ابو حمزه ثمالی
سال 1435 (تعداد جلسات: 15)
پدیدآور آیتاللَه سید محمدمحسن حسینی طهرانی
توضیحاتشرح فقره: وَانَا یاسَیدى عائِذٌ بِفَضْلِک هارِبٌ مِنْک الَیک مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ احْسَنَ بِک ظَنّاً؛
از دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد علیه السلام
تاریخ سخنرانی1435/09/05
توضیحات1ـ بحث پیرامون واژه "هرب" در کلام امام سجاد علیه السلام: "و أنا یا سیّدی عائذٌ بفضْلِک هاربٌ منک إلیک مُتنَجِّزٌ مّا وعدتَ مِن الصَّفح عَمَّن احسنَ بک ظنّاً". 2 علّت انتظار بزرگان برای حلول ماه مبارک رمضان. 3 تاکید بزرگان بر تشرف به اعتاب مقدسه بعد از ماه مبارک رمضان و آثار زیارت آنها بر نفس. 4 عظمت و جلال حضرت قاسم بن موسی بن جعفر علیهم السلام. 5 اثر مخرّب شنیدن اخبار بیفائده در نفس، و تاثیر مثبت اصوات مطهره. 6 نظام عالم، نظام تربیت است؛ تمام اتفاقات را به حساب خدا نگذارید. 7ـ تأثیر نیت، در هموار شدن مقدّمات و مسیر آن نیّت برای انسان. 8ـ خطر "اعتماد به نفس" در مسیر الی اللَه و ذکر داستانی پیرامون این مطلب. 9 روایت امام حسن عسکری علیه السلام: "کسی که بخواهد با ما باشد و ما را تایید کند ..." 10 آیۀ "کتب علیکم الصیام..." تاکید بر صوم به نحو واجب مطلق است نه مشروط؛ و سفر بهطور کلی در ماه مبارک رمضان مکروه است و اگر به قصد فرار از روزه باشد حرام است. 11 آمدن وقت، برای نماز شرط وجودِ واجب است نه شرط وجوب؛ و نماز در هر جایی واجب است. همچنین حج ـ برخلاف نظر مشهور ـ واجب مطلق است. (و شخص از حین تکلیف باید به دنبال اتیان حج و جمع کردن مؤونه باشد) 12ـ حدیث رسول خدا صلی اللَه علیه و آله و سلم: "فان الشقی من حرم رضوان اللَه فی هذا الشهر العظیم"؛ و تطبیق "شقی ِ" بر کسی که از روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان گریزان است.
تاریخ سخنرانی1435/09/06
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ یکی از مطالب مهم و حیاتی سلوک که بدون آن راه سلوک طی نمیشود، خوف و رجاء است و آن مانند سوخت است برای حرکت سالک. 2ـ مطالبی پیرامون خوف و رجاء در ادعیه و کیفیت مناجات اهل بیت علیهم السلام وجود دارد که حاکی از تضرّع واقعی آنها می کند و بههیچوجه تصنّعی و ساختگی نبوده است. 3ـ بسیاری از کسانی که دچار ابتلائات شدند، درک صحیحی از خوف و رجاء نداشتهاند. کسی که به مقام عزّ ربوبی معرفت پیدا کند دائماً در خوف و رجاست و حالت امنیّت ندارد. 4ـ داستان شخصی که مبتلا به رجاء شده بود و تصور میکرد با صرف رسیدن به اولیاء، کار تمام شده است، اما عاقبت کارش بهجایی رسید که به مرحوم علامه طهرانی توهین می کرد. 5ـ مرحوم علامه طهرانی میفرمودند: برخی از کسانی که خدمت بزرگان میرسند، خیال میکنند دیگر کار تمام است. 6ـ برگشت مردم بعد از رسول خدا از امیرالمؤمنین به خاطر خوف از موقعیّت دنیایشان بوده است. 7ـ سقیفۀ بنی ساعده از قبل برنامه ریزی شده بود. 8ـ مرحوم علامه طهرانی میفرمودند: سقیفۀ بنیساعده همین الآن وجود دارد، راه امیرالمؤمنین هم الآن هست، اگر صادق باشی در راه امیرالمؤمنین هستی و اگر سرت را درون برف کنی و خودت را گول بزنی، اهل سقیفهای. 9ـ امام علیه السلام زنده و مرده ندارد و او همین الآن از میزان صدق شما نسبت به راهتان با خبر است. 10ـ اهل بیت میزان صداقت ما را نسبت به ادعایی که میکنیم میفهمند. (داستان یکی از اساتید که جانش در خطر بود و از روی صدق و استیصال به سیدالشهدا سلام داده بود) 11ـ ائمه، بزرگان و اولیاء نسبت به خداوند، خوف و رجاء بینهایت دارند؛ زیرا برای خود تضمین و اطمینانی نمیبینند. 12ـ معنای تضمین در کلام اولیاء این است که «ما هوای شما را داریم و مراقب شما هستیم ولی باید عمل کنید». 13ـ تا انسان نسبت به موقعیّت خود فهم پیدا نکند، انگیزه و اهتمام کافی و هرب و شتاب واقعی که امام میفرماید برای او ایجاد نمیشود. 14ـ نحوۀ درک و فهم هر کس و میزان اهتمام او، مسیر زندگیاش را تعیین میکند.
