را آورده است‌.» ـ انتهی تعلیقۀ کتاب توحید علمی و عینی.
      و نیز مرحوم مجلسی این عبارت را در بحارالأنوار، ج ٦٩، ص ٥٧، با عبارت «قد ورد فی الحدیث المشهور» آورده‌اند. (محقّق)]

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

517
  • صفحات ٣٥٩ و ٣٦٤ و ٣٨٦، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود: «موتوا قبلَ أن تَموتوا.»

  • و در صفحات ٤٦٨ و ٦٦٠روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «النّاسُ نیامٌ إذا ماتوا انْتَبَهُوا.»1

  • [حدیثی از مجمع البیان در رفع مؤاخذه از نسیان]

  • راجع به رفع مؤاخذه از نسیان حدیثی در مجمع البیان در ذیل آیۀ ﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَهُ﴾2 آورده است،3 و ما از بحارالأنوار طبع حروفی، جلد ٧، صفحه ٢٥٥ می‌آوریم:

  • «و لِقوله صلّی الله علیه و آله: ”و تُجُوِّزَ لِهذه الأُمَّةِ عن نِسْیانها و ما حَدَّثَتْ به أنفُسَها.“»4

  • دربارۀ نذرِ چیزی برای بیت الله الحرام و دربارۀ سُرَّاق الله

  • فی الوافی، فی کتاب الوصیّة، صفحة ٢٢:

  • «(الکافی، مجلّد ٤، صفحة ٢٤١) الأربعةُ عن یاسین (التهذیب، مجلّد ٩، صفحة ٢١٢، رقم ٨٤١) التَیمُلیّ، عن محمّد بن إسماعیل، عن حَمّادِ بن عیسی، عن حَریزٍ، عن یاسین، قال: سمعتُ أباجعفرٍ علیه السّلام یقول:

    1. ـ جنگ ٦، ص ٥٨.
    2. ـ سوره البقرة (٢) قسمتی از آیه ٢٨٤.
    3. ـ مجمع البیان، ج ٢، ص ٦٨٨.
    4. ـ جنگ ١٥، ص ٢٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

518
  • إِنّ قومًا أقبَلوا من مصرٍ فمات رجلٌ منهم فأوصَی بألفِ دِرهمٍ لِلکَعبةِ؛ فَلَمّا قَدِمَ الوصیُّ مکّةَ سَأَلَ فَدَلّوه علَی بَنی شَیبَةَ، فأتاهم فأخبرَهم الخبرَ، فَقالوا له: قَد بَرِئَت ذمّتُک، ادفَعْها إلینا. فَقام الرّجلُ فسألَ النّاسَ فدَلّوه علَی أبی‌جعفرٍ محمّدِ بنِ علیّ علیهما السّلام.

  • قالَ: فقالَ أبوجعفرٍ علیه السّلام: ”فأتانی فسَأَلنی، فقلتُ له: إنّ الکعبةَ غَنیّةٌ عن هذا، انظُر إلی مَن أَمَّ هذا البیتَ فقُطِعَ به أو ذَهَبَت نَفَقتُه أو ضَلّت راحلتُه أو عَجَزَ أن یَرجِعَ إلی أهلِه، فادْفَعها إلی هؤلاء الّذین سَمَّیتُ.“

  • قال: فأتَی الرَّجُل بَنی شَیبةَ فأخبرَهم بِقولِ أبی‌جعفرٍ علیهما السّلام، فقال [قالوا]: هذا ضالٌّ مبتدِع لَیس یُؤخَذُ عنه و لا علمَ له، و نحنُ نسأَلُک بِحقّ هذا و بحقّ کذا و کذا لَمّا أبلغتَه عنّا هذا الکلام.

  • قال: فأتیتُ أباجعفرٍ علیه السّلام فقلتُ له: لَقیتُ بنی شیبةَ فأخبرتُهم، فزَعَموا أَنّک کذا و کذا و أَنّک لا عِلمَ لک، ثُمّ سَألونی بالعظیم لَمّا أبلغتک ما قالوا.

  • قال: ”وأنا أسألکَ بما سَألوک لَمّا أتیتَهم فقُلتَ لَهم: إِنّ من عِلمی أَن لو وُلّیتُ شیئًا من أُمور المُسلمین لَقَطَعتُ أَیدیَهم، ثُمّ عَلَّقتُها فی أَستار الکَعبة، ثمّ أَقمتُهم علی المِصطَبَة، ثمّ أمرتُ مُنادینَ یُنادون: أَلا إِنّ هؤلاء سُرّاقُ الله فاعْرِفوهم.“

  • بیان: المِصطبة بکسر المیم کالدّکان للجلوس علیه.»1

  • و أوردَ أیضًا روایتَین أُخرَیَین فی هذا المعنَی فَمَن أرادَها فلیُراجِعْ إلی نفسِ الکتاب.2

