پرسش: فلسفه

کد: 2293گروه: حکمت وفلسفه
هوالعلیم
باسلام خدمث حضرتعالی آیافلسفه که فقط دردنیا وجود دارد چه فایده ی برای ما دارد؟
و آیا کتاب هایی مانند کتاب های استاد مطهری و.... که درقید حیات نیستنند معتبر هستند؟ باتشکر
هوالعلیم
باید مطالب با موازین منطق و شرع سنجیده شود صرفاً به شخصیّت افراد نمی توان اعتماد نمود.
پرسش: تحصیل در رشته فلسفه

کد: 2243گروه: حکمت وفلسفه
سلام بنده سال آخر رشته مهندسی عمران هستم.اما به دلیل عدم علاقه به رشته های فنی درصدد تغییر رشته هستم.با توجه به اصرار قلبی خانواده بر ادامه تحصیل در دانشگاه تصمیم دارم تا در رشته فلسفه ادامه تحصیل بدهم.با توجه به اینکه در این زمینه قاعدتا با نظرات فیلسوفان مغرب زمین نیز آشنایی حاصل می شود آیا به صلاح است تا در این رشته تحصیل کنم.اگر توصیه ای دارید لطف بفرمایید.
هوالعلیم
اشکالی ندارد.
پرسش: مبنای فلسفی مشاهدات عارف

کد: 2204گروه: حکمت وفلسفه
با عرض سلام خدمت حضرت استادطهرانی دام ظله العالى
تشخیص نوع مشاهدات عارف ازلحاظ علم حضوری حصولی یا تخیلات ذهنی با چه مبنای منطقی و فلسفی قابل تشخیص است؟
باتشکر

هوالعلیم


تشخیص این مسئله با تخصّص وخبرویت در مسایل فلسفی وعرفان نظری ومبانی شرع قابل انجام است وبرای افراد عادی امکان ندارد.

پرسش: آیا دین با فلسفه تضادی دارد؟

کد: 2203گروه: حکمت وفلسفه
چرا خیلی از علما و مراجع فلسفه را در تضاد با علوم اهل بیت می بینند؟

هوالعلیم

بنده نیز همین سؤال را دارم و تا کنون پاسخی مستدلّ برای آن نشنیده ام.

پرسش: علم و ادراک

کد: 2202گروه: حکمت وفلسفه
سلام. جطور مى شود بين وجودى بودن حقيقت علم و تمثّل صورت در ذهن حين علم به غير که البته از کيف نفسانى محسوب مى شود جمع کرد؟
هوالعلیم
مگر کیف نفسانی از مقوله وجود نیست؟ وجود همچنان که بصورت ماهیّات مختلفه در قالب اعیان خارجی ظاهر می شود، نیز بصورت وجود ذهنی و حقیقت علم تعیّن و تشخّص می یابد.
پرسش: علم حضوری و قیامت

کد: 2201گروه: حکمت وفلسفه
سلام علیکم آقا سید محسن سؤالاتی از محضر شما داشتم:
حکما می​گویند انسان به نفس و حتی جسم خودش علم حضوری دارد و در جای دیگر می​گویند علم حضوری یعنی استقبال نفس از وجود که عین خارج است و به ذهن نمی​آید حال این بیانات حکما این معنی را می​دهد که اگر بدن و نفس انسان وجود و ماهیت داشته باشند خصوصا بدن، در نتیجه انسان با علم حضوری وجود بدن را ادراک می​کند نه ماهیت بدن را؟ اگر پاسخ مثبت است پس چرا این ادراک حضوری شامل دیگر اشیاء نمی​شود و انسان ابتداً به علم حصولی آنها را ادراک می​کند؟
سؤال دوم در مورد قیامت است که آیا قیامت یک مسئله شخصی است یعنی هر انسانی باید سیر وجودی و نفسانی تا بهشت که مراتب مختلفی دارد را طی کند یا قیامت یک مسئله عمومی است و تا امام زمان ظهور نکند در دنیا و مسئله رجعت واقع نشود و طبق آیات قرآن زمین در هم نپیچد و خورشید خاموش نشود قیامت واقع نمی​شود؟ اگر طبق بیان ملاصدرا و شارح جلد هشتم اسفار علامه جوادی آملی قیامت ما فوق زمان و مکان است پس چرا قرآن نشانه​های آنرا در قالب پدیده​های طبیعی و زمانی و مکانی ذکر می​کند؟ آیا رسیدن عارف به عالم عقل یعنی رسیدن او به قیامت و قیام قیامت برای وی, در این صورت این مطلب را با آیات قرآن و مسئله ظهور حضرت مهدی(عج) و رجعت و نشانه​های طبیعی قرآن چطور جمع کنیم؟
هوالعلیم
در علم حضوری چه معدّات آن اکتسابی و حصولی باشند یا خیر، اتّحاد علم با عالم و معلوم حاصل می شود بنابراین دیگر مشکلی پیش نخواهد آمد.
و امّا در مسئله قیامت تبدّل و فناء این عوالم برای انسان در نفس او است چه اینکه در خارج انجام بشود یا نشود یعنی آن جنبۀ استقلالی را که در این دنیا از این عوالم مشاهده می نمود همه از بین می رود و همان جنبۀ ربطی باقی می ماند و همانطور که در این دنیا نسل بشر در سلسله ای که طی می کند به ظهور و رجعت می رسد و سپس دیگر نسلی باقی نمی ماند در عالم برزخ و حساب نیز سیر نفس او به انمحاء این عوالم منتهی می گردد.
پرسش: فلسفه و حکمت به چه معناست؟

