سيد الشهداء عليه السلام فقط در حادثه كربلا تفسير و خلاصه نمي‌شود

9670
مشاهده متن

پدیدآورآیت‌اللَه سید محمدمحسن حسینی طهرانی

گروه تاریخی و اجتماعی

/6
پی دی اف پی دی اف موبایل ورد

سيد الشهداء عليه السلام فقط در حادثه كربلا تفسير و خلاصه نمي‌شود

1
  • هو العلیم

  •  

  • سید الشهداء علیه السلام فقط در حادثه کربلا تفسیر و خلاصه نمی‌شود

  •  

  • آیة اللَه حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی

  •  

  • اربعین در فرهنگ شیعه

سيد الشهداء عليه السلام فقط در حادثه كربلا تفسير و خلاصه نمي‌شود

2
  • سید الشهداء فقط در حادثه کربلا تعریف و تفسیر نمی‌شود. حادثه کربلا یکی از هزاران هزار جلوه و ظهور اوست. مسأله کربلا با آن وسعت و عظمت و مراتبی که دارد (که حتّی در تصوّر و تخیل کسی نمی‌گنجد) باز در مقایسه با منصب امامت و ولایت و شؤونات یک امام معصوم علیه السّلام یمی است از اقیانوس،‌ و قطره‌ای است از بحار رحمت و فیضان امام علیه السّلام.

  • اگر سید الشهداء علیه السّلام دارای افکاری همچو افکار ما، و روشی همچو روش و ممشای ما می‌بود، در همان هنگام که در مکه معظّمه بسر می‌برد و شنیده بود که یزید عدّه‌ای را برای اغتیال و ترور او فرستاده است1، در مکه می‌ماند و شهادت خود را با ریختن خون خود در حرم الهی و بیت اللَه الحرام رقم می‌زد تا بدینوسیله قباحت و وقاحت شخصیت یزید پلید را هرچه بهتر و بیشتر به همه عالم اعلان کند و بگوید: این سفّاک جنایت پیشه آنقدر وقیح و بی‌شرم است که حاضر است حتّی به قیمت هتک حرم امن الهی و مهبط وحی، خون فرزند رسول خدا را بریزد و از هیچ ستم و ظلمی إبا نداشته باشد.

  • ولی باید دانست که سید الشهداء قبل از هر چیز یک امام است؛ آنهم امام معصوم که: ﴿الَّذينَ أذهَبَ اللَه عَنهُم الرِّجْسَ أهلَ البيتِ و طَهَّرَهُم تَطهيرًا﴾. و برای او احترام بیت اللَه الحرام و حفظ حرمت و حریم کعبه معظّمه و خانه خدا از این مقصد مهم‌تر و ارزشمندتر است. او در هر حادثه و پدیده‌ای اوّل خدا را می‌بیند و آخر نیز خدا را می‌بیند؛ بعکس ما که اوّل خود را می‌بینیم و شؤونات و شخصیت خود را، و بعد با یک رنگ و لعاب الهی می‌خواهیم فعل و عمل خود را به او مرتبط کنیم، و خدا را به عنوان سپر بلا برای پیشبرد مقاصد و اهداف خود بکار گیریم. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!

    1. نفس المهموم، ص ١٦٣؛ مقتل الحسین علیه السّلام، مقرّم، ص ١٦٥

سيد الشهداء عليه السلام فقط در حادثه كربلا تفسير و خلاصه نمي‌شود

3
  • و یا همچون حضرت مجتبی علیه السّلام که به برادرش سیدالشّهداء علیه السّلام وصیت فرمود: «راضی نیستم که قطره خونی در تشییع جنازه من ریخته شود». و اینست فرق بین امام علیه السّلام و غیر امام از سایر افراد.

  • و در اینجاست که دیگر حادثه کربلا صورت دیگری بخود می‌گیرد و از سایر حوادث مشابه ممتاز و جدا می‌گردد. حادثه‌ای با ویژگی‌های خاصّ خود که رهبری آنرا یک امام معصوم علیه السّلام بعهده گرفته است؛ امامی که با هر نفسش و با هر کلامش و با هر قدمش و با هر کردارش مظهر بروز و ظهور اسمی از اسماء کلیه الهیه است، و در هر جلوه‌اش جلوه ذات سرمدی نمودار است. و اوست که برای ابد باید اُسوه قرار گیرد، زیرا او خدای مجسّم و مجسّد است، و عبد باید از خدا اطاعت و انقیاد داشته باشد نه از کس دیگر. و از اینروست که حادثه عاشوراء اسوه و الگو است نه فقط در مورد جنگ و مبارزه‌اش، بلکه در هر دقیقه‌اش و هر لحظه‌اش، و در هر طور و جریانش.

