پرسش: قاعده اصولی حق الطاعة

کد: 2209گروه: فقه، اصول فقه
سلام علیکم
آیا شما قاعده اصولی حق الطاعه را که می گویند آیة اللَه سید محمدباقر صدر آنرا ابداع کرده است قبول دارید؟ اصل اولی به هنگام شک برائت است یا احتیاط؟
هوالعلیم.
موارد اجرای اصل، چه برائت و چه احتیاط متفاوت است. ولی این اصل پایه و اساسی ندارد. با وجود عمومات اباحه و برائت و در نظر گرفتن جمیع در یک قالب دیگر نوبت به این اصل نمیرسد.
پرسش: استناد به مصلحت در برخی احکام و سقط جنین

کد: 2208گروه: فقه، اصول فقه
با سلام
آیا در فقه شیعه میتوان برای برخی مسائل مستحدثه مانند مشکلات مربوط به پیوند اعضا و یا توجیه سقط جنین هایی که از طریق زنای به عنف باردار می شوند به عنوان مصلحت تمسک جست یا خیر؟ سقط جنین ناشی از تجاوز به عنف با استناد به مصلحت کودک و مادر آن مجاز است؟ راه حل دین اسلام نسبت به این قبیل مسائل چیست؟ با تشکر التماس دعا
هوالعلیم
برای جمیع مسائل جه مستحدثه و چه غیر مستحدثه و چه غیر آن از ناحیه پروردگار حکم شرعی وجود دارد اما نکته در تشخیص مصداق دقیق مورد است و چنانچه در موضوع از جهات مختلف ارزیابی صحیح انجام پذیرفت، قطعا حکم منطبق بر آن نیز وجود خواهد داشت چنانچه در مثال ذکر شده این چنین است.
پرسش: سندروایات

کد: 2207گروه: فقه، اصول فقه
با سلام. بعضی از روایات فقهی هستند که کاملا صحیح السند و از نظر دلالت کاملا واضح و بدون هیچ مشکلی هستند ولی چون مشهور از آن اعراض کرده اند آن روایت نادیده گرفته می شود. آیا این رویه در بین فقهاء صحیح است؟
هوالعلیم
باید دید علّت اعراض مشهور چه بوده است. اما مجملاً باید عرض کنم که روش بنده این چنین نیست و مطالب در مباحث اصول از این حقیر ذکر شده است.
پرسش: حجیّت قطع

کد: 2206گروه: فقه، اصول فقه
بسم اللَه الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت حضرت سیدنا الاستاد اگر کسی از غیر مقدّمات صحیح و معتبر نزد شرع و عقل ، قطع به امری نمود و بر طبق آن عمل کرد آیا نزد شارع مقدس مأجور است ؟ مثلا کسی بر همین اساس قطع پیدا کرد که حکم خلیفه حکم خداست و لذا به دستور عمر بن خطاب لع حضرت زهرا سلام اللَه علیها را کشت آیا چون بر اساس قطع عمل کرده است ماجور است؟
و السلام علیکم و رحمة اللَه و برکاته
هوالعلیم
قطع برای انسان حجّت است گر چه مخالف حکم واقع باشد! آری برای وصول به قطع و یقین باید مقدّمات را بر اساس برهان و دلیل شرع ترتیب داد نه از پیش خود و بر اساس ظنّ و تخمین!
پرسش: اجماع

کد: 2205گروه: فقه، اصول فقه
سلام علیکم.
1 در کتاب اجماع ، اجماع را مطلقا حجت نمی دانید. این نظر، رای همه فقهای شیعه امامیه است و تنها اجماعی حجت است که کاشف از رای معصوم باشد پس اختلاف اساسی نظر مولف با سایر فقها در کجا و بر سر چه موضوعی است؟
2 کلمه اجماع علاوه بر فقه و اصول در سایر علوم اسلامی مانند علم حدیث (اصحاب اجماع) و حتی در سایر علوم غیر انسانی و اسلامی (اجماع فلاسفه و اقتصاددانان و ...) هم یافت می شود. آیا مولف کتاب اجماع حفظه اللَه آنها را هم بی اعتبار می داند؟
هوالعلیم
1
اصلاً اجماعی که کاشف از رأی معصوم باشد نداریم. فقط ضروریّات دین است که از بحث اجماع خارج است.
2
بطور کلّی تا جائی که استناد یک مطلب به افراد باز می گردد نه به اصل خود آن قضیّه حجیّتی بر آن مترتّب نمی باشد. هر کجا می خواهد باشد.
پرسش: شبهه ای در باب نحوه وضوء گرفتن شیعیان