کد: 2200گروه: حکمت وفلسفه
سلام عليكم آيا فلسفه و حكمت به يك معني هستند؟ يا اينكه فلسفه شاخه اي از حكمت است ؟ اگر يكي باشند وقتي مي گوييم خدا حكيم است يعني خدا فيلسوف است ؟ منظور از فلسفه اسلامي چيست ؟ با توجه به اينكه فلسفه از يونان است، آيا فلسفه غير اسلامي هم هست؟ به چه معني؟ آيا فلسفه صدرايي متضمّن مبحاث اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جامعه نيز مي باشد؟ متشكرم
هوالعلیم
حکمت به معنای اطّلاع و دانائی بر حقائق وجود است و به مجموعه ای که انسان را به این مرتبه می رساند فلسفه می گویند. پس اطلاق فیلسوف بر خداوند از این جهت صحیح نیست زیرا خداوند اصل و ریشه اشیاء و وجود است نه اینکه واجد این مجموعه و از قواعد باشد . و امّا فرق بین فلسفه اسلامی با یونانی صرفا تغییرات و اصلاحاتی است که فلاسفه اسلامی پس از ورود فلسفه یونان در آن اعمال کردند. مانند فلسفۀ غرب که شرائط خاصّ خودش را دارد. و امّا مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ارتباطی به فلسفه ندارد و در علم خاصّ خود بحث می شوند. گر چه از مبانی فلسفی می توان به پاره ای از این امور در قالب کلّی دسترسی پیدا نمود.
پرسش: فرق میان مثال متصل و مثال منفصل چیست ؟

کد: 2199گروه: حکمت وفلسفه
مفتون همدانی کیست ؟
فرق میان مثال متصل و مثال منفصل چیست ؟
هوالعلیم
شاعری است متوسط الحال.
1 مثال متصل ذهن انسان و منفصل عالم برزخ است.
پرسش: علّت معاد جسمانی

کد: 2198گروه: حکمت وفلسفه
سلام علیکم . با وجود حقیقت انسان که همان روح است چه نیازی است که در روز قیامت جسم انسان ها دوباره ایجاد شود ؟
هوالعلیم
بسیاری از نعمت های الهی و لذّات روحی بواسطه بدن جسمانی و یا مثالی به روح می رسد.
پرسش: سعه وجودی پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام

کد: 2197گروه: حکمت وفلسفه
با عرض سلام خدمت آقای تهرانی
جمله ای حضرت علامه در امام شناسی جلد 1 صفحه 115 دارند بشرح:
چون پیامبر صلی اللَه علیه و آله از همه موجودات گنجایش وجودی آنان بیشتر و ادراک و علمشان افزون تر و مجاهده و ابتلائشان بیشتر است افضل و اشرف همه موجودات هستند.
1.منظور از گنجایش وجودی چیست؟
2.گنجایش وجودی چه تاثیری در رسیدن به کمال و ذات اقدس الهی دارد ؟لطفاتاثیر کیفی این مسئله را شرح دهید؟
3. گنجایش وجودی ائمه علیه السلام چگونه است و رابطه ی آن با ولایت کلیه ی چیست؟
4.آیا گنجایش وجودی ائمه علیه السلام متفاوت است؟و به طور کلی در مورد بقیه نفوس چگونه است؟
5.آیا گنجایش وجودی قابل تغییر است در صورت آری چگونه می توان آن را افزایش داد؟
با تشکر فراوان
هوالعلیم
1 میزان ظهور اسماء و صفات کلیه پروردگار در
نفس شخص.
2 خود سعۀ وجودی به تنهایی کار ساز نمی باشد و البته باید همراه با مراقبه و سیر به کمال راه یابد.
3 گنجایش وجودی چگونگی ندارد و همان است که در پاسخ اول ذکر شد.
4 هر فرد گنجایش مخصوص به خود را دارد چه در ائمه علیهم السلام و یا غیر آنان.
5 قابل تغییر نیست.
پرسش: زمان و مکان چیست؟

کد: 2196گروه: حکمت وفلسفه
1.زمان چیست؟ 2.بعد از مرگ هم زمان وجود دارد؟ 3.نسبت زمان این دنیا به آن دنیا چطور است؟ 4.مکان چیست؟
هوالعلیم
زمان عرضی است که بر بقاء مادّه عارض می شود و مکان نیز این چنین است البته زمان عالم برزخ و قیامت منطبق با شرائط خودشان می باشد.
پرسش: دیدگاه ملاصدرا راجع به فردوسی

