اجابت سریع و بلاعوض خداوند متعال
1اجابت سریع و بلاعوض خداوند متعال
أعوذُ بِاللَه مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَه الرَّحمَنِ الرَّحیم
و صلَّی اللَه عَلَی سیّدنا و نبیّنا أبیالقاسم مُحَمّدٍ
و علی آله الطّیبین الطّاهرین و اللعنة عَلَی أعدائِهِم أجمَعینَ
الحمد اللَه الّذي تحببّ اليّ و هو غني عنّي، ظاهراً از همين اينجاهاست
به نظرم همین میرسد خلاصه تا همین سؤالها بود.
الحمد اللَه الّذي اسئله فيعطني و ان كنت بخيلاً حين يستقرضني و الحمد اللَه الّذي اناديه كلّما شئت لحاجتي و اخلو به حيث شئت لسرّي بغير شفيع فيقضي لي حاجتي الحمد اللَه الّذي لا ادعو غيره و لو دعوت غيره لم يستجب لي دعائي و الحمداللَه الّذي لا ارجو غيره و لو رجوت غيره لأخلف رجائي
این مضامین، مضامین واحدی است. در این مضامین. حضرت سجّاد سلام اللَه علیه استناد خیر و منقبت و كمال و فعلیت را منحصراً به جانب پروردگار قرار میدهد و استناد ضعف و نقصان و فقر و امساك و خلاء و منقصت را به جانب طبیعت انسان و طبیعت آدمی قرار میدهد.
حمد اختصاص به خدایی دارد كه ادعوه فيجيبني، هر وقت او را بخوانم اجابت مرا میكند. این استقبال ادعوه، دلالت بر استمرار دارد یعنی این وضعیت و این حالت مستمرّاً وجود دارد. شیمۀ پروردگار این طور است صفت پروردگار اینطور است. صفت پروردگار صفت اجابت است. حالا چرا حمد اختصاص به پروردگاری دارد كه ادعوه فيجيبني؟ مگر حالا كسی كه اجابت انسان را میكند مستحق حمد است؟ مستحق ستایش است؟ ما یك شخصی را صدا میزنیم او هم اجابت میكند میآید، حالا این مستحق حمد است؟ از یك شخصی چیزی میخواهیم او اعطاء میكند این مستحق حمد است؟ با یك شخص كاری داریم به او مراجعه میكنیم او دعوت ما را اجابت میكند مهمانی است او را دعوت به منزل میكنیم اجابت میكند، این مستحق حمد است؟ چرا اینجا ایشان نسبت به پروردگار میفرماید حمد اختصاص به آن خدایی دارد كه ادعوه فيجيبني؟
در اینجا دو مسأله هست كه باید مدّ نظر قرار داد: یكی اینكه ـ همانطوری كه عرض شد ـ این ادعوه دلالت بر استمرار دارد و این جهت استمرار خودش یك صفتی است كه انحصار به ذات پروردگار دارد و غیر از ذات پروردگار هیچ موجودی دارای این صفت نیست كه هر وقت شما بخواهید اجابت بكند، شما در عالم كی را سراغ دارید؟ بالأخره افراد صبح از خواب پا میشوند میروند سر كار و درس و اداره و محل كار و اینها. آدم تلفن میكند آقا هنوز در خانه هستند باید بروند سر كار بعد تلفن بزنند! خیلی خوب، صبر میكنیم دو ساعت، ساعت هشت میشود، نُه میشود، تلفن به محل كار میزنیم، حاج آقا هنوز تشریف نیاوردند! در راهاند! وقتی میآییم ساعت ده تلفن میكنیم. حاج آقا كمیسیون دارند! بسیار خب كی تلفن كنیم؟ یازده. تلفن میزنیم حاج آقا چای میل میفرمایند بستنی میخورند! آخر یك وقتی بگویید كه ما آن وقت كه تلفن میكنیم ایشان باشند؟ ساعت دوازده، حاج آقا تشریف بردند نماز! اینكه خدمتتون عرض میكنم چون به سر خودم آمده كه میگویم، یعنی غلو و اغراق
اجابت سریع و بلاعوض خداوند متعال
2نكردم حالا بستنیاش را چرا، ولی چای و اینهاش، شاید آن هم بوده، بعد ساعت یك تلفن میكنیم حاج آقا تشریف بردند خانه، قضیه میافتد برای فردا! خیلی خب، بالأخره خیلی لطف و عنایت كنند تلفن انسان را جواب میدهند بعد هم انسان را این ور و آن ور میفرستند، بروید پیش آقا، بروید پیش ایشان، بروید...