تاریخ سخنرانی1435/09/07
توضیحاتشرح فقزه وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1 هرب به معنای حرکت سریع و با شتاب به سوی چیزی بدلیل اشتیاق خیلی زیاد به آن است و یا به معنای فرار با شتاب زیاد از چیزی بدلیل ادراک خطر بزرگ و قطعی آن است. 2 در دعای امام سجاد علیه السلام هرب به معنای حرکت با شتاب بسیار بسوی خدا به دو دلیل اشتیاق زیاد به خدای متعال و همچنین ترس بسیار زیاد از او می باشد. 3 در آیات قران هم این دو معنا با تفاوت در الفاظ بیان شده است: "سابقوا الی مغفره من ربکم" و "ففروا الی اللَه" 4 خداوند به کسانی که به او حسن ظن دارند وعده بخشش داده است. 5 سالک باید در جذب نفحاتی که او را از کثرات درمی آورد از دیگران سبقت بگیرد و شتاب کند. 6 بیان معیار رفع کدورت فیمابین اشخاص با لحاظ عزت نفس مومن و همچنین لحاظ وضعیت نفسانی شخص مقابل به این معنا که اگر این اقدام باعث افزایش انانیت و تشدید نفسانیت طرف مقابل بشود نباید نسبت به رفع کدورت پیش قدم شد ولی در غیر اینصورت عزت نفس مومن مانعی برای اقدام بر رفع کدورت نمی باشد. 7 اقدامات عملی انسان بر طبق موازین و دستورات، که بر خلاف نفس باشند از دهها سال نماز شب و عبادت اثرش بر رفع تعلقات و هواهای نفسانی بیشتر است. 8 عباداتی امثال نمازشب زمانی اثر مطلوب دارند که انسان اثر آنها را در خارج و اجتماع به عینیت برساند، لذا صرف نماز شب خواندن اثر خاصی بر حرکت انسان از عالم کثرات به سمت عالم توحید ندارد. ذکر داستان گذشت و رفع کدورت مرحوم علامه طهرانی رضوان اللَه با یکی از اقوامشان. 9 لازمه هرب و فرار انسان به سوی خداوند اطلاع و بصیرت شخص بر موقعیت خود و همچنین عطمت خداوند است. وقتی که این دو موقعیت روشن شد آن موقع جرقه ای زده میشود که خرمن نفسانیات و کثرات انسان را به آتش میکشاند و همه را میسوزاند و هیچ اثری باقی نمیگذارد. 10 در فقره "وَ اجْعَلْ قَلْبِى بِحُبِّك مُتَيمًا" متیم معنایی فراتر از شوق و رغبت دارد و به معنای دیوانه و مَنگ است، یعنی شخصی به واسطۀ ورود واردات، قدرت و استقلال و ثبات خودش را از دست بدهد، و اصلاً حیران خداوند بشود.
تاریخ سخنرانی1435/09/09
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ فضل در مقابل عدالت است، زیرا عدالت یعنی اعطاء هر حقّی به ذیحق، بدون کم و زیاد. امام سجاد میفرمایند: خدایا با فضلت با من رفتار کن. 2ـ امیرالمؤمنین علیه السلام در نهجالبلاغه میفرمایند: خدایا با فضلت با ما رفتار کن نه با عدلت، و مرحوم آقای حداد این دعا را در قنوت میخواندند: اللَهم احملنی علی عفوک و لاتحملنی علی عدلک. 3ـ مرحوم آیت اللَه بروجردی در لحظات آخر افسوس عمر رفته را میخوردند و امیدوار به فضل خدا بودند و به علامه طهرانی که عازم نجف بودند گفته بودند: سلام مرا به امیرالمؤمنین برسانید و بگویید دست ما را رها نکند. 4 نکتهای مهم در پاسخ مرحوم آیت اللَه بروجردی به استفتای مرحوم علامه طهرانی که "تضییع وقت فقیه جایز نیست". 5ـ بعضیها به واسطۀ انجام عبادات انتظار دارند تمام مشکلاتشان حل شود، در صورتی که این توقع از خدا با لحاظ جنبه عدالت، غلط است. 6ـ سلوک باید بر اساس فضل باشد نه سلوک عدالتی و این به بینش و موقعیّت ما برمیگردد. 7ـ تصور ما از نعمات اُخروی، مانند نعمتهای دنیاست؛ در حالیکه اگر افاضههای خاص ربانی به شخص افاضه شود تا آخر عمر به مظاهر و صاحبان جمال دنیا دل نمیبندد. 8ـ پیامبر اکرم در موقعیتی بود که حتی از نفس فرشتگان نیز ملول بودند لذا در غار حرا در آن مراتب خاص نمیتوانست همصحبت با ملائکه شود زیرا او را از مرتبۀ ذات تنازل میداد. 9ـ سختی و مشقت پیامبر این است که با این نوع افاضات ربانی باید با ابوجهلها و ابوسفیانها همنشین شود و بتهای نفس آنها را بیرون بکشد. 10 پیامبر راه را برای بیرون کشیدن بتهای نفس به همه نشان میدهد و شخص باید خودش بتهای نفس خویش را بیرون بریزد. منتهی کمتر کسی به این مهم عمل میکند. 11ـ مرحوم علامه طهرانی میفرمودند هر حرفی را آقای حداد میزدند ما این حرف را برای خود پیاده میکردیم؛ آدم زرنگ نباید منتظر تصریح بزرگان باشد. 12ـ عدالت و معاملۀ با خدا را باید کنار گذاشت و به همان نحوهای که اهل بیت علیهم السلام دستور دادند و همیشه خود را در مقابل خدا صفر میدیدند عمل کرد.