کد: 2195گروه: حکمت وفلسفه
با سلام و احترام محضر استاد عزیز میخواستم نظر جنابعالی را راجع به این مطلب و به طور کلی مطالعه شاهنامه بدانم:به نقل از خبرگزاری خبر آنلاین دکتر محقق داماد در تشریح دیدگاه ملاصدرا نسبت به فردوسی تأکید کرد: ملاصدرا در جلد دوم کتاب« اسفار» اعتراف می کند که وجود به معنی وجود را از عرفا اخذ کرده و در ادامه نام سه عارف ایرانی را ذکر می کند از جمله فردوسی، و او را «قدوسی» لقب می دهد. همایش بررسی نگره ها و اندیشه های حکمی و فلسفی دانای توس با عنوان« حکمت فردوسی» به همت بنیاد فردوسی و انجمن حکمت و فلسفه ایران در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. آیت اللَه دکتر سید مصطفی محقق داماد در این همایش به تشریح« نگاه ملاصدرا به فردوسی» پرداخت و گفت: در فلسفه اسلامی یکی از مباحث بسیار مهم مسئله «اعتبارات ماهیت» است که اولین بار خواجه طوسی آن را مطرح کرد و این بحث مسبوق به سابقه فلسفه دیگری است به اسم «تقسیم وجود» که ملاصدرا در آثار خود چندین بار به این مسئله پرداخته است. وی افزود: خلاصه حرف ملاصدرا این است که وجود به چهار قسم تقسیم می شود؛ وجودغیرمتعلق به غیر، وجود متعلق به غیر(مثل اجسام، عقول، نفوس)، وجود منبسط( شامل همه موجودات) و مفهوم وجود. استاد دانشگاه شهید بهشتی تأکید کرد: صدرالمتألهین در جلد دوم کتاب« اسفار» در اواخر بحث «علت و معلول» در ذیل عنوان « تنبیه تقدیسی» مطلبی را بیان می کند و از میان این چهار قسم وجود، دو قسم را مشترک لفظی می خواند و اعتراف می کند که وجود به معنی وجود را از عرفا اخذ کرده و در ادامه نام سه عارف ایرانی را ذکر می کند و می گوید که این سه عارف و حکیم همین معنا را درک کردند که آن سه نفر عطار نیشابوری( منظور فریدالدین عطار نیشاابوری نیست)، عارف قیومی مولانا جلال الدن رومی و فردوسی القدوسی است. وی افزود: ملاصدرا لقب «قدوسی» را برای فردوسی به کار می گیرد و این تعبیر بسیار جالبی است و این برداشت می شود که ملاصدرا تعصب ایرانی و زبان فارسی داشته است. فردوسی در دیباجه کتاب شاهنامه لفظ وجود مطلق را به خدا اطلاق می کند « جهان را بلندی و پستی تویی/ ندانم چی ای، هرچه هستی تویی» ملاصدرا می گوید منظور فردوسی از هستی، خدای مطلق است. آیت اللَه محقق داماد تأکید کرد: ملاصدرا در کتاب« مبدأ و معاد» جمله ای دارد و می گوید برای ما روایت شده که شیخ فقیهی در توس امامت داشت به نام ابوالقاسم که این مرد از نمازگذاردن بر جنازه فردوسی امتناع کرد و می گفت فردوسی تا زنده بود پادشاهان ایرانی را مدح کرده و حال آنکه آنها مجوسی بوده اند. شب در خواب فردوسی را می بیند که در باغهای بهشتی به صورتی زیبا و چهره نورانی و تاجی بر سر و دیباجی بر تن حضور دارد و شیخ فقیه از فردوسی سؤال می کند و فردوسی می گوید: خداوند مرا مورد مهر قرار داد و در بهترین غرفه های بهشتی جای داد به خاطر بیتی که در شاهنامه سرودم و این بیت« جهان را بلندی و پستی تویی/ ندانم چی ای، هرچه هستی تویی» است. وی تأکید کرد: ملاصدرا در ادامه این بیت را معنی می کند و می گوید: خدا وجود خالص مطلق است ودر آخر داستان می گوید که این داستان را عطار نیشابوری در «اسرارنامه» به نظم بیان کرده است. این استاد فلسفه در ادامه با انتقاد به نظر سعید نفیسی و وحید دستگردی که بیت نظامی را تغییر جزئی بیت فردوسی می دانند، اعلام کرد: این دو بیت اندک تغییر نیست بلکه تفاوت از زمین تا آسمان است. نظامی می گوید« پناه بلندی و پستی تویی/ همه نیستند، آنچه هستی تویی» این با آن مفهومی که فردوسی می گوید از لحاظ فلسفی بسیار متفاوت است. آن عبارتی که ملاصدرا به فردوسی منتسب کرد، توصیف وجود حق متعال است که همه ذات وجود، خداست. اما در متنی که منتسب به «شرفنامه» نظامی است، این مطلب گویای قیومیت حق تعالی است و این دو معنی از لحاظ فلسفی با هم متفاوت هستند. چند سؤال دیگری هم داشتم.آن اینکه من به عنوان یک محصل رشته ی ادبیات فارسی چگونه میتوانم با رشته ام به اسلام خدمت کنم؟ آیا مطالعه ی شاهنامه و داستان های اسطوره ای و قهرمانی آن به قصد بالابردن آگاهی و عبرت اشکالی دارد؟ وقت گذاشتن روی تاریخ ایران باستان و آثار آنها برای بالا بردن آگاهی و کسب عبرت چطور؟ با تشکر از شما خداوند شما را برای ما نگه دارد،ان شا اللَه
هوالعلیم
شکّی نیست که فردوسی از علماء شیعه بوده است گر چه نگارش شاهنامه در مقابل فرهنگ اسلام تلقّی می شود و در آن تعصّب جاهلی ضدّ عربی به چشم می خورد و اینکه مرحوم صدرالمتألّهین به او لقب قدّوسی داده اند به جهت تشیّع او است نه فرهنگ او و عجیب اینکه گویندۀ مذکور این عنوان را برای فردوسی ناشی از حسّ تعصّب ایرانی صدرالمتألّهین می شمرد. آخر چه ربطی بین این دو مسئله وجود دارد و اگر صرف تعریف دلالت بر تعصّب کند تمجید از صاحب فتوحات و دیگران باید حمل بر تعصّب عربی باشد.
به هر حال این شعر جناب فردوسی شعر خوبی است و قابل استدلال.
پرسش: دیدگاه استقلالی و تبعی نسبت به موجودات

کد: 2194گروه: حکمت وفلسفه
منظور از اینکه خداوند را مسبب اصلی هر فعل می دانیم و باید نگاهمان به سایر وجود استقلالی نباشد یعنی چه ؟
هوالعلیم
پاسخ این سؤال در جلد دوم کتاب اسرار ملکوت و افق وحی آمده است.
پرسش: دو سؤال فلسفی

کد: 2193گروه: حکمت وفلسفه
سلام علیکم ممکن است بفرمایید چرا نمی توان قائل به اصالتین ( وجود و ماهیت ) شد ؟ و دلیل قائلین به آن چه می تواند باشد ؟ آیا لطف میکنید اتحاد عاقل و معقول را با بیان ساده توضیح بفرمایید ؟ ما نفهمیدیم چه شد ؟ ... با تشکر از شما التماس دعا ...
هوالعلیم
این مطالب نیاز به مقدّمات دارد و نمی توان پاسخی سطحی به آنها داد.
پرسش: حقیقت معجزه