خب انسان صبح از خواب بلند میشودتا شب، دیگر شب میرود در منزل با اهل و عیال و مطالعه و كار و برنامه امّا اگر فرض كنید یكی یازده شب، دوازده شب به شما تلفن كرد كار داشت، حالا شما اوّلِ موقعِ خواب، استراحت، البتّه اول نه، باید ساعت ده همه دیگر خواب باشند، میدانید دیگر. مرحوم آقا میفرمودند كه باید زود بخوابید و از آنطرف زود بیدار شوید حالا ما به یك چنین دستورشان عمل نمیكنیم، یا اینكه به یكیاش عمل میكنیم، به آن زود خوابیدن عمل میكنیم، اقلاً به یكیاش عمل كرده باشیم، خدا رحمت كند ایشان را، گاهی كسالت داشتند روزه نمیگرفتند، ولی سحری و افطار میخوردند. میگفتند روزه كه نمیگیرم سحری و افطار هم نخوریم كافر مطلقیم! اقلاً این افطار را بخوریم كه به ما نگویند....
انسان باید شب زود بخوابد تا اینكه بتواند آمادگی و تهیو داشته باشد. بالأخره وجود ما تعلّق مادّی دارد. و نفس تعلق مادی موجب انصراف نفس است از آن جنبه تجردی، هر وقت آن جنبۀ تجردی غلبه كند، از این تعلقات مادّی در بیاید، آن وقت خواب و اینها نمیتواند تأثیر بگذارد ولی تا وقتی كه این جنبۀ تعلق به مادّه وجود دارد محكوم به قوانین مادّه است لذا این دستورات هم برای همین جهت میدادند.
حالا اگر یكی ساعت دوازده به شما تلفن بكند سلامٌ علیكم، آقا فردا راستی برای ما این كار را انجام میدهید؟ میگوید مرتیكه خجالت نمیكشی؟ آخر ساعت دوازده موقع تلفن كردن است ما را از خواب بیدار میكنی؟ یك وقت ما تقریباً قبل از ماه رمضان بود، چند مدّتی پیش، خیلی خسته بودم تا ساعت یازده مطالعه و اینها داشتم آمدم استراحت كنم همین كه داشت خوابم میبرد یكدفعه تلفن زنگ زد! گفتم بردارم یا بر ندارم؟ گفتم آخر كسی كه این موقع، ساعت یازده و نیم، دارد تلفن میكند حتماً باید كار خیلی مهمّی داشته باشد یا یكیاش مرده یا یكی زنده شده یا خیال میكنم در این درجه از اهمیت باید باشد. آمدیم برداشتیم تلفن را، یك مخدره ای از یكی از شهرستانها، سلامٌ علیكم حاج آقا! فقط میخواستم صدایتان را بشنوم! یك عرض سلامی كنم! گفتم خیلی متشكرم، خدا به شما توفیق ، ممنون، یك خورده احوالپرسی كرد و گوشی را گذاشت زمین. حالا مطلب اینطور است دیگر.
امّا خدا اینطوری نیست، خدا هر وقتی كه ما بخواهیم اجابت میكند، دو بعد از ظهر او را صدا كنی میگوید لبیك، سه بعد از ظهر میگوید لبیك، نصف شب، قبل از اذان صبح، میگوید لبیك. موقع طلوع آفتاب لبیك، این اذكاری كه قبل از طلوع آفتاب موقع غروب خورشید موقع ظهر قبل از ظهر فسبح بحمد ربّك قبل طلوع الشّمس و قبل الغروب في الليل و آناء النّهار و اطراف النّهار این مال چی؟ تسبیح یعنی چه؟ تسبیح یعنی اجابت از او، اجابت از ناحیۀ او دیگر، معنای تسبیح [این است.] سبحانك گفتن یك جواب میخواهد، الحمداللَه گفتن یك جواب میخواهد، و الشكرللّه گفتن یك جواب میخواهد، لا اله الاّ اللَه جواب میخواهد، اینها همه اش جواب میخواهد. جواب نیاید فایده ندارد. باید جواب باشد.