تاریخ سخنرانی1435/09/10
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ مقصود کلام امام سجاد علیه السلام از تمسک به فضل خدا، این است که چون خدای متعال عادل است، هر چیزی را در جای خود قرار میدهد. 2ـ هرکدام از اسماء خداوند اثری خاص دارد (وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى) حتی یک «واو» اثر آن را عوض میکند و نباید هر ذکری را بدون دستور انجام داد. 3ـ مرحوم علامه طهرانی می فرمودند دنیا را به اهلش واگذارید. 4ـ حال رسول خدا در موقع اذان متغیر میشد؛ زیرا میدید درهای آسمان باز شده و منتظر دعوت خداست؛ لذا میفرموند: "ارحنی یا بلال". با اینکه تمام اشتغالات پیامبر برای خدا و دعوت به او بود. 5ـ عمل صالح که از عالم ماده میباشد، کلمالطیب است که باید خالص و مجرد باشد تا صعود کند و اگر شخص خدا را با عدالتش بخواند به مجرد اندکی ناخالصی عملش مقبول نمیشود، برعکس کسانی که خدا را با فضل یاد میکنند. 6ـ انسان باید خود را متصف به صفت فضل کند تا مجرای فیض آن اسم و صفت قرار بگیرد. مثلاً مستحب است موقع اداء قرض اضافه بپردازد و هر لطفی را با یک اضافهای جواب دهد. 7ـ ارتباط انسان با خداوند یک ارتباط نقد است و از همان اول که قدم در راه متابعت اولیاء گذاشته اثرش را میبیند و میتواند موقعیّت خود را بفهمد که الان در جهنم است یا بهشت. 8ـ لقاء پروردگار حالت ربطی بین خدا و بنده است و مقولهای قابل تشکیک میباشد؛ یعنی به هر مرتبه ربط به خدا شدت بگیرد لقاء بیشتر است. 9ـ مرحوم حداد در حرم امام رضا علیه السلام، نفس حقیقت امام را زیارت میکرد نه سنگ و طلا و نقره و ... 10ـ ثواب زیارت امام رضا علیه السلام قابل شمارش نیست؛ خودشان فرمودند: اوهام عقول شما به حقیقت ما نمیرسد. 11ـ فضای نورانی و مجلس ذکر، بهشت و لقاء و تجرد است در مقابل فضای تقلب، دروغ و تهمت که جهنم است (إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرين) 12ـ زید بن حارثه خدمت پیامبر عرض کرد: الان بهشت و جهنم را میبینم و هر کس که به بهشت و جهنم میرود را میدانم. 13ـ مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی بعد از زیارت حرم امیرالمؤمنین میگفت بزرگان از علماء و مراجع نجف را به شکل حیوانات میدیدم. 14ـ معیار لقاء و بهشت و جهنم و شیطان این است که هرجا حالت روحانی پیدا کردید بدانید در بهشت هستید و هرکجا که توجه نداشتید و میل به ظلمت و کدورت پیدا شد بدانید در جهنم هستید (إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا) 15ـ مرحوم حداد میفرموند: انسان باید بر در قلبش بایستد و نگذارد هرکسی وارد شود زیرا قلب عرشالرحمن است.
تاریخ سخنرانی1435/09/11
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ معنای تنجّز، به مرتبۀ واقعیت و عینیت رسیدن و احساس باور داشتن میباشد. 2ـ توضیح مراتب فعلیّت و تنجز در موضوعات و احکام و اینکه تکالیفی که از سوی خداوند برای انسان معین شده، دارای مراتبی است: مرتبۀ ملاکات، انشاء، فعلیّت و تنجز. 3ـ یکی از کلیدهای اصلی سلوک، متنجّز بودن انسان نسبت به راهش میباشد و امام سجاد که میفرمایند «این وعدۀ بخشش تو را به خود تنجز بخشیدم ...» یعنی آن را واقعی میبینم و در هر لحظهای از لحظات این وعدۀ تنجّز را در خود پیاده میکنم. 4ـ مرحوم علامه طهرانی میفرمودند: افراد را (جهت ورود به سیر و سلوک) زود نپذیرید چرا که باید نسبت به مطالب گرسنگی داشته باشند. و خود ایشان در ارتباط با صحبت بزرگان و رسیدن خدمت اولیاء الهی عطش داشتند. 5ـ حقیقت آیات قرآن و عوالمی که از آنها حکایت دارند در وجود و حقیقت رسول خدا منطوی هستند و کسیکه قرآن میخواند باید طوری بخواند که گویی آیات بر او نازل شده است و این حقایق را در وجود خود بیابد و تثبیت کند. 6ـ راه خدا و مسیر سلوک، راه نقد است. شخص نمازگزار در حین خواندن نماز در بهشت حضور دارد و به او حوری میدهند و آن درختها و میوههای بهشتی در وجود او میرویند. 7ـ نفس ارتباطی که اهلبیت علیهم السلام با خداوند در نماز و قرآن برقرار میکردند در همان لحظه، خدا را حس میکردند چرا که نفس ارتباط همان لقاء خداوند است. 8ـ حکایتی از مرحوم دستغیب که در نماز جماعت آقای انصاری حال عجیب و نشاطی به او دست داده بود و مرحوم آقای انصاری فرموده بودند حالا لقاء خدا را در نماز فهمیدی؟ 9ـ تجدید فکر، بینش و بصیرت جدید نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی و.... خودش لقاء است. 10ـ معیار درک لقاء خدا یعنی جایگزینی حق نسبت به باطل ﴿أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِل﴾ هر چقدر صدق و صفا و.. در فرد بیشتر باشد به همان اندازه به لقاء خداوند نزدیکتر است. 11ـ حالت نورانیتی که پس از توبه و قبض و کدورت میآید یعنی تنجّز و احساس باور داشتن و این همان حقیقت حضور میباشد. 12ـ تبدیل سیئه به حسنه در آیۀ ﴿يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات﴾ مسئلۀ خیلی عجیبی است. چطور وقتی که شخصی توبه میکند همه گناهان او از بین میرود؟ زیرا برای خدا بین پاک کردن یک گناه و هزار گناه فرقی نمیکند. 13ـ همان طور که انسان دوست دارد رفیقش به او حُسن ظنِّ داشته باشد، خداوند هم بندهای که نسبت به او حُسن ظنِّ داشته باشد را دوست دارد. 13ـ انسان باید باور کند در آن مکتبی که حضور دارد واقعیت آنجاست. 14ـ یکی از مهمترین مبانی این راه فقط سر به کار خود بودن و کاری به کار دیگری نداشتن است. 15ـ مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی آدم خوش نفس و بافهمی بود و در مقابل آقای حداد سراپا گوش بود و مرحوم حداد نیز ایشان را دوست داشتند.