    1. ـ الوافی، ج ٢٤، ص ١٤٦.
    2. ـ جنگ ١٥، ص ٢٥١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

519
  • [خطبۀ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در غزوۀ احد]

  • در سادس بحارالأنوار، کمپانی، صفحه ٥١٢، در ضمن بیان غزوۀ احد از واقدی نقل می‌کند؛ می‌فرماید که: «چون حضرت رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم در معرکۀ اُحُد صفوف را مرتّب کردند قام فخَطَب الناسَ، فقال:

  • ”أیّها الناسُ! أُوصیکم بما أَوصَانی به اللهُ فی کتابِه مِن العَمَل بطاعَتِه و التَّناهی عن مَحارمِه. ثُمّ إنّکُم الیومَ بمَنزلِ أجرٍ و ذُخرٍ لمن ذَکَرَ الَّذی علیه، ثُمّ وَطَّنَ نفَسه علی الصَّبرِ و الیقینِ و الجِدِّ و النَّشاطِ؛ فإِنّ جِهادَ العَدوّ شدیدٌ کریهٌ [کَربُه]، قلیلٌ مَن یَصبِرُ علیه إلّا من عَزَمَ له علی رشدِه [الّا من عَزَم اللهُ رُشدَه]، فإِنّ اللهَ مع من أطاعَه و إِنَّ الشَّیطانَ مَعَ مَن عَصاه. فاستَفتِحوا [فافتتحوا] اعمالَکم بِالصَّبر علَی الجِهادِ و التمِسوا بذَلک ما وَعَدَکم اللهُ، و عَلَیکم بالذّی أَمَرَکم به، فإنّی حَریصٌ عَلَی رُشدِکم.

  • إنّ الاختِلافَ و التنّازُعَ و التَّثبُطَ [و التثبیط] من أمرِ العَجزِ و الضَّعفِ، و هو ممّا لایُحبُّه اللهُ و لا یُعطی علیه النّصرَ و الظَّفَرَ.

  • أیُّها النّاس! إِنَّه قُذِفَ فی قلبی [جُدِّد فی صدری] أَنَّ من کان علَی حرامٍ [فرَّق اللهُ بینَه و بینَه، و مَن رَغِبَ له عنه] فَرَغِبَ عنه، ابتغاءَ ‌ما عنَد الله غُفِرله ذنبُه؛ و مَن صلَّی عَلَیَّ، صلّی اللهُ علیه و ملَائِکتُه عَشرًا؛ و مَن أَحسَنَ مِن مسلمٍ أو کافرٍ وَقَع أجرُه علَی اللهِ فی عاجلِ دنیاه و فی آجلِ آخِرته؛ و مَن کان یؤمنُ بالله و الیومِ الآخر فعَلیه بِالجُمُعة یَومَ الجُمُعة، إلّا صَبیًّا أو إمرأَةً أو مریضًا أو عَبدًا مملوکًا، و مَن استَغنَی عنها اِستَغنَی اللهُ عنه و اللهُ غنیٌّ حمیدٌ.

  • ما أَعلمُ من عملٍ یُقرِّبُکم إِلی الله إلّا و قد أَمرتُکم به، و لا أَعلَمُ مِن عَملٍ یُقَرِّبُکم إِلی النّار إلّا و قد نَهیتُکم عنه! و إِنَّه قد نَفَثَ الروحُ الأمین فی رُوعی: أنَّه لَن

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

520
  • تموتَ نفسٌ حتَّی تَستوفَی أَقصَی رِزقِها لا ینقُصُ منه شیءٌ و إِن أَبطأَ عنها، فاتّقوا اللهَ ربَّکم و أَجملوا فی طَلَبِ الرّزقِ! و لا یَحمِلَنَّکم استبطاؤُهُ أَنَ تَطلُبوه بِمَعصِیة رَبِّکم، فإنّه لَن یُقدَرَ علَی ما عنده إلّا بِطاعته!

  • قَد بیَّنَ لکم الحلالَ و الحرامَ غیرَ أَنّ بینَهما شُبَهًا مِن الأمر لم یعلمْها کثیرٌ من النّاس إلّا مَن عُصِم؛ فَمَن تَرَکَها حَفِظَ عِرضَه و دینَه، و مَن وَقعَ فیها کان کالرّاعی إِلی جَنبِ الحِمیَ أوشَک أَن یَقَعَ فیه، [و لیس مَلَکٌ] و ما مِن مَلَکٍ إلّا و له حِمیً و إِنّ حِمَی الله محارِمُه.

  • و المؤمنُ مِنَ المؤمنین کَالرّأس مِن الجَسَد إذا اشتکیٰ تَداعَی علیه سایرُ جَسَده.