مرحوم علامۀ طباطبائی یك روز خدمتشان بودیم به اتّفاق مرحوم آقا، ایشان میفرمودند یك روز پرفسور كربن ـ خدا رحمتشان كند ـ هانری كربن فرانسوی بود، او در بین صحبتهایی كه ما با ایشان میكردیم این مطلب را گفت، گفت یكی از ادلّۀ حقانیت اسلام ـ بخصوص تشیع كه حالا یك جهت خاصّی دارد ـ بر سایر ملل و بر مكاتب مانند یهود، نصرانیت، هنود، بودایی ها، و سایر ملل، این است كه آنها عبادتشان در وقت و مکان محدودی است،
اجابت سریع و بلاعوض خداوند متعال
3فرض کنید آنها در وقت خاصّی میروند در معبد حالا نصرانی ها روز یك شنبه میروند كلیسا، یهودی ها روز شنبه میروند برای كنشت، هنود عصرها باید بروند،بعضی از طوائف قبل از ظهرها باید بروند و اصلا زمان و مكان عبادت اینها در یك همچنین وقت است. ولی در اسلام نه زمان عبادت زمان محدودی است و نه مکان عبادت مكان محدودی است. جعلت لی الارض مسجدا و طهورا هر جای زمین شما میخواهید عبادت كن، غصبی نباشد، عبادت كن. هر جا میخواهد باشد.
در امكنۀ مكروهه نباشد در حمام نباشد در شوارع نباشد در مزبله نباشد. در اماكن مُنتِنَه، دارای رائحة كریهه نباشد، هر جا میخواهی عبادت كن. البته افضل این است كه عبادت در مسجد انجام بشود، در مسجد محله یک ثواب دارد، در مسجد شهر یک ثواب دارد، در مسجد جامع یك ثواب دارد. در مسجد كوفه یك ثواب دارد. در حرم امیرالمؤمنین هر ركعت ثواب دویست هزار ركعت نماز دارد. خب این بخاطر اهمیت خود [مکان است.] ولی جعلت لی الارض مسجدا و طهورا. وضو نداریم، همین جا بزنید روی خاك تیمم كنید. بزنید روی سنگ تیمم كنید، نیست بزنید روی چوب، نیست روی فرش، هیچ منعی نیست. نماز انسان، باید انسان نماز بخواند حال ترس دارد نمازش جوری دیگر است. در حال غرق شدن است، یك اللَه اكبر بگویدو نماز حساب میشود. ارتباط همیشه بر قرار است. این اختصاص به اسلام دارد یعنی هیچ وقت و هیچ لحظهای از لحظات بین انسان و بین خداوند متعال حجاب و سَتری وجود ندارد. همیشه.
در اوقاتی كه انسان مشغول تلاوت قرآن است خدا دارد با انسان صحبت میکند، در اوقاتی که انسان مشغول نماز است انسان دارد با خدا صحبت میكند، در سایر اوقات انسان مستحب است كه لسانش به ذكر خدا مشغول باشد. یكی از دستوراتی كه مرحوم آقا میدادند این بود كه میگفتند در هر وقتی، در اوقات فراغت، توی خیابان راه میروید، نشستید یك جایی در یك جمع، آهسته لا اله الاّ اللَه بگوئید این لا اله الاّ اللَه اثر تكوینی دارد. هر لا اله الاّ اللَه یك اجابت از طرف اوست. هان! سالك وقت خالی ندارد.هیچ. یا باید به ذكر خدا مشغول باشد یا باید به كاری كه در راه رضای خداست باید اشتغال داشته باشد، اصلا معنی ندارد این حبل، منقطع بشود، این ریسمان و این تعلّق معنا ندارد كه قطع بشود. همیشه همینطور است. در همۀ ایام، هر روزش یك حالی دارد. هر ماهاش یك حالی دارد. هر لحظهایی از لحاظتش یك خصوصیت دارد. البته انسان باید بهترین لحظات را برای فراغت خودش انتخاب كند.