کد: 2192گروه: حکمت وفلسفه
بسم اللَه الرحمن الرحیم
سلام علیکم
منظور حضرت علامه از اينكه ميفرمايند ما خلاف عادت را معجزه ميدانيم ولي همه چيز معجزه است چيست؟باتشکر.
هوالعلیم
یعنی اگر معجزه عبارت از استناد یک فعل به عالم ما وراء طبیعت باشد، دیگر همهی اشیاء به واسطهی استناد به عالم ربوبی، تفاوتی با معجزهی اصطلاحی نخواهند داشت.
پرسش: حقیقت ذات در مقام اجمال و تفصیل

کد: 2191گروه: حکمت وفلسفه
بسم اللَه الرحمن الرحیم سلام علیکم
با توجه به مطالب صفحات 349 و360 کتاب افق وحی
کسیکه با فنا در ذات خود مولد حقائق وموجد معانی وادراک کننده رموز واسرار ربوبی میگردد چگونه انچه را که مولد وموجد اوست برایش منجی ومحیی میشود؟
متشکرم_التماس دعا
هوالعلیم
از آنچه در صفحات مذکوره مقرّر گردیده است روشن می شود که حقیقت ذات انسان چون مورد تجلّی ذات است، نشآت و مظاهر مترتّبه بر آن از همان ذات او ظهور و بروز می نماید و این آثار در مراتب مادون که عوالم کثرت و تشریع از زمرۀ آن است مورد استفاده و تبعیِت واقع می شود و در واقع آن حقیقت ذات که مورد تجلّی ذاتی حق قرار گرفته است در مقام بسط و تفصیل به صورت حقائق شرعیه و تکوینیه خارجیه ظهور پیدا می کند و تناقضی هم دربین نخواهد بود .
بنظر می رسد که دقت و مطالعه دوباره در آن فصل حل مشکله را بنماید.
پرسش: حقیقت استعاذه و مقام توحید فعلی

کد: 2190گروه: حکمت وفلسفه
حقیقت استعاذه و مقام توحید فعلی حق یعنی چه ؟
هوالعلیم
استعاذه به معنای پناه بردن و ملتجیء شدن است چنانچه در آیه می فرماید : فأستعذ باللَه یعنی در نیّات و افکار و گفتار و کردار از خداوند بخواه که آنها را آمیخته با وساوس نفس نکند و فقط نفس فعل او را در ما متحقّق کند که همان فعل حقّ است و توحید فعلی به معنای وحدت فعلی همۀ افعال و اعمال است چه انسان و چه غیر انسان .
پرسش: توجيه مذمت فلسفه در لسان روايات

کد: 2189گروه: حکمت وفلسفه
حضرتعالي كه استاد فلسفه هستيد با اين رواياتي كه مذمت فلسفه كرده است چگونه كنار مي آييد؟ و آنها را توجيه مي كنيد؟
از جمله روايات آنكه در مستدرك وسائل از امام حسن عسگري در احوال مردم در آخر الزمان آمده است : علماؤهم شرار خلق اللَه علي وجه الارض يميلون الي فلسفه و التصوف
و روايات ديگر ...
هوالعلیم
فلسفه به معنای پرده برداشتن از رمز و راز هستی بر اساس برهان
.
چه مانعی دارد؟ مگر در قرآن دعوت به تدبّر در خلقت آسمانها نشده است وبرهان صدّیقین بر وحدت صانع در آیات اقامه نشده است؟ و این همه روایاتی که حل آنها جز با براهین فلسفی میسّر نمی باشد، وجود ندارند؟ اگر با فلسفه و برهان وحدت صانع شبهه ابن کمونه و امثال آن بر طرف شود با کدام فرع فقهی می توان به حلّ این معضلات پرداخت.
فلسفه و تصوفی که مورد مذمّت رهبران شرع قرار گرفته است آن مطالبی است که عدّه ای آنها را مقابل مبانی شریعت قرار می دهند و روح تعبّد و انقیاد را در قبال شرع انور از بین می برند و برای خود دکان و دستگاه درست می کنند.
پرسش: تعریف وحدت وجود

کد: 2188گروه: حکمت وفلسفه

بسم اللَه الرحمن الرحیم سلام علیکم

سؤال1: وحدت وجود چیست؟ لطفا با کلمات ساده و غیر فلسفی بیان کنید .

سؤال 2: مرجع تقلید همسرم قایلین به وحدت وجود را قبول ندارد آیا من وظیفه ای دارم که همسرم را در این مورد توضیحاتی بدهم و در مورد اینکه مرجع تقلید خود را عوض کنند ؟ همسرم در این موارد اطلاعاتی ندارند. والحمد لله کما هو اهله الهی و ربی من لی غیرک

هو العالم

1 وحدت وجود اینست که خداوند اصل و مبدأ در جهان است و هیچ موجودی از پیش خود موجود نشده است، این ساده ترین عبارتی است که می توان گفت. حال اگر فردی این مطلب را قبول ندارد باید به مطالعات و علوم خود بیافزاید.

2 نیازی به تغییر مرجع تقلید نیست بلکه خود مقلّد باید نسبت به مرجع خود اطمینان حاصل کند که او اعلم از سایر مجتهدین می باشد و ادراک او از معارف الهیّه بر سایرین ترجیح و برتری دارد و شما در این مورد تکلیفی ندارید.