  • و السّلام علیکم.“»1

  • در جلد اول کتاب مغازی واقدی، صفحه ٢٢١ تا صفحه ٢٢٣ این خطبه مذکور است، و ما از نسخه بحارالأنوار نقل کردیم و اختلافی که در نسخۀ واقدی دیده شد، در [ ] قرار گرفت.2

  • [زیارت قبور شهداء اُحد توسط رسول خدا وحضرت زهرا و اصحاب، دلیل برجواز زیارت قبور]

  • در جلد ٤، صفحه ٤٥، از البدایة و النهایة ابن کثیر دمشقی، از بیهقی با سند خود از أبوهُرَیرة روایت کرده است که:

  • «قال: کان النّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم یأتی قبورَ الشّهداء، فإذا أتی فرضةَ الشِعب قال: ”السَّلام علیکم بما صَبَرتُم فَنِعم عُقبَی الدار3 ثمّ کان أبوبکر بعد النّبیّ صلّی

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٢٠، ص ١٢٥ با قدری اختلاف.
    2. ـ جنگ ٦، ص ١٥٢.
    3. ـ اقتباس از سوره الرّعد (١٣) آیه ٢٤.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

521
  • الله علیه و آله و سلّم یفعله، و کان عمرُ بعد أبی‌بکر یفعله، و کان عثمانُ بعد عمرَ یفعله.

  • قال الواقدی: کان النّبیّ صلّی الله علیه و آله و سلّم یزورهم فی کلِّ حولٍ فإذا بلغ نَقِرَةَ1 الشِعب یقول: ”السَّلام علیکم بما صبرتم فنِعمَ عُقبَی الدّار“ ثم کان أبوبکر یفعل ذلک کلَّ حولٍ، ثمّ‌ عمرُ، ثمّ عثمانُ، و کانت فاطمةُ بنتُ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم تأتیهم فتَبکی عندهم و تدعو لهم. و کان سعدٌ یسلّم ثمّ‌ یُقبل علی أصحابه فیقول: ألا تُسلِّمون علی قومٍ یَرُدّون علیکم؟!

  • ثمّ‌ حکَی زیارتَهم عن أبی‌سعید و أبی‌هریرة و عبدالله بن عمر و أمّ سَلِمَة رضی ‌الله عنهم.

  • و قال ابن أبی‌الدّنیا: حدثنی إبراهیم، حدّثنی الحکم بن نافع، حدّثنا العطاف بن خالد، حدّثتنی خالتی قالتْ: رکبتُ یومًا إلی قبور الشّهداء ـ و کانت لا تَزالُ تأتیهم ـ فنزَلتُ عند حمزة، فصلیّتُ ما شاء الله أن أُصلّی، و ما فی الوادی داعٍ أو مجیبٌ إلّا‌ غلامًا قائمًا آخذًا برأس دابّتی. فلمّا فرِغتُ من صلاتی، قلتُ هکذا بیدی: ”السَّلَام عَلَیکم!“ قالت: فسمعتُ ردّ السّلام عَلَیَّ یخرُج من تحتِ الأرض، أعرِفُه کما أعرِفُ أنَّ الله عزّوجلّ خلقَنی، و کما أعرُف اللَّیل و النهار، فاقشعرّت کلُّ شَعرَةٍ مِنِّی.»2و3

  • [هرچه انسان بخواهد مسلّماً به او داده خواهد شد]

  • راجع به آنکه آنچه انسان بخواهد از خداوند به او داده خواهد شد و مسلّماً به او خواهد رسید، و مقدّرات و پیش‌آمدها عین خواست انسان است، حضرت

    1. ـ [ لسان العربکُلّ ارضٍ متصوِّبةٍ فی هبطةٍ فهی النَّقِرَةَ. (محقّق)]
    2. ـ دلائل النبوة للبیهقی، ج ٣، ص ٣٠٨، با قدری اختلاف؛ البدایة و النهایة، ج ٤، ص ٤٥.
    3. ـ جنگ ١٧، ص ٨٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

522
  • أمیرالمؤمنین علیه السّلام در (نهج البلاغة، ج ٣، ص ٤٨) ضمن وصایای خود به فرزند ارجمندش حضرت امام حسن علیه السّلام می‌فرماید:

  • «ثُمَّ جَعَلَ فی یَدَیکَ مَفاتِیحَ خَزائِنِهِ بِما أذِنَ لَکَ مِن مَسألَتِهِ، فَمَتَی شِئتَ استَفتَحتَ بِالدُّعاءِ أبوابَ نِعَمِهِ و استَمطَرتَ شَآبِیبَ رَحمَتِهِ، فَلا یُقَنِّطَنَّکَ إبطاءُ إجابَتِهِ؛ فانَّ العَطِیَّةَ عَلَی قَدرِ النِّیَّة.»1و2

  • [حدیث شریف: إِیّاک و مشاورةَ النّساء]

  • أمیرالمؤمنین علیه السّلام در وصیّت کتبی خود به حضرت امام حسن علیه السّلام که در حاضرین3 انشاء‌ فرمودند در آخر آن می‌فرمایند:

  • «و إیّاک و مشاوَرَةَ النّساءِ فإِنّ رأیهُنّ إلی أفْنٍ و عَزمَهنَّ إِلی وَهنٍ!