الحمد اللَه الّذي ادعوه فيجيبني. هر وقتی او را بخوانم او اجابت میكند. و این اختصاص به اسلام ندارد. حتی یهود با این مكتب غلط و مشی و مرام باطلی كه دارند آنها هم همینطورند، هر وقت خدا را بخواهد اجابت میكند، نصاری همینطور، بت پرست همینطور، بت پرستِ ولی تعلّقش قطع نشده، اجابت میكند. امام صادق به آن دهری فرمودند در وقتی كه [انکار] خدا را میكرد، ابن ابی العوجا آیا شده وقتی كه در دریا حركت میكنی قایق و كشتی تو در حال غرق شدن باشد؟ گفت بله یك سفری برایم اتّفاق افتاده. خب حضرت هم خبر داشته دیگر. بعد حضرت فرمودند در آن حال یأس و نا امیدی چه تفكّرات و تصوراتی بر تو خطور میكرد؟ گفت آنجا دلم به یك سمت گرایش داشت قلبم به یك سمت تمایل داشت و فقط او را باعث نجات میدیدم حضرت فرمودند همان خداست. آن سمتی كه خارج از علل و اسباب طبیعت است. ان سمتی كه از محدودۀ وسائط بیرون است، آن عبارت از وجود بسیطِ دیگر، آن عبارت از پروردگار است گر [چه] ملحد است دهری است ولی تعلّق و ارتباطش قطع نمیشود، خودش میآید پرده میاندازد. خب پرده را بزند كنار. خدا پرده
اجابت سریع و بلاعوض خداوند متعال
4ننداخته، ما خودمان میآییم پرده میاندازیم. خودمان میآییم هی حجاب روی حجاب را برای خودمان بوجود میآوریم خودمان میآییم موجب ابتعاد خودمان میشویم، اینطور نیست.
حالا كه كسی دارای یك چنین خصوصیتی است این موجب حمد نیست؟ موجب ستایس نیست؟ یعنی وجودی است كه در همه حال آماده به خدمت است، آماده به خدمتِ ما، هر وقتی بخواهیم برویم سراغش میگوید من حاضرم. خب اگر ما ارزشی را در عالم در این رابطه مدّ نظر قرار بدهیم، بخواهیم یك كسی را حمد كنیم، بگوییم آقا این یك آدمی است كه هر وقت رفتیم پیشش، ما را دست خالی برنگردانده بالأخره این كیه؟ انسان باید باشد دیگر، باید انسان باشد. خب بالأخره همین انسان در بعضی از اوقات دست ما كوتاه است دیگر، پس باید این یك موجودی باشد كه ما فوق این موقعیت و مرتبه قرار گرفته باشد. پس این حمد اگر قرار باشد یكی از ارزشها را ما در عالم ارزش ها و در عالم معیارها و در عالم مقدّسات، ما یكی را اجابت دعوت مضطرّین بدانیم و اجابت دعوت سائلین بدانیم آن شخصی كه مرتبۀ علیا را از تقدّس به خود اختصاص داده ذات پروردگار است كه هر وقتی كه سراغش برویم هست، همین الآن، همین الآن ما توجه به او بكنیم میبینیم اجابت میكند. الآن ساعت فرض كنید هشت و نیم است، یك ساعت دیگر همینطورِ. یك ساعت و نیم دیگر همینطورِ. ساعت دوازده همینطور است. یك همینطور است دو همینطور است هر وقتی كه بخواهیم. هیچ وقت نمیگوید من خستهام! حالا برو دو ساعت دیگر بیا! فعلاً خستهام سرم شلوغ است! هیچ وقت نمیگوید و لا تأخذه سنةٌ و لا نوم، نه سِنه. چرت ناس و نه نوم، همیشه بیدار است. خب این از این نقطۀ نظر او مستوجب حمد است، از این جهت.
مطلب دوّم كه از آن جهت مستوجب حمد است این است كه این اجابتی كه او میكند آیا در ازاء یك امری است یا در ازای یك امری نیست؟ و این خیلی مهم است. آیا ما وقتی كه از او طلب میكنیم آیا حتماً باید اجابت كند یا اینكه نه، لازم نیست اجابت كند؟ و آیا اجابتی كه میكند در ازای عملی است كه ما انجام دادیم؟ یعنی جنبۀ معامله دارد و جنبۀ داد و ستد دارد یا نه؟ خداوند متعال وقتی كه اجابت میكند اجابت بلاعوض میكند. در مرتبۀ ذاتِ پروردگار، داد و ستد اصلاً معنا ندارد. و هر چه انسان در آن بارگاه و در آن موقعیت دست خالی تر باشد زودتر قبولش میكنند، هر چه انسان در آنجا تهیدست و فقیر باشد زودتر راه پیدا میكند، زودتر.