پرسش: بحث زمان

کد: 2187گروه: حکمت وفلسفه
بسم اللَه الرحمن الرحیم
با سلام آقای طهرانی ما احساسی از زمان داریم که باید به حقیقتی در نفس ما برگردد خواستم بدانم چه صورت یا صورتهایی در نفس ما وجود دارد که به واسطۀ آنها ما زمان را احساس می کنیم؟ با تشکر
هوالعلیم
مسئله زمان یک امر درونی است و آن ناشی از بقاء یک شیئ در حالت وجودی خود او است.
پرسش: آیا مکان امری است حقیقی یا اعتباری

کد: 2186گروه: حکمت وفلسفه
سلام عليكم , ايا مكان يك امر اعتباري است يا يك امر حقيقي ؟ در صورت امكان مشروحاً توضيح فرماييد.
هوالعلیم
مکان به عنوان ظرف حقیقی برای مظروف خارجی وجود ندارد و اعتباری است به این معنی که نفس تصوّر مظروف خارجی تصور ظرف و مکان آنرا به ذهن متبادر می کند و البته باید توجه داشت که این مسئله حتی در مورد عوالم ربوبی نیز صادق است.
پرسش: حقيقت نور و نار

کد: 2185گروه: حکمت وفلسفه
بسم اللَه الرحمن الرحیم سلام علیکم
ایا از نظر لغوی ریشه نور و نار یکی است ؟ از نظر حقیقت چطور ؟
در مطالب اسفار 701 دقیقه 40 تا50 فرمودید حقیقت ناریه ای بود که از نقطه نظر ظاهر نار می نمود . تفاوتش با آن نور که تجلی کرد به کوه طور چه بود که حضرت موسی از دهشت بر زمین افتاد ؟ ایا ارتباطی با این دو مطلب دارد
روح مجرد صفحه 313 التوحید نور الشرک نار
اللَه شناسی جلد 1صفحات 61 و62 چون نار نور الهی بدو رسید ان مصباح در نورانیت نور علی نور کاملتر .ناریت نور الهی یعنی چه ؟ متشکرم
هوالعلیم
حقیقت نور حیثیّت روشنائی و اضافه است که در نار ظهور می یابد و هر جا که نار باشد خواهی نخواهی نور و روشنایی نیز موجود است . ولی اصطلاحاً به نار از جهت روشنائی بخشیش نور گویند و از جهت سوزندگی آن نار پس ریشه هر دو یکی است . و مصداقیّت این دو در دو مرتبه جمال و جلال ظهور می یابد به این معنی که آتش مادامیکه دور و بر خود را روشن کند جنبۀ جمال بر او صادق است و اگر باعث سوختن و از بین رفتن شود جنبۀ جلال بر او حاکم خواهد بود و جنبه روشنائی از بین می رود .
بنابر این یک آتش در لحظه واحده هم می تواند جمال باشد برای عده ای و هم جلال باشد برای افرادی دیگر .
و معنای این جمله : الشرک نارٌ اینست که همانطور که آتش با جنبۀ جلاليت خود همه چیز را می سوزاند شرک نیز باعث از بین رفتن همه آثار جمال و صفات حسنه خواهد شد.
پرسش: انکار وحدت وجود ناشی از جهل می باشد

کد: 2184گروه: حکمت وفلسفه
سلام اگر ممکن است وحدت وجود را از نظر فلسفه، عرفان و همچنین فقهایی که آن را باطل و حرام می دانند بفرمایید و مزایا و معایب هرکدام را بیان فرمایید. والسلام علی من التبع الهدی
هوالعلیم
حکم به بطلان وحدت وجود ناشی از جهل و عدم اطّلاع فرد به مبانی فلسفه است.
پرسش: اعیان ثابته

کد: 2183گروه: حکمت وفلسفه
چرا اعیان ثابته مستدیر هستند؟
هوالعلیم
حقیقت عین ثابت مجرّد است نه مادّه بلی از آنجا که نزول آن به عالم مادّه بدون حدّ کمّی می باشد استداره در جسم مطلق خواهد شد.
پرسش: اعیان ثابته

کد: 2182گروه: حکمت وفلسفه
آیا اعیان ثابته داخل در عالم اسماء و صفات هستند یا در برزخ بین عالم احدیت و واحدیت
هوالعلیم
بین احدیّت و واحدیّت برزخی وجود ندارد.
پرسش: ارتباط روح معصومین علیهم السلام با افراد صالح

کد: 2181گروه: حکمت وفلسفه
سلام. در شهر لورد فرانسه کلیسایی است که به نام برنادت ساخته شده است. این خانم راهبه مدعی شد که بانوی مقدسی را می دیده و از او معجزاتی مانند شفای بیماران و جاری شدن چشمه و غیره ظاهر شد. جنازه این خانم پس از 130 سال هنوز سالم بوده و نپوسیده است. آیا این مسائل صحت و واقعیت دارد؟ برنادت چگونه با روح مریم مقدس یا حضرت فاطمه سلام اللَه علیها ارتباط برقرار کرده است؟ لطفا توضیح دهید؟

هوالعلیم

اشکالی ندارد که این چنین باشد. ارواح انبیاء و معصومین علیهم السلام پیوسته با افراد صالح در ارتباط میباشند.