  • و اکفُف علیهنّ من أَبصارِهِنّ بحجابِک إِیاهُنَّ، فإِنّ شدّةَ الحِجابِ أَبقَی علیهِنَّ، و لیس خروجُهنّ بأَشدَّ مِن إدخالِک مَن لا یُوثَقُ به عَلَیهنّ، و إِن استَطَعتَ أَن لا یَعرِفنَ غیرَک فافْعل!

  • و لا تُمَلِّک المرأَةَ مِن أَمرِها ما جاوَزَ نَفسَها، فإنَّ‌ المرأةَ رَیحانَةٌ و لَیسَت بقَهرَمانةٍ!

  • و لا تَعدُ بکَرامَتِها نفسَها، و لا تُطمِعْها فی أَن تشفَعَ لغَیرِها!

  • و إیّاک و التَّغایُرَ فی غَیر موضعِ غَیرَةٍ، فإِنَّ ذَلک یَدعو الصَّحیحةَ إلی السَّقَم و البَریئَةَ إِلی الرَّیب!»4

    1. ـ بحارالأنوار، ج ٩٠، ص ٣٠١.
    2. ـ جنگ ٥، ص ١٢١.
    3. ـ حاضرَین به صیغۀ تثنیه، یعنی حاضر حلب و حاضر قِنَّسرین و نواحی بیابان‌های آن دو.
    4. ـ نهج البلاغة (عبده)، ج ٣، ص ٥٦؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابی‌الحدید)، طبع مصر از افست مرعشی، ج ١٦، ص ١٢٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

523
  • ترجمه این وصیّت مفصّل را در روزنامه اطلاعات، از شماره ١٥٩١٩ تا شمارۀ ١٥٩٢٣ (مورّخه چهارشنبه ١٠مردادماه ١٣٥٨ تا سه‌شنبه ١٦ مردادماه) طبع نموده، و عبارات ترجمه شیرین و جالب است، لیکن در ترجمه تحریفاتی به عمل آمده است و از عفّت ترجمه خارج شده است؛ مثلاً در عبارت فوق، راجع به زنان داستان حجاب: «و اکفُف عَلیهنَّ مِن أبصارهنَّ بِحِجابک إیّاهن؛ فإنَّ شدةَ الحِجابِ أبقَی علیهنّ» را به کلّی حذف نموده است.

  • اگر این وصیّت را با ترجمۀ صحیح و روانی در یک جزوه طبع نموده، و در روز عید غدیر به عنوان عیدی، پخش گردد بسیار مناسب است1.2

    1. ـ [مرحوم علاّمه آیة الله حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی ـ قدّس الله نفسه ـ در وصیت‌نامه خویش (که در مجلد اوّل همین موسوعه، ص ١١١، آمده است) پیرامون این وصیّت شریف فرموده‌اند: 
      «می‌خواستم وصیّت‌نامۀ مفصّلی بنویسم که حاوی مطالب مهمّ اخلاقی باشد، دیدم با وجود مطالب عالیه و حقائق سامیه‌ای که أمیرالمؤمنین علیه السّلام در حاضرَین به امام حسن مجتبی علیه السّلام در وصیّت‌نامۀ خود نوشته‌اند و در نهج البلاغه مسطور است، دیگر از بیان مکارم اخلاق و آداب، دم زدن مایۀ شرمندگی است.
      لذا تمام اولاد خود را توصیه می‌کنم که این وصیّت را که در نهج البلاغه موجود است مطالعه و کراراً مورد دقّت و نظر قرار دهند، و آن دُرَر شاهوار را آویزۀ گوش و هوش و الگوی عمل خود قرار دهند. و از جدّشان اخذ کنند و بر مَمشَی و روش آن حضرت باشند، و رسول الله و وصیّش را که دو پدر مهربان امّت هستند اسوۀ خود قرار دهند. و به مقام مقدّس حضرت صدّیقه کبری سلام الله علیها متمسّک و متشبّث گردند و از معنویّت و روحانیّت آن کانون قدس و طهارت و عصمت بهره‌مند گردند.» 
      به زودی شرح و ترجمه این وصیت گرانقدر به همراه مقدّمه‌ای نفیس از حضرت آیة الله حاج سیّد محمّد محسن حسینی طهرانی در اختیار علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت. (محقّق)]
    2. ـ جنگ ٦، ص ١٧٨.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

