طرح مبانی اسلام

بیانات شب‌های پنج‌شنبه سال 1417 هـ ق (تعداد جلسات: 7)

پدیدآور آیت‌اللَه سید محمدمحسن حسینی طهرانی

توضیحاتصوت و متن 7 جلسه بیانات آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی قدس الله سره، که در شب‌های پنج شنبه سال 1417 هـ ق در میان

توضیحاتمرحوم استاد آیةالله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدّس الله سرّه) در این جلسه کلام را با این نکته مهم آغاز می‌کند که کلام حق بر عالم به حق همیشه طراوت و تازگی دارد. بر همین اساس استاد مرحوم به بیان چند نکته پراهمیت سلوکی می‌پردازد. نکته اول آن است که راه خدا و سلوک الی الله، راه ذلت و تواضع است. در توضیح این مطلب، استاد از یک سو به اهمیت تواضع در قبال دیگران خصوصا پدر و مادر، ضرورت اعراض سالک از ریاست‌طلبی، در ضمن بیان حکایتی از علامه طهرانی در خصوص اعراض از شهرت و مرجعیت و فراری بودن اولیاء از پست و مقام اشاره می‌کند و از سوی دیگر به پیامدهای سوء خودبینی مانند استدراج و گرفتن فهم از انسان و ... می‌پردازد. در نکته دیگر تبیین شده است که کناره گیری از مردم و عبوس بودن نشانه سلوک نیست. مرحوم استاد در ادامه به نکات دیگری هم اشاره می‌کند از جمله: نارضایتی از فعالیت‌های مؤسسه علامه طهرانی و لزوم زیرکی سالک و مطرح نکردن مسائل تفرقه انگیر و لزوم توجه فقیه به مصالح اجتماعی در فتوا.

توضیحاتمرحوم استاد آیةالله سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدّس الله سرّه) در این جلسه به شرح و تفسیر آیه ﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا وَٱجۡنُبۡنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ﴾ پرداخته و بیان می‌دارد معنای بت بودن، توجه انسان به مسائلی است که او را ازتوجه به توحید باز دارد؛ لذا منظور ازاصنام دردعای حضرت ابراهیم علیه السلام، بت های سنگی و چوبی نیست؛ بلکه صوارفی است که انسان به واسطه تعلق و توجه به آنها از معبود حقیقی باز می‌ماند. لذا شغل، مقام و موقعیت و هر چیزی حتی علم ، اگر انسان را ازتوجه به توحید باز دارد، همگی بت هستند. استاد تأکید می‌کند یکی از تبعات توجه به مسایل دنیوی غفلت از تقدیر الهی و نادیده‌گرفتن مشیت الهی در کارهایی که انجام می‌دهیم، می‌باشد؛ در حالیکه هیچ کاری بدون مشیت الهی ممکن نیست و حتی افراد کافر و بی دین هم واسطه های الهی هستند. اگر به این عالم و حوادث آن با دید توحیدی نگاه کنیم، حتی خنده و گریه انسان نیز به خداوند مستند می‌گردد. استاد ضمن اشاره به تفسیر سوره توحید توسط علامه طهرانی که به دستور مرحوم آقای حداد صورت گرفت می‌فرماید: ایشان تفسیر راشروع کردند و تنها ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ یازده جلسه شده است.

توضیحاتمرحوم استاد آیةالله سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدّس الله سرّه) در این جلسه به فقر ذاتی انسان و لزوم توجه به آن می‌پردازد. ایشان توضیح می‌دهد که سلوک به معنای یقین به حجیت و واقع است، لذا سالک باید نسبت به ولی خود و دستورات وی یقین داشته باشد، تردید سالک نسبت به دستورات استاد، سبب خروج از مسیر سلوک خواهد بود. ایشان تأکید می‌کند: سالک نباید از عنایت خداوند مأیوس گردد؛ بلکه باید برای کسب عنایت خداوند تلاش کند، زیرا او پناهگاه حقیقی و تنها نجات دهنده سالک است. توکل علی‌الله لازمه بهره مندی ازفیض الهی است. استاد یکی از روش های علامه تهرانی در تربیت شاگردانش را چنین تبیین می‌کند که ابتدا آنها را به حقیقت فقر شان آشنا می ساخت، تا سالک به فقر مطلق خویش و نیازمندی اش به خداوند ایمان پیدا کند.