پرسش: ارتباط اسم هو با اسم اللَه

کد: 2180گروه: حکمت وفلسفه
با عرض سلام خدمت شما،لطف بفرمایید در مورد ارتباط ذات خداوند متعال با اسم هو و اسم اللَه و اسم احد که در سوره توحید آمده و بقول اهل معرفت شناسنامه خداست و ارتباط آن با نور مقدس ذوات معصومین سلام اللَه علیهم اجمعین که در روایات معصومین با آیه نور(اللَه نور السموات و الارض . . .)طبیق داده شده و صادر اول و حقیقت محمدیه صلی اللَه علیه و آله و سلم که لسان عرفاست توضیح بفرمایید،سؤال دیگری که از خدمتتان داشتم در مورد اتحاد نورانی ذات حضرت رسول و حضرت مولا سلام اللَه علیهما و الهما طاهرین و ارتباط آن با ذات خداوند علی اعلی است و ظهور نور توحید خداوند در عوالم امکان است و چرا در روایت از حضرت صادق بیان شده که اولین اسمائی که خداوند خود را به آنها نامید علی و عظیم بود و اصلا فرق اسم خدا با صفت خدا با ذات خدا و با لا اسم له و لا رسم له و سرالمستتر چیست؟
با تشکر ببخشید سؤالاتم خیلی طولانی شد
هو العلیم
1ـ مرتبه هو و احد و ذات باری همه یکی است و اللَه اسم جامع بین هو و بین احد است.
2ـ و اما انوار معصومین علیهم السلام همان جامعیّت اسم واحدیّت است که موجب ظهور و بروز اسماء و صفات کلیّه حق شده است.
3ـ اتّحاد بین انوار معصومین علیهم السلام با ذات احدیت بواسطه فناء آن انوار در مرتبه هو هویّت است.
4ـ تسمیه ذات به علیم بواسطه اتحاد ذات با حقیقت علمیه به خود است و عظیم به معنای سعۀ اطلاقی وجود خویش است . و اما فرق اسم و صفت با ذات ، فرق معلول با علت مافوق خود است که همان سرّ مستتر است.
پرسش: اجتماع مثلین

کد: 2179گروه: حکمت وفلسفه
بسم اللَه الرّحمن الرّحیم
با سلام الف. منظور از «اجتماع مثلین» چیست؟
ب. به چه دلیل گفته شده که محال است؟
ج. آیا این امتناع شرایطی هم دارد (توضیح: ظاهراً مرحوم محمّد تقی آملی در تعقلیقات‏شان بر شرح منظومه سبزواری اشاره کرده‏اند که اجتماع مثلین همواره محال نیست، بلکه شرایطی دارد)؟
هوالعلیم
مثل در اصطلاح فلسفی به دو شیئ گفته می شود که از هر جهت حتّی عروض عوارض و لوازم مانند هم باشند و این مسئله با شبیهین و نظیرین متفاوت است و اگر چنین باشد دیگر با وجود یک شیئ تصوّر عین او محال خواهد بود.
پرسش: اتحاد عالم و معلوم

کد: 2178گروه: حکمت وفلسفه
آیا نظریۀ اتحاد علم و معلوم می تواند تاثیری در معرفت شناسی داشته باشد؟ چگونه معلوم بالذات میتواند با معلوم بالعرض تطابق پیدا کند؟ آیا قبول این نظریه تاثیری در قبول یا رد تطابق ذهن و خارج دارد؟ این نظریه چه تفاوتی با علم حضوری دارد؟
هوالعلیم
سؤالات متشتّتی کرده اید که هر کدام پاسخ خاصّ خود را می طلبد! مجملاً اینکه در مسئله علم آنچه که تحقّق پیدا می کند وجود تجرّدی اشیاء است که با ذهن انسان متّحد می شوند و اتّحاد علم و عالم و معلوم پیدا می شود و پس از اتّحاد علم حضوری برای انسان حاصل می گردد و اینکه می گویند معلوم بالذّات با معلوم بالفرض متّحد می شوند نه به معنای اتّحاد جسم خارجی با علم انسان است بلکه به معنای اتّحاد صورت خود شیئ است که به او ملاصق و متّحد است با صورت ذهنی و نفسی انسان.
پرسش: نفس

کد: 2130گروه: حکمت وفلسفه
1 چگونه نفس جسمانيه الحدوث است در حاليكه روح سالها قبل از بدن خلق شده است ؟
2 در دعاها ازيك اسم بعظمت خاصي نامبرده ميشود مثلا گفته ميشود : و باسمك العظم الاعظم الاعظم الذي خلقته فاستقر تحت ظلك اين كدام اسم است؟
3 در خلقت اوليه انسانها چگونه ظرف وجودي آنها متفاوت خلق گرديد؟
4 خداوند قبل از آفرينش جهان جز خداوندي چكار ميكرد ؟
هو العلیم
1ـ نزول روح در بدن بواسطه جسمیّت بدن حاصل می شود.
2ـ اطلاعی ندارم.
3ـ خواست خدا بوده است
4ـ کار الآن با قبل فرقی نکرده است .
پرسش: نظریه ملاصدرا

کد: 2129گروه: حکمت وفلسفه
با سلام خدمت استاد گرامی.

در خصوص گفتار ملاصدرا ((اراده الهی همان علم خداوند به نضام اصلح و احسن است))

اینگفتار درست میباشد یا خیر.لطفا بنابر صلاحدید توضیح داده شود.
هوالعلیم
مقصود از این کلام اینست که فاصله ای بین علم و اراده در ذات باری تعالی نمی باشد، گرچه این مسئله درباره ما چه
بسا اتفاق می افتد ، یعنی ممکن است علم به مطلبی داشته باشیم ولی نسبت به وقوع آن اقدامی نکنیم.
اما باید توجه داشت که نفس علم پروردگار به یک امری مساوی با نظام احسن است نه اینکه نظام احسن خارج از اراده و علم او باشد.
پرسش: نظام وحدانی عالم

کد: 2125گروه: حکمت وفلسفه
در مورد مطلب مرحوم حداد ( رحمه اللَه ) در روح مجرد در مورد فنای در گاو و پی بردن به نظام وحدانی عالم قدری توضیح دهید ؟
هوالعلیم
این مسئله در همانجا توضیح داده شده است . مجملاً اینکه از آنجا که بین جمیع موجودات در عالم وجود ربط و تعلّق وثیق وجود دارد و یک نظام واحد بر همه حوادث و قضایا در عالم کثرت حاکم و ساری است. اطلاع بر قالب برزخی و مثالی یک شیء مثلاً حیوان ممکن است انسان را به حوادث وپدیده های دیگری که مرتبط با این قالب مثالی است راهنمائی کند و این مسئله اختصاص به گاو ندارد بلکه در همه اشیاء ساری و جاری است.
پرسش: منکران وحدت وجود