524
  • راجع به عرضه داشتن حضرت عبدالعظیم ایمان خود را به امام هادی علیه السّلام

  • در جلد ١ وسائل الشیعة،1 طبع امیر بهادر، صفحه ٤، کتاب الطّهارة، حدیث ٢٥ از کتاب المجالس و کتاب صفات الشیعة و کتاب التوحید و کتاب اکمال الدین روایت می‌کند از علیّ بن احمد بن موسی الدّقاق و علی بن عبدالله الورّاق، جمیعًا عن محمّد بن هارون، عن أبی‌تراب عبدالله بن موسی الرّویانی، عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی، قال:

  • «دَخلتُ علَی سیّدی علیّ بن محمّدٍ علیهما السّلام فقلتُ: إِنّی اُرید أن أعرِضَ عَلیک دینی!

  • فقال: ”هاتَ یا أَباالقاسمِ!“

  • فقُلتُ: إنّی أقول أنّ اللهَ واحدٌ ـ إِلی أَن قال ـ و أقولُ: إِنَّ الفرائِضَ الواجبةَ بعدَ الوِلایةِ، الصّلاةُ و الزّکاةُ و الصّومُ و الحَجُّ و الجِهادُ و الأَمرُ بِالمَعروفِ و النَّهیُ عَن المُنکَرِ.

  • فقال علیُّ بن محمّدٍ علیهما السّلام: ”یا أباالقاسمِ! هذا وَاللهِ دینُ الله الّذی ارتَضاه لِعبادِه! فاثبُت علیه، ثَبَّتکَ اللهُ بِالقول الثّابتِ فی الحیَاةِ الدّنیا و فی الآخرة.“»2

  • [حدیث شریف نبوی: إنی أُحِبُّ من الصِّبیان خمسةَ خصالٍ]

  • در کتاب زَهرُالرّبیع مرحوم سیّد نعمت ‌الله جزائری در صفحه ٢٥٩ و صفحه

    1. ـ وسائل الشیعة، ج ١، ص ٢٠.
    2. ـ جنگ ٦، ص ٢٠٣.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

525
  • ٢٦٠آورده است که:

  • «رُویَ عن رسول ‌الله صلّی ‌الله علیه و آله وسلّم أنه قال:

  • ”إنی أُحب مِن الصِّبیان خَمسةَ خِصالٍ:

  • الأوّلَ: أنّهم الباکون؛

  • الثّانی: عَلَی التُّراب یجتمعون؛

  • الثالثَ: یختَصمون مِن غَیرِ حِقدٍ؛

  • الرابعَ: لا یَدّخرون لِغَدٍ؛

  • الخامسَ: یُعمِّرون ثم یُخَرِّبون.“»1و2

  • راجع به مجالس تَغَنّی عبدالله بن جعفر

  • در شرح نهج البلاغه إبن أبی‌الحدید، ٢٠جلدی، جلد ١٦، صفحه ١٦١ چنین آورده است:

  • «و رَوَی أبوالفَرَج الإِصفهانیّ، قال: قال عَمرو بن العاص لمعاویةَ فی قَدمَةٍ قَدِمَها إلی المدینة أیّامَ خِلافَتِه: قُم بنا إلی هذا الّذی قَد هَدَم شرفَه و هتک سِترَه: عبدِاللهِ بنِ جعفرٍ، نقفُ علی بابه فنسمعُ غِناءَ جَواریه.

  • فقاما لیلًا و مَعَهما وَردانُ غلامُ عَمرٍو، و وَقَفا بِبابِ عبدِاللهِ بنِ جعفرٍ فاستَمَعا الغِناءَ.

  • و أحسَّ عبدُاللهِ بوُقوفِهما، ففَتَحَ البابَ و عَزَم علی معاویةَ أن یَدخُلَ. فدَخَلَ فجلَس علی سَریرِ عبدِالله، فدعا عبدُالله له، و قَدَّم إلیه یسیرًا من طعامٍ، فأکل. فلمّا

    1. ـ [جهت اطلاع بیشتر به کتاب روح مجرد، ص ٥٩٧ مراجعه شود. (محقّق)]
    2. ـ ‌جنگ ١٣، ص ٣٥.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

526
  • أنِس قال: یا أمیرَالمؤمنین! أ لا تأذنُ لِجَواریک أن یُتَمِّمنَ أصواتَهنَّ فإنّک قطَعتَها علیهنَّ؟! قال: فَلیَقُلنَ! فرفَعنَ أصواتَهنَّ و جعَل معاویةُ یتحرَّکُ قلیلًا قلیلًا حتّی ضرَبَ بِرجلِه السریرَ ضَربًا شدیدًا!