تاریخ سخنرانی1435/09/13
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ امام سجاد علیه السلام میفرمایند: سرمایۀ من در حرکت بهسوی تو، فضل توست نه عدالت تو؛ اگر با عدالت با من رفتارکنی من چطور میتوانم به آن عوالمی که برای خاصّان خودت آماده کردهای برسم؟ 2ـ مرحوم علامه طهرانی به فردی که مدعی بود الحمدلله دیگر گناه از او متمشی نمیشود، فرمودند: همین که فکر میکنی گناه نمیکنی، این خود بزرگترین گناه است. 3ـ گناه یعنی در مقابل خدا ایستادن و عرض اندام کردن. 4ـ امیرالمؤمنین فرمودند: سلمان در حالی از دنیا رفت که چیزی نداشت به خدا عرضه کند و تمام اعمالش را از خدا میدید. 8ـ علامه طهرانی میفرمودند: امیرالمؤمنین در جنگ صفین چون فرمانده سپاه بودند بهخاطر تواضع بر قاطر معمولی مینشستند. 9ـ پیامبر در جریان فتح مکه منزل ابوسفیان را محل امن قرار داد درحالیکه میتوانست مسجدالحرام را مأمن قرار دهد؛ ایشان میخواستند با این کار بگویند اینجا که رحمت خدا وارد شده دیگر "تو" و"منی" مطرح نیست و این دین، دین رحمت است. 10ـ مدرکات پیامبر، مدرکات عامیانه نیست، لذا قضاوتش هم متفاوت است. فعل رسول خدا فعلاللَه است؛ هم در مقام تکوین و هم در مقام تشریع. 11ـ مرحوم علامه طهرانی میفرمودند: همان حکمی که رسول خدا در زمان فتح مکه اجرا کردند و همه را بخشیدند میبایست در زمان پیروزی انقلاب نیز اجرا میشد. چون با تفکر رسول خدا میشود همه را جمع نمود و امنیّت را در نفوس القاء کرد. 12ـ افرادی که در کنار رسول خدا بودند حس میکردند زیر آبشار رحمت ایستادهاند. 13ـ بزرگان نسبت به حفظ آبروی مؤمن خیلی کوشا بودند. 14ـ امیرالمؤمنین همان چیزی را که در قلب سلمان بود روی قبر نوشتند؛ زیرا سلمان همه چیز را از خداوند میدید. 15ـ داستان کسی که شش ماه برای خداوند روزه گرفت و شبها را بیدار بود؛ و بیان این که توفیق انجام این اعمال نیز از فضل خداست و خدا میخواهد دل بندهاش خوش باشد لذا نمیگذارد برای او در این ایام مانعی از اتیان روزه و عبادت پیش بیاید.
تاریخ سخنرانی1435/09/14
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ راه به سوی خدا باید براساس اطمینان، یقین و سکونت قلب باشد و انسان با شک ترقی نمیکند. 2ـ عمل به اوامر دینی (حتی کلام مستقیم امام زمان علیه السلام) در صورت وجود تردید در قلب انسان، سر سوزنی تأثیر در تعالی او نخواهد داشت. 3ـ تقلید از مرجع در حالت شک، نفعی به حال انسان ندارد لذا باید قلب او مطمئن باشد تا مراحل ملکوتی بتواند در او اثر بگذارد و او را از افق افراد عادی خارج کند و این مسئله ملازم با یقین است. 4ـ بدترین مسئله در اسلام مسئله وسواس و شک میباشد و تحصیل طهارت به کیفیت و حالت وسواس حرام است. 5ـ بیان کیفیت وضوی پیامبر که چه مقدار آب مصرف میکردند. 6ـ غسل روز عرفۀ مرحوم علامه طهرانی در سفر مکه با مقدار بسیار کمی آب. 6ـ معیار مسئله اصولی در طهارات و نجاسات، تفحص زیاد نمیباشد و اسلام در این خصوص قائل به تساهل و تسامح است، برخلاف مسئلۀ حفظ خون، مال و آبروی اشخاص که خیلی تأکید و احتیاط شده است. 7ـ پیامبر اکرم توجه، دقت، سرمایه و وقت را برای نماز میگذاشتند نه به طهارت و... و این مسئله را به جنبۀ مقدمی مینگریستند. 8ـ دلیل اینکه امام صادق میفرمایند: "وقتی برای تجدید وضو میروم به لباسم آب میپاشم که شک نکنم" چیست؟ درحالیکه امام عالم به غیب است. این حکایت از آن است که تکلیف و امر، منوط به علم ظاهری است نه علم واقعی. 9ـ دانستن امیرالمؤمنین به ضربت خوردن در شب نوزدهم رمضان، علم به واقع میباشد ولی به ظاهر عمل میکند و این انطباق علم واقعی با حکم و تکلیف ظاهری در مقام جمعِ وحدت در کثرت است که کار یک ولی و عارف است و فقط او نفسی دارد که میتواند مدیریت کند. 10ـ اطلاع داشتن، تقدیر را عوض نمیکند فقط برای شخص بینش به تقدیر را ایجاد میکند. 11ـ احکام به ملاکات خودشان تشریع شدهاند؛ گاهی حکم بر مدار واقع و علم واقعی میباشد؛ مثل وقت نماز ظهر و گاهی حکم بر مدار علم ظاهری است مثل طهارات، لذا انسان باید همیشه ملاک تحقق حکم را بفهمد و پیدا کند. 12ـ بزرگترین خطر برای سالک، وسواس است. 13ـ انسان باید در انتخاب رفیق دقت کند و کسی نباشد که در او شک و تزلزل وارد کند و رفیق خوب کسی است که انسان را نسبت به راه باورمند کند. 14ـ باور غلط گروهی که بعد از مرحوم علامه طهرانی میگفتند احتیاجی به دیگران نیست و انجام دستورات کافی است. 15ـ اولیاء با همۀ جوانب زندگی انسان کار دارند لذا مرحوم علامه میفرمودند کسانی که میآیند اول باید راه را بفهمند که میتوانند یا نمیتوانند، و وقت و انرژی ما را نگیرند. آنهایی که میروند از ابتدا شک دارند و باور اینها استمرار ندارد. 16ـ انسان در هر راهی که میرود باید صادقانه برود و لاریب فیه باشد. 17ـ با خدا باش هرکجا میخواهی باش در اینصورت خدا دستت را میگیرد. (آسیه در خانه فرعون به مطلوب رسید خدا در جایی است که قلبت را متوجه خدا کنی).