  • مبارزه سید الشهداء با یزید مقدّمه إحیاء سنن و بیان معارف است 

  • سید الشهداء را باید در تمام لحظات حیات مشاهده نمود: در دوران طفولیت، در دوران جوانی و شباب، در دورانی که با برادر بزرگوارش حضرت امام حسن علیه السّلام در مدینه بسر می‌بردند، و در دورانی که تحت حکومت جائرانه معاویه روزگار می‌گذراندند، و پس از آن تا لحظه شهادت را تماماً و تماماً باید در یک رشته و یک نسق مورد تفسیر و مداقّه قرار داد.

  • و لذا می‌بینیم که از تمامی معصومین علیهم السّلام نسبت به واقعه عاشوراء سخن بمیان آمده است، و همه‌ آنها به شیعیان در إحیاء این واقعه عظما و منحصر بفرد تاریخ توصیه‌ها و تأکیدهای بلیغ فرموده‌اند. با اینکه از صدر اسلام تا آن زمان و پس از آن وقایعی مشابه در جهاد با کفّار و مشرکین، و یا در معارضه و مقابله با حکام و خلفاء‌ جور افراد بسیاری به فیض شهادت نائل آمده‌اند، امّا آنچه را که درباره شخصیتهای این حادثه گفته شده است با آنان تفاوت چشمگیری داشته است.

سيد الشهداء عليه السلام فقط در حادثه كربلا تفسير و خلاصه نمي‌شود

4
  • آنچه در این نهضت باید مورد توجّه قرار گیرد و بنظر می‌رسد هر دو دیدگاه نسبت به آن غفلت ورزیده‌اند، جهت‌گیری و هدف این قیام و انقلاب است. در دیدگاه دوّم آنچه بیش از همه چیز در این نهضت شاخص و بارز است (به طوری که سایر مسائل و مبانی فکری و اعتقادی را تحت الشّعاع قرار داده است) مبارزه با ظلم و ستم حکومت جائره بنی‌امیه و مخالفت با خلافت یزید است؛ و این مسأله به عنوان اصل و هدف در این قیام بچشم می‌خورد. امّا در دیدگاه حقّ و تفسیر صحیح از این نهضت، موضوع معارضه و مخالفت با خلافت جائرانه بنی‌امیه به عنوان مقدّمه و مَعبری برای وصول به قیام به شعائر دین و احیاء سنن و إعلاء رایت توحید و معرفت است.

  • پس غرض اصلی و مقصد امام علیه السّلام احیاء احکام و قوانین منسیه در سنّت جدّش و پدرش می‌باشد و بس، نه چیز دیگر! نه چون حکومتهای جائرانه و غاصبانه بظاهر اسلامی چون خلفاء ثلاثه و بنی‌امیه و بنی‌مروان و بنی‌عبّاس که هدف و مقصد أقصای آنان کشورگشائی و توسعه قلمرو حکومت و استیلاء بر مال و جان و ناموس رعایا و استلاب اموال و غنائم ملل می‌باشد.

  • در سایر حکومتهای اسلامی گرچه شعار، شعار توسعه و تبلیغ اسلام است، امّا آنچه در باطن و ضمیر سردمداران و زعمای آنان می‌گذرد همان چیزی است که گفته شد، و غیر از آن هدفی و مقصودی در سر ندارند و سودائی در ضمیر نمی‌پرورانند. و از اینجاست که ما می‌گوئیم: شیعه فقط باید به عاشوراء نظر بیندازد و عاشوراء را الگو برای تمام حرکات و سکنات و صلح‌ها و ستیزها و تندرویها و کندرویها و اقدامات و احتیاطات خود قرار دهد. و آنان که با چشمان دوبین و أحول خود بین این دو امام (حضرت مجتبی و سید الشهداء علیهما ‌السّلام) تفاوت می‌اندازند سخت در اشتباه و ضلالت افتاده‌اند و در حقّ این دو بزرگوار راه جفا و ستم پیموده‌اند.