  • فقال عمرٌو: قُم أیُّها الرّجلُ! فإن الرّجلَ الّذی جئتَ لتَلحاه أو لتَعجَّبَ مِن أمره أحسنُ حالًا منک!

  • فقال: مَهلًا فإنّ الکریمَ طَروبٌ.»1

  • [قضاء نماز شب فوت شده را می‌توان در روز بجا آورد]

  • در جلد ١٥ المیزان، صفحه ٢٥٨ آورده‌اند:

  • «و فی الفقیه، قال الصادق علیه السّلام: ”کُلَّما فاتَک بِاللَّیل فاقْضِه بالنّهار! قال الله تبارک و تعالی: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ خِلۡفَةٗ لِّمَنۡ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوۡ أَرَادَ شُكُورٗا﴾؛2 یعنی أن یَقضِی الرّجلُ ما فاتَه باللّیل بالنّهار و ما فاتَه بالنّهار باللّیل.“»3و4

  • [در باب فضیلت انگشتر به دست کردن]

  • در مفتاح الفلاح مترجم، صفحه ١٤ می‌فرماید:

  • «روایت کرده است سیّد جلیل، جمال العارفین، رضی الدّین علی بن طاووس

    1. ـ همان مصدر، ص ١١٩.
    2. ـ سوره الفرقان (٢٥) آیه ٦٢.
    3. ـ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌١٥، ص ٢٣٧؛ من لا یحضره الفقیه، ج ١، ص ٤٩٦؛ بحارالأنوار، ج ٨٥، ص ٢٩٣.
    4. ـ جنگ ١٣، ص ١٢٩.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

527
  • (ره) از حضرت باقر علیه ‌السّلام که آن حضرت فرمود:

  • ”هر که صبح کند و بر او انگشتری باشد که نگین او عقیق باشد، آن را در دست [راست] به انگشت کرده باشد، پس صبح کند پیش از اینکه ببیند کسی را، پس برگرداند نگین آن را به طرف باطن کف، و بخواند سورۀ ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾ تا آخر، بعد از آن بگوید: ”آمَنتُ بِاللهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و کَفَرتُ بِالجِبتِ و الطّاغوتِ، و آمَنتُ بِسِرِّ آلِ محمّدٍ و عَلانِیَتِهِم و ظاهِرِهِم و باطِنِهِم و أوّلِهم و آخِرِهِم“، نگه دارد او را خدای تعالی در آن روز از شَرّ آنچه فرود بیاید از آسمان، و آنچه بالا می‌رود در آن و آنچه فرو می‌رود در زمین و آنچه بیرون می‌آید از آن، و بوده باشد در پناه خدای تعالی و سایه او تا آنکه داخل شام شود.“»1و2

  • البَعُوض أعظَمُ مِن الفِیل خَلقُه

  • در روضه کافی، صفحه ٢٤٨ از محمّد بن یحیی، از أحمد بن محمّد بن عیسی، از سعید بن جناح، از بعض أصحابنا، از حضرت أبی‌عبدالله علیه السّلام روایت کرده است که قال:

    1. ـ [مفتاح الفلاح، طبع دارالاضواء، ١٤٠٥ ه‍ ق، ص ١٩: «و روی السید الجلیل، جمال العارفین، رضیُّ الدین علی بن طاوس ـ قدّس الله روحَه ـ عن الباقر علیه السّلام، أنّه قال:
      ”مَن أصبَحَ و علیه خاتَمٌ فَصُّهُ عقیقٌ، مُتَخَتِّمًا به فی یده الیُمنی، فأصبح مِن قَبلِ أن یَرَی أحدًا، فقَلَب فَصَّه إلی باطِنِ کَفّه، و قَرأَ: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾ إلی آخرها، ثُمَّ قال: ”آمَنتُ بِالله وحدَه لا شریکَ له، و کَفَرتُ بالجِبت و الطّاغوت، و آمنتُ بِسِرّ آلِ مُحمّد و علانِیَتِهِم، و ظاهرِهم و باطِنهم، و أوّلِهم، و آخِرِهم“، وَقَاهُ الله تعالی فی ذلک الیوم شرَّ ما یَنزِل مِن السَّماء و ما یعرُجُ فیها و ما یَلِجُ فی الأرضِ و ما یخرُجُ منها، و کان فی حِرزِ الله و کَنَفِه حتّی یُمسِیَ.“» (محقّق)]
    2. ـ جنگ ٥، ص ١١١.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