یك شخص بزرگی به اتّفاق مریدان خودش حركت میكند و میآید برای دیدن شخص دیگری، ظاهراً این قضیه در نفخات جامی یا در تذكرة الاولیاء عطار است، میآید برای دیدن یك بزرگی. وقتی كه میرسد در آنجا با شاگردانش، میگوید هر كسی خود را قابلیت ادراك محضر شیخ میبیند بیاید تو، هر كه نمیبیند نیاید، خب همه میروند، یكی میماند پشت در، میگویند تو چرا نمیآیی؟ میگوید و اللَه من، ایشان شرط گذاشته، شرط گذاشته قابلیت داری بیا قابلیت نداری نیا، من هم قابلیت ندارم، من وقتی به خودم نگاه میكنم به وضعیت خودم نگاه میكنم میبینم نتوانستم یك موقعیتی كه ادراك كند حضور و محضر او را [برای خودم درست کنم] وقتی میروند تو، یك دفعه آن شیخ، استاد كه رفته بودند به دیدنش، میگوید آن كسی كه قابلیت محضر ما را دارد چرا نیامده؟ یعنی مسأله عكس است.
در وهلۀ اول باید اظهار مسكنت بشود این اظهار مسكنت خودش قابلیت است امّا اگر گفتیم نه، نه خیر، ما قابلیت داریم ما تهیوء و استعداد داریم، اگر گفتیم میگذارند ما را سركار! آنها هم خوب واردند، استاد، همچنین میگذارند سركار كه تا ده سال نفهمی سر كاری. خواب میآید، مكاشفه میآید، حالات میآید، همه سر كاری است ها! به اندازۀ یك سر سوزن بالا نمیرود طرف. همهاش تخیلات همهاش اوهام همهاش وارد شدن در اهواء. یكدفعه بعد
اجابت سریع و بلاعوض خداوند متعال
5از ده سال نگاه میكند ـ اگر خدا بخواهد دستش را بگیرد ـ میبیند عجب تو چه مسائلی گیر است؟ پس ما این ده سال چه كار میكردیم؟ تو چه مطالبی گیر است؟ از چه امتحاناتی نمیتواند بربیاید. از بعضی از آنها نمیتواند. بر سر بازار عشق كس نخرد ای رفیق از تو به یك جو هزار، كشف و كرامات را
اینجا بهترین متاع و ارزش مندترین وضایع در این سوق و بازار، متاع فقر و در ماندگی و بیچارگی است. و شما نگاه كنید، به این امام سجّاد نگاه كنید، این فقراتی که امشب میخواندند واقعاً انسان از خودش خجالت میکشد. این امام سجاد از اول دعایش الهی لا تودبنی بعقوبتک تا آخر دعای ابوحمزه شما نگاه کنید ببینید هیچ میگوید من کی هستم؟ من آن کسی هستم که امام بر خلایقم! دیدید؟ تو کدام یک از این عباراتش دیدید؟ من آن کسی هستم که صاحب ولایت، هست ها! نه این که نیست، دروغ هم نیست، امام سجاد امام چهارم ماست امام چهارم مکتب تشیع است و مقامش با سایر ائمه هیچ فرق نمیکند به اندازۀ سر سوزنی، هیچ تفاوتی با مقام پدرش هم ندارد کلهم نور واحد، هیچ دیدید تو اینها بگوید انا الذی صاحب الولایة الکبری الالهیه؟ دیدید؟ انا الذی آمُر علی الجبرئیل و میکائیل و اسحاق؟ انا الذی بیده ملکوت کل شی...؟ هست ها نه این که نیست ولی دیدید بگوید؟ یکی از این عبارتها را بیاید بگوید؟ تمام عالم وجود در دستش هست ولی چه عبارتهایی میگوید؟ خدایا من گناهکارم خدایا تو غفوری خدایا من عاصی هستم خدایا تو غافر الذنبی خدایا ما بخیلیم تو جوادی خدایا ما مسکینیم تو چی هستی،... خب دروغ که نمیگوید سر ما را هم که نمیخواهد کلاه بگذارد، امامِ ما واقعاً دارد میگوید واقعاً از صمیم قلبش دارد میگوید. این چیه مقصود؟
امام سجاد رندِ، امام سجاد زرنگِ، امام سجاد به سرِّ مسئله پی برده، ما پی نبردیم، رندها میفهمند قضیه چیه؟ او به سرِّ قضیه پی برده که در دستگاه ربوبی بالاترین متاعی که موجب قبول درگاه پروردگارِ متاعِ فقرِ، متاع احتیاجِ، این را امام سجاد فهمیده ما نفهمیدیم، هی در جا میزنیم هی بالا میرویم هی پایین میآییم.