تاریخ سخنرانی1435/09/17
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ تنجّز، باور داشتن و یقین کلید اصلی حرکت انسان میباشد. 2ـ امام سجاد در دعای ابوحمزه راههای ارتباط با خدا و آنچه را که انسان باید در وجود خود بیابد را بیان میکند و این دعا در حقیقت یک دستورالعمل کامل سلوکی است. 3ـ ادعیه تنها برای قرائت و ثواب نیست و سرمنشأ شروع حرکت مرحوم علامه طهرانی در جریان انقلاب سنه 1342 دعای افتتاح بود. 4ـ نظام اجتماعی باید منطبق با نظام اجتماعی رسول خدا باشد تا جامعه را از توجه در کثرات باز دارد و حرکت به سمت پروردگار را در آنها ایجاد کند. 5ـ ظاهر پلی به سوی باطن است، بعضیها تا زمانی که رسول خدا حیات داشت و او را میدیدند به دستورات عمل میکردند. 6ـ اگر شما امام زمان را چون امام زمان است قبول کنید هیچ فایده ای ندارد و شما را از کثرات بیرون نمیآورد، چون امام علیه السلام حق است باید او را پذیرفت. 7ـ داستان شخصی که خواهان گرفتن لباسهای علامه طهرانی برای شب اول قبر بود که مرحوم حداد فرمودند: اینها کار را حل نمیکند مسئله بالاتر از این حرفهاست. 8ـ مرحوم علامه طهرانی شخصی باورمند بودند و وعدۀ خدا را باور کرده بود. 9ـ حکایت رفتن مرحوم علامه نزد مرحوم آیت اللَه خمینی در سنه 1342 و تشویق ایشان با آیۀ ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْض...﴾ 10ـ مرحوم علامه طهرانی میفرمودند: ما راهی را که رفتیم نسبت به آن یقین داریم و به عین الیقین مطالب برای ما مکشوف شده و چون یقین داریم همه را دعوت به این مسیر کردیم و راه نجات نیز در متابعت است. 11ـ انسان باید از صبح تا شام با ادعیۀ امام علیه السلام زندگی کند. 12ـ وسواس تمام مبانی و اعتقادات را سست و قوام نفس و قلب را از بین میبرد و تزلزل را جایگزین میکند. 13ـ اگر کسی با یقین خدمت یکی از اولیاء باشد او را کافی است هر چند در عرض او اولیایی مساوی با او باشد. 14ـ متأسفانه وسایل جدید ارتباطی، خطری جدّی برای کیان خانواده است. 15ـ صحبت مرد نامحرم با زن نامحرم در نفس او اثر میگذارد و توهمّات و تخیّلات را در او میکارد. 16ـ مجلس اربعين از اختصاصات سيّدالشّهداء است و برای عموم جایز نیست. 18ـ تمام حرکت انسان بر اساس همان یقین اولیه است و نمیتواند از باور خود دست بردارد؛ چون روز قیامت باید پاسخگو باشد.
تاریخ سخنرانی1435/09/18
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ سالک باید در راه خود، مسئله حُسن ظنّ به خدا را جدی بگیرد زیرا شیطان مرتباً با وسوسه حالت یأس و ناامیدی در او ایجاد میکند. 2ـ همنشینی با اولیاء اکسیر است و تمام حالات و مرام شخص را تغییر میدهد. 3ـ مرحوم علامه طهرانی میفرمودند: حالاتیکه برای سالک پیش میآید مهمان اوست، باید از آنها پذیرایی کرد یعنی توجّه کند و به حالاتی که ضدّ این مهمان هست نپردازد. 4ـ داستان شخصی که حالات خوبی داشت و در اثر یک سلام به یک فرد، آن حالات را از دست داده و عکس آن حالات سابق برایش رخ داد. 5ـ عالم، عالم تکوین است و هرچیزی اثر خود را میگذارد، ارتباطات در نفس انسان تأثیر دارند، لذا علامه طهرانی میفرمودند: با هرکسی رفیق نشوید و دل به حرف هر شخصی نسپارید. 6ـ حالات، مکاشفات و خوابهایی که برای شخصی بهدست میآید را نباید به کسی گفت؛ چون در ملکوت او تأثیر میگذارد. 7ـ گاهی انسانهای عادی مطالب را باور و یقین میکنند مانند داستان طیب حاج رضایی که دستگاه اهل بیت را باور کرده بود و جرمش این بود که حاضر نبود به کسی تهمت بزند و مرحوم علامه میفرمودند: "او تمام مراحل سلوک را در همان دوره زندان طی کرد و من بر سر قبر او میروم به امید شفاعت او در قیامت." 8ـ مرحوم علامه طهرانی می فرمودند: "اگر همین لوطیها و داش مشتیها نبودند تا بهحال دینی برای مردم باقی نمانده بود." 9ـ در آن دنیا به قلب صاف و باطن نگاه میکنند که چقدر با واقع منطبق است نه به ظاهر (داستان شخصی که در حرم امام رضا علیه السلام گفته بود این پدر شما با بقیه فرق دارد) 11ـ حکایتی عجیب از مرحوم حاج طیب رضایی در برپایی مراسم عزاداری سیدالشهدا و اینکه او دستگاه امام حسین را باور داشت. 12ـ عدم یقین و باور نداشتن شخصی که در زمان شاه به کردستان تبعید شده بود و مردم از او درخواست نماز استسقاء کردند و او میترسید که بخواند و باران نبارد. 13ـ مردم عوام باورمند هستند و خدا طبق همین باور با آنها رفتار میکند.