528
  • «ما خَلَقَ اللهُ عَزَّ‌وجَلَّ خَلقًا أصغَرَ مِنَ البَعُوضِ، و الجِرجِسُ أصغَرُ مِنَ البَعُوضِ، و الَّذِی نُسَمِّیهِ نَحنُ الوَلَعَ أصغَرُ مِنَ الجِرجِسِ، و ما فی الفِیلِ شَی‌ءٌ إلّا و فِیهِ مِثلُهُ و فُضِّلَ عَلَی الفِیلِ بِالجَنَاحَینِ.»1و2

  • [سه جمله حکیمانه از أمیرالمؤمنین علیه السّلام]

  • [مستدرک الوسائل، طبع سنگی، جلد ٢] صفحۀ ٣١٠:

  • «الجعفریّات، بإسناده عن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جدّه علی بن الحسین، عن أبیه قال:

  • قال علیّ بن أبی‌طالب علیهم السّلام: ”أحمَقُ النّاس مَن حَشَا کتابَه بالتُّرَّهات؛ إنّما کانت الحکماءُ و العلماءُ و الأتقیاءُ و الأبرار یَکتُبون بثلاثة لیسَ معهنّ رابعٌ: مَن أحسَنَ لِله سَریرَتَه أحسَنَ اللهُ علانیتَه، و مَن أصلَحَ فیما بَینَه و بَینَ اللهِ أصلَحَ اللهُ تَعالَی فیما بَینَهُ و بَیَن النَّاسِ، و مَن کانت الآخِرةُ همَّهُ کَفَاهُ اللهُ همَّهُ مِن الدّنیا.“»3و4

  • [بیان آثار چهار مرحله سنی انسان در کلام امام صادق علیه السّلام]

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٥٣:

  • «العیّاشی فی تفسیره عن أبی‌بصیر، قال: قال أبوعبدالله علیه السّلام:

  • ”إذا بَلَغَ العبدُ ثلاثًا و ثلاثینَ سَنةً فقد بَلَغَ أشُدَّهُ، و إذا بَلَغَ أربعینَ سَنةً فقد

    1. ـ الکافی، ج ٨، ص ٢٤٨.
    2. ـ جنگ ١٤، ص ١٣٩ و ١٤٠.
    3. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١١، ص ٣٢٢.
    4. ـ جنگ ٢٤، ص ١٧٦.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

529
  • انتهی مُنتهاه، و إذا بَلَغَ إحدَی و أربعینَ فهو فی النُّقصانِ، و یَنبَغی لِصاحِبِ الخَمسینَ أن یکونَ کمَن هو فی النَّزْعِ.“»1و2

  • وَضَعتُ خمسةً فی خمسةٍ و النّاسُ یَطلُبونها فی خمسةٍ فلا یَجدونَها

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٥٧:

  • «عوالی اللّئالی، عن النَّبیّ صلّی الله علیه و آله، إنّه قال:

  • ”إنّ اللهَ عزّوجلّ یقولُ: وَضَعتُ خَمسةً فی خمسةٍ و النّاسُ یَطلُبُونَها فی خَمسةٍ فلا یَجِدونها: وَضَعتُ الغِنَی فی القَناعة و النّاسُ یَطلُبونها فی کَثرَةِ المال فَلا یَجِدونه؛ و وَضَعتُ العِزَّ فی خِدمَتی و النّاسُ یَطلُبونه فی خِدمَة السُّلطانِ فلا یَجِدونه؛ و وضَعتُ الفَخرَ فی التَّقوَی و النّاسُ یَطلُبونه بالأنسابِ فلا یَجِدونه؛ و وَضَعتُ الرّاحَةَ فی الجَنَّةِ و النّاسُ یَطلُبونَه فی الدّنیا فَلا یَجِدونه.“»

  • [بیست و پنج مورد از مطلوبات فطری انسان در کلام امام صادق علیه السّلام]

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢، صفحۀ ٣٥٧:]

  • «مجموعة الشّهید رحمة الله علیه: رُوِی عن مولانا جعفرٍ الصّادق علیه السّلام، أنّه قال:

  • ”طَلَبتُ الجنَّةَ فَوَجَدَتُها فی السَّخاء، و طَلَبتُ العافیةَ‌ فَوَجَدتُها فی العُزلةِ، و طَلَبتُ ثِقلَ المیزانَ فَوَجَدتُه فی شَهادةِ أن لا إله إلّا اللهُ محمّدٌ رسولُ اللهِ، و طَلَبتُ السُّرعَةَ فی الدّخول إلی الجَنَّةِ فَوَجَدتُها فی العَمَلِ لِلّه تعالَی، و طَلَبتُ حُبَّ الموت فَوَجَدتُه فی

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٥٦.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٩٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