به هر اندازه بفهمیم به همان اندازه نزدیکیم و به هر اندازه که بدانیم در کارمان اثر میگذارد در اعمال خارجیمان تاثیر میگذارد. در رفتارمان اثر میگذارد. جنبۀ استعلا و بلندمنشی و علوّ و استکبار و عناد در امام سجاد وجود ندارد، صفر است، این مسأله است.
پیغمبر وقتی میفرماید الفقر فخری برای همین میگوید دیگر. افتخار من رسول اللَه بر سایر موجودات این است که من به حقیقت فقر رسیدم. حقیقت فقر را دریافتم.
این درویشها میگویند لباس فقر لباس فقر، اینها هم از همین چیزها گرفتند ها! خلعت فقر را از فلان درویش بپوشید. خلعت فقر یعنی جُبِّهای که میپوشند و نمودار این است که خلاصه دیگر فقیر است و خلاصه از انانیّات و اوصاف استکبار بشری بیرون آمده دیگر، قابلیت برای تجلی انوار پیدا کرده مثلا به حساب خودشان خلعت فقر.
خب این مطلب قابل اهمیت است. این مسأله هم در مقام ثبوت هم در مقام اثبات. هم در مقام ثبوت خدا به کسی چیزی نمیدهد الّا این که از این مطلب و از این نکته در وجود او باشد و کسی چیزی را متوجه نمیشود الّا این که مطلب را بفهمد. هر دو جنبۀ ثبوت و اثبات در این مسأله لحاظ شده است.
و اینجاست که حمد اختصاص به پروردگار دارد یعنی اعطاء خدا بر اساس فقر است نه بر اساس عوض و معوّض.
اینجا آدم میرود پیش یک کسی جواب میدهد فکر این را میکند که فردا بیاید پیش این، داد و ستد کند دیگر امروز میرویم پیش آقای رئیس، این هم میداند او یک کارهای هست حالا راهش میاندازند که فردا که اونجا گیر میکنند بیاید به دادش برسد، این داد و ستد است، این
اجابت سریع و بلاعوض خداوند متعال
6که داریم میبینیم الحمدلله کم هم نیست. این داد و ستد است.
اگر رفتید کسی را پیدا کردید از همین ارباب و مسئولین که هر وقت رفتید پیشش داد ولو بداند اگر آمد پیش شما، شما جوابش را نمیدهید! سلام مرا هم به او برسانید! عوض بنده هم شما دست او را ببوسید!
اما خدا این جوری نیست، میرویم اجابت میکند، دوباره پشت میکنیم، دوباره گناه میکنیم دوباره میرویم سؤال میکنیم اجابت میکند دوباره... همین. او هم به بزرگی خودش خَم به ابرو نمیآورد میگوید کار تو گناه کردن است کار من هم بخشیدن است تو کار خودت را بکن ما هم کار خودمان را میکنیم هر کی به وظیفۀ خودش عمل کند آن وقت انسان خودش خجالت میکشد. انسان دیگر از ترس عقاب [نیست] که گناه نمیکند [بلکه] از ترس اجابت است که حیاء میکند. آن وقت آن گناه نکردن دیگر خیلی میچسبد خیلی شیرین است.
انسان به یک مرتبهای میرسد که میگوید خدایا تو جهنم هم میخواهی مرا ببری ببر ولی دیگر گناه نمیکنم خجالت میکشد. این مال چیه؟ یعنی اینقدر کرم زیاده که دیگر آدم را از رو میبرد آن وقت اینجا جای حمد دارد.
حمد یعنی ستایش ذاتی که اجابت او بر اساس غنا و فقر ماست نه بر اساس عوض. انشاءاللَه امیدواریم که ـ حالا شاید یک مطالبی باز هم مانده باشد ـ امیدواریم که خداوند ما را موفق کند که این عبارتهای عالیة المضامین و رفیعۀ امام سجاد علیه السلام، چرا بخل کنیم؟ میخواستم بگویم تا مقداریش در ما متحقق بشود، نه! صددرصد، چرا بخل کنیم؟ آنچه را که امام سجاد میخواهد در ما به برکت و لطف خودش و صاحب مقام ولایت متحقق کند انشاءاللَه.
اللَهم صل علی محمد و آل محمد