سيد الشهداء عليه السلام فقط در حادثه كربلا تفسير و خلاصه نمي‌شود

5
  • در مورد إحیاء سنن می‌فرماید: إنّی لَم أخرُج أشِرًا و لا بَطِرًا و لا مُفسِدًا و لا ظالمًا

  • خود آن حضرت در وصیتش به محمّد بن حنفیه هنگام خروج از مدینه می‌فرماید:

  • إنّی لَمْ أخرُجْ أشِرًا ‌و لا بَطِرًا و لا مُفسِدًا و لا ظالمًا، و إنّما خَرجْتُ لِطَلبِ الإصلاحِ فی اُمّةِ‌ جَدّی مُحمّدٍ صلّی اللَه علیه و آله؛ اُریدُ أن آمُرَ بالمَعروفِ و أنهَی عَنِ المُنکر، و أسیرَ بسیرةِ‌ جَدّی و سیرةِ‌ أبی علی بنِ أبی‌طالبٍ علیه السّلام.1

  • «من خروج نکردم از برای تفریح و تفرّج، و نه از برای استکبار و بلندمنشی، و نه از برای فساد و خرابی، و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلکه خروج من برای اصلاح امّت جدّم محمّد صلّی اللَه علیه و آله می‌باشد.

  • من می‌خواهم امر به معروف نمایم و نهی از منکر کنم و به سیره و سنّت جدّم، و آئین و روش پدرم علی بن أبی‌طالب علیه‌ السّلام رفتار کنم.»

  • بدیهی است در یک چنین شرائطی هدف و غایت اقصای از خلقت و تربیت که وصول به معرفت حضرت حقّ و طلوع خورشید ولایت بر نفوس و قلوب بندگان است محقّق خواهد شد، و این همان چیزی است که سید الشهداء در حادثه عاشوراء به دنبال آن حرکت کرد؛ چنانچه خود حضرتش در این باره می‌فرماید:

  • در بیان معارف فرمود: أیها النّاسُ! إنّ اللَه ما خَلَقَ خَلْقَ اللَه إلاّ لِیعرِفوهُ

  • أیها النّاسُ! إنّ اللَه ما خَلَقَ خَلْقَ اللَه إلاّ لِیعرِفوهُ؛ فإذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ، و استَغْنوا بِعبادتِه عَن عبادةِ ما سِواهُ.

  • فقالَ رَجُلٌ: یابنَ رسولِ اللَه! ما معرِفةُ اللَه عَزّوجلَّ؟

  • فقالَ: معرفةُ‌ أهلِ کلِّ زمانٍ، إمامَهُ الذّی یجِبُ علیهِم طاعَتُهُ.2

  • «ای مردم! بدرستیکه خداوند خلق خود را نیافریده است مگر از برای آنکه به او معرفت و شناسائی پیدا کنند. پس زمانیکه او را بشناسند در مقام بندگی و عبودیت او برمی‌آیند، و بواسطه عبادت و بندگی او از عبادت و بندگی غیر او از جمیع ماسوی مستغنی می‌گردند.

    1. لمعات الحسین، ص ١١
    2. همان مصدر

سيد الشهداء عليه السلام فقط در حادثه كربلا تفسير و خلاصه نمي‌شود

6
  • در اینحال مردی گفت: ای پسر رسول خدا! معرفت خداوند عزّوجلّ چیست؟

  • حضرت فرمود: معرفت و شناخت اهل هر زمان، امام خود را که واجب است از او اطاعت و پیروی نمایند.»

  • و همین امتیاز و ویژگی است که موجب شده است شیعه مسأله عزاداری و اقامه مجالس ذکر أباعبداللَه علیه السّلام را برای همیشه بعنوان یک شعار حفظ نماید، و از طرف معصومین بر آن تأکید شده باشد.

  • گرچه اقامه مجالس ذکر اهل بیت علیهم السّلام (چه در موالیدشان و چه در شهادتشان) به عنوان یک سنّت و دستور در فرهنگ تشیع جای خود را دارد، امّا إقامه مجالس عزای سید و سالار شهداء حضرت أباعبداللَه علیه السّلام در این میان از ویژگی‌ خاصّی برخوردار است، و همه معصومین علیهم السّلام بلا استثناء شیعیان را موظّف و مأمور به اقامه مجالس عزای آن حضرت نموده‌اند.