کد: 2119گروه: حکمت وفلسفه
بسم اللَه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الا باللَه العلي العظيم
با عرض سلام خدمت حضرت آيت اللَه حاج سيد محمد محسن حسيني طهراني مدّ ظلّه العالي ، بنده طلبه پايه پنجم هستم، در يك جلسه اي با يكي از اساتيدي كه مجتهد هستند درباره ي وحدت وجود بحثي به ميان آمد و ايشان فرمودند كه آقاياني كه اين عقيده را دارند ( با توجه به مثالي هم كه حضرت آيت اللَه خميني رحمة اللَه عليه در تفسير سوره سوره حمد مبني بر اينكه موج دريا غير دريا نيست ) قايل به عينيت هستند و اين مطلب كفرست چرا كه ليس كمثله شيء. بنده به استاد گفتم كه آن بزرگاني كه اين را مي گويند مرادشان در مقام واحديت است نه احديت . ايشان گفتند كه اين توجيهات را از خودشان در آوردند و شما هم خودتان را به خاطر حرفهاي بقيه جهنمي نكنيد و در روايات ما كجا همچنين مطلبي داريم كه دلالت بر وحدت وجود كند. بنده هم گفتم كه ائمه اطهار عليهم السلام نگفتند چونكه اگر آن بزرگواران هم مي گفتند بازهم آنان را متهم به كفر مي كرديم همانطور كه در شعر منسوب به حضرت زين العابدين عليه السلام آمده كه اگر واقع را آشكار مي كردم قطعا مي گفتيد كه بت پرستم چون مطلب حق و واقع در الفاظ نمي گنجد و ... . به هر حال در آن جلسه بنده از اينكه آنطور به بزرگان قايل به اين حقيقت جسارت شد خيلي ناراحت شدم . لطفا راهنمايي بفرمائيد
حفظكم اللَه
هوالعلیم
این افراد هیچ اطّلاعی از مبانی و مسائل فلسفی و عرفانی ندارند. این مسئله در کتاب افق وحی توضیح داده شده است.
پرسش: مکتب تفکیک

کد: 2115گروه: حکمت وفلسفه
با سلام.لطفا نظر خود را درباره مکتب تفکیک بیان کنید.با توجه به اختلاف نظر مکتب صدرایی با مکتب تفکیک چه کتاب هایی را برای کسب اطلاعات در این باب مناسب می دانید ؟لطفا معرفی کنید.با تشکر
هوالعلیم
در خصوص این مسئله مطالبی در کتاب حریم قدس آمده است.
پرسش: مقصود از علم عنائی پروردگار

کد: 2113گروه: حکمت وفلسفه
سلام علم عنایی حق یعنی چه؟ این علم در مقابل چه علمی از علوم خداست؟
هوالعلیم
یعنی علمی که همیشه با ذات پروردگار معیّت داشته است و هیچگاه در رتبۀ متأخّر از ذات ( مانند علوم اکتسابی ما که در رتبۀ متأخّر از ذات ما قرار دارد) قرار ندارد و بطور کلّی یک علم بیشتر در ذات باری تعالی وجود ندارد.
پرسش: مقصود از حضور خداوند

کد: 2112گروه: حکمت وفلسفه
به نام خدا.
با عرض سلام مثلا فلان شخصي بر اثر رياضت در راه خدا و يا ارتباط با اجنّه از درون خانه اي كه مثلا در فاصله 2 كيلومتري او هست آگاهي دارد كه چه خبر است. يقينآ اين علم شخص هست در آن خانه نه خود وجود شخص.
حالا بلا تشبيه سؤال اصلي من اين است:
الف آيا وجود خدا در كنار من و شماست يا علم و قدرت او؟
ب اگر وجود خداست طبق يكي از آيات قران كه قوم حضرت موسي اصرار دارند كه بايد خدا را ببينند و خدا هم در كنار كوه جلوه اي از خود نشان ميدهد و همه ميميرند. آيا پس آن حضور با اين حضور چه فرقي دارد.
هوالعلیم
مثالی که دربارۀ علم شخصی زدید به صورت مثالی او باز می گردد که در خانۀ آن فرد حضور دارد نه حضور جسمانی و در مورد علم پروردگار حضور تجرّدی او می باشد.
پرسش: مرحوم علامه طهرانی و مکتب تفکیک

کد: 2092گروه: حکمت وفلسفه
سلام علیکم
با توجه به جو خاص شهر مشهد که مهد مکتب تفکیک به حساب می آید و در نتیجه به شدت مخاف عرفان و فلسفه هستند
مرحم طهرانی با سردمداراران و پیروان این مکتب چگونه برخورد میکردند؟
آیا مناظراتی داشتند؟
آیا موفق به اقناع آنها درباره ی مسلکشان شدند؟
آیا از جانب آنها برای مرحوم علامه مسایل و مشکلاتی پیش آمد؟
شما چه توصیه ای برای برخورد با پیروان این مکتب برای بنده دارید؟

هوالعلیم

بطور کلّی اصل واساس در معتقدات ومبانی معرفتی میزان نزدیکی واقتراب او با ادلّه و براهین قطعیّه می باشد وصرف تسمیه و شعار موجب حجّیّت وملاک پذیرش نخواهد بود. در مکتب تفکیک سخن از ورود خطا واحتمال اشتباه در معارف اسلام اعم از فلسفه وعرفان به بهانه واهی عدم ورود آنها از جانب ائمه علیهم السلام و وحی می شود در حالیکه این سخن صحیح نیست و به صرف عدم ورود علمی از علوم از ناحیه ائمه آن علم مطرود و منفور نخواهد بود مانند علوم تجربی وغیره .مضافاً به اینکه این ادّعا از اصل باطل است .در زمان مرحوم والد رضوان اللَه علیه یکی از علماء مشهور مشهد به نام مرحوم آیة اللَه مروارید برای بحث و طرح اشکالات می خواستند با مرحوم والد رضوان اللَه علیه جلساتی داشته باشند ولی مرحوم والد تشکیل این جلسات را منوط به ضبط و انتشار این مباحث و در اختیار عموم قراردادن گذاردند و طبعاً مرحوم مروارید از این امر استنکاف نموده و حاضر به مباحثه نشدند و خود ایشان در کتاب جنگ به این مطلب اشاره دارند. و این بنده نیز در جزوه حریم قدس و نیز در جلد دوم اسرار ملکوت به این نکته اشاره کرده ام.

