پرسش و پاسخ های مربوط به فنای فی الله

تعداد: 6
پرسش: منظور از ولایت چیست

کد: 2105گروه: اخلاق وعرفان
بسم اللَه الرحمن الرّحیم
منظور از ولایت چیست؟ همان ولایتی که روز قیامت دستگیر انسان می شود و انسان را به بهشت می برد و از کجا بدانیم که ما اهل ولایت هستیم یا نه؟ آیا ولایت داشتن فقط به زیارت ائمه رفتن و زیارت عاشورا خواندن و برای امام حسین گریه کردن و همین مسائل است؟ یا مطلب چیز دیگری است؟ ولایت داشتن یعنی چه؟ و چه کنیم ولایت داشته باشیم یا ولایتمان زیاد شود؟

هوالعلیم

ولایت یعنی تفویض اختیار و انتخاب به ذاتی که مورد نظر و مقصود است و انسان می تواند در وجود خود این مسئله را مشاهده کند. رسول خدا صلی اللَه علیه و آله و سلم فرمود : علی أولی است به شما از خود شما . یعنی با وجود علی دیگر اختیار و انتخابی برای شما باقی نمی ماند، اراده او اراده شما و اختیار او اختیار شما می باشد .

و انسان می تواند با مراقبه وانجام سلوک علمی و عملی مراتب ولایت را در وجود خویش زیاده گرداند . تاجائیکه به طور کلی فانی در ولایت و واصل به مقام تجرّد تام گردد در آن صورت دیگر فاصله وحجابی بین او و ذات ولی مطلق باقی نخواهد ماند.

پرسش: معنای همطرازی حضرت حق با امیرالمومنین علیه السلام

کد: 2096گروه: اخلاق وعرفان
بسم اللَه الرحمن الرحیم سلام علیکم
با توجه به مطالب صفحات 19 و24 از کتاب امام شناسی جلد 7
منظور از اینکه امیرالمومنین علیه السلام با ذات اقدس حضرت حق همردیف و همطراز قرار گرفت چیست و ارتباط این مطلب با صفحه 82 امام شناسی جلد 5 چیست؟
اگر کسی به مقام نا در اسم اللَه و یا هو برسد چون اللَه اسم جامع جمیع صفات حق است بنابراین مظهر هر صفت و اسمی می گردد. متشکرم
هوالعلیم
ولایت حضرت حقّ که به نحو تکوین همان تجلّی ذات بر قوالب امکانیه است و موجب پیدایش و استمرار حیات اشیاء در نفس حضرات معصومین علیهم السلام جاری و ساری است و این جریان و ظهور نه به معنای تفویض بلکه ظهور آن است که در این صورت دو ولایت دیگر معنا ندارد بلکه یک ولایت است که ظهور آن متفاوت است مانند ارادۀ انسان که نسبت به تمامی دست و یا ساعد و یا کف و انگشتان یکی است و تعدّد بر نمی دارد . بنابراین ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام عین ولایت پروردگار است نه در ردیف آن ولایت که موجب تعدّد در ولایت گردد. لذا در قرآن اسم آن حضرت البته نه به طور مشخصی در ردیف اسم پروردگار و رسول خدا قرار گرفته است .
2 فنای در اسم اللَه به معنای حیازتهمه اسماء و صفات است و این مرتبه با فناء ذاتی در اسم هوحاصل می شود .
پرسش: فناء قهری و اختیاری

کد: 2071گروه: حکمت وفلسفه
بسم اللَه الرحمن الرحیم
سلام علیکم معادشناسی ج4 ص 168:" نفخ اولی که در صور دمیده میشود و همۀ مردم میمیرند، همان فناء در ذات خداست". آیا این فناء همان فنائی است که اولیای الهی در دنیا به آن میرسند؟ یعنی در آن موقع هم سعید و هم شقی فانی میشوند؟ لطفا توضیح بفرمایید. با تشکر فراوان.
هوالعلیم
این فناء فناء قهری است نه اختیاری!
پرسش: ظهور اتم و اکمل اسماء و صفات الهی در امت رسول الله