تاریخ سخنرانی1435/09/23
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ یقین و تنجز در عبارت امام سجاد علیه السلام پایه و اصول سلوک است. 2ـ وعدههای خداوند بیپایه نیست. لذا بجا آوردن وعده در شرع واجب است و انجام ندادن آن حرام و در صورت تخلف از وعده، عمل قادح عدالت انجام داده و شخص فاسق است. شرط چه در ضمن عقد، چه خارج عقد و چه شرط انضمام و بهطور کلی هر تعهدی، متنجز است (بخلاف نظر مشهور) مگر عذری مثل مرض مانع باشد. 3ـ راه خدا با تردید طی نمیشود مرحوم حداد میفرمودند: گاهی شخصی میآید و حال و هوایش عوض میشود و بعد از مدتی تردید پیدا میکند. آخر مگر ما در را بسوی شما بستهایم و یا مگر در کار شما ماندهایم؟! 4ـ اگر پایبندی و انجام دستورات بزرگان بعد از فوت مرحوم علامه نبود، الان خود من این حال و هوا را نداشتم. 5ـ وعده اولیاء همان وعده خداست. مرحوم علامه میفرمودند: اگر کسی در راه ما قدم بگذارد مانند فرزند ماست و ما جنبه ابوت و بنوت را در حق او هم در دنیا و هم در آخرت رعایت میکنیم. 6ـ مطالب حقّی که به دل ما میآید هدایت از جانب خداست و این قضیّه را میتوان در تبدّل فکر ما در حوادث گوناگون مشاهده کرد. 7ـ والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا (اگر کسی دنبال هدایت باشد خدا دست او را میگیرد) وقتی اولیاء میگویند ما دستگیری میکنیم جداً پیگیر هستند. 8ـ در مقطعی از زندگی که دچار حوادث سخت شده بودم مرحوم علامه در خواب به من فرمودند: هرکس سعه وجودی خاصی دارد تو به آنچه شنیدی و باور داری پایبند باش. 9ـ بودن با پیامبر مس وجود انسان را تبدیل به طلا میکرد. بعد از پیامبر فقط کسانی که نفس رسول خدا در آنها نفوذ کرده و حقیقت او را دریافته بودند، ثابت قدم ماندند. 10ـ آن حقیقت پیامبر امروز در وجود امام زمان میباشد و همینطور در وجود اولیاء جاریست زیرا نفوس آنها متحول شده و مندک در نفس رسول خدا شده است، لذا مرحوم علامه میفرموند: هر وقت به آقای انصاری نگاه میکردم حقیقت رسول خدا را میدیدم. 11ـ انبیاء و اولیاء تکتک افراد را مورد تخاطب قرار میدهند و بههمین خاطر است که احکام برای همه یکسان نیست. 12ـ خداوند برای هر کسی، یک پرونده جدا تشکیل میدهد. 13ـ حرف اولیاء این بود که به دیگران نگاه نکنید و از عمل بد دیگران مأیوس نشوید. 14ـ مضمون روایت است که اگر یک نفر به کفار اضافه شود خوشحال میشوند چون بر جمعیت آنها افزوده شده واگر یکنفر از آنها بیرون رود ناراحت میشوند چون یقین ندارند ولی مؤمنین اگر کسی به آنها اضافه شود خوشحال میشوند چون میگویند خدا دست او را گرفته و اگر از جمع آنها کسی برود ناراحت نمیشوند چون همه چیز را از ناحیه پروردگار میبینند.
تاریخ سخنرانی1435/09/25
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ اگر خدا میخواست با عدلش رفتار کند، انسان باید تاوان همۀ گناهانش را میداد، خصوصاً گناهانی که جنبه علنی دارند. 2ـ رسول خدا فرمودند: اگر فردی عیبی را از کسی ببیند و کتمان کند خداوند در قیامت عیب او را از خلایق پنهان میکند و اگر عیب او را برملا کند او را در جلوی خلایق مفتضح خواهد ساخت. 3ـ یکی از مبانی سلوک کتمان است و انسان اثر آن را در مواقع حساس میبیند که خداوند چگونه آبروی او را حفظ میکند. 4ـ حضرت ابراهیم که چشم باطنش باز شد دو نفر را دید که مشغول گناه بودند و از خدا تقاضای مرگ آنها را کرد و مورد مؤاخذ خداوند واقع شد. 5ـ همیشه باید امام زمان را کنار خودمان احساس کنیم، او یک لحظه از ما غافل نیست زیرا نسخه اصلی هر شخصی در نفس امام است. 6ـ شخصی خدمت امیرالمؤمنین آمد و میخواست اقرار به گناه کند و حضرت ممانعت کردند زیرا میخواهند بگوید من با فضل خدا برخورد میکنم. 7ـ نیروی محرکهای که انسان را به حرکت در می آورد امید و نگاه به فضل خداست. 8ـ داستان طلبهای که در زمان جنگ تحمیلی برای تصحیح صدق نیت خود، خدمت مرحوم علامه طهرانی آمده بود و ایشان فرمودند: نسبت به راهی که میروید باید ثابت قدم باشید و به مسیر خود یقین داشته باشید؛ زیرا کسیکه برای خدا جهاد میکند و به تکلیفش عمل میکند فرقی ندارد که در چه وضعیتی به شهادت برسد و یا پیروز بشود و یا شکست بخورد. 9ـ چون انسان به خداوند یقین ندارد، لذا از مناسبات و معاملات دنیایی که به نفع او باشند خوشحال، و اگر به ضرر او باشند ناراحت میگردد. 10ـ رفتارپیامبر طوری بود که مردم را به همدیگر نزدیک میکرد. وقتی یک یهودی نزد امیرالمؤمنین میآمد، حضرت میفرموند: السلام علیک یا اخ الیهود. 11ـ روش اسلام و شیعه محبت بین ملتهاست. در مسابقات ورزشی بینالمللی انسان باید به همان اندازه که از برد خوشحال میشود، باید بداند که ملتی دیگر ناراحت میشوند درحالیکه بندگان با هر قومیت و ملیتی یک ارتباط با خدا دارند لذا نباید کسی فخر و مباهات کند. 12ـ اخلاق پهلوانان بهخاطر برد و باخت خود نبود، مانند پوریای ولی که خودش را به زمین زد بهخاطر اینکه حریفش ببرد، ولی ناگهان چشم باطنش باز شد. 13ـ یکی از مبانی سلوک تمسک به فضل خداوند است. 14ـ عمل و دستورات بزرگان را باید انجام داد منتهی تکیه بر عمل نباید کرد و از جانب خود چیزی ندید و همهاش را از جانب و توفیق خدا باید دانست. 15ـ سؤال کردند از بزرگی که راه چیست؟ و مسیر کدام است؟ و سلوک به چه گویند؟ گفت: دع نفسک و تعال (از اول تا آخر سلوک همین یک جمله است یعنی در همه مراحل خویش را نبیند و همه چیز را از فضل خدا بداند).