کد: 2052گروه: فقه، اصول فقه
به تازگی با استناد به روایات کتب معتبر شیعه شبهه ای در باب کیفیت وضو مطرح شده است ..مایلم پاسخ علمی و قاطعی از اهل فضل دریافت نمایم تا بتوانم پاسخ بدهم .متن کامل آن شبهه این است :
بسم اللَه الرحمن الرحیم
در قران کریم آیه ای وجود دارد که کیفیت وضو گرفتن را برای نماز خواندن بیان میکند :
آیه:یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و امسحوا بروسکم و ارجلکم الی الکعبین...سوره :مائده آیه ۶
برادران شیعه در وضو پاها را مسح میکنند و برادران اهل سنت پاها را میشویند.
خودتان قضاوت کنید حق با کیست!
نظر بنده بر شستن پاها در وضو میباشد و بر ادعای خودم دلایلی دارم:
به این آیه هم خوب توجه کنید: ان اللَه برئ من المشرکین و رسوله ظاهر آیه اینگونه نوشته شده که اللَه بیزاز است از مشرکین ورسولش( العیاذ باللَه)
اما ترجمه صحیح این آیه: اللَه و رسولش از مشرکین بیزار هستند در واقع می شود گفت که کلمه رسوله عطف شده به کلمه اللَه.
اولا.در واقع مشکل اینجاست که چرا ارجلکم بعد از وجوهکم و ایدیکم نیامده؟
میشود گفت که برای حفظ ترتیب وضو چون اگر اینگونه می شد ترتیب وضو بهم میخورد.
ثانیا. کلمات وجوهکم و ایدیکم و ارجلم منصوب هستند ولی کلمه رئوسکم مجرور میباشد .
وکلمه ارجلکم به وجوهکم و ایدیکم عطف شده اند مانند آیه بالا.
ثالثا.به کلمات ایدیکم الی المرافق و ارجلکم الی الکعبین توجه کنید دستها باید تا مرافق شسته شوند و پاها تا کعبین اگر مسح کردن پاها مراد بود پس کلمه کعبین اینجا چکار میکند؟
چون مسح فقط روی پا انجام میشود و کعبین در بالای پا و در دو طرف پا قرار دارند مانند دستها که تا مرافق ذکر شده.
رابعا:در کتب برادران شیعه هم روایات متعددی وجود دارد مبنی بر اینکه پاها در وضو باید شسته شود از دوستان تقاضا دارم این روایات را حتما مطالعه کنند بنده فقط به چند مورد اشار ه میکنم :
در کتاب کافی ج ۳ ص ۳۵:عن ابی عبداللَه علیه الصلاة والسلام قال اذا نسیت فغسلت ذراعیک قبل وجهک فاعد غسل وجهک ثم اغسل ذراعیک بعد الوجه ان بدعت بزراعک الایسر قبل الایمن فاعد غسل الایمن ثم اغسل الیسری وان نسیت مسح راسک حتی تغسل رجلیک فامسح راسک ثم اغسل رجلیک.
ترجه: اگر در هنگام وضو دو دستت را پیش از چهر ه ات شستی پس دوباره چهره ات را بشوی و بعد از آن دو دستت را بشوی و اگر دست چپ را پیش از دست راست شستی پس دوباره دست راستت را بشوی و سپس دست چپت را و اگر مسح سر را فراموش کردی تا اینکه پاهایت را شستی پس دوباره مسح سرت را انجام بده وسپس پاهایت را بشوی.
آدرس دقیق کافی جلد ۳ صفحه ۳۵
کتاب الطهاره باب ماینقض الوضو و مالا ینقض چاپ سوم سال ۱۳۶۷ هجری شمسی کتابخانه حیدریه ناشر دارکتاب الاسلامیه تهران . تصحیح علی اکبر غفاری.
روایتی دیگر در کتاب تهذیب الاحکام الشیخ طوسی جلد ۱ صفحه ۹۹ باب صفه الوضو چاپ سوم
سال ۱۳۶۴ هجری شمسی تحقیق سید حسن الموسوی خراسانی دارالکتاب الاسلامیه تهران چاپخانه خورشیدی.
روایتی دیگر بر شستن پا در وضو از منابع برادران شیعه: کتاب وسائل الشیعه جلد ۱ صفحه ۴۵۲ چاپخانه مهر قم ناشر موسسه ال البیت علیهم السلام لاحیا تراث به قم مشرفه چاپ دوم سال 1414 هجری قمری.
روایتی دیگر :کتاب الاستبصار جلد ۱ صفحه ۷۴
سؤال اینجاست پس چرا پاها مسح میشود؟؟

هوالعلیم

اوّلاً قیاس آیه وضوء به آیه برائت، مع الفارق است زیرا در آیه برائت عطف به مشرکین موجب کفر خواهد شد و اگر این مشکل نبود تمسّک به ظهور و سیاق آیه الزامی بوده است و به جهت رفع این شبهه است که رسوله مرفوع است نه مفتوح!

ثانیاً عطف أرجلکم به وجوهکم با وجود تقسیم در آیه شریفه قطعاً خلاف فصاحت و بلاغت و عطف عبث و لغوی خواهد بود زیرا هیچ دلیل موجّهی بر رفع ید از ظاهر آیه در اینجا نمی باشد.
ثالثاً به ضمیمه روایات عدیده و سنّت قطعیّه معصومین علیهم السّلام در مسح رجلین و روایات عدیده مقصود از غسل در اینجا همان مسح می باشد.