کد: 2058گروه: اخلاق وعرفان
با توجه به تفسیر ایه و علم ادم الاسماء که در کتاب افق وحی ذکر فرمودید ، چرا این ظهور اتم و اکمل اسماء و صفات الهی در امت رسول اللَه قرار داده شده و انبیا دیگر و پیروانشان محروم بودند چه اینکه خود شما فرمودید ( هدف از سلوک رسیدن به درجه ای است که انبیا در حسرت ان بودند )و حال اینکه طبق فرمایش شما در کتاب ،خدا این امانت در انسان بما هو هو قرار داده است ؟ جمع بین این دو مطلب چگونه است ؟؟؟
هوالعلیم
مسئله تعلیم آدم چنانچه درکتاب افق وحی آمده است عبارت است از ودیعه نهادن جمیع اسماء وصفات کلیه الهی به نحو جزئی و محدود و هر کس به مقدار سعۀ وجودی خویش واجد آن اسماء و صفات می باشد و در این موضوع فرقی بین امّت های گذشته و حال نیست ،صحبت در سیر عرضی پس از فناء ذاتی در نشئۀ بقاء و مراتب اسماء است که در امت رسول خدا صلی اللَه علیه وآله وسلم بواسطۀ سعه وجودی آن حضرت بیشتر می باشد. بنابر این منافاتی دربین نخواهد بود.
پرسش: ایا سیر و سلوک معنوی برای همه واجب عقلی است

کد: 672گروه: اخلاق وعرفان

با سلام. با توجه به علاقه ذاتي به پيمودن راه كمال شروع به مطالعات كتب مختلفي در باره حالات كساني كه به عنوان عارف شناخته شده اند كردم از جمله روح مجرد. سؤال من اين است:

آيا طي مراحل و منازل سير وسلوك كه حضرت علامه در رساله لب الباب ذكر كرده اند بر همه پيروان كمال واجب عقلي است و اگر كسي در اين دنيا سير انجام ندهد و فقط واجبات و محرمات خود را رعايت كرده و به دنبال استاد و ديگر لوازم راه نرود مشمول زيان خواهد شد؟

ايا غايت هدف و كمال انسان فنا در ذات حضرت حق است؟‌ اگر بله آيا بايد در اين دنيا همه مراحل طي شود؟

و سؤال اخر اينكه حالاتي كه براي سالك نقل شده از جمله بيخودي و عدم اداره زندگي در مراحلي از سلوك را مي توان عموميت داد و براي همه ( طالبان حقيقت) تصور كرد؟

آيا با ظهور امام زمان علیه السلام همه انسان هايي كه طالب هستند عارف و فاني در ذات خدا ميشوند؟با تشكر

هوالعلیم

1. قطعاً دچار خسران خواهد شد .

2. بلی و باید انسان به سیر در راه خدا اهتمام داشته باشد چه در این دنیا برسد یا در آخرت .

3. هر حال مختص همان صاحب حال است و نمی توان سرایت داد .

4. انشاء اللَه .

پرسش: علامه طباطبائی و نظریه بقاء عین ثابت

کد: 664گروه: اخلاق وعرفان

بسم اللَه الرحمن الرحيم

با توجه به اينكه آقاي علامه طباطبائي در ابتدا اعتقادي به فناء در ذات نداشته‌اند و بواسطه علامه طهراني برايشان اثبات شده است و اين امر در زماني بوده است كه ايشان استاد نداشته است و فنا بدست نمي‌آيد مگر كسي استاد كامل داشته باشد ايشان چگونه به فنا دست يافته در حالي كه استادش آقاي قاضي در آن زمان حيات نداشته اند؟

بسم اللَه الرحمن الرحيم

در ارتباط با اين سؤال نكاتي وجود دارد كه بايد بدان پرداخته شود .