پرسش: ماهیّت روح انسان

کد: 2083گروه: حکمت وفلسفه
سلام مي خواستم بدانم روح انسان خود يك مخلوق است يا از روح خدا گرفته شده ؟

هوالعلیم
هم از ناحیه خدا است و هم مخلوق است.
پرسش: قرائت کل قرآن در یک لحظه

کد: 2072گروه: حکمت وفلسفه
در روایات و اخبار دیده می شودکه امیر المومنین علیه السلام در یک شب تا به صبح قران را ختم می کردند و یا هنگامی که پای خود را از روی زین بر طرف دیگر آن قرار می دادند یک ختم قرآن انجام میدادند ، و یا از بزرگان دیگر وارد است که از حجر الاسود تا درب کعبه ختم قرآنی را انجام می دادند. این قضیه قطعا در عالم ماده امکان پذیر نمی باشد چون هر چقدر هم انسان قران را سریع بخواند به اندازه فاصله درب کعبه تا حجر الاسود نمیشود ، خواهشمندم این مطلب راتوضیح دهید
هو العالم
البته چنانچه خود جنابعالی اشاره فرمودید قرائت قرآن در شرائط مادی و محکوم بر زمان و مکان از عهده چنین موردی ناتوان و عاجز می باشد ولی مسئله از این قبیل نیست.یعنی حادثه ای که در این موارد اتفاق می افتد،از جنس حوادث و پدیده های عالم ماده و طبع نمی باشد،بلکه از سنخ قضایا و حوادث عالم ملکوت و مثال است. یعنی نفس انسان بواسطه اشراف و قدرت در بکارگیری قوای ملکوتی می تواند اجسام مادی را از جمله بدن و زبان و چشم و گوش و غیرۀ خود را در تسخیر قوای ملکوتی درآورد و قانون ماده را برطبق آن تسخیر و اراده تغییر دهد. و با خواست و میل خود منطبق سازد.
مثلا شنیده می شود که بعضی طی الارض دارند یا بر روی آب حرکت می کنند، و یا در هوا راه می روند.این همان تسخیر ماده در تحت سلطه و سیطره ملکوت است که قانون مکان و زمان را در احاطه خود می آورد، نه اینکه خود مقهور قانون زمان و مکان گردد. بدین صورت که بدن خود را از ثقل و سنگینی می اندازد و شرائط ماده را در زمین بر طبق میل خود عوض می کند و بر این قیاس ،حال دربارۀ قرائت قرآن نیز مسئله این چنین است.امیرالمومنین علیه السلام با تصرف در ملکوت ماده که همان زبان ،گوش،چشم و غیره است،زبان را بر طبق قانون ملکوت و قاعده عالم برزخ و مثال به خدمت می گیرد و این زبانی که در شرائط عادی سرعتی محدود دارد و الفاظی محدود می تواند ادا نماید. با همین سرعت عادی زمان را برای خود آن چنان بسط می دهد که تمام قرآن بر همان زبان در 5 ثانیه تلاوت می شود.ولی گوشهای عادی نمی تواند آن تلاوت را بشنود.
پرسش: فناء قهری و اختیاری

کد: 2071گروه: حکمت وفلسفه
بسم اللَه الرحمن الرحیم
سلام علیکم معادشناسی ج4 ص 168:" نفخ اولی که در صور دمیده میشود و همۀ مردم میمیرند، همان فناء در ذات خداست". آیا این فناء همان فنائی است که اولیای الهی در دنیا به آن میرسند؟ یعنی در آن موقع هم سعید و هم شقی فانی میشوند؟ لطفا توضیح بفرمایید. با تشکر فراوان.
هوالعلیم
این فناء فناء قهری است نه اختیاری!
پرسش: انحراف میرزای اصفهانی و مکتب تفکیک

کد: 2029گروه: حکمت وفلسفه
با سلام خدمت آیت اللَه طهرانی با پوزش از سؤال طولانی ام از شما می خواهم کمی دقیق جوابم را بدهید .من مطلبی را از یکی از شاگردان شاگرد شاگرد میرزای اصفهانی شنیدم مطلب این بود که میرزای اصفهانی میان آسد ابوالحسن اصفهانی و میرزا علی آقای قاضی میان دو راهی می ماند ودر این میان با توسل به امام عصر و تشرف به خدمت امام ،حضرت ولی عصر او را به استاد عرفانی معرفی می کنند که آن استاد او را تعلیم می دهد وبعد ها او به مشهد می رود و مکتب تفکیک را بوجود می آورد . با این حال که شاگردان میرزای اصفهانی ادعا می کنند که او عرفان را از امام عصر گرفته است .چرا حضرت علامه طهرانی به ایشان ایراد می گیرند .شاید هم علامه از این موضوع با خبر نبودند نظر شما که پسر ایشان هستید در این مورد چیست ؟ و ایرادی که به او وارد است چیست ؟
هوالعلیم
مطلب همان است که علامه طهرانی فرموده اند.