530
  • تَقدیمِ المال لِوَجهِ الله، و طَلَبتُ حَلَاوة العِبادَةِ فَوَجَدتُها فی تَرکِ المَعصِیَةِ، و طَلَبتُ رِقَّةَ القَلبِ فَوَجَدتُها فی الجوعِ و العَطَشِ، و طَلَبتُ نورَ القَلب فَوَجَدتُه فی التَّفَکُر و البُکاءِ، و طَلَبتُ الجَوازَ علَی الصِّراطِ فَوَجَدتُه فی الصَّدَقَة،‌ و طَلَبتُ نورَ الوَجه فَوَجَدتُه فی صَلاةِ اللَّیلِ، و طَلَبتُ فَضلَ الجِهاد فَوَجَدتُه فی الکَسب لِلعیال، و طَلَبتُ حُبَّ اللهِ عزّوجلّ فَوَجَدتُه فی بُغضِ أهلِ المَعاصی، و طَلَبتُ الرِّئاسَةَ فَوَجَدتُها فی النَّصیحَةِ لِعِباد الله، و طَلَبتُ فِراغ القَلب فَوَجَدتُه فی قِلَّةِ المال، و طَلَبتُ عَزائِمَ الأُمور فَوَجَدتُها فی الصَّبر، و طَلَبتُ الشَّرفَ فَوَجَدتُه فی العِلم، و طَلَبتُ العِبادَةَ فَوَجَدتُها فی الوَرَعِ، و طَلَبتُ الرّاحةَ فَوَجَدتُها فی الزُّهد، و طَلَبتُ الرَّفعةَ فَوَجَدتُها فی التَّواضع، و طَلَبتُ العِزَّ فَوَجَدتُه فی الصِّدقِ و طَلَبتُ الذِّلَّةَ فَوَجَدتُها فی الصّوم، و طَلَبتُ الغِنَی فَوَجَدتُه فی القَناعة، و طَلَبتُ الأُنسَ فَوَجَدتُه فی قِراءة القُرآن، و طَلَبتُ صُحبةَ النّاسِ فَوَجَدتُها فی حُسن الخُلق، و طَلَبتُ رِضَی الله فَوَجَدتُه فی بِرِّ الوَالدَینِ.“»1و2

  • الأخبار الواردةُ فی ذمّ الصّوفیّة

  • [مستدرک الوسائل، طبع حروفی، جلد ٢] صفحۀ ٣٨٩:

  • [١] «المولی العلّامة الأردبیلی فی حدیقة الشّیعة، قال: و بالسَّند الصَّحیح عن أحمد بن محمّد بن أبی‌نصر البزنطیّ و محمّد بن إسماعیل بن بَزِیع، عن الرّضا علیه السّلام، إنّه قال:

  • ”مَن ذُکرَ عِندَه الصّوفیّةُ و لم یُنکِرْهم بِلِسانه و قَلبِهِ، فَلَیس منّا؛ و من أَنکَرَهم فَکَأنّما جاهَدَ الکُفّارَ بینَ یَدَی رسولِ الله صلّی الله علیه و آله.“

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ١٧٣.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ١٩٢.

مطلع انوار ج4 - عبادات و ادعیه، اخلاق

531
  • [٢] و فی الصَّحیح، عن أحمد بن محمّد بن أبی‌نصر البَزَنطیّ، عن الرّضا علیه السّلام، إنّه قال:

  • ”قال رجلٌ من أصحابنا للصّادق جعفرِ بن محمّد علیهما السّلام: قد ظَهَرَ فی هَذا الزّمانِ قومٌ یُقالُ لهم: الصّوفیّةُ، فما تَقول فیهم؟ قال: إنّهم أعداؤُنا، فَمَن مال فیهم فَهو مِنهم و یُحشَرُ معهم؛ و سَیَکونُ أقوامٌ یَدَّعون حُبَّنا و یَمیلون إلیهم، و یَتَشَبَّهون بهم، و یُلَقِّبون أنفُسَهَم، و یُأوِّلون أقوالَهم؛ ألا فَمَن مال إلیهم فَلَیس مِنّا و إنّا منهم بُرَاءٌ، و مَن أنکَرَهم و رَدَّ علیهم کان کَمَن جاهَدَ الکفّارَ بَینَ یَدَی رسولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله.“

  • قُلتُ: و الظّاهرُ إنّه ـ رَحِمه الله ـ‌ أَخَذَ الخبر عن کتاب الفصول التّامّة للسیّد الجلیل أبی‌تراب المُرتَضَی بن الدَّاعی الحُسَینیّ الرّازی صاحبِ تَبصرةِ العوامّ کما یُظهَرُ من بعض القرائن، و یَأتی فی الخاتمة إثباتُ کونِ کتابِ الحدیقة للمولَی الأردبیلی، رَحِمَه الله.»1و2

    1. ـ مستدرک الوسائل، طبع حروفی، ج ١٢، ص ٣٢٣.
    2. ـ جنگ ٢٤، ص ٢١٧.