اوّل اينكه: مسئله مورد بحث بين مرحوم علامه طباطبائي و مرحوم علامه طهراني در تحقّق فناء ذاتي و اضمحلال واقعي و بالكلية نفس انسان در ذات احديّت بوده است. مرحوم علامه طباطبائي هم در مقام ثبوت به اين مرتبه نرسيده بودند و هم در مقام اثبات منكر اين مسئله شده بودند. امّا مرحوم علامه طهراني در مقام ثبوت خدا عالم تر است و در مقام اثبات، اثبات اين مرتبه را براي سالك مي نمودند، پس اين مطلب صرفاً يك بحث علمي بوده است و قبول و پذيرش علامه طباطبائي رضوان اللَه عليه و اعتقاد به اين مرتبه هيچ ارتباطي به سلوك عملي ايشان در آن زمان ندارد. چه بسا ممكن است انسان به مطلبي معتقد شود امّا خود هنوز به آن مطلب نرسيده باشد.

دوّم اينكه: كيفيّت سير سالك نزد استاد متفاوت است. در بعضي از مواقع كيفيّت سير اقتضاء مي كند كه سالك به توسط نفس ولي حيّ از مرتبة تعيّن و تشخّص عبور داده شود و به مرحلة اطلاق و محوضت ذات كه همان فناء ذاتي است وارد شود. در اين سير حضور خارجي استاد كامل لازم است و بدون آن اين سير محقّق نخواهد شد. و در بعضي از مواقع كيفيّت سير نزد استاد كامل اقتضاء ميكند كه سالك پس از طي مراحل و منازلي با نوجّه به مراقبت و ذكر و فكر و استمداد از وليّ حيّ حضرت بقية اللَه ارواحنا فداه بتواند خود به استمرار سير و سلوك ادامه دهد و وارد به حريم ذات احديّت گردد و به مرتبه فناء ذاتي برسد، و خود را از عالم تعيّنات برهاند البته وجود امام حيّ عليه السّلام نقش اساسي و تعيين كننده را در هر دو نحوه و كيفيّت سير سالك ايفاء خواهد نمود. و بسياري از اولياء الهي به اين طريق به مقام فناء رسيده اند چنانچه مرحوم علامه طهراني قدّس اللَه سرّه درباره مرحوم حاج سيّد هاشم حدّاد رضوان اللَه عليه اين چنين ميفرمودند و اضافه مينمودند كه بعضي از اساتيد عرفان و اولياي الهي بذر سلوك و سیر الي اللَه را در نفس سالك ميپاشند و آنرا در اعماق سرّ و ضمير او قرار ميدهند و در اين صورت ديگر كار سالك چندان مشكل نخواهد بود و شيوه سلوك مرحوم قاضي با شاگردانشان اين چنين بوده است. كما اينكه گاهي از اوقات كنايةً نيز از روش خود به اين نحو پرده برمي داشتند. البته ناگفته نماند كه اين روش الزاماً براي هر شاگردي كه خدمت آنها ميرسيد نبوده است و انتخاب اين روش در تشخيص آن براي بعضي از شاگردان فقط و فقط منوط به تشخيص و صلاحديد استاد دارد. بنابراين چه اشكالي دارد كه مرحوم علامه طباطبائي نيز مشمول اين قسم از تربيت و تكامل و سير بوده است. و در آخر عمر به اين رتبه نائل آمده است و خلعت تجرد و فناء را پس از ارتحال استاد خود مرحوم قاضي در بر كرده باشد.

سوّم اينكه: خداوند متعال مسبّب الاسباب است و اليه يرجع الامر كلّه و هو علي كل شيء قدير . و هم او قادر بر هر امري است و هو المؤيّد و الموفّق و ممكن است بواسطه جذبه اي در شرائط خاصّ اين حقيقت براي سالك تجلي نمايد و يا به توسط نفس وليّ كاملي و لو اينكه استاد ظاهري آن سالك نباشد اين سير و عبور تحقّق يابد.