تاریخ سخنرانی1435/09/28
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ سلوک، باور و اعتقاد میخواهد البته یقینی که هیچ تزلزلی در آن نباشد در مراتب بالا حاصل میشود. 2ـ یکی از علما میگفت وقتی با مرحوم علامه طهرانی به درس اخلاق آقای شیخ عباس طهرانی رفته بودیم بعد از جلسه ایشان به من فرمود: من امروز از ایشان مطلبی بدست آوردم که تا آخر عمر از آن عدول نخواهم کرد. (و همینطور هم شد) 3ـ کسی در سلوک پایدار است که مطلب در قلب او نفوذ کرده باشد. 4ـ هر چه فرد نسبت به مسئله سلوک ادراک و فهم بیشتری داشته باشد به همان اندازه کتمانش هم بیشتر است. 5ـ مرحوم علامه میفرمودند اگر برای این نعمت هدایت تا آخر عمر سجده شکر بجا بیاوریم کم است. 6ـ برخی از شاگردان مرحوم آقا میگفتند در جاهایی که ما نظر ایشان را رعایت میکردیم موفق میشدیم و هرجا که اعمال سلیقه شخصی میکردیم ضرر مینمودیم. 7ـ لشکر 30 هزار نفری عمرسعد در کربلا، یکنفر یکنفرهایی بودند که آمدند و هرکدام از آنها در هر لرزهای که بر دل بچههای امام حسین انداختند باید حساب بدهند. 8ـ سعدبن ابی وقاص بعد از پیامبر نه با علی بیعت کرد و نه با ابوبکر و بعد معاویه او را بخاطر بیعت نکردن با علی توبیخ و سرزنش کرد. 10ـ معاویه و مأمون چون امام علی و امام رضا علیهما السلام را بر حق میدیدند برای آنها گریه میکردند. 10ـ مردانگی و مروت علی را معاویه فهمیده بود که چطور در وقتی که جنگ به نقطه حساس رسید و با یک ضربت کار تمام میشد دست نگه داشت. 11ـ باید نمادهای انسانیت و آزادی اهل بیت مانند آب دادن امام حسین به لشکر دشمن را برای سیاست مداران دنیا ترجمه کرد و فرستاد. 12ـ یکی از سیاسیون مسیحی (که سالها در زندان بود و آزاد شد) چون عملش انسانی و مطابق فطرت بود قابل تقدیر است. 13ـ تمام جنگها و تحریکها و آزارها زیر سر ابوسفیان بود اما پیامبر در فتح مکه خانه او را مأمن قرار میدهد و عفو عمومی صادر میکند و فرمودند الاسلام یجب ما قبله زیرا پیامبر دیدگاه توحیدی دارد و همه را بندۀ خدا میبیند. 14ـ مبانی فطرت در همه جا و برای همه یکی است (هر کسی کاری طبق فطرت انجام دهد قابل تقدیراست) مرحوم حداد میفرمودند: بعضیها راه نرفته سالک هستند چون عمل آنها مطابق فطرت است. 15ـ معاویه بعد از صلح با امام حسن و رسیدن به قدرت صلح نامه را زیر پا گذاشت و همۀ تعهدات و قولهای خود را انکار کرد (اهل دنیا بعد به قدرت رسیدن اینگونهاند). 16ـ در جریانات انقلاب مرحوم علامه میفرمودند: محوریت همه مسائل بر اساس صدق و عدم کتمان است و ما باید (برای اعلاء و اعلام کلمه حق) به مردم راست بگوییم و انقلاب را پیش ببریم. 17ـ برای امام حسین رفتن مهم نیست بلکه کیفیت رفتن مهم است. 18ـ انسان باید نسبت به راه و مسیرش با اطمینان باشد. 19ـ شب 27 رمضان شب احیا است و میتوان این شب را تتمۀ شبهای قدر دانست و به عنوان یک فرجه برای بندگانی است که خود را به آن قافله برسانند. 20ـ در شبهای آخر ماه رمضان مرحوم علامه طهرانی مانند کسی که بهترین عزیزش را از دست میدهد آهی از نهادشان برمیآمد و میفرمود این ماه تمام شد و دست ما خالی ماند!
تاریخ سخنرانی1435/09/30
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ مرحوم علامه طهرانی همیشه دوست داشتند روی سفرهای که هستند دیگران هم بیایند استفاده کنند و این فیض به همه برسد. 2ـ ما از حضور و سیما و شمایل و طرز برخورد مرحوم علامه طباطبایی استفادهها میکردیم. 3ـ مرحوم علامه طهرانی فرمودند قضایایی برای انسان روشن میشود که خوابش را هم نمیبیند و کار دنیا خیلی حساب دارد. 4ـ نقل خوابی از مرحوم علامه طهرانی در اواخر عمر ایشان، که کسب رضایت معماری که در گذشته از او ناراضی بوده، او را به مرحلهای بالاتر میبرد. 5ـ از این ماه رمضان باید برای ماههای دیگر استفاده کرد و حال و هوای این ماه را به ماهای دیگر بکشانیم و از مهمانی که در خانۀ دل جا گرفته با مراقبه پذیرایی کنیم. 6ـ کسی که حسن ظن به خدا ندارد اصلاً با خدا ارتباط ندارد و همین حسن ظن و ارتباط است که باعث بخشش الهی میشود. 7ـ ملک الموت به شخصیت و علم و موقعیت آدم کاری ندارد او کارش را انجام میدهد (آنچه مفید است پیروی از بزرگان است). 8ـ داستان شخص معممی که اطبا به او گفته بودند تا 6ماه دیگر زندهای ولی او بیشتر از دو ماه عمر نکرد زیرا خودش مرگ را باور نداشت. مرحوم علامه با اینکه مرگ خود را میدانست اما خندان بود و روز شماری میکرد چون آن را باور کرده بود. 9ـ شخصی که مبتلا به بیماری شده بود و متوسل به راههای غیر عادی شد (با اینکه چند بار به او گفته شده بود همین مسیر عادی را بروید) بعد از دو ماه مرد، چون میخواست از مشیت الهی جلو بیفتد. 10ـ خدا فقط با حقیقت انسان کار دارد، سالک در ارتباط با خدا باید فقط به صرف الوجود خودش نگاه کند، مانند بچهایی که تازه بدنیا آمده و همه کارهای او را مادرش انجام میدهد. و خداوند توقع دارد که شخص خود را هیچ بداند و به او حسن ظن داشته باشد. 11ـ مرحوم علامه طهرانی به شخصی گفتند تا آخر زمان ارتباطتان این را در ذهن خود داشته باشید: گوسفندی که قربانی میشود و همه اجزایش را تقسیم میکنند چیزی بعد از تقسیم باقی نمیماند آنچه که مردم با آن کار داشتند اجزا بدن او بود در حالی که حقیقت گوسفند باقی مانده و من هم با حقیقت خودت کار دارم نه با موقعیتت. انسان اینطور باید با خدا ارتباط داشته باشد و ذرهای نباید برای خود در نظر بگیرد. 12ـ انسان تکلیف را باید انجام بدهد در عین حال به حساب نیاورد و همۀ توفیقات را باید از خدا ببیند و عملش را به رخ خدا نکشد.