توضیحاتمرحوم استاد آیةالله سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدّس الله سرّه) در این جلسه کلام را با این نکته درنقل مطالب خصوصا در موارد قرآنی، روایی، تاریخی و نقل قول ازدیگران باید دقت کرد تا مبادا اشتباه بیان شود. خصوصا در نقل آیات وروایات باید آنها را مستند کرده و بنویسیم. سپس به مبحثی کلیدی در باب سلوک پرداخته و می‌فرماید: ازمسائل مهم در مسئله سلوک، حالت تسلیم در برابرخداوند است؛ انسان سالک نباید اراده خود را در نظر گرفته و بگوید: به نظر من این‌طورخوب است و یا آن‌گونه بد است؛ بلکه ملاک همه رفتار و گفتار و کردارش، تسلیم بودن دربرابر خداوند باشد.حتی اگر پیامبر و ائمه (علیهم السلام) را دوست دارد، باید این محبت در طول محبت و رضایت خداوند باشد. سالک در عین اینکه باید خود را محو و فانی در استادش ببیند، اما نباید برای او خصوصیات استقلالی در نظربگیرد، بلکه وی را مظهری از مظاهر توحید بداند و وسیله‌ای بشمارد که وی را به توحید می‌رساند. مرحوم استاد ضمن بیان خاطرات و حکایات زیبا به این نکته در سیره علامه طهرانی اشاره می‌کند که نگاه حضرت ایشان به استادش، نگاه غیر استقلالی بود و همین نگاه زمینه ساز کمال ایشان شده است.

توضیحاتمرحوم استاد آیةالله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدّس الله سرّه) در این جلسه بحث را با نگاه توحیدی اولیای الهی به ابلیس آغاز می‌کند و ضمن بیان حکایات شیرین و آموزنده از بزرگانی مانند علامه طهرانی توضیح می‌دهد که ابلیس هم یکی از مظاهر الهی است. از همین جا بحث دقیقی را در باره توحید ذات پروردگار و نسبت آن با سایر ممکنات مطرح کرده و به آراء بزرگانی مانند مرحوم کمپانی، ملاصدرا، علامه طباطبایی و علامه طهرانی می‌پردازد. در ادامه بحث که غالباً در پی پرسش‌های تلامیذ مطرح می‌گردد به تفاوت اجتهاد در زمان کنونی با زمان ائمه علیهم السلام و فقهای قریب به عصر حضور، اشاره می‌شود. استاد در بخش دیگری از مباحث خود به ویژگی‌های نظریات اولیای تام الهی اشاره نموده و دلیل تبدل آراء آنان و نیز تعارض در بیانات‌شان را تبیین می‌کند. توضیحات

توضیحاتمرحوم استاد آیةالله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدّس الله سرّه) در این جلسه ابتدا به تفاوت قوانین الهی و بشری اشاره نموده و می‌فرماید: قوانین الهی تکوینی هستند و قوانین بشری، اعتباری‌اند. ایشان با بیان حکایت عجیبی از مرحوم آیةالله انصاری و فرزند ایشان، بیان می‌دارد که معیارهای اهمیت، در پیشگاه خداوند متعال با آنچه نزد انسانهاست، بسیار متفاوت می‌باشد. استاد با اشاره به عدم امکان انکار و مخالفت با واقعیات تکوینی، به مسئله مودت ذوی‌القربی و لزوم احترام به سادات، اشاره نموده و آن را یکی از مهم‌ترین مسائل تکوینی معرفی می‌کند که در سرنوشت انسان‌ها تأثیر فوق‌العاده‌ای می‌تواند داشته باشد، ایشان جهت تبیین این واقعیت، به سیره امیرالمؤمنین علیه السلام با عایشه و نیز آنچه برای حر بن یزید ریاحی اتفاق افتاد و حکایات آموزنده دیگری استناد می‌نماید. همچنین استاد در راستای بیان حقوق اولیاء الهی، با اشاره به سیره علامه طهرانی، به لزوم احترام به فرزندان آنان تأکید می‌کند.

توضیحاتمرحوم استاد آیةالله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی (قدّس الله سرّه) در این جلسه با اشاره به تمثیلی از مولوی، حقیقت بسیاری از نزاع‌ها را بیان می‌کند که در واقع به ظواهر امور برمی‌گردد و لذا با بروز حقیقتِ این ظواهر، بسیاری از از احتلافات حلّ خواهند شد. استاد با بیان حکایاتی از مرحوم علامه طهرانی (قدّس الله سرّه) بر اشراف اولیاء الهی بر حقیقت نفوس افراد تأکید می‌کند. مرحوم استاد در بخشی دیگر از فرمایشات خود به ناشناس ماندن حقیقتِ اولیاء الهی در میان مردم اشاره نموده و می‌فرماید: آقا را کسی نشناخت! خودِ ما هم نشناختیم؛ به‌جهت اینکه می‌گویند: «مُعَرِّف یا باید اَجلیٰ از مُعَرَّف باشد یا حداقل باید مساوی باشد.». در پایان این جلسه به تکلیف سالک در هنگام اختلافات پرداخته شده است: «دارِهِم فی دارِهِم و أرضِهِم فی أرضِهِم» که عبارت از مداراست.