تاریخ سخنرانی1435/10/01
توضیحاتشرح فقره وَ اَنَا يا سَيِّدى عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً 1ـ سالک بدون تنجّز در راه، پیشرفتی در سلوک ندارد. 2ـ در زمان امیرالمؤمنین کسانی بودند که هم در کنار حضرت حضور داشتند و هم جاهای دیگر میرفتند ولی بارشان را کامل (در بارگاه ایشان) نمیگذاشتند؛ عاقبت کار اینگونه افراد آثاری است که برای اصحاب یمین میباشد و در زمان علامه، خیلیها شاگرد ایشان بودند اما بینش افراد نسبت به قضیّه فرق میکرد. 3ـ مرحوم علامه طهرانی جلسات متفاوتی داشتند اما بعد از جلسه شبهای سهشنبه، سُکر و مستی عارفانهای به افراد دست میداد؛ چون لحن بیانات ایشان فرق میکرد و دستور میدادند که این حال را حفظ کنید. همینطور بزرگان دستور میدادند مراقبهای که در ماه رمضان داشتید باید ادامه بدهید. 4ـ اهل دنیا آنچنان متوغل در کثرات شدهاند که فقط در این محیط آلوده میتوانند زندگی کنند، آنقدر بر خود ستم کرده و از منبع فیض فاصله گرفتهاند که دیگر وجودشان متعفن و ذاتی آنها شده است مثلا دروغ برای آنها مستحسن و خیانت برایشان امانت شده است. 5ـ آب را از سرچشمه نباید گل آلود کرد و در هر قدم باید رضای خدا را بهدست آورد؛ زیرا در غیر اینصورت نفس برای خطای بعدی آمادگی پیدا میکند (مانند کسی که در اثر عادت به برقگرفتگی، ولتاژ نسبتا زیاد برای او اثر ندارد). 6ـ خداوند در هر لحظه بر انسان شوکی وارد میکند و هرآنچه برای او مهم است را به او میفهماند (وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون). 7ـ کسانیکه در کربلا آمده و اجتماع کردند افرادی بودند که شوکهای خداوند در آنها دیگر اثر نمیکرد. 8ـ داستان شخصی که در کنار امیرالمؤمنین از سخنان حضرت به وجد آمده بود، ولی حضرت به او فرمودند: تو روزی جزء کسانی هستی که برای کشتن پسر پیغمبر حرکت میکنی؛ زیرا حالت او کمکم عوض میشود. (مانند بلند شدن ناخن که شخص اصلا متوجه نمیشود، از بین رفتن ایمان همینطور است و شخص نمیفهمد که چگونه حال و هوایش تغییر پیدا میکند). 9ـ شخص باید زرنگ باشد؛ فردی تا خبر فوت مرحوم حداد را شنید بلافاصله با مرحوم علامه طهرانی تماس گرفت و گفت خواستم بگویم قضیه در دست شماست و همان ارادت به آقای حداد را اکنون نسبت به شما دارم. 10ـ گاهی علاقههای کثرتی در انسان ضعیف میشود و خود او هم متوجه نبوده و حتی بدون سؤال مطلب را انجام میدهد و نشانه آن زیاد شدن عشق به خداوند است و تا جایی پیش میرود که نورانیّت تمام قلب او را میگیرد بهطوری که روزنهای برای خلاف باقی نمیماند و این همان عصمت است و به این شخص ولی میگویند (که اصلا دیگر معنی دروغ، تقلب و خیانت را نمیفهمد). 11ـ به مرحوم حداد گفتم از خدا میخواهم که مرا مثل شما کند و بعد ایشان گفتند من که هستم؟ بالاتر را بخواهید و ایشان جدی میگفتند و تواضع نمیکردند. 12ـ در دعای نماز عید فطر (اللَهم ادخلنی فی کل خیر منه محمد و آل محمد) یعنی هر ظهور و هر تجلّی که پیامبر و آلش را وارد کردی مرا وارد کن و مرا مثل آنها کن و همچنین (اللَهم اخرجنی من کل سوء اخرجت منه محمد و آل محمد) از هر چه پیامبر و آلش را مصون داشتی و به مقام عصمت رساندی برای من انجام بده و مرا به مقام عصمت برسان و این همان مقام خلافت الهی است که تجلی همه اسماء و صفات بنحو اتم میباشد. 13ـ در مقام خلافت الهی شخص قرین اهل بیت میشود و این همان جنةالذات است که عیدی روز فطر میباشد. 14ـ همیشه باید رب زدنی علماً را بخواهیم و خداوند بر معرفت و علم ما